• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 175
تعداد نظرات : 30
زمان آخرین مطلب : 3456روز قبل
اهل بیت
یا فاطمه الزهرا

فاطمه(س) از کودکی ‏نزد پدر آموزش می‏دید و از علوم و آگاهی‌های پدر بهره می‏گرفت او نه تنها کارهای خانه را انجام می‏داد بلکه هنگامی ‏که پدر بزرگوارش وارد خانه می‏شد از او مسایلی می‏آموخت و همگی در صحیفه‌ای ضبط می‏شد که بعدها به نام «مصحف زهرا(ص)» معروف گشت.

مطلب ذیل به نکات آموزنده در زندگی حضرت فاطمه (س) اشاره‌ای کوتاه می‌کند:

۱ ـ او از همان دوران کودکی شریک مشکلات و ناهمواری‌های زندگی پدر بزرگوار خود بود. روزی که بر بنی‌هاشم حصر اقتصادی زده شد و هر نوع داد و ستد با این گروه ممنوع اعلام گشت، پیامبر(ص) ناچار شد با هشتاد نفر از نزدیکان و گروندگان به وی، در درّه‌ای به نام «شِعْب ابی طالب» به‌سر ببرد. در آن هنگام دخت گرامی‏ او سه ساله بود زیرا او در سال پنجم بعثت دیده به جهان گشود و حصر اقتصادی در سال هفتم هجرت آغاز شد و سه سال نیز به طول انجامید.

آن کودک به ظاهر خردسال، مانند دیگر زندانیان و محصوران در شِعْب، سه سال تمام با محرومیت و گرسنگی دست به گریبان بود، زیرا غذایی که به آنان به صورت غیر رسمی‏ می‏رسید، آنان را حتی نیم سیر نیز نمی‏کرد و همین زندگی مشقت بار، روح استقامت و پشتکاری را در آن کودک پدید آورد، روشن است که زندگی در مشقت و رنج، انسان را مانند فولاد آب‌دیده، مقاوم می‏سازد. بر خلاف زندگی در ناز و نعمت که نتیجه‌ای جز شکست‌پذیری ندارد.

۲ ـ دختر گرامی‏ رسول خدا علاوه بر سختی‌های شعب ابی طالب با رنج‌ها و دردهای دیگری نیز روبرو شد هنوز پنج بهار از عمر او نگذشته بود که مادر گرامی ‏خود حضرت خدیجه را از دست داد. مادری که برای دختر حصن و حصین و دژ محکمی‏ بود و در عین حال برای شوهر خود نیز، زن با وفا و فداکاری بود. ممکن است این نوع سختی‌ها به ظاهر بلا و گرفتاری شمرده شود امّا از دیده عرفانی نوعی رحمت به شمار آید.

ای کاش گرفتاری ظاهری او تنها مرگ مادرش بود ولی چند روزی از مصیبت مادر نگذشته بود که عموی پدر بزرگوار خود ابو طالب را نیز از دست داد و مصیبتی بر مصیبتی افزوده شد.

۳ ـ رسول گرامی‏(ص) در سال سیزدهم بعثت، مکه را به عزم اقامت در مدینه ترک گفت به هنگام ترک مکه، به علی(ع) دستور داد که پس از وی «فواطم» را همراه خود به مدینه بیاورد و یکی از آن فواطم، فاطمه دختر گرامی ‏پیامبر(ص) بود. فاطمه همراه دو فاطمه دیگر به نام، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی(ع)، فاطمه بنت زبیر، مکه را به عزم مدینه ترک گفتند بار دیگر دختر پیامبر در کنار پدر قرار گرفت و در رنج و غم او شرکت جست، همچنان که در مکه نیز شریک غم او بود چنان که مورخان می‏نویسند:

پیامبر در مسجد الحرام در حال سجده بود یکی از مشرکان بچه دان شتری را بر پشت پیامبر افکند لباس او را آلوده ساخت، دختر گرامی‏ پیامبر در گوشه مسجد نشسته بود دوان دوان به کمک پدر شتافت و با آبی که همراه داشت آلودگی از جامه او پاک کرد.

نتیجه می‏گیریم: زهرای اطهر پیوسته در کنار پدر و انقلاب آسمانی او قرار داشت و پدر را تأیید و او را کمک می‏کرد و بر ایمان و تقوای خود می‏افزود و هرگز راحت‌طلبی را بر هدف مقدم نمی‏داشت، این نه تنها محیط مکه است که به کمک پدر می‏شتابد، در جنگ اُحد که در مدینه رخ داد نیز چنین کاری را انجام داد و با آوردن آبی چهره پدر را شست‌وشو داد و او را نوازش کرد.

۴ ـ خواستگاری علی(ع) از زهرا (س)، عقدی که بسته شد، جهیزیه‌ای که همراه خود به خانه بخت برد همگی از نکات آموزنده زندگی اوست. او به دنبال یک انسان کامل بود که با روح و روان او همسو باشد نه بدنبال انسان ثروتمندی که از نظر روحی کاملاً با او بیگانه باشد، وقتی عبد الرحمان بن عوف و امثال او از زهرا (س) خواستگاری به عمل آوردند دخت گرامی‏ پیامبر به هیچ یک پاسخ مثبت نگفت. برخی از خواستگاران به رسول خدا گفتند من طلاها و نقره‏ها را آنچنان می‏چینم ک طرف مقابل، بنده را نمی‏بیند مع الوصف زهرای اطهر (س) به هیچ یک رضایت نداد، زیرا او نمی‏خواست با طلا و نقره همبستر شود. او برای همسری، انسانی را می‏خواست که در اتاق محقری با اثاثیه‌ای بسیار کم امّا دلی پر از ایمان و تقوا زندگی کند.

۵ ـ همسر بودن زهرا نسبت به علی مانع از آن نبود که پیوسته با او مؤدبانه سخن بگوید یک بار هم در طول زندگی همسر را به نام فرزند ابو طالب صدا نکرد، بلکه صدای همسر پیوسته با ادب مناسب و آهنگ مناسبتر بود به گونه‌ای که به کانون زندگی حرارت و گرمی‏ می‏بخشید، فقط یک بار در یک جریان سیاسی که حق وی را غصب کردند و علی خانه نشین شده بودـ فقط در این یک بار ـ او را فرزند ابو طالب خواند و گفت چرا در خانه نشسته‌ای و مانند کودکی در رحم، زانوهای غم را در بغل گرفته‌ای.

۶ ـ دخت گرامی ‏پیامبر نزد پدر آموزش می‏دید و از علوم و آگاهی‌های پدر بهره می‏گرفت او نه تنها کارهای خانه را انجام می‏داد بلکه هنگامی ‏که پدر بزرگوارش وارد خانه می‏شد از او مسایلی می‏آموخت و همگی در صحیفه‌ای ضبط می‏شد که بعدها به نام «مصحف زهرا(ص)» معروف گشت و این صحیفه در نزد امامان مانند حضرت باقر و صادق(ع) موجود بود که به آن مراجعه می‏کردند و جریان‌هایی را پیشگویی می‏کردند.

۷ ـ در کنار کارخانه و آموزش‌های علمی‏ و فکری، عبادت زهرا (س) مورد توجه پیامبر(ص) بود او بسان حضرت مریم(ع) در محراب عبادت می‏ایستاد و نور عبادت او خانه را روشن می‏ساخت حالا این چه نوری بود که محیط زندگی را روشن می‏ساخت برای ما روشن نیست.

۸ ـ فصاحت و بلاغت حضرت زهرا(س) از خطبه یادگاری او مُبان و آشکار است خطبه‌ای که مهاجر و انصار را متأثر کرد، تاریخ زندگی عرب را تشریح نمود، خدمات پدرش را در بالا بردن تمدن آنان به رخ آنان کشید، سپس از عملکرد آنان پس از درگذشت پیامبر سخت انتقاد کرد بالأخص محرومیت خود را از ارث پدر به رخ خلافت کشید که چگونه او را از حق واقعی او محروم ساخته‏اند.

در این خطبه یک جهان تاریخ، یک دنیا نکات آموزنده است، نکته قابل توجه آنجاست که او این خطبه را ارتجالاً و بدون مقدمه ایراد کرد، بدون آنکه کوچک‌ترین یادداشتی در اختیار داشته باشد و از دختر گرامی ‏پیامبر جز این انتظار نبود.

منبع: آیت‌الله جعفر سبحانی، سیمای فرزانگان ج
شنبه 2/2/1391 - 22:26
سخنان ماندگار

آلبرت انیشتین : به جای این كه سعی كنید مرد موفقیت باشید، سعی كنید مرد ارزشها باشید....

سعدی : آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد     هر کسی را آنچه لایق بود داد...

امانوئل کانت : چنان باش که بتوانی به هر کس بگویی: «مثل من باش»....

کانت : میگویدبزرگ ترین جستجوی بشر راهی برای انسان شدن است و بس...

ناپلئون : آن کس که از اول می داند کجا می رود خیلی دور نخواهد رفت...

نکات آموزنده

گالیله : هیچ چیزی را نمی توان به کسی یاد داد، ولی می توان به او کمک کرد تا پاسخ ها را از درون خود بیابد....

ویلیام شکسپیر : گذشت زمان بر آنها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آنها که می هراسند بسیار تند، بر آنها که به سر خوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما بر...

ماریو لاگومن:  با زمان قرار زندگی مسالمت آمیز گذاشته ام که نه او مرتبا مرا دنبال کند و نه من از او فرار کنم، سرانجام که به هم خواهیم رسید....

ویکتور هوگو : هرگز در میان موجودات مخلوقی كه برای كبوتر شدن آفریده شده كركس نمیشود. این خصلت در میان هیچ یك از مخلوقات نیست جز آدمیان....

مارک تواین : وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كلاغها میكند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود....

مولویبر : هر چه همی لرزی می‌دان که همان ارزی   زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد....

گالیله : کار کنید تا همه غصه‌ها و پریشانیهای خود را فراموش کنید....

فیثاغورث : برای تربیت اراده بهترین زمان ایام جوانی است....

مارک تواین : وقتی جوانتر بودم همه چیز را به خاطر می‌آوردم، حالا می‌خواست اتفاق افتاده باشد یا نه!...

گاندی : هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره‌کرده دست کسی را به گرمی بفشارید....

یوهان گوته : اگر می‌دانستند تا كنون چند بار حرفهای دیگران را بد فهمیده‌اند، هیچكس در میان جمع این همه پر حرفی نمی‌كرد....

ویلیام شکسپیر : شکوه دنیوی همچون دایره‌ای است بر سطح آب که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می‌شود و سپس در نهایت بزرگی هیچ می‌‌شود....

مارک تواین : عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه می‌بیند....

یوهان گوته : اگر آدم خوبی با تو بدی کرد،چنان وانمود کن که نفهمیده‌ای. او توجه خواهد کرد و مدت زیادی مدیون تو خواهد بود....

پاسکال : دیوانگی بشر آنچنان ضروری است که دیوانه نبودن خود شکل دیگری از دیوانگی است....

گاندی : پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنستکه بعداز هر زمین خوردنی برخیزی....

ارنست : در جهان تنها دو گروه از مردم هستند که هرگز تغییر نمی‌یابند؛ برترین خردمندان و پست‌ترین بی‌خردان....

ارنست همینگویانسان برای پیروزی آفریده شده است، او را میتوان نابود کرد ولی نمیتوان شکست داد....

گالیله : هرگز مردی ولو بسیار نادان را ندیدم که از وی چیزی نتوانسته‌ام بیاموزم....

وینستون چرچیل : بزرگترین درس زندگی اینست‌که گاهی احمق‌ها هم درست می‌گویند....

ویلیام شکسپیر : بالاتر از همه چیز این‌است‌که با خودمان صادق باشیم....

کنفسیوس : نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی. اگر از خودت تعریف کنی قبول نمی‌کنند و اگر بدگویی کنی بیش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت....

امرسون : وقتی انسان دوست واقعی دارد كه خودش هم دوست واقعی باشد....

تولستوی : فرق انسان و سگ در آنست كه اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت....

دكارت : در بین تمامی مردم تنها عقل است كه به عدالت تقسیم شده زیرا همه فكر می‌كنند به اندازه كافی عاقلند....

تولستوی : بدترین و خطرناکترین کلمات اینست: «همه این جورند»....

-------

.

شنبه 2/2/1391 - 22:24
داستان و حکایت
پند لقمان حکیم به فرزند :

ای جان فرزند :

هزار حکمت آموختم که چهارصد حکمت انتخاب کردم،

 در آن چهارصد حکمت، هشت کلمه برگزیدم که جامع کمالات است: 

دو چیز را هرگز فراموش نکن:

خدا را و مرگ را

دو چیز را همیشه فراموش کن:

کسی به تو بدی کرد،خوبی به کسی کردی.

و اما چهار کلمه ی دیگر:

 به مجلسی که وارد شدی زبان نگه دار

   به سفره ای وارد شدی شکم نگه دار   

     به خانه ای وارد شدی چشم نگه دار   

        به نماز وارد شدی دل نگه دار         
شنبه 2/2/1391 - 22:22
داستان و حکایت

حقیقت چیزی نیست که نوشته می‌شود .. آن چیزی است که سعی می‌شود پنهان بماند!

کسی‌که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد. 

دوستان جدید پیدا کنید اما دوستان قدیمی را هم حفظ کنید، اینها نقره و آنها طلا هستند.

ـــ بهترین کارها سه کار است:
تواضع بهنگام دولت، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت.
ـــ میانه‌روی در خرج یک نیمه معیشت است،
دوستی با مردم یک نیمه عقل و خوب پرسیدن یک نیمه دانش.
«رسول‌اکرم(ص)»

 

شنبه 2/2/1391 - 22:18
داستان و حکایت

در زمان حکومت حضرت سلیمان (ع) مردی ساده اندیش در حالی که سخت ترسیده و وحشت کرده بود و چهره اش زرد و لبهایش کبود شده بود به سرای سلیمان (ع) پناهنده شد و با عجز و لابه گفت: ای سلیمان به من پناه بده سلیمان به او گفت چه شده ؟ او عرض کرد عزرائیل با خشم به من نگاه کرد وحشت کردم از شما تقاضای عاجزانه دارم که به باد فرمان دهی که مرا به هندوستان ببرد تا از بند عزرائیل رهایی یابم. سلیمان به تقاضای او توجه کرد.
               باد را فرمود تا او را شتاب                      برد سوی خاک هندستان برآب
روز بعد سلیمان (ع) عزرائیل را دید و گفت چرا به این بینوا با دیده خشم آلود نگاه کردی که از وطن آواره و بی خانمان شد. عزرائیل گفت : خداوند فرموده بود که من جان او را در هندوستان قبض کنم و چون او را در این جا دیدم از این رو در فکر فرو رفتم و حیران شدم با تعجب گفتم اگر او دارای صد پر هم باشد و به طرف هندوستان پرواز کند به آنجا نمی رسد.
            چون به امر حق به هندستان شدم                 دیدمش آنجا و جانش بستدم
به هندوستان رفتم و دیدم او آنجا است و در نتیجه جانش را گرفتم.
شنبه 2/2/1391 - 22:14
داستان و حکایت

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.

 

پرسیدم: «چرا می خندی؟»

 

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده ام می گیرد»

 

پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»

 

گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی

 در حق تو نكرده ام»

 

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»

 

جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن

را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛

 تو را زمین می زند.»

 

پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»

 

پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی،

برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛

 فعلاً برو سوا
شنبه 2/2/1391 - 22:13
دانستنی های علمی

راه های دوری از شیطان

 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): نماز چهره شیطان را سیاه می کند؛

صدقه دادن پشت او را و دوستی در راه خدا، ریشه اش را می شکند؛

 و وقتی چنین کردید، از شما به فاصله شرق و غرب دوری کند.      
شنبه 2/2/1391 - 22:12
شعر و قطعات ادبی

حرف شیطان را باور می کنی؟

آن یکی، «الله» می گفتی شبی               تا که شیرین می شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو                این همه «الله» را «لبیک» کو؟
می نیاید یک جواب از پیشِ تخت           چند «الله» می زنی، با روی سخت
او شکسته دل شد و بنهاد سر                 دید در خواب، او خَضِر را در خَضَر
گفت: «هین، از ذکر چون وامانده ای؟      چون پشیمانی، از آن کش خوانده ای؟»
گفت: لبیکم، نمی آید جواب                     زان همی ترسم، که باشم ردّ باب
گفت: آن «الله» تو «لبیک» ماست          وان نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
ترس و عشقِ تو، کمندِ لطف ماست         زیر هر یا ربّ تو، لبیکها

شنبه 2/2/1391 - 22:12
داستان و حکایت
 حکایتی از عبید زاکانی:
 
خواب دیدم قیامت شده است .
هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ی ایرانیان.  
خود را به عبید زاکانی رساندم و
پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان
نگمارده‏اند؟»
گفت:«می‌دانند که به خود چنان
مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»  
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یادهندوستان کند خود بهتر از هرنگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم!
شنبه 2/2/1391 - 22:10
شعر و قطعات ادبی
اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خیال اینکه زیادی
داریم فروشنده خواهیم بود .!!
شنبه 2/2/1391 - 22:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته