• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 218
تعداد نظرات : 328
زمان آخرین مطلب : 5489روز قبل
شعر و قطعات ادبی

صبح می خنددومن گریه کنان از غم دوست  ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست

ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی  که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست

گو کم یار برای دل اغیار مگیر  دشمن این نیک پسندد که توگیری کم دوست

نی نی ای باد مروحال من خسته مگوی  تا غباری ننشیند به دل خرم دوست

جمعه 17/3/1387 - 19:18
شعر و قطعات ادبی

مردم از درد ونمی آیی به بالینم هنوز   مرگ خود می بینم ورویت نمی بینم هنوز

بر لب آمد جان ورفتند آشنایان ازسرم   شمع را نازم که می گرید هنوز

آرزو مرد وجوانی رفت وعشق از دل گریخت غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز

روزگاری پاکشید آن تازه گل ازدامنم گل به دامان می فشاند اشک خونینم هنوز

گرچه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

خصم را ازساده لوحی دوست پندارم هنوز طفلم ونگشوده چشم مصلحت بینم هنوز

جمعه 17/3/1387 - 19:9
شعر و قطعات ادبی

گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت

گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت

گفتم چه خوش ارکار جهان گفت غم عشق

گفتم چه بود حاصل از آن گفت ندامت

پنج شنبه 16/3/1387 - 12:24
شعر و قطعات ادبی

روز وصلم به تن آرام نباشد جان را

که دمادم کند اندیشه شب هجران را

آه اگر عشوه گری های زلیخا سازد

غافل از حسرت یعغوب مه کنعان را

پنج شنبه 16/3/1387 - 12:20
شعر و قطعات ادبی

من پس از عزت وحرمت شدم ار خارکسی

کاردل بود که باکس نفتد کار کسی

دین ودنیا ودل وجان همه دادم چه کنم؟

وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی

نا امید است زدرمان دو بیمار   طبیب

چشم بیمار کسی ودل بیمار کسی

آخر کارفروشند به هیچش اینست

سود آن کس که به جان است خریدار کسی

 

پنج شنبه 16/3/1387 - 12:16
شعر و قطعات ادبی

نه من بادوست آن گفت ونه آن کرد

که با دشمن توان گفت وتوان کرد

گرفت ازمن دل وزد راه دینم

زدین ودل گذشتم قصد جان کرد

کی از شرمندگی با مهربانان

توان گفت آنچه آن نامهربان کرد

منش از مردمان رخ می نهفتم

ستم بین کآخراز من رخ نهان کرد

تو با من کردی ازجور آنچه کردی

من از شرم تو گفتم آسمان کرد

پنج شنبه 16/3/1387 - 12:9
شعر و قطعات ادبی

هرگزم امیدوبیم ازوصل و هجر یار نیست

عاشقم عاشق مرابا وصل و هجران کارنیست

هرشب ازافغان من بیدار خلق اما چه سود

آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست

دل به پیغام وفا هرکس که می آرد زیار

میدهم تسکین ومیدانم که حرف یار نیست

سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو

گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

پنج شنبه 16/3/1387 - 11:59
خانواده

چیه دلم......گرفتی واسه چی داری گریه می كنی؟

چیه دلم......شكستی واسه كی داری گریه می كنی؟

چیه دلم.....غریبی چی دیدی داری گریه می كنی؟

می گی گذاشته رفته اونیكه مثل نفس تو بود!

می گی دلتوشكسته اونیكه همه كس توبود!

می گی دیدی نموندش پای همه حرفایی زده بود

دل من می دونم داری دیوونه می شی اما باز بی خیالش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

دوشنبه 13/3/1387 - 13:17
شعر و قطعات ادبی

چون ما زدری پابكشیدیم كشیدیم  امید زهر كس كه بریدیم بریدیم

دل نیست كبوتر كه چوبرخاست نشیند  ازگوشه بامی كه پریدیم پریدیم

دوشنبه 13/3/1387 - 13:5
شعر و قطعات ادبی

گفتند خلایق كه تویی یوسف ثانی  چون نیك بدیدم بحقیقت به ازآنی

شیرینتر ازآنی به شكر خنده كه گویم ای خسرو خوبان كه تو شیرین زمانی

تشبیه دهانت نتوان كرد به غنچه  هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

صد بار بگفتی كه دهم زان دهنت كام چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی

گوئی بدهم كامت وجانت بستانم  ترسم ندهی كامم وجانم بستانی

چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند

بیمار كه دیدست بدین سخت كمانی

دوشنبه 13/3/1387 - 12:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته