• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 221
زمان آخرین مطلب : 5049روز قبل
دعا و زیارت
تواضع عجیب

حضرت امام (ره) تواضع عجیبی نسبت به طلبه هایی كه درس خوان بودند داشتند. طلبه، روضه خوان و مداح اهل بیت (ع) را كه می دیدند تمام قد بلند می شدند.

 
چهارشنبه 29/3/1387 - 8:58
دعا و زیارت
مهربان ترین رهبر

امام امت (ره) می فرمود: حتی نامه هایی كه كسی در آنها به من جسارت كرده گزارش دهید، و اعلام كرد: هر كس مرا پاره كرد یا به من اهانت كرد با او برخورد تلخ نكنید.

 

امام خمینی (ره) هیچ گاه اجازه نمی دادند (هنگام باریدن برف یا باران) كسی بالای سر او چتر نگهدارد.

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:57
دعا و زیارت

نماز شب در نوجوانی

در خاطرات مربوط به نماز امام خمینی رحمه الله علیه می خوانیم: خویشاوندان ایشان می گفتند: از پانزده سالگی ایشان كه ما در خمین بودیم، آقا یك چراغ موشی كوچك می گرفتند و می رفتند به یك قسمت دیگر كه هیچ كسی بیدار نشود و نماز شب می خواندند. همسر امام رحمه الله علیه می گویند: «تا حالا نشده كه من از نماز شب ایشان بیدار شوم.» چون چراغ را مطلقا روشن نمی كردند. نه چراغ اتاق را روشن می كردند، نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را و از یك چراغ قوه كوچك كه تنها جلوی پایشان را روشن می كرد، استفاده می كردند. و برای این كه كسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یك ابر زیر شیر می گذاشتند كه آب چكه نكند و صدای آن كسی را بیدار نكند

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:55
دعا و زیارت
خدمت به همسفران

یك سال آقا با گروهی از دوستان به زیارت امام رضا (ع) رفته بود، وقتی كه با همراهان به زیارت می رفت زودتر به خانه ای كه كرایه كرده بودند برمی گشت و مشغول جارو كردن و آماده كردن چای می شد تا دوستانش از حرم برگردند. از امام پرسیدند: چرا شما زیارت را مختصر كردید و زود برگشتید؟ فرمودند: ثواب این كارها كمتر از ثواب زیارت نیست.

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:55
دعا و زیارت

رهبر معظم انقلاب:

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

 چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم  

فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم

 همچو منصور خریدار سر دار شدم  

غم دلدار فكنده است به جانم، شررى

 كه به جان آمدم و شهره بازار شدم  

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز

 كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم  

جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم

 خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم  

واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد

 از دم رند مى آلوده مددكار شدم  

بگذارید كه از بتكده یادى بكنم

من كه با دست بت میكده بیدار شدم

 

 مقام معظم رهبری:

تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی

 

تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

 

تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان

 

دار منصور بریدی همه تن دار شدی

 

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر

 

ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی

 

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی

 

وه كه بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

 

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست

 

امت از گفته در بار تو هشیار شدی

 

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی

 

دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

 

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم

 

ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

 

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:52
دعا و زیارت

هشدار

گاهی اوقات كه می نشستیم و راجع به یك مهمانی و یا چیز دیگری صحبت می كردیم حضرت امام می گفتند: «حرف غیر نزنید!» می گفتیم: «آقا، این كه حرف كسی نیست. ما داریم یك مطلبی را می گوییم و چیزی را تعریف می كنیم .» حضرت امام می گفتند:«وقتی حرف غیر به میان آمد، شاید ناخودآگاه به غیبت كشیده شود. مگر خودتان حرف ندارید ؟»

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:48
خواستگاری و نامزدی

زندگی مانند پیانویی است كه دكمه های سیاه آن بدبختی ها و دكمه های سفید آن خوشبختی ها است. وقتی ما می تونیم آهنگ زیبایی بنوازیم كه هر دو دكمه رو با هم فشار بدیم...

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:38
طنز و سرگرمی

حافظ در عصر جدید(طنز)

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:22
دعا و زیارت

گویند که تک سوار آید جمعه.... آن رایحۀ بهار آید جمعه
درخانۀ امن عشق احرام به تن.... آخِربه سر قرار آید جمعه
با سیصد و سیزده نفر همدل و یار.... با موکب راهوارآید جمعه
آن کس که دلش مخزن اسرار خداست.....چون پرده روَد کنار آید جمعه
آن حُسن حصین دین احمد ،مَهدی.... با شوکت واعتبار آید جمعه
شیعه به انتظار دل خوش کرده ست.... آن دلبرغمگسار آید جمعه
آن کس که در این هجوم نامردی ها.....آرد به دلش قرار آید جمعه
چون سرمه به چشم می کشد خاک رهش....آن گاه که تک سوار آید جمعه

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:20
دعا و زیارت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

چرا خداوند شیطان را آفرید؟

بسیارى مى پرسند: با این كه خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب كارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، كینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تكامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان كه یك موجود ویران گر و ضد تكامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاك و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سركشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .
ثانیا؛ اگر اندكى فكر كنیم خواهیم دانست كه وجود شیطان ، این دشمن خطرناك نیز كمكى است به پیشرفت و تكامل انسان ها و براى آن كسانى كه ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلكه پیشرفت و تكامل آنان است .
راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت ، جان مى گیرند و سیر تكاملى خود را مى پیمایند، وجود یك دشمن قوى در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگى و رشد معنا پیدا مى كند، هیچ موجودى راه كمال را نمى پوید مگر این كه در مقابل دشمن نیرومندى قرار گیرد.
به عبارت دیگر، انسان تا در برابر دشمن نیرومند و با قدرت قرار نگیرد هرگز نیرو و نبوغ خود را بروز نمى دهد و به كار نمى اندازد، همین وجود دشمن مایه جنبش هر چه بیشتر انسان و ترقى او خواهد بود. مثلا فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند، كسانى هستند كه در جنگ هاى بزرگ ، با دشمنان سخت در گیر بوده اند. سیاست مداران با تجربه و پر قدرت ، آنهایى هستند كه در بحران هاى سخت سیاسى با دشمنان نیرومند دست و پنجه نرم كرده اند.
قهرمانان بزرگ ، كسانى هستند كه با حریفان نام آور و سخت ، زور آزمایى كرده اند؛ بنابراین ، چه جاى تعجب كه بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر شیطان ، روز به روز قوى تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میكرب هاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند، سلول هاى بدن انسان در یك سستى و بى حالى فرو مى رفتند و احتمالا رشد و نمو انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى كرد و همگى به صورت آدم هایى كوتوله بودند و به این ترتیب ، انسانهاى كنونى با مبارزه جسمانى با میكرب هاى مزاحم ، نیرو و نمو بیشترى كسب كرده اند.
هم چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان ، گر چه او در برابر اعمال خلاف و زشت خود مسئول است ، ولى وسوسه هاى او براى بندگان خدا و آنهایى كه مى خواهند در راه حق قدم بردارند ضرر و زیانى نخواهد داشت ، بلكه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمر بخش خواهد بود

اللهم ‌الرزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

چهارشنبه 29/3/1387 - 8:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته