• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 38736
تعداد نظرات : 5244
زمان آخرین مطلب : 3335روز قبل
دانستنی های علمی
 از رنگ‌های زنانه و مردانه چه می‌دانید؟

معمولا افراد به رنگ‌های متنوعی علاقه دارند. در این میان، برخی از رنگ‌ها در بین یک جنسیت طرفداران بیشتری دارد،‌ حال آن که جنسیت دیگر،‌ به آن اندازه آن را نمی‌پسندند، البته نه این که از آن بیزار باشند یا این که از آن رنگ‌ها استفاده نکنند. اما واقعا بین دو جنس از نظر علاقه به رنگ‌های مختلف تفاوت وجود دارد؟ این سوالی است که محققین اخیرا به دنبال پاسخ آن رفته‌اند.
به گزارش لایفز لیتل میستریز، بخشی از مطالعه اخیر فیلیپ کوهن، جامعه‌شناس دانشگاه مریلند در زمینه هنجارهای جنسیتی در مورد علاقه به رنگ‌ها در بین دو جنس است. وی از حدود 2000 مرد و زن یک سوال بسیار ساده پرسید: رنگ مورد علاقه شما کدام است؟ نتایجی که کوهن به دست آورده نشان می‌دهد که در بین هر دو جنس،‌ رنگ آبی از همه بیشتر طرفدار دارد. بعد از آن، در بین مردان، رنگ سبز و در بین زنان، رنگ بنفش از طرفداران بیشتری برخوردار هستند.
نتیجه مطالعه کوهن را می‌توانید در دو نمودار مربوط به زنان و مردان ببینید.

 



به گفته کوهن، نمونه مورد مطالعه او به طور تصادفی انتخاب نشده بودند و در واقع نمونه در دسترسی از دانشجویان، استادان و کارمندان دانشگاه و نیز افرادی بوده‌‌اند که به وسطه به اشتراک‌گذاری لینک و یا رسانه‌های اجتماعی در مورد مطالعه شنیده بودند. وی در این‌باره می‌گوید: «با این حال وقتی مولفه‌های سن، نژاد، ‌قومیت و سطح تحصیلی را کنترل کردم، الگوی جنسیتی ترجیح رنگ‌ها هیچ تغییری نکرد. این مسئله اطمینان نتایج را بالا می‌برد و می‌توان گفت که نمونه من باعث انحراف نتایج نشده است.»
البته،‌ این که چرا دو جنس با الگوی متفاوتی به رنگ‌ها علاقه دارند و این که چرا برخی از رنگ‌ها بیشتر از سایر رنگ‌ها طرفدار دارند، سوالات مهم دیگری هستند که در این گزارش بدان‌ها پاسخی داده نشده و پاسخ‌دهی به آن‌ها، ‌نیازمند مطالعات بیشتری است. 

سه شنبه 7/6/1391 - 17:48
داستان و حکایت
ناخدا

یه کشتی داشت رو دریا می‌رفت، ناخدای کشتی یهو از دور یه کشتی دزدای دریای رو دید. سریع به خدمه‌اش گفت: برای نبرد آماده بشین، ضمنا اون پیراهن قرمز من رو هم بیارین. خلاصه پیراهنه رو تنش کرد و درگیری شروع شد و دزدای دریایی شکست خوردن!
کشتی همینطوری راهشو ادامه می‌داد که دوباره رسیدن به یه سری دزد دریایی دیگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده بشینو اون پیراهن قرمز منم بیارین تنم کنم!! خلاصه، زدن دخل این یکی دزدا رو هم آوردنو باز به راهشون ادامه دادن.
یکی از ملوانا که کنجکاو شده بود از ناخدا پرسید: ناخدا، چرا هر دفعه که جنگ می‌شه پیراهن قرمزتو می‌پوشی؟ ناخدا می‌گه: خوب برای اینکه توی نبرد وقتی زخمی می‌شم، پیراهن قرمزم نمی‌ذاره خدمه زخمای منو خونریزیمو ببینن در نتیجه روحیه‌شون حفظ می‌شه و جنگ رو می‌بریم.
خلاصه، همینطوری که داشتن می‌رفتن، یهو ۱۰ تا کشتی خیلی بزرگ دزدای دریایی رو که کلی توپ و تفنگ و موشکو تیر کمونو اکلیل سرنج و از این چیزا داشتن می‌بینن. ناخداهه که می‌بینه این دفعه کار یه کم مشکله، داد می‌زنه: خدمه سریع برای نبرد آماده بشین ضمنا پیراهن قرمز منو با شلوار قهوه‌ایم بیارین!
سه شنبه 7/6/1391 - 17:47
لطیفه و پیامک

تاکنون هیچ کس به خاطر بخشیدن فقیر نشده است.

و چقدر دیر می فهمیم که زندگی همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم.

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست را بفهمد، بدون این که مجبورش کنی.

همیشه نگاهتان به اون بالا باشه تا دلتان از این پایین ها نگیره …

گذران امروز، برای شکایت از دیروز، فردای بهترین نخواهد ساخت …

برای اینکه انسان کاملی باشید لازم نیست حتما در یک رابطه قرار بگیرید. شما به واسطه آنچه که هستید کاملید، نه به واسطه آنکسی که با او هستید

فرار از مشکلات مسابقه ای است که هرگز در آن برنده نخواهید شد …

گله نکنید که چرا شخصی با شما درست رفتار نمیکند، اگر میدانید لیاقتتان بیشتر است چرا با او رابطه دارید؟

هیچوقت زیاد به خودتان سخت نگیرید، چون دیگران این کار را برای شما انجام میدهند!

هیچوقت بیش از حد عاشق نباش، بیش از حد اعتماد نکن و بیش از حد محبت نکن. چون همین بیش از حد به تو بیش از حد آسیب میرساند …

وقتی کسی به زندگیتان وارد میشود خدا اورا به دلیلی میفرستد یا برای درس گرفتن از او و یا برای ماندن با او برای همیشه …

وفاداری یک زن زمانی معلوم میشود که مردش هیچ نداشته باشد. وفاداری یک مرد زمانی معلوم میشود که همه چیز داشته باشد …

از قضاوت کردن دست بکش تا آرامش را تجربه کنی … “دیباک چوپوا”

مهم نیست دیگران در مورد شما چگونه فکر می کنند مهم این است که تصویر ذهنی شما از خودتان چگونه است …

بدترین راننده قانونمند در شهر بسیار بهتر از بهترین راننده قانون شکن رانندگی میکند .

ایمان به این معنا نیست که کشتی شما هیچگاه دچار طوفان نمیشود. بلکه یعنی کشتی شما هیچگاه غرق نمیشود …

من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام … (بیل گیتس)

یک در آغوش کشیدن بیصدا میتواند برای قلبی محزون هزاران کلمه معنی داشته باشد …

هم اکنون که در حال نفس کشیدن هستید شخص دیگری نفس های آخرش را میکشد. پس دست از گله و شکایت بردارید و با داشته هایتان زندگی کنید …

یادتان باشد، وقتی خورشید میدرخشد، هرکسی میتواند دوستتان داشته باشد در طوفان است که متوجه میشوید چه کسی واقعا به شما علاقه دارد …

گاهی خراب کردن پل ها چیز بدی نیست، چون مانع بازگشت شما به جاییست که از ابتدا نباید پا به آنجا میگذاشتید …

سه شنبه 7/6/1391 - 17:43
لطیفه و پیامک

سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگ ترین تنبیه تو برای دیگران، گرفتن خودت از آنها باشد.

مهم نیست چه سنی داری، هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر

پدرم تنها کسی است که باعث می شود ایمان بیاورم فرشته ها هم می توانند مرد باشند.

دل شکسته به ساز شکسته می ماند که با نوازش دستی برآورد فریاد

فرقی نمی کند برکه ای کوچک باشی یا دریایی بیکران. زلال که باشی خورشید در تو می درخشد

هر وقت گریه می کنم، سبک می شوم. عجب وزنی دارد این چند قطره اشک

باران باش و هیچ گاه نپرس که کاسه های خالی از آن کیست

عشق، پیدا کردن یک فرد کامل نیست، بلکه شناخت کامل یک انسان معمولی است.

سعی کن یکرنگ باشی. گل های قالی به دلیل رنگارنگ بودن زیر پا افتاده اند

عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا

واحد اندازه گیری «متر» نیست، اشتیاق است.
مشتاق که باشی، حتی یک قدم هم فاصله ای دور است.

گاهی نمی توان بخشید و گذشت، اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

زمین گرد است
جایی که به نظر می رسد نقطه پایان است، می تواند شروعی دوباره باشد

از این که به من دروغ گفتی، ناراحت نیستم، از این ناراحتم که دیگر نمی توانم به تو اعتماد کنم.

لحظه های دوری ات را با ساعت شنی شمردم تا حالا یک صحرا گذشته است.

زخم که می خوری، مزه مزه اش کن، حتما نمکش آشناست.

از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی به هم می رسیم، زمین بیهوده گرد نیست.

فکر کردن به گذشته مثل دویدن به دنبال باد است

بیچاره چوب کبریت، آتش از سرش شروع شد و بر جانش افتاد، فکرت را مراقب باشد.

آدم ها را بدون این که به وجودشان نیاز داشته باشی، دوست بدار.

حتی لاک پشت ها هم هنگامی که بدانند به کجا می روند، زودتر از خرگوش ها به مقصد می رسند.

می دانید چرا خوشبخت بودن مشکل است؟ چون از رها کردن چیزهایی که باعث غمگینی ما می شود، سر باز می زنیم.

 

سه شنبه 7/6/1391 - 17:42
لطیفه و پیامک

کف بینی نکن! دستی که به سویت دراز شده، طالعش تویی!

عشق بازی کار فرهاد است و بس / دل به شیرین داد و دیگر هیچکس

مهر امروزی فریبی بیش نیست / مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟

نازنین تر ز تو کَس نیست که یادش بکنم

سر و دل عاشق یک ناز نگاهش بکنم

تا زمین هست و زمان هست بگویم ای دوست

تو عزیزی و عزیزان به فدایش بکنم …

هرکس جای من بود، می بُرید. اما من هنوز می دوزم، چشم امید به راه …

فراموش کردنت کار آسانی است. کافی است دراز بکشم، چشمهایم را ببندم و نفس نکشم!

مهربانی ات را مرزی نیست. یقین دارم فرشته ای  قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده …

خیلی که دلتنگ میشوم به آسمان نگاه میکنم. دلم قرص میشود که تو هم زیر همین سقفی …

هی بی وفا شانه هاین مثل بالش مسافر خانه ای است که سر های زیادی را تکیه گاه بوده است …

کم کم یاد خواهم گرفت با آدمها همانگونه باشم که هستند. همانقدر خوب، گرم، مهربان و همانقدر بد، سرد، تلخ

چو به دست دل سپردم

بخود این گمان نبردم

که نه تاب وصل دارم

نه تحمل جدایی …

هواشناسی اعلام کرد آغوشت برای همیشه گرم است!

از آزمایشگاه عشق میآیم. گروه خونی ام “تو” ی مثبت است!

تعداد دقیق مژه هایت را میدانم تعجب نکن، مگر زندانی کاری جز شمردن میله های زندانش دارد؟

هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی فایده ندارد! این تخت خواب “آغوش” کم دارد …

قطعا روزی صدایم را خواهی شنید… روزی که نه صدا اهمیت دارد نه روز …

کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند، وای به حال دل من از دوری تو …

بیشتر مواقع پشت جمله “عیب نداره، مهم نیست” یه دل شکسته خوابیده …

رنج دوری، یاد یاران کار ماست / یک پیامک حکم یک دیدار ماست …

خوش به حال فرهاد که تلخ ترین خاطره زندگی اش هم شیرین بود …

سه شنبه 7/6/1391 - 17:41
لطیفه و پیامک

شاید دیگران در نبودنت “سرم” را گرم کنند، ولی “دلم” را هرگز …

چه زیبا حرف میزنی؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن از زاویه تو … آها دیدم از زاویه ی تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع! من و تو!

اینجا جاییست که پشت هر دوستت دارم هم نوشته است ساخت چین!

 

سه شنبه 7/6/1391 - 17:39
دانستنی های علمی

5 راز ناشناخته قطب شمال

اگرچه اکثر مردم ترجیح می دهند اوقات فراغت خود را در مناطق خوش آب و هوا سپری کنند اما قطب شمال بهشت رویایی علاقمندان به کسب اطلاعات و اکتشافات جدید است.
به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، برخی فکر می کنند که قطب شمال مکانی دور افتاده است؛ بدون هیچ گونه حیات یا ارزشی. اما باید توجه کرد که این منطقه سرشار از ویژگی های خاص و ناشناخته است که هر ساله هزاران نفر را برای اکتشاف و مشاهده این رویدادهای جالب، به این منطقه بسیار سرد می کشاند. برخی از ویژگی های جالب این منطقه به شرح زیر است:

منطقه ای سرشار از کربن

مرکز تحقیقات جغرافیایی دنیا تخمین زده اند که 25 درصد از کل کربن موجود در کره زمین در قطب شمال وجود دارد. این مقدار چیزی حدود 800 میلیون تن می شود که در صورت استخراج، منبع گران قیمت و مهمی برای دنیای صنعتی امروز محسوب می شود.

حیواناتی بدون ساعت درونی

وضع خاص تابش آفتاب در قطب شمال و طول شب و روز وضع خاصی برای حیوانات ایجاد کرده است. مثلا گوزن شمالی موجود در این منطقه، ساعت درونی ندارد و گوزن های نر تقریبا کاری به ساعات شبانه روز ندارند.



به طور معمول بدن پستانداران (از جمله انسان) تحت تاثیر یک ریتم 24 ساعته است که متاثر از دوره های روشنی – تاریکی است. اما در قطب شمال در کل تابستان شب ها نیز مانند روز روشن است و در زمستان، روزها مانند شب تاریک و همین امر این ریتم روشنی- تاریکی را از بین برده است لذا برخی حیوانات قطب شمال ساعت درونی شان را از دست داده اند.

حیوانی با زندگی عجیب

حیوانی به نام Onychiurus arcticus در قطب شمال وجود دارد که می تواند با سرمای بسیار سخت قطب شمال کنار بیاید. این حیوان وقتی هوا به شدت سرد می شود تمام آب بدنش را از دست می دهد و به شکل کاملا خشک و چروک منتظر هوای بهتری می ماند. وقتی تنها مقدار کمی آب به این موجود برسد،‌ این حیوان کوچک دیگر بار به زندگی باز می گردد.



معدن آهن آسمانی

یکی از سه شهاب سنگ بزرگ موجود بر روی کره زمین در این منطقه وجود دارد. این شهاب سنگ در گرونلند در قطب شمال قرار دارد و 91 درصد از آن را آهن تشکیل داده و مردم بومی قطب شمال از آهن موجود در آن برای ساختن نیزه و چاقو استفاده می کنند.

عشق عجیب به قطب شمال

روبرت پیری (1845- 1920) یکی از معروفترین محققین قطب شمال است. این دانشمند با همسرش نه بخاطر علاقه و محبت بلکه به دلیل دیگری ازدواج کرده است:‌ "این خانم کمتر از دیگران جلوی او را برای سفر به قطب شمال می گرفته و مزاحم کارش نمی شده است!"
سه شنبه 7/6/1391 - 17:37
شعر و قطعات ادبی

 


بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت

من چه حالی بودم!

خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید

پلک دل باز پرید
من سراسیمه به دل بانگ زدم

آفرین قلب صبور

زود برخیز عزیز

جامه تنگ در آر

وسراپا به سپیدی تو درآ.

وبه چشمم گفتم:

باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟

که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است!

چشم خندید و به اشک گفت برو

بعداز این دعوت زیبا به ملاقات نگاه.

و به دستان رهایم گفتم:

کف بر هم بزنید

هر چه غم بود گذشت.

دیگر اندیشه لرزش به خود راه مده!

وقت ان است که آن دست محبت ز تو یادی بكند

خاطرم راگفتم:

زودتر راه بیفت

هر چه باشد بلد راه تویی.

ما که یک عمر در این خانه نشستیم تو تنها رفتی

بغض در راه گلو گفت:

مرحمت کم نشود

گوییا بامن بنشسته دگر کاری نیست.

جای ماندن چو دگر نیست از این جا بروم

پنجه از مو بدرآورده به آن شانه زدم

و به لبها گفتم:

خنده ات را بردار

دست در دست تبسم بگذار

و نبینم دیگر

که تو برچیده و خاموش به کنجی باشی

مژده دادم به نگاهم گفتم:

نذر دیدار قبول افتادست

ومبارک بادت

وصل تو با برق نگاه

و تپش های دلم را گفتم:

اندکی آهسته

آبرویم نبری

پایکوبی ز چه برپا کردی

نفسم را گفتم:

جان من تو دگر بند نیا

اشک شوقی آمد

تاری جام دو چشمم بگرفت

و به پلکم فرمود:

همچو دستمال حریر بنشان برق نگاه

پای در راه شدم

دل به عقلم می گفت:

من نگفتم به تو آخر که سحر خواهد شد

هی تو اندیشیدی که چه باید بکنی

من به تو می گفتم: او مرا خواهد خواند

و مرا خواهد دید

عقل به آرامی گفت:

من چه می دانستم

من گمان می کردم

دیدنش ممکن نیست

و نمی دانستم

بین من با دل او صحبت صد پیوند است

سینه فریاد کشید:

حرف از غصه و اندیشه بس است

به ملاقات بیندیش و نشاط

آخر ای پای عزیز

قدمت را قربان

تندتر راه برو

طاقتم طاق شده

چشمم برق می زد /اشک بر گونه نوازش می کرد/لب به لبخند تبسم میكرد /دست بر هم میخورد

مرغ قلبم با شوق سر به دیوار قفس می كوبید

عقل شرمنده به آرامی گفت:

راه را گم نکنید

خاطرم خنده به لب گفت نترس

نگران هیچ مباش

سفر منزل دوست کار هر روز من است

عقل پرسید :؟

دست خالی که بد است

کاشکی...

سینه خندید و بگفت:

دست خالی ز چه روی !؟

این همه هدیه کجا چیزی نیست!

چشم را گریه شوق

قلب را عشق بزرگ

روح را شوق وصال

لب پر از ذکر حبیب

خاطر آکنده یاد...
سه شنبه 7/6/1391 - 17:37
شعر و قطعات ادبی
حسه نبودنیت



از خواب پریدم


چشام پر اشک بود


بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد


تنها یادگاری از تو


عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود


سر کشیدم بوی نبودنت رو


...
سه شنبه 7/6/1391 - 17:34
شعر و قطعات ادبی
 من همیشه دلتنگتم...


سلام مهربون...حرفه امشبم از دلتنگیه


دلتنگی که شاید سهم تو از اون کمتره...


اما سهمه دله من آه...چه بگم


خلاصه یک روز که نیست این قصه...


تصور کن دلی که فقط به یک شوق و یک امید میتپه


تصور کن چشمی که فقط یک تصویر رویایی داره


تصور کن دستی که گرمایه یک دست رو حس داره


تصور کن...دلتنگیه من که تو تصورت هم جا نمیگیره


مهدیس دلتنگتم امروز آغاز رفتنت نیست دلتنگتم


دلتنگه لحظه ایی هستم که پیشم نیستی


من همیشه دلتنگتم..
.

مهدیسه زیبایی هام و همه عشقم


تصور کن مردی که زنی رو دوست داره


تصور کن پشته اون همه دلتنگی خدا باز براش دلتنگی کنار گذاشته


آه...تصور کن...


تصور کن تو که تو تصورت هم دوست داشتنه من نمیگنجه



چشمات...آه و هزاران آه...



و دستای گرمت خدایا....
سه شنبه 7/6/1391 - 17:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته