يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 9 ذيقعده 1445 - 19 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
معصوم هفتم – امام محمد باقر (ع)
ديدگان امام پر از اشك شد و فرمود: «سلام و درود بر جدم رسول خدا تا روزي كه
آسمان
و
زمين
پايدارند و بر تو اي جابر كه سلام او را به من مي رساني»
[
قرائت متن
]
چون علم و دانش امام مانند امامان ديگر از
وحي
سرچشمه مي گرفت هيچگاه در پاسخ در نمي ماند. شخصيت علمي امام ، چنان
شكوه
و عظمت داشت كه دانشمندان در مجلسش ، همانند كودكي بودند در مجلس آموزگار. هر گاه امام در مجلس درس مي نشست مانند
ابري
پربار قطره هاي علم و دانش را بر دل شاگردان خود مي باريد. هر كس به اندازه
استعداد
و توانش از آن بهره مي برد.
[
قرائت متن
]
در سال 106 هجري كه هشام (شاعر معروف) به
مكه
رفت و گروهي از شاميان همراهش بودند ، پس از مراسم حج در
مسجدالحرام
نشست تا استراحتي كند. بناگاه چشمش به امام محمد باقر افتاد كه در گوشه اي نشسته است و مردم اطراف او را گرفته و مسائل و مشكلات خود را از او مي پرسند و پاسخ مي شنوند ، هشام در خشم شد و «نافع» را كه يكي از دانشمندان بود ، فرستاد تا از امام ، پرسشهائي بكند و به خيال خود ، وي را از جواب ناتوان بسازد و در ديده مردم بي ارزشش كند.
[
قرائت متن
]
دانشمند درباري جلو آمد و سلام كرد و اجازه سؤال خواست ، امام پاسخش داد و فرمود: «هر چه مي خواهي بپرس». نافع پرسيد: «ميان عيسي و محمد (ص) چه مدت فاصله داشت؟» امام فرمود: «در نظر ما 500 سال» نافع پرسيد: «اين آيه
قرآن
كه به پيغمبر مي فرمايد «و اْسئَلْ» سؤال كن و بپرس پيغمبر از كه سؤال مي كرد؟» امام پاسخ داد: «از لوح محفوظ خداوند كه همه چيز در او بود» نافع پرسيد: «خدا چه وقت و چه زماني بوده است؟». امام فرمود: «واي بر تو! خدا پديد آورنده زمان است او كه جسم نيست و از چيزي زاده نشده است تا احتياج به زمان و وقت داشته باشد»
[
قرائت متن
]
نافع
شرمنده
شد و گفت: «قسم بخدا كه تو داناترين مردم زمان خود هستي».
[
قرائت متن
]
مردي از «عبدالله عمر» مسأله اي پرسيد او نتوانست پاسخش دهد به سؤال كننده گفت: «اين كودك ، امام محمد باقر است به نزد او برو و مسأله ات را بگو ، هر پاسخي را كه به تو داد مرا آگاه كن»
[
قرائت متن
]
آن مرد نزد او رفت و پرسيد و پاسخ صحيح را دريافت كرد سپس به نزد «عبدالله عمر» آمد و جواب امام را برايش بازگو كرد. «عبدالله عمر» در جواب گفت: «اينان خانداني هستند كه خداوند به زيور علم و دانش ، ايشان را
آراسته
است»
شكوه
علمي امام چنان درخشان بود كه هر كجا سخن از
دودمان
پيغمبر به ميان مي آمد امام محمد باقر را يگانه
وارث
علوم و
كمالات
پيغمبر مي دانستند.
[
قرائت متن
]
امام صادق (ع) مي فرمايد: «روزي من و پدرم از مجلس هشام بيرون مي آمديم گذارمان به محلي افتاد كه گروهي از مسيحيان آمده بودند تا از عالم خود ، پرسشهائي بكنند ما هم در آنجا رفتيم تا ببينيم چه خبر است؟
[
قرائت متن
]
پيرمردي را با موها و ابروهاي سفيد ديديم كه در ميان ايشان نشسته و پيروان مسيح چون كودكاني بي ارزش ، در برابرش نشسته اند و از او سؤال مي كنند ما هم در ميان آن جمع ، نشستيم.
[
قرائت متن
]
پيرمرد مسيحي نظرش به پدرم امام «محمد باقر» افتاد و گفت: «تو از مائي يا از پيروان محمدي؟» پدرم جواب داد: «از پيروان محمدم» گفت: «از عالماني يا از جاهلان؟» پدرم فرمود: «از جاهلان ايشان نيستم» پيرمرد گفت: «من از تو بپرسم يا تو از من مي پرسي؟» پدرم فرمود: «تو سؤال كن»
[
قرائت متن
]
1
2
3
4
5
6
7
آخرين مطالب
تاریخ و سیره معصومین
6 ویژگی ممتاز حضرت معصومه(س) برای...
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر...
سخنان امام با عمربن سعد در کربلا
آخرین سخنرانی امام در روز عاشورا
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
توصیف کوفیان در سخنرانی روز عاشورای...
نکات مهم سخنان امام...
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه...
اولین سخنرانی امام در روز عاشورا قبل از...
خطبه امام قبل از حرکت بسوی کوفه