• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 67
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه ازدواج موقت چيست؟ چه شرايطي دارد؟
پاسخ : T} فلسفه ازدواج موقت{T ازدواج موقت، از نظر تئوريك كاملاً پذيرفته شده است و نه تنها در اسلام، كه حتي برخي از متفكران بزرگ غربي ـ مانند راسل ـ يكي از راه‏هاي حل مشكل ازدواج دائمي و ديررس را در دنياي كنوني، پناه بردن به ازدواج موقت مي‏دانند. از نظر عملي نيز در نظام جمهوري اسلامي، اين مسئله مقبول افتاده؛ ليكن فرهنگ اجتماعي، هنوز پذيراي آن نيست. به عبارت ديگر، صيغة موقّت نيز نوعي ازدواج است. بنابراين، هر فرد واجد شرايط مي‏تواند از شخصي كه او نيز شرايط ازدواج موقت را دارا است، خواستگاري و براي مدتي موقت ـ مانند چند ساله دوران تحصيل ـ با وي ازدواج كند. متأسفانه غالب افراد، ازدواج موقت را با كاميابي آني اشتباه گرفته‏اند و همين مسئله سبب شده است اين موضوع نتواند در جامعه ما جايگاه حقيقي خود را باز يابد. تبليغات سوئي هم كه بيش از يك قرن در جامعه ما توسط غرب‏گرايان انجام شده، در ضمير مردم رخنه كرده است؛ به گونه‏اي كه گاهي روابط نامشروع، با تسامح نگريسته مي‏شود؛ ولي ازدواج موقت، طوري ديگر معرفي مي‏گردد. براي حل اين مشكل ‏بايستي تلاش فرهنگي و اجتماعي گسترده‏اي صورت پذيرد تا جوانان از آسيب شياطين مصون بمانند. T} شرايط عقد موقت{T عقد موقت يا صيغه، داراي شرايط زير است: 1. ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، نياز به خواندن عقد و الفاظ مخصوص دارد و با صرف رضايت قلبي درست نمي‏شود. 2. فرق عمده در ازدواج موقت با دائم، اين است كه در عقد موقت بايد مدت ذكر شود كه آيا مثلاً يك ساعت است يا ده سال. 3. مقدار مهريه هم بايد در عقد موقّت، مشخص شود و هنگام خواندن عقد، ذكر گردد. 4. اگر دختر باكره بخواهد صيغه شود، بايد با اذن پدر يا جد پدري باشد؛ همان گونه كه در ازدواج دائم نيز اين طور است. 5. در عقد ازدواج موقّت، بعد از تمام شدن مدت، زن بايد از مرد جدا شود و عده نگه دارد؛ مگر اينكه عقد، دوباره تجديد شود. اگر قبل از تمام شدن مدت، مرد بقيه آن را ببخشد، ازدواج موقت تمام مي‏شود؛ اما ازدواج دائم، فقط با طلاق يا فسخ، عقد منفسخ مي‏شود. نكاح موقّت از نيازهاي ضروري جامعه اسلامي است؛ ولي اگر اين كار، بدون اتخاذ تدابير و قانونمندي‏هاي لازم صورت پذيرد، بي‏شك عوارض نامطلوب بهداشتي و روحي براي جامعه در بر خواهد داشت. مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزينه و نيازهاي ديگر، همانند ازدواج دائم نيست و طبيعتاً براي اكثر جوانان قابل دسترسي خواهد بود؛ ولي متأسفانه در حال حاضر چنين زمينه‏هايي وجود ندارد. در چنين شرايطي، براي رهايي از دغدغه‏هاي فكري و روحي، بهتر است با تصميم جدي، براي ازدواج اقدام كنيد. اگر به غرايز طبيعي انسان، به صورت صحيحي پاسخ گفته نشود، براي اشباع آنها متوجه راه‏هاي انحرافي خواهد شد؛ زيرا اين حقيقت قابل انكار نيست كه غرايز طبيعي را نمي‏توان از بين برد و فرضا هم بتوانيم از بين ببريم، چنين اقدامي عاقلانه نيست و به نوعي، مبارزه با قانون آفرينش است. بنابراين راه صحيح آن است كه آنها را از طريق معقولي اشباع نموده و از آنها در مسير سازندگي بهره‏برداري كنيم. اكنون اين پرسش پيش مي‏آيد كه در بسياري از شرايط و محيط‏ها، افرادي قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متأهل در مسافرت‏هاي طولاني و يا مأموريت‏ها با مشكل عدم ارضاي غريزه جنسي روبه رو مي‏شوند. اين موضوع به خصوص در عصر حاضر به شكل حادتري رخ نموده است؛ چرا كه سن ازدوج، بر اثر طولاني شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعي، بالا رفته و كمتر جواني مي‏تواند در سن پايين ـ يعني در داغ‏ترين دوران غريزه جنسي ـ اقدام به ازدواج كند. با اين وضع، چه بايد كرد؟ آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبان‏ها و راهبه‏ها) تشويق كرد؟ يا اينكه آنان را در برابر بي‏بند و باري جنسي، آزاد گذاشت و شاهد صحنه‏هاي زننده بود؟ و يا آنكه راه سومي را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دائم را به بار آورَد و نه آن بي‏بند و باري جنسي را؟ «ازدواج دائم» نه در گذشته و نه در امروز، به تنهايي جواب‏گوي نيازمندي‏هاي جنسي همه طبقات مردم نبوده و نيست. ما بر سر دو راهي قرار داريم: يا بايد «فحشا» را مجاز بدانيم و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم. معلوم نيست آنها كه هم با ازدواج موقت مخالفند و هم با فحشا، چه جوابي براي اين سؤال دارند؟ طرح ازدواج موقّت، نه شرايط سنگين ازدواج دائم را دارد ـ كه با عدم تمكن مالي يا اشتغالات تحصيلي و مانند آن نسازد ـ و نه زيان‏هاي فجايع جنسي و فحشا را در بر دارد. V}ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه‏(تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374، ج 3، ص 341) {V البته يکي ار موانع جدي ازدواج موقّت سوء استفادة افراد عياش است. ازدواج موقّت راهي اضطراري و موقّت براي جلوگيري از معضلات جنسي است؛ نه راهي براي شهوت‏راني تا ثبات خانواده‏ها را به مخاطره انداخته وجايگزين ازدواج دائم شود!! ترديدي نداريم كه همه اين مشكلات فعلي ـ كه بيشتر ريشه در فرهنگ عمومي جامعه دارد ـ غل و زنجيرهاي آهنيني را بر دست و پاي تمامي افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ زده است و ارضاي طبيعي يكي از نيرومندترين غرايز را دشوار ـ بلكه محال ـ نموده است. بايد با حركتي عظيم و بنيادين در فرهنگ جامعه، ساختار فكري مردم در اين زمينه زير و رو شود تا اين قيد و بندها از هم گسسته گردد. براي رسيدن به اين هدف، بايد همه علت‏ها و محرك‏هاي مشكل ياد شده شناسايي (اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي) و سپس با مشاركت دولت و مردم، ابتدا راه «ازدواج دائم» هموار گردد. آن گاه براي مشكلات باقي‏مانده، راه ازدواج موقّت در پيش گرفته و براي مقبوليّت همگاني آن، بيش از پيش تلاش شود.
کد سوال : 68
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چه ديدگاه‏هايي در مورد ازدواج موقت وجود دارد؟ چگونه مي‏شود براي گسترش آن بستر سازي کرد؟
پاسخ : T} ديدگاه‏ها در مورد ازدواج موقت{T نسخ حكم نكاح منقطع و عدم آن يكي از موارد اختلافي بين اهل سنت و شيعيان است؛ چرا كه گروه اول معتقدند اين تأسيس حقوقي از سوي پيامبر اسلام به دستور خداوند متعال قرار داده شد؛ ليكن به جهت گذشتن و سپري شدن آن وضع خاص، به دست خليفة دوم نسخ گرديد. اين عده در اثبات اعتقادشان به ادلة سه گانة (قرآن، سنت و اجماع) استناد كرده‏اند. در مقابل، گروه دوم (شيعيان) معتقدند: حكم الهي قابل نسخ به دست هيچ كس نيست و فقط پيامبر(ص) مي‏تواند حكم را نسخ كند. از اين رو آنان حكم نكاح منقطع را تا به امروز جاري و ساري مي‏دانند و در جاي خود به طور مفصل به ادلة اهل سنت پاسخ مي‏دهند. قانون مدني ايران نيز چون تحت تأثير فقه شيعه است، از ابتدا تا به امروز نكاح منقطع را به رسميت شناخته است. V}مواد 1075: 1076، 1077، 1113، 1152 {V به رغم پذيرش اين نوع نكاح در شرع و قانون، همواره بحث بين معتقدان و منتقدان اين نوع ازدواج رواج داشته است. علت هم آن است كه هر گروهي با ديدگاه و از زاويه‏اي خاص به قضاوت مي‏نشيند. براي قضاوت بين اين دو عقيده و اشراف به بحث، لازم است ادلة هر گروه بررسي شود: T} يك. ادلة منتقدان نكاح منقطع: {T 1ـ1. عده‏اي اين نوع ازدواج را راهي براي سوء استفاده دانسته‏اند. اين عده هميشه پيرمرد پول داري را تصور مي‏كنند كه براي خوش‏گذراني، دختري را صيغه مي‏كند و بعد از ارضاي شهواتش، او را رها مي‏سازد، يا مرد زن‏داري كه بي‏اعتنا به خانواده‏اش هر روز به دنبال يك زيبارويي است كه بتواند او را اسير كند و كام گيرد و...!! در جواب اين عده همين بس كه همة آزادي‏هاي قانوني و تأسيس‏هاي حقوقي، مي‏توانند مورد سوء استفاده قرار گيرند براي مثال حق رانندگي ـ كه يك حق مشروع و پسنديده‏اي است ـ از سوي عده‏اي به بدترين نحو مورد استفاده قرار مي‏گيرد و حتي منجر به وارد آمدن خسارت جاني و مالي مي‏شود. پس بدين ترتيب بايد گفت: حق رانندگي امري مذموم و پليد است!؟ در حالي كه چنين نيست. پس اگر عده‏اي از اين نهاد حقوقي به جهت سوء استفاده بهره‏برداري كنند اين امر خدشه‏اي به اصل آن وارد نمي‏كند؛ بلكه ايراد به خود اين افراد يا گريزگاه‏هاي قانوني و... وارد است. 1ـ2. عده‏اي ديگر با تشبيه نكاح منقطع به كرايه و اجاره، سعي دارند كه وانمود كنند زني كه صيغه مي‏شود، در واقع به اجارة زوج خويش درمي‏آيد و اين را خلاف شأن زن و سوء استفاده از او دانسته‏اند. در پاسخ گفتني است آنچه خلاف شأن زن است، اين است كه زن همچون كالايي بدون هيچ حق و حقوقي و بدون هيچ ضابطه‏اي، مورد بهره‏برداري جنسي قرار گيرد؛ يعني، دقيقاً آنچه كه در دنياي غرب اتفاق مي‏افتد و يا آنچه كه در نزد افراد لاابالي و بي‏بند و بار در مشرق زمين مي‏گذرد! حال اينكه زن اين چنين مورد سوء استفاده قرار گيرد، خلاف شأن زن است يا اين كه او به طور قانوني و مشروع با حفظ حقوقش به استمتاعاتش دسترسي يابد؟ به فرض كه عقد نكاح منقطع در مواردي شبيه عقد اجاره باشد، آيا اين دليل مي‏شود كه اين دو عقد يكي باشند؟ در حالي كه مي‏دانيم اين دو عقد در خيلي از اوصافش با يكديگر تفاوت دارند. نكتة ديگر اينكه مخالفان گمان مي‏كنند در عقد نكاح منقطع فقط مرد است كه بهره مي‏برد و زن در اينجا هيچ بهره‏اي نمي‏برد؛ در حالي كه بهره‏مندي اين دو طرفيني است و همان‏طور كه زن در مقابل مرد تكاليفي دارد، داراي حقوقي نيز است. 1ـ3. عده‏اي ديگر متعه و نكاح منقطع را سدّي در جهت تشكيل خانواده مي‏دانند، چرا كه افراد اگر براي ارضاي نيازهايشان به سهولت دسترسي به ديگري داشته باشند، انگيزة‏شان براي تشكيل دائمي خانواده كم مي‏شود. V}اسماعيل هادي، دورنماي حقوقي ازدواج موقت، ص 90 ـ 75{V در پاسخ مي‏گوييم: همان‏طوري كه شما با ديد منفي نگاه مي‏كنيد و اين امر را سدي براي تشكيل خانواده مي‏دانيد، ما از زاوية مثبت به اين نهاد مي‏نگريم و آن‏را زمينه‏ساز تشكيل خانوادة دائمي مي‏دانيم T} ب. ادلة موافقين نكاح منقطع: {T 2ـ1. عده‏اي از موافقين معتقدند: در اجتماعي كه دسترسي به ازدواج دائم روز به روز مشكل‏تر مي‏شود، ازدواج موقت راهكار مناسبي است تا افراد بتوانند در كنار يكديگر به آرامش برسند و بدين ترتيب متعه مانع رواج فساد و فحشاء مي‏شود. 2ـ2. اگر اين نوع ازدواج در غياب نكاح دائم تجويز نشود، افراد براي ارضاي روحي و جنسي خويش به روابط آزاد و نامشروع روي مي‏آورند و بديهي است كه اين روابط آزاد از هيچ انضباط و نظم و تعهدي برخوردار نيست. در حالي كه نكاح منقطع براي طرفين تعهد و مسئوليت ايجاد مي‏كند. براي نمونه زن مي‏تواند از زوج طلب نفقه كند يا اينكه مشخص شود اگر فرزندي حاصل شد، چه تكليفي دارد. هر يك از اين مسئوليت‏ها مي‏تواند ضمانت قانوني داشته باشد. حال اگر اين ضوابط موجود نباشد، فرزندي كه به دنيا مي‏آيد، تكليفش چيست؟ در اينجا مرد مي‏تواند اين فرزند را به مرد ديگري نسبت دهد و از پذيرفتن مسئوليت او شانه خالي كند. 2ـ3. كساني كه نمي‏توانند بار مسئوليت پيمان دائم را بر دوش بكشند، عقد منقطع بهترين راه براي ارضاي جنسي آنان است. برتراند راسل مي‏گويد: «در عصر حاضر بدون اختيار ازدواج به تأخير مي‏افتد، در حالي كه صد تا دويست سال قبل تحصيلات دانشجو در هر رشته‏اي كه بود در هجده سالگي تمام مي‏شد... اما در حال حاضر از سن بلوغ تا 30 سالگي كه فرد آمادگي براي زندگي حاصل مي‏كند (يعني 15 سال) مي‏گذرد كه دقيقاً دوران بحران جواني و نمو غريزة جنسي است... براي مقابله با اين بحران و پاسخگوئي به نيازهاي جنسي در حاليكه فرد نمي‏تواند مسئوليت زندگي دائمي را بپذيرد، چه بايد كرد؟ يا بايد جوانان را از تحصيل محروم كردو آن‏ها را مجبور نمود كه در جواني ازدواج كنند كه اين معقول نيست يا بايد به آن‏ها اجازه دهيم قواي غريزي خويش را در فاحشه خانه‏ها مصرف نمايند كه اين مستلزم بروز عوارض روحي و امراض مقاربتي است، پس فقط يك راه باقي مي‏ماند و آن ازدواج موقت است». V}حسين صفائي، اسدالله امامي، حقوق خانواده صفحة 22 {V 2ـ4. دختر و پسري كه مي‏خواهند با يكديگر ازدواج كنند، لازم است هر چه بيشتر و بهتر با خصوصيات يكديگر آشنا شوند. در همين راستا نكاح منقطع مي‏تواند يك دورة آزمايشي براي ازدواج دائم باشد كه افراد سنتي و مذهبي به خوبي مي‏توانند از اين نهاد مي‏توانند استفاده كنند. اين نوع ازدواج موقت در بين مسيحيان آمريكا نيز مورد توجه قرار گرفته است. V}سيد رضي شيرازي، بن‏بست‏هاي اجتماعي، صفحة‏ 16{V اينك با تمام اين اوصاف خود شما به قضاوت بنشينيد و معايب و محاسن را در دو كفة ترازو بگذاريد و نظاره كنيد كه كفة ترازو به نفع كدام گروه سنگين‏تر است؟ T} ديد منفي نسبت به ازدواج موقت{T با اين همه محاسن و خوبي‏هايي كه ازدواج موقّت دارد و در واقع در غياب ازدواج دائم بهترين راهكاري است كه مي‏توان ارائه كرد، پس چرا بازتاب اجتماعي آن پسنديده نيست و جامعه ـ به خصوص بانوان ـ با ديد مثبت به آن نمي‏نگرند؟ در جواب به اين پرسش مي‏توان به علل زير اشاره كرد: 1. سوء استفادة برخي افراد از اين نوع ازدواج، سبب شده جلوه‏اي ناميمون از آن نهاد حقوقي به جاي بماند و عده‏اي نيز با بيان اين سوء استفاده‏ها، اصل اين نوع ازدواج‏ها را زير سؤال برده‏اند. 2. جامعة امروزين ما بيشتر با فرهنگ غرب آشنا شده است؛ در حالي كه يكي از اركان اين فرهنگ هرج و مرج و بي‏بند باري جنسي است. طبق اين آموزه بهره‏مندي هر چه بيشتر و منفعت هر چه بالاتر از جنس مخالف ـ بدون داشتن مسئوليتي در مقابل او ـ مورد تأكيد قرار گرفته، رايج مي‏شود! روشن است افرادي كه با اين فرهنگ مأنوس مي‏شوند، ياد مي‏گيرند كه تن به محدوديتي در خصوص روابط جنسي ندهند و خود را محصور به يك نفر نكنند و در عين حال مسئوليتي نداشته باشند. 3. تبليغات منفي گروه‏ها و افراد كه دربارة اين نوع ازدواج، عامل ديگر بعضي از مخالفت ها است؛ زيرا عده‏اي قائل به ارتباط آزاد بين دختر و پسر مي‏باشند!! بديهي است اين عده چون منافع و يا اعتقاداتشان چنين ارتباطاتي را اقتضا مي‏كند، دربارة اين نوع ازدواج تبليغات منفي مي‏كنند. 4. در اين نوع ازدواج، گمان بانوان آن است كه هيچ حق و حقوقي ندارند و صرفاً استثمار آنها مورد نظر است. اين امر سبب مخالفت ايشان با اين نوع ازدواج مي‏شود. با اين اوصاف برخي از دختران و پسران در عين حال كه با افراد متعددي ارتباط دارند و روابط نزديكي را با آنها برقرار مي‏كنند و احياناً لطمات روحي و جسمي متعددي نصيبشان مي‏شود؛اما حاضر نيستند كه طي يك عقد حقوقي و با ضمانت قانوني، با يك نفر ارتباط منضبط و مسئوليت‏آور داشته باشند! اين نشانگر برخورد احساسي با مسئلة ازدواج موقّت و غريزة جنسي است و مخالفت برخي از ايشان، به جهت هواپرستي و شهوت‏راني باشد. T} بسترسازي{T براي بسترسازي اين امر، بايد نكات زير مورد توجه قرار گيرد. 1. فعاليت فرهنگي جهت آشنايي جوانان با محسنات اين تأسيس حقوقي و اينكه آنچه مخالفان مي‏گويند در واقع چيزي جز نگريستن به ظاهر ازدواج موقت و برداشتي سطحي از آن نيست. 2. فعاليت فرهنگي براي روشن شدن حقوق و تكاليف زوجين در اين عقد؛ چرا كه آنچه در سطح عمومي مطرح است، آن است كه پسر در عقد موقّت همه كاره است. در حالي كه اين بينش غلط است و قانون‏گذار تا حدودي هر يك از شرايط و حقوق و تكاليف را براي زوجين معين كرده است. اما اين زوجين هستند كه بدون اطلاع كافي، دست به اين ازدواج مي‏زنند و در اين بين حق يكي از طرفين ضايع مي‏شود!! در حالي كه دختران اگر با بينش كافي ازدواج موقّت كنند، قادر خواهند بود شروطي را در عقد بگنجانند و حق خود را تماماً استيفا نمايند (از جمله آنكه شرط كنند در اين ازدواج مباشرت جنسي نباشد و...). 3. نمي‏توان منكر شد كه قانون در اين زمينه نقصي ندارد. به هرحال ابهاماتي در قانون هست كه هم سبب مي‏شود افراد به طور كامل نتوانند به حقوقشان دسترسي يابند و يا جلوي سوء استفادة عده‏اي گرفته شود. در پايان حديثي از حضرت علي(ع) نقل مي‏شود : «H} ما كانت المتعة الا رحمة من الله رحم بها امه محمد(ص) {H ‏»؛ «قانون متعه رحمتي است از طرف پروردگار بر امت محمد(ص)». راستي چه رحمتي بالاتر از اينكه انسان در ايام جواني و تجرّد، بتواند خويشتن را از وسوسه‏هاي شيطاني و آتش شهوت رها سازد و در عين حال دچار عواقب نامطلوب سركوب غريزه جنسي نگردد.
کد سوال : 69
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با اينكه ازدواج موقت بسيار آسان است، چرا اگر پسر و دختري صيغه را جاري كردند، مسئولان قضايي آن را نمي‏پذيرند؟
پاسخ : T} ثبت ازدواج موقت {T آن مقدار بساطت و سادگي كه در مورد ازدواج موقت ذكر مي‏شود، از نظر فقهي، در ازدواج دائم نيز هست. با اين حال، علت نپذيرفتن دستگاه قضايي مصوبات مجلس شوراي اسلامي است که به رسميت شناختن ازدواج ـ که بدان وسيله مي‏توان ادعاي طرفين را پذيرفت ـ منوط به ثبت آن در دفاتر رسمي ازدواج است. فلسفه تصويب مجلس نيز سوء استفاده‏هاي فراواني است که به نام ازدواج موقت صورت مي‏گيرد. از اين رو دولت اسلامي براي سامان بخشيدن به اين امر، قواعد و مقرراتي را وضع كرده است. اگر اين مقررات نباشد، ازدواج موقّت به ضد فلسفه خود ـ که جلوگيري از فحشا و بي‏بند و باري جنسي و عدم ضابطه در کاميابي جنسي ـ تبديل خواهد شد. البته اين ضوابط نبايد به گونه اي باشد که ازدواج موقت را تا مرز تعطيلي بکشاند. مهم اين است كه ازدواج موقت و دائم، هر دو ازدواج هستند و در نظر بسياري، از شرايط فقهي و قانوني مساوي‏اند؛ ليكن يكي هميشگي است و ديگري موقّت. متأسفانه، غير دائمي بودن، متعه موجب برداشت نادرستي در جامعه گرديده و باعث شده كه آن را به ديد التذاذ آني بنگرند؛ در حالي كه ماهيت مسئله اين نيست. اما اينكه دستگاه قضايي مقررات ويژه‏اي براي هر دو ازدواج مقرر ساخته، مربوط به احكام حكومتي است. احكام اوليه، همين كه از قالب فردي خارج شد و به نحوي در دايره روابط اجتماعي قرار گرفت، نيازمند نظام و مقرراتي است كه مطابق با شرايط زماني، آن را سامان بخشد و جلوي بسياري از مفاسد و هرج و مرج‏ها و تضييع حقوق را بگيرد. بنابراين، تناقضي بين احكام اولي فقهي و احكام حكومتي نيست؛ بلكه تناقض آنجا است كه يكي ديگري را نفي كند و مثلاً قانون بگويد: «خواندن صيغه شرعي لازم نيست» و فقه آن را لازم بداند. اما اينكه مقررات ديگري براي استحكام پيوندها، در كنار ضوابط فقهي قرار گيرد و آن را مضبوط و سامان‏مند كند، با آن تلائم دارد.
کد سوال : 70
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دختر زيبايي هستم، اما خواستگار كمي دارم. از طرفي احساس مي‏كنم كه دختران بدحجاب، در ازدواج موفق‏ترند. لطفا مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : T} نداشتن خواستگار {T يكم. دغدغه ازدواج در سنين جواني، براي دختران و پسران جوان امري طبيعي است؛ زيرا ازدواج يكي از مسائل اساسي زندگي است كه در دوره جواني اتفاق مي‏افتد. جوان نيز در اين دوره ـ علاوه بر مسئله ازدواج ـ با مسائل مهم ديگر مانند ادامه تحصيلات، اشتغال، مسكن و مسائل سياسي درگير است. مسئله تمام فكر و وقت انسان را مشغول مي‏كند و مانند ابري تيره، بر همه ابعاد زندگي او سايه مي‏افكند و آن را تحت‏الشعاع خود قرار مي‏دهد. البته اهميت اين مسئله نبايد موجب نگراني شديد جوان شود؛ به گونه‏اي كه دچار افت تحصيلي يا كاهش عملكرد فكري و اجتماعي او گردد و يا حتي در بعضي مواقع، از نظر رواني دچار مشكلات و بيماري شود. گفتني است كه ازدواج همة زندگي نيست تا تمام فكر خود را به آن مشغول كند. افراط در هر امري، به همان اندازه مضر است كه انسان نسبت به آن، بي مبالات باشد. اگر واقعاً اين مسئله برايتان مهم است ـ كه بايد باشد ـ به جاي بازي با افكار و توهمات منفي، در اين زمينه مطالعه كنيد وبر آگاهي خود بيفزاييد تا هنگام انتخاب، بتوانيد تصميم صحيحي بگيريد. دوم. نكته‏اي كه دربارة خواستگاري و قيافه ظاهري و مسائلي از اين قبيل بايد به آن توجه كنيد، وجود تفاوت‏هاي فردي در همه زمينه‏ها است. انسان‏ها از جهات مختلف با هم تفاوت دارند و گاهي اين تفاوت‏هاي فردي، موجب نگراني بعضي افراد مي‏شود؛ در حالي كه اگر انسان وجود اين تفاوت‏ها را بپذيرد، ديگر جاي نگراني نيست. البته ممكن است افرادي كه بيشتر دنبال قيافه ظاهري هستند و از ساير معيارهاي مهم ازدواج غافلند، بيشتر سراغ دختراني بروند كه ظاهري زيباتر دارند يا اينكه آرايش و ـ يا خداي نكرده ـ ولنگاري خودشان را بيشتر در معرض ديد ديگران قرار مي‏دهند!! قطعاً شما چنين چيزهايي را دوست نداريد و به عنوان امري ارزشي به آن نگاه نمي‏كنيد. بنابراين، تعدّد خواستگار، دليل برتري ديگران نسبت به شما نيست. اينكه افراد كمتري به خواستگاري شما آمده‏اند، دليل بر نقص شما نيست. آنچه مهم است، طرز نگرش شما به اين مسائل است و اينكه شما آنها را چگونه ارزيابي كنيد. برخي از دختران وقتي خواستگاري براي دوست يا همسايةشان مي‏آيد، شروع به منفي‏بافي دربارة خود كرده و شخصيت خود را تخريب مي‏كنند؛ حال آنكه ممكن است اين دختر را كسي در خيابان يا اتوبوس ديده و چشمش گرفته باشد. اين امر نبايد شما را نگران كند و گمان كنيد هيچ‏كس شما را دوست ندارد و از اين بدتر، گمان كنيد خدا شما را دوست ندارد!! نه هرگز چنين نيست. قرآن مي‏فرمايد: «چه بسا شما چيزي را دوست نداريد، ولي خير شما در آن قرار دارد و چه بسا شما چيزي را دوست داريد، ولي آن چيز براي شما شر است». شايد بسياري از آن خواستگاران، در واقع شر هستند و خداوند نمي‏خواهد شما به آن شر مبتلا شويد و خداوند شر را متوجه ديگراني مي‏كند كه خودشان دنبال بدي‏ها هستند و حجاب را رعايت نمي‏كنند و با عرضه خود به ديگران، جلب مشتري مي‏كنند!! بسياري از اين مشتريان و به اصطلاح خواستگاراني كه با چشم‏چراني در كوچه، خيابان، پارك، دانشگاه و اتوبوس به سراغ آنان مي‏آيند، شرّ هستند و خداوند براي بندگان مؤمن و عفيف و پاكدامن خود، افرادي متناسب با آنها را قرار داده است؛ چنان كه مي‏فرمايد: «افراد پاكيزه را براي افراد پاكيزه قرار داديم و افراد خبيث را براي افراد خبيث». V}نور(24)،آية 26 {V و در جاي ديگر مي‏فرمايد: «افراد مشرك، را براي افراد مشرك افراد زنا كار را براي افراد زناكار...». V}نور(24)، آية 3. {V خلاصه اينكه نبايد از كمي خواستگاران خود و زيادي خواستگاران ديگران نگران باشيد. خداوند مي‏خواهد كفو و همتاي شما به خواستگاري شما بيايد. البته اين به معناي آن نيست كه شما در انتخاب همسر تحقيق نكنيد و بي‏گدار به آب بزنيد. سوم. معمولاً دختراني كه مشغول تحصيل هستند، خواستگاران ويژه خود را دارند و بسياري از مردم مي‏گويند : «فلان دختر فعلاً مشغول درس است و معلوم نيست كه جواب مثبت بدهد!» لذا از خواستگاري منصرف مي‏شوند تا اينكه درس او تمام شود. به هرحال، جاي هيچ نگراني نيست. شما اعتقادات خود را نه تنها زير سؤال نبريد، بلكه آن‏ها را تقويت كنيد و هيچ تزلزلي به خود راه ندهيد. متانت، عفت و پاكدامني خود را كماكان به خوبي حفظ كنيد كه با ارزش‏ترين متاع در پيشگاه الهي، همين ارزش‏ها است: «A} إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ{A ؛». V}حجرات(49)، آية 13 {V همواره در زندگي به خداوند مهربان ـ كه از مادر به انسان مهربان‏تر است ـ اميدوار باشيد. شخصيت خود را تخريب و نسبت به خود منفي‏بافي نكنيد؛ بلكه بيشتر به جنبه‏هاي مثبت زندگي و شخصيت خود فكر كنيد. هميشه اين فكر را به خود تلقين كنيد كه: «من خوشبخت هستم و خوشبخت‏تر نيز خواهم شد». خود را در تنهايي و انزوا قرار ندهيد و بكوشيد در تمام كارهاي اجتماعي ـ كه در خور شأن زن مسلمان است ـ با حفظ حيا و پاكي مشاركت كنيد. براي مطالعه در جاي تنها قرار نگيريد؛ به كتابخانه برويد و با دوستان با نشاط و شاد و در عين حال عفيف و مؤمن ارتباط داشته باشيد و با آنها معاشرت كنيد و همه توكلتان به خداوند باشد.
کد سوال : 71
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا آمار طلاق در كشورمان زياد شده است؟
پاسخ : T} عوامل طلاق در كشور{T ارائة هر گونه راه حلي براي پيش‏گيري و مقابله با مسئله طلاق، نيازمند بررسي ريشه‏اي و دقيق عوامل جامعه‏شناختي آن است كه به اختصار به بيان مهم‏ترين آنها مي‏پردازيم: 1. طبق آمار موجود در مجتمع‏هاي قضايي خانواده، يكي از مهم‏ترين عوامل طلاق در كشور، ناشي از معضل شوم اعتياد و عواقب ناشي از آن ـ از قبيل بي‏كاري، فقر، اختلافات خانوادگي و... ـ است. 2. معضلات اقتصادي و اجتماعي از قبيل بي‏كاري و عدم اشتغال، سطح پايين درآمدها، مشكل مسكن و امكانات رفاهي و... از عوامل مهمي است كه زمينه‏هاي طلاق و جدايي را فراهم مي‏آورد. 3. تغيير ارزش‏هاي حاكم بر جامعه از سال 1368 به بعد پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و ناهنجاري‏هاي متعدد گرديد و اين توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزش‏هاي اجتماعي را در پي‏داشت: از سنّت به سوي مدرن، از ساده‏زيستي به تجمّل، از كمك و ياري و ايثار و گذشت براي جامعه و حتي خانواده به سودجويي فردي، از ارزش قناعت به ارزش ثروت، از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا. يكي از عواقب شوم تغيير ارزش‏ها، سست شدن بنياد و كانون خانواده و گسترش طلاق است. 4. هجوم شوم فرهنگي افسار گسيخته و سراپا مبتذل و بي بندوباري غرب، تمامي اركان جامعه از جمله خانواده را مورد تهديد قرار داده است. فرهنگ غرب ـ كه ريشه در فردگرايي و اصالت لذت و... دارد ـ انحطاط اخلاق و فروپاشي كانون خانواده را براي ساير جوامع نيز به ارمغان آورده است. پس زماني كه مشكلات و معضلات اقتصادي، بيشتر خانواده‏ها را در فشار قرار داده باشد و از طرف ديگر، ارزش‏هاي اسلامي و تعهّدات اخلاقي ـ از قبيل ايمان، توكل، قناعت، صبر و احساس مسئوليت نسبت به اعضاي خانواده ـ نيز در اثر تغيير ارزش‏هاي حاكم بر جامعه و تهاجم فرهنگي دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن اركان خانواده و بروز طلاق مواجه مي‏شود. تحقّق كامل عدالت اجتماعي و حلّ نيازهاي اساسي جامعه از نظر اقتصادي، حقوقي، فرهنگي، اجتماعي و بالاخره ايجاد و گسترش مراكز مشاوره براي حل مشكلات و اختلافات خانوادگي و برخي اقدامات ديگر در مجتمع‏هاي قضايي خانواده، براي پيش‏گيري از جدايي خانواده‏ها قابل توجه است. اميد مي‏رود با حل عوامل طلاق ـ كه در منابع اسلامي به عنوان مبغوض‏ترين حلال خداوند نام برده شده و آثار و پيامدهاي منفي بسيار زيادي بر جامعه دارد ـ به هيچ وجه شاهد چنين معضلي در جامعه اسلامي نباشيم.
کد سوال : 72
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دانشجو کيست و دانشجوي نمونه داراي چه ويژگي‏هايي است؟
پاسخ : T} دانشجوي نمونه{T دانشجوي نمونه و ايده آل از ويژگي‏هاي زير برخوردار است: 1. نخستين ويژگي يك دانشجوي نمونه، خوب درس خواندن و تلاش جهت ارتقاي علمي است. بايد تمام همت خود را صرف تحصيل علم نموده و در پي دانش اندوزي باشد. دانشجوي واقعي لحظه لحظة زندگي‏اش، يك اندوخته علمي را در پي دارد و هميشه به دنبال كسب معرفت است. اگر شخصي در اين مسير گام بر دارد و چنين زندگي‏اي داشته باشد، يك دانشجو است. ولي به هر ميزان كه در پي اندوختن معرفت و تحصيل دانش باشد و وقت و همّت خود را در اين راه صرف كند, به همان ميزان از ويژگي دانشجو بودن برخوردار است. از اين رو دانشجو بايد بكوشد در برنامه ريزي و تنظيم كارهاي روزانه، بيشتر وقت و تلاش خود را صرف تحصيل علم و دانش كند. مقام معظم رهبري در اين باره مي‏فرمايد: «يکي از فرايض حتمي براي اين نسل، عبارت از تقويت بنيه علمي کشور است. اگر علم نداشته باشيم، اقتصادمان، صنعتمان، حتي مديريت و مسائل اجتماعي مان عقب خواهد ماند. براي مقابله با آنها (دشمنان) علم لازم است. اگر بخواهيد از لحاظ علمي پيش برويد بايد جرأت نوآوري داشته باشيد، استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجير، جزم‏گيري تعريف‏هاي علمي القا شده و دائمي دانستن آنها خلاص شوند... آن وقتي که علم با هدايت، ايمان و عواطف صحيح و معرفت روشن بينانه و آگاهانه همراه شود، معجزه‏هاي بزرگي مي‏کند و کشور ما مي‏تواند در انتظار اين معجزه‏ها بماند». V}ديدار دانشجويان، دانشگاه صنعتي اميرکبير 9/2/79 {V 2. دومين ويژگي دانشجوي مطلوب، كسب آمادگي براي ارائه خدمات، مطابق با نياز اجتماعي و علاقه فردي است؛ يعني، هدف او از درس و تحصيل خدمت‏گزاري باشد، نه صرف اندوختن علم. بي‏ترديد امروز هيچ خدمتي بهتر از به كارگيري دانش در مسير برآوردن نياز جامعه و پيشرفت اهداف اسلام نيست. اگر دانشجوي مسلمان با تحصيل دقيق و صحيح و كارآمد، بتواند تئوري نو و طرح جديدي به بازار انديشه و صحنه خدمات ارائه كند، بزرگ‏ترين خدمت را به دين و انسان‏ها كرده است. افسوس كه امروز عده‏اي از تحصيل واقعي غفلت كرده و در پي مدرك و رسيدن به شغل و... در تلاش هستند و عده اي ديگر از زاويه ارائه خدمت و به كارگيري دانش خويش و كاربردي كردن به آن نمي‏نگرند! در حالي كه فرهنگ‏سازي, مستحكم ساختن بنيان‏هاي فني و مهارتي جز از تحصيل كردگان توقّع نيست. 3. ويژگي سوم دانشجوي حقيقي، ارتقاي سطح معنويت فردي و به دنبال آن ارتقاي كيفي امور معنوي دانشگاه و جامعه است. وي بايد در برنامه زندگي معنوي خود نيز باعث پيشرفت گردد و همچون يك الگو عمل كند. لذا برخوردار بودن از صفات عالي اسلامي و انساني ـ مانند ادب, تقوا, عبادت و بنده خدا بودن، صداقت، پاكي, صفاي دل, خيرخواهي, دورانديشي, حسن تدبير و در يك كلام نيكي سيرت و... و دعوت ديگران به اين سمت (با عمل و حرف) ـ بايد از برنامه‏هاي دانشجو باشد. مقام معظم رهبري مي‏فرمايد: «[دانشجو بايد] از نظر اخلاقي و معنوي و احساسات لطيف انساني بي‏نظير باشد... دانشجو يک روشن‏فکر تمام عيار مسلمان است، متدين است». V}ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاه‏ها، 7/9/81{V 4. هوشياري و تيزبيني و داشتن قدرت تحليل سياسي و قبل از آن آگاهي صحيح و دقيق از پديده‏هاي اجتماعي و اتخاذ موضع آگاهانه و صحيح و بجا و مناسب و برخاسته از مباني اسلامي، از ديگر ويژگي‏هاي دانشجوي مسلمان و از ضروريات زندگي دانشجويي است. جامعه از يك دانشجو انتظار دارد افزون بر تدبير و تفكر در مورد پديده‏ها و امور سياسي به صورت آگاهانه بر روي آنها تأثير بگذارد و مردم را در اين مواقع هدايت و راهنمايي كند؛ وي بايد بر پايه مباني ديني و اعتقادي خويش و بر اساس اطلاعات دقيق و صحيح (نه گفته‏هاي خياباني و شايعات اتوبوسي) به تحليل صحيح و مناسب از اين پديده‏ها بپردازد و در برابر آن براي خود اتخاذ موضع نمايد به تعبير كوتاه از دانشجو انتظار نيست كه در بند افكار ديگران و تصميمات حزبي و گروهي باشد. او شخصي آگاه و تحصيل كرده است و بايد براي خود قدرت تحليل و تبيين داشته باشد. در يک جمع‏بندي، خصوصيات دانشجوي واقعي و مطلوب را مي‏توان از ديدگاه مقام معظم رهبري چنين بيان كرد: «به نظر من، جوانان انقلابي دانشگاه ـ چون بحث دانشجو را داريم ـ سعي کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعي کنند در محيط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند نه منفعل. روي محيط خودشان اثر فکري و رواني بگذارند؛ اين شدني است. يک جوان گاهي اوقات مي‏تواند مجموعة پيرامون خودش را ـ کلاس، استاد و دانشگاه را ـ زير تأثير شخصيت معنوي خودش قرار بدهد. البته اين کار با سياسي کاري به دست نمي‏آيد؛ با معنويت به دست مي‏آيد؛ با صفا به دست مي‏آيد؛ با استحکام رابطه با خدا به دست مي‏آيد. عزيزان من! رابطه با خدا را جدّي بگيريد، شماها جوانيد، به آن اهميت بدهيد، با خدا حرف بزنيد، از خدا بخواهيد، مناجات، نماز، نماز با حال و با توجه براي شما خيلي لازم است؛ مبادا اينها را به حاشيه برانيد». V}بيانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه تهران، 22/2/1377{V
کد سوال : 73
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا دانشجويان فعلي ما از دانشجوي آرماني اين قدر فاصله دارند؟ وظيفة ما در اين باره چيست (يعني اول فاصله خود و سپس اطرافيانمان را چگونه با دانشجوي آرماني کم کنيم)؟
پاسخ : T} فاصله با دانشجوي آرماني{T با وجود تحوّلات عميق و سازنده‏اي که به برکت انقلاب اسلامي و برنامه‏هاي متعدد در خصوص دانشگاه‏ها انجام شده، هنوز در بسياري از زمينه‏ها با دانشگاه اسلامي و دانشجوي مطلوب فاصله هست. در تبيين چرايي اين موضوع مي‏توان به علل متعددي اشاره كرد؛ از جمله: 1. تعدد مراکز تصميم گيري در دانشگاه‏ها و فقدان استراتژي و راهبرد فرهنگي معين و کارآمد در اين زمينه ها؛ 2. غلبه کميت بر کيفيت؛ 3. تدريس محوري به جاي پژوهش محوري؛ 4. ضعف در ارائه مناسب علوم انساني و عدم توجه کافي به اين علوم در کشور؛ 5. فقدان تکريم لازم و رعايت شئونات مادي و معنوي اساتيد؛ 6. بي‏کاري و يا عدم تناسب شغلي دانش آموختگان دانشگاهي با رشتة تحصيلي آنها؛ 7. ضعف ارتباطات و تعاملات دانشگاه با واقعيات جامعه در زمينه‏هاي مختلف انساني، صنعتي و...؛ 8. مدرک محوري و مدرک گرايي؛ 9. غلبه آموزش و نبود پرورش و تربيت صحيح در نظام آموزشي کشور؛ 10. فقدان يا کمبود ارتباطات علمي اساتيد و دانشجويان با حوزه‏هاي علميه از يک سو و با عرصه‏هاي علمي جهاني از سوي ديگر؛ 11. عدم دقت کافي در گزينش اساتيد و نظارت‏هاي کارآمد در دوران اشتغال آنان در دانشگاه از نظر علمي و اخلاقي. در چنين شرايطي وظيفه هر دانشجويي اين است که بكوشد با برنامه‏ريزي دقيق و پرداختن به اولويت‏ها و با استعانت از خداوند، ويژگي‏هاي لازم براي دانشجو را در خود پياده كند. در چنين صورتي ضمن اصلاح و ارتقاي خود به سطوح بالاتر، از نظرعلمي و معنوي، نسبت به محيط اطراف خود احساس وظيفه مي‏كند و با گسترش روحيه اصلاح و ارتقاي کارآمدي دانشگاه خواسته‏هاي قانوني خود را از مسئولان پيگيري مي‏نمايد.
کد سوال : 75
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دليل وجود بنياد شهيد و بنياد جانبازان و برخورداري خانواده‏هاي شهدا و جانبازان، از امتيازات خاص چيست؟
پاسخ : T} امتيازات ايثارگران{T تشكيل چنين بنيادهايي و قراردادن سهميه براي اين عزيزان، يكي از وظايف و افتخارات حكومت اسلامي است كه جمهوري اسلامي ايران نيز تا حدودي توانسته اين وظيفه را انجام دهد و همه مسئولان نظام نيز بر عمل به اين وظيفه و رسيدگي به مشكلات اين عزيزان تأكيد و به آن مباهات ورزيده‏اند. دلايل متعددي پشتوانه اين اقدامات است كه مهم‏ترين آنها عبارت است از: يكم. اجراي عدل و قسط؛ اقتضا مي‏كند به هر فردي، براساس ميزان خدمات و اقداماتي كه براي جامعه انجام مي‏دهد، توجّه شود تا حق متناسب خود را دريافت كند. رزمندگان سلحشوري كه جان بر كف نهادند و با ايثار و فداكاري خود، امنيت ملي، تماميت ارضي و منافع ملي كشور را از هجوم بيگانگان حفظ كردند، اين حماسه را به قيمت جان خود يا قسمتي از اعضاي بدن خود و يا از دست دادن بهترين سال‏هاي خود در زندان‏هاي دشمن آفريدند. پس براساس عدل وانصاف، حكومت اسلامي بايد متولّي امور زندگاني آنها و جبران خسارت‏هاي وارده باشد. حضرت علي(ع) در فرمان خود به مالك‏اشتر مي‏نويسد: «هرگاه كسي از سپاه تو به درجه شهادت رسيد و يا شخصي از دشمنانت بر اثر قتل و جرح، به گرفتاري شديد مبتلا گرديد، همانند وصي دلسوز و مورد اعتماد، كارهاي خانواده آنان را اداره كن تا اثر فقدانش در ميان اهل بيت او ظاهر نگردد. V}بحارالأنوار، ج 77، ص 251 {V در پيمان صلح امام حسن(ع) آمده است: «معاويه موظف است همواره از خراج دارابگرد، مبلغ يك ميليون درهم تسليم حسن بن علي نمايد تا ميان بازماندگان شهداي جنگ جمل و صفين ـ كه در ركاب امام علي(ع) كشته شدند ـ تقسيم شود». بنا بر مطالبي كه گفته شد، هرگونه كوتاهي در رسيدگي به امور اين عزيزان، ظلم به حقوق مسلم آنان شمرده شده و منافي عدل و قسط است. چگونه مي‏توان كساني را كه در راه تأمين امنيت و آسايش ديگران و حفظ كيان اسلامي، بهترين شخص خود را ـ كه از همه لحاظ تأمين كننده زندگي آنها بوده ـ از دست داده‏اند يا معلول و مجروح شده‏اند و يا بهترين سال‏هاي عمر خود را در زندان‏هاي دشمن گذرانده‏اند و گرفتار عقب‏ماندگي اقتصادي و تحصيلاتي و... شده‏اند، با افرادي مرفه مساوي دانست كه در پشت جبهه‏ها در سايه امنيت و آرامش ناشي از فداكاري اين عزيزان، به زندگي خود پرداخته و از همه مواهب دولت اسلامي برخوردار شده‏اند؟ آيا اين ظلم و بي‏عدالتي نيست؟! دوّم. غيير اوضاع و شرايط اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، امنيتي و... نيز حائز اهميّت است. براساس قوانين حاكم در آن زمان، غنايم حاصل از جنگ‏ها ـ اعم از سلاح و زيورآلات و... ـ بين رزمندگان توزيع مي‏شد و كساني كه در جنگ حاضر نبودند، بهره‏اي نيز نداشتند. ابن ابي الحديد از ابوالاسود دئلي روايت مي‏كند: پس از پيروزي امام علي(ع) در جنگ جمل، آن حضرت وارد بيت‏المال بصره شد و تمام آن را كه بسيار زياد هم بود، بين سپاهيان خود تقسيم كرد. مردي كه در جنگ شركت نكرده بود، تقاضا كرد كه به او هم سهمي بدهند. امام(ع) سهم خود را به او بخشيد. در زمان ما، به علت تغيير اوضاع و شرايط زمانه و تغيير شيوه تأمين امنيت مردم و مديريت اقتصادي و...، ديگر نمي‏توان مثلاً سلاح‏هاي به دست آمده در جنگ ـ مثل هواپيما و توپ و تانك و... ـ يا منابع عظيمي را كه از دشمن به دست مي‏آيد يا باز پس گرفته مي‏شود، بين رزمندگان تقسيم كرد. اين كار، اگر هم شدني باشد، خلاف مصلحت حكومت اسلامي است؛ ولي بايد حداقل به ميزان ساير افراد جامعه، امكانات پيشرفت و وسايل مورد نياز اين عزيزان تأمين گردد. سوم. يكي از اصول و استراتژي‏هاي حضرت علي(ع) در چگونگي ادارة جامعه، استفاده از اصل تشويق است: «H} ازجر المسي‏ء بجزاء المحسن{H »؛ «خطاكار را با پاداش دادن به درست كار، باز دار». آن حضرت در نامة خود به مالك‏اشتر مي‏فرمايد: «هميشه سپاهيان را تشويق كن و كارهاي مهمي را كه انجام داده‏اند، بر شمار؛ زيرا يادآوري كارهاي نيك، شجاعان سپاه را به حركت بيشتر وا مي‏دارد و آنان را كه تنبلي مي‏كنند، به كار تشويق مي‏نمايد ...». در واقع، ارائه خدمات به اين عزيزان، تشويق ساير افراد جامعه براي خدمت و جانفشاني در راه حفظ حكومت و جامعه اسلامي و ايجاد روحيه و اطمينان است تا مردم و حكومت، رشادت‏هاي آنان را ارج نهند و در مواقع نياز، دوباره با اطمينان و فراغت خاطر از آينده خانواده خود، به ميدان‏هاي نبرد بشتابند. اين گونه اقدامات در كشورهاي غيراسلامي نيز انجام مي‏شود. آنان به مقام كشتگان خود و رزمندگان خود ارج مي‏نهند و براي اين كار، بودجه‏هاي كلان اختصاص مي‏دهند. زندگي و آينده شغلي آنان را تضمين مي‏كنند و تعهد و وفاداري آنها را نسبت به كشورشان مي‏ستايند و در گزينش‏ها امتياز قائل مي‏شوند. چهارم. تبعيض در جايي است كه همة افراد از همه جوانب با هم مساوي باشند و يكي يا عده‏اي بر بقيه ترجيح داده شوند؛ در حالي كه در اينجا مسئله چنين نيست. اينان با كمال خلوص، تمام هستي خود را در راه خدا و براي دفاع از امنيت و استقلال و منافع و مصالح كشور اسلامي داده‏اند و با تمام كوتاهي‏ها و مشكلات، باز هم مدافع اصلي نظام اسلامي هستند. با بيان اين مسئله ديگر كسي بدبين نمي‏شود و به تبليغات دشمن براي ايجاد بدبيني نسبت به اين عزيزان، گوش نمي‏دهد و مقام آنها را ارج مي‏نهد. پنجم. روح حاكم بر جامعه اسلامي و سيره و گفتار اهل‏بيت(ع)‏، نشان دهنده و تأييد كنندة اين اقدامات است كه به نمونه‏هايي از آنها اشاره شد.
کد سوال : 76
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : دانشگاه اسلامي يعني چه؟ چه مؤلفه‏هايي دارد؟ آيا به صرف گنجاندن چند درس معارف و تاريخ اسلام و ... در سر فصل دروس و احياناً آويزان کردن چند تابلو در دانشگاه مي‏توان دانشگاه را اسلامي کرد؟
پاسخ : T} اسلامي شدن دانشگاه ها{T بحث اسلامي شدن دانشگاه ها، يکي از مهم‏ترين اهداف انقلاب اسلامي در بعد فرهنگي آن و از نيازها و ضرورت‏هاي اساسي جامعة ما است. از ابتداي انقلاب نيز تاکنون گام‏هاي مثبتي در اين زمينه برداشته شده؛ اما با اين همه نسبت به اهداف انقلاب اسلامي و جايگاه شايسته دانشگاه در اين امر، با کاستي‏هاي فراواني روبه‏رو است. اكتفا به برخي امور مانند گنجاندن چند درس و يا مسائل ظاهري، هر چند امري لازم است اما به هيچ وجه کافي نيست و انتظارات جامعه از يک دانشگاه اسلامي را برآورده نمي‏سازد. T} ويژگي‏هاي دانشگاه اسلامي: {T بايد روح حاکم بر دانشگاه و محتواي آموزش و سياست‏ها، مديريت‏ها و برنامه ريزي‏ها از تعاليم عالي اسلامي سرچشمه بگيرد. مسئولان، اساتيد و دانشجويان با مباني فکري و عقيدتي اسلام عميقاً آشنا شده و از نظر روش و عملکرد، ميزان و ملاک آموزه‏هاي ديني باشد. چنين دانشگاهي بايد سرشار از نشاط، پويايي، ايمان و اخلاص باشد و هدف و انگيزه همگان، تعالي و تکامل خود و اجتماع و پيشي گرفتن در علم و ترقّي کمّي و کيفي آن باشد. رفع نيازهاي نظام اسلامي و قطع وابستگي‏هاي علمي و فني و جبران عقب ماندگي‏ها از هدف‏هاي مهم دانشگاه اسلامي است. نوآوري و به کار گرفتن تمام نيرو و انديشه در راه توليد علم، از ويژگي‏هاي ديگر آن است. هر دانشجو مي‏تواند با مطالعة عميق مباني ديني و اسلامي آراسته شدن به فضايل اخلاقي و الهي، ايجاد ارتباط با ديگر دانشجويان، انتقال افکار و انديشه‏هاي خود به يکديگر، داشتن اتّحاد و موضع‏گيري‏هاي مناسب در موارد ضروري و از همه مهم‏تر تلاش پيگير علمي و فتح قله‏هاي دانش، در تحقّق اين مهم مي‏تواند نقش مؤثري ايفا كند. آنچه که مقام معظم رهبري تحت عنوان «نهضت نرم افزاري» مطرح فرمود، يک شرط واقعي و مهم براي تحقق اين هدف مهم است و وظيفه ما توليد علم و دانش در اين عرصه است. مؤلفه‏هاي ديگر دانشگاه اسلامي ـ كه بايد در پي تحقق آنها بود ـ عبارت است از: 1. علم و تخصص، 2. معارف ديني، 3. اخلاق و تهذيب، 4. خودباوري و اعتماد به نفس، 5. استقلال و اتكاي ذاتي در عين استفاده از يافته‏ها و تجارب ديگران، 6. جامع‏نگري و بينش اجتماعي و سياسي، 7. آرمان‏گرايي و هدف‏داري، 8. تعهد و دلسوزي در راستاي اصلاح و سامان بخشيدن به امور جامعه. بنابراين تعهد و تخصّص، دو مؤلفه لازم و همراه در دانشگاه اسلامي هستند. V}جهت مطالعه بيشتر ر.ک: فصلنامه دانشگاه اسلامي، سال ششم، ش 15؛ فصلنامه دانشگاه اسلامي، سال هفتم، ش 17، 18 و 19؛ مجموعه دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان، روابط عمومي نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه‏ها؛ دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني {V
کد سوال : 77
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا تعداد الگوهاي اعتقادي و عملي در فرايند اسلامي شدن دانشگاه‏ها اندك هست؟
پاسخ : T} اسلامي شدن دانشگاه‏ها{T آنچه كه از دانشگاه در نظام اسلامي انتظار مي‏رود، اين است كه دانشگاه «اسلامي» باشد و اين قيد ـ با توجه به جايگاه و كاركردهاي مهم دانشگاه در جامعه ـ بسيار با اهميت و قابل توجه است. دانشگاه نقطه اساسي هر جامعه و كشور است و اگر اصلاح شود, آينده آن جامعه اصلاح خواهد شد. اگر خداي نكرده، محل تربيت متخصصان مسلمان و متعهد نباشد, دانشگاه مطلوب انقلاب نبوده و موجب عدم پيشرفت و به تباهي شدن جامعه و وابستگي خواهد بود. بر اين اساس دانشگاه مطلوب انقلاب، با دو شاخص علم و ايمان سنجيده و مشخص مي‏شود. رهبر معظم انقلاب مي‏فرمايد: «در دانشگاه اسلامي, علم با دين, تلاشگري با اخلاق و تضارب افكار با سعه صدر و تنوع رشته‏ها با وحدت هدف و كار سياسي با سلامت نفس, تعمق و ژرف‏نگري با سرعت عمل و خلاصه دنيا با آخرت همراه است» V}روزنامة رسالت, 5/7/1375 {V و «از شاخصه‏هاي اسلامي شدن دانشگاه ها, علمي شدن آنها است, عميق شدن خود باور بودن و اتكا به نفس داشتن دانشجو و استاد, از جمله نكات بارز دانشگاه اسلامي است, در دانشگاه اسلامي تدين و دين باوري وجه غالب است و در آن ايستادگي بر روي اصول, تسليم ناپذيري در برابر دشمن و عزم و اراده در برابر تهاجم فرهنگي به زير بناي مستحكم فكري است. دانشگاه اسلامي شكوفا و پر نشاط است و در آن علم و عالم عزيز و باكرامت‏اند, دانشجو به قصد قربت درس مي‏خواند و مظاهر فسق و فساد در آن وجود ندارد. بنابراين لازمه علمي شدن دانشگاه‏ها اسلامي شدن آنهاست». V}روزنامة جمهوري, 7/12/1376{V بنابراين دانشگاه مطلوب بايد اين چنين محلي باشد. اما آيا در عمل اين ايده آل‏ها و ارزش‏ها تحقق يافته است؟ متأسفانه به رغم تلاش‏ها برنامه‏ريزي‏ها و مجاهدت‏هاي فراوان در اين زمينه و دستاوردهاي بسيار مثبت و ارزندة آن، هنوز تا رسيدن و دستيابي به اين هدف و جايگاه مطلوب راه طولاني مانده است. رهبر معظم انقلاب مي‏فرمايد: «دانشگاه هنوز اسلامي نشده است ... اين نمي‏شود مگر با يك تحول عميق, بنيادي, دل سوزانه, بلند مدت, برنامه‏ريزي شده و همه جانبه». V}فصلنامه فرهنگي, شمارة 21, بهار 1375, ص 174 {V T} دلايل اسلامي نشدن دانشگاه‏ها{T عوامل متعدد خارجي و داخلي، نواقص و نارسائي‏هاي نظام آموزشي, عدم تحقّق كامل وحدت حوزه و دانشگاه, تهاجم فرهنگي و... در اين امر موثر است. به نظر مي‏رسد آنچه در اين فرآيند نقش اساسي دارد، عدم اجماع فکري ميان مسئولان اجرايي کشور با مسئولين و دست اندرکاران دانشگاه‏هاست. که متأسفانه بخش‏هايي از اين مجموعه کلان، يا اصلاً به اسلامي شدن دانشگاه‏ها معتقد نبوده و يا اينکه درک درستي از ضرورت اين موضوع ندارند. نتيجه طبيعي اين مسئله، ناکارآمدي و عدم موفقيت نظام اسلامي در اسلامي کردن دانشگاه‏هاست. تا زماني که تمامي مجموعه‏هاي تأثير‏گذار بر دانشگاه‏ها، به اسلامي کردن آنها نينديشند و براي آن ارزش قائل نشوند، توفيق کامل حاصل نمي‏شود. پس اولين گام، هماهنگي کامل و اجماع فکري و حدت نظر تمامي مسئولان و دست اندرکاران دانشگاه‏ها است که در صورت تحقق اين مسئله قطعاً مي‏توانيم جهش عظيمي در اين زمينه داشته باشيم، البته مسئله برنامه‏ريزي و يافتن الگوهاي مناسب و مفيد نيز به عنوان گام بعدي اقدام ضروري و مهم است که بايد از سوي کارشناسان متعهد و متخصص صورت پذيرد. گفتني است دانشگاه و دانشجويان ما ـ چه نسبت به قبل از انقلاب و چه در مقايسه با ساير كشورهاي ديگر ـ از وضعيت بسيار بهتري برخوردار بوده و دانشگاه‏هاي ما پر است از جوانان متعهد و انقلابي و پاي بند به اصول و ارزش‏هاي اسلامي و اساتيد متعهد و متخصص.