بدترین و خطرناکترین کلمات این است:"همه این جورند" (تولستوی)
الهی!تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد آنکه را دل به سوی خداوندکعبه ندارد؟! (الهی نامه /آیت الله حسن زاده آملی)
...حیا برهفت وجه است: 1-حیاء جنایت:مانند حیاء آدم(علیه السلام)که در زلت افتاد وتاج ازوی ربودند وچون متواریان ازاین گوشه به آن گوشه می شد وخطاب آمد که ای آدم آیاازمافرار می کنی؟گفت:نه خدایا!ازتوشرم دارم. 2-حیاء تقصیر:چون حیاء فرشتگان که گفتند:خدایا!ماحق عبادت تورا به جای نیاوردیم ومقصریم وشرم داریم. 3-حیاء اجلال:که اسرافیل ازعظمت خداوند بال ها به هم زد وشرم داشت. 4-حیاء کرم:چون حیاء پیغمبر(صلوات الله علیه وآله)که وقتی صحابه بر اووارد می شدند نمی خواست بگوید بیرون روید وخداوند وحی فرستادکه اصحاب وقتی غذا درخانه توخوردند ازآنجا بیرون روند. 5-حیاء حشمت:چون حیاء علی (علیه السلام)وقتی که باحضورایشان وفاطمه(سلام الله علیها)یک نفرصحابی پرسشی مربوط به زناشوئی ازپیغمبر(صلی الله علیه وآله) کرد. 6-حیاء استحقار:چون حیاء موسی (علیه السلام)که گفت:خدایا!من در امر دنیا پرسشی دارم ولی ازذکر آن شرم دارم. 7-حیاء حق تعالی:چنانکه درخبر آمده که خداوند از بنده ای که دست به سوی اودراز کرده حیا می کند! منبع: تفسیرکشف الاسرار وعده الابرار/رشیدالدین میبدی/ج1
(قسمت پنجم:انتظارفرج) یکی ازویژگی های بارزجناب شیخ ارادت ویژه به حضرت ولی عصر-ارواحنا فداه - وانتظارفرج وظهور آن بزرگواربود.او می فرمود:"اغلب مردم اظهارمی کنندکه ماامام زمان -صلوات الله علیه -راازخودبیشتردوست داریم وحال آن که این طور نیست.زیرااگراورابیشترازخوددوست داشته باشیم بایدبرای اوکارکنیم نه برای خود..." (خواسته مهم شیخ) یکی ازدوستان شیخ نقل می کند:درسالهائی که خدمت ایشان بودم احساس نکردم که خواسته مهمی جزفرج حضرت ولی عصر-عجل الله تعاتی فرجه -داشته باشد.به دوستان هم تذکرمی دادکه حتی الامکان چیزی جزفرج آقا ازخداوند تقاضانکنید... (سلام مرا به آن حضرت برسانید) یکی ازشاگردانش می گوید:اوخودهمیشه متوجه آن بزرگواربود.ذکر صلوات رابدون "وعجل فرجهم"نمی گفت...دراواخرعمرکه احساس می کردقبل ازفرج ازدنیا می رود به دوستان می گفت:"اگر موفق به درک حضورحضرتش شدید سلام مرابه اوبرسانید" (برزخ جوانی منتظر) جناب شیخ به هنگام دفن جوانی می گوید:"دیدم که حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام)آغوش خودرابرجوان گشود.پرسیدم این جوان آخرین حرفش چه بود؟گفتند:این شعر: " منتظران رابه لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریادرس" (رجعت جمعی ازمنتظران) جناب شیخ معتقدبودکه:منتظران واقعی پس ازمرگشان هنکام ظهور آن حضرت رجعت می کنندوهمراه آن بزرگوارخواهند بود.ازجمله کسانی که نام آنهارا درزمره اهل رجعت میبرد:"علی بن جعفر"مدفون در قبرستان بهشت قم و"میرزای قمی"مدفون درقبرستان شیخان قم بود. (پینه دوزی درشهر ری) یکی از شاگردان شیخ می گوید:روزی درخدمتشان بودم وراجع به فرج وخصوصیات انتظار صحبت بود.فرمودند:"پینه دوزی بود درشهرری - ظاهرا- به نام امامعلی.ترک زبان. عیال واولادی نداشت.مسکن اوهم -ظاهرا-درهمان دکانش بود.حالات فوق العاده ای ازاونقل نمو ده اند.خواسته ای جز فرج آقا دروجودش نبود.وصیت کردبعدازمرگ اورادرپای کوه بی بی شهربانو-درحوالی شهرری- دفن کنند.هروقت به قبر ایشان توجه کردم دیدم امام(علیه السلام)آن جاست"! پایان قسمت پنجم منبع:کیمیای محبت/محمدی ری شهری/61-64/باتلخیص ادامه دارد...
زلیخاهمتی درعرصه عالم نمی بیند به امید که آید یوسف از چاه وطن بیرون؟!
(قسمت چهارم:اخلاق شیخ) جناب شیخ بسیارمهربان-خوش رو-خوش اخلاق-متین ومودب بود.همیشه دوزانومی نشست-به پشتی تکیه نمی کرد...ممکن نبودباکسی دست بدهدودستش رازودترازاوبکشد...هنگام صحبت اغلب خنده روبود-به ندرت عصبانی می شد.عصبانیت اووقتی بودکه شیطان ونفس سراغ اومی آمدند...شیخ بسیارکم حرف بود...هرکس به اونگاه می کردبه یادخدا می افتاد...درجلسات دعابسیارگریه می کرد.هرگاه اشعارحافظ یاطاقدیس خوانده می شدمی گریست.درعین گریه قادربودتبسم کندوبخنددویامطالبی رانقل کندکه همه راازکسالت بیرون آورد.نسبت به وجودمقدس امیرالمومنین(علیه السلام)بسیارعشق می ورزید... (تواضع) دکترفرزام...:ایشان دررفتاربادیگران خیلی متواضع بودند.همیشه خودشان دررابازمی کردند...یک بارزمستان بود دوانارآوردندیکی رابه من دادندوگفتند:"بخورحمیدجان"خیلی بی تکبروتکلف...انگارنه انگارکه تفاوتی بین خودودیگران قائل اند. (آشتی دادن) یکی ازمسائل مهم اخلاقی که جناب شیخ به آن اهمیت می دادند آشتی دادن بین افرادبود.ازافرادی که باهم قهربودنددعوت می کردوباتکیه برقرآن واحادیث اسلامی آنان راآشتی می داد. (احترام ویژه به سیدها) به سادات خیلی احترام می کرد.بارهادیده شدکه دست وپایشان رامی بوسید...سیدبزرگواری بود که گه گاه به دیدارشیخ می امد.اوبه قلیان عادت داشت هنگامی که برای اوقلیان آماده می کردند شیخ بااین که اهل دودنبود برای آن که سیدشرمنده نشود نخست خودش نی قلیان رابه لب نزدیک می کردووانمودمی ساخت که قلیان می کشد.آن گاه به سید تعارف می کرد. (احترام به همه مردم) جناب شیخ نه تنهابه سیدها بلکه برای همه مردم احترام قائل بود...خطاهای کسی رابه رخ اونمی کشیدودرظاهربا/آنها/گرم می گرفت. (بی اعتنائی به موقعیت های دنیائی) ...نه تنهابرخی بزرگان حوزه ودانشگاه بااورابطه داشتندبلکه عده ای ازشخصیتهای سیاسی ونظامی کشورنیزبامقاصدگوناگون خدمتش می رسیدند...شیخ نسبت به روساوشخصیت های دنیوی بی اعتنابود... (اخلاق سفر) شیخ درطول عمرپربرکت ونورانی خودسفرهائی به مشهد-کاشان-اصفهان-مازندران-وکرمانشاه داشته است.تنهاسفروی به خارج ازکشورمسافرت به عراق برای زیارت عتبات عالیات بوده است(جالب است بدانیم این مردبزرگ-به علت عدم استطاعت مالی-هیچگاه به مکه نرفت)...به کفته همسفران جناب شیخ اوخوش سفربودودرمسافرت ها بی آلایش وخوش مشرب... پایان قسمت چهارم منبع:کیمیای محبت/محمدی ری شهری/صفحات55-60/بااندکی تصرف وتلخیص ادامه دارد...
به امرحضرت سبحان چهارقسم از آب بر روی خاک طینت آدم ریخته شد: اول:آب شیرین وازاین جهت آب دهان اولادآدم شیرین گردیدتاهرغذائی که می خورد درکام او شیرین وگواراباشد وگلوی اودائما تازه بماندوبه فرو بردن غذامجروح نگردد. دوم:آب شوروبه این جهت آب چشم اولاد آدم شورگردید.زیراکه چشم قسمت زیادش از پیه است وپیه درآب نمک هرقدربماند فاسد نمی گردد. سوم:آب تلخ وازاین جهت ترشح گوش اولاد آدم تلخ گردید تادروقت خواب جانوری درگوشش واردنگردد. چهارم:آب گندیده وازاین جهت بینی اولادآدم همیشه تازه میباشد. منبع:آیا می دانید؟/رضاجاهد/باتصرف وتلخیص.
...مرویست که روزی به حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)عرض کردندکه:فلان زن روزهاروزه می گیردوشبهارا به عبادت به پای می دارد ولیکن بدخلق است وازکج خلقی به همسایگان خود آزار می رساند.حضرت فرمودند:"هیچ چیزی بزای اونیست واوازاهل جهنم است"وآن حضرت فرمودندکه:"بدخلقی بنده را می رساندبه اسفل درک جهنم"وبازآن حضرت فرمودندکه:"خدامنع کرده است قبول توبه بدخلق را"عرض کردندکه چرا یارسول الله؟فرمودند:"به علت این که هروقت ازگناه توبه کرددر گناه بدتر می افتد"وفرمودندکه:"بدخلقی گناهیست که آمرزیده نمی شود"وبعضی ازبزرگان گفته اند که اگرمصاحبت وهمنشینی کنم بافاسق فاجر خوش خلقی دوست تردارم که باعابدکج خلقی بنشینم! منبع:معراج السعاده/ملا احمد نراقی/دربیان کج خلقی
..مرگ چهارگونه است:1-مرگ اهانت ولعنت 2-مرگ حسرت ومصیبت 3-مرگ تحفه وکرامت 4-مرگ خلقت ومشاهدت. 1-مرگ لعنت "مرگ کافران"است. 2-مرگ حسرت "مرگ عاصیان"است. 3-مرگ کرامت"مرگ مومنان"است. 4-مرگ مشاهدت"مرگ پیغمبران"است. *** روزهای دوجهان پنج است:1-روزمفقود:که برتوگذشته وازدست رفته پس آوردن آن ناممکن است. 2-روزمشهود:روزی است که تو درآنی وبایدخودرادریابی وزادبرگیری. 3-روزمورود: که روزفردااست.نگر تااندیشه آن نبری ووقت خودرابه امیدفرداضایع نکنی که فردای ناآمده دردست تونیست وباشدکه درشمار عمرتونباشد! 4-روزموعود:روز مرگ است. 5-روزممدود:روزرستاخیزاست که خلق اولین وآخرین راجمع کنند. *** (منبع: تفسیرکشف الاسراروعده الابرار/رشیدالدین میبدی/ج1)
(قسمت سوم:تعبد شیخ) طریقه سیروسلوک جناب شیخ بامسلک مدعیان طریقت تفاوتی اصولی داشت.اوهیچ یک ازفرقه های تصوف راقبول نداشت. طریقه او تعبد محض ازرهنمودهای اهل بیت (علیهم السلام) بود...می فرمود:هیچ چیز مثل عمل به احکام برای ترقی وتعالی بشر موثر نیست.شیخ بارهاتکرار می کردکه: دین حق همین است که بالای منبرهاگفته می شود .ولی دوچیزکم دارد: یکی اخلاص ودیگری دوستی خداوندمتعال.این دوبایدبه موادسخنرانی افزوده شود. ومی فرمود:مقدس هاهمه کارشان خوب است.فقط "من"خود را باید با"خدا"عوض کنند. و می فرمود: اگرمومنین انیت(خودمحوری) خودراکناربگذارند به جائی می رسند. (تقلید) شیخ در احکام مقلدبودوازآیت الله حجت -یکی ازمراجع تقلیدمعاصرخود-تقلیدمی کرد.و درارتباط باانتخاب این شخصیت علمی برای تقلیدخود می فرمود:به قم رفتم مراجع تقلیدرادیدم ازهمه بی هواتر آقای حجت بود. ودرنقلی دیگرفرموده بود:دیدم سینه اش ازحب جاه و ریاست خالی است. (مخالفت باریاضت غیرشرعی) ... اوبا ریاضت هائی که برخلاف سنت وروش مذهب است به شدت مخالف بود. یکی ازارادتمندان ایشان نقل کرده است: مدتی مشغول ریاضت بودم وباکناره گیری ازهمسر در اتاقی مشغول ذکرمی شدم و همان جامی خوابیدم. پس ازچهارپنج ماه یکی ازدوستان مرابه دیدن جناب شیخ برد.پس ازدق الباب به محض این که شیخ مرامشاهده کرد بدون مقدمه گفت: می خواهی بگویم؟ من سرم راپائین انداختم بعدشیخ متذکرشدکه: این چه رفتاری است باهمسرت کرده واوراترک کرده ای؟... یک جعبه شیرینی بخروبرو پیش عیالت. نمازراسروقت بخوان باتعقیبات معموله... (حساب خمست رابکن) دکترحمیدفرزام-یکی ازشاگردان جناب شیخ-درتوصیف تعبد ایشان می گوید: شیخ شریعت وطریقت وحقیقت راباهم داشت نه این که ماننددرویش هاپشت پابه شریعت بزند. اولین حرف ایشان به بنده این بودکه:بروحساب خمست رابکن... چه مردی بود! آیت حق بودومن ازاوچه فیوضاتی کسب کردم!وچه چیزهادیدم!... پایان قسمت سوم منبع: کیمیای محبت/محمدی ری شهری/صفحات 49-54/با تلخیص ادامه دارد...
