• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 153
تعداد نظرات : 594
زمان آخرین مطلب : 5694روز قبل
محبت و عاطفه
عشق یعنی استخوان و یک پلاک سالها تنهای تنها زیر خاک


دنیائی كه اندازه یك كف دست بیشتر نیست شكستن دل، حماقتی بیشتر نیست. خیانت، كارآسانی است صداقت، كار هر کسی نیست


در قلب كوچك و ناتوانم تا ابد جای توست
دلدار من این كلبه حزن آور این كاشانه مملو از عشق فقط جای تست تلخیها فراز ها نشیبها بر حرارت و اشتیاق من می افزایند.
و این ماتمكده تعلق بتو دارد.....


بازم ببار ای آسمون شاید منم گریه كنم

بغض سكوت و بشكنم اشكم. به تو هدیه كنم
نگاه نكن كه ساكتم دلم اسیر سایه هاست
نگاه خستمو ببین كه لبریز از گلایه هاست
كویر خشك گونه ام اشكی به روی خود ندید
لبانم ز خنده دور شدن هیشكی كلامی نشنید
یه عمره غم تو دلم نشسته بیرون نمیره
لبای بی خنده من تو حسرت و غم میمیره
رفت و منو تنها گذاشت
روزو شبا یه عمره منو به بازی میگیرن
ستاره های نقره ای تو دست ابرا اسیرن
ای آسمون تو هم ببار شاید یه كم سبك شی
نگاه به بغض من نكن نگو به زودی پیر میشی
دیگه گذشت از من و دل شكوفه ها منتظرن
دشتای سبز تو یه عمریه كه باریدن
يکشنبه 5/3/1387 - 12:39
محبت و عاطفه
مرگ...

چه لغت بیمناک و شورانگیزی است! از شنیدن آن احساسات جانگدازی به انسان دست می‌دهد خنده را از لب می‌زداید شادمانی را از دل می‌برد تیرگی و افسردگی آورده هزار گونه اندیشه های پریشان از جلو چشم می گذراند.

زندگانی از مرگ جدایی ناپذیر است. تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تا مرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت. از ستاره آسمان تا کوچک ترین ذره روی زمین دیر یا زود می‌میرند: سنگ‌ها گیاه‌ها جانوران هر کدام پی در پی به دنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار می‌شده و در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار می‌گردند. زمین لاابالیانه گردش خود را در سپهر بی‌پایان دنبال می‌کند طبیعت روی بازمانده آنها دوباره زندگانی را از سر می‌گیرد: خورشید پرتو افشانی می‌کند نسیم می‌وزد گلها هوا را خوشبو می‌گردانند پرندگان نغمه سرایی می‌کنند همه جنبندگان به جوش و خروش می‌آیند.آسمان لبخند می‌زند زمین می‌پروراند مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو می‌کنند... .مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان می‌کند: نه توانگر می‌شناسد نه گدا  نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می‌خواباند تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد‌ گری خود دست می‌کشند  بی‌گناهان شکنجه نمی‌شوند نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده‌اند. چه خواب آرام و گوارای که روی بامداد را نمی‌بینند داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی‌شنوند. بهترین پناهی است برای دردها غم‌ها رنج ها و بیدادگری های زندگانی آتش شرربار هوی و هوس خاموش می‌شود همه این جنگ و جدال کشتار‌ها و زندگی ها کشمکش‌ها و خودستانی های آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده آرام می‌گیرد.اگر مرگ نبود همه آرزویش را می‌کردند فریاد های ناامیدی به آسمان بلند می‌شد به طبیعت نفرین می‌فرستادند. اگر زندگانی سپری نمی‌شد چقدر تلخ و ترسناک بود.هنگامی که آزمایش سخت و دشوار زندگانی چراغ های فریبنده جوانی را خاموش کرده سرچشمه مهربانی خشک شده سردی تاریکی و زشتی گریبانگیر می‌گردد اوست که چاره می‌بخشد اوست که اندام خمیده سیمای پرچین تن رنجور را در خوابگاه آسایش می‌نهد.ای مرگ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته آن را از دوش بر‌می‌داری. سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان  می‌دهی تو نوشداروی ماتمزدگی و ناامیدی می‌باشی دیده سرشک بار را خشک می‌گردانی تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز توفانی در آغوش کشیده نوازش می‌کند و می‌خواباند تو زندگانی تلخ زندگانی درنده نیستی که آدمیان را به سوی گمراهی کشانیده  در گرداب سهمناک پرتاب می‌کند تو هستی که به دون پروری فرومایگی خودپسندی چشم‌‌تنگی و آز آدمیزاد خندیده پرده به روی کارهای ناشایسته او می‌گسترانی.

کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد؟ انسان چهره تو را ترسناک کرده از تو گریزان است فرشته تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته! چرا از تو بیم و هراس دارد؟ چرا به تو نارو و بهتان می‌زند؟ تو پرتو درخشانی اما تاریکیت می‌پندارند تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون می‌کشند تو فرستاده سوگواری نیستی تو درمان دل‌های پژمرده می‌باشی تو دریچه امید به روی نا امیدان باز می‌کنی تو از کاروان خسته و درمانده زندگانی میهمان نوازی کرده آنها را از رنج راه و خستگی می‌رهانی تو سزاوار ستایش هستی تو زندگانی جاویدان داری...

دوشنبه 16/2/1387 - 17:57
محبت و عاطفه
ای کسانی که مأمور دفن من هستید

 

مرا در تابوت سیاهی بگذاریدتا همه بدانند سیاه بخت بوده ام

 

دستان مرا باز بگزارید تا همگان بدانند دست خالی از دنیا رفتم

 

موهایم را آشفته بگزارید تا همگان بدانند دست نوازش برسرم

 

 کشیده

 

نشده است

 

چشمان مرا باز بگزارید تا همگان بدانند چشم انتظار از دنیارفته ام

 

بروی قلبم تکه یخی بگذارید که با اولین طلوع خورشید آب شود و

 

 به

 

جای مادرم برایم گریه کند

 

دهانم را باز بگزارید بدین سان همگان بدانند بزرگتریت فریادم

 

 سکوت

 

بوده است

 

بر سنگ مزارم بنویسید

 

که آشفته دلی بود در این خلوت خاموش او زاده ی غم بود و ز غم

 

 های

 

جهان گشته فراموش.

دوشنبه 16/2/1387 - 17:53
سينمای ایران و جهان

                           مصاحبه ی کامیار نورایی با الناز شاکردوست

کامیار نورائی : خانم شاکردوست سلام وقتتون بخیر و خیلی متشکرم که امروز وقتتون را به

مادادید

الناز شاکردوست : منم سلام عرض می کنم خدمت شما و همه مردم عزیز

کامیار نورائی : خانم شاکردوست الان مشغول کار جدیدی هستید یا خیر

الناز شاکردوست : بله الان مشغول بازی در ۲فیلم سینمایی هستم

کامیار نورائی : اگر امکان داره نام کارهای جدیدتان را بگید؟

الناز شاکردوست : بله من الان مشغول بازی در فیلم سینمایی حرکت اول و برلیان هستم ولی

 هنوز

بازی من به شکل رسمی در برلیان شروع نشده است و بازی من تا هفته آینده احتمالا در

حرکت اول

به پایان میرسه و قرارداد با فیلم هفت دقیقه تا پائیز هم دارم و بازی خودم را در فیلم زندگی

ترش

پوسته به پایان رسوندم

کامیار نورائی : چطور شد که شما بازیگر نقش اول مجنون لیلی شدید؟

الناز شاکردوست : واقعیتش قرار نبود من در مجنون لیلی بازی داشته باشم و چند هنرمند دیگه

 کاندید نقش اول فیلم بودند و به خاطر اینکه یکی از هنرمندان فیلم منو معرفی کردند در این فیلم حضور پیدا کردم و الان هم کار در حال اکران است امیدوارم مردم راضی باشند

کامیار نورائی : نظرتون درباره خانم افشار بیان کنید یکی از دوستان این سئوال را پرسیدند از

 شما؟

الناز شاکردوست : بله مهناز افشار یکی از دوستان صمیمی و نزدیک منه و خیلی بازیگر خوبی

هم است

کامیار نورائی :  یکی از طرفدارانتون پرسیدند بازی شما در فیلم برلیان و همکاریتان با آقای

پورسرخ پیروزفر و خانم طباطبایی صحت داره یا خیر

الناز شاکردوست : بله این خبر صحت داره و من هم گفتم با برلیان قرارداد دارم

کامیار نورائی : به نظر شما کدام کارتون به جز مجنون لیلی میتونه گیشه را خوب تضمین کنه

الناز شاکردوست : من برای گیشه کار نمی کنم من دوست دارم بازیگر موندگاری باشم همین

ولی اگربرای فروش بخواهید شما بگید فکر کنم زندگی ترش چون اولین فیلمی بود که ۳۴بازیگر حضور داشتند

کامیار نورائی : حضور شما در فیلم زندگی ترش کوتاه است یا بلند

الناز شاکردوست : نه من یکی از نقش های اصلی را داشتم

کامیار نورائی : در حرکت اول با چه هنرمندانی همبازی هستید

الناز شاکردوست : آقای پورسرخ و آقای کیانی و خانم اوتادی

کامیار نورائی : خانم شاکردوست به نظر خودتون امسال چند فیلم میتونید بازی کنید

الناز شاکردوست : بالای ۱۲فیلم

کامیار نورائی : خانم شاکردوست فعلا به جز این چند کاری که عرض کردید کار جدیدتری قرارداد

نداریدالناز شاکردوست : چرا توی فیلم فطریه داریوش مهرجویی هم احتمالا قرارداد می بندم

کامیار نورائی : راسته که شما قرارداد با یک شرکت خارجی داشتید که با هیچ جایی گفت و گو و مصاحبه ای نداشته باشید

الناز شاکردوست : نه اصلا چنین چیزی نبوده و شایعه ای بیش نیست

کامیار نورائی : به وبلاگ های هوادارانتون سر می زنید آیا سایت شخصی دارید یا خیر

الناز شاکردوست : متاسفانه هنوز نتونستم به وبلاگی سر بزنم چون همش شایعه می نویسند

و زیاد دوست ندارم که به جای من باشند و از زبان من حرف ها را تائید و تکذیب کنند و سایت هم هنوزتاسیس نکردیم و فکر نمی کنم لازم باشه چون از نظر من هنرمند باید تو قلب مردم باشه نه اینکه بخواهد با سایت و وبلاگ و تبلیغات خودشو بکشه بالا

کامیار نورائی : حدودا چند فیلم برای اکران در سال۸۷دارید

الناز شاکردوست : تا الان ۱۰فیلم

کامیار نورائی : حضور شما در فیلم سایه یا ارابه راسته

الناز شاکردوست : خیر شایعه است

کامیار نورائی : خانم شاکردوست فکر می کنید تا چقدر در یاد مردم بمونید از دسته هنرمندان موندگارخواهید بود.

الناز شاکردوست : فکر کنم حداقل تا ۲۰سال دیگه و سعی خودمو می کنم که تو یاد و ذهن مردم بمونم و با بازی هایی که می کنم یک خاطره و یک اثر ماندگار را در کارنامه خودم داشته باشم

کامیار نورائی : خانم شاکردوست به نظر شما هنرمند خوب چه هنرمندی است؟

الناز شاکردوست : هنرمند خوب بازیگری است که با بازی اش یک خاطره از خودش برای مردم درست کنه فقط همین

کامیار نورائی : نظرتون درباره وضعیت اکران در سال۸۷چیست

الناز شاکردوست : با اکران فیلم مجنون لیلی - دایره زنگی و زن دوم در نوروز فکر کنم قدمی

خوبی برای امسال باشه مخصوصا که کارهای خیلی خوبی در دست تولید و آماده نمایش عمومی است

کامیار نورائی : در سریال تلویزیونی دوست ندارید بازی کنید

الناز شاکردوست : در یک تله فیلم به نام آخرین معجزه کار کردم

کامیار نورائی : و سریال چطور

الناز شاکردوست : سریال اگر پیشنهاد خوبی باشه حتما یک سریال یا حتی ۲سریال کار می

کنم

کامیار نورائی : دوست دارید با کدام کارگردان ها کار کنید

الناز شاکردوست : اقای کیمیایی و اقای فرمان آرا چون فیلم هاشون را خیلی دوست دارم مثل فیلمهای آقای حاتمی کیا - کیارستمی و مهرجویی

کامیار نورائی : خانم شاکردوست براتون آرزوی موفقیت می کنیم امیدواریم در کارهای بهتری

شما راببینیم و خیلی متشکر وقت خودون را به ما دادید هر پیامی برای طرفداراتون دارید بگید

الناز شاکردوست : خواهش می کنم منم از شما تشکر می کنم اینطور تونستم با مردم رابطه

 ای را برقرارکنم امیدوارم مردم و هموطنان عزیز چه در ایران چه در خارج از کشور سال خوبی را داشته باشند و امیدوارم همیشه خوش و خرم و سربلند باشند متشکر از شما و همه

کامیار نورائی : خیلی متشکر تا گفت و گوی بعدی خدانگهدار

دوشنبه 16/2/1387 - 17:48
ورزش و تحرک
گفتگو با جواد کاظمیان ، ستاره ایرانی الشباب
هیچ وقت سر بار پرسپولیس نخواهم شد
جام جم آنلاین: خودش می گوید فرصت زیادی نمی خواهد: «با 3بازی پیاپی در تیم ملی دیگر حجت تمام می شود.» جواد کاظمیان اما فکرش را هم نمی کرد با رفتن برانکو، نامرادی های روزگار برای او ادامه داشته باشد. قلعه نویی سرمربی تیم ملی شد و او باز هم نیمکت نشین بود.

شاید اگر با سرمربی جدید تیم ملی نیز در برای او به همان پاشنه بچرخد کاظمیان باید علت را در جای دیگری بجوید. هافبک سرعتی الشباب حتی حالا که در لیگ محقر امارات گلزنی می کند، دلش با پرسپولیس است.

کمتر بازیکنی در این بازار مکاره برای جدایی از تیم محبوبش بغض می کند، اما کاظمیان پس از امضای قراردادی ناخواستنی یک بعدازظهر تمام گریست تا دلتنگی هایش برای پیراهن سرخ کمتر شود. بدون رنگ بازی های معمول اتفاق خوشایندی است ، نه؟


بازی با سوریه را چطور دیدی؟

متاسفانه در اولین گام برای راهیابی به جام جهانی 2010نتوانستیم قدرت خود را به دیگر مدعیان راهیابی به جام جهانی نشان دهیم . جایی که تیم های کره جنوبی ، ژاپن ، استرالیا و عربستان موفق شدند در دیگر گروه ها با گل های زیاد حریفانشان را شکست دهند، ما خیلی راحت در ورزشگاه آزادی 2امتیاز ارزشمند را از دست دادیم ؛ در حالی که می توانستیم با کسب یک پیروزی شیرین ، نخستین گام را استوار برداریم تا با نگرانی به روزهای آینده نگاه نکنیم.

سوریه حریف سرسختی بود یا تیم ملی ما بد بازی کرد؟

البته سوریه حساب شده و با برنامه بازی کرد، اما توان تیم ما بسیار بیشتر از اینهاست و باید برنده می شدیم ، چرا که بازی دفاعی و بسته سوریه در این دیدار قابل پیش بینی بود و در صورت داشتن یک برنامه مناسب و دقیق الان 3امتیاز در کارنامه تیم ملی ایران ثبت شده بود.

فکر نمی کنی که ناهماهنگی بازیکنان هم مزید بر علت شد؟

البته با توجه به ناهماهنگی ای که میان بازیکنان وجود داشت فکر می کنم کسب یک نتیجه ضعیف مقابل سوریه طبیعی به نظر می رسید. نباید فراموش کنیم که این مشکل به مرور زمان از میان می رود و نباید از این بابت نگران باشیم.

به نظرت در ادامه راه چگونه باید کار کنیم؟

به نظر من نباید با این تساوی ناامید شویم ، چرا که هنوز ابتدای راه هستیم . در ضمن باید از این تساوی در خانه درس بگیریم و در بازی دوم مقابل کویت ، قدرت خود را به این تیم دیکته کنیم تا همگان بدانند که پیروز نشدن ایران مقابل سوریه یک اتفاق بوده و قدرت فوتبال ایران فراتر از این حرف هاست.

از عملکرد خودت در بازی با سوریه راضی هستی؟

من همه سعی ام را در این دیدار کردم ، اما طبیعی است که در ده پانزده دقیقه پایانی که وارد بازی شدم نمی توانستم کار خاصی انجام دهم ؛ هر چند انگیزه زیادی داشتم ، اما تنها داشتن انگیزه کافی نیست و باید فرصت لازم هم دراختیار بازیکن باشد.

به نظر می رسد که هنوز به جایگاه لازم در تیم ملی نرسیده ای و منتظری جایگاهت را تثبیت کنی؟

بله متاسفانه من هم در چند سال اخیر و با این که در اوج دوران آمادگی ام قرار داشته ام هیچ گاه نتوانستم به حق خودم برسم و در این 8سال ، حسرت به دل 3بازی پیاپی در تیم ملی و حضور 90دقیقه ای در این 3بازی بوده ام.

ولی در بعضی بازی های تدارکاتی ، 90 دقیقه بازی کرده ای ، مثل همین دیدار تدارکاتی اخیر با کاستاریکا که از ابتدا در ترکیب تیم ملی قرار گرفتی.

در تیم ملی بزرگسالان و در بازی های رسمی آن طور که باید به من بازی نداده اند، اگر هم بازی می دهند در یک دیدار کم ارزش مثل کارستاریکاست جایی که انگیزه ای وجود ندارد و هوا سرد و استادیوم خالی از تماشاگر است . طبیعی است که در چنین بازی هایی ، بازیکن انگیزه لازم را ندارد.

چند بازی ملی در کارنامه داری؟

حدود 36بازی ، جالب این که وقتی در سایپا بازی می کردم 17بازی ملی داشتم ، ولی از زمانی که آمدم پرسپولیس یعنی در 5سال اخیر، فقط 19بازی در تیم ملی حضور داشتم آن هم به صورت نیم بند و همیشه ذخیره بوده ام.

ولی خیلی ها معتقدند که راه حضور در تیم ملی از پرسپولیس و استقلال می گذرد، چطور برای تو این گونه نبود؟

در مقطعی که برانکو، سرمربی تیم ملی بود آقایان دوست داشتند که بگویند در ترکیب تیم شان بازیکنان استقلال و پرسپولیس حضور ندارند و این را برای خود افتخار می دانستند.

اگر به این مساله اعتقاد داشتی چرا از پرسپولیس به تیم دیگری نرفتی؟

برای یک بازیکن که در پرسپولیس بازی می کند، جدایی از این تیم و پیوستن به یک تیم ایرانی دیگر در واقع سم است ، در ضمن همیشه گفتم و باز هم می گویم پرسپولیس تیم مورد علاقه ام است و شاید قسمت این بوده که در تیم ملی چنین وضعیتی داشته باشم.

یعنی به نظرت اگر در تیم دیگری بازی می کردی در ترکیب اصلی تیم ملی قرار می گرفتی؟

به یقین ؛ چرا که من در پرسپولیس عالی بودم و اگر در سایپا یا پاس بازی می کردم قطعا وضعیتم در تیم ملی به مراتب بهتر بود در واقع گناه من پرسپولیسی بودنم بود.

عده ای معتقدند فوتبال ایران مافیایی است . نظر تو چیست؟

من هم فکر می کنم فوتبال ایران مافیایی است ، چرا که خودم طعم آن را چشیده ام . گرچه فکر نمی کردم چنین چیزی وجود داشته باشد. اما وضعیتم در تیم ملی بویژه در زمان برانکو باعث شد به این اعتقاد برسم.

ولی به نظر می رسد هم پست بودنت با مهدوی کیا باعث شده که بیشتر روی نیمکت تیم ملی قرار بگیری.

نه این طور نیست . خیلی وقت ها پیش آمده که مهدوی کیا بنا به دلایلی همراه تیم ملی نبوده ، اما باز هم از وجود من در ترکیب تیم ملی استفاده نشده و بازیکنان دیگری دراین پست به کار گرفته شده اند.قبل از بازی های آسیایی بوسان هم خیلی زجر کشیدم تا در تیم فیکس شوم . با وجود این که از تیم ملی بزرگسالان دعوت شده بودم ، باز هم روی نیمکت قرارم دادند و بازیکنانی مثل بیاتی نیا، نوید کیا و مبعلی را در پست غیر تخصصی خود یعنی پست من به کار می گرفتند. در واقع در بوسان برانکو وقتی ناچار شد، مرا در ترکیب اصلی قرار داد.

این را قبول داری که همیشه در اوج نبودی و در مقاطعی به دلیل آماده نبودنت از ترکیب اصلی بیرون ماندی؟

بیشتر اوقات آماده بودم ، ولی برانکو باز هم به من بازی نمی داد. مثلا در دیدار تدارکاتی مقابل تونس بهترین بازیکن میدان شناخته شدم ، اما در نهایت برانکو باز هم نیمکت نشین و یا سکو نشینم کرد.

من در سال 2هزار هم کاندیدای بهترین بازیکن جوان سال آسیا شدم ، اما در عین ناباوری باز هم نیمکت نشین تیم ملی شدم.

با این وضعیتی که خودت توصیف می کنی ، برنامه ای برای آینده داری؟

بله ، منتظرم سرمربی جدید تیم ملی مشخص شود تا با افزودن بر تلاشم بتوانم حقم را بگیرم . زیرا 19ساله بودم که به تیم ملی دعوت شدم و الان که 26سالمه ، وقتش رسیده که حقم را بگیرم.

یعنی در رقابت با بازیکنانی مثل مهدوی کیا؟

مهدوی کیا بازیکن ارزشمند و بزرگی است و در این چند سال اخیر در اوج بوده است ، اما من هم 26سال دارم و وقتش رسیده که یک رقابت سالم با او داشته باشم تا با افزودن بر میزان آمادگی و پشتکار بیشتر به ترکیب اصلی راه یابم.

بدترین دوران فوتبالت چه زمانی بوده است؟

زمانی که 19سالم بود، بلاژویچ به تیم ملی دعوتم کرد. من از این موضوع بسیار خوشحال شدم ، زیرا یکی از آرزوهایم یعنی تمرین کردن و یاد گرفتن در کنار بزرگان فوتبال برآورده شد. به مرور زمان هم اوج گرفتم . اوج گرفتنی که با نادیده گرفتن حقم همراه شد. برانکو خیلی در حق من اجحاف کرد در واقع تاریک ترین دوران فوتبالم را برانکو رقم زد.

اما پس از رفتن برانکو از تیم ملی و قرار گرفتن قلعه نویی در راس تیم ، باز هم شاهد بودیم که در جام ملت های آسیا نیمکت نشین بودی؟

قبل از جام ملت های آسیا، یعنی در دیدار تدارکاتی مقابل غنا بازیکن فیکس تیم ملی بودم و در آن دیدار ضمن گرفتن یک پنالتی ، دو پاس گل هم دادم اما متاسفانه در مالزی باز هم نیمکت نشین شدم . وقتی می دیدم بازیکنانی که در تمرینات عالی هستند یا در دیدارهای تدارکاتی خوب ظاهر شده اند نیمکت نشین شدند بسیار تاسف خوردم.

چرا که هیچ دلیل و توجیه قانع کننده ای برای این اقدام کادر فنی نمی شد یافت . در مالزی و در بازی مقابل تاجیکستان بهترین بازیکن زمین شناخته شدم . ولی در عین ناباوری از بازی بعدی باز هم نیمکت نشین شدم به نظر شما چه دلیلی می شد برای این کار کادر فنی آورد؟

آیا این مساله تاثیر منفی بر روحیه تو گذاشت؟

بله . فقط همین را بگویم که در جام ملت های آسیا ضربه خیلی بزرگی بر من وارد شد. چرا که در اوج دوران آمادگی نیمکت نشینم کردند.

به نظرت سطح بازیکنان ایرانی فراتر از لیگ امارات نیست؟ آیا ستاره های ما نمی توانند در لیگ های مختلف اروپایی بدرخشند؟

من معتقدم 50بازیکن برتر فوتبال ایران به راحتی می توانند در ترکیب 5تیم اول بوندس لیگا به صورت فیکس بازی کنند.

با وجود این پس چرا خیلی راحت بازیکنان ما لیگ امارات را برای ادامه فوتبال خود انتخاب می کنند؟

نمی توان منکر این قضیه شد که حدود 70درصد بازیکنان به خاطر مسائل مالی به لیگ امارات می روند، البته خود من علاوه بر پول به دلیل برخی مشکلاتی که در پرسپولیس وجود داشت از این تیم جدا شده و به تیم الشعب رفتم.

از باشگاه های اروپایی تا حالا پیشنهادی داشته ای؟

در آن مقطعی که به امارات رفتم از باشگاه های بوخوم وکایزرسلاترن آلمان پیشنهاد داشتم که به دلیل مشکلات خانوادگی و فوت برادرم و همچنین پرسپولیس به آنها پاسخ رد دادم . به هر حال سرنوشت من با پرسپولیس و فوتبال امارات گره خورده است و گله ای هم از این مساله ندارم ، چون معتقدم تقدیر این بوده است.

اشتباه نکردی که به بوندس لیگا رفتی؟

در آن مقطع شرایط آن گونه ایجاب می کرد، ولی الان فکر می کنم اشتباه بزرگی مرتکب شدم که به کایزرسلاترن نرفتم.

چه مشکلاتی باعث شد لیگ امارات را به پرسپولیس ترجیح دهی؟

در زمان آری هان به خاطر پول نگرفتن از پرسپولیس در اردوی اتریش مشکلاتی پیش آمد، باشگاه 70درصد قراردادم را پرداخت نکرده بود و دو چک پرسپولیس که دست پدرم بود، پاس نشد خواستم این موضوع را به آری هان بگویم ، نشد و اعلام کردم که با این وضعیت از پرسپولیس می روم ، چون چند بار این تکرار کردم ، آری هان هم گفت بهتر است کاظمیان تکلیف ما را مشخص کند، اگر می خواهد برود هر چه سریع تر بگوید تا یک جانشین برای او پیدا کنیم ، البته او درست می گفت و در نهایت من از پرسپولیس به خاطر بعضی بدقولی ها و نه پول ، جدا شدم .

رفتنت به الشعب به شکل غیرمنتظره ای صورت نگرفت؟

من پرسپولیس را دوست داشته و دارم ، رفتم از این تیم فقط به خاطر مسائل پیش آمده بین من و آری هان نبود، باشگاه 2سال پولم را نداده بود. مدیر برنامه هایم یکبار بلیت امارات برایم تهیه کرد تا در آنجا با الشعب مذاکره کنم ، ولی من به خاطر پرسپولیس به دروغ به او گفتم گذرنامه ام را گم کرده ام . اما اماراتی ها آنقدر مصر بودند که به تهران آمدند و در هتل استقلال خواستار عقد قرارداد شدند. چون دلم نمی خواست این کار صورت گیرد، گفتم مادرم بیمارستان است باید با او مشورت کنم ، آنها گفتند تلفنی مشورت کن . در نهایت به مادرم که در بیمارستان بستری بود، زنگ زدم . او استخاره کرد، خوب آمد و من قراردادم را امضا کردم.

این اتفاق ساعت 11ظهر رخ داد باور کنید وقتی به منزل برگشتم تازه فهمیدم چه کاری کردم و تا ساعت 6بعد از ظهر برای جدایی از تیم مورد علاقه ام گریه کردم.

چرا بعدش خواستی قرارداد را فسخ کنی؟

تقریبا یک هفته پس از این جریان آری هان رفت و دنیزلی سرمربی پرسپولیس شد، دنیزلی در پاس هم که بود، از من خواست به این تیم بروم ، این بار هم خواست در پرسپولیس بمانم و بر این اساس برای فسخ قرارداد باالشعب اقدام کردم . اما نشد و در نهایت در عین ناباوری از پرسپولیس رفتم . شاید سرنوشت این بوده است.

بازی کردن در ورزشگاه خالی امارات با بازی در ورزشگاه آزادی چه تفاوتی دارد؟

به نکته جالبی اشاره کردید. الشعب که صدرنشین امارات است ، حدود هزار نفر تماشاگر دارد، اما در بازی پرسپولیس با راه آهن 90هزار نفر تماشاگر در ورزشگاه بودند. در دو، سه هفته اول حضور در امارات به لحاظ روحی خیلی وضعیت بدی داشتم ، ولی کم کم عادت کردم و شرایط جدید را پذیرفتم.

چرا برخی بازیکنان ایرانی از لیگ امارات اخراج می شوند؟

به نظر من بازی کردن در اروپا، آسان تر از لیگ امارات است . چون در امارات تمام مشکلات فقط روی دوش بازیکنان خارجی است و باید پاسخگوی ناکامی های احتمالی باشیم . بر این اساس ، بازیکنان خارجی خیلی تحت فشار روحی قرار دارند. ولی خوشبختانه در 2سال اخیر من زیر فشار روحی قرار نداشتم . در کل این مشکل باعث می شود روی کیفیت بازی برخی تاثیر بگذارد و در نهایت از تیم هایشان کنار گذاشته شوند.

در امارات میان بازیکنان ایرانی «کری» وجود دارد؟

من با هیچ بازیکنی کری ندارم . شاید بعضی ها داشته باشند ولی من دوست دارم در آنجا همه ایرانی ها موفق ظاهر شوند.

وضعیت مهرداد اولادی چگونه است؟

اولادی هم اکنون مصدوم است ، ولی با توجه به این که الشباب در پست او بازیکن قهاری ندارد با بهبودی مصدومیتش می تواند به ترکیب اصلی برگردد. با آمدن او وضعیت من هم بهتر خواهد شد؛ چون اولادی پشت 18قدم حریف خیلی راحت خطا می گیرد و من هم می توانم از ضربات ایستگاهی نهایت استفاده را ببرم.

امسال چند گل در امارات به ثمر رسانده ای؟

با وجود 3بار مصدوم شدن و 5بازی را از دست دادن ، تا حالا 4گل به ثمر رسانده و 3پاس گل هم داده ام.

ارتباط تو با تماشاگران الشباب چگونه است؟

ارتباط خاصی ندارم . در این زمینه می توانم بگویم تماشاگران الشعب پرشورتر از تماشاگران الشباب هستند.

قصد جدایی از الشباب را نداری؟

فعلا 5ماه از قراردادم با این باشگاه باقی مانده و خیلی زود است در این زمینه اظهارنظر کنم ؛ اما چندی پیش باشگاه الجزیره که رقیب اصلی الشباب است ، خواستار به خدمت گرفتنم بود که باشگاه نپذیرفت . خودم دوست داشتم به این تیم بروم . چون تماشاگران زیادی دارد، مثل پرسپولیس است ، ولی الشباب مثل سایپا و پیکان است.

رقم پیشنهادی الجزیره پایین بود؟

نه . رقم در حدی بود که باشگاه الشباب می توانست از انتقال من 2بازیکن به خدمت بگیرد، ولی با وجود این که وسوسه شده بودند، در نهایت پیشنهاد الجزیره را رد کردند.

بازی های لیگ ایران را می بینی؟

امسال بازی های لیگ و پرسپولیس طوری است که همزمان با تمرینات ما برگزار می شود، ولی حدود شش ، هفت بازی پرسپولیس را دیدم.

پرسپولیس امسال با فصل گذشته چه تفاوتی دارد؟

درست است پرسپولیس دنیزلی بهتر و زیباتر از پرسپولیس قطبی بازی می کرد، اما پرسپولیس قطبی شخصیت تیمی دارد و مشکلات مالی هم ندارند. چیزی که در زمان حضور من وجود داشت و تاریک ترین دوران پرسپولیس آن 3سالی بود که من در عضویت تیم بودم . چون مشکلات مالی در آن 3سال فراوان بود.

فکر می کنی چه تیمی قهرمان لیگ می شود؟

از همان بازی با سایپا که پرسپولیس در دقیقه 93با گل خلیلی پیروز شد، اطمینان پیدا کردم که پرسپولیس قهرمان می شود. هرچند مشکلات حاشیه ای کوچکی درست شده ، ولی امیدوارم این مشکلات برطرف شود و هواداران پرسپولیس پس از چند سال یک جام قهرمانی را در آغوش بگیرند.

هنوز هم از پرسپولیس طلبکاری؟

بله . 120میلیون تومان از پرسپولیس طلبکارم . این در حالی است که قبلا با تلاش انصاری فرد بخشی از طلبم را دریافت کردم و این مبلغ را هم کاشانی گفته می دهیم ، ولی الان پولی نداریم.

برای دریافت طلبت شکایت می کنی؟

به هیچ وجه . اهل شکایت کردن از پرسپولیس نیستم ، بالاخره طلبم را پرداخت می کنند.

احتمال دارد فصل آینده به پرسپولیس برگردی؟

معلوم نیست . البته روزی به پرسپولیس برمی گردم ، آن هم در اوج . نمی خواهم در سال های پایانی فوتبالم باشد و سربار پرسپولیس شوم.

الگوی خارجی کاظمیان؟

رونالدو و لوئیس فیگو.

دوست داشتی در جام جهانی مقابل فیگو بازی کنی؟

خیلی دوست داشتم . ولی نگذاشتند.

الگوی ایرانی چطور؟

از بچگی فرشاد پیوس را دوست داشتم و به همین دلیل در تیم ملی جوانان پیراهن شماره 17را پوشیدم . ضمن این که عابدزاده را هم خیلی دوست دارم . او همیشه اسطوره من است.

علی دایی چطور؟ تماشاگران در بازی با سوریه خیلی او را تشویق کردند؟

دایی یک اسطوره تکرار نشدنی است و فکر نمی کنم کسی بتواند جانشین او شود. به هر حال ، سن فوتبالش گذشته است و تشویق تماشاگران به خاطر نارضایتی از گل نزدن تیم ملی در بازی با سوریه بود.

چه آرزویی داری؟

واقع بین هستم . این که در اروپا فوتبالم را ادامه بدهم یا نه ، برایم مهم نیست . آرزو می کنم همواره خودم و خانواده ام در صحت و سلامتی کامل باشیم . با آبرو فوتبالم را ادامه دهم و در اوج کنار بروم.

برخی اعتقاد دارند لیگ امارات برای بازیکنان ایرانی مضر است چرا که سطح این لیگ پایین تر از فوتبال ایران است ، اما کاظمیان چنین اعتقادی ندارد و می گوید:

در بازی ایران و امارات نادرست بودن این ادعا به اثبات می رسد و معلوم می شودکه تفاوت لیگ امارات با لیگ ایران چقدر است . در الشباب مربی ای با ما کار می کند که پیش از این «ادر» ستاره سابق تیم ملی برزیل شاگرد او بوده است . در مجموع باید بگویم امکانات و بستر حرفه ای در باشگاه های اماراتی خیلی بهتر از ایران است و فکر می کنم حضور بازیکنان ایرانی در یک محیط حرفه ای نمی تواند به زیان فوتبال ملی ما باشد.

متاسفانه مطبوعات گاهی به بازیکنان شاغل در لیگ امارات کم لطفی می کنند به عنوان مثال پس از دیدار تدارکاتی تیم ملی ایران با کاستاریکا، خیلی بی رحمانه از بازیکنان شاغل در امارات انتقاد کردند. این در حالی است که آنها فراموش کرده اند همین بازیکنان در مالزی چگونه آمادگی خود را به همه نشان دادند. ما در امارات در یک لیگ دشوار به فوتبال خود ادامه می دهیم و در یک محیط حرفه ای تمرین می کنیم و ذهنیتی که در این زمینه وجود دارد، به هیچ وجه درست نیست.

امید توفیقی - رضا عباسی

يکشنبه 25/1/1387 - 18:1
سينمای ایران و جهان
گفتگو با دانیال عبادی بازیگر فیلم <غیر منتظره> هرگز مانكن نبوده ام


این روزها سینماهای تهران شاهد نمایش فیلم بلند <غیرمنتظره> به كارگردانی هادی كریمی هستند. آنچه در این فیلم بیش از همه جلب توجه می‌كند نقش‌آفرینی دانیال عبادی در نقش یك مانكن است هر چند نمی‌توان منكر بازی‌ خوب شهاب حسینی و هانیه توسلی در این فیلم شد. دانیال عبادی به رغم آنكه برای اولین بار مقابل دوربین یك كارگردان جدی می‌رود اما توانسته توانایی‌های خاص خود را در عرصه بازیگری به اثبات برساند . گفتگویمان را با او در ادامه می‌خوانید.
    
    شنیده ام به طور غیرمنتظره ای از <غیرمنتظره> سردرآورده اید!
    
    همه نقاط عطف زندگی آدم،‌به طرز غیرمنتظره‌ای همیشه رخ می دهد، قبول ندارید؟!
    
    چرا و آن اتفاق برای شما چه بود؟
    
    آشنایی و دوستی با شهاب حسینی عزیز و به توسط او با استاد گرامی آقای دكتر كریمی.
    
    پس شهاب شما را به پروژه معرفی كرد؟
    
    بله ، قصه های آقای دكتر را دنبال می كردم و آنها را دوست داشتم مثلا‌ شمعی در باد و< رستگاری در هشت و بیست دقیقه > را ، و بعد كه شهاب مرا معرفی كرد دریافتم برای یكی از نقش های فیلمی است كه خودش نیز حضور دارد، كه جای بسی خوشوقتی برای من بوده و هست
    
    قصه را كه خواندید از پیچیده و سخت بودن نقش و اینكه اولین تجربه بازیگری تان هست، دچار تردید نشدید؟
    
    نه، چنان جذب قصه شدم كه این موضوعی را كه شما گفتید احساس نكردم. گفتم قصه های دكتر را كه اكثرا شهاب عزیزم در آن بازی داشت قبلا‌ دیده بودم، از شخصیت های این داستانها و اجرای سختی كه دارند، لذت می‌بردم و حالا‌ این نقش به خود من پیشنهاد شده بود با خواندن فیلمنامه یاد داستان< تصویر دوریان گری> اسكار و ایلد افتادم و بعدا دانستم كه آن داستان محبوب دكتر كریمی است.
    
    كار سخت بود؟
    
    خب مسلما بله، اما راهنمایی های آقای دكتر، حضور شهاب و خانم توسلی كه نهایت همكاری را با من داشتند، دلگرمی های آقای رفیعی جم و ... باعث می شد تا سختی كار برایم كمتر شود. چهره آرام و لبخند همیشگی دكتر در شرائطی كه احساس می كردم زیر فشار استرس های مختلفی هستند، به من و بقیه بازیگران آرامش خاصی می داد و اضطراب و استرسم را كم می كرد.
    
    تجربه مانكنی كه قبلا‌ نداشته ای ؟!
    
    نه، پیشنهاداتی داشتم ولی هیچ‌وقت مانكن و فوتومدل نبودم. برای فیلم نیز مدتی پیش دو نفر از دوستانم كه از مانكن های بین المللی هستند مجید انصاری و پیمان به تمرین پرداختم.
    
    آن فضا چگونه بود؟!
    
    در آن فضا نبوده ام، مگر مواقع تمرین و بعد لحظاتی كه در فیلم نقش مانكن را بازی می كردم، نمی دانم اما حتما كار هم مشكلا‌ت خاص خود را دارد.
    
    پس این اندام ورزیده و زیبا از كجا میآید؟
    
    (باخنده) باور كنید مانكن نبوده ام..
    
    نه منظورم این نبود،به اندام تان برای آنكه در سینما ظاهر شوید رسیده اید، چرا كه بدنی بسیار مناسب دارید
    
    شاید از ورزش میآید، از كودكی ژیمناستیك كار كرده ام، شنا و كاراته و بعد نیز فیتنس ، ورزش از كودكی جزء لاینفكی از زندگی من بوده و هست.
    
    در ورزش قهرمانی چطور؟
    
    كاراته را در حد قهرمانی دنبال كردم و چند سالی هم در رده جوانان در تیم ملی بودم، ژیمناستیك هم همین طور ، ولی در زمان نوجوانی در شنا هم تا حدودی حرفه‌ای كار می‌كردم.
    
    پس آن مدال‌هایی كه در فیلم می‌بینیم مال خودتان است؟
    
    بله
    
    تحصیلاتتان هم در این رشته است؟
    
    نخیر، من دانشجوی فوق لیسانس در رشته ( MBA بیزینس اجرایی) هستم.
    
    <غیر منتظره> برای شما یك استارت خوب است حتی وقتی با فیلم های اول جوان هایی كه اكنون به عنوان بازیگران مطرح در سینما حضوردارند مقایسه می‌كنیم شاید آغازی بهتر باشد، برای تكامل این حضور چه برنامه‌ای دارید؟
    
    مسلما به دست آوردن هر چیزی هر چند مشكل هم باشد از نگه داشتن آن به مراتب سخت تر است و چه برسد كه به قول شما، بخواهیم آن را تكامل هم ببخشیم. بخشی از این برنامه به من مربوط می شود كه وسواس در انتخاب، شناخت بیشتر وعمیق تر از سینما ، حضور بیشتر در جامعه و دیدن و شناخت شخصیت های مختلف دور و بر، تمرینات و آماده سازی ذهن و جسم... است اما بخشی دیگر نیز به آن باز می گردد كه خداوند مرا در مسیر درست هدایت كند و اتفاقات غیر منتظره خوب دیگری را هم سر را هم بگذارد به قول معروف برایم بخواهد.
    
    انشاءالله كه این اتفاق های خوب بیفتد. انعكاس نظرات تماشاگران در مورد حضورتان چگونه بوده؟
    
    تا اینجا شاهد برخورد منفی نبوده ام، شاید هم ملاحظه‌ام را می‌كنند (می خندد) از اینكه حتی از بازی من انتقادی هم بكنند اتفاقا خوشحال می شوم، احساس می كنم بازی‌ام دیده شده، نقد وقتی معنا پیدا می‌كند كه وجود و حضور چیزی پذیرفته شده باشد، حالا‌ به آن می‌توان ایراد وارد كرد و حتی تخطئه كرد، اما همین نقد حتی اگر تخطئه هم باشد و غرض‌آلود باز حكایت از آن دارد كه چیزی بوده همین كه تماشاگران از بازی من صحبت می كنند برایم خوشحال كننده است، بازی ام دیده شده ، نه چهره ام یا به قول شما اندامم.
    
    فكر می‌كنید چه ابعادی از این فیلم نیازمندتوجه بیشتری است؟
    
    به زوج های جوان، كه‌ می‌خواهند رابطه‌های عاطفی محكم و پایدار داشته باشند توصیه می‌كنم حتما فیلم را ببینند. نكات و ظرائف روانشناسانه زیادی دارد كه خیلی نمی توانم درباره آنها صحبت كنم، اما یك چیز در فیلم هست كه دوست دارم درباره آن بگویم. گاهی اوقات در زندگی ترس از دست دادن كسی كه دوستش داریم باعث می شود آنقدر كارهای عجیب و غریب بكنیم كه اتفاقا او را زودتر از دست بدهیم، یعنی از ترس مرگ، خودكشی می كنیم. توصیه ام به این جوان ها این است كه از این حیث فیلم را ببینند.

    
□منبع:روزنامه ی آفتاب یزد
يکشنبه 25/1/1387 - 17:56
محبت و عاطفه
 

                                                                          

یک روز غمی می رسد اندازه کوه یک روز نشاط می رسد اندازه دشت

افسانه زندگی همین است در سایه ی کوه باید از دشت هم گذشت.                                            

روی هر پله که باشی خدا یک پله از تو بالا تره نه بخاطر این که خداست

 بخاطر اینکه دستات رو بگیره.                                                

وقتی ناراحتید از اینکه به چیزی که می خواستید نرسیدید محکم باشید و

 خوشحال چون خداوند در فکر چیز بهتری برای شماست.                                       

چیزی که گذشت غم نخور به ان چیزی که پس از ان امد لبخند بزن زیرا

لبخند ارزانترین راهی است که می توان توسط ان نگاه را وسعت داد.

                                       

منتظر کسی باش که اگر حتی در ساده ترین لباس بودی حاضر باشه تو

 رو به همه دنیا نشون بده و بگه این دنیای منه .                                         

سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی چون همه از نورت استفاده می کنن

ولی نگاهتنمی کنند پس سعی کن مثل ستاره کم نور باشی تا همه به دنبالت

 بگردند.

سه شنبه 28/12/1386 - 19:28
سينمای ایران و جهان

                                   یك ظرف ترشی؛ چند كیلو شعر

اردشیر رستمی اهل شعر است و شاید در ذهنش هر روز ابیات زیادی جابه‌جا شوند.كافی است چند دقیقه با او حرف بزنید؛ بی‌جهت و باجهت شعرهایی از او می‌شنوید كه بیشترشان متعلق به شاعران معاصر جهان هستند. او هم كاریكاتوریست است و هم طراح. شاید بهترین و امن‌ترین موقعیت جهان برای او در كنار خانواده بودن باشد؛ به همین دلیل است كه در خانه كار می‌كند.
او پركارترین كاریكاتوریست در مطبوعات چند سال اخیر بوده و سرگرمی‌هایش شعر خواندن، نقاشی كشیدن، تعریف كردن از خوبی‌های دیگران و لبخند زدن است. اردشیر رستمی این روزها در سریال شهریار و در نقش جوانی این شاعر معاصر ظاهر شده كه به جای سریال جواهری در قصر جمعه‌ها از شبكه ۲پخش می‌شود.
او عاشق همسر و پسرش است و می‌گوید بزرگ‌ترین تاثیر را از شهلا پیرجانی گرفته، بعد مادرش و بعد هم از كارهای نقاشی - كاریكاتوررستمی می‌شود فهمید یكی از بزرگ‌ترین مدافعان حقوق زنان و احساسات مادرانه آنهاست.
● اردشیر رستمی دوست دارد او را به‌عنوان یك كاریكاتوریست بشناسند یا یك بازیگر؟شما چی فكر می‌كنی؟
من بیشترش را به عنوان یك كاریكاتوریست می‌شناسم.
خودم هم همین‌طور فكر می‌كنم.
● شما شعرهای زیادی را حفظ هستید؛ اولین شعری كه حفظ كردید، چه بود؟
رابطه من با شعر با خیام شروع شد اما اولین شعری كه شنیدم، یك لالایی تركی بود. این لالایی را در سریال شهریار به دفعات می‌شنوید.
‌● نگفتید كه استعداد شما در نقاشی و كاریكاتور چگونه كشف شد؟
راستش در طبقه اجتماعی‌ای كه من داشتم و فقر زیادی كه بر آن حاكم بود، هیچ‌وقت به نقاشی به‌عنوان یك شغل نگاه نمی‌كردند و اصلا باور نداشتند كه از راه هنر می‌شود ارتزاق كرد. بعدها- كه بیشتر نقاشی می‌كردم- مرا به عنوان نقاش پشت وانت‌بارها شناسایی می‌كردند و به من می‌گفتند: تو می‌خواهی نقاش ماشین‌ها بشوی؟. اما من۱۰سالم كه بود، پیكاسو را می‌شناختم و به امثال او فكر می‌كردم؛ رامبراند، گوگن، ونگوك، سزان و اینها. باور می‌كنید اگر بگویم هنوز هم فامیل ما نمی‌دانند من مشغول چه كاری هستم؟
البته در این میان، كسانی هم داشتم كه تشویقم می‌كردند؛ عمه‌ام یكی از آنها بود یا بعضی از اقوام دورمان. بعد فكر كردم دیدم من یك نقاشی می‌كشم و ۲۰-۱۰ روز روی آن‌وقت می‌گذارم اما جز خانواده و فامیل هیچ‌كس آن را نمی‌بیند. نمایشگاه هم نمی‌توانستم بگذارم؛ بنابراین سعی كردم روشم را عوض كنم. آدم‌هایی را كه دائما موج منفی می‌دادند، كنار گذاشتم و با كسانی كه مثل من می‌اندیشیدند، زندگی كردم.
● یادتان می‌آید اولین كاریكاتوری كه از شما چاپ شد، كی و كجا بود؟
در یكی از مجلات چاپ شد و جالب اینكه كسی را نداشتم كه به او نشانش بدهم چون با آن آدم‌ها قطع رابطه كرده بودم. تقریبا تنها بودم، فقط ۳-۲ نفر دور و برم بودند كه خب، آنها هم خوشحال شدند. در جواب آن سؤال كه پرسیدی، باید بگویم از كودكی فكر می‌كردم به جایی می‌رسم اما خیلی كمتر از این حد. من هدفم این بود كه با نقاشی كردن از فقرا و مظلومان دفاع كنم.
‌ ● بیشترین توجه شما در كاریكاتورهایتان به زنان و مسائل پیرامون آنهاست؛ دلیل این توجه چیست؟
مسائل زنان، مسائل من نیست؛ مسائل خودشان است. من چه بخواهم و چه نخواهم زن نیستم و نمی‌توانم آنها را بفهمم. من فقط نیازهای خودم را به این موجود احساس می‌كنم و آنها را می‌كشم. من زن را یك همراه، یك دوست و یكی از اصل‌های اساسی جهان می‌دانم و فكر می‌كنم بدون او جهان نمی‌تواند وجود داشته باشد.
● آیا این تلقی، به دلیل توجه به روابط عاطفی خودتان با مادر، خواهر، مادربزرگ و... نبوده است؟
بله، فكر می‌كنم نفر اول مادرم و نفر دوم نیز همسرم بودند كه نقش زیادی در این ماجرا داشتند.
● شما قبل از ازدواج هم طرح‌هایی با موضوع زن كشیده بودید؟
توجه من به موضوع زن در كارهایم از زمان آشنایی با همسرم - شهلا - شروع شد. در مدت ۳-۲ سالی كه تا ازدواج فاصله داشتیم، او روی من تأثیر گذاشت و اصلا بخشی از من شد. من قبل از هر چیز، زن را به‌عنوان یكی از اركان هستی می‌شناسم و اینكه اگر مشكلاتی دارد، من واقعا نمی‌دانم چطور می‌شود آنها را حل كرد. برای من زن یك نجات‌دهنده است اما این‌طور هم فكر نمی‌كنم كه منجی‌ای است كه از كتاب‌ها آمده چون او هم مشكلات زیادی برای آدم ایجاد می‌كند.
خانم پیرجانی، شما در اینجا باید وارد بحث شوید تا آقای رستمی بیشتر پیشروی نكند!رستمی: ما باید مسائل را دقیق‌تر بررسی كرده و فكر كنیم همه چیز در زندگی مشترك پایاپای است؛ یعنی همه چیز به نظر من۵۰-۵۰ است، نه ۵۱-۴۹. در زندگی هر زوجی اگر این میزان بالا و پایین شود، به مشكلاتی برمی‌خورند و آن وقت دیگر اسم آن زندگی نیست؛ چیز دیگری است. اگر مرد موفقی دیدید، مطمئنا زنی به او كمك كرده است.
● شما قبل از آشنایی با همسرتان آثار ایشان را دیده بودید؟
پیرجانی: نه. من اصلا حوزه كاریكاتور را نمی‌شناختم. آن‌روزها هم ایشان به این اندازه كه الان اردشیر رستمی هستند، نبودند. فقط چند كارشان را این طرف و آن‌طرف دیده بودم. بعد هم بن‌مایه كارشان این مسائل نبود؛ كارهایشان شامل‌ هاشورهایی سیاه می‌شد. ما به طور احساسی با هم آشنا شدیم، بعد چند ماه همدیگر را ندیدیم، دوباره و به طور تصادفی همدیگر را دیدیم تا اینكه اگر مدتی از هم دور می‌شدیم، هیچ‌كدام نمی‌توانستیم غذا بخوریم تا اینكه بیشتر همدیگر را دیدیم و ازدواج كردیم.
خوب، در این دوره كیفیت كارهای آقای رستمی عوض شد و شما بهتر از هر كسی این تغییرات را حس می‌كردید. از این تغییرات بگویید.
من از دوره‌ای با ایشان آشنا شدم كه اصلا زن در كارهایشان نبود؛ خودشان هم لبخندی بر لب نداشتند و همیشه خشك و بی‌لبخند بودند.
● رستمی: واقعا این‌طوری بودم؟!
شهلا پیرجانی: من در این دوره، كاری به كاریكاتورها و نقاشی‌هایشان نداشتم بلكه بیشتر رابطه احساسی داشتم. حالا اگر هم چیزی را خواسته یا گرفته یا تغییر كرده‌اند، خودشان كرده‌اند. من وقتی نگاه می‌كردم، می‌دیدم كم‌كم زن وارد كارهایشان شد، لبخند روی لب‌هایشان ظاهر شد، كم‌كم زن‌های آثارش كامل شدند و لب و دهن و چشم پیدا كردند؛ گرچه چشم‌هایشان همیشه بسته است.
● درباره كارهای آقای رستمی با هم مشورت نمی‌كنید؟
نه، ایشان معمولا كارهایشان را به من نشان می‌دهند اما آنها محصول حس خودشان است. من فقط نظر می‌دهم.
● اصلا شده كه با نظرات شما درباره یك كار، آن را پاره كند و دور بیندازد؟
رستمی: ما سطل آشغال هم داریم و گاهی كارهایی را پاره می‌كنم.
پیرجانی: اما با نظرهای من پاره نكرده‌اند.
آقای رستمی، منبع درآمد شما ظاهرا فقط همین كار است.
بله، كار دیگری نداریم.
● خب، این‌طور برایتان سخت نیست؟
پیرجانی: نه، اتفاقا این‌طور نیست چون این كارها فقط كاریكاتور نیست بلكه بیشتر به عنوان آثار نقاشی محسوب می‌شود و وقتی این كارها روی اشیا می‌آید یا تابلو می‌شود خب، خریداران خاص خودش را دارد و ما دقیقا منبع درآمدمان از همین راه است.
● درباره سریال شهریار بگویید؛ چطور شد برای بازی در این نقش دعوت شدید؟
رستمی: من مدتی در مجله كارنامه همكاری می‌كردم. یك روز خانم نگار اسكندرفر- مدیرمسئول مجله- به من زنگ زد و پیغامی را از طرف حبیب رضایی به من داد. رضایی با اینكه دوست من بود اما به خانم اسكندرفر گفته بود كه پیشنهاد بازی در نقش جوانی شهریار را به من بدهد. چند ماه طول كشید تا بپذیرم و با شرط و شروطی كه شفاهی و قولی بود، پذیرفتم این كار را انجام بدهم. من اصلا نمی‌خواستم بازی كنم؛ فقط فكر كردم شاید بتوانم در مواردی كمك‌هایی بكنم.
● خب، دلیلش چه بود كه قبول كردید؟
من یك دِینی به شعر داشتم كه خیلی بزرگ بود؛ هنوز هم دارم؛ یعنی همان‌قدر كه به «زن» دین دارم به شعر هم مدیون هستم. این دو حوزه مرا نجات داده‌اند. با این كار، خواستم دینم را ادا كنم.
● شما چند هزار بیت شعر حفظ هستید؟
نشمرده‌ام؛ خیلی زیاد است، می‌توانم بیشتر از یك شبانه‌روز مدام برای شما شعر بخوانم.
● در زندگی معمولی هم شعر می‌خوانید؟
بله. همیشه اشعاری را زمزمه می‌‌كنم.
پیرجانی: دقیقا همین‌طور است. اصلا جوری است كه اشعار ترجمه شده یا ترجمه‌هایی كه خودشان انجام داده‌اند، گاهی آن‌قدر می‌خوانند كه پسرمان «آردوش» هم آنها را حفظ شده؛ جالب است كه مثل پدرش خیلی خوب و بااحساس هم شعر می‌خواند.
رستمی: بابا... بیا اینجا. در این لحظه آردوش - كه در اتاقش سرگرم بود - بیرون آمد و به درخواست پدرش شعری را برای ما خواند؛ شعر قطار را از رامیز روشن.
رستمی: شما خودتان می‌دانید كه شعر برای من كلمه نیست؛ شعر یك نگاه و یك جهان است. اصلا روزنه نگاه من به جهان از شعر است. در شعر همه چیز برای من معنا می‌شود. كلمه و شكل ساختاری ابیات شعر یكی از ساختارهای شعر در ذهن من است. مثلا دوست من - احسان قنبرزاده - از تبریز آمده و مادرش یك ظرف ترشی فرستاده، من فكر می‌كنم او برای من چند كیلو شعر فرستاده است. اكثرا دوستانم هم شاعرند.
● خودتان هرگز شعر نگفته‌اید؟
نه، هیچ‌وقت.
پیرجانی: چرا هیچ‌وقت؟ شما شعر گفته‌اید.
رستمی: نه، نه. آنها شعر نیست، فقط تنها چند طرح ادبی است.
پیرجانی: چرا، شعر هم می‌گویند. حالا نمی‌خواهند اینجا مطرحش كنند.
● حالا نكند به خاطر این مصاحبه با هم دعوایتان بشود؟!
هر دو با خنده؛ نه.
رستمی: من معتقدم شعر گفتن فقط نباید روی كاغذ باشد. قدم زدن در باران، انتخاب چند برگ خشك به جای گل و این‌طور كارها هم می‌تواند شعر باشد. به نظر من شعر گفتن فقط یكی از شكل‌‌های بیان احساس است. مهم این است كه آدم‌ها به شعر دست پیدا كنند و هر كسی هر چه هست، خودش باشد. ستون‌های زندگی ما شعر است.
● خانم پیرجانی: شما چه نظری دارید، بالاخره آجر یا ستون؟
پیرجانی: [با خنده] فرقی نمی‌كند.
رستمی: ما شعر خواندن را دوست داریم. وقتی كم می‌آوریم، ناراحت می‌شویم، می‌گردیم، جست‌وجو می‌كنیم، كتاب می‌خریم، مجلات را نگاه می‌كنیم تا ۳-۲بیت پیدا می‌كنیم كه جالب باشد.
پیرجانی: شعرهای تازه و خوب خیلی برایمان لذت‌بخش است.
رستمی: بعد تلفن می‌زنیم به دوستان‌مان در تهران، شهرهای دیگر و حتی خارج از كشور.
● آردوش چه؟ او هم اهل شعر است؟
رستمی: آردوش هم كم‌كم دارد شعرهایی را حفظ می‌كند.
● خودش علاقه‌مند است یا شما هدایتش كرده‌اید؟
پیرجانی: اصلا یك بار هم نشده كه به آردوش بگوییم شعر بخوان یا مثلا حفظ كن. من و پدرش چه در شعر، چه در نقاشی و هر چیز دیگری - كه خودمان علاقه داریم - هیچ‌وقت نخواسته‌ایم مثل ما عمل كند.
● نقاشی‌اش چطور است؟
او تا سال پیش اصلا نشده بود كه نقاشی بكشد و برای همه عجیب بود كه با وجود پدری مثل اردشیر، چرا او نقاشی نمی‌كشد اما امسال خودش از ما كاغذ و قلم خواست و شروع كرده به نقاشی كردن؛ حتی گاهی شده كه در جمع‌ها بلند می‌شود و می‌گوید من هم می‌خواهم شعر بخوانم.
رستمی: نكته اینجاست كه ما هرگز نیاموختیم این‌گونه باشیم. در مورد آردوش، می‌دانید چرا به او نقاشی یاد نمی‌دادم؟ چون نمی‌خواستم اصول را یاد بگیرد چون وقتی اصول را یاد بگیرد، نمی‌تواند خلاقیت به خرج دهد. چند وقت پیش در مهدكودك به او گفته بودند ماشین بكش.
خب، اگر قرار باشد او ماشین بكشد، پس چرا به مهد می‌رود؟ من فكر می‌كنم او اصلا ماشین نكشد بهتر است چون چیزی كه در شهر زیاد است، ماشین است. او باید چیزهای دیگر بكشد. یك روز آمد و گفت می‌خواهم نقاشی بكشم. او چیزهایی كشید و درباره‌اش صحبت كرد. ما از او خیلی چیزها یاد گرفتیم. او یك نقاشی كشیده بود كه ما فكر می‌كردیم یك تمساح است اما او گفت كه این یك ساختمان بزرگ پر از پنجره است.
● با آردوش درباره كتاب چگونه صحبت می‌كنید؟
پیرجانی: ما هیچ‌وقت نمی‌گوییم كه كتاب بخواند. او خودش كتاب‌هایی را انتخاب می‌كند و می‌آورد تا برایش بخوانیم.
رستمی: یكی از بهترین شب‌های زندگی من آن شبی بود كه آمد و گفت: بابا به من خواندن و نوشتن یاد بده؛ دارم اذیت می‌شم. احساس كردم نیاز به آموختن دارد. تصمیم دارم او را به مدارسی بفرستم كه خیلی اذیتش نكنند، به او فشار نیاورند و اجازه بدهند كودكی‌اش را بكند. چه ایرادی دارد كه آدم ۱۰ سال در یك كلاس باقی بماند اما چیز یاد بگیرد، به جای آنكه ۱۰۰ تا كلاس برود و هیچ‌چیزی یاد نگیرد؟
● وقتی سر صحنه سریال «شهریار» بودید، خانواده‌تان اذیت نشدند؟
چرا، شدند. نزدیك به یك سال و نیم درگیر این كار بودم؛ حتی قبل و بعد از فیلم‌برداری هم درگیر كار بودم.
پیرجانی: خیلی اذیت شدیم؛ به طوری كه در بعضی از سفرهای عوامل سریال، ناچار شدیم همراه اردشیر برویم تا حداقل در كنارشان باشیم. اما خب، وقتی ساعت ۴ صبح می‌رفتند و یك بعد از نیمه شب برمی‌گشتند، با آن خستگی خیلی نمی‌توانستند كنار ما باشند.
رستمی: موقع رفتن خواب بودم و موقع برگشتن هم خواب بودم.
پیرجانی: سیستم زندگی ما اصلا به هم ریخته بود. ایشان همیشه در خانه كار می‌كنند. ما عادت داریم كنار هم باشیم.
● اصلا بیرون نمی‌روید؟
رستمی: چرا، گاهی یك هفته به كوه و دشت می‌رویم، چادر می‌زنیم و آنجا كار می‌كنیم. شهلا همیشه كتاب‌هایش را می‌خواند، من نقاشی‌ام را می‌كشم و آردوش هم می‌رود با ماهی‌ها و قورباغه‌ها و سنگ‌ها بازی می‌‌كند.
● حالا راستش را بگویید؛ شما وقتی می‌رفتید سرصحنه و از خانواده دور می‌شدید، خوشحال نبودید كه مدتی فضای ذهنی‌تان عوض می‌شود؟
رستمی: ما خیلی در زندگی‌مان تفریح می‌كنیم چون كار ما تفریح است و تفریح‌مان كار. ما خیلی راحت و خوب زندگی می‌كنیم؛ البته اختلافاتی هم بینمان پیش می‌آید. فكر نكنید كه خیلی خوش‌خوشان‌مان می‌شود؛ نه این اختلافات طبیعی است و جزء اركان زندگی است.
پیرجانی: ما به زور با هم زندگی نمی‌كنیم؛ به خاطر همین، وقتی چند ماه كنار ما نبودند، اذیت می‌شدیم.
رستمی: گاهی می‌شود وسایلم را برمی‌دارم و می‌روم به سمتی و مثلا با دوستانم زندگی می‌كنم، بعد دوباره برمی‌گردم.
پیرجانی: من هم گاهی به تنهایی پناه می‌برم.
● این وسط آردوش چه می‌شود؟
رستمی: او با یكی از ما ۲ نفر می‌ماند. گاهی هم او می‌گوید من حوصله ندارم و می‌رود در اتاقش چند ساعت با خود خلوت می‌كند؛ می‌خندد.
● عجب؟!
این طبیعی است. اگر بگوییم ما عشق آسمانی و زمینی و این حرف‌ها داریم، واقعا دروغ گفته‌ایم.
● وقتی كار سریال تمام شد، احتمالا جبران مافات كردید دیگر؟
رستمی: بله، ۸-۷ سفر پشت سر هم رفتیم.
پیرجانی: اصلا از خودش - از اردشیر رستمی - دور شده بود و این همه‌مان را اذیت می‌كرد؛ اصلا اردشیری كه من می‌شناختم، نبود.
● سرصحنه اصلا نقاشی نمی‌كردید؟
چرا، آنجا هم می‌بردم. یكی از تقویم‌هایم سر همان كار، آماده شد؛ تقویم سال۸۴.
● در این چند قسمتی كه اردشیر رستمی را با هیبت شهریار جوان دیدید، چه حسی داشتید؟
پیرجانی: حس خوبی نداشتم؛ آردوش هم همین‌طور.
رستمی: اولین بار كه دید، گفت این چه قیافه‌ای است كه درست كرده‌ای؟ چرا این شكلی شدی؟ من هم اگر چاره‌ای داشتم، نگاه نمی‌كردم اما خب، باید ببینم چطور كار كرده‌ام.
● اصلا پیش آمد كه فكر كنید ممكن است بعد از بازی در این سریال به بازیگر معروفی تبدیل شوید؟
من هیچ‌وقت بازیگر نخواهم شد چون شهریار را هم بازی نكردم. شاید اگر قرار باشد در فیلمی بازی كنم، دلیلم این خواهد بود كه بازی نكنم.
● یعنی به جای بازی كردن، جلوی دوربین زندگی می‌كنید؟
اینجا هم من به سراغ دوربین و سینما نرفتم؛ آنها به سراغ من آمده‌اند.
● آیا از هنرمندان سینما كسی بوده كه روی شما تأثیر گذاشته باشد؟
خیلی زیادند. هر كسی كه من در سینما دیده‌ام، روی من تأثیر گذاشته است. حتی آدم‌های معمولی هم روی من تأثیر می‌گذارند. ما یك اسطوره‌ای در محلمان داریم كه اسمش پاشاست. او قصاب محلی ماست و ما خیلی دوستش داریم.
او خیلی جوان و مهربان است. از یك محله فقیرنشین می‌آید و اینجا كار می‌كند. او نگران من و بچه‌ام و همسرم می‌شود، نگران اهالی محل می‌شود، به همه پول قرض می‌دهد و بدهی مشتریان را برعهده می‌‌گیرد یا مادر خود شهلا، مادر من و مادر همین دوستم كه ترشی فرستاده، همه روی من تأثیر گذاشته‌اند. آقای فراهانی و بالاخص همسرشان - خانم فهیمه رحیم‌نیا - هم روی من تأثیر گذاشته‌اند. بعد از خودم، بیشترین تأثیر را شهلا روی من گذاشته است.
● خانم پیرجانی، چه كسی بیشترین تأثیر را روی شما گذاشته است؟
راستش، من هنوز كاری برای جهان نكرده‌ام كه بگویم از كسی تأثیر گرفته‌ام ولی اردشیر و مادرم روی من خیلی تأثیر گذاشته‌اند؛ به‌خصوص مادرم كه برای هر سه ما خیلی زحمت كشیده‌اند.
● چند كلمه از زبان آردوش رستمی
بابا اردشیر هر جور باشد دوستش دارم. وقتی با اردشیر رستمی و همسرش مصاحبه می‌كردیم، آردوش- پسر ۶ساله خانواده - در اتاقش سرگرم بود و هرگز صدایی از او نشنیدیم و كاری هم به كار ما نداشت. او هم مثل پدر و مادرش آرامش خاصی دارد و بیشتر به مادرش رفته است.
‌● آردوش، می‌دانی مصاحبه یعنی چه؟
نه.
خب، هر چه من پرسیدم، شما با این میكروفون جواب می‌دهی؛ به این كار می‌گویند مصاحبه.
آها... یاد گرفتم.
● آردوش، به ما بگو آردوش یعنی چی؟
آردوش به تركی یعنی درخت كاج؛ همان درختی كه خیلی بلند است.
● عادت داری كه به نقاشی كشیدن بابا نگاه كنی؟
بله.
● این كار را دوست داری؟
بله.
● شما بهتر نقاشی می‌كشی یا بابا اردشیر؟
هم من، هم بابا اردشیر.
● شما بهتر شعر می‌خوانی یا بابا اردشیر؟
هم من، هم بابا اردشیر.
● بابا را توی تلویزیون دیدی؟ چطور بود؟
بله دیدم. خیلی قشنگ بود.
● بابا را این‌طوری دوست داری یا آن‌طوری؟
هر جوری كه باشد، من دوستش دارم.
● دوست داری شما هم توی فیلم‌ها بازی كنی؟
بله.
● دوست داری چه نقشی را بازی كنی؟
پروفسور، دانشمند یا نویسنده.
● و كاریكاتوریست؟
كاریكاتوریست و خواننده.
مصاحبه: همشهری آنلاین
سه شنبه 28/12/1386 - 19:16
سينمای ایران و جهان

این روزها سریال شهریار از شبکه‌ی دوم تلویزیون ایران پخش می‌شود. کمال تبریزی روایت جذابی را از زندگی این شاعر ایرانی ارائه کرده است. اما پخش این سریال با یک شگفتی همراه است. اردشیر رستمی، طراح شناخته شده، بازیگر نقش شهریار در ایام جوانی است.

 

کمتر کسی است که پیگیر کارهای هنری باشد و آثار درخشان رستمی را ندیده باشد. تا به حال بیش از ۲۵ جلد از آثار او به صورت کتاب و تقویم منتشر شده است. او که حالا تجربه‌ی بازیگری هم دارد، در گفت و گو با رادیو زمانه از بازی‌اش در سریال شهریار می‌گوید.

آقای رستمی چه طور شد که طراح مشهوری چون شما وارد عرصه‌ی تلویزیون شد و نقش شهریار را بازی کرد؟

اگر شما کارهای مرا دنبال کرده باشید، یک جور شاعرانگی در آن‌ها می بینید. علاوه بر آن دینی هم به شعر داشتم، که سعی کردم آن را ادا کنم؛ فقط همین.

آقای کمال تبریزی شما را می شناخت، اصلاً چه طور شد که برای بازی در این سریال انتخاب شدید؟

من هیچ آشنایی قبلی با آقای تبریزی نداشتم. ایشان را فقط در مراحل فیلم‌برداری دیده بودم و از قبل نمی‌شناختم. آقای حبیب رضایی که از دوستان من بودند، مرا معرفی کردند. خب این آشنایی هم در این انتخاب دخیل بود.

شما هم مثل همه‌ی آذری ها نسبت به شهریار تعصب دارید؟

نه، من هیچ تعصبی ندارم.

پس قبلاً به هیچ وجه تجربه‌ی بازی در تلویزیون و سینما را نداشتید؟

نه، نداشتم.

آقای رستمی، چند سال پیش اگر به خاطر داشته باشید روز تولد شهریار را به عنوان روز ملی شعر انتخاب کردند و همان طور که می‌دانید، این انتخاب با واکنش‌های منفی بسیاری از سوی شاعران روبه‌رو شد. نمی‌ترسیدید که بازی در این نقش و احتمالاً عدم استقبال مردم از این سریال باعث شود که کارنامه‌ی هنری شما خدشه‌دار شود؟

نه، شاید این کار خیلی کار قوی هم نباشد. منتها در آن، با کسی مواجه می‌شوید که هنرمند است و کمی شعر را می‌شناسد و می‌تواند شعر بخواند و بازیگر هم نیست. شما و همه‌ی بینندگان عزیز هم حتما این نکته را احساس می‌کنید که من بازی نمی‌کنم.

اما درباره‌ی روز ملی شعر که فرمودید، این روزها شاید با اعلامیه و بیانیه و تصویب دولت شاید به شکل قانون شود؛ ولی هیچ کس با اعلامیه و بیانیه شاعر ملی نمی‌شود. ایشان شاعر ملی ما هست؛ منتها فردوسی هم هست و سعدی و حافظ هم. من هم اگر بخواهم انتخاب کنم، فردوسی را به عنوان شاعر ملی می‌دانم.

از علاقه‌تان به شعر گفتید. فکر می‌کنید پخش سریال‌هایی مثل شهریار می‌تواند ارتباط مردم با شعر را تقویت کند؟ همان طور که می‌دانید این ارتباط الان خیلی محدود است.

قطعاً همین طور است. منتها مسأله این است که در این حوزه خیلی کم‌کاری شده و جای کار خیلی بیشتری دارد. متأسفانه کارهایی هم که شده بسیار ضعیف بوده است. از جمله «نیما»یی که از تلویزیون پخش شد. من پیشنهاد می‌کنم کسانی که دستی در این کارها دارند یا سیاست‌گزار هستند، بیایند فکری برای شناساندن چنین شخصیت‌هایی بکنند تا این پیوندی که شما می‌فرمایید بیشتر شود.

بعضی از دوستان به شوخی می‌گویند شما از شهریار هم شهریارتر بازی کردید؛ یعنی عاشقانه‌تر.

من ایشان را می‌شناسم و ترک هم هستم و در تهران هم بزرگ شده‌ام و چیزهایی می‌دانم که شاید بین ما مشترک باشد و برای همین هم بیننده متوجه این مسأله می‌شود.

 در بازی شما چه قدر بازیگردانی مؤثر بوده و چه قدر خودتان از درونتان برای بازی مایه گذاشتید؟

فکر می‌کنم بازیگردان اصلی در کارهای جدید است که بودنش خیلی خوب است. به این دلیل که ارتباط بین کارگردان و بازیگر را قوت می‌بخشد و به جای این‌که کارگردان انرژی بگذارد و با بازیگر صحبت کند، این کار را به بازیگردان می‌سپارد و خودش انرژی‌اش را صرف کارگردانی می‌کند تا کیفیت کار بالاتر برود.

برای من این کار خیلی خوب بود. اما آن چیزی که به دست می‌آید، آن‌جاست که آدم باید خودش باشد. خب بازیگردان به شما چیزی می‌گوید؛ ولی شما خودتان هستید که می‌توانید آن را دریافت کنید و نشان بدهید یا ندهید. اما به من که خیلی کمک کردند.

آقای رستمی، تا این‌جای سریال، ما هیچ وجه منفی از زندگی شهریار نمی‌بینیم. آیا در قسمت‌های بعدی هیچ تلاشی هست که چهره‌ی واقع‌بینانه‌تری از شهریار ترسیم شود؟

چهره‌ی منفی که اگر دقت کنید، می‌بینید. اما چهره‌های منفی به آن شکل در هنرمندان و روشنفکران ما کمتر دیده شده. نمی‌دانم؛ اصلاً منظورتان از منفی چیست؟

خب، شهریار هم آدم بوده و طبعاً اشتباهاتی داشته، دردهایی که متحمل شده و گاهی این دردها حاصل اشتباهات خودش بوده؛ مثل همه‌ی آدم‌ها. منظورم این است که نکند سریال تا پایان یک هاله‌ی تقدسی دور شخصیت شهریار بکشد.

من خیلی خوشحال هستم از این‌که شما سؤالات خیلی خوبی می‌پرسید. این سؤال‌ها را حتی بچه‌های شبکه‌های سراسری هم نمی‌پرسند. من از این‌که با شما گفت و گو می‌کنم، خیلی خوشحال هستم. این سؤال شما هم سؤال خیلی خوبی است.

بله، شهریار هم آدم است و من تمام تلاشم در این کار همین بوده. کم‌کم اگر جلوتر برویم، شاید جنبه‌های منفی شخصیت شهریار را ببینیم. منتها آن چیزی که در این شخصیت بیش از همه می‌بینیم، احترام به دیگران است. شما در آینده شاهد برخورد ایشان با نیمای بزرگ، بهار، صبا، عشقی و عارف هستید.

زمانی که در برابر هر کدام از این‌ها قرار می‌گیرد، خشوع و افتادگی که از خود نشان می‌دهد و می‌داند که آن‌ها چه جایگاهی دارند. این‌جاست که شخصیت‌اش دیده می‌شود. چیزی که من خودم هم در جریان کار به آقای تبریزی و دوستان عرض می‌کردم که سعی نکنید یک قدیس از این شخص بسازید. حالا در آینده با آن چیزهایی که می‌گوید، البته نه به آن شکل قوی، اما خب باز شاهد خواهیم بود که شهریار خیلی هم آدم مثبتی نیست.

به نظر شما در این سریال بیش از حد به سیاست پرداخته نشده؟

من در این مورد نمی‌توانم صحبت کنم. ولی اگر قرار باشد خودم چنین کاری را بنویسم، دوره‌ای را که زندگی شخصیت داستانم در آن می‌گذرد به شکل حاشیه ای به تصویر می‌کشم. ولی بدون ارجاع به کارهای دیگر، سعی می‌کنم تنها حاشیه‌ای از آن زمان را به مخاطبم نشان دهم تا نسبت به اتفاقاتی که در آن دوره افتاده، شناخت پیدا کند و از آن فرد به شناخت جامعه‌ی او و فضای آن زمان برسد.

بعد از این باز هم در تلویزیون و سینما بازی می‌کنید؟

ببینید هر کس یک وظیفه‌ای دارد. اگر فقط من بتوانم آن را انجام دهم، حتماً این کار را می‌کنم. ولی نمی‌دانم، شاید خیلی‌ها بهتر از من از عهده‌اش بر ‌آیند. اگر کار خوبی باشد، بله؛ انجام می‌دهم.

خودتان الان اردشیر رستمی را طراح و بازیگر می‌دانید یا هنوز همان اردشیر رستمی طراح؟

من طراحم.


سه شنبه 28/12/1386 - 19:10
سينمای ایران و جهان

برنامه نمایش فیلم های سینمایی از تلویزیون در ایام نوروز اعلام شد

به مناسبت فرارسیدن عید نوروز فیلمهای سینمایی متنوعی از شبکه های مختلف صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش می شود.

به گزارش سایت سینمایی سوره:جدول پخش فیلم های سینمایی كه از 28 اسفند سال 86 تا 14 فروردین سال 87 از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود ،به این شرح است.
28 اسفند (سه‌شنبه)
مار در هواپیما - شبكه 5 - 30/13
حیثیت - شبكه 1 - 00/16
44 دقیقه- شبكه 4 - 00/18
شعله 2 - شبكه 3 - 15/20
نقشه بازی - شبكه 2 - 15/23
مار در هواپیما - شبكه 5 - (تكرار ) 45/00
29اسفند (چهارشنبه)
حیثیت - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
شعله 2 - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
درست مثل بهشت - شبكه 5 - 00/13
نقشه بازی- شبكه 2 - (تكرار) 15/14
44 دقیقه - شبكه 4 - (تكرار) 00/15
آن سوی آسمان - شبكه 1 - 00/16
آرامش در میان مردگان - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
شاخه گلی برای عروس - شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
در دره خدایان- شبكه 2 - 15/23
درست مثل بهشت - شبكه 5 - (تكرار) 40/00
1فروردین ( پنجشنبه)
آن سوی آسمان- شبكه 1 - (تكرار) 10/8
شاخه گلی برای عروس - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
تكمچن - شبكه 5 - 30/13
در دره خدایان - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
پسران آفتاب - شبكه 1 - 00/16
جسی جیمز - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - 00/20
طعمه - شبكه 3 - 15/20
نشانی- شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
قلبم را در وطنم دفن كن - شبكه 2 - 15/23
تكمچن - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
2فروردین (جمعه)
پسران آفتاب - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
طعمه - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
جان سخت (4) - شبكه 5 - 30/13
قلبم را در وطنم دفن كن - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
فهرست آرزوها - شبكه 1 - 00/16
زندگی مخفی كلمات - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - 00/20
قلقلك - شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
هدف نامرئی - شبكه 2 - 15/23
جان سخت 4 - شبكه 5 - (تكرار) 40/00
3 فروردین (شنبه)
فهرست آرزوها - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
قلقلك - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
مظفرنامه - شبكه 5 - 30/13
هدف نهایی - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
روز سوم - شبكه 1 - 00/16
لاك‌پشت‌ها هم پرواز می‌كنند - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
جایی برای پیرمردها نیست- شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
شب بخیر فرمانده - شبكه 2 - 15/23
مظفرنامه - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
4فروردین (یكشنبه)
روز سوم - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
جایی برای پیرمردها نیست - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگا مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك از دیار باقی - شبكه 1 -‌ (تكرار) 30/12
جدال با اژدها - شبكه 5 - 30/13
شب بخیر فرمانده - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
سلطان رویاها - شبكه 1 - 00/16
سرزمین جدید - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - 00/20
تقاطع - شبكه 3 - 15/20
نشانی شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی- شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
كودك - شبكه 2 - 15/23
جدال با اژدها - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
5 فروردین (دوشنبه)
سلطان رویاها- شبكه 1 - (تكرار) 10/8
تقاطع - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
هوو - شبكه 5 - 30/13
كودك - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
چپ دست - شبكه 1 - 00/16
خون به پا می‌شود - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
جستجوگر - شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
سریع‌ترین سرخپوست - شبكه 2 - 15/23
هوو - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
6 فروردین (سه‌شنبه)
چپ دست - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
جستجوگر - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
مانات - شبكه 5 - 30/13
سریع‌ترین سرخپوست - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
طنز داستانی - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
تازه وارد - شبكه 1 - 00/16
حرفه ایتالیایی - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
چشمان سیاه - شبكه 3 - 15/20
نشانی- شبكه 3 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
معتاد اجباری- شبكه 2 - 15/23
مانات - شبكه 5 - 45/00
7 فروردین (چهارشنبه)
تازه‌وارد - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
چشمان سیاه - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
عشق فیلم - شبكه 5 - 30/13
معتاد اجباری - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
گردباد - شبكه 1 - 00/16
مایكل كلایتون - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
سیل - شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
راكت - شبكه 2 - 15/23
عشق فیلم - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
8 فروردین (پنجشنبه)
گردباد - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
سیل - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی- شبكه 1 - (تكرار) 30/12
افشاگر- شبكه 5 - 30/13
راكت - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی- شبكه 2 - (تكرار) 40/15
آندرسون جوان - شبكه 1 - 00/16
فراموشی - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
كریش - شبكه 3 - 15/20
نشانی - شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی- شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
گانگستر امریكایی - شبكه 2 - 15/23
افشاگر - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
9 فروردین (جمعه)
آندرسون جوان - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
كریش - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
گوشواره - شبكه 5 - 30/13
گانگستر امریكایی - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
اكباتان - شبكه 1 - 00/16
1408 - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
نبرد نهایی - شبكه 3 - 15/20
نشانی- شبكه 2 - 15/21
پیامك به دیار باقی شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز شبكه 3 - 45/22
فیلم سینمایی ایرانی شبكه 2 - 15/23
گوشواره شبكه 5 - (تكرار) 45/00
10 فروردین (شنبه)
اكباتان - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
نبرد نهایی - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
مسافر بین راه - شبكه 5 - 30/13
فیلم سینمایی ایرانی - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
همسرایان - شبكه 1 - 00/16
آلكاتراس - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
نوماد جنگجو - شبكه 3 - 15/20
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
پرنده اسكاتلندی - شبكه 2 - 15/23
مسافر بین راه - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
11 فروردین (یكشنبه)
همسرایان - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
نوماد جنگجو - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی- شبكه 1 - (تكرار) 30/12
اردوی روزانه بابا - شبكه 5 - 30/13
پرنده اسكاتلندی- شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی- شبكه 2 - (تكرار) 40/15
بر بوم زمان - شبكه 1 - 00/16
آزادی هم بد نیست- شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
علی و دنی - شبكه 3 - 15/20
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
دهخدا - شبكه 2 - 15/23
اردوی روزانه بابا - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
12 فروردین (دوشنبه)
بر بوم زمان - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
علی و دنی - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی- شبكه 1 - (تكرار) 30/12
پنجاهمین نفر- شبكه 5 - 30/13
دهخدا - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
تك تیرانداز - شبكه 1 - 00/16
اثیری- شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی- شبكه 5 - 00/20
بله برون- شبكه 3 - 15/20
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
فرزندان افتخار - شبكه 2 - 15/23
پنجاهمین نفر - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
13 فروردین (سه‌شنبه)
تك‌تیرانداز - شبكه 1 - (تكرار) 10/8
بله برون - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - (تكرار) 30/10
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - (تكرار) 30/12
مربای شیرین - شبكه 5 - 30/13
فرزندان افتخار- شبكه 2 - (تكرار) 15/14
داستانی طنز - شبكه 3 - (تكرار) 30/14
نشانی - شبكه 2 - (تكرار) 40/15
دوئل - شبكه 1 - 00/16
گادای قهرمان - شبكه 4 - 00/18
قرارگاه مسكونی - شبكه 5 - 00/20
گرو - شبكه 3 - 15/20
پیامك به دیار باقی - شبكه 1 - 00/22
داستانی طنز - شبكه 3 - 45/22
پینگ‌پنگ - شبكه 2 - 15/23
مربای شیرین - شبكه 5 - (تكرار) 45/00
14 فروردین (چهارشنبه)
دوئل - شبكه 1 - (تكرار) 15/8
گرو - شبكه 3 - (تكرار) 30/10
پینگ پنگ - شبكه 2 - (تكرار) 15/14
طوفان تگرگ - شبكه 1 - 00/16
قرص زمان - شبكه 4 -


سه شنبه 28/12/1386 - 18:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته