• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 3465روز قبل
حجاب و عفاف

نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر (1)

مدتی است در فضای مجازی تحقیقی با عنوان "حجاب شرعی در عصر پیامبر" منتشر شده است که نویسنده آن تلاش فراوانی انجام داده است تا اثبات نماید حدود حجاب مورد نظر شرع مقدس اسلام چیست و در این راستا منابع بسیاری را مورد مطالعه و بهره‌برداری قرار داده است که از زوایای مختلف قابلیت بررسی دارد. برهمین اساس برخی از اشکالات تحقیق "حجاب شرعی در عصر پیامبر" را از زاویه روش‌شناسی، فقهی، تفسیری و تاریخی مطالعه خواهیم کرد. این‌که گفتم برخی از اشکالات به این سبب است که اشکالاتی نظیر آن در سرتاسر تحقیق فراوان به چشم می‌خورد و بیان تمامی آن‌ها فرصت بیشتری می‌طلبد و خواننده اگاه و نکته‌سنج نیز پس از مطالعه این نقد، با مطالعه متن تحقیق می‌تواند به بسیاری از آن‌ها دست یابد.
 
نقدی بر مقاله حجاب شرعی در عصر پیغمبر 
نخست: روش‌شناسی
برای قضاوت منصفانه در مورد هر پژوهشی ابتدا باید شاخصه‌های آن را بشناسیم و شاخصه‌های مهم هر تحقیق عبارتند از:
 
الف- عنوان تحقیق: نخستین شاخصه عنوان تحقیق می‌باشد که پایه و اساس تحقیق شمرده می‌شود. این‌که عنوان تحقیق «حجاب شرعی در عصر پیامبر» یا «حجاب در عصر پیامبر» باشد بسیار تفاوت دارد و در روند علمی بحث تأثیرگذار است. نویسنده محترم در عنوان تحقیق و گاه لابلای تحقیق (صفحه 33) تعبیر «حجاب شرعی در عصر پیامبر» را بکار می‌برد و گاه از تعبیر «حجاب در عصر پیامبر» (صفحه 12) استفاده می‌کند که یک بحث صرف تاریخی است.
 
ب- اهداف دور و نزدیک: این اهداف می‌تواند در انتخاب روشی که محقق بایستی در پیش بگیرد اثرگذار باشد و از این رو اهداف باید دقیقا مشخص شود. به عنوان مثال، نویسنده بیان داشته است که هدف، کشف واقعیت می باشد. بله این یک هدف است. اما پس از کشف واقعیت هدف بعدی چیست و از این کشف چه بهره‌هایی می‌خواهیم ببریم؟ اهداف دیگر به طور ناخواسته می‌تواند در روند بحث اثر بگذارد. اگر هدف ما علمی محض بوده و هدف دیگری نداشته باشیم با وصول به این هدف، پرونده تحقیق بسته می‌شود. اما ظاهراً در این تحقیق هدف اصلی، مستلزمات کشف واقعیت و مسائلی که بر آن بار می‌شود و استخراج حکم فقهی از آن می‌باشد. نویسنده رأی فقها درباره حکم شرعی حجاب را استصحاب کرده و می گوید فقها گمان دارند که در عصر پیامبر، حجاب بدین گونه بوده است و لذا قصد نقد آن را دارد. این مسئله در ارزیابی ما به لحاظ اهداف اثر می‌گذارد. بحث اهداف واقعا تعیین کننده است. گاهی محقق در تحقیقات خود به جز بحث علمی یک نگاه اقناعی و ایجاد باور در افراد و به عبارت دیگر هدف تربیتی هم دارد و چینش فصول تحقیق را به گونه‌ای سامان می‌دهد که خروجی کار، این هدف باشد. ابداع احتمالات، حتی اگر در کنارش احتمال ضد هم وجود داشته باشد، گاهی در ایجاد قناعت و باور بسیار اثرگذار است. البته این هم یک روش علمی برای بارور کردن بعد اقناعی انسان است. یعنی می‌توان از تأکید، تکرار، تلقین، حتی تکرار دروغ برای اقناع استفاده کرد و این یک روش علمی اقناعی است نه روش علمی محض. یک روش هم ممکن است علمی محض باشد که از نظر محقق لازم نیست مخاطب قانع شود. بلکه ادله را همراه نقد آن و دلایل مخالفین و موافقین ارائه می‌کند و به مخاطب امکان قضاوت می‌دهد. یعنی بدون پیش داوری ادله را هدایت می‌کند و تلاش دارد وجدان و عقل مخاطب را آزاد بگذارد تا او انتخاب کند. روش دوم روشی است که استفاده از آن در پژوهش‌های علمی انتظار می‌رود.
 
 ج- روش بحث: اگر بحث تاریخی باشد و بخواهیم کشف تاریخی داشته باشیم مولفه هایی چون منابع تاریخی، ابزار، نوع ادله به کار رفته و ارزشیابی آن ادله مطرح می‌شود و اگر بحث فقهی باشد، روش و منابع آن متفاوت خواهد بود و اعلب گزاره‌های تاریخی به لحاظ نداشتن اسناد متقن، قابل استناد در آموزه‌های فقهی نخواهد بود (و این یکی از بارزترین اشتباهات صورت گرفته در این تحقیق است) و همینطور مطالعات تفسیر. یعنی از ابتدا باید تحقیق را بر منطقی درست پایه‌گذاری کنیم تا دچار پراکنده‌گویی و آمیختن مباحث تاریخی، فقهی، تفسیری و اخلاقی با هم نشویم. لذا اگر روش ما علمی و منطقی باشد، در مسائل ماهوی نوسان نخواهیم داشت.
 اما نویسنده در تحقیق خود به طور فنی و دقیق روششان را برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده در یک بخش معین تعریف و تنقیح نکرده‌اند و به همین خاطر مرتب دچار تأویل می‌شود و خواننده نیز در فهم متن دچار تأویل و تفسیرهای گوناگون می‌شود.
 
1- عدم توجه به لزوم «احراز تقریر» و کافی نبودن صرف« احتمال تقریر»
در این تحقیق ابتدا سعی شده است پوشش و رفتار مردم در عصر خاصی کشف شود و سپس این نوع پوشش به عنوان پوشش شرعی آنان قلمداد شود. اشکال بحث این است که به فرض صحت چنین کشفی(که البته این کشف صحیح نمی‌باشد و در اشکالات تاریخی گفته خواهد شد) امکان دارد که حجاب حداقلی در عصر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) با حجاب شرعی کامل متفاوت باشد. برای تقریب به ذهن، در حال حاضر در ایران چند نوع حجاب وجود دارد و این یک واقعیت موجود است. اما چند درصد آن شرعی است؟ به دیگر سخن، بین آنچه «می‌باشد» تا آنچه که «باید باشد» فاصله وجود دارد. بنابراین محقق برای اثبات شرعیت آن پوشش حداقلی، بعد از کشف مقدار و نوع حجاب آن زمان باید به دنبال تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) از حجاب در آن عصر و وضعیت باشد. یعنی آنچه اهمیت دارد «احراز تقریر» است نه «احتمال تقریر»!. آنچه از این تحقیق بدست می‌آید اثبات احتمال تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) می باشد و نویسنده احراز و امضا تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم)را بررسی نکرده است.
 
2- توجه نداشتن به شرایط اضطرار جامعه
همچنین بر فرض که احراز کردیم پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) این مقدار کم پوشش را امضاء کرده‌اند اما با علم به این‌که در اسلام مفاهیمی چون احکام اولیه و ثانویه، شرایط عادی و غیرعادی، اهم و مهم، افسد و فاسد و شرایط اضطرار داریم، پس نمی‌توان هر تقریری را کاشف از حکم واقعی و حکم اولی شرعی دانست. بنا به اظهار نویسنده در زمان پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) آنقدر شرایط سخت و ناگوار بود که اگر فردی می‌خواست حجاب شرعی را بیش از آنچه جریان داشت، رعایت کند، اصلاً مقدورش نبود و طبیعتاً پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) هم این نیمه حجاب را اجازه می‌دادند و در مقابل آن سکوت اختیار کرده بودند. پس باید در مرحله بعد از تقریر (به فرض ثبوت)، به نوع تقریر پیامبر و جهت صدور این تقریر هم توجه می‌شد و تبیین می‌گردید که البته در این تحقیق مورد توجه قرار نگرفته است. حداقل اگر بخواهیم نتیجه گیری کنیم باید بگوییم سکوت پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) کاشف از چیست؟ یعنی دلالت این دلیل برای رسیدن به مدلول چقدر می‌باشد؟ به دیگر بیان، با این شرایط مخصوص، این دلیل، چقدر دلالت و توانایی اثبات شرعیت حجاب موجود را دارد؟
 گفتنی است؛ تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) یا امام معصوم وقتی قابل اعتنا است که قدرت دگرگونی برای مقرّر وجود داشته باشد. وقتی قدرت ایجاد تحول وجود ندارد و پیامبر یا امام مجبور به سکوت می‌باشد و نمی‌تواند ایده خود را مطرح کند، آیا سکوت او دال بر مطلوبیت می‌باشد؟ و آیا این تقریر، حجیت و قابلیت استناد دارد؟ مانند اینکه بگوییم در حضور امام صادق(علیه السلام) کاری انجام شد و امام با سکوت خود آن را تقریرکردند. تقریر ایشان در صورتی پذیرفته است که امام بیدار باشند و اگر خواب باشند این امر تقریر محسوب نمی‌شود. همچنین، در صورت بیداری، باید هوشیار باشند و مانعی از گفتن واقعیت توسط امام وجود نداشته باشد.
 همینطور، لازمه تغییر در زمینه‌ حجاب نیز قدرت مسلط و بستر مناسب است. باید فقر و نداری، گرما و فرهنگ جامعه عرب جاهلی را هم در نظر گرفت. تحقیق به اضطرار اشاره کرده است(صفحات20 تا21ذیل بحث حجاب پیش از اسلام) وقتی از اضطرار سخن به میان می‌آیید، چگونه می‌توان ادعای جامعه مطلوب کرد. حتی اگر پیامبر فرصت بیان این مسائل را داشته باشد جامعه کشش پذیرش آن را ندارد. پس آن جامعه با جامعه مطلوب اسلامی فاصله بسیار دارد و وجود پیامبر در آن جامعه دلیل بر اسلامی شدن آن نیست. مانند اینکه دست و پا و دهان فردی بسته و در جلوی او کاری را انجام دهیم و بعد بگوییم فلان کار را انجام دادیم و فلانی هم بود اما هیچ اعتراضی نکرد. پیامبر نیز قدرت اصلاح جامعه را بیش از این نداشتند. بر این اساس است که می‌گوییم نوع و مقدار تقریر پیامبر باید به دقت بررسی شود.
 
 3- توجه نداشتن به ابلاغ تدریجی احکام
 از مسلمات تاریخ اسلام ابلاغ تدریجی احکام اسلام است. نویسنده نیز خیلی خوب به این مسئله اشاره کرده است. ابلاغ احکام حجاب در مدینه می باشد لذا اگر نصوصی دال بر وضع حجاب در زمان حضور پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) در مکه یا قبل از آن ارائه کنیم، در اثبات یا رد حجاب شرعی مورد قبول نخواهد بود. چون تا آن زمان اساساً حجاب تشریع نشده بود و بنابراین سکوت پیامبر دلیل بر چیزی نمی تواند باشد. از طرفی نیز حجاب مردم مدینه مشمول تدریجی بودن احکام می باشد و لذا باید تاریخ ابلاغ احکام حجاب را در کنار مقدورات مردم مورد توجه قرار داد. به دیگر سخن، توجه به نزول تدریجی احکام به علاوه توجه به مقدورات مردم ما را در بهره برداری از هر سندی محدود می کند و آن سند نمی‌تواند برای ما کاشفیت از حکم واقعی داشته باشد و حجاب شرعی واقعی را برساند.به تعبیر دیگر هنوز حجاب ایده آل شکل نگرفته است.
 
 4- تحلیل نادرست دلایل با توجه به واقعیت خارج
نکته بعدی این است که آیا یک واقعیت خارجی فی نفسه و به تنهایی می‌تواند کم و کیف دلایل را کشف کند. مثلا دلیلی داریم که اکل (خوردن) میته (مردار) حرام است. خود این دلیل اطلاق یا عمومیت دارد. حال آیا می توان از واقعیت خارجی برای تعیین دلالت این دلیل و این روایت استفاده کنیم؟ و به وسیله واقعیت‌های موجود آن دلیل را مقیدکنیم یا تخصیص بزنیم؟ دقت گردد که می خواهیم با توجه به واقعیت موجود حد و اندازه دلیل و روایت را مشخص کنیم نه اینکه از دلیل برای اظهار نظر در واقعیت خارجی استفاده کنیم!! و به عبارت دیگر، به جای تنقیح و باز کردن و فهم موضوع دلیل، موضوع خارجی را تنقیح کنیم و ملاک اظهار نظر و اطلاق و تقید دلیل قرار دهیم.
که البته باید گفت این جابه جایی مشکل آفرین خواهد شد و خطر«تفسیر به رأی» در کمین خواهد بود!. مگر اینکه خود دلیل شرعی ما را به واقعیت خارجی ارجاع داده باشد. مثلا بگوید مقدورات خارجی یا عرف یا عقل، موضوع را تعیین کنند. مثلا وقتی می‌گوییم غنا حرام است، کدام غنا حرام است؟ غنای زمان صدور این دلیل یا هر گونه غنا در هر عرصه و زمان و هر چیزی که غنا بر آن صدق کند؟ اگر این مقدمات را کنار هم بچینیم و از این خاکریزها و عقبه ها عبور کنیم آن وقت می توانیم از این مجموعه نتیجه بگیریم و از یک واقعیت خارجی به حکم شرعی نقب بزنیم. وگرنه هرچند می‌توان واقعیت‌های خارجی را کشف کرد اما نمی‌توان بر اساس این واقعیت‌ها، حکم فقهی و شرعی را نادرست بپنداریم یا رأی به طرف خاصی بدهیم. به عبارت دیگر، ملاک درستی و صحت فقهی و دلایل شرعی نمی تواند واقعیت موجود باشد چراکه در بسیاری از جاها واقعیت با شرع فاصله دارد.
 اما متاسفانه این تحقیق در بسیاری از موارد، احتمالی خاص را مطرح می‌کند و روی آن مانور می‌دهد و گویا بنا دارد واقعیت خارجی را بر روایت یا آیه قرآن منطبق کند در حالی‌که به احتمال ضدش توجهی ندارد و با اینکه خود نویسنده به احتمالی بودن آن اعتراف دارد اما اینقدر روی این احتمال مانور می‌دهد که مخاطب آن را به عنوان تنها احتمال و بلکه بالاتر، به عنوان تنها احتمال درست و صحیح باور می‌کند و جالب اینکه خود کتاب نیز همین احتمال را، تنها احتمال صحیح می پندارد.
 نیز موارد متعددی در بخش سوم دیده می‌شود که با توجه به استنادات تاریخی به نادرستی برداشتی از روایت اشاره شده است، در حالی که همگان می‌دانند تاریخ مرسل است بدین معنا که صحت و درستی مطالب تاریخی مورد خدشه است و تاریخ مستند خیلی کم داریم. به دیگر بیان، تاریخ مثل فقه حجت نیست. پس اینکه بگوییم چون فلان قضیه تاریخی است پس حکمش این است، راه درستی نمی باشد.
نکته دیگری که وجود دارد اینکه نویسنده در صفحه643 می‌گوید: «در بخش اول حجاب پیش از اسلام را ترسیم کردم و به دنبال آن واکنش جامعه اسلامی را شرح دادم هرچند اطمینان ندارم این واکنش را درست به دست آورده باشم چرا که آن را از دل متون تاریخی و نیز از روایاتی استخراج کردم که اطمینانی به درستی و صحت صدور آن ندارم»، خوب! اگر در مورد گزاره‌های تاریخی و متون روایی، اطمینان به درستی‌ آنها ندارید، چطور می‌خواهید آیات و برخی روایات را بر همین اساس تفسیر و توضیح دهید؟
حاصل کلام اینکه در بحث تاریخ دو مشکل اساسی وجود دارد: الف) مشکل مرسل بودن تاریخ. ب) عدم دلالت واقعیت تاریخی بر حکم الهی.
 
5- حکم کلی دادن بدون توجه به مقتضیات خاص
 در این تحقیق از گزاره‌های اکتشافی تاریخی استفاده شده است. به عنوان مثال بحث شد که وضعیت خانه‌ها چگونه بوده است(ذیل بحث ویژگی خانه های مکه و فقدان دربِ محافظ - صفحه173) و امکان داشته که افراد در خانه‌ها سرک بکشند و پیامبر هم در این باره چیزی نفرموده‌اند. یا اینکه خانه‌های مکه درب نداشته است و... در انتها نیز این موارد مقدمه‌ای برای یک نتیجه‌گیری کلی قرار داده می‌شوند. آیا ما می‌توانیم از این گزاره تاریخی و بر فرض حکم شرعی، حکم شرعی تمام زمان‌ها و در غیر این شرایط را استخراج کنیم و تسری دهیم؟ با چه میزان و ترازویی حکم شرعی خاصی را به زمان بعد توسعه داده شده است؟
 دقت گردد که صرف نظر از اشکالات قبلی، مستندات تحقیق ـ به فرض درستی - حداکثر حکم شرعی آن زمان خاص را می‌رسانند اما هیچ وجهی برای کشاندن آن احکام به زمان حال وجود ندارد؟! حتی نویسنده بدون توجه به این مطلب به داوری درباره فتاوای فقها و میزان صحت آن‌ها پرداخته است!! (در نتیجه پایانی بخش سوم، از بیان نویسنده بدست می‌آید که نظر فقهی(درست)،همان نظری است که موافق حجاب(حداقلی) زمان پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) می باشد(ص778)). در حالی که هیچ ملاکی برای توسعه حکم شرعی فرضی آن جامعه خاص که دارای مقتضیات مخصوصی می باشد، به دیگر زمان‌ها وجود ندارد!
 
6- فهم نادرست از فلسفه اوامر و نواهی و تسری حکم اقلیت به اکثریت
اکثر مواردی که برای اثبات تفاوت حجاب در عصر پیامبر با حجاب امروزی به کار رفت از حداقلی‌های دلایل شرعی استفاده گردید. مثلا در روایت امر شده که فرج خود را بپوشانید، از این استفاده شد که آن زمان مردم فرج خود را بیرون می‌گذاشته‌اند. مثل این است که بگوییم طبق قانون انتشار فیلم‌های حریم خصوصی مردم جرم و دارای مجازات است. یکصد سال دیگر کسی بگوید عجب در جمهوری اسلامی همه مردم از حریم خصوصی یکدیگر فیلمبرداری می‌کرده‌اند. در حالی‌که در آن زمان یک معضلی در این رابطه بوده که عمومیت نداشت و پیامبر به عنوان سرپرست جامعه آن را با قانونگذاری رفع کرده است. علاوه بر این‌که جامعه جاهلی آن عصر که برای ما الگو نیست. پیامبر مردم را آماده و برای با حجاب شدن تربیت می‌کند. یا به عنوان مثال یکی از منابع استدلالی، نواهی و اوامر قرآن است. قرآن می‌فرماید دختران خود را زنده به گور نکنید؛ آیا این به معنی فراگیر بودن زنده به گور کردن در آن عصر بوده است؟
گاهی این نواهی به خاطر اهمیت موضوع است و نه کثرت موارد! به عنوان مثال آیا می‌توانیم بگوییم چون از واژه‌ای کمتر استفاده می‌شد پس این مفهوم رایج و عرف نبوده است؟ و در ادامه نتیجه گرفته شود شرعی هم نبوده است؟ مطمئناً این روش از بحث دچار چالش و اشتباه واضح می‌باشد. لذا نه استفاده زیاد از یک واژه و نه استفاده کم از آن دلیل بر عرف نبودن و یا شرعی نبودن آن نمی باشد.
 
7- مناسب نبودن عنوان تحقیق
 وقتی عنوان تحقیق حجاب شرعی در عصر پیامبر گذاشته می¬شود چنین برداشت می شود که از همه استدلال‌ها برای اثبات چگونگی و چیستی حجاب در عصر پیامبر بهره گرفته شده است. ولی قضیه برعکس است. اصلا تحقیق درصدد این نیست که حجاب شرعی در عصر پیامبر را اثبات کند. بلکه می‌خواهد از آن حجاب استفاده کند و جلو بیاید و نهایتا بگوید حجاب اسلامی این است. بنابر این اگر مراد نویسنده از این تحقیق بیان حکم شرعی حجاب در زمان حال می‌باشد، قید «در عصر پیامبر» اضافی می‌باشد و اگر مراد نویسنده صرفا بیان و توصیفی از حجاب جامعه نبوی و عکس العمل پیامبر می‌باشد، بحث فقهی در این تحقیق معنا ندارد. با توجه به مقدمه نویسنده محترم بهتر بود عنوان «حجاب جامعه در حال گذر از جاهلیت به الگوی اسلامی» برای تحقیق انتخاب می‌شد.
 
 8-عدم تفکیک بحث تاریخی از فقهی
 بنابر کلام محقق محترم در پیشگفتار کتاب هدف از تحقیق استخراج میزان حجاب شرعی در عصر پیامبر است یعنی باید مشخّص شود که مردم مؤمن آن عصر، پس از این‌که‌ اسلام ظهور کرد و آیات حجاب نازل شد و رهنمودهایی از جانب رسول خد(صل الله علیه و اله و سلم) صادر گردید، چه بخش‌هایی از اندام شان را باید می پوشانیدند(ص6) اما در این میان مؤلف از بحث‌های فقهی و فتاوای فقها نیز استفاده کرده‌اند. البته خود ایشان ادعا دارند که به دنبال همان هدف گفته شده از لابلای متون و فتاوای فقها می‌باشند. اما آنچه حائز اهمیت است خلط شدن مباحث در حوزه روش بحث می‌باشد. لذا باید بحث فقهی از بحث تاریخی تفکیک شود. بنابر بیان مؤلف، این تحقیق یک بحث تاریخی است پس نباید در آن فتوا داد و یا در صدد اصلاح فتوا برآمد و فقط باید از این قضیه و فتاوا گزارشی تاریخی ارائه شود که در بخش سوم به این مهم توجه نشده است و بحث منجر به ارائه یک رأی فقهی شده است که این روش صحیح نبوده و نیز خارج از بحث مد نظر کتاب می‌باشد. به بیان دیگر، مقتضای بحث رجوع به مستندات تاریخی می‌باشد و جدا نشدن مباحث فقهی از مباحث تاریخی آن را غیرروشمند کرده است؛ به عنوان مثال از واجب بودن ستر عورت در نماز نتیجه گرفته شده که حداقل حجاب واجب در غیر نماز نیز همین است و بعد از آن گفته شده که این مطلب نشان می دهد که ستر عورت در جامعه نبوده است! لذا خداوند در نماز این حداقل را خواسته است که سخن به غایت سست است. زیرا صرف درخواست ستر عورت در نماز، دلیل بر عدم یا وجود ستر عورت در اجتماع نمی‌تواند باشد!!
لذا اگر قرار است روش بحث تاریخی و شناخت تاریخ مورد نظر باشد، بررسی میزان صحت و درستی فتاوا و روایات مستند فتاوا چه کمکی به بحث می‌کند؟ آیا بحث از صحت و سقم سند روایات و یا بحث از دلالت روایات و فتاوا ما را به حقیقت عینی خارجی می‌رساند؟ چه بسا واقعیت خارجی چیزی غیر از اسلام کامل و تمام باشد و شرایط اضطرار بر جامعه حاکم باشد. چگونه می‌توان از این فتاوا و روایات به عینیت خارجی رسید؟ به دیگر سخن، بحث روشمند نیست.
 ریشه این مطلب نیز در ابهام و سردرگمی نویسنده در هدف معرفتی تحقیق می‌باشد. توضیح بیشتر اینکه، اولین گام مهم در هر پژوهش که موفقیت علمی تحقیق متوقف بر آن است، تعیین هدف می‌باشد، زیرا در پی آن، روش پژوهش که به منزله چارچوب علمی کار می‌باشد، معین می‌گردد و سپس محتوا در طی مراحلی شکل می‌گیرد که البته این هدف در پژوهش در دو ساحت معرفتی(علمی) و رفتاری نمود دارد. از معین بودن هدف علمی پژوهش می‌توان اینگونه تعبیر نمود که بر پژوهشگر لازم است پرسش معرفتی واضح و شفافی داشته باشد.
 
 9- عدم توجه به میزان کاربرد شان نزول
نویسنده محترم در صفحه490 ابتدا از تاثیر نداشتن شأن نزول بر عام بودن حکم آیه (احزاب/59) می‌گوید، اما در انتها از شأن نزول برای اختصاص آیه به مورد خاص استفاده می‌کند: «در اینجا تأکید یا تأییدی بر صحت شأن نزول سورآبادی و سایر شأن نزولهای پیش‌گفته ندارم ولی آن چه مهم است این که علاوه بر متن صریح قرآن، همچنین روایات و مفسرانِ روایی نیز "پدیده ایذاء" را موجب نزول آیه دانسته اند و حتّی شمول حکم آیه بر طبق روایات، مقیدتر و تنگتر از شمول آن بر طبق نص قرآن است زیرا در روایات علاوه بر آنکه حکم آیه مقید و معلّق به "ایذاء و آزار جنسی" دانسته شده، همچنین در کثیری از آن ها ظرف زمانی اش محدود به "شبها" و ظرف مکانی اش محدود به مسیر و محوطه "خرابه ها، گودالها و نخلستان ها" که در آن جا به قضای حاجت می پرداختند شده است در حالی که در متن قرآن از این دو ظرف حرفی به میان نیامده است هرچند شاید با استفاده از دلالات و قرائن ظریف بتوان ظرف زمانی و مکانی مصرّح در روایات را در دلِ آیه نیز سراغ گرفت زیرا ایذاء جنسی در آن جامعه کوچک در هنگام روز و در محدوده مسکونیِ شهر صورت نمی گرفت. بنابراین مطابق شأن نزولهای متعدد می توان حکم آیه (یعنی پوشش) را مقید و وابسته به: "وجود ایذاء جنسی" دانست که در "هنگام شب" و در "مکان های خالیِ دور از محلّه" روی می داد و ناشی از "یکسان بودن پوشش زنانِ آزاردیده با کنیزان و غیر عفیفان" بود؛ و نه مطلق و نافذ در: "شرایط عادی عاری از مزاحمت" که در "هنگام روز" و در داخل "محلّه" وجود داشت!!»
 نیز در ص512 همین خطا تکرار می شود و در بخش آخر کتاب یکی از عوامل تشدید و تغلیظ حجاب در عصر کنونی را عدم توجه درست به شأن نزول آیات می داند.(ص856)
 نکته اساسی‌ای که در این عبارت ها مورد غفلت واقع شده عدم توجه به جایگاه شأن نزول می باشد؛ سؤال مهم این است که چقدر می توان از شأن نزول آیات استفاده کرد؟ آیا می‌توانیم شأن نزول آیات را مخصص حکم کلی آیه قرار داد؟ اگر آیات ظهوری دارند آیا می توان آن را از ظهورش برگرداند؟ به عنوان مثال اگر بگوییم که زخم زبان یهودیان سبب تغییر قبله شد. آیا امروز که زخم زبان یهودیان وجود ندارد، می توانیم به سمت بیت المقدس برگردیم؟
 حقیقت امر این است که مفسرین و فقها شأن نزول را مخصص آیات نمی‌دانند. توضیح مطلب اینکه، هر آیه به مناسبت خاصی و در ظرف زمانی خاصی نازل شده است اما این بدین معنا نیست که حکم و دستور آیه فقط با وجود آن شرایط خاص لازم باشد؛ بلکه همیشه حکم آن کلی می باشد. نویسنده بدون توجه به این مبنای علمی ظرف اجرا و تحقق حکم آیات را با توجه به شأن نزول آیه، محدود می‌کند. لذا به استفاده علما از مفاد آیات اشکال می‌کند.
 
 10- عدم توجه به سنت مفسر
یکی از مباحث مبنایی که باید به آن توجه داشت، این است که اگر فرضا در زمان پیامبر بحث حجاب شرعی به دلیل فراهم نبودن زمینه‌ها به طور کامل اجرا نشده باشد آیا بعد از زمان پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم)، ائمه(علیه السلام) می توانند آن را بیان کنند؟ چنانکه ما در بحث خمس این را داریم و ائمه اطهار(علیه السلام) خمس را اضافه کردند. لذا باید تکلیف سنت مفسر را روشن کنیم. فرض کنیم که اگر زمان پیامبر زمینه کامل اجرای حکم حجاب ایجاد نشده باشد( که البته خواهیم گفت که لزوم پوشاندن موی سر در زمان پیامبر جا افتاده بود و نمونه آن ماجرای درگیری عمر با زن نوحه گر است که وقتی روسری از سرش افتاد مردم به جهت آشکار شدن موی وی اعتراض کردند) اما روایات فراوانی داریم که ائمه(علیه السلام) تصریح کرده‌اند که وقتی پسر به حد احتلام رسید زن باید موی سرش را بپوشاند. لذا باید بحث مبنایی سنت مفسر را روشن کنیم.
 ما بر طبق مبانی شیعه، معتقد به باز بودن باب تشریع حتی پس از پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) هستیم و معتقدیم تا قرن چهارم (سال 329) باب تشریع باز بوده است. اگر ما چنین اعتقادی داشته باشیم پس تقریرهای پیامبر در عصر خودشان کافی نیست و اگر تقیید، تخصیص و یا تعلیقی از امام صادق(علیه السلام) آمده باشد می تواند مقید یا مخصص تقریر پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) باشد و می تواند به عنوان یک تحول تشریعی تلقی شود. به عبارت دیگر حتی اگر تقریر پیامبر اثبات شود به دلیل فوق نمی تواند برای کشف یک واقعه تاریخی به عنوان تشریع کافی باشد.
 
11- استفاده از مقاصد احتمالی
نویسنده محترم درچند جا به مقاصد و اهداف قرآن اشاره می کند(ص16 در مقدمه بحث): «در آخرین فصل، هدف قرآن از رعایت حجاب و پوشش را توضیح داده ام. در این راستا از صراحت ها، اشارت ها و لابلای آیات، سه هدف زیر را استخراج نمودم:
اول: نگهداری از گرما و سرما
دوم: تکمیل زیبائی آفرینش.
سوم: صیانت جنسی، و اعلام پرهیز از آلودگی.
 هدف سوم می تواند گویای آن باشد که پوشش درخواستی قرآن به خودی خود هدف نبوده بلکه اولاً در جهت کنترل مردان پرهوسِ آن دیار و ثانیاً برای این بود که زنانِ ایمان آورده (که تجربه زندگی در دوره آلوده زده ی جاهلی را داشتند) با بهبود حجاب شان عملاً اعلام کنند که از فساد دوری گزیده اند».
 نیز در ذیل عنوان هدف سوم از حجاب در قران (ص638) : «پس بهتر است حجاب شرعی را تابعی از "شرایط جنسی زمان وحی" و متأثر از "اوضاع غیرعادی" دانست. آیات حجاب به دلیل همین شرایط (یعنی وجود خطرات و مزاحمتهای جنسی و رواج آلودگیهای دو طرفه) و به منظور صیانت زنان و اصلاح رفتار جنسیشان نازل گردیده است.»
 اشکال اینجاست که نویسنده با همین دیدگاه وارد مباحث فقهی می شود و برخی از احکام صادره را به توجه به این مقاصد مورد سؤال قرار می دهد. در حالی که از مقاصد احتمالی نمی‌توان به عنوان سند استفاده کرد. صحبت بر سر این است که نویسنده گاهی به مقاصد و چیزهایی که فلسفه حکم است اشاره می‌نماید و از آن استفاده می‌کند و حال آنکه این استفاده در فقه جایگاه سندی ندارد و از نظر روش اجتهاد مخدوش است. یعنی اینکه بگوییم فلان حکم، شاید به خاطر فلان جهت بوده است یا برسیم به اینکه به خاطر فلان جهت بوده است و بعد بخواهیم احکام و روایات را با توجه به آن جهات معنا و تفسیر کنیم ، مورد خدشه می باشد. زیرا تمام این جهات و حکمت ها صرفا احتمالی و ظنی می باشد نه قطعی و یقینی!
نیز در هدف سومی که از قرآن استفاده می‌کند، بیان می‌دارد پوشش درخواستی قرآن به خودی خود هدف نبوده است، بلکه اولاً در جهت کنترل مردان پر هوس آن دیار و ثانیاً برای این بود که زنان ایمان آورده که تجربه زندگی در دوره آلوده زده جاهلیت را داشته‌اند، با بهبود حجابشان عملا اثبات کنند که از فساد دوری گزیده‌اند. سؤال این است که نویسنده محترم این مطلب را برای چه می‌آورد؟ آیا صرفا می‌خواهد یک گزارش بدهد؟ یا اینکه می‌خواهد آن را بنیانی برای حرفهای بعدی قرار دهد؟ و مثلا از آن به عنوان سیاق استفاده شود؟ این نوع استفاده از حکمت ها و احتمال ها نمی تواند ملاک نقد و نظر باشد و به ‌عنوان یک سند مورد استفاده قرار گیرد. تنها اگر جایی شارع رسما تصریح کند(اصطلاحاً علت منصوصه باشد) می‌توان از آن به عنوان سند استفاده کرد.
 
 12- استفاده گسترده از منابع اهل سنت بدون بررسی سندی
 چنانکه در این تحقیق دیده می‌شود نویسنده در جاهای مختلف، کلام خود را به منابع اهل سنت مستند نموده است. به عنوان مثال از منابع اهل سنت مطالبی دون شأن پیامبر بیان می‌کنند که جای تعجب دارد(ص233و234 در بحث کشف عورت پیامبر روایتی از صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل می‌کند و سپس مورد تأیید نویسنده قرار می گیرد! حال آنکه از لحاظ استدلال‌های کلام شیعه، این روایات جای خدشه جدی دارند). نیز در بخش آخر تحقیق(ص968-970)با استناد به روایاتی از اهل سنت، مصافحه و دست دادن پیامبر اکرم با زنان را مورد تأیید قرار داده می‌شود! که البته جای بررسی سندی و دلالی این احادیث خالی می باشد! نیز در صفحه256 نویسنده با استناد به حدیثی از اهل سنت (از ترجمه فارسی اللؤلؤ و المرجان، باب جواز إرداف المرأة الاجنبیة إذا أعیت فی الطریق) ادعا دارد که «بعضاً پیش می آمد در حالی که سوار بر مرکب، همراه یارانش در حرکت بود، در این حال چنان چه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو می شد؛ حضرت از درِ نوع دوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد می کرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانه اش برساند»!! و یا «گاه در خلوت، با تک نفرشان به مکالمه می پرداخت و سخنان محبت آمیز، در جوی بی شبهه نثارشان می کرد:«جاءت امرأة من الانصار الی النبی(صل الله علیه و اله و سلم) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس الی»( با استناد به صحیح بخاری 4833)»(ص256)
سؤال این است که آیا ما می توانیم به طور گسترده از منابع اهل سنت در استنتاج فقهی استفاده کنیم؟البته گاهی به عنوان مؤید یا صرفاً به عنوان یک منبع تاریخی، از این منابع استفاده می شود لکن بحث بر سر حجیت فقهی این موارد می باشد. علمای اصول در کتب اصولی بطور مفصل عدم حجیت منابع اهل سنت را به بحث گذاشته‌اند. اما در این تحقیق، این منابع در استنتاج فقهی فراوان مورد استفاده قرار گرفته و با استناد به آن ها نظریه های فقهی شیعه طرد شده اند.
 به دیگر سخن، محقق محترم به لحاظ عدم اتخاذ روشی روشن، مشخص نیست در درون کدام نظام فکری بحث می‌کند. موضع‌اش نسبت به روایات شیعه و اهل سنت چیست؟ آیا همه را می‌پذیرد یا فقط بعضی را و این بعض کدام است و دلیل و مبنایش در پذیرش آن چیست؟ اینها سؤالات اساسی است که محقق بایستی از ابتدا به آنها پاسخ می‌داد و نسبت به آنها اتخاذ موضع می‌کرد. وگرنه امکان ادامه بحث وجود ندارد. توضیح این‌که به عنوان مثال با استناد به روایات منقول در کتب اهل سنت - که شاید حتی مورد قبول اهل سنت هم نباشد - به نظر فقهای شیعه اشکال می‌کند. چنان‌که در در بحث "اندازه دامن؛ و روایات شبر و ذراع" (صفحه 167) تمامی روایاتی که نقل می‌کند از منابع اهل سنت است و هیچ گونه بررسی سندی نیز حتی از نظر اهل سنت انجام نمی دهد و تنها در دو مورد روایتی از منابع شیعه نقل می‌کند آن هم از کتاب مستدرک الوسائل و باز بدون بررسی سندی. آگاهان به مباحث فقهی می‌دانند که اولا مستدرک الوسائل از منابع درجه اول فقه شیعه نمی‌باشد و ثانیا روایت نخست از این دو روایت را محدث نوری از کتاب طبقات ابن سعد نقل می‌کند - که از منابع اهل سنت است - و همان اشکال قبلی (نامعتبر بودن منابع اهل سنت نزد شیعه) به آن وارد می‌باشد. علاوه بر این‌که درباره پوشش مردان است نه زنان. روایت دوم نیز به لحاظ محتوا مخدوش است. زیرا می‌گوید به زنان دستور داده شده بود سر خود را (از رکوع یا سجده) بلند نکنند مگر بعد از مردان؛ زیرا ازار زنان (ازرهن) کوتاه بود (و عورت آنان پیدا بود)؛ اولا نمی‌گوید چه کسی دستور داده است. ثانیا زنانی که بعد از مردان در صف نماز یا مانند آن هستند و ازارشان کوتاه می‌باشد باید زودتر سرشان را بلند کنند تا مواضع آشکار از رانشان قبل از سر بلند کردن مردان پوشیده شود نه بر عکس. طبق این روایت مثل این‌که غرض این است زنان در همان حالت بمانند و مردان زودتر سر بلند کنند و قسمت‌های بالای رانشان را ببینند و این حتی خلاف مقصود نویسنده است. لذا در منابع دیگر عبارت "لضیق الازر" آمده است. پس این روایت درباره کوتاه بودن دامن لباس مردان در مواردی بوده است؛ نه کوتاه بودن دامن لباس زنان. حتی در خود کتاب مستدرک این حدیث در دو جای دیگر آمده است که در یکی عبارت "لضیق الازار" آمده و در دیگری عبارت "من صغر ازارهم" که نشان می‌دهد روایت درباره لباس مردان است. پس قابلیت استناد برای مدعای نویسنده را ندارد.
مانند این اشکال مکرر در این تحقیق دیده می‌شود.
 
13- فهم نادرست عبارات با استناد به سیاق ظاهری
 نمونه بارز آن در معنای آیه تطهیر می باشد. به طوری که نویسنده بیان می‌کند آیه مذکور، به دلیل سیاق، مربوط به زنان پیامبر است. (ضمیر موجود در آیه را با توجه به سیاق به همسران پیامبر باز می‌گرداند و آیه « إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً" را این‌گونه معنا می کند: چنین است: ای همسران پیامبر!] خدا می خواهد آلودگی [و اعمال زشت [و تردیدهای شیطانی] را از شما خانواده پیامبر بزداید و در نتیجه شما را چنان که شایسته و بایسته است پاک نماید»(ص438)
 در حالی که مفسرین شیعه و سنی در طول تاریخ، جز اکرمه و عروه، این آیه را درباره زنان پیامبر نمی‌دانند. برخی از مفسران گفته‌اند این آیه مختص زنان پیامبر و خمسه (پنج تن) است و برخی دیگر گفته‌اند که تنها مختص خمسه است به‌طوری که زنان پیامبر اصلا مشمول این آیه نیستند. البته نویسنده در انتها(ص441) به نظر صحیح نیز اشاره دارد و آیه را دارای دو احتمال می‌داند که البته جای تعجب دارد که چطور ایشان قراین مختلف در انحصار به اهل بیت خمسه را نادیده می گیرد و صرفاً سیاق را مد نظر قرار می دهد.
 
14- استفاده از برداشت های شخصی در فهم دین و روایات
 نویسنده در برخی نتیجه‌گیری‌ها از برداشت‌های شخصی خود استفاده کرده و با توجه به دریافت‌های خود که عموماً مبنا و منطق خاصی ندارد، روایات را معنا کرده و به مبنای خود در حجاب حداقلی نزدیک می‌کند. به عنوان مثال در بخش آخر کتاب در بحث نهی از نگاه به زن نامحرم بیان می‌دارد (ص 898):« زنان، اعلا هنر خدا و آفریده‌ی ممتاز وی‌اند؛ و آرام بخشی آنان بر ذهن و روان مردان بر کسی پوشیده نیست. جامعه انسانی بدون حضور زنان ،با اصالت زنانگیشان، کاملاً مختلّ و ناقص است. حجاب کامل و پوشش سرتاسری زنان، نادیده گرفتن اراده ی خدا در "انتظام جامعه انسانی و نقش تسکینی زنان" است. اگر بخواهیم با توجه به متون موجود مذهبی، در باره نگاه کردن به زنان ،که آیینه تمام نمای زیباییِ بی بدیل هستند، صحبت کنیم باید گفت که جامعه اسلامی توجه به زیبایی زن را از مدار نفسانیات و هوی و هوس خارج کرده و زیبایی او را در کنار سایر زیبایی های طبیعت قرار داده است» وی در ادامه چند حدیث را بدون دقت در مفاد و دلالت آن ها به عنوان موید می آورد و در انتها (899) نتیجه می گیرد:«بنابراین رویارویی طبیعی با زنان ،ولو که همراه با اعتنا به زیبایی آنان باشد، مورد نهی شرع نبوده بلکه چنین معاشرتها و رویاروییهای طبیعی، لازمه تحقق اراده خداست».
 حال سؤال این است که نویسنده چگونه و با کدام دلیل معتبری، پوشیدگی کامل زنان را نادیده گرفتن اراده الهی در انتظام جامعه می داند!؟ و چطور با استناد به این برداشت شخصی خود خکم به جواز نگاه کردن به زنان می دهد(هرچند که با توجه به زیبایی آنها باشد). به دیگر سخن، این نوع نگاه ایشان صرفا یک نگاه شخصی به دین و روایات می باشد. اگر هرکس بخواهد برداشت شخصی خود را دین بخواند و آن را منطبق بر روایات کند، آیا از محتوای دین چیزی باقی می ماند؟! آیا این کار همان «تفسیر به رأی» و «قیاس» در دین نمی باشد!؟ که البته مورد نهی شدید ائمه اطهار(علیه السلام) می باشد. لازم به ذکر است که نویسنده در جاهای دیگری نیز دچار همین روند شده است مثلا در بحث دست دادن پیامبر با زنان(ص968): «آیا می توان پذیرفت رسول خدا که منادی احترام به زنان بود، به آنان بها نمی داد، از دست دادن با آن ها پرهیز می کرد و حتّی دست هایی که به سوی او دراز شده بود را رد می کرد و با احساسات شوق انگیز زنانِ "پیر و جوانی" که پیرامون او گرد آمده بودند تا با او به عنوان فرستاده خدا بیعت کنند بازی می کرد آیا این رفتار از سوی کسی که در قرآن به "نرم بودن"، "اسوه بودن" و "دارای اخلاق عظیم بودن" وصف شده است، بعید و بلکه مردود نیست؟» و نیز در بررسی حدیثی که بدن زنان را عورت برمی شمارد(ص654 و 656).
 
ادامه دارد...

 

سه شنبه 4/9/1393 - 22:33
حجاب و عفاف

حجاب و عفاف در کلام فلاسفه

 

افلاطون:
اگر خواستی جامعه ای را فاسد كنی ... مادران آن جامعه را فاسد كن !
 
استاد شهید مطهری :
فرق است بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه می‌خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد، در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد، حجاب در اسلام یک وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده، که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند، این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است، و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد، و یا تجاوز به حقوق طبیعی او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.
 
برتراند راسل :
از لحاظ هنر مایه تاسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد، بدون آنکه غیرممکن گردد.
 
ویلیام جیمز (روانشناس و فیلسوف آمریکایی) :
 مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بدون آن که بداند حس می کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می دهد. حیا و درنتیجه عزیز بودن زن و معشوق واقع شدن او برای مرد پاداش های خود را پس انداز می کند.
 
وندی شیلت (فارغ التحصیل فلسفه از آمریکا) :
زنان پاکدامن علاوه بر زیبایی درونی، از زیبایی عینی و بیرونی بیشتری نسبت به بقیه زنان برخوردار هستند، افرادی که در برابر غریبه ها تقریبا برهنه هستند چیزی برای نشان دادن به محبوب خود باقی نمی گذارند. گمان نمی کنم در دورانی زندگی می کنیم که در زن شرم و حیا وجود ندارد... فقط موضوع مناسب را اشتباه گرفته ایم. از سیگار کشیدن خجالت می کشیم ولی از لباس های نازک دختران جوان خجالت نمی کشیم.
بدیهی است وقتی اجازه دادیم هر کاری آزاد باشد، آزار جنسی، مزاحمت ها، و تجاوز به عنف هم افزایش پیدا می کند، جامعه ای که علیه شرم و حیا اعلام جنگ کرده، دشمن زنان است.
سه شنبه 4/9/1393 - 22:31
حجاب و عفاف

بی حجابی ثمره چیست؟

اما صحبت من از حجاب است...
چراهایی دل را می سوزاند و فکر را مشوش می کند، چراهایی که سالیان سال است مطرح می شود اما برای پاسخش کمتر «زیرایی» جای «آیا» می نشیند. چراهایی که مهم ترین آنها نداشتن وجه اسلامی برخی از زنان ایران اسلامی درجامعه است. چراهایی که مهم ترین آنها شنیده شدن لهو و لعب درمعابر و کوچه هایی است که به نام شهدا خوانده می شوند آن هم در ایام فاطمیه و ... چراهایی که مهم ترین آنها رعایت نشدن شئونات اولیه اخلاقی در تعاملات اجتماعی بین زنان و مردان در اماکن عمومی است. چراهایی که دردناک ترین آنها برخورد با ارزش های اسلامی در رسانه ها است.
صحبت از حجاب است نه آنچه به عنوان تزیین برسر برخی از زنان ما رنگ موها و گل سرها را زیباتر جلوه می دهد. نه آن روسری های کوتاهی که با گره های کوچک زیر سپیدی گلو، رها می شوند و نه آن شال هایی که بر بلندای موهای عجیب و غریب!! زیر گیره های به بزرگی بی غیرتی و وسعت جلب توجه به دورگردن می پیچند... و نه... و نه... ونه آن چیزی که برخی از آن به عنوان حجاب آن هم زورکی یاد می کنند.
منظور حجاب اسلامی من درآوردی برخی از ما زنان هم نیست! حجابی که با چادرهایی ملی! قجری!چادرهای براق عربی! چادرهای تن نما و تنگ آستین دار و... بر سر ماست و متناسب با آن صورت را رنگ کرده و کیف ها را بر دوش انداخته و در بازار به خرید می پردازیم و در اتوبوس ها تا کرده و در کیف می گذاریم.
منظور حجاب کامل اسلامی است.حجاب فاطمی که از فاطمه (سلام الله علیها) بر ما رسیده است. حجابی که گردی صورت مادرزاد، مچ دستان بی زیور، برجستگی های بدن و ماهیچه های پا و سینه و... را می پوشاند و زن را از هرگونه سوء استفاده حتی نگاهی نامحرم و نامبارک حفظ می کند.
حجابی که سنگر زن مسلمان برای حضوری فعال در جامعه و حفظ شؤنات او در تعامل با مردان است. حجابی که زاییده عفت و عفتی که فرزند حیاء زن مسلمان است.
هیچ می دانیم که حجاب و عفاف در همیشه تاریخ به عنوان دو ارزش درجامعه بشری به ویژه جوامع اسلامی مطرح بوده و است. هیچ دقت کرده ایم که یکی از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب برای اندام خویش است. براین اساس، پوشش یکی از شؤون و ویژگی های انسان به شمار می آید.
نه اینکه زنان در اندیشه های خود به دنبال کشف حقیقت شان از جانب محبوب هستند نه اینکه هر آنچه سر راهی است و دیدنی ارزش کشف شدن ندارد.
هیچ فکر کرده ایم که در تاریخ فلسفه و نیز اندیشه، حجاب یکی از بهترین و مهم ترین تشبیهات و استعارات برای آن چیزی بوده که پوشاننده حقیقت است.
حقیقت، آشکارگی است که نیازمند کنار زدن حجاب ها توسط اهل و محرمش است. از همین رو است که برای فیلسوف، هر چیز عریان و آشکار که هرکس را توان دیدن آن است ناچیز و بی اهمیت جلوه می کند. در یک معنی لطیف حتی می توان گفت: فیلسوف یا همان کاشف ، از عریانی مکشوف چندان خرسند نیست.
برای فیلسوف آنجا که رازی در کار نباشد کاری نیز وجود ندارد. او درمقام جوینده حقیقت باید نشان دهد که همواره رازی در میان است از همین رو است که می کوشد باز در حجاب کند آنچه را که محرمانه افشا کرده است.
این داستان در زندگی زن و مرد هم این گونه بازخوانی می شود که مردان در مقام فیلسوف زمانی که زن را درمقام راز عریان ببینند، دلیلی برای علاقه افشا ندارند و در وجهی عکس آن در پس افشاگری محرمانه از عریانی آن ناخرسند شده و به پوشاندن راز خود برای کشف نشدن حقیقتش استفاده می کنند که از آن به نام غیرت و همت یاد می شود. حال سؤال این است مرد در مقام فیلسوف چه کاری خواهد داشت اگر رازی وجود نداشته باشد؟
باید بدانیم که مرد و زن هستی فراتر از تاریخ شناخته شده بشر دارند و در تاریخ ادیان همواره از حجاب به عنوان امری اصیل و پیشینه دار یاد شده است. به گفته ویل دورانت، «قوم یهود و ایرانیان قدیم، حجاب را برای بانوان یک نوع کرامت و شرافت و از واجبات دینی می دانستند.»
بی تردید مبنای حجاب در شریعت حضرت موسی (علیه السلام)، آیات تورات بوده که بر حجاب تأکید می کرده است. در آن آیات، کیفیت پوشش زنان یهودی مشخص بوده است. تورات شباهت لباس زنان و مردان را نهی می کرده: در قسمتی از تورات می خوانیم: «متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد زیرا هرکه این کند مکروه یهوه خدای تو است»
اما اسلام: پوشش و حجابی را به ارمغان آورد که اصل آن مربوط به احکام ویژه بانوان است و اتکای آن، بر تفاوت های طبیعی و ساختاری زن و مرد استوار است و آن از سوی خدا در رده آیه قرآن بر ما نازل شده است.
حضرت عیسی روح الله (علیه السلام) نه تنها احکام شریعت یهود را در مورد حجاب تغییر نداد بلکه با قوانین شدیدتری آن را استمرار بخشید و در برخی از موارد قدم را فراتر نهاد و سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است.
مسیحیت برای ازبین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش و دوری از هرگونه آرایش و تزیین فراخواند. بنابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای خاتون های اشراف ضروری بود و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمی گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه های زربفت آن را تزیین می کردند و حتی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردش های دور از چشم نامحرم شرکت می کردند.
اما اسلام حجاب را برای زنان متناسب با شئوناتشان با تعدیل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفریط، سهل انگاری مضر یا سختگیری بی مورد به جامعه بشری ارزانی داشته است.
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه ای صریح می توان احترام و نگه داشتن حرمت زن دانست: کسی که به عظمت حجاب پی ببرد؛ می فهمد بی حجابی و بدحجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در نظام هستی است.
حال با وجود همه این دانسته ها و الزامات به رعایت فرهنگ حجاب اسلامی در جامعه اسلامی دوست دارم آخر نوشته هایم به وصیت نامه شهدا در امر رعایت حجاب اشاره کنم که بدانیم از جانب شهدایمان به چه امری مؤظف و تکلیف شده ایم.
در بررسی های 53 هزار وصیت نامه شهدا 8681 وصیت وجود دارد که در آن به موضوع حجاب پرداخته شده است.
وصیت هایی که هرکدام را هر زمان بخوانی گویی با شهید در دوران کنونی هم صحبت شده ای و این است عزت و کرامت شهدای ما وقتی می گویند.
شهید داود صابری (1362-1347) :خواهر عزیز، امیدوارم که با رعایت کردن حجاب اسلامی مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بزنید، شهید داوود محمدی (1362-1344): خواهرانم شما هم زهراوار باشید که حجاب تو هم یک سنگر است.
شهید رمضانعلی خارکش (1366-1348) : از خواهرانم می خواهم که با حفظ حجاب و عفت و پاکی شان، به جنگ با فتنه و بی بندوباری بروند و نگذارند منافقین پلید و افراد فاسد بی غیرت، جامعه را خراب بکنند.
شهید رضا اکبری (1362-1342): و پیام من به خواهران حزب الله این است که همیشه جلوی منافقین دین باشید و نگذارید که هرکاری دلشان خواست بکنند، حجاب خود را حفظ کنید چون حجاب شما کوبنده تر از خون من است.
و بالاخره وصیتی از شهید سیدحسین حسینی (1365-1343): به تمامی خواهران دینی هم تأکید می نمایم که سعادت دنیا و آخرت شما در گرو حفظ اکمل حجاب است و با رعایت حجاب کامل اسلامی و حضور همه جانبه خویش در تمامی صحنه های انقلاب، مشت محکمی باشید بر دهان کسانی که با شعار آزادی زن، اسارتی نوین را برای آنان به ارمغان آورده اند.

دوشنبه 3/9/1393 - 21:52
حجاب و عفاف

حكمت و فایده حجاب برای زنان از منظر عرفان اسلامی

مسأله حجاب (ستر و پوشش) بانوان در اسلام، حكمت‌ها و فواید فراوانی به همراه دارد كه هر كس به فراخور بینش و دانش خود، می‌تواند به آنها علم پیدا كند. در این مطلب یكی از حكمت‌های مهم حجاب (پوشش زنان) از منظر عرفان نظری اسلامی مورد تحلیل قرار می‌گیرد.
 
حقیقت عالَم با حقیقت انسان مرتبط است
نكته اول: در نگاه عرفان اسلامی، عالَم، نسخه باز شده انسان بوده و انسان، نسخه كوچك شده عالَم می‌باشد.
یعنی اگر عالَم و جهان آفرینش را جمع كنیم و به صورت شكلی خاص در آوریم به شكل انسان در می‌آید و اگر انسان را باز كنیم و به صورت تفصیلی، نگاهش كنیم به شكل عالَم و جهان آفرینش خواهد بود.
به قول شبستری در گلشن راز:
جهان انسان شد و انسان جهانی / از این پاكیزه تر نبوَد بیانی
به تعبیر ساده‌تر رابطه‌ای حقیقی بین انسان و جهان آفرینش وجود دارد؛ انسان، مجموع حقایق عالم را یكجا در اختیار دارد و اگر به خود و توانایی‌هایش معرفت پیدا كند می‌فهمد عالَم و جهان بزرگی است.
هر آنچه در جهان از زیر و بالاست / مثالش در تن و جان تو پیداست
تو آن جمعی كه عین وحدت آمد / تو آن وحدت كه عین كثرت آمد
به همین جهت در روایات اسلامی به معرفت نفس و شناخت آن، بسیار اهمیت داده شده چنانكه فرموده‌اند: من عرف نفسه فقد عرف ربه (هر كس خود را بشناسد پروردگارش را می‌شناسد) ، معرفة النفس انفع المعارف (پر منفعت‌ترین شناخت، معرفت نفس است)، افضل المعرفة معرفة الانسان بنفسه (با فضیلت ترین شناخت، معرفت انسان به خودش می باشد ). (برای مطالعه بیشتر: به كتاب «میزان الحكمه» ماده «ع ر ف» مراجعه كنید‌)
تویی تو نسخه نقش الهی / بجو از خویش هر چیزی كه خواهی
پس انسان، این حقایق را بالقوه داراست و برای به فعلیت رساندن آنها نیازمند برنامه، تلاش و كوشش است و پیامبران الهی و اوصیای آنها كه انسانهای كاملی هستند و این حقایق را بالفعل دارند، برای شكوفایی و به فعلیت رساندن این استعدادها آمده و برنامه رشد و ترقی ارائه كرده اند.
 
حقیقت عالَم، با حقیقت قرآن كریم مرتبط است
نكته دوم: نظام تكوینی عالَم یعنی مجموع جهان آفرینش، اگر به صورت كتاب در آید، قرآن كریم خواهد شد. یعنی بین عالم آفرینش (نظام تكوین) و قرآن كریم (نظام تشریع) ارتباط حقیقی و واقعی برقرار است و قرآن كریم، نسخه كتبی این جهان می باشد لذا احكام تشریعی به طور دقیق با حقایق تكوینی در ارتباط است.
 
حقیقت انسان با حقیقت قرآن كریم مرتبط است
نكته سوم: همچنانكه همه حقایق عالَم در انسان به صورت یكجا جمع شده است ( در برخی بالقوه و در برخی بالفعل) و همچنانكه اگر حقایق عالم، به صورت كتاب درآید، قرآن كریم نام می گیرد؛ همچنین، حقیقتِ انسان با قرآن كریم به طور كامل در ارتباط است.
یعنی بین انسان و قرآن رابطه ای حقیقی و واقعی برقرار بوده و لذا اگر قرآن كریم را به صورت انسان در آوریم، وجود پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) خواهد شد و اگر وجود پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) را به صورت كتبی در نظر بگیریم، قرآن كریم خواهد شد. چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیه السلام) انسانهای كامل اند.
از این نكته، سرّ بسیاری از حقایق، معلوم می شود مانند اینكه: ۱.معصوم، قرآن ناطق است. ۲.معصوم، عِدل قرآن است. ۳. قرآن و عترت از هم جدایی ندارند. ۴. هر دو به عنوان ثقلین مطرح اند. ۵. انسان، به اندازه ای كه قرآن را در خود پیاده می كند حقیقتا انسان است ۶. همه حقیقت قرآن، در معصومین محقق شده است.
 
جهان آفرینش و تك تك موجودات، آیات و نشانه‌های خداوند است
نكته چهارم: كل نظام آفرینش، اسمهای خداوند می باشد، حق، اوست و دیگر موجودات، حق نما هستند، ظاهر اوست و دیگر مخلوقات، مظاهر اویند، وجود حقیقی اوست و موجودات دیگر، همه در ذات و صفات و افعال وابسته به او هستند. به تعبیر فلسفی: دیگران، عین ربط هستند و از خود چه در ذات، چه در صفات و چه در افعال، كوچكترین استقلالی ندارند.
خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم‏ (اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز داناست.) (حدید/۳)
در این آیه شریفه كه از غُرر آیات معرفتی است، چهار اسم مهم خداوند كه از امّهات اسماء الهی محسوب می شوند، یعنی اول بودن، آخر بودن، ظاهر (پیدا) بودن و باطن (پنهان) بودن، ذكر شده است.
هر یك از اسماء الهی، در جهان آفرینش، مظاهر و نمونه هایی دارند، به تعبیر ساده تر، هر یك از این اسمها نشانه هایی دارد كه به عنوان مثال می توان گفت: یكی از مظاهر و نشانه های اسم الظاهر (پیدای) خداوند، جهان ماده و طبیعت است.
انسانها نیز همانند سایر موجوداتِ عالَم آفرینش، مظهر و نشانه ای از اسماء الهی هستند و با آن اسماء در ارتباطند.
این چهار نكته مقدماتی كه به صورت اجمالی توضیح داده شد برای عارفان الهی، مشهود بوده و لذا در علم عرفان نظری اسلامی، به صورت مفصل تبیین می‌شود.
 
جنس مردها با اسم «الظاهر» و جنس زن‌ها با اسم «الباطن» خداوند بیشتر مرتبط است
اسماء الهی كه در عالم ظهور می‌كنند، هر یك مظاهر و نشانه هایی دارند لذا اسم شریف «الظاهر» كه ظهور می كند یكی از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبیعت، جنس مرد می شود و اسم شریف «الباطن» كه ظهور می كند یكی از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبیعت، جنس زن می شود.
به همین جهت، مردها بیشتر با اسم «الظاهر» (پیدای) خداوند در ارتباطند و زنها با اسم «الباطن» (پنهان) او مرتبطند و به تعبیر دیگر، اسم «الظاهر» در مردها بیشتر تجلی كرده و اسم الباطن در زنها بیشتر جلوه كرده است و به تعبیر ساده تر، مردها نشانه اسم «الظاهر» خداوند هستند و زنها نشانه، آیت و مظهر اسم شریف «الباطن» خداوند می باشند. پس مردها بیشتر طبق اسم «الظاهر» خداوند آفریده شده اند و زنها بیشتر مطابق اسم «الباطن» او خلق شده اند.
می توان چنین گفت كه اسم شریف «الظاهر» در مردها و اسم شریف «الباطن» در زنها بیشتر غلبه دارد.
بنابراین همه انسانها آیت و نشانه خداوند متعال هستند با این تفاوت كه در گروهی، اسم «الظاهر» و در گروهی، اسم «الباطن» بیشتر تجلی یافته است.
تا اینجا مشخص شد كه دختر و زن، نشانه و آیت اسم الباطن (پنهان) خداوند بوده و با آن اسم الهی، بیشتر مرتبط است و چون اسم الباطن خداوند، مستور و پوشیده است، حقیقت وجودی زن نیز باید از دیگران و اغیار، پوشیده باشد و چون بدن دنیوی زن، جلوه ای از حقیقت وجودی زن است، آن هم باید مستور باشد تا ارتباطش را با حقیقت وجودی خود حفظ كند لذا در آموزه های دین و قرآن كریم، ستر و پوشش (حجاب) تدوین و تشریع شده و به آن سفارش و تاكید شده است. (دقت كنید)
بنابراین ستر و پوشش (حجاب) به این جهت است كه مظهر اسم باطن خداوند (یعنی زن) از افراد نالایق و نامحرم پوشیده باشد.
 
حجاب (ستر و پوشش) ، زن را با حقیقتش پیوند داده و او را خدایی می‌كند
از اینجا معلوم می‌شود كه هر كس و هر نگاهی، شایستگی ندارد كه حقیقت اسم «الباطن» و مظهرش (زن) را نظاره كند، بلكه برای شهود و دیدن آن مظهر، لیاقت و محرمیت لازم است. پس دیدن بدن دنیوی زن، محرمیت، لیاقت و شایستگی می‌طلبد.
مدعی خواست كه آید به تماشاگه راز / دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
این پوشش و حجاب ـ در حقیقت ـ احترام ویژه به زن است و او را با حقیقتش بیشتر مرتبط می كند. در واقع، زبان حال مسأله حجاب (پوشش) در اسلام این است كه به دختران و زنان می گوید: شما مطابق اسم «الباطن» خداوند، پیاده شده اید، حقیقت شما چنین است پس مواظب حقیقت خود باشید، شما گوهر و مرواریدی هستید كه باید صدف حجاب و پوشش از شما محافظت كند، هر كسی لیاقت و شایستگی دیدن شما را ندارد، هر نااهلی نباید از شما بهره مند گردد، خود را از نامحرمان و نا اهلان بپوشانید، تنها كسی می تواند شما را ببیند كه شایستگی (یعنی محرمیت) دیدن شما را یافته باشد.
از اینجا سرّ این نكته روشن می شود كه اگر حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) نبود، هیچ كس، لیاقت و شایستگی همسری حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نداشت.
بنابراین زن تا موقعی كه در حجاب است، حق است و با خداوند متعال مرتبط می باشد اما موقعی كه از حجاب در آمد و پوششی مناسب نداشت، وجهه حقی خود را از دست داده و وجهه خَلقی پیدا می كند و ارتباطش با حقیقت خود و عالم هستی كم رنگ می‌شود، و اگر چنین شد، دیگر توانایی هایش شكسته می شود و امكان عروج و تكامل روحی خود را از دست خواهد داد.
از اینجا روشن می گردد كه حجاب و پوشش مناسب، در راستای تكامل روحی زن بوده و او را كاملتر می كند و بی حجابی یا بد حجابی، حقیقت و شخصیت زن را تخریب كرده، وی را از لحاظ معرفتی و روحی ناقص می كند. لذا هر كس در راستای تبیین، ترویج و تبلیغ حقیقت، چیستی و فلسفه حجاب، عفاف و حیاء زنان قدم بردارد، در حقیقت در مسیر تكامل روحی آنان حركت كرده و راه پیامبران را پیموده است.
شایان ذكر است كه برای نوشتن این یادداشت، از اشاره‌های استاد صمدی آملی و راهنمایی‌های استاد حسن رمضانی استفاده شده است.

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:51
حجاب و عفاف

حجاب و عفاف (3)؛ تاثیر حجاب و عفاف بر کاهش آسیب اجتماعی

حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهمترین فواید آن عبارت اند از:
 
1- مبارزه با نفس:
میل به خودنمایی و جلوه گری به مصالحی در سرشت زن، نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا بکار گرفته شود. چرا که هیچ گرایشی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است. اما اگر این گرایش، مرزی نداشته باشد و همه جا نمود داشته باشد فساد آفرین است.اگر مردی احساس کند و یا احتمال دهد که پوشیدن مقدار واجب و لازم نمی تواند نقش بازدارندگی را ایفا کند، باید بیش از حد واجب اندام خود را بپوشاند و این یک مسئولیت اجتماعی است که به عنوان آداب پوشش مطرح می باشد. چنان که اگر زنی دید که دستان ظریف و لطیف وی نگاه ها را مجذوب می کند و یا چشمان مخمورش دل ها را به بند می کشد و مسحور می سازد، باید به آداب اسلامی پوشش، دستان خویش بپوشاند و یا چشمان را با عینک دودی و یا هر ابزار دیگری مخفی نگه دارد و این گونه حجاب را مراعات نمایدو به این ترتیب برعلیه نفس مبارزه کند.
 
2- حجاب و سلامت زنان درجامعه
اگر زنان محجّبه باشند، امتیازات ظاهری محو گشته و اذهان متوجّه علم و ادب و هنر و اخلاق ایشان می شود و دیگر تمام توان زن صرف ظاهر و زیبایی نمی گردد، بلکه وقت و توانش به چیزهایی صرف می شود که بسیار ارزشمند تر است. میوه با پوست، عمر طولانی تر دارد ولی وقتی پوست آن گرفته شد، بیش از دقایقی دوام نخواهد داشت.
حجاب، هم مانند پوست میوه که محافظ سلامت و تازگی میوه است، برای زنان نیز امنیت، طراوت، زیبایی و تازگی می آورد.
ـ امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:
حجاب زن،برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر است.
 
3- ارزش و احترام زن
 اسلام تأکید کرده است که زن هر اندازه متین ترو با وقارتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.از ایرادهایی که به پوشش زن می گیرند این است که دلیل معقول و منطقی ندارد در صورتی که جنبه هایی که در بالا ذکر شد بیانگر این مطلب است که حجاب منطق و معقول دارد.
 
4- جلوگیری ازچشم چرانی درجامعه
یکی از راه های علاج چشم چرانی، عامل حجاب و پوشش و آثار مثبت حجاب و مضرات بی حجابی است که به آن می پردازیم:
یکی از مهم ترین عوامل پیشگیری از چشم چرانی و نگاه هوس انگیز حجاب زنان است.
به راستی آیا اگر زنان خود را در معرض دیدگاه مردان قرار دهند کار به همین نگاه ختم می شود و هیچ فسادی مترتّب بر این نوع پوشش و نگاه نمی شود؟
این همه روابط نامشروع دختران و زنان شوهردار در تمام جهان بر چه اساسی انجام می پذیرد؟
بعضی از عشق های نامقدّسی که کانون خانواده ها را از هم می پاشد و حتّی گاهی موجب کشتار چندین نفر بر سر یک زن شده، ازکجاست؟
آیا کودکان بی صاحب، نتیجه ی خوش گذرانی های موقّت زنان و مردان اغفال شده نیست؟
آیا نخستین جرقه ی این همه آتش خانمان سوز از یک نگاه ساده نبوده است؟
آیا همین نگاه ساده، هزاران زن فاحشه و هزاران کودک بی سرپرست را انگل جامعه نکرده است؟
اگر زنان اندام زیبای خود را از نگاه های مسموم می پوشاندند و با قیافه تحریک کننده در جامعه ظاهر نمی شدند و خود را آلت شهوت و هوس بازی مردان نمی کردند و برای خود شخصیّتی قایل بودند و از راه ازدواج مشـروع بـه خـواسته های خـود جـامه ی عمـل می پوشاندند، این اتفاقات ناگوار به بار می آمد؟![38]
 
5- آرامش روانی
علت بیماری های روانی که دردنیای غرب زیادشده ، آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان است. نبود حریم میان زن و مرد، بی بند وباری و هیجانها را فزونی می بخشد و پیامد آن بیماری روانی است. به علت اثری که دیدن یک زن زیبارو در یک مرد می تواند داشته باشد به خصوص پسرهای نوجوان(حتی پیش از بلوغ) که دچار طوفان های شخصیتی و شهوانی می شوند و از آنجا که امکان ارضای این میل برایشان وجود ندارد ممکن است دچار صدمات روحی و یا خودارضایی شوند. در اینجا وجود حجاب باعث میشود که چنین طوفانهایی با تأخیر صورت گیرند و موکول به زمانی میشوند که پسرها به بلوغ فکری و جنسی رسیده اند.
یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرت‎های بی‎بندوبار میان زن و مرد، هیجان‎ها و التهاب‎های جنسی را فزونی می‎بخشد و تقاضای سکس را به صورت عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمی‎آورد. غریزهی جنسی، غریزه‎ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیشتر اطاعت شود بیشتر سرکش می‎گردد؛ همچون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعله‎ورتر می‎گردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بی‎حیایی و برهنگی، اطاعت از غریزهی جنسی بیشتر شده است، هجوم مردم به مسئلهی سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسی بالاتر رفته است. این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایل‎اند همهی گرفتاریهایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزهی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیت‎هاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین می‎رود.البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟!
 پاسخ هر انسان واقع‎بین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکل‎های جدیدتری از تمتّعات و بهره‎برداری‎های جنسی در آنها رواج و رسمیت می‎یابد.یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعه‎ی غرب را در مواجهه با غریزه‎ی جنسی این‎گونه توصیف کرده است:
«کسانی میگویند مسئلهی غریزهی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن رویگرداندن و به بچه و سگ و یا همجنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!!» [39]
 
6- تمایل جوانان به ازدواج
 اگر حجاب در جامعه رعایت شود و روابط جنسی به محیط خانواده محدود گردد، جوانان نیز تمایل بیشتری به ازدواج پیدا می کنند و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات بیشتری خواهند گرفت و در نتیجه منفعت بیشتری عاید زنان خواهد شد، زیرا از محبّت و حمایت مالی مردان برخوردار خواهند بود.
ولی اگر روابط جنسی در غیر محیط خانواده میسّر گردد، جوانان مشکلات ازدواج را نخواهند پذیرفت و خانواده های تشکیل یافته هم متزلزل می شود. زیرا مردان با دیدن زنان بی حجاب تحریک شده و آسیب پذیرمی شوند و درنتیجه کانَون گرم خانوادگی به سـردی می گراید، محبّت در خانواده جای خود را به تنفّر خواهد داد؛ زیرا همسر قانونی مانع روابط جنسی جدید به حساب می آید.
 جورج کامینکسی، جامعه شناس معروف، عامـل اصلی اختلاف (زن و شـوهـرهـا در طـلاق) را روابـط نـامشـروع می داند. با افـزایش طلاق و فروپاشی خانواده، اعتیاد، استفاده از مشروبات، بزهکاری و فساد اخلاقی هم افزایش می یابد. [40]
 
7- نتایج حجاب در سلامت بخشی خانواده:
بدون شک جامعه ای از سلامت کامل برخوردار است که خانواده به عنوان جزء کوچک آن جامعه از سلامت و استحکام کامل و کافی برخوردار باشد، از این رو، اگر خواهان سلامت و تقویت بنیان جامعه هستیم، باید همه نیروهای خود را در جهت استحکام و تقویت پیوندهای خانوادگی بسیج کنیم. در جامعه ای که برهنگی بر آن حاکم است هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است مقایسه ی آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشه ی خانواده را می سوزاند این است که این مقایسه آتش هوی و هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می زند. زنی که با بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و درغم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهره اش شگفتی خود را از دست می دهد و روی در خزان می گذارد.
 در چنین حالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوان تری از راه می رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسه ای می دهد؛ و این مقدمه ای می شود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است.
 آری با بی حجابی روابط آزاد و نامشروع جنسی جامعه را فرا می گیرد و به همان نسبت کانون خانواده ها سست شده و آمار ازدواج کاهش می یابد و ازدواج های گذشته هم به کاهش می یابد و ازدواج های گذشته هم به جدایی و طلاق منجر می شود. بنابراین وجود خانواده سالم و مستحکم در گرو گسترش فرهنگ حجاب خواهد بود.
 
8- نتایج حجاب در استحکام پیوند خانوادگی:
 وجود عارضۀ خیانت به همسر(رابطۀ شوهر با زنانی غیر از هسرش) ، در همه جای دنیا از عوامل از هم پاشیدگی خانواده است. جالب است که در این موارد فقط مرد محکوم می شود در حالی که در هر خیانتی زنی دیگر هم بوده که از این مرد متأهل دلبری کرده است. از آنجا که بخش عظیمی از میل جنسی مرد با چشمانش پاسخ داده می شود حکم حجاب برای زن در برابر مرد غریبه و حفظ چشم برای مرد در برابر زن غریبه خود یکی از بهترین عوامل ممانعت از اینگونه خیانت هاست.
یكى از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگى، اختصاص یافتن التذاذهاى جنسى به محیط خانواده و در كادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذكور، باعث پیوند و اتصال قوى تر زن و شوهر و در نتیجه، استحكام بیش تر كانون خانواده و، برعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده مى گردد. یكى از نویسندگان، تأثیر برهنگى را در اضمحلال و خشكیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان كرده است:
در جامعه اى كه برهنگى بر آن حاكم است، هر زن و مردى، همواره در حال مقایسه است; مقایسه ى آنچه دارد با آنچه ندارد; و آنچه ریشه ى خانوده را مى سوزاند این است كه این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى زند. زنى كه بیست یا سى سال در كنار شوهر خود زندگى كرده و با مشكلات زندگى جنگیده و در غم و شادى او شریك بوده است، پیداست كه اندك اندك بهار چهره اش شكفتگى خود را از دست مى دهد و روى در خزان مى گذارد. در چنین حالى كه سخت محتاج عشق و مهربانى و وفادارى همسر خویش است، ناگهان زن جوان ترى از راه مى رسد و در كوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسه اى مى دهد; و این مقدمه اى مى شود براى ویرانى اساس خانواده و بر باد رفتن امیدِ زنى كه جوانى خود را نیز بر باد داده است; و همه ى خواهران جوان لابد مى دانند كه هیچ جوانى نیست كه به میان سالى و پیرى نرسد و لابد مى دانند كه اگر امروز آنان جوان و با طراوت اند در فرداى بى طراوتى آنان، باز هم جوانانى هستند كه بتوانند براى خانواده ى فرداى آنها، همان خطرى را ایجاد كنند كه خود آنان امروز براى خانواده ها ایجاد مى كنند. [41]
بنابراین باید گفت زنى كه چادر بر سر مى گذارد، نه تنها اولین قدم را در حفظ كانون گرم خانواده برداشته، بلكه آبرو و شرافت مادرى را بدین وسیله فراهم ساخته است و خود را از آزار و اذیت ها و نگاه هایى كه همچون تیر به قلب خانواده اصابت مى كند و آن را از هم مى پاشد محفوظ داشته است. شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای  کانون خانواده مفید است و بالعکس.
آثار و فواید حجاب اسلامی بر گسترش امنیّت اجتماعی، بسیار است که برخی از آنها عبارتند از:
 
9- حجاب و نقش آن در سلامت اجتماع
 رعایت حجاب در سلامت و پاکی اجتماع مؤثر است، به علت تأثیر زیاد آن در استحکام خانواده بعنوان پایه و اساس اجتماع و نیز تأثیر آن در ساختن فرزندان با تربیت صحیح و پاک نگه داشتن محیط اجتماع از عوامل تحریک آمیز حیوانی
 
10-ایجاد آرامش روانی در افراد جامعه
 نفس آدمی دریایی از خواستنی ها و تمایلات است. زمانی که به چیزی رغبت پیدا کند همانند دریا، توفانی می شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد این دریا، رسیدن او به خواسته خویش است. لذا برای جلوگیری از چنین موقعیت مهلک و درد طاقت فرسایی، حجاب؛ داروی درمان کننده و موجد امنیّت و صفای روحی است. همانطور که یک بانوی تازه مسلمان آمریکایی می گوید: «سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کیفیت پوشش زنان، رابطه مستقیم و غیرقابل انکار دارد. » [42]
 
11- پوشش اسلامی و حفظ نسل از خطر سقوط
 یکی از آثار بی حجابی، بی بند و باری و روابط نامشروع در ابعاد وسیع است چنان که در دنیای غرب، به خوبی دیده می شود و آثار نکبت بار روابط نامشروع برکسی پوشیده نیست.
  یکی از آثار، آلوده شدن نسل و به دنبال آن سقط جنین و تولد فرزندان نامشروع و غیرقانونی است که متأسفانه بر اثر عدم رعایت عفت و پوشش اسلامی، این آثار روز به روز بیشتر می شود و آمار نشان می دهد که این موضوع در کشورهایی که پوشش اسلامی رعایت نمی شود به مراتب بیشتر از جاهایی است که پوشش اسلامی رعایت می شود.
 
12- حفظ و استیفاى نیروى كار در جامعه
یكى از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعى، حفظ و استیفاى نیروى كار در سطح جامعه است. در مقابل، بى حجابى و بدحجابى باعث كشاندن لذت هاى جنسى از محیط و كادر خانواده به اجتماع و در نتیجه، تضعیف نیروى كار افراد جامعه مى گردد. بدون تردید، مردى كه در خیابان، بازار، اداره، كارخانه و ... همواره با قیافه هاى محرّك و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش كرده مواجه باشد، تمركز نیروى كارش كاهش مى یابد. برخلاف نظام ها و كشورهاى غربى، كه میدان كار و فعالیت هاى اجتماعى را با لذت جویى هاى جنسى درهم مى آمیزند،[43] .
 اسلام مى خواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از این گونه لذت ها پاك گردد و لذت هاى جنسى، فقط در كادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود. [44]
پژوهش ها نشان مى دهد كه زنان ایران زمین از زمان مادها داراى حجاب كاملى شامل: پیراهن بلند چین دار، شلوار تا مچ پا و چادر بر روى لباس ها بودند. برابر متون تاریخى، در همه ى آن زمان ها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان با آن كه آزادانه در محیط بیرون از خانه رفت و آمد مى كردند و همپاى مردان به كار مى پرداختند، داراى حجاب كامل بودند و از اختلاط هاى فسادانگیز شدیداً پرهیز مى كردند.
 
13- مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب :
مبارزه با تهاجم فرهنگی، پدیده جدیدی نیست. در طول تاریخ بشر، جنگ فرهنگی، همیشه وجود داشته است. به عنوان نمونه، فرعون در برابر موسی علیه السلام به جنگ فرهنگی متوسل شده گفت:
«انّی أَخافُ أنْ یُبَدِّلَ دِینَکُم أو أن یُظْهِر فی الارض الفساد»[45]« میترسم آیین شما رادگرگون سازدویادراین سرزمین فسادبرپانماید!»
یکی ازجنبه های مهم تهاجم فرهنگی غربی ها مبارزه با حجاب و از بین بردن امنیّت اجتماعی بوده و هست واین امرمشخصا از زمان رضاخان شروع شد. به این صورت که تحت عنوان متحدالشکل شدن، با حجاب به مبارزه برخاستند و پوشیدن لباس روحانیّت را قدغن، و مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام را نیز ممنوع کردند[46].
آنها همچنین به عنوان آزادی و هنر، انواع فساد و فحشا و ابتذال را ترویج دادند و حجاب را مانع اصلی این آزادی حقیقی معرفی کردند و امنیّت اجتماعی افراد جامعه را به خطر انداختند.حفظ حجاب و امنیّت اجتماعی و درک رابطه مستقیم و عمیق این دو مقوله، راهکارها و فواید بسیار ارزشمندی را جهت مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب ارائه می دهند:
- باعث تبلیغ فرهنگ ناب اسلامی و تشویق جوانان به ازدواجِ موفقِ اسلامی می گردند.
- جوانان را جهت تقویت روحیه و حفظ آرامش درونی به جای سوق دادن به محیط فحشا و اعمال مبتذل، به شرکت در فعالیت های هنری، ورزشی، فرهنگی و مذهبی رهنمون می شوند.
- حفظ حجاب نه تنها باعث ایجادامنیّت اجتماعی فراگیر می شود، بلکه جهت مبارزه باتهاجم فرهنگی، مسؤولان راازواردات کالای تجملاتی، لوازم بهداشتی وآرایشی مبتذل نهی می نماید. [47]
 
14- فایده ى اقتصادى حجاب
رعایت حجاب و پوشش اسلامی، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی نمی باشد بلکه بر عکس، تشریع حکم حجاب از سوی شارع مقدس، در حقیقت مجوز حضور زنان در صحنه های اجتماعی به حساب می آید، والا نشستن در منزل و ماندن در کنار اعضای خانواده، رعایت نوع حجاب مورد نظر را نمی خواهد تا درباره آن حکمی صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامی از سوی شرع مقدس بهترین دلیل بر این مطلب است که دین مبین اسلام نه تنها با فعالیت های اجتماعی و فرهنگی زنان مخالف نیست بلکه خود زمینه حضور آنان را در فعالیت های اجتماعی فراهم کرده است.
منتهی شرط حضور در اجتماع و فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به خصوص برای قشر خانم ها، ایجاد امنیت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسیار مهم و اساسی که در جهت آرامش و آسایش فرد و خانواده و امنیت در اجتماع، نقش ایفاد می کند، داشتن حجب و حیا، رعایت اصول و ارزش های دینی و مذهبی از جمله رعایت حجاب و پوشش اسلامی توسط زنان و مردان مؤمن و متدین خواهد بود. اگر به آیات شریفه قرآن کریم و احادیث معصومین در ارتباط با پوشش اسلامی دقت کرده و اشارت ظریف و لطیف آن، مورد ارزیابی قرارگیرد. این اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدودیت نیست بلکه مصونیت است. مصونیتی که فرآیند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنیت در جامعه خواهد بود.
قرآن کریم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور می دهد: «چشم چرانی نکنید، دامن های خود را آلوه نساخته و حفظش کنید». [49] به زنان تأکید بیشتری نموده می گوید: «حجاب و پوشش اسلامی را رعایت کرده، زینت های خود را آشکار نسازید... و در نشست و برخاست هم به گونه ای عمل نمائید که متوجه زیورآلات شما نشوند.» . [50] و در صحبت ها و مکالمات روزمره نیز با ناز و کرشمه، صحبت نکرده، ادا و اطوار زنانه که آتش شهوت را شعله ور سازد، از خود نشان ندهند.» [51] «و مانند زنان نیمه عریان دوران جاهلیت، تبرج نکرده و با خودنمایی و خودآرایی و لباس های نازک و بدن نما[52] از خانه خارج نشوید»[53]
همه این دستورات برای آن است که رعایت آن، علاوه بر اسقاط تکلیف و امتثال اوامر الهی، سلامت و بهداشت روحی و روانی و آرامش و امنیت فردی و اجتماعی را به دنبال دارد و تخلف و سرپیچی از آن، یعنی چشم چرانی، آلوده کردن دامن، آشکار ساختن زینت و زیورآلات، صحبت کردن با ناز و کرشمه و لهجه های مخصوص و مهیج و پوشیدن لباس های نازک و بدن نما، هر کدام به نوبه خود، باعث فساد، عیاشی، تجاوزگری و اضطراب و ناامنی می شود و جامعه را به هرج و مرج می کشاند. در احادیث نورانی که از معصومین نقل شده است، نگاه کردن به نامحرم و چشم چرانی، به عنوان تیر زهرآلود شیطانی، معرفی شده است، لذا امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «نگاه (و چشم چرانی) تیری از تیرهای مسموم شیطان است.» [54]  در حدیث دیگری بازهم از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم «نگاه کردن تیر زهرآلودی از ناحیه شیطان است چه بسیار نگاه هایی که بعدها، حسرت و تأسف طولانی را به دنبال خواهد داشت.» [55]
امام علی (علیه السلام) نیز می فرماید:«کسی که نگاهی را رها سازد، حسرت و تأسف او زیاد می شود»[56] در جای دیگری می فرماید: «چه بسیار نگاه هایی که آه و حسرت به دنبال دارد.» [57]  و در جملات دیگری آن امام همام می فرماید: «نگاه و چشم چرانی، پیشاهنگ تمام فتنه هاست» [58] «چشم ها دام های شیطان هستند.» [59]  و «چشم راهبر دل است»[60]
 
نتیجه
با رعایت حجاب و عفاف از طرف مردان و زنان(بویژه بانوان درزمینه حفظ حجاب) جامعه از بسیاری از خطرات حفظ خواهد شد و مهمتر از همه این که با حفظ حجاب کیان خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماع است در معرض خطر قرار نمی گیرد.
برای رسیدن به این منظور باید فرهنگ حجاب در جامعه گسترش پیدا کند، و دراین امر دولت، خود مردم، رسانه های گروهی می توانند نقش مؤثری بر ترویج حجاب داشته باشند، که درصورت تحقق این موضوع جامعه از خطرات حفظ وآسیب های اجتماعی کاهش  می یابد.
 
پیشنهادات
برای بهبود آسیب اجتماعی توصیه می شود :
- توسعه فرهنگ عفاف در اقشار گوناگون جامعه و تربیت و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز دستگاه های دولتی و مراكز آموزشی و تجاری؛
- توجه به حفظ حدود و شعائر، اهتمام به ارزش ها در ادارات و ارگان ها به ویژه در حوزه مدیران؛
- نظارت موثر بر فیلم های سینمایی و تلویزیونی به منظور پرهیز از تبلیغ و ترویج روابط ناصحیح اجتماعی و از طرفی توسعه فرهنگ عفاف؛
- اعمال شیوه‏ های تربیتی موثر مبتنی بر شناخت صحیح از افراد و محیط در محیط های آموزشی وابسته به آموزش و پرورش و آموزش عالی؛
- انجام وظایف ضابطان و نهادهای نظارتی به شكل صحیح در رویارویی با مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی؛
- تأكید بر حفظ حدود ظاهری حجاب و استفاده نكردن از مدل ها و رنگ های نامناسب در اماكن عمومی؛
- پرهیز از ترویج لباسهای نامناسب، استفاده از مدل های مبتذل و نمایش مظاهر غربزدگی در فیلم های سینمایی و برنامه های تلویزیونی.
 
پی نوشت ها :
[38] صبوری اردوباری،1366، ص 302.
[39] حداد عادل، 1368 ، ص 69ـ70.
[40] فلسفه ی حجاب،استاد مطهری، ص42 حجاب.
[42] صبوراردوباری٬ 1366 ٬ ص 219.
[43] مطهری،1375 ، ص 94 – 84.
[44] قره العین «درآمدی بر تاریخ بی حجابی در ایران»، ص40، سینا واحد، مؤسسه انتشاراتی نور.
[45] سوره مؤمن، آیه 26.
[46] هاشمی رفسنجانی، انقلاب یا بعثت جدید ، ص17.
[47] دهقان، ص 182 – 180.
[48] اردوباری، 1366، ص 222.
[49] برداشت آزاد، از آیه 30 و 31 سوره نور ترجمه آزاد.
[50] سوره نور آیه .31
[51] سوره احزاب آیه ، 32 ترجمه آزاد.
[52] محاسن التأویل، ج 13، ص 349، محمد جمال الدین قاسمی، یکی از معانی تبرج را لباس نازک، ذکر کرده است.
[53] سوره ، احزاب آیه 33 ترجمه آزاد.
[54] دعائم الاسلام، ج 2، ص 202.
[55] وسائل الشیعه، ج 14، ص 138.
[56] غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 195.
[57] همان، ج 4، ص 549.
[58] همان، ج 1، ص 262 «الحظ راید الفتن».
[59] همان، ج 1، ص 335 «العیون مصائد الشیطان».
[60] همان، ج 1، ص 100 «العین برید القلب».
 
منابع و مآخذ
قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات سروش،1371.
1. عهد عتیق، انجمن پخش کتب مقدس، لندن، 1992.
2. عهد جدید، انجمن پخش کتب مقدس، نیویورک، 1994.
3.ابن منظور، محمد، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1414ق.
4. جواد، فاضل، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، تهران، المکتبه المرتضویه، بی تا.
5. حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران، نشر سروش، 1374.
6. حکیم الهی، زن و آزادی و ضرب المثلهای ملل راجع به زنان، تهران، چاپخانه فردوسی، 1342.
7. حویزی، عبدعلی، نورالثقلین، قم،دارالکتب العلمیه، بی تا.
8. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، مترجم امیرحسین آریانپور و ...، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.
9. رازی، احمد، مقاییس اللغه، مصر، مطبعه مصطفی البابی الحلبی، 1389ق.
10. رازی، امام فخر، التفسیر الکبیر، قم،نشر دانش اسلامی،بی تا.
11. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، 1412.
12. زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالهدایه،1386ق.
13. زحیلی، وهبه، التفسیر المنیر، دمشق، دارالفکر، بی تا.
14. زمخشری، محمود، الکشاف فی حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالعلم العربی، 1407ق.
15. صابونی، محمدعلی، روائع البیان، بیروت، مؤسسه مناهل العرفان، 1407ق.
16. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی، 1417ق.
17. طبرسی، فضل بن حسن،مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، .
18. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران،المکتبه المرتضویه،1395ق.
19. طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران،بنیاد فرهنگ اسلامی، بی تا.
20. فتاحی زاده، فتحیه، حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، قم، بوستان کتاب، 1388.
21. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، دارالهجره، 1405ق.
22. فیومی، احمد، مصباح المنیر، قاهره، مطبعه الامیدیه، 1928م.
23. قاسمی، جمال الدین، محاسن التأویل، بیروت، دارالفکر، 1398ق.
24. قاضی زاده، کاظم، عفاف در آیات قرآن و نگاهی به روایات،فصلنامه کتاب زنان، شماره 36، 1386.
25. قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1967م.
26. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار،بیروت، دارالمرتضی، بی تا.
27. کهن، ابراهام، گنجینهای از تلمود، مترجم امیر فریدون گرگانی، تهران، انتشارات اساطیر،1382.
28. ماضی، محمد، سیاست و دیانت در اسرائیل، مترجم غلامرضا تهامی، تهران، انتشارات سنا،1381.
29. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء،1404ق.
30. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1360.
31. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران، انتشارات صدرا، 1376.
32. موسوی، زهرهسادات، عفاف و حجاب در ادیان الهی، فصلنامه کتاب زنان، شماره 36، 1386.
33. سایت حوزه علمیه قم
34. خبر گزاری مهر

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:51
حجاب و عفاف

حجاب و عفاف (2)؛ پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع

طلاق و تهدید خانواده
از پیآمدهای زیان بار رعایت نکردن عفاف و حجاب، طلاق و جدایی زن و شوهر و از هم پاشیدن نظام خانواده است؛ طلاق در نظر اسلام مبغوض ترین حلال می باشد که تنها در صورت اختلافات حل ناشدنی ضرورت می یابد. معیارهایی از قبیل ایمان، آراستگی به فضایل اخلاقی و انسانی، اصالت خانوادگی و امثال اینها را برای انتخاب همسر شایسته، مقرر فرموده و حقوق و وظایفی را برای زوجین مشخص کرده است.
برای طلاق نیز شرایطی معین کرده که شامل بعد از آن، هم چون رجوع و بازگشت دوباره شوهر به زندگی مشترک می شود، همه اینها مربوط به خانواده است.اما آنچه به اجتماع باز می گردد، سلامت و امنیت جامعه از هر گونه اقدامات منافی عفت و حیا است.
 
هوس مداری در خانواده
اساسا طلاق در اثر اختلافات عمیق زن و شوهر تحقق می یابد که عمدتا از خودخواهی و هوس ناشی می شود.
عامل بسیار موثر و سازنده در شخصیت الهی انسان، عفت عمومی، سلامت و پاکی جامعه از عوامل غفلت آفرین و هوس آلود و ناپاکی ها است که عمده آنها هتک حریم حجاب و پوشش عفیفانه و ضعف غیرت و عفت دختران احساس مسئولیت پدران و مادران و شوهران آنها می باشد که افراد جامعه را به سمت هوس های نفسانی سوق داده و باعث تباهی اخلاق آنان می گردند؛ در نتیجه حق محوری جای خود را به هوس بازی و خودخواهی می دهد که عامل اصلی بروز اختلافات و در نهایت طلاق است.
 
چشم چرانی و مقایسه با همسر
 هرگاه زنان با ظاهری آراسته و بدن نما در جامعه حاضر شوند، مردان عادی با چشم چرانی و مشاهده زیبایی های ظاهری و مقایسه همسران خویش با این زنان ...که طبیعتا میوه تلخ آن بی رغبتی یا کاهش محبت به همسران خود می باشد- زمینه بهانه جویی مردان و عیب جویی وتحقیر و بی احترامی به زنان خویش و درنتیجه بروز اختلافات، ایجاد شده و در نهایت به طلاق و جدایی کشیده می شود.
 
شهوت طلبی و لذت گرایی
  ازدواج، پیوند واتحاد و مصاحبت جسمی زوجین است و این اتحاد در صورتی محقق می شود که دو روح در ابعاد والای انسانی از سنخیت و شباهت برخوردار باشند. آزادی غیر معقول زنان- که آزادی در اسارت هوا و هوس است- شعله های هوس و شهوت را در مردان بر می فروزد و لذت گرایی را در آنان رشد می دهد.لذا عده ای برای تأمین خواسته های شهوانی بی حد و مرز خود با ترفندهای گوناگون، همسران خویش را طلاق می دهند تا به خودخواهی و شهوت حیوانیشان پاسخ مثبت بدهند!
 
دوستی های نامشروع
حضور تحریک آمیز زنان درصحنه اجتماع، از یک سو باعث ایجاد روحیه شهوانی در مردان، در نتیجه رواج دوستی با صنف مخالف و روابط نامشروع می شود؛ به گونه ای که علاقه آنها به همسران خود کاهش می یابد و در نتیجه پایه و رکن زندگی شیرین متزلزل می گردد.
 
غفلت از معیارهای اصولی در گزینش همسر
 خودنمایی دختران سبب انتخاب و گزینش غلط و نادرست آنان در ازدواج می گردد، و غفلت از معیارهای اصولی و سازنده درانتخاب همسر، مانع واقع بینی شده و در نتیجه پس از ازدواج و گذشت مدت زمانی متوجه شکست در ازدواج شده و به تدریج میان آنان و شوهران شان فاصله می افتد و سرانجام کارشان به طلاق کشیده می شود
 
فریب ظواهرآراسته
و انتقام جویی خودآرایی و نمایش جاذبه های زنانه موجب می شود جوانان مجرد، از ظواهر آراسته و آرایش شده آنها فریب خورده و شیفته آنها گردند وپس از ازدواج و چند روز و سال دریابندکه همسرشان شایسته محبوبیت نبوده و در این پیوند زناشویی ناموفق بوده و دچار زیان شده اند. دراین صورت عشق تبدیل به نفرت  دشمنی می شود و درصدد انتقام بر می آیند و ضمن تحقیر سرزنش و عیب جویی و سوءظن به همسران خود، درنهایت آنان را طلاق می دهند.
 
گرایش مردان به چندهمسری
 از ویژگی های زنان، انحصارطلبی درمعشوق و محبوب بودن است؛ اقتضای یگانه معشوقه بودن زن آن است که قلب همسرش کسی جزاو را نخواهد و قلبش تنها در گرو محبت و عشق او و فرزندانش باشد و هرگز سراغ زن دیگر –هوو- نرود ؛ اگر چه این میل طبیعی باید تعدیل شود.زندگی تک همسری بهتر وبا صفا تر است، مگر در مواقع ضروری و با رعایت شرایط خاصی بویژه شرایط عدالت که در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برآنها تاکید شده است.اما بحث در ازدواج های غیرمنطقی وغیرضروری است که بدون تردید علت آن هوس بازی و شهوت رانی است اما نباید فراموش کرد که غالبا منشأ چنین ازدواج هایی جلوه گری و پوشش های تحریک آمیز زنان است؛ به عبارتی بد حجابی و خودنمایی زنان با تحریک پذیری و ایجاد شهوت و هوس در مردان ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد؛ امکان ندارد تحریک جنسی درجامعه باشد اما در مردان عادی جامعه که از کنترل چشم و تقوای لازم برخوردار نیستند، هوس و میل به کام جویی ایجاد نکند و همین هوس و میل هاست که درمردان تک همسر گرایش به ازدواج مجدد را پدید می آورد، زیرا چنین مردانی با دلدادگی و مجذوب شدن به جاذبه های آشکار زنان، اندک اندک به ازدواج با آنها تمایل نشان می دهند که با کاهش محبوبیت همسر قبلی ملازم و همراه است و یا چه بسا محبت او را از دل خارج نموده وتنها به همسر جدید خود می اندیشند و دل می بندند.بدیهی است کاهش محبوبیت فشارهای روحی و اختلال های روانی و جسمی را برای زن اول وفرزندان او ایجاد می کند.
 
ایجاد اختلال روانی و عصبی
بیماری های روحی و اختلال های روانی و عصبی ناشی از چند عامل است که ریشه عمده آن ها را باید در جامعه هوس آلود وخودنمایی زنان جست و جوکرد دراین جا آنها را برمی شماریم:
 
الف- محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی
ب- عدم تأمین نیازهای عالی روحی
 ج- انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی
 د- شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل
 
محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی(اختلالات روانی)
عواطف انسانی دراثر گرایش به سمت بی بندو باری ها و شهوات ودنیا زدگی تضعیف گشته و در نهایت از امور انسانی والهی همانند کمک به محرومان و نیازمندان جامعه غفلت خواهد شد.اصولا منشأ فقرها و محرومیت ها همانا نظم و بی عدالتی و نرسیدن طبقه محروم و کم درآمد به حقوق مسلم خود است که محصول عواملی از جمله غفلت طبقه  مرفه از مبدأ و معاد فریب خوردن از جاذبه های دنیایی و تحریکات جنسی می باشد، لذا در زمان حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) این نوع فقر اقتصادی رخت برمی بندد.
 
عدم تأمین نیازهای عالی روحی (اختلالات روانی)
 همان گونه که کم توجهی به نیازهای جسمی و بدنی، سلامت بدن و چه بسا حیات طبیعی انسان را در معرض خطر قرار می دهد،بی اعتنایی به نیازها و خواسته های روحی و قوانین مربوط به روان هم سلامت روح و شخصیت را مختل کرده ، حیات معنوی آن را در معرض خطر قرار می دهد ،کشاندن افراد به سمت شهوات و تمایلات غیر معقول نفسانی از طریق تحریکات جنسی زنان وامثال آن ، موجب بی اعتنایی و یا کم توجهی به نیازهای باطنی و روحی می شود؛ به همین دلیل بیماری خود فراموشی و ازخود بیگانگی از شایع ترین بیماری های روحی است که اکثر افراد بشر دچارآن هستند و عمده اختلال ها و بیماری های روانی و مشکلات جوامع بشری ناشی از آن است.
 
انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی (اختلالات روانی)
 به طور کلی هر حرکتی که برخلاف ساختار فطرت و طبیعت آدمی باشد،ضربه و زیان بزرگی بر گوهرشریف روح و جسم است انحرافات جنسی نیزکه عمده ترین عامل آن لاقیدی و بدحجابی است، هرکدام منشأ اختلال ها و بیماری های روانی و عوارض نامطلوب جسمی خواهد بود.
 
شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل (اختلالات روانی)
  غریزه جنسی از نظر حرارت جسمی ظرفیت محدودی دارد،به همین دلیل غریزه جنسی با یک همسر ارضا می گردد ، اما از نظر روحی ممکن است به صورت عطش نفسانی درآید و گنجایش نامحدود و ارضا نشدنی پیدا کند.این حالت غالبا به خاطر کنار زدن حریم ارزشی حجاب و معاشرت های آزاد و سهولت اطفا و ارضای شهوت از راه نامشروع به وجود می آید. و از آن جا که آرزوها وخواسته های نفسانی نامحدود دردنیای محدود محقق نمی شود لذا در اثر احساس محرومیت تعادل روحی و روانی خویش را ازدست داده و گرفتار انواع بیماری ها و اختلال های روانی خواهد شد!
 
سلب امنیت زنان(پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)
 امنیت جنسی، جانی  و آبرویی زنان در جامعه از مهمترین نیازهای اجتماعی آنان است. این امنیت با توجه به ویژگی های خاص آنان چه از بعد جاذبه های جنسی، جسمی و رفتاری که خداوند برای تحقق و تداوم مقام معشوقه بودن در خانواده به آنان ارزانی داشته و چه از جهت ضعف جسمانی در مقایسه با مردان که آن هم ناشی از لطافت، ظرافت و جمال آنهاست از اهمیت بسیاری برخوردار است.عفاف باطنی و فطری زن، زینت گوهر روح و دژ محکم امنیتی اوست و عامل حجاب کامل و عدم اختلاط با مردان ضامن کنترل غریزه ها و میل های او و حافظ بهداشت و سلامت روانی، اخلاقی و غریزی افراد جامعه و بالاخره باعث تأمین امنیت اجتماعی زن است
 
شیوع انحراف جنسی (پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)
انسان ها- اعم از مرد و زن – دربرابر غریزه جنسی به سه گروه تقسیم می شوند:
1- کنترل و تعدیل درسایه تقوای الهی واشباع آن از راه ازدواج؛
2- افراط و زیاده روی و انحراف؛
3- تفریط و بی توجهی به این میل نفسانی؛
در حقیقت این افراد به فلسفه حقیقی پوشش پی نبرده اند و دلیل حکیمانه این  حکم الهی را ندانسته اند و با جهل خود مانع تحقق فلسفه حکیمانه آن در جامعه شده اند، در واقع این افراد مسئول بسیاری از اثرات بد عمل نکرد به این تدبیر حکیمانه الهی اند چراکه با ترویج بدحجابی و تمسخر و استهزاء افراد با حجاب؛ اولین نطفه های مشکلات و ناهنجاری های اجتماع را ایجاد کرده اند و در گناه افرادی که این مشکلات را با بدحجابی و بی حجابیشان بر جامعه تحمیل می کنند سهیم و شریکند.

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:50
حجاب و عفاف

حجاب و عفاف (1)؛ ضرورت ، تاریخچه و فطری بودن حجاب

چکیده
حجاب به معنا پوشش بیرونی و عفاف به معنا پوشش درونی ، این دو عامل باعث سلامت جامعه است و در صورت نبود این دو موجب به وجود آمدن مشکلات و اثرات مخرب زیادی درجامعه خواهد شد. حجاب به عنوان یک خواسته فطری است که محدود به اسلام نیست.
خالق بشر که بر تمای اسرار و رموز آفرینش، عالم خبیر است، زیبایی، امنیت، رشد و تعالی انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است، آیات نورانی قرآن کریم ضرورت این حکم الهی را به نحو مطلوب تبیین کرده است، مسأله حجاب که یک دستور دینی است از مسائل مهم جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش آفرین است، بلكه باعث حفظ ارزش های انسانی، جامعه، مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، کاهش چشمگیر مفاسد فردی و اجتماعی، آرامش و پایداری نهاد مقدس خانواده و استیفای نیروی کار در سطح جامعه... است. از آن جا که این موضوع نقش بارزی درکاهش آسیب اجتماعی دارد سعی شده با رویکرد به جایگاه نهاد خانواده نقش آن در پایداری اجتماع ارائه گردد.
 
مقدمه
 مقوله بی حجابی امروز به یك معضل كاملاً مشهود در جامعه درآمده است معضلی كه فقط برای افراد بیحجاب مشكل ایجاد نمی كند؛ در واقع آسیبهایی كه از بیحجابی ناشی میشود، تمام اعضای جامعه در بر میگیرد.حجاب و عفاف که یک دستور دینی است از مسائل مهم و کلیدی جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود این حکم از آثار، برکات و نقش آفرینی های خاصی برخوردار است و اگر حقیقت این حکم برای انسان ها روشن و آشکار گردد بعید است که فطرت های سالم و خداخواه تسلیم آن نشوند و آن را اطاعت ننمایند. بر همین اساس حجاب و پوشش اسلامی که یکی از اوامر انسان ساز الهی و یکی از احکام حیات بخش اسلام در زندگی طیبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتنی بر نیازها و شرایط روانی او و زمینه ساز پویائی و کمال انسانی فرد و جامعه است.رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش می آفریند ، بلكه می تواند خانواده ، اجتماع و ... را نیز تحت تاثیر قرار دهد . همان طور كه رعایت آن به عنوان یك امر ضروری می تواند مفید باشد، عدم رعایت آن نیز پیامدهایی منفی را به همراه دارد. فواید و اثرات رعایت حجاب و پیامدهای آن پاسخی مناسب به این سوال است كه چرا حجاب برای زنان ضروری است ؟ نقش آن در کاهش آسیب اجتماعی و استحکام نهاد خانواده چیست؟
آنچه می تواند جامعه ای را از این آسیب ها ی شوم مصون داشته وحفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن درجامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب و تنظیم یافته است. از ارتباط نزدیک حجاب و عفاف، با کاهش آسیب اجتماعی می توان بهره برد. با رعایت حجاب و عفاف از فروپاشی خانوادهها جلوگیری میشود.
شناخت تاثیر حجاب ونقش آن در کاهش آسیب اجتماعی میتواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی و تعامل هموار سازد، به طوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید.
 
ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام
طرح حجاب از طرف مکتب مترقی اسلام، بیانگر آن است که حضو زن را پذیرفته و برای سلامت حضور ، حجاب را مطرح می نماید پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر این حضورِ شایسته نزد خدای متعال پسندیده است که فریضه بی بدلیل نماز را برای زنان ، با لباس حضور اجتماعی قرین و ھمراه خوا سته است. در چند سوره از قران کریم مسئله حجاب تصریح شده است که نشان از اهمیت موضوع دارد .در آیاتی از سوره نور ،احزاب و انفال به حجاب و عفت زنان اشاره شده است.لفظ حجاب در آیه ۵۴سوره احزاب آورده شده ."حجاب مخصوص که در قران کریم برای زنان است :یکی خمر(مفرد آن خمار= به کسر "خ" و فتح "م" به معنای روسری است ) در آیه ۳۱ سوره نور است و دیگرجلابیب(مفرد آن جلباب=لباس بلند زنانه)است که در آیه ۵۹سوره احزاب به ان اشاره شده است "[1]
در سوره احزاب آیه ۵۹ میخوانیم : ای پیامبر به زنان خود و دختران و زنان مومن بگو روسریها و مقنعه های خود را بپیچانند این جور به عفیفه بودن و شریف بودن شناخته می شوند ،تا کسی معترض ایشان نشود وایشان را ازار ندهد و خداوند امرزنده و مهربان است.
 قرائتی در کتاب گناه شناسی آورده است :در قران با تعبیرات گوناگون از حیا سخن به میان امده است : حیا در زبان ، [2] حیا در طرز سخن گفتن، [3] حیا در راه رفتن، [4] حیا در شرکت در مجالس میهمانی،[5] حیا در نگاه کردن [6] حیا در امور اقتصادی، [7] حیا در ورود به منازل، [8]
 
حجاب و عفاف ، ریشه در فطرت
فطرت امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده وانسان بدون اکتساب، به آن میل ورغبت دارد . دستورات اسلامی منطبق بر مسیر شکوفائی فطرت بشری است و با کمی دقت بر این دستورات و احکام فطری، اهداف، آثار و نتایج عقلانی و حکمیانه آن ها نیز آشکار می گردد. بر همین اساس حجاب و پوشش اسلامی که یکی از اوامر انسان ساز الهی و یکی از احکام حیات بخش اسلام در زندگی طیبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتنی بر نیازها و شرایط روانی او و زمینه ساز پویائی و کمال انسانی خواهد بود و اصولاً عمل به قوانین اسلام یک عمل اعتباری و قراردادی نیست بلکه عمل به قوانین اسلام یعنی پاسخ گوئی به نیاز فطرت است.
 عفاف نیز یکی ازاین باورهاست. روح عفت وپروا پیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون برانسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه وکیفیت بروز آن دردوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز وظهور داشته است. قران کریم درداستان آفرینش آدم وحوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند : « فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوء تهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة » [9] (شیطان) آن دورا فریفت وبه پستی افکند . چون ازآن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد وبه پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.
حیا وعفت، خصلتی انسانی است وآدمیان به حکم نهاد وآفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی برلزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تاکید دارند، اگر چه رعایت آن درهمه جا یکسان نیست ومیزان به فعلیت رسیدن آن درافراد مختلف است.
 
تاریخچه حجاب وعفاف
تاریخ حجاب به آفرینش اولین موجودات روی زمین یعنی آدم و حوا بازگشت می کند و فراز و نشیب های بی شمار تاریخ، قدرت محو آن را نداشته است.
« یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً ...» سوره اعراف آیه 26 ای فرزندان آدم برای شما لباس فرو فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زیست شماست و لباس تقوی بهتر است این از آیات خدا است باشد که متذکر شده پند گیرید. این آیه بیانگر اهمیت لباس، پوشش، ستر و ساتر از نظر قرآن است. « جمله یواری سواتکم» وصف لباس است ودلالت دارد براینکه لباس پوشش واجب ولازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست وآن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت ومایه رسوایی آدمی است.» [10]
مسئله پوشش وحفظ عفاف خاص دنیای اسلام وحتی دنیای ادیان نیست. براساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه وبه دور ازتمدن ومذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند.ویل دورانت می نویسد: « دربریتانیای قدیم والدین ثروتمند درمدت پنج سال بحران جوانی، دختران خودرا درکلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گماردند، دختران حق خروج ازاین کلبه ها را نداشتندوتنها اقارب ونزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی ازقبا یل جزیره برنئو نیزعمل مشابهی داشته اند.». داستان آدم وحوا وبهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد نیزدلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش وعفاف درهمه جوامع وملل به صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی وضروری برای زنان تعیین گردید.
و یا آنهارا به جواهرات اصلی مانند یاقوت ومرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی دردسترس این وآن قرار نگیرند واز قدر وارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته ومحدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که عفت و پاکدامنی، به معنای چیرگی عقل و مدیریت مهار قوای شهوانی به دست آن است. این حالت اگر به شکل ملکه ای در نفس انسانی در آید، شخص در حالتی قرارمی گیرد که به سادگی تهییج نمی شود و قوای شهوانی نمی تواند سرکشی کند و او را به سوی گناه سوق دهد.
به سخن دیگر، هدف آن است که آدمی در یک فرآیندی به جایی برسد که قوای نفسانی بر او حکومت نکند، بلکه عقل و آموزه های عقلانی و وحیانی بر جان او مسلط شود که همان معنای تقوا و پرهیزگاری واقعی است.
در برخی از روایات آمده است برای هر چیزی مستی و سکری است. انسان ها همان گونه که با شراب دچار مستی می شوند، یا به سبب ترس از مرگ دچار این حالت می گردند. [11] یا دنیازدگی، ایشان را مست می کند [12] همچنین برخی از اوقات چشمان آدمی مست می شود و همانند آدم هایی افسون شده می گردد. [13] این مستی چشمان، شاید به سبب چشمان مست آفرین جنس مخالفی باشد و شاید به تار مو و زلف زنی و شانه ستبر مردی اتفاق بیفتد. از این رو باید انسان چشم، فروهشته دارد تا در دام مست آفرینان گرفتار نیاید. حجاب، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد. لذا به عنوان یک حکم اجتماعی اسلامی مطرح شده است.
ازنظراسلام، همان اندازه که انسان نسبت به ایمان و عمل صالح خود مکلف و موظف است همچنین نسبت به ایمان و اعمال دیگران نیز مسئولیت دارد؛ زیرا اسلام دینی اجتماعی است و حوزه های فردی آن تا حوزه های اجتماعی کشیده شده است و ایمان واقعی جز به رهایی از خود و دیگران معنا نخواهدیافت. از این رو بر هر فردی این مسئولیت نهاده شده تا با ایجاد حجاب، مانع از برانگیخته شدن شهوات جنسی دیگران شود. بنابراین حجاب برای مرد و زن یک مسئولیت است.
 
ضرورت عفاف
واژه عفاف در منابع لغوی به خودداری از چیزی که حلال نیست. [14] یا خودداری از گفتار یا کرداری که جایز و شایسته نیست. [15] تعریف شده است. راغب اصفهانی آن را حالت نفسانی می داند که به واسطه آن غلبه شهوت جلوگیری می کند. [16] . در قران کریم «حالت نفسانی که از غلبه شهوت باز دارد » آمده است . به بیان قران کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار وبا مناعت باشد . [17]
مطابق این معنا، عفاف در مفهوم عام خود عبارت از خویشتن داری در مقابل هر نوع تمایل افراطی نفسانی است. [18]
بر این اساس، عفاف به صنف خاصی اختصاص ندارد و برای زن و مرد یک فضیلت اخلاقی به شمار می آید. ادیان الهی نیز بر این ملکه نفسانی تأکید داشته و از پیروان خود پای بندی به آن را درخواست می کنند.
با توجه به اهمیت عفاف به عنوان روح پوشش که بسترساز سلامت و پاکی جامعه است، ابتدا به بررسی جایگاه آن در اسلام می پردازیم:
در فرهنگ اسلام نیز با دقت تمام و نیز جامع نگری، مسئله عفاف مورد توجه قرار گرفته و با دستورالعمل هایی زن و مرد را به سوی این فضیلت اخلاقی فرا خوانده است.
مسئله کنترل نگاه و حفظ آن یکی از این دستورات قرآنی است قرآن کریم به مردان و زنان مؤمن دستور می دهد:
قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ... [19]
به مردان مومن بگو چشمان خویش فرو گیرند... و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فرگیرند
غض بصر در لغت به معنای کاهش دادن نگاه و خیره نشدن است. [20] به عقیده برخی از مفسران خطاب قل للمؤمنین... برای زن و مرد کفایت می کرد اما به دلیل اهمیت مسئله خطاب به زنان را به طور مستقل آورد «قل للمؤمنات» تا فرمان کنترل نگاه را با تأکید بیش تری بیان کرده باشد. [21]
براساس آیات یاد شده مرد و زن وظیفه دارند از نگاه خیره پرهیز نمایند و با دوری از نگاه های خیره و آلوده، راه گسترش عفت را هموار سازند.
 رعایت عفاف در راه رفتن جنبه دیگری است که در آیات قرآن پس از آن که مرد و زن مؤمن را از نگاه های شهوت آلود نهی می کند، می فرماید:
...وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [22]
و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کردهاند دانسته شود،ای مومنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.
 فرهنگ حاکم بر آن روزگار که منش زن جاهلی را به هنگام حضور در اجتماع ترسیم می کند، زمینه نزول آیه است. زیرا برخی از زنان عرب، خلخال به پا می کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال به پا دارند پای خود را محکم به زمین می کوبیدند، ایه آنان را از این عمل نهی می کند. [23]
بر این اساس و با توجه به سیاق آیه، برخی از مفسران از این آیه یک قاعده کلی استنباط کرده اند و آن این که: نهی از پا به زمین کوبیدن، بیانگر نهی از هر چیزی است که توجه نامحرم را جلب کند و نگاه ها را برانگیزد و زمینه فساد درست کند. [24]
و نیز قرآن با تأکید تمام از اینکه آهنگ و محتوای سخن زن هیجان انگیز باشد، جلو گرفته است در قرآن آمده است:
 یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً [25]
ای زنان پیامبر، شما همانند دیگر زنان نیستید، اگر از خدا بترسید. پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرضی هست به طمع افتد. و سخن پسندیده بگویید.
این آیه گرچه خطاب به همسران پیامبر است اما دستور عامی به تمام زنان است. که گفتارشان هم به لحاظ شیوه بیان و هم به لحاظ محتوا عفیفانه باشد.
محتوای سخن باید قول معروف باشد یعنی سخنی که شرع و عرف اسلامی آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند. [26]
بنابراین در فرهنگ اسلام هر گفتاری که با ناز و عشوه همراه باشد، نمادی از بی عفتی است. محتوای کلام نیز هر گاه شهوت را برانگیزد، به دور از عفت است.
گفتنی است عفاف در آموزه های اسلامی از ابعاد گسترده تری برخوردار است و ما به دلیل ضیق مجال از سایر جنبه های آن صرف نظر می کنیم.
 
ضرورت حجاب
واژه حجاب به معنای حائل، پرده، پنهان کردن و منع از تلاقی است. [27] بنا به گفته استاد مطهری کاربرد کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است زیرا این واژه بیش تر در معنای پرده استعمال شده است [28] یکی از مسائل مهم در اسلام پوشیدگی زن در برابر بیگانگان است که با عنوان حجاب مطرح می شود.
در معنی واژه حجاب در دانشنامه جهان اسلام امده است :معنی مصدر آن پنهان کردن و منع از وارد شدن است و معنی اسمی آن پرده می باشد.
از دیدگاه اسلام حجاب به مفهوم محدود کردن فعالیت های اجتماعی زن نیست، بلکه زن می تواند با رعایت پوشش و حفظ حدود آن در جامعه حضوری فعال داشته باشد.
قرآن کریم حدود و چگونگی پوشش را در آیه 31 سوره نور تبیین نموده و می فرماید:
 وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ .... [29]
و به زنان مؤمن بگو چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعههای خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود و...
ابتدا به معنای واژگان کلیدی آیه مذکور به اختصار می پردازیم:
زینت: به معنای زیور که شامل زینت طبیعی (یعنی زینتی که در آفرینش فرد به کار رفته که اساس آن صورت و چهره است) و زینت اکتسابی (یعنی زیبایی که به واسطه لباس، زیورآلات و لوازم آرایشی به دست می آید) می شود. مفسران نیز واژه زینت را به معنای عام دانسته اند که شامل زینت های طبیعی و اکتسابی هر دو می شود. [30] (رک فخر رازی، بیتا، 23، 205؛ قرطبی، 1967، 12، 226؛ طباطبایی، 1417 ، 15، 111)
خمر: جمع خمار به معنای روسری و سرپوشی که زن بوسیله آن سرش را می پوشاند. [31]
جیوب: جمع جیب به معنای گریبان و دور گردن است. [32] یکی از صحابه در بیان معنای این واژه در آیه می گوید: زن سر و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند. [33]
دستور کلی « لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ » زن را مأمور می کند که زینت هایش را بپوشاند و اندام و زیبایی های طبیعی و اکتسابی خود را در مقابل چشمان نامحرم قرار ندهد.
چگونگی پوشش در آیه «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ » را مفسران با توجه به فضای فرهنگی عصر نزول تفسیر کرده اند. چون در دوره جاهلی زنان روسری خود را به پشت سر می افکندند به طوری که گردن و بخشی از سینه آنها نمایان می شد، قرآن دستور می دهد که روسری را طوری به گریبان قرار دهند که گردن و سینه آنها را بپوشاند. [34]
در سوره احزاب آیه 59 می فرماید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً
ای پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. این مناسبتر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده مهربان است.
جلابیب: جمع جلباب به معنی جامه ای است از چادر بزرگ تر و از عبا کوچک تر که زن به وسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند. [35]
گرچه مفسران در بیان معنای جلباب اختلاف نظر دارند اما جلباب، لباس بلند و گشادی است که زیبایی های اندام و زینت ها را بپوشاند و زن را از تعرض افراد بیمار دل مصون نگه دارد. [36]
بر طبق این آیه، قرآن کریم فلسفه پوشش را نوعی حرمت بخشی و احترام گذاردن به زن میداند زیرا او را از نگاههای آلوده و شهوانی حفظ میکند. چون اگر زن، حدود را رعایت نکند هر بیماردلی به او طمع نموده و با نگاه آلوده اش حریم وی را میشکند و هویت واقعیاش را به فراموشی میسپارد. [37] از این رو قرآن میفرماید: ذلک أدنی أن یعرفن فلایوذین این پوشش، نزدیکتر است که زنان به حیاء و عفاف شناخته شوند و مورد اذیت نااهلان واقع نشوند.
بدین ترتیب، اسلام حکم تشریعی به جامانده از ادیان گذشته را ضابطهمند کرده و در قالبی متعادل و به دور از افراط و تفریط و متناسب با اقتضائات درونی زن و مرد مسئله پوشش را طراحی کرده است که نقش در کاهش آسیب اجتماعى دارد.دراین جا ابتدا مختصری درباره این موضوع بحث می کنیم.
 
آسیب های اجتماعی
آسیب اجتماعى به نوعى عمل فردى یا جمعى گفته می شود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمی یا غیر رسمی مورد رعایت قرار نگیرد و در نتیجه با منع قانونى یا قبح اخلاقى جامعه روبرو می گردد
بنا به این تعریف، چون حجاب اسلامی در چهارچوب اخلاق دینى قرار می گیرد. عدم رعایت آن نوعى آسیب اجتماعى ساده تلقى می گردد. این آسیب خود داراى مراتب و دستهبندىهاى خاصى است..
با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن بشر به سکوی فن آوری بر مغز واراده بشر،آسیب های اجتماعی نیز شکل تازه به خود گرفت زن که مظهر عفاف، حیا وعشق ورزی به قداست وپاکی، مام بشریت محسوب می شد وتداعی صفات فرشتگان درروی زمین وکانون گرم خانواده می نمود، به عنوان ابزاری بی مقدار در سراشیبی سقوط قرار گرفت وکرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت وفراموشی مدفون شد.
ازآن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت ونظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره وبقای خانواده ونیز روابط انسانی میان زن ومرد، وضع شده بود یکباره فروریخت واز ارزش واعتبار زن، درنظر مردانی که برای وصول به کعبه وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه ازبدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی وتجاوز به زن ومقام شامخ او بود، درحق او روا داشتند.
اختلالات عصبی روانی، طلاق ،شیوع انحراف جنسی، سلب امنیت زنان، بیشترین آسیبهای اجتماعی زنان است این دسته از آسیبها اغلب با سایر آسیبها در ارتباط نزدیک هستند و گاهی حتی موجب بروز مشکلات جدی میشوند. مثل بیماری ایدز که با انحرافات جنسی ارتباط نزدیک دارد.
مبارزه با این دسته از آسیبها در برخی موارد نیازمند تغییرات اساسی اجتماعی است و لازم است تحولاتی کلی و برنامهریزیهای دقیقی جهت رفع آنها صورت گیرد و این تغییرات با ارائه آموزشهای وسیع اجتماعی برای افراد و خانوادهها و رفع عوامل بنیادی امکانپذیر خواهد بود. یکی از برنامه ها مسأله حجاب و عفاف بوده است و خالق بشر که بر تمای اسرار و رموز آفرینش، عالم خبیر است، زیبایی، امنیت، رشد و تعالی انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است،زیرا عفاف وحجاب تاثیر فراوانی بر کاهش آسیبهای اجتماعی دارد آیات نورانی قرآن کریم ضرورت این حکم الهی را به نحو مطلوب تبیین کرده است،
 
رابطه بدحجابى با آسیب اجتماعى
ابتدا باید آسیب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعریف، آسیب اجتماعى به نوعى عمل فردى یا جمعى گفته می شود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمی یا غیر رسمی مورد رعایت قرار نگیرد و در نتیجه با منع قانونى یا قبح اخلاقى جامعه روبرو می گردد
بنا به این تعریف، چون حجاب اسلامی در چهارچوب اخلاق دینى قرار می گیرد. عدم رعایت آن نوعى آسیب اجتماعى ساده تلقى می گردد. حال این آسیب خود داراى مراتب و دسته بندى هاى خاصى است.
 
پی نوشت ها :
[1] دانشنامه جهان اسلام.
[2] سوره انعام آیه ۱۰۸.
[3] سوره احزاب آیه ۳۲.
[4] سوره قصص آیه ۲۵.
[5] سوره احزاب آیه ۵۳.
[6] سوره نور۳۰ و ۳۱ .
[7] سوره بقره آیه۲۷۳.
[8] سوره نور ۵۸و ۵۹ .
[9] مصطفوی ، حسن، التحقیق فی کلمات القران الکریم ، ص181-180.
[10] سوره اعراف آیه 26.
[11] سوره ق، آیه ۱۹ .
[12] سوره حجر، آیه۷۲.
[13] سوره حجر، آیه۱۵.
[14] فراهیدی، 1405، 1، 93.
[15] ابن منظور، 1414، 9، 253.
[16] راغب، 1412، 573.
[17] لسان العرب- ج9-ص290- اقرب الموارد- ج2- ص 803- معجم الوسیط- ص 611-
[18] رک قاضی زاده، 1386، ش36، 92.
[19] سوره نورآیه30 ـ31.
[20] مصطفوی، 1360، 7، 235.
[21] قرطبی، 1967، 12، 226؛ زحیلی، بیتا ،18، 215.
[22] سوره نور، آیه31.
[23] قاسمی، 1398، 12،199.
[24] جواد، فاضل، بیتا، 3، 288.
[25] سوره احزاب آیه: 32.
[26] طباطبایی، 1417، 16، 309.
[27] فراهیدی، 1405، 3، 86؛ طریحی، 1395، 2، 34؛ ابن منظور، 1414، 1، 298؛ مصطفوی، 1360، 2، 167.
[28] رک مطهری، 1376، 74 و 78.
[29] سوره نور آیه: 31.
[30] رک فخر رازی، بیتا، 23، 205؛ قرطبی، 1967، 12، 226؛ طباطبایی، 1417 ، 15، 111.
[31] رک طریحی، 1381، 3، 292؛ فیومی،1928، 1، 215؛ مصطفوی، 1360، 3، 129.
[32] زبیدی، 1386، 2، 210، فیومی، 1928، 1، 115.
[33] طبرسی، 1415، 7، 242.
[34] رک صابونی، 1407، 2، 147؛ زمخشری، 1407، 3، 231؛ قرطبی، 1967، 12، 230.
[35] فراهیدی، 1405، 6، 132؛ طریحی، 1395، 2، 23.
[36] زحیلی ، بیتا ،22، 108؛ طیب، بیتا ،10، 527.
[37] رک فتاحی زاده،1388، 79ـ80.

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:50
حجاب و عفاف

حجاب؛ خلط علت‌ها و معلول‌ها

حجاب محدودیت نیست مصونیت است. این اولین و معروف‌ترین جمله‌ای است که یک فرد مذهبی برای دفاع از حجاب یاد می‌گیرد. بعد از مدتی و در چند بحث ارجاع به این جمله او را به بن‌بست می‌رساند و به جمله‌ای ارتقا یافته‌تر می‌رسد که حجاب، محدودیت مصونیت زاست؛ و بعد توضیح می‌دهد که درست است که حجاب محدودیت است اما محدودیت خیلی خوبی است و باعث می‌شود زنان از چشم بد در امان باشند، باعث می‌شود زمینه تحریک مردها کمتر شود تا به گناه نیافتند و...
کمی که فرد بزرگ‌تر می‌شود و اطلاعاتش بیشتر می‌شود، توضیح می‌دهد که اصلا اگر حجاب نباشد خانواده متلاشی می‌شود. عدم وجود حجاب باعث می‌شود، در خانواده‌ای که به زعم همگان از اهمیت بالایی برخوردار است، هم مردان و هم زنان به فساد کشیده شوند و باعث بروز خیانت می‌شود، خانواده و استحکام خانواده از بین می‌رود و در نتیجه باعث فروپاشی و بین رفتن جامعه می‌شود و...
به جایی می‌رسد که می‌بیند نمی‌تواند با این حرف‌ها کسی را قانع کند و حجاب بی‌حجابی را اصلاح کند! آن خانم بی‌حجاب اگر باهوش هم نباشد، یک نگاهی می‌اندازد به خانواده خودش، اقوامش، کشورهای همسایه‌اش؛ و یک نگاهی هم می‌اندازد به قبله آمالش که همان غرب است. یک تأملی می‌کند و بعد می‌بیند هرچند همه اینهایی که این خانم یا آقای طرفدار حجاب دارند به عنوان معضلات بی‌حجابی می‌گویند درست است، اما مشکل اینجاست که به نظر او هیچکدام از اینها بد نیست! و معضل به حساب نمی‌آید! او به این فکر می‌کند که آنها حجاب ندارند ولی معتقدند که تنها آدم‌هایی به زن‌های بی‌حجاب نگاه جنسی دارند که مریض‌اند؛ عقده جنسی دارند و...
به نظر او در کشورهای غربی -که خیلی هم اوضاع خوب است- بی‌حجابی امری عادی است و آدم‌ها با دیدن زنی که بی‌حجاب است و لباس مناسبی هم دارد، هیچ حس خاصی برایشان پیش نمی‌آید. او به این فکر می‌کند که در کشورهای غربی اساسا خانواده مهم نیست و آدم‌ها در گسترده‌ترین حالت تا یک سنین خاصی با پدر و مادرشان ارتباط خانوادگی دارند و جامعه‌شان هم مشکلی ندارد و خیلی هم بانظم‌تر و پیشرفته‌تر از ما هستند! به نظر او اساساً پلیس است که تأمین‌کننده مصونیت افراد است نه حجاب. به نظر او قانون -که در کشورهای غربی وجود پررنگی دارد- می‌تواند با مردهای مریض و شهوتران برخورد سنگینی کند.
منظورم دقیقاً این است که آنچه در تحلیل و توضیح ضرورت حجاب شنیده است، در بسیاری موارد کافی نیست. یعنی فواید حجاب برای او گاه سالبه به انتفاع موضوع است و اساساً اگر هم تأمین نشود به جایی برنمی‌خورد (مثل استحکام خانوادگی و...)؛ گاه از طرق دیگر حاصل می‌شود (مثل مصونیت و...) در اینجاست که بحث با همچو فردی مغلوبه می‌شود و ما او را کافر و هدایت‌ناپذیر می‌خوانیم و روز به روز به تعداد افرادی که این طور فکر می‌کنند، حتی در میان دختران باحجاب افزوده می‌شود.
فکر می‌کنم یک تجدیدنظر جدی لازم است. بهتر است از این پس اگر خواستیم به کسی توضیح بدهیم که چرا حجاب واجب است، این موارد را تنها به عنوان بخشی از نتایج حجاب نام ببریم نه دلیل و فلسفه آن. به آنها توضیح دهیم که آنچه آنها به عنوان «آزادی زن» به آن افتخار می‌کنند، آزادی مرد است در واقع! آنها را باخبر کنیم که کلاه گشادی سرشان رفته. اما هیچ‌کدام از اینها را به عنوان علت و فلسفه آن نشماریم.
باید بدانیم که اینها همه معلول‌های حجاب در جامعه هستند نه علت آن. پس اگر در جامعه‌ای یا شرایطی این معلول‌ها سالبه به انتفاع موضوع بودند، حجاب باز هم واجب است. چون حجاب به یک دلیل عقلی و پراهمیت دیگر واجب است: حجاب برای این واجب است که خداوند امر کرده. همین!

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:49
حجاب و عفاف

دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟

یکی از دغدغه های مادران، آشنا کردن دختران با حجاب است، در این یادداشت چند پیشنهاد برای مادران در نظر گرفته شده است که امیدواریم سازنده باشد چرا که به نظر کارشناسان علوم دینی و روانشناسان برای عملی شدن این رفتار الهی می باید قدم های حساب شده برداشت تا شاهد اثرات زیبا و ماندگاری باشیم.
 
 1- وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروع رعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امرضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود. حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.
عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.
 
2- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.
یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.
 
3- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.
 
4- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو
 
5- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.
می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.
چادرهای آستین دار، کش دار که زیاد بلند نباشند تا جلوی دست و پای فرزندمان را بگیرد و هم چنین استفاده از انواع تل های پوششی رنگی، ساق دست های متنوع گلدار و ساده و رنگی، که طعم خوش انتخاب را به او بدهد، رضایت داشتن حجاب را در بیشتر می کند. هزینه کردن خانواده و اختصاص وقت به این امر خیلی مهم و نتیجه بخش خواهد بود.
 
6- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.
 
7- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.

دوشنبه 3/9/1393 - 21:47
حجاب و عفاف

روانشناسی پوشش و مصونیت از منظر قرآن کریم

پیش سخن
محدودیت هایی که در دنیا ایجاد می شود چندگونه است. گاهی زمینه ساز مصونیت و تمهید برای بالندگی است و گاهی چنین نیست. گاهی انسان مصلحی را به دلیل نقش اصلاحیش محدود می کنند و گاهی مجرمی را برای نقش افسادیش محصور می کنند. جوانان نباید توهم کنند که هر محدودیتی، آسیب می زند، ادامه حیات مادی و معنوی ما در گروه مصون ماندن از آسیب ها و گزندهاست. درختی را تصور کنید که برای به بار نشستن آن، دو گام برداشته می شود: گاهی در جهت تغذیه و گاهی برای آفت زدایی. در هر دو حرکت محدودیت هایی حاکم است. به این معنا که هر عامل تقویت را به درخت نمی دهند و در باب آفات هم برای رشد آفت ها محدودیت ایجاد می کنند.تغذیه جسم و حراست از سلامت جسم، محدویت های فراوانی دارد. روح از جسم پیچیده تر است. تقوا و عفت و ورع، همگی عهده دار ایجاد مصونیت هستند تا روح مهمان تن آدمی از آفت ها مصون بماند و مراحل رشد خود را طی کند. خداوند می فرماید: * قد افلح من زکیها* ترجمه: هر کس روح خود را تهذیب نماید رستگار شده است. رویش روح در هر دو مرحله تغذیه معنوی و مصونیت یافتن از آفت هاست. در این نوشتار به عفاف می پردازیم که سلامت جسم و روح آدمی را پوشش می دهد.
 
چکیده
انسان به همان اندازه که از استعدادهای شگرف و دامنه داری برخوردار است، به ازای هر استعداد، آفتی در انتظار اوست. دقیقاً چون بنایی که در بیرون آب مرتفع تر می شود به هر میزان که مرتفع تر شود، معکوس آن در آب رو به قهقرا می رود. از این رو، بیشترین ایجاد مصونیت برای انسان است که در تیررس آفت های بی شماری است، به ویژه جنس زن، به دلیل ویژگی های شخصی اش بیشتر آماج تیرهای آلوده است. مصونیت یعنی در امان ماندن استعدادهای رشد انسان برای شکوفایی.
تعبیراتی نظیر: حجاب، عفاف، پوشش، حیا و برخی از نبایدها، همگی فلش هایی است به سمت این هدف، یعنی ایجاد مصونیت.
در این مقاله، سعی نگارنده بر این است که عفاف و خود نگه داری را در چند حیطه با تکیه بر هشدارهای وحی و سنت بیان کند:
1. حیطه اندیشه و گرایش
2. بایدهای حیطه گفتاری
3. بایدهای حیطه رفتاری
4. سه دوره خطرناک فراروی امت اسلامی.
 
بایدهای حیطه اندیشه و گرایش
نگرش به خویشتن، نگرش به دنیا و مظاهر دنیا، نگرش به آفریده های الهی، در بحث اندیشه، اهمیت ویژه دارد.
بهترین قانون در نظر عقل و اندیشه، هماهنگی آن با موجودیت انسان و پرورش دهنده ی پتانسیل های ارزشمند و تأمین کننده ی نیازهای واقعی اوست. از آن جا که پدید آورنده ی انسان، بهتر از هر انسان شناس، روان شناس، جامعه شناس، حکیم، فیلسوف و... به مخلوق خود و نیازمندی هایش، آگاه است، قوانینی که برایش وضع می کند، عالمانه، حکیمانه و بر اساس ساختار روحی و جسمی و مصالح و مقاصد واقعی انسان است.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «اگر خداوند سبحان از محرمات نهی نمی گردد، هر آینه بر عاقل و خردمند لازم بود که از آن ها دوری کند»(1)
و همچنین می فرمایند: «حکم دو گونه است: حکم خدوند و حکم جاهلیت، پس هر کس حکم خدا را رها کند، به حکم جاهلیت تن در داده است.»(2)
خداوند ایمان را نشانه ی اندیشه و گرایش درست و مطابق با فطرت بیان می کند:
* من عمل صالحاً من ذکر او اثنی و هو مؤمن...*(3)
«هر کس عمل صالح کند، خواه مرد باشد، خواه زن، در حالی که ایمان داشته باشد، ما او را زنده می کنیم و حیات پاکیزه ای به او می بخشیم. و....»
ایمان هم یک نوع نگرش و اندیشه است، منتهی اندیشه ای که با نگرش مخلوط شده است. زیرا ایمان - بنابر تعبیر امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) - در آغاز، معرفت قلبی است و آن گاه اقرار به زبان و عمل با اندام و جوارح.
این آیه صراحت دارد که زن و مرد در رسیدن به حیات طیبه دراثر ایمان و عمل صالح، برابرند. از قرآن کریم برداشت می شود که زن و مرد، غیر از تفاوت های جنسیتی که لازمه ی زیبایی و تنوع آفرینش و متناسب با رسالت های اختصاصی آن ها است- برای راهیابی به کمال بزرگ، تفاوتی ندارد. بعد از معرفت و نگرش صحیح زن به خدای هستی، بحث ایمان او مطرح می شود. و بعد از شدت یافتن ایمان، تقوی شکل می گیرد و خود نگهداری در برابر آفت های مختلفی که هویت زن را تهدید می کند. فرمان به تقوی و پاکدامنی برای تقویت مصونیت زن در برابر تهاجمات بیرونی و درونی، به زناست. نوع نگرش زن به زندگی، هم در ایمان او اثر گذار است و نیز ایمان راسخ به خدا می تواند، مانع نگرش غیر واقعی به حیات دنیا باشد؛ زیرا در بسیاری از موارد، علاقه ها و گرایش ها، بینش ها را تغییر و جهت می دهد. این آیه به زنان پیامبر فرمان پارسایی و پاکدامنی می دهد تا هویت آن ها و همه ی زنان مؤمن از آسیب های درونی و بیرونی مصون بماند.
* یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً*(4)
«ای همسران پیامبر شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر] نیستید اگر می خواهید پارسا و با تقوا باشید با ناز سخن نگویید تا در دلش مرض است (بر شما) طمع ورزد و (لازم است که ) گفتاری شایسته گویید.»
نور تقوی چنان پر جاذبه و قوی است که به انسان کرامت و برتری می دهد. عیب ها و حتی زشتی های ظاهری را می پوشاند و او را دوست داشتنی می کند. کسی که لباس تقوی، به تن کند، تمام خیر دنیا و آخرت را برای خود به دست آورده است. خداوند آن جا که به زنان پیامبر دستور به تقوی می دهد، بلافاصله، آفت های آن را بر می شمرد و می فرماید: اگر قصد پارسایی و تقوی دارید، با نامحرم با ناز و نرمی سخن نگویید و بیش از حد ضرورت با او مراوده نداشته باشید و در رفتار و گفتار مراقب خویش باشید.
در روان شناسی زن و مرد این مسأله مورد مطالعه قرار گرفته است و تأثیر نحوه ی سخن گفتن زن بر روح مرد به اثبات رسیده؛ اما شاید کمتر به عفت زبان پرداخته باشند؛ به خصوص زنان که تکلم و سخن گفتن آن ها راحت تر و روان تر صورت می گیرد؛ به تعبیر امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکلم فراوان حامل خطاهای بیشتری است. هدف خداوند از آفرینش انسان ها، مزین کردن آن ها به زیور تقوی است.
* یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذی من قلبکم لعلکم تتقون*(5)
«ای مردمان، خدای خودتان را که شما و پیشینیان را آفرید، پرستش کنید شاید با تقوی شوید.»
 
و اما نگرش به دنیا
اندیشه های مسموم و دنیایی به دنبال این است که جاذبه های دنیا را در نظر مردم به ویژه زنان جلوه ی کاذب دهد و نیمه ی خاکی دنیا را در معرض دید قرار دهد ومدام به انسان دنیایی، حاکمیت و اصالت بخشد و با تلاقی عمیق فراروی روح پاک او قرار دهد. اما انسان دور اندیش به ندای فطرت خویش پاسخ می گوید و به دنبال دعوت نمایندگان خدا رفته و روش و منش خویش را با آن ها سازگاری می دهد.
* یا ایها الذین امنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم *(6)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، دعوت خداوند و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که مایه ی حیات و رشد شما می شود.»
خطاب فوق به مؤمنانی است که در متن حیات طبیعی هستند و از آن ها خواسته شده است برای حیات اصلی و طیبه خود، دعوت خدا و نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را پاسخ بگویند.
زن مطرح در مکتب فمینیسم در اندیشه ی احیاء حیات دوم نیست و همه ی دغدغه ها بر محور دغدغه ی جلوه گری در حیات اول (طبیعی ) دور می زند.
پوشش، تابع تفکر و جهان بینی و جلوه ای از بینش و گرایش فرد است چه مرد و چه زن، تعریف هایی برای پوشش آنها در مکتب های آسمانی و مکتب های بشری مطرح است.
یکی از برتری های انسانی، پوشش است، پوشش فقط مختص زنان نیست بلکه شامل مردان هم می شود، حیا و عفاف، خویشتن یابی و حفظ نگاه و... به هر دو جنس سفارش شده است. لباس و حجاب، مقوله ای است برای زن و مرد. اما نوع پوشش زنان به دلیل ساختار خاص جسمانی شان بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.
مسأله ی پوشش چیزی نیست که تازه مطرح شده باشد تا با ظهور اسلام شکل گرفته باشد بلکه از ابتدای خلقت و پس از آن که آدم و حوا به زمین آمدند مطرح شد. قرآن می فرماید:
* فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوء اتهما...*(7)
«پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آن چه را از عورت هایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند...»
و در آیه ی 26 همین سوره خطاب به همه ی فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) می فرماید:
* یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوء اتکم و ریشاً و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون*(8)
«ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده می دارد و (برای شما) زینتی است ولی بهترین جامعه (لباس) تقوا است این از نشانه های (قدرت ) خداست باشد که متذکر شوند.»
حجاب و عفاف هر دو در اصل به معنای منع و امتناع است. حجاب (hijab) که جمع آن حجب (hujub) است، به معنی پوشش، چادر، پرده، چادر زنان، نقاب، روبند، روپوش، حایل و حاجز و هرگونه پرده و یا وسیله ی جدا سازی است.
 
باید های حیطه ی گفتار
روان شناسی گفتگو، یکی از مباحث مهم اخلاقی در خانواده و اجتماع است. ارتباط انسان ها عموماً از طریق زبانی و شفاهی است و زبان از اولین ابزار ارزشمند ارتباط با دیگران است. انسان از طریق سخن گفتن، احساسات و عواطف خویش را ابراز می کند. بهره گیری صحیح و به جا و به موقع از این نعمت الهی سبب بهره وری بهینه از این نعمت است. لحن گفتگو اهمیت ویژه دارد. لحن گفتگو با افراد و اشخاص مختلف، متفاوت است. صدای نرم و ظریف و زیبای زن برای بسیاری از مردان، تحریک کننده است و قرآن به مراقبه فرمان داده است. گاهی یک گفتگوی ساده از پشت تلفن، سبب انحراف جوانی می شود، در صورتی که اصول گفتگوی با نامحرم رعایت نشود و گفتگوی خیلی آزادانه و همراه با خنده های دلبرانه و ناز و کرشمه باشد، طوفانی در دل مرد نامحرم ایجاد می کند و آرامش او را بر هم می زند.
قرآن با نگاهی روان شناختی به این موضوع پرداخته است و حکم الهی را بیان نموده است: *فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا* (9)
«(با مردان) با ناز و کرشمه سخن نگویید که انسان بیمار دل در شما طمع کند و سخن شایسته ای (که وحی و عقل آن را به رسمیت شناخته ) بگویید.»
«خداوند در این آیه شخصیت واقعی زن را بیان نموده و می فرماید: مسؤولیت خویش را به فراموشی نسپارید و بدانید اگر تقوی پیشه کنید در پیشگاه خدا ممتازید و به دنبال این ارزش، نخستین دستور در زمینه ی عفت صادر می شود، خصوصاً به سراغ یک نکته بسیار ظریف می رود تا مسایل دیگر در این رابطه خود به خود روشن شود. بنابراین می فرماید: به گونه ی هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند، بلکه به هنگام سخن گفتن، جدی و خشک و به طور معمولی سخن بگویید. نه همچون زنان کم شخصیت که سعی دارند، با تعبیرات تحریک کننده که گاه توأم با کرشمه است، سخن گویید.»
تعبیر به «الذی فی قلبه مرض»، تعبیر بسیار گویایی است، از این حقیقت که غریزه ی جنسی در حد تعادل و مشروع عین سلامت است. اما هنگامی که از این حد بگذرد نوعی بیماری خواهد بود و امروز دانشمندان انواع و اقسامی از این بیماری روانی را که بر اثر طغیان این غریزه و تن دادن به انواع آلودگی های جنسی و محیط های کثیف به وجود می آید، نام برده و شرح داده اند.
در مورد «قول معروف» که خداوند فرمان داده است، آن نوع سخن گفتنی است، که مورد رضای خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و توأم با حق و عدالت باشد.»
خداوند، زن را محدود نکرده و نفرموده که با کسی سخن نگو، بلکه برای سخن گفتن او نظام خاص قرار داده است، تا هم به فعالیت های اجتماعی خویش بپردازد و هم از شر مردان هوس باز و مریض در امان باشد و با امنیت خاطر، زندگی کند.
با مطالعه ی تاریخ و زندگی انسان های بزرگ نظیر الگوهای تقوی و عفاف چون فاطمه ی زهرا «سلام الله علیها»و زینب کبری «سلام الله علیها» و دیگران، متوجه می شویم که این زنان اندیشمند و با تقوی، در عین حالی که نقش های اجتماعی پر رنگ و تأثیرگذار داشته اند، همه ی موازین و حدود الهی را رعایت کرده اند و حتی در سخن گفتن با نامحرم و موارد غیر ضروری، به کمترین حد اکتفا می نمودند.
 
بایدهای حیطه ی رفتاری
رفتار تابشی از درون است، تمام عقاید، دغدغه ها، انتخاب ها، گرایش ها، خلقیات و حساسیت ها، در رفتار، جلوه گر است.
عفت رفتاری یک ویژگی فطری بشر است و عنصر زن، بیشتر به این خصیصه آراسته شده است، ویل دورانت معتقد است: انسان ها به ویژه زنان دارای حیای طبیعی و عفت رفتاری به طور فطری هستند و آن لازمه حیات جمعی است.(10)
طیف های رفتاری گوناگون است؛ پارسایی در همه جوارح انسان، خود را می نمایاند.
جلوه ای از عفت رفتاری، خویشتن بانی زن، در برابر ترفندها، نقشه ها و نگاه های آلوده ی برخی از مردان بیمار دل است.
مهم ترین علت پوشش انسان ها، حفظ شئونات انسانی و ایجاد بهداشت روانی در جامعه است. ملتی که از پوشش مناسب برخوردار است، هم خود و هم جامعه اش در امنیت روانی به سر می برد. امنیت و بهداشت روانی، از مهم ترین اصول زیستی به شمار می آید و در تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت روان به این موضوع اشاره شده است.
«سلامت فکر و روان، عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران (11). تا جایی که در کتب تاریخی خوانده ایم مسأله پوشش و حجاب در اقوام و ملل مختلف به شیوه های متفاوت بوده و از اهمیت ویژه برخوردار است.»
شهید مطهری علت و پیداش حجاب را در نظریات مختلف فلسفی (رهبانیت)، اجتماعی (عدم امنیت)، اخلاقی (حسادت و خودخواهی مرد)، اقتصادی (پدر شاهی) و روانی (عادت زنانگی) بحث کرده و با ادله ی محکم علمی همه آن ها را رد نموده است. ایشان معتقدند، این نظریات بیشتر از سوی مخالفان حجاب، طراحی می شود.
«ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حایل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن با حسادت مرد یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در این ها جست وجو کرد، بلکه ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن، باید جستجو کرد.»(12)
«حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود را در برابر مرد به کار برده است. زن، با هوش فطری خود و با یک حس مخصوص به خود، دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند، با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور و بازوی او بر نمی آید، از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته که خلقت در وجود مرد نهاده است و او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست، همان طور که متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند، بلکه با حفظ و دور نگه داشتن خود، مقام و موقع خود را بالا برد.»(13)
 
عفاف و پوشش از گذشته تاکنون
ویل دورانت می گوید: « زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند و به صورت اکتسابی حیا را آموختند.
روت ترنر بعد از مطالعه ی پنج هزار سال در مورد پوشاک زنان، در مورد پوشاک زنان و مردان، معتقد است که از آغاز تا قرن نوزده معمولاً لباس زنان بلند و کاملاً پوشیده بوده است. فرهنگ و محیط اجتماعی و جغرافیایی و تمدن و دین و مذهب های مختلف فقط عاملی برای تغییر شکل ظاهری بوده است.» (14)
در جوامع باستانی و مکاتب الهی به حجاب و پوشش تأکید شده است.آثار و نقوش برجای مانده از دوران ما قبل تاریخ، نشانگر این بوده که زنان دارای پوشش کامل بوده اند. (15) ویل دورانت می گوید: « زنان یونانی در دوره های گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. زنان رومانی به حجاب شدیدتری مقید بودند و یکی از تاریخ نویسان غربی شواهد بسیاری بر وجود نوعی حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است.»(16)
بررسی کتب تاریخی حکایت می کند که زنان بومی، زنان عصر اشکانی، زنان دوره ی ساسانی و ... از حجاب مخصوصی که همه ی اندامشان را می پوشانده برخوردار بوده اند حجاب در آیین زرتشت هم تأکید شده است.»(17)
شدت حجاب در آیین یهود بیشتر بوده است و از این که مرد و زن به یکدیگر تشبه پیدا کنند به شدت نهی شده است. (18) و یکی از مجازات های زنان بی مبالات در میان یهودیان، منع ورود آنان به کنسیه (معبد) بوده است. و نیز پوشانیدن موی سر بر آنان واجب بوده است.
پوشش و حجاب که در آیین های الهی، لازم و واجب شمرده می شد، یکی پس از دیگری به شکل کامل تر ارائه گردید در آیین مسیحیت نیز این پوشش ادامه یافت و این احکام در کتب مسیحیان صریحاً ذکر شده است. در کتب آن ها از عفاف و حجاب و حیای زن سخن گفته شده است و معاشرت زن و مرد و زینت و آرایش زن در مجامع، را نهی کرده است.
در انجیل مسیحیان، درمورد پوشش زنان چنین آمده: «زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلف ها و طلا و مروارید و لباس گرانبها، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه.»(19)
دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن در کتاب «زن و آزادی» درمورد مسأله ی حجاب در آرای مسیحیان، نظر دو تن از اسقف های بزرگ آن ها به نام: «کلمنت» و «ترتولیان» را چنین بیان می کند:
«زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، مگر آن که در خانه باشد، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه کند.» برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد، زیرا برای بینندگان خطرناک است.»(20)
از آنجا که دین اسلام، کامل ترین دین هاست، دستورات و احکام آن نیز کامل ترین است و در مورد پوشش هم این مسأله صدق می کند. تأکید اسلام بر پوشش و حجاب به طور صریح در چند آیه قرآن و روایات بی شماری از اهل بیت (علیه السلام) ذکر شده است. حکم صریح قرآن در دو سوره از قرآن، سوره های نور و احزاب ذکر شده است.
سوره نور آیه 31 چند دستور به زن و مرد می دهد:
* قل للمؤمنین یعضوا من ابصارهم و... و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن...* در این آیه حد و حدود معاشرت زن و مرد و نیز حفظ حجاب و عفاف آن ها را بیان نموده است، که می توان آنها را این گونه دسته بندی کرد:
1. هر مسلمان (زن و مرد)، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2. هر مسلمانی (زن و مرد) ، باید پاکدامن باشد و خود را از دیگران بپوشاند.
3. زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4. طوری راه نروند که زینت هایشان ظاهر شود و به همین منظور پای بر زمین نکوبند.
5. کلاً هر چیز که سبب جلب توجه مردان می شود از قبیل استعمال عطرهای تند، آرایش، لباس و کفش مهیج و رفتار و گفتار تحریک کننده باید پرهیز شود.
6.توبه و بازگشت به سوی خدا را که سبب رستگاری و بهروزی انسان خواهد شد، سر لوحه زندگی خود قرار دهند.
آیات دیگری که در سوره احزاب در رابطه با حفظ حریم عفاف بیان شده است شامل موارد زیر خواهد بود.
1. سخن گفتن با لحن نرم و ملایم و تحریک کننده، با نامحرم حرام است.
2. رفتن در اجتماع به منظور خودنمایی و خود آرایی در مقابل نامحرم حرام است.
3. داشتن پوشش مناسب که سر، گردن، شانه ها و حجم بدن را بپوشاند، بر خانم ها واجب است.
4.مردان از وارد شدن به حریم زنانه، بپرهیزند.
5. در صورتی که عفاف و پوشش مناسب داشته باشند، به عنوان انسان عفیف و نجیب شناخته می شوند و مورد آزار قرار نمی گیرند.(21)
از همه آیات استنباط می شود، پوشش و حجاب اولاً فطری است و دوماً برای سالم نگه داشتن فرد و جامعه است و این یک حقیقت جاودانی است که زن باید به نوعی در جامعه رفت و آمد کند که علائم عفاف و پاکی و وقار از آن هویدا باشد و در این صورت است که مردان هوسران به آن ها مأیوس می شوند و فکر سوء استفاده و بهره کشی از آن ها را نمی کنند.
در پایان یاد آور می شویم که پدیده برهنگی و بی بند و باری یک مسأله نو نیست و از دیرباز وجود داشته است، قرآن مسبب برهنگی را شیطان می داند، او نخستین کسی بود که موجب نقصان در پوشش بشر شد و خداوند به همه انسان ها هشدار داده است که مراقب باشید، شیطان این دام را بر شما نیفکند:
* یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابوبکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوء اتهما، انه یریکم هو و قبیله...*(22)
«ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را فریب دهد، هم چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، جامعه عزت از تن آن ها بر کند قبایح آنان را در نظرشان پدید آورد و همانا او (شیطان ) و بستگانش شما را می بینند در حالی که شما او را نمی بینید، ما نوع شیاطین را دوستدار آن هایی که ایمان نمی آورند، قرار دادیم.»
نتیجه می گیریم که اسلام با تشریع حکم حجاب خواسته است که:
1. به بهداشت روانی زنان و مردان کمک کند؛ زیرا اگر میان زن و مرد حریمی نباشد و زنان همه زیبایی های خود را در انظار مردان قرار دهند، موجب دل مشغولی مردان می گردد و ممکن است برای ارضای خود، امنیت جامعه را به خطر اندازد و این عدم آرامش و امنیت به ضرر خود زنان خواهد بود.
2. علاوه بر به هم خوردن آرامش روحی و روانی مردان و زنان، آرامش خانواده به هم خواهد خورد و سبب فرو پاشی نظام خانواده و سست شدن پایه های روابط آن خواهد شد. در آن صورت ثمره اصلی ازدواج و خانواده که همان سکون و آرامش است(23)، بر باد می رود و زن و شوهر به جای این که دوست و همسر و پوشاننده عیوب یکدیگر و مکمل یکدیگر شوند، رقیب یکدیگر می شوند و خواستار ارضای آزاد و نامحدود و بدون قید و شرط غریزه جنسی خود هستند، که می توان این نوع ارضاء غریزه جنسی را بی بند و باری نامید.
3. شخصیت و کرامت زن با تعیین پوشش و عفاف حفظ می شود و در این صورت زن به عنوان ابزار در اختیار همگان قرار نمی گیرد، و از نگاه های آلوده و طعمکار و نیز بهره کشی های مستمر، در امان است.
4. حریم اجتماعی از بی عفتی و آلودگی های جنسی در امان خواهد ماند و در این صورت محیط اجتماع به طرف متمدن شدن و پیشرفت و ترقی انسانی و معقول به پیش خواهد رفت و این پیشرفت علمی همراه با تعالی انسان خواهد بود.
 
سه دوره خطرناک، فرا روی امت اسلامی
اصحاب و دوستان گرد شمع وجود امام باقر (علیه السلام) جمع شده بودند و از اوضاع و احوال فعلی و آینده، سخن می گفتند. آیات قرآن را برای یکدیگر می خواندند و در مورد بعضی از آیات بحث و گفتگو می کردند. یکی از آن ها آیه ای از سوره احزاب را قرائت کرد سؤال کرد، چرا قرآن فرموده، جاهلیت نخستین؟ مگر جاهلیت دیگری وجود دارد؟ ما فقط جاهلیت پیش از اسلام را می شناسیم، جاهلیت دیگری آیا هست؟ دیگری پرسید منظورت چیست؟ گفت: منظورم این است که چرا قرآن گفته
*.... ولا تبرجن الجاهلیه الاولی*(24) یعنی: «و ظاهر کردن جاهلیت نخستین برای خود نمایی و ظاهر کردن زینت هایشان از منزل خارج نشوند.» آیا جاهلیت دومی هم وجود دارد؟ امام باقر (علیه السلام) که سخنان دوستان را می شنیدند، فرمودند:
 *ای ستکون جاهلیه اخری*(25) یعنی به زودی جاهلیت دیگری خواهد آمد. سخنی از جد بزرگوارم حضرت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که پیش گویی قرآن را در سه دوره تاریخی بیان فرمودند، سه دوره بسیار خطرناک که امت اسلامی، گرفتار آن خواهند شد به گونه ای که هر دوره نسبت به دوره قبل فجیع تر است و آن روایت چنین است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): *کیف بکم اذا قسدت نسائکم و فسدق شبابکم... کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتتم عن المعروف؟... کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً؟ * (26)
«چگونه است شما را آن زمانی که زنان شما فاسد می شوند و جوانان شما فاسق می گردند و حال آن که امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید؟ به حضرت گفته شد: آیا چنین می شود یا رسول الله؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدتر از آن نیز می شود. چه می شود شما را روزگاری که به کارهای بد فرمان می دهید و از کارهای نیک باز می دارید؟ باز به حضرت گفته شد: یا رسول الله آیا چنین چیزی می شود؟ فرمودند: بله بدتر از آن هم می شود. چگونه می شود بر شما آن زمان که نیکی ها در نظر شما بد و زشتی ها در نظرتان نیک جلوه می کند.» طبق فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، جامعه ها باید تابع اصول و قوانین الهی باشند تا به طرف رشد و ترقی به پیش روند و اگر ملتی یا گروهی از آن ملت، نسبت به ملزوماتی که باید رعایت کنند، بی توجه شوند، سنت الهی بر سقوط آن ملت ها، خواهد بود. سقوط فکری، فرهنگی، انسانی، دینی و...
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در جامعه ای که از فاسد شدن زنان و جوانان شروع شود، به منقلب شدن ارزش ها و جایگزینی آن با ضد ارزش ها ختم می شود.
در این جامعه امر به معروف و نهی از منکر فراموش شده است و زبان بیداری خاموش شده است و این فاجعه در دوره دوم بدتر خواهد شد و حتی به جای امر به نیکی ها، به بدی ها فرمان داده می شود و از نیکی ها باز داشته می شوند و در دوره سوم که خطرناک ترین است، زشتی ها جای نیکی ها را می گیرد و زشتی ها در نظر مردم نیک، جلوه داده می شود و نیکی ها بد و دور افتاده و کهنه تلقی می شود.
پس ای همه مردان و زنان با ایمان! بیایید با کمک یکدیگر اولاً: جوانان و زنان جامعه مان را آگاه و بیدار نماییم. ثانیاً: فرضیه واجب امر به معروف و نهی از منکر را بیش از پیش پررنگ نماییم و هر کدام از ما مبلغی برای این واجب باشیم. ثالثاً: با مشاهده عوض شدن جای کارهای نیک با کارهای ناپسند، حساسیت نشان دهیم و نسبت به آن معرفت یابیم و به دیگران هم اعلام کنیم، رابعاً: با افرادی که نیکی را به جای بدی و بدی را به جای نیکی، جایگزین می کنند، مبارزه کنیم و اجازه ندهیم گذشت زمان این منقلب شدن را نهادینه کند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- «لو لم ینه الله عن محارمه لوجب ان یجتنبها العاقل »غرر الحکم، ج 2، ص 144.
2- «الحکم حکمان، حکم الله و حکم الجاهلیه فمن اخطأ حکم الله حکم بحکم الجاهلیه »تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 640، به نقل از اصول کافی.
3- سوره نحل، (16) آیه 95.
4- سوره ی احزاب، (33)، آیه 32.
5- سوره ی بقره، (2) آیه 21.
6- سوره ی انفال، (8)، آیه 24.
7- سوره ی اعراف، (7)، آیه 20.
8- فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص 108.
9- سوره ی احزاب (33)، آیه 32.
10- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 289.
11- ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 129.
12- بهروز میلانی فر، بهداشت روانی، ص 15.
13- مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 51.
14- مرتضی مطهری، مسأله حجاب ص 52.
15- روت ترنر ویل کاکس، تاریخ لباس، ترجمه شیرین بزرگمهر.
16- زن در آیینه تاریخ.
17- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص 52.
18- وندی داد، 275 بند 11و10.
19-تورات، سفر تثنیه، باب 22، بند 5.
20- کتاب رساله ی یولس، باب دوم بند 8تا 11.
21- حکیم الهی، زن و آزادی، ص 53 به نقل از مجله بینات، شرکت 51.
22- سوره اعراف، آیه 26.
23- سوره روم، آیه 21 و من آیته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» « و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار دهد.
24- سوره احزاب، (33، آیه 33 ).
25- تفسیر قمی، ج 2، ص 193.
26- فروع کافی، ج
 
منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. اصول کافی، یعقوب کلینی
4. بهداشت روانی، بهروز میلانی فر
5. تاریخ لباس، ترجمه شیرین بزرگمهر
6. تاریخ تمدن، ویل دورانت
7. تفسیر نورالثقلین، عبدلی، جمعه، عروسی العویزی
8. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی.
9. زن در آئینه تاریخ.
10. زن و آزادی، حکیم الهی
11. غررالحکم، آمدی عبدالواحدبن محمد
12. فروع کافی، محمد بن یعقوب کلینی
13. لذات فلسفه، ویل دورانت
14. مسأله حجاب، مرتضی مطهری.
 

 

دوشنبه 3/9/1393 - 21:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته