سه شنبه 8 خرداد 1403 - 18 ذيقعده 1445 - 28 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
معصوم چهاردهم – حضرت مهدي (عج)
بزرگان مسيحي اين كار را ،
شوم
دانستند و همگي
كاخ
را ترك كردند همان شب من افسرده و ناراحت خوابيدم .
[
قرائت متن
]
در خواب ديدم مرداني نوراني به
كاخ
آمدند كه مي گفتند يكي از آنها عيسي و ديگري پيغمبر اسلام است ، پيامبر اسلام رو بحضرت مسيح كرد و فرمود: «من اين فرزندزاده شما را براي فرزندم خواستگاري مي كنم» عيسي خوشحال شد و پذيرفت من از خواب برخاستم و اين جريان را به كسي نگفتم .
[
قرائت متن
]
تا اينكه روزي مريض شدم و پدرم همه طبيبان را بر
بالينم
حاضر ساخت ولي هيچكدام نتوانستند مرا معالجه كنند ، من از پدرم خواستم كه براي بهبودي من ، مسلماناني را كه در
زندانش
هستند آزاد كند .
[
قرائت متن
]
او
تقاضاي
مرا پذيرفت و ايشان را آزاد كرد و من بهتر شدم .
[
قرائت متن
]
همان شب باز ، زناني نوراني را در خواب ديدم مي گفتند مادر عيسي و فاطمه زهرا است ، دختر پيامبر جلو آمد و گفت: «تو اگر مايل هستي كه همسر فرزند من باشي بايد مسلمان شوي» ، من در خواب بدست او مسلمان شدم .
[
قرائت متن
]
سپس او مرا با خود به نزد امام حسن عسكري برد ، محبت او سخت در دلم افتاد و شب و روز آرام نداشتم .
[
قرائت متن
]
تا يك شب امام حسن عسكري را بخواب ديدم و به او گفتم چگونه مي توانم همسرش شوم فرمود: «بزودي پدرت لشكري بجنگ با مسلمانان مي فرستد و شما در عقب لشكر هستيد ، مسلمانان پيروز مي شوند و شما را بصورت
اسير
دستگير كرده و براي فروش به بغداد مي آورند. كشتي در مسير فرات توقف مي كند و تو را وقتي براي فروش بيرون مي آورند ، مشتريان مي آيند كه تو را بخرند ولي صبر كن آنكس كه براي خريد تو مي آيد با نامه اي از طرف پدرم خواهد آمد و تو را مي خرد و با خود ، به همراه مي آورد».
[
قرائت متن
]
از خواب برخاستم و خوشحال شدم و مدتي گذشت تا آنكه همان شد كه امام فرموده بود.
[
قرائت متن
]
اي «بشر» تا بحال هيچكس از اين راز خبر ندارد و مرا نمي شناسد ، مراقب باش اين جرياني كه برايت گفتم نزد خودت نگهدار و اين راز را به هيچ كس بازگو مكن». «بشر» مي گويد: همانطور كه او داستان خودش را ، در بين راه برايم مي گفت ، سراپايم مي لرزيد از آن به بعد ، به او
احترام
زيادي كردم و مانند يك خدمتگزار همراهش بودم .
[
قرائت متن
]
آنگاه ، او را خدمت مولايم امام هادي بردم ، حضرت از او پرسيد: «چگونه اسلام را اختيار كردي؟» وي پاسخ داد: «از من چيزي مي پرسيد كه خودتان به آن آگاه تريد» آنگاه امام به او فرمود: «بشارت باد تو را به فرزندي كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ، فرزندي كه همه
انتظارش
را دارند» سپس رو به خواهرش «حكيمه» كرد و فرمود: «اي خواهر ، اين همان بانوئي است كه
انتظارش
را مي كشيدي ، او را با خود ببر و دستورات اسلام را به او بياموز»
[
قرائت متن
]
1
2
3
4
5
6
7
8
9
آخرين مطالب
تاریخ و سیره معصومین
6 ویژگی ممتاز حضرت معصومه(س) برای...
تاثیر مهاجرت امام رضا(علیه السلام) بر...
سخنان امام با عمربن سعد در کربلا
آخرین سخنرانی امام در روز عاشورا
سخنرانی امام در جمع هزار تن از سپاه حر
توصیف کوفیان در سخنرانی روز عاشورای...
نکات مهم سخنان امام...
سخنرانی امام در منطقه شراف برای سپاه...
اولین سخنرانی امام در روز عاشورا قبل از...
خطبه امام قبل از حرکت بسوی کوفه