کد سوال : 6113
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا پيامبر اسلام (ص ) اعلام امامت آن حضرت را به تاخير مى انداختند ؟ و چگونه شدكه به اين كار اقدام كردند ؟
پاسخ : پـيـامـبـر (ص ) بيم داشتند كه مبادا مردم اين اعلام را حمل بر نظر شخصى آن حضرت كنندو از پـذيرفتن آن سرباز زنند از اينروى در پى فرصت بودن كه زمينه اين كار فراهم شود تا اينكه اين آيه نازل شد : يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه يعصمك من الـناس ( مائده / 67 ) ترجمه : اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا ( به مردم ) برسان واگر نكنى رسالت او ( خداوند ) را انجام نداده اى خداوند تو را از ( خطرات احتمالى ) مردم نگاه مى دارد و خداوند جمعيت كافران ( لجوج ) را هدايت نمى كند . ضمن تاكيد بر لزوم تبليغ اين پيام الهى به آن حضرت مژده داد كه خداى متعال ترااز پيامدهاى آن مصون خواهد داشت كه پيامبر (ص ) دريافتند كه زمان مناسب فرارسيده و تاخير روا نيست لذا در غدير خم به انجام اين وظيفه مبادرت ورزيدند . گـرچـه از روز نخست هنگامى كه آيه و انذر عشيرتك الاقربين نازل شد فرموده بودند , اولين مـومـن بـه مـن , جانشين من خواهد بود منتهى در روز غدير خم اعلام رسمى و گرفتن بيعت از مردم , عملى شد .
کد سوال : 6114
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : حكمت الهى و رابطه آن با نظام احسن را شرح دهيد ؟
پاسخ : آفـريـنـش الـهـى بـيهوده و بى هدف نيست بلكه محبت به خير و كمال كه عين ذات الهى است , بالاصاله به خود ذات و بالتبع به آثار آن كه داراى مراتبى از خير و كمال هستند , تعلق گرفته و از اين رو جهان را به گونه اى آفريده است كه بيشترين خير وكمال ممكن , بر آن مترتب شود و بدين ترتيب صفت حكمت را اثبات كرديم كه مقتضاى آن اين است كه مخلوقات را به غايت و كمال لايق به خودشان , برساند . ولـى از آنـجـاكـه جـهان مادى , دار تزاحمات است و خيرات و كمالات موجودات مادى با يكديگر ,تـعـارض پيدا مى كند , مقتضاى تدبير حكيمانه الهى اين است كه به صورتى آنها راتنظيم كند كه مجموعا خيرات و كمالات بيشترى بر آنها مترتب شود و به عبارت ديگر :جهان داراى نظام احسن بـاشـد و بـه هـمين جهت است كه انواع عناصر و كميت و كيفيت وفعل و انفعالات و حركات آنها طـورى تـنظيم شده در زمينه آفرينش گياهان و جانوران ودر نهايت زمينه آفرينش انسان - كه كـامـلـترين موجودات اين جهان است - فراهم شود واگر جهان مادى طورى آفريده شده بود كه پيدايش و رشد موجودات زنده را ناممكن مى ساخت خلاف حكمت مى بود .
کد سوال : 6115
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : هدف از آفرينش انسان در اين جهان را توضيح دهيد ؟
پاسخ : هـدف از آفـرينش انسان در اين جهان و مجهز ساختن او به گرايشهاى متضاد و به نيروى اراده و انـتخاب و به انواع شناختهاى عقلى و نقلى و فراهم كردن زمينه براى رفتارهاى گوناگون و قرار دادن وى بـر سر دو راهيهاى حق و باطل و خير و شر , اين است كه در معرض آزمايشهاى بى شمار واقـع شـود و مـسـير تكامل خود را با اراده واختيار برگزيند تا به نتايج اعمال اختيارى و پاداش و كـيـفـر آنـها برسد و در حقيقت سراسر زندگى دنيا براى انسان , آزمايش و ساختن و پرداختن به هـويـت انـسـانى خويش است و حتى در آخرين لحظات زندگى هم , معاف از آزمايش و تكليف و انجام وظيفه نيست .
کد سوال : 6116
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : لازمـه استدلال به حديث منزلت كه شيعه آن را بعنوان سند خلافت على (ع ) ذكر كرده ,آن است كه على (ع ) حتى در زمان پيامبر (ص ) منصب ولايت و رهبرى امت را داشته است , در حالى كه دو امام و دو رهبر در عصر واحد ممكن نيست
پاسخ : بـدون شـك هـارون نـيـز در عصر موسى (ع ) مقام رهبرى بنى اسرائيل را داشت ولى نه يك رهبر مـسـتـقل بلكه رهبرى كه زير نظر موسى (ع ) انجام وظيفه مى كرد , على (ع ) نيز درزمان پيامبر (ص ) مـعـاون او در مـساله رهبرى امت اسلام بود و بنابراين بعد از وفات او رهبر مستقل محسوب خواهد گشت .
کد سوال : 6117
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : شـيـعـه بـه ايـن گفته معروف پيامبر (ص ) به على (ع ) انت منى بمنزله هارون من موسى تو نـسـبـت بـه مـن همچون هارون نسبت به موسى هستى براى ولايت على بن ابيطالب استدلال كـرده انـد , در حالى كه هارون در برابر انبوه عظيم بت پرستان هرگزبه خود اجازه تقيه نداد و ب
پاسخ : ايـنـكه مى گوييد : على (ع ) چيزى در زمينه خليفه بلافصل بودن خود اظهار نداشت اشتباه است زيـرا مدارك فراوانى در دست است كه امام در موارد مختلف اين موضوع رابيان فرمود ; گاهى با صـراحـت و گـاهـى در پـرده در نـهـج الـبـلاغـه فرازهاى مختلفى وجوددارد مانند خطبه هاى 3-87-97-94-154-147 كه همگى در اين زمينه سخن مى گويد . همچنين روايات متعددى وجود دارد كه خود على (ع ) كرارا به حديث غدير براى اثبات موقعيت و خلافت بلافصل خويش استناد كرده است . بعد از وفات پيامبر (ص ) شرائط خاصى بود , منافقانى كه در انتظار وفات پيامبر(ص ) روز شمارى مى كردند خود را براى ضربه نهايى بر اسلام نوپا آماده ساخته بودندبه همين خاطر على (ع ) از اين مـوضوع صرف نظر كردند تا دشمن سوء استفاده نكند ;اتفاقا هارون با اينكه موسى در حيات بود - در بـرابـر سـرزنـش برادر كه چرا كوتاهى كردى صريحا عرض كرد : من از اين ترسيدم كه به من بـگـويـى در مـيان بنى اسرائيل تفرقه ايجاد كردى و اين نشان مى دهد كه او هم به خاطر ترس از اختلاف تا حدى كوتاه آمد .
کد سوال : 6118
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در سـوره مـومنون پس از نقل سير بوجود آمدن انسان مى گويد : فتبارك اللّه احسن الخالقين پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است مگر غير ازخدا آفريدگار ديگرى وجود دارد ؟
پاسخ : كلمه خلق به معنى اندازه گيرى و صنعت درباره غير خداوند نيز صادق است ولى البته خلق خدا با خلق غير او از جهات گوناگونى متفاوت است : خداوند ماده و صورت اشياءرا مى آفريند در حالى كـه اگـر انسان بخواهد چيزى ايجاد كند تنها مى تواند بااستفاده از مواد موجود اين جهان صورت تازه اى به آن ببخشد . از سـوى ديگر خلقت وآفرينش خداوند , نامحدود است و آو آفريدگار همه چيز است در حالى كه انـسـان مـوجودات بسيار محدودى را مى تواند ابداع كند و گاه توام با انواع ضعفها ونقصهاست اما خلق و ابداع پروردگار خالى از هرگونه عيب و نقص است . از سوى سوم در آنجا كه انسان توانايى بر اين امر پيدا مى كند آن نيز به اذن و فرمان خداست .
کد سوال : 6119
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مـتـديـنـيـن مـى گـويند از اول آفرينش تاكنون هفت يا هشتهزار سال است با آنكه علماى امروز فـرنـگـسـتـان از طبقات الارض و قرائن ديگر چنان دانسته اند كه ميليونها سال براين كره زمين گذشته است ; و جمع بين اين دو چگونه مى شود ؟
پاسخ : در تـورات يهود عمر جهان را بمدت كم محدود كرده است و چنانكه گفتيم اين تورات راحضرت موسى بن عمران عليه السلام ننوشت , تا كلام او حجت باشد و مورخين مسلمان هم اين مدت را از تـورات بـرداشـتـه اند و در قرآن و احاديث متواتره مدتى براى ابتداى آفرينش معين نيست بلكه از بـعض احاديث استمرار خلقت از اول تا مدت غير محدودمعلوم مى شود كه فرمود پيش از اين آدم باز آدم بود و پيش از آن هم آدم بود وهكذا . و كـلام طبيعيين از جهت ديگر بسيار بعيد است چون دو هزار سال اخير انسان با اين فطانت علوم بسيار استنباط كرد و صنايع بسيار اختراع نمود پس چگونه ميليونها سال بر او گذشت و هيچ نكرد ؟ و معقول تر مينمايد كه اگر گوئيم در اين ميليونها سال بارها انسان در زمين پديد آمده و بتوالد و تناسل بسيار شدند و بعلتى منقرض گرديدند مانند زلزله ها و طغيان آبها و امثال آن و باز و بسته ديـگـر پـديـد آمـدنـد وهكذا , و آنها كه مى گويند انسان بوزينه بود هيچ دليل ندارند و بحدس و تخمين سخنى مى گويند
کد سوال : 6120
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آدم ابوالبشر كه بود ؟ و آيا بدليل عقلى مى توان امكان وجود او را ثابت كرد ؟
پاسخ : طـبـيعيين امروز مى گويند كره زمين از خورشيد جدا شد و گرم و گداخته بود مانندخورشيد كه هيچ موجود زنده در آن نمى توانست زيست كند و بتدريج سرد شد و قابل زيستن گشت , پس اولـيـن مـوجـود زنده بى پدر و مادر پديد آمد خواه انسان و خواه حيوان ديگر و همان تعجب كه از خـلـقت آدم از خاك هست همان تعجب از خلقت حيوان ديگر نيز هست , و اگر ممكنست حيوان ديگر بى پدر و مادر از خاك پديد آيد , پديدآمدن آدم ابوالبشر هم ممكن است . و نـيـز گوئيم خلقت حيوان بتولد يعنى از مواد ارضى بى پدر و مادر شواهد بسيار داردو در كتب حكمت مذكور است مانند خلقت ماهى در آب قنات بى اتصال بجائى , و شپش ازچرك و امثال آن , و اينها لابد سبب طبيعى نادر الوقوع دارد .
کد سوال : 6121
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : خداوند كه مى دانست ابليس انسان ها را گمراه مى كند , چرا او را خلق كرد ؟
پاسخ : همه اجزاى عالم در ارتباط با يكديگرند . ايـن ارتباط سبب مى شود كه ميان آنهاتفاوت و اختلاف باشد , در غير اين صورت همه اجزا به يك جزء واحد تبديل خواهدشد ; و بدين سان خلقت و وجود باطل خواهد شد . از ايـن روسـت كه اگر شر و فسادنباشد , خير و صلاح معنا نخواهد يافت , اگر درد و رنج نباشد , رفـاه و آسـايـش بـى مـعنا خواهد شد , اگر نقص نباشد كمال وجود نخواهد داشت , اگر شقاوت نباشدسعادت بى معنا خواهد بود و اگر معصيت نباشد طاعت و امر و نهى معنا نخواهند داشت پس روشـن مى شود كه وجود شيطان از اركان نظام عالم انسانى است كه بر اساس اختيارو كمال بر پا شده است .
کد سوال : 6122
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا خداوند وقتى ابليس بر آدم سجده نكرد , او را نابود نساخت تا فرزندان آدم نيز از دست او راحت شوند ؟
پاسخ : اولا ; ابـليس بنابر برخى روايت شش هزار سال , كه روشن نيست از سالهاى دنيايى است يا سالهاى آخرتى , خدا را عبادت كرد . از اين رو خداوند پاداش عباداتش , ودرخواست او را اجابت فرمود . ثانيا ; وجود ابليس زمينه امتحان و ابتلاى انسانى را بهتر فراهم مى سازد . از آن جـهت كه خداوند اراده كرده است تا انسان از راه انجام كارهاى اختيارى , به كمال برسد , هر چه زمينه انتخاب و اختيار روشن تر وقوى تر باشد , كمال او بهتر قابل تحصيل است .