• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4115روز قبل
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

صبر قتل صبر

ایستادگى،مقاومت و پایدارى.مقابله با عواملى كه انسان را از تلاش در راه هدف بازمى‏دارد، تحمل سختیها و ناگواریها به خاطر پیروز شدن و انجام وظیفه.
در حادثه كربلا،زیباترین جلوه‏هاى صبر و پایدارى در راه عقیده و تحمل‏مشكلات مبارزه ترسیم شده و سبب ماندگارى و جاودانگى آن حماسه و پیروزى‏ابدى آن گروه اندك بر دشمنان انبوه شده است،همانگونه كه قرآن كریم مى‏فرماید:«كم‏من فئة قلیلة غلبت فئة كثیرة باذن الله و الله مع الصابرین‏»[1] و امیر مؤمنان‏«ع‏»فرمود:«الصبریهون الفجیعة‏»[2] مقاومت،فاجعه و حادثه سخت را آسان مى‏كند.از سوى دیگر،براى‏مؤمنان،بر عامل غلبه بر سختیهاست و هر چه میزان تحمل بیشتر باشد،سختى مصیبت‏كاسته مى‏شود و پروردگار نیز موهبت صبر را به مؤمنان عطا مى‏كند و به فرموده امام‏صادق‏«ع‏»،خداوند صبر را به اندازه مصیبت بر دلها وارد مى‏كند:«ان الله ینزل الصبر على‏قدر المصیبة‏».[3]در حماسه عاشورا، «صبر»هم در گفتارها و شعارها و هم در عملها و رفتارها مشهوداست،هم در شخص سید الشهداء«ع‏»،هم در عترت و یاران صبور و وفادارش.امام‏حسین‏«ع‏»آنگاه كه مى‏خواست از مكه به قصد عراق خارج شود،خطبه‏اى خواند كه درضمن آن آمده است:«رضى الله رضانا اهل البیت،نصبر على بلائه و یوفینا اجرالصابرین‏».[4] رضایت و پسند ما خانواده،همان رضاى الهى است،بر بلا و آزمون او صبرمى‏كنیم،او نیز پاداش صابران را به ما عطا مى‏كند.در یكى از منازل میان راه نیز،با توجه‏دادن همراهان به سختى مسیر و استقبال از نیزه‏ها و شمشیرها و نیاز میدان عاشورا به دلیرمردانى مقاوم و شكیبا بر زخم و مرگ و شهادت،فرمود:«ایها الناس! فمن كان منكم یصبرعلى حد السیف و طعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا».[5] اى مردم!هر كدام از شما كه‏تحمل تیزى شمشیر و ضربت نیزه‏ها را دارد با ما بماند،وگرنه برگردد! یاران آن حضرت‏نیز همانگونه بودند كه او مى‏خواست.در میدان‏«صبر»،پایدار ماندند و بر تشنگى،محاصره،هجوم دشمن،كمى یاران و شهادت همرزمان مقاومت مى‏كردند و از خوشحالى‏در پوست‏خود نمى‏گنجیدند.حتى بعضى‏شان روز عاشورا خوشحالى و شوخى‏مى‏كردند و مى‏گفتند:میان ما و بهشت،جز ساعتى جنگ و تحمل ضربت تیغها و نیزه‏ها وتیرها نیست و پس از آن،بهشت جاودان الهى است.ابا عبد الله‏«ع‏»نیز آنان را چنان‏بار آورده و تعلیم داده بود كه پایدارى را پل عبور به بهشت بدانند.روز عاشورا به آنان‏چنین خطاب كرد:«صبرا بنى الكرام!فما الموت الا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراءالى الجنان الواسعة و النعیم الدائمة...»،[6] مقاومت!اى بزرگ زادگان،كه مرگ،پلى است كه‏شما را از رنج و سختى به سوى بهشتهاى گسترده و نعمتهاى ابدى عبور مى‏دهد.درس‏صبر را،حتى به اهل بیت‏خویش مى‏داد و آنان را در مقابل شهادت خویش،دعوت به‏شكیبایى و تحمل مى‏كرد و این كه گریبان چاك نزنند و صورت نخراشند:«انظروا اذا اناقتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن وجها».[7]خود امام بر كشته شدن و داغ فرزندان ویاران صبر كرد،خواهر صبورش زینب،صبورانه بار این حماسه خونین را به دوش كشیدو لحظه لحظه حوادث كربلا،جلوه‏هاى مقاومت و پایدارى بود.حتى آخرین كلمات‏سید الشهدا«ع‏»نیز در قتلگاه كه بر زمین افتاده و با پروردگارش مناجات مى‏كرد،حاكى ازهمین روحیه بود:«صبرا على قضائك‏».[8]

*********
ضریح

محفظه‏اى كه روى قبر مطهر سید الشهدا«ع‏»و امامان و امامزادگان دیگر قرار دارد.
ضریح،هم به معناى گور،قبر بى‏لحد و مغاكى است كه در میان گور سازند،براى مرده،شكاف میان گور یا در یك جانب آن یا شكاف،هم به معناى خانه چوبین و مشبك و یا ازمس و نقره و جز آن كه بر سر قبر امامى یا امامزاده سازند.[9] در روایات است كه‏«ضراح‏»،جایى در آسمان چهارم،در برابر كعبه است،خانه‏اى براى پروردگار.[10]در فرهنگ دینى،ضریح قبور اولیاء خدا مقدس و متبرك است و آن را مى‏بوسند وكنارش به زیارت مى‏پردازند و هنرمندان و صنعتگران مسلمان در ساختن و پرداختن‏ضریح،ظریفكاریهاى جالبى دارند.در عرف رایج میان علاقه‏مندان سید الشهدا«ع‏»،تعبیر«ضریح شش گوشه‏»بار عاطفى خاصى دارد و دلها را به سوى خود جذب مى‏كند و شوق‏شیعه را به زیارت آن ضریح مطهر بر مى‏انگیزد.

*********
طبل

از ابزار تحریك روحیه رزمى در میدانهاى جنگ در سابق.در كربلا هم طبل جنگ‏نواخته مى‏شد.در تعزیه‏هاى عاشورا،با نواختن طبل،همه از برگزارى تعزیه خبر مى‏شدندو گرد مى‏آمدند.شیپور و طبل،براى گردآورى تماشاگر بوده است.دهل نیز مى‏گویند.

*********
طشت‏گذارى

مراسم سنتى در عزادارى ایام عاشورا كه عمدتا در شهرستان اردبیل برگزار مى‏شود وطشتهاى آب را در مساجد و حسینیه‏ها مى‏آورند و رمزى از«فرات‏»است.«...نشانه‏ها ومظاهرى كه نماینده محیط خاص است،مثل وجود طشت آب و چند ساقه گیاه،به نشانه‏رودخانه و نخلستان...»[11] این نشان مى‏دهد كه در تعزیه عاشورا،استفاده از سمبلها رواج‏داشته و دارد.در توضیح بیشتر این سنت مرسوم در اردبیل،در مطبوعات نوشتند: «این‏مراسم از سه روز مانده به محرم در مسجد جامع،مسجد اعظم و سپس در مساجد دیگراجرا مى‏شود.طشتها را بالاى سرها مى‏گیرند و مسجد را دور مى‏زنند،سپس در داخل آنهاآب مى‏ریزند.مردم دست به طشت و آب آن مى‏زنند و نوعى بیعت با امام حسین‏«ع‏»است‏و حمایت از عباس‏«ع‏».آب طشتها را مردم در شیشه‏هایى براى شفا و تبرك برمى‏دارند.
این سنت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسین‏«ع‏»به سپاه حر در روز 27 ذیحجه‏گرفته شده كه آب مشكها را در طشتها ریختند و تمام لشكر حر و اسبان آنها را سیراب‏كردند.این سنت‏سمبولیك،تاسى از اقدام سالار شهیدان است.»[12] به این مراسم،«طشت‏گردانى‏»هم مى‏گویند.[13]

*********
طف

«طف‏»،سرزمینى است از نواحى كوفه در طریق دشت،كه قتلگاه حسین بن على‏«ع‏»
در آن بوده است.سرزمین مزبور،دشتى است نزدیك آبادانى و در آن چندین چشمه‏جارى است،از قبیل:صید،قطقطانه،رهیمه،عین جمل و غیره.موضعى است نزدیك‏كوفه.و هر زمین عربى كه مشرف بر زمین آبادان عراق است.»[14]«منطقه‏اى نزدیك كربلا كه از قدیم به نام طف معروف بوده است.معناى لغوى آن‏«سرزمین مرتفع‏»است.طف،مشرف بر عراق بوده است.این منطقه در اطراف كوفه ونزدیك فرات است و در آنجا چشمه‏هایى بوده كه محل آب برداشتن نگهبانان پاسگاههاى‏مرزى در زمان شاپور بوده كه پشت‏خندقهاى حفر شده بودند.»[15]در مجموع،به سرزمین كوفه و كربلا و آن مناطق گفته مى‏شود و در ادبیات و آثارشعرى عرب و مراثى سید الشهدا«ع‏»از«سرزمین طف‏»«روز طف‏»،«كشتگان طف‏»و«طفوف‏»بسیار یاد شده است و كنایه از همان كربلاست.در حدیث،از قول پیامبرخدا«ص‏»آمده است كه فرزندم حسین،غریب و تشنه و تنها در سرزمین طف كشته‏خواهد شد:«ولدى الحسین یقتل بطف كربلا غریبا وحیدا عطشانا....»[16]

*********
طفلان مسلم

محمد و ابراهیم،دو فرزند مسلم بن عقیل بودند كه در حادثه كربلا اسیر شدند.ابن زیاددستور داد آن دو را زندانى كردند.این دو نوجوان نابالغ مدت یك سال در زندان بودند.
سپس با كمك‏«مشكور»،پیرمرد زندانبان كه هوادار اهل بیت بود،شبانه از زندان گریختند.
شب به خانه زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زیاد بود.وقتى شوهرش‏«حارث‏»
فهمید،آن دو را كنار رود فرات برد و بى‏رحمانه سر از تنشان جدا كرد و پیكرشان را درفرات افكند و سرهاى آن دو را براى دریافت جایزه،نزد ابن زیاد برد.[17] در كنار فرات درچهار فرسنگى كربلا شهرى است به نام مسیب كه نزدیك آن آرامگاه آبادى است كه گویندقبر محمد و ابراهیم،پسران مسلم بن عقیل داخل آن است.[18]

*********
الظلیمة الظلیمه

ظلیمه،آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگیرند،آنچه را كه نزد ظالم درخواست‏مى‏كنى.[19] كلماتى حاكى از ظلم و ستمى كه بر امام حسین‏«ع‏»از سوى امت روا شد.این‏تعبیر،در زیارت ناحیه مقدسه آمده و اینكه ذو الجناح،اسب سید الشهدا«ع‏»پس ازكشته شدن امام، همهمه‏كنان و اشكریزان و بى‏صاحب به سوى خیمه‏ها مى‏آمد،در حالى‏كه مى‏گفت:«الظلیمة الظلیمة لامة قتلت ابن بنت نبیها»،[20] داد از دست امتى كه پسر دخترپیامبر خود را كشته‏اند.

*********
عاشورا

روز دهم محرم،روز شهادت سالار شهیدان و فرزندان و اصحاب او در كربلا.عاشورادر تاریخ جاهلیت عرب،از روزهاى عید رسمى و ملى بوده و در آن روزگار،در چنین‏روزى روزه مى‏گرفتند،روز جشن ملى و مفاخره و شادمانى بوده است و در چنین روزى‏لباسهاى فاخر مى‏پوشیدند و چراغانى و خضاب مى‏كردند.در جاهلیت،این روز را روزه‏مى‏گرفتند.در اسلام،با تشریع روزه رمضان،آن روزه نسخ شد.گفته‏اند:علت نامگذارى.
روز دهم محرم به عاشورا آنست كه ده نفر از پیامبران با ده كرامت در این روز،موردتكریم الهى قرار گرفتند.[21]
در فرهنگ شیعى،به خاطر واقعه شهادت امام حسین‏«ع‏»در این روز،عظیمترین روزسوگوارى و ماتم به حساب مى‏آید كه بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر انجام‏گرفته و دشمنان اسلام و اهل بیت این روز را خجسته شمرده به شادى مى‏پرداختند، اماپیروان خاندان رسالت،به سوگ و عزا مى‏نشینند و بر كشتگان این روز مى‏گریند. امام‏صادق‏«ع‏»فرمود:«و اما یوم عاشورا فیوم اصیب فیه الحسین‏«ع‏»صریعا بین اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة‏».[22]عاشورا روزى است كه حسین‏«ع‏»میان یارانش كشته برزمین افتاد،یاران او نیز پیرامون او به خاك افتاده و عریان بودند.امام رضا«ع‏»فرمود:«من‏كان عاشورا یوم مصیبته و بكائه جعل الله عز و جل یوم القیامة یوم فرحه و سروره‏».[23]،هركس را كه عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه باشد،خداوند قیامت را روز شادى او قرارمى‏دهد.در«زیارت عاشورا»در باره این روز غم‏انگیز كه امویان آنرا مبارك مى‏دانستند،آمده است:«اللهم هذا یوم تبركت به بنو امیة و ابن آكلة الاكباد...».
امامان شیعه،یاد این روز را زنده مى‏داشتند،مجلس برپا مى‏كردند،بر حسین بن‏على‏«ع‏»مى‏گریستند،آن حضرت را زیارت مى‏كردند و به زیارت او تشویق و امرمى‏كردند و روز اندوهشان بود.از جمله آداب این روز،ترك لذتها،دنبال كار نرفتن،پرداختن به سوگوارى و گریه،تا ظهر چیزى نخوردن و نیاشامیدن،چیزى براى خانه‏ذخیره نكردن،حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و...است.[24]
در دوران سلطه امویان و عباسیان،شرایط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده درسوگ ابا عبد الله الحسین را نمى‏داد،اما هر جا كه شیعیان،قدرت و فرصتى یافته‏اند،سوگوارى پرشور و دامنه‏دارى در ایام عاشورا به راه انداخته‏اند.در تاریخ است كه‏معز الدوله دیلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سید الشهدا«ع‏»وادارساخت و دستور داد كه بازارها را ببندند و كارها را تعطیل كنند و هیچ طباخى غذایى نپزد وزنان سیاهپوش بیرون آیند و به عزادارى و نوحه بپردازند.این كار را چندین سال ادامه دادو اهل سنت نتوانستند جلوى آن را بگیرند،چون كه حكومت،شیعى بود.[25]
از قرنها پیش،«عاشورا»بعنوان تجلى روز درگیرى حق و باطل و روز فداكارى وجانبازى در راه دین و عقیده،شناخته شده است.حسین بن على‏«ع‏»در این روز،با یارانى‏اندك ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند،با سپاه سنگدل و بى‏دین‏حكومت‏ستم یزیدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى وآزادگى و حریت مبدل ساخت. عاشورا گر چه یك روز بود،اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت‏كشیده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته كه همه ساله دهه محرم و بویژه‏عاشورا،اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت،حسین بن‏على‏«ع‏»مى‏گردد و همه،حتى غیر شیعه،در مقابل عظمت روح آن آزاد مردان تعظیم‏مى‏كنند.عاشورا،نشان دهنده معناى‏«حسین منى و انا من حسین‏»بود كه دین رسول خدابا خون سید الشهدا آبیارى و احیا شد.به تعبیر امام خمینى‏«ره‏»:«عاشورا،قیام عدالتخواهان‏با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشین و مستكبران غارتگربود...»،.[26]«اگر عاشورا نبود،منطق جاهلیت ابو سفیانیان كه مى‏خواستند قلم سرخ بر وحى وكتاب بكشند و یزید،یادگار عصر تاریك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت‏كشیدن فرزندان وحى امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام‏«لا خبرجاء و لا وحى نزل‏»بنیاد حكومت الهى را بركند، نمى‏دانستیم بر سر قرآن كریم و اسلام‏عزیز چه مى‏آمد.»[27]
امام حسین‏«ع‏»كه به دعوت اهل كوفه از مكه عازم این شهر بود تا به شیعیان انقلابى‏بپیوندد و رهبرى آنان را به عهده گیرد،پیش از رسیدن به كوفه،در كربلا به محاصره‏نیروهاى ابن زیاد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسلیم و بیعت با حكومت غاصب وظالم یزیدى را بپذیرد،سپاه كوفه با او جنگیدند.حسین و یارانش روز عاشورا،لب تشنه،با رشادتى شگفت تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله‏نور،به اسارت نیروهاى ظلمت درآمده به كوفه برده شدند.هفتاد و دو تن یاران شهید او،بزرگترین حماسه بشرى را آفریدند و یاد خویش را در دل تاریخ و وجدان بشرهاى‏فضیلتخواه،ابدى ساختند.[28]به تعبیر یكى از نویسندگان معاصر:«عاشورا،مائده بزرگ روح‏انسان است در تداوم اعصار،تجسم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار،صلابت‏شجاعت انسان است در تجلیگاه ایمان،طواف خون است در احرام فریاد،تجلى كعبه‏است در میقات خون،نقش بیدار گذرها و رهگذرهاست در كاروان دراز آهنگ زندگیها وعبورها،عاشورا،باز خوان تورات و انجیل و زبور است در معبد اقدام، ترتیل آیات قرآن‏است در الواح ابدیت،خون خداست جارى در رگهاى تنزیل،حنجره خونین كوه‏«حرا»ست در ستیغ ابلاغ،درگیرى دوباره محمد«ص‏»است با جاهلیت بنى امیه و شرك‏قریش،تجدید مطلع رجزهاى‏«بدر»است و«حنین‏»،انفجار نماز است در شهادت وانفجار شهادت است در نماز،تبلور شكوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان نابودباطل،هشدار خونین حسینیه‏هاست در معبر اقوام،فریاد گستر انسانهاى مظلوم است درهمه تاریخ،دست نوازش انسانیت است بر سر بى پناهان،رواق سرخ حماسه است درتاریكستان سیاهى و بیداد، قلب تپنده دادخواهان است در محكمه بشریت،طنین بلندپیروزى است در گوش آبادیها، عطشى است دریا آفرین در اقیانوس حیات،«رسالتى‏»
است بزرگ بر دوش‏«اسارتى‏»رهایى بخش،عاشورا آبروى نمازگزاران است و عزت‏مسلمانان،و سرانجام،عاشورا ركن كعبه است و پایه قبله و عماد امت و حیات قرآن وروح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و منا.و عاشورا،هدیه اسلام‏است به بشریت و تاریخ...».[29]

*********
عاشورا در نظر دیگران

تاثیرى كه حادثه كربلا و قیام حسین بن على‏«ع‏»بر اندیشه مردم جهان،حتى غیرمسلمانان داشته،بسیار است.عظمت قیام و اوج فداكارى و ویژگیهاى دیگر امام و یارانش‏سبب شده كه اظهار نظرهاى بسیارى درباره این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا داشته‏باشند.نقل سخنان همه آن كسان كتاب قطورى مى‏شود.بویژه كه برخى از نویسندگان‏غیر مسلمان مستقلا كتاب درباره این حادثه نوشته‏اند.در اینجا تنها تعدادى اندك از این‏نظرها(از مسلمانان و غیر مسلمانان)آورده مى‏شود:.[30]
مهاتما گاندى(رهبر استقلال هند) :من زندگى امام حسین،آن شهید بزرگ اسلام ابدقت‏خوانده‏ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده‏ام و بر من روشن شده است‏كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد،بایستى از سرمشق امام حسین‏پیروى كند.
محمد على جناح(قاعد اعظم پاكستان) :هیچ نمونه‏اى از شجاعت،بهتر از آنكه امام‏حسین از لحاظ فداكارى و تهور نشان داد در عالم پیدا نمى‏شود.به عقیده من تمام‏مسلمین باید از سرمشق این شهیدى كه خود را در سرزمین عراق قربان كردپیروى نمایند.
چارلز دیكنز(نویسنده معروف انگلیسى) :اگر منظور امام حسین جنگ در راه‏خواسته‏هاى دنیایى بود،من نمى‏فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه اوبودند؟پس عقل چنین حكم مى‏نماید كه او فقط بخاطر اسلام،فداكارى خویش راانجام داد.
توماس كارلایل(فیلسوف و مورخ انگلیسى) :بهترین درسى كه از تراژدى كربلامى‏گیریم، اینست كه حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند.آنها با عمل‏خود روشن كردند كه تفوق عددى در جایى كه حق با باطل روبرو مى‏شود اهمیت‏ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى كه داشت،باعث‏شگفتى من است.
ادوارد براون(مستشرق معروف انگلیسى) :آیا قلبى پیدا مى‏شود كه وقتى درباره كربلاسخن مى‏شنود،آغشته با حزن و الم نگردد؟حتى غیر مسلمانان نیز نمى‏توانندپاكى روحى را كه در این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انكار كنند.
فردریك جمس :درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگرى این است كه در دنیااصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغییر ناپذیرند و همچنین‏مى‏رساند كه هر گاه كسى براى این صفات مقاومت كند و بشر در راه آن پافشارى‏نماید،آن اصول همیشه در دنیا باقى و پایدار خواهد ماند.
ل.م.بوید :در طى قرون،افراد بشر همیشه جرات و پردلى و عظمت روح،بزرگى‏قلب و شهامت روانى را دوست داشته‏اند و در همینهاست كه آزادى و عدالت‏هرگز به نیروى ظلم و فساد تسلیم نمى‏شود.این بود شهامت و این بود عظمت امام‏حسین.و من مسرورم كه با كسانى كه این فداكارى عظیم را از جان و دل ثنامى‏گویند شركت كرده‏ام،هر چند كه 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.
واشنگتن ایروینگ(مورخ مشهور آمریكایى) :براى امام حسین‏«ع‏»ممكن بود كه‏زندگى خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد،لیكن مسؤولیت پیشوا ونهضت بخش اسلام اجازه نمى‏داد كه او یزید را بعنوان خلافت بشناسد.او بزودى‏خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال‏بنى امیه آماده ساخت.در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشك و در روى ریگهاى‏تفتیده عربستان،.[31]روح حسین فنا ناپذیر است.اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى‏شهسوار من،اى حسین!
توماس ماساریك :گر چه كشیشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسیح مردم رامتاثر مى‏سازند،ولى آن شور و هیجانى كه در پیروان حسین‏«ع‏»یافت مى‏شود درپیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد كه مصائب مسیح در برابرمصائب حسین‏«ع‏»مانند پر كاهى است در مقابل یك كوه عظیم پیكر.
موریس دوكبرى :در مجالس عزادارى حسین گفته مى‏شود كه حسین،براى حفظشرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام،از جان و مال و فرزند گذشت وزیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت.پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق‏قرار داده،از زیردستى استعمارگران خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى باذلت ترجیح دهیم.
ماربین آلمانى(خاور شناس) :حسین‏«ع‏»با قربانى كردن عزیزترین افراد خود و بااثبات مظلومیت و حقانیت‏خود،به دنیا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام‏اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت.این سرباز رشیدعالم اسلام به مردم دنیا نشان داد كه ظلم و بیداد و ستمگرى پایدار نیست و بناى‏ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد،در برابر حق و حقیقت چون پر كاهى بر بادخواهد رفت.
بنت الشاطى :زینب،خواهر حسین بن على‏«ع‏»لذت پیروزى را در كام ابن زیاد وبنى امیه خراب كرد و در جام پیروزى آنان قطرات زهر ریخت،در همه حوادث‏سیاسى پس از عاشورا، همچون قیام مختار و عبد الله بن زبیر و سقوط دولت‏امویان و برپایى حكومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع،زینب قهرمان‏كربلا نقش برانگیزنده داشت.
لیاقت على خان(نخستین نخست وزیر پاكستان) :این روز محرم،براى مسلمانان سراسرجهان معنى بزرگى دارد.در این روز،یكى از حزن آورترین و تراژدیك‏ترین وقایع‏اسلام اتفاق افتاد،شهادت حضرت امام حسین‏«ع‏»در عین حزن،نشانه فتح نهایى‏روح واقعى اسلامى بود،زیرا تسلیم كامل به اراده الهى به شمار مى‏رفت.این درس‏به ما مى‏آموزد كه مشكلات و خطرها هر چه باشد،نبایستى ما پروا كنیم و از راه‏حق و عدالت منحرف شویم.
جرج جرداق(دانشمند و ادیب مسیحى) :وقتى یزید،مردم را تشویق به قتل حسین ومامور به خونریزى مى‏كرد،آنها مى‏گفتند:«چه مبلغ مى‏دهى؟»اما انصار حسین به‏او گفتند:ما با تو هستیم.اگر هفتاد بار كشته شویم،باز مى‏خواهیم در ركابت جنگ‏كنیم و كشته شویم.
عباس محمود عقاد(نویسنده و ادیب مصرى) :جنبش حسین،یكى از بى نظیرترین‏جنبشهاى تاریخى است كه تاكنون در زمینه دعوتهاى دینى یا نهضتهاى سیاسى پدیدار گشته است...دولت اموى پس از این جنبش،به قدر عمر یك انسان طبیعى‏دوام نكرد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندى سال نگذشت.
احمد محمود صبحى :اگر چه حسین بن على‏«ع‏»در میدان نظامى یا سیاسى‏شكست‏خورد، اما تاریخ،هرگز شكستى را سراغ ندارد كه مثل خون حسین‏«ع‏»به‏نفع شكست‏خوردگان تمام شده باشد.خون حسین،انقلاب پسر زبیر و خروج‏مختار و نهضتهاى دیگر را در پى داشت،تا آنجا كه حكومت اموى ساقط شد ونداى خونخواهى حسین،فریادى شد كه آن تختها و حكومتها را به لرزه درآورد.
آنطون بارا(مسیحى) :اگر حسین از آن ما بود،در هر سرزمینى براى او بیرقى برمى‏افراشتیم و در هر روستایى براى او منبرى بر پا مى‏نمودیم و مردم را با نام‏حسین به مسیحیت فرا مى‏خواندیم.
گیبون(مورخ انگلیسى) :با آنكه مدتى از واقعه كربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه‏هم وطن نیستیم،مع ذلك مشقات و مشكلاتى كه حضرت حسین‏«ع‏»تحمل‏نموده،احساسات سنگین دل‏ترین خواننده را بر مى‏انگیزد،چندانكه یك نوع‏عطوفت و مهربانى نسبت به آن حضرت در خود مى‏یابد.
نیكلسون(خاورشناس معروف) :بنى امیه،سركش و مستبد بودند،قوانین اسلامى رانادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند...و چون تاریخ را بررسى كنیم،گوید:
دین بر ضد فرمانفرمایى تشریفاتى قیام كرد و حكومت دینى در مقابل امپراتورى‏ایستادگى نمود.بنابر این،تاریخ از روى انصاف حكم مى‏كند كه خون حسین‏«ع‏»به‏گردن بنى امیه است.
سر پرسى سایكس(خاور شناس انگلیسى) :حقیقتا آن شجاعت و دلاورى كه این عده‏قلیل از خود بروز دادند،به درجه‏اى بوده است كه در تمام این قرون متمادى هركسى كه آن را شنید، بى اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود.این یك مشت مردم‏دلیر غیرتمند،مانند مدافعان ترموپیل،نامى بلند غیر قابل زوال براى خود تا ابدباقى گذاشتند.
تاملاس توندون(هندو،رئیس سابق كنگره ملى هندوستان) :این فداكاریهاى عالى از قبیل‏شهادت امام حسین‏«ع‏»،سطح فكر بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطره آن‏شایسته است همیشه باقى بماند و یادآورى شود. محمد زغلول پاشا(در مصر،در تكیه ایرانیان) : حسین‏«ع‏»در این كار،به واجب دینى وسیاسى خود قیام كرده و اینگونه مجالس عزادارى،روح شهامت را در مردم‏پرورش مى‏دهد و مایه قوت اراده آنها در راه حق و حقیقت مى‏گردد.
عبد الرحمان شرقاوى(نویسنده مصرى) :حسین‏«ع‏»،شهید راه دین و آزادگى است.نه‏تنها شیعه باید به نام حسین ببالد،بلكه تمام آزاد مردان دنیا باید به این نام شریف‏افتخار كنند.
طه حسین(دانشمند و ادیب مصرى) :حسین‏«ع‏»براى به دست آوردن فرصت و ازسرگرفتن جهاد و دنبال كردن از جایى كه پدرش رها كرده بود،در آتش شوق‏مى‏سوخت.او زبان را درباره معاویه و عمالش آزاد كرد،تا به حدى كه معاویه‏تهدیدش نمود.اما حسین،حزب خود را وادار كرد كه در طرفدارى حق سختگیر باشند.
عبد الحمید جودة السحار(نویسنده مصرى) :حسین‏«ع‏»نمى‏توانست با یزید بیعت كندو به حكومت او تن بدهد،زیرا در آن صورت،بر فسق و فجور،صحه مى‏گذاشت‏و اركان ظلم و طغیان را محكم مى‏كرد و بر فرمانروایى باطل تمكین مى‏نمود.امام‏حسین به این كارها راضى نمى‏شد،گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود ویارانش كشته شوند.
علامه طنطاوى(دانشمند و فیلسوف مصرى) :(داستان حسینى)عشق آزادگان را به‏فداكارى در راه خدا بر مى‏انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمارمى‏آورد،چندانكه براى شتاب به قربانگاه،بر یكدیگر پیشى جویند.
العبیدى(مفتى موصل) :فاجعه كربلا در تاریخ بشر نادره‏اى است،همچنان كه مسببین‏آن نیز نادره‏اند...حسین بن على‏«ع‏»سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنابر فرمان خداوند در قرآن به زبان پیمبر اكرم وظیفه خویش دید و از اقدام به آن‏تسامحى نورزید.هستى خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا كرد و بدین سبب نزدپروردگار،«سرور شهیدان‏»محسوب شد و در تاریخ ایام،«پیشواى اصلاح طلبان‏»
به شمار رفت.آرى،به آنچه خواسته بود و بلكه برتر از آن،كامیاب گردید.

جمع بندى :

«از مجموعه گفته‏هاى نقل شده،این جمع بندى به دست مى‏آید:
1-امام حسین‏«ع‏»بدین جهات قیام كرد:به خاطر بقا و عظمت اسلام و حكومت قرآن،به خاطر مسؤولیت امامت،براى حفظ ناموس و شرف مردم،براى اصلاح‏حال امت،به خاطر امر به معروف و نهى از منكر،به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح‏عموم.
2-وصف قیام او:نهضت امام بر اساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامه بود وجهادى به قصد دفع رذیلت و نشر فضیلت به شمار مى‏رفت.
3-تاثیر قیام امام:مردم بیدار شدند،تظاهر به دیانت را به تعمق و ایمان بدل كردند.
4-این مكتب به خلق عالم چه آموخت؟درس این آموزشگاه،ابدى و اصولى است،از آزادى و عدالت و محبت‏حكایت مى‏كند،پاكى نظر را در مبارزه مى‏آموزد،نحوه‏امتناع از قبول ستم و رد استعمار را نشان مى‏دهد،غیرت،شجاعت،فداكارى،پایدارى در برابر مصیبات و ثبات بر طریق حق را تعلیم مى‏دهد،حرمت‏سكوت رادر برابر باطل و فساد،مدلل مى‏سازد و ثابت مى‏كند كه حق و فضیلت،عدل وایمان،در هر شرایطى مى‏توانند بر خودسرى و مكر و ستم و كفر،غلبه یابند.یاران‏صادق امام نیز،بهترین درس ایمان به خدا را به جهانیان آموختند و راه پیروزى‏ملتها را گشودند و نشان دادند كه مؤمنان با كمى تعداد و نیرو،همچنان‏پیروزند...».[32]

*********
عاشورا و امر به معروف

در فرهنگ عاشورا،حاكمیت ظلم یزیدى بزرگترین منكر اجتماعى است و مبارزه‏براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم،معروفى عظیم است.امر به معروف و نهى ازمنكر،از مهمترین فلسفه‏هاى حماسه خونین كربلاست.سید الشهدا در وصیتى كه نوشته وبه برادرش محمد حنفیه مى‏سپارد،مى‏فرماید:«انى ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا ولا ظالما،انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسیر بسیرة جدى و ابى على بن ابى طالب‏».[33] این به وضوح،نقش امر به معروف و نهى ازمنكر را در حركت عاشورایى امام نشان مى‏دهد.در زیارتنامه آن حضرت هم این موضوع‏مطرح است:«اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتیت الزكاة و امرت بالمعروف و نهیت عن‏المنكر و جاهدت فى سبیل الله حتى اتاك الیقین‏».[34]این تعبیرات،نشان دهنده عمق این فریضه دینى است كه در متن جهاد خونین هم‏جلوه‏گر مى‏شود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر،از واجبات و محرمات جزئى وفرعى و فردى،حتى به قیام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و تغییر نظام فاسداجتماعى هم گسترش مى‏یابد.[35]سید الشهدا،پس از امتناع از بیعت با یزید و برخوردهایى‏كه با ولید و مروان داشت،كنار قبر پیامبر«ص‏»آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند،درضمن مناجاتش با خدا،عشق خود را به معروف بیان كرد و خواستار آنچه‏«خیر»است دراین مسیر شد:«اللهم انى احب المعروف و انكر المنكر و انا اسالك یا ذا الجلال و الاكرام‏بحق القبر و من فیه الا اخترت لى ما هو لك رضى و لرسولك رضى‏».[36]خدایا من معروف‏را دوست مى‏دارم و منكر را زشت مى‏شمارم.اى خداى بزرگوار و صاحب كرم!به حق‏این قبر و مدفون در آن از تو مى‏خواهم راهى و سرنوشتى برایم برگزینى كه رضاى تو وپیامبرت در آن باشد.

*********
عاشورا و انقلاب اسلامى

نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهى،اصلاح طلبى و ظلم ستیزى‏اش،همواره الهام بخش انقلابیون و حركتهاى اصلاحى بوده است.انقلاب اسلامى ایران نیز ازآن سرچشمه سیراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت.این الهام گیرى هم از سوى‏رهبر انقلاب بود،هم از ناحیه مردم.شرایط سیاسى و اجتماعى ایران قبل از انقلاب،شبیه‏دوران بنى امیه بود.فساد و ظلم حاكمیت داشت،اسلام در حال نابودى بود،تبلیغات ضداسلامى در اختیار طاغوت بود، ابتذال فرهنگى و غربزدگى،معروف شدن منكر،منكرشدن معروف،به زندان افتادن آزاد مردان،حیف و میل بیت المال در راه عیاشیهاى‏طاغوت،همه شرایطى را به وجود آورده بود كه اصلاحى عمیق را مى‏طلبید.تا زور بعنوان‏عامل استقرار حكومت نفى شود و معیارها حاكم گردد.
امام امت‏«ره‏»،با الهام از عاشورا،روح حماسه و غیرت دینى را در مردم دمید،به‏حكومت اسلامى و حاكمیت ارزشهاى قرآنى فرا خواند،مفاسد رژیم طاغوت را برشمردو در دوران تبعید هم از این راه دست بر نداشت.مردم،مبارزات خود را بر ضد یزید زمانه‏مى‏دانستند و از تبیین مفاسد معاویه،یزید،ابن زیاد و...ذهنها به مفاسد و مظالم طاغوتیان‏منتقل مى‏شد. مجالس محرم،منبرها،وعظها،نوحه‏ها رنگ و حال و هواى سیاسى وانقلابى گرفت.حتى شعارهاى مردم در راهپیماییهاى ضد طاغوتى،پیوند انقلاب وعاشورا را مى‏رساند(رهبر ما خمینیه،نهضت ما حسینیه).عاشورا محور بسیج مردم وشور گسترى بر ضد طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشید.
خانواده‏ها شهداى خود را به فرمان حسین زمان و محشور با شهداى كربلا مى‏دانستند.
امام امت،در سخنرانیهایش و نیز در مصاحبه‏ها،مشروعیت‏حكومت‏شاه را زیر سؤال بردو خواستار تشكیل حكومت اسلامى بود.آنگونه كه سید الشهدا«ع‏»نیز با امتناع از بیعت، لافت‏یزید را نامشروع و غاصبانه دانست.نگرش سیاسى به حادثه كربلا و درس‏آموزى از قیام عاشورا،سر لوحه دعوت امام خمینى و همفكران او بود و اعلام اینكه همه‏جا كربلا و هر روز عاشوراست،تاكیدى بر این برداشت بود.قتل عام 15 خرداد،گرچه‏بظاهر سركوب نهضت امام بود،اما خونهاى شهدا و افشاگریها و مبارزات بعدى،اذهان رابراى یك انقلاب آماده ساخت. عاشوراى حسینى هم در ظاهر،با شهادت امام و یارانش‏به پایان رسید،ولى همان حادثه،بذر تحركها و بیدارگریهاى عظیمى را افشاند و به بارنشست.امام امت،با توجه به قدرت جذب، الهام،سازماندهى و شور آفرینى كربلا وعزاداریهاى ایام محرم و دسته‏هاى عزادارى،این سنت دیرین را بشدت،حمایت كرد.
همچنانكه خطابه امام خمینى در 15 خرداد(12 محرم)آغاز این نهضت بود، راهپیماییهاى‏تاسوعا و عاشورا نیز در آخرین سال حكومت رژیم پهلوى،ضربه نهایى را بر آن زد. امام‏تاكید داشت كه روحانیون و خطبا،حد اعلاى استفاده را از منابر حسینى در ماه محرم وصفر داشته باشند.بهره‏هایى كه عاشوراى حسینى به پیروزى انقلاب رساند،فراوان بود.
به تعبیر امام امت:«اگر قیام حضرت سید الشهدا«ع‏»نبود،امروز ما هم نمى‏توانستیم پیروزشویم.».[37]«واقعه عظیم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و از آن تا قیام عالمى بقیة الله‏ارواحنا لمقدمه الفداء،در هر مقطع انقلاب ساز است.».[38] عاشورا و جبهه‏ها :پس از پیروزى انقلاب نیز،آنچه ملت را در مقابل استكبار جهانى،مقاوم و بى باك ساخت و امت انقلابى و رهبرى انقلاب،تن به سازش ندادند،همان درس‏عزتى بود كه از«هیهات منا الذله‏»ابا عبد الله آموخته بودند و آنچه كه در سالهاى دفاع‏مقدس،جبهه‏ها را گرم نگه مى‏داشت و سیل نیروى عظیم انسانى به جبهه‏ها سرازیرمى‏شد و فتح الفتوح‏ها مى‏آفرید،درسهاى آموخته از كربلا و مكتب شهادت بود.امام امت‏فرمود:«انقلاب اسلامى ایران،پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.»[39] و فرمود:
«این خون سید الشهدا است كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى‏آورد.»[40]آنچه عاشورا داشت،یك بار ایدئولوژیكى و انگیزه مكتبى براى مبارزه بود.این محتوادر ذهن رهبر انقلاب و در دل پیروان او شكل گرفت و نهضت را پدید آورد و پس ازپیروزى هم هشت‏سال دفاع خونین از انقلاب را اداره و تغذیه كرد.فرهنگ عاشورا والهام از اسوه‏هاى كربلایى،حتى در وصیت نامه‏ها،پیشانى‏بندها،شعارها،سرودها،نوحه‏ها،تابلوهاى جبهه،رمز عملیات،مجالس ختم شهدا متجلى بود.وقتى فرماندهى‏مى‏گفت:«ما یك بار حسین را در كربلا تنها گذاشتیم و چهارده قرن،تحقیر و تازیانه وتوهین و شكنجه چشیدیم،هرگز مبادا این بار حسین‏«ع‏»را تنها بگذاریم‏»[41] این عمق تاثیرعاشورا را در دفاع مقدس ما نشان مى‏دهد.
رزمندگان اسلام،به عشق حسین‏«ع‏»در جبهه‏ها تشنه جان مى‏دادند،انتظار و امیدحضور ابا عبد الله‏«ع‏»را بر بالین خود داشتند.آنچه به پیشانى بندها یا پشت لباسهاى رزم‏خود مى‏نوشتند،پیوند جبهه و كربلا را مى‏رساند،از قبیل:مسافر كربلا،زائر كربلا،یازیارت یا شهادت،هیهات منا الذله،یا قمر بنى هاشم،یا ثار الله،یا حسین شهید،یا سیدالشهدا،عاشقان كربلا،كل یوم عاشورا،یا ابا عبد الله،لبیك یا حسین و...تابلو نوشته‏هاى‏جاده‏هاى جبهه نیز الهام از فرهنگ عاشورا داشت.غیر از تعبیرات یاد شده كه گاهى درتابلو نوشته‏ها هم دیده مى‏شد،عباراتى این چنین نیز،گویاى این حقیقت است:هر كه‏دارد هوس كرب و بلا بسم الله، اگر خسته جانى بگو یا حسین،وعده‏گاه حزب الله صحن‏ابا عبد الله،رزمندگان تا كربلا راهى نمانده،راه قدس از كربلا مى‏گذرد،پیش به سوى حرم‏حسینى،بسیجى مسافر جاده‏هاى پر پیچ و خم كربلا و...دهها جمله دیگر.[42]نامگذارى برخى از عملیات نیز با الهام از نهضت عاشورا بود.عملیات محرم،مسلم بن‏عقیل،عاشورا،ثار الله،كربلاى 1 تا 10 و...از این نمونه‏هاست. رمز عملیات نیز گاهى ازاسامى مبارك حماسه‏سازان كربلا بود كه رزمندگان،شورى عاشورایى پدید مى‏آورد،همچون:یا حسین فرماندهى،یا ابا الفضل العباس،یا زینب،یا ابا عبد الله الحسین،همین كه‏رزمندگان خود را در مسیر اهداف عاشورا مى‏دیدند،شور مى‏گرفتند و همین كه‏خانواده‏هاى آنان به جبهه حسینى سرباز مى‏فرستادند،صبور و مقاوم مى‏شدند، شهیدان‏جبهه‏ها را مسافران بازگشته از كربلا مى‏دانستند(این گل پرپر از كجا آمده؟از سفر كرب وبلا آمده)و عزیمت به جبهه را حركت به سوى حرم حسینى مى‏دیدند(گرفته‏ایم جان به‏كف و به كربلا مى‏رویم،پیش به سوى حرم حسینى)جانبازان بى دست را،اقتدا كنندگان‏به قمر بنى هاشم مى‏دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته اززینب و سكینه‏«ع‏»مى‏یافتند و مادر چند شهید را به‏«ام البنین‏»تشبیه مى‏كردند و درحمایت از رهبرى انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او،شعار«ما اهل كوفه نیستیم حسین تنهابماند»سر مى‏دادند.شبهاى حمله،با نوحه خوانى و سینه زنى و عزادارى براى امام‏حسین‏«ع‏»روحیه مى‏گرفتند.
در آن سالها،عزیمت به جبهه،پاسخ به نداى‏«هل من ناصر»حسین زمان بود وجبهه‏هاى غرب و جنوب كشور،«كربلاى ایران‏»محسوب مى‏شد و شهدایى كه به‏عاشوراییان تاریخ مى‏پیوستند، سیراب شدگان از فرات عشق و علقمه یقین بودند و حتى‏«مفقود الاثر»ها،گمشدگانى در«حریم كربلا»تلقى مى‏شدند.این باورها و برداشتها بود كه‏به امت ما آرامش و اطمینان مى‏بخشید و رزمندگان را براى رفتن به جبهه،بى‏تاب‏مى‏ساخت.انقلاب اسلامى ایران و دفاع مقدس،در اهداف،انگیزه‏ها،شیوه مبارزه،روشهاى دفاع،روحیه مردم،شهادت طلبى و صبر، الهام گرفته از عاشوراست،تا پایان نیزبه این فرهنگ وفادار مى‏ماند.

*********
عاشورا و سقیفه

دید جریان شناسانه در حوادث،ریشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستین دررهبرى حكومت مى‏بیند كه در«سقیفه بنى ساعده‏»اتفاق افتاد.اگر جمعى از امت پیامبر،نیم قرن پس از رحلت رسول الله‏«ص‏»در كربلا فرزند رسول الله را شهید كردند،زمینه آن‏در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدى آل ابو سفیان نسبت به حكومت اسلامى وكنار زدن ائمه از ولایت و رهبرى بود.از این رو در زیارت عاشورا كسانى لعن مى‏شوند كه‏آغازگر ظلم بر اهل بیت پیامبر و بنیانگذار ستم به ذریه رسول خدا«ص‏»بودند،و نیز كسانى‏كه به آن ستم نخست راضى شدند،همكارى یا سكوت كردند و زمینه‏ساز آن بودند،تاآنجا كه براى جنگ با عترت پیامبر، تمكین كردند:«لعن الله امة اسست اساس الظلم و الجورعلیكم اهل البیت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فیهاو لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدین لهم بالتمكین من قتالكم...».
در ماجراى كربلا،همه آنان كه از آغاز،اهل بیت را از صحنه اجتماعى و سیاسى امت‏كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند،تا آنان كه بر كشتن او گرد آمدند وهمراهى و متابعت كردند،شریكند.این نكته در جاى دیگر زیارت عاشورا مطرح است:
«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلك،اللهم العن العصابة‏التى جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت على قتله،اللهم العنهم جمیعا».[43] توطئه سقیفه،تلاشى از سوى شرك شكست‏خورده در جبهه‏هاى بدر و احد و حنین‏بود،تا دوباره به سیادت جاهلى خود برسند و سفیانیان كوشیدند انتقام كشته‏هاى خود رااز آل پیامبر،از طریق سلطه یافتن بر خلافت و تار و مار كردن بنى هاشم و عترت رسول‏بگیرند. طرح شورا و بیعت‏ساختگى سقیفه،ظاهرى فریبنده براى اعمال آن سیاست بود.
به قول نیر تبریزى:
كانكه طرح بیعت‏شور افكند
خود همانجا طرح عاشورا افكند
چرخ در یثرب رها كرد از كمان
تیر كاندر نینوا شد بر نشان[44]
هواداران سقیفه،در سپاه كوفه بودند.امام حسین‏«ع‏»روز عاشورا با بدن مجروح، آنان‏را«شیعیان آل ابى سفیان‏»خطاب كرد كه نه دین داشتند،نه حریت.ابن زیاد وقتى با سربریده حسین‏«ع‏»در طشت طلایى رو به رو شد،با چوبى كه در دست داشت بر لبهاى آن‏سر مطهر مى‏زد و مى‏گفت:«یوم بیوم بدر»[45]یزید بن معاویه نیز پس از كشتن امام وسرمستى از پیروزى بر آن حضرت،در پیش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او برده‏شده بودند،آرزو كرد كه كاش نیاكان كشته شده‏اش در بدر،زنده بودند و به یزید مى‏گفتنددستت درد نكند. كشتن حسین‏«ع‏»و یارانش را در مقابل كشته‏هاى بدر دانست،منكروحى و نزول جبرئیل شد و گفت اگر از آل احمد انتقام نگیرم،از نسل خندف نیستم...[46]حضرت زینب‏«ع‏»با خطاب‏«یابن الطلقاء»به یزید،اشاره به نیكان مشرك او كرد،كه درفتح مكه،پیامبر آزادشان كرد، امام سجاد«ع‏»نیز به یزید گفت:جد من على بن ابى طالب،در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچمدار رسول الله بود،اما پدر و جد تو،پرچمدار كفاربودند.[47] كربلا،صحنه تجدید كینه‏هاى مشركان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت‏سیاسى را كه میراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد،بر ضد عترت رسول‏به كار گرفتند و این از شگفتیهاى تاریخ است!سید الشهدا«ع‏»در خطابه خویش در عاشورابه سپاه كوفه چنین فرمود:شمشیرى را كه ما به دستتان دادیم،علیه ما تیز كردید و به روى‏ما شمشیر كشیدید و آتشى را كه بر دشمنان شما و ما افروخته بودیم،بر خود ما افروختیدو با دشمنان خدا بر ضد اولیاء الله همدست‏شدید: «فشحذتم علینا سیفا كان فى ایدینا وحششتم علینا نارا اضرمناها على عدوكم و عدونا...»[48] و در نقل دیگر:«سللتم علینا سیفا فى‏رقابنا و حششتم علینا نار الفتن...فاصبحتم البا على اولیائكم و یدا علیهم لاعدائكم‏»[49] آیا این‏همان سخن ابو بكر بن عربى نیست كه حسین‏«ع‏»به شمشیر جدش كشته شد«ان حسیناقتل بسیف جده‏»؟[50]تیرى را كه عمر سعد،صبح عاشورا به سوى اردوى حسینى رها مى‏كند و تیرى را كه‏حرمله بر گلوى على اصغر«ع‏»مى‏زند،تیرى نیست كه در سقیفه رها شد و بر قلب پیامبرنشست؟و آیا آن تیر،بر حنجره اصغر نشست‏یا بر جگر دین فرود آمد؟چه خوب وعمیق دریافته و سروده است،مرحوم آیة الله كمپانى:
فما رماه اذ رماه حرمله
و انما رماه من مهد له
سهم اتى من جانب السقیفه
و قوسه على ید الخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبى
بل كبد الدین و مهجة النبى[51]
اگر واقعه شوم سقیفه نبود،هرگز جنایتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود،پیش‏نمى‏آمد و مسیر تاریخ اسلام و شیعه به گونه دیگرى بود.
اگر پیمان مردم با«ولى‏»بود
اگر پیوند با آل على بود
نه فرمان نبى از یاد مى‏رفت
نه رنج و زحمتش بر باد مى‏رفت
نه زهرا كشته مى‏شد در جوانى
نه مى‏شد خسته از این زندگانى
نه خون دل نصیب مجتبى بود
نه پرپر لاله‏ها در كربلا بود
نه زینب بذر غم مى‏كاشت در دل
نه مى‏زد سر ز غم بر چوب محمل
بقیع ما نه غم افزاى جان بود
نه ویران و چنین بى‏سایه بان بود[52]

*********
عاشورا و شعر فارسى

نام كتابى است كه مجموعه‏«تركیب بند»هاى معروف شعراى بزرگ را درباره امام‏حسین‏«ع‏»و حادثه عاشورا در بر دارد.این كتاب كه به اهتمام‏«حسن گل محمدى‏»فراهم‏شده است،14 تركیب بند معروف را از محتشم كاشانى و دیگران دارد و 263 صفحه است.
درباره سید الشهدا و حادثه عاشورا،مجموعه‏هاى شعرى متعددى به زبان عربى،فارسى،تركى و...تدوین شده است و شاعران در طول تاریخ،با زبان ماندگار شعر،به ترسیم این‏حماسه جدید و مظلومیتهاى اهل بیت پرداخته‏اند.شاعرانى چون محتشم كاشانى،صباحى‏بیدگلى،وصال شیرازى،قاآنى شیرازى،سروش اصفهانى،نیر تبریزى،عمان سامانى و...
از جمله اینانند كه در قالب تركیب بند یا مثنوى و قطعه به مرثیه سرایى درباره‏سید الشهدا«ع‏»پرداخته‏اند.[53] با توجه به تشویقى كه امامان نسبت به سرودن شعر درباره‏حادثه كربلا و مظلومیت دودمان پیامبر و نشر فضایل اهل بیت داشته‏اند،راز اینهمه سروده،دیوان، مجموعه‏هاى شعر و مدایح و مراثى پیرامون مصائب و فضایل عترت،آشكارمى‏شود.
ورود حماسه كربلا به حیطه شعر و ادب،یكى از عوامل ماندگارى آن نهضت بوده‏است،چرا كه قالب تاثیر گذار و نافذ شعر و مرثیه،میان دلها و حادثه عاشورا پیونده زده واحساسها و عواطف علاقه‏مندان را به آن ماجرا وصل كرده است.این ویژگى در شعرهاى‏غیر فارسى نیز وجود دارد و ادبیات عاشورایى،از غنى‏ترین ذخیره‏هاى فكرى واحساسى شیعه است.از سوى دیگر حماسه كربلا در زبان شعرى شاعران تاثیر نهاده وادبیات را پر بار ساخته است.رابطه‏اى متقابل میان شعر فارسى و عاشورا وجود دارد و هردو به ماندگارى و جلوه یكدیگر كمك كرده‏اند.برخى شاعران نیز ماندگارى نام خود رامدیون شعر سرودن درباره اهل بیت و عاشورا و مظلومیت ابا عبد الله‏«ع‏»اند و گاهى با یك‏شعر،شهره و جاوید شده‏اند،همچون محتشم.

پی نوشتها:

1- بقره،آیه 249.
2- غرر الحكم.
3- من لا یحضره الفقیه،ج 4،ص 416.
4- اعیان الشیعه،ج 1،ص 593.
5- ینابیع المودة،ص 406.
6- نفس المهموم،ص 135.
7- لهوف،ص 81.
8- مقتل الحسین،مقرم،ص 357.
9- لغت‏نامه،دهخدا.
10- مجمع البحرین،طریحى.
11- فصلنامه هنر،شماره 2،ص 163،مقاله‏«پژوهشى در تعزیه‏».
12- روزنامه‏«رسالت‏»(3/4/72)،ص 5 گزارش‏«شوق كربلا».
13- گزارشى از این مراسم در اردبیل،در كیهان(2/4/73)،ص 17 چاپ شده است.
14- لغت‏نامه،دهخدا.
15- موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 19.
16- ناسخ التواریخ،ج 2،ص 185.
17- تفصیل ماجرا در«بحار الانوار»ج 45،ص 100 به بعد و در امالى صدوق،ص 76 به بعد.
18- آرامگاههاى خاندان پاك پیامبر،سید عبد الرزاق كمونه،ص 302.
19- مجمع البحرین.
20- بحار الانوار،ج 44،ص 266،زیارت ناحیه مقدسه(من امة).
22 بحار الانوار،ج 45،ص 95.
23- همان،ج 44،ص 284،وسائل الشیعه،ج 10،ص 394.
24- وسائل الشیعه،ج 10،ص 394،سفینه البحار،ج 2،ص 196.
25- سفینة البحار،ج 2،ص 196.
26- صحیفه نور،ج 9،ص 57.
27- همان،ج 14،ص 265.
28- درباره عاشورا،از جمله ر.ك:«عاشورا فى الاسلام‏»از عبد الرزاق الموسوى المقرم.
29- تلخیص شده از«قیام جاودانه‏»،محمدرضا حكیمى،ص 94 به بعد.
30- نقل از كتاب‏«درسى كه حسین به انسانها آموخت‏»،شهید هاشمى‏نژاد،ص 447،رهبر آزادگان و منابع دیگر.
31- البته امام حسین‏«ع‏»در صحراى كربلا شهید شد،نه ریگزارهاى عربستان!
32- رهبر آزادگان،ص 67.
33- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 246 و 288.
34- مفاتیح الجنان،زیارتهاى مختلف امام حسین‏«ع‏»
35- در این زمینه ر.ك:«عنصر امر به معروف در نهضت امام حسین‏»از شهید مطهرى.
36- بحار الانوار،ج 44،ص 328،مقتل خوارزمى،ج 1،ص 186.
37- صحیفه نور،ج 17،ص 60.
38- همان،ج 16،ص 219.
39- همان،ج 18،ص 12.
40- همان،ج 15،ص 204.
41- چكیده مقالات كنگره امام خمینى و فرهنگ عاشورا،ص 104.
42- در این زمینه ر.ك:«فرهنگ جبهه‏»مهدى فهیمى.
43- مفاتیح الجنان،زیارت عاشورا،ص 457.
44- دیوان‏«آتشكده‏»،نیر تبریزى،ص 59.
45- بحار الانوار،ج 45،ص 154.
46- همان،ص 167،البدایة و النهایة،ج 8،ص 192(لیت اشیاخى ببدر شهدوا...).
47- بحار الانوار،ج 45،ص 135.
48- مقتل الحسین،خوارزمى،ج 2،ص 6،مناقب،ج 4،ص 110،(با اندكى تفاوت در لفظ).
49- بحار الانوار،ج 45،ص 8،موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 424.
50- الامام الحسین،علائلى،ص 62.
51- الانوار القدسیة،محمد حسین الغروى الاصفهانى،ص 99،(چاپ حیدریه).
52- از مؤلف،در شعر«اهل بیت آفتاب‏».
38- 53- در این زمینه‏ها از جمله ر.ك:«نگرشى به مرثیه سرایى در ایران‏»،عبد الرضا افسرى كرمانى، «چند مرثیه از شاعران‏پارسى‏گوى‏»،ابو القاسم رادفر.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:56
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

عباس بن على‏«علیهما السلام‏»

فرزند امیر المؤمنین،برادر سید الشهدا،فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین‏«ع‏»در روزعاشورا.عباس در لغت،به معناى شیر بیشه،شیرى كه شیران از او بگریزند است.[1] مادرش‏«فاطمه كلابیه‏»بود كه بعدها با كنیه‏«ام البنین‏»شهرت یافت.على‏«ع‏»پس ازشهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج كرد.عباس،ثمره این ازدواج بود.ولادتش را در[2]شعبان سال 26 هجرى در مدینه نوشته‏اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهارفرزند رشید،همه در كربلا در ركاب امام حسین‏«ع‏»به شهادت رسیدند.وقتى‏امیر المؤمنین شهید شد،عباس چهارده ساله بود و در كربلا 34 سال داشت.كنیه‏اش‏«ابو الفضل‏»و«ابو فاضل‏»بود و از معروفترین لقبهایش،قمر بنى هاشم،سقاء،صاحب لواءالحسین،علمدار،ابو القربه،عبد صالح، باب الحوایج و...است.
عباس با لبابه،دختر عبید الله بن عباس(پسر عموى پدرش)ازدواج كرد و از این‏ازدواج،دو پسر به نامهاى عبید الله و فضل یافت.بعضى دو پسر دیگر براى او به نامهاى‏محمد و قاسم ذكر كرده‏اند.
آن حضرت،قامتى رشید،چهره‏اى زیبا و شجاعتى كم نظیر داشت و به خاطر سیماى‏جذابش او را«قمر بنى هاشم‏»مى‏گفتند.در حادثه كربلا،سمت پرچمدارى سپاه‏حسین‏«ع‏»و سقایى خیمه‏هاى اطفال و اهل بیت امام را داشت و در ركاب برادر،غیر ازتهیه آب،نگهبانى خیمه‏ها و امور مربوط به آسایش و امنیت‏خاندان حسین‏«ع‏»نیر برعهده او بود و تا زنده بود،دودمان امامت،آسایش و امنیت داشتند[3].
روز عاشورا،سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند.وقتى علمدار كربلااز امام حسین‏«ع‏»اذن میدان طلبید حضرت از او خواست كه براى كودكان تشنه وخیمه‏هاى بى‏آب، آب تهیه كند.ابو الفضل‏«ع‏»به فرات رفت و مشك آب را پر كرد و دربازگشت به خیمه‏ها با سپاه دشمن كه فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش‏قطع گردید و به شهادت رسید. البته پیش از آن نیز چندین نوبت.همركاب با سید الشهدا به‏میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود.عباس،مظهر ایثار و وفادارى و گذشت بود.وقتى‏وارد فرات شد،با آنكه تشنه بود، اما بخاطر تشنگى برادرش حسین‏«ع‏»آب نخورد وخطاب به خویش چنین گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونى
و بعده لا كنت ان تكونى
هذا الحسین وارد المنون
و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینى
و سوگند یاد كرد كه آب ننوشد.[4] وقتى دست راستش قطع شد،این رجز را مى‏خواند:
و الله ان قطعتموا یمین
ى انى احامى ابدا عن دینى
و عن امام صادق الیقین
نجل النبى الطاهر الامین
و چون دست چپش قطع شد،چنین گفت:
یا نفس لا تخشى من الكفار
و ابشرى برحمة الجبار
مع النبى السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار
شهادت عباس،براى امام حسین بسیار ناگوار و شكننده بود.جمله پر سوز امام،وقتى‏كه به بالین عباس رسید،این بود:«الآن انكسر ظهرى و قلت‏حیلتى و شمت بى عدوى‏».[5] وپیكرش، كنار«نهر علقمه‏»ماند و سید الشهدا به سوى خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت‏خبر داد. هنگام دفن شهداى كربلا نیز،در همان محل دفن شد.از این رو امروز حرم‏ابا الفضل‏«ع‏»با حرم سید الشهدا فاصله دارد.
مقام والاى عباس بن على‏«ع‏»بسیار است.تعابیر بلندى كه در زیارتنامه اوست،گویاى‏آن است. این زیارت كه از قول حضرت صادق‏«ع‏»روایت‏شده،از جمله چنین دارد:
«السلام علیك ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المؤمنین و الحسن و الحسین...
اشهد الله انك مضیت على ما مضى به البدریون و المجاهدون فى سبیل الله المناصحون فى‏جهاد اعدائه المبالغون فى نصرة اولیائه الذابون عن احبائه...»[6] كه تایید و تاكیدى بر مقام‏عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران‏اولیاء خدا و مدافعان از دوستان خداست.امام سجاد«ع‏»نیز سیماى درخشان عباس بن‏على را اینگونه ترسیم فرموده است:«رحم الله عمى العباس فلقد آثر و ابلى و فدا اخاه‏بنفسه حتى قطعت‏یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائكة فى الجنة كماجعل جعفر بن ابى طالب.و ان للعباس عند الله تبارك و تعالى منزلة یغبطه بها جمیع الشهداءیوم القیامة‏»[7].كه در آن نیز مقام ایثار،گذشت،فداكارى،جانبازى،قطع شدن دستانش ویافتن بال پرواز در بهشت،همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینكه:عمویم‏عباس،نزد خداى متعال،مقامى دارد كه روز قیامت،همه شهیدان به آن غبطه مى‏خورند ورشك مى‏برند.
عباس یعنى تا شهادت یكه تازى
عباس یعنى عشق،یعنى پاكبازى
عباس یعنى با شهیدان همنوازى
عباس یعنى یك نیستان تكنوازى
عباس یعنى رنگ سرخ پرچم عشق
یعنى مسیر سبز پر پیچ و خم عشق
جوشیدن بحر وفا،معناى عباس
لب تشنه رفتن تا خدا،معناى عباس[8]
در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان حضرت مهدى‏«ع‏»به او اینگونه سلام داده شده‏است: «السلام على ابى الفضل العباس بن امیر المؤمنین،المواسى اخاه بنفسه،الآخذ لغده من‏امسه، الفادى له،الواقى الساعى الیه بمائه،المقطوعة یداه...»[9].
كربلا كعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق،دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبى كه نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانى
تا كه تكمیل شود حج من و تقدیرم[10]

*********
العبد الصالح

صفت و لقبى است كه در زیارت حضرت ابا الفضل‏«ع‏»از قول امام صادق‏«ع‏»براى آن‏سردار شهید كربلا آمده است:«السلام علیك ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله...»[11]

*********
عبد الله بن حسن بن على‏«علیهما السلام‏»

نوجوان 11 ساله،فرزند امام حسن مجتبى‏«ع‏»كه روز عاشورا،وقتى دید سید الشهدا برزمین افتاده است،براى دفاع از عمو به سوى میدان شتافت و در دفاع از عموى مظلومش‏جنگید و عده‏اى را كشت و با تیغ بحر بن كعب به شهادت رسید.برخى هم نقل كرده‏اندحرمله،با شمشیر،دست او را كه در آغوش عمویش حسین قرار گرفته بود قطع نموده‏همانجا شهیدش كرد[12].رجز او هنگام پیكار،چنین بود:
ان تنكرونى فانا ابن حیدرة ضرغام آجام و لیث قسورة‏على الاعادى مثل ریح صرصره[13]

*********
عبد الله بن حسین بن على‏‏«علیهما السلام‏»

كودكى شیرخوار،فرزند سید الشهدا«ع‏»كه روز عاشورا در آغوش پدر،با تیر حرمله(یا عقبة بن بشر)به شهادت رسید.مادرش رباب،دختر امرء القیس بود.وقتى امام،براى‏وداع آخر مقابل خیمه‏ها آمد،زینب،عبد الله را آورد.وى در آغوش حسین بن على‏«ع‏»بودكه تیرى بر گلوى او خورد و شهیدش كرد.امام،خون گلوى او را به آسمان پاشید.آنگاه‏جسد آن كودك را كنار خیمه‏ها در گودالى كه حفر كرد،به خاك سپرد[14].از این كودك‏شیر خوار شهید،به نام عبد الله رضیع و على اصغر هم یاد شده است.نام وى در زیارت‏ناحیه مقدسه نیز آمده است.[15]

*********
عبد الله بن على بن ابى طالب‏«علیهم السلام‏»

از شهداى كربلاست.وى فرزند امیر المؤمنین و برادر عباس و مادرش‏«ام البنین‏»بود.
هنگام شهادت 25 سال داشت.قاتل او هانى بن ثبیت‏حضرمى بود.نام گرامى این شهید درزیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه آمده است[16].

*********
عبید الله بن زیاد

والى كوفه در زمان حادثه عاشورا،كه شهادت امام حسین‏«ع‏»و یارانش به دستور اوانجام گرفت.ابن زیاد را«ابن مرجانه‏»هم مى‏گویند،زیرا نام مادرش كنیزى زناكار ومجوسى به نام‏«مرجانه‏»بود.در كوفه پس از عاشورا كه اسراى اهل بیت را وارد دار الاماره‏كردند،حضرت زینب‏«ع‏»در خطاب به ابن زیاد،او را«یابن مرجانه‏»خواند و این اشاره به‏نسبت ناپاك او بود و رسواگر حاكم مغرور كوفه.او از سرداران مشهور اموى بود كه درسال 54 هجرى از طرف معاویه به حكومت‏خراسان منصوب شد.در سال 56 از آنجامعزول و به حكمرانى بصره منصوب گشت.پس از مرگ معاویه و روى كار آمدن یزید،وقتى نهضت مسلم بن عقیل در كوفه آغاز شد،با حفظ سمت،والى كوفه نیز شد و اوضاع‏را تحت كنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند.
پس از حركت امام حسین‏«ع‏»از مكه به سوى عراق،وى عمر سعد را با لشكرى گسیل‏داشت تا با آن حضرت بجنگد یا او را به بیعت با یزید وا دارد.فرمان كشتن سید الشهدا ویارانش و اسیر گرفتن اهل بیت او را به عمر سعد(كه فرمانده سپاه كوفه در كربلا بود)داد.[17]ابن زیاد،پس از مرگ یزید،ادعاى خلافت كرد و اهل بصره و كوفه را به بیعت فراخواند،ولى كوفیان دعوتگران او را از شهر بیرون كردند،وى سپس از بیم انتقام فرارى شد و مدتى‏به شام رفت،همزمان با نهضت توابین،ماموریت‏سركوب توابین را یافت[18].در سال 65هجرى با لشكرى به جنگ سلیمان بن صرد رفت و در عین الورده با او درگیر شد.سرانجام‏در یكى از درگیریها با سپاه مختار،در سال 67 هجرى خودش و جمعى از همراهانش‏كشته شدند و باقى سپاهیانش پراكنده گشتند.سر ابن زیاد را نزد مختار بردند.مختار هم آن‏سر را نزد محمد حنفیه و امام سجاد«ع‏»فرستاد.برخى هم گفته‏اند كه سر را پیش عبد الله‏زبیر فرستاد[19]. وى از كسانى است كه در زیارت عاشورا،مورد لعن قرار گرفته است:«لعن الله ابن‏مرجانة‏»و«العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانة‏».

*********
عتبات عالیه

عتبه،به معنى آستانه در است،چه بالا یا پایین.عتبات،نام بالغلبه است مشاهد متبركه‏را، مانند مشهد حضرت على‏«ع‏»و حضرت حسین‏«ع‏»و دیگر مزارات امامان[20].
عتبه در معناى كلى خود،شامل همه حرمهاى معصومین و آستانه‏هاى مقدسه مى‏شودكه درگاه آنها مورد تكریم و بوسیدن و زیارت شیفتگان قرار مى‏گیرد،اما زیارت عتبات،كه‏اغلب همراه با زیارت حج مطرح مى‏شود،بیشتر زیارت كربلا،نجف،كاظمین و سامرا مراد است[21].

*********
عراق

سرزمینى كه سید الشهدا«ع‏»از حجاز به سوى آنجا رفت تا به دعوت كوفیان در مبارزه‏با یزید، پاسخ گوید و قبل از رسیدن به كوفه،در كربلا در محاصره سپاه ابن زیاد به شهادت‏رسید. سرزمین عراق،بخصوص منطقه میان دجله و فرات،حاصلخیز و پرجمعیت است.
وقتى سرزمین عراق،پیش از خلافت امیر المؤمنین‏«ع‏»فتح شد،با آل على‏«ع‏»آشنا گشت.
كسانى همچون ابن مسعود و عمار یاسر،پیشتر در آنجا فرماندار یا امیر لشكر بودند.پس‏از جنگ جمل كه حضرت على‏«ع‏»كوفه را مقر خلافت‏خویش قرار داد،مردم آن منطقه‏بیشتر با آن حضرت و دودمانش آشنا شدند.از این رو معاویه و آل مروان مى‏كوشیدند تاتشیع و ریشه‏هاى گرایش به خاندان نبوت را در آن سرزمین بخشكانند.[22] همواره میان‏شامیان و عراقیان،نزاع و كینه بوده است.پس از شهادت امیر المؤمنین‏«ع‏»در دوران امام‏حسن مجتبى این منطقه نیز-به دنبال قرار داد صلح-در اختیار امویان قرار گرفت و آنان‏بشدت،هواداران على‏«ع‏»را سر كوب مى‏كردند.
عراق،همواره منطقه‏اى آشفته و متزلزل بوده و بین قدرتها دست به دست مى‏گشته‏است. مردم آن نیز از یك رفتار متذبذب و متغیر برخوردار بودند.در عین حال،در آن‏روزگار،قلب كشور اسلامى و مركزى براى نیروهاى انسانى و سربازان رزمى و ثروت ومال بود و پایگاهى براى لشكر محسوب مى‏شد.[23] بخصوص كوفه در شهرهاى عراق،موقعیت ویژه‏ترى داشت و همواره در كشمكشهاى سیاسى و مبارزاتى،از پایگاههاى مهم‏بود.حتى در جریانهاى سیاسى پس از عاشورا نیز،مثل خروج مختار و بروز شورشهاى‏مختلف بر ضد امویان نقش عمده داشت.شاید به خاطر این دلایل بود كه امام حسین‏«ع‏لیه السلام» پس از اقامت چند ماهه در مكه،تصمیم گرفت به سرزمین عراق رود و نداى كوفیان رالبیك گوید،بخصوص كه شیعیان او و پدرش على‏«ع‏»در كوفه فراوان بودند و نامه‏هاى‏دعوت بسیارى براى امام نوشتند.در روایاتى پیشگویى شهادت آن حضرت در سرزمین‏عراق نیز آمده است،از جمله:رسول خدا«ص‏»به حسین بن على‏«ع‏»فرموده بود:«انك‏ستساق الى العراق و هى ارض قد التقى بها النبیون و اوصیاء النبیین،و هى ارض تدعى‏عمورا،و انك تستشهد بها و یستشهد معك جماعة من اصحابك...».[24] بزودى به سوى‏عراق سوق داده خواهى شد،آنجا سرزمینى است كه پیامبران و اوصیاء پیامبران در آن باهم برخورد كرده‏اند،و آن سرزمینى است كه‏«عمورا»هم خوانده مى‏شود،تو در آن‏سرزمین شهید خواهى شد و همراه تو نیز،گروهى از یارانت به شهادت خواهند رسید.
حضرت على‏«ع‏»نیز در برخى سخنان خویش،از اهل عراق،بعنوان افرادى كه در حمایت‏حق، كوتاهى مى‏كنند،سخنان نكوهش كننده‏اى دارد.[25] اكنون عراق،از كشورهاى اسلامى‏در خاور میانه است و مرقد شش امام شیعه در چهار شهر عراق قرار دارد:كربلا(مدفن امام‏حسین) نجف(مزار امیر المؤمنین)كاظمین(حرم امام كاظم و امام جواد)سامرا(حرم امام‏هادى و امام عسكرى).حوزه علمیه دیر پاى نجف اشرف نیز در این كشور است.[26]

*********
عزاخانه

ماتم خانه،خانه‏اى كه در آن عزا برپا كنند،ماتم سرا،مصیبت‏سرا.[27] به حسینیه‏و تكیه‏اى هم كه در آن،عزادارى حسینى برگزار مى‏شود،عزاخانه حسینى گفته مى‏شود.

*********
عزادارى

برپا داشتن مراسمى به یاد سید الشهدا«ع‏»در ایام مختلف،بویژه دهه محرم و روزعاشورا.این عمل،كه زنده نگهداشتن هدف حسینى و فرهنگ عاشوراست،مورد تشویق‏بسیار اولیاء دین است و خود معصومین،در راه اقامه عزاى حسینى،مى‏كوشیدند.[28] زیراعزادارى،بصورت گریه، برپایى مجالس ذكر،سرودن مرثیه،گریاندن،نوحه‏خوانى و...
احیاء خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان است.امام باقر«ع‏»در زمینه برپایى عزا در خانه‏هابراى امام حسین‏«ع‏»مى‏فرماید:«ثم لیندب الحسین و یبكیه و یامر من فى داره بالبكاء علیه‏و یقیم علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبكاء بعضهم بعضا فى‏البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین.»[29](به كسانى كه روز عاشورا نمى‏توانند به‏زیارت آن حضرت بروند اینگونه دستور مى‏دهند)بر حسین‏«ع‏»،ندبه و عزادارى و گریه‏كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله برحسین‏«ع‏»،مراسم عزادارى برپا كنند و یكدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت‏گویى درسوگ حسین علیه السلام در خانه‏هایشان ملاقات كنند.
سنت عزادارى،با برخوردارى از عشق و محبتى كه از امام حسین‏«ع‏»در دلها بوده وهست، تبدیل به یك برنامه گسترده و مردمى و مقدس شده است و هرگز سستى وخاموشى ندارد و به بركت آن،اقشار بسیارى با امام حسین‏«ع‏»و دین و فرهنگ عاشوراآشنا مى‏شوند.فراز و نشیبهاى زیادى بر سوگوارى بر خامس آل عبا گذشته است و هر گاه‏كه شیعیان،قدرت و حكومتى یافته‏اند،در ترویج و توسعه آن كوشیده‏اند.«در زمان‏پادشاهى آل بویه،در دهه اول محرم،شیعیان به عزادارى حضرت سید الشهدا قیام‏نمودند...معز الدوله،اولین كسى است كه فرمان داد كه مردم بغداد در دهه اول محرم،سیاه‏بپوشند و بازارها را سیاهپوش كنند و به مراسم تعزیه دارى حضرت سید الشهدا قیام‏نمایند.بستن دكانها و منع طباخى و تعطیل عمومى در روز عاشورا از طرف معز الدوله‏دیلمى در شهر بغداد به عمل آمد و تا اوایل لطنت‏سلسله سلجوقى در آن شهر معمول‏بود.این مراسم تا انقراض دولت دیالمه در تمام كشورهاى اسلامى قلمرو آنها مرسوم وبرقرار بوده است.»[30]رمز جاودانگى نهضت‏حسینى نیز همین احیا و زنده نگهداشتن و تعظیم شعائر بوده‏است.امام خمینى‏«قدس سره‏»فرمود:«الان هزار و چهار صد سال است كه با این منبرها،بااین روضه‏ها و با این مصیبتها و با این سینه زنیها،ما را حفظ كرده‏اند،تا حالا آورده‏انداسلام را...هر مكتبى تا پایش سینه زن نباشد،تا پایش گریه كن نباشد،تا پایش سر و سینه‏زن نباشد،حفظ نمى‏شود...ما باید براى یك شهیدى كه از دستمان مى‏رود،علم بپا كنیم،نوحه خوانى كنیم،گریه كنیم،فریاد كنیم...».[31] برپایى عزا براى سید الشهدا،نوعى اعتراض‏به ظالمان و حمایت از مظلوم است.اشگ ریختن در سوگ ابا عبد الله‏«ع‏»،عامل تقویت‏حس عدالتخواهى و انتقامجویى از ستمگران و زمینه سازى براى تجمع نیروهاى پیروحسین‏«ع‏»در خط دفاع از حق است.عزادارى براى شهید،انتقال فرهنگ‏«شهادت‏»به‏نسلهاى آینده است.به تعبیر شهید مطهرى:«در شرایط خشن یزیدى،در حزب حسینیهاشركت كردن و تظاهر به گریه كردن بر شهدا،نوعى اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق واعلان جنگ با گروه باطل و در حقیقت،نوعى از خود گذشتگى است.اینجاست كه‏عزادارى حسین بن على‏«ع‏»یك حركت است،یك موج است،یك مبارزه اجتماعى‏است.»[32] عزادارى،سبب مى‏شود كه شور و عاطفه،از شعور و شناخت برخوردار گردد وایمان را در ذهن جامعه هوادار،زنده نگهدارد و«مكتب عاشورا»بعنوان یك فكر سازنده‏و حادثه الهام بخش، همواره تاثیر خود را حفظ كند.عزادارى،احیاء خط خون و شهادت‏و رساندن صداى مظلومیت آل على به گوش تاریخ است.عزاداران حسینى،پروانگانى‏شیفته نورند كه شمع محفل آراى خویش را یافته،از شعله شمع،پیراهن عشق پوشیده‏اندو آماده جان باختن و پر سوختن و فدا شدن‏اند.نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورامهم است.عمیقترین پیوندها را از طریق آمیختگى عقل و عشق و برهان و عاطفه كه دركربلا تجسم یافته است،انتقال مى‏دهد.هم بر مظلومیت امام گریه مى‏شود و هم در سایه‏آن هدف امام حسین از نهضت و حركت،شناخته مى‏شود.روضه‏هاى خانگى و دسته‏هاى‏عزادارى و هیئتهاى زنجیر زنى،پوشیدن لباس مشكى و پرچم به دست گرفتن و شربت وآب دادن و تلاش در بر پایى مجالس و نوحه خوانى و سینه زنى و...هر یك به نوعى‏سربازگیرى جبهه حسینى است و این پیوند قلبى را عمق و غنا مى‏بخشد.

*********
عزادارى سنتى

شیوه‏اى كه نسبت به زنده نگهداشتن یاد حادثه عاشورا و حماسه حسینى از دیربازمطرح بوده و جنبه مردمى یافته است.این شیوه،شامل مرثیه سرایى،نوحه‏خوانى،گریستن و گریاندن،تشكیل هیئتها و دسته‏هاى سوگوارى،سینه زنى،ذكر مصیبت،مجالس‏وعظ و روضه خوانى،و...است.اینگونه شیوه‏ها،چون با روح و جان و عاطفه شیعه‏آمیخته است،هر چه بیشتر به آن رنگ مردمى مى‏بخشد و عامل جذب و تجمع و تشكل‏انبوه شیفتگان اهل بیت مى‏گردد. ابو هارون مكفوف مى‏گوید:روزى خدمت امام‏صادق‏«ع‏»رسیدم.حضرت فرمود:برایم شعر(در سوگ سید الشهدا)بخوان،من نیزخواندم.حضرت فرمود:نه،اینطور نه،بلكه همانگونه كه براى خودتان شعر خوانى‏مى‏كنید و همانگونه كه نزد قبر حضرت سید الشهدا مرثیه مى‏خوانى:«لا، كما تنشدون وكما ترثیه عند قبره‏».[33] این نشان مى‏دهد كه شیوه خودمانى و مرسوم نزد متن مردم،بیشترمورد اهتمام ائمه‏«ع‏»بوده است.حفظ این سنت،ضامن تداوم آن است.امام خمینى‏«ره‏» فرموده است:«ما باید حافظ این سنتهاى اسلامى،حافظ این دستجات مبارك اسلامى كه‏در عاشورا،در محرم و صفر در مواقع مقتضى به راه مى‏افتد،تاكید كنیم كه بیشتر دنبالش‏باشند... زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش،از طرف روحانیون،ازطرف خطبا،با همان وضع سابق و از طرف توده‏هاى مردم با همان ترتیب سابق كه‏دستجات معظم و منظم، دستجات عزادارى به عنوان عزادارى راه مى‏افتاد.باید بدانید كه‏اگر بخواهید نهضت‏شما محفوظ بماند،باید این سنتها را حفظ كنید.»[34]حتى حفظ اصل‏عزادارى عاشورا نیز تا حد بسیارى در سایه حفظ سنتهاست و دگرگون ساختن شیوه سنتى‏بدون جایگزین بهتر،گاهى پیروان همان سنتها را هم از اصل ماجراى حسینى جدا مى‏سازد.

*********
عشق حسینى

عظیمترین سرمایه روحى شیعه كه پیوند دهنده آنان با اهل بیت پیامبر و عاملى‏بازدارنده از تباهى،بر انگیزاننده به فداكارى و جهاد و تصفیه كننده دل و جان است.درسایه همین عشق، یاد حسین و عاشورا زنده مانده و سوز آن،حمایت قلبى عاشق امام‏حسین‏«ع‏»را همواره به نفع حق و جبهه ایثار،نیرو بخشیده است.همین عشق،یاران او راروز عاشورا به استقبال شهادت فرستاد تا با مرگ در ركاب حسین‏«ع‏»حیات ابدى یافتند.
عشق حسین‏«ع‏»را خداوند در دلها نهاده و شعله‏اى خاموش نشدنى است.به فرموده امام‏صادق‏«ع‏»:«ان لقتل الحسین علیه السلام حرارة فى قلوب المؤمنین لا یبرد ابدا».[35] محبت‏حسین بن على‏«ع‏»نه تنها در دل زمینیان است،بلكه عرشیان نیز او را دوست مى‏دارند و به‏فرموده رسول خدا«ص‏»،او محبوبترین چهره زمینى نزد آسمانیان است:«من احب ان‏ینظر الى احب اهل الارض الى اهل السماء فلینظر الى الحسین.»[36]
اى كه آمیخته مهرت با دل
كرده عشق تو مرا دریا دل
بذر عشقى كه به دل كاشته‏ام
جز هواى تو ندارد حاصل
از مى عشق تو،عاقل مجنون
و زخم مهر تو مجنون،عاقل
گر شود كار جهان زیر و زبر
نشود عشق تو از دل زایل[37]

*********
عطش

تشنگى از بارزترین جلوه‏هاى سوز و غم در حادثه كربلاست.سید الشهدا،عباس،على اكبر، على اصغر و دیگران،همه لب تشنه و عطشان روز عاشورا جان سپردند.محروم‏كردن خیمه‏گاه امام حسین‏«ع‏»از آب فرات و تحمیل عطش به امام و یارانش،از مواردروشن پستى و عداوت سپاه كوفه و ابن زیاد،نسبت به آل الله است.بزرگان،بیشتر ازكودكان تحمل تشنگى دارند و اطفال در برابر بى آبى،زودتر بى تاب مى‏شوند.در كربلا،عطش بیداد مى‏كرد و مشكها خالى، لبها خشك،جگرها سوخته،هوا گرم،راه فرات بسته،و صداى العطش بلند بود.
زان تشنگان هنوز به عیوق مى‏رسد
فریاد«العطش‏»زبیابان كربلا[38]
روز عاشورا،عباس كنار خیمه‏ها آمد،صداى‏«العطش،العطش‏»كودكان را شنید.سواربر اسب شد و مشك را بر داشت و به طرف فرات رفت.چهار هزار نفر تیر اندازان موكل برفرات،او را محاصره كردند و ابا الفضل‏«ع‏»در این درگیرى بود كه دستها را داد و شهید شد.
قبل از بیرون آمدن از فرات،خواست آب بنوشد ولى‏«فذكر عطش الحسین‏»به یاد تشنگى‏امام افتاد و آب ننوشید و عطشان از شریعه بیرون آمد.[39] على اكبر«ع‏»نیز روز عاشورا پس‏از چندین نوبت جنگیدن،مجروح و تشنه براى آخرین وداع به خیمه‏گاه آمد،در حالى كه‏به سید الشهدا مى‏گفت:«یا ابة،العطش قد قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى‏».[128] امام‏«ع‏»،براى‏كودك تشنه كام و شیر خوار خود نیز بنا به نقلى از سپاه دشمن آب طلبید،كه بیایید سیرابش‏كنید.
اگر به زعم شما من گناهكار شمایم
نكرده هیچ گناهى،على اصغرم است این
كه تیر حرمله،گلوى تشنه آن شش ماهه را از هم درید.[40]
مگر به كرب و بلا آب قیمت جان بود
كه از عطش به فلك ناله یتیمان بود
خود سید الشهدا نیز روز عاشورا،براى رفع تشنگى پس از نبرد،خواست به فرات‏برود و آب بنوشد كه شمر مانع شد و گفت:اى حسین،از این آب نخواهى نوشید تا ازتشنگى بمیرى‏«و الله لا تذوقه او تموت عطشا».[130] تشنگى امام حسین‏«ع‏»و شهداى كربلا،چنان داغى بر دل عاشقانش نهاده كه با هر نوشیدن آب گوارا،او را یاد مى‏كنند،در راه امام‏حسین،به آبرسانى و سقایى و نذر شربت و ساختن آب انبار مى‏پردازند و با هر عطشى‏كربلا و عاشورا در ذهنشان تداعى مى‏كند،گویا بین آب و عطش و كربلا پیوند خورده‏است.
بر لب دریا،لب دریا دلان خشكیده است
از عطش دلها كباب است و زبان خشكیده است
كربلا بستان عشق است و شهامت،اى دریغ
كز سموم تشنگى،این بوستان خشكیده است
سوز بى آبى اثر كرده است بر اهل حرم
هر طرف بینى لب پیر و جوان خشكیده است[41]

*********
عطشان

از القاب سید الشهدا،كه تشنه در كربلا به شهادت رسید.این تعبیر در روایات،تواریخ‏و زیارتنامه‏ها درباره آن امام آمده است.از جمله در حدیث امام باقر«ع‏»است:«ان‏الحسین...قتل مظلوما مكروبا عطشانا».[42] امام سجاد«ع‏»نیز كه براى یارى بنى اسد در دفن‏پیكر امام حسین و شهدا آمد،پس از دفن امام تشنه كام،بر روى قبر او نوشت:«هذا قبرالحسین بن على بن ابى طالب الذى قتلوه عطشانا غریبا.»[43] همین تشنگى و شهادت جانسوزاو و یاران و فرزندانش،قوى‏ترین عامل تحریك عواطف و همدل ساختن انسانهاى باوجدان با عاشورائیان بوده است.

*********
علامت

از ابزار و وسایل عزادارى امام حسین‏«ع‏»كه در هیئتها و دسته‏هاى مذهبى به كار گرفته‏مى‏شود.علامت به معناى نشانه است.این علامتها هم نشانه‏هاى گروههاى عزادارمحسوب مى‏شده است و كسانى هم كه آن را حمل مى‏كردند،«علامت كش‏»بودند، یعنى‏علم بردار.به نوشته دهخدا:«صلیب مانندى كه بر چوب یا آهن افقى آن از سوى پایین‏شالهاى ترمه آویزند و از سوى زبر لاله و تندیسهایى از مرغ و جز آن نصب كنند و درمیان زبانه‏اى از فلز طویل دارد و بر نوك آن فلز پر یا گلوله‏اى از شیشه الوارن نصب كنندو این زبانه‏هاى فلزى كه به‏«تیغ‏»مشهور است،سه یا پنج باشد و در مراسم عزادارى‏محرم پیشاپیش دسته‏ها به حركت آرند».[44]«شیئى است فلزى و كار صنعتگران اصفهان‏كه قدمت آن به عهد سلاطین صفوى مى‏رسد،داراى تعدادى زبانه،گنبد،گلدان وطاووس بوده و آن را با شالهاى سبز و سیاه و قهوه‏اى و پر طاووس و سكه‏هاى نقره وشمشیر و قمه و خنجر زینب مى‏كنند و در آخر دسته‏ها به حركت در مى‏آورند...عده‏اى‏از جوانان هم نذر مى‏كنند كه همه ساله باید در بردن علمات،سهم داشته باشند».[45] به‏آن علمات هم مى‏گویند.شباهت آن به صلیب،مى‏رساند كه پس از ارتباط ایران بااروپاییها در عصر قاجار،از آیینهاى مذهبى مسیحیت اقتباس شده است.به هرحال،نمودها و مظاهرى است كه گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه‏شعائر دینى باز مى‏دارد.

*********
علقم

علقم یا علقمه،نام نهرى است از فرات،كه عباس بن على‏«ع‏»در روز عاشورا،كنار آن‏به شهادت رسید.نیز به معناى تلخى است،و هر درخت تلخ و آب بسیار سخت را هم‏علقم گویند،حنظل. در ادبیات عاشورا،بیشتر در پیوند با عطش و عباس و دستهاى قطع‏شده ابا الفضل‏«ع‏»مطرح مى‏شود.
از چشم سپیده خواب را مى‏بردند
از چشمه گل،گلاب را مى‏بردند
بر شانه خود فرشتگان آهسته
از علقمه،روح آب را مى‏بردند[46]

*********
علم،علمات

پرچم،رایت،بیرق،نشان لشكر،آنچه به سر نیزه بندند،درفش.در اصطلاح عزادارى‏حسینى، نام علم و علامت‏خاصى است كه هر هیئت و دسته،ویژه خود دارد و آن را ازدسته‏هاى دیگر متمایز مى‏سازد.«نخل،چوب بسیار بلند همچون درخت تبریزى متوسطكه در تعزیه خوانى پیشاپیش دسته‏ها برند و بر سر آن،گاه شكل پنجه‏اى از فلز باشد و گاه‏پارچه سیاه بر آن بپوشانند.»[47]
گر چه سردار علم در خون نشست
دستهایت روى رایت مانده است.[48]
در میدان كربلا نیز،علمدار لشكر امام حسین‏«ع‏»،حضرت ابا الفضل بود.از شعار عربهاى‏عراقى عزادار نیز این است:«رفع الله رایة العباس‏»،پرچم عباس،افراشته باد.

*********
علمدار

از لقبهاى قمر بنى هاشم است كه در كربلا،پرچم لشكر امام بر دوش او بود.نقش‏علمدار در میدان نبرد،مهم بود و عامل حفظ انسجام نیروهاى سپاه محسوب مى‏شد.روزعاشورا،امام حسین‏«ع‏»یاران اندك خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسیم كرد وبراى هر یك فرماندهى برگزید و پرچم را به دست برادرش عباس داد.[49]روز عاشورا نیز چون عباس‏«ع‏»خدمت امام آمد و از او اذن میدان طلبید،امام گریست‏و ابتدا اجازه نداد و فرمود:تو علمدار منى،اگر تو بروى و كشته شوى،سپاه من از هم‏مى‏پاشد:«یا اخى انت صاحب لوائى و اذا مضیت تفرق عسكرى‏».[50]

*********
علم كش

كسى كه در دسته‏هاى عزادارى،نشان مخصوص هر هیئت را حمل مى‏كند،علامت كش.

*********
على اصغر«علیه السلام‏»

یكى از فرزندان امام حسین‏«ع‏»كه شیر خوار بود و از تشنگى،روز عاشورا بى تاب‏شده بود.امام، خطاب به دشمن فرمود:از یاران و فرزندانم،كسى جز این كودك نمانده‏است.نمى‏بینید كه چگونه از تشنگى بى تاب است؟در«نفس المهموم‏»آمده است كه‏فرمود:«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏»در حال گفتگو بود كه تیرى از كمان حرمله‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر را درید.امام حسین‏«ع‏»خون گلوى او را گرفت وبه آسمان پاشید.[51] در كتابهاى مقتل،هم از«على اصغر»یاد شده،هم از طفل رضیع(كودك‏شیرخوار)و در اینكه دو كودك بوده یا هر دو یكى است،اختلاف است.
در زیارت ناحیه مقدسه،درباره این كودك شهید،آمده است:«السلام على عبد الله بن‏الحسین، الطفل الرضیع،المرمى الصریع،المشحط دما،المصعد دمه فى السماء،المذبوح‏بالسهم فى حجر ابیه،لعن الله رامیه حرملة بن كاهل الاسدى‏».[52] و در یكى از زیارتنامه‏هاى‏عاشورا آمده است:«و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به‏»از این كودك،با عنوانهاى‏شیرخواره،ششماهه، باب الحوایج،طفل رضیع و...یاد مى‏شود و قنداقه و گهواره ازمفاهیمى است كه در ارتباط با او آورده مى‏شود.
طفل ششماهه تبسم نكند،پس چه كند
آنكه بر مرگ زند خنده،على اصغر توست
«على اصغر،یعنى درخشانترین چهره كربلا،بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین‏زاویه شهادت...چشم تاریخ،هیچ وزنه‏اى را در تاریخ شهادت،به چنین سنگینى ندیده‏است.»[53] على اصغر را«باب الحوائج‏»مى‏دانند،گر چه طفل رضیع و كودك كوچك است،اما مقامش نزد خدا والاست.
در گلخانه شهادت را
مى‏گشاید كلید كوچك ما

*********
على اكبر«علیه السلام‏»

فرزند بزرگ سید الشهدا و شبیه پیامبر كه روز عاشورا فداى دین شد.مادر على اكبر،لیلا دختر ابى مره بود.در كربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال هم‏گفته‏اند.او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود.[54] على اكبر شباهت بسیارى به پیامبرداشت،هم در خلقت،هم در اخلاق و هم در گفتار.به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن‏میدان طلبید و عازم جبهه پیكار شد،امام حسین‏«ع‏»چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللهم‏اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولك محمد خلقا و خلقا و منطقا وكنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیك نظرنا الیه...»[55]شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او،در سفر كربلابویژه در روز عاشورا تجلى كرد.سخنان،فداكاریها و رجزهایش دلیل آن است.وقتى امام‏حسین از منزلگاه‏«قصر بنى مقاتل‏»گذشت،روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس ازبیدارى‏«انا لله و انا الیه راجعون‏»گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تكرار كرد.على‏اكبر وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید،حضرت فرمود:در خواب دیدم سوارى‏مى‏گوید این كاروان به سوى مرگ مى‏رود.پرسید:مگر ما بر حق نیستیم؟فرمود:چرا.
روزعاشورا [56] نیز پس از شهادت یاران امام،اولین كسى كه اجازه میدان طلبید تا جان را فداى‏دین كند او بود.گر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود،ولى از ایثارو روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود.وقتى به میدان مى‏رفت،امام حسین‏«ع‏»درسخنانى سوزناك به آستان الهى،آن قوم ناجوانمرد را كه دعوت كردند ولى تیغ به رویشان‏كشیدند،نفرین كرد.
على اكبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
هنگام جنگ،این رجز را مى‏خواند كه نشان دهنده روح بلند و درك عمیق اوست:
انا على بن الحسین بن على
نحن و رب البیت اولى بالنبى
تالله لا یحكم فینا ابن الدعى
اضرب بالسیف احامى عن ابى
ضرب غلام هاشمى عربى[57]
پیكار سخت،او را تشنه‏تر ساخت.به خیمه آمد.بى آنكه آبى بتواند بنوشد،با همان‏تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید.قاتل او مرة بن منقذعبدى بود. پیكر على اكبر با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالین او رسیدكه جان باخته بود.صورت بر چهره خونین على اكبر نهاد و دشمن را باز هم نفرین كرد:
«قتل الله قوما قتلوك...»و تكرار مى‏كرد كه:«على الدنیا بعدك العفا».و جوانان هاشمى‏را طلبید تا پیكر او را به خیمه گاه حمل كنند.[155] على اكبر،نزدیكترین شهیدى است كه باحسین‏«ع‏»دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»قرار دارد و به این‏خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.[58]
الگوى شجاعت و ادب،اكبر
در دانه فاطمى نسب،اكبر
فرزند یقین ز نسل ایمان بود
پرورده دامن كریمان بود
آن یوسف حسن،ماه كنعانى
در خلق و خصال،احمد ثانى
آن شاهد بزم،سرو قامت بود
دریا دل و كوه استقامت بود
آن دم كه لباس رزم مى‏پوشید
از كوثر عشق،جرعه مى‏نوشید
از فرط عطش فتاده بود از تاب
گردید ز دست جد خود سیراب
در راه خدا ذبیح دین گردید
بر حلقه عاشقان نگین گردید
داغش كمر حسین را بشكست
با خون سرش حناى خونین بست
دیباچه داستان حق،اكبر
قربانى آستان حق،اكبر[59]

*********
على الاسلام السلام

سخنى بود كه سید الشهدا«ع‏»پس از امتناع از بیعت با یزید و بیرون آمدن از پیش والى‏مدینه فرمود.مروان،فرداى آن شب،امام حسین‏«ع‏»را دید و به وى پیشنهاد كرد كه با یزیدبیعت كند و آن را به نفع دین و دنیاى امام دانست.حضرت در پاسخ او چنین گفت:«انا لله‏و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدى‏رسول الله‏«ص‏»یقول:الخلافة محرمة على آل ابى سفیان‏».[60]یعنى بر اسلام،سلام باد،بایدفاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظى كرد،آنگاه كه والى مسلمانان كسى همچون‏یزید باشد.از پیامبر خدا شنیدم كه مى‏فرمود خلافت بر آل ابو سفیان حرام است.امام،باادامه سلطه امویان بر مقدرات مسلمین و بازى با دین خدا،تباه شدن دستاوردهاى وحى‏را عیان مى‏دید.با توجه به اینكه رسم عرب بر این است كه هنگام خدا حافظى و وداع هم‏سلام مى‏دهد،رابطه سخن فوق روشن مى‏گردد.

*********
عمر بن سعد

معروف به‏«ابن سعد»،فرمانده سپاه ابن زیاد در كربلا بود كه با امام حسین‏«ع‏»جنگیدو دستور داد پس از شهادت آن حضرت،اسب بر بدن او تاختند و اهل بیت او را اسیر كرده‏به كوفه بردند. عمر سعد،پسر سعد بن وقاص از سرداران صدر اسلام بود.در زمان پیامبر(و به قولى در دوران عمر)به دنیا آمد.همراه پدرش در فتح عراق شركت داشت.وى ازجمله كسانى بود كه علیه‏«حجر بن عدى‏»و یارانش،شهادت به فتنه‏گرى داد و سبب شدكه حجر در«مرج عذراء»به شهادت برسد.وى قبل از حادثه عاشورا،آماده حركت به‏سوى‏«رى‏»بود كه حكمرانى آنجا را به او داده بودند،ولى به دستور ابن زیاد(والى كوفه)
همراه با سپاهى مامور جلوگیرى از ورود امام حسین‏«ع‏»به كوفه و وادار كردن او به بیعت‏با یزید و یا جنگ و كشتن او در صورت امتناع شد و به مقابله با حسین بن على‏«ع‏»به كربلارفت.
عمر سعد،در ایام قیام مختار در كوفه گریخت.اما وقتى مردم كوفه دوباره بر ضدمختار خروج كردند،بازگشت و رهبرى را به عهده گرفت،ولى باز هم به سوى بصره‏گریخت و سپس دستگیر و نزد مختار آورده شد.در مجلس مختار،به دستور وى او راكشتند و سرش را به مدینه نزد محمد حنفیه فرستادند و این در سال 66 هجرى بود.[61] دركربلا،هر چه امام حسین با او گفتگو كرد تا از جنگیدن دست بر دارد و دست‏خویش را به‏خون آن حضرت نیالاید،نپذیرفت. صبح عاشورا هم اولین كسى بود كه به طرف اردوگاه‏امام حسین‏«ع‏»تیر افكند و فرمان حمله عمومى صادر كرد.نامش جز و لعنت‏شدگان درزیارت عاشورا آمده است.او بود كه پس از ورودش به كربلا در روز چهارم محرم،بر امام‏حسین‏«ع‏»سخت گرفت و دستور داد سوارانش آب را به روى یاران حسین‏«ع‏»ببندند.

*********
عمود

به معناى ستون وسط خیمه.نیز به معنایى گرز و چوبدستى،كه همچون تیغ و نیزه و تیرو كمان،از ابزار جنگى قدیم بوده است.در كیفیت‏شهادت حضرت ابا الفضل‏«ع‏»آمده‏است كه پس از آنكه حكیم بن طفیل در نخلستان كمین كرد و با شمشیر دست چپ او راهم از كار انداخت، آنگاه كسى با گرزى آهنین بر عباس زد و او را كشت‏«فضربه ملعون‏بعمود من حدید فقتله‏».[62] در مرثیه‏ها نیز گفته مى‏شود كه پس از شهادت عباس‏«ع‏»،امام‏حسین‏«ع‏»عمود خیمه او را خواباند،بعلامت اینكه صاحب این خیمه به شهادت رسیده‏است.در میدان عاشورا،نمونه‏هایى نقل شده كه كسانى به جاى نیزه و شمشیر،دست برده‏و چوبها یا ستون خیمه‏ها را برداشته و با آن به دشمن حمله كرده‏اند،از جمله مادر شهید عمرو بن جناده.

پی نوشتها:

1- لغت نامه دهخدا.
2- الیوم نامت اعین بك لم تنم
و تسهدت اخرى فعز منامها
3- بحار الانوار،ج 45،ص 41.
4- معالى السبطین،ج 1،ص 446.مقتل خوارزمى،ج 2،ص 30.
5- مفاتیح الجنان،ص 435.
6- سفینة البحار،ج 2،ص 155.
7- خلیل شفیعى.
8- بحار الانوار،ج 45،ص 66.
9- اى اشكها بریزید،حسان،ص 210.درباره زندگى عباس بن على علیه السلام.ر.ك:«العباس بن على‏»،باقر شریف‏القرشى،214 صفحه،دار الكتاب الاسلامى.
10- انصار الحسین،ص 105،تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص 133.
11- انصار الحسین،ص 102.
12- عوالم(امام حسین)،ص 279.
13- همان،ص 49.
14- همان،ص 66.
15- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 27،و سخنان ابن عباس در این باره.
16- تنقیح المقال،مامقانى،ج 2،ص 201،عبرات المصطفین،ج 2،ص 24.
17- معارف و معاریف،ج 4،ص 1530.
18- دائرة المعارف بزرگ اسلامى،ج 3،ص 640.
19- انصار الحسین،ص 85.
20- مجموعه 11جلدى‏«موسوعة العتبات المقدسه‏»،به معرفى تاریخچه و مختصات اینگونه عتبات مقدسه در ایران،حجاز،عراق،شام و فلسطین پرداخته است.
21- سفینة البحار،ج 2،ص 156.
22- حیاة الامام الحسین بن على.ج 3،ص 11.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 80.
24- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 71.
25- درباره تاریخ معاصر عراق ر.ك:«لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث‏»،على الوردى(6 جلد).
26- در تاج العروس درباره عریف آمده است:هو القائم بامر القبیلة و الجماعة من الناس یلى امورهم و یتعرف الامیرمنهم احوالهم.
27- تاریخچه عزادارى حسینى،ترجمه‏«تاریخ النیاحة على الامام الشهید»از سید صالح الشهرستانى.
28- كامل الزیارات،ص 175.كتاب‏«زفرات الثقلین فى ماتم الحسین‏»،محمد باقر محمودى، چند جلد،به مساله گریه‏كردن اولیاء خدا بر آن حضرت پرداخته و نیز مجموعه‏اى از مرثیه‏ها در سوگ سید الشهدا«ع‏»را آورده است.
29- موسیقى مذهبى ایران،حسن مشحون،ص 4.
30- صحیفه نور،ج 8،ص 69 و 70.
31- نهضتهاى اسلامى صد ساله اخیر،شهید مرتضى مطهرى،ص 89.
32- بحار الانوار،ج 44،ص 287.
33- صحیفه نور،ج 15،ص 204.
34- كامل الزیارات،ص 38.
35- مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 73.
36- از مؤلف.
37- محتشم كاشانى.
38- بحار الانوار،ج 45،ص 41،عوالم(امام حسین)،ص 284.
39- مقتل الحسین،مقرم،ص 246.
40- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 275.
41- بحار الانوار،ج 45،ص 51.
42- از:قادر طهماسبى(فرید).
43- كامل الزیارات،ص 168.
44- تاریخ تكایا و عزادارى قم،ص 214.
45- محمد حسین كاظم زاده.
46- لغت نامه،دهخدا.
47- عزیز الله زیادى.
48- بحار الانوار،ج 45،ص 5 و 39.
49- معالى السبطین،ج 1،ص 441.
50- معالى السبطین،ج 1،ص 423.
51- بحار الانوار،ج 45،ص 66.
2- اولین دانشگاه و آخرین پیامبر،شهید پاك نژاد،ج 2،ص 42.
53- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 245 و مقاتل الطالبیین.
54- بحار الانوار،ج 45،ص 43.
55 -اعیان الشیعه،ج 8،ص 206.
56- همان،ص 207.
57- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 248.
58- از جمله براى شرح حال او ر.ك:«على الاكبر»از عبد الرزاق الموسوى،چاپ 1368 قمرى، نجف،146 صفحه.
59- از نویسنده.
60- لهوف،ص 11،سوگنامه آل محمد،ص 116(به نقل از مثیر الاحزان)،عوالم(امام حسین)،ص 175.
61- انصار الحسین،ص 86.
62- ارشاد،مفید،ص 231.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:55
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

غارت خیمه‏ها

پس از شهادت حسین بن على‏«ع‏»،سپاه عمر سعد به خیمه‏هاى اهل بیت‏حمله كردندو به غارت پرداختند.زنان و كودكان در صحرا پراكنده شدند،گریان و داغدار و صیحه زنان‏و استغاثه كنان.پس از آن خیمه‏ها را آتش زدند.مقنعه از سر زنان كشیدند،انگشتر ازانگشتها بیرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها. [1]حتى فاطمه دختر امام‏حسین‏«ع‏»نقل كرده كه به خیمه ما ریختند و من دخترى كوچك بودم،با گریه خلخال ازپایم در مى‏آوردند. گفتم:اى دشمن خدا چرا گریه مى‏كنى؟گفت:براى اینكه دختر پیامبررا غارت مى‏كنم.گفتم: غارت مكن.گفت:مى‏ترسم دیگرى بیاید و اینها را درآورد! [2]

*********
غل و زنجیر

غل،طوق آهنى و بند است،كه در فارسى غل(مخفف)گویند،بند گردن و بند دست،طوقى آهنى یا دوالى است كه در گردن یا دست قرار دهند.«غل جامعه‏»نوعى غل كه‏دستها را به گردن بندد،بندى كه دستها را به گردن جمع مى‏كند،(هو القید الذى یجمع الیمین‏و العنق). [3] غل جامعه،طوقى آهنین و سنگین كه در دوران ساسانى به كار مى‏رفت و توسطپدر عمر سعد در نبرد با ایرانیان به غنیمت گرفته شده بود.در دوران اسارت اهل بیت‏«ع‏» دستهاى امام سجاد«ع‏»با زنجیر به گردنش بسته شده بود.از جمله كسانى كه اسراى‏اهل بیت را در كوفه در محله كناسه دیده و امام سجاد«ع‏»را سوار بر شتر بى‏روپوش‏مشاهده كرده كه از گردن او در اثر غل جامعه خون مى‏آمده،«مسلم جصاص‏»بوده كه درآن ایام به تعمیر و سفید كارى قصر دار الاماره مشغول بوده است.

*********
فتح

پیروزى و گشایش،در قاموس عاشورا،«فتح‏»،تنها پیروزى نظامى نیست،بلكه‏بیدارگرى امت و احیاء ارزشها و ماندگارى نام و بالاتر از همه‏«عمل به تكلیف‏»پیروزى‏است،هر چند بصورت ظاهر،شكست نظامى پیش آید. هدف سید الشهدا«ع‏»،نجات دین از نابودى و رسواگرى ستم و باطل بود و این هدف‏تحقق یافت،پس آن حضرت پیروز شد،هر چند به قیمت‏شهادت خود و یارانش واسارت اهل بیت. پس از عاشورا،آرمان حسینى زنده ماند و پیروانى یافت و حادثه كربلا،تاثیر خود را در نسلها و قرنهاى بعد،باقى گذاشت و منشا حركتها و نهضتها شد.این خودیك پیروزى بزرگ است.امام سجاد«ع‏»نیز در پاسخ به‏«ابراهیم بن طلحه‏»كه در مدینه ازآن حضرت پرسید:چه كسى غالب شد؟فرمود:هنگام اذان،معلوم مى‏شود كه چه كسى‏پیروز شد. [4] این اشاره به همان بقاء مكتب و دین رسول الله در سایه نهضت‏حسینى است. خود ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»نیز فرموده است:«ارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا،قتلنا ام‏ظفرنا [5] امیدوارم آنچه خداوند براى ما اراده كرده است،نیكو باشد،چه كشته شویم، چه‏ظفر یابیم. با این دیدگاه،انسان حقجو و فدا شده در راه دین و خدا،همیشه پیروز است و به‏«احدى الحسنیین‏»دست مى‏یابد و هر كه از مسیر یارى حق كنار بود،هر چند جان سالم‏هم به در برده باشد،كامیاب و پیروز نیست.این نیز تعلیمى است كه سید الشهدا«ع‏»درنامه‏اى كه به‏«بنى هاشم‏»نوشت،به آن اشاره فرمود:«من لحق بنا استشهد و من تخلف لم‏یبلغ الفتح‏». [6] هر كس به ما بپیوندد،شهید مى‏شود،و هر كه از پیوستن به ما باز ماند،به‏«فتح‏»نمى‏رسد. پیروزى نظامى معمولا با غلبه نظامى دیگرى از بین مى‏رود،ولى پیروزى‏آرمانى،بخصوص وقتى همراه با فداكاریهاى عظیم و مظلومیت باشد،در وجدان بشرى‏اثر ماندگارترى باقى مى‏گذارد و همیشه از میان نسلها،حامیانى براى ایده خود پیدا مى‏كند. این دیدگاه و برداشت نسبت به‏«فتح‏»،انسان مبارز را همواره امیدوار،با انگیزه و با نشاطقرار مى‏دهد.امام خمینى‏«قدس سره‏»فرمود:«ملتى كه شهادت براى او سعادت است‏پیروز است... ما،در كشته شدن و كشتن پیروزیم...» [7] و مگر پیروزى خون بر شمشیر،چیزى جز این است؟ «محرم‏»،مصداق روشن این نوع پیروزى است.امام خمینى‏«ره‏»دراین باره نیز مى‏فرماید: «ماهى كه خون بر شمشیر پیروز شد،ماهى كه قدرت حق،باطل راتا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومتهاى شیطانى زد،ماهى كه به نسلهادر طول تاریخ،راه پیروزى بر سرنیزه را آموخت...ماهى كه باید مشت گره كرده‏آزادیخواهان و استقلال طلبان و حقگویان بر تانكها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه كند وكلمه حق،باطل را محو نماید.» [8]

*********
فتوت

جوانمردى،رادى،آزادگى،پایبندى به اصول انسانى و حقوق بشرى.از شاخصه‏هاى‏بارز و اخلاقى روحى امام حسین‏«ع‏»و یارانش كه در حماسه عاشورا آشكار شد،جوانمردى بود.این روحیه كه انسان با جباران نسازد،زیر بار ستم نرود،حریت و آزادگى‏داشته باشد،از نامردى در برخورد و عهد شكنى در میثاق و تعدى به ضعیفان بپرهیزد،حامى ضعیفان باشد،به بیگناهان تعرض نكند،معذرت خواهى را بپذیرد،حق انسانى‏دیگران را(حتى اگر نامسلمان باشند)به رسمیت بشناسد،غیرت داشته باشد،هجوم‏بیگانه به نوامیس خود و دیگران را تحمل نكند،و...همه از نشانه‏هاى فتوت است كه درنهضت كربلا به وضوح متجلى شد. سید الشهدا«ع‏»ننگ بیعت با یزید را نپذیرفت،وقتى با سپاه حر در راه كربلا مواجه شد، پیشنهاد زهیر بن قین را كه گفت با این گروه بجنگیم،چرا كه آسانتر از نبرد با گروههایى‏است كه بعدا مى‏آیند،حضرت فرمود:«ما كنت لابد اهم بالقتال‏» [9] من آغاز به جنگ‏نمى‏كنم.این نمونه‏اى از فتوت حسین‏«ع‏»است.وقتى سپاه تشنه حر به كاروان حسینى‏رسید،با آنكه براى مقابله با او و راه بستن بر امام آمده بودند،اما آن حضرت با دیدن‏تشنگى شدید آنان،دستور داد همه را،حتى اسبهایشان را سیراب كردند.یكى از همین‏سپاه(على بن طعان محاربى)كه از فرط عطش،توان آب خوردن از مشك نداشت،سید الشهدا«ع‏»خودش در مشك را گشود و او و اسبش را سیراب كرد. [10] این هم نمونه‏دیگرى از مردانگى.همین حر،چون روز عاشورا تصمیم گرفت از سپاه عمر سعد جداشده به امام حسین‏«ع‏»بپیوندد،سرافكنده و توبه كنان نزد سید الشهدا«ع‏»آمد و اعلام‏آمادگى براى جانبازى نمود و گفت:آیا توبه من پذیرفته است؟ امام فرمود:آرى،فرود آى،«نعم،یتوب الله علیك،فانزل.» [11] این هم نمونه دیگر جوانمردى. سید الشهدا«ع‏»در هنگام نبرد،شعارش برترى شهادت بر ننگ بود:«القتل اولى من‏ركوب العار» [12] روز عاشورا در گرما گرم نبرد با دشمن،چون دید سپاه دشمن به طرف‏خیمه‏ها هجوم مى‏برند،فریاد كشید:اى پیروان ابو سفیان،اگر دین ندارید و از معادنمى‏ترسید،در دنیایتان آزاده باشید و اگر عرب هستید،به تبار خویش متعهد بمانید.شمرگفت:اى پسر فاطمه،چه مى‏گویى؟فرمود:من و شما با هم مى‏جنگیم،زنان چه كرده‏اند؟ طغیانگرانتان را،تا من زنده هستم،از متعرض شدن به حرم من باز دارید. [13] این نیز شاهددیگرى بر فتوت و مردانگى‏اش بود كه تا زنده است،نمى‏تواند شاهد هجوم به زن وبچه‏اش باشد و تا زنده بود،نگذاشت متعرض حرم اهل بیت‏شوند.اینگونه غیرت وحمیت و فتوت،در صحنه صحنه عاشورا از امام حسین‏«ع‏»و یارانش دیده شد و این الهام‏گرفته از پدرش امیر المؤمنین بود كه پس از چیره شدن بر فرات و باز پس گرفتن رودخانه‏از دست دشمن، فرمود كه مثل دشمن رفتار نكنند و آب را براى استفاده سپاه معاویه هم‏آزاد بگذارند و از شیوه ناجوانمردانه آب بستن به روى حریف،در به زانو درآوردن اواستفاده نكنند[14]«خلوا بینهم و ولى از ناجوانمردى معاویه،بستن آب به روى‏سپاه على‏«ع‏»در جنگ صفین بود [15] و آب بستن یزید بر سپاه حسین بن على‏«ع‏»هم ازنامردى او و ابن زیاد بود.حسین‏«ع‏»فتوت را از على‏«ع‏»ارث برده بود،یزید هم‏ناجوانمردى را از معاویه.

*********
فرات

نام نهرى در سرزمین كربلا،كه حادثه عاشورا نزدیك آن اتفاق افتاد و امام حسین‏«ع‏»ویارانش لب تشنه در كنار آب،شهید شدند.فرات،نهر مقدس و با فضیلتى است كه طبق‏روایات،دو ناودان از بهشت بر آن مى‏ریزد و نهرى پر بركت است و كودكى كه كامش را باآب فرات بردارند، دوستدار اهل بیت‏«ع‏»مى‏شود. [16] در حدیث است كه فرات،مهریه‏زهراست. [17] مستحب است براى زیارت امام حسین از آب فرات غسل زیارت كنند كه‏موجب آمرزش گناهان است. [18] نوشیدن از آب فرات نیز مطلوب است.امام صادق‏«ع‏»به‏سلیمان بن هارون فرمود:«ما اظن احدا یحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البیت‏». [19] و نیز فرمود:«من شرب من ماء الفرات و حنك به فانه یحبنا اهل البیت‏»، [20] هر كس از آب‏فرات بنوشد و كام را با آن بردارد،او دوستدار ما خاندان خواهد بود.در حدیث،از فرات‏بعنوان نهر مؤمن و نیز نهر بهشتى یاد شده است: «نهران مؤمنان و نهران كافران،فالمؤمنان: الفرات و نیل مصر...» [21] «اربعة انهار من الجنة:الفرات...». [22] «فرات‏»یادآور عظیمترین حماسه خونین و ماندگارترین صحنه وفا و صبر است. شیر مردان عاشورایى در كربلا،در محرم سال 61 هجرى توسط نیروهاى‏«ابن زیاد»درمحاصره قرار گرفتند و آب به روى اردوگاه امام حسین‏«ع‏»و اطفال و خیمه‏ها بسته شد. سپاه دشمن مى‏خواست با قرار دادن حسین‏«ع‏»در مضیقه بى آبى،او را به تسلیم وا دارد،اما آن حضرت مرگ شرافتمندانه و تشنه كامانه را برگزید.عباس‏«ع‏»كه براى آب آوردن ازفرات، براى كودكان تشنه رفته بود.در كنار همین نهر علقمه دستانش قطع شد و به‏شهادت رسید. «آب فرات‏»همچون‏«خاك كربلا»،هر دو آموزگار شجاعت و الهام بخش‏شهادتند.از این رو برداشتن كام نوزاد با آب فرات یا تربت‏حسینى،چشاندن طعم‏شجاعت و انتقال فرهنگ شهادت در دل و جان شیعه است. اما موقعیت جغرافیایى فرات:«شطى است در مغرب كشور عراق و متشكل است ازدو شعبه‏«قره سو»و«مراد چاى‏»كه سرچشمه آنها نزدیك رود«ارس‏»در ارمنستان تركیه‏است. موقعى كه دو شعبه قره سو و مراد چاى به هم مى‏رسند،فرات به دجله نزدیك‏مى‏شود،ولى مجددا دجله متوجه جنوب شرقى شده و فرات به سمت مغرب مایل‏مى‏شود و سپس در نزدیكى خلیج فارس به رود دجله مى‏پیوندد و از آن پس مجموع این‏دو رود به نام‏«شط العرب‏»خوانده مى‏شود و به خلیج فارس مى‏ریزد.سرزمینى را كه بین‏دو رود دجله و فرات واقع است‏«الجزیره‏»مى‏گویند.طول رودخانه فرات تقریبا2900 كیلومتر است.جریان فرات در جلگه بین النهرین بسیار ملایم است و داراى‏بسترى عریض مى‏باشد.یگانه عامل حاصلخیزى خاك عراق و جلب جمعیت در جلگه‏خشك و گرم بین النهرین،دو رود فرات و دجله مى‏باشد. بابل،پایتخت قدیم كشور بابل‏در ساحل فرات بنا شده بود.» [23]

*********
فرشتگان نوحه‏گر

در ماتم سالار شهیدان،همه كائنات گریان و نالان شدند،چه بصورت تكوینى چه‏زبانى و آشكارا.
گریست در غمت زمان،به خون نشست آسان
شب و سیاهپوشى‏اش،شد آیت غراى تو [24]
از جمله نوحه‏گران بر آن حضرت،فرشتگانند.حضرت رسول‏«ص‏»فرمود:«ان حول‏قبر ولدى الحسین‏«ع‏»اربعة آلاف ملك شعثا غبرا یبكون علیه الى یوم القیامة...» [25] پیرامون قبر فرزندم حسین،چهار هزار فرشته‏اند،ژولیده و غبار آلود،كه تا روز رستاخیز براو گریه مى‏كنند. جن و ملك بر آدمیان نوحه مى‏كنند گویا عزاى اشرف اولاد آدم است [26] و نیز:«تبكى الملائكة و السبع الشداد لموته و یبكیه كل شى‏ء حتى الطیر فى جو السماءو الحیتان فى جوف الماء...». [37] فرشتگان و آسمانهاى هفتگانه،حتى پرندگان در آسمان و ماهیها در آب،براى مرگ‏حسین‏«ع‏»گریه مى‏كنند.به روایت امام صادق‏«ع‏»،چهار هزار فرشته براى یارى آن‏حضرت هبوط كردند،اما چون اذن جهاد نیافتند،بازگشتند و دوباره فرود آمدند تا روزقیامت بر آن حضرت سوگوارى كنند و رئیس آنان به نام‏«منصور»است. [28]

*********
فرهنگ عاشورا

مقصود،مجموعه مفاهیم،سخنان،اهداف و انگیزه‏ها،شیوه‏هاى عمل،روحیات واخلاقیات والایى است كه در نهضت كربلا گفته شده یا به آنها عمل شده یا در حوادث آن‏نهضت،تجسم یافته است.این ارزشها و باورها هم در كلمات سید الشهدا«ع‏»و اصحاب وفرزند متجلى است، هم در رفتارشان در جریان آن قیام.فرهنگ عاشورا را باید از كسانى‏آموخت كه دست و دلشان و فكر و عملشان در كار عاشورا بوده است.پیش از آنكه‏دیگران و نسلهاى بعدى و تحلیل‏گران پس از واقعه بخواهند فرهنگ عاشورا را معرفى‏كنند،در حرفها و هدفهاى خود نقش آفرینان حماسه كربلا،این فرهنگ،بوضوح مطرح‏شده است و بیواسطه آن را نشان مى‏دهد.این فرهنگ را از خلال زیارتنامه‏ها،مقتلها،رجزها،خطبه‏ها و نیز بررسى حوادث و رخدادهاى عاشورا مى‏توان استخراج كرد وهمین فرهنگ است كه در هر جا و در میان هر قومى باشد، كربلا آفرین مى‏گردد و انسانهارا مبارزانى با ستم و مدافعانى نسبت به حق تربیت مى‏كند. فرهنگ عاشورا همان زیر بناى عقیدتى و فكرى است كه در امام حسین‏«ع‏»و شهداى‏كربلا و اسراى اهل بیت‏«ع‏»بود و سبب پیدایش آن حماسه و ماندگارى آن قیام شد. مجموعه آن باورها و ارزشها و مفاهیم را مى‏توان در عنوانهاى زیر خلاصه كرد:مقابله باتحریف دین،مبارزه با ستم طاغوتها و جور حكومتها،عزت و شرافت انسان،ترجیح مرگ‏سرخ بر زندگى ذلت بار،پیروزى خون بر شمشیر و شهادت بر فاجعه،شهادت طلبى وآمادگى براى مرگ،احیاء فریضه امر به معروف و نهى از منكر و سنتهاى اسلامى،فتوت وجوانمردى حتى در برخورد با دشمن،نفى سازش با جور یا رضایت به ستم،اصلاح طلبى‏در جامعه،عمل به تكلیف به خاطر رضاى خدا،تكلیف گرایى چه به صورت فتح یا كشته‏شدن،جهاد و فداكارى همه جانبه،قربانى كردن خود در راه احیاء دین،آمیختن عرفان باحماسه و جهاد با گریه،قیام خالصانه براى خدا،نماز اول وقت،شجاعت و شهامت دربرابر دشمن،صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان،ایثار،وفا،پیروزى گروه اندك ولى‏حق بر انبوه گروه باطل،هوادارى از امام حق و برائت و بیزارى از حكام جور،حفظكرامت امت اسلامى،لبیك گویى به فریاد استغاثه مظلومان،فدا شدن انسانها در راه ارزشهاو.... براى تك تك محورهاى یاد شده،مى‏توان از سخنان امام حسین‏«ع‏»و اصحابش،یا نحوه عمل و موضعگیرى و جهاد و شهادتشان سند آورد و این فرهنگنامه را مستندترساخت.این فرهنگ غنى و متعالى هم در حماسه سازان عاشورا بود،هم باید در پیروان‏امام حسین‏«ع‏»و مدعیان همخطى با جریان عاشورا و تداوم آن راه باشد و عاشورائیان،هم‏هوادار حركتهاى در راستاى قیام كربلا باشند و هم بیزارى از ادامه دهندگان راه دشمنان‏سید الشهدا«ع‏»را نشان دهند، چرا كه راضیان به آن جنایتها نیز ملعونند.در زیارت‏عاشوراست:«فلعن الله امة سمعت بذلك فرضیت به...»فرهنگ عاشورا،خط‏«ولایت وبرائت‏»است.

*********
فساد بنى امیه

یكى از علل قیام سید الشهدا«ع‏»،فساد دودمان بنى امیه(شجره ملعونه)بود كه‏حكومت اسلامى را در دست گرفته،كینه‏هاى دیرین خود را بر ضد اسلام و پیامبر،اعمال‏مى‏كردند. فساد گسترده امویان را كه از اسباب عمده نهضت‏حسینى و امتناع آن امام شهیداز بیعت با یزید بود،مى‏توان چنین شمرد:
1-اسلام زدایى و تحریف معارف دین و بدعت گذارى.
2-ترویج فرهنگ جبر و سكوت و تسلیم.
3-غارت بیت المال و صرف آن در راه منافع و امیال شخصى.
4-فساد اخلاق و ترویج‏شراب و شهوت و قمار.
5-احیاء تعصبهاى قومى و ارزشهاى دوران جاهلى.
6-به كار گماردن عناصر نالایق و فاسد،تنها به دلیل‏«اموى‏»بودن.
7-حیله‏گرى و تزویر و تبلیغات دروغین.
8-كینه و عداوت آنان با آل على‏«ع‏».
9-محروم كردن شیعیان ائمه از مناصب سیاسى و حقوق اجتماعى و اقتصادى.
10-كشتارهاى دسته جمعى مسلمانان و سركوب آنان در شهرها.
11-دستگیرى،حبس و كشتن چهره‏هاى درخشان و انقلابى و آگاه مسلمان كه‏هوادار اهل بیت بودند.
12-بیعت گرفتن اجبارى از مردم و سران قبایل به نفع یزید.
فسادهاى فوق،از دوره روى كار آمدن معاویه آغاز شد و روز به روز گسترده‏تر و شدیدتر گردید و با مرگ معاویه و خلافت‏یزید،به اوج خود رسید و اسلام را در آستانه‏كامل نابودى قرار داد.در كتبى كه به تشریح فلسفه قیام حسینى پرداخته،اینگونه فسادهابطور مشروحتر بیان شده است. [29] امام حسین‏«ع‏»در سخنان متعددى فساد بنى امیه را مطرح فرموده است.از جمله درنطقى كه پس از فرود آمدن در«بیضه‏»ایراد كرد و روى اطاعت از شیطان،ترك اطاعت‏خدا،فساد آشكار،تعطیل حدود الهى،حلال كردن حرامهاى خدا و تحریم حلال الهى وبیت المال را ملك خود دانستن تاكید نمود:«...الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان‏و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفیى‏ء و احلوا حرام الله‏و حرموا حلاله...». [30] و در سخن معروف خویش پس از فرود آمدن در سرزمین كربلا،روى دگرگونى اوضاع و عمل نشدن به حق و نكوهیده ندانستن باطل تاكید كرده فرمود: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه...». [31]
اكنون كه دیده هیچ نبیند به غیر ظلم
باید زجان گذشت كزین زندگى چه سود؟

*********
فطرس

فرشته بال شكسته و افتاده به جزیره‏اى،كه هنگام تولد امام حسین‏«ع‏»همراه جبرئیل‏نزد پیامبر«ص‏»آمد و خود را بر گهواره حسین مالید و دوباره خداوند به او بال داد و به‏آسمان رفت. او كه شفا یافته حسین‏«ع‏»بود،عهد كرد كه سلام زائران را به حسین‏«ع‏» [32] برساند:«...و له على مكافاة لا یزوره زائر الا ابلغته سلامه و لا یصلى علیه مصل الا ابلغته‏صلاته... » [33] بر عهده من است كه شفا دهى او را جبران كنم.هیچ زائرى نیست كه او رازیارت كند،مگر آنكه سلامش را به آن حضرت مى‏رسانم و هیچ كس بر او درودنمى‏فرستد،مگر آنكه درودش را به او ابلاغ كنم.به گفته ابن عباس،این فرشته در بهشت،به نام غلام حسین بن على شناخته مى‏شود. [39] فطرس اگر بال و پر گرفت،عجب نیست نامه آزادیش به نام حسین است [34]

*********
فوز

رستگارى و كامیابى،رسیدن به خواسته دل.در فرهنگ دینى و روایات، «فوز»و«فوزعظیم‏»براى كسانى داشته شده كه به بهشت دست‏یابند.مطیع خدا و رسول خدا باشند،متمسك به اهل بیت بوده ولایت آنان را داشته باشند،از سیئات نجات یابند،اهل خلوص‏در عبادت،معرفت و اهل عبادت باشند و...كامیابى عمده براى اولیاء خدا دستیابى به‏رضاى الهى و سعادت آخرت است(الآخرة فوز السعداء) [35] و این در سایه جهاد و شهادت‏است.وقتى امیر المؤمنین‏«ع‏»ضربت‏خورد،«فزت و رب الكعبه‏»سر داد،چرا كه‏شهادتش، بار یافتن به قرب الهى بود و پایانى افتخار آمیز براى یك زندگى سراسر ایمان،جهاد و حق طلبى. در زیارتنامه‏ها،خطاب به ابا عبد الله‏«ع‏»و شهداى كربلا و یاران امام،مكرر تعبیر«فزتم‏فوزا عظیما»به كار رفته است.زائر نیز آرزو مى‏كند كاش همراه آنان بود تا چون آنان به‏فوز و كامیابى عظیم مى‏رسید«فزتم فوزا عظیما فیا لیتنى كنت معكم فافوز معكم-زیارت‏وارث‏»و در زیارت اول رجب خطاب به شهداى كربلا مى‏خوانیم:«فزتم و الله فوزاعظیما یا لیتنى كنت معكم فافوز فوزا عظیما...اشهد انكم الشهداء و السعداء و انكم الفائزون‏فى درجات العلى‏». [36] شهداى كربلا از آن رو كامیاب و رستگارند كه جان خویش را با خدا معامله كردند وبهشت الهى رسیدند.مطیع امر مولاى خود بودند،جهادشان خالصانه و در راه ولایت ورهبرى بود.گر چه جان دادند،اما به سعادت ابدى رسیدند و چه كامیابى از این برتر؟ عاشورا از این جهت نیز آموزگار فائزان و رستگاران است.

*********
قاسم بن حسن‏«علیهما السلام‏»

نوجوان شهید عاشورا در ركاب سید الشهدا«ع‏»،فرزند گرامى امام حسن مجتبى‏«ع‏».
وى صاحب همان سخن معروف‏«احلى من العسل‏»در شب عاشوراست كه مرگ راشیرین‏تر از عسل مى‏دانست.روز عاشورا سن او به بلوغ نرسیده بود.براى میدان رفتن ازامام خویش اجازه خواست.ابا عبد الله‏«ع‏»چون نگاه به او افكند،وى را به آغوش كشید وگریست،آنگاه اجازه داد.[37] قاسم،خوش سیما بود.سوار بر اسب شد و عازم میدان گشت.
رجزى كه مى‏خواند،در معرفى خود و مظلومیت‏حسین‏«ع‏»بود:
ان تنكرونى فانا ابن الحسن
سبط النبى المصطفى و المؤتمن
هذا حسین كالاسیر المرتهن
بین اناس لا سقوا صوب المزن
در جنگى دلاورانه به شهادت رسید.هنگامى كه بر زمین مى‏افتاد،عمویش اباعبد الله‏«ع‏»خود را به بالین او رساند ولى او در حال جان دادن بود.پیكر او را آورد و كنارشهداى اهل بیت قرار داد.[38] در زیارت ناحیه مقدسه كه از زبان امام زمان‏«ع‏»است،نام اوهمراه با سلام حضرت مهدى بر او بیان شده و اشاره به كیفیت رفتن سید الشهدا«ع‏»به‏بالین او و نفرین قاتلان قاسم شده است:«السلام على القاسم بن الحسن بن على،المضروب‏هامته المسلوب لامته،حین نادى الحسین عمه فجلى علیه عمه كالصقر و هو یفحص برجلیه‏التراب،و الحسین یقول:بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم یوم القیامة جدك و ابوك،ثم قال:
عز و الله على عمك ان تدعوه فلا یجیبك،او ان یجیبك و انت قتیل جدیل فلا ینفعك،هذاو الله یوم كثر واتره و قل ناصره.»[8] برادر دیگر حضرت قاسم،به نام ابو بكر بن حسن نیز كه‏هر دو از یك مادر بودند،در كربلا به شهادت رسید.

*********
قافله حسینى

كاروانى كه از مبدا عزت و آزادگى حركت كرد و در مقصد شهادت بار افكند.قافله‏حسینى روز 28 رجب از مدینه بیرون آمد و سوم شعبان به مكه رسید.افراد كاروان عبارت‏بودند از سید الشهدا«ع‏»،فرزندان،برادران،برادر زادگان و عمو زادگانش و نیز خانواده‏خود و برخى از بستگان دیگر.این كاروان روز 8 ذیحجه از مكه به سوى عراق حركت‏كرد.با همان نفرات قبلى، اما با جمعى از پیروان او از مردم حجاز،كوفه و بصره كه در ایام‏اقامت وى در مكه به او پیوسته بودند.حضرت مقدار ده دینار و یك شتر در اختیارهمراهان قرار داده بود كه وسایل خود را بر آن حمل كنند.[39] این كاروان،دوم محرم دركربلا فرود آمد.پس از عاشورا،این قافله تبدیل به جمعى داغدار و دلسوخته و شهید داده‏شد كه بصورت اسیر،به كوفه وارد شدند.مردانشان همه شهید شده بودند و امام سجاد«ع‏»
هم بیمار بود و قافله سالار،حضرت زینب‏«ع‏»بود.در كوفه برخى از زنان،به بستگان‏خود كه ساكن كوفه بودند پیوستند.
ما كاروان رفته به تاراجیم
مردانمان شناگر رود خون
ما رهروان قافله صبریم
رسواگر فسانه هر افسون
فریاد و خشم و رنج و اسیرى‏مان
ما را سلاح كارى پیكار است
بانوى قهرمان عرب،زینب
ما را بزرگ و قافله سالار است[40]
این قافله،پس از پیمودن راه طولانى و دشوار كوفه تا شام و شام تا مدینه،با بارى از غم‏و اندوه به مدینه برگشت و بشیر،خبر بازگشت قافله اهل بیت‏«ع‏»را به مردم خبر داد ومدینه یكپارچه غرق شیون و عزا شد.

*********
قبر امام حسین‏«علیه السلام‏»

اولین بار بنى اسد پس از دفن اجساد شهدا و پیكر سید الشهدا،علامتى بر قبر نهادند.ازاینكه توابین در سالهاى 63 یا 64 بر سر قبر امام حسین مى‏آمدند،مى‏فهمیم كه آن هنگام،آشنا و شناخته شده بوده است.بنا به تشویق اولیاء دین،مدفن آن حضرت از همان آغاز،مورد زیارت شیعه قرار گرفت،چه پنهانى و چه آشكار.
در زمان بنى امیه،قبه‏اى بر قبر شریف ساخته شد و تا زمان هارون الرشید باقى بود.وى‏قبر را خراب و محل آن را صاف كرد و درخت‏سدرى را كه(به نشانه قبر)در آنجا بود.
قطع كرد.بار دیگر در زمان مامون ساخته شد.سپس در سال 236 و 237 هجرى به دستورمتوكل عباسى،قبر و خانه‏هاى اطراف آن خراب شد و به جاى آن زراعت كردند و مانع‏رفت و آمد مردم شدند.باز هم در سال 247 به دستور متوكل قبر را خراب كردند وچندین نوبت دیگر این تخریب انجام گرفت.بناى فعلى مرقد و حرم سید الشهدا به قرن‏هشتم هجرى برمى‏گردد.البته بارها مرمتها و اضافاتى انجام گرفته است.در سال‏1216 هجرى وهابیها با سپاهى از منطقه نجد حمله كرده و حرم حسینى را غارت وتخریب كردند و اسبها را در صحن مطهر بستند.[41]

*********
قبر شش گوشه

مرقد و حرم ابا عبد الله الحسین‏«ع‏».به لحاظ آنكه على اكبر«ع‏»پایین پاى آن حضرت‏دفن شده است،در آن قسمت هم دو گوشه براى ضریح اضافه شده و شش گوشه دارد.
شوق زیارت قبر شش گوشه آن امام،همواره در دل شیعیان بوده است.
رفتم به كربلا به سر قبر هر شهید
دیدم كه مرقد شهدا مشگ و عنبر است
هر یك مزار مرقدشان چهار گوشه داشت
شش گوشه یك ضریح در آن هفت كشور است
پرسیدم از كسى سببش را،به گریه گفت:
پایین پاى قبر حسین،قبر اكبر است[42]

*********
قتل صبر

قتل صبر آن است كه انسانى یا حیوانى را بسته نگهدارند و بكشند.در حدیث است كه‏پیامبر«ص‏»كسى را اینگونه نكشت و از این گونه كشتن چهار پایان نهى شده است، یعنى‏اینكه جاندارى را زنده نگهدارند و آن قدر به او ضربه بزنند تا بمیرد.[43] به شهدا و اسیرانى‏كه كشته مى‏شوند نیز«مصبور»گفته مى‏شود.در مورد حیواناتى كه زجركش مى‏شوند نیزبه كار مى‏رود.[44] از مظلومیت‏سید الشهدا«ع‏»و قساوت كوفیان یكى هم آن بود كه حسین بن‏على‏«ع‏»را در حالى كه هنوز رمق در بدن داشت،مورد ضربه‏هاى شمشیر و نیزه قراردادند. امام سجاد«ع‏»بعنوان افشاگرى از ستم یزیدیان،در خطبه‏اى كه در كوفه در حال‏اسارت خواند و خود را به مردم فریب خورده و به خواب سیاسى رفته معرفى كرد،ازجمله فرمود:«انا ابن من قتل صبرا و كفى بذلك فخرا»[45] من پسر كسى هستم كه به‏«قتل‏صبر»كشته شد و همین افتخار مرا بس!در مورد مسلم بن عقیل نیز در تاریخ آمده است كه‏ابن زیاد او را به‏«قتل صبر»كشت.[46]

*********
قتیل العبرات

كشته اشكها.از لقبهاى سید الشهدا«ع‏»است.شهیدى كه هم یادش گریه آور است وهم اشك ریختن در سوك او ثواب دارد و موجب احیاى عاشوراست.امامان نیز توصیه‏فراوان بر عزادارى و گریستن بر مصائب آن حضرت داشته‏اند.روایت از امام حسین‏«ع‏»
است كه:«انا قتیل العبرات‏»[47] من كشته اشكهایم.در حدیث دیگرى فرموده است:«اناقتیل العبرة،لا یذكرنى مؤمن الا استعبر»[48] من كشته اشكم.هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏كند،مگرآنكه اشك در چشمانش مى‏آید.این صفت،در زیارتنامه‏ها هم براى آن شهید كربلا آمده‏است،از جمله:«و صل على الحسین المظلوم،الشهید الرشید،قتیل العبرات واسیر الكربات...».[49]

*********
قربانى

درسى كه ز عاشورا آموخته‏ایم این بود قربانى راه دین،فرزند و پدر كردیم[50]
قربانى یعنى آنچه براى رسیدن به قرب محبوب و معبود،فدا مى‏كنند.آنگونه كه‏فرزندان آدم، قربانى و فدا به درگاه خدا بردند.یكى گوسفند،دیگرى دسته‏اى از گندم(اذ قربا قربانا...)[51] حضرت ابراهیم نیز كه به فرمان خدا مامور شد جوانش اسماعیل را ذبح‏و قربانى كند،خداوند گوسفندى نازل كرد و به جاى اسماعیل قربانى شد.[52] از آن پس دراحیاى آن فداكارى از سوى پسر و پدر،حاجیان روز عید قربان در منا قربانى مى‏كنند.
صحنه كربلا نیز قربانى شدن هفتاد و دو شهید،در آستان قرب و رضاى الهى بود.امام‏حسین، خود و یارانش را فداى دین خدا نمود.حسین بن على‏«ع‏»قربانى اهل بیت بود.
آنگونه كه حضرت زینب نیز پس از شهادت برادر،وقتى در میدان جنگ به پیكر برادرش‏رسید،نگاهى به آسمان كرد و گفت:«اللهم تقبل منا هذا القربان‏».[53] در تعابیر ائمه، درزیارتنامه‏ها و نیز خطابه‏هاى اسیران اهل بیت،از آن شهید مظلوم،بعنوان‏«ذبیح‏»یاد شده‏است.او اسماعیلى بود كه در مناى حق فدا شد و حیات دین را تضمین نمود و شرف را به‏انسانها الهام داد.
قربانى شدن و قربانى دادن،رمز پیروزى و عزت است.ملتهایى كه در راه‏«آزادى‏»گام‏برداشته و برمى‏دارند،همواره قربانیان بسیارى را تقدیم آستان آزادى كرده‏اند و اگرگروهى آماده فداكارى نباشند،به اهداف خود نمى‏رسند.حقیقت و دین و حیات‏كرامتمندانه،آنقدر ارزشمند و متعالى است كه باید قربانیانى چون حسین‏«ع‏»فداى آن‏شوند.از عظمت قربانى، مى‏توان به عظمت چیزى پى برد كه كسى مانند سید الشهدا«ع‏»درآن راه قربان مى‏شود و هفتاد و دو عزیز را قربان مى‏كند.
اى كرده به كوى دوست هفتاد و دو قربانى
قربان شومت این رسم،ماند از تو به دورانها
قربانى هر كس شد با حرمت و نشنیدیم
دست و تن قربانى،افتد به بیابانها[54]

*********
قسم دادن به قرآن

روز عاشورا،چون امام حسین‏«ع‏»اصرار كوفیان را بر كشتن او دید،قرآن را گرفت وباز كرد و بر سر نهاد و صدا زد:میان من و شما،قرآن و جدم رسول خدا«ص‏»داور باد!اى‏گروه!چرا ریختن خونم را روا مى‏شمارید؟مگر من فرزند پیامبر شما نیستم؟...آنگاه‏كودك شیر خوار خود را كه از تشنگى مى‏گریست بر سر دست گرفت و فرمود:اگر بر من‏رحم نمى‏كنید،بر این كودك رحم كنید«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏».این اقتدا به‏پدرش على‏«ع‏»بود كه قرآن بر سر نهاد و یاران سست عنصر خویش را نفرین كرد.[55]

*********
قمه زنى

از مراسمى است كه در بعضى شهرستانها و بلاد شیعى و توسط برخى از عزاداران امام‏حسین‏«ع‏»اجرا مى‏شود و در تاسى به مجروح و شهید شدن سید الشهدا«ع‏»و شهیدان‏كربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسین‏«ع‏»انجام‏مى‏دهند.صبح زود عاشورا،با پوشیدن لباس سفید و بلندى همچون كفن، بصورت دسته‏جمعى قمه بر سر مى‏زنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جارى مى‏شود. بعضى‏هم براى قمه زنى نذر مى‏كنند،برخى هم چنین نذرى را در باره كودكان خردسال انجام‏مى‏دهند و بر سر آنان تیغ مى‏زنند،در حدى كه از محل آن خون جارى گردد.
قمه زنى نیز،مثل زنجیر زنى و شبیه خوانى و...از دیر باز مورد اختلاف نظر علما وپیروان و مقلدین آنان بوده و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز یا عدم جواز آن مى‏پرداخته‏اند.
این مراسم،از نظر شرعى پایه و مبناى دینى ندارد و صرفا روى علاقه شیعیان به ابا عبد الله‏الحسین‏«ع‏»انجام مى‏گیرد.فقها نیز آن را در صورتى كه ضررى نداشته باشد،مجازمى‏دانند. برخى از فقها نیز به خاطر تاثیر نامطلوب آن بر افكار دیگران و موجب وهن‏مذهب بودن،آن را ممنوع دانسته‏اند.البته شرایط زمانى در این مساله بى‏تاثیر نیست.امام‏خمینى‏«ره‏»در پاسخ به استفتایى كه در سالهاى اول پیروزى انقلاب اسلامى در این زمینه‏از ایشان شده بود،فرمودند: «در وضع موجود،قمه نزنند...»آیة الله خامنه‏اى نیز در دیداربا روحانیون،در آستانه ایام عاشورا(سال 1373 شمسى)در ضمن بیانات مبسوطى درخرافه زدایى از عزادارى سید الشهدا«ع‏»فرمودند:«قمه زدن هم از آن كارهاى خلاف‏است...این یك كار غلطى است كه عده‏اى قمه‏ها را بگیرند و بر سر خود بزنند و خون‏بریزند...كجاى این كار،حركت عزادارى است؟این جعلى است.اینها چیزهایى است كه‏از دین نیست...».آن را بدعت،خلاف و خرافه دانستند.و در پاسخ به نامه امام جمعه‏اردبیل،نوشتند:امروز این ضرر بسیار بزرگ و شكننده است و لذا قمه زدن علنى و همراه‏با تظاهر،حرام و ممنوع.[56] علماى دیگر نیز در تایید موضع و سخن رهبر انقلاب،آن راموجب وهن مذهب و نامشروع دانستند.[57]البته این احساس مذهبى و عواطف دینى كه سبب مى‏شود به عشق حسین‏«ع‏»چنین‏كارهایى كنند،باید در مسیر صحیح هدایت‏شود و مورد بهره‏بردارى قرار گیرد تا شور وانگیزه جهاد و شهادت بیافریند.بعلاوه،آنان كه به خاطر حسین‏«ع‏»حاضرند خون بدهند،چه بهتر كه خون خویش را به درمانگاهها و مراكز انتقال خون اهدا كنند یا با تاسیس بانك‏خون،از فداكاران و ایثارگران داوطلب،در روز عاشورا خون گرفته شود و نگهدارى‏گردد،تا از این طریق،جان انسانهاى بسیارى كه نیازمند خونند،نجات یابد.گر چه این‏كار،شاید مثل قمه زنى،تامین كننده احساس عاطفى فرد نباشد،ولى قطعا رضایت‏خداوندو پسند سید الشهدا«ع‏»را بیشتر در پى دارد.كاش روزى صدقه دادن خون نیز،مثل صدقه‏و كمك مالى و لباس و غذا و...مرسوم گردد و با قصد قربت انجام گیرد.
كى گفت‏حسین،بر سر خویش بزن؟
با تیغ،به فرق خویشتن نیش بزن
تیغى كه زنى بر سر خود،اى غافل
بر فرق ستمگران بد كیش بزن

پی نوشتها:

1- مقتل الحسین،مقرم،ص 385.
2- عبرات المصطفین،ج 2،ص 139.
3- لغت نامه،دهخدا.
4- امالى،شیخ طوسى،ص 66،الامام زین العابدین،مقرم،ص 370،(اذا دخل وقت الصلاة فاذن و اقم،تعرف من‏الغالب).
5- اعیان الشیعه،ج 1،ص 597.
6- كامل الزیارات،ص 75.
7- صحیفه نور،ج 13،ص 65.
8- همان،ج 3،ص 225.
9- ارشاد،شیخ مفید،ج 2،ص 84(چاپ كنگره شیخ مفید).
10- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 74،تاریخ طبرى،ج 4،ص 302.
11- اعیان الشیعه،ج 1،ص 603.
12- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 277.
13- بحار الانوار،ج 45،ص 51.
14- شرح ابن ابى الحدید،ج 3،ص 319.
15- نهج البلاغه،خطبه 51(صبحى صالح).
16- سفینة البحار،ج 2،ص 352،المزار،شیخ مفید،ص 18.
17- همان،ص 563.
18- همان،ج 1،ص 565.
19- وسائل الشیعه،ج 10،ص 314،بحار الانوار،ج 101،ص 114.
20- همان.
21- همان،ج 17،ص 215.
22- همان.
23- فرهنگ فارسى،معین.
24- از مؤلف.
25- احقاق الحق،قاضى نور الله شوشترى،ج 11،ص 287.
26- محتشم.
27- بحار الانوار،ج 44،ص 148.
28- مرآة العقول،علامه مجلسى،ج 5،ص 368.
29- از جمله مى‏توان به كتابهاى:حیاة الامام الحسین(ج 2)،معاویه سر دسته تبهكاران،درسى كه حسین به انسانهاآموخت،شیعه و زمامداران خود سر،اوراق سیاه،معاویه و تاریخ،ارزیابى انقلاب امام حسین‏«ع‏»،پرتوى از عظمت‏حسین‏«ع‏»و تاریخ مفصل اسلام(عمار زاده)،ص 308 و. ..مراجعه كرد. 35- تاریخ طبرى،ج 6،ص 229.
30- لهوف،سید بن طاووس،ص 34.
31- بحار الانوار،ج 44،ص 34.
32- اثبات الهداة،ج 5،ص 191.
33- مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 74.
34- قاسم رسا.
35- غرر الحكم.
36- مفاتیح الجنان،ص 440.
37- مقتل الحسین،مقرم،ص 331.
38- بحار الانوار،ج 45،ص 34.
39- مقتل الحسین،مقرم،ص 194.
40- از مؤلف،«قبله این قبیله‏»،ص 93.
41- اعیان الشیعه،ج 1،ص 629.
42- ناصر الدین شاه قاجار.
43- مجمع البحرین،كلمه‏«صبر».
44- دائرة المعارف الاسلامیه،ج 14،ص 137.
45- اعیان الشیعه،ج 1،ص 614،مقتل الحسین،مقرم،ص 411،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 115.
46- تاریخ الاسلام،ذهبى،ج 5،ص 21.
47- منتهى الامال،محدث قمى(چاپ هجرت)،ج 1،ص 538،اثبات الهداة،ج 5،ص 198، (عبارت آن قتیل العبرة‏است).
48- امالى،صدوق،ص 118،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 87.
49- مفاتیح الجنان،ص 460(زیارت مخصوص اول).
50- از نویسنده.
51- مائده،آیه 27.
52- و فدیناه بذبح عظیم(صافات/آیه 107).
53- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 301،سیرة الائمه الاثنى عشر،هاشم معروف الحسنى،ج 2، ص 87.
54- جودى خراسانى.
55- سفینة البحار،ج 2،ص 16.
56- مجموعه سخنان ایشان و استفتاها و جوابها در جزوه‏اى به نام‏«پیرامون عزادارى عاشورا»در 71 صفحه در محرم‏1415 از سوى دفتر تبلیغات اسلامى چاپ شد.
57- عبرات المصطفین،ج 2،ص 129.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:54
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

كام برداشتن با تربت

مستحب است كام نوزادان را با تربت‏سید الشهدا«ع‏»بردارند كه سبب امان است.آشناساختن كام فرزند با خاك شهادت،الهام دهنده پیوند با عاشورا و قداست بخشیدن به‏حیات نوزاد،در نخستین روزهاى زندگى است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«حنكوا اولادكم‏بتربة الحسین‏«ع‏»فانه امان‏»[1] كام فرزندانتان را با تربت قبر حسین‏«ع‏»بردارید،چرا كه این،سبب امان او خواهد شد. این استحباب،نسبت به آب فرات هم وجود دارد و به نوعى‏چشاندن محبت‏حسینى و آشنا ساختن سرشت فرزند با مكتب عاشوراست.«تحنیك‏»و«سغ برداشتن‏»هم گفته مى‏شود.بعضى جاها مقدارى از تربت را در آب یا شربت‏حل‏مى‏كنند و به افراد مى‏دهند تا شفا یابند و متبرك شوند.به این كار اصطلاحا«تربت نوشانى‏» مى‏گویند.

*********
كتابنامه عاشورا

در باره زندگینامه امام حسین‏«ع‏»و حادثه عاشورا و شهادت آن حضرت و یارانش، آثاربیشمارى چه بصورت شعر یا نثر،نوشته شده است.علاوه بر دیوانهاى اشعار و نوحه‏ها، كتبى در باره آن قیام،چه بصورت نقلى و بیان حوادث،چه بشكل تحلیلى و بررسیهاى‏عمیق نوشته و چاپ شده است.
در اینجا برخى از كتب یاد شده را در دو بخش عربى و فارسى نام مى‏بریم:
عربى :[2]ائمتنا(ج 1)-على محمد دخیل‏ابصار العین فى انصار الحسین‏«ع‏»-محمد بن طاهر سماوى‏ابو الشهداء-عباس عقادالامام الحسین‏«ع‏»-عبد الله العلائلى‏الامام الحسین بن على الشهید-عبد الودود الامین‏الامام الحسین فى حلة البرفیر-سلیمان الكتانى‏انصار الحسین‏«ع‏»-محمد على عابدین‏انصار الحسین‏«ع‏»-محمد مهدى شمس الدین‏اسرار الشهادة-فاضل دربندى‏بحار الانوار(ج 44-45)-علامه مجلسى‏ثورة الحسین‏«ع‏»-محمد مهدى شمس الدین‏ثورة الحسین فی الوجدان الشعبى-محمد مهدى شمس الدین‏الحسین، فى طریقه الى الشهادة-على بن الحسین الهاشمى‏الحسین و بطلة كربلاء-محمد جواد مغینه.
حیاة الامام الحسین بن على-باقر شریف القرشى‏الخصائص الحسینیه-شیخ جعفر شوشترى‏الدوافع النفسیة لانصار الحسین-محمد على عابدین‏الشهید و الثورة-هادى المدرس‏على طریق كربلا-محمد حسین فضل الله‏عوالم(الامام الحسین)-عبد الله البحرانى‏العیون العبرى-سید ابراهیم المیانجى‏فرسان الهیجاء-ذبیح الله محلاتى‏فى رحاب ثورة الحسین-احمد زكى تفاحه‏كتاب العاشوراء-هادى المدرسى‏اللهوف-سید بن طاووس‏مثیر الاحزان-ابن نماء حلى‏مع الحسین فى نهضته-اسد حیدرمقاتل الطالبیین-ابو الفرج اصفهانى‏مقتل الحسین‏«ع‏»-خوارزمى‏مقتل الحسین-ابى مخنف‏مقتل الحسین-عبد الرزاق المقرم‏نفس المهموم-شیخ عباس قمى‏المنابع النوراء فى وقایع عاشوراء-سید محمد صادق البحرانى‏موسوعة كلمات الامام الحسین‏«ع‏»-پژوهشكده باقر العلوم‏«ع‏»
نهضة الحسین-سید هبة الدین شهرستانى‏الوثاق الرسمیة لثورة الامام الحسین-عبد الكریم الحسینى القزوینى فارسى:
الفباى فكرى امام حسین‏«ع‏»-محمد رضا صالحى كرمانى‏بررسى تاریخ عاشورا-محمد ابراهیم آیتى‏پرتوى از عظمت‏حسین‏«ع‏»-لطف الله صافى‏پیشواى شهیدان-سید رضا صدرچشمه خورشید-مجموعه مقالات كنگره امام خمینى و فرهنگ عاشوراحسین بن على را بهتر بشناسیم-محمد یزدى‏حسین،پیشواى انسانها-محمود اكبرزاده‏حماسه حسینى-شهید مرتضى مطهرى‏خون خدا-جواد محدثى‏درسى كه حسین‏«ع‏»به انسانها آموخت-شهید هاشمى‏نژادسخنان حسین بن على از مدینه تا كربلا-صادق نجمى‏سوگنامه آل محمد-محمد محمدى اشتهاردى‏عنصر شجاعت-خلیل كمره‏اى‏قمقام زخار-فرهاد میرزاقیام جاودانه-محمدرضا حكیمى‏ناسخ التواریخ-سپهرمنتهى الآمال-شیخ عباس قمى‏منهاج الدموع-قرنى گلپایگانى‏مطلع الشمس-محمد جواد صاحبى‏مرثیه‏اى كه ناسروده ماند-پرویز خرسندالوقایع و الحوادث(محرم)-محمد باقر ملبوبى‏یك شب و یك روز عاشورا-خلیل كمره‏اى‏و...[3]در یك تقسیم‏بندى دیگر مى‏توان همه كتابهاى مربوط به امام حسین‏«ع‏»و حادثه كربلارا به انواع زیر،فهرست نمود:
1-زندگینامه و شرح حال امام حسین‏«ع‏»
2-تحلیل حادثه كربلا
3-مقتل و جریانهاى ریز واقعه‏
4-تحقیقات و تالیفات مستشرقان پیرامون عاشورا
5-منابع مربوط به جغرافیاى كربلا و سابقه‏اش
‏6-كتب مربوط به بناى حرم و تحولات ساختمانى حائر و حرم حسینى
‏7-كتابهاى مربوط به مشروعیت‏یا عدم مشروعیت گریه،نوحه،عزادارى،قمه‏زنى،زنجیرزنى،مراسم سنتى،شبیه خوانى،توسل و...(چه از سوى خودشیعه یا دیگران)
8-مجموعه‏هاى شعرى مربوط به امام حسین‏«ع‏»
9-مجموعه‏هاى شعرى مرتبط با عاشورا
10-مجموعه نوحه‏هاى سینه‏زنى
‏11-مجموعه متن تعزیه‏ها و شبیه‏خوانى
‏12-كتابهاى معرفى اصحاب امام حسین‏«ع‏»بصورت مجموعه‏اى
‏13-كتابهاى تك‏نگارى پیرامون قهرمان عاشورا(همچون ابوالفضل،على‏اكبر،مسلم، زینب و...)
14-كتابهاى تك‏نگارى مربوط به یاران برجسته امام در عاشورا(مثل حبیب،حر،زهیر و...)
15-مجموعه‏هایى كه سخنان امام حسین‏«ع‏»و خطبه‏ها را گردآورى كرده است(مثل موسوعة كلمات الامام الحسین)
16-كتابهاى تحقیقى پیرامون تعزیه و نمایشهاى مذهبى و مرثیه‏سرایى

*********
كتل

كتل،علم بزرگى است كه در دسته‏هاى عزادارى حركت مى‏دهند،توغ،علمى كه‏قسمت فوقانى آن را پیراهن بى‏آستین مانندى بپوشند،همانند تكیه و متكایى كه بر چوب‏نصب شده باشد و همراه با علامت و بیرق در مراسم عزادارى حركت دهند،علم و كتل راه انداختن،كتل بستن،یعنى دسته‏هاى عزادارى با علم و كتل برپا كنند و بگردانند.به‏علامت و اسبانى هم كه به هیئت و شكل مخصوصى در روزهاى عزا حركت دهند،علم وكتل مى‏گویند.[4]«تكیه‏هاى مشهور در گذشته،كتل مى‏بستند.یعنى پسر بچه دو سه ساله‏اى‏را در حالى كه غرق در جواهرات و طلاجات مى‏كردند،بر اسب زینت كرده‏اى مى‏نشاندندو عده‏اى از جوانان قوى هیكل و بزن بهادر را با شمشیر و قداره به منظور حفاظت دراطراف آن مى‏گماردند و ادعا داشتند كه هیچ كس نمى‏تواند كودكى را با این همه طلا وجواهر از جمع عزاداران ما بیرون ببرد و این را نشانه برترى و قدرتمندى دسته و تكیه‏محله خود مى‏دانستند.عده‏اى از مردم براى سلامتى پسر دو سه ساله خود،نذر مى‏كردندكه او را كتل كنند...»[5] این نیز تعریف دیگرى از كتل است،متفاوت با معناى نخست،باز هم‏دریغ و افسوس،از پرداختن به شكلها و ظواهر و غفلت از محتواى عاشورا و روح كربلا!

*********
كتیبه

پارچه‏هایى مشكى كه مزین به اشعار«محتشم كاشانى‏»است و با خط نستعلیق نوشته‏شده و در ایام محرم و سایر روزهاى سوگوارى،مساجد،حسینیه‏ها،تكایا و مجالسى را كه‏در آنها اقامه عزا مى‏شود،سیاهپوش مى‏كنند.در این اشعار،اغلب از همان تركیب‏بندمعروف محتشم(باز این چه شورش است كه در خلق عالم است)استفاده مى‏شود.البته‏كتیبه،به هر نوع نوشته هم گفته مى‏شود كه در ساختمانها به كار مى‏رود.«آنچه با خط نسخ‏یا نستعلیق و یا به خط طغرا و یا به خط كوفى بر دوره دیوار مساجد و مقابر و اماكن متبركه‏یا سر در دروازه امرا و بزرگان نویسند،یا نقش كنند.».[6] كتیبه‏نویسى از هنرهاى عمده،دربخش خطاطى است و خطاطان معروفى هنر دینى خویش را در كتیبه‏هاى مساجد وبناهاى مذهبى تجلى داده‏اند.

*********
كجاوه

محمل،هودج،عمارى،نشیمن و جایگاهى كه بر شتر و استر بار كنند و در هر طرفى‏یكى بنشیند،نشیمن روپوش‏دار.[7] در منابع و مقتلها آمده است كه امام سجاد«ع‏»را درطول سفر اسارت،بر شتر بى‏جهاز و كجاوه نشانده بودند.یا آنكه زنان و كودكان اهل بیت،بر كجاوه‏ها نشسته بودند.[8] در بعضى نقلها آمده است كه چون در كوفه سر ابا عبد الله‏«ع‏»راپیشاپیش سرها آوردند و چشم زینب بر آن سر تابان افتاد،پیشانى خود را به جلوى محمل‏زد و خون از زیر مقنعه‏اش بیرون آمد و خرقه‏اى طلبید تا آن را ببندد.شعر«یا هلالا لمااستتم كمالا...»را نیز آنجا خواند.[9]

*********
كربلا

قبله اهل حقیقت كربلاست
كربلا،او قبله اهل ولاست
گر چه دارد كعبه،مروه با صفا
لیك،كى دارد مناى كربلا؟
كعبه را گر زمزم است آب حیات
كربلا را آب خضر آمد فرات
رو نما عارف،صلات ركعتین
در خم ابروى محراب حسین
«كربلا»،مدفن سید الشهداست،سرزمینى كه عظیمترین حماسه خدایى بشر،درعاشوراى سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاریخ و پهنه جهان را فرا گرفت.
خاك آن،بوى خون مى‏دهد و تربت كربلا مقدس و الهام‏بخش است و در فضیلت آن،روایات بسیارى نقل شده است.[10]امام على‏«ع‏»پس از جنگ صفین،هنگام عبور از كربلا همراه برخى همراهان،چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اینجاست محل فرودآمدنشان...و ینجاست‏شهادتگاه‏عاشقان بى‏نظیر كه در گذشته و آینده،نمونه ندارند:«...مصارع عشاق شهداء لا تسبقهم من‏كان قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم...»[11] و به همین خاطر،«كربلا»سمبل ایثار و جانبازى وشهادت‏طلبى و شوق و شور حماسى شناخته شده است و در طول تاریخ نیز، كانون‏عشقهاى برتر بوده و همچون مغناطیسى،دلهاى مشتاق و شیداى معرفت را به سوى خودكشیده است.در حماسه دفاع مقدس ایران نیز،بسیارى از رزمندگان اسلام،به شوق كربلاو زیارت حرم حسینى،جبهه‏ها را درمى‏نوردیدند و با بعثیان كافر مى‏جنگیدند و رو به‏كعبه عشق،كربلاى سید الشهدا«ع‏»شهید مى‏شدند،چون كربلا سمبل هر جایى است كه‏صحنه دیگرى حق و باطل باشد.
در حسرت كوى كربلا مى‏رفتند
مشتاق به سوى كربلا مى‏رفتند
گلگون تن و خونین كفن و بى‏پر و بال
اینگونه به سوى كربلا مى‏رفتند[12]
در روایات آمده است كه سید الشهدا«ع‏»نواحى اطراف قبر خویش را از اهل نینوا وغاضریه به مبلغ شصت هزار درهم خریدارى كرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرطكرد كه مردم را به جایگاه قبرش راهنمایى كنند و هر كه را به زیارت آن حضرت آید،سه‏روز مهمان نمایند و پذیرایى كنند.[13]بارى،كربلا نام یكى از شهرهاى كشور عراق است كه در كنار رودخانه فرات قرارداشته است.این شهر،تا سال 61 هجرى،بیابان بوده است.از آن زمان به بعد،بر اثرشهادت حسین بن على‏«ع‏»در آن محل،بتدریج مورد توجه شیعیان آل على قرار گرفت وپس از بناى مرقدهاى شهدا،متدرجا مركز جمعیت گردید و امروز،یكى از شهرهاى‏زیارتى عراق مى‏باشد كه قریب 65000 تن جمعیت دارد و در ماههاى محرم و صفر وهنگام زمستان،به سبب ورود زایران،جمعیت‏شهر به 000/100 تن مى‏رسد.[14]در این كه‏«كربلا»یعنى چه و ریشه لغوى آن چیست و از چه گرفته شده،بحثهاى‏مفصلى انجام گرفته است.[15] طبق برخى نقلها،این نام از تركیب‏«كرب‏»و«ال‏»ساخته شده‏است،یعنى حرم الله،یا مقدس الله،«كرب‏»در لغت‏سامى به معناى‏«قرب‏»در عربى‏است(كرب:قرب).اگر«ال‏»هم به معناى‏«الله‏»باشد،كربلا به معناى محلى است كه نزدخدا،مقدس و مقرب است،یا«حرم خدا»است.[16] برخى هم آن را تركیب یافته از«كوربابل‏»دانسته‏اند،یعنى مجموعه‏اى از آبادیها و روستاهاى بابل.موقعیتى كه كربلا در آن‏قرار دارد،در بین النهرین است.این منطقه در گذشته‏هاى دور،مهد حوادث و احیاناتمدنها بوده است و بخشهاى گوناگونى از این ناحیه،نامهاى مختلف داشته است.كربلا، كور بابل،نینوا،غاضریه،كربله،نواویس،حیر،طف،شفیه،عقر،نهر علقمى،عمورا،ماریه‏و...كه بعضى از اینها نام روستاها و آبادیهایى در این منطقه وسیع بوده است.[17]حرم مطهر امام حسین‏«ع‏»كه در این شهر قرار دارد،تاریخچه‏اى مفصل دارد و دردوره‏هاى مختلف تاریخى، بناى آن تغییرات و تعمیراتى یافته است.كربلا،شهرى است كه‏خاندانهاى ریشه‏دار در آن ساكن بوده‏اند.حوزه علمیه داشته و خانواده‏هایى شریف،ادیب و علماى برجسته از آن برخاسته و در آن زیسته‏اند.قبر حضرت عباس‏«ع‏»نیز درهمین شهر است.در قرون اخیر نیز شاهد تعدادى حوادث و انقلابها و فتنه‏ها بوده است.[18]ولى به هر حال،در كربلا بیش از نشانهاى جغرافیایى و تاریخى،باید مفاهیم والاى انسانى‏و شورگستریها و الهام‏بخشیهاى قداست آفرین را سراغ گرفت.

*********
كربلایى

منسوب به كربلا،اهل كربلا،كسى كه به زیارت كربلا رفته باشد،عنوانى كه روستاییان‏و عامه را بدهند،مخاطبه‏اى عامه مردم را آنجا كه نام او ندانند.كربلایى:ساخته و پرداخته‏كربلا.[19] همانگونه كه زائران خانه خدا را حاج و حاجى گویند،بعنوان تكریم و احترام،به‏زائران حرم امام رضا«ع‏»«مشهدى‏»و به زوار كربلا هم‏«كربلایى‏»گویند.در قدیم،رمز ونشانه این بوده كه كسى كه با این نام معروف مى‏شود،به زیارت قبر امام حسین‏«ع‏»موفق‏شده است.همچنین در تعبیر استعارى،به هر چه كه حال و هوا و خصوصیات قیام عاشورارا داشته باشد و با الهام از آن حماسه شكل گیرد«كربلایى‏»مى‏گویند،مثل:امت كربلایى،شور كربلایى.ابداع این لقب،از اسباب ماندگارى ارزشهاى معنوى این دیار و مدفون درآن مزار است و بیش از یك تعبیر عرفى،بار فرهنگى و مقدس دارد.

*********
كل یوم عاشورا

هر روز عاشورا و هر سرزمین،كربلاست.«كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا».این‏جمله و شعار، نشان‏دهنده پیوستگى و تداوم خط درگیرى حق و باطل در همه زمانها ومكانهاست.عاشورا و كربلا،یكى از بارزترین حلقه‏هاى این زنجیره طولانى است.همیشه‏حق و باطل رو در روى همند و انسانهاى آزاده،وظیفه پاسدارى از حق و پیكار با باطل رابر عهده دارند و بى‏تفاوت گذشتن از كنار صحنه حق و باطل،بى‏دینى است.امام‏خمینى‏«قدس سره‏»بارها به این نكته مهم توجه دادند،از جمله در ایام جنگ تحمیلى:
و [20] درپیامى به مناسبت 17 شهریور فرمود:«عاشورا،قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان وعشقى بزرگ،در مقابل ستمگران كاخ نشین و مستكبران غارتگر بود و دستور آن بود كه‏این برنامه،سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.روزهایى كه بر ماگذشت، عاشوراى مكرر بود و میدانها و خیابانها و كوى و برزنهایى كه خون فرزندان‏اسلام در آن ریخت، كربلاى مكرر.».«17 شهریور،مكرر عاشورا و میدان شهدا مكرركربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر یزید و وابستگان او هستند.»[21]نبرد عاشورا،گر چه از نظر زمان، كوتاهترین درگیرى بود(نیم روز)ولى از نظر امتداد،طولانى‏ترین درگیرى با ستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندى آرزو كند كه‏كاش در كربلا بود و در یارى امام شهیدان،به فوز عظیم شهادت مى‏رسید(یا لیتنا كنا معكم‏فنفوز فوزا عظیما)،[22] جبهه كربلا گرم و درگیرى عاشورا دایر است.آنگونه كه حسین‏«ع‏»،وارث آدم و ابراهیم و نوح و موسى و عیسى و محمد«علیهم السلام‏»است،پیروان‏عاشورایى او نیز وارث خط سرخ جهاد و شهادت‏اند و پرچم كربلا را بر زمین نمى‏نهند،واین جوهر تشیع در بعد سیاسى است.
شیعه باید آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولیاست
كربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنى تشنه جام بلا
شیعگى یعنى قیام كربلا
شیعه یعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگین كمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت‏«انى لا ارى الموت‏»تو را
شیعه یعنى سالك پا در ركاب
تا كه خورشید افكند از رخ نقاب
این سخن كوتاه كردم و السلام
شیعه یعنى تیغ بیرون از نیام[23]
یكى از نویسندگان محقق مى‏نویسد:ما یقین داریم كه اگر حسین‏«ع‏»در زمان ما بود،ازقدس، جنوب لبنان و بیشتر مناطق اسلامى كربلاى دومى مى‏ساخت و همان موضعى رامى‏گرفت كه در برابر معاویه و یزید ایستاد و از همه مدعیان اسلام و تشیع و از آنان كه برقدس و جنوب لبنان مى‏گریند و در اعلامیه‏ها،سخنرانیها و صفحه مطبوعات بر سرفلسطین و لبنان معامله مى‏كنند و در خیابانها و مجامع،سلاح با خود حمل مى‏كنند،بیش ازتعدادى كه در كربلاى اول كنار آن حضرت ایستادند و یاریش كردند،او را یارى‏نمى‏كردند.»[24]این دیدگاه،ردكننده نظریه‏اى است كه كربلا و قیام حسینى را تكلیفى خاص امام‏مى‏داند كه نمى‏توان از آن تبعیت كرد.وقتى ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»ضرورت قیام بر ضدسلطه ستمگرى را كه حلال را حرام مى‏كند و عهد الهى را شكسته،بر خلاف سنت پیامبرعمل مى‏كند و تجاوزكارانه عمل مى‏نماید،در خطبه خویش مى‏آورد و این صفات را درسلطه یزیدى محقق مى‏داند،در پایان مى‏افزاید«فلكم فى اسوة‏»[25] در كار من براى شماالگوى تبعیت است،این مى‏رساند كه گستره زمین و زمان،كربلا و عاشوراست و همیشه وهمه جا باید با الهام از این مكتب،بر ضد ستم قیام كرد و در راه آزادى و عزت،فداكارى‏نمود.
امام خمینى‏«ره‏»فرموده است:«این كلمه كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا،یك كلمه‏بزرگى است...همه روز باید ملت ما این معنى را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است وما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم كربلاست و باید نقش كربلا را ما پیاده‏كنیم،انحصار به یك زمین ندارد.انحصار به یك افراد نمى‏شود.قضیه كربلا منحصر به یك‏جمعیت هفتاد و چند نفرى و یك سرزمین كربلا نبوده،همه زمینها باید این نقش را ایفاكنند.»[26]

*********
كوفه

نام یكى از شهرهاى مهم عراق،كه مركز هواداران اهل بیت‏«ع‏»و«مغرس شیعه‏»بوده‏است و على‏«ع‏»آنجا را بعنوان پایگاه حكومت‏خویش قرار داد.شهرى است با فضیلت كه‏احادیث متعددى در فضیلت آن نقل شده و طبق حدیث امام صادق‏«ع‏»،حرم امام على بن‏ابى طالب علیه السلام است و«طور سینین‏»در قرآن،به آن تفسیر شده است.[27] این شهر،درغرب نهر فرات بنا شده و بناى آن در زمان عمر بن خطاب و پس از فتح قادسیه به دست‏سعد بن ابى وقاص بود و در سالهاى بعد شكوفاتر شد.پیشتر به آن‏«كوفان‏»هم گفته‏مى‏شد.ریشه لغوى آن، به معناى گردآمدن است،چون بناى شهر دایره‏وار بوده،كوفه نام‏نهاده شد.كوفه به معناى شنزار سرخ هم آمده است.[28]این شهر،پس از فتح سرزمین عراق به دست مسلمانان صدر اسلام،مركز و پایگاهى‏نظامى براى نیروهاى مسلمان شد تا از آنجا به سوى شرق حركت كنند و در طول تاریخ،موقعیت‏سیاسى و نظامى ویژه‏اى یافت.به آن‏«كوفة الجند»هم مى‏گفتند.در نزدیكى‏كوفه،«كربلا»محل زیست گروهى اندك بود كه به كار كشاورزى در منطقه نزدیك به آب‏مى‏پرداختند.[29]پس از امتناع امام حسین‏«ع‏»از بیعت با یزید و حركت به سوى مكه،سران شیعه دركوفه نامه‏هاى دعوت به امام نوشتند.حضرت،مسلم بن عقیل را به نمایندگى به كوفه‏فرستاد.كوفیان انقلابى با مسلم بیعت كردند ولى با آمدن ابن زیاد،اوضاع عوض شد ونگذاشتند امام به كوفه برسد.كوفه آن روز،از بافت‏خاصى تركیب یافته بود و مردم آن‏یكدست نبودند.هم هواداران اهل بیت و علاقه‏مندان به على‏«ع‏»و فرزندان او در كوفه‏مى‏زیستند،هم گروههایى كه تفكر خوارج را داشتند،یا هواداران بنى‏امیه در كوفه بودند.
روحیه فرصت‏طلبى،تبعیت از زور،زودباورى و تاثیرپذیرى از شایعات و تبلیغات،ازویژگیهاى دیگر جامعه كوفه بود.پولدارترین افراد هم كه نبض مالى شهر را در دست‏داشتند،همچون اشعث بن قیس،عمرو بن حریث،شبث بن ربعى از بازوان اصلى ابن زیادمحسوب مى‏شدند. شهرى با عناصر مختلف و ساكنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب مهاجربه آن شهر تازه تاسیس، سبب شده بود كه ثبات سیاسى نداشته باشد و همواره دستخوش‏امواج گردد.روح قبایلى و تعصبهاى طایفگى در اقوام ساكن كوفه شدید بود و ابن زیاد،باتحت‏سلطه گرفتن بزرگان قبایل و عشایر،براحتى توانسته بود اوضاع شهر را در كنترل‏خویش در آورد.این بود كه آن همه دعوت و بیعت،كارساز نشد و هزاران دست بیعتگر،در برابر طوفان‏«ابن زیاد»،از هم گسیخت و حسین‏«ع‏»تنها ماند.
حادثه كربلا در نزدیكى این شهر اتفاق افتاد و سپاه یزیدى عموما از این شهر براى‏جنگ با حسین‏«ع‏»آمدند.پس از عاشورا نیز،اسراى اهل بیت وارد این شهر شدند وزینب كبرى‏«ع‏»آنجا خطبه خواند و شادى كوفیان را به عزا مبدل ساخت.نهضت توابین به‏رهبرى سلیمان بن صرد و نیز قیام مختار در همین شهر به وقوع پیوست.مردم كوفه،همانگونه كه در ركاب على‏«ع‏»در جنگ جمل و صفین شركت داشتند،همواره درفعالیتهاى ضد اموى حضور چشمگیر داشتند. این شهر در تاریخ اسلام،همواره‏دستخوش امواج سیاسى،انقلابها،حوادث و آشوبها بوده است. حجر بن عدى،با اصحاب‏پاكبازش در كوفه قیام كرد و به شهادت رسید.عمرو بن حمق خزاعى، در كوفه شهید شد.
میثم تمار به دستور ابن زیاد،در كوفه به دار آویخته شد.رشید هجرى نیز كه از یاران‏خالص على‏«ع‏»بود،در آنجا به شهادت رسید.جنایات و فجایع‏«حجاج بن یوسف ثقفى‏»
و كشتارهایش از شیعیان آل على در كوفه بود،كه كسانى همچون قنبر،كمیل،سعید بن‏جبیر و...به دست او به شهادت رسیدند.خروج زید بن على بن الحسین‏«ع‏»و شهادتش در«كناسه‏»،در این شهر بود.قیامهاى سادات طباطبایى در نیمه قرن دوم هجرى،قیام ابن‏طباطباى علوى، خروج ابى السرایا در زمان مامون،شورشهاى قرمطیان و...همه در این‏شهر اتفاق افتاده است. قبر بزرگانى چون كمیل،خباب بن ارت،اخنف بن قیس،سهل بن‏حنیف انصارى و بسیارى دیگر در این شهر است.[30]در این شهر،«مسجد كوفه‏»از عظیمترین و مقدسترین مساجد و قطعه‏هاى روى زمین‏است.محل مسجد كوفه،بنا به روایات،خانه آدم و نوح،مصلاى ابراهیم و مصلاى‏حضرت مهدى‏«ع‏»و محل عصاى موسى و شجره یقطین و خاتم سلیمان است و جایى‏است كه كشتى نوح از آنجا جریان یافته و قبور انبیاء و مرسلین و اوصیاء است و در مسجدكوفه،«دكة القضاء»،محل قضاوتهاى امیر المؤمنین قرار دارد.امام صادق‏«ع‏»در باره آن‏فرموده است:«...تربة تحبنا و نحبه،اللهم ارم من رماها و عاد من عاداها»[31] كوفه تربتى است‏كه ما را دوست دارد،ما نیز آن را دوست داریم،خدایا هر كه سوء قصد به آن كند به تیربلایش بزن و هر كه با آن دشمنى كند،دشمنش باش.

*********
كوفیان

مردم كوفه در تاریخ به بى‏وفایى و سست عهدى شهرت یافته‏اند،تا آنجا كه گفته شده‏است‏«الكوفى لا یوفى‏»،در شعارهاى مردم در انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى نیزگفته مى‏شد كه‏«ما اهل كوفه نیستیم،على تنها بماند».البته تغییر اوضاع كوفه را در دوران‏مسلم بن عقیل و بر سر كار آمدن ابن زیاد و كنترل شدید شهر و سختگیرى نسبت به مردم‏و...را نیز نباید نادیده گرفت،كه مانع خروج هواداران سید الشهدا«ع‏»براى یارى آن‏حضرت در كربلا شد،ولى به هر حال،تاریخ اسلام خاطره خوشى از عهد و پیمان مردم‏كوفه ندارد.[32]از ویژگیهاى روحى و اخلاقى جامعه كوفى،اینها را شمرده‏اند:تناقض در رفتار، نیرنگ‏و تزلزل،سركشى نسبت به والیان،فرصت‏طلبى،اخلاق ناپسند،طمع و آزمندى، شایعه‏پذیرى و تركیب یافتن مردم آن از قبایل مختلف با گرایشهاى قبایلى.[33] همینها سبب شد تاعلى‏«ع‏»از دست آنان خون دل بخورد و امام مجتبى‏«ع‏»بى‏وفایى ببیند و مسلم بن عقیل، در این شهر غریبانه به شهادت برسد و سید الشهدا«ع‏»نزدیك كوفه در كربلا در محاصره‏سپاه كوفه لب تشنه جان دهد.البته تركیب جمعیتى این شهر نیز،چندان منسجم نبود.مردم‏خود این شهر،به اضافه قبایلى از یمن مثل قضاعه،غسان،بجیله،خثعم،كنده،حضر موت،ازد،مذحج، حمیر،همدان و نخع كه پس از بناى این شهر از دوره‏«سعد بن ابى وقاص‏»
ساكن این شهر شده و قدرت و نفوذى یافته بودند و جمعیتى از نژاد فارس كه در كوفه‏مى‏زیستند،سبب گرایشهاى مختلفى در مردم شده بود.از سردمداران اموى نیز برخى‏كوفه را در تحت نفوذ خود داشتند و مردم را به هوادارى بنى‏امیه فرا مى‏خواندند و سلطه‏اموى را گسترده و ریشه‏دار مى‏ساختند.
شیعیان اهل بیت نیز در كوفه كم نبودند،اما تشیعشان در بعد خطبه‏هاى حماسى ونطقهاى پر شور و عواطف سرشار نسبت به خاندان پیامبر«ص‏»،بیش از پیروى از خطسرخ آل على و پا نهادن در میدانهاى درگیرى بود.بى‏آنكه بخواهیم سختگیریها و شدت‏عمل امویان را در محدود ساختن یارى شیعیان نسبت به حسین بن على‏«ع‏»نادیده‏بگیریم،از روحیه سستى و بى‏وفایى آنان نمى‏توان بسادگى گذشت.حتى جمعى از آنان بادیدن پیكرهاى حسین و یارانش در دم تیغها،مى‏گریستند و دعا مى‏كردند كه خدایا پسرپیامبرت را یارى كن.یكى از خودشان بر آنان خروشید كه چرا به جاى دعا،به یاریش‏نمى‏شتابید«هلا تهبون الى نصرته بدل هذا الدعاء؟».[34]
واى بر كوفه و بر رسم پذیرایى او
سست عهدى و ریاكارى و خودرایى او
خاك عالم به سرش باد كه در خاك كشید
هر كه بنشست‏سر خوان پذیرایى او
رسم او غدر و دورنگى،ره او كید و نفاق
شش جهت پر شد از آوازه رسوایى او[35]
اى كوفه!اى كتیبه بیداد
وى گور دادخواهى و فریاد
اى پایگاه بازى شیطان
وى شرح خاطرات پریشان
خوردى فریب دیو هوى را
كشتى به جهل،شیر خدا را
كشتى دو عاشق ازلى را
نشناختى حسین و على را
پشت على ز درد تو خم شد
نام تو در فساد،علم شد
در هفت رنگ تفرقه،طاقى
بیتوته‏گاه جهل و نفاقى
اى جویبار جارى ناپاك
اى آبروى ریخته بر خاك...[36]

*********
كهیعص

از حروف مقطعه قرآن در اول سوره مریم.طبق برخى تفاسیر،این حروف رمزى‏اشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلى دارد كه اهل بیت به علم آن آگاهند.از جمله تفسیرهاو تاویلهاى این حروف،انطباق آن با حادثه كربلاست.در روایات است:حضرت زكریا نام‏پنج تن آل عبا را از جبرئیل فرا گرفت و چون به نام امام حسین‏«ع‏»مى‏رسید،اندوهگین‏مى‏شد و اشك در چشمش مى‏آمد،اما با نامهاى دیگر،اندوهش مى‏رفت.راز آن را ازخداوند پرسید.خداوند با«كهیعص‏»قصه آن را خبر داد.«كاف‏»،نام كربلاست،«ها»،كشته شدن عترت طاهره است، «یاء»یزید ستمگر،قاتل حسین‏«ع‏»است،«عین‏»عطش‏حسین‏«ع‏»و«صاد»صبر و مقاومت اوست. زكریا سه روز در مصیبت‏حسین‏«ع‏»گریست‏و از خدا خواست كه فرزندى به او عطا كند و با محبت او،آزمایشش كند و آنگونه كه‏محمد«ص‏»را در سوگ فرزندش به داغ نشاند،او را هم داغدار كند.خداوند،یحیى را به‏او عطا كرد.یحیى هم همچون حسین‏«ع‏»ششماهه به دنیا آمد.[37] میان یحیى بن زكریا وحسین بن على شباهتهاى دیگر نیز وجود دارد.سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دودر طشت و طبقى پیش طاغوت زمانشان نهاده شد.

*********
گریه

«چشم گریان،چشمه فیض خداست‏».گریستن بر ابا عبد الله الحسین‏«ع‏»ثواب بسیاردارد.[3] فرشتگان،پیامبران،زمین و آسمان،حیوانات صحرا و دریا هم بر عزاى حسین‏«ع‏» گریسته‏اند.[38]
اشگ ریختن،نشانه پیوند قلبى با اهل بیت و سید الشهدا است.اشك،دل راسیراب مى‏كند، عطش روح را بر طرف مى‏سازد و حاصل محبتى است كه نسبت به‏اهل بیت‏حاصل مى‏شود. همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ایجاب مى‏كند كه در شادى‏آنان شاد و در غمشان محزون باشیم.این نشان شیعه است كه‏«یفرحون بفرحنا و یحزنون‏لحزننا...»[39] قلبى كه مهر حسین‏«ع‏»را داشته باشد،بى شك به یاد مظلومیت و شهادت اومى‏گرید.اشك،زبان دل و شاهد عشق است.
آنچنان كز برگ گل،عطر و گلاب آید برون
تا كه نامت مى‏برم از دیده آب آید برون
رشته الفت بود در بین ما،كز قعر چاه
كى بدون رشته،آب بى‏حساب آید برون؟
تا نسوزد دل،نریزد اشگ و خون از دیده‏ها
آتشى باید كه خوناب كباب آید برون
مهر تو شیرازه‏«ام الكتاب‏»خلقت است
مشكل این شیرازه از قلب كتاب آید برون
گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى
برگ بى‏حاصل شود گل،چون گلاب آید برون[40]
گریستن در سوگ شهداى كربلا،تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه‏فكرى و روحى با این مكتب است و اشك ریختن،نوعى امضا كردن پیمان و قراردادمودت با سید الشهدا است.ائمه شیعه،گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى راتاكید كرده و شهادت اشك را بر صداقت عشق،پذیرفته‏اند.امام صادق‏«ع‏»فرموده است:
«نزد هر كس كه ما یاد شویم و چشمانش اشگ‏آلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسى‏باشد، خداوند گناهانش را مى‏بخشاید،هر چند چون كف دریا فراوان باشد.»[41] به گفته صائب:
در سلسله اشگ بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد
دستور امامان به گریستن بر امام حسین‏«ع‏»بسیار اكید است.امام رضا«ع‏»به ریان بن‏شبیب در حدیث مفصلى فرمود:«یابن شبیب!ان كنت باكیا لشى‏ء فابك للحسین بن على بن‏ابى طالب فانه ذبح كما یذبح الكبش...».[42] اگر بر چیزى گریه مى‏كنى،بر حسین بن على گریه‏كن، كه او را همچون گوسفند،سر بریدند.در حدیث دیگرى فرموده است:«محرم،ماهى‏است كه مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا مى‏دانستند،ولى در این ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ریختند و هتك حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت‏گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند و غارت كردند و در كار ما،براى رسول خدا هیچ‏حرمتى را رعایت نكردند.روز حسین( عاشورا)پلكهاى ما را مجروح و اشگهایمان راجارى كرد و ما از سرزمین كربلا،گرفتارى و رنج به میراث بردیم.پس باید بر كسى‏همچون حسین،گریه‏كنندگان بگریند، كه گریه بر او،گناهان بزرگ را هم فرو مى‏ریزد.»[43]خود امام حسین‏«ع‏»فرموده است:«انا قتیل العبرة،لا یذكرنى مؤمن الا بكى‏»،[44] من‏كشته اشكم،هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏كند مگر آنكه(بخاطر مصیبتهایم)مى‏گرید.امام‏سجاد«ع‏»بیست‏سال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامى پیش اونمى‏گذاشتند مگر آنكه گریه مى‏كرد.[45] به فرموده امام صادق‏«ع‏»:هر ناله و گریه‏اى ناپسند ومكروه است،مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام:«كل الجزع و البكاء مكروه‏سوى الجزع و البكاء على الحسین‏».[46]هم گریستن،هم گریاندن،هم خود را شبیه گریه‏كنندگان در آوردن(تباكى)پسندیده‏است و اجر دارد.این همه فضیلت كه براى گریه بر حسین‏«ع‏»بیان شده و اینكه اشك‏چشم،آتش دوزخ را فرو مى‏نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان كربلا ایمنى از عذاب‏است،در صورتى است كه گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد كه مانع رسیدن این‏فیض الهى گردد.اشگى كه مبین پیوند عاطفى و رابطه مكتبى و اتصال روحى با راه و فكرو خط ائمه و سید الشهداست،حتما زمینه‏ساز پرهیز از گناه مى‏گردد.به تعبیر شهیدمطهرى:«گریه بر شهید،شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط اوو حركت اوست...امام حسین‏«ع‏»بواسطه شخصیت عالیقدرش،بواسطه شهادت‏قهرمانانه‏اش،مالك قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر كسانى كه بر این‏مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،یعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند ازاین مخزن عظیم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها باروح عظیم حسینى بهره‏بردارى صحیح كنند،جهانى اصلاح خواهد شد.»[47] پس مهم،شناخت فلسفه گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى وفرهنگ كربلاست،نه گناه كردن و آلودگى،به امید پاك شدن با چند قطره اشك! معلوم‏نیست كه دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد كه با یاد مصائبش گریه كند.
گریه در فرهنگ عاشورا،سلاح همیشه برانى است كه فریاد اعتراض به ستمگران رادارد. «اشك‏»،زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشك نیز پاسدارى از«خون شهید»است.امام خمینى‏«ره‏»فرمود:«هر مكتبى،تا پایش سینه‏زن نباشد،تا پایش‏گریه‏كن نباشد،تا پایش توى سر و سینه‏زن نباشد حفظ نمى‏شود...»،[48]«گریه كردن برشهید، نگهداشتن،زنده نگهداشتن نهضت است‏»،[49]«گریه كردن بر عزاى امام حسین، زنده‏نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است كه یك جمعیت كمى در مقابل یك‏امپراطور بزرگ ایستاد...،آنها از همین گریه‏ها مى‏ترسند،براى اینكه گریه‏اى است كه گریه‏بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است.»[50]
هر چند نیست درد دل ما نوشتنى
از اشگ خود،دو سطر به ایما نوشته‏ایم[51]
اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است كه خداوند در دلهاقرار داده كه نسبت به حسین بن على‏«ع‏»مجذوب مى‏شود.به فرموده رسول خدا«ص‏»:
«ان لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[52] براى شهادت حسین‏علیه السلام حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‏شود.
كدام عاشق در این ره در بلا نیست؟
كدامین دل شما را مبتلا نیست؟
اگر در سوگتان شد دیده نمناك
اگر از عشقتان دل گشت غمناك
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند«اشگ‏»و«غم‏»ما را به منزل
كنون ماییم و درد داغدارى
كنون ماییم و اشگ و سوگوارى
هنوز اشگ عزا پیوسته جارى است
رواق چشممان آیینه‏كارى است
غدیر ما محرم دارد امروز
محرم،بذر غم مى‏كارد امروز[53]
امروز هم،اشگ و گریه،رابط ما با حسین است و ما با شورى اشگهایمان،سر سفره‏محبت‏سید الشهدا نشسته‏ایم و نمك پرورده ابا عبد الله هستیم،از این رو،این مهر با شیرمادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مى‏شود.

*********
گلوى بریده

حلقى كه بود بوسه گه مصطفى مدام
آزرده‏اش ز خنجر فولاد كرده‏اى[54]
پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»،سر مطهرش را از پیكر جدا كردند.تیغ بر حلقومى‏نهادند كه بوسه‏گاه رسول خدا«ص‏»بود.از این رو،لقب‏«ذبیح‏»بر آن حضرت داده‏اند وهمچنین تعبیر«مجزور الراس‏»از زبان زینب كبرى نقل شده است.در برخى مقتلها آمده‏است كه حضرت زینب،هنگام وداع جسد برادرش،پیكر او را در آغوش گرفت،لب برحلقوم بریده سید الشهدا«ع‏»نهاد و بوسید و با آن بدن خونین وداع كرد.[55]
آن سو نگران،نگاه پیغمبر بود
خورشید،رسول آه پیغمبر بود
اى تیغ پلید،مى‏شكستى اى كاش
آن حنجره،بوسه‏گاه پیغمبر بود[56]

*********
گودال قتلگاه

محلى كه سید الشهدا«ع‏»در آخرین لحظات مقاومت،از اسب بر زمین افتاد و شمر یاسنان فرود آمد و سر مطهر امام را از پیكر جدا كرد.گویا نسبت به قسمتهاى دیگر میدان‏كربلا، پایین‏ترین جا بوده است.قتلگاه،محل به شهادت رسیدن امام شهیدان است كه‏خون مطهرش بر خاك كربلا ریخت.در حال حاضر،بیرون از حرم مطهر آن حضرت،سردابى وجود دارد كه محل شهادت او محسوب مى‏شود و سنگ مرمرى به بلندى نیم متراز سطح زمین،بصورت قبر،بر روى آن محل قرار دارد.اغلب در آن بسته است و گاهى‏براى اشخاص معینى باز مى‏كنند تا زیارت كنند.
«در فكرم آن گودالم كه خون تو را مكیده است.هیچ گودالى چنین رفیع ندیده بودم.
در حضیض هم مى‏توان عزیز بود،از گودال بپرس‏».[57]

*********
گوشواره

پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»،سپاه كوفه به خیمه‏ها حمله كرده،ضمن به آتش‏كشیدن آنها، هر چه در خیمه‏ها بود غارت كردند و از گوشها و پاهاى اطفال،گوشواره وخلخال بیرون آوردند.[58] از فاطمه صغرى،دختر امام حسین‏«ع‏»نقل شده است كه پس ازشهادت امام،یكى از سواران سپاه عمر سعد به طرف او كه جلوى یكى از خیمه‏ها ایستاده‏بوده،حمله‏ور مى‏شود و با نیزه بر او ضربتى مى‏زند كه بر زمین مى‏خورد،آنگاه گوشواره‏از گوشش مى‏كند و خون جارى مى‏شود.[59] در باره ام كلثوم نیز چنین نقل شده است‏«حتى‏افضوا الى قرط كان فى اذن ام كلثوم اخت الحسین‏«ع‏»فاخذوه و خرموا اذنها».[60]

*********
گهواره

سمبل حضور كودك شیرخوار در كربلا و شهید شدن او با ستم یزیدیان.در مرثیه‏ها،تعزیه‏ها و شبیه‏خوانیها از این سمبل استفاده مى‏شود تا از على اصغر،ششماهه شهید عاشورا یاد شود.

پی نوشتها:

1-بحار الانوار،ج 98،ص 124 و 136.
2-اغلب این كتابها به فارسى ترجمه شده است.
3-پیرامون محورهاى گوناگون عاشورا و حوادث و شخصیتها و موضوعاتش،جزوه‏«فهرست كتب و موضوعات‏پیرامون واقعه كربلا»،(از نویسنده)چاپ شده است،ناشر:سازمان تبلیغات اسلامى.
4-لغت‏نامه،دهخدا.
5-تاریخ تكایا و عزادارى قم،ص 214.
6-لغت‏نامه،دهخدا.
7-همان.
8 -الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 147.
9 و 10-ر.ك:سفینة البحار،ج 2،ص 11 و 475.معروفست كه:«كل ارض كربلاء و كل یوم عاشورا».در باره این مرقد مطهر ازجمله‏«چهل حدیث كربلا»،نشر معروف نیز منتشر شده است.
11 و 12-على مرادى.
13-مجمع البحرین،طریحى،واژه‏«كربل‏».
14 -فرهنگ فارسى،معین.براى آشنایى با تاریخ این شهر از دیر باز تا عصر حاضر،ر.ك:«تراث كربلا»از سلمان هادى‏الطعمه(این كتاب به فارسى هم ترجمه شده است:میراث كربلا) همچنین ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه‏»جلد 8(قسم كربلا)از جعفر الخلیلى.
15-از جمله ر.ك:«موسوعة العتبات المقدسه‏»،ج 8،ص 9 به بعد.
16-همان،ص 10.
17-تراث كربلا،ص 19.
18-ر.ك:«تراث كربلا»،سلمان هادى الطعمه.
19-لغت‏نامه،دهخدا.
20-صحیفه نور،ج 20،ص 195.
21-همان،ج 9،ص 57.
22-زیارت عاشورا.
23-ابیاتى از مثنوى:«شیعه نامه‏»،محمد رضا آقاسى(كیهان 12/6/71).
24-الانتفاضات الشیعیه،هاشم معروف الحسنى،ص 387.
25-تاریخ طبرى،ج 4،ص 304.
26-صحیفه نور،ج 9،ص 202.
27-سفینة البحار،ج 2،ص 498.احادیث مربوط به فضیلت كوفه در بحار الانوار،ج 97،ص 385 است.
28 -مجمع البحرین،طریحى،واژه كوفه.
29-موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 46.براى آگاهى از نام محله‏ها،قبایل،تاریخچه،اعصار گوناگون و موقعیت‏جغرافیایى و محصولات و...آن رجوع كنید به بحث مفصل و مفید كتاب‏«عنصر شجاعت‏»،خلیل كمره‏اى،ج 1،ص 359 تا 411.و فصل پنجم كتاب‏«تشیع در مسیر تاریخ‏»ترجمه سید محمد تقى آیت اللهى،نیز«الكوفة،نشاة المدینة‏الاسلامیه‏»،هشام جعیط،دار الطلیعه،بیروت.
30-براى آشنایى مفصلتر با تاریخ كوفه،ر.ك:«تاریخ الكوفه‏»سید حسین براقى نجفى،دار الاضواء،بیروت،«موسوعة‏المصطفى و العترة‏»،محسن الشاكرى،ج 2،ص 109.و«سیماى كوفه‏»، غلامرضا گلى زواره.
31-سفینة البحار،ج 2،ص 499.
32-در مورد كوفه و كوفیان،ر.ك:«تاریخ الكوفه‏»،سید حسین البراقى،ص 139.
33-با استفاده از«حیاة الامام الحسین‏»،باقر شریف القرشى،ج 2،ص 420.
34-همان،ص 442،به نقل از«بلاذرى‏».
35-محمد حسین بهجتى(شفق).
36-از مثنوى غم‏آلود«كتیبه بیداد»قادر طهماسبى(فرید)،در سوگ على،امام مظلوم‏«ع‏».
37-تفسیر البرهان،ج 3،ص 3،بحار الانوار،ج 44،ص 223.آیات دیگرى نیز به شهادت امام حسین‏«ع‏»تاویل شده‏است.ر.ك:بحار الانوار،ج 44،ص 217 باب‏«الایات الماولة لشهادته‏».
38- سفینة البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.
39- میزان الحكمه،ج 5،ص 233.
40- اى اشكها بریزید،حسان،ص 131.
41- وسائل الشیعه،ج 10،ص 391.
42- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
43- همان،ص 283.
44- همان،ص 279.
45- همان،ج 46،ص 108.
46- بحار الانوار،ج 45،ص 313.
47- شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
48- صحیفه نور،ج 8،ص 70.
49- همان،ج 10،ص 31.
50- همان-ج 10،ص 31.
51- صائب تبریزى.
52- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.
53- از مثنوى‏«اهل بیت آفتاب‏»از مؤلف.
54- محتشم كاشانى.
55 معالى السبطین،ج 2،ص 55.
56- ساعد باقرى.
57- خط خون،موسوى گرمارودى،ص 140.
58- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 301.
59- بحار الانوار،ج 45،ص 61.
60- عوالم(امام حسین)،ص 305.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:53
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

لا یوم كیومك یا ابا عبد الله‏«علیه السلام‏»

اى ابا عبد الله!هیچ روزى همچون روز تو(عاشورا)نیست.مضمون سخنى اززین العابدین‏«ع‏»است.روزى امام سجاد«ع‏»به پسر عباس‏«ع‏»نگاه كرد و گریست.یاد ازروز احد كرد كه حمزه در آن كشته شد،سپس یاد از موته كرد كه جعفر بن ابى طالب آنجا به‏شهادت رسید. سپس فرمود:«لا یوم كیوم الحسین،ازدلف الیه ثلاثون الف رجل یزعمون‏انهم من هذه الامة كل یتقرب الى الله عز و جل بدمه و هو بالله یذكرهم فلا یتعظون حتى‏قتلوه بغیا و ظلما و عدوانا...»،[1] هیچ روزى چون روز حسین‏«ع‏»نیست،كه سى هزار نفربر ضد او گرد آمدند كه همه خود را از این امت مى‏پنداشتند و همه با ریختن خون او به‏خدا تقرب مى‏جستند.او آنان را به یاد خدا مى‏انداخت،اما آنان پند نمى‏گرفتند،تا آنكه اورا از روى ستم و تجاوز و دشمنى كشتند.خداوند،«عباس‏»را رحمت كند كه ایثار كرد وامتحان داد و جان خویش را فداى برادرش كرد...»[2] امام حسن مجتبى و امیر المؤمنین‏«ع‏»
نیز خطاب به سید الشهدا«ع‏»فرموده‏اند:«لا یوم كیومك یا ابا عبد الله‏»[3] گر چه همه شهادتهاو مصیبتهاى اهل بیت پیامبر،سنگین و اندوهبار است،اما آنچه در كربلا گذشت، بالاترین‏داغ و سوگ بود و هیچ حادثه‏اى به دلخراشى عاشورا و هیچ امامى و شهیدى به مظلومیت‏ابا عبد الله‏«ع‏»و فرزندان او نیست.این است كه از جمله فوق،بعنوان تسلاى خاطرداغدیدگان هم استفاده مى‏شود و این توصیه ائمه است كه هر گاه مصیبتى براى شما پیش‏آمد،از عاشورا و مصائب اهل بیت‏«ع‏»یاد كنید،تا تحمل داغ بر شما آسان شود.
مرثیه‏خوانان نیز،هر گاه از هر امامى روضه بخوانند،یا از هر مصیبت جانگدازى یاد كنند،در پایان با نقل جمله بالا،گریز به كربلا مى‏زنند،كه بالاترین سوگهاست و بحق،با توجه به‏مصائب اهل بیت در كربلا،هر غم و مصیبتى كوچك و قابل تحمل مى‏شود.

*********
لعبت هاشم بالملك

از جمله سخنانى است كه نشان دهنده كفر باطنى و كینه یزید نسبت به پیامبر«ص‏»
است.اشعارى است كه پس از شهادت حسین‏«ع‏»،هنگامى كه عترت او را به اسارت به‏شام آورده بودند،یزید با غرور و سرمستى خواند و آرزو كرد كاش نیاكانش كه در جنگ‏بدر كشته شدند،زنده بودند و خونخواهى و انتقام یزید را مى‏بیند(لیت اشیاخى ببدرشهدوا...)تا آنجا كه به انكار وحى و رسالت پرداخته و مى‏گوید:
لعبت هاشم بالملك فلا
خبر جاء و لا وحى نزل[4]
هاشمیان با حكومت بازى مى‏كردند،نه خبرى(از آسمان غیب)آمده و نه وحى نازل‏شده است.اصل شعر از«ابن زبعرى‏»است،ولى خواندن آن توسط یزید در چنان‏موقعیتى،هم عقیده بودنش را با مضمون آن نشان مى‏دهد،در پى زمزمه كردن این اشعاركفرآمیز بود كه زینب‏«ع‏»خطبه خویش را با آیه‏«ثم كان عاقبة الذین اساءوا السواى ان‏كذبوا بآیات الله و كانوا بها یستهزؤن‏»[5] آغاز كرد(سرانجام بدكاران،آن شد كه آیات الهى‏را تكذیب و مسخره كردند!)و نیز در ادامه،آیه‏«و لا تحسبن الذین كفروا انما نملى لهم...»[6]را خواند(كافران مپندارند كه اگر به آنان مهلت مى‏دهیم،برایشان خوب است،بلكه‏گناهانشان افزوده مى‏شود و براى آنان عذاب خواركننده‏اى است)و سراسر خطابه آن‏بانو،اثبات خروج یزید از حریم اسلام و بى‏اعتقادى او به دین و اثبات كفر و فسق او درملا عام و حضور همگان است.در واقع،حادثه كربلا،كفر پنهان امویان را آشكار و چهره‏واقعى آنان را براى مردم و تاریخ، روشن ساخت و این از ثمرات مهم عاشورا بود.

*********
لعنت بر یزید

از سنتهاى شیعى،فرستادن درود و سلام بر حسین‏«ع‏»و لعنت بر قاتلان او هنگام آب‏نوشیدن است.لعن به معناى طرد از رحمت و دور كردن است.عرب،هر گاه كسى تمردمى‏كرد،او را از خود طرد مى‏كردند تا گناهان او دامنگیرشان نشود.[7]امام صادق علیه السلام،به نقل داود رقى،آب خواست و نوشید و چشمانش اشگبارشد،سپس فرمود:لعنت‏خدا بر قاتل حسین، هرگز بنده‏اى نیست كه آب بنوشد و حسین‏را یاد كند و قاتل او را لعنت كند،مگر آنكه خداوند،براى او صد هزار حسنه مى‏نویسد وصد هزار سیئه از او محو مى‏كند...:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسین و لعن قاتله الا كتب‏الله له مائة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة... »[8] و این،جزء فرهنگ عاشورایى مردم‏شده است و بر سقاخانه‏ها مى‏نویسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بر یزید كن‏».لعنت بر یزیدو ابن زیاد و شمر و دیگر عاملان و مباشران و زمینه‏سازان حادثه عاشورا و قتل امام‏حسین‏«ع‏»در زیارتنامه‏هاى متعددى از جمله در زیارت عاشورا و وارث آمده است:
«اللهم العن یزید خامسا و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانة و عمر بن سعد و شمرا و آل‏ابى سفیان و آل زیاد و آل مروان الى یوم القیامة‏».[9]

*********
لعنت و برائت

اسلام،دین تولى و تبرى است،در كنار محبت و دوستى با خاندان پیامبر و مودت‏نسبت به آنان و سلام و درود،در زیارتنامه‏ها نسبت به اولیاء خدا،عنصر برائت و بیزارى ونفرت و نفرین نسبت به ظالمان و دشمنان حق است.بى‏تفاوت نبودن در برابر جنایتكاران‏و همسویى با رسول خدا،ایجاب مى‏كند كه یك شیعه عاشورایى نسبت به ستمگران،بغض و عداوت و تبرى داشته باشد و كسانى را كه قرآن لعن كرده است،مورد لعن قراردهد.لعن،نشان اوج تنفر و انزجار از چهره‏هاى ملعون است.
در لعنتها و برائتهایى كه در زیارتنامه شهدا و ائمه آمده،با بیان زشتیها،فسادها،تحریفها، ستمها،گردنكشیها،صف‏آرایى در مقابل جناح حق،نپذیرفتن طاعت ائمه ومخالفت با رهبران الهى آمیخته است و لعن آنان،طرد نمایندگان این خط در همیشه و همه‏جاى تاریخ است.
در حادثه كربلا،كسانى در قتل دست داشتند،كسانى هم راضیان،ساكتان، هتك‏حرمت‏كنندگان،زمینه‏سازان،فرمانبرداران بوده‏اند و همه ملعون و مطرودند،و نیز آنان كه‏حسین بن على‏«ع‏»را خوار كردند و ندایش را شنیدند و پاسخ ندادند.در فراز دیگرى پایه‏گذاران ظلم به اهل بیت،كنار زنندگان اهل بیت از جایگاه اصلى‏شان،قاتلان اهل بیت، زمینه‏سازان آن قتل،پیروان و هواداران قاتلان،لعنت‏شده‏اند:«اسرجت،الجمت،تهیات...»در زیارتى،لعن بر ظالمین آل محمد،لعن بر ارواحشان،دیارشان و قبورشان‏شده است:«و العن ارواحهم و دیارهم و قبورهم‏».(زیارت عاشوراى غیر معروفه،مفاتیح الجنان)
موالات با حسین و برائت از ظالمان به او،پایه تقرب به خدا و رسول و امیر المؤمنین وفاطمه و حسن و حسین‏«علیهم السلام‏»است:«یا ابا عبد الله!انى اتقرب الى الله و الى‏رسوله و الى امیر المؤمنین و الى فاطمة و الى الحسن و الیك بموالاتك و بالبرائة ممن اسس‏اساس ذلك...».[10]

*********
لهفان
ستمدیده،مضطر دادخواه،اندوهگین،ملهوف.[11] لهفان از القاب سید الشهدا«ع‏»است‏كه در حدیث امام باقر«ع‏»آمده است:«ان الحسین صاحب كربلا قتل...لهفانا»[12]

*********
لهوف

«اللهوف على قتلى الطفوف‏»،به معناى آه و ناله بر كشتگان كربلا،نام كتاب مقتلى‏است در باره شهداى كربلا كه از تالیفات مشهور سید بن طاووس،على بن موسى بن‏محمد بن طاووس(589-664 ه)مى‏باشد.این كتاب به فارسى نیز ترجمه شده است،به‏نام‏«آهى سوزان بر مزار شهیدان‏»از سید احمد فهرى.

*********
ماتم

ماتم به معناى عزادارى و مصیبت و عزاست.اصل آن به معناى محل‏تجمع زنان و مردان در غم و شادى است،[13] اما به مراسمى هم كه در سوگوارى امام‏حسین‏«ع‏»برگزار مى‏شود،مى‏گویند.به محل عزادارى،عزاخانه،ماتم سرا و ماتمكده هم‏گفته مى‏شود.به برگزار كردن آیین سوگوارى،ماتم گرفتن و به ماتم نشستن مى‏گویند.درآداب اسلامى،اقامه عزا براى متوفى و رسیدگى به بازماندگان و تغذیه داغدیدگان آمده‏است.[14] درباره سید الشهدا«ع‏»روایات بسیارى آمده است كه براى آن حضرت در ملكوت‏اعلا ماتمها برگزار شد.در زیارت مى‏خوانیم:«و اقیمت علیك المآتم فى اعلى علیین‏».[15]اسیران اهل بیت‏«ع‏»چون به شام برده شدند و وارد دربار یزید گشتند،خاندان اموى هم‏براى شهداى كربلا ماتم بر پا كردند.[16] ام سلمه نیز،پس از خبر یافتن از شهادت امام‏حسین‏«ع‏»توسط آن شیشه پر از خاك كه به خون تبدیل شده بود،آن روز را روز ماتم ونوحه بر حسین‏«ع‏»قرار داد.[17] به روایت امام صادق‏«ع‏»،پس از شهادت ابا عبد الله،همسر اوماتم براى او بر پا داشت و از ماده‏اى براى اشكبار شدن چشمانش استفاده مى‏كرد.[6]عظیم‏ترین ماتم تاریخ،همان حادثه جانگداز كربلاست كه هرگز از شور و سوز آن كاسته‏نمى‏شود.به قول محتشم:
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
ایام عاشورا براى شیعه،فصل گریستن و به عزاى حسینى نشستن است و این سنت‏دینى مایه بقاى یاد حماسه‏سازان عاشورا گشته است.عاشورا براى پیروان اهل بیت،روزغم و اندوه و براى جفا كاران مخالف عترت،روز شادى بوده است.سرزمین شام و عراق‏در این زمینه دو روش مخالف هم داشته است،سید رضى در یكى از اشعارش ازسوگواریهاى سرزمین عراق یاد مى‏كند كه شامیان،همانها را روز عید و جشن مى‏دانستند:
كانت ماتم بالعراق تعدها
امویة بالشام من اعیادها[18]
حضرت سجاد«ع‏»نیز در شعرى از سختیهاى روزگارشان پس از عاشورا و محنتهاى‏جانكاه آن روزگار سخن مى‏گوید،از جمله مى‏فرماید:
یفرح هذا الورى بعیدهم
و نحن اعیادنا ماتمنا[19]
این مردم به عیدشان خوشحال مى‏شوند،در حالى كه عیدهاى ما،سوگ و ماتم ماست.
این مضمون همان سخن معروف است كه:«بنى امیه براى ما عید نگذاشتند».

*********
ماهیت قیام كربلا

براى حفظ هویت نهضت عاشورا و اهداف آن،باید«ماهیت‏»آن را خوب شناخت.
ماهیت قیام امام حسین‏«ع‏»را از منابع مستند و خدشه ناپذیر زیر مى‏توان شناخت:
الف:خطبه‏هاى امام و اهل بیت،كه در مكه و بین راه حجاز و عراق و در كربلا وپس از آن در كوفه،شام و مدینه ایراد شده است.
ب:سخنانى كه امام،در پاسخ به پرسشها،پیشنهادها و خیرخواهیهاى این و آن،درطول نهضت بیان كرده است.
ج:رجزهایى كه امام و اصحاب او،روز عاشورا در مقابل دشمن خوانده‏اند و همه‏آنها در مآخذ معتبر ثبت‏شده است.
د:نامه‏هایى كه میان امام و مردم كوفه و بصره رد و بدل شده است،نامه‏هاى یزید به‏ابن زیاد، ابن زیاد به یزید و عمر سعد،نامه‏هاى عمر سعد به ابن زیاد،ابن زیادبه حاكم مدینه و....
از مجموع این منابع و اسناد مكتوب و موجود،مى‏توان اهداف،ماهیت،دیدگاههاى‏طرفین را به دست آورد.در عین حال مى‏توان گفت نهضت امام حسین‏«ع‏»چهار بعدداشت:ویران كردن، ساختن،تجدید و آفریدن و ابداع.اما توضیح مختصر این ابعاد:
«ویران كردن‏»:در هم شكستن و ویران كردن هیكل و اسكلتى كه به امویان امكان داده‏بود به اسم‏«دین‏»،ستمگرى كنند و به نام خلافت،كاخهاى عیاشى خود را بر استخوانها وجمجمه‏هاى محرومان و آزادیخواهان بنا كنند و آزاد مردان را از صحنه كنار بزنند یا به‏شهادت برسانند. انقلاب كربلا،بنیان ستم و تحمیق و تزویر را در هم شكست و پایه‏هاى‏آن را متزلزل ساخت.
«ساختن‏»:دمیدن روح شهامت و بیدارى در كالبد جامعه اسلامى و پروراندن نسلى‏خداجوى و شهادت طلب و ستیزه‏گر با سلطه ستم،به دلیل حركتهاى انقلابى پس ازعاشورا.
«تجدید»:ارزشهاى اسلامى كه با نقشه‏ها و توطئه‏هاى بنى امیه كهنه و فراموش شده ومفاهیم دینى كه به دست آنان تحریف گشته بود،دوباره احیا شد.دیدگاه اصلى دین درباره‏حكومت و حاكم و بیت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقیده و ایمان، روحى‏تازه یافت و تحریفها زدوده گشت و روحهاى كوچك،آن عظمت را یافتند كه در برابرطاغوت بایستند و امر به معروف و نهى از منكر كنند.
«ابداع‏»:نمونه‏هاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشریت‏ساخته شد كه همواره خار سرراه متجاوزان به حقوق محرومان بودند و ایجاد یك خط آزادیبخش كه با روح تقوا واخلاص خدایى اشباع شده بود،خطى كه در طول تاریخ،خواب از چشم جباران متكبرربوده،و بستر نرمشان را خشن ساخت.این خط،در سایه ایجاد هویت جدید انسانى واسلامى در جامعه پدید آمد و امام حسین‏«ع‏»به همه انسانها،حتى غیر مسلمانان،درس‏آزادگى و غیرت داد.
ماهیت قیام كربلا،امر به معروف و نهى از منكر و احیاء سنت پیامبر«ص‏»بود.نیز جهاددر راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى،كه در زیارت آن حضرت مى‏خوانیم:
«و بذل مهجته فیك حتى استنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة‏».[20] دست‏یافتن به این‏هدف،نثار«خون‏»لازم داشت كه در عاشورا انجام یافت.و تفسیر«خون‏»و رسواگرى‏ظالم لازم داشت كه با برنامه اسراى اهل بیت تحقق یافت.در خون شهداى كربلا وسید الشهدا«ع‏»، قیامت و رسالت و آزادگى نهفته بود.و این محتوا چه خوب در این اشعار«حسین الاعظمى‏»بازگو شده است:
شهید العلى ما انت میت و انما
یموت الذى یبلى و لیس له ذكر
و مادمك المسفوك الا قیامة
لها كل عام یوم عاشوره حشر
و مادمك المسفوك الا رسالة
مخلدة لم یخل من ذكرها عصر
و مادمك المسفوك الا تحرر
لدنیا طغت فیها الخدیعة و المكر
و هدم لبنیان على الظلم قائم
بناه الهوى و الكید و الحقد و الغدر[21]
و این اهداف و آرمانها در فارسى چنین سروده شده است:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
كه مرگ سرخ به از زندگى ننگین است
حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا كسى كه چنینش مرام و آیین است
نه ظلم كن به كسى نى به زیر ظلم برو
كه این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب كافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسكین است
ببین كه مقصد عالى وى چه بود اى دوست
كه درك آن سبب عزو جاه و تمكین است
ز خاك مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است[22]
یكى از زیباترین سروده‏هایى كه ماهیت و حوادث و چهره‏ها را در قیام عاشورا ترسیم‏كرده است،از حبیب الله قاآنى شیرازى(م 1208)به صورت سؤال و جواب است:
بارد چه؟خون!كه؟دیده،چه سان؟روز و شب!چرا؟
از غم،كدام غم؟ سلطان كربلا!
نامش چه بد؟حسین!ز نسل كه؟از على!
مامش كه بود؟فاطمه!جدش كه؟مصطفى‏چون شد؟شهید شد!به كجا؟دشت ماریه
كى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملا
شب كشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟نى،نى،از قفا!
سیراب كشته شد؟نه!كسى آبش نداد؟داد!
كه؟شمر،از چه چشمه!از سر چشمه فنا!
مظلوم شد شهید؟بلى!جرم داشت؟نه!
كارش چه بد؟هدایت!یارش كه بد؟خدا
این ظلم را كه كرد؟یزید!این یزید كیست؟
زاولاد هند،از چه كس؟از نطفه زنا
خود كرد این عمل؟نه،فرستاد نامه‏اى
نزد كه؟نزد زاده مرجانه دغا
ابن زیاد،زاده مرجانه بد؟نعم
از گفته یزید تخلف نمود؟ لا!
این نابكار كشت‏حسین را به دست‏خویش؟
نه،او روانه كرد سپه سوى كربلا
میر سپه كه بد؟عمر سعد!او برید
حلق عزیز فاطمه؟نه،شمر بى‏حیا
خنجر برید حنجر او را نكرد شرم؟
كرد،از چه پس برید؟نپذیرفت از او قضا
بهر چه؟بهر آنكه شود خلق را شفیع
شرط شفاعتش چه بود؟نوحه و بكا
كس كشته شد هم از پسرانش؟بلى،دو تن
دیگر كه؟نه برادر!دیگر كه؟اقربا
دیگر پسر نداشت؟چرا داشت،آن كه بود؟
سجاد!چون بد او؟به غم و رنج،مبتلا
ماند او به كربلاى پدر؟نى،به شام رفت
با عز و احتشام؟نه،با ذلت و عنا!
تنها؟نه با زنان حرم،نامشان چه بود؟
زینب،سكینه،فاطمه،كلثوم بینوا
بر تن لباس داشت؟بلى،گرد روزگار
بر سر عمامه داشت؟بلى،چوب اشقیا
بیمار بد؟بلى!چه دوا داشت؟اشك چشم
بعد از دوا غذاش چه بد؟خون دل غذا
كس بود همدمش؟بلى اطفال بى‏پدر
دیگر كه بود؟تب،كه نمى‏گشت از او جدا
از زینت زنان چه به جا مانده بد؟دو چیز
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا!
6666 گبر این ستم كند؟نه!یهود و مجوس؟نه هندو؟نه!بت پرست؟نه!فریاد از این جفا«قاآنى‏»است قایل این شعرها؟بلى خواهد چه؟رحمت.از كه؟ز حق!كى؟صف جزا[23]

*********
مجالس حسینى

محفلها و مجلسهایى كه در سوگ حسینى و براى احیاى خاطره عاشورا،در مساجد وحسینیه‏ها و منازل،در ایام عاشورا یا در روزهاى دیگر در طول سال برگزار مى‏شود و ازپر بركت‏ترین آثار شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»و زمینه مناسبى براى تبلیغ و موعظه و تقویت‏آگاهى مردم به دین و علایق مذهبى است و در روایات نیز تاكیده شده كه چنین مجالسى‏همواره برپا شود.طبق روایات،براى سید الشهدا«ع‏»مجالس متعددى از سوى فرشتگان،جنیان،كروبیان، انبیاى پیشین،رسول خدا و ائمه(ص)برگزار شده كه بر شهادت مظلومانه‏آن حضرت گریسته‏اند.همچنین مجالسى كه پس از حادثه عاشورا در كربلا،كوفه،شام،دیر راهب،مدینه، مكه و...در همان سال حادثه برگزار شده است.مرحوم شیخ جعفرشوشترى بطور مبسوط،به توضیح این مجالس پرداخته است و در هر كدام،مرثیه خوان،گریه كننده،زمان و محل آن را توضیح داده است.[24] كل این مجالس را به پنج دسته،تقسیم‏كرده است:
-مجالسى كه قبل از خلقت آدم،برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از آدم و قبل از تولد امام حسین‏«ع‏»برگزار شده است.
-مجالسى كه قبل از شهادتش برگزار شده است.
-مجالسى كه بعد از شهادتش در دنیا برگزار شده است.
-مجالسى كه پس از فناى دنیا،در قیامت بر پا خواهد شد.
«مجالس حسینى‏»نیز،نام كتابى از على محمد على دخیل است(ترجمه مصطفى‏خبازان)كه مجموعه‏اى از مقالات،درباره چهارده معصوم و معارف اهل بیت‏«ع‏»است.
همچنانكه‏«مقتل‏»نام نوعى از كتابها در شهادت امام حسین‏«ع‏»است،مجلس و مجالس‏نیز نوعى كتب است كه بخش بخش به بیان فضایل و مسایل مربوط به سید الشهدامى‏پردازد و براى وعاظ نوشته مى‏شود كه از روى آن منبر روند و مطالبش را براى‏حاضران بگویند،به این نام كتب متعددى نگاشته شده است.از جمله‏«المجالس الحسینیة‏»
كه كتابى فارسى در اسرار شهادت امام حسین‏«ع‏»است.از نظام العلماء میرزا رفیع تبریزى(م 1336).[25]

*********
مجلس

محل نشستن،مدت زمان نشستن،در اصطلاح وعظ و مرثیه خوانى،محفلى كه در آن‏به سخنرانى،وعظ و ذكر مصیبت مى‏پردازند(مجالس حسینى)و در اصطلاح تعزیه‏و شبیه خوانى،بخشى از مقتل و واقعه عاشورا یا صحنه‏هاى دیگر تاریخ اسلام،كه در یك‏نوبت بصورت نوحه خوانى و تعزیه،اجرا مى‏شود.چون اجراى تعزیه در یك تكیه یامجلس بوده،یك صحنه از وقایع عاشورا كه نمایش داده مى‏شد به آن مجلس مى‏گفتند وتدوین كننده و محرر اینگونه متون را«مجلس نویس‏»مى‏خواندند و گوینده و خواننده آن‏مباحث و مجالس را«مجلس خوان‏».مجلس دو طفلان مسلم،مجلس قاسم،مجلس‏حضرت عباس،مجلس غارت خیمه‏ها و... از اینگونه مجالس است.

*********
محاصره امام حسین‏«علیه السلام‏»

هدف امام حسین‏«ع‏»رسیدن به كوفه و پیوستن به هواداران در آن شهر بود،تا بر ضدامویان قیام كنند.ابن زیاد(والى كوفه)هم مى‏دانست كه اگر امام،پاى به كوفه بگذارد،كنترل شهر از دست بیرون خواهد شد.این بود كه مانع ورود امام به كوفه شد.سپاه هزارنفرى را به فرماندهى حر بن یزید سر راه آن حضرت فرستاد،پس از گفتگوها،كاروان امام‏و سپاه حر همچنان پا به پاى هم پیش مى‏آمدند.چون به‏«نینوا»رسیدند،پیكى از كوفه‏رسید كه فرمان محاصره را همراه داشت،كه امام حسین‏«ع‏»نه راه برگشت داشته باشد،نه‏راه پیش،فرمان چنین بود كه:«اما بعد فجعجع بالحسین...»با رسیدن نامه و قاصدم،حسین‏«ع‏»را در محاصره و تنگنا قرار بده و او را جز در سرزمین بى‏آب و علف و دور ازپناهگاه فرود نیار،به قاصدم دستور دادم تا همراه تو باشد و از تو جدا نگردد.تا خبراجراى این فرمان را برایم بیاورد.و السلام.
در پى آن دستور بود كه امام به اجبار در آن منطقه فرود آمد.این حادثه در روز پنج‏شنبه‏دوم محرم سال 61 هجرى بود.فرداى آن روز،عمر سعد با چهار هزار نفر از كوفه‏رسیدند.[26] در پى این محاصره،از پیوستن افراد به گروه یاران امام نیز جلوگیرى مى‏كردند وماهها كنترل مى‏شد،برخى كه از كوفه خود را به امام رساندند،با استفاده از تاریكى شب یااز بیراهه بود.

*********
محبت اهل بیت‏«علیهم السلام‏»

محبت،دوست داشتن و عشق ورزیدن،به زندگى انسان جهت مى‏دهد و اگر این‏علاقه و محبت،به انسانهاى پاك و والا باشد،بیمه كننده انسان از كششهاى انحرافى است.
خداوند،دوستى و مودت خاندان پیامبر«ص‏»را در قرآن،اجر رسالت آن حضرت قرارداده و واجب ساخته است:«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏».[27] امام شافعى‏نیز به این فرض بودن محبت اهل بیت‏«ع‏»اشاره دارد:
یا اهل بیت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله
كفاكم من عظیم القدر انكم
من لم یصل علیكم لا صلاة له[28]
و همین محبت‏خاندان رسول،مرز حركت در خط صحیح دین است.
تولاى شما فرض خدایى است
قبول و رد آن مرز جدایى است
دیانت بى شما كامل نگردد
بجز با عشقتان دل،دل نگردد
هر آن كس را كه در دین رسول است
ولایت،مهر و امضاى قبول است[29]
[30] دوستدار این خانواده،دوستدار خداست و دشمنان آنان،دشمن خدایند.
تاكید به دوست داشتن اهل بیت،استفاده از اهرمى نیرومند در جهت‏سازندگى انسان وحركت تربیتى و اجتماعى اوست.آنكه طعم محبت اهل بیت را بچشد،محبتهاى دیگربرایش جذاب نیست.رشته محبت این دودمان،تا درون خانه‏هاى شیعیان كشیده شده وهمه جا را روشن و گرم مى‏سازد.اتصال به این رشته محبت،مایه گرمى جان و روشنایى‏دل است و محب آنان،محبوب خدا مى‏شود.محبت‏حسین‏«ع‏»در این میان،ویژگى خاصى دارد.
رشته الفت بود در بین ما،كز قعر چاه
كى بدون رشته آب بى‏حساب آید برون
پیامبر خدا«ص‏»فرمود:«حسین منى و انا من حسین،احب الله من احب حسینا».[31] ودرباره حسن و حسین‏«ع‏»و ثمره دوستى و محبت این دو ریحانه رسول،فرمود:«من‏احب هذین الغلامین و اباهما و امهما فهو معى فى درجتى یوم القیامة‏».[32] هر كس این دونوجوان و پدر و مادرشان را دوست بدارد،روز قیامت در رتبه من همراهم خواهد بود.
این كشش قلبى نسبت به سید الشهدا«ع‏»را خداوند در دلها قرار داده و غم شهادتش‏هم بزرگترین غمهاست و سوز آن هرگز فرو نمى‏نشیند.رسول خدا«ص‏»فرمود:«ان لقتل‏الحسین‏«ع‏»حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[33] محبت اهل بیت و عشق به‏ابا عبد الله‏«ع‏»هم در دنیا رشد دهنده و كمال آفرین است،هم در آخرت نجاتبخش است.
به قول ابن حماد:
شربت من ماء الولاء شربة
فاورثتنى النسك قبل الفطام
ولاح نجم السعد فى طالعى
اذ صرت مولى لاناس كرام
لال یاسین الذى حبهم
ینجوبه المؤمن یوم الخصام
فمثل مولاى الحسین الذى
بالطف مدفون علیه السلام...
هذا شهید الطف هذا الذى
حبى له یمحو جمیع الاثام
هذا الامام ابن الامام الذى
منه لنا فى كل عصر امام
هذا الذى زائره كالذى
حج الى الكعبة فى كل عام[34]
آنكه از سرچشمه این محبت‏سیراب شود و عشق ابا عبد الله و اهل بیت‏«ع‏»،حلاوت‏زندگیش گردد،بیمه شده است،چون روح دین،محبت و مودت و ولایت اهل بیت است وبدون آن، اسكلتى بى‏جان از دین مى‏ماند.
بنیان دین بى‏مهرتان سست و خراب است
عالم جدا از عشقتان خواب و سراب است[35]

*********
محتشم كاشانى

شمس الشعرا،محتشم كاشانى،شاعر اوایل عهد صفوى كه بیشتر به سرودن مدایح ومراثى اهل بیت پیامبر مى‏پرداخت،وى در سال 996 هجرى بدرود حیات گفت.[36] از آثاربرجسته و معروف وى،تركیب بند پر سوز و محتواى اوست كه در ایام عزادارى‏سید الشهدا«ع‏»،مساجد، تكایا و مجالس سوگوارى را با كتیبه‏هایى كه این اشعار،بر روى‏آنها نقش بسته است، سیاهپوش مى‏كنند.شهرت محتشم،بیشتر به خاطر همین تركیب بنداو درباره حادثه عاشوراست كه در دوازده بند،سروده شده و بارها به صورتهاى مختلف‏چاپ شده است.دیگران هم به تبعیت از او،به سرودن تركیب بندهایى درباره حماسه‏كربلا پرداخته‏اند.بند اول از تركیب بند محتشم چنین است:
باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است كز زمین
بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از كجا كزو
كار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع مى‏كند از مغرب،آفتاب
كاشوب در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام كه نامش محرم است
در بارگاه قدس كه جاى ملال نیست
سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جن و ملك بر آدمیان نوحه مى‏كنند
گویا عزاى اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین،نور مشرقین
پرورده كنار رسول خدا حسین[37]

*********
محرم

نام نخستین ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى.علت نامگذارى این ماه به محرم،آن‏بوده كه در ایام جاهلیت،جنگ در این ماه را حرام مى‏دانستند و روز اول محرم را اول سال‏قمرى قرار مى‏دادند.اما بنى امیه با ریختن خون سید الشهدا در این ماه و پدید آوردن حادثه‏كربلا،احترام ماه حرام را نگه نداشتند.امام رضا«ع‏»فرمود:در جاهلیت،حرمت این ماه‏نگاه داشته مى‏شد و در آن نمى‏جنگیدند،ولى در این ماه،خونهاى ما را ریختند و حرمت‏ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسیر كردند و خیمه‏ها را آتش زدند و غارت كردند وحرمت پیامبر را درباره ذریه‏اش رعایت نكردند.[38] به گفته سید حمیرى:
فى حرام من الشهور احلت حرمة الله و الحرام حرام[39]
در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجرى،كاروان ابا عبد الله‏«ع‏»وارد كربلا شد و اردوزد. بتدریج بر سپاه كوفیان كه آن حضرت را محاصره كرده بودند افزوده شد.روز نهم ماه‏محرم‏«تاسوعا»نام دارد و روز دهم آن‏«عاشورا»،روز شهادت سید الشهدا و یاران وفرزندانش در كربلاست.
از آنجا كه ماه محرم،یادآور حادثه كربلا و عاشوراست،فرا رسیدن آن دلها را پر از غم‏مى‏سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین‏«ع‏»،از اول محرم،محافل و مجالسى را سیاهپوش‏كرده،به یاد آن امام شهید به عزادارى مى‏پردازند.محرم همچون عاشورا،رمز احیاى‏خاطره حماسه‏هاى كربلاست و نقش این ماه در حفظ دستاوردهاى نهضت‏حسینى مهم‏است و در این ماه،سراسر كشورها و شهرهاى شیعه‏نشین،به یاد شهیدان كربلا اشك‏مى‏ریزند و از عاشوراییان درس مى‏گیرند.امام خمینى‏«ره‏»فرموده است:«محرم،ماه‏نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیاء خداست كه با قیام خود در مقابل طاغوت،تعلیم‏سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدایى دادن وفدایى شدن دانست.»[40]
خیز و جامه نیلى كن،روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد،نوبت محرم شد
ماه خون گواه آمد،جوش اشك و آه آمد
رایت‏سیاه آمد،كربلا مجسم شد
پاى خون دل واكن،دست موج پیدا كن
رو به سوى دریا كن،ساحلى فراهم شد
هر كه رو به دریا كرد،آبروى ساحل شد
خنده را ز خاطر برد،گریه محرم شد[41]

*********
محمد حنفیه

فرزند امیر المؤمنین‏«ع‏»و برادر سید الشهدا«ع‏».مادرش خوله،دختر جعفر بن قیس‏ملقب به حنفیه بود.وى از دلیر مردان شیعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على‏«ع‏»بود.درجنگ نهروان هم حضور داشت.[42] در مدینه مى‏زیست.هنگامى كه سید الشهدا«ع‏»پس ازامتناع از بیعت با یزید،قصد خروج از مدینه به سوى مكه را داشت،محمد حنفیه از كسانى‏بود كه اصرار داشت ابا عبد الله‏«ع‏»نرود و پیشنهاد مى‏كرد دور از نیروهاى وابسته به‏حكومت باشد.امام نیز اصرار خویش را بر رفتن به مكه به او گفت و در وصیتنامه‏اى‏خطاب به محمد حنفیه،آن سخنان معروف خویش را(لم اخرج اشرا و لا بطرا...)
نوشت.[43] در حادثه كربلا،همكارى نداشت.
دهخدا مى‏نویسد:«بعد از شهادت امیر المؤمنین‏«ع‏»مانند سایر بنى هاشم گوشه گیر ومنزوى بود.پس از یزید،مختار بن ابى عبیده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولى‏گردید.در سال 66 هجرى عبد الله بن زبیر كه خود مدعى خلافت بود،وى را به بیعت ومتابعت‏خویش،اكراه مى‏كرد و او تن در نمى‏داد...فرقه كیسانیه او را امام خویش دانند وگویند به جبل رضوى زنده باشد.»[44] وى در سال 81 در ایام عبد الملك در مدینه از دنیارفت و در بقیع به خاك سپرده شد.[45]

پی نوشتها:

1- ناسخ التواریخ،ج 4،ص 73(به نقل از امالى صدوق)،بحار الانوار،ج 22،ص 274.
2- معالى السبطین،ج 2،ص 10،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.
3- همان.
4- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 187،ج 3،ص 377.
5- روم،آیه 10.
6- آل عمران،آیه 178.
7- مجمع البحرین.
8- اسرار الشهادة،فاضل دربندى،ص 77،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 87.
9- زیارت عاشورا،مفاتیح الجنان،ص 458.
10- زیارت عاشورا،از جمله ر.ك:صلوات خاص امام حسن و امام حسین‏«ع‏»بحار الانوار،ج 91، ص 5.
11- لغتنامه دهخدا.
12- كامل الزیارات،ص 168.
13- مجمع البحرین،طریحى.
14- ر.ك:«بحار الانوار»،ج 79،ص 71 تا 113«باب التعزیة و الماتم‏»كه به آداب و سنن مربوط به ماتم و تعزیت گویى وسوگوارى پرداخته است.
15- بحار الانوار،ج 98،ص 241 و 323.
16- همان،ج 45،ص 143 و 155.
17 همان،ص 170،فروع كافى،ج 1،ص 466.
18- بحار الانوار،ج 45،ص 250.
19- همان،ج 46،ص 92.
20- مفاتیح الجنان،ص 448(زیارت امام حسین در عید فطر و قربان).
21- ماساة الحسین‏«ع‏»،عبد الوهاب الكاشى،ص 29.
22- خوشدل تهرانى.
23- معصوم پنجم،جواد فاضل،ص 337.
24- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص 102 تا 137.
25- الذریعة الى تصانیف الشیعه،ج 19،ص 359.
26- كامل،ابن اثیر،ج 2،ص 555.
27- شورى،آیه 23.
28- حیاة الامام الحسین،ج 1،ص 69(نقل از الصواعق المحرقه/88).
29- از مثنوى‏«اهل بیت آفتاب‏»از نویسنده.
30- زیارت جامعه كبیره.
31- حیاة الامام الحسین،ج 1،ص 94.
32- سفینة البحار،ج 1،ص 257.
33- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.
34- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 76.
35- از نویسنده.
36- معارف و معاریف،ج 4،ص 1990.
37- گلواژه،ج 2،ص 131،منتخب التواریخ،ص 333.
38- بحار الانوار،ج 46،ص 283 و 285،مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 86.
39- مناقب،ج 4،ص 86.
40- صحیفه نور،ج 2،ص 11.
41- گلواژه،ج 2،ص 130.
42- سفینة البحار،ج 1،ص 319.
43- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 262.
44- لغت نامه،دهخدا.(كلمه ابن حنفیه).
45- مروج الذهب،ج 3،ص 116.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:52
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

مخالفان بیعت با یزید

یزید بن معاویه و والیان او،پس از مرگ معاویه از مردم و شخصیتها مى‏گرفتند.اماكسانى هم زیر بار بیعت نرفتند.از جمله كسانى كه علنا بیعت با یزید را رد كردند و زیر بارحكومت او نرفتند و از او انتقاد كردند،اینان بودند:حسین بن على‏«ع‏»،عبد الرحمن بن ابى‏بكر،عبد الله بن زبیر،منذر بن زبیر،عبد الرحمن بن سعید عابس بن سعید و عبد الله بن‏حنظله.[1]سید الشهدا«ع‏»دعوت ولید،والى مدینه را براى بیعت رد كرد و ضمن سخنى كه‏فضایل دودمان رسالت را برشمرد و به ننگهاى یزید اشاره داشت،فرمود:«...و مثلى لایبایع لمثله‏»[2] و به مروان نیز كه آن حضرت را مى‏خواست به بیعت وا دارد،فرمود:
«ویحك!اتامرنى ببیعة یزید و هو رجل فاسق؟»[3](آیا مرا به بیعت مردى فاسق چون یزیدفرا مى‏خوانى؟)سید الشهدا«ع‏»بیعت با یزید را به معناى قبول سلطه جور و رضا دادن به‏هدم اسلام مى‏دید.از این رو و براى نجات اسلام و امت از حكومت فاسقان،بیعت نكردو سفر مكه، سپس راه كربلا را در پیش گرفت.

*********
مداح، مداحى، ذاكر

مداحان اهل بیت،كه با ذكر مصیبت و ذكر فضایل خاندان وحى،مجالس حسینى راگرم و اشك عاشقانه شیعیان آل الله را جارى مى‏سازند،از عوامل مهم بقاء فرهنگ‏عاشورایند.مداح، در اصطلاح شیعى،به كسانى گفته مى‏شود كه در ایام ولادتها وشهادتهاى ائمه‏«ع‏»در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى در فضایل و مناقب محمد وآل محمد،یا در مظلومیت آنان مى‏پردازند.ولى اغلب،به مرثیه خوانان حسینى گفته‏مى‏شود كه با خواندن شعر مرثیه و ذكر مصیبت،اهل مجلس را مى‏گریانند.«مداح:روضه‏خوانى كه ایستاده در پیش منبر به شعر، مدایح اهل بیت و مصائب آنان را خواند،آنكه‏ایستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى،یا روان در كوى و بازار،اشعار مدایح‏اهل بیت را به آواز بخواند.»[4]مداحى اهل بیت و نوحه خوانى در سوگ آنان،از جمله كارهایى است كه حادثه‏عاشورا را زنده نگهداشته است.ائمه نیز از مداحان و ذاكران،تقدیر و تشویق مى‏كردند،صله مى‏دادند،دعا مى‏كردند و براى این كار، فضیلت و ثواب بسیار مى‏شمردند.امام‏صادق‏«ع‏»فرموده است:«الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى‏لنا»،[5]خدا را سپاس كه در میان مردم،كسانى را قرار داده كه به سوى ما مى‏آیند و ما رامدح و مرثیه مى‏گویند.و حضرت رضا«ع‏»در تشویق دعبل به مرثیه خوانى در ایام عزاى‏حسینى فرمود:«یا دعبل!احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن كانت علینااهل البیت‏»[6] اى دعبل،دوست دارم برایم شعر بسرایى و بخوانى،چون این روزها،روزهاى اندوه ما اهل بیت است.همین گونه مجالس و برنامه‏ها،آن شهادت عظیم و حادثه‏شگفت را با مرور اینهمه سال،همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نیز،دین واحساسات دینى و انس و آشنایى مردم با خط اهل بیت زنده مانده است.به تعبیر امام‏خمینى‏«قدس سره‏»:«روضه سید الشهدا،براى حفظ مكتب سید الشهدا است...این گریه‏هاو این روضه‏ها حفظ كرده مكتب را.»[7] مداحى،نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصیت‏پردازى اجتماعى و الگویى براى جامعه ارزشى است،سنگرى براى پراكندن و نشرفضیلتها در قالبى مؤثر و فراگیر نسبت به همه است و مداحان به خاطر اهمیت كارشان درجامعه و در شكل دهى افكار و عواطف،نقش مهمى دارند و فلسفه اساسى مداحى، رویج‏خوبیها و تبیین روحیه‏هاى والاى شهیدان كربلا و دمیدن روح تعهد و حماسه درشیعه است و یك عشق و ایمان است،نه یك حرفه و شغل.به تعبیر آیت الله العظمی خامنه‏اى:
«جامعه مداح و ذاكر و ستایشگران اهل بیت،طبقه‏اى هستند كه در سایه این روش،بیشترین تاثیر را در تعمیق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند...قضیه،فقطقضیه شعر خوانى نیست.مساله،مساله پراكندن مدایح و فضایل و حقایق در قالبى است كه‏براى همه شنوندگان، قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاثیر بگذارد.»[8]مداحان،به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر«صدا»،«شعر»،«اجرا»و«مخاطب‏»متكى‏است،باید هر چه بیشتر نسبت به آموزش دیدنهاى لازم،پختگى اجرا،تمرین پیوسته،گزینش شعرهاى خوب و پر معنى و زیبا و بدیع و ولایى،مطالعه مقتلهاى معتبر و منابع‏تاریخى،تكیه روى اشعار و مطالب اخلاقى،فكرى و عقیدتى،پرهیز از غلو و مبالغه وگفتن حرفهاى اغراق آمیز و غیر قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند،از دروغ وتصنع و بازارگرمى بپرهیزند،خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند،نوكرى‏ابا عبد الله الحسین و اخلاص نسبت به آن حضرت را از یاد نبرند و از آنجا كه شعر خوب‏از نظر مضمون،قالب و تعبیر،در دلها و افكار،تاثیر ماندگار مى‏گذارد،در شناخت ومطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عمیق و زیبا بكوشند تا بهتر بتوانند در این سمت،به‏ترسیم چهره الگوهاى كمال و اسوه‏هاى پاكى،یعنى معصومین‏«ع‏»بپردازند و خود نیزالگوى اخلاق و تعهد باشند.رسالت مقدس مداحان در عصر حاضر عبارتست از:
-استفاده شایسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسیر پاكى وتهذیب و تقوا.
-تعمیق محبتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك.
-روشنگرى افكار جامعه و هدایت به ارزشها و خوبیها و تقویت ایمان مردم.
-حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طریق یاد شهداى كربلا و شهداى انقلاب وجنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خط امام و رهبرى و مسؤولیتهاى‏اجتماعى.

*********
مدایح و مراثى

مدایح،جمع مدح و مدیحه است،و مراثى،جمع مرثیه.«مدح‏»:ستایش،ثناى به‏صفات نیك، توصیف به نیكخویى،مدحت.[9]«مرثیه‏»:مرده ستایى،عزادارى،شرح محامدو اوصاف مرده، چكامه‏اى كه در عزاى از دست رفته‏اى سرایند،در عزاى كسى شعرسرودن،گریستن بر مرده و بر شمردن و ذكر محاسن وى،سوگوارى،روضه،مراسم عزایى‏كه به یاد شهیدان راه دین و بخصوص در ایام محرم و به یاد واقعه كربلا بر پا كنند،اشعارى‏كه در ذكر مصائب و شرح شهادت پیشوایان دین و بخصوص شهیدان كربلا سرایند وخوانند.[10]از جمله برنامه‏هایى كه از سوى امامان معصوم مورد تشویق قرار گرفته تا از این طریق،خاطره رشادتها و مظلومیتهاى شهداى كربلا و فرهنگ عاشورا زنده بماند،سرودن مدح ومرثیه است.قالب شعر،به لحاظ برخوردارى از وزن و آهنگ و بعد عاطفى،مؤثرتر وماندگارتر است.از این رو بعنوان سلاحى مؤثر در دفاع از حق و ستایش راستى و راستان‏به كار گرفته شده است.در تاریخ شیعه، شاعرانى برجسته همچون:فرزدق،عوف بن‏عبد الله،كمیت،عبد الله بن كثیر،دعبل،سید حمیرى و...با زیباترین وجهى مفاخر وفضایل اهل بیت را ترسیم كرده و با سوزناكترین صورت، براى شهداى كربلا مرثیه سروده‏اند و مجموعه‏هاى معتبرى نیز از اشعار شاعران شیعى گرد آمده است.[11] به بیان آیت‏الله خامنه‏اى:«با توجه به پایگاه بلند«شعر مسلكى‏»در قرنهاى اول و دوم هجرى ویاد آورى این نكته كه شاعر متعهد به یك مسلك،برجسته‏ترین و مؤثرترین نقش را درترویج گرایشهاى مسلك خود و تبیین هدفها و شعارهاى آن به كار مى‏برده است، طبیعى‏مى‏نماید كه حساب ویژه‏اى براى اظهارات و سروده‏هاى شاعران وابسته به جناحهاى‏سیاسى در نظر گرفته آید...».[12]سروده‏هاى موضعدار شاعران مكتبى در مدح و مرثیه ائمه و اهل بیت،بطور ضمنى‏خلفاى جور و مظالم حكام غاصب را هم مورد انتقاد قرار مى‏داد.«در شعر مذهبى،نظركلى بر نشر مبادى دین بود و احیاى حقایق ایمان و زنده كردن دلها و جانها و جارى‏ساختن خون حماسه و تعهد در رگها و پى‏ها.از این رو شاعران بزرگ شیعه همیشه براى‏حكومتهاى فاسد،خطرى بزرگ محسوب مى‏شدند زیرا آنان در خلال مدح آل‏محمد«ص‏»حقایق دین و صفات لازم حاكم دینى را یاد مى‏كردند و با ذكر صفات اسلامى‏امامان و مقایسه و تحقیر زمامداران،دلها را به حق و حكومت‏حق توجه مى‏دادند.»[13] این‏شیوه و راه،برگرفته و الهام یافته از رهنمودهاى خود امامان بود كه با سخن و عمل، باصراحت و كنایه،مدافع شاعران متعهد و مرثیه سرایان متقى و حق شعار بودند.در این‏زمینه، حدیث بسیار است،بویژه تاكید ائمه نسبت به سرودن مرثیه در باره حسین‏«ع‏»باانگیزه‏«ذكر»و احیاء یاد و گریاندن بر آن مصیبتها بیش از دیگر محورهاست.امام‏صادق‏«ع‏»فرمود:«من قال فینا بیت‏شعر بنى الله له بیتا فى الجنة‏»4 هر كس كه یك بیت‏شعر در باره ما بگوید،خداوند براى او خانه‏اى در بهشت بنا مى‏كند.نیز از آن حضرت‏است:«ما من احد قال فی الحسین شعرا فبكى و آبكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له‏»[14]امام رضا«ع‏»نیز به دعبل توصیه مى‏كند كه در باره حسین‏«ع‏»مرثیه بسراید و بدین وسیله‏ائمه را یارى كند:«یا دعبل!ارث الحسین علیه السلام فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت‏حیا فلاتقصر عن نصرنا ما استطعت‏».[15]این تاكیدات،بوضوح نشان دهنده خط حمایتگرانه ائمه از شعر و مرثیه‏اى است كه دراحیاء حادثه كربلا و فضایل سید الشهدا و مناقب و مظلومیتهاى او باشد.عالمان بزرگ‏شیعه نیز در تبعیت از روش و سیره ائمه،همین موضع و عمل را داشته‏اند.[16] روشن است‏كه حركت در چنین خطى،همیشه براى شاعران اهل بیت،مشكل داشته و اغلب،تحت‏تعقیب یا در زندان به سر مى‏بردند.این خط مقدس،كه انتقال فرهنگ شهادت را به‏آیندگان در برداشت،همچنان ادامه داشته است،تاكنون.به كمك مراثى،احساسها وعواطف برانگیخته مى‏شد و اشك،كه زبان گویاى دل بود،پایبندى انسان متعهد را به خطحسینى و كربلایى تثبیت مى‏كرد.نكاتى را هم در باره اشعار مدح و مرثیه باید مراعات كرد:
1-محتواى اشعار،باید از متانت،دقت،اعتبار و استناد برخوردار باشد و ازحرفهاى سست و بى‏مدرك،یا دروغ و جعلیات و مطالب ضعیف و احیانا وهن‏آمیز نسبت به معصومین،بشدت باید پرهیز كرد.
2-از آنجا كه شعر مدح و مرثیه،عامل انتقال فرهنگ است،باید سطح آن بالا وارزشمند و عمیق باشد تا به جامعه اسلامى و هواداران ائمه،بینش و بصیرت وعمق در فهم و فكر بدهد.
3-اشعار مراثى و مدایح،در عین حال كه باید استوار و محكم باشد،نباید چنان‏مغلق و پیچیده شود كه براى شنوندگان و خوانندگان،گویایى و رسایى خود رااز دست بدهد و نتواند با عامه خلق،ارتباط برقرار كند.
4-به بهانه دینى و مذهبى بودن شعر مدح و مرثیه،نباید اجازه داد كه شعرهاى‏ضعیف و سست و فاقد قوت ادبى و صلاحیت‏شعرى رواج یابد.مدایح ومراثى،باید در نهایت قوت شعرى باشد،آنگونه كه در آثار بزرگان پیش كسوت‏عصر ائمه و دوره‏هاى بعد،در مرثیه دیده مى‏شود.
5-شاعران مدیحه سرا و مرثیه سرا،باید با درك اهمیت و والایى مكانت‏خویش،در حد مطلوب خلوص و تقوا و مناعت طبع و ثبات قدم و عقیده و عشق وولاى به اهل بیت عصمت باشند و بدانند كه شجره نامه آنان به كمیت‏ها ودعبل‏ها مى‏رسد و اگر بخواهند مشمول دعاى ائمه‏«ع‏»باشند،باید شایستگى‏فكرى و خطى و عملى و اخلاقى آن را در خویش فراهم آورند.
6-شاعر اهل بیت،باید همیشه با توجه به زمان و مكان و شرایط،رسالت اجتماعى‏و تعهد شیعى خود را به اثبات برساند و سروده‏هایش داراى‏«پیام‏»و«جهت‏» باشد.
7-خوب سرودن در باره ائمه‏«ع‏»،نیاز به غناى فكرى و معلومات عمیق شاعردارد.بنابر این شاعران مرثیه سرا باید بشدت اهل مطالعه در متون و منابع باشندو شور و شعور را در شعر خویش در آمیزند و پخته،پر مطلب و مایه‏داربسرایند.[17]

*********
مراحل نهضت عاشورا

حماسه حسینى،تنها در روز عاشورا جلوه نكرد،بلكه از ماهها قبل و پس از مرگ‏معاویه آغاز شد و ماهها پس از عاشورا(بلكه سالها)ادامه یافت.در یك نگاه تاریخى،مراحل این نهضت را اینگونه مى‏توان برشمرد:
1-امتناع امام حسین‏«ع‏»از بیعت با یزید و به رسمیت نشناختن حكومت وى.دراین مقطع، فراخوانى امام از سوى والى مدینه،گفتگوهاى امام با والى و نیز بامروان قابل مطالعه است.
2-خروج از مدینه به سوى مكه به شكل هجرتى شبانه و مخفیانه،همراه‏اهل بیت‏«ع‏».
3-اقامت چهار ماهه امام در مكه،همراه با سخنرانیها،دیدارها،تبلیغات مؤثر وروشنگرى اذهان مردم علیه یزید و امویان و تبیین علت امتناع از بیعت و هدف‏از این حركت.
4-اعزام نماینده ویژه خود(مسلم بن عقیل)به كوفه،براى زمینه‏سازى نهضت وبیعت گرفتن از شیعیان هوادار،جهت تشكیل حكومت اسلامى،به دنبال‏دریافت نامه‏ها و طومارهاى مكرر از سوى كوفیان و سران شیعه و سرانجام‏قیام مسلم و شهادتش در كوفه و دگرگونى اوضاع شهر.
5-حركت از مكه به سوى عراق و پیمودن منزلگاهها،برخوردهاى میان راه،خطبه‏ها،توقفها، پیگرى اخبار كوفه،ملاقات با حر.
6-رسیدن به سرزمین كربلا و قرار گرفتن در محاصره نیروهاى دشمن،پیش ازرسیدن به كوفه در دوم محرم،تلاش چند روزه براى جلوگیرى از درگیرى و خونریزى.
7-شهادت امام حسین‏«ع‏»و فرزندان و بستگان و اصحابش در حماسه بزرگ روزعاشورا در حمله عمومى و در نبرد تن به تن با دشمن.
8-اسارت اهل بیت و بهره‏بردارى تبلیغى امام سجاد«ع‏»و حضرت زینب و عترت‏پیامبر از شهادت عاشوراییان و رساندن پیام شهادت به مردم،افشاگرى اسرا دركوفه،شام و در طول اسارت،با ایراد خطبه‏ها و سخنان مختلف.
9-پس از بازگشت به مدینه،مجالس یاد و سوگوارى،گریه‏ها و ندبه‏ها و رسواشدن یزیدیان و آغاز حركتهاى ضد حكومت در شهرها و مناطق مختلف.
مراحل دیگرى از نهضت كربلا در سالهاى بعد اتفاق افتاد و قیامهاى توابین ودیگران بر ضد حكومت اموى از آن جمله بود.در یك نگاه،همه نهضتهاى‏عدالتخواهانه و ظلم ستیز كه در طول تاریخ و با الهام از شهادت امام حسین‏«ع‏»
و حادثه عاشورا پدید آمده و خواهد آمد،از مراحل نهضت عاشورا در امتدادتاریخى آن به حساب مى‏آید،چرا كه آن قیام،تنها براى اعتراض به فسادحكومت اموى و یزید نبود،بلكه درسى براى احیاى آزادگى و شرف در همه‏زمانها بود.امروز نیز مبارزات عاشورایى مسلمانان متعهد بر ضد استكبارجهانى و طاغوتها،تداوم همان نهضت‏خونین است.

*********
مراسم و سنتها

پیرامون حادثه عاشورا و عزادارى امام حسین‏«ع‏»،یك سرى سنتها و مراسم میان مردم‏معمول است كه در طول سال و اغلب در دو ماه محرم و صفر و بویژه در دهه عاشورا عمل‏مى‏شود.آداب و سنن در مناطق مختلف جهان و حتى در شهرهاى مختلف ایران نیزمتفاوت و متنوع است.برخى از مراسم،مثلا ویژه هند و پاكستان است،برخى خاص‏ایران،و بعضى مخصوص عراق و شام.سنتهاى رایج،گاهى پشتوانه‏هاى دینى دارد ومتكى به روایات و مستند به فقه و حدیث است،برخى هم از ابداعات و ساخته‏هاى مردم‏و تقلیدهاى بى‏اساس است.بر شمردن همه آداب و مراسم مربوط به عاشورا و عزادارى،از حوصله این مجموعه بیرون است.تنها به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
عزادارى و گریه بر امام حسین‏«ع‏»،نوحه‏خوانى و مرثیه خوانى،تعزیه و شبیه خوانى،سینه زنى و زنجیر زنى و قمه زنى،برپایى مجالس در تكیه‏ها،حسینیه‏ها،خانه‏ها و مساجدو تشكیل هیئتها در ایام محرم،نذر و احسان و صدقه و اطعام مردم براى سید الشهدا،سقایى و چاى و آب و شربت دادن به مردم،ساختن حسینیه و تكیه،ترك بعضى كارهاى‏مباح در ایام عاشورا مثل:عروسى،ازدواج،آرایش،تمیز كردن و جارو كردن خانه،پرداختن‏به كسب و كار و دوخت و دوز و خانه تكانى و...،یاد حسین هنگام نوشیدن آب،پوشیدن‏لباس سیاه،سیاهپوش كردن اماكن و گذرگاهها و مساجد و حسینیه‏ها،مالیدن گل برپیشانى و سر،پاشیدن كاه و خاشاك بر سر،راه انداختن دسته‏هاى عزادارى در خیابانها،برپایى مراسم شام غریبان،برگزارى مجالس مقتل خوانى و زیارت عاشورا،نذر براى‏آوردن كودكان خردسال به یاد على اصغر در دسته‏هاى عزادارى،طشت گردانى،تهیه وآذین بندى توقها و علامتها و نخلها،پختن آش نذرى و سفره انداختن،زیارت رفتن،گرامیداشت اربعین امام حسین‏«ع‏»،سر برهنه و پاى برهنه بودن در عزاى حسینى بویژه‏عاشورا و اربعین.

*********
مرثیه جن

از ابعاد غیر مادى و غیر بشرى شهادت امام حسین‏«ع‏»،گریه و نوحه و مرثیه خوانى‏فرشتگان و اجنه بر آن حضرت است.روایاتى در این باره نقل شده و كسانى هم مدعى بوده‏اند كه شعرها و نوحه‏هاى جن را به یاد عاشورا شنیده و گریسته‏اند،همچون مسور بن‏مخرمه.[18] نوحه‏هایى از قبیل این كه:
ایها القاتلون جهلا حسینا
ابشروا بالعذاب و التنكیل
یا این شعر:
ایا عین جودى و لا تجمدى
و جودى على الهالك السید
فبالطف امسى صریعا فقد
رزئنا الغداة بامر بدى
و امثال اینگونه مراثى كه در كتب مقتل و روایات آمده است.[19]شهید مطهرى در این‏باره مى‏گوید:«در«قمقام زخار»،قسمت زیادى از مراثى جنى‏ها را بصورت شعر نقل كرده‏است.بعید نیست كه این اشعار سراسر انتقاد و حنین و تحریك احساسات،از طرف‏علاقه‏مندان و شیعیان سروده مى‏شده است و چون از طرف حكومت وقت،تحت تعقیب‏قرار مى‏گرفتند،لذا اشعارى كه مى‏سرودند به نام جنى منتشر مى‏كردند كه هم پى گم كرده‏باشند و هم مردم بهتر حفظ مى‏كردند.»[20] البته شعرهاى مرثیه از قول جن،غیر از گریه وعزادارى ملائك و انبیا و كروبیان در عزاى حسینى است كه روایاتش متفاوت است.
در بارگاه قدس كه جاى ملال نیست
سرهاى قدسیان همه بر زانوى غم است
جن و ملك بر آدمیان نوحه مى‏كنند
گویا عزاى اشرف اولاد آدم است[21]

*********
مروان بن حكم

از سران مخالف با اهل بیت‏«ع‏»و هوادار خط اموى و پسر عموى عثمان كه در امورمالى و سیاسى انحرافهاى فاحشى داشت و از محركین بر ضد آل على بود و سوءاستفاده‏هاى بسیارى از بیت المال در زمان عثمان داشت.وى به زبان رسول خدا«ص‏»
لعنت‏شده بود.على‏«ع‏»هم روزى به او نگریست و فرمود:واى بر تو و واى بر امت محمداز دست تو و دودمانت،آنگاه كه موى سرت سفید شود.على علیه السلام او را پرچمدارگمراهى مى‏دانست.[22].
مروان از افراد سرشناس بنى امیه بود و پس از مرگ معاویه،ولید والى مدینه وقتى نامه‏یزید را دریافت كرد كه به او دستور بیعت گرفتن از حسین‏«ع‏»داده بود،با مروان مشورت‏كرد.مروان هم گفت همین شبانه در پى حسین‏«ع‏»بفرست و اگر بیعت نكرد،گردن او رابزن و پیوسته او را تحریك مى‏كرد كه به زور از ابا عبد الله الحسین بیعت بگیرد.[23] نسبت به‏سید الشهدا«ع‏»كینه شدید داشت.چون پس از احضار امام،قرار بر فرداى آن شب شد،مروان،ولید را تشویق مى‏كرد كه همین امشب كار را یكسره كن.در راه هم وقتى به امام‏حسین‏«ع‏»برخورد و او را به بیعت فرا خواند،حسین بن على‏«ع‏»،كلام معروف خویش‏«على الاسلام السلام،اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید...»را خطاب به او گفت،و میان امام‏و آن شیطان كین توز،سخنان تندى رد و بدل شد.[24] مروان بعدها به خلافت رسید و درسال 65 هجرى،در سن 63 سالگى مرد.[25] از كسانى بود كه نسبت به شیعه سختگیرى‏مى‏كرد و چون به حكومت مدینه رسید، هر جمعه در منبر،على‏«ع‏»را لعن و سب مى‏كرد.[26]

*********
مسلم بن عقیل

نماینده اعزامى سید الشهدا از مكه به كوفه براى بررسى اوضاع و بیعت گرفتن از مردم.
مسلم بن عقیل،پسر عموى امام حسین‏«ع‏»و مورد وثوق وى بود.رشادت و جوانمردى اومشهور بود.در جنگ صفین،در جناح راست لشكر على‏«ع‏»بود.امام حسین‏«ع‏»در پاسخ‏به دعوتنامه‏هاى مكرر شیعیان و سران كوفه،نامه‏اى خطاب به آنان نوشت و مسلم بن‏عقیل را بعنوان‏«برادر،پسر عمو و فرد مورد اطمینان خود»به آنان معرفى كرد.مسلم‏در نیمه شعبان از مكه به كوفه رفت،در كوفه به تلاش وسیعى براى دعوت مردم به‏بیعت با امام پرداخت.آن زمان والى كوفه نعمان بن بشیر بود.حدود 18 هزار نفر با اوبه نفع امام بیعت كردند.در ایام فعالیت و قیام حماسى مسلم،والى كوفه عوض شد و ابن‏زیاد به ولایت كوفه و مقابله با حركت مسلم منصوب گشت.جایگاه مسلم در كوفه پنهان‏بود.ابن زیاد به كمك جاسوسان محل اختفاى او را پیدا كرد و به دستگیرى میزبانش‏كه‏«هانى‏»بود پرداخت.مسلم به عقیل مجبور شد قیام خویش را پیش از موعد علنى كند.
قصر ابن زیاد به محاصره در آمد.
ابن زیاد،سران شهر را گرد آورد و آنان را با تهدید و تطمیع،مطیع خویش ساخت.باایجاد جو رعب و وحشت و دستگیریها،بیم و هراس بر مردم سایه افكند و از دور مسلم‏پراكنده شدند. مسلم بن عقیل در كوفه،تنها و غریب و بى پناه ماند.شب به خانه طوعه‏رفت.جایگاه او براى ابن زیاد معلوم شد.نیروهایى فرستاد،مسلم از خانه بیرون آمد و دركوچه‏ها و میدان شهر،یك تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آنكه گرفتار شد.او را به قصرابن زیاد بردند.پس از گفتگوهاى تندى كه رد و بدل شد،به دستور ابن زیاد،او را بالاى‏قصر برده،سر از بدنش جدا كردند و پیكرش را به زیر افكندند.[27]سر مسلم را همراه سرهانى نزد یزید فرستادند.شهادت مسلم بن عقیل،روز هشتم ذیحجه سال 60(روز عرفه)
بود.قبر مسلم در كوفه است.و در سال 1282 قمرى گنبدش كاشى و ضریحش از نقره‏شد و اطراف ضریح،مجلل و آینه‏كارى گشت.محدث قمى پس از ذكر اعمال مسجدجامع كوفه،نماز و زیارتنامه‏اى براى حضرت مسلم نقل كرده است.با این شروع:
«الحمد لله الملك الحق المبین...»[28]

*********
مسلم بن عوسجه اسدى

اولین شهید عاشورا كه در حمله نخست به شهادت رسید.پیر مردى بزرگوار از طایفه‏بنى اسد و از چهره‏هاى درخشان كوفه و هواداران اهل بیت‏«ع‏»بود.از اصحاب پیامبر«ص‏»
و مسلمانان با سابقه به شمار مى‏رفت و از آن حضرت روایت هم كرده است.پارسا،شجاع‏و سواركارى نامى بود و در فتوحات اسلامى شركت مى‏كرد و در همه جنگهاى‏امیر المؤمنین‏«ع‏»حضور داشت.در كوفه براى حسین بن على‏«ع‏»بیعت مى‏گرفت.
مسلم بن عقیل در برنامه كوتاه مدت نهضت،او را در راس عده‏اى از طایفه مذحج و اسدقرار داد.[29] در نهضت مسلم،نقش دریافت پول از هواداران و تهیه سلاح براى نهضت را برعهده داشت.جاسوس‏«ابن زیاد»،به نام‏«معقل‏»از همین طریق به مخفیگاه مسلم پى برد.
در كربلا از یاران شجاع و فداكار امام بود.شب عاشورا كه امام از یاران خواست ازتاریكى شب استفاده كرده،از صحنه خارج شوند،یكى از كسانى بود كه برخاست و ضمن‏اعلام وفادارى و مقاومت تا شهادت،گفت:«و الله لو علمت انى اقتل ثم احیى ثم احرق ثم‏اذرى یفعل بى ذلك سبعین مرة ما تركتك فكیف و انما هى قتلة واحدة ثم الكرامة الى‏الابد.»[30] به خدا قسم اگر هفتاد بار كشته شوم،سوزانده شوم و خاكسترم بر باد رود،هرگزتو را رها نخواهم كرد،تا چه رسد به اینكه اكنون یك بار كشته شدن است،سپس كرامت‏ابدى است.روز عاشورا،رجز مسلم بن عوسجه در مبارزه چنین بود:
ان تسئلوا عنى فانى ذولبد
من فرع قوم فى ذرى بنى اسد
فمن بغانا حاید عن الرشد
و كافر بدین جبار صمد[31]
كه حاكى از بصیرت دینى و دشمن شناسى او و كافر دانستن جبهه مخالف است.سپاه‏دشمن چون در نبرد تن به تن یاراى جنگیدن با او را نداشتند،او را سنگباران كردند.چون‏مسلم به زمین افتاد،رمقى در تن داشت كه حسین بن على‏«ع‏»و حبیب بن مظاهر خود را به‏او رساندند. امام او را دعا كرد و حبیب چون نزدیك او آمد،مسلم او را توصیه نمود كه‏مبادا حسین‏«ع‏»را تنها گذارد.[32]

پی نوشتها:

1- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 209.
2- بحار الانوار ج 44،ص 325.
3- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 284.
4- لغت نامه،دهخدا.
5- وسائل الشیعه،ج 10،ص 469.
6- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 567.
7- صحیفه نور،ج 8،ص 69.
8- ستودگان و ستایشگران،ص 30 و 31.این كتاب كه مجموعه‏اى برگرفته از سخنان آیة ا... خامنه‏اى در دیدارهاى‏مكرر با وعاظ و مداحان و شاعران و...است،بر محور مداحى و روضه خوانى و مرثیه سرایى و...است و براى مداحان‏و ذاكران و شاعران اهل بیت،نكات بسیار سودمندى دارد،نشر«حوزه هنرى‏»،1372.
9 -لغت نامه،دهخدا.
10 -لغت نامه،دهخدا.
11- كتاب‏«ادب الطف‏»در 10 جلد از جواد شبر،مجموعه‏اى است كه به بررسى شعرا و اشعار قرن اول تا چهاردهم‏پرداخته كه پیرامون امام حسین‏«ع‏»و حادثه عاشورا سروده‏اند.
12- پیشواى صادق،ص 81.
13- ادبیات و تعهد در اسلام،محمدرضا حكیمى،ص 274.
14- وسائل الشیعه،ج 10،ص 467،بحار الانوار،ج 76،ص 291.
15- رجال شیخ طوسى،ص 289.
16- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 567.در باره شعر دعبل،بویژه قصیده‏«مدارس آیات‏»وى،ر. ك:الغدیر،ج 2،ص 350.نیز براى آشنایى با زندگى شاعران برجسته‏اى چون كمیت،دعبل، سید حمیرى و...ر.ك:الغدیر،ج 2،3 و4.نمونه‏هایى از مرثیه‏هاى شاعران اهل بیت نیز در سفینة البحار،ج 1،ص 509،آمده است.همچنین در بحار الانوار،ج 45،ص 242،(باب ما قیل من المراثى فیه)و عوالم(امام حسین)،ص 543 تا 590.
17- به بحث مستوفا و تحقیقى علامه امینى در باره شعر در تاریخ اسلام و دیدگاه پیامبر و ائمه‏«ع‏»و علماى شیعه وجایگاه والاى شعراى متعهد شیعه نزد امامان و برخورد شایسته دین با شعر موضعدار،در«الغدیر»،ج 2،ص 2 تا 24مراجعه كنید.
18- در این زمینه‏ها،ر.ك:«ستودگان و ستایشگران‏»،حوزه هنرى.
19- عوالم(امام حسین)،ص 486.
20- از جمله در«بحار الانوار»ج 45،ص 233(باب نوح الجن علیه)،سفینة البحار،ج 1،ص 190.
21- حماسه حسینى،ج 3،ص 375.
22- محتشم كاشانى.
23- الغدیر،ج 8،ص 260 تا 267.
24- حیاة الامام الحسین،ج 2،ص 250.
25- همان،ص 256.
26- مروج الذهب،ج 3،ص 89.
27- لغت نامه،دهخدا،به نقل از«الاعلام‏»و«حبیب السیر».
28- قضایاى نهضت او و بیعت مردم و شهادتش در بحار الانوار،ج 44،ص 340 به بعد آمده است،نیز زندگینامه او دركتاب‏«مبعوث الحسین‏»محمد على عابدین،انتشارات جامعه مدرسین.
29- مفاتیح الجنان،ص 401.
30- انصار الحسین،ص 93.
31- مناقب،ج 4،ص 99.
32- همان،ص 102.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:51
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

مشك

ظرف نگهدارى آب در قدیم.پوست گوسفندى كه درست و بدون شكافتن از وسط،كنده باشند و در آن ماست،دوغ،آب و غیره ریزند،خیك بى‏موى،به آن‏«قربه‏»،«راویه‏»،و«ركوه‏»هم گویند.در نبرد عاشورا نیز همچون همه جنگهاى قدیم،از مشك بعنوان ظرفى‏براى برداشتن و نگهداشتن آب در سفر و اردوگاه استفاده شد.در فرهنگ عاطفى عاشورا،«مشك‏»مظهر سقایى ابا الفضل‏«ع‏»است،چرا كه او آبرسان خیمه‏ها و سقاى اطفال امام‏حسین‏«ع‏»بود.به همین خاطر،به آن حضرت‏«ابو القربه‏»هم گویند،كنایه از سقایى او بامشك.روز عاشورا هم مشك خالى به دوش گرفت و به فرات رفت و آن را پر از آب كردو در راه آوردن آب به خیمه‏ها، راه را بر او بستند.دستانش قطع شد و مشك آب سوراخ‏گشت و عباس‏«ع‏»هم به شهادت رسید،پیش از آنكه آب به خیمه‏ها برسد.این موضوع،باحسرت و اندوه یاد مى‏شود كه نشان وفاى عباس‏«ع‏»و عطش اطفال است.به گفته‏«عمان‏سامانى‏»:
پس فرو بارید بر وى تیر تیز
مشك شد بر حالت او اشك ریز
اشك چندان ریخت بر وى چشم مشك
تا كه چشم مشك،خالى شد ز اشك
تا قیامت تشنه كامان ثواب
مى‏خورند از رشحه آن مشك،آب[1]
پیش از عاشورا نیز مشك،ایفاى نقش كرده است.در مسیر راه،وقتى كاروان امام‏حسین‏«ع‏»به منزلگاه‏«شراف‏»رسیدند،جوانان به فرمان امام،آب بسیارى در مشكهابرداشتند و در گرماى نیمروز فردا،با سپاه هزار نفرى حر برخوردند كه تشنه بودند.دهان‏مشكها به روى آن سپاه گشوده شد،حتى اسبهایشان سیراب شدند.[2] در كربلا نیز از سه‏روز مانده به عاشورا، نیروهاى عمر سعد بر فرات مسلط شدند و مانع بردن آب گشتند.
وقتى عطش بر حسین‏«ع‏»و یارانش زیاد شد،برادرش عباس‏«ع‏»را مامور تهیه آب كرد.
وى با 20 نفر همراه مشك و به اتفاق 30 نفر سواره نزدیك شریعه شدند و نبردى كرده،مشكها را پر از آب كرده برگشتند.[3]
چشم از اشك پر و مشك من از آب تهى است
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهى است
گفتم از اشك كنم آتش دل را خاموش
پر زخوناب بود چشم من از آب تهى است
جان من مى‏برد آن آب كزین مشك چكد
گشتیم غرق در آبى كه زگرداب تهى است
دست و مشك و علمى لازمه سقایى است
دست عباس تو را از این همه اسباب تهى است
مشك هم اشك به بى دستى من مى‏ریزد
بى سبب نیست اگر مشك من از آب تهى است[4]

*********
مشهد الحسین‏«ع‏»

مشهد به معناى محل شهادت،محل دفن،حرم و مقبره است.این تعبیر به جاى مرقدسید الشهدا به كار مى‏رود.

*********
مشهد راس الحسین‏«ع‏»

حرم و بقعه‏اى كه مدفن سر مطهر سید الشهداست،یا مكانى كه سر آن حضرت به آنجاهم برده شده است.به این نام،دو محل یكى در شام و دیگرى در مصر وجود دارد.در شام‏در عسقلان مسجدى بزرگ و ضریحى عظیم است كه مردم آنجا را زیارت كرد تبرك‏مى‏جستند.[5] به نوشته سید محسن امین:محلى در كنار مسجد جامع اموى در دمشق،كه‏گویا محل نگهدارى سر مطهر سید الشهدا در ایام یزید بوده و در خزانه آن ملعون نگهدارى‏مى‏شده است.[6] همچنین وى مى‏نویسد:(در سفرنامه خویش)در مصر،زیارتگاه با شكوه‏و مقدسى است كه مردم مصر،معتقدند سر ابا عبد الله الحسین در آنجا مدفون است وخلفاى مصر،آن را از شهر عسقلان(در فلسطین)آورده و طى مراسمى در مصر دفن‏كرده‏اند.در همین زمینه در«اعیان الشیعه‏»مى‏نویسد:بنا به قول برخى،یكى از خلفاى‏فاطمى در مصر،مامورانى به عسقلان(بین مصر و شام)فرستاد و سرى را برایش آوردندو گفت كه سر حسین‏«ع‏»است.آن را به مصر آوردند و در محلى كه الآن به نام مشهد یامسجد راس الحسین معروف است دفن كردند.مردم مصر به این محل علاقه نشان‏مى‏دهند و زن و مرد دسته دسته به زیارت آن مى‏روند و مراسم دعا و تضرع در آنجامى‏گیرند.البته در این كه آن سر،سر امام حسین‏«ع‏»بوده، تردید وجود دارد.[7] این مسجد،اكنون نیز در قاهره وجود دارد،محل تجمع و مركز محافل دینى و قرآنى،بویژه در شبهاى‏ماه رمضان است و در میلاد امام حسین‏«ع‏»هزاران نفر آنجا گرد مى‏آیند و حتى دست‏توسل به سوى خداى حسین‏«ع‏»دراز كرده و به بركت آن مكان،بیماران و گرفتاران شفا ونجات مى‏یابند.

*********
مصباح هدایت

از القاب امام حسین علیه السلام‏«مصباح الهدى‏»است.بیش از چهل لقب براى‏سید الشهدا«ع‏»نقل شده است.[8] كه یكى از آنها مصباح هدایت و كشتى نجات است.درحدیث است از رسول خدا«ص‏»كه در سمت راست عرش الهى نوشته است:«ان الحسین‏مصباح الهدى و سفینة النجاة‏».[9] غیر از مقام امامت آن حجت الهى،در شیوه زندگى و الهام‏بخشى راه و رسم جهاد و شهادت نیز،آن حضرت راهنماى بشر است و در غرقاب هستى‏و طوفانهاى اجتماعى،كشتى نجات بخشى است كه هر كس به ولاى او چنگ زند،ازامواج بیدینى و ذلت نجات یافته به ساحل عزت و كرامت مى‏رسد.چراغ حسینى در شب‏تاریك تاریخ،همواره درخشان بوده و«راه‏»نشان داده است.

*********
مصیبت

رنج و سختى و بلا و گرفتارى كه به كسى مى‏رسد حوادث ناگوار و پیش‏آمدهاى تلخ،همچون درگذشت‏خویشاوندان و دوستان صمیمى.به معناى سوك و تعزیت و عزا و ماتم‏نیز به كار مى‏رود.آنچه در كربلا بر اهل بیت گذشت،شهادت و اسارتى كه براى سیدالشهدا و عترت پیامبر در عاشورا پیش آمد،حادثه شهادت هر یك از معصومین‏«ع‏»نیزمصیبتى است كه بر امت اسلام وارد شده است كه در راس آنها و بالاترین مصائب،عاشوراى حسینى است.در زیارت عاشورا از شهادت ابا عبد الله‏«ع‏»بعنوان مصیبتى بزرگ‏یاد شده است.«لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بك علینا و على جمیع اهل الاسلام...
مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فى الاسلام و فى جمیع اهل السموات و الارض‏»[10] و به همین‏جهت،به یادآورى حادثه عاشورا و شهادت امام حسین و ائمه دیگر«ذكر مصیبت‏»گفته مى‏شود.

*********
مظلوم

ستمدیده،از لقبهاى سید الشهداست كه اغلب با نام او همراه است:یا حسین مظلوم، درزیارتنامه‏ها و احادیث،تكیه بر روى این لقب براى بیان ظالم بودن حكومت اموى وسپاهى است كه در كربلا آن حضرت را به شهادت رساندند.هر چند آنان مى‏كوشیدند تاخود را تبرئه كنند و گناه كشته شدن را به گردن خود امام بیندازند،ولى مظلومیت آن شهید،همواره مثل پرچمى در اهتزاز بوده است.
در حدیث امام باقر«ع‏»است:«ان الحسین صاحب كربلا قتل مظلوما مكروبا عطشانالهفانا»[11] و در برخى تفاسیر،آیه‏«و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»(اسراء/33)به‏شهادت آن حضرت تفسیر شده است.[12] و همچنین آیه‏«و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب‏ینقلبون‏»(شعراء/225)به مظلومیت اهل بیت تاویل گشته است.[13] آیه‏«اذن للذین یقاتلون‏بانهم ظلموا»(حج/39)نیز طبق روایات،در باره حسین بن على‏«ع‏»است كه یزید در پى‏كشتن او بود تا آنكه مظلومانه شهید شد.امام صادق‏«ع‏»نیز در حدیثى امام زمان‏علیه السلام را خونخواه حسین‏«ع‏»معرفى مى‏كند.[14] و در باره آیه‏«اسروا النجوى الذین‏ظلموا»(انبیاء/3)روایت است كه:«الذین ظلموا آل محمد حقهم‏».[15] مظلومیت‏ابا عبد الله‏«ص‏»و ائمه،شیعه را همواره در مسیر ظلم‏ستیزى و آمادگى براى جانبازى درركاب انتقام‏گیرنده خون شهداى مظلوم كربلا،حضرت مهدى‏«ع‏»قرار مى‏دهد و كینه‏ظالم را در دلها مى‏پروراند.افراشتن پرچم مظلومیت آل الله،محور تجمع و تشكل همه‏مظلومان و ستمدیدگان تاریخ بر محور امام مظلومان است.

*********
معاویه

معاویه بن ابى سفیان زمامدارى خودكامه و طاغوتى جبار بود.پدرش ابوسفیان ومادرش هند جگرخوار از سرسخت‏ترین دشمنان اسلام بودند.معاویه،خلیفه‏اى سنگدل،حیله‏گر،دروغگو و فتنه‏انگیز بود.از زمان عثمان،والى شام گشت و با على‏«ع‏»جنگید وهمواره علیه او توطئه مى‏نمود.حسن بن على‏«ع‏»نیز ناچار شد با معاویه قرارداد ترك‏مخاصمه امضا كند.معاویه به هیچ یك از تعهدات صلحنامه وفا نكرد.به كشتار بى‏گناهان ودستگیرى و قتل یاران على‏«ع‏»پرداخت و هواداران اهل بیت‏«ع‏»را سركوب و قلع و قمع‏نمود و عمال خویش را بر اموال و جانها و نوامیس مسلمین مسلط ساخت و دیكتاتورى‏ترین شیوه‏هاى حكومتى را در قالب تزویر و تبلیغات،اعمال مى‏كرد و در ریشه‏كن‏ساختن دین پیامبر مى‏كوشید.معاویه، ملعون به زبان پیامبر«ص‏»بود.[16]از بدعتهاى معاویه،بیعت گرفتن اجبارى از مردم و شخصیتها براى ولایت عهدى‏فرزند شرابخوار و نالایقش‏«یزید»بود.قوى‏ترین گروه مخالف با آن بیعت، بنى هاشم و درراس آنان حسین بن على‏«ع‏»بود كه مخالفت‏خویش را آشكارا اعلام كرد. اغلب‏چهره‏هاى سرشناس یا با تهدید یا با تطمیع،پذیرفته بودند ولى امام حسین‏«ع‏»حتى دربرابر معاویه كه به ستایش یزید پرداخت،به بیان زشتیهاى یزید اشاره كرد و از كار معاویه‏نكوهش نمود و رسوایش ساخت.[17] در پاسخ نامه معاویه به آن حضرت،جنایات معاویه‏را در كشتن حجر بن عدى و یارانش و شهید كردن عمرو بن حمق و پیمان‏شكنى وفتنه‏انگیزیهایش بر شمرد و حكومت معاویه را بزرگترین فتنه دانست و مبارزه با معاویه رابرترین جهاد و موجب قرب به خدا برشمرد:«و انى و الله ما اعرف افضل من جهادك فان‏افعل فانه قربة الى ربى و ان لم افعله فاستغفر الله لدینى...و اعلم ان الله لیس بناس لك قتلك‏بالظنة و اخذك بالتهمة و امارتك صبیا یشرب الشراب و یلعب بالكلاب...».[18] همچنین‏ابا عبد الله‏«ع‏»یك سال پیش از مرگ معاویه در یك سخنرانى عمومى در موسم حج، ازمعاویه بعنوان طاغوت یاد كرد و ستمهاى او را برشمرد و از مردم خواست چون به‏شهرهاى خود بازگشتند،سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حق فراموش‏شده اهل بیت فرا خوانند،چرا كه بیم زوال اسلام و از بین رفتن حق در كار است.[19]امام حسین‏«ع‏»پیش از یزید،با پدرش معاویه و بنى امیه مخالف بود،آن هم نه نزاعى‏شخصى،بلكه نزاع مكتبى،وقتى از آن حضرت در باره بنى امیه پرسیدند،فرمود:«انا و هم‏الخصمان اللذان اختصما فی ربهم...»[20] و این نزاع،پیوسته در گفتگوها و مجادلات،محسوس بود.خود معاویه هم مى‏دانست كه سید الشهدا«ع‏»هرگز سازش نخواهد كرد ودر وصیتى كه پیش از مرگ به یزید داشت،به او گفت كه از مخالفت چهار نفر از قریش كه‏مهمترین آنان حسین بن على‏«ع‏»است بیم دارد و هشدار داد كه اهل عراق،او را وادار به‏خروج بر ضد یزید مى‏كنند و توصیه كرد كه:«و اما الحسین،...و ایاك و المكاشفة له فى‏محاربة سل سیف او محاربة طعن رمح...و ایاك یا بنى ان تلقى الله بدمه فتكون‏من الهالكین‏».[21] پس از مرگ معاویه در رجب سال 60 هجرى و هجرت امام به‏مكه، كوفیان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبارامام حسین‏«ع‏»از آن حضرت درخواست كردند به كوفه آید و محور حركت و تجمع آنان‏در مبارزه بر ضد شامیان شود.[22]معاویه در تحكیم سلطه بنى امیه بر مسلمانان و روى كار آمدن یزید و جنایتهاى بعدى‏سهم عمده داشت.در زیارت عاشورا اشاره است به اینكه بنى امیه و پسر هند جگرخواركه به زبان خدا و رسول خدا ملعون است،روز عاشورا را روز شادمانى قرار دادند. آنگاه‏لعن بر آنان است:«اللهم العن ابا سفیان و معاویة و یزید بن معاویة‏»و آنان با كشتن پسرپیامبر در كربلا،به نظر خودشان انتقام كشته‏هاى خود را در بدر و احد گرفتند.و این چیزى‏بود كه یزید در اوج قدرت پس از حادثه عاشورا،مستانه مى‏خواند:«لیت اشیاخى ببدرشهدوا...».[23] امام سجاد«ع‏»نیز در مجلس یزید،در رسواسازى او به كفر معاویه وابو سفیان و جنگیدنشان با پیامبر خدا اشاره كرد و فرمود:جدم على‏«ع‏»در روز بدر و احدو احزاب پرچمدار رسول خدا«ص‏»بود،اما پدر و جد تو،پرچمدار كفر بودند«...و ابوك‏و جدك فى ایدیهما رایات الكفار»[24]

*********
معجر

نوعى پوشش كه بر سر مى‏افكنند،پارچه كوچكى كه زن بر سر مى‏اندازد.[25] جامه‏اى كه‏زنان بر سر مى‏پوشند تا گیسوان آنان را حفظ كند.روسرى،چارقد،روپوش و مقنعه.درحادثه كربلا وقتى سپاه عمر سعد،پس از شهادت امام حسین‏«ع‏»براى غارت خیمه‏هاهجوم آوردند،وسایل خیمه‏ها را بردند،حتى معجر از سر زنان و دختران اهل بیت‏برگرفتند و گوشواره از گوشها كندند و حرم اهل بیت عصمت را سر برهنه و بدون پوشش‏ساختند.[26] این،نشان دهنده بى‏اعتنایى سپاه كوفه به مبادى دینى و معیارهاى انسانى بود.
حضرت زینب‏«ع‏»نیز همین را وسیله اعتراض به یزید قرار داد كه آیا عادلانه است زنان‏شما در حرم و در پوشش باشند و دختران و ذریه رسول خدا،سر برهنه در معرض‏دید همگان؟ (خطبه حضرت زینب).

*********
معین البكاء

تعزیه‏گردان،كسى كه تعزیه را اداره مى‏كند.«معمولا به كارگردان و مدیر تعزیه‏«معین‏البكاء»مى‏گفتند و میان مردم به تعزیه‏گردان معروف بود.معین البكاء كه در كار خودورزیدگى داشت،نقش هر یك از شبیه‏خوانها را براى هر مجلس تعزیه تعیین مى‏كرد واشعارى كه باید در آن مجلس بخوانند،در ورقه‏اى كه به آن‏«فرد»یا«نسخه‏»مى‏گفتند،به‏آنها داد...»[27] از لقبهاى دیگر او شبیه‏گردان،میرعزا،میرغم و ناظم البكاء بود.به نوشته لغت‏نامه دهخدا،«لباس اشخاص را براى نقشهاى مختلف او تعیین مى‏كرد،ترتیبات مقدماتى‏یا به عبارت اروپایى‏«میزان سن‏»هم از وظایف او بود.در اواخر قاجاریه این كارها راشربت‏دار باشى كه یكى از اعضاى دار النظاره(خوانسالارى)و به لقب معین البكاء هم‏سرافراز بود اداره مى‏نمود.

*********
مقتل

هم به معناى محل قتل است،هم كتابى كه در باره شرح قتل حسین بن على‏«ع‏»و واقعه‏كربلا نوشته شده باشد.به نقل دهخدا:جایى و زمینى كه كسى درآنجا كشته شده باشد.البته به معناى جایى و عضوى از بدن نیز گفته كه اگر تیر یا تیغى برآنجا وارد آید،سبب قتل شخص مى‏شود.
(لغت‏نامه دهخدا)به انگیزه زنده نگهداشتن یاد حادثه عاشورا و شهداى كربلا،ازصدر اسلام تاكنون،همواره كتابهایى بعنوان‏«مقتل‏»نوشته شده و مى‏شود.شیخ آقا بزرگ‏تهرانى بیش از هفتاد كتاب را با همین عنوان نام مى‏برد كه به حادثه كربلا مربوط مى‏شود[28]و«مقتل‏»اصبغ بن نباته(از یاران على علیه السلام)را اولین مقتلى مى‏داند كه نگاشته شده‏است.[29] نام برخى از مقتلهاى معروف از این قرار است(البته آنها كه عنوان‏«مقتل‏»دارد):
«مقاتل الطالبیین‏»:نوشته ابوالفرج اصفهانى(م 356)كه در شرح حال و ذكر اسامى‏شهداى فرزندان ابو طالب است.این كتاب به فارسى نیز ترجمه شده است:«سرگذشت‏كشته‏شدگان از فرزندان ابوطالب‏»سید هاشم رسولى محلاتى‏«مقتل ابى مخنف‏»:نوشته لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف،معروف به ابو مخنف كه‏در باره حوادث عاشوراست.این كتاب نیز به فارسى ترجمه شده است.اخیرا با نام‏«مقتل‏الحسین و مصرع اهل بیته و اصحابه فى كربلا»در 230 صفحه توسط مؤسسة الوفاء چاپ‏شده است.
«مقتل خوارزمى‏»:متن تاریخى مربوط به حوادث كربلاست،در دو جزء كه توسطموفق بن احمد مكى خوارزمى(م 568)تالیف شده و اغلب مطالبش را از تاریخ‏ابن اعثم(م 314)نقل كرده است.
«مقتل الحسین‏»:عبد الرزاق المقرم(م 1391 ق در نجف)كه در باره نهضت‏حسینى‏است و وقایع كربلا از خروج امام حسین‏«ع‏»از مدینه تا حوادث پس از عاشورا را دربر دارد.كتابهاى مقتل دیگرى هم معروف است،همچون:نفس المهموم،لهوف،منهاج الدموع،العیون العبرى، مثیر الاحزان،روضة الشهدا،اسرار الشهادة،منتهى الآمال،بحار الانوار،ج 45 و....

*********
مقتل نویس

كسى كه متن مربوط به مجالس تعزیه و مقتل را مى‏نویسد.[30]

*********
مكروب

اندوهگین،غمگین،گرفته.از لقبهاى سید الشهدا علیه السلام كه در حدیث امام باقر«ع‏»
آمده است:«ان الحسین...قتل مظلوما مكروبا».[31]

*********
ممنوعیت عزادارى

در پى ورود اندیشه‏هاى غربزدگى در ایران و مقابله با مذهب و فرنگى ساختن كشور،با یك سرى از مظاهر دین و سنتهاى مذهبى در ایران مبارزه شد.جلوگیرى از اقامه‏عزادارى و مجالس سوگوارى براى ابا عبد الله‏«ع‏»هم یكى از این برنامه‏ها بود.علیه آن هم‏فعالیت فرهنگى شد و هم اقدام عملى.در مقطعى از تاریخ ایران(از سال 1313 تا 1320شمسى)در دوره رضاخان،عزادارى براى سید الشهدا«ع‏»ممنوع شد و تكیه‏ها موقتا رونق‏خود را از دست دادند.[32] در آن مدت،در خانه‏ها و پنهانى و گاهى پیش از روشن شدن هواو دمیدن خورشید،مجالس روضه برپا مى‏شد و دور از چشم ماموران رضاخان عزادارى‏انجام مى‏گرفت و اگر ماموران رضاخان به كسى مظنون مى‏شدند،دستگیرش مى‏كردند یابا گرفتن رشوه،رها مى‏كردند. مردم براى شركت در مجالس روضه كه در خانه‏ها پنهانى‏برگزار مى‏شد،از بیم ماموران گاهى از پشت‏بامها به منزل یكدیگر رفت و آمد مى‏كردند وروضه‏خوان هم براى آنكه به چنگ ماموران گرفتار نشود،با لباس مبدل به خانه‏هامى‏رفت و آنجا لباس خود را مى‏پوشید.[33] براى پیشبرد این هدف،هم از تبلیغات و كارهاى‏فرهنگى استفاده مى‏شد،هم از نیروهاى قهریه.برخى نویسندگان غرب‏زده،همچون‏آخوندف و آقاخان كرمانى،با قلم به میدان مبارزه مى‏آمدند و رضاخان با مامور و سرباز.
آخوندف(آخوند زاده)مى‏نویسد:«هر جا مى‏رود تعزیه برپاست،مگر مصیبت و دردخود آدم كم است كه با نقل گزارش هزار ساله،اوقات خود را دائما تلخ كند و به جهت‏عمل بیفایده از كسب و كار باز بماند؟...»[34] میرزا آقاخان كرمانى هم مى‏نویسد:«آئین‏عزادارى و ماتم‏گرى روح شادى و كامرانى را از میان این ملت برانداخته،روزشان را چون‏شب تار ساخته است، ایرانیان با حبیب بن مظاهر هیچ قرابت و خویشى ندارند،روزسوگوارى هزار سال پیش را بر پا مى‏كنند و بر مظلومان آن زمان مى‏گریند»[35]اما رضاخان،كه روزى براى جذب افكار مذهبیها،در مجالس عزا شركت مى‏كرد،پس‏از مسلط شدن،به برخورد حذفى با عزادارى سید الشهدا«ع‏»پرداخت.به این دو نقل‏توجه كنید:امام خمینى‏«ره‏»مى‏فرماید:«وقتى كه او(رضاخان) آمد،ابتداءا شروع كرد به‏اظهار دیانت و اظهارچه و روضه‏خوانى و سینه‏زنى و گاهى ماه محرم در همه تكیه‏هایى‏كه در تهران بود مى‏رفت و مى‏گردید،خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پیدا كرد.
همین آدمى كه اینطور مجلس روضه داشت،هم آنطور سینه‏زن و ارتش مى‏آمد به سینه‏زنى... ،همین آدمى كه این دستگاه روضه را داشت،همچو قدغن كرد دستگاه خطابه ووعظ و روضه و همه اینها را كه در تمام ایران شاید یك مجلس علنى نبود،اگر بود در خفا،در بعضى شهرها در خفا و به صورتهاى مختلف و با اسمهاى مختلف.»[36]اما نقل دیگر:«پهلوى پس از به سلطنت رسیدن،نخست محل روضه قزاق‏خانه را به‏تكیه دولت منتقل نمود و از شكوه و جلال و مدت آن كاست و پس از چند سالى بكلى‏متروك گردانید،سپس شهربانى براى برقرارى مجالس عزادارى موانع و مشكلاتى به‏وجود آورد كه قبلا بایستى تحصیل اجازه نمود.و بعدا هم حركت دسته‏هاى عزادار درایام عاشورا را ممنوع گردانید و اگر احیانا در بعضى از خانه‏ها محرمانه مراسم عزادارى به‏عمل مى‏آمد،صاحبان خانه تحت تعقیب قرار مى‏گرفتند و به زندان مى‏افتادند،بعدا به‏جاى عزادارى،كاروان شادى(كارناوال)در ایام عاشورا به راه انداختند و صنوف رامجبور كردند كه در برپایى كارناوال پیشقدم شده،هر صنفى دسته خود را شركت دهد.
خوب بخاطر دارم در اواخر سلطنت پهلوى حركت كارناوال مصادف بود با شب عاشوراو در كامیونها دستجات رقاصه با ساز و آواز به پایكوبى و رقص در شهر به گردش در آمده‏بودند،در عوض اگر احیانا افرادى از ذاكرین با عبا و عمامه دیده مى‏شدند،تحت تعقیب‏قرار مى‏گرفتند.»[37]

*********
منبر

«آنچه خطیب بر آن ایستد و خطبه خواند.كرسى مانندى پایه‏دار كه واعظ و خطیب بربالاى آن نشسته خطبه خواند و موعظه كند.كرسى چند پله براى وعاظ و مذكران.اهل‏منبر: روضه‏خوان و خطیب و واعظ.»[38] منبر:آنچه بر بالاى آن مى‏روند،براى وعظ وخطبه.ریشه‏اش از«نبر»به معناى رفعت و بالایى است و به منبر،منبر گفته‏اند،بخاطرارتفاعش.[39] منبر،انواع گوناگون دارد:چوبى،آهنى،سنگى با پله‏هاى متفاوت از نظر تعداد.
منبر بعنوان جایى كه خطبا و ائمه جمعه از فراز آن به القاء خطبه و ایراد سخن‏مى‏پرداخته‏اند. از صدر اسلام وجود داشته و اغلب،در سیطره حكومتها و خلافتها بوده ووسیله ترویج‏یك فكر محسوب مى‏شده است.
منبرى كه خطیب وابسته به یزید بر فراز آن رفته و از یزید تعریف مى‏كرد و آل على راناسزا مى‏گفت.امام سجاد«ع‏»اجازه گرفت تا بر منبر فراز آید.بر منبر رفت و خود رامعرفى كرد و یزید و دودمان او را رسوا ساخت.آن حضرت،از منبرى كه خطیب وابسته‏به ستم بر فراز آن سخنان ناروا مى‏گفت،بعنوان چوب یاد كرد و فرمود:«یا یزید،ائذن لى‏حتى اصعد هذه الاعواد...»رسول خدا«ص‏»هم زمانى خواب دیده بود كه پس از او،بنى امیه از منبر او بالا مى‏روند و مردم را از راه راست،باز مى‏دارند و از این خواب،بسیارپریشان شده بود.[40]امروز نیز استفاده از منبر هنگام وعظ و ارشاد و سخنرانیهاى مذهبى،چه در ایام محرم‏و ماه رمضان و چه در مناسبتها و ایام دیگر سال،رایج است و منبر رفتن از شیوه‏هاى كهن‏تبلیغات مذهبى به شمار مى‏رود. استفاده از منبر در خطابه،خاص روحانیون است وسخنرانان غیر روحانى براى سخن گفتن از میز و تریبون استفاده مى‏كنند،نه منبر.حرمت‏منبر بعنوان آنچه یادگار عصر رسول خدا«ص‏»است،همچنان محفوظ است.

*********
منزل

جاى فرود آمدن و استراحت كردن در طول مسافرت،خان،كاروانسرا،توقفگاه.درسفرهاى قدیم،هر مرحله و بخشى را كه یك فرد یا كاروان در یك روز بصورت پیاده‏مى‏پیمود، «منزل‏»مى‏گفتند.اگر سفر سواره بود،مقدارى كه به یك مرحله مى‏رسیدند واسب را عوض مى‏كردند،منزل به حساب مى‏آمد،این فاصله،گاهى سه فرسخ و گاهى پنج‏فرسخ بود.البته در باره فاصله دو منزل،نمى‏توان مسافت دقیقى تعیین كرد،ولى بطورمتوسط،فاصله دو منزل چهار فرسخ بوده است.[41]بین مكه و كربلا هم منزلگاههایى بوده است كه امام حسین‏«ع‏»در آنها فرود آمده یا ازآنها گذشته و در برخى از آنها شب را به صبح آورده است.منزلها برخى مشهورتر است.
امام حسین‏«ع‏»و كاروان وى در همه منزلهاى بین راه،بار نمى‏انداخت،بلكه اغلب دومنزل یكى بار مى‏افكند.منزلهاى بین مكه و كوفه به ترتیبى كه در«مناقب‏»آمده،چنین‏است:ذات عرق،حاجز،خزیمیه،ثعلبیه،شقوق،شراف،نینوا،عذیب الهجانات،كربلا.[42]ترتیب دیگرى در«معجم البلدان‏»آمده كه به این صورت است:صفاح،ذات عرق،حاجز،خزیمیه،زرود،ثعلبیه، شقوق،زباله،شراف،ذوحسم،بیضه،رهیمه،قادسیه،عذیب‏الهجانات،قصر بنى مقاتل،نینوا،كربلا. البته منزلگاههاى دیگرى هم در متون تاریخى یادشده از قبیل اجاء،قطقطانه،بطن الرمه [43] و جز اینها،كه براى توضیح بیشتر در باره هر یك ازمنازل یاد شده،به عنوان آن در این فرهنگ مراجعه كنید.
اجمالى از سیر حوادث طول راه در این منزلها از این قرار است:سید الشهدا«ع‏»،پس ازخروج از مكه به سوى عراق،در منزلگاه ذات عرق در برخورد با بشر بن غالب،از اوضاع‏كوفه با خبر شد،در منزل حاجز و بطن الرمه،قیس بن مسهر صیداوى را همراه با نامه‏اى به‏سوى كوفیان فرستاد،در منزل زرود،با زهیر بن قین ملاقات كرد و او را به پیوستن به‏خویش فرا خواند،در منزل ثعلبیه،از شهادت مسلم و هانى در كوفه آگاه شد.در منزل‏زباله،با فرستاده عمر سعد دیدار كرد،در منزل شراف،با سپاه حر برخورد نمود و خطبه‏خواند،در منزلگاه بیضه،با خطبه‏اى امویان را معرفى كرد و در منزل ذى حسم،درسخنرانى خویش،بى وفایى و ناپایدارى دنیا را ترسیم نمود.روز اول ماه محرم،در منزلگاه‏قصر بنى مقاتل فرود آمد و پس از آن در سخنى از شهادت خویش خبر داد و روز دوم‏محرم وارد سرزمین كربلا شد.
پس از شهادت امام‏«ع‏»و انتقال اسراى اهل بیت به كوفه،آنان را از كوفه به شام حركت‏دادند، پیمودن این مسیر طولانى روى شترهاى بى محمل و با بدرفتارى ماموران و نیز غل‏و زنجیر بر گردن امام سجاد«ع‏»از مصائب اسراى خاندان پیامبر بود.این مسافت نیزمنزلگاههایى داشت كه اهل بیت‏«ع‏»از آنها عبور داده شدند تا به دمشق رسیدند،نام منازل‏كوفه تا دمشق از این قرار است:تكریت،موصل،حران،دعوات،قنسرین،سیبور،حمص،بعلبك،حماة،حلب، نصیبین،عسقلان،دیر قسیس و دیر راهب.در یكى از منابع،خطسیر اسرا از كوفه به شام اینچنین آمده است:كنار شط فرات،تكریت،وادى نخله،مرشاد،حران،نصیبین،موصل،حلب، دیر نصرانى،عسقلان،بعلبك،شام.[44] نام منازل میان كوفه تاشام به این صورت نیز نقل شده است:قادسیه،تكریت،موصل،تلعفر،دیر عمروه،صلیا،وادى نخله،ارمینا،لینا،كحیل،جهینه، نصیبین،دعوات،كفر طاب،سیپور،معرة النعمان،شیزر،حماة،بعلبك،عسقلان.[45] با پخش خبر شهادت امام حسین در كربلا در میان اقوام وطوایف،عكس العملهاى گوناگون و اعتراض آمیزى در مناطق مختلف نقل شده است. بویژه در منزلگاههاى كوفه تا شام،حتى ساكنان دهكده‏هاى مسیحى نشین گاهى با ورودنیزه دارانى كه سرهاى شهدا را حمل مى‏كردند به آبادى یا قلعه خویش مخالفت مى‏كردندو راه نمى‏دادند.[46]

*********
مهر كربلا

مهر،قطعه‏اى كوچك از گل،معمولا به شكل مكعب مستطیل یا استوانه‏اى كه‏نمازگزاران،بر زمین نهند و به جاى خاك،پیشانى به هنگام سجده بر آن گذارند.[47] مهر وتسبیحى كه از تربت‏سید الشهدا ساخته شود و بر آن نماز،یا با آن ذكر گفته شود،فضیلت‏بسیار دارد،امامان و اولیاء و علماء چنین مى‏كردند.امام صادق‏«ع‏»سجده بر تربت امام‏حسین‏«ع‏»مى‏كرد و فرمود: «السجود على تربة الحسین‏«ع‏»تخرق الحجب السبع‏»[48]،سجده‏بر تربت‏حسینى،حجابهاى هفتگانه را كنار مى‏زند.صنعت مهر سازى و تسبیح سازى ازتربت‏حرم ائمه،شغلى مقدس و محترم و اغلب در انحصار خاندانهاى پاك و سادات‏معتقد بوده است.حتى در كربلا،خاندانى براى اینكه این افتخار و امتیاز را همواره داشته‏باشد،سالانه مبلغى به والى بغداد مى‏پرداخته است.

*********
میاندار

كسى كه به لحاظ سن و سابقه و مهارت،در مجلس و محفل،محور قرار گیرد،صدر نشین مى‏شود و به اداره جلسه و هدایت‏یك گروه براى انجام كارى مى‏پردازد،مثل‏میاندار در زورخانه براى ورزش باستانى،یا میاندارى در دسته‏هاى زنجیر زنى و مجالس‏سینه زنى،«آنكه در میان صف سینه زنان یا زنجیر زنان قرار مى‏گیرد و مباشر و مسؤول‏هماهنگى و یكنواختى و نظم كار آنهاست‏».[49]

*********
میدان

زمین گسترده و عرصه‏اى كه در آن،جنگ،كشتى،اسبدوانى،چوگان بازى،ورزش ومسابقات انجام گیرد،میدانگاه،معركه،فاصله میان دو لشكر كه در آن جنگ كنند،مجموع‏لشكرگاه دو طرف و محل جنگ ایشان‏».[50] در قدیم،بیشتر عرصه كارزار را مى‏گفتند كه‏نیروهاى متخاصم رو در روى هم قرار مى‏گرفتند و به نبرد تن به تن،سپس حمله گسترده‏دست مى‏زدند.نیروهاى مستقر در میدان را هم به جناح چپ و راست و قلب تقسیم كرده،به آرایش نیرو مى‏پرداختند،میمنه،میسره و قلب،نام این نیروها بود.در عاشورا،یاران‏سید الشهدا یكایك به میدان نبرد مى‏رفتند،جنگیده،جان خود را فداى امام خویش‏مى‏كردند.خیمه گاه استقرار نیروها به اندازه‏اى از میدان فاصله داشت كه تیرها به آن نرسد.
از نظر فقهى كشته شدگان در میدان و معركه جنگ هم شهید محسوب مى‏شوند.

پی نوشتها:

1- گنجینة الاسرار،عمان سامانى،ص 76.چاپ 1362 ش.
2- تاریخ طبرى،ج 4،(چاپ قاهره)،ص 302.
3- كامل،ابن اثیر،ج 2،ص 556.
4- از:سید شهاب الدین موسوى‏«شب شعر عاشورا»شماره 5،ص 92.
5- آثار البلاد و اخبار العباد،قزوینى،ص 278(چاپ امیر كبیر).
6- اعیان الشیعه،ج 1،ص 627.
7- همان.
8- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 78.
9- سفینة البحار،ج 1،ص 257،ناسخ التواریخ،ص 57.
10- زیارت عاشورا،بحار الانوار،ج 98،ص 294.
11- كامل الزیارات،ص 168.
12- تفسیر«البرهان‏»،سید هاشم بحرانى،ج 2،ص 418.
13- همان،ج 3،ذیل آیه فوق.
14- بحار الانوار،ج 24،ص 224.
15- همان،ص 226.
16- براى شناخت پلیدیها و جنایات معاویه،ر.ك:«الغدیر»،ج 1،ص 138 تا 384.
17- مع الحسین فى نهضته،ص 54.
18- الغدیر،علامه امینى،ج 10،ص 161.
19- همان،ج 1،ص 198،موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 271.
20- حیاة الامام الحسین بن على،ج 2،ص 234.
21- همان،ص 237،الفتوح،ابن اعثم كوفى،ج 4،ص 332.
22- مع الحسین فى نهضته،ص 76 به نقل از مقتل خوارزمى.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 133.
24- همان،ص 136.
25- مجمع البحرین.
26- بحار الانوار،ج 45،ص 58 و 59 و 61.
27- موسیقى مذهبى ایران،ص 37.
28- الذریعه،ج 22،ص 21 به بعد.همچنین در كتاب‏«نگرشى به مرثیه‏سرایى در ایران‏»عبد الرضا افسرى كرمانى،ص 137،بیش از شصت كتاب شعر و به نثر عنوان‏«مقتل‏»را با نام گردآورندگان آنها آورده است.
29- همان،ص 23،شماره 5838.
30- فصلنامه هنر،شماره 3،ص 233.
31- كامل الزیارات،ص 168.
32- كیهان فرهنگى،سال 10 شماره 3،ص 31.
33- ر.ك:«تاریخ تكایا و عزادارى قم‏»،ص 222.
34- نهضت امام خمینى،ج 3،ص 43 به نقل از اندیشه‏هاى آخوندزاده.
35- همان،ص 46.
36- صحیفه نور،ج 7،ص 4
37- «حاج آقا حسین قمى،قامت قیام‏»،محمد باقر پورامینى،ص 80(به نقل از:تاریخ یست‏ساله ایران 4/19).
38- لغت‏نامه،دهخدا.
39- مجمع البحرین.
40- بحار الانوار،ج 58،ص 168.
41- فرهنگ تاریخى ارزشها و سنجشها،ابو الحسن دیانت،ج 1،ص 456.
42- مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 97.
43- مقتل الحسین،مقرم،به نقل از معجم البلدان.
44- زندگانى ابا عبد الله الحسین،عماد زاده.
45- وسیلة الدارین فى انصار الحسین،ص 368(با توضیحاتى پیرامون هر منزل).
46- همان،ص 374.
47- لغت نامه،دهخدا.
48- بحار الانوار،ج 98،ص 135.
49- لغت نامه،دهخدا.
50- همان.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:51
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

نذر

نذر،التزام به انجام یا ترك عملى به نحو خاص بخاطر خداست كه با صیغه خاصى‏منعقد مى‏شود،مثل‏«لله على...»و انجام آنچه كه نذر شده واجب است و تخلف از آن‏گناه است و كفاره دارد.[1] علاقه‏مندان به اهل بیت و امام حسین‏«ع‏»گاهى انجام برخى ازامور را نذر مى‏كردند تا ملزم شوند آن را ادا كنند،از قبیل:نذر زیارت امام حسین‏«ع‏»،عزادارى براى آن حضرت، برپایى مجالس و تعزیه و ذكر مصیبت،اهداى وسیله یا پولى‏براى حرم یا زوار،اطعام،شركت در دستجات زنجیرزنى و عزادارى،ساختن تكیه یاحسینیه و...اینگونه نذرها بطور طبیعى تامین كننده بخشى از هزینه‏هاى احیاى عاشورا وترویج‏خط اهل بیت‏«ع‏»است و به كمكهاى مالى و جنسى یا انجام خدمات مربوط به‏سید الشهدا«ع‏»جنبه معنوى و قداست مى‏بخشد و افراد با افتخار به چنین كارهایى اقدام‏مى‏كنند.در میان مردم،سنتهایى همچون آش نذرى،سفره نذرى،گوسفند نذرى،شله‏زرد،ترحلوا و...متداول است كه اغلب با نذر،بر خود واجب مى‏سازند و در كنار آن‏مرثیه‏خوانى انجام مى‏گیرد و این اطعامها به یاد اهل بیت است.

*********
نعش

پیكر بى‏روح،جسد.به معنى تابوت هم آمده است.در كربلا امام حسین‏«ع‏»بر سرنعش شهدا حاضر مى‏شد.اهل بیت امام حسین‏«ع‏»،پس از عاشورا كنار نعش شهیدان‏آمدند و گریه و عزادارى كردند.در مراسم تعزیه و شبیه‏خوانى هم كه اشخاص،نقشهاى‏مختلفى به عهده مى‏گیرند،برخى هم در نقش‏«نعش‏»در میدان بر زمین مى‏افتند و تداعى‏كننده اجساد شهداى كربلا مى‏گردند.كسى كه در تعزیه،نقش بى‏اهمیت و بى‏سخنى را به‏عهده دارد.[2] در تعزیه‏ها،نعش را همراه با پیكانهاى خون‏آلود و شمشیرهاى شكسته وسنانها كه بر روى نعشها دوخته یا جاسازى شده بود نشان مى‏دادند كه یادآور وضع طبیعى‏كشته‏هاى میدان باشد،یا همراه با پرندگان و كبوترانى با شهپر خونین بر نعش شهیدان،كه‏سمبل رساندن خبر شهادت به مدینه بود.

*********
نفس المهموم

نام كتاب شیخ عباس قمى در مقتل سید الشهدا«ع‏»است كه بر گرفته از حدیث امام‏صادق‏«ع‏»است كه فرمود:«نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و كتمان سرنا جهادفى سبیل الله‏»[3] نفس كسى كه به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود تسبیح است، اندوه برما عبادت است و كتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.امام صادق‏«ع‏»سپس‏فرمود:واجب است كه این حدیث با طلا نوشته شود.چون كتاب محدث قمى یادآورمصیبتهاى اهل بیت است،این نام را براى كتابش برگزیده است،به فارسى هم ترجمه شده است.

*********
نقش نگین حسین‏«علیه السلام‏»

ائمه‏«ع‏»هر كدام شعار و جمله‏اى را بر نگین انگشتر خود حك مى‏كردند و نشان دهنده‏روح و فكر خاص آن امام بود.نقش نگین انگشتر سید الشهدا«ع‏»عبارت بود از«ان الله‏بالغ امره‏»و به نقلى دو انگشتر داشت.بر نگین یكى‏«لا اله الا الله،عدة للقاء الله‏»و بردیگرى‏«ان الله بالغ امره‏»بود.[4] هر دو تعبیر،گویاى روح شهادت طلب آن حضرت ومقام رضا و تسلیم او به دیدار خدا و پروردگار است.روایت است كه در دست امام‏صادق‏«ع‏»انگشتر جدش حسین بن على‏«ع‏»بود و بر نگین آن نوشته بود:«لا اله الا الله عدة‏للقاء الله‏»[5] و این نیز كه توحید،سرمایه لقاى الهى است،نشان دهنده روح خداجویى و شهادت طلبى اوست.

*********
نقض مقررات جنگى

عملكرد سپاه كوفه در حادثه كربلا با اصحاب و اهل بیت امام حسین‏«ع‏»،از اصول وقواعد جنگى تجاوز كرد.نمونه‏هایى از این نقضها از این قرار است:
1-حمله عمومى به یك نفر:بر خلاف مقررات نبردهاى تن به تن و رفتن یك هماوردبه میدان یك مبارز،در كربلا گاهى دسته جمعى به یكى از یاران حسین‏«ع‏»حمله مى‏شد،مثل عابس كه بر او تاختند یا دستور سنگباران او صادر شد.
2-تعرض مسلحانه به زن و كودك:زنان و كودكان در جنگها مصونیت دارند،ولى دركربلا،به دستور شمر،خیمه‏ها را بر سر زنان و كودكان بى‏پناه سوزاندند و به خیمه‏نشینان‏بى‏دفاع تاختند و آنان را آواره صحرا كردند.
3-اسیر گرفتن زن مسلمان:زن مسلمان را نمى‏توان اسیر گرفت.على‏«ع‏»هم در جنگ‏صفین اسیر نگرفت،اما سپاه یزید،بازماندگان اصحاب و اهل بیت امام حسین‏«ع‏»را(زینب،ام كلثوم، سكینه و...)به اسارت گرفته به كوفه و شام بردند.در دربار شام هم یكى‏از شامیان از یزید مى‏خواست كه فاطمه،دختر سید الشهدا را بعنوان كنیز به او ببخشد،كه‏مورد اعتراض زینب قرار گرفت.
4-غارت:پس از شهادت امام،به خیمه‏ها تاختند و هر چه یافتند به غنیمت و غارت‏گرفتند، حتى روپوش زنان و جامه سید الشهدا و گوشواره دختركان را.[6] اینها همه افزون براصل ماجرا و كشتن فرزند پیامبر و منادى حق و عدالت بود،كه آن نه تنها نقض مقررات‏جنگ،بلكه نقض اسلام و قرآن بود.به همین جهت،این ننگ و نفرت و نفرین از آل امیه ویزیدیان،تا قیامت بر آن سنگدلان ماند.آنچه از كوفیان و یزیدیان در این حادثه دیده شد،همه تخطى از اصول انسانى و اسلامى بود،برخى هم بى‏سابقه و شگفت بود و براى‏ارعاب دیگران به آن گونه سركوب شدید پرداختند و مخالفان را گردن زدند و شهدا رالگدكوب سم اسبان ساختند.عبد الله بن بقطر را در كوفه،از بالاى قصر پایین انداختند وهنوز رمقى در بدن داشت كه سرش را بریدند.قیس بن مسهر را از بالاى دار الاماره به‏پایین انداختند و متلاشى شد و جان داد.مسلم بن عقیل را نیز بالاى قصر برده،گردن زدند،سپس بدن او را پایین انداختند.هانى بن عروه را نیز دست بسته در بازار گردن زدند،سپس‏پاهایش را بسته و پیكرش را در بازار كشیدند.[7] نیز آوردن انبوه آن سپاه عظیم براى كشتن‏جمعى محدود،استفاده از شیوه آب بستن به روى سپاه و تشنه نگهداشتن آنان،سرهاى‏شخصیتهاى بارز را از تن جدا كردن و شهر به شهر گرداندن،همه از شیوه‏هاى زشتى بودكه در حادثه كربلا انجام گرفت و مقررات جنگى و اصول اخلاقى و انسانى نقض شد.

*********
نماز

پایه دین بر نماز استوار است.جهادهاى پیامبر و نبردهاى على‏«ع‏»و نهضت‏حسینى،همه براى‏«اقامه نماز»و ایجاد و تقویت رابطه بندگى میان خالق و مخلوق است.درنهضت عاشورا، نماز جایگاه مهمى دارد.در برخورد كاروان حسینى با سپاه حر در مسیركوفه،وقت نماز كه مى‏رسد،اذان گفته مى‏شود،نماز جماعت برگزار مى‏گردد و سپاه حرنیز به سید الشهدا«ع‏»اقتدا مى‏كنند.پیش از شب عاشورا كه سپاه عمر سعد به طرف‏خیمه‏گاه امام مى‏تازند،حضرت برادرش عباس را مى‏فرستد تا با آنان گفتگو كند و شب رامهلت بخواهد تا به نماز و عبادت بگذرانند«ارجع الیهم فان استطعت ان تؤخرهم الى غداة‏لعلنا نصلى لربنا هذه اللیلة و ندعوه و نستغفره،فهو یعلم انى احب الصلوة و تلاوة كتابه وكثرة الدعاء و الاستغفار».[8] در همان وقت نیز حبیب بن مظاهر به سپاه دشمن خطاب كردكه چرا مى‏خواهید با گروهى بجنگید كه سحرخیزان و شب زنده‏داران و اهل عبادتند؟[9]خصلت‏یاران شهید او،روح معنوى و حال عبادت و نیایش و نماز بود و شب عاشورا،زمزمه نماز و نیایش آنان در خیمه‏هایشان پیچیده بود.به گفته مورخان‏«لهم دوى كدوى‏النحل و هم ما بین راكع و ساجد و قارى‏ء للقرآن‏»[10] همه شب را به نماز مشغول بودند.به نقل‏تاریخ ابن اثیر:شب كه شد،تمام شب را به نماز و استغفار و تضرع و دعا پرداختند.صبح‏عاشورا نیز،حسین بن على‏«ع‏»پس از نماز صبح با یاران،نفرات خود را سازماندهى كرد.[11]ظهر عاشورا،ابو ثمامه صائدى،وقت نماز را به یاد حضرت آورد.حضرت نیز او را دعاكرد كه:خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد. آنگاه به اتفاق جماعتى به نماز ایستادندو نماز خوف خواندند.[12]سعید بن عبد الله نیز از یاران او بود كه هنگام نماز،جلوى امام‏ایستاد و بدن خویش را سپر تیرهاى بلا ساخت و با پایان یافتن نماز امام،او بر زمین افتاد وشهید نماز گشت.[13]حسین و یارانش همه كشته راه نماز شدند.از این رو در زیارتنامه امام‏خطاب به او مى‏گوییم:«اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتیت الزكاة و آمرت بالمعروف‏و نهیت عن المنكر»(زیارت وارث).
آنچه به جهاد،ارزش مى‏دهد،آمیختگى آن با نماز است.عاشورا تلاقى عرفان وحماسه بود و نهضت كربلا براى احیاى سنتهاى دینى و فرایض الهى از جمله نمازبود.شیعه او نیز باید اهل نماز و خشوع باشد و از دیندارى تنها عزادارى را نشناسد.
حتى معتقدان و امیدواران به شفاعت‏حسین‏«ع‏»نیز باید اهل نماز باشند.چون‏شفاعت بى‏نمازان نخواهد رسید.دریغ و افسوس از كار آنان كه در ایام سوگوارى‏به عزادارى و سینه‏زنى و نوحه‏خوانى و دسته و هیات مى‏روند،اما نسبت به‏نمازهاى واجب بى‏اعتنایند.

*********
نوحه

بیان مصیبت،گریه كردن با آواز،آواز ماتم،شیون و زارى،مویه‏گرى،زارى بر مرده،شعرى كه در ماتم و سوگوارى با صوت حزین و ناله و زارى خوانند،اعم از سوگوارى‏براى كسى كه تازه مرده، یا براى امامان شیعه.[14] تركیبات دیگر آن عبارت است از:نوحه‏آراستن،نوحه ساختن،نوحه سرودن،نوحه‏خوانى.نوحه‏گرى بر مرده،رسم جاهلیت‏بوده است و كارى مكروه است،[15] مگر براى معصومین‏«ع‏»كه نوحه و گریه بر آنان از شعائرمهم و از عوامل نشر فضیلتها و احیاى یاد اسوه‏هاى كمال است و خود امامان برسید الشهدا«ع‏»مى‏گریستند و امر به نوحه‏خوانى مى‏كردند.بر جعفر طیار و حمزه‏سید الشهدا نوحه‏خوانى شد.آنچه كه از كراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحه‏گرى وزشت بودن اجرت نوحه‏گر در روایات یاد شده،ناظر به نوحه‏گریهاى جاهلى است كه‏آمیخته به باطل و گاهى حرام بود.[16]در فرهنگ عزادارى براى امام حسین،نوحه به نوعى خاص از شعر مرثیه مى‏گویند كه‏در مجالس به صورت جمعى اجرا مى‏شود.«اشعار نوحه را براى سینه زدن مى‏ساختند،یكى نوحه مى‏خواند و دیگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحه‏خوان سینه مى‏زدند.ولى‏اشعار مرثیه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گریه افكندن و اظهار تاسف‏شنوندگان بر قتل شهداى كربلا مى‏خواندند و عنوان روضه نداشت.»،[17]«...از معروفترین‏شعراى عصر قاجار كه مرثیه و نوحه ساخته‏اند، مى‏توان یغماى جندقى و وصال شیرازى‏را نام برد».[18] این شیوه در بین عربها هم متداول است و سبك مرثیه سرایى و نوحه‏خوانى‏بر سالار شهیدان مخصوص است.با توجه به گستردگى این مراسم و رواج آن در طول‏سال،حتى در سوگ امامان دیگر،ضرورت دارد كه سروده‏هاى ناب و نوحه‏هاى صحیح ودور از تحریفها و دروغها پدید آید و فرهنگ عاشورا در قالب نوحه نیز ترویج گردد ونوحه خوانان نیز،بیش از هدف قرار دادن گریه،نشر فضیلتهاى اهل بیت را هدف قرار دهند.[19]

*********
نوحه‏خوان

كسى كه در ایام سوگوارى امامان براى دسته‏هاى سینه‏زن یا زنجیر زن،اشعار مصیبت‏و نوحه و مرثیه را با آهنگ مخصوص مى‏خواند و عزاداران به آهنگ او سینه و زنجیر مى‏زنند.[20]

*********
نوحه‏سرا

محل نوحه،عزاخانه،ماتمكده،ماتم‏سرا،غمكده.[21] همچنین به كسى كه اشعار نوحه ومرثیه مى‏سراید«نوحه سرا»گویند،یعنى سراینده نوحه.

*********
نهر علقمه

نهر علقمه یا علقمى،نهرى بوده كه از فرات منشعب شده و آب زلال آن را به منطقه‏كربلا و سرزمینهاى اطراف آن مى‏رسانده است.نسبت علقمى به شخص است،جدمؤید الدین علقمى وزیر،حفر كننده آن نهر بوده است.[22] در مرثیه‏ها،شهادت عباس بن‏على‏«ع‏»را كنار نهر علقمه یاد مى‏كنند(كنار نهر علقمه،افتاد دست عباس).

*********
نهضت‏یا شورش؟

حركت امام حسین‏«ع‏»كه بصورت امتناع از بیعت با یزید و هجرت به مكه و از آنجا به‏كربلا بود،حركتى الهام گرفته از قرآن و سنت پیامبر«ص‏»و بر اساس عمل به تكلیف دربرابر حكومت جور و ولایت فسق و براى مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهلیت بود(-اهداف نهضت عاشورا).این از مجموعه سخنان و خطبه‏هاى آن حضرت و ماهیت‏قیام وى و عملكرد امویان روشن است و چون مبتنى بر اصل‏«ولایت صالحان‏»و فلسفه‏سیاسى ناب اسلام بود و آن حضرت،صرفا براى قیام به وظایف امامت و نهى از منكر واحیاى سیره پیامبر«ص‏»دست به آن حركت زد،حركت او یك‏«نهضت مكتبى‏»تلقى‏مى‏شود.اما هواداران بنى امیه،چه در آن زمان و چه قرنهاى بعد و حتى عصر حاضر،كوشیده‏اند كه حركت آن حضرت را نوعى شورش،آشوب، فتنه‏انگیزى،ایجاد تفرقه درامت و تمرد از خلافت معرفى كنند و در كشتن او،حق را به جانب یزید بدهند كه یك‏شورشگر بر ضد خلافت مركزى را كشته است.در این مورد،به احادیثى هم استنادمى‏كنند كه رسول خدا«ص‏»به كشتن كسى كه یكپارچگى امت را به هم زند فرمان داده‏است و مى‏گویند:«قتل الحسین بسیف جده‏».در حالى كه حدیث،بر فرض صحت‏مخصوص جایى است كه حكومتى اسلامى و حاكمى متعهد و عادل باشد و كسى یاكسانى بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنه‏گرى كنند.اما نه حكومت امویان مشروع بود، نه‏بیعت مردم آزادانه و به اختیار بود،نه حكام،به دین و عدل رفتار مى‏كردند و نه از ارتكاب‏فسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نوامیس مسلمانان پاك،از تعرض وستم یزید و عمال او مصون بود.بنابر این جهاد بر ضد چنین حكومتى،تكلیف دینى امام‏حسین‏«ع‏»بود.
گر چه امام مى‏دانست كه در آن شرایط،به پیروزى نظامى سریع دست نمى‏یابد،اما بازچنان نبود كه بى‏فكر و برنامه و بدون نقشه خود را به كشتن دهد.نتایج مقطعى و درازمدت آن حركت‏خونین در آگاهانیدن مردم و افشاى چهره ظلم و ایجاد انگیزه مبارزه درمردم و حفظ دین از نابودى و بالاتر از همه‏«عمل به وظیفه‏»آن حضرت را به قیام واداشت‏و اینها براى آن امام،«فتح‏»به شمار مى‏رفت،هر چند خون خود و یارانش در این راه،ریخته مى‏شد.چون مى‏دانست كه به هر تقدیر او را خواهند كشت،براى نحوه شهادت‏برنامه ریزى كرد تا به مؤثرترین صورت و الهام بخش‏ترین شكل در آید.در واقع،سلاح‏او«شهادت‏»بود و در استراتژى او«خون‏»،بر«شمشیر»پیروز شد.

*********
نى،نیزه

نى،گیاهى آبى داراى ساقه میان كاواك و راست.ساقه آن میان تهى و به ضخامت‏انگشتى یا بیش از آن است و رنگ آن غالبا زرد است...و هر لوله مانندى كه میان تهى‏باشد،مزمار،ناى. نیزه سلاحى معروف كه چوبى باریك است و استوانه‏اى شكل،مانند نى‏كه در سر آن پیكانى نصب كرده‏اند،به عربى رمح گویند.به معناى پرچم و رایت هم آمده‏است.[23] در عاشورا،هم به عنوان سلاح جنگ به كار گرفته مى‏شد،هم سر شهدا را بر نوك‏نیزه‏ها كردند و به دربار بردند و در شهرها گرداندند.به قول محتشم:
روزى كه شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد زكوهسار
در كاربرد ادبى،نى به جاى نیزه هم به كار مى‏رود.به گفته جودى:
اى رفته سرت بر نى،وى مانده تنت تنها
ماندى تو و بنهادیم ما سر به بیابانها
نیز نوعى قرینه سازى ادبى میان نى و نینوا به كار مى‏رود.به گفته فرید:
سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا مى‏ماند اگر زینب نبود

*********
نینوا

شهادتگاه امام حسین‏«ع‏».نام منطقه‏اى در كوفه و شرق دجله و شرق كربلا،ازروستاهاى منطقه طف.«نینوا یك سرى تپه‏هاى باستانى است كه كشیده شده و تا مصب‏نهر علقمه امتداد مى‏یابد.قریه‏«یونس بن متى‏»است و آن حضرت از میان مردم این منطقه‏بیرون آمده است[24].نینوا امروز به‏«باب طویرج‏»معروف است كه در شرق كربلا قرار گرفته‏است.»[25] «ناحیه‏اى در سواد كوفه كه كربلا از آن ناحیه است.نام قصبه موصل و نام شهرى‏كه یونس علیه السلام به آنجا جهت دعوت كردن مردم آن شهر رفته بود.»[26] وقتى حسین بن‏على‏«ع‏»به این منطقه رسید به سوارى برخورد كه نامه ابن زیاد را براى حر آورده بود.
مضمون نامه این بود:حسین را محاصره كن و در سرزمین بى‏آب و علفى فرود آر.كمى‏پیشتر رفتند تا به زمین كربلا رسیدند و فرود آمدند.[27]در ادبیات عاشورا،نسبت به نى و نینوا نیز تعابیر عاطفى و عرفانى فراوانى ساخته و به‏كار برده‏اند و صحراى كربلا را پر از نواى حقجویى و حقگویى دانسته‏اند.
از آن آتش كه نمرود زمان در جان ابراهیمیان افكندبه دشت‏«نینوا»،ناى حقیقت از«نوا»افتاد.
ولى...مرغ شباهنگ حقیقت،از نواى ناله‏«حق،حق‏»نمى‏افتد.[28]

پی نوشتها:

1- تحریر الوسیله،امام خمینى(ره)،ص 237.
2- فرهنگ فارسى،معین.
3- همان،ج 44،ص 278.
4- سفینة البحار،ج 1،ص 377.
5- امالى صدوق،ص 124.
6- با استفاده از«انقلاب تكاملى اسلام‏»،ص 824 با تلخیص.
7- ر.ك:«تاریخ طبرى‏»،ج 4،ص 300،298،و 299(طبع قاهره،1358 ق).
8- الكامل،ابن اثیر،ج 2،ص 558.
9- الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 177.
10- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 175.
11- الكامل،ج 2،ص 560.
12- سفینة البحار،ج 1،ص 136،الكامل،ج 2،ص 567.
13- بحار الانوار،ج 45،ص 21.
14- لغت‏نامه،دهخدا.
15- بحار الانوار،ج 79،ص 88.
16- به روایات مربوط به تعزیه و ماتم و نوحه در بحار الانوار،ج 79،ص 71 تا 113 مراجعه كنید.
17- موسیقى مذهبى ایران،ص 7.
18- همان،ص 29.
19- نگرشى به مرثیه سرایى در ایران،عبد الرضا افسرى،بررسى گسترده‏اى از سابقه این كار در ایران و انواع مرثیه‏سراییها دارد.
20- لغت‏نامه،دهخدا.
21- همان.
22- موسوعة العتبات المقدسه،ج 8،ص 32 و 38.
23- لغت‏نامه،دهخدا.
24- آثار البلاد و اخبار العباد،قزوینى،ص 55(چاپ امیر كبیر).
25- الحسین فى طریقه الى الشهاده،ص 136.
26- لغت‏نامه،دهخدا.
27- مقتل الحسین،مقرم،ص 227.
28- قبله این قبیله،ص 73.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:50
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

وارث

ارث برنده،میراث دار،كسى كه مال،خانه،زمین،صفات یا افتخاراتى را از پدر یااجداد و گذشتگان به ارث مى‏برد.هم نام زیارتنامه‏اى است معروف،كه سید الشهدا«ع‏»رابا آن زیارت مى‏كنند.مرحوم‏«ابن قولویه‏»سند آن را به جابر جعفى از اصحاب امام صادق‏علیه السلام رسانده كه وى آن را از آن حضرت روایت كرده است و با جمله‏«السلام علیك‏یا وارث آدم صفوة الله...»شروع مى‏شود.[1] و هم لقب سید الشهدا«ع‏»است كه در ادعیه وزیارات،از آن حضرت به عنوان وارث آدم،وارث نوح،وارث ابراهیم،وارث موسى،وارث عیسى،وارث محمد،وارث على،و وارث حسین...یاد شده است.[2]وراثت‏حسین بن على‏«ع‏»از انبیا و اوصیا،براى آن است كه خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت،سر لوحه دعوت همه انبیاى الهى بوده است و«كربلا»
تجلى این خط ممتد درگیرى حق و باطل است.«عاشورا،حضور مجدد آدم و نوح وابراهیم و موسى و عیسى-على نبینا و آله و علیهم السلام-است در قله فریادگرى وهدایت.این كه حسین را وارث آدم‏«ع‏»مى‏خوانیم و زیارت‏«وارث‏»را با سلام بر آن‏پیمبران الهى آغاز مى‏كنیم براى همین است،یعنى نقطه اتصال همه حركتهاى الهى وانقلابهاى خدایى،به صورت تجسم دوباره آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسى وعیسى و محمد و على و فاطمه و امام حسن(علیهم السلام)در لحظه‏هاى خورشیدى‏عاشورا و واقعیت‏سرشار كربلا....»[3]در متن زیارتنامه‏ها نیز به وارث بودن حسین بن على‏«ع‏»نسبت به خط انبیا اشاره شده‏است:از جمله: «اكرمته بطیب الولادة و اعطیته مواریث الانبیاء»[4] و بر اساس آیه‏«لقدارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...»[5] چون بر پایى‏قسط و عدالت اجتماعى، رسالت همه انبیا و میراث مشترك رسولان الهى است،حسین بن‏على‏«ع‏»هم كه وارث همه انبیاست،پس وارث خط قسط و عدل آنان نیز مى‏باشد و قیام‏كربلا،از جمله دعوت به عدل و مبارزه با بى عدالتى و ستم را هم در سرلوحه دعوت واهداف خویش دارد.از این رو،منكرهاى اجتماعى و اقتصادى را هم باید در شمارمنكراتى كه آن حضرت براى مقابله با آنها قیام كرد، به حساب آوریم،كه لازمه وراثت‏عدل و قسط انبیاست.

*********
واعظ

موعظه كننده،سخنران،اندرزگو،كسى كه در مجالس حسینى و در مناسبتهاى مختلف‏دینى به منبر رفته و به موعظه و صحبت مى‏پردازد و در پایان هم مصیبت‏مى‏خواند.منبرى.این لقب، همواره با احترام آمیخته بوده است و خود واعظ،اهل‏تعهد و وارستگیهاى اخلاقى و تاثیر گذارى در نفوس و دلهاى مستمعین بوده است.
لقب واعظ،در آغاز نام تعدادى از خطباى گذشته به كار مى‏رفته است،مثل واعظ كاشفى، واعظ قزوینى و....

*********
واقعه حره

واقعه حره،قیام مردم مدینه بر ضد حكومت‏یزید بود.پس از شهادت حسین بن‏على‏«ع‏»،ظلم و فسق یزید فراگیرتر و آشكارتر شد و مردم فساد دستگاه حاكم و ظلم‏عمال او را دیدند و در مدینه،آگاهان از اوضاع،مردم را به زشتكاریهاى حكام آگاه‏ساختند.والى مدینه در آن زمان، «عثمان بن محمد بن ابى سفیان‏»بود.اهل مدینه علیه اوشوریدند و او و مروان و دیگر امویان را از مدینه بیرون كردند و با«عبد الله بن حنظله‏»
بیعت كردند.خبر قیام مردم مدینه،با گزارش مروان به گوش یزید رسید.وى سپاهى انبوه‏را تحت فرمان‏«مسلم به عقبه‏»[6]به مدینه گسیل داشت.[7] مهاجمان در منطقه‏«حره واقم‏»
فرود آمده،به مدینه تاختند و سه روز به كشتار و غارت پرداخته و به نوامیس مسلمانان‏تجاوز كردند.مردم به حرم پیامبر«ص‏»پناه بردند.لشكریان یزید،حرمت‏حرم را نگه‏نداشتند و با اسبها به داخل حرم آمدند و مردم را قتل عام كردند.كشتگان این واقعه هزاران‏نفر بودند.از جمله‏«عبد الله بن جعفر نیز در این حادثه شهید شد.واقعه حره در 28 ذیحجه‏سال 63 هجرى اتفاق افتاد.یزید،دو ماه نیم پس از این حادثه مرد.[8]این قیام كه به قیام حره،حره واقم،قیام اهل مدینه و...هم معروف است،از پیامدهاى‏حادثه عاشورا محسوب مى‏شود و افشاگریهاى اهل بیت و اقامه عزا در مدینه و انگیزشهاى‏زینب كبرى،در بذر پاشى آن مؤثر بوده است.[9] «حره‏»به سرزمینهاى پر سنگلاخ كه پر از سنگهاى سیاه و سوخته باشد گفته مى‏شد. درمناطقى از جمله اطراف مدینه از این حره‏ها وجود داشت و براى هر كدام نام بخصوصى‏هم بود،به تناسب كسانى كه در آن منطقه مى‏زیستند.[10] هم اكنون نیز در مدینه بزرگ،بقایاى اندكى از آنها به چشم مى‏خورد.

*********
وفا

از الفباى فرهنگ عاشورا«وفا»است و در قاموس شهداى كربلا جایگاه بلندى دارد.
وفا به معناى عمل به پیمان و ایستادگى بر سر قول و عهد و عمل به وظایف انسانى واسلامى در قبال دیگرى،بخصوص‏«امام‏»و از برترین خصلتها و نشانه جوانمردى،خداباورى،شرافت نفس و صدق و راستى است.به فرموده على‏«ع‏»:«اشرف الخلایق‏الوفاء».[11]عاشورا،صحنه وفا از یك سو و بى وفایى از سوى دیگر بود.سید الشهدا«ع‏»در مسیركوفه،پس از شنیدن خبر شهادت نماینده‏اش قیس بن مسهر،با خواندن آیه‏«رجال صدقواما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»(احزاب/23)
مقام وفاى او را بر شمرد.شب عاشورا نیز،یاران خویش را صادقترین و با وفاترین یاران‏معرفى كرد(لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى...).آنان نیز در چند نبوت،وقتى‏امام یعت‏خویش را برداشت و از آنان خواست كه بروند،یكصدا اعلام وفادارى كردند وامام خویش را تنها نگذاشتند.عباس بن على‏«ع‏»امان نامه دشمن را رد كرد و برادر را تنهانگذاشت.روز عاشورا نیز با لب تشنه به فرات رفت،اما با یاد عطش سید الشهدا و اطفال،آب ننوشید.
بر خلاف جمعى از كوفیان كه بى‏وفایى كردند و پس از نامه نوشتن و دعوت كردن،به‏جنگ آن حضرت آمدند،عده‏اى هم جان بر سر پیمان باختند و فداى حسین‏«ع‏»شدند:وعلى الارواح التى حلت بفنائك...»[12] امام حسین‏«ع‏»در خطبه‏هاى طول راه و روز عاشورابه‏«غدر»، «خذلان‏»،«نقض عهد»«خلع بیعت‏»،«نكث‏»«غرور»،و...كوفیان اشاره كرده،آنان را بر نقض بیعت و پیمان شكنى نكوهش كرده است.
سید الشهدا«ع‏»،خود بر پیمان خویش با خدا وفا كرد.در زیارتنامه او به تعبیراتى‏همچون‏«اشهد انك قد بلغت و نصحت و وفیت و اوفیت‏»[13] بر مى‏خوریم.از زیارتنامه‏حضرت عباس‏«ع‏»نیز مى‏خوانیم:«و اشهد انك...ممن وفى ببیعته و استجاب له دعوته‏و اطاع ولاة امره...»[14] و عاشورائیان میثاق با خون شهدا مى‏بندند كه راه و پیامشان رافراموش نكنند.
مبادا عهد خود را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم

*********
وقف

در اصطلاح شرعى عبارت است از«تحبیس مال و تسبیل منفعت و ثمره‏»،یعنى منافع‏زمین، ملك یا وسیله‏اى را به خاطر خدا براى مقصود معینى و استفاده خاصى اختصاص‏دهند و با نگهداشتن دائمى اصل مال،بهره‏ورى از منافع آن در جهت‏خیرات و خدمات‏صرف شود و نوعى كمك رسانى و خیر اندیشى نسبت به مردم است،با انگیزه‏هاى دینى.
چنین مال یا زمین یا جنسى را«موقوفه‏»مى‏نامند.منافع و استفاده از موقوفات،بایدطبق وقفنامه و نظر واقف انجام گیرد و تخلف از آن گناه و خیانت است.وقف،نوعى صدقه جاریه است كه براى دراز مدت،عموم مردم از آن بهره‏مند مى‏شوند و حتى‏پس از فوت واقف نیز، ثواب آن به روح او مى‏رسد.همواره افراد متمكن براى‏باقى گذاشتن خیرات،اقدام به وقف مى‏كردند و از همین رهگذر،مساجد،مدارس،تكیه‏ها،آب انبارها،كتابها،كتابخانه‏ها، بیمارستانها و امور خیریه بسیار پدید مى‏آمد.
براى اداره موقوفه‏هایى كه وقف مساجد،مدارس،حرمها،زیارتگاهها و اقشار خاصى‏شده، تشكیلات ادارى پیدا شد تا آنها در مورد خود صرف شود و از حیف و میل و سوءاستفاده جلوگیرى گردد.[15]علاقه‏مندان به اهل بیت و ائمه،بویژه محبان سید الشهدا«ع‏»،مال و املاك بسیارى را درطول تاریخ بر اساس این سنت‏حسنه،وقف ابا عبد الله‏«ع‏»كرده‏اند كه در آمد حاصله از این‏املاك،صرف امام حسین‏«ع‏»و برپایى مجالس عزاى حسینى،نوحه خوانى،بنا و تعمیرحرمها و بقاع متبركه،زوار و خدام آن حضرت،كمك به بینوایان و اطعام مستمندان ومحرومان مى‏شود.موقوفات امام حسین‏«ع‏»،بودجه مردمى عظیمى است كه همیشه وهمه جا پشتوانه زنده نگهداشتن نام و یاد عاشورا و اهل بیت‏«ع‏»بوده است.به بركت‏مجالس حسینى و تبلیغات دینى كه در آنها مى‏شود،اسلام و احكام الهى زنده مى‏ماند وجانبازیها و ایثارگریهاى حسین بن على‏«ع‏»و یارانش،به مردم درس عزت و آزادگى‏مى‏دهد.این گونه وقفها، كه با صدق نیت و خلوص و اعتقادى پاك انجام مى‏گیرد و تامین‏كننده هزینه بسیارى از مراسم و سنتهاى دینى است،هم روحیه یاریگرى و مردم‏دوستى وحب اهل بیت را تقویت مى‏كند و هم نشانه خلوص و عشق به خاندان پیامبر«ص‏»است وهمیشه ارزش و داست‏خاصى داشته است.وقف،گاهى در حال حیات اشخاص انجام‏مى‏گیرد،گاهى وصیت مى‏كنند كه پس از فوتشان بخشى از مال،صرف عزادارى امام‏حسین‏«ع‏»یا امور خیریه دیگر شود.مبناى چنین كار خیرى،احادیثى است كه تشویق به‏انجام كارهایى مى‏كند كه سود آن به مردم مى‏رسد.از قبیل:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث:صدقة جاریة،و علم ینتفع به او ولد صالح یدعو له‏»[16] و همین فرهنگ،سبب پدیدآمدن مدرسه‏هاى عظیم و كتابخانه‏هاى غنى و مساجد و حسینیه‏ها و مراسم پر شكوه گشته‏است.در آنچه به موقوفات ابا عبد الله‏«ع‏»و عاشورا مربوط مى‏شود،نكات جالبى وجوددارد كه مشاركت مردمى را در هزینه اقامه مجالس عزا براى آن حضرت مى‏رساند.دربرخى وقفنامه‏ها مثلا در آمد املاكى در كاشان وقف شده است‏«براى تعزیه حضرت‏خامس آل عبا...كه همه ساله به مصرف تعزیه‏دارى آن سرور رسیده شود،از پول‏روضه خوان و آش و حلوا و تنباكو و قهوه و چاى به هر نحو كه صلاح دانند...».[17]

*********
هجرت

در بسیارى از نهضتها«هجرت‏»،نقش عمده داشته است.در نهضت عاشورا نیزسید الشهدا«ع‏»از مدینه جدش به مكه و از آنجا به كربلا هجرت كرد.همچنان كه رسول‏خدا از مكه به مدینه هجرت نمود و آن هجرت،مبدا تحول در وضع مسلمانان و سر آغازتاریخ گشت، هجرت امام حسین‏«ع‏»نیز در زنده كردن دین پیامبر تاثیر بسزا داشت ومحرم آغاز سال هجرى قمرى حساب شد و هر دو هجرت بخاطر دین و بقاى رسالت‏بود.همچنانكه حضرت موسى هجرت كرد و از مصر با حالت‏خوف بیرون رفت(فخرج‏منها خائفا یترقب-قصص/21) چون گروه فرعونى در فكر كشتن موسى بودند،سید الشهدا«ع‏»نیز مخفیانه و خائفانه از جوار قبر رسول خدا«ص‏»كوچید و راه مكه را درپیش گرفت،در حالى كه همان آیه را مى‏خواند.[18] هجرت از مكه نیز براى فرار از مرگ‏تحمیلى بود كه یزید مى‏خواست بر او تحمیل كند و رو به شهادتى رفت كه خونش‏ثمر بخش باشد،آنگونه كه هجرت رسول خدا«ص‏»نیز،خنثى كننده توطئه كسانى بود كه‏در«لیلة المبیت‏»به قصد كشتن او به خانه‏اش ریختند،اما آن حضرت راه غار ثور و سپس‏مدینه را پیش گرفته بود.
هجرت،لازمه هر نهضت عاشورایى و انقلاب مكتبى است،هم دل كندن از زندگى وحیات مادى و دست‏شستن از جان در راه هدف،هم كوچیدن از خاك،خانه،اقوام و همه‏دلبستگیها و تعلقات است.هجرت،هم مهاجر را پخته و آبدیده مى‏كند،هم افق افكار راگسترده مى‏سازد،هم مناطق هجرت را از تحول و دگرگونى برخوردار مى‏كند.هجرت امام‏خمینى نیز از نجف به فرانسه،انقلاب اسلامى را در سطح جهان مطرح ساخت و پیام‏نهضت را به همه جا رساند.امام امت تصمیم داشت اگر هیچ كشورى اجازه ورود ندهد،سوار بر كشتى شده و دریاها را در نوردد و پیام مظلومیت ملت ایران را به گوش جهانیان‏برساند.سفرهاى تبلیغى مبلغان دینى در طول سال،بویژه در ایام محرم و رمضان نیز نوعى هجرت است.

*********
هر روز عاشورا...كل یوم عاشورا

هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله
این شعر كه در چاووش خوانیهاى كاروانهاى مسافر كربلا خوانده مى‏شد،بر گرفته ازكلام امام حسین‏«ع‏»هنگام خروج از مكه و حركت به سوى مسلخ عشق،كوفه وكربلاست:«الا...و من كان باذلا فینا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانى‏راحل مصبحا ان شاء الله‏»[19] كه دعوتى بود به آنكه هر كس آماده فدا كردن خون و جان ومهیاى دیدار خداست،سحرگاهان همراه امام حركت كند.دعوت به خط شهادت و ایثار،در مرام حسینیان و عاشورائیان نهفته است و كربلا و زیارت مرقد سید الشهدا«ع‏»،رمز این‏دل سپردن به كعبه عشق و مناى شهادت است.
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد سر همراهى ما،بسم الله

*********
هفتاد و دو تن

معروف است كه تعداد یاران و همراهان سید الشهدا«ع‏»كه روز عاشورا در ركاب آن‏حضرت شهید شدند،هفتاد و دو تن بود.اما در منابع مختلف،آمار كشته شدگان و سرهاى‏شهدا كه بین قبایل مختلف تقسیم و به كوفه حمل شد،بیش از آن را نشان مى‏دهد،حتى تانود نفر هم یاد شده است.در اسامى آنان نیز اختلافهایى دیده مى‏شود.اما در هر صورت،هفتاد و دو،رمز آن فدائیان راه خدا در ركاب حسین‏«ع‏»است و در زبان عارفانه شاعران،كربلا مناى عشق محسوب مى‏شود كه امام،هفتاد و دو قربانى به پیشگاه خدا هدیه نمود وخود،قربانى عظیم آن قربانگاه بلا و ابتلا بود.در تاریخ انقلاب اسلامى نیز،تعداد شهداى‏دفتر حزب جمهورى اسلامى كه در هفتم تیر سال 1360 ش.در كربلاى‏«سرچشمه‏»باانفجار بمب توسط منافقین به شهادت رسیدند،هفتاد و دو تن بود و سید الشهداى آن‏گروه،شهید مظلوم آیة الله بهشتى بود.

*********
هل من ناصر

آیا یارى كننده‏اى هست؟فریاد استغاثه و یاریخواهى امام حسین‏«ع‏»در روز عاشوراپس از شهادت همه یاران،فرزندان و خویشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به‏خیمه‏هاى اهل بیت را داشت و صداى آنان به گریه و فغان بلند بود،امام حسین‏«ع‏»اینگونه‏استغاثه كرد،شاید غیرت شنوندگان را برانگیزد تا مانع هجوم لشكریان به حریم حرم‏شوند.
نداى‏«هل من ناصر»حسین‏«ع‏»هنوز و همیشه در گوش تاریخ طنین انداز است ووجدانهاى بیدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مى‏خواند و به نصرت دین‏خدا و یارى ولى خدا مى‏طلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجت‏خدا رابشنود ولى پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسین‏«ع‏»در مسیر كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان دعوت به یارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانه‏آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود:پس از منطقه دور شوید تا مرا نبینید و صداى‏مرا نشنوید كه به عذاب الهى گرفتار مى‏شوید:«فانطلقا فلا تسمعالى واعیة و لا تریالى سوادافانه من سمع واعیتنا او راى سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا كان حقا على الله عز و جل ان یكبه‏على منخریه فى النار».[20]«ز عاشوراى آن سال به خون آغشته تا اكنون‏هماره،همچنان فریاد«هل من ناصر»ش در سینه تاریخ،پا برجاست‏از آن فریاد دعوتگر كه در«متن زمان‏»جارى است‏و پیغامش،شعار شور و بیدارى است، میان حق و باطل،«داد»با«بیداد»،نبردى جاودان برپاست.
در این میدان و این پیكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست.
این جمله كه بصورت‏«هل من ناصر [21] ینصرنى‏»شهرت یافته است،در منابع تاریخى‏دقیقا به همین صورت نیست و با اندك تفاوتى یا با عبارتهاى دیگرى نقل شده است،ازقبیل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد یخاف الله فینا؟هل من مغیث‏یرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ینصرنا...»،[22]«هل من ذاب یذب عن حرم‏رسول الله؟»،[23]«اما من مغیث‏یغیثنا لوجه الله؟»،[24]«هل من ناصر ینصر ذریته الاطهار؟»[25] وعبارتهاى دیگر.

*********
هیئت

نوعى تشكل مذهبى،بر محور عزادارى براى سید الشهدا و ائمه علیهم السلام.
مجموعه‏هایى از مردم هر محله،در شهرها یا روستاها كه براى سوگوارى و روضه‏خوانى‏نسبت به امام حسین‏«ع‏»بویژه در ایام عاشورا تشكیل مى‏شود.هیئت،سنتى دیر پا ومردمى است و با بودجه علاقه‏مندان به امام حسین‏«ع‏»تشكیل مى‏یابد.در طول سال هم‏فعالیت مى‏كند و جلسات هیئت برگزار مى‏گردد.اما روز عاشورا،براى سینه‏زنى وعزادارى از حسینیه یا محله بیرون مى‏آیند و به حرمها و امامزاده‏ها و تكیه‏ها مى‏روند.هرهیئت،نام خاص و پرچم و علامت ویژه دارد.هیئتهاى عزادارى،گاهى متوسلین به یكى‏از ائمه یا شهداى كربلا هستند.هیئت،كه نوعى سوگوارى گروهى است،در قدیم هم رایج‏بوده و شیعیان بصورت جمعى نوحه‏خوان و با تشكیلات طعام،به زیارت قبر حسین‏«ع‏»
مى‏رفتند.امام صادق‏«ع‏»به فائد حناط كه خبر اینگونه زیارتهاى جمعى را باز مى‏گفت،فرمود: هر كس قبر حسین‏«ع‏»را زیارت كند،در حالى كه به حق او آشنا باشد،خداوند،گناهان گذشته و آینده او را مى‏آمرزد.[26]

*********
هیهات منا الذلة

شعار عاشورایى حسین بن على‏«ع‏»و شعار همه آزادگانى كه زیر بار ظلم نمى‏روند وسلطه جباران را نمى‏پذیرند.به معناى‏«ذلت از ما دور است‏»و جمله‏اى است كه امام‏حسین‏«ع‏»در یكى از خطبه‏هایش روز عاشورا بیان فرمود،خطبه‏اى با آغاز«تبا لكم ایتهاالجماعة...»كه چون همان روز نیز اصرار داشتند آن حضرت را به تسلیم و بیعت وادارند،حضرت نپذیرفت و حیات ذلت‏بار در سایه حكومت‏یزید و ابن زیاد را با كرامت دودمان‏پیامبر و شرافت زندگى مؤمنانه منافى دانست و سر دو راهى مرگ شرافتمندانه یا زندگى‏ذلیلانه،«شرافت‏شهادت‏»را برگزید: «الا و ان الدعى بن الدعى قد تركنى(ركزنى)بین‏السلة و الذلة،و هیهات له ذلك منى،هیهات منا الذلة،ابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون‏و حجور طهرت و جدود طابت و انوف حمیة و نفوس ابیة ان یؤثر طاعة اللئام على مصارع‏الكرام‏»[27].
این نوع نگرش به زندگى،تعلیم مكتب است كه انسان باید سر دو راهى شهادت یاذلت،عزت شهادت را برگزیند و زندگى زیر ستم را مرگ بداند.حضرت على‏«ع‏»درجنگ صفین،وقتى دید كه سپاه معاویه بر شریعه فرات دست‏یافتند و یاران او در مضیقه‏آب قرار گرفتند و چه بسا ذلیلانه تسلیم شوند،در خطبه‏اى آنان را تشویق كرد كه‏شمشیرها را با خون دشمن سیراب سازند تا خود سیراب شوند،مرگ،در زندگى ذلیلانه‏است و زندگى در مرگ قاهر و پیروز«فالموت فى حیاتكم مقهورین و الحیاة فى موتكم‏قاهرین‏».[28] این فرهنگ،در خط حماسه علوى و حسینى متبلور است و سرمایه زندگى باكرامت به شمار مى‏رود.امام خمینى‏«ره‏»نیز در برابر تهدیدهاى استكبار جهانى،در پیام‏خویش فرمود:«هیهات كه امت محمد«ص‏»و سیراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران‏وراثت صالحان،به مرگ ذلت بار تن در دهند و هیهات كه خمینى در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشركان و كافران به حریم قرآن كریم و عترت رسول خدا و امت محمد«ص‏»وپیروان ابراهیم حنیف،ساكت و آرام بماند و یا نظاره‏گر صحنه‏هاى ذلت و حقارت‏مسلمانان باشد.»[29]
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر كنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده‏اند
اى مرگ،همتى كه نخواهیم این قیود
اكنون كه دیده هیچ نبیند به غیر ظلم
باید ز جان گذشت،كزین زندگى چه سود؟[30]
سید الشهدا«ع‏»در پاسخ برخى از افراد سپاه كوفه كه از او مى‏خواستند گردن به حكومت وفرمان یزید بنهد تا سالم بماند،فرمود:«لا و الله!لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرارالعبید(لا افر فرار العبید)».[31] اینگونه تسلیم شدن را ذلتى برده‏وار مى‏داند و نمى‏پذیرد. ابونصر بن نباته،در باره این دیدگاه حسین‏«ع‏»سروده است:«و الحسین الذى راى الموت فى‏العز حیاة و العیش فى الذل قتلا»[32]حسین‏«ع‏»كسى است كه مرگ همراه عزت را«زندگى‏»
دید و زندگى در ذلت و خوارى را«مرگ‏».

*********
یا حسین‏«علیه السلام‏»

سوزناكترین ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شیعه كربلایى با آن ندا،سید الشهدا راصدا مى‏زند،ندایى كه قلبهاى عاشق حسین‏«ع‏»را به هم متصل مى‏كند و حسینیان را زیرخیمه‏«ذكر»گرد مى‏آورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پیشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرایان عاشورا مى‏درخشد و مى‏شكفد.نداى شوق آمیزى كه صحابى‏بزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطیه بر سر تربت‏حسین‏«ع‏»آمد و بیهوش‏شد،چون عطیه آب به صورتش پاشید و به هوش آمد،سه بار گفت:«یا حسین!یا حسین!
یا حسین!»آنگاه گفت:«احبیب لا یجیب حبیبه؟»و سپس به زیارت ابا عبد الله علیه السلام‏پرداخت.

*********
یاد امام حسین‏«علیه السلام‏» ،هنگام آب نوشیدن

شهادت تشنه كامانه امام حسین‏«ع‏»،چنان داغ و غم سنگینى بر دلها نهاده است كه‏مى‏سزد با دیدن هر نهر و چشمه و با نوشیدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آن‏حضرت،یاد شود، چرا كه آب،یاد آور آن عاشوراى عطش ریز و آن كامهاى تشنه‏عاشورائیان شهید است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر آنكه‏حسین بن على را به یاد مى‏آوردم‏»و نیز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسین و لعن‏قاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة‏»[33] هر كه آب بنوشد و حسین‏«ع‏»را یادكند و قاتل او را لعن نماید،براى او هزار حسنه نوشته مى‏شود و هزار گناه از او محومى‏گردد.از این رو،شیعه،هنگام نوشیدن آب، بر حسین بن على سلام مى‏دهد و مى‏گوید:
سلام بر لب تشنه‏ات،یا حسین،سلام الله على الحسین و اصحابه.نیز در سقاخانه‏ها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ایام محرم،مى‏نویسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بریزید كن‏»یا«بنوش به یاد لبهاى تشنه حسین‏».از زبان خود سید الشهدا هم نقل شده كه‏فرمود:
شیعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى
او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى[34]
امام سجاد«ع‏»نیز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه یاد مى‏كرد و مى‏گریست وهر گاه هنگام افطار غذا مى‏آوردند یا نگاهش به آب مى‏افتاد،مى‏گریست و مى‏فرمود:«قتل‏ابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا»[35] و نیز هر گاه قصابى را مى‏دید كه‏مى‏خواهد گوسفندى سر ببرد،مى‏گفت آبش بدهید،پدرم را با لب تشنه سر بریدند.این‏یاد كرد پیوسته از شهادت مظلومانه حسین‏«ع‏»با لب تشنه،احیاى خاطره آن روز پر حادثه‏است.

*********
یاد یحیى‏«علیه السلام‏»

میان ماجراى شهادت امام حسین‏«ع‏»و برخى پیامبران،شباهتهایى وجود دارد.ازجمله میان آن حضرت و حضرت یحیى بن زكریا،سر یحیى را در طشت طلا نهاده،نزد زن‏بد كاره‏اى هدیه فرستادند.[36]سر سید الشهدا را نیز پس از شهادت نزد ابن زیاد و یزیدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون یحیى،بخت النصر را بر آن قوم‏مسلط ساخت كه هفتاد هزار از آنان را كشت.[37]خداوند به پیامبر اكرم‏«ص‏»وحى فرمود:
در مقابل قتل یحیى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهم‏كشت.[38] آنگونه كه سر یحیى را در طشت نهادند،حسین بن على را هم در كربلا ذبح‏كردند.[39]شاید به خاطر این شباهتها با پیامبران و حضرت زكریا بود كه سید الشهدا در مسیركربلا،در هر منزلى كه فرود مى‏آمد یا از آن كوچ مى‏كرد،از یحیى بن زكریا یاد مى‏كرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنیا همین بس كه سر یحیاى پیامبر،به یكى از زنان‏زنا كار بنى اسرائیل هدیه مى‏شود![40]

*********
یا فتح یا شهادت

در فرهنگ عاشورا،هم شهادت‏«فتح‏»محسوب مى‏شود،و هم فتح،فراتر از پیروزى‏نظامى است. بر اساس آموزش قرآنى‏«احدى الحسنیین‏»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پیروزند و پیروزى در سایه عمل به تكلیف است.شوق شهادت درابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع‏»روز عاشورا،نصرت الهى براى آن‏حضرت نازل شد و میان زمین و آسمان بود.حسین بن على را مخیر كردند كه پیروز شودیا شهید گردد.وى شهادت و دیدار الهى را ترجیح داد:«لما نزل النصر على الحسین بن على‏حتى كان بین السماء و الارض ثم خیر:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله‏».[41] آن حضرت،كشته شدن را هم پیروزى مى‏دانست،چون هم به رستگارى ابدى مى‏رسید،هم دین رازنده مى‏كرد.امام حسین‏«ع‏»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان یكون خیرا ما اراد الله‏بنا،قتلنا ام ظفرنا»[42] به خدا سوگند،امیدوارم آنچه را خداوند براى ما بخواهد.«خیر»باشد،چه كشته شویم،چه پیروز گردیم!
گر چه از داغ لاله مى‏سوزیم
ما همان سر بلند دیروزیم
چون به تكلیف خود عمل كردیم
روز فتح و شكست،پیروزیم[43]
امام خمینى‏«ره‏»فرمود:«من امیدوارم به فوز«احدى الحسنیین‏»نائل شوم،یا پیشرفت‏مقصودو اقامه عدل و حق یا شهادت در راه آنكه حق است.[44]

*********
یا لثارات الحسین‏«علیه السلام‏»

نداى خونخواهى حسین علیه السلام.این جمله،شعار یاوران حسین‏«ع‏»و شعارفرشتگانى و اقامه عدل و حق،یا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان‏«ع‏»مى‏مانند.[45] نیز،شعار حضرت‏مهدى‏«ع‏»است، هنگام قیام براى انتقام خون شهداى كربلا.[46] همچنین شعار یاوران‏شهادت طلب امام زمان‏«ع‏»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:یا لثارات‏الحسین‏».[47] در نهضت توابین به رهبرى سلیمان بن صرد نیز كه در سال 65 هجرى در كوفه‏قیام كردند،شعارشان همین بود. در قیام مختار هم همین شعار مطرح بود.در برخى نقلها«یا اهل ثارات الحسین‏»آمده است.[48] نیز«یا لثارات الحسین‏»نام نشریه‏اى است كه به همت جمعى از نیروهاى بسیجى وحزب اللهى و دردمند،با انگیزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسى‏منتشر مى‏شود و افشاگر برخى از برنامه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب،علیه اسلام و انقلاب‏است.

*********
یا لیتنا كنا معك

آرزوى رستگار شدن و رسیدن به فوز و فیض شهادت در ركاب ولى خدا،براى‏كسانى كه در معركه كربلا نبوده‏اند،آرزوى شیرینى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فیض،هم خطى با سید الشهداء«ع‏»است.این آرزو درزیارتنامه‏هاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بیان شده است.از قبیل:«فزتم و الله فلیت‏انى معكم فافوز فوزا عظیما»،[49] «یا لیتنى كنت معكم فافوز فوزا عظیما»،«فیا لیتنى كنت‏معكم فافوز معكم‏».[50] جلوه این آرمان والا،در هر عصرى مى‏تواند آشكار شود،چرا كه‏وقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پیروان حق‏گشوده باشد،صداقت زائر در این ادعا،در جبهه‏هاى نبردش با ستمگران دیده مى‏شود واین آرزو به عمل مى‏رسد.نمونه آن در جبهه‏هاى دفاع مقدس در جمهورى اسلامى مكرردیده شد.
آنان كه عمرى خطاب به مولایشان‏«یا لیتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهایى مظلومیت‏حسین‏«ع‏»گریسته بودند،وقتى كربلاى جبهه‏هاى حق،براى حسین زمان ناصرو یاور مى‏طلبید،به میدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهم بودند،همچون اصحاب شهید آن امام،عاشقانه جان نثار مى‏كردند.جمله‏«یا لیتنا....»
هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورایى شهداى كربلاست،هم اعلام‏آمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاریخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوى‏وارستگان از تعلقات دنیوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسین‏«ع‏»و اصحابش در كربلا پذیراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حدیث مفصل امام رضا«ع‏»خطاب به‏ریان بن شبیب آمده است:«یا ریان!ان سرك ان یكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسین‏«ع‏»فقل متى ما ذكرته:یا لیتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظیما»[51].اگر دوست‏دارى كه ثواب شهیدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به یاد آن حادثه افتادى بگو:كاش من‏نیز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‏رسیدم.این آرزو،نشان دهنده زمینه‏تفكرات عاشورایى در دل انسان است.

*********
یزیدیان

وابستگان و پیروان یزید،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر.
همه هواداران یزید و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان یزید و«آل یزید»محسوب‏مى‏شوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبیر«آل یزید»در برخى زیارتنامه‏ها هم آمده‏است، همچون‏«زیارت عاشوراى غیر معروفه‏»كه مى‏خوانیم:«اللهم العن یزید و آل یزیدو بنى مروان جمیعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بریزیدیان و آل زیاد و شمر و عمر سعد،تجدید و نازل مى‏شود:«هذا یوم تجدد فیه النقمة وتنزل فیه اللعنة على اللعین یزید و على آل یزید و على آل زیاد و عمر بن سعد و الشمر».[52]بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار یزید باشند و از اولین و آخرین هر كس كه ازآنان پیروى و تبعیت نموده و با آنان بیعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده یارضایت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفته‏اند،نیز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنیده وبه آن راضى شدند،تا روز قیامت،همه آل یزیدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كل‏من بلغه ذلك فرضى به من الاولین و الآخرین و الخلایق اجمعین الى یوم الدین‏».[53]این لعن و نفرینها نشان دهنده گستردگى جبهه یزیدیان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مى‏گیرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بیت باشد و با داشتن‏ماهیتى یزیدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل یزید»است.امروزصهیونیستها و عوامل استكبار جهانى از مصادیق روشن‏«یزیدیان‏»اند.امام خمینى‏«ره‏»
شهادت زائران خانه خدا را در«حج‏خونین‏»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان یزیدیان صدر اسلام مى‏داند كه شمشیر كفر و نفاق را در لباس دروغین احرام‏پنهان كرده بودند.[54] و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلوم‏ایران مى‏فرماید:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر یزید و وابستگان اوهستند.»[55]

*********
یوم الطف

طف،نام سرزمین كربلاست،به معناى سرزمین مرتفع و بلند.و«یوم الطف‏»،اشاره به‏حادثه كربلا و شهادت امام حسین‏«ع‏»در آن سرزمین است.روز طف كه همان‏عاشوراست،در ادبیات، بویژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شیعه بسیار به كار رفته‏است و از حسین‏«ع‏»بعنوان‏«قتیل الطف‏»یاد شده است.

*********
یوم الله

از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دلیل اهمیت آن یا عظمت‏حادثه‏اى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمایى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پیدا مى‏كند و«ماه خدا یاروز خدا»مى‏شود.در قرآن نیز از«ایام الله‏»یاد شده و به گرامیداشت آن توصیه شده‏است،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثیر عمده داشته است(ذكرهم بایام الله:ابراهیم،آیه 5).[56]در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترین آن حماسه كربلا و شهادت‏امام حسین‏«ع‏»است.طبق روایات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پیشینیان آن روز را،روزه مى‏گرفتند و پیامبر«ص‏»هم روزه مى‏گرفت،ولى‏پس از شهادت حسین بن على‏«ع‏»در این روز، بنى امیه بخاطر كینه‏اى كه با عترت پیامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عید قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم ان‏هذا یوم تبركت به بنو امیة...و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین)[57] ازاین رو پس از آن حادثه،امامان شیعه آن را روز شومى دانسته و از روزه گرفتن در آن نهى‏كردند.
در روایات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص‏»در باره عاشورا و روزه آن پرسیدند،فرمود:«ان یوم عاشورا یوم من ایام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه‏»[58] عاشورایكى از ایام الله است،هر كه خواست روزه بگیرد و هر كه خواست،نگیرد.از امام‏صادق‏«ع‏»روایت است كه آل امیه و شامیانى كه در كشتن حسین‏«ع‏»آنان را یارى كرده‏بودند،نذر كرده بودند كه اگر حسین‏«ع‏»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفیان مستقر گردد،آن روز را روز عید و جشن‏بگیرند و به شكرانه‏اش،آن روز،روزه بگیرند.از این رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درمیان آل ابى سفیان رسم شده است و مردم از آنان تبعیت مى‏كنند و روزه مى‏گیرند و در این‏روز،به خانواده و بستگان خویش،شادى مى‏رسانند.[59] به هر حال،در تاریخ اسلام،واقعه خونین عاشورا عظیمترین جلوه فداكارى خالصانه‏در راه دین و فدا شدن گرامیترین انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احیاى اسلام بودو تاثیرات مهمى در بیدارى ملتها در طول تاریخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسیار مهم و به یاد ماندنى و ستودنى داشته‏باشیم،یكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشیدن انسان بر فرشتگان از سوى‏خدا را نشان مى‏دهد و براى امت محمد«ص‏»همین بس كه اسوه‏هایى چون‏سید الشهدا«ع‏»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربیت‏مى‏كند.در حدیثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص‏»را بر سایر امتها فضیلت بخشیدى؟فرمود:به خاطر ده‏خصلت و ویژگى آنان را برترى دادم. موسى‏«ع‏»پرسید:آن ده خصلت چیست كه امت‏محمدى به آن عمل مى‏كنند،تا من هم بنى اسرائیل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟
خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآن‏و العلم و العاشوراء...»[60] آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتیاز بخش امت اسلام بر امتهاى دیگر است.و این راز عظمت‏عاشورا و یوم الله بودن آن است. در ادامه حدیث فوق،حضرت موسى از مفهوم‏«عاشورا»مى‏پرسد،خداوند در پاسخ به روز گریه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپیغمبر و فضیلت گریستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهید بزرگوار اشاره‏مى‏فرماید و بر چشمهاى گریان در روز عاشورا و قطرات اشك،پاداش بهشت را وعده‏مى‏دهد.
امام خمینى‏«قدس سره‏»نیز روزهایى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهریور را«یوم الله‏»مى‏داند و به تكریم و احیاى آنها دستور مى‏دهد و تعبیر«عاشورا و 17 شهریور ودیگر ایام الله...»[61] نشان مى‏دهد كه عاشورا را نیز از ایام الله مى‏داند و در جایى هم‏15 خرداد را با عاشورا مقایسه مى‏كند و هر دو را«روز الهى‏»مى‏داند كه همان یوم الله‏است:«بزرگداشت روز حماسه آفرین 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طول‏تاریخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشت‏ساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كریم است.ملت‏شریف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از این دو روزالهى نباید غفلت كنند.عاشورا با«نه‏»خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى كرد و به‏گورستان فرستاد،15 خرداد پهلویان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپایان این پیام،مى‏فرماید:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و 22 بهمن،درود برایام الله‏»[62]

پی نوشتها:

1 مفاتیح الجنان و بحار الانوار،ج 101،ص 163.
2- مفاتیح الجنان:زیارت مطلقه سوم،زیارت وارث،زیارت امام حسین روز عرفه.
3- قیام جاودانه،محمد رضا حكیمى،نقل از چشمه خورشید،ج 1،ص 330.
4- مفاتیح الجنان،زیارت امام حسین در عید فطر و قربان(ص 48).
5- حدید،آیه 25.
6- مسرف بن عقبه.
7- مروج الذهب،مسعودى،ج 3،ص 69.
8- منتهى الآمال،محدث قمى،ج 2،ص 35(چاپ جاویدان)در حالات امام سجاد«ع‏».
9- براى تفصیل بیشتر قضیه ر.ك:«واقعه حره در تاریخ‏»،محمد جواد چنارانى،تاریخ الاسلام، ذهبى،ج 5،حوادث‏سال 68 هجرى.
10- دائرة المعارف الاسلامیة،ج 7،ص 363.
11- غرر الحكم.
12- زیارت عاشورا،مفاتیح الجنان،ص 458.
13- زیارت مطلقه امام حسین،مفاتیح الجنان،ص 423.
14- مفاتیح الجنان،ص 435.
15- در زمینه وقف ر.ك:«مقدمه‏اى بر فرهنگ وقف‏».ابو سعید احمد بن سلمان،«تاریخچه وقف در اسلام‏»،محمودشهابى،سلسله گزارشهاى‏«نگاهى به جایگاه وقف در جامعه ما»،روزنامه كیهان،10 اسفند 72،به بعد،«وقف‏»میراث‏جاویدان‏»،فصلنامه سازمان اوقاف و امور خیریه.
16- نهج الفصاحه،ص 46.
17- وقف،میراث جاویدان(مجله)،شماره 6،ص 142.
18- مقتل الحسین،مقرم،ص 157
19- كشف الغمه،ج 2،ص 241،حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 48.
20- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال
21- قبله این قبیله،جواد محدثى،ص 74.
22- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 274.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.
24- قمقام زخار،ص 404
25- ذریعة النجاة،ص 129.
26- بحار الانوار،ج 101،ص 25.
27- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7،بحار الانوار،ج 45،ص 83،(با تفاوتهایى اندك در تعابیر).
28- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.
29- صحیفه نور،ج 20،ص 113.
30- حسین پیشواى انسانها،محمود اكبرزاده،ص 27.
31- مقتل الحسین،مقرم،ص 280،تاریخ طبرى،ج 4،ص 323.
32- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید،ج 3،ص 245.در این كتاب،اشعار،سخنان و حكایات تاریخى فراوانى در باره‏روحیه عزت و بزرگوارى و جوانمردى،بویژه در میدانهاى جنگ نقل شده است(ص 245 تا 331).
33- امالى صدوق،ص 122.
34- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص 99.
35- لهوف،ص 209.
36-بحار الانوار،ج 45،ص 299.
37- عوالم(امام حسین)،ص 607.
38- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.
39- عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.
40- اصول كافى،ج 1،ص 465.
41- اعیان الشیعه،ج 1،ص 597.
42- از شعر«یاد»،جواد محدثى.
43- صحیفه نور ج 4،ص 279.
44- بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.
45- منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.
46- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
47- همان،ج 45،ص 334،358،367.
48- مفاتیح الجنان،زیارت اول امام حسین،ص 424.
49- همان،زیارت ششم،ص 427.
50- همان،زیارت وارث،ص 430.
51- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
52- مفاتیح الجنان،زیارت عاشوراى غیر معروفه،ص 465.
53- همان،ص 466.
54- صحیفه نور،ج 20،ص 228.
55- همان،ج 9،ص 57.
56- در باره مفهوم و جایگاه ایام الله،ر.ك:«روایت انقلاب‏»،جواد محدثى،ج 1،ص 11، مقاله‏«نگاهى تازه به مفهوم‏ایام الله‏»و«صحیفه نور»،ج 9،ص 59.
57- مفاتیح الجنان،ص 451(زیارت عاشورا).
58- كنز العمال،علاء الدین على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»
59- بحار الانوار،ج 45،ص 95 حدیث 41.
60- مجمع البحرین،طریحى،واژه‏«عشر»،مستدرك سفینة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 234.
61- صحیفه نور،ج 16،ص 181.
62- همان ج 14،ص 264.

منبع: فرهنگ عاشورا
يکشنبه 29/11/1391 - 15:50
اهل بیت
نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی

وارث

ارث برنده،میراث دار،كسى كه مال،خانه،زمین،صفات یا افتخاراتى را از پدر یااجداد و گذشتگان به ارث مى‏برد.هم نام زیارتنامه‏اى است معروف،كه سید الشهدا«ع‏»رابا آن زیارت مى‏كنند.مرحوم‏«ابن قولویه‏»سند آن را به جابر جعفى از اصحاب امام صادق‏علیه السلام رسانده كه وى آن را از آن حضرت روایت كرده است و با جمله‏«السلام علیك‏یا وارث آدم صفوة الله...»شروع مى‏شود.[1] و هم لقب سید الشهدا«ع‏»است كه در ادعیه وزیارات،از آن حضرت به عنوان وارث آدم،وارث نوح،وارث ابراهیم،وارث موسى،وارث عیسى،وارث محمد،وارث على،و وارث حسین...یاد شده است.[2]وراثت‏حسین بن على‏«ع‏»از انبیا و اوصیا،براى آن است كه خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت،سر لوحه دعوت همه انبیاى الهى بوده است و«كربلا»
تجلى این خط ممتد درگیرى حق و باطل است.«عاشورا،حضور مجدد آدم و نوح وابراهیم و موسى و عیسى-على نبینا و آله و علیهم السلام-است در قله فریادگرى وهدایت.این كه حسین را وارث آدم‏«ع‏»مى‏خوانیم و زیارت‏«وارث‏»را با سلام بر آن‏پیمبران الهى آغاز مى‏كنیم براى همین است،یعنى نقطه اتصال همه حركتهاى الهى وانقلابهاى خدایى،به صورت تجسم دوباره آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و موسى وعیسى و محمد و على و فاطمه و امام حسن(علیهم السلام)در لحظه‏هاى خورشیدى‏عاشورا و واقعیت‏سرشار كربلا....»[3]در متن زیارتنامه‏ها نیز به وارث بودن حسین بن على‏«ع‏»نسبت به خط انبیا اشاره شده‏است:از جمله: «اكرمته بطیب الولادة و اعطیته مواریث الانبیاء»[4] و بر اساس آیه‏«لقدارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...»[5] چون بر پایى‏قسط و عدالت اجتماعى، رسالت همه انبیا و میراث مشترك رسولان الهى است،حسین بن‏على‏«ع‏»هم كه وارث همه انبیاست،پس وارث خط قسط و عدل آنان نیز مى‏باشد و قیام‏كربلا،از جمله دعوت به عدل و مبارزه با بى عدالتى و ستم را هم در سرلوحه دعوت واهداف خویش دارد.از این رو،منكرهاى اجتماعى و اقتصادى را هم باید در شمارمنكراتى كه آن حضرت براى مقابله با آنها قیام كرد، به حساب آوریم،كه لازمه وراثت‏عدل و قسط انبیاست.

*********
واعظ

موعظه كننده،سخنران،اندرزگو،كسى كه در مجالس حسینى و در مناسبتهاى مختلف‏دینى به منبر رفته و به موعظه و صحبت مى‏پردازد و در پایان هم مصیبت‏مى‏خواند.منبرى.این لقب، همواره با احترام آمیخته بوده است و خود واعظ،اهل‏تعهد و وارستگیهاى اخلاقى و تاثیر گذارى در نفوس و دلهاى مستمعین بوده است.
لقب واعظ،در آغاز نام تعدادى از خطباى گذشته به كار مى‏رفته است،مثل واعظ كاشفى، واعظ قزوینى و....

*********
واقعه حره

واقعه حره،قیام مردم مدینه بر ضد حكومت‏یزید بود.پس از شهادت حسین بن‏على‏«ع‏»،ظلم و فسق یزید فراگیرتر و آشكارتر شد و مردم فساد دستگاه حاكم و ظلم‏عمال او را دیدند و در مدینه،آگاهان از اوضاع،مردم را به زشتكاریهاى حكام آگاه‏ساختند.والى مدینه در آن زمان، «عثمان بن محمد بن ابى سفیان‏»بود.اهل مدینه علیه اوشوریدند و او و مروان و دیگر امویان را از مدینه بیرون كردند و با«عبد الله بن حنظله‏»
بیعت كردند.خبر قیام مردم مدینه،با گزارش مروان به گوش یزید رسید.وى سپاهى انبوه‏را تحت فرمان‏«مسلم به عقبه‏»[6]به مدینه گسیل داشت.[7] مهاجمان در منطقه‏«حره واقم‏»
فرود آمده،به مدینه تاختند و سه روز به كشتار و غارت پرداخته و به نوامیس مسلمانان‏تجاوز كردند.مردم به حرم پیامبر«ص‏»پناه بردند.لشكریان یزید،حرمت‏حرم را نگه‏نداشتند و با اسبها به داخل حرم آمدند و مردم را قتل عام كردند.كشتگان این واقعه هزاران‏نفر بودند.از جمله‏«عبد الله بن جعفر نیز در این حادثه شهید شد.واقعه حره در 28 ذیحجه‏سال 63 هجرى اتفاق افتاد.یزید،دو ماه نیم پس از این حادثه مرد.[8]این قیام كه به قیام حره،حره واقم،قیام اهل مدینه و...هم معروف است،از پیامدهاى‏حادثه عاشورا محسوب مى‏شود و افشاگریهاى اهل بیت و اقامه عزا در مدینه و انگیزشهاى‏زینب كبرى،در بذر پاشى آن مؤثر بوده است.[9] «حره‏»به سرزمینهاى پر سنگلاخ كه پر از سنگهاى سیاه و سوخته باشد گفته مى‏شد. درمناطقى از جمله اطراف مدینه از این حره‏ها وجود داشت و براى هر كدام نام بخصوصى‏هم بود،به تناسب كسانى كه در آن منطقه مى‏زیستند.[10] هم اكنون نیز در مدینه بزرگ،بقایاى اندكى از آنها به چشم مى‏خورد.

*********
وفا

از الفباى فرهنگ عاشورا«وفا»است و در قاموس شهداى كربلا جایگاه بلندى دارد.
وفا به معناى عمل به پیمان و ایستادگى بر سر قول و عهد و عمل به وظایف انسانى واسلامى در قبال دیگرى،بخصوص‏«امام‏»و از برترین خصلتها و نشانه جوانمردى،خداباورى،شرافت نفس و صدق و راستى است.به فرموده على‏«ع‏»:«اشرف الخلایق‏الوفاء».[11]عاشورا،صحنه وفا از یك سو و بى وفایى از سوى دیگر بود.سید الشهدا«ع‏»در مسیركوفه،پس از شنیدن خبر شهادت نماینده‏اش قیس بن مسهر،با خواندن آیه‏«رجال صدقواما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»(احزاب/23)
مقام وفاى او را بر شمرد.شب عاشورا نیز،یاران خویش را صادقترین و با وفاترین یاران‏معرفى كرد(لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى...).آنان نیز در چند نبوت،وقتى‏امام یعت‏خویش را برداشت و از آنان خواست كه بروند،یكصدا اعلام وفادارى كردند وامام خویش را تنها نگذاشتند.عباس بن على‏«ع‏»امان نامه دشمن را رد كرد و برادر را تنهانگذاشت.روز عاشورا نیز با لب تشنه به فرات رفت،اما با یاد عطش سید الشهدا و اطفال،آب ننوشید.
بر خلاف جمعى از كوفیان كه بى‏وفایى كردند و پس از نامه نوشتن و دعوت كردن،به‏جنگ آن حضرت آمدند،عده‏اى هم جان بر سر پیمان باختند و فداى حسین‏«ع‏»شدند:وعلى الارواح التى حلت بفنائك...»[12] امام حسین‏«ع‏»در خطبه‏هاى طول راه و روز عاشورابه‏«غدر»، «خذلان‏»،«نقض عهد»«خلع بیعت‏»،«نكث‏»«غرور»،و...كوفیان اشاره كرده،آنان را بر نقض بیعت و پیمان شكنى نكوهش كرده است.
سید الشهدا«ع‏»،خود بر پیمان خویش با خدا وفا كرد.در زیارتنامه او به تعبیراتى‏همچون‏«اشهد انك قد بلغت و نصحت و وفیت و اوفیت‏»[13] بر مى‏خوریم.از زیارتنامه‏حضرت عباس‏«ع‏»نیز مى‏خوانیم:«و اشهد انك...ممن وفى ببیعته و استجاب له دعوته‏و اطاع ولاة امره...»[14] و عاشورائیان میثاق با خون شهدا مى‏بندند كه راه و پیامشان رافراموش نكنند.
مبادا عهد خود را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم

*********
وقف

در اصطلاح شرعى عبارت است از«تحبیس مال و تسبیل منفعت و ثمره‏»،یعنى منافع‏زمین، ملك یا وسیله‏اى را به خاطر خدا براى مقصود معینى و استفاده خاصى اختصاص‏دهند و با نگهداشتن دائمى اصل مال،بهره‏ورى از منافع آن در جهت‏خیرات و خدمات‏صرف شود و نوعى كمك رسانى و خیر اندیشى نسبت به مردم است،با انگیزه‏هاى دینى.
چنین مال یا زمین یا جنسى را«موقوفه‏»مى‏نامند.منافع و استفاده از موقوفات،بایدطبق وقفنامه و نظر واقف انجام گیرد و تخلف از آن گناه و خیانت است.وقف،نوعى صدقه جاریه است كه براى دراز مدت،عموم مردم از آن بهره‏مند مى‏شوند و حتى‏پس از فوت واقف نیز، ثواب آن به روح او مى‏رسد.همواره افراد متمكن براى‏باقى گذاشتن خیرات،اقدام به وقف مى‏كردند و از همین رهگذر،مساجد،مدارس،تكیه‏ها،آب انبارها،كتابها،كتابخانه‏ها، بیمارستانها و امور خیریه بسیار پدید مى‏آمد.
براى اداره موقوفه‏هایى كه وقف مساجد،مدارس،حرمها،زیارتگاهها و اقشار خاصى‏شده، تشكیلات ادارى پیدا شد تا آنها در مورد خود صرف شود و از حیف و میل و سوءاستفاده جلوگیرى گردد.[15]علاقه‏مندان به اهل بیت و ائمه،بویژه محبان سید الشهدا«ع‏»،مال و املاك بسیارى را درطول تاریخ بر اساس این سنت‏حسنه،وقف ابا عبد الله‏«ع‏»كرده‏اند كه در آمد حاصله از این‏املاك،صرف امام حسین‏«ع‏»و برپایى مجالس عزاى حسینى،نوحه خوانى،بنا و تعمیرحرمها و بقاع متبركه،زوار و خدام آن حضرت،كمك به بینوایان و اطعام مستمندان ومحرومان مى‏شود.موقوفات امام حسین‏«ع‏»،بودجه مردمى عظیمى است كه همیشه وهمه جا پشتوانه زنده نگهداشتن نام و یاد عاشورا و اهل بیت‏«ع‏»بوده است.به بركت‏مجالس حسینى و تبلیغات دینى كه در آنها مى‏شود،اسلام و احكام الهى زنده مى‏ماند وجانبازیها و ایثارگریهاى حسین بن على‏«ع‏»و یارانش،به مردم درس عزت و آزادگى‏مى‏دهد.این گونه وقفها، كه با صدق نیت و خلوص و اعتقادى پاك انجام مى‏گیرد و تامین‏كننده هزینه بسیارى از مراسم و سنتهاى دینى است،هم روحیه یاریگرى و مردم‏دوستى وحب اهل بیت را تقویت مى‏كند و هم نشانه خلوص و عشق به خاندان پیامبر«ص‏»است وهمیشه ارزش و داست‏خاصى داشته است.وقف،گاهى در حال حیات اشخاص انجام‏مى‏گیرد،گاهى وصیت مى‏كنند كه پس از فوتشان بخشى از مال،صرف عزادارى امام‏حسین‏«ع‏»یا امور خیریه دیگر شود.مبناى چنین كار خیرى،احادیثى است كه تشویق به‏انجام كارهایى مى‏كند كه سود آن به مردم مى‏رسد.از قبیل:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث:صدقة جاریة،و علم ینتفع به او ولد صالح یدعو له‏»[16] و همین فرهنگ،سبب پدیدآمدن مدرسه‏هاى عظیم و كتابخانه‏هاى غنى و مساجد و حسینیه‏ها و مراسم پر شكوه گشته‏است.در آنچه به موقوفات ابا عبد الله‏«ع‏»و عاشورا مربوط مى‏شود،نكات جالبى وجوددارد كه مشاركت مردمى را در هزینه اقامه مجالس عزا براى آن حضرت مى‏رساند.دربرخى وقفنامه‏ها مثلا در آمد املاكى در كاشان وقف شده است‏«براى تعزیه حضرت‏خامس آل عبا...كه همه ساله به مصرف تعزیه‏دارى آن سرور رسیده شود،از پول‏روضه خوان و آش و حلوا و تنباكو و قهوه و چاى به هر نحو كه صلاح دانند...».[17]

*********
هجرت

در بسیارى از نهضتها«هجرت‏»،نقش عمده داشته است.در نهضت عاشورا نیزسید الشهدا«ع‏»از مدینه جدش به مكه و از آنجا به كربلا هجرت كرد.همچنان كه رسول‏خدا از مكه به مدینه هجرت نمود و آن هجرت،مبدا تحول در وضع مسلمانان و سر آغازتاریخ گشت، هجرت امام حسین‏«ع‏»نیز در زنده كردن دین پیامبر تاثیر بسزا داشت ومحرم آغاز سال هجرى قمرى حساب شد و هر دو هجرت بخاطر دین و بقاى رسالت‏بود.همچنانكه حضرت موسى هجرت كرد و از مصر با حالت‏خوف بیرون رفت(فخرج‏منها خائفا یترقب-قصص/21) چون گروه فرعونى در فكر كشتن موسى بودند،سید الشهدا«ع‏»نیز مخفیانه و خائفانه از جوار قبر رسول خدا«ص‏»كوچید و راه مكه را درپیش گرفت،در حالى كه همان آیه را مى‏خواند.[18] هجرت از مكه نیز براى فرار از مرگ‏تحمیلى بود كه یزید مى‏خواست بر او تحمیل كند و رو به شهادتى رفت كه خونش‏ثمر بخش باشد،آنگونه كه هجرت رسول خدا«ص‏»نیز،خنثى كننده توطئه كسانى بود كه‏در«لیلة المبیت‏»به قصد كشتن او به خانه‏اش ریختند،اما آن حضرت راه غار ثور و سپس‏مدینه را پیش گرفته بود.
هجرت،لازمه هر نهضت عاشورایى و انقلاب مكتبى است،هم دل كندن از زندگى وحیات مادى و دست‏شستن از جان در راه هدف،هم كوچیدن از خاك،خانه،اقوام و همه‏دلبستگیها و تعلقات است.هجرت،هم مهاجر را پخته و آبدیده مى‏كند،هم افق افكار راگسترده مى‏سازد،هم مناطق هجرت را از تحول و دگرگونى برخوردار مى‏كند.هجرت امام‏خمینى نیز از نجف به فرانسه،انقلاب اسلامى را در سطح جهان مطرح ساخت و پیام‏نهضت را به همه جا رساند.امام امت تصمیم داشت اگر هیچ كشورى اجازه ورود ندهد،سوار بر كشتى شده و دریاها را در نوردد و پیام مظلومیت ملت ایران را به گوش جهانیان‏برساند.سفرهاى تبلیغى مبلغان دینى در طول سال،بویژه در ایام محرم و رمضان نیز نوعى هجرت است.

*********
هر روز عاشورا...كل یوم عاشورا

هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله
این شعر كه در چاووش خوانیهاى كاروانهاى مسافر كربلا خوانده مى‏شد،بر گرفته ازكلام امام حسین‏«ع‏»هنگام خروج از مكه و حركت به سوى مسلخ عشق،كوفه وكربلاست:«الا...و من كان باذلا فینا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانى‏راحل مصبحا ان شاء الله‏»[19] كه دعوتى بود به آنكه هر كس آماده فدا كردن خون و جان ومهیاى دیدار خداست،سحرگاهان همراه امام حركت كند.دعوت به خط شهادت و ایثار،در مرام حسینیان و عاشورائیان نهفته است و كربلا و زیارت مرقد سید الشهدا«ع‏»،رمز این‏دل سپردن به كعبه عشق و مناى شهادت است.
هر كه دارد هوس كرب و بلا،بسم الله
هر كه دارد سر همراهى ما،بسم الله

*********
هفتاد و دو تن

معروف است كه تعداد یاران و همراهان سید الشهدا«ع‏»كه روز عاشورا در ركاب آن‏حضرت شهید شدند،هفتاد و دو تن بود.اما در منابع مختلف،آمار كشته شدگان و سرهاى‏شهدا كه بین قبایل مختلف تقسیم و به كوفه حمل شد،بیش از آن را نشان مى‏دهد،حتى تانود نفر هم یاد شده است.در اسامى آنان نیز اختلافهایى دیده مى‏شود.اما در هر صورت،هفتاد و دو،رمز آن فدائیان راه خدا در ركاب حسین‏«ع‏»است و در زبان عارفانه شاعران،كربلا مناى عشق محسوب مى‏شود كه امام،هفتاد و دو قربانى به پیشگاه خدا هدیه نمود وخود،قربانى عظیم آن قربانگاه بلا و ابتلا بود.در تاریخ انقلاب اسلامى نیز،تعداد شهداى‏دفتر حزب جمهورى اسلامى كه در هفتم تیر سال 1360 ش.در كربلاى‏«سرچشمه‏»باانفجار بمب توسط منافقین به شهادت رسیدند،هفتاد و دو تن بود و سید الشهداى آن‏گروه،شهید مظلوم آیة الله بهشتى بود.

*********
هل من ناصر

آیا یارى كننده‏اى هست؟فریاد استغاثه و یاریخواهى امام حسین‏«ع‏»در روز عاشوراپس از شهادت همه یاران،فرزندان و خویشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به‏خیمه‏هاى اهل بیت را داشت و صداى آنان به گریه و فغان بلند بود،امام حسین‏«ع‏»اینگونه‏استغاثه كرد،شاید غیرت شنوندگان را برانگیزد تا مانع هجوم لشكریان به حریم حرم‏شوند.
نداى‏«هل من ناصر»حسین‏«ع‏»هنوز و همیشه در گوش تاریخ طنین انداز است ووجدانهاى بیدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مى‏خواند و به نصرت دین‏خدا و یارى ولى خدا مى‏طلبد.كسى كه نداى نصرت خواهى و«استنصار»حجت‏خدا رابشنود ولى پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسین‏«ع‏»در مسیر كوفه به دو نفر برخوردو پس از گفتگو وقتى از آنان دعوت به یارى كرد،آنان كهنسالى و قرضهاى خود را بهانه‏آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود:پس از منطقه دور شوید تا مرا نبینید و صداى‏مرا نشنوید كه به عذاب الهى گرفتار مى‏شوید:«فانطلقا فلا تسمعالى واعیة و لا تریالى سوادافانه من سمع واعیتنا او راى سوادنا فلم یجبنا و لم یغثنا كان حقا على الله عز و جل ان یكبه‏على منخریه فى النار».[20]«ز عاشوراى آن سال به خون آغشته تا اكنون‏هماره،همچنان فریاد«هل من ناصر»ش در سینه تاریخ،پا برجاست‏از آن فریاد دعوتگر كه در«متن زمان‏»جارى است‏و پیغامش،شعار شور و بیدارى است، میان حق و باطل،«داد»با«بیداد»،نبردى جاودان برپاست.
در این میدان و این پیكارنداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از«ما»ست.
این جمله كه بصورت‏«هل من ناصر [21] ینصرنى‏»شهرت یافته است،در منابع تاریخى‏دقیقا به همین صورت نیست و با اندك تفاوتى یا با عبارتهاى دیگرى نقل شده است،ازقبیل:«هل من ذاب عن حرم رسول الله؟هل من موحد یخاف الله فینا؟هل من مغیث‏یرجو الله فى اغاثتنا،اما من طالب حق ینصرنا...»،[22]«هل من ذاب یذب عن حرم‏رسول الله؟»،[23]«اما من مغیث‏یغیثنا لوجه الله؟»،[24]«هل من ناصر ینصر ذریته الاطهار؟»[25] وعبارتهاى دیگر.

*********
هیئت

نوعى تشكل مذهبى،بر محور عزادارى براى سید الشهدا و ائمه علیهم السلام.
مجموعه‏هایى از مردم هر محله،در شهرها یا روستاها كه براى سوگوارى و روضه‏خوانى‏نسبت به امام حسین‏«ع‏»بویژه در ایام عاشورا تشكیل مى‏شود.هیئت،سنتى دیر پا ومردمى است و با بودجه علاقه‏مندان به امام حسین‏«ع‏»تشكیل مى‏یابد.در طول سال هم‏فعالیت مى‏كند و جلسات هیئت برگزار مى‏گردد.اما روز عاشورا،براى سینه‏زنى وعزادارى از حسینیه یا محله بیرون مى‏آیند و به حرمها و امامزاده‏ها و تكیه‏ها مى‏روند.هرهیئت،نام خاص و پرچم و علامت ویژه دارد.هیئتهاى عزادارى،گاهى متوسلین به یكى‏از ائمه یا شهداى كربلا هستند.هیئت،كه نوعى سوگوارى گروهى است،در قدیم هم رایج‏بوده و شیعیان بصورت جمعى نوحه‏خوان و با تشكیلات طعام،به زیارت قبر حسین‏«ع‏»
مى‏رفتند.امام صادق‏«ع‏»به فائد حناط كه خبر اینگونه زیارتهاى جمعى را باز مى‏گفت،فرمود: هر كس قبر حسین‏«ع‏»را زیارت كند،در حالى كه به حق او آشنا باشد،خداوند،گناهان گذشته و آینده او را مى‏آمرزد.[26]

*********
هیهات منا الذلة

شعار عاشورایى حسین بن على‏«ع‏»و شعار همه آزادگانى كه زیر بار ظلم نمى‏روند وسلطه جباران را نمى‏پذیرند.به معناى‏«ذلت از ما دور است‏»و جمله‏اى است كه امام‏حسین‏«ع‏»در یكى از خطبه‏هایش روز عاشورا بیان فرمود،خطبه‏اى با آغاز«تبا لكم ایتهاالجماعة...»كه چون همان روز نیز اصرار داشتند آن حضرت را به تسلیم و بیعت وادارند،حضرت نپذیرفت و حیات ذلت‏بار در سایه حكومت‏یزید و ابن زیاد را با كرامت دودمان‏پیامبر و شرافت زندگى مؤمنانه منافى دانست و سر دو راهى مرگ شرافتمندانه یا زندگى‏ذلیلانه،«شرافت‏شهادت‏»را برگزید: «الا و ان الدعى بن الدعى قد تركنى(ركزنى)بین‏السلة و الذلة،و هیهات له ذلك منى،هیهات منا الذلة،ابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون‏و حجور طهرت و جدود طابت و انوف حمیة و نفوس ابیة ان یؤثر طاعة اللئام على مصارع‏الكرام‏»[27].
این نوع نگرش به زندگى،تعلیم مكتب است كه انسان باید سر دو راهى شهادت یاذلت،عزت شهادت را برگزیند و زندگى زیر ستم را مرگ بداند.حضرت على‏«ع‏»درجنگ صفین،وقتى دید كه سپاه معاویه بر شریعه فرات دست‏یافتند و یاران او در مضیقه‏آب قرار گرفتند و چه بسا ذلیلانه تسلیم شوند،در خطبه‏اى آنان را تشویق كرد كه‏شمشیرها را با خون دشمن سیراب سازند تا خود سیراب شوند،مرگ،در زندگى ذلیلانه‏است و زندگى در مرگ قاهر و پیروز«فالموت فى حیاتكم مقهورین و الحیاة فى موتكم‏قاهرین‏».[28] این فرهنگ،در خط حماسه علوى و حسینى متبلور است و سرمایه زندگى باكرامت به شمار مى‏رود.امام خمینى‏«ره‏»نیز در برابر تهدیدهاى استكبار جهانى،در پیام‏خویش فرمود:«هیهات كه امت محمد«ص‏»و سیراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران‏وراثت صالحان،به مرگ ذلت بار تن در دهند و هیهات كه خمینى در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشركان و كافران به حریم قرآن كریم و عترت رسول خدا و امت محمد«ص‏»وپیروان ابراهیم حنیف،ساكت و آرام بماند و یا نظاره‏گر صحنه‏هاى ذلت و حقارت‏مسلمانان باشد.»[29]
از آستان همت ما ذلت است دور
و اندر كنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگى زور برده‏اند
اى مرگ،همتى كه نخواهیم این قیود
اكنون كه دیده هیچ نبیند به غیر ظلم
باید ز جان گذشت،كزین زندگى چه سود؟[30]
سید الشهدا«ع‏»در پاسخ برخى از افراد سپاه كوفه كه از او مى‏خواستند گردن به حكومت وفرمان یزید بنهد تا سالم بماند،فرمود:«لا و الله!لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرارالعبید(لا افر فرار العبید)».[31] اینگونه تسلیم شدن را ذلتى برده‏وار مى‏داند و نمى‏پذیرد. ابونصر بن نباته،در باره این دیدگاه حسین‏«ع‏»سروده است:«و الحسین الذى راى الموت فى‏العز حیاة و العیش فى الذل قتلا»[32]حسین‏«ع‏»كسى است كه مرگ همراه عزت را«زندگى‏»
دید و زندگى در ذلت و خوارى را«مرگ‏».

*********
یا حسین‏«علیه السلام‏»

سوزناكترین ناله برخاسته از ژرفاى جان،كه شیعه كربلایى با آن ندا،سید الشهدا راصدا مى‏زند،ندایى كه قلبهاى عاشق حسین‏«ع‏»را به هم متصل مى‏كند و حسینیان را زیرخیمه‏«ذكر»گرد مى‏آورد.شعارى كه بر پرچم عزاداران محرم،بر پیشانى رزمندگان اسلام،بر لبهاى نوحه سرایان عاشورا مى‏درخشد و مى‏شكفد.نداى شوق آمیزى كه صحابى‏بزرگوار، جابر بن عبد الله انصارى،وقتى همراه عطیه بر سر تربت‏حسین‏«ع‏»آمد و بیهوش‏شد،چون عطیه آب به صورتش پاشید و به هوش آمد،سه بار گفت:«یا حسین!یا حسین!
یا حسین!»آنگاه گفت:«احبیب لا یجیب حبیبه؟»و سپس به زیارت ابا عبد الله علیه السلام‏پرداخت.

*********
یاد امام حسین‏«علیه السلام‏» ،هنگام آب نوشیدن

شهادت تشنه كامانه امام حسین‏«ع‏»،چنان داغ و غم سنگینى بر دلها نهاده است كه‏مى‏سزد با دیدن هر نهر و چشمه و با نوشیدن هر آب و شربت گوارا،از لبهاى عطشان آن‏حضرت،یاد شود، چرا كه آب،یاد آور آن عاشوراى عطش ریز و آن كامهاى تشنه‏عاشورائیان شهید است.امام صادق‏«ع‏»فرمود:«من هرگز آب سرد ننوشیدم مگر آنكه‏حسین بن على را به یاد مى‏آوردم‏»و نیز فرمود:«ما من عبد شرب الماء فذكر الحسین و لعن‏قاتله الا كتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة‏»[33] هر كه آب بنوشد و حسین‏«ع‏»را یادكند و قاتل او را لعن نماید،براى او هزار حسنه نوشته مى‏شود و هزار گناه از او محومى‏گردد.از این رو،شیعه،هنگام نوشیدن آب، بر حسین بن على سلام مى‏دهد و مى‏گوید:
سلام بر لب تشنه‏ات،یا حسین،سلام الله على الحسین و اصحابه.نیز در سقاخانه‏ها ومنبعهاى آب خنك،در تابستان و در ایام محرم،مى‏نویسند:«آبى بنوش و لعنت‏حق بریزید كن‏»یا«بنوش به یاد لبهاى تشنه حسین‏».از زبان خود سید الشهدا هم نقل شده كه‏فرمود:
شیعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذكرونى
او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى[34]
امام سجاد«ع‏»نیز سالهاى سال،از شهادت پدر با لب تشنه یاد مى‏كرد و مى‏گریست وهر گاه هنگام افطار غذا مى‏آوردند یا نگاهش به آب مى‏افتاد،مى‏گریست و مى‏فرمود:«قتل‏ابن رسول الله جائعا،قتل ابن رسول الله عطشانا»[35] و نیز هر گاه قصابى را مى‏دید كه‏مى‏خواهد گوسفندى سر ببرد،مى‏گفت آبش بدهید،پدرم را با لب تشنه سر بریدند.این‏یاد كرد پیوسته از شهادت مظلومانه حسین‏«ع‏»با لب تشنه،احیاى خاطره آن روز پر حادثه‏است.

*********
یاد یحیى‏«علیه السلام‏»

میان ماجراى شهادت امام حسین‏«ع‏»و برخى پیامبران،شباهتهایى وجود دارد.ازجمله میان آن حضرت و حضرت یحیى بن زكریا،سر یحیى را در طشت طلا نهاده،نزد زن‏بد كاره‏اى هدیه فرستادند.[36]سر سید الشهدا را نیز پس از شهادت نزد ابن زیاد و یزیدفرستادند،آن هم در طشت طلا.خداوند به انتقام خون یحیى،بخت النصر را بر آن قوم‏مسلط ساخت كه هفتاد هزار از آنان را كشت.[37]خداوند به پیامبر اكرم‏«ص‏»وحى فرمود:
در مقابل قتل یحیى هفتاد هزار را كشتم،در مقابل قتل پسر دختر تو دو برابر آن را خواهم‏كشت.[38] آنگونه كه سر یحیى را در طشت نهادند،حسین بن على را هم در كربلا ذبح‏كردند.[39]شاید به خاطر این شباهتها با پیامبران و حضرت زكریا بود كه سید الشهدا در مسیركربلا،در هر منزلى كه فرود مى‏آمد یا از آن كوچ مى‏كرد،از یحیى بن زكریا یاد مى‏كرد وروزى هم فرمود:از خوارى و پستى دنیا همین بس كه سر یحیاى پیامبر،به یكى از زنان‏زنا كار بنى اسرائیل هدیه مى‏شود![40]

*********
یا فتح یا شهادت

در فرهنگ عاشورا،هم شهادت‏«فتح‏»محسوب مى‏شود،و هم فتح،فراتر از پیروزى‏نظامى است. بر اساس آموزش قرآنى‏«احدى الحسنیین‏»،مجاهدان راه خدا چه بكشند وچه كشته شوند، پیروزند و پیروزى در سایه عمل به تكلیف است.شوق شهادت درابا عبد الله‏«ع‏»چنان بود كه به فرموده امام باقر«ع‏»روز عاشورا،نصرت الهى براى آن‏حضرت نازل شد و میان زمین و آسمان بود.حسین بن على را مخیر كردند كه پیروز شودیا شهید گردد.وى شهادت و دیدار الهى را ترجیح داد:«لما نزل النصر على الحسین بن على‏حتى كان بین السماء و الارض ثم خیر:النصر او لقاء الله،فاختار لقاء الله‏».[41] آن حضرت،كشته شدن را هم پیروزى مى‏دانست،چون هم به رستگارى ابدى مى‏رسید،هم دین رازنده مى‏كرد.امام حسین‏«ع‏»خود فرمود:«اما و الله انى لارجو ان یكون خیرا ما اراد الله‏بنا،قتلنا ام ظفرنا»[42] به خدا سوگند،امیدوارم آنچه را خداوند براى ما بخواهد.«خیر»باشد،چه كشته شویم،چه پیروز گردیم!
گر چه از داغ لاله مى‏سوزیم
ما همان سر بلند دیروزیم
چون به تكلیف خود عمل كردیم
روز فتح و شكست،پیروزیم[43]
امام خمینى‏«ره‏»فرمود:«من امیدوارم به فوز«احدى الحسنیین‏»نائل شوم،یا پیشرفت‏مقصودو اقامه عدل و حق یا شهادت در راه آنكه حق است.[44]

*********
یا لثارات الحسین‏«علیه السلام‏»

نداى خونخواهى حسین علیه السلام.این جمله،شعار یاوران حسین‏«ع‏»و شعارفرشتگانى و اقامه عدل و حق،یا شهادت در راه آنكه حق است.» است كه كنار قبر او تا ظهور امام زمان‏«ع‏»مى‏مانند.[45] نیز،شعار حضرت‏مهدى‏«ع‏»است، هنگام قیام براى انتقام خون شهداى كربلا.[46] همچنین شعار یاوران‏شهادت طلب امام زمان‏«ع‏»كه آرزوى مرگ در راه خدا دارند«شعارهم:یا لثارات‏الحسین‏».[47] در نهضت توابین به رهبرى سلیمان بن صرد نیز كه در سال 65 هجرى در كوفه‏قیام كردند،شعارشان همین بود. در قیام مختار هم همین شعار مطرح بود.در برخى نقلها«یا اهل ثارات الحسین‏»آمده است.[48] نیز«یا لثارات الحسین‏»نام نشریه‏اى است كه به همت جمعى از نیروهاى بسیجى وحزب اللهى و دردمند،با انگیزه دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى،از سال 1373 شمسى‏منتشر مى‏شود و افشاگر برخى از برنامه‏هاى تهاجم فرهنگى غرب،علیه اسلام و انقلاب‏است.

*********
یا لیتنا كنا معك

آرزوى رستگار شدن و رسیدن به فوز و فیض شهادت در ركاب ولى خدا،براى‏كسانى كه در معركه كربلا نبوده‏اند،آرزوى شیرینى است.شهادت را رستگارى دانستن وآرزومندى براى درك آن فیض،هم خطى با سید الشهداء«ع‏»است.این آرزو درزیارتنامه‏هاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بیان شده است.از قبیل:«فزتم و الله فلیت‏انى معكم فافوز فوزا عظیما»،[49] «یا لیتنى كنت معكم فافوز فوزا عظیما»،«فیا لیتنى كنت‏معكم فافوز معكم‏».[50] جلوه این آرمان والا،در هر عصرى مى‏تواند آشكار شود،چرا كه‏وقتى هر روز عاشورا و همه جا كربلا باشد و خط جهاد و شهادت به روى پیروان حق‏گشوده باشد،صداقت زائر در این ادعا،در جبهه‏هاى نبردش با ستمگران دیده مى‏شود واین آرزو به عمل مى‏رسد.نمونه آن در جبهه‏هاى دفاع مقدس در جمهورى اسلامى مكرردیده شد.
آنان كه عمرى خطاب به مولایشان‏«یا لیتنا كنا معكم...»گفته و بر غربت و تنهایى مظلومیت‏حسین‏«ع‏»گریسته بودند،وقتى كربلاى جبهه‏هاى حق،براى حسین زمان ناصرو یاور مى‏طلبید،به میدانهاى رزم شتافتند و جان فدا كردند و نشان دادند كه اگر در عاشوراهم بودند،همچون اصحاب شهید آن امام،عاشقانه جان نثار مى‏كردند.جمله‏«یا لیتنا....»
هم اعلام موضع و جانبدارى از برنامه و حركت عاشورایى شهداى كربلاست،هم اعلام‏آمادگى براى حضور در كربلاهاى مكرر تاریخ.شعار شهادت طلبان است و آرزوى‏وارستگان از تعلقات دنیوى.چرا كه نوع شهادتى كه حسین‏«ع‏»و اصحابش در كربلا پذیراشدند،غبطه همه انسانهاى آزاده در دورانهاست.در حدیث مفصل امام رضا«ع‏»خطاب به‏ریان بن شبیب آمده است:«یا ریان!ان سرك ان یكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهدمع الحسین‏«ع‏»فقل متى ما ذكرته:یا لیتنى كنت معهم فافوز معهم فوزا عظیما»[51].اگر دوست‏دارى كه ثواب شهیدان كربلا را داشته باشى،هر گاه به یاد آن حادثه افتادى بگو:كاش من‏نیز با آنان بودم و با آنان به رستگارى بزرگ مى‏رسیدم.این آرزو،نشان دهنده زمینه‏تفكرات عاشورایى در دل انسان است.

*********
یزیدیان

وابستگان و پیروان یزید،چه در فكر و چه در عمل،چه در گذشته و چه عصر حاضر.
همه هواداران یزید و عمل كنندگان در آن راه،از دودمان یزید و«آل یزید»محسوب‏مى‏شوند و مورد لعن خدا و نفرت مردمند.تعبیر«آل یزید»در برخى زیارتنامه‏ها هم آمده‏است، همچون‏«زیارت عاشوراى غیر معروفه‏»كه مى‏خوانیم:«اللهم العن یزید و آل یزیدو بنى مروان جمیعا»و همانجاست كه:روز عاشورا،روزى است كه خشم و لعنت الهى بریزیدیان و آل زیاد و شمر و عمر سعد،تجدید و نازل مى‏شود:«هذا یوم تجدد فیه النقمة وتنزل فیه اللعنة على اللعین یزید و على آل یزید و على آل زیاد و عمر بن سعد و الشمر».[52]بعلاوه همه كسانى كه راضى به گفتار و رفتار یزید باشند و از اولین و آخرین هر كس كه ازآنان پیروى و تبعیت نموده و با آنان بیعت كرده باشد و آن گروه را مساعدت كرده یارضایت داشته باشد،مورد لعن قرار گرفته‏اند،نیز همه آنان كه ماجراى عاشورا را شنیده وبه آن راضى شدند،تا روز قیامت،همه آل یزیدند و ملعون خدا و خلق:«اللهم و العن كل‏من بلغه ذلك فرضى به من الاولین و الآخرین و الخلایق اجمعین الى یوم الدین‏».[53]این لعن و نفرینها نشان دهنده گستردگى جبهه یزیدیان است كه همه زمانها و مكانها رافرا مى‏گیرد و هر كس كه حامى آن تفكر و مخالف و دشمن اهل بیت باشد و با داشتن‏ماهیتى یزیدى به قلع و قمع مبارزان راه حق و آزادى بپردازد«آل یزید»است.امروزصهیونیستها و عوامل استكبار جهانى از مصادیق روشن‏«یزیدیان‏»اند.امام خمینى‏«ره‏»
شهادت زائران خانه خدا را در«حج‏خونین‏»و در كربلاى حجاز و قتلگاه حرم،تكرارفاجعه همان یزیدیان صدر اسلام مى‏داند كه شمشیر كفر و نفاق را در لباس دروغین احرام‏پنهان كرده بودند.[54] و نسبت به جبهه متحد كفر بر ضد انقلاب اسلامى و مسلمانان مظلوم‏ایران مى‏فرماید:«...شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرر یزید و وابستگان اوهستند.»[55]

*********
یوم الطف

طف،نام سرزمین كربلاست،به معناى سرزمین مرتفع و بلند.و«یوم الطف‏»،اشاره به‏حادثه كربلا و شهادت امام حسین‏«ع‏»در آن سرزمین است.روز طف كه همان‏عاشوراست،در ادبیات، بویژه در اشعار عرب و مراثى شاعران شیعه بسیار به كار رفته‏است و از حسین‏«ع‏»بعنوان‏«قتیل الطف‏»یاد شده است.

*********
یوم الله

از نامهاى روز عاشوراست،به معناى روز خدا.گر چه همه روزها و مكانها و زمانها ازآن خداست، ولى گاهى زمان و مكان خاصى به دلیل اهمیت آن یا عظمت‏حادثه‏اى كه درآن اتفاق افتاده و قدرت نمایى خداوند در آن روز،به خدا انتساب پیدا مى‏كند و«ماه خدا یاروز خدا»مى‏شود.در قرآن نیز از«ایام الله‏»یاد شده و به گرامیداشت آن توصیه شده‏است،چرا كه در سرنوشت اقوام و ملل،تاثیر عمده داشته است(ذكرهم بایام الله:ابراهیم،آیه 5).[56]در روز عاشورا،حوادث مهمى اتفاق افتاده كه مهمترین آن حماسه كربلا و شهادت‏امام حسین‏«ع‏»است.طبق روایات فراوان،بخصوص در كتب اهل سنت،عاشورا روزمهمى بوده كه پیشینیان آن روز را،روزه مى‏گرفتند و پیامبر«ص‏»هم روزه مى‏گرفت،ولى‏پس از شهادت حسین بن على‏«ع‏»در این روز، بنى امیه بخاطر كینه‏اى كه با عترت پیامبرداشتند،آن روز را روز فرخنده و مبارك و عید قرار دادند و به شادمانى پرداختند(اللهم ان‏هذا یوم تبركت به بنو امیة...و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین)[57] ازاین رو پس از آن حادثه،امامان شیعه آن را روز شومى دانسته و از روزه گرفتن در آن نهى‏كردند.
در روایات عامه نقل شده كه از رسول خدا«ص‏»در باره عاشورا و روزه آن پرسیدند،فرمود:«ان یوم عاشورا یوم من ایام الله تعالى،فمن شاء صامه و من شاء تركه‏»[58] عاشورایكى از ایام الله است،هر كه خواست روزه بگیرد و هر كه خواست،نگیرد.از امام‏صادق‏«ع‏»روایت است كه آل امیه و شامیانى كه در كشتن حسین‏«ع‏»آنان را یارى كرده‏بودند،نذر كرده بودند كه اگر حسین‏«ع‏»كشته شود و سپاه كوفه سالم از جبهه كربلابرگردند و خلافت در دودمان آل ابى سفیان مستقر گردد،آن روز را روز عید و جشن‏بگیرند و به شكرانه‏اش،آن روز،روزه بگیرند.از این رو روزه گرفتن عاشورا تا امروز درمیان آل ابى سفیان رسم شده است و مردم از آنان تبعیت مى‏كنند و روزه مى‏گیرند و در این‏روز،به خانواده و بستگان خویش،شادى مى‏رسانند.[59] به هر حال،در تاریخ اسلام،واقعه خونین عاشورا عظیمترین جلوه فداكارى خالصانه‏در راه دین و فدا شدن گرامیترین انسان آن روزگار در راه حق و عدالت و احیاى اسلام بودو تاثیرات مهمى در بیدارى ملتها در طول تاریخ و الهام گرفتن افراد و امتها در راه مبارزه باستم داشته است و اگر در اسلام،چند روز بسیار مهم و به یاد ماندنى و ستودنى داشته‏باشیم،یكى هم عاشوراست،كه راز و رمز كرامت بخشیدن انسان بر فرشتگان از سوى‏خدا را نشان مى‏دهد و براى امت محمد«ص‏»همین بس كه اسوه‏هایى چون‏سید الشهدا«ع‏»و شهداى كربلا دارد كه جهان را در مكتب شرافت و آزادى خود،تربیت‏مى‏كند.در حدیثى قدسى آمده است كه حضرت موسى به خداوند عرض كرد:پروردگارا،چرا و به چه خاطر امت محمد«ص‏»را بر سایر امتها فضیلت بخشیدى؟فرمود:به خاطر ده‏خصلت و ویژگى آنان را برترى دادم. موسى‏«ع‏»پرسید:آن ده خصلت چیست كه امت‏محمدى به آن عمل مى‏كنند،تا من هم بنى اسرائیل را فرمان دهم تا به آنها عمل كنند؟
خداى متعالى فرمود:«الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الجهاد و الجمعة و الجماعة و القرآن‏و العلم و العاشوراء...»[60] آنها عبارت است از:نماز،زكات،روزه،حج،جهاد،نماز جمعه،نماز جماعت، قرآن،دانش،و عاشورا!شگفتا كه عاشورا در كنار نماز و حج و جهاد وقرآن و...از خصلتهاى امتیاز بخش امت اسلام بر امتهاى دیگر است.و این راز عظمت‏عاشورا و یوم الله بودن آن است. در ادامه حدیث فوق،حضرت موسى از مفهوم‏«عاشورا»مى‏پرسد،خداوند در پاسخ به روز گریه و تباكى بودن عاشورا در سوگ فرزندپیغمبر و فضیلت گریستن و اطعام و خرج در راه زاده زهرا و ماتم آن شهید بزرگوار اشاره‏مى‏فرماید و بر چشمهاى گریان در روز عاشورا و قطرات اشك،پاداش بهشت را وعده‏مى‏دهد.
امام خمینى‏«قدس سره‏»نیز روزهایى همچون 22 بهمن،15 خرداد،17 شهریور را«یوم الله‏»مى‏داند و به تكریم و احیاى آنها دستور مى‏دهد و تعبیر«عاشورا و 17 شهریور ودیگر ایام الله...»[61] نشان مى‏دهد كه عاشورا را نیز از ایام الله مى‏داند و در جایى هم‏15 خرداد را با عاشورا مقایسه مى‏كند و هر دو را«روز الهى‏»مى‏داند كه همان یوم الله‏است:«بزرگداشت روز حماسه آفرین 15 خرداد،بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طول‏تاریخ است،همان سان كه بزرگداشت روز سرنوشت‏ساز عاشورا،بزرگداشت اسلام وقرآن كریم است.ملت‏شریف ما،بلكه ملتهاى مظلوم،از هر چه غفلت كنند،از این دو روزالهى نباید غفلت كنند.عاشورا با«نه‏»خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى كرد و به‏گورستان فرستاد،15 خرداد پهلویان و پهلوى صفتان و ابر قدرتها را مدفون كرد...»و درپایان این پیام،مى‏فرماید:«درود بر عاشورا،درود بر 15 خرداد و 22 بهمن،درود برایام الله‏»[62]

پی نوشتها:

1 مفاتیح الجنان و بحار الانوار،ج 101،ص 163.
2- مفاتیح الجنان:زیارت مطلقه سوم،زیارت وارث،زیارت امام حسین روز عرفه.
3- قیام جاودانه،محمد رضا حكیمى،نقل از چشمه خورشید،ج 1،ص 330.
4- مفاتیح الجنان،زیارت امام حسین در عید فطر و قربان(ص 48).
5- حدید،آیه 25.
6- مسرف بن عقبه.
7- مروج الذهب،مسعودى،ج 3،ص 69.
8- منتهى الآمال،محدث قمى،ج 2،ص 35(چاپ جاویدان)در حالات امام سجاد«ع‏».
9- براى تفصیل بیشتر قضیه ر.ك:«واقعه حره در تاریخ‏»،محمد جواد چنارانى،تاریخ الاسلام، ذهبى،ج 5،حوادث‏سال 68 هجرى.
10- دائرة المعارف الاسلامیة،ج 7،ص 363.
11- غرر الحكم.
12- زیارت عاشورا،مفاتیح الجنان،ص 458.
13- زیارت مطلقه امام حسین،مفاتیح الجنان،ص 423.
14- مفاتیح الجنان،ص 435.
15- در زمینه وقف ر.ك:«مقدمه‏اى بر فرهنگ وقف‏».ابو سعید احمد بن سلمان،«تاریخچه وقف در اسلام‏»،محمودشهابى،سلسله گزارشهاى‏«نگاهى به جایگاه وقف در جامعه ما»،روزنامه كیهان،10 اسفند 72،به بعد،«وقف‏»میراث‏جاویدان‏»،فصلنامه سازمان اوقاف و امور خیریه.
16- نهج الفصاحه،ص 46.
17- وقف،میراث جاویدان(مجله)،شماره 6،ص 142.
18- مقتل الحسین،مقرم،ص 157
19- كشف الغمه،ج 2،ص 241،حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 48.
20- موسوعة كلمات الامام الحسین،ص 369 به نقل از ثواب الاعمال
21- قبله این قبیله،جواد محدثى،ص 74.
22- حیاة الامام الحسین،ج 3،ص 274.
23- بحار الانوار،ج 45،ص 46،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 32.
24- قمقام زخار،ص 404
25- ذریعة النجاة،ص 129.
26- بحار الانوار،ج 101،ص 25.
27- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7،بحار الانوار،ج 45،ص 83،(با تفاوتهایى اندك در تعابیر).
28- نهج البلاغه،صبحى صالح،خطبه 51.
29- صحیفه نور،ج 20،ص 113.
30- حسین پیشواى انسانها،محمود اكبرزاده،ص 27.
31- مقتل الحسین،مقرم،ص 280،تاریخ طبرى،ج 4،ص 323.
32- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید،ج 3،ص 245.در این كتاب،اشعار،سخنان و حكایات تاریخى فراوانى در باره‏روحیه عزت و بزرگوارى و جوانمردى،بویژه در میدانهاى جنگ نقل شده است(ص 245 تا 331).
33- امالى صدوق،ص 122.
34- الخصائص الحسینیه،شوشترى،ص 99.
35- لهوف،ص 209.
36-بحار الانوار،ج 45،ص 299.
37- عوالم(امام حسین)،ص 607.
38- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 3،ص 253.
39- عوالم،ص 608،بحار الانوار،ج 45،ص 298.
40- اصول كافى،ج 1،ص 465.
41- اعیان الشیعه،ج 1،ص 597.
42- از شعر«یاد»،جواد محدثى.
43- صحیفه نور ج 4،ص 279.
44- بحار الانوار،ج 44،ص 286 و ج 98،ص 103.
45- منتهى الامال(چاپ هجرت)ج 1،ص 542.
46- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
47- همان،ج 45،ص 334،358،367.
48- مفاتیح الجنان،زیارت اول امام حسین،ص 424.
49- همان،زیارت ششم،ص 427.
50- همان،زیارت وارث،ص 430.
51- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
52- مفاتیح الجنان،زیارت عاشوراى غیر معروفه،ص 465.
53- همان،ص 466.
54- صحیفه نور،ج 20،ص 228.
55- همان،ج 9،ص 57.
56- در باره مفهوم و جایگاه ایام الله،ر.ك:«روایت انقلاب‏»،جواد محدثى،ج 1،ص 11، مقاله‏«نگاهى تازه به مفهوم‏ایام الله‏»و«صحیفه نور»،ج 9،ص 59.
57- مفاتیح الجنان،ص 451(زیارت عاشورا).
58- كنز العمال،علاء الدین على الهندى،ج 8،ص 658،المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى،ج 4،ص 224 واژه «عشر»
59- بحار الانوار،ج 45،ص 95 حدیث 41.
60- مجمع البحرین،طریحى،واژه‏«عشر»،مستدرك سفینة البحار،نمازى شاهرودى،ج 7،ص 234.
61- صحیفه نور،ج 16،ص 181.
62- همان ج 14،ص 264.

منبع: فرهنگ عاشورا
شنبه 28/11/1391 - 23:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته