• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم چهاردهم – حضرت مهدي (عج)

    «حكيمه» او را به سينه چسبانيد و با احترام با خودش برد.
    زندگي امام را مي توان به سه دوره تقسيم كرد: 1- از تولد تا شهادت پدرش ، كه پنج سال داشت و در اين مدت ، بسياري از ياران امام و بزرگان و فقيهان كه از اطراف جهان ، ‌به ديدار امام حسن عسكري (ع) مي رفتند با اين فرزند برخورد كرده و از او مسائل زيادي پرسيده بودند و امام فرزند خود را ، به ايشان نشان داده و درباره اش سفارش ها نموده بود.
    2- دوره غيبت صغري كه از 6 سالگي شروع شد و تقريباًَ تا 74 سالگي ادامه داشت ، در اين دوران كارگزاران دولت ، از ملاقاتش محروم بودند ولي ياران و دوستانش به ملاقات حضرت مي رفتند و مسائل خود را مي پرسيدند
    در اين دوره 4 نفر بودند كه از ياران ويژه ي امام بشمار مي رفتند كه واسطه ميان مردم و امام بودند ، نامه ها و پولها را بحضرت مي رساندند و پاسخ امام را به ايشان مي گفتند. اين 4 نفر عبارت بودند از : 1- عثمان بن سعيد 2- محمد بن عثمان 3- حسين بن روح 4- علي بن محمد سيمري اينها از ياران مورد اعتماد حضرت بودند كه هر كدام پس از ديگري وظيفه و كار خودشان را انجام مي دادند.
    3- دوره سوم زندگي امام كه از سال 329 هجري آغاز شد كه به نام دوره «غيبت كبري» نامگذاري شده و تاكنون ادامه دارد. در اين دوره كه مدتش را هيچكس جز خود خداوند نمي داند ، امام در اجتماعات مردم و در ميان ايشان بصورت ناشناس شركت مي كند و كسي نمي تواند او را بشناسد كساني هم كه امام را مي بينند بصورت ناشناس است كه پس از رفتن ، ‌با نشانه هائي كه از او مي بينند مي دانند امام بوده است.
    در زماني كه امام در غيبت كبري بسر مي برد و خود را به مردم معرفي مي نمايد ، فقيهان لايق و آگاه به مسائل اسلامي به نيابت از حضرت به مشكلات مردم و جامعه اسلامي رسيدگي مي كنند و با در نظر گرفتن مصالح دين و دنياي مردم زمينه انقلاب امام معصوم را فراهم مي آورند.
    مردم در اين زمان همه به انتظار نشسته اند اما نه به اين معني كه دست روي دست گذارند و بي حركت و بي تفاوت دست از تلاش و كوشش و هموار كردن راه براي آمدن «امام» بكشند بلكه انسان «مُنْتظرْ» انساني است اميدوار ، پرتلاش و حركت ، زيرك و آگاه ، مؤمن و معتقد به امام و بالاخره زمينه ساز ظهور امام
    درست مانند آن كوهنوردي كه در انتظار فتح قله كوه است و براي دسترسي به آن تلاش مي كند و آنچه را كه براي رسيدن به قله ياريش مي دهد آماده مي سازد. بديهي است نقشه رسيدن به قله پيروزي در سر داشتن و دست روي دست گذاشتن و نشستن ، او را به هدف نخواهد رساند پس انتظار به انسانها حركت ، تلاش ، ‌انديشه و فكر و نوآوري و نوسازي مي دهد اگر از جامعه اين اصل حياتي برداشته شود انسانها سرد و بي حركت و نااميد خواهند بود و به آينده روشن و درخشان فكر نخواهند كرد.
    در اسلام اصل انتظار يك اصل جدا نشدني از دين و مذهب است كه نويد آينده اي درخشان و اجراي كامل عدالت اجتماعي مي دهد و براي تحقق بخشيدن به اين آرمان پيروان خود را چنان مي سازد كه با تاريكيها و ظلمت ها دجالها و سفيانها بجنگند و با حركت بي وقفه خود ، محيط را براي تأسيس حكومت جهاني واحد آماده سازند تا با ظهور يك شخصيت خدا ساخته ، به همه آرمانهاي اسلام لباس عمل بپوشانند انشاءالله.
    گرچه معجزات و كارهاي شگفت انگيز امام زمان ، فراوان است ولي ما به دو نمونه از آنها اشاره مي كنيم: 1- «شيخ طوسي» از شخصي به نام «رشيق» كه يكي از مأمورين «معتضد» خليفه عباسي است اين جريان را نقل مي كند. «رشيق» مي گويد: روزي معتضد خليفه عباسي مرا خواست و گفت شنيده ام در خانه امام حسن عسكري ، فرزندي است ، دو نفر از مأمورين خود را به من داد و گفت هر چه زودتر به سامراء برويد و به خانه امام حسن عسكري وارد شويد و اگر جواني را ديديد بكشيد و سرش را براي من بياوريد