• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 3867روز قبل
مهدویت
مهدی جان!
سئوالی ساده دارم از حضورت ... من آیا زنده ام وقت ظهورت ...
اگر که آمدی من رفته بودم ... اسیر سال و ماه و هفته بودم ...
دعایم کن دوباره جان بگیرم ... بیایم در رکاب تو بمیرم...
جمعه 28/8/1389 - 14:19
اهل بیت

1- ابوحمزه ثمالى آورده است كه: در یكى از روزها در محضر درس امام محمدباقر علیه السلام بودم، هنگامى كه حاضران ‏رفتند، امام باقر علیه السلام فرمود:

اباحمزه! از رخدادهایى كه خداوند آن را قطعى ساخته است قیام قائم ماست. هر كس در آنچه مى‏گویم ‏تردید كند با حال كفر به خدا، او را ملاقات خواهد كرد. آنگاه افزود: پدر و مادرم فداى وجود گرانمایه او باد كه همنام و هم‏كنیه من است و هفتمین امام پس از من. پدرم فداى كسى باد كه زمین را لبریز از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است .

یا اباحمزه! هر كس سعادت دیدار او را داشت و همان گونه كه به پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه‌السلام سلام و درود مى‏گوید بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گردید، بهشت‏ بر او واجب مى‏گردد و هر كس به آن وجود گرانمایه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جاى خواهد داد و چه بدجایى است جایگاه ستمكاران! (17)

 

2- بانوى دانش پژوهى كه به (ام‏هانى) شهرت داشت آورده است كه بامدادى بر حضرت باقر علیه السلام وارد شدم و گفتم: سرورم! آیه‏اى از قرآن شریف، ذهن و فكرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است .

فرمود: كدام آیه ام‏هانى؟ بپرس!

گفتم: این آیه شریفه كه مى‏فرماید: فلا اقسم بالخنس. الجوار الكنس. (18)

فرمود: به! به! چه مسئله خوبى پرسیدى، این مولود گرانمایه‏اى است در آخرالزمان. او (مهدى) این عترت پاك ‏است. مهدى خاندان وحى و رسالت، براى او غیبت و حیرتى است كه گروهى در آن گمراه مى‏گردند و گروه‌هایى راه حق و هدایت را مى‏یابند. خوشا به حالت اگر او و زمان او را درك كنى ... و خوشا به حال آنان ‏كه او را درك خواهند نمود. (19)

دوشنبه 24/8/1389 - 16:9
اهل بیت

امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در میدان بندگى خدا و احیاى دین و ترویج‏علم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 (1) رحلت كرد.

در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى دیگرى نیز وجود دارد.دسته‏اى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندكى سالهاى 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد كرده‏اند، اما بیشترین منابع تاریخى سال 114 (8) را متذكر شده‏اند.

منابع روایى و تاریخى علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانسته‏اند، مسمومیتى كه دستهاى حكومت امویان در آن دخیل بوده است. (9)

از برخى روایات استفاده مى‏شود كه مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه‏اى كه بدن آن گرامى از شدت تأثیر سم‏بسرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)

در این كه چه فرد یا افرادى در این ماجراى خائنانه دست داشته‏اند، نقلهاى روایى و تاریخى از اشخاص مختلفى نام برده‏اند.

بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانسته‏اند. (11)

بخشى دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفى كرده‏اند. (12)

برخى از روایات نیز زید بن حسن را كه از دیر زمان كینه‏هاى عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى این توطئه به شمار آورده‏اند. (13)

به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرین سالى كه مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل كرده‏اند 118 هجرى مى‏باشد. (15)

با این كه نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندكى تأمل در منابع روایى و تاریخ، بعید نمى‏نماید كه همه آنها به گونه‏اى صحیح باشد زیرا عامل شهادت آن حضرت لازم نیست یك نفر باشد بلكه ممكن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشته‏اند كه هر روایت و نقل، به یكى از آنان اشاره كرده است.

با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آمیز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انكار ناپذیر بنى امیه با خاندان على (ع) شك نیست كه او در از میان بردن امام‏باقر (ع) ـ اما بشكلى غیر علنى ـ انگیزه‏اى قوى داشته است.

بدیهى است كه هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نیروهاى مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را كه عنصرى اموى و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام مى‏گیرد و او امكانات لازم را در اختیار فردى كه از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مى‏آید و مى‏تواند در محیط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و كسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.

امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به ملاقات الهى شتافت و در بقیع، كنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)

بین نماز ، وقت دعا گریه می كنی
با هر بهانه در همه جا گریه می كنی

در التهاب آهِ خودت آب می شوی
میسوزی و بدون صدا گریه می كنی

هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد
اما به یاد كرب و بلا گریه می كنی

اصلاً خود تو كرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می كنی

آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می كنی

با یاد روزهای اسارت چه می كشی ؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می كنی

با یاد زلفِ خونی مردان نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می كنی

هم پای نیزه ها همه جا گریه كرده ای
هم با تمام مرثیه ها گریه می كنی

دیگر بس است « چشم ترت درد می كند ! »
از بس كه غرق اشك عزا گریه می كنی

یوسف رحیمی

 

دوشنبه 24/8/1389 - 16:6
اهل بیت
وصیت امام(ع)

شیخ كلینى در كتاب كافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت كرده است كه امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود: هنگامى كه به‏درود حیات گفتم زمین را برایم بشكافید و قبرى مهیا كنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق كنید.

نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است كه امام باقر (ع) شكافتن زمین را از برخى جهات بهتر مى‏دانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.

كلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود:

پدرم هر آنچه از كتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعت ‏سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت كردم كه یكى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود. پس به من فرمود:

«بنویس این چیزى است كه یعقوب فرزندانش را بدان وصیت كرد كه اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنكه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت كرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مى‏دهد كه او را به جامه بردى كه هر جمعه در آن نماز مى‏خواند كفن كند و عمامه‏اش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى كفن او را باز كند. سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت كند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود كه بر آن شاهد طلب كردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه كه به تو وصیت نكرده‏ام و مى‏خواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مى‏خواست به این وسیله همگان بدانند كه جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.

كلینى در كافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت كرده است كه فرمود: پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساكن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین كردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى كه من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و كفن كن و قبرم را چهار انگشت‏بالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض كردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این كارها امر مى‏كردى، انجام مى‏دادم. چرا درخواستى تا عده‏اى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مى‏خواستم با تو نزاع نكنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نكنند و بدانند كه تو وصى منى) .

كلینى در كافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود كه وى را در سه جامه كفن كنم. یكى رداى جمره‏اى او بود كه در روز جمعه با آن نماز مى‏خواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض كردم: چرا اینها را مى‏نویسى؟فرمود: مى‏ترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه كفن كن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو كفن محسوب مكن بلكه عمامه از چیزهایى است كه بدن را به آن مى‏پوشانند.

شیخ كلینى در كافى به سند خود نقل كرده است كه امام باقر (ع) وصیت كرد كه هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این كار را از سنت مى‏دانست. زیرا پیامبر مى‏فرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل كردند.

دوشنبه 24/8/1389 - 16:5
اهل بیت
احتجاج آن حضرت با محمد بن منكدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش

شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: محمد بن منكدر مى‏گفت: گمان نمى‏كردم كسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد كه فضل او را داشته باشد، تا اینكه پسرش محمد بن على را دیدم.

مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود كه من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مى‏بود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هیكل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تكیه داده بود.من با خودم گفتم: یكى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا كوشش مى‏كند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیك او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى كه عرق مى‏ریخت با گشاده‏رویى جوابم گفت.به وى عرض كردم: خداوند كار ترا اصلاح كناد! یكى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا كوشش مى‏كند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏كنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تكیه كرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى كه من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز كنم.بلكه من هنگامى از مرگ باك دارم كه از راه برسد در حالى كه من مشغول به یكى از معاصى الهى باشم.

محمد بن مكندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت كند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» .

كلینى در كافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل كرده‏اند.

نگارنده: معناى سخن محمد بن منكدر كه گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است كه وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏كرد و دست از كسب و كار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم كرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت كند كه مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ مى‏دهد كه: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد كه این خود از برترین عبادات است.اندرزى كه این سخن براى ابن منكدر داشت این بود كه وى در ترك كسب و كار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود كه ابن منكدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم...»

بنابر همین اصل است كه از صادقین (ع) دستور اشتغال به كسب و كار و نهى از افكندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است كه اگر كسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى كسب و كار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل كرده است كه فرمود: «ملعون است ملعون است كسى كه خود را سربار مردمان قرار دهد» .

دوشنبه 24/8/1389 - 16:3
اهل بیت

بنابر نقل مدائنى، روزى یكى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏اى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را كه ندیده باشم عبادت نمى‏كنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیده‏اى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مى‏بینند.با حواس به درك نمى‏آید و با مردمان قیاس نمى‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در كار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او خداوندى است كه جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.

دوشنبه 24/8/1389 - 16:1
اهل بیت
علم بی نهایت

اول، علم و دانش: در كشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در كتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حكم بن عتیبه نقل شده است كه در مورد آیه ان فى ذلك لایات للمتوسمین (1) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم كرد كه گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است.

ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش كرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره كرد و به پرسش كننده گفت : نزد این كودك برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشكل خود را مطرح كرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه كرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند كه از همه علوم آگاهى دارند.

در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل كرده است كه گفت: من هیچ یك از دانشمندان را ندیدم كه نسبت به دانشمندى دیگر كم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم را مى‏دیدم كه در نزد او چون شاگردى مى‏كرد.

شیخ مفید در كتاب ارشاد مى‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء مكى، روایت كرده است كه گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم كه نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش كمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حكم بن عتیبة را با آن آوازه‏اى كه در میان پیروانش داشت مى‏دیدم كه در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود كه در برابر آموزگارش قرار گرفته است.

ابن جوزى در تذكرة الخواص، مى‏نویسد: عطاء مى‏گفت هیچ یك از دانشمندان را ندیدم كه دامنه دانایى‏اش نسبت به دانشمندى دیگر كمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم را دیدم كه در نزد آن حضرت چونان پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گوید: «منظور وى از حكم همان حكم بن عتیبه بود كه در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد» .

این سخن، چنان كه ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه كه شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت كرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در كتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل كرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب كفایت مى‏كند.

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل كرده است كه گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در كتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت كه هرگز از كسى نشنیده بودم.

شیخ مفید مى‏نویسد: از هیچ كدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب كه از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است.

ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر كه از علم و دانش آن حضرت بهره‏مند گشته‏اند، یاد خواهیم كرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت كسب علم كرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏كردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و كلام كمال استفاده را به عمل مى‏آوردند.

دوشنبه 24/8/1389 - 16:0
اهل بیت

امام محمّدباقر(علیه السلام) در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احكام اسلامى پرداخت و ضمن حلّ مشكلات علمى به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارةبن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلى، همّت گماشت.
آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود.
آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اكناف پیچیده بود كه ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شكافنده دانش ها گردید.
یكى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره او مىنویسد:«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، حقایق احكام و حكمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده كه جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست كه وى را شكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند .»عبدالله بن عطا یكى از شخصیّت هاى علمى زمان امام، مىگوید:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على(علیه السلام) از نظر علمى حقیر و كوچك ندیدم.»امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن كریم استناد مىنموده و از كلام خدا شاهد مىآورده و فرموده است: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسید كه در كجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفى كنم.»

دوشنبه 24/8/1389 - 15:59
اهل بیت

 

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.
پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)، و مادر مكرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى مىباشد.
از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنىهاشم منسوب است.
شهادت امام باقر(علیه السلام) در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خلیفه اموى، به وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع مىباشد.
آن حضرت یكى از اطفال اسیر فاجعه كربلا مىباشد كه در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مباركش گذشته بود.
حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشكلات علمى مسلمانان به شمار مىرفت.
وجود امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه اى بود براى اقدام به وظایف دگرگون سازى امّت.
زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند كسانى مىشناختند كه جان خود را فدا كردند تا موج انحراف ـ كه نزدیك بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
آنان از این رو قربانى شدند تا مسلمانان بدانند كه حكّامى كه به نام اسلام حكومت مىكنند، از تطبیق اسلام با واقعیت آن به اندازه اى دوراند كه مفاهیم كتاب خدا و سنّت رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در یك طرف قرار دارد و آن حاكمان منحرف در طرف دیگر.
امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاكمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشكار سازد كه چنان امورى تحقّق یافته است.
هشام بن عبدالملك خلیفه نابكار اموى وقتى به امام(علیه السلام) اشارت مىكند و مىپرسد كه این شخص كیست؟ به او مىگویند او كسى است كه مردم كوفه شیفته و مفتون اویند.
این شخص، امام عراق است.
در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مىخواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مىپرسیدند.
این امر اندازه نفوذ وسیع او را در قلوب توده هاى مردم نشان مىداد.
از سوى فقیهان بزرگ كه وابسته به حوزه هاى فكرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مىشد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مىآمد، از او پاسخ مىخواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع كننده و مستدلّ و محكم خود آنان را به اعجاب وامىداشت.
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث كه تربیت كرده بود پایگاهى مهّم به شمار مىآمد.
جابر جعفى گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت كرد.» و محمّد بن مسلم گوید: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مىنمود از ابوجعفر(علیه السلام)مىپرسیدم تا جایى كه سى هزار حدیث از او سؤال كردم.»امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف مىكند:«همانا شیعه ما، شیعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بىریایى از ما طرفدارى مىكنند و براى زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمىكنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند. براى آن كس كه همسایه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش مىگیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مىكند.»

دوشنبه 24/8/1389 - 15:58
سياست

تریبون مستضعفین- کتاب خاطرات جرج دبیلو بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، منتشر شد. این کتاب که با عنوان «لحظات تصمیم گیری- Decision Points » در تیراژ یک میلیون و پانصد هزار نسخه توسط انتشارات کراون از روز سه شنبه روانه بازار شده است دارای ناگفته‌های بسیاری از دوران ریاست‌جمهوری بوش پسر است.

از موقع ترک دفتر بیضی شکل کاخ سفید، جرج بوش تا کنون هیچ مصاحبه‌ای درباره دوران ریاست‌جمهوری خود انجام نداده بود و بنا بر ادعای انتشارات کراون او تمام این زمان را به نوشتن این کتاب مشغول بوده است.

بوش در اظهار نظری درباره‌ی این کتاب گفته است: « نخواسته‌ام خاطرات گذشته خود را به یاد آورم و بیشتر سعی کرده‌ام همانطور که در عنوان کتاب آمده درباره نقاط حساس تصمیم گیری‌های زندگی‌ام بنویسم.»


بخش هایی از این خاطرات بدین شرح است:

صادر کردن مجوز آزمایش داروهای جدید بیماری ایدز و مالاریا روی مردم آفریقا به دستور من بود
جرج بوش در کتاب خود به صراحت به اشتباهات خود اعتراف کرده که از جمله این اشتباهات می‌توان به قوانین اصلاحات آموزشی، مجوزهای صادر شده برای درمان بیماری ایدز و مالاریا و آزمایش آن روی میلیون‌ها انسان در آفریقا و برنامه‌های ضد تروریستی‌اش برای محافظت از مردم آمریکا اشاره کرد.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر مشروبات الکی را ترک کردم
بوش در این کتاب جرئیاتی درباره حادثه‌ی فرو ریختن برج‌های تجارت جهانی نوشته است که در آن سال تصمیم به ترک مشروبات الکلی می‌گیرد. بوش دراین باره می‌نویسد: بعد از شنیدن خبر حمله به برجهای دوقلو به صندلی خود تکیه داده و به یاد سخنان کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی‌ام افتادم. برای من روشن بود برخورد اولین هواپیما به مرکز تجارت جهانی شاید از روی اتفاق بود، اما دومین برخورد یقیناً یک حمله بود و برخورد سوم نیز مشخصاً یک اعلامیه جنگ به شمار می‌رفت. این حملات خون مرا به جوش آورد، من تصمیم خود را گرفته بودم، ما عاملان این حملات را شناسایی کرده و به سزای عمل‌شان می‌رسانیم و فردای آن روز مأموریت دولت من مشخص بود من باید از مردممان و از آزادی خود دفاع می‌کردم.

می‌دانستم هرگز بن لادن را پیدا نخواهیم کرد
می‌دانستم ما هرگز بن لادن را پیدا نخواهیم کرد اما می‌توانیم او را مجبور کنیم روش‌هایش را عوض کند. این به ما کمک می‌کند او را نادیده بگیریم و فراموشش کنیم تا اینطور نشان دهیم که ۱۱ سپتامبر آنقدرها هم اتفاق مهمی نبوده است. شدیدا می‌خواستم بن لادن را تسلیم عدالت کنم. حقیقت این بود که تلاش‌های ما برای جستجوی او کافی نبوده است.

از اینکه در حمله به عراق تسلیحات هسته‌ای پیدا نکردیم حالت تهوع دارم
وی همچنین به روند تصمیم گیری‌های خود در مورد حمله به عراق پرداخته و ضمن دفاع از عملکرد جنگ طلبانه خود بار دیگر مدعی شده است که ساقط کردن نظام دیکتاتوری صدام حسین در عراق به ایجاد جهانی امن تر کمک کرده است. بوش در عین حال با اذعان به دروغین بودن بهانه حمله آمریکا به عراق ادعا کرده است: کشف این حقیقت که هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق وجود نداشته حس انزجار را در من برانگیخت و موجب رنجش خاطرم و حالت تهوع من شد. ما در عراق اشتباه کردیم ولی علت حمله صحیح بوده است.

اسپانیا از بزرگترین طرفداران جنگ عراق بود
تعداد زیادی از رهبران جهان با من در جنگ عراق مشارکت کرده‌اند و اما آزنار در راس آنها حضور داشت و از قوی‌ترین طرفداران جنگ بود. آزنار فقط طرفدار جنگ نبود، بلکه با ارایه تفکراتی جدید در طراحی این جنگ نیز سهیم بود و در همان ابتدای جنگ پیشنهاد استقرار ناو هواپیماهابر یو.اس. اس. آبراهام لینکلن را داد که من نیز بلافاصله با پیشنهاد آزنار موافقت کردم. خوزه ماریا آزنار، نخست وزیر اسپانیا در جریان جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳ بود.

شکنجه‌ی زندانیان گوانتانامو و «واتربردینگ» به دستور من بود
بوش انتقادهای وارده بر دولت خود در مورد شکنجه زندانیان گوانتانامو را پذیرفته و اعتراف کرده شکنجه مظنونان دستگیر شده توسط ماموران سیا در این زندان با شیوه‌هایی غیرانسانی مانند غرق مصنوعی به دستور وی صورت می‌گرفته است.
همچنین در این کتاب آمده است که وقتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، برای شکنجه خالد شیخ محمد، یکی از مظنونان دست داشتن در حملات ۱۱ سپتامبر، با روش غرق‌ مصنوعی کسب تکلیف کرده است، بوش به آن پاسخ مثبت داده است. من می‌دانستم روزی این مسأله به اطلاع عموم مردم خواهد رسید و فاش خواهد شد ولی مجبور بودیم و اعتقاد داشتیم مردم آمریکا نیز با اهداف ما همراه خواهند شد. من معتقدم که این تصمیم زندگی یکسری از مردم را نجات داد.

اقدامات ما پس از طوفان کاترینا کافی نبود
طوفان کاترینا دیگر موضوعی است که در کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای خاطرات بوش به آن اشاره شده است. بوش در این باره نوشته است: یکی از بدترین لحظات ریاست جمهوری من طوفان کاترینا بود که در پی آن یکی از ساکنان نیواورلئان درتلویزیون گفت “رئیس جمهور به علت نژاد پرستی به مردم نیواورلئان بی توجهی می کند” ولی من به لورا گفتم که این بدترین حادثه در طول حکومت من در کاخ سفید بود. امروز هم همان احساس را دارم. بعد از گذشت سال‌ها از حادثه کاترینا مشکل این نیست که من در آن لحظه تصمیمات اشتباهی گرفتم بلکه مشکل این است که زمان زیادی طول کشید برای نجات مردم سیاه پوست تصمیم بگیرم.

می‌خواستم با عزل دیک چینی نشان دهم در رأس امور هستم اما …
در این کتاب گفته می‌شود که آقای بوش پس از اولین دور ریاست جمهوری‌اش، به جایگزین کردن معاونش «دیک چینی» با شخص دیگری فکر می‌کرد و هدف او از چنین کاری پاسخگویی به این ایده بود که معاون رئیس‌جمهور در کاخ سفید قدرتی عظیم دارد.
جرج بوش می‌نویسد تعویض چینی «نشان می داد که من مسئول هستم». با تمام این‌ها آقای بوش تصمیم گرفت دیک چینی را در مقام معاونت ریاست جمهوری حفظ کند زیرا به گفته آقای بوش، چینی به او در «انجام کار» کمک می‌کرد.

به پنتاگون دستور دادم حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را در دستور کار قرار دهد
من به پنتاگون دستور دادم هر کاری برای حمله نیاز است بررسی و مطالعه کنند. حداقل این کار می‌تواند ساعت بمب را از کار بیاندازد! وی در ادامه در خصوص مخالفت مشاوران امنیت ملی امریکا با این اقدام سخن گفته و تصریح کرده که اکثر مشاوران معتقد بودند که این اقدام قدرت ایران را مقابل امریکا افزایش خواهد داد. بوش همچنین برنامه حمله به ایران را با تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس در میان گذاشته بود.

می‌خواستم مخفیانه به سوریه حمله کنم
مدت کوتاهی پس از دریافت گزارشی اطلاعاتی درباره وجود تاسیسات مشکوک که به خوبی در بیابانهای شرق سوریه مخفی شده بود، با ایهود اولمرت نخست وزیر وقت اسرائیل صحبت کردم. اولمرت از من خواسته بود این سایت را بمباران کنم. گزینه‌های موجود را با تیم امنیت ملی خود بررسی کرده و به بمباران این سایت فکر کرده ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که بمباران کشوری برخوردار از حاکمیت بدون هشدار یا اعلام یا توجیه قبلی، واکنش شدیدی به دنبال خواهد داشت. همچنین در این جلسه اجرای عملیات مخفی علیه این سایت بررسی شد ولی ورود یک تیم عملیات مخفی به سوریه و نابود کردن سایت و بازگشت به پایگاه بدون آن که کسی متوجه شود، ریسک بالایی داشت.

احساس می‌کردم بیشتر با تونی بلر نزدیک هستم
اولین تلفن جرج بوش بعد از حادثه یازدهم سپتامبر به تونی بلر زده شد. این مکالمه دوستی ما را بیشتر از گذشته کرد و در خصوص سران کشورهای خارجی احساس کردم بیشتر با تونی بلر نزدیک هستم. بعد از سالها بعضی از متحدان ما در پیروی از ما تردید کرده‌اند ولی فکر کنم تونی بلر هنوز هم با ماست.

فکرش را هم نمی‌کردم اوباما پیروز انتخابات شود
او به طور وحشتناکی بین رای دهنده‌ها محبوبیت پیدا کرده است. داشتم فکر می‌کردم اگر فردی آفریقایی – آمریکایی بتواند پیروز انتخاب شود چه می‌شود. شاید تا چند روز قبل از انتخابات فکرش را هم نمی‌کردم ولی حالا باید دید که اگر یک آفریقایی آمریکایی عضو کاخ سفید دو تا پسر خودش را وارد دفتر تخم مرغی (دفتر کار رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید) کند چه می‌شود. حتماً دور اتاق را با تعجب نگاه می‌کند و یکی می‌دود تا اوباما را پیدا کند؟

پنج شنبه 20/8/1389 - 14:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته