• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 343
تعداد نظرات : 8
زمان آخرین مطلب : 3545روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر
خانم ها حتما بخوانند؛

مریم آملی که از خوانندگان پرو پاقرص باشگاه شبانه است خاطره ای را برای ما ارسال کرده است که در مورد چادر و عشق به آن است.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛


حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

بچه كه بودم چادر مشكی خواهر بزرگترم را برمی داشتم و سر می كردم. عروسكم را توی بغل و زیر چادر می گرفتم آن وقت احساس می كردم بزرگتر به نظر می رسم و به قولی خانم شده ام.اصلا از بچگی چادر را دوست داشتم آرزو داشتم یك چادر مشكی داشته باشم. بعدها كه بزرگتر شدم ، تقریبا می خواستم بروم كلاس پنجم به آرزوم رسیدم و رسما صاحب یك چادرمشكی شدم.

از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم .دیگر چادرم شده بود جزئی از وجودم. حتی با اینكه اوایل نمی توانستم آن را جمع و جور كنم و پایین آن حسابی خاكی می شدباز احساس رضایت و لذت خاصی داشتم.

من چادرم را زیاد از حد دوست دارم شاید باور نكنید گاهی اوقات كه از بیرون به منزل بر میگردم وقتی چادرم را بر میدارم آن را می بوسم و كنار می گذارم چون تاج افتخار من است و مانند دژی پولادین نگاه های آلوده دیگران را پس میزند ، ضامن حضور همراه با آرامش و سالم من در كارهای اجتماعی است و حریت و آزادی توام با حجاب برایم به ارمغان می آورد.بگذارید برای اینكه عشق به چادرم برایتان باور كردنی بشود خاطره ای برایتان تعریف كنم :

حدود سال 80 یا 81 بود كه شایعه آمدن زلزله در شهر ما زیاد بود البته زلزله ای ضعیف هم شهرمان را لرزاند آن زمان در منازل سازمانی زندگی می كردیم یك روز در پا گرد ساختمان با خانم های همسایه درباره زلزله صحبت می كردیم كه این سؤال بین ما مطرح شد: اگر زلزله بیاید اولین چیزی كه با خود برمیدارید چیست؟ هر كدام از خانمها نظری داشتند ، نوبت به من كه رسید با تمام وجود و صداقت كامل گفتم من اول چادرم را بر میدارم بعد دست كودك خردسالم را می گیرم و از زلزله فرار می كنم.

یكی دوتا از خانمها كه نسبت به حجاب كم اهمیت بودند رو به من كردند و گفتند : شما چقدر سطحی فكر می كنید فكر شما مال افراد امل است اما من قاطعانه به آنان جواب دادم اگر چادری بودن املی به حساب می آید من به آن افتخار میكنم.

حال پس از سالها حرمت نهادن به چادر و عشق عمیق و آگاهانه نسبت به آن ، درخت عفاف و حجاب به ثمر نشسته و میوه ای شیرین داده است آری دختر نوجوانم علاقه ای وافر و وصف نشدنی به چادر خویش دارد و من با نگاه به قامت محبوب ، به عفاف و حجاب وی احساس غرور و شادمانی دارم.

جمعه 12/2/1393 - 19:10
آشپزی و شیرینی پزی

گراتن سیب زمینی و پنیر
با نیمی از پنیر، کاملاً روی سیب زمینی را بپوشانید. سپس نیمی از مخلوط شیر و خامه را روی آن بریزید، بعد از آن نمک و سبزی روی آن بپاشید.

مواد لازم :
سیب زمینی : 6 عدد متوسط
سیر خرد شده : 2 حبه
پنیر رنده شده : 2 پیمانه
شیر : یک پیمانه
سبزی معطر خرد شده : نصف قاشق مرباخوری
خامه نصف پیمانه

طرز تهیه :
فر را روی ۱۸۰درجه سانتی گراد تنظیم کنید.
سیب زمینی را پوست کنید و برش‌های حلقه‌ای بزنید.
شیر و خامه را با هم مخلوط کنید.
سیر خرد شده را به ظرف پیرکس بمالید.
نیمی از حلقه‌های سیب زمینی را در ظرف بچینید.
با نیمی از پنیر، کاملاً روی سیب زمینی را بپوشانید. سپس نیمی از مخلوط شیر و خامه را روی آن بریزید، بعد از آن نمک و سبزی روی آن بپاشید.
سپس دوباره لایه‌ای از باقی مانده حلقه‌های سیب زمینی، پنیر، مخلوط شیر و خامه، نمک و سبزی را بریزید.
ظرف را با کاغذ آلومینیومی بپوشانید و به مدت ۳۰دقیقه در فر بپزید.
فویل را بردارید و پخت را به مدت ۱۰دقیقه ادامه دهید و داغ داغ سرو کنید. 


منبع : sara.jamejamonlone.ir
جمعه 12/2/1393 - 19:8
داستان و حکایت
آشنایی با ریشه ضرب المثل ها؛

این مثل در مورد افرادی که به قدرت و زورمندی خود می بالند به کار می رود. فی المثل فلان گردن کلفت به اتکای نفوذ و نقودش مالی را به زور تصرف کند و به هیچ وجه حاضر به خلع ید و استرداد ملک و مال مغصوبه نشود.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛ عباراتی که می تواند معرف اخلاق و روحیات این طبقه از مردم واقع شود این جمله است که در مورد اینها گفته می شود:

مثل اینکه آقا از آسمان افتاده!

این مثل مربوط به عصر و زمان قاجاریه است که چند واقعه جالب و آموزنده آن را بر سر زبانها انداخته است:

محمد ابراهیم خان معمار باشی ملقب به وزیر نظام که مردی بسیار هوشیار و زیرک بود از طرف کامران میرزا نایب السلطنه ( وزیر جنگ ناصر الدین شاه) مدتی حکومت تهران را بر عهده داشت. در طول مدت حکومتش شهر تهران در نهایت نظم و آرامش بود. با مجازاتهای سختی که برای خاطیان و متخلفان وضع کرده بود هیچ کس یارای دم زدن نداشت و تهرانیها از آرامش و آسایش کامل بر خوردار بوده اند. روزی یکی از اهالی تهران به وزیر نظام شکایت کرد که چون عازم زیارت مشهد بودم، خانه ام را برای حفاظت و نگهداری به فلان روضه خوان دادم .

 اکنون که با خانواده ام از مشهد مراجعت کردم مرا به خانه راه نمی دهد . حرفش این است که من متصرفم و تصرف قاطع ترین دلیل مالکیت است . هر کس ادعایی دارد برود اثبات کند! وزیر نظام بر صحت ادعای شاکی یقین حاصل کرد و روضه خوان غاصب را احضار نمود تا اسناد و مدارک تملک را ارائه نماید. غاصب شانه بالا انداخت و گفت" دلیل و مدرک لازم ندارد، خانه مال من است زیرا متصرفم." حاکم گفت:" در تصرف تو بحثی نیست ، فقط می خواهم بدانم که چگونه آن را تصرف کردی؟" غاصب مورد بحث که خیال می کرد وزیر نظام از صدای کلفت و اظهارات مقفی و مسجع و دلیل تصرفش حساب می برد با کمال بی پروایی جواب داد:" از آسمان افتادم توی خانه و متصرفم. از متصرف مدرک نمی خواهند."

وزیر نظام دیگر تأمل را جایز ندید و فرمان داد آن روحانی نما را همان جا به چوب بستند و آن قدر شلاق زدند تا از هوش رفت. آنگاه به ذیحق بودن مدعی حکم داد و به غاصب پس از آنکه به هوش آمد چنین گفت: " هیچ می دانی که چرا به این شدت مجازات شدی؟ خواستم به هوش باشی و بعد از این هر وقت خواستی از آسمان بیفتی، به خانه خودت بیفتی نه خانه مردم! چرا باید اینگونه افکار ، آن هم نزد امثال شما باشد؟"
جمعه 12/2/1393 - 19:8
سلامت و بهداشت جامعه

قوانین سلامتی آن هم از نوع کارمندی!!
اگر هم بیشتر از هشت ساعت در روز مقابل نور رایانه و لامپ‌های مهتابی می‌نشینید، باید هر چهار ساعت یک بار ضدآفتاب بزنید تا احتمال بروز آسیب‌های پوستی را به حداقل برسانید.

شاید شما هم مثل خیلی‌ها فکر می‌کنید کارمند بودن یکی از بهترین مشاغل دنیاست، چرا که هزار و یک مزیت دارد؛ ساعت کاری مشخص، خدمات بیمه و بازنشستگی ایده‌آل، مرخصی‌های منظم و برنامه‌ریزی شده و... بنابراین جای‌ تعجب نیست که بسیاری از افراد به هر دری می‌زنند تا به جای انتخاب شغل آزاد در شرکت‌ها، بانک‌ها و موسسات معتبر استخدام شوند، اما بد نیست، بدانید آسیب‌های شغلی زیادی سلامت کارمندان را تهدید می‌کند.

وقتی ستون فقرات آسیب می‌بیند
کارمندان به دلیل نوع شغلشان مجبورند ساعت‌های طولانی پشت میز بنشینند. به همین دلیل از جمله خطراتی که سلامت این افراد را تهدید می‌کند، آسیب‌های ستون فقرات، کمر و گردن است و معمولا به علت نشستن‌های نامناسب و غیراصولی ایجاد می‌شود.

در واقع هر فرد با توجه به قد و شرایط بدنش به میز و صندلی خاصی نیاز دارد و باید تناسب میز و صندلی را از نظر ارتفاع و تسلط به میز کار تنظیم کند به طوری که در حالت نشسته، آرنج به صورت خم شده و با زاویه 90 درجه و ساعد موازی و همسطح با میز قرار گیرد.

همچنین هر کارمندی که پشت میزش می‌نشیند باید یک زیرپایی داشته باشد تا مجبور به خم کردن بدنش نشود و در حالی که آرنجش روی میز قرار دارد، بتواند از صفحه‌کلید استفاده کند. برای کاهش احتمال بروز آرتروز گردن هم لبه بالایی مانیتور باید همسطح چشم‌ها باشد.

آسیب‌های چشمی را نادیده نگیرید
بسیاری از کارمندان بویژه آنهایی که با رایانه کار می‌کنند، بعد از مدت کوتاهی دچار کاهش نمره چشم می‌شوند که معمولابا علائمی مثل خستگی، خشکی، قرمزی و آبریزش چشم همراه است، بنابراین اگر می‌خواهید دچار این عوارض نشوید باید هنگام کار مدام پلک بزنید و بعد از هر 30 دقیقه کار با رایانه دو تا سه دقیقه به چشم‌هایتان استراحت دهید و به اشیای دور نگاه کنید.

اگر هم بیشتر از هشت ساعت در روز مقابل نور رایانه و لامپ‌های مهتابی می‌نشینید، باید هر چهار ساعت یک بار ضدآفتاب بزنید تا احتمال بروز آسیب‌های پوستی را به حداقل برسانید.
بله این موضوع واقعیت دارد، چرا که استفاده از ضد آفتاب علاوه بر کاهش اثرات مضر نور خورشید از بروز آسیب‌های ناشی از نورهای مصنوعی و اشعه‌های خطرناک صفحات نمایشگر هم پیشگیری می‌کند.

استرس و خستگی، متهمان ردیف اول
شاید ساعت کاری کارمندان محدود باشد، اما کم نیستند کارمندانی که هر روز مسافت زیادی را از خانه تا محل کار و برعکس طی می‌کنند، ساعت‌ها در ترافیک می‌مانند و در معرض هوای آلوده و گرما و سرما قرار می‌گیرند و به همین دلیل زمینه بروز خستگی مفرط و استرس مزمن و حتی افسردگی شغلی در آنها فراهم می‌شود.

همچنین این رفت و آمدهای روزانه فرصتی برای چکاپ‌های پزشکی باقی نمی‌گذارد و همین موضوع سلامت کارمندان را تهدید می‌کند بنابراین به همه کارمندان توصیه می‌شود پایان هر هفته را به سرگرمی‌ها و تفریحات خانوادگی یا دوستانه اختصاص دهند، از مرخصی‌های سالانه برای رفتن به مسافرت استفاده کنند و هر شش ماه یکبار برای معاینات پزشکی به مراکز درمانی مراجعه کنند.


منبع : sara.jamejamonline.ir
جمعه 12/2/1393 - 19:6
داستان و حکایت

كثیرالذكر - بخاطر باطل، دست از حق نكشید - خدایا مرا مورد غضب قرار مده - محبت اهل بیت (ع) - سلام رسول خدا (ص) به باقر العلوم (ع) - امام باقر (ع) و قتاده بن دعامه - امام باقر (ع) و خوارج‏ ...
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

كثیرالذكر


1- ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى‏ كند كه فرمود: پدرم (امام باقر) كثیرالذكر بود، خدا را بسیار یاد مى‏ كرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى ‏دیدم كه خدا را ذكر مى ‏كند. با او به طعام خوردن مى‏نشستم، مى‏دیدم كه زبانش به ذكر خدا گویاست. با مردم سخن مى‏گفت و این كار او را از ذكر خدا مشغول نمى‏كرد.

من مرتب مى‏دیدم كه زبانش به سقف دهانش چسبیده و مى‏گوید: «لااله ‏الاالله» او در خانه، ما راجمع مى‏كرد و مى‏فرمود تا طلوع خورشید خدا را ذكر كنیم، هر كه قراءت قرآن مى‏توانست امر به قراءت قرآن مى‏كرد و هر كه ت امر به نمى‏توانست امر به ذكر خدا مى‏فرمود.1
 
بخاطر باطل، دست از حق نكشید

2- زرارة بن اعین گوید: ابو جعفر امام باقر (ع) در تشییع جنازه‏اى از قریش حاضر شدند، من نیز در خدمتش بودم، عطاء بن ابى رباح از جمله حاضران بود، زنى در پشت جنازه ضجه مى‏كشید و ناله مى‏كرد، عطاء به آن زن گفت: ساكت شو و صدایت بلند نشود وگرنه من بر مى‏گردم، زن ساكت نشده، عطا برگشت. من به امام باقر (ع) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟

گفتم: زن ساكت نشد او نیز برگشت. حضرت فرمود: به تشییع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلى را با حق دیدیم و بخاطر باطل، دست از حق بركشیدیم حق مسلمان را ادا نكرده‏ایم .


چون نماز میت خوانده شد، ولىّ میت به امام عرض كرد: برگردید خدا شما را رحمت كند، كه آمدن، شمارا ناراحت مى‏كند، امام برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگردید، من هم با شما كار خصوصى دارم، فرمود: به راهت ادامه‏بده ما با اجازه او نیامده‏ایم تا با اجازه او برگردیم. بلكه از این عمل خواسته‏ایم به اجر و فضل خدا برسیم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر مى‏برد. 2

عطاء بن ابى رباح از آخوندهاى دربارى بود كه بنى امیه بسیار تعظیمش مى‏كردند، حتى در میان مردم جار مى‏زدند: كسى جز عطاء حق فتوا دادن ندارد اگر او نباشد عبدالله بن ابى نجیح فتوا خواهد داد، عطاء یك چشم، پهن بینى، و بسیار سیاه رنگ بود چنانكه ابن جوزى در تاریخش گفته است (مرآت العقول) یعنى ظاهرش مثل باطنش چركین و تنفر آور بود. این گونه ناكسان بودند كه خانه‏هاى وحى را به صورت خرابه‏ها در آورده و مردم را از سعادت باز داشتند و با روسیاهى خداى خویش را ملاقات كردند.

این مطلب نیز قابل دقت است كه منصور خلیفه ستمگر عباسى مالك بن انس را در مكه ملاقات كرد، و از او در بسیارى از مسائل سؤالهاى و از فشارى كه عامل مدینه به او وارد آورده بود، اعتذار نمود و گفت: كتابى بنویس كه مردم را وادار به عمل به آن كنم، تا نظام واحد شریعتى بوجود آید و همه بر یك مفتى گرد آیند، ولى بشرط آن كه از على بن ابى طالب در آن كتاب چیزى نقل نكنى، مالك به شرط او عمل كرد و در «موطّأ» چیزى از على (ع) نقل نكرد. (الامام الصادق و المذاهب الاربعه: ج 2 ص 555).

در این كتاب كه شامل هزار و هفتصد و بیست حدیث است، از عبدالله بن عمر صد و پنج حدیث، از ابن شهاب زهرى صد و پانزده حدیث، از ابوهریره پنجاه حدیث، از عایشه چهل و هشت حدیث و از على بن ابى طالب (ع) تنها پانزده حدیث نقل شده و از حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام حتى یك حدیث هم نقل نشده است
 
 تسلیم

 3- گروهى به محضر امام باقر (ع) مشرف شدند، دیدند امام بچه‏اى دارد مریض است و حضرت در مرض او بسیار ناراحت و بى آرام است. آنها پیش خود گفتند: خدا نكند كه این كودك بمیرد و گرنه به خود امام احتمال خطر مى‏رود. در این میان شیون زنان بلند شد، معلوم شد كه كودك از دنیا رفت، بعد از اندكى امام (ع) به نزد آنها آمد ولى خوشحال و قیافه‏اش باز بود.

گفتند: خدا ما را فداى تو كند، شما در حالى بودید كه ما فكر مى‏كردیم اگر اتفاقى بیافتد شما به وضعى درآیید كه موجب غصه ما باشد!! ولى مى‏بینیم كه قضیه بعكس شد؟

امام صلوات الله علیه فرمود: ما دوست مى‏داریم كه محبوب و عزیز ما در عافیت باشد، و چون قضاى خدا بیاید تسلم آن كار مى‏شویم كه خدا دوست داشته است: «فقال لهم: انا نحب ان نعافى فیمن نحب فاذا جاء امرالله سلمناالله فیمایحب»3

 خدایا مرا مورد غضب قرار مده


4- غلام امام باقر (ع) كه افلح نام داشت مى‏گوید: با آن حضرت به زیارت حج رفتم، امام چون وارد مسجدالحرام شد، به كعبه نگاه كرد و با صداى بلند گریست، گفتم: پدر و مادرم فداى تو باد، مردم تماشا مى‏كنند بهتر است صدایتان آهسته باشد. فرمود: و یحك یا اقلح! چرا گریه نكنم شاید خداوند با نظر رحمت به من نگاه كند كه فرداى قیامت پیش او به رستگارى برسم.

آنگاه بیت راطواف كرد، و آمد در نزد مقام ابراهیم نماز خواند وچون از سجده سر برداشت دیدم جاى سجده‏اش از كثرت اشك خیس شده است. آنحضرت چون مى‏خندید مى‏گفت: خدایا مرا مورد غضب قرار مده «اللهم لاتمقتنى» 4.
 محبت اهل بیت (ع)

5- ابوحمزه گوید: سعد بن عبدالله كه از اولاد عبدالعزیز بن مروان بود و امام او را سعد الخیر مى‏نامید محضر امام باقر (ع) آمد، و مانند زنان رقیق القلب اشك مى‏ریخت.

امام فرمود: یا سعد! چرا گریه مى‏كنى؟! عرض كرد چرا گریه نكنم حال آنكه از خانواده بنى امیه هستم و خدا آنها را در قرآن شجره ملعونه نامیده است .

امام فرمود: تو از آنها نیستى، تو اموى هستى از ما اهل بیت. آیا نشنیده‏اى قول خدا را كه از ابراهیم (ع) نقل مى‏كند، فرمود: «فمن تَبعنى فانه منّى» ابراهیم: 5.39
 محبت اهل بیت (ع)

6- بریدبن معاویه عجلى گوید: محضر ابى جعفر (ع) بودم، مردى كه از خراسان آمده بود داخل منزل آن حضرت گردید، او پاهاى خود را نشان داد كه در اثر پیاده رفتن چاك چاك شده بود، گفت: من از خراسان آمدم به خدا قسم مرا از خراسان و از راه دور به اینجا نیاورده مگر محبت شما اهل بیت. امام (ع) فرمود: «والله لو اَحبّنا حجر حشره الله معنا و هل الدّین الاالحّب» 6.

به خدا قسم اگر سنگى هم ما را دوست بدارد، خدا آنرا با ما محشور خواهد فرمود، آیا دین جز محبت چیز دیگرى است؟ یعنى دین در محبت خلاصه مى‏شود.

 یاران مهدٍى

7- محمد بن ابراهیم نعمانى در كتاب غیبت ص 273 از ابوخالد كابلى نقل كرده كه امام باقر (ع) فرمود: گویا مى‏بینم قومى را كه درمشرق قیام كرده حق را مى‏طلبند ولى حق را به آنها نمى‏دهند، باز مى‏طلبند، باز حق را به آنها نمى‏دهند، چون چنین دیدند، شمشیرهاى خویش برشانه خود گذاشته قیام مسلحانه مى‏كنند، در این زمان حق را به آنها مى‏دهند ولى آنها قبول نمى‏كنند و گویند: باید خود قیام به حق كرده و حكومت تشكیل بدهیم و چون حكومت را تشكیل دادند آن را تحویل نمى‏دهند مگر به صاحبتان (امام زمان (ع)) كشتگان آنها شهیداند، بدانید اگر من آن زمان را درك مى‏كردم خودم را در اختیار صاحب آن كار مى‏گذاشتم نگارنده گوید: چون این حدیث با انقلاب اسلامى ایران بسیار تطبیق مى‏شود لذا عین حدیث را مى‏آوریم.

«عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر (ع) انه قال: كانى بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه، فاذا راوا ذلك و ضعوا سیوفهم على عواتقهم فیعطون ماسالوه فلا یقبلونه حتى یقوموا ولا یدفعونها الا الى صاحبكم، قتلاهم شهداء، اما انى لو ادركت ذلك لاستبقیت نفسى لصاحب هذا الامر».

 امام باقر (ع) وابن منكدر

عبدالرحمان بن حجاج گوید: امام صادق (ع) فرمود: محمد بن منكدر مى‏گفت: فكر نمى‏كردم كه على بن الحسین (امام سجاد) جانشینى بگذارد كه در فضیلت مثل خودش باشد تا محمد بن على (امام باقر) را دیدم، خواستم او را موعظه كنم، او مرا موعظه كرد.

یارانش گفتند: جریان را از چه قرار بود؟ گفت: در وقتى كه هوا گرم بود به بعضى از نواحى مدینه رفته بودم، محمد بن على (ع) را دیدم، مردى تنومند بود، به دو نفر غلام سیاه... تكیه كرده بود، پیش خود گفتم: این مرد بزرگى است از بزرگان قریش در این ساعت در این حال در طلب دنیا!! اى نفس! گواه باش كه او را موعظه خواهم كرد.

پیش رفتم و سلام كردم، جواب سلام را داد در حالى كه از خستگى بسختى نفس مى‏كشید و عرق مى‏ریخت، گفتم:

أَصلحكَ اللّه تو بزرگى از برزگان قریش هستى. در این هواى گرم در این حالت عرق ریزان، در طلب دنیا!! اگر اكنون مرگ شما را دریابد در چه حالى خواهید بود؟!

امام به شنیدن این سخن، غلامان را رها كرد و به دیوار تكیه داد و فرمود: به خدا قسم اگر در این حال اجلم فرا رسد، در طاعتى از طاعات خدا مرگم رسیده است خودم را از محتاج بودن به تو و امثال تو حفظ مى‏كنم. من در صورتى از مرگ مى‏ترسیدم كه در معصیتى از معاصى خدا، اجل مرا دریابد.

گفتم: خدایت رحمت كند، خواستم تو را موعظه كنم ولى شما مرا موعظه فرمودید.7

نگارنده گوید: ظاهراً ابن منكدر از متصوفه عامه است از كسانى كه راه خدا را بى راهنما رفتند و اهل بیت صلوات الله علیهم را كه یكى از «ثقلین» بودند، كنار گذاشتند، خداوند و كه خلق الله را از جاده مستقیم و از صراط اللّه منحرف نمودند، تا به اغراض فاسد خود برسند. بهر حال امام (ع) او را روشن فرمود كه بندگى خدا در تارك دنیا بودن نیست.

 سلام رسول خدا (ص) به باقر العلوم (ع)

ابان بن عثمان گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: رسول خدا (ص) روزى به جابربن عبدالله انصارى فرمود: تو آنقدر زنده مى‏مانى تا فرزند من محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب را كه در تورات ملقب به باقر است زیارت كنى و چون او را دیدى سلام مرا به او برسان.

سالها گذشت، روزى جابر به خانه على بن الحسین (امام سجاد) داخل شد، محمد بن على (امام باقر) را كه جوانى بود در آنجا دید، گفت: جوان پیش بیا، او پیش آمد ،گفت: راه برو، او راه رفت، جابر گفت: عجبا به خداى كعبه قسم شمایل این جوان شمایل رسول خداست، آنگاه به على بن الحسین (ع) گفت :

این جوان كیست؟ فرمود: این پسر من و ولى امر بعد از من، محمد باقر است. جابر با شنیدن این سخن برخاست و بر پاى آن حضرت افتاد و مى‏بوسید و مى‏گفت: جانم به فدایت یابن رسول الله! سلام پدرت را قبول كن، رسول الله بر تو سلام مى‏فرستد... چشمان ابى جعفر (ع) پر از اشك شد، بعد فرمود: «یا جابر! على‏ أَبى رسول اللّه السّلام مادامتِ السموات و الارض» و سلام بر تو یا جابر! در مقابل ابلاغ سلام آن حضرت .8

امام باقر (ع) و قتاده بن دعامه

ثقه جلیل ابوحمزه ثمالى گوید: در مسجد رسول خدا (ص) نشسته بودم، مردى آمد سلام كرد و گفت: بنده خدا تو كیستى؟ گفتم: مردى از اهل كوفه هستم، بعد گفتم: چكار دارى؟ گفت: ابوجعفر محمد بن على (امام باقر (ع)) را مى‏شناسى؟ گفتم: آرى با او چه كار دارى؟ گفت: چهل مسأله آماده كرده‏ام، مى‏خواهم از او بپرسم، هر جوابى كه حق باشد قبول خواهم كرد و هر چه باطل باشد ترك خواهم نمود.

گفتم: آیا معیار حق و باطل را مى‏دانى؟! گفت: آرى. گفتم: پس به محمد بن على چه حاجتى دارى؟ گفت: شما اهل كوفه مردمى هستید كه نمى‏شود با شما مباحثه كرد، وقتى كه اباجعفر (ع) را دیدى مرا مطلع كن.

گفتگوى من با او تمام نشده بود كه امام باقر (ع) تشریف آورد، گروهى از اهل خراسان و دیگران با او بودند كه از احكام حج سؤالاتى مى‏كردند. امام رفت و در صدر مجلس نشست، آن مرد نیز در كنار امام نشست. من هم در جایى نشستم كه سخن امام با آن مرد را بشنوم.

امام صلوات الله علیه احتیاج حاضران را بر طرف كرد، آنها رفتند، آنگاه به آن مرد فرمود: تو كیستى؟ گفت: من قتادة بن دعامه از اهل بصره هستم. فرمود: تو فقیه اهل بصره هستى؟ عرض كرد: آرى.

امام فرمود: واى بر تو قتاده! خداى جل و عز گروهى از خلق را آفرید، و آنها را براى دیگران حجت و سرپرست كرد، آنها در زمین خدا اوتادند، اقامه كننده امر خدا و منتخبین علم خدایند، پیش از آفریدن خلق آنها را برگزیده و سایه‏هایى از یمین عرش خویش قرار داده است .
قتاده مقدار زیادى ساكت ماند، بعد گفت: اصلحك الله به خدا قسم، من روبروى فقها و ابن عباس نشسته‏ام ولى هیچ وقت قلبم آن مقدار مضطرب نشده كه اكنون مضطرب است. امام فرمود: و یحك! مى‏دانى الان در كجا هستى؟ تو الان روبروى «بیوت اذن الله ان ترفع و یذكرفیها اسمه...» نشسته‏اى، تو آنجایى و ما آنهاییم.

قتاده گفت: به خدا قسم راست فرمودى، خدا مرا فداى تو گرداند، به خدا آنها خانه‏هاى گلى و سنگى نیستند. بعد گفت: مرا از احكام پنیر خبر بدهید. امام تبسم كرد و فرمود سوال تو به اینجا كشید؟!! گفت: همه را فراموش كردم. امام فرمود: خوردن آن مانعى ندارد و پاك است .

گفت: گاهى پنیر مایه آن را از میته مى‏گیرند. امام فرمود: باز مانعى ندارد، مایه (انفحه) رگها و خون و استخوان ندارد.9 فقط از میان علف جویده شده و خون خارج مى‏شود، انفحه مانند مرغ مرده است كه از شكم او تخم مرغى خارج مى‏شود، آیا آن تخم مرغ را مى‏خورى؟

قتاده گفت: نه و اجازه نمى‏دهم كسى بخورد. امام فرمود: چرا؟ گفت: چون از میته خارج شده است، امام فرمود: اگر آن تخم را زیر مرغى قرار دادى و از آن جوجه‏اى به وجود آمد، از آن جوجه مى‏خورى؟ گفت: آرى فرمود كدام علت تخم را حرام و جوجه را حلال كرده است ؟

بعد فرمود: انفحه مانند تخم‏مرغ در شكم مرغ مرده است. پنیر را از بازارهاى مسلمانان از دست نمازگزاران بخر و سؤال نكن كه چطور تهیه كرده‏اند. مگر آن كه كسى از نجاست آن به تو خبر دهد. (كافى: ج 6 ص 256 كتاب الاطعمه).

 امام باقر (ع) و خوارج‏

نافع بن ازرق كه رئیس فرقه ازراقه از خوارج بود، به خدمت امام باقر صلوات الله علیه رسید و از مسائل حلال و حرام از آن حضرت مى‏پرسید امام در ضمن سخن به او فرمود: به این گروه بیرون رفته از دین (خوارج) بگو: چرا كنار كشیدن از امیرالمؤمنین (ع) را حلال دانستید، با آن كه قبلا خون شما در پیش او و در طاعت او ریخته شد، و در یارى او به خدا تقرب مى‏جستید؟!

در جواب به تو خواهند گفت: او در دین خدا تحكیم را به وجود آورد. در جواب بگو: خداوند در شریعت پیامبرش به دو نفر حكمیت مى‏دهد، آن گاه كه در اختلاف میان زن و شوهر مى‏فرماید: «فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها ان یریدا اصلاحاً یوفّقِ اللّه بینهما» 10 اگر از جدایى میان زن و شوهر ترسیدید، یك داور از خانواده مرد و یك داور از خانواده زن را برگزینید اگر آشتى بخواهند، خداوند به این وسیله میان آنها را اصلاح فرماید.

وانگهى رسول خدا (ص) سعد بن معاذ را در جریان یهود بنى قریظه حكمیت داد و او درباره آنها حكمى كرد كه خدا آن را امضا فرمود.

آیا ندانسته‏اید كه امیرالمؤمنین (ع) به حكمیت (ابو موسى و عمرو عاص) امر فرمود كه با قرآن حكم كنند و از قرآن تعدى ننمایند؟ و شرط كرد هر چه برخلاف قرآن باشد پذیرفته نیست؟!

وقتى كه خوارج به او گفتند: حكمیت دادى به كسى كه بر علیه تو حكم كرد امام فرمود: من مخلوق را حكمیت ندادم بلكه خدا را حكمیت دادم، خوارج چطور گمراه مى‏دانند كسى را كه گفته با قرآن حكومت كنید و هیچ حكم خلاف قرآن پذیرفته نیست؟ اینها در ادعایشان بهتان مى‏گویند.
نافع بن ازرق گفت: والله این سخنى است كه هرگز به گوش من نرسیده و به قلب من خطور نكرده است و آن ان شاءالله حق است. (ارشاد: ص 248).

 امام باقر (ع) و عبدالله بن نافع

عبدالله بن نافع كه از خوارج بود مى‏گفت: اگر مى‏دانستم كه در شرق و غرب زمین كسى هست كه با من بحث كند و بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان را بحق كشت و بر آن ظلم نكرد، من سوار بر شتران پیش او مى‏رفتم تا با من مخاصمه كند.

به او گفتند: حتى در میان اولاد على هم كسى را نمى‏شناسى؟! گفت: مگر در میان اولاد على عالمى وجود دارد؟! گفتند: این اولین نادانى توست كه فكر مى‏كنى اولاد على از عالم و دانشمند خالى است.

گفت: امروز عالم اولاد على كیست؟ گفتند: محمد بن على بن الحسین (ع)، عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه آمد و از امام باقر اجازه خواست، به امام عرض كردند: عبدالله بن نافع اجازه ملاقات مى‏خواهد. فرمود: او با من چه كار دارد، با آن كه در بامداد و شامگاه از من و پدرم بیزارى مى‏كند.

ابوبصیر گفت :یابن رسول الله (ص) او مى‏گوید: اگر در شرق و غرب زمین كسى یافت بشود كه بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان رابه نا حق نكشت من پیش او رفته و با او محاجه مى‏كنم.
امام فرمود: براى مناظره پیش من آمده است؟ ابوبصیر گفت: آرى. امام به غلامش فرمود: بروبارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید.

عبدالله بن نافع فردا با بزرگان خوارج آمد، امام باقر صلوات الله علیه همه فرزندان مهاجر و انصار را جمع كرد و پیش آنها آمد، وجود مباركش مانند قرص قمر نورانى بود، آن حضرت خدا را حمد و ثنا كرد و بر رسولش صلوات فرستاد و فرمود: حمد خدا را كه ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود. اى فرزندان مهاجر و انصار هر كه منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مى‏داند بگوید.

آنها بپاخاسته و آنچه مى‏دانستند گفتند. عبدالله بن نافع خارجى گفت: من هم این مناقب را مى‏دانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى كه جریان حكمین را قبول كرد كافر شد!

در همین وقت روایت خیبر را خواندند كه رسول الله (ص) در حق على (ع) فرمود: «لا عطین الرایة غداً رجلاً یُحبّ اللّهَ و رسولّه و یحبّه اللّهُ و رسولُه كرّارٌ غیرُ فرّار لاٍیرجع حتى یفتحَ اللّه على یدیه».

امام (ع) به عبدالله فرمود: درباره این حدیث چه مى‏گویى؟ گفت: راست است و شكى در آن نیست ولیكن على بعداً كافر شد (نعوذ بالله) امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند بگو ببینم روزى كه خدا على را دوست داشت مى‏دانست كه اهل نهروان را خواهد كشت یا نه؟ اگر بگویى: نه كافر شده‏اى .

گفت: مى‏دانست. فرمود: آیا او را بر این دوست مى‏داشت كه به طاعت عمل كند یا به معصیت او؟ گفت: نه، عمل كند به طاعت او.

امام فرمود: پس برخیز در حالى كه مغلوب شده‏اى. عبدالله برخاست و مى‏گفت: «حتى یتبین لكم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر، الله اعلم حیث یجعل رسالته» 11.
 
محبت اهل بیت صلوات الله علیهم‏

حكم بن عتیبه گوید: در محضر ابوجعفر (ع) بودیم، مجلس پر از جمعیت بود، در این بین پیر مردى عصا به دست وارد شد، و در كنار در ایستاد و گفت: «السلام علیك یا بن رسول الله و رحمة الله و بركاته» امام جواب داد: «و علیك السلام و رحمةالله و بركاته» بعد رو كرد به دیگران و گفت: «السلام علیكم»، اهل مجلس به او جواب سلام دادند.

آنگاه خطاب به امام (ع) عرض كرد: یابن رسول الله (ص)! مرا به نزد خود بخوان، به خدا سوگند من شما را دوست مى‏دارم، دوستان شما را نیز دوست مى‏دارم، به خدا شما را و دوستان شما را بطمع دنیا دوست نمى‏دارم.

من دشمن شما را دشمن مى‏دارم و از او بیزارى مى‏كنم، به خدا قسم من دشمن شما را به خاطر جنایتى كه بر من كرده دشمن نمى‏دارم بلكه چون دشمن شماست دشمنش مى‏دارم.

به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام مى‏دانم و منتظر فرج شما هستم، آیا براى من امید نجات دارى خدا مرا فداى تو گرداند؟ امام صلوات الله علیه فرمود: «الى الى»نزدیك بیا، نزدیك بیا تا او را در كنار خویش نشانید، بعد فرمود:

ایها الشیخ! مردى پیش پدرم على بن الحسین (ع) آمد و از او نظیر سؤال تو سؤال كرد، پدرم فرمود:

«إن تَمُتْ تَرِدْ على‏ رسول اللّهِ (ص) و على‏ علىّ و الحسنِ و الحسینِ و علىّ بن الحسینِ...»
اگر بمیرى (به پاداش این محبت) به محضر رسول الله و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام وارد مى‏شود، قلبت آرام، دلت شاد، چشمت روشن مى‏شود و با كرام كاتبین با روح و ریحان استقبال مى‏شوى، وقتى كه روح به حلقومت برسد، امام به حالق خویش اشاره فرمود، - اینچنین پاداش مى‏بینى - .

و اگر زنده ماندى خواهى دید چیزى را كه خدا با آن چشمت را روشن فرماید، در آخرت در درجات عالى بهشت با ما خواهى بود.

شیخ گفت: چه فرمودى؟ امام فرمود: مى‏گویم: كه در قیامت در بهشت اعلى با ما خواهى بود، پیرمرد گفت: الله اكبر! یا ابا جعفر! اگر من بمیرم بر رسول خدا و على و حسن و حسین و على بن الحسین وارد مى‏شوم؟! و چشمم روشن و قلبم شاد و دلم آرام مى‏شود؟! و با روح و ریحان و كرام الكاتبین استقبال مى‏شوم؟! و اگر زنده بمانم چیزى را خواهم دید كه خدا چشم مرا با آن روشن فرماید؟! و با شما در سنام اعلى خواهم بود؟!!

آنگاه نفس نفس مى‏زد، اشك مى‏ریخت تا به زمین افتاد. حاضران نیز با دیدن حال او شروع به گریه كردند و نفس نفس مى‏زدند، امام صلوات الله علیه با انگشت مبارك خود اشك چشم او را پاك مى‏كرد.

آنگاه پیرمرد سر برداشت و به امام گفت: یابن رسول الله، خدا مرا فداى تو گرداند، دستت را به من بده، دست اما را بوسید و بر چشم و صورت خویش مالید، بعد پیراهن خویش بالا زد و دست امام را بر شكم و سینه خویش گذاشت .

سپس برخاست و گفت: السلام علیكم و از مجلس بیرون رفت، امام صلوات الله علیه از پشت به او نگاه مى‏كرد و فرمود: هر كه مى‏خواهد به مردى از اهل بهشت نگاه كند، به این مرد نگاه كند. 12
حكم بن عتیبه گوید: من مجلسى و واقعه‏اى نظیر آن هرگز ندیده‏ام.

پى نوشت ها

1- اصول كافى: ج 2 ص 449 ضمن حدیث.
2- كافى: ج 3 ص 171 - 172.
3- كافى: ج 3 ص 226.
4- بحار: ج 46 ص 290.
5- اختصاص: ص 85.
6- سفینة البحار: ج 1 ص 204 (ح ب ب).
7- ارشاد مفید: ص 247.
8- بحار: ج 46 ص 223 از امالى صدوق.
9- ناگفته نماند انفحه (بكسر اول و فتح فاء) به معنى پنیر مایه‏اى است كه در شكم بره و بزغاله است، اگر علفخوار نشده باشد و بمیرند آن پاك است ولى ظاهرش را باید آب بكشند، فقهاء بنابراین روایت و روایات دیگر به طهارت آن فتوا داده‏اند.
10- نساء: 35.
11- روضه كافى: ص 349 حدیث پانصد و چهل و هشت، مناقب. ج 4 ص 201 باختصار.
12- روضه كافى: ص 76 حدیث 30، بحار: ج 46 ص 362 از كافى.
جمعه 12/2/1393 - 19:4
اطلاعات دارویی و پزشکی


تفاوت اندازه پستان‌ها کاملا طبیعی است به‌خصوص اگر دخترها در سن بلوغ باشند.

طی دوران بلوغ و حتی چند سال بعد از آن، سوِالات زیادی در ذهن دختران جوان و مادران مطرح می‌شود که گاهی بدون جواب می‌ماند و همین مساله اضطراب زیادی در آنها ایجاد می‌کند . اگر والدین در پاسخگویی به این پنج پرسش شایع دقت کنند وبه آنها پاسخ دقیق بدهند، نگرانی و اضطراب خود را به میزان قابل توجهی کاهش می دهند .

*تغییر رنگ در ترشحات مجرای تناسلی آیا طبیعی است یا نشانه‌ای از یک بیماری؟
قبل از هر چیز باید بدانید ترشحات طبیعی مهبل فواید متعددی دارد: مهبل را تمیز و مرطوب نگه می‌دارد و در پیشگیری از عفونت آن کمک می‌کند. اگر چه رنگ، مقدار و حالت ترشحات مهبل در دوران قبل و بعد از عادت ماهیانه تغییر می‌کند و این مساله کاملا طبیعی است ، اما گاهی تغییر در این ترشحات نشانه‌ای از وجود مشکل است. ترشحات طبیعی مهبل هر از گاهی تغییر می‌کند: رقیق، چسبنده،‌ غلیظ، حالت کش سانی، در مجموع حالت آن متغیر است. نکته مهم در ترشحات مهبل آن است که باید شفاف،‌ سفید و یا شیری مایل به سفید باشد. در مواردی که مشکلی وجود دارد، ترشحات دچار تغییراتی می‌شود، بوی آن تغییر کرده و نامطبوع می‌شود،‌ رنگ‌ آن سبز، خاکستری و یا حالتی دقیقا شبیه ترشحات عفونی می‌شود،‌ در مهبل حالت خارش، ‌سوزش،‌ تورم و قرمزی به وجود می‌آید و یا حتی گاهی از مهبل در دورانی به‌غیر از عادت ماهیانه خون خارج می‌شود که در این موارد باید حتما به پزشک متخصص زنان مراجعه شود.
معمولا عفونت مهبل باکتریایی یا قارچی عامل شایعی در تغییر ترشحات آن است که بهتر است نسبت به این مساله دقیق باشید.درعفونت قارچی مهبل‌ ترشحات بسیار سفید و غلیظ می‌شوند و شکل پیدا می‌کنند،‌ بوی ترشحات تند است و حالت خارش و سوزش در مهبل حس می‌شود. در عفونتی که توسط باکتری ایجاد می‌شود، مقدار ترشحات زیادتر می‌شود و حالت کف‌آلود پیدا کرده، به رنگ خاکستری در می‌آید. بوی ترشحات بسیار نامطبوع شده و مثل بوی ماهی می‌شود. با مشاهده هر یک از علائم ذکر شده فورا به پزشک مراجعه کنید .

*من که سنم از سن بلوغ گذشته، پس چرا عادت ماهیانه نمی شوم؟
عادت ماهیانه دختران بعد از رسیدن به بلوغ اتفاق می‌افتد که البته سن بلوغ بین هشت تا سیزده سال در دختران متفاوت است. اما اینکه بعضی دخترها زودتر و یا دیرتر به بلوغ برسند، طبیعی است. معمولا اولین عادت ماهیانه ۲ تا ۲/۵ سال بعد از اولین نشانه‌های بلوغ (که اغلب رشد پستان‌هاست) اتفاق می‌افتد. البته در بعضی‌ دخترها کمتر از یک‌سال بعد از بلوغ و یا سه سال بعد از بلوغ هم عادت ماهیانه دیده می‌شود که طبیعی است. روش دیگری که بتوان زمان اولین عادت ماهیانه را حدس زد، ترشحات مهبل است که حدود شش ماه قبل از اولین عادت ماهیانه این ترشحات به صورت شفاف، سفید و مخاطی شکل دیده می‌‌شوند.
سن اولین عادت ماهیانه به ارث هم بستگی دارد و شاید در مادر هم این اتفاق دیرتر افتاده باشد، بنابراین صرف اینکه چهارده سالگی گذشته و عادت ماهیانه رخ نداده مشکل‌ساز نیست. دیرتر شروع شدن عادت ماهیانه به عواملی دیگر هم بستگی دارد مثل لاغری شدید، کم‌خوری عصبی،‌ ورزشکار بودن (ورزش شدید و دائمی)، استرس‌های شدید یا بعضی بیماری‌های خاص هم در تاخیر عادت ماهیانه دخالت دارد.

*کوچک ماندن سینه‌ها یعنی اختلا‌ل در روند بلوغ؟
تفاوت اندازه پستان‌ها کاملا طبیعی است. به‌خصوص اگر دخترها در سن بلوغ باشند. ‌البته در اکثر خانم‌ها در سنین بعد از بلوغ هم اندازه پستان‌ها یکی نیست، همان‌طور که اندازه دو دست‌و‌پا یکسان نیست. معمولا اولین جوانه‌های پستان در سنین هشت تا سیزده سالگی دیده و در اکثر موارد رشد و بزرگ شدن یکی از پستان‌ها سریع‌تر از دیگری است . بعضی دختر خانم‌ها بعدها هم از این مساله ناراحتند و فکر می‌کنند مشکلی وجود دارد. در این صورت اگر به یک پزشک متخصص زنان مراجعه شود، او شما را مطمئن می‌کند که مشکلی وجود ندارد. البته بهتر است دختر خانم‌ها همیشه در سنین بالاتر هم به پستان‌ها توجه داشته باشند و به هر نوع تغییر ظاهری آن توجه نشان دهند. بخصوص اینکه معاینه پستان‌ها را یاد بگیرند و هر ماه انجام دهند .

*چرا عادت ماهیانه منظمی‌ندارم؟
گاهی اینقدر در مورد عادت ماهیانه دقت می‌شود که انگار قرار است همه چیز مثل ساعت کار کند. در بین خانم‌ها این‌طور شایع شده که عادت ماهیانه باید هر چهار هفته یک بار اتفاق بیفتد، در حالی‌که در اکثر خانم‌ها بی‌نظمی‌های زیادی در عادت ماهیانه وجود دارد. معمولا چرخه عادت ماهیانه ۲۸ روزه است، اما این عدد برای همه و حتی برای یک خانم‌ در تمام طول سال ثابت نیست و ممکن است بین ۲۴ تا ۳۴ روز متغیر باشد. اولین روز عادت ماهیانه،‌ روز اول چرخه یک خانم محسوب می‌شود. معمولا در روز چهاردهم یکی از تخمک‌ها از تخمدان خارج می‌شود که به آن تخمک‌گذاری می‌گویند و در صورت عدم حاملگی دو هفته بعد پوشش درونی رحم ریزش پیدا کرده و عادت ماهیانه اتفاق می‌افتد .

معمولا تا ۲ سال بعد از اولین عادت ماهیانه بی‌نظمی‌های زیادی وجود دارد، اما بیماری،‌ کاهش وزن شدید و استرس زیاد هم باعث بی‌نظمی در قاعدگی می‌شود. حتی در مسافرت و یا تغییرات عمده زندگی (مثل مهاجرت و جابجایی) هم اختلال در زمان قاعدگی دیده می‌‌شود. طول مدت عادت ماهیانه هم از ۲ تا ۱۰ روز متفاوت است وحتی این مساله هم همیشه در یک خانم ثابت نیست. بنابراین اگر داروی خاصی مصرف نشود،‌ بیماری مشخصی وجود نداشته باشد و یا عدم تعادل هورمونی مطرح نباشد، بی‌نظمی در قاعدگی طبیعی است، اما اگر این مساله بسیار شدید و همیشگی شده است بهتر است با پزشک زنان صحبت شود تا مشکل زمینه‌ای به‌خصوص عدم تعادل هورمونی بررسی شود، به خصوص اگر در دخترخانم‌ها بیش از سه سال طول بکشد .

*چرا پستان‌ها درد می‌گیرند؟
درد پستان هر از گاهی اتفاق می‌افتد. این مساله در دختر خانم‌ها در سن بلوغ و بعد از آن بیشتر به‌دلیل رشد پستان‌ها بخصوص هنگام حمام و شستشوست . با این وجود از درد پستان‌ها هیچ وقت نباید براحتی گذشت. علاوه بر این، درد پستان‌ها در نزدیکی شروع عادت ماهیانه یک‌هفته قبل بسیار شایع است که به‌دلیل ترشح هورمون‌های استروژن و پروژسترون اتفاق می‌افتد. این هورمون‌ها باعث تجمع آب در بدن شده و پستان‌ها را متورم می‌کنند. در اوایل حاملگی هم درد پستان‌ها شایع است که دقیقا به‌علت ترشح هورمون‌ها و تاثیر آنها بر پستان است. در صورتی که درد پستان‌ها در موارد ذکر شده اتفاق بیفتد و هیچ ترشحی از پستان وجود نداشته باشد معمولا این درد را با مصرف مسکن و یا حتی پوشیدن لباس زیر مناسب‌تر برطرف کرد .

تغذیه خوب و استراحت کافی در اوایل قاعدگی در تسکین این درد بی‌تاثیر نیست. بهتر است از یک‌هفته قبل از عادت ماهیانه از مصرف غذاهای شور و کافئین‌دار (مثل قهوه،چای و شکلات) پرهیز شود. اگر به‌غیر از مواقع ذکر شده در پستان‌ها دردی حس شد بهتر است بدون معطلی به پزشک مراجعه شود.
منبع : سلامت نیوز
جمعه 12/2/1393 - 19:0
خواص خوراکی ها

دارچین
برای هر بیماری‌ای که مردم می‌شناسند و از آن آگاهی دارند، یک نوع درمان طبیعی ارائه شده است...

دارچین یکی از پرکاربرد‌ترین ادویه‌های موجود است که در غذاهای گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد. دارچین ادویه محبوب سرآشپزهاست که علاوه بر خوش طعم کردن غذاها، به بدن در کاهش دادن وزن کمک شایان توجهی می‌کند.

رازهای دارچین و قدرتش در سوزاندن چربی

تحقیقات نشان داده‌اند که مصرف دارچین، سوخت‌وساز (متابولیسم) بدن را بهبود بخشیده و افزایش می‌دهد. یافته‌های حاصل شده از این تحقیقات نشان می‌دهند که مصرف روزانه یک‌‌چهارم قاشق چایخوری از این ادویه، سوخت و ساز (متابولیسم) بدن را تا ۲۰ بار فراتر از توانایی طبیعی بدن افزایش می‌دهد و به بدن اجازه می‌دهد تا چربی و کالری‌های ذخیره شده را با سرعت بیشتر و کارآمدی بهتری بسوزاند. در حقیقت، هنگامی که سوخت و ساز (متابولیسم) بدن افزایش می‌یابد، بدن این توانایی را پیدا می‌کند که برای انرژی خود از چربی ذخیره شده در سلول‌ها استفاده کند. اگر بدن افراد دارای رژیم، از سوخت و ساز (متابولیسم) پایینی برخوردار باشد، بدن آنها نمی‌تواند چربی ذخیره شده را بسوزاند، در نتیجه وزن آنها افزایش یافته یا به عبارتی وزنی از دست نمی‌دهند.

براساس مطالعات، هنگامی که دارچین را با غذا مصرف کنیم نه‌به‌صورت جداگانه، به بدن کمک می‌کند تا قند ذخیره شده را بهتر و کارآمدتر بسوزاند و در نتیجه این کار، سطوح قند خون کاهش می‌یابد. با کاهش یافتن سطوح قند خون، بدن می‌تواند سطوح انرژی، میل به غذا و سیگنال‌های گرسنگی خود را تنظیم کند. علاوه بر این، تمایل بدن برای ذخیره چربی را نیز کاهش می‌دهد. با فوایدی که به خاطر افزایش سوخت‌وساز (متابولیسم) و تعادل قند خون نصیب بدن می‌شود، دارچین در نهایت به سلول‌های چربی درون بدن کمک می‌کند تا نسبت به سطح انسولین خون پاسخ‌ داده و دارای عکس‌العملی سریع باشد. و نتیجه این پاسخ‌دهی فوایدی است که از سوزاندن چربی و کاهش وزن به دست می‌آید.

دارچین را وارد زندگی خود کنید

دارچین، این ادویه خوش طعم را می‌توانید به غذاهای مورد علاقه خود اضافه کنید. غذاها و نوشیدنی‌هایی که به‌طور معمول این ادویه در آنها به کار برده می‌شود، عبارتند از:
کمی دارچین به چای یا قهوه اضافه کنید. بسیاری از چایی‌هایی که طعم ندارند با دارچین بسیار خوش طعم می‌شوند. حتی می‌توانید به چایی‌های طعم‌دار هم دارچین اضافه کنید.

در تمام غذاها می‌توانید از دارچین استفاده کنید. اگر مقدار دارچینی را که به غذا اضافه می‌کنید، جوانه‌های چشایی شما را تحریک نمی‌کند، مقدار آن را افزایش دهید. نگران نباشید، طعم غذایتان بد نخواهد شد.

بلغور بدون طعم هم در سوزاندن سلول‌های چربی بسیار فوق‌العاده عمل می‌کند. اگر می‌خواهید فواید آن را افزایش دهید، بلغور را با دارچین بپزید.

ماست ساده و بدون چربی هم در کاهش وزن مؤثر است. اما رژیم‌گیرندگان به نداشتن طعم آن معترض هستند. به همین خاطر پیشنهاد می‌کنیم که به ماست خود دارچین اضافه کنید.

پنیر روستایی- یا به عبارت دیگر دست‌ساز- به‌دلیل چربی پایین و میزان پروتئین بالا، ماده غذایی پرطرفداری است. برای شیرین کردن این نوع از پنیر، از دارچین استفاده کنید.

دارچین را می‌توانید همراه با میوه‌های فصلی نیز مصرف کنید. کمی از آن را به سیب و کدو تنبل اضافه کنید. بسیار لذیذ خواهد شد.

رابطه دارچین و دیابت

برای هر بیماری‌ای که مردم می‌شناسند و از آن آگاهی دارند، یک نوع درمان طبیعی ارائه شده است. محدوده این نوع درمان‌ها از بیماری‌های خوش‌خیم تا بیماری‌های بدخیم را در برمی‌گیرد. با این حال این بدان معنا نیست که هیچ نوع درمان طبیعی مؤثری برای بیماری‌ها وجود ندارد. برای مثال می‌توان از درمان دیابت به وسیله دارچین نام برد اما این چگونه عمل می‌کند و اینکه آیا خطری ندارد؟

هنگامی که به دیابت مبتلا شوید، مشکل شما با انسولین و قند خواهد بود؛ چه زمانی که لوزالمعده (پانکراس) شما به اندازه کافی انسولین تولید نکند- همانطور که در دیابت نوع اول دیده می‌شود- و چه زمانی که سلول‌های بدن شما به انسولین تولید شده پاسخ ندهند، همانطور که در دیابت نوع دوم دیده می‌شود.

درمان‌های موجود، برای درمان این دو نوع دیابت و کاهش شدت بیماری است، اما هدف اصلی از درمان این دو نوع از بیماری دیابت، دستیابی به میزان کافی انسولین و اطمینان یافتن از این موضوع است که سلول‌ها انسولین را پس نزده و می‌پذیرند. اما چرا؟ برای اینکه از این گلوکز یا قند برای سوخت در جریان خون استفاده شده و خون به خوبی در رگ‌ها جریان یابد.

گاهی اوقات برای درمان، استفاده از رژیم غذایی مناسب و ورزش کردن پیشنهاد می‌شود و در رابطه با دیابت نوع اول، درمان با انسولین جایگزین یا داروهای مخصوص این بیماری تجویز می‌شود اما همواره این سؤال در ذهن مردم بود که آیا درمان طبیعی برای این بیماری وجود دارد؟ و گویا استفاده از دارچین پاسخ این سؤال بود.

از آنجا که دیابت نوع اول درباره موضوعی فیزیکی است و استفاده از دارچین می‌تواند در درمان آن مؤثر واقع شود اما در دیابت نوع دوم، لوزالمعده (پانکراس) به خاطر آسیبی که دیده است نمی‌تواند به اندازه کافی انسولین تولید کند و در نتیجه دارچین هیچ تأثیری در بهبود یا درمان بیماری نخواهد داشت.

باید این نکته را به شما یادآور شد که همواره قبل از آنکه تغییری در روش درمان خود به‌وجود آورید- به‌خصوص زمانی که به دیابت مبتلا هستید- حتما با پزشک خود مشورت کنید. حال به بررسی این موضوع می‌پردازیم که چگونه دارچین بر سطوح قند موجود در بدن تأثیر می‌گذارد.

مطالعاتی که در مرکز تحقیقاتی تغذیه انسان در وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریکا انجام شده است، به مطالعه اثرات ۵۴ گیاه گوناگون بر همرنگی استتاری انسولین در آنها پرداخته است و گیاهی که از این مطالعه سربلند بیرون آمد، دارچین بود.

عنصری که در دارچین به انسولین شباهت دارد، MHCP نام دارد. این، عنصری شیمیایی و محلول در آب است که در سیستم بدن شبیه به انسولین عمل کرده و مصرف قند را در سلول‌ها افزایش می‌دهد. به‌طور کلی، این تحقیقات امیدوار‌کننده به‌نظر می‌رسد اما باید خاطر نشان‌سازیم که این تحقیقات آزمایشگاهی بوده و تاکنون روی انسان انجام نشده‌اند.

با تکیه بر این تحقیقات، درمانی هم به صورت آزمایشی در کلینیک بالینی کوچکی در پاکستان صورت گرفت.  ۶۰ داوطلب بیمار با میانگین سنی ۵۲ سال انتخاب شدند که هر کدام حداقل  ۷سال بوده که به دیابت مبتلا بودند. گروه به ۲بخش تقسیم شد؛ در یک دوره چهل‌روزه، به نیمی از آنها دارچین داده شد و به نیمی دارونما (پلاسبو)؛ نتایج کسب شده از این روش درمانی شگفت‌انگیز و حیرت‌آور بود!

ابتدای آزمایش، وسط آزمایش و انتهای آن، سطوح قندخون بیماران اندازه‌گیری شد. سطوح قندخون گروهی که دارچین مصرف کرده بود، پس از پایان آزمایش به مقدار قابل توجهی پایین آمده بود اما در گروهی که از دارونما استفاده کرده بود، هیچ تغییر خاصی رخ نداده بود.

پس اگر به دیابت مبتلا هستید، مصرف دارچین را در رژیم غذایی خود قرار دهید. مطمئن باشید که ضرر نخواهید کرد.

منبع : pezeshkan.org
جمعه 12/2/1393 - 18:58
خواص خوراکی ها

ادویه
این دو ادویه کاربرد زیادی در آشپزی اغلب ملل دارند.

تحقیقات انجام شده در مرکز سرطان دانشگاه میشیگان نشان داد که دو ادویه فلفل سیاه و زردچوبه، نقش مهمی در پیشگیری و حتی درمان سرطان سینه ایفا می کنند.

این دو ادویه کاربرد زیادی در آشپزی اغلب ملل دارند اما ارزش درمانی آنها فراتر از طعم و عطری است که به غذاها می دهند.

در این مطالعات مشخص شد که ماده کارکامین موجود در زردچوبه و پپرین در فلفل سیاه دارای اثرات ضد سرطانی به ویژه در مورد سرطان سینه هستند.

بر اساس تحقیقات، کارکامین و پپرین سلول های بنیادی را تحت تاثیر قرار می دهند. از آنجایی که سلول های بنیادی سرطانی، رشد تومور را تشدید می کنند، نقش این دو ماده در مقابله با سرطان، بسیار مهم و حیاتی می باشد.

این در حالی است  که داروهای شیمی درمانی، اغلب نمی توانند این سلول های بنیادی سرطانی را مورد هدف قرار دهند.

شرح و نتایج این مطالعه در نشریه سرطان سینه به چاپ رسیده است.


تهیه و ترجمه: گروه سلامت سیمرغ
جمعه 12/2/1393 - 18:57
خواص خوراکی ها

زردچوبه
بیماری آرتریت روماتوئید نوعی بیماری التهابی مفصلی است...


بررسی های جدید نشان می ‌دهند كه زردچوبه به پیشگیری و درمان برخی بیماری‌های مفصلی مثل آرتریت روماتوئید (نوعی بیماری التهابی مفصل) و پوكی استخوان كمك می کند.

از سال ها پیش در طب سنتی به ویژه در آسیا ریشه زردچوبه به عنوان یک روش درمانی برای بهبود التهاب مفاصل كاربرد داشته است. ماده موثره زردچوبه ترکیبی به نام کارکامین است.امروزه مكمل‌های غذایی حاوی کارکامین تولید شده است زیرا بر اساس مطالعات، این ترکیب دارای خواص ضد التهابی می باشد.

برای انجام این تحقیق در مركز پژوهش طب گیاهی آریزونا عصاره های مختلفی از زردچوبه تهیه گردید. نتایج نشان داد که كه این ماده علایم التهاب مفصل را كاهش می ‌دهد.

این محققان معتقدند که احتمالا روزانه 1.5 گرم کارکامین برای کاهش التهاب مفاصل مورد نیاز است، كه این مقدار در حدود 10 برابر میزان مصرف روزانه زردچوبه یك فرد عادی است. بنابراین بهترین راه برای تأمین این مقدارکارکامین استفاده از مكمل‌های غذایی است.

به گفته متخصصان احتمالاً سایر مواد آنتی اکسیدانی موجود در زردچویه به جز کارکامین هم دارای خواص ضد التهابی هستند و این مواد همراه هم با كارکامین واکنش های التهابی را مهار می‌ كنند.





تهیه و ترجمه: گروه سلامت سیمرغ
جمعه 12/2/1393 - 18:56
خواص خوراکی ها

حتما از این دو ادویه استفاده کنید
کارکامین موجب کاهش سنتز ترکیباتی موسوم به سیتوکین توسط سلول های تومور می شود.

کارکامین یکی از اجزای اصلی زردچوبه و ادویه کاری است که در مهار واکنش های التهابی نقش دارد. این ماده یک ترکیب پلی فنلی است که موجب ایجاد رنگ در زردچوبه و ادویه کاری می شود.
پودر زردچوبه  از سال ها قبل برای درمان بیماری های التهابی مختلف مانند آرتروز کاربرد داشته است.

در مطالعات سالیان اخیر کاربردهای درمانی بسیاری برای کارکامین مشخص شده است. به عنوان مثال در ماه مارس سال 2012 مطالعات محققان ایالت میشیگان نشان داد که کارکامین برای بیماران مبتلا به پارکینسون مفید است. مطالعات دانشمندان آلمانی نشان می دهد که کارکامین گسترش (متاستاز) سرطان پروستات را متوقف می کند.

سرطان پروستات یکی از شایع ترین موارد بدخیمی است که اغلب دیر تشخیص داده می شود و زمانی درمان آغاز می گردد که سرطان به بافت های دیگر بدن سرایت کرده است (متاستاز) و خطر مرگ بیمار را تهدید می کند. مطالعات قبلی نشان داده بود که کارکامین متاستاز تومور در سرطان ریه، سینه و سرطان های سر و گردن را نیز متوقف می کند.

کارکامین موجب کاهش سنتز ترکیباتی موسوم به سیتوکین توسط سلول های تومور می شود. سیتوکین ها موجب پیشرفت سرطان و متاستاز می شوند.

پژوهشگران معتقدند که می توان از کارکامین به عنوان عامل پیشگیری کننده در بیماران مبتلا به BHP (تکثیر خوش خیم سلول های پروستات) و یا زنان با سابقه خانوادگی سرطان سینه استفاده نمود.

تهیه و ترجمه: گروه سلامت سیمرغ
جمعه 12/2/1393 - 18:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته