• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 256
تعداد نظرات : 66
زمان آخرین مطلب : 6020روز قبل
ادبی هنری

 

بردرمیخانه رفتن کاریکرنگان بود----- خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

میخانه یعنی محلی که درآن می می خورند تا غم و مشکلات را فراموش کنند.اگرمی را آیه قرآن قبول کنیم آن وقت میخانه می شود خود قرآن.پس به گفته حافظ به سراغ قرآن رفتن شرایطی دارد که ازآن جمله، یکرنگ بودن وپاک بودن است.

یکرنگ بودن ازآنجا سرچشمه می گیرد که خداوند می فرماید:ابراهیم با قلبی سلیم به نزد پروردگارآمد.«اذ جاء ربه بقلب سلیم.»

پاک بودن نیزازآنجا سرچشمه می گیرد که خداوند فرمود:قرآن را مس نمی کنند مگرپاکان

«لا یمسه الاالمطّهرون.»

ای برادراگرمی خواهی که با قرآن ما نوس شوی، باید این دوشرط را مراعات کنی، اولا" باید دلت را تسلیم خدا کنی. ثانیا"باید دلت را ازهرآلودگی پاک کنی.درضمن این را هم بدان که هرکارخطایی یک قدم انسان را ازقرآن دورمی کند تا جایی که وقتی به قرآن نگاه می کنی احساس می کنی که با اوبیگانه ای.

                                            با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:12
ادبی هنری

هرکه خواهد گوبیا وهرچه خواهد گوبه گو----- کبرونازوحاجب ودربان بدین درگاه نیست

آیا این سخن انسان را مست نمی کند؟آیا سخنی شیرین ترازاین سراغ دارید؟اینکه انسان خدایی دارد که درهرزمان ودرهرمکان ودرهرحالت می تواند به اورجوع کند.به حق باید گفت ازاین بهترنمی شد درگاه خداوند را تشریح کرد.

تنها توضیحی که که لازم است داده شود این است که نیمه شب به درگاه خدا رفتن ازهرزمان دیگری بهتراست.چون همانطورکه درسوره مزّمل نیز آمده است:« نشئۀ شب دوام وقوام بیشتری دارد.درروزفکرانسان متفرق است.»

                                        با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:9
ادبی هنری

بیارباده که رنگین کنیم جامه زرق------- که مست جام غروریم ونام هوشیاری است

زرق یعنی کبود.کبود یعنی حا لت گرگ ومیش.می گویند بد ترین زمان شبانه روز زمانی است که شب دارد به روزتبدیل می شود ویا برعکس. دراین زمان است که معمولا"دید انسان اشتباه می کند.پس جامه زرق یعنی لباسی که باعث می شود هم خود ما وهم دیگران اشتباه ببینند. بیایید این لباس را رنگین کنیم که دیگراشتباه نبینیم. فقط خدا می داند که این غرورکه به نام هوشیاری است چقدربه ما صدمه زده است.

درقرآن می فرماید: آن غروردهنده شما را مغرورنکند.(ولایغرنکم الغرور).

واما غرورچیست؟ غرورهمان جهل مرکب است. نداشتن احساس نیازبرای دانستن. واینکه احساس می کنیم همه چیزرا، هم فهمیده ایم وهم می فهمیم.

                                             با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:7
ادبی هنری

پری نهفته رخ ودیو درکرشمه حسن----- بسوخت دیده زحیرت که این چه بوالعجبی است

سبب مپرس که چرخ ازچه سفله پرورشد----- که کام بخشی اورا بهانه بی سببی است

بیارمی که چو حافظ  هزارم  استظهار------ به گریه ی سحری ونیازنیم شبی است

کمی تفکردراین ابیات هوش ازسرآدم می برد.اما دربیت سوم ،می منظور چیزی است که آرامش به انسان می دهد واضطراب وپریشانی را ازانسان می گیرد،به قول مولانا:

ای ساقی جان پرکن، آن ساغر پیشین را------- آن راهزن دل را، آن راه بردین را

زان می که زدل خیزد باروح درآمیزد------- مخمورکند جوشش، مرچشم خدا بین را

آن باده انگوری، مرامت عیسی را----------- وین باده منصوری، مرامت یاسین را

خمهاست ازآن باده،خمهاست ازاین باده------تا نشکنی آن خم را، هرگزنچشی این را

آن باده بجزیک دم، دل را نکند بی غم-------- هرگزنکشد غم را ،هرگزنکند کین را

یک قطره ازاین ساغر،کارتوکند چون زر----- جانم به فدا بادا، این ساغرزرین را

افرادی مثل حافظ را چه چیزی بهترازآیا ت قرآن می تواند آرام کند .پس بیارمی، یعنی اینکه قرآن را بیاور. اما بقیه بیت را زمانی می فهمی که عینا" هزارپریشا نیت با یک گریه سحربرطرف شده باشد. سحراست که دولت بیداربه بالین می آید.                                         با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:5
ادبی هنری

عاشق که شد که یاربه حا لش نظرنکرد------ ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

آیا تا به حال دیده اید بچه ای را که چیزی ازمادرش می خواهد ولی مادربه جای آن، تکه ای شیرینی به دست اومی دهد وبچه خواستۀ اصلی خود را ازیاد می برد؟وهمین بچه وقتی که درد دارد ومریض است هرچه که به اوبدهی، باز فریادش بلند است؟ما هم گاهی با خدا همین حال را داریم. مطمئن باشید که اگرخواسته ی خودرا مصرا"ازخدا بخواهید استجابت می شود.

                                             با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:4
ادبی هنری

دولت فقرخدایا به من ارزانی دار------ کین کرامت سبب حشمت وتمکین من است

گاهی وقتها چیزها آنطوری نیست که ما فکرمی کنیم مخصوصا" وقتی با قرآن آشنا می شوی! می بینی که تمام  ویا بیشترمحاسبه ها یت اشتباه ازآب درمی آیند.

فکرکن اگربگویند که بزرگترین روشنایی شب است- بزرگتری ثروت فقراست- بزرگتری دل،دل شکسته است چه می کنی؟آیا باورمی کنی؟

ومن خدا را شاهد می گیرم که فقرمرا به جایی رساند که هیچ ثروتی نمی توانست برساند، (البته من نمی خواهم تبلیغ فقرکنم چرا که فقرخانه ی دیواربه دیوارکفراست)به هرحال دولت فقرآن قدر برای حافظ ارزش داشته که اولا"آن را ازخدا درخواست کرده وثانیا"فقررا دلیل حشمت وتمکین خود می بیند.ویا درجای دیگراینچنین درمورد فقرمی گوید:         

فقرظاهرمبین که حافظ را----- سینه گنجینۀ محبت اوست

                                             با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:2
ادبی هنری

دیدن روی ترا دیده ی جان بین باید------ وین کجا مرتبة چشم جهان بین من است

انسان پس ازسالها تحصیل وتجربه به آنچنان مقام بالایی می رسد که می تواند جهان را ببیند.اما نمی تواند جان را ببیند ودیدن روی دوست چشم جان بین می خواهد، نه چشم جهان بین.چشم دل بازکن که جان بینی!

مولوی می گوید:دلیل اینکه مردم درروزقیامت همدیگررا نمی شناسند بخاطراین است که دردنیا اصلا"همدیگررا ندیده اند.ما دراین دنیا فقط شکلی ویا تصویری ازهمدیگرمی بینیم واگراین شکل ویا تصویرتغییرکند دیگرهمدیگررا نمی شناسیم.

                                           با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:0
ادبی هنری

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای------ که برمن وتودراختیارنگشا دست

چه نعمت بزرگی است آرامش داشتن وچه عذابی است دل شوره داشتن!

انسانها نا گزیراززندگی هستند عده ای به آنچه خداوند به آنها داده راضی وخشنودهستند (البته این دلیل نمی شود که برای زندگی بهترتلاش نکنند)وروزگار خود را با آرا مش سپری می کنند.

عده ای هم هستند که همیشه اززندگی ناراضی اند وروزگار خود را با عذاب سپری می کنند.

آرامش داشتن درزندگی به ثروت نیست.چه بسا آدمهای پولداری که همیشه دل شوره دارند.

آرامش داشتن به این است که به آنچه که داری راضی باشی ودرضمن تلاش کنی زندگیت روزبه روزبهترشود.

                                  با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 22:58
ادبی هنری

دراندرون من خسته دل ندانم کیست------ که من خموشم واودرفغان ودرغوغا ست

آیا تا به حا ل با خود مجا دله کرده اید؟کاری که هرکس توان انجام آن را ندا رد.

ما یادگرفته ایم همیشه دیگران را محکوم کنیم درحالی که بیشتراوقات مقصرخود ما هستیم.

سعادتمند کسی است که به جای محکوم کردن دیگران خود را محکوم کند.

                                           با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 22:57
ادبی هنری

شب تاراست وره وادی ایمن درپیش------ آتش طورکجا موعد دیدارکجا

آیا حافظ به زندگی بدبین بوده که گفته شب تاراست؟وصحبتی ازروزنکرده ویا اینکه اصولا" شب با روزفرقی ندارد؟

ببینیم فرق شب با روزدرچیست؟

آیا درروزمی توانیم چند دقیقه ازآینده را ببینیم؟آیا درروزمی توانیم گذشته را ببینیم؟ آیا درروز می توانیم پشت دیواراتا ق را ببینیم؟آیا درروزمی توانیم همدیگررا ببینیم؟یا اینکه فقط ظاهرویا سایه ویا شکلی ازهمدیگررا می بینیم.وواقعیت همدیگررا، ویا آن من واقعی را نمی بینیم؟

اگرکمی دقت کنیم درمی یابیم که ما درروزهم چیزی نمی بینیم.مَثَل آن کسی که درتاریکی دستش به طنا ب خوردوگمان کرد ماراست، معروف است.

پس براستی که زندگی چون شب تاریک است وما هم مسا فروادی ایمن .مگرآتش طوری هدایتمان کند.

                                     با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 22:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته