کد سوال : 6063
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نقطه اصلى اختلاف بين شيعه و سنى چيست ؟
پاسخ : به اعتقاد شيعه منصب امامت , الهى است و بايد از طرف خداى متعال به كسانى كه صلاحيت آن را دارنـد داده شود كه على (ع ) و يازده نفر اولاد معصومش (ع ) يكى پس ازديگرى جانشين بلافصل پيامبر اسلام هستند ولى به اعتقاد اهل سنت , تعيين امام به مردم واگذار شده است .
کد سوال : 6064
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ديدگاه شيعه در مساله امامت , و اختلاف آن را با ديدگاه اهل سنت بيان كنيد ؟
پاسخ : بـه اعتقاد شيعه امامت يك مقام دينى , و تابع تشريع و نصب الهى است , حتى شخص پيامبر (ص ) هـم نقش استقلالى در تعيين جانشين خود نداشتند , بلكه آن را صرفابه امر الهى انجام دادند , در واقـع حـكـمت ختم نبوت با نصب امام معصوم ارتباطدارد و با وجود چنين امامى است كه مصالح لازم الاستيفاء جامعه اسلامى بعد از رحلت پيامبر (ص ) تامين مى شود .
کد سوال : 6065
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : انجيل متواتر نيست .
پاسخ : حضرت عيسى على نبينا و آله و عليه السلام از بنى اسرائيل بود و زبانش عبرانى و دربيت المقدس دعـوى نـبـوت كرد و مردم آنجا هم عبرى بودند و باو ايمان نياوردند مگراندكى كه ما از حال آنها اطـلاع نـداريـم , اما چند تن از مردم بيت المقدس كه زبان يونانى مى دانستند در شهرهاى آسياى صغير متفرق گشتند و مردم را دعوت بدين حضرت مسيح كردند و كتابهائى بزبان يونانى نوشتند و در آن مـطـالـبـى گنجانيدند و بمردم يونان و روم گفتند : عيسى چنين گفت و چنان كرد , آنـهائى كه حضرت عيسى را ديده بودند و شاهد اعمال و اقوال او بودند و زبان او را مى دانستند در فـلـسـطـيـن بودند وحضرت عيسى عليه السلام را به پيغمبرى قبول نكردند و آن حكايتهائى كه بـزبـان يـونانى نوشته است مجعول دانستند و آنها كه اين كتب و حكايات را قبول كردندمردم دور بـودنـد كـه نـه شـهـر بـيت المقدس را ديدند و نه حضرت مسيح را مشاهده كردندو نه زبان او را مـى دانـسـتـند , و اگر داستانهائى كه در انجيل نوشته است دروغ هم بود نه نويسندگان مانع از نوشتن داشتند و نه شنوندگان راهى بتكذيب . چـنـانـكـه فـرض كـنـيـم حـضـرت رسـول صلى اللّه عليه و آله و سلم را عربها طرد مى كردند و ايمان نمى آوردند تا از دنيا مى رفت و قرآن نعوذ باللّه در نتيجه ايمان نياوردن عرب ازميان رفته بود و پـس از پـنجاه سال چند تن عرب بكشور روم رفته بودند و بزبان رومى حكايت هائى از آنحضرت نوشته بودند به پنجاه وجه مخالف يكديگر و عربها آنراانكار مى كردند و روميان مى پذيرفتند هرگز اطمينان بصحت قول اينها پيدا نمى شد . گـوئيـم انـجـيـل بعينه همين حال دارد و متواتر نيست و نويسندگان انجيل نزديك صدانجيل نـوشـتـنـد مخالف هم و در ميان قومى داستان حضرت مسيح را منتشر كردند كه اگردروغ هم مـى گـفتند هيچكس نمى دانست دروغ است , بر خلاف احاديث اسلام كه عرب خود به آنحضرت ايمان آوردند و كلام او را بزبان او در حضور جماعتى نقل كردند كه همه آن حضرت را ديده و كلام او را فـهـمـيـده بـودند و كسى نمى توانست در حضور آنها دروغ بگويد و اگر مى گفت بر او انكار مى كردند . مـثـلا در انـجـيـل مـتى است كه چون حضرت مسيح متولد شد چند تن مجوس از مشرق آمدند وپـرسيدند آن پادشاه يهود كه تازه متولد شد كجاست ؟ و ما ستاره او را در مشرق ديديم آنها نشان نـدادنـد نـاگـاه هـمان ستاره را ديدند در آسمان حركت كرد تا بالاى آن خانه كه حضرت عيسى عـليه السلام در آن خانه بود بايستاد دانستند در آن خانه است يك چنين حكايتى كه قطعا مجعول اسـت در انـجيل نوشتند و باك از رسوائى نداشتند , براى آنكه بزبان عبرى براى اهل بيت المقدس نـنـوشـتند بلكه براى غريبان نوشتند و در غريبى لاف بسيار توان زد , و ما يقين داريم هيچ منجم معتقد نيست باولادت هر كسى ستاره اى پيدا مى شود و بالاى سر او حركت مى كند نه مجوس باين معتقدندو نه غير مجوس . و نـيـز گوئيم قدماى مسيحيان در كشته شدن حضرت مسيح اختلاف داشتندو در بعض اناجيل مـرقـوم بود كه اصلا آن حضرت كشته نشد با آنكه اگر كسى در شهرى كشته شود از كثرت توجه مردم باين امور مخفى نمى ماند خصوصا بدار آويختن اما چون نويسندگان انجيل براى غربا و زبان غـربـا نوشتند و اين غربا در بيت المقدس نبودندتا از حقيقت كشته شدن يا نشدن آنحضرت آگاه باشند نويسندگان انجيل به آزادى تمام هر چه مصلحت دانستند نوشتند و باك نداشتند و سيصد سـال پـس از حضرت مسيح مجلسى تشكيل دادند و علماى نصارى مشورت كردند كه چگونه بايد اختلاف در اين اموررا برانداخت و رايشان بر اين شد كه از ميان انجيل ها چهار انجيل انتخاب كنند ومطالب آنها را صحيح دانند و مابقى كه حد و حصر نداشت باطل دانند و كشته نشدن آن حضرت در انجيل هاى مردود قرار گرفت و غير رسمى شد .
کد سوال : 6066
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگـر ديـن و مـذهـب بـراى سعادت انسان است پس چرا در ميان بشر ايجاد اختلاف كرده است و خونريزيهاى فراوانى در طول تاريخ به بار آورده ؟
پاسخ : سـرچشمه اختلافها و كشمكشهاى مذهبى معمولا از جهل و بى خبرى نيست بلكه بيشتر به خاطر بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى است اگر مردم مخصوصا طبقه دانشمندان تعصب و كينه توزى و تنگ نظريها و منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را كنار بگذارند و بـا واقع بينى و روح عدالت خواهى احكام خدا را بررسى كنندجاده حق بسيار روشن خواهد بود و اختلافات به سرعت حل مى شود .
کد سوال : 6067
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگر هدف از بعثت انبياء رفع اختلاف و جنگ در ميان مردم است پس چرا باز هم جنگ وجود دارد و حتى همين بعثت انبياى گوناگون سبب جنگها و اختلاف ها شده است .
پاسخ : علت پديد آمدن جنگها در ميان مردم , تفاوت ها و اختلاف هاى آنهاست . و اين تفاوت ها تكوينا وجود دارد . البته اگر خدا مى خواست اين تفاوت ها و اختلاف ها رابرمى داشت تا ديگر جنگ و نزاعى نباشد . امـا خـداونـد تـعالى اراده كرده است كه وضع به روال طبيعى خود پيش رود و اختيار انسان از او سلب نگردد و روشن است تا وقتى انسان اراده و اختيار دارد اختلاف ها پديد خواهد آمد .
کد سوال : 6068
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگـر ديـن و مـذهـب بـراى سعادت انسان است پس چرا در ميان بشر ايجاد اختلاف كرده است و خونريزيهاى فراوانى در طول تاريخ به بار آورده ؟
پاسخ : سـرچشمه اختلافها و كشمكشهاى مذهبى معمولا از جهل و بى خبرى نيست بلكه بيشتر به خاطر بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى است اگر مردم مخصوصا طبقه دانشمندان تعصب و كينه توزى و تنگ نظريها و منافع شخصى و تجاوز از حدود و حقوق خود را كنار بگذارند و بـا واقع بينى و روح عدالت خواهى احكام خدا را بررسى كنندجاده حق بسيار روشن خواهد بود و اختلافات به سرعت حل مى شود .
کد سوال : 6069
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مدتى است كه در تمام دنيا گفتگو از خطرات جنگ سوم در ميان است و اين كه اگر جنگ اتمى شروع شود , موجود زنده اى در جهان باقى نمى ماند . مـسلمانان عموما و شيعه خصوصا در انتظار جهانگير شدن اسلام هستند و عقيده دارند كه مصلح حقيقى - امام عصر اروحنا فداه - بايد
پاسخ : پـيـش بـينى هايى كه براى درگير شدن جنگ اتمى مى شود غالبا جنبه حدس و تخمين دارد وبا تـوجـه بـه ايـن كه حوادث سياسى تحت هيچ برنامه و قانونى نيست , غالبا قابل پيش بينى قطعى نمى باشد . قدر مسلم اين است كه در شرايط فعلى احتمال وقوع جنگ سوم هست و احتمال اين كه اين جنگ اتـمى باشد نيز بعيد نيست ; اما هيچ كس بطور قطع نمى تواند بگويد كه جنگ سوم اجتناب ناپذير است , همچنان كه بطور قطع نمى توان گفت اين جنگ اتمى خواهد بود , زيرا ممكن است خداوند سـهـم بـيـشترى از عقل نصيب سران كشورهاى جهان كند و با دور انديشى بيشتر حوادث دنيا را مـطـالـعـه كنند و از دست زدن به امورى كه آتش جنگ سوم را مى افروزد , خوددارى نمايند و يا لااقل استعمال سلاح اتمى را بكلى تحريم كنند . بـنـابر اين , عقيده عموم مسلمانان و مخصوصا جمعيت شيعيان دنيا كه طبق مدارك مسلم دينى در انـتـظار يك مصلح جهانى به سر مى برند كه از طرف آفريدگار جهان اين ماموريت بزرگ را پـيـدا مى كند و سرانجام صفحه زمين را از ظلم بيدادگرى پاك مى سازدو يك حكومت جهانى با يك تشكيلات صحيح به وجود مى آورد , با اين گونه حدثياتى كه درباره وقوع جنگ سوم مى شود هـيـچ گـونـه منافاتى ندارد ; زيرا همان طور كه گفته شداين پيش بينى ها متكى به يك اساس قطعى و مسلم نيست و صرفا روى احتمالاتى است كه از شرايط موجود به نظر مى آيد و همان طور كه كرارا اشاره كرده ايم هيچ بعيد نيست كه اضطراب و ناراحتى و پريشانى فعلى , براى آماده شدن دنـيـاى بـشـريت براى پذيرفتن اين حكومت الهى باشد ; زيرا وقتى دنياى مادى ببيند كه با اصول مـاديگرى نه تنهاقدرت اصلاح جامعه بشرى را ندارد بلكه روز به روز وضع را وخيم تر و وحشتناك ترمى كند , ناچار تن به يك حكومت الهى در خواهد داد . اگر ما هم گاه گاهى از احتمال وقوع جنگ سوم جهانى صحبت كرده ايم , به اين منظوربوده كه اگر تنها مقدرات انسان به دست همين شرايط مادى باشد , چنين سرانجامى محتمل خواهد بود و احتمال آن كافى است كه انسان را وادار به تجديد نظر در راهى كه امروز پيش گرفته است بنمايد .
کد سوال : 6070
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : زيـد بن ارقم در مجلس يزيد هنگامى كه او چوب بر لب امام حسين ( عليه السلام )مى زد گفت : چوب از روى لبهايش بردار , به خدا قسم خودم ديدم كه پيامبر اين لبهارا مى بوسيد . و ايـن بـا روايتى كه مى گويد پيامبر گلوى امام حسين ( بخاطر شهادت )و لبهاى امام حسن را (
پاسخ : هـيـچ اسـتبعادى در بوسيدن پيامبر لبهاى امام حسين عليه السلام را وجود ندارد , وخلاف آن در تاريخ ذكر نشده , بلكه تصريح به آن نيز در تاريخ وجود دارد , و شايدعلت آن بوسيدن اين بوده كه پـيـامـبر مى خواست محل وارد آمدن ضربه چوب يزيد و ابن زياد را ببوسد تا در ضمن عمل آنها را محكوم كرده باشد .
کد سوال : 6071
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : از آيه 14 سوره مائده برمى آيد كه طائفه نصارى به عنوان پيروان يك مذهب ( و يايهود و نصارى هر دو ) تـا پـايـان جهان در دنيا وجود خواهند داشت ولى از اخباراسلامى چنين استفاده مى شود كه پس از ظهور مهدى (عج ) در سرتاسر جهان يك آيين بيشتر نخواهد بود و آن آيين
پاسخ : مـمـكـن اسـت كـه مسيحيت ( و يا مسيحيت و آيين يهود ) به صورت يك اقليت بسيار ضعيف در جـهـان حـتى در عصر مهدى باقى بماند زيرا در آن عصر نيز آزادى اراده انسانها ازبين نمى رود و ديـن جـنـبـه اجبارى پيدا نمى كند اگرچه اكثريت قاطع مردم جهان راه حق را مى يابند و به آن مى گروند و مهمتر از همه اينكه حكومت روى زمين يك حكومت اسلامى خواهد بود .
کد سوال : 6072
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : به چه دليل مى توان گفت كه مقام امامت حضرت ابراهيم عليه السلام از مقام رسالت ايشان برتر و بالاتر بوده است ؟
پاسخ : دليل اين مطلب آن است كه مقام امامت را پس از مقام رسالت دريافت نموده اند . وشاهد اين امر اين است كه اين مقام در اواخر عمر حضرت به ايشان داده شده است . زيـرا اولا حضرت از خداوند سئوال مى كنند كه آيا اين مقام براى فرزندان ايشان نيزخواهد بود , در حـالـيـكـه ايـشـان در سنين پيرى صاحب فرزند ( اسماعيل ) شدند و هم خود و هم همسرشان از داشتن فرزند و توانايى توليد مثل نااميد گشته بودند . وروشـن اسـت كـه خـداوند منان سالها پس از به رسالت برگزيدن حضرت ابراهيم عليه السلام به ايشان فرزند عنايت كردند . ثـانـيا ; چنانچه از آيه شريفه ظاهر است موهبت امامت پس از امتحانات و ابتلائات بسيارى بود كه حضرت از آنها سر بلند بيرون آمدند كه از آن جمله داستان ذبح حضرت اسماعيل عليه السلام بود . بـنـابـر اين حضرت ابراهيم عليه السلام پس از مقام رسالت به مقام امامت رسيدند و اگر اين مقام ازمقام رسالت پائين تر باشد معنا ندارد كه به ايشان اعطا گردد .