• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 16
زمان آخرین مطلب : 3470روز قبل
خانواده

حضرت ابالحسن، علی بن الحسین، امام سجاد علیه‌السلام : اِلَهِی ... وَ قَوِّ لِی ضَعِیفَهُمْ(1) ... . (2)

اله و معبود من، فرزندانی را كه دارای ضعف هستند، برایم قوت ده. 


(1): ضعف هم می تواند به خودی خود تفسیر و معنا شود و هم در نسبت سنجی با چیزهای دیگر به عبارت دیگر فرد به تنهایی و فارغ از مقایسه با دیگران ممكن است ضعیف باشد و یا اینكه به تنهایی ضعفی در او مشاهده نمی شود ولی اگر او را با افراد دیگر مقایسه كنی به ضعفهای او پی خواهی برد. و همچنین ضعف فرد می تواند به نسبت به قوای مادی او اعم از جسم و یا امكانات مادی او معنا گردد و هم می شود ضعف را در امور غیر مادی فرد معنا كرد مانند ضعف در اراده. از این رو، ضعف با توجه به این معنای گسترده‌اش باید به نحوی قوی گردد تا در مسیر زندگی، انسان را سرنگون نكند و طبیعتا بهترین كسی كه از عوامل و علل ضعفهای وجودی ما و فرزندانمان با خبر است و راه‌های متنوع علاجآنها را نیز بلد است و می داند، یعنی هم راه‌های پر هزینه و پر خطر را می داند و هم راه‌های كم هزینه و كم خطر را، خدای متعال است و انسانها بنابر مصالح مختلف از جمله رفتارهایی كه در طول دوران عمر خود انجام می دهند، هر كدام از مسیری، ضعف و مشكلشان برطرف می شود یكی با سختی های فراوان و دیگریبه آسانی، یكی با مشورت با ده‌ها پزشك و دیگری حتی بدون دیدن یك پزشك.

(2): دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه‌السلام.

دوشنبه 13/5/1393 - 22:18
خانواده
حضرت ابالحسن، علی بن الحسین، امام سجاد علیه‌السلام: اِلَهِی ... وَ رَبِّ(1) لِی صَغِیرَهُمْ ... .(2)
اله و معبود من، فرزندان کوچکم را برایم و به نفعم، بزرگ کن و پرورش بده.
    
(1): اوست که مرا غذا می دهد و سیراب می کند(شعراء77)، یا رازق الطفل الصغیر(دعای جوشن کبیر). مسیرها و سلائق در پرورش و تربیت فرزندان آنقدر زیاد است که گاهی انسان می ماند که فرزندش را زیر تیغ جراحی کدام کارشناس ببرد و گاهی اصلا خسته می شود و آنرا به حال خود رها می کند، اصل همه مسئله ها و مشکلات در تربیت فرزند همین است که چه روش و متدی تمام استعدادهای فرزند را شگوفا می کند، آنهم این انسانی که اینقدر پیچیدگی دارد، چه روش و یا روشهایی می تواند استعدادهای سرشار او را شکوفا کند، آنهم نه استعدادهایی در حد خوردن و خوابیدن و روشهای رسیدن به خوردنهای خوب(شغل و مسکن و لباس)، که این کارها را هم حیوانات با بساطت کمتری انجام می دهند، بنابراین بهترین حالت این است که خداوند بر اساس احاطه‌ای که که به وجود و شخصیت و حال و آینده افراد دارد تربیت آنها را به عهده بگیرد و قطعات پازل این زندگی پیچیده را با هدایت خویش معرفی نمایند نه اینکه خود شخص با آزمون و خطاهای بسیار تازه بعد از عمری زندگی بفهمد که چه مسیر غلطی را آمده تازه اگر بفهمد و فرصت جبرانی باشد.بنابراین از خدا بخواهیم و تلاش کنیم و از مدل زندگی کسانی که او معرفی کرده استفاده کنیم، تا خداوند خود تربیت فرزندان را بر عهده بگیرد و تمام اسباب و وسائل یک تربیت باب میل خود را به ما معرفی کند و ... .
(2): آمدن این دو کلمه (رب، صغیر)، با هم در این قسمت عبارت می تواند به این نکته رهنمون باشد که تربیت دفعتا و آن هم از سنین بالا شکل نمی گیرد و اگر هم باشد خیلی به سختی شکل خواهد گرفت، بلکه باید از همان دوران صغارت و کودکی زمینه های تربیت را کم‌کم شکل داد، بچه‌ای که از کودکی متناسب با سن خود، عادت به پوشش حیا محور داده نشود، به صورت دفعی در سن بلوغ هم پوششی نخواهد داشت.

 

پنج شنبه 21/1/1393 - 22:1
اهل بیت
حضرت ابالحسن، علی بن الحسین، امام سجاد علیه‌السلام: وَ زِدْ لِی(1) فِی آجَالِهِمْ(2) ... .(3)
اله و معبود من، عمر فرزندان را، به نفع و سود من زیاد کن.
     

(1): کلمه "لی" در صدد رساندن این معنا است که عمر طولانی اگر موجب ضرر باشد بهتر آن است که نباشد به همین جهت امام علیه السلام در اینجا دعا می کنند که خدایا زمان حیات فرزندان را طولانی کن، منتها طولانی و زیاد شدنی که نفعش به من برسد و طبیعتا نفعی به پدر و مادر از ناحیه فرزند می رسد که اعمال فرزند مطابق خواست خداوند باشد.
(2): اجل و زمان مرگ انسان از أن چیزهایی است که بشر نه تنها هیچ دخالتی در آن ندارد بلکه قدرت چنین کاری را نیز ندارد، چرا که حیات انسان با قبض روح انسان تمام می شود و عملیات قبض روح صرفا در دست خداست و نه هیچ موجود دیگر. حوزه اختیار انسان آنهم نه به طور مطلق، مربوط به شیوه سالم زندگی کردن و استفاده از داروها در هنگام مریضی و برخی موارد دیگر است، استفاده از دارو و بهبود یافتن از یک مریضی خطرناک به معنای زیاد شدن حیات انسان نیست، چرا که زمان مرگ در علم خداوند کاملا مشخص است و با رسیدن زمان آن، چه شخص سالم باشد و چه مریض، چه کودک باشد و چه بزرگ، چه جوان باشد و چه پیر، قبض روح می شود.
البته خداوند برای طولانی شدن حیات انسانها و به تاخیر افتادن اجل آنها عوامل و اسبابی را قرار داده است که موارد آن بسیار زیاد است، مانند دوری از گناه، صله رحم و ... و یکی از بهترین راه‌های به عقب افتادن زمان مرگ، دعای پدر و مادر در حق فرزندان است کما اینکه امام سجاد علیه‌السلام این راه را در این دعا به ما نشان داده‌اند.
برخلاف تصور عامه مردم که مثلا گمان می کنند ورزش حیات انسان را طولانی میکند و یا مثلا استفاده از فلان غذا و یا میوه، باعث افزایش زمان حیات انسان می شود در حالی که این موارد عواملی است برای سالم زندگی کردن نه زیاد شدن عمر و به تاخیر افتادن اجل انسان چون اجل و زمان مرگ انسان زمان مشخصی دارد و اگر کسی در این مدت از غذای سالم استفاده کند و یا بدن خود را تنبل بار نیاورد تن سالمتری خواهد داشت و اگر این کارها را انجام ندهد تن مریضی خواهد داشت، نه اینکه بتواند مدت زمان حیات خود را با این کارها کوتاه یا بلند کند.
(3): دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه‌السلام.

 

يکشنبه 25/12/1392 - 21:45
اهل بیت
درخواست ازدیاد بهره‌وری در زندگی فرزندان
حضرت ابالحسن، علی بن الحسین، امام سجاد علیه‌السلام: إِلَهِی امْدُدْ(1) لِی(2) فِی أَعْمَارِهِمْ(3) ... .(4)
اله و معبود من، بهره‌وری در زندگی فرزندان را، به نفع و سود من زیاد کن.
                

 (1): واژه "مدد" مانند واژه "بسط" به معنای زیاد شد و کشش پیدا کردن است، لکن زمانی که خود شی به جهت عوامل و اسباب داخلی و درونی خود کشش پیدا کند از واژه بسط استفاده می شود ولی اگر این زیاد شدن از خارج اعمال شود و خارج از قدرت خود شی باشد از کلمه "مدد" استفاده می شود.
(2): کلمه "لی" در صدد رساندن این معنا است که حیات همراه با کار و تلاش در صورتی فایده ای دارد که در مسیر اهداف خداوند باشد که در این صورت هم به نفع پدر و مادر فرزند است و دائما چنین فرزندی برای پدر و مادر خود حسنات جمع می کند، بر خلاف فرزندی که کار و تلاشش در جهت محکم کردن جایگاه شیطان در جامعه است که چنین فرزندی هم دائما در حال خراب کردن آخرت پدر و مادر خویش است.
(3): واژه "اعمار" که جمع کلمه عمر می باشد، به معنای حیات و زندگی است منتها نه هر حیاتی بلکه حیاتی که به همراه تلاش و کوشش و کار و فعالیت و عمران و آبادانی باشد. و در اینجا حضرت سجاد علیه السلام دعایشان نسبت به ازدیاد زمان حیات و زندگی همراه سود و نفع به دیگران است، چرا که امکان دارد شخصی 100سال هم عمر داشته باشد ولی بیشتر این زمان را کار و تلاشی نداشته باشد و نفعی به دیگران نرساند. از این رو، نکته این بخش کلام حضرت این است که خداوندی که قادر مطلق است اسباب این ازدیاد و نفع رسانی و خدمت کردن و آبادانی را می تواند برای فرزندان فراهم کند و بیشتر کند و به تعبیری بهره‌وری زمان حیات فرزندان را بالا ببرد، کما اینکه کسانی بوده اند که چنین بوده اند، شخصی در طول عمر خود یک صفحه مطلب هم به نفع رشد الهی بشر ننوشته است و کسی هم است صدها جلد کتاب نگاشته است و هزاران نفر به واسطه کتابهای او هدایت گشته اند. نظیر علامه مجلسی که عمری با برکت می کند که حساب برکات آن از دست بشر خارج است.
ملّا محمد تقى مجلسی پدر علامه مجلسی نقل كرده كه شبى از شبها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زارى بدرگاه قادر على الاطلاق خود را بحالتى دیدم كه دانستم هر چه از درگاه احدیت مسألت كنم، باجابت مقرون، و عنایت خواهد شد، و فكر میكردم كه از خدا چه بخواهم؟ آیا از امر دنیوى یا از امر اخروى؟ كه ناگاه صداى گریه محمد باقر از گهواره بلند شد. من گفتم الهى بحق محمد و آل محمد صلوات اللَّه علیهم اجمعین این طفل را مروّج دین و ناشر احكام سید المرسلین گردان و او را بتوفیقات بینهایت خود موفّق بدار! به نقل از سایت: www.majlesi.net
(4): دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه‌السلام.

 

چهارشنبه 21/12/1392 - 22:2
اهل بیت
حضرت ابالحسن، علی بن الحسین، امام سجاد علیه‌السلام: اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیَّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی و بِإِمْتَاعِی بِهِمْ.(1)
خدایا و بواسطه بقاء(2) فرزندانم و اصلاح(3) ایشان و استفاده(4) از ایشان بر من منت بگذار.
نسبت من با فرزندم در مورد شئون مختلف حیات او می تواند در سه مورد بالا خلاصه شود و به تعبیری اهداف من را در ارتباط با وی را تشکیل دهند. اینکه تکلیف خود را در این مسیر پر پیچ و خم بدانیم و بدانیم که باید به دنبال چه چیزهایی باشیم برای آنها که به دنبال ساختن یک انسان هستند خیلی مهم است، پدر و مادری که نمی داند می خواهد چه بکند تصمیماتش بر اساس گریه و اخم و شادی و دلتنگی و خواستن های فرزندش شکل می گیرد و نتیجه اش جز یک فرزند شل و وارفته و لوس و پرتوقع و ... نخواهد بود.
در ادامه امام سجاد علیه السلام در ذیل این خصوصیات کلی مواردی را بیان می کنند که باید ملاک عمل یک شیعه علوی در تربیت فرزند قرار گیرند، انشاءالله یک به یک به همه آنها خواهیم پرداخت.
                                 

(1): دعای بیست و پنجم صحیفه سجادیه امام زین‌العابدین علیه‌السلام.
(2): واژه "بقاء" در مفهوم خویش دوام و ثبات را در بر دارد.
(3): اصلاح در مقابل فساد و افساد به کار برده می‌شود. عبارت " بِإِصْلَاحِهِمْ لِی" به معنای اصلاح فرزندان که اصلاح ایشان به نفع من پدر و مادر است.
(4): استفاده به معنای بهره‌برداری و بهره‌مند شدن از فرزندان است. عبارت " بِإِمْتَاعِی بِهِمْ" به معنای بهره‌برداری و استفاده به سبب فرزندان است، که در آینده مصادیقی از این استفاده ها و بهره برداریها خواهد آمد.

 

يکشنبه 18/12/1392 - 23:0
اهل بیت
حضرت ابالحسن، علی بن موسی، امام رضا علیه‌السلام:... لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ‏ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِی الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام‏، لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا یُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر ... .(1)
با تکیه بر محبت آل‌محمد علیهم‌السلام، عمل صالح و مجاهدت در راه خدا را ترک نکنید(2)، با تکیه بر اعمال و عبادات نیز، محبت آل‌محمد علیهم‌السلام و تسلیم بودن در مقابل سخنان و اوامر ایشان را ترک نکنید، چرا که هیچکدام بدون دیگری قبول نخواهد شد.
   

(1): بحارالانوار، چاپ بیروت، ج75، ص348.
(2): محرم و فاطمیه و اعیاد شعبانیه به مجالس اهل بیت رفتن و صبح و شام در مجالس بودن، کربلا و مشهد و قم زیارت رفتن، نذری دادن و سفره انداختن و ختم برداشتن و سینه زدن و غذا دادن در مجالس اهل بیت و ... بدون خمس و امر به معروف و حجاب و احترام به نماز و در مقابل دشمنان دین موضع داشتن و کمک به فقرا و به یتیم رسیدگی کردن و ... یعنی وقت تلف کردن.

 

دوشنبه 12/12/1392 - 21:58
اهل بیت
حضرت اباعبدالله، جعفر بن محمد، امام صادق علیه‌السلام: ثَلَاثٌمَنْ كُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّى مَنْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏.(1)
سهچیزی كه اگر در كسی باشد، انسان منافقی است، گرچه اهل نماز و روزه باشد، وقتی سخن می‌گوید، دروغ می‌گوید(2) و هنگامی كه وعده می‌دهد، خلف وعده می‌كند(3) و زمانی كه امین بر چیزی قرار داده می‌شود، خیانت می‌كند(4).
                       

(1): تحف‌العقول، چاپ جامعه مدرسین، ص316.
(2): شاید در صحبتهای معمولی دروغ نگوید ولی در جایی كه منافعش كمی در خطر می‌افتد یا با یك دروغاحساس می‌كند می تواند برای خود آبرویی بخرد، یا حتی برای اینكه كسی را دین دار كند دروغی بگوید و ...  
(3): به خدا و پیامبر و امام معصوم وعده می دهد و خلف وعده می كند، به مردم وعده می دهد و به گونه ای دیگر عملمیكند، به فرزندش وعده می دهد و خلف وعده می كند، به همسرش وعده می دهد و خلف وعده می كند و ... .
(4): مسئول تقسیم بودجه یك كشور و نهاد و سازمان و اداره شده و به راحتی با یك توصیه و نظر شخصی خویش بودجه را تقسیممی كند و چون با گروهی دشمن است بودجه آنها را قطع می كند انگار نه انگار كه اینها همه امانت است و باید به یك ملت پاسخ دهد نه یك نفر دو نفر و ... .
كذب و خلف وعده و خیانت یعنی دورویی به توان سه كه برای چشیدن طعم عذاب الهی یكی از آن موارد هم كافی است.
يکشنبه 11/12/1392 - 21:36
اهل بیت
گوش به حرف چه زنانی نباش؟
حضرت اباالحسن، علی بن ابیطالب، امام امیرالمومنین علی علیه‌السلام: ... فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْكَر.(1)
... پس، از زنان شر و بدکردار فاصله بگیرید و با زنان خوب هم با احتیاط رفتار کنید به گونه‌ای که به طور کلی در کارهای خوب از آنها اطاعت نکنید تا نسبت به امور ناپسند طمع اطاعت پذیری شما را نداشته باشند.(2)
      

(1): نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه80.
(2): این عبارت نتیجه‌گیری از سه نکته و مطلبی است که فرمودند(در سه پست قبلی توضیح داده شد)، البته اگر چه آن موارد همانطور که گفته شد اموری نبود که فی نفسه و به خودی خود تاثیری در کم کردن ارزش زنان داشته باشد چرا که مورد اول و سوم دستور تشریعی خداست و مورد دوم دستور تکوینی باری‌تعالی و در هر دو صورت زن ناچار و ملزم به رعایت این دستورات است.
اما موارد ذکر شده می‌تواند زمینه‌ای برای ایجاد ناهنجاریهایی در زنان گردد البته اگر در صدد اصلاح خویش برنیایند و دائم به فکر زندگی روزمره خود و مشغولیتهای دنیای مادی باشند چیزی که امروزه کم و بیش قابل مشاهده است.
چرا که نمازی که با این همه ایراد و مشغولیت خوانده می‌شود چقدر می‌تواند مصداق (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) باشد که آنرا چند روزی هم در آن ایام خاص نخوانیم که هیچ و بالکل خداوند را در اوقات نماز فراموش هم بکنیم. (اشاره به فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ)
و این عاطفه و احساسات سرشاری را که خداوند به امانت داده و روزی، امانتش را می‌خواهد، چگونه خرج کردیم، برای دفاع‌های بی‌جهت از فرزند نازنینمان، مگر عروس بیچاره چه کرده که باید چنین پسری را تحمل کند، چرا باید احساسات را در این همه دروغ و غیبت و تهمت بی‌جا آن هم به نفع کسی و نه حتی به نفع حق، خرج کنیم. (اشاره به أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ)
 و این مال و ارثی که ارزش انسان را بالا نمی‌برد که هیچ، هر چه بیشتر هم داشته باشی بیشتر باید به خدا جواب دهی، پس چرا آنقدر حرص بخوری که ارثم چرا اینقدر کم شده، و به خاطر آن نه برادر بشناسی و نه هیچ‌کس دیگر. (اشاره به أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ)
پس دیگر روشن است که در هر حالی باید از زنان فاسد و شرور(فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ )که تابع دستورات خداوند نیستند و برنامه خدا را در زندگی خویش محترم نمی‌شمارند، گرچه نامشان فاطمه باشد و نام مذهبشان شیعه، باید فاصله گرفت و از زنانی که سعی می‌کنند تابع اوامر الهی باشند(وَ كُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ) اما به هر حال مانند هر انسان دیگر خطاهایی در زندگی دارند و از جمله در امور بالا(سه بخشی که حضرت در کلامشان فرمودند) مراقبت چندانی ندارند باید با دقت و چشمانی‌باز برخورد داشت، چرا که مراقبت نکردن از آن احساسات سرشار در بسیاری از موراد قضاوتهای یک زن را تحت تاثیر قرار می‌دهد، برای همین، اطاعت کردن و دائما از نظرات آنها پیروی کردن حتی در اموری که در خوب بودن آنها شکی نداریم(وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ)، آنها را حریص بر خواسته‌های خطایی(حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْكَر) می‌کند که گاهی یک ملتی را به تباهی می‌کشاند چه برسد به یک خانواده و فامیل.
البته در هر حال حساب زنان عالمه و عارفه که سعی تام در طی طریق با برنامه الهی دارند که محصول نهایی این مسیر افرادی همچون زینب کبری سلام الله علیها و فاطمه معصومه سلام الله علیها هستند، کاملا جدا است.

 

جمعه 9/12/1392 - 20:54
اهل بیت
ارث کمتر ارتباطی به ارزش زن ندارد
حضرت اباالحسن، علی بن ابیطالب، امام امیرالمومنین علی علیه‌السلام: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ ... نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ ... وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَال ... .‏(1)
ای مردم، همانا زنان بهره مادی ناقصی دارند، به دلیل اینکه ارث آنها نصف ارث مردان قرار داده شده است.(2)
                           

(1): نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه80.
(2): با اینکه در مسئله ارث بهره مادی زن نصف مرد است البته نه در همه فروض ارث، به هر حال کم بهره بودن از اموال دنیا ارتباطی با ارزشمند بودن یا نبودن او به لحاظ انسانی ندارد چرا که اگر گنج عالم هم در دستان شما باشد و مردی مانند قارون باشی، باید به جهنم تشریف ببرید.

 

پنج شنبه 8/12/1392 - 20:34
اهل بیت
آیا زنان عقلشان از مردان کمتر است؟

حضرت اباالحسن، علی بن ابیطالب، امام امیرالمومنین علی علیه‌السلام: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ ... نَوَاقِصُ الْعُقُولِ ... وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ ... .‏(1)
ای مردم، همانا زنان دارای عقلهای ناقصی(2) هستند، به دلیل اینکه شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد به حساب آمده است.
                                  

(1): نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه80.
(2): برای روشن شدن معنای نقصان عقل، ابتدا باید مفهوم کلمه عقل را روشن سازیم و سپس به معنایی ترکیبی نقصان عقل دست یابیم. عقل در استعمالات روایی یک اصطلاح است که با معنای لغویش در لغت عرب همخوانی دارد.
برای اینکه زودتر به مقصود و مفهوم این واژه دست پیدا کنیم نیازی نیست که همه استعمالات این لغت را در اینجا بیاوریم، فقط این نکته را یادآور می شویم که در لغت، عقل در مقابل حُمق به کار رفته است و علم در مقابل جهل.
این تعبیر را زیاد شنیده ایم که فلانی تصمیمات عاقلانه ای می گیرد که در مقابل آن می گوییم که فلانی تصمیمات غیر عاقلانه ای می گیرد که تعبیر نازیبای آن تصمیمات احمقانه است البته فاصله بین تصمیمات عاقلانه و احمقانه زیاد است یعنی در مورد یک کاری می تواند ده ها تصمیم عاقلانه وجود داشته باشد که البته یکی از این تصمیات از بقیه عاقلانه تر و بهتر است ، تعبیری در لغت عرب وجود دارد به نام "عقال" که وسیله‌ای است که با آن شتر را مهار می‌کنند یعنی در بطن واژه عقل نوعی مهار کردن و حبس کردن خوابیده است خلاصه اینکه از استعمالات مختلف این واژه کما اینکه مرحوم مصطفوی در کتاب التحقیق آورده است این بدست می آید که عقل یعنی وسیله که با آن مصلحت را از مفسده تشخیص داده و خود را ملزم به آن مصلحت کنیم. که در استعمالات روایی نیز همین مفهوم گنجانده شده است که عقل مسیر حق و باطل را تشخیص می دهد و ما را ملزم می کند که از آن تبعیت کنیم. کما اینکه در وصیت امام کاظم علیه السلام به هشام اینگونه آمده است: (یَا هِشَامُ إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاس‏)، البته عقل نیز مانند سایر موجودات غیر مادی(ایمان، علم، حلم و ...) که در اختیار انسان قرار گرفته است قابل رشد و تقویت است، مانند اینکه هر چه علم انسان مخصوصا در برخی از حوزه‌های خاص، بالاتر رود قوه عاقله تصمیمات بهتری می گیرد، هرچه انسان از گناهان دوری گزیند و تقوایش بالاتر رود این تصمیمات بهتر خواهد بود، هر چه میزان حلم و صبر شخص بالاتر رود تصمیمات وی میزان خطایش کمتر خواهد بود، هر چه از مشورت دقیقتر و بهتری بهره گیرد باز قوه عاقله بهتر تصمیم می گیرد و همینطور سایر عوامل دیگر، البته مراد از تصمیمات عاقلانه صرفا انتخاب مصادیق جبهه حق که توسط انسانهای کامل ملاکها و معیارهای آن بیان شده است می باشد و انسانها مدام در طول زندگی خود و هر روز بر اساس همان ملاکها یا مسیر حق را انتخاب می کنند یا باطل را، چه در انتخاب همسر، شغل، درآمد، دوست، دانش و علم و تفکرات و هر موضوع و موردی که این دو جبهه خیر و شر در آن تصور دارد.
بنابراین قوه عاقله موجودی غیر مادی است که مجموعه‌ای از عوامل که برخی از آنها ذکر شد در تصمیمات و میزان دقت آن تصمیمات در انتخاب و نزدیک شدن به مسیر درست و غلط و حق و باطل دخالت دارند. بنابراین عاقل بودن صرفا مساوی با دانشمند بودن نیست، چرا که بسیاری از دانشمندان هستند که دانش خود را در مسیر باطل استفاده می کنند و به همین علت بزرگترین اشتباهات تاریخ را نیز رقم زده‌اند، پس حتی فکرها و اندیشه‌های ما نیز تحت نظر قوه عاقله به مسیر درست می تواند هدایت شوند.
حال یکی از عوامل تاثیرگذار در میزان قدرت و دقت قوه عاقله انسان، عواطف و احساسات انسانها است و از آنجایی که در خلقت زنان این عنصر مهم حیات انسانی به طور قابل توجهی در وجود آنها نهاده شده است به طور طبیعی در برخی از موراد و کارها و شغلها و حالتها و اتفاقها، این عواطف خود را در تصمیمات خانمها نشان می دهد مخصوصا در اموری که از حساسیت بالایی برخوردار است و تشخیص حق و باطل و عمل به آن امری مشکل است، البته از آن طرف هم مردان در برخی کارهایی که زنان آنها را به راحتی انجام می دهند، کاملا ناتوان هستند. و این نقصها مربوط به خلقت انسانها است که کاملا طبیعی است و این است علت اساسی نیاز انسانها مخصوصا زن و مرد به یکدیگر و اینکه مکمل هم باشند نه اینکه جاهای یکدیگر را اشغال کنند بلکه باید کارهایی که با آنها تناسب روحی و فکری و جسمی دارند را در چارچوب دستورات سازنده خود انجام دهند.

 

چهارشنبه 7/12/1392 - 22:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته