• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3337روز قبل
فلسفه و عرفان

حضرت هود (ع) در زمان پادشاهی شخصی به نام شداد ٬ زندگی می کرد و پیوسته او را دعوت به یکتاپرستی و ایمان آوردن به خدای یگانه می نمود.
روزی شداد گفت : اگر من ایمان بیاورم ٬ خدا به من چه خواهد داد ؟
هود در پاسخ گفت : جایگاه تو را در بهشت برین قرار می دهد و زندگی جاوید به تو خواهد بخشید .
شداد اوصاف بهشت را از هود پرسید . آن حضرت خصوصیاتی از بهشت را برایش بیان نمود . شداد گفت : این که چیزی نیست . من خودم می توانم بهشتی بهتر از آنچه تو گفتی ٬ تهیه نمایم !
به همین علت در صدد ساختن شهری برآمد که شبیه بهشت برین باشد.
یک نفر را پیش ضحاک تازی که خواهرزاده او بود فرستاد  - در آن زمان ضحاک بر مملکت جمشید ( ایران ) حکومت می کرد - و از او خواست که هر چه می تواند طلا و نقره فراهم سازد.
ضحاک بنا به دستور شداد ٬ هر چه توانست زر و زیور تهیه کرده و به شام فرستاد.
شداد به اطراف مملکت خویش نیز اشخاصی فرستاد و در تهیه طلا و نقره و جواهر و مشک و عنبر کوشش فراوان نمود و استادان و مهندسین ماهر برای ساختن شهر بهشتی آماده کرد و در اطراف شام ٬ محلی را که از نظر آب و هوا بی مانند بود انتخاب نمود . دستور داد که دیوار آن شهر را به بهترین اسلوب بساززند و در میان آن ٬ قصری از طلا و نقره به وجود آورند و دیوارهای آن را با جواهرات گوناگون بیارایند و در کف جویهای آن شهر ٬ به جای ریگ و سنگریزه ٬ جواهر بریزند . و درختهایی از طلا ساختند که بر شاخه های آن مشک و عنبر آویخته بود و هر وقت باد می وزید ٬ بوی خوشی از آن درختها در فضا منتشر می شد.
نوشته اند ٬ دوازده هزار کنگره از طلا که به یاقوت و جواهر آراسته بود ٬ بر گرد قصر او ساختند و پانصد سرهنگ داشت که برای هریک ٬ فراخور مقامش ٬ در اطراف قصر ٬ کوشک بلند مناسب با آن قصر تهیه نمودند و زنان بسیاری را از اطراف جمع نموده و در بهشت مصنوعی خود جای داد و از هر نظر وسایل استراحت و خوشگذرانی را فراهم کرد.
در مدت پانصدسال هر چقدر سیم و زر و قدرت بود ٬ برای ایجاد آن شهر بکار برده شد . تا اینکه یه شداد خبر دادند بهشتی را که دستور داده بودید آماده است.
شداد در محلی به نام « حضرموت » به سر می برد ٬ پس از اطلاع با لشکری فراوان برای دیدن آن شهر حرکت کرد ٬ وقتی به یک منزلی شهر رسید ٬ آهویی به چشمش خورد که پاهایش از نقره و شاخهایش از طلا بود . از دیدن چنین آهویی در شگفت شد و اسب از پی آن تاخت تا از لشکر خود جدا گردید.
ناگاه در میان بیابان ٬ سواری مهیب و وحشت آور پیش او آمد و گفت : ای شداد ! خیال کردی با این عمارت که ساختی از مرگ محفوظ می مانی ؟!
از این سخن لرزه بر اندام شداد افتاد. پرسید که : تو کیستی ؟
جواب داد : من عزرائیل هستم.
پرسید : با من چه کار داری و در این بیابان چرا مزاحم من شده ای ؟!
عزرائیل گفت : برای گرفتن جان تو آمده ام !
شداد التماس کرد که مهلت بده تا فقط برای یکبار باغ و بستان خود را ببینم ٬ آنگاه هر چه می خواهی بکن!
عزرائیل در پاسخ گفت : به من این اجازه را نداده اند و در آن حال شداد از اسب در غلتید و روحش از قالب تن جدا شد . و تمام لشکر او نیز با بلایی آسمانی از میان رفتند و آرزوی دیدار بهشت را به گورستان بردند.۱

۱) مثل آباد ٬ ج۲ ٬ ص ۵۱.

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:19
فلسفه و عرفان

رئیس فرشتگان بهشتی ٬ رضوان خازن و اختیاردار بهشت است که فرشته ای زیبا ٬ خوشرو ٬ خوش اخلاف و خنده رو است که خداوند او را از جمال خویش خلق کرده است و کاملا نقطه مقابل خازن جهنم است که بسیار بد اخلاق ٬ زشت ٬ سیاه چهره ٬ ترسناک و وحشتناک است .
هرکس وارد بهشت شود باید با اطلاع و اجازه رضوان ٬ خازن بهشت باشد مگر گروهی که خداوند را مخفیانه عبادت کرده اند که در روایت است : در روز قیامت ٬ رضوان خازن بهشت گروهی می بیند که بدون اطلاع او و بدون آمدن پیش او وارد بهشت شده اند ٬ به ایشان می گوید : شماها چه کسانی هستید و از کجا وارد بهشت شدید؟
آنان در جواب می گویند : ما گروهی هستیم که خداوند را مخفیانه عبادت و پرستش کردیم ٬ خداوند نیز ما را مخفیانه و به طور سرّی وارد بهشت کرد.۱

۱) بحار ٬ ج ۸ ٬ ص ۱۴۶

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:18
فلسفه و عرفان

ا

مرحوم دستغیب شیرازی در سرای دیگر فرموده : مراد از « وَ ظِلٍّ مَمْدودٍ » ( سایه گسترده و کشیده شده ) سایه عرش الهی و لطف خداوندی است ٬ یعنی همه بهشتیان ٬ در سایه لطف خداوند قرار می گیرند و از رحمت و نعمت و رافت الهی بهره مند می گردند .
بعد فرموده : هفت طایفه در زیر سایه لطف الهی هستند :
۱- کسی که نمازش را در مسجد می خواند و وقتی که از مسجد بیرون می رود دلش در مسجد است تا وقت نماز بعدی شود و وارد مسجد گردد.
۲- کسی که شهوت حرامی برایش پیش آید اما از ترس خدا آن را ترک کند .
۳- کسی که پنهانی صدقه بدهد ٬ طوری که غیر از خدا احدی نفهمد .
۴- کسی که به یاد گناهانش بیفتد و بترسد و بلرزد و از چشمانش اشک جاری شود .
۵- امام و پیشوای عادل که برای رضای خدا مومنان را راهنمایی کند.
۶- جوانی که جوانی خود را در عبادت و اطاعت خداوند صرف کند.
۷- دو نفری که همدیگر را برای خدا دوست بدارند و از هم جدا بودنشان در فرمان برداری از خدا باشد.۱

۱) سرای دیگر ٬ ص ۲۰۵.
لازم به ذکر است که : در قرآن چندین آیه دیگر مربوط به سایه است که حالتهای مختلف آن را بیان می کند از جمله سجده آن برای خدا که چون در مورد بهشت نیست ما نیاورده ایم اما آدرس بخشی از آنها را در اینجا بیان می کنیم.
بقره: ۵۷ ٬ ۲۱۰ /اعراف :  ۱۶ ٬ ۱۷ / رعد : ۱۵ / نحل : ۴۸ ٬ ۸۱/فرقان : ۴۵ / فاطر : ۲۱.

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:17
فلسفه و عرفان

از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود « وقتی که جنازه ی انسان را دفن می کنند ٬ دو فرشته به نام نکیر و منکر ٬ نزد او می آیند ٬ که صدایشان مانند رعد غرنده ٬ و چشمهایشان مانند برق خیره کننده است ٬ که زمین را با نیش های خود می شکافند ٬ و پاهای خود را با موهای خود به شدت بر زمین می کوبند و به سوی مرده می آیند.۱
و در روایت دیگر آمده که :
« نکیر و منکر با غیظ و غضب وارد قبر می شوند و با صدایشان چنان بلند و ترسناک است که همچون صدای غرش رعد است . و چشمهایشان همچون نور رعد و برق می درخشد . و چنان صیحه ای بر میت می زنند که موهای بدنش سیخ سیخ می شود . او را بلند می کنند و می نشانند بعد شروع می کنند به سوال کردن ٬ که مرده وقتی این افراد و این حالت ها را می بیند لال می شود .۲
البته چگونگی برخورد آنها با میت ٬ بر اساس ایمان و انحراف او است ٬ و چهره ی آنها در برخورد با مومن خالص ٬ با چهره ی آنها در برخورد با کافر خالص ٬ تفاوت دارد ٬ چنان که ابوبصیر از امام صادق (ع) پرسید : « آیا این دو فرشته بر مومن و کافر ٬ به یک صورت ٬ وارد می شوند ؟»
امام صادق (ع) فرمود : « نه »۳

۱) فروع کافی ٬ ج۳ ٬ ص ۲۳۸ و ۲۳۶.
۲) بحار ٬ ج۶ ٬ باب احوال القبر و البرزخ.
۳) فروع کافی ٬ ج۳ ٬ ص ۲۳۸.

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:16
فلسفه و عرفان

وقتی میت در قبر گذاشته می شود و همه می روند مَلَکی ظاهر می شود به نام «رومان» یا «فتّان القبور» بعضی هم اسم او را «رومان فتّان» گفته اند . به هر حال این ملک قبل از نکیر و مکر در نزد میّت حاضر می شود و کارش این است که ببیند اعمال میت چه صورت و وضیعتی دارد آیا از اهل سعادت است یا شقاوت . عبدالله بن سلام می گوید : از رسول خدا (ص) در مورد رومان سوال کردم فرمود : او ملکی است قبل از نکیر و منکر وارد می شود و به میت می گوید : تمام کارها و اعمالی که در دنیا انجام داده ای را بشمار . او می گوید : من یادم نیست . رومان می گوید : من یادم است می گویم تو بنویس . می گوید : با چی بنویسم و بر چی بنویسم ؟ می گوید : با انگشتت به عنوان قلم و با آب دهنت به عنوان مرکب و بر کفنت به عنوان کاغذ بنویس . او ابتدا اعمال خوب خویش را می نویسد بعد نوبت اعمال بد می رسد ٬ خجالت می کشد بنویسد. رومان می گوید : ای خطاکار ! در دنیا وقتی آن اعمال زشت و قبیح را انجام می دادی از خدا خجالت نمی کشیدی ٬ حالا خجالت می کشی ؟ ! رومان گرز را بر می دارد او را بزند . می گوید : مهلت بده تا بنویسم. همه گناهان و خطاهایش را هم می نویسد . رومان می گوید : حالا مهر کن . می گوید : من که مهر ندارم؟ می گوید : با انگشتت مهر کن سپس به گردنت بنداز و تا روز قیامت این اعمالت در گردنت خواهد ماند که خداوند در قرآن فرمود :
« وَ کُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشوُراً » ( اسراء/۱۳ و ۱۴ ) 
یعنی : « و کارنامه ی هر انسانی را به گردنش آویخته ایم ٬ و روز قیامت برای او نامه ای که آن را گشوده می بیند بیرون می آوریم. »
شاهد این روایت ٬ جریان آن مرده ای است که حضرت سلمان در آخر عمرش با همراهان به قبرستان رفت و مرده ای را صدا زد و سوالاتی از او کرد او هم جریان رومان را بیان کرد که ما مشروح جریان سلمان با آن مرده را در مطالب قبل نوشتیم .
در هر صورت رومان فتان القبور بعد از شناسایی او پیش نکیر و منکر می رود و گزارش می دهد تا نکیر و منکر با توجه به اعمال او با صورت نیکو یا زشت وارد شوند.۱

۱) کفایة الموحدین ٬ ج۴ ٬ ص ۲۳۱.

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:15
فلسفه و عرفان

صداها و نغمه های خوش ٬ جیزی است که با روح و فطرت انسان سازگار است ٬ منتهی اسلام جلو ساز و آوازهای مطرب و حرام را که انسان را حالی به حالی می کند گرفته . نغمه ها و آوازهای غیر مطرب که هم با ساختمان وجودی بشر سازگار است و هم با دستورات اسلام ٬ نه تنها حرام نیست بلکه مستحب نیز می باشد . مثلا تاکید شده است که قرائت قرآن با صوت حسن و زیبا باشد . یا کسی اذان بگوید که صدایش نیکو است . در بهشت نیز نغمه های خوش فراوان است ٬ مثلا شاخه های درختها چنان منظم به هم می خورند و صداهای خوش تولید می کنند که روح را صفا می دهد . و پرندگان بهشتی در کنار چشمه سارها و باغها و درختان و نهرهای بهشتی چنان با الحان خوش می خوانند که با توجه به محیط مناسب و صدای آبشارها و جویبارها چنان فضایی ایجاد می شود که روح انسان مدهوش می شود .
امام رضا (ع) : می فرماید : « بر روی درختان پر میوه بهشتی مرغان آواز خوانی هستند که بدن ایشان از مروارید است و بالهایشان از یاقوت ٬ این مرغان آواز خوان با انواع و اقسام صداهای خوش و دلکش برای بهشتیان آواز می خوانند و نغمه سرایی می کنند. »
همچنین امام صادق (ع) می فرماید : « در بهشت درختی است که خداوند به بادها دستور می دهد که بر آن درخت بوزند ٬ آنگاه از آن درخت آوازی بلند می شود که هرگز خلایق ٬ ساز و آوازی به خوشی و خوبی آن نشنیده باشند . » سپس فرمودند : « این در عوض آن است که پرهیزگاران در دنیا از ترس خدا شنیدن غنا و موسیقی مطرب را ترک کردند . »۱
پیامبر اکرم (ص) می فرماید : هر بنده ای که وارد بهشت می شود دو تا حورالعین بالای سرش می نشینند و دو تا هم پایین پایش و با صورت زیبا برای او غنا و موسیقی و ساز و آواز می زنند و می خوانند که البته با ساز شیطانی نیست بلکه با تمجید و تقدیس رحمانی است و صدای ساز و آواز آنان را تمام جن و انس می شنوند.
همچنین در روایت بعدی آمده که : پیامبر اکرم (ص) برای مردم صحبت می کرد و از نعمتها و زنان بهشتی می گفت ٬ یک بادیه نشین که در بین جمع حاضر بود روی دو زانو نشست و عرض کرد : ای رسول خدا ! آیا در بهشت غنا و موسیقی هم هست ؟ حضرت فرمود : بلی ای اعرابی ٬ در بهشت نهری است که در اطراف آن دختران سفید و زیبا و خوشگلی هستند که با صدای زیبا و دلکش مشغول نغمه سرایی و آواز خوانی هستند که همانند آن را هرگز خلایق تا آن موقع نشنیده اند ٬ و این بهترین نعمت بهشتی است.
و در روایت بعدی آمده است که : در بهشت درختانی است که بر آنها زنگهایی از نقره بسته اند که هرگاه دل اهل بهشت ٬ غنا و موسیقی بخواهد خداوند ٬ از زیر عرش ٬ بادهایی بر آن زنگها می وزد و آنها به صدا در می آیند و چنان صدای خوش و آواز قشنگی از آنها بر می خیزد که اگر اهل دنیا آن صداها و ساز و آواز شادی بخش را بشنوند از خوشحالی زیاد قالب تهی خواهند کرد .
در روایت بعدی آمده که : پیامبر اکرم (ص) در مورد درجات و نهرها و مقامات بهشتی صحبت می کرد ٬ فردی بلند شد و عرض کرد : یا رسول الله ! من صوت حسن و آوازهای خوش را دوست دارم آیا در بهشت آواز خوش هم برای من است ؟ حضرت فرمود : آری قسم به خداوندی که جانم در دست اوست ٬ در بهشت درختی است که خداوند به آن دستور می دهد بر گوش بندگان من که در دنیا مشغول عبادت و ذکر و یاد من بودند از صداهای خوش و ساز و آوازت برسان . آن درخن نیز چنان با صدای بلند می خواند و می نوازد که خلایق مثل آن را قبل از آن هرگز نشنیده اند و صدای ساز و آواز آن درخت ٬ تسبیح خداوند است.۲
همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند : به هر بهشتی تعداد زیادی از زنان بهشتی و حورالعین می دهند ٬ هر ساعت که نوبت هر یک از آنان باشد همه زنان پیش او جمع می شوند و با صدای زیبا و دلکش شروع به آواز خوانی می کنند که هیچ چیزی شیرین تر از آن نیست ٬ طوری که تمام موجودات بهشتی از آن صدای دلکش به اهتزاز در می آیند و خوشحال می شوند . آنان دسته جمعی چنین می خوانند :
نحن الخالدات فلا نموت ابدا
نحن الناعمات فلا نباس ابدا
نحن الراضیات فلا نسخط ابدا۳
یعنی : ما همیشه در بهشت هستیم و هرگز نخواهیم مرد . و خیلی نرم خو و لطیف و ملایم هستیم و هرگز غمگین و محزون و ناراحت نمی شویم . وما همیشه راضی و خوشنود هستیم و هرگز غیظ و غضب نمی کنیم.
زنان و حوریان بهشتی با این اشعار پر معنی مشغول ترانه خوانی و نغمه سرایی می شوند و خوشحالی شوهران بهشتی خویش را صد چندان می کنند.
و در روایت دیگری آمده که : زنان بهشتی دست یکدیگر را می گیرند و به طور دسته جمعی با صدای زیبا و دلربا شروع به خواندن می کنند. حورالعین ها اشعاری که قبلا ذکر شد می خواندند ٬ غیر حورالعین ها و زنان دنیایی نیز چنین می خوانند:
نحن المصلیات و ما صلیتین
نحن الصائمات و ما صمتنّ
نحن المتوضیات و ما توضیتنّ
نحن المتصدقات و ما تصدقتنّ
فغلبنهن و الله ۴
یعنی : ما در دنیا نماز خواندیم امل حورالعین ها نماز نخواندند . ما روزه گرفتیم ٬ آن ها روزه نگرفتند . ما وضو گرفتیم ٬ آنها وضو نگرفتند . ما صدقه دادیم ٬ آنها صدقه ندادند ٬ پس به خدا ما بر آنها غلبه کردیم و پیروز گشتیم .
همچنین در روایت دیگری آمده که :
در بهشت نهری است که دختران بهشتی دور تا دور آن نهر را گرفته اند ٬ خداوند به ایشان دستور می دهد که تمجید و تسبیح و تحمید مرا به گوش بندگانم برسانید . آنان نیز با صدای بلند و با لحن و آواز خوش شروع به آواز خوانی می کنند که خلائق هرگز همانند آن را نشنیده اند و اهل بهشت همه شان با شنیدن آن آواز ٬ بسیار خوشحال و شاد و مسرور می گردند.۵

۱)کفایة الموحدین ٬ ج۴ ٬ ص۳۸۱.
۲)بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۹۶.                       ۳) بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۹۸ .
۴) بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۰۷.                      ۵) همان ٬ ص ۲۱۴.

 

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:14
فلسفه و عرفان

علامه سید محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان نقل کرده که : استاد ما عارف برجسته « حاج میرزا علی آقا قاضی » می گفت :
در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما ٬ مادر یکی از دخترهای افَنْدِی ها ( سنّی های دولت عثمانی ) فوت کرد.
این دختر در مرگ مادر ٬ بسیار ضجّه و گریه می کرد ٬ و جداً ناراحت بود ٬ و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه ی حاضران به گریه افتادند .
هنگامی که جنازه ی مادر را در میان قبر گذاشتند ٬ دختر فریاد می زد : من از مادرم جدا نمی شوم ٬ هر چه می خواستند او را آرام کنند ٬ مفید واقع نشد ٬ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند ٬ ممکن است جانش به خطر بیفتد ٬ سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند ٬ و دختر هم پهلوی مادر در قبر بماند ٬ ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند ٬ و فقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند ٬ و دریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر ٬ کنار مادر خوابید ٬ فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند به سر دختر چه آمده است ٬ دیدند تمام موهای سرش سفید شده است.
پرسیدند : چرا اینطور شده ای ؟
در پاسخ گفت : شب کنار جنازه ی مادرم در قبر خوابیدم ٬ ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد ٬ آن دو فرشته مشغول سوال از عقاید مادرم شدند و او جواب می داد ٬ سوال از توحید نمودند ٬ جواب درست داد ٬ سوال از نبوت نمودند ٬ جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله (ص) است .
تا اینکه پرسیدند : امام تو کیست ؟
آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت :« من امام او نیستم » ( آن مرد محترم ٬ امام علی (ع) بود . )
در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید.
من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
مرحوم قاضی می فرمود : چون تمام طایفه ی آن دختر ٬ در مذهب اهل تسنّن بودند ٬ تحت تاثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند ( زیرا این واقعه با مذهب تشیَع ٬ تطبیق می کرد ) و خود آن دختر ٬ جلوتر از آنها به مذهب تشیّع ٬ اعتقاد پیدا کرد. ۱ 

۱) معادشناسی علامه محمد حسین تهرانی ٬ ج۳ ٬ ص۱۱۰ -  داستان دوستان ٬ ج۵ ٬ ص ۲۱۷ 

 

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:13
فلسفه و عرفان

« فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابُ مِنْ نارٍ »۱
« وَ تَرَی الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنینَ فِی الْاَصْفادِ سَرابیلُهُمْ مِنْ قطِرانٍ وَ تَغْشی وُجوهُهُمُ النّارُ »۲

« کسانی که کافر شدند لباسهایی از آتش برای آنها بریده می شود . و در روز قیامت مجرمان را باهم در غل و زنجیر می بینی که لباسهایشان از ماده چسبنده بدبوی اشتعال زاست و صورتهایشان را آتش می پوشاند . »
« قطران » نوعی ماده سیاه رنگ قابل اشتعال است ٬ چیزی شبیه مخلوطی از قیر و بنزین که خیلی هم بدبو و بدمنظر است و در آتش دوزخ سریعا آتش می گیرد و شعله ور می شود .
لباس اهل جهنم یا قطعه هایی از مس و آهن گداخته و سرخ شده است و یا قطران است.
امام باقر (ع) می فرماید : « به اهل جهنم هفتاد جامه از آتش می پوشانند و کلاهی از آتش بر سرشان می گذارند.
جبرئیل هم به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد که : اگر یکی از پیراهن و سرابیل اهل جهنم بین زمین و آسمان آویزان شود ٬ تمام اهل زمین از بوی بد و حرارت آن می میرند .پیامبر اکرم (ص) با شنیدن این حرف گریه کرد.۳ 

۱) حج/۱۹      ۲) ابراهیم / ۵۰ -۴۹
۳) اقتباس از بحار ٬ ج۸ ٬ باب النار

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:12
فلسفه و عرفان

 

در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که :
امام صادق (ع) فرموده : از حیوانات دنیایی در بهشت تنها چند حیوان خواهد بود:
۱) الاغ بلعم بن باعور ( مشهور به بلعم باعورا )
۲) ناقه حضرت صالح
۳)گرگ حضرت یوسف
۴) سگ اصحاب کهف.۱
بعضی هم گفته اند : گوسفند قربانی هابیل و گوسفند قربانی حضرت ابراهیم (ع) که به جای حضرت اسماعیل ذبح کرد وارد بهشت خواهند شد و احتمالا حیوانات دیگری هم باشند.

۱) تفسیر علی بن ابراهیم ٬ ص ۳۹۴    -     بحار ٬ ج۸ ٬ ص ۱۹۵

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:11
فلسفه و عرفان

 

 رسول اکرم (ص) می فرماید : « در بهشت درختی است که از آن اسبهای ابلق ( سیاه و سفید ) با دو بال و با زینهایی از یاقوت بیرون می آیند . اولیای خدا بر آنها سوار می شوند و به هر جای بهشت بخواهند به پرواز در می آیند . اهل بهشت از خدا می پرسند : خدایا ! این بندگان تو چگونه به این مقام و جایگاه رسیده اند که ما از آن محروم هستیم ؟ جواب می شنوند :
آنها کسانی هستند که در دنیا شبها از بستر خواب بیرون می آمدند و به نماز و راز و نیاز مشغول بودند ٬ در حالی که شما در خواب بودید ٬ و روزها که شما می خوردید و می نوشیدید ٬ آنها روزه می گرفتند و همیشه از ترس و شوق من می گریستند. »۱


) صائمان صالح ٬ ص ۱۱۹.

چهارشنبه 25/9/1388 - 16:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته