• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4121روز قبل
اهل بیت
در این مقال در ابتدا می خوانیم که نخستین سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها ایجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در میان غصبهایى كه از حقوق اهل بیت علیهم السلام شده شاخص است و اهمیت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام این اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومین علیهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟شاید بتوان گفت فدك در واقع میدان دفاع از حریم عصمت است و نداى بر حق فاطمه علیهاالسلام براى همیشه در گوش شیعه طنین انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولین و آخرین بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نیم سوخته به مسجد آمد، شیعه خود را موظف مى داند او را یارى كند تا بنشیند و خطبه بخواند، چرا كه این پهلوى شكسته و سینه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ایستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در میان زنان با احتجاب سخن بگوید.در بخش دیگری از این نوشتار ،شرح مختصری از آیات استشهادی آنحضرت در مورد حدیث جعلی (نحن معاشر الأنبیاء لا نورث درهما و دینارا و كلما تركناه صدقه) از بیانات خود آنحضرت بیان شده و در پایان به نتیجه گیری از آنحضرت پرداخته شده است .
کلید واژه ها
فدک ، راویان فدک ، ارث فاطمه ،آیات استشهادی فدک
مقدمه
به فرموده بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی "ره"پیوند قرآن و عترت بر اساس حدیث متواتر ثقلین، پیوندی عمیق و جاودانه است، که صد البته ادراک مقامات بلند غیبی، معنوی و عرفانی آنها اگر ممتنع نباشد برای فهم ما فوق طاقت و بسیار مشکل می‏باشد (1) در حقیقت، آنان دریای ژرف‏اند که به عمق ناپیدایشان راهی نیست.آن بانوی مقدس و مطهر در زمینه‏های مختلف، جملات ژرف و زیبایی به کام تشنگان حکمت و حقیقت جاری ساخته‏اند که محور برخی از سخنان آن وجود نازنین را می‏توان در این بخشها خلاصه کرد: عرفانی - تربیتی و مسائل خانواده (تلاش و کار در منزل، همراهی با همسر در تحمل مشکلات و سختیهای زندگی، ساده زیستی و پرهیز از تجملات و...)، حقوقی (حق زن، حق همسایه، حق کارگر، حق میهمان و...)، اجتماعی (عفاف و حجاب برای بانوان و...)، اقتصادی، دفاع از ولایت و سیاستهای پدر و شوهر خویش (اعتراض به اقدامات خلیفه اول و دوم، طرح قضیه فدک و اعتراض شدید نسبت‏به غصب آن از طرف حکومت‏به عنوان بهانه‏ای برای ریشه‏کن کردن انحراف عظیمی که در خلافت رسول خدا (ص) پیش آمده بود، بیان فضائل و مناقب علی مرتضی (ع) و نکوهش مخالفان وی، نقل احادیثی از پدر در شان وی فرموده بود مانند حدیث غدیر و منزلت، وصایا و سفارشات در آخرین لحظات عمر خویش مبنی بر دفن شبانه و تحریم شرکت‏خلفای اول و دوم در مراسم نماز بر وی و دفن ایشان و...)، فقهی (برخی از احکام باب طهارت، حج، ارث، قضاء و...) آن پرورده صبر و رضا با بیانات فصیح و بلیغ نسیمی جان فزا در پیکر فسردگان راه، وزان کرده است و گاه نیز برای بیان افکار بلند خویش از شعر استفاده نموده‏اند. اشعاری که به ایشان منسوب است‏به بیش از 70 بیت می‏رسد که عمدتا در موضوعاتی نظیر: فضائل علی بن ابی‏طالب (ع) و اطاعت از وی، ایثارگری، غم جانکاه و جگرسوز شهادت پدر (ص)، خبر از شهادت و آرزوی مرگ، تنهایی امیرالمؤمنین می‏باشند. ما در این مقاله در پی آنیم تا با نیم نگاهی به یکی از خطبه‏های آن جگرگوشه رسول خدا (ص) میزان استفاده وی از آیات قرآن را نظاره کنیم، تا سرمشقی برای دلدادگان آن بانوی دو سرا، به ویژه خواهران و دختران ما باشد که در گفتار و کردار خویش هر چه بیشتر با قرآن عزیز انس گیرند، و شاهد انوار وحی از لبان کوثر باشندخطبه مورد نظر در این مقال همان خطبه فدکیه است که آن جوهر صدق و صفا در میان جمعی از زنان بنی‏هاشم در مسجد پیامبر (ص) از پشت پرده در حضور مردم ایراد کرد. این سخنرانی شیوا و خطبه غرا، در کتب معتبر ثبت گشته است. و شیعیان مخلص از دیرباز آن خطبه با ارزش را نسل اندر نسل حفظ و به فرزندان خویش تعلیم می‏دادند، امید آنکه مسؤولین برنامه‏ریزی در امور فرهنگی ما نیز با تدوین برنامه‏های اصولی و حساب‏شده در مقاطع مختلف تحصیلی و علمی به این امر مهم عنایت‏بیشتری مبذول دارند. ما در این مقال،آیاتی که حضرت (س) برای اثبات ارث بردن خویش از رسول خدا (ص) در خطبه فدکیه بدانها تمسک و استدلال نموده است را آورده‏ایم وضمن هر آیه ای توضیح و تفسیر آیه مورد بحث بیان گردیده است.لازم به ذکر است که قبل از آن مختصری در مورد این جریان تاریخی_اعتقادی توضیح داده شده است .

فدک سند شیعه

در طول تاریخ، فدك بعنوان شاهدى محكم در دست شیعیان حضرت زهرا علیهاالسلام بوده و هست، كه با پیمودن قرنها خود را به مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله مى رسانند و نداى جانسوز و آهِ دلِ شكسته ى یادگار وحى را پاسخ مثبت مى دهند. فاطمه علیهاالسلام این مدرك قوى را به دست دوستان خود سپرده، تا در هر كجا و هر زمان نشان دهند كه نسبت به مقام عصمت كبرى بى تفاوت نیستند. (فدك) مجموعه وقایعى را تداعى مى كند كه طى آن این سرزمین به فاطمه علیهاالسلام بخشیده شد، و سپس از آن حضرت به اجبار گرفته شد و در نتیجه حضرت براى دفاع از حق خود مراحلى را طى كردند. نخستین سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها ایجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در میان غصبهایى كه از حقوق اهل بیت علیهم السلام شده شاخص است و اهمیت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام این اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومین علیهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟ شاید بتوان گفت فدك در واقع میدان دفاع از حریم عصمت است و نداى بر حق فاطمه علیهاالسلام براى همیشه در گوش شیعه طنین انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولین و آخرین بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نیم سوخته به مسجد آمد، شیعه خود را موظف مى داند او را یارى كند تا بنشیند و خطبه بخواند، چرا كه این پهلوى شكسته و سینه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ایستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در میان زنان با احتجاب سخن بگوید. او آمده است تا براى ما خطابه ایراد كند و شیعیانش را در طول تاریخ سر بلند بدارد. شیعه بداند كه روزى زهرایى داشته كه با تن مجروح و قلب شكسته به مسجد آمده و در مقابل ظلم و نفاق افشاگرى كرده، تا چشم دشمنانش را تا ابد كور كند و سند زنده اى بدست حامیان خود دهد كه تا قیامت دشمنان را سرافكنده نمایند. (2)

سند خطبه فدکیه

خطبه‏اى كه بانوى گرامى اسلام، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، در فاصله زمانى كوتاهى پس از رحلت مصیبت‏بار پدر بزرگوارشان ، در مسجدالنبى (صلی الله علیه واله) و در حضور بسیارى از انصار و مهاجرین ایراد فرمودند ، یكى از اسناد و مدارك تاریخى مهم مربوط به وقایع صدر اسلام، و تحولاتى است كه منجر به انزواى كامل امام على( علیه السلام) از صحنه سیاسى - اجتماعى جامعه گردید. شاید از جمله نکات برجسته و مهمی که در زندگی این بانوی الاهی همچون خورشید می درخشد و مسیر سعادت را برای رهپویان طریق بندگی روشن می سازد ( دفاع از حریم ولایت و امامت) است. خطبه فدکیه سخنرانی طولانی فاطمه زهرا در مسجد پیامبر، جهت بازپس گرفتن فدک است که در زمان ابوبکر از وی غصب شد. خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام به بیست و دو سند برای ما نقل شده است که اسناد معتبر هر یک در کتابهای مورد اعتماد ثبت شده است.
راویان اصلی خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام از این قرارند:
1 - حضرت زینب کبری علیهاالسلام:
این اسناد در کتابهای دلائل الإمامة، انوار الیقین، بلاغات النساء و شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید و منال الطالب آمده است. ناقل از آنحضرت، امام زین‏العابدین علیه‏السلام است که در روایتی امام صادق علیه‏السلام بنقل از امام باقر علیه‏السلام بنقل از امام سجاد علیه‏السلام نقل کرده‏اند، و در روایتی زیدبن علی بن الحسین از پدرش نقل کرده است. در روایت دیگری ناقل از حضرت زینب علیهاالسلام علی بن عباس است، و ناقل از او پسرش عبداللَّه است
2 - امام حسین علیه‏السلام:
این سند در کتابهای دلائل الإمامة و بلاغات النساء آمده که شاید بطور اجمال بتوانیم بگوییم: قدیمی‌ترین سند این سخنرانی کتاب (بلاغات‌النساء) جلد ۱۱، ابوالفضل احمد بن ابی طاهر مروزی (۲۰۴-۲۰۸هجری قمری) است. این خطبه به عنوان دومین گفتار آن کتاب - پس از مرثیه عایشه در مرگ ابوبکر آورده شده است. و ناقل از آنحضرت امام سجاد علیه‏السلام است، و ناقل از آنحضرت زید بن علی بن الحسین است
3 - امام باقر علیه‏السلام:
این سند در کتابهای دلائل الإمامة و شرح نهج‏البلاغة ابن ابی الحدید است، و ناقل از آنحضرت جابر بن یزید جعفی است
4 - ابن عباس:
این سند در کتاب دلائل الإمامة آمده است، و ناقل از او عکرمه است.
5. عبداللَّه بن حسن بن حسن علیه‏السلام:
این اسناد در کتابهای دلائل الإمامة و بلاغات النساء و شرح نهج‏البلاغة و الکتاب المبین آمده است
6 - عایشه:
این سند در کتاب الشافی (سید مرتضی) و الطرائف (ابن طاووس) و مناقب (ابن مردویه) آمده است، و ناقل از او عروة بن زبیر است
7 - محمد پدر هشام:
این سند در دلائل الإمامة آمده و ناقل از او پسرش هشام است
8 - عوانة:
این سند در دلائل الإمامة آمده، و ناقل از او هشام بن محمد است
9 - ابن عایشة:
این سند در الشافی (سید مرتضی) و دلائل الإمامة آمده، و ناقلان از او محمد بن قاسم یمانی و نیز صفوانی هسند (3) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود جلد 4 ص 97 می گوید :"این خطبه ده روز بعد از وفات پیامبر اتفاق افتاد " که فصاحت و بلاغت، آرایه‌های لفظی و معنوی و بخصوص صنعت (سجع) در این سخنان استفاده شده و بسیاری را به این نحوه کلام متوجه نموده. برخی نیز آن را ترکیبی از مخالفت با قدرت سیاسی موجود و خطبه‌ای انقلابی می‌دانند که سعی بر براندازی نظام نوبنیاد دارد. (4)
تأکید بر حفظ خطابه در تاریخ شیعه
در طول تاریخ تأکید خاصی بر حفظ متن این خطبه بوده است که هم یادگار مادر شیعه است و هم سند مظلومیت او، بخصوص سادات که فرزندان حقیقی حضرت هستند، حتی بزرگان دین از سلف تا به کنون ، بر حفظ از این اثر فاطمی بر این امر تأکید داشته‏اند.
چند نمونه در این باره تقدیم می‏شود:
الف ) زید بن علی بن الحسین علیه‏السلام (از قرن اول) می‏گوید: (دیدم بزرگان آل ابی‏طالب را که خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام را از پدرانشان نقل می‏کردند و به فرزندانشان می‏آموختند. همچنین بزرگان شیعه آن را نقل می‏کردند و مورد بحث قرار می‏دادند). (5)
ب ) علی بن عیسی اربلی در اوایل قرن هفتم هجری در شهر اربل به دنیا آمده وی که مدتی حکومت اربل را عهده دار بوده است. اربلی در علوم مختلف اسلامی همچون حدیث، تاریخ، رجال، فقه و عقاید صاحب نظربوده می‏گوید: (خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام را موافق و مخالف نقل کرده‏اند)(6)
ج ) سید عبدالحسین شرف الدین می‏گوید: (گذشتگان از فرزندان فاطمه و علی علیهماالسلام خطبه‏ی آنحضرت را برای ما نقل کرده‏اند و این رشته از زمان ائمه علیهم‏السلام ادامه داشته است (7)

فدک چیست؟

لغوی معروف فیروزآبادی در کتاب قاموس می‏نویسد: (فدک: سرزمینی است در منطقه‏ی خیبر.) فیومی در مصباح‏اللغة آورده است: (فدک شهری است که فاصله‏اش تا مدینه‏ی پیامبر دو روز راه است. و تا خیبر یک مرحله راه. فدک، از اموالی است که خداوند آن را به رسول خود داده است (8)در مناقب به نقل از کتاب اخبار الخلفاء آمده است: (هارون، همیشه به حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام اصرار می‏کرد که: شما فدک را قبول کنید تا من به شما واگذار کنم و حضرت، از پذیرفتن فدک اباء می‏کردند. پس از اصرار زیاد هارون، حضرت فرمود: من فدک را با همه‏ی حدودش می‏گیرم. هارون پرسید: حدود فدک چیست؟ حضرت فرمود: اگر حدودش را بیان کنم فدک را نخواهی داد. هارون حضرت را به حق پیامبر قسم داد تا حضرت، حدود فدک را بازگو کند . امام علیه‏السلام فرمود: حد اول فدک سرزمین عدن در یمن است. رنگ رخسار هارون،دگرگون شد و گفت: بعید است. حضرت فرمود: حد دوم فدک سرزمین سمرقند است. صورت هارون از شدت خشم سیاه شد. امام فرمودند: حد سوم فدک افریقیا است. باز صورت هارون سیاه شد و گفت... امام فرمودند: حد چهارم فدک ساحل دریای. خزر و ارمنستان است. رشید گفت: بنابراین چیزی برای ما نمی‏ماند تو باید جای ما بنشینی. حضرت فرمود: من که گفتم اگر حدودش را ذکر کنم آن را پس نمی‏دهی. پس از این جریان بود که هارون قصد کشتن حضرت را نمود (9)در روایت دیگری امام حدود فدک را چنین بیان کرده است: حد اول مصر، حد دوم دومةالجندل ،حد سوم احد ،حد چهارم سیف البحر و هارون در جواب گفته است: این‏که همه‏ی دنیاست. حضرت فرمود: این سرزمین گسترده پس از مرگ ابی‏هاله در دست یهود بوده است، و خداوند آن را بدون جنگ و خونریزی به. پیامبر باز گرداند و خداوند، پیامبر را مأمور ساخته‏اند تا این سرزمین را به فاطمه بدهد. (10) این تهدید گسترده برای فدک که در کلام امام هفتم علیه‏السلام آمده است گویای این حقیقت است که، سرنوشت فدک با سرنوشت حکومت و رهبری گره خورده به گونه‏ای که در خطبه‏ی فدکیه همراه هم آمده است. و اگر حضرت زهرا علیهاالسلام در موضوع فدک سخنش درست باشد که هست روشن می‏شود که: در موضوع خلافت و رهبری هم که معتقد بود این مقام مخصوص امیر مؤمنان علی علیه‏السلام است حق با اوست. و به عبارت دیگر: در حقیقت، نزاع و درگیری بر سر موضوع خلافت رهبری بوده که در قالب جنگ درباره‏ی فدک نمودار گشته استحضرت زهرا علیهاالسلام گرچه با آنان درباره‏ی فدک نیز جنگ و ستیز داشته است ولی با این درگیری می‏خواسته ناشایستگی و بی‏صلاحیتی آنان را اثبات کند. حضرت زهرا علیهاالسلام می‏خواسته، دوری حاکمان آن زمان را از قرآن و احکام نورانی اثبات کند. و این است سر اصلی درگیری حضرت و طرح فدک و گرنه جهات مادی فدک برای حضرت مطرح نیست و دنیا برای او ارزشی ندارد.
فدک پس از وفات پیامبر
بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و پس از ماجرای سقیفه به فاصله چند روز، فرمان مصادره فدک صادر شد. به دستور هیئت حاکمه، وکلاء و کارگزاران فاطمه (علیهاالسلام) را از فدک بیرون کردند و افراد دیگری به جایشان منصوب شدند. (11) ابن ابی‏الحدید می‏نویسد: فاطمه زهرا (علیهاالسلام) ده روز بعد از وفات رسول‏الله (صلی الله علیه و آله) برای اعتراض به مصادره فدک نزد خلیفه حضور یافت. (12) با توجه به اینکه تاریخ وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر حسب اختلاف روایات 28 صفر سال یازدهم مطابق 7 خردادماه و یا 12 ربیع‏الاول مصادف 20 خردادماه سال یازدهم اتفاق افتاد، مصادره فدک در حدود 17 یا 30 خردادماه انجام گرفته که فصل برداشت محصولات کشاورزی و خرمای فدک نزدیک بود. و احتمالا این اقدام سریع به منظور محرومیت اهل‏بیت از درآمد فدک که پشتوانه اقتصادی مناسبی در آن شرائط خاص بود صورت گرفته است سالها بعد از این واقعه علی (ع) در شکایت از وقایع آن روزها چنین می‏نگاردبلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظللته السماء فشحت علیها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم اخرین و نعم الحکم الله). یعنی: (از همه آنچه آسمان سایه بر آن گسترده بود تنها فدکی در دست ما بود که گروهی بر آن حرص ورزیدند و گروهی آن را رها ساختند و خدا نیکو داوری است (13) به نوشته بلاذری- از علمای بزرگ اهل سنت متوفای 276- مینویسد: فاطمه (ع) برای بازگرداندن فدک نزد ابوبکر رفت و با او به گفتگو پرداخت او به ابوبکر گفت: (رسول خدا (ص) فدک را در زمان حیاتش به من عطا نموده پس آن را به من بازگردان.) علی (ع) نیز بر راستی گفتار فاطمه (ع) شهادت داد ولی ابوبکر نپذیرفت و شاهدی دیگر خواست. (ام‏ایمن) خدمتکار پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز به شهادت برخاست ولی خلیفه پاسخ داد که: دختر پیامبر (ص)! شهادت جز با دو مرد و یا یک مرد و دو زن روا نیست و ادعای فاطمه (علیهاالسلام) را رد کرد. (14)

گذری بر فرازی از متن خطبه

عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی‏طالب علیهم‏السلام از امامان معصوم علیهم‏السلام روایت می‏کند: آن زمان که حضرت زهرا علیهاالسلام از تصمیم ابوبکر مبنی بر گرفتن فدک، مطلع شدند مقنعه بر سر کردند و خود را در چادر پوشاندند و همراه با گروهی از نزدیکان و زنان خویشاوند- از خانه به سوی مسجد- حرکت کردند. دامنشان به زمین می‏کشید و همچون پیامبر خدا گام برمی‏داشتند. تا بر ابوبکر- که با گروهی از مهاجران و انصار و دیگر مسلمانان نشسته بود- وارد شدند.پرده‏ای آویخته شد و حضرت زهرا علیهاالسلام نشستند. آنگاه از دل ناله‏ای کشیدند که مردم را به گریه واداشت. مردم برآشفتند. آنگاه حضرت اندکی آرام گرفتند تا شور گریه‏ی مردم فرو نشیند و هیجان مردم آرام گیرد. سپس سخن خویش را با ستایش خدا و درود بر رسول خدا آغاز کردند. مردم دوباره گریستند و آنگاه که از گریه افتادند حضرت فاطمه‏ی زهرا، صدیقه‏ی کبری علیهاالسلام سخن خویش را ادامه دادند و چنین فرمودند...... و أنتم ألان تزعمون أن لا ارث لنا (أفحکم الجاهلیه یبغون و من أحسن من الله حکما لقوم یوقنون) أفلا تعلمون؟! بلی، تجلی لکم کالشمس الضاحیه أنی ابنته أیها المسلمون، أأغلب علی ارثیه؟!یابن أبی‏قحافه، أفی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث أبی؟! (لقد جئت شیئا فریا) أفعلی عمد ترتکم کتاب الله و نبذتموه موراء ظهورکم اذ یقول: (و ورث سلیمان داود) ؟! و قال فیما اقتص من خبر یحیی بن زکریا (ع) اذ قال: رب هب لی من لذنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوبو قال: (و أولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله)، و قال: (یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الانثیین) و قال (ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الأقربین بالمعروف حقا علی المتقین) و زعمتم أن لا حظوه لی و لا أرث من أبی و لا رحم بیننا، أفخصکم الله بایه أخرج منها أبی صلی الله علیه و آله؟! أم هل تقولون أهل ملتین لا یتوارثان؟!، أولست أنا و أبی من أهل مله واحده؟! أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی و ابن عمی؟! فدونکها مخطومه مرحوله تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم الله، و الزعیم محمد، و الموعد القیامه و عند الساعه یخسر المبطلون، و لا ینفعکم اذ تندمون، و (لکل نبأ مستقر) و (سوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم)
ترجمه:
و اکنون شما می‏پندارید میراثی برای ما نیست (آیا حکم جاهلیت را می‏جویند چه حکمی بهتر از حکم خداست برای آنان که باور دارند. آیا نمی‏دانید؟ آری چون روز روشن می‏دانید که من دختر پیامبرم. ای مسلمانان آیا باید میراث مرا به زور ببرند؟ ای پسر ابی‏قحافه (ابوبکر) آیا در کتاب خدا نگاشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ (سوگند، که تو پدیده‏ی شگفت و ناروایی به وجود آورده‏ای؟) آیا به عمد، کتاب خدا را وانهاده‏اید و پشت سرانداخته‏اید؟ زیرا خدا می‏فرماید: (و سلیمان از داوود ارث برد.) و در حکایت داستان یحیی می‏گوید: زکریا گفت: خدایا، (به من فرزندی بده تا از من و دودمان یعقوب ارث برد. و فرمود: (در کتاب خدا بعضی از خویشاوندان بر بعضی اولویت دارند.) و هم او فرمود: (خداوند درباره‏ی فرزندانتان توصیه دارد برای پسر نصیب دو دختر است.) و فرمود: در هنگام مرگ (اگر کسی مالی به جای می‏گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان خود به گونه‏ای شایسته وصیت کند.) و شما چنین خیال می‏کنید که من هیچ بهره‏ای ندارم و از پدرم ارث نمی‏برم؟ و خویشاوندی با او ندارم؟ آیا خداوند، آیه‏ای را ویژه‏ی شما کرده که پدرم مشمول بر یک دین و عقیده نمی‏دانید؟ یا آن که شما به خاص قرآن و عام آن از پدرم و پسرعمویم آشناترید؟ پس این شتر لگام زده و زین کرده را بگیر تا روز رستاخیز تو را ملاقات کند . خداوند، داور خوبی و محمد صلی الله علیه و آله عهددار این جریان است. و وعدگاه ما قیامت و در روز رستاخیز زیان خواهید دید. و چون پشیمان شوید سودتان نخواهد داد و (برای هر خبری موقعی است) و (به زودی درمی‏یابید به چه کسی عذاب خوار کننده می‏رسد و بر وی عذاب همیشگی وارد می‏شود.

شرحی بر آیات استشهادی فاطمه زهرا
 

1 - أفحکم الجاهلیه یبغون و من أحسن من الله حکما لقوم یوقنون (15)
ترجمه : آیا آنها حكم جاهلیت را (از تو) مى‏خواهند، و چه كسى براى افراد با ایمان بهتر از خدا حكم مى‏كند . توضیح آیه :این آیه براى نكوهش كردن یهود است به این دلیل كه آنها اهل كتابند و در عین حال از احكام مردم دورانجاهلیّت كه با جهل و هوا و هوس آمیخته و از كتاب آسمانى و منبع وحى سرچشمه نگرفته بود، پیروى مى‏كنند (16)مرحوم سید عبدالحسین طیب در تفسیر شریف اطیب البیان ذیل این آیه شریفه میفرماید:جهل دو معنى دارد یكى مقابل علم بمعنى نادانى و یكى مقابل عقل بمعنى حماقت و خریتى كه باب مفصلى در جنود عقل و جهل داریم در كافى و جاهلیة در این مقام بمعنى دوم است و لذا جهل را تعبیر بشیطان كردند چون شیطان نادان نبود ولى احمق بود كه سجده بآدم نكرد و تقاضاى بقاء تا قیامت را نمود و روز بروز بر عذاب خود افزود، و جهل بمعنى اول عدم ملكه است نسبت بعلم، و بمعنى دوم امر وجودى است و مخلوق است و ضد عقل است، و نیز حمق غیر از جنون است كه آنهم مقابل عقل است و تقابل عدم و ملكه دارد و رافع تكلیف است و بالجمله حماقت رأس صفات ذمیمه و منشأ ارتكاب اعمال سیئه است و شرك و كفر و فسق و فجور تمام از روى حمق است و همین است معناى حدیث منسوب بامیر المؤمنین علیه السّلام كه فرمود:العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان:عرض كردند پس آنچه در معاویه بود چه بود فرمود نكرى كه منشأ آن حماقت است، و از این جمله استفاده میشود كه هر قانونى و حكمى كه بر خلاف قوانین و احكام الهى است حكم جاهلیة است زیرا اگر قانونى یا حكمى بهتر و اصلح بود مسلما او را خداوند جعل میفرمود . (17)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله
اکنون شما می‏پندارید میراثی برای ما نیست آیا حکم جاهلیت را می‏جویند چه حکمی بهتر از حکم خداست برای آنان که باور دارند. آیا نمی‏دانید؟ آری چون روز روشن می‏دانید که من دختر پیامبرم. ای مسلمانان آیا باید میراث مرا به زور ببرند؟ " میخواهند بفرمایند که بزرگترین جهلی که مردم آنزمان دچار شده اند ،و این جهل باعث شده حکم خدا را زیر پا بگذارند،همان جهل در مقابل عقل است . یعنی حقاً و انصافاً هم آگاه از حق امام (ع) بوده اند و هم علم به کنه معرفتی فضائل فاطمه زهرا بوده اند. شاید بتوان گفت که شیطان در وجود آنها رخنه کرده بود و حقائق وجودی امیرالمومنین را نمیدیدند .
2 . لقد جئت شیئا فریا (18)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :فأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا
ترجمه : (مریم عیسی) او را در آغوش گرفته به سوى قومش آمد، گفتند: اى مریم! كار بسیار عجیب و بدى انجام دادشرح آیه : نکته اول : مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند : ضمیر در" به" و در" تحمله" به عیسى بر مى‏گردد، و استفهام هم استفهام انكارى است و آن جمله طعن و نوعى تقبیح است از مردم به مریم، كه منشا آن همان امر عجیبى است كه با آن سابقه زهد و محجوبى از مریم دختر عمران مشاهده كردند، . نکته دوم :صاحب اطیب البیان در این مورد میفرماید: قوم او بسیار تعجب كردند و توهم كردند كه از راه حرام و زنا او را بدست آورده چنانچه تا كنون یهود همین عقیده را دارند و عیسى را حرام زاده میدانند گفتند اى مریم هر آینه لَقَدْ جِئْتِ آمده‏اى در حالتى كه شَیْئاً فَرِیًّا عملى بسیار قبیح و زشت و عجیب و بعضى گفتند فرّى از افتراء است بمعنى كذب که با سیاق آیات بعد،معنای اول واضح تر به نظر میرسد .

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :ای پسر ابی‏قحافه (ابوبکر) آیا در کتاب خدا نگاشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ (سوگند، که تو پدیده‏ی شگفت و ناروایی به وجود آورده‏ای؟)میخواهند بفرمایند که چطور طعن و تقبیح ناروایی مردم به مریم می زدند ، شما نیز تهمت و افتراء بزرگی را به دختر پیامبر زده اید . شما آ مده اید در حالتی که عملی زشت و قبیح مرتکب شده اید زیرا حدیثی را از پیامبر جعل نموده اید مبنی بر اینکه ما انبیاء از خود ارثی بر جای نمیگذاریم .3 . و ورث سلیمان داود(19)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ كُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ
ترجمه : و سلیمان وارث داوود شد و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به‏ما عطا گردیده قطعاً این (بخشش) همان برترى و امتیاز روشن است شرح آیه : مفسرین میفرمایند:مراد از ارث در این آیه، وارث شدن مال و حكومت است نه علم و نبوّت زیرا نبوّت قابل انتقال نیست و علوم انبیا نیز چون اكتسابى نیست، قابل ارث بردن نیست، بنا بر این حدیثى كه مى‏گوید: انبیا ارث نمى‏گذارند و به استناد این حدیث فدك را از فاطمه‏ى زهرا (علیها السلام) گرفتند با این آیه سازگارى ندارد و باید طرد شود. (حضرت زهرا (علیها السلام) همین آیه را در دفاع از حقّ خود براى خلیفه‏اى اوّل تلاوت فرمود. (20) صاحب تفسیر اطیب البیان ذیل آیه شریفه میفرماید :این جمله سنگى است كه به دهان كسانى مى‏خورد كه صدیقه طاهره را ممنوع از فدك كردند و متمسك به حدیث مجعول خود شدند كه پیغمبر فرمود: (نحن معاشر الأنبیاء لا نورث درهما و دینارا و كلما تركناه صدقه)، و همچنین آیه زكریا كه دعاء كرد فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ (21)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :میخواهند بفرمایند همانگونه که در (تفسیر نمونه) از (سیره‏ى حلبى) نقل شده است كه ابو بكر تحت تأثیر سخنان فاطمه‏ى زهرا (علیها السلام) قرار گرفت و سند فدك را پس داد و گریه كرد، ولى عمر دوباره سند را گرفت و پاره كرد حضرت على (علیه السلام) فرمود: من از طرف خداوند منطق پرندگان و تمام جنبنده‏هاى زمینى و دریایى را مى‏دانم. (22)
4 . فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ (23)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ كانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّ• یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًًّا
ترجمه:سپس حاجت خود را زکریا چنین شرح مى‏دهد: پروردگارا! (من از بستگانم بعد از خودم بیمناكم (كه حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است، تو از نزد خود جانشینى به من ببخش•جانشینى كه وارث من و دودمان یعقوب باشد، و او را مورد رضایتت قرار دهدشرح آیه :در آیات قرآن، گاهى مراد از ارث، 1 . علم است: (وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْكِتابَ) (24)2 . و گاهى حكومت: (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ)(25) ولى هر جا كه دلیل خاصى نباشد، مراد از ارث، مال است. چنان كه در این آیات، مراد از (یَرِثُنِی)، فرزندى است كه از پدر ارث مى‏برد. (26)پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: میراث خداوند از بنده‏ى مؤمن، فرزند صالحى است كه پس از مرگ او، خدا را عبادت كند، آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند. (27)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :میخواهند بفرمایند همانگونه که در سوره مریم آیات 5 و 6بیان کردیم ،حدیث جعلی که خلفا از پیامبر اکرم مبنی بر عدم ارث بردن اهلبیت میباشد،کاملاًمردود است .
5 - و أولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله(28)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِی الْكِتابِ مَسْطُور.
ترجمه:پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او (در حرمت نكاح مانند) مادران مؤمنان محسوب مى‏شوند، و در كتاب خداوند، خویشاوندان (نسبى) بعضى نسبت به بعضى از مؤمنان و مهاجران (كه قبلًا بر اساس ایمان و هجرت ارث مى‏بردند، در ارث بردن) اولویّت دارند، مگر آن كه بخواهید نسبت به دوستانتان نیكى كنید (و سهمى از اموال خود را در قالب وصیّت به آنان بدهید) این (حكم) در كتاب (الهى) نوشته شده است. شرح آیه :در تفسیر مجمع البیان مى‏خوانیم: پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله میان مسلمانان (انصار و مهاجرین) عقد اخوّت برقرار كرده بود، به گونه‏اى كه مثل برادر حقیقى از یكدیگر ارث مى‏بردند، زیرا مهاجران در آغاز، از وطن و اموال و بستگان خود دور شده بودند و عقد اخوّت، این موارد را جبران مى‏كرد تا آنكه آیه نازل شد و چنین ارثى را لغو كرد و فرمود: ملاك ارث بردن، خویشاوندى استهنگامى كه فرمان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در مورد حركت براى جنگ تبوك صادر شد، بعضى گفتند ما باید از والدین خود اجازه بگیریم. این جمله نازل شد كه «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ». (29)پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم كه به فرمان خداوند، حضرت على علیه السلام را به جانشینى خود منصوب فرمود، قبل از معرّفى و نصب آن حضرت، جمله‏ى «أ لست اولى بكم من انفسكم» را بیان فرمودند و از آنان اقرار گرفتند كه آیا طبق آیه قرآن، من از شما حتّى نسبت به خودتان اولویّت ندارم؟! همه گفتند: بله آن گاه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» (30) اولویّت پیامبر بر مؤمنان، در مسایل حكومتى و فردى و تمام امور است. «النَّبِیُّ أَوْلى‏» چنان كه در آیه‏ى 36 همین سوره مى‏خوانیم: براى هیچ زن و مرد با ایمانى در برابر قضاوت پیامبر حقّ انتخاب و اختیارى نیست. «ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» در روایات بسیارى آمده است: پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله، این اولویّت را براى امامان معصوم علیهم السلام نیز قائل بودند. (31) در حدیث مى‏خوانیم: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «و الذى نفسى بیده لا یؤمن احدكم حتى اكون احب الیه من نفسه و ماله و ولده و الناس اجمعین» سوگند به خدایى كه جانم در دست اوست، ایمان هیچ یك از شما كامل نیست، مگر این كه مرا از جان و مال و فرزند و از همه‏ى مردم بیشتر دوست داشته باشد. (32)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :فضیلت خاندان عصمت و طهارت را برشمرده که اولویّت پیامبر بر مؤمنان، در مسایل حكومتى و فردى و تمام امور است. «النَّبِیُّ أَوْلى‏» چنان كه در آیه‏ى 36 همین سوره مى‏خوانیم: براى هیچ زن و مرد با ایمانى در برابر قضاوت پیامبر حقّ انتخاب و اختیارى نیست.
6 - یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الانثیین (33)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :یُوصِیكُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً
ترجمه:خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش مى‏كند، براى پسر مانند سهم دو دختر است، پس اگر وارثان از جنس زن و بیش از دو نفر باشند، دوسوّم میراث، سهم آنان است و اگر یكى باشد، نصف میراث از آنِ اوست. و براى هر یك از پدر و مادرِ (میّت)، یك ششم میراث است، اگر میّت، فرزندى داشته باشد. امّا اگر فرزندى نداشته و پدر و مادر، تنها وارث او باشند، مادر یك سوّم مى‏برد (و باقى براى پدر است) و اگر متوفّى برادرانى داشته باشد، مادرش یك ششم مى‏برد. (البتّه تقسیم ارث) پس از عمل به وصیّتى است كه او (متوفّى) سفارش كرده یا پرداخت بدهى اوست. شما نمى‏دانید پدران و پسرانتان، كدامیك برایتان سودمندترند. این احكام، از سوى خدا واجب شده است، همانا خداوند دانا و حكیم است . شرح آیه :احكام ارث، در تورات نیز بیان شده و در انجیل آمده است كه مسیح گفت: من نیامده‏ام تا احكام تورات را تغییر دهم عرب جاهلى، زنان و كودكان را از ارث محروم مى‏كرد، ولى اسلام براى هر یك از فرزند و همسر، متناسب با نیازهاى آنان سهم الارث قرار داد . رسیدن ارث به فرزند، انگیزه‏ى فعّالیت بیشتر است. اگر انسان بداند كه اموالش به فرزندش نمى‏رسد، چندان تحرّك از خود نشان نمى‏دهد. در فرانسه، هنگامى كه قانون ارث لغو شد، فعّالیت‏هاى اقتصادى ضعیف شد . بیشتر بودن سهم فرزندان متوفّى از والدین او، شاید براى آن است كه والدین، سال‏هاى پایانى عمر را مى‏گذرانند و نیاز كمترى دارند. اگر متوفّى برادر نداشت، سهم مادر یك سوّم، و اگر داشت یك ششم، و باقى براى پدر است. شاید بدان جهت كه مخارج برادران متوفّى معمولًا به عهده‏ى پدر است، نه مادر امام صادق علیه السلام فرمود: پرداخت بدهى میّت بر انجام وصیّت او مقدّم است چنان كه اگر وصیّت او خلاف شرع باشد نباید عملى شود. (34)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله همانگونه که در تفسیر نور الثقلین بیان شده اینکه:عن أحدهما علیهما السلام قال: ان فاطمة صلوات الله علیها انطلقت فطلبت میراثها من نبی الله صلى الله علیه و آله قال: ان نبی الله لا یورث، فقالت: أ كفرت بالله و كذبت بكتابه قال الله: «یُوصِیكُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن (35)در تفسیر نور الثقلین در معنای آیه آمده که حضرت زهرا فرمودند: شما میگویید انبیاء ارث نمیگذارند ،مگر شما این آیه را نخوانده اید . شما به خدا کافر شده اید،به قرآن دروغ بسته اید .
7 –ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الأقربین بالمعروف حقا علی المتقین(36)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ .
ترجمه:بر شما مقرّر شده كه چون یكى از شما را (نشانه‏هاى) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزدیكان به طور شایسته وصیّت كند، این كار حقّ و شایسته پرهیزكاران است . شرح آیه :بعضى‏ها فكر مى‏كنند وصیّت كردن، زمینه‏ى زود مردن است، در حالى كه یك نوع دوراندیشى است.اینكه مى‏فرمایدهنگام مرگ وصیّت كنید چون آن لحظه، آخرین فرصت است و گر نه مى‏تواند سالها قبل از فرا رسیدن مرگ، وصیّت كند.بعضى وصیّت كردن را واجب دانسته‏اند، امّا از جمله‏ى «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ» استفاده مى‏شود كه این عمل مستحبّ است و گر نه مى‏فرمود: «حقا على المؤمنین» در آیه‏ى شریفه به جاى كلمه «مال» از كلمه «خَیْراً» استفاده شده تا روشن شود كه مال و ثروت، مایه‏ى خیر و نیكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته، مال حرام یا علاقه‏ى زیاد به مال یا ترجیح دادن مال بر كمالات فردى و نیازهاى اجتماعى و یا استثمار مردم براى تحصیل آن است . وصیّت باید بر اساس «بِالْمَعْرُوفِ» یعنى عقل‏پسند باشد، نه از روى كینه و انتقام و یا مهرورزى‏هاى بى‏جا و بى‏رویه. چون از ارث، تنها بعضى از بستگان بهره‏مند مى‏شوند آن هم به مقدار معیّن، لذا اسلام سفارش مى‏كند اگر در میان فامیل كسانى هستند كه از ارث محرومند و یا سهم ارث آنان اندك است با وصیّت، در مورد توسعه‏ى سهمیّه آنان اقدام نماید، ولى اگر كسى در این وصیّت رعایت عدالت نكند و یا ظلمى را روا دارد، گناه كبیره انجام داده است. (37) در لابلاى متون روایى آمده است: شخصى با داشتن كودكانى صغیر، تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. چون پیامبر صلى اللَّه علیه و آله متوجّه شدند، پرسیدند با این مرده چه كردید؟ گفتند: او را دفن كردیم. فرمود: اگر قبلًا به من خبر داده بودید، اجازه نمى‏دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنید، چرا كه او با داشتن این همه فرزند، براى آنان هیچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است . (38)وصیّت، كار دقیقى است كه اگر خداى ناكرده با بى‏توجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتى‏هایى گردد، تمام كارهاى خیر محو مى‏شود.در تفسیر نور به نقل از نهج الفصاحه از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله روایت شده است كه فرمودند:گاهى انسان شصت سال عبادت مى‏كند، ولى چون وصیّت نامه‏ى خود را عادلانه تنظیم نمى‏كند، به دوزخ مى‏رود. مقدار وصیّت، یك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بیش از این مقدار وصیّت كند، اجازه‏ى وارثان شرط است. براى اینكه یاد بگیریم چگونه وصیّت كنیم، بهتر است وصیّت نامه‏هاى اولیاى خدا، شهدا و علما را بخوانیم . رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: هر كس ابتدا به عهده بگیرد كه وصیّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آن را رها كند، هیچ عملى از او قبول نمى‏شود و تمام فرشتگانِ میان آسمان و زمین او را لعنت مى‏كنند و دائماً در غضب خداوند است و در برابر هر كلمه‏ى یا ربّ» كه مى‏گوید، یك لعنت بر او نثار مى‏شود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصیّت كننده ثبت مى‏گردد. (39)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :
مخاطب در مورد حکم به وصیت شخص پیغمبر اکرم میباشد، بدین جهت است که زهرای مرضیه این آیه شریفه را مورد شهادت در مورد حق خودشان قرار میدهند .
نتیجه گیری فاطمه زهرا از موضوع
8 - لکل نبأ مستقر(40)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ
ترجمه:براى هر خبرى (كه خداوند یا پیامبرش به شما مى‏دهد) وقتى مقرّر است (كه در آن واقع مى‏شود) و به زودى خواهید دانست . شرح آیه :نبأ: خبردادن از قضایاى خارجیه چه گذشته باشد و چه آینده و لذا خطاب شد بملائكه أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ (41) و بآدم أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ (42) بهمین مناسبت نبى را نبىّ و انبیاء گفتند كه خبر دارند از دستورات و فرامین الهى و انباء خبر دادن است و اخصّ از خبر است زیرا خبر شامل قضایاى حقیقیه كلیه هم میشود و اعم از حدیث زیرا حدیث نقل خبر است از قول غیر، استقرار: بمعنى قرارگاه است یعنى هر خبرى موقعى دارد و قرارگاهى كه بموقع خود واقع میشود لذا گفتند (الامور مرهونة باوقاتها) . سَوْفَ تَعْلَمُونَ : این جمله دلالت دارد به اینكه مراد از نبأ اخبار از آینده است كه در وقت مقرر خود واقع میشود و كسانى كه درك آن زمان را كردند خواهند صدق كلام را بفهمند و درك كنند(43)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :مفسرینی مثل مرحوم طیب و دیگران این آیه را در مورد اخبارى كه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از پیش‏آمدهاى اهل بیت داده از غصب خلافت على علیه السّلام و ظلم بفاطمه سلام اللَّه علیها و قتل حضرت امیر المؤمنین و سمّ حضرت مجتبى و شهادت حضرت امام حسین و اسیرى حضرت زینب علیهم السّلام، و از قضایاى دوره آخر الزمان و از خصوصیات حضرت بقیّة اللَّه و ظهور آن سرور عجّل اللَّه تعالى فرجه، و از دوره رجعت، و از خصوصیات معاد و جنّة و نار و غیر اینها كه هر كدام بموقع خود تحقق پیدا كرده یا میكند و دلیل بر صدق رسول و معجزه آن سرور صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم است
9 - فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم(44)
ترجمه:پس بزودى خواهید دانست كه مجازاتِ خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و عذاب جاودانه دامن چه كسى را خواهد گرفت . شرح آیه :و در جمله" مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ" منظور از عذاب، عذاب دنیوى است كه موجب انقراض و ریشه كن شدن مى‏شود، و آن همان عذاب غرق است كه سرانجام آن قوم كافر را منقرض نموده و خوار و ذلیل كرد، و مراد از" عذاب مقیم" در جمله" وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ" عذاب آتش در آخرت است كه عذابى است ثابت و دائمى، دلیل بر گفتار ما نیز كه گفتیم عذاب اول دنیوى و عذاب دوم اخروى است، مقابله‏اى است كه در این دو واقع شده، و كلمه عذاب- به صورت نكره یعنى بدون الف و لام در عبارت- تكرار شده و اولى توصیف به اخزاء و دومى به اقامه شده . و چه بسا كه بعضى از مفسرین جمله" فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ" را جمله‏اى تام گرفته وآنان را مسخره مى‏كنند خداى تعالى هم ایشان را مسخره مى‏كند، و براى ایشان است عذابى دردناك(المیزان/ ذیل آیه شریفه)در بعضى از روایات اسلامى آمده است كه مدت چهل سال قبل از ظهور طوفان یك نوع بیمارى به زنان قوم نوح دست داد كه دیگر از آنان بچه‏اى متولد نشد و این در واقع مقدمه‏اى براى مجازات و عذاب آنان بود كشتى نوح- بدون شك كشتى نوح یك كشتى ساده‏اى نبود و ساخت آن با وسائل آن روز به آسانى و سهولت پایان نیافت، كشتى بزرگى بود كه علاوه بر مؤمنان راستین یك جفت از نسل هر حیوانى را در خود جاى مى‏داد و آذوقه فراوانى كه براى مدتها زندگى انسانها و حیوانهایى كه در آن جاى داشتند حمل مى‏كرد، چنین كشتى با چنان ظرفیت حتما در آن روز بى‏سابقه بوده است، به خصوص كه این كشتى باید از دریایى به وسعت این جهان با امواجى كوه پیكر سالم بگذرد و نابود نشود، لذا در بعضى از روایات مفسرین مى‏خوانیم كه این كشتى هزار و دویست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نیم متر است. (45)

شرح کلام زهرا :

در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :همانگونه که خودشان در فرازهایی از خطبه فرمودند: خداوند، داور خوبی و محمد صلی الله علیه و آله عهددار این جریان است. و وعدگاه ما قیامت و در روز رستاخیز زیان خواهید دید. و چون پشیمان شوید سودتان نخواهد داد و «برای هر خبری موقعی است» و «به زودی درمی‏یابید به چه کسی عذاب خوار کننده می‏رسد و بر وی عذاب همیشگی وارد می‏شود،آنها که حق اهلبیت را ضایع کرده اند،در دنیا دچار " مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ" که منظور از عذاب، عذاب دنیوى است كه موجب انقراض و ریشه كن شدن مى‏شود، و آن همان عذاب غرق است كه سرانجام آن قوم كافر را منقرض نموده و خوار و ذلیل می کند ،و در قیامت دچار عذاب " وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ" عذاب آتش در آخرت است كه عذابى است ثابت و دائمى است .

پی نوشت ها :
 

1 . (صحیفه نور،19،ص278)
2 – (اسرار فدک ، محمد باقر انصاری ، ص2)
3 . (اسرار فدک،محمد باقر رجایی،ص151)
4 . (زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص ۱۲۲.)
5 . (بحار الانوار/ج 29/ص233)
6 . (کشف الغمه/ج 2/ص105)
7 . (النص والاجتهاد/ص117)
8 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
9 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
10 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
11 . (تفسیر نور الثقلین/ج 4/ص 272)
12 . (شرح ابن ابی الحدید/ج 16/ص 263)
13 . (نهج البلاغه فیض/ص967)
14 . (فتوح البلدان/ص44)
15 . (مائده/ 50)
16 . ( ترجمه جوامع الجامع، ج‏2، ص: 8)
17 . ( أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص: 390)
18 . (مریم /27)
19 . (نمل / 16)
20 . (تفسیر نور الثقلین /ذیل آیه شریفه)
21 . (مریم / 5 و 6)
22 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)
23 . (مریم / 5 و 6)
24 . (غافر / 53)
25 . (نمل / 16)
26 . (تفسیر کبیر فخر رازی / ذیل آیه شریفه)
27 . (تفسیر نور الثقلین / ذیل آیه شریفه
28 . (احزاب /6)
29 . (مجمع البیان/ ذیل آیه شریفه)
30 . (بحار /ج 21/ص387)
31 . (نور الثقلین/ذیل آیه شریفه
32 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)
33 . (نساء /13)
34 . (بحار /ج 100/ص 201)
35 . (نور الثقلین/ذیل آیه شریفه)
36 . (بقره /180)
37 . (سفینه البحار /باب وصی)
38 . (سفینه البحار /باب وصی)
39 . ( أطیب البیان فی تفسیر القرآن، /ذیل آیه شریفه)
40 . (انعام /67)
41 . (بقره / 29، )
42 . (بقره /31، )
43 . ( أطیب البیان فی تفسیر القرآن، /ذیل آیه شریفه)
44 . (سوره هود /3)
45 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)

منابع
1 . قرآن کریم
2 . سید رضی،شرح و ترجمه نهج البلاغه ،پنجم ، فیض الاسلام/تهران ، موسسه تالیفات فیض الاسلام،1 ،379
3 . ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، محقق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، دار الاحیا العربی،چ اول،1378ق
4 . ابن منظور،محمد بن مکرم، لسان العرب، سوم/بیروت، دار صادر،1414ه.ق
5 . کلینی/ثقه الاسلام، ترجمه اصول کافی، چ اول، حاج سید جواد مصطفوی ، تهران، اسلامیه ، 1377
6 . شرف الدین الموسوی،الامام عبدالحسین، النص و الاجتهاد، محقق ابومجتبی، قم ، سید الشهدا،چ 1،1404 ق
7 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چ اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374
8 . طباطبایی ، علامه سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، چ پنجم، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، 1374ش
9 . مجلسی، ملا محمد باقر، بحار الانوار لجامعه درر الاخبار، تهران، 1379، نشر اسلامیه، چ33)
10 . ابی الفتح اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضوا، چ 10، 1404ق
11 . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چ دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش
12 . عروسی حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، چ چهارم، 1415ق
13 . ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، چ اول، 1404ق
14 . طبرسی ، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش
15 . طبرسی، فضل بن الحسن، تفسیر جوامع الجامع، مترجمان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1377ش
16. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، چ سوم، 1407ق
17 . عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، چ اول، قم، موسسه احیاءالتراث، 1409ق
18 . البخاری الجعفی، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیره، صحیح بخاری ، دار الفکر، استانبول، چ 24، 1401ق
19 . نمازی شاهرودی، حاج شیخ علی، تحقیق حاج شیخ حسن بن علی نمازی، قم، موسسه نشر اسلامی، چ اول، 1405ق
20 . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج ابن مسلم، صحیح مسلم ، بیروت، دار الفکر، 1401ق
21 . حاکم حسکانی، عبید ال قشیری نیشابوری، شواهد التنزیل ، بیروت، دار الفکر، 1401ق
22. امام خمینی، روح الله، صحیفه امام، چ اول، موسسه نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378
سه شنبه 15/1/1391 - 23:27
اهل بیت
تقابل دو فرقه ی بزرگ اسلامی یعنی شیعه و سنی در مسائل مختلف اسلامی ، مطلب جدیدی نیست . و کمتر مسئله ای را می توان یافت که اختلاف نظر در آن دیده نشود . در این مقاله به بررسی یکی از این موارد پرداخته شده است و آن کاوش در باره ی سبب صدور روایت معروف ( فاطمةُ بَضعَةٌ مِنّی ) است . در این مقاله بیان شده است که یکی از نویسندگان اهل سنت ضمن ذکر سبب صدوری غیر قابل قبول ، که طی آن حضرت علی علیه السلام ، حضرت فاطمه سلام الله علیها را به خشم آورده و او را اذیت کرده، آن را به دانشمندان شیعه و خصوصا شیخ صدوق نسبت می دهد . و از آن اظهار ناراحتی می کند و ذکر آن را در کتب معتبر شیه عیب می انگارد . در ادامه بیان می شود که این سبب صدور را هیچ عالم شیعی قبول نکرده و حتی بزرگانی چون شیخ صدوق و سید مرتضی بر جعلی بودن آن تصریح کرده اند و ثابت می شود ؛ تنها سبب نزولی که در میان علماء اهل سنت بسیار مشهور است و شاید بتوان ادعای تواتر معنوی در میان آنها برای آن کرد ، همین سبب نزول ساختگی و جعلی است.
کلید واژه ها :
بضعة ، اذیت ، سبب صدور ، بنت ابی جهلیکی از حدیث های شریف و بلندی که در شأن حضرت زهرا سلام الله علیها از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شده و می توان ادعاء کرد که به تواتر معنوی و حتی لفظی هم رسیده کلام گهربار آن حضرت است که فرمودند: فاطمةُ بَضعَةٌ مِنّی.ولی متأسفانه علماء اهل سنّت باز مثل همیشه و به خاطر دوری از همان سنّتی که نام خود را مزّین به آن کرده اند و به خاطر ترک و عمل نکردن به حدیث متواتر و مورد قبول بین شیعه و سنّی ( انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... ) ( الکافی ، 1365، 1 /293 ) و ( المعجم الکبیر ، 1404 ، 3 /66 ) و رها کردن دامن اهل بیت علیهم السلام ، دچار لغزش شده و شیعه و امامان او را مورد حمله ی خود قرار داده اند .چندی پیش در کتابی از اهل سنت با عنوان ( اعتقاد الشیعة الاثنی عشریة سوال و جواب ) تألیف عبد الرحمن بن سعد الشثری ، تهمتی بزرگ و دروغی آشکار را یافتم که قلبم را بسیار متأثر کرد و چشمانم را در اشک غوطه ور نمود . این کتاب با هدف شبه وارد کردن بر اعتقادات و مبانی شیعه تألیف شده و با استفاده از شیوه جواب و سؤال به مبانی شیعه حمله کرده و گاه و بیگاه با ذکر تهمتی ، شیعیان را به باد انتقاد می گیرد . یکی از این تهمت ها ،سبب صدوری است که برای حدیث شریف ( فاطمة بضعة منی ) از کتب شیعه و خصوصا شیخ صدوق نقل می کند . ما عین عبارت او را با ترجمه می آوریم سپس به نقد و بررسی آن می پردازیم .
سؤال 83 : هل ذكرت كتب الشیعة أنَّ فاطمة رضی الله عنها غضبت على علی ؟
جواب : نعم , روى صدوقهم غضب فاطمة رضی الله عنها ورسول الله على علیٍّ عندما أراد الزواج بابنة أبی جهل .. حتى قال رسول الله مناصحاً لعلی : یا علیُّ , أما علمت أنَّ فاطمة بضعة منی وأنا منها , فمن آذها فقد آذانی , ومن آذانی فقد آذى الله , ومن آذها بعد موتی كان كمن آذها فی حیاتی , ومن آذها فی حیاتی كان كمن آذها بعد موتی وقال : فاطمة بضعة منی , وهی روحی التی بین جنبیَّ , یسوؤنی ما ساءها , ویسرُّنی ما سرَّها.وكذلك فقد أغضب علیٌّ فاطمةَ رضی الله عنها مرة أخرى عندما رأته واضعاً رأسه فی حجر جاریته , واشتملت جلبابها وذهبت إلى بیت أبیها , وقالت : یا لیتنی مت قبل هذا , وكنت نسیاً منسیاً , إنما أشكو إلى أبی , وأختصم إلى ربی .التعلیق :ألا یستحی علماء الشیعة من افترائهم لهذه المفتریات على علیٍّ وفاطمة رضی الله عنهما ؟ أیتجاهلون قول رسول الله : من آذاها فقد آذانی , ومن غاظها فقد غاظنی , ومن سرَّها فقد سرَّنی . (اعتقاد الشیعة الاثنی عشریة سوال و جواب ، بی تا ، 1 /86 )
سوال 83 : آیا در کتابهای شیعیان دیده اید که حضرت فاطمه رضی الله عنها از علی خشمگین شده باشد ؟
جواب : بله . شیخ صدوق آنها ، خشمگین شدن حضرت فاطمه رضی الله عنها و رسول الله صلی الله علیه و آله از علی را روایت کرده است . آن هنگامی که علی خواست تا با دختر ابوجهل ازدواج کند ... تا اینکه حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از روی نصحیت به او گفت : ای علی آیا نمی دانی که فاطمه پاره ی تن من است و من از اویم . پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است و هر کس او را بعد از مرگم اذیت کند مثل کسی است که او را در زمان حیاتم اذیت کرده است و هر کس او را در زمان حیاتم اذیت کند مثل کسی است که او را بعد از مرگم اذیت کرده باشد. و فرمود : فاطمه پاره تن من و روح من که در کالبدم است می باشد . آنچه که او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه که او را خوشحال می کند مرا خوشحال می کند.همچنین بار دیگر علی ، فاطمه رضی الله عنها را به خشم آورد ؛آن هنگامی که علی را دید که سرش را در دامن کنیز خود گذاشته بود. حضرت فاطمه سلام الله علیها چادر بر سر کرد و به خانه ی پدرش رفت و گفت ای کاش قبل از این مرده بودم و از یادها رفته بودم ( واین صحنه را نمی دیدم ) . شکایتم را فقط به پدرم می کنم و خصومتم را به درگاه خدا عرضه می دارم .!!!!

حاشیه و تعلیقة :

آیا عماء شیعه حیاء نمی کنند از این تهمتهائی که به علی و فاطمه رضی الله عنهما می زنند ؟! آیا خود را نسبت به سخن حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمودند : "هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است " به نادانی زده اند ؟

نقد و بررسی

بحث اجمالی
از عبارتهای فوق سه مطلب فهمیده می شود :
الف) شیعیان این دو داستان و سبب صدور حدیث را در کتب معتبر خود نقل کرده و صحت آن را پذیرفته اند.
ب) نویسنده در آخر کلام خود اذعان می کند که این دو داستان جعلی بوده و هیچ اعتباری ندارد.
ج) کسانی که این دو داستان را جعل کرده و اقدام به نقل آن دو می کنند یعنی علماء شیعه ، مصداق کسانی هستند که حضرت فاطمه سلام الله علیها را اذیت کرده و به خشم در آورده اند.مطلب اول نویسنده ، کذب محض و تهمتی آشکار به علماء شیعه است . چرا که داستان اول گرچه در برخی از کتب شیخ صدوق آمده ولی هرگز مورد پذیرش ایشان و دیگران نبوده و حتی بر جعلی بودن و تهمت بودن آن اذعان شده است که تفصیل آن در ادامه خواهد آمد . و داستان دوم را ما در هیچ یک از کتب شیعه و سنی نیافیم و معلوم نیست که نویسنده آن را از کجا نقل کرده است و کدام عالم شیعه آن را پذیرفته است .اما مطلب دوم و سوم نویسنده را می پذیریم با این تفاوت که ناقلان داستان اول علماء شیعه نبوده اند بلکه در اکثر قریب به اتفاق کتب حدیثی اهل سنت تنها سبب نزولی که برای این حدیث نقل شده همان داستان اول و اینکه حضرت علی علیه السلام می خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند و این امر باعث ناراحتی حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله شد ، می باشد. که تفصیل آن در ادامه خواهد آمد .بنابر این آنانکه دست به اتهام علیه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و داماد ایشان زده اند و موجب اذیت و خشمگینی آن سه بزرگوار شده اند ، علماء و محدثین اهل سنت هستند که چنین روایتهای جعلی را به اسم صحیح و مسند نقل می کنند .
بحث تفصیلی
در کتب روائی شیعه در ادامه ی این حدیث عبارتهای گوناگونی وارد شده است . در کتاب من لایحضره الفقیه آمده : ( هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أَتْبَعَ علیه السلام ذَلِكَ بِأَنْ قَالَ مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی ) ( من لایحضره الفقیه ، 1413 ، 4 /125 )در کتاب بحار الانوار آمده : ( أنَّ النَّبِیّ صلی الله علیه و آله قالَ فاطِمَةُ بَضعَةٌ مِنِّی یُرِیُبنی ما رابَها ) ( بحار الانوار ، 1404 ، 21 /279 )نیز آمده : ( قال صلی الله علیه و آله فاطمة بَضعة منی و هی روحی التی بین جنبی یسوؤنی ما ساءها و یسرنی ما سرها ) ( همان ، 27 / 62 )و نیز آمده : ( قال صلی الله علیه و آله فاطمة بضعة منی یؤذینی ما یؤذیها ) ( همان ، 23 /234 )و نیز آمده : (... و أنت بضعة منی و روحی التی بین جنبی ) ( همان ، 28 / 76 )و گاهی هم این روایت را بدون ذکر ادامه نقل کرده اند . مثلا در وسائل الشیعة آمده است که ( قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی‏ ) ( وسائل الشیعة ، 1409 ، 20 / 67 )سوالی که مطرح است این است که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به چه مناسبتی این کلام نورانی را فرموده اند . و به اصطلاحات سبب صدور حدیث چیست ؟ در کتب روائی شیعه سببهای مختلفی برای آن ذکر شده است که در چگونگی جمع بین آنها می توان گفت که این حدیث ، بارها و بارها از طرف آن حضرت در مناسبتهای متعدد بیان شده است . برخی از این سببها از این قرارند:
1.روزی حضرت علی علیه السلام بر حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد شد در حالی که به شدت ناراحت بود . حضرت فاطمه سلام الله علیها از ایشان سوال کرد : این ناراحتی چیست ؟! آن حضرت گفتند : حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از مسئله ای از ما سوال کردند و ما برای آن جوابی نداشتیم . حضرت زهرا سلام الله علیها پرسیدند : آن مسئله چیست ؟ حضرت جواب دادند که : حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از ( مرأة ) از ما سوال کردند که چیست ؟ ما گفتیم آن ( عورة )(1) است ( یعنی آنچه که مایه ی حیاء است) سپس پرسیدند: زن در چه زمانی به پروردگارش نزدیکتر است ؟ ما جواب آن را نمی دانستیم .حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند : به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برگرد و به او اعلام کن نزدیکترین حالتی که یک زن به پروردگارش دارد زمانی است که در خانه اش بماند (بدون ضرورت از خانه خارج نشود) . حضرت علی علیه السلام با سرعت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و جواب را به آن حضرت گفت . آن حضرت فرمودند :ای علی این جواب از خودت نیست . امیر المؤمنین علیه السلام به ایشان گفتند که حضرت فاطمه سلام الله علیها جواب را به او گفته است .حضرت پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند : راست گفته است چرا که فاطمه پاره ی تن من است(2). ( مستدرک الوسائل ، 1408 ، 14 /182 )این سبب صدور طی سه روایت دیگر با اندکی تفاوت در مستدرک الوسائل جلد 14 صفحه ی 182 و نیز در وسائل الشیعة جلد 20 صفحه ی 67 آمده است .
2.امام محمد باقر علیه السلام فرمودند ؛ روزی شخص نابینائی از حضرت فاطمه سلام الله علیها اجازه ورود خواست . آن حضرت حجاب خود را پوشید . حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از او پرسیدند: چرا حجاب خود را پوشیدی در حالی که او تو را نمی بیند ؟ آن حضرت گفتند: یا رسول الله اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم در حالی که او بو را استشمام می کند . حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی . (3)( مستدرک الوسائل ، 1408 ، 14 /289 )این روایت در کتاب دعائم الاسلام نیز به همین صورت از امام محمد باقر علیه السلام و نیز از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است . ( دعائم الاسلام ، 1385 ، 2 /214-215 )
3.ابن عباس می گوید :وقتی از حجة الوداع برگشتیم با رسول الله صلی الله علیه و آله در مسجدشان نشسته بودیم . ایشان فرمودند :آیا می دانید چه چیزی می خواهم برایتان بگویم ؟ گفتند : خدا و رسولش بهتر می دانند . ایشان فرمودند: خداوند بر اهل دین منت گذارد چون با من آنها را هدایت کرد و من بر اهل دین منت می گذارم چون آنها را با علی بن ابی طالب علیهما السلام ، پسر عمویم و پدر ذریّه ام ، هدایت کردم . آگاه باشد هر کس هدایت آنها را بپذیرت نجات خواهد یافت و هر کس از آنها تخلف کند گمراه و تباه می شود . ای مردم خدا را خدا را در مورد عترت من و اهل بیت من . چرا که فاطمه پاره تن من است و دو فرزندش دو بازوی من هستند و من و شوهرش مثل نور هستیم . خدایا به کسی که به آنها رحم می کند ، رحم کن و و نبخش کسی را که به آنها ظلم می کند . سپس چشمانش اشکبار شد . (4)( بحار الانوار ، 1404 ، 23 /143 )
4.جابر بن عبد الله انصاری می گوید : روزی حضرت فاطمه سلام الله علیها بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد در حالی که آن حضرت در سکرات موت بود . آن حضرت خود را بر پیامبر صلی الله علیه و آله انداخت و پیوسته گریه می کرد . حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به هوش آمدند . سپس گفتند : ای دختر عزیزم تو بعد از من مظلوم هستی و تو را بعد از من به ضعف می کشانند . پس هر کس تو را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس تو را به خشم در آورد مرا خشمگین کرده ... چرا که تو از منی و من از تو و تو پاره تن من و روحم هستی ... (5)( همان ، 28 / 76 )
5.حضرت علی علیه السلام وقتی داشتند امتیازات خود را بر سایر اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله برای مکحول بیان
می کردند ، گفتند : هفدهم اینکه خداوند متعال فاطمه سلام الله علیها را به همسری من در آورد در حالی که ابو بکر و عمر او را از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله خواستگاری کرده بودند . پس خداوند او را در بالای آسمانهای هفتگانه به ازدواج من در آورد . سپس حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : بر تو مبارک باشد . خداوند فاطمه سرور زنان اهل بهشت را به ازدواج تو در آورده است . او پاره ی تن من است . من گفتم یا رسول الله آیا من از شما نیستم . ایشان فرمودند چرا که نیستی ؟! ای علی .تو هم از منی و من هم از توام و من نسبت به تو مثل دست راستم نسبت به دست چپم هستم . من از تو در دنیا و آخرت بی نیاز نیستم .(6) ( همان ، 31 / 435 )در کتب روائی شیعه سبب صدور دیگری که نشانی از صحت آن و یا پذیرش آن از طرف دانشمندان شیعه در آن باشد وجود ندارد الا اینکه در برخی از این کتب که قدیمی ترین آنها ( امالی ) و ( علل الشرایع ) شیخ صدوق می باشد سبب صدور عجیب دیگری نیز نقل شده است. و آن اینکه ( حضرت علی علیه السلام خواست تا با دختر ابوجهل ازدواج کند و او را به همسری دوم خود برگزیند . رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر از حضرت علی علیه السلام به مردم شکایت کرد و گفت : علی می خواهد با دختر دشمن خدا ازدواج کند و او را بر دختر نبی خدا هَوو کند . بدانید فاطمه پاره ی تن من است هر کس او را اذیت کن مرا اذیت کرده و هر کس او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است ... ) (7) ،نقل این روایت در کتب شیعه به دو صورت می باشد :
الف) برخی این داستان را دروغ شمرده و آن را تهمتی ناروا از طرف اهل تسنن به حضرت علی علیه السلام دانسته اند . ازآن جمله می توان به نقل شیخ صدوق در ( الامالی ) اشاره کرد . او می گوید : علقمه پس از آنکه ازحضرت امام صادق علیه السلام درمورد اینکه چه کسی شهادتش در دادگاه مورد قبول است سوال می کند ؛ به آن حضرت عرض می کند که مردم (اهل سنت) به ما نسبتهای ناروائی می زنند . آن حضرت برای دلگرمی علقمه نمونه هائی از تهمت هائی که به انبیاء زده شده را بیان می کنند و سپس نمونه هائی از تهمت هائی که از طرف مشرکان به حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله زده شده را بیان می کنند و در ادامه به تهمتی که به حضرت علی علیه السلام از طرف اهل سنت زده شده اشاره می کنند و داستان فوق را بیان می کنند . (8)( الامالی ، 1362 /102 - 105)شیخ صدوق در کتاب ( علل الشرایع ) خود این داستان را به گونه ای دیگر نقل می کند . او می گوید : ( شخصی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و از مسئله ای سوال کرد . او پرسید : آیا می شود در هنگام تشییع جنازه ، آتشی را همراه جنازه کرد و یا از مجمر و یا قندیل و هرچیزی که با آن اطراف را روشن می کنند استفاده کرد ؟آن مرد می گوید در این هنگام رنگ امام از این سوال تغییر کرد و راست نشست ( گوئی اینکه این سوال خاطره ای تلخ را برای آن حضرت زنده کرد). سپس فرمود : یکی از بدترین مردمان روزگار ، نزد حضرت فاطمه سلام الله علیها آمد و گفت : آیا نمی دانی که علی علیه السلام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است . آن حضرت گقت : حقیقت را می گوئی ؟! آن مرد سه بار گفت که حقیقت را می گوید. آن حضرت بسیار ناراحت شد و با شدت ناراحتی به خانه ی پدرش رفت . حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از ماجرا مطلع شدند و با حضرت فاطمه سلام الله علیها به نزد حضرت علی علیه السلام که در مسجد مشغول عبادت بود رفتند . حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت علی علیه السلام خواست تا ابو بکر و عمر و طلحة را حاضر کند . سپس در حضور آنها فرمود : ای علی آیا نمی دانی که فاطمه پاره ی تن من است . هر کس او را اذیت کن مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است . و هر کس او را بعد از مرگم اذیت کند مثل کسی است که او را در زمان حیاتم اذیت کرده و هر کس او را در زمان حیاتم اذیت کند مثل کسی است که او را بعد از مرگم اذیت کرده باشد ؟! حضرت علی علیه السلام گفت بله می دانم یا رسول الله . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : چه چیزی باعث آن کار تو شد؟( خواستگاری از دختر ابو جهل ) حضرت علی علیه السلام پاسخ داد ؟ به همان خدائی که شما را به حق و حقیت بعنوان نبی مبعوث کرده سوگند ، آنچه که به گوش فاطمه سلام الله علیها رسیده از من سر نزده است . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : راست می گوئی راست می گوئی . در این هنگام حضرت فاطمه سلام الله علیها بسیار خوشحال شد و لبخند زد به گونه ای که دندانهای او نمایان شد .) (9)در ادامه ی حدیث ماجرای عیادت عمر و ابوبکر از حضرت فاطمه سلام الله علیها نقل شده و اینکه ایشان اجازه ملاقات ندادند و پس از آنکه با وساطت حضرت علی علیه السلام به آنها اجازه ورود دادند ، با آنها صحبت نکردند تا اینکه با اصرار آنها لب به سخن گشودند و ماجرای تهمت خواستگاری کردن حضرت علی از دختر ابو جهل را به یاد آنها آوردند و از آن دو اقرار گرفتند که پدر بزرگوارش در آن شب فرموده بود : فاطمة بضعة منی و انا منها من آذاها فقد آذانی . و آن دو شهادت به این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله دادند . سپس حضرت فاطمه سلام الله علیها خدا را و حاضران را گواه گرفتند که آن دو ، او را در زمان زندگی و هنگام وفات اذیت کرده اند .( علل الشرایع ، بی تا ، 1 /185 ) .چنانچه ملاحظه کردید این سبب صدور حدیث در کلام شیخ صدوق به گونه ای بیان شده که به عنوان یک دروغ بزرگ و یک تهمت نا روا به حضرت علی علیه السلام می باشد و ایشان هرگز از آن به عنوان یک سبب صدور قابل قبول یاد نکرده اند .در کتاب ( تنزیه الانبیاء ) سید مرتضی نیز پس از نقل داستان ساختگی خواستگاری کردن حضرت علی علیه السلام از دختر ابوجهل ، صراحتا اعلام می کند که این روایت جعلی و باطل است و نزد اهل روایت مورد قبول نیست ( تنزیه الانبیاء ،1250 /167)
ب) شیوه دومی که در نقل این سبب صدور در کتب روائی شیعه به چشم می خورد این است که بدون اشاره به ساختگی بودن آن ، از آن برای اثبات عصمت حضرت زهراء استفاده شده است .
علامه مجلسی آن را از صحیح ترمزی که از منابع مهم اهل سنت است نقل کرده ( بحار الانوار ، 1404 ، 29 /337) و ضمن بیان اینکه این داستان از مشترکات بین مسلمین نیست (10) ، با استدلال به همین روایت اقدام به اثبات عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها می کند . او در حقیقت از راه جدل و با استفاده از آنچه که مورد قبول اهل سنت است موضع آنها در رابطه ی معصوم نبودن آن حضرت را به نقد کشیده است . و این هرگز به معنای این نیست که علامه مجلسی صحت داستان فوق را قبول دارد. نشانه آن هم این است که داستان فوق را از منابع آنها و با سند آنها نقل می کند و بسیار واضح است که سلسله سندی که همگی آنها یا بخشی از آنها شیعه نباشند ، مورد قبول حدیث شناسان شیعه نیست .اما در کتب روائی اهل سنت اکثر قریب به اتفاق آنها فقط یک سبب صدور برای این حدیث شریف نبوی ذکر کرده اند و آن همین داستان خواستگاری کردن حضرت علی علیه السلام از دختر ابوجهل یا دختر است . در صحیح بخاری باب ( ذبّ الرجل الرجل عن ابنته فی الغیرة و الإنصاف ) می نوسید : ( ابن مَخرَمَة می گوید : از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله شنیدم که در بالای منبر می گفت : بنی هشام بن مغیرة(11) از من اجازه خواسته اند تا دخترشان را به ازدواج علی بن ابی طالب در آورند . من به آنها اجازه ندادم و باز به آنها اجازه ندادم و باز به آنها اجازه ندادم . تا اینکه علی خواست دختر مرا طلاق دهد و با دختر آنها ازدواج کند . فاطمه پاره ی تن من است هر کسی او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است ) (12) ( صحیح بخاری ، بی تا ، 17 /361 )این روایت با همین عبارت در سنن ابی داود در باب ( ما یکره ان یجمع بینهن من النساء ) و نیز سنن ابن ماجه ( باب الغیرة ) و نیز سنن ترمزی باب ( فضل فاطمة بنت محمد صلی الله علیهما وسلّم ) و نیز در صحیح ابن حبان باب ( ذکر زجر المصطفی صلی الله علیه وسلم ان ینکح علیّ علی فطمة ابنته ) و نیز صحیح مسلم باب ( فضائل فاطمة بنت النبی علیها الصلوة و السلام ) و مسند احمد باب ( حدیث المسور بن مخرمة ) ذکر شده است .
البته در مسند احمد باب ( حدیث المسور بن مخرمة ) و صحیح بخاری باب ( ذکر اصهار النبی صلی الله علیه و آله منهم ابو العاص بن الربیع ) از همان راوی یعنی ( المسور بن مخرمة )آمده که خود حضرت فاطمه سلام الله علیها وقتی موضوع خواستگاری را فهمید نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و شکایت کرد . آن حضرت بر فراز منبر رفت و حدیث مزبور را فرمود .(13) امام فخر رازی از مفسران بزرگ اهل تسنن می گوید: خود علی علیه السلام از پیامبر اجازه خواست که آن حضرت ناراحت شد و فرمود : فاطمة بضعة منی ...(14) ( مفاتیح الغیب ، 1420، 32/327) و در تفسیر ثعلبی نقل شده که آنهائی که اجازه خواستند ، بنی مخزوم بودند ( الکشف و البیان عن تفسیر القرآن ، 1422، 10/316 )به هر حال این سبب صدور با اختلافی که در شخص یا اشخاصی که از حضرت پیامبر اجازه خواستدند دارد ، لکن نزد اهل تسنن مورد پذیرش واقع شده ودر بسیار از کتب روائی و غیر روائی خود آن را ذکر کرده اند و تقریبا می توان گفت هیچ سبب دیگری را بیان نکرده اند البته برخی از منابع آنها (15)، مضمون سبب صدور اولی که از منابع شیعه نقل کردیم را با اندکی تفاوت نقل کرده اند که در مقابل آن کتبی که موضوع خواستگاری را مطرح کرده اصلا به حساب نمی آید . چنانچه ملاحظه کردید آنچه را که شیخ عبد الرحمن بن سعد الشثری در کتاب سوال و جواب خود مطرح کرده بود بی اساس و کذب محض بود . و آن سبب صدوری که خود بر جعلی بودن آن اذعان داشت را فقط علماء و محدثین اهل سنت نقل کرده و آن را پذیرفته اند . من اکنون به خود این اجازه را می دهم که کلام او را به خودش باز گردان و بگویم : آیا شیخ عبد الرحمن حیاء نمی کند و از خدا نمی ترسد که بدون مطالعه و بررسی این همه اتهام به شیعه و علمای آن می زند ؟!به نظر من کسی که این داستان را ساخته است چه خود المسور بن مخرمة باشد یا اینکه دیگری به نام او جعل کرده باشد ، خواسته تا این طور وانمود نماید که یکی از مصادیق کسانی که حضرت فاطمه سلام الله علیها را اذیت کرده حضرت علی علیه السلام است تا با این کارش قضیه ی ناراحتی آن حضرت از ابوبکر و عمر هنگام وفاتشان را مخفی کند . یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ( الصفّ/8)

پی نوشت ها :
 

1.العورة: النساء. و منه‏الحدیث" المرأة عی و عورة" جعلها نفسها عورة لأنها إذا ظهرت یستحی منها كما یستحی من العورة إذا ظهرت‏ ( مجمع البحرین ،1375، 3 /146 )
2.وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص دَخَلَ عَلَیْهَا عَلِیٌّ ع وَ بِهِ كَآبَةٌ شَدِیدَةٌ فَقَالَتْ مَا هَذِهِ الْكَآبَةُ فَقالَ سَأَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ لَمْ یَكُنْ عِنْدَنَا جَوَابٌ لَهَا فَقَالَتْ وَ مَا الْمَسْأَلَةُ قَالَ سَأَلَنَا عَنِ الْمَرْأَةِ مَا هِیَ قُلْنَا عَوْرَةٌ قَالَ فَمَتَى تَكُونُ أَدْنَى مِنْ رَبِّهَا فَلَمْ نَدَرِ قَالَتِ ارْجِعْ إِلَیْهِ فَأَعْلِمْهُ أَنَّ أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا فَانْطَلَقَ فَأَخْبَرَ النَّبِیَّ ص فَقَالَ مَا ذَا مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ یَا عَلِیُّ فَأَخْبَرَهُ أَنَّ فَاطِمَةَ ع أَخْبَرَتْهُ فَقَالَ صَدَقَتْ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی
3.أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِی مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص اسْتَأْذَنَ عَلَیْهَا أَعْمَى فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ص لِمَ حَجَبْتِهِ وَ هُوَ لَا یَرَاكِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ لَمْ یَكُنْ یَرَانِی فَأَنَا أَرَاهُ وَ هُوَ یَشَمُّ الرِّیحَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّی
4.یل، (الفضائل لابن شاذان‏) فض، (كتاب الروضة) بالإسناد یرفعه إلى ابن عباس أنه قال لما رجعنا من حجة الوداع جلسنا مع رسول الله ص فی مسجده فقال أ تدرون ما أقول لكم قالوا الله و رسوله أعلم قال اعلموا أن الله عز و جل من على أهل الدین إذ هداهم بی و أنا أمن على أهل الدین إذ أهدیهم بعلی بن أبی طالب ابن عمی و أبی ذریتی ألا و من اهتدى بهم نجا و من تخلف عنهم ضل و غوى أیها الناس الله الله فی عترتی و أهل بیتی فإن فاطمة بضعة منی و ولدیها عضدای و أنا و بعلها كالضوء اللهم ارحم من رحمهم و لا تغفر لمن ظلمهم ثم دمعت عیناه
5.كشف، (كشف الغمة) روى جابر بن عبد الله الأنصاری قال دخلت فاطمة ع على رسول الله ص و هو فی سكرات الموت فانكبت علیه تبكی ففتح عینه و أفاق ثم قال یا بنیة أنت المظلومة بعدی و أنت المستضعفة بعدی فمن آذاك فقد آذانی و من غاظك فقد غاظنی و من سرك فقد سرنی و من برك فقد برنی و من جفاك فقد جفانی و من وصلك فقد وصلنی و من قطعك فقد قطعنی و من أنصفك فقد أنصفنی و من ظلمك فقد ظلمنی لأنك منی و أنا منك و أنت بضعة منی و روحی التی بین جنبی ثم قال ع إلى الله أشكو ظالمیك من أمتی ثم دخل الحسن و الحسین ع فانكبا على رسول الله ص و هما یبكیان و یقولان أنفسنا لنفسك الفداء یا رسول الله فذهب علی ع لینحیهما عنه فرفع رأسه إلیه ثم قال دعهما یا أخی یشمانی و أشمهما و یتزودان منی و أتزود منهما فإنهما مقتولان بعدی ظلما و عدوانا فلعنة الله على من یقتلهما ثم قال یا علی أنت المظلوم بعدی و أنا خصم لمن أنت خصمه ی
6.و أمّا السابعة عشرة فإنّ اللّه عزّ و جلّ زوّجنی فاطمة و قد كان خطبها أبو بكر و عمر فزوّجنی اللّه من فوق سبع سماواته، فقال رسول اللّه صلّى اللّه علیه
و آله هنیئا لك یا علی، فإنّ اللّه عزّ و جلّ قد زوّجك فاطمة سیّدة نساء أهل الجنّة، و هی بضعة منّی. فقلت یا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله أ و لست منك. قال بلى یا علی، و أنت منّی و أنا منك كیمینی من شمالی، لا أستغنی عنك فی الدنیا و الآخرة.
7.أنه علیه السلام أراد أن یتزوج ابنة أبی جهل على فاطمة ع و أن رسول الله شكاه على المنبر إلى المسلمین فقال إن علیا ع یرید أن یتزوج ابنة عدو الله على ابنة نبی الله ألا إن فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی و من سرها فقد سرنی و من غاظها فقد غاظنی ( الامالی ، 1362 /104 )
8.حدثنا أبی ره قال حدثنا علی بن محمد بن قتیبة عن حمدان بن سلیمان عن نوح بن شعیب عن محمد بن إسماعیل عن صالح عن علقمة قال قال الصادق جعفر بن محمد ع و قد قلت له یا ابن رسول الله أخبرنی عمن تقبل شهادته و من لا تقبل فقال یا علقمة كل من كان على فطرة الإسلام جازت شهادته قال فقلت له تقبل شهادة مقترف للذنوب فقال یا علقمة لو لم تقبل شهادة المقترفین للذنوب لما قبلت إلا شهادات الأنبیاء و الأوصیاء لأنهم هم المعصومون دون سائر الخلق فمن لم تره بعینك یرتكب ذنبا أو لم یشهد علیه بذلك شاهدان فهو من أهل العدالة و الستر و شهادته مقبولة و إن كان فی نفسه مذنبا و من اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایة الله عز و جل داخل فی ولایة الشیطان و لقد حدثنی أبی عن أبیه عن آبائه ع أن رسول الله ص قال من اغتاب مؤمنا بما فیه لم یجمع الله بینهما فی الجنة أبدا و من اغتاب مؤمنا بما لیس فیه انقطعت العصمة بینهما و كان المغتاب فی النار خالدا فیها و بئس المصیر قال علقمة فقلت للصادق ع یا ابن رسول الله إن الناس ینسبوننا إلى عظائم الأمور و قد ضاقت بذلك صدورنا فقال ع یا علقمة إن رضا الناس لا یملك و ألسنتهم لا تضبط و كیف تسلمون مما لم یسلم منه أنبیاء الله و رسله و حجج الله ع أ لم ینسبوا یوسف ع إلى أنه هم بالزنا أ لم ینسبوا أیوب ع إلى أنه ابتلی بذنوبه أ لم ینسبوا داود إلى أنه تبع الطیر حتى نظر إلى امرأة أوریا فهویها و أنه قدم زوجها أمام التابوت حتى قتل ثم تزوج بها أ لم ینسبوا موسى إلى أنه عنین و آذوه حتى برأه الله مما قالوا و كان عند الله وجیها أ لم ینسبوا جمیع أنبیاء الله إلى أنهم سحرة طلبة الدنیا أ لم ینسبوا مریم بنت عمران ع إلى أنها حملت بعیسى من رجل نجار اسمه یوسف أ لم ینسبوا نبینا محمد ص إلى أنه شاعر مجنون أ لم ینسبوه إلى أنه هوی امرأة زید بن حارثة فلم یزل بها حتى استخلصها لنفسه أ لم ینسبوه یوم بدر إلى أنه أخذ لنفسه من المغنم قطیفة حمراء حتى أظهره الله عز و جل على القطیفة و برأ نبیه ص من الخیانة و أنزل بذلك فی كتابه وَ ما كانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ أ لم ینسبوه إلى أنه ص ینطق عن الهوى فی ابن عمه علی ع حتى كذبهم الله عز و جل فقال سبحانه وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏ أ لم ینسبوه إلى الكذب فی قوله إنه رسول من الله علیهم حتى أنزل الله عز و جل علیه وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا و لقد قال یوما عرج بی البارحة إلى السماء فقیل و الله ما فارق فراشه طول لیلته و ما قالوا فی الأوصیاء أكثر من ذلك أ لم ینسبوا سید الأوصیاء ع إلى أنه كان یطلب الدنیا و الملك و أنه كان یؤثر الفتنة على السكون و أنه یسفك دماء المسلمین بغیر حلها و أنه لو كان فیه خیر ما أمر خالد بن الولید بضرب عنقه أ لم ینسبوه إلى أنه ع أراد أن یتزوج ابنة أبی جهل على فاطمة ع و أن رسول الله شكاه على المنبر إلى المسلمین فقال إن علیا ع یرید أن یتزوج ابنة عدو الله على ابنة نبی الله ألا إن فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی و من سرها فقد سرنی و من غاظها فقد غاظنی ثم قال الصادق ع یا علقمة ما أعجب أقاویل الناس فی علی ع كم بین من یقول إنه رب معبود و بین من یقول إنه عبد عاص للمعبود و لقد كان قول من ینسبه إلى العصیان أهون علیه من قول من ینسبه إلى الربوبیة یا علقمة أ لم یقولوا الله (لله‏) عز و جل أنه ثالث ثلاثة أ لم یشبهوه بخلقه أ لم یقولوا إنه الدهر أ لم یقولوا إنه الفلك أ لم یقولوا إنه جسم أ لم یقولوا إنه صورة تعالى الله عن ذلك علوا كبیرا یا علقمة إن الألسنة التی تتناول ذات الله تعالى ذكره بما لا یلیق بذاته كیف تحبس عن تناولكم بما تكرهونه فاستعینوا بالله و اصبروا إن الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین فإن بنی إسرائیل قالوا لموسى ع أوذینا من قبل أن تأتینا و من بعد ما جئتنا فقال الله عز و جل قل لهم یا موسى عسى ربكم أن یهلك عدوكم و یستخلفكم فی الأرض فینظر كیف تعملون
9.حدثنا علی بن أحمد قال حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن یحیى عن عمرو بن أبی المقدام و زیاد بن عبد الله قالا أتى رجل أبا عبد الله ع فقال له یرحمك الله هل تشیع الجنازة بنار و یمشى معها بمجمرة أو قندیل أو غیر ذلك مما یضاء به قال فتغیر لون أبی عبد الله ع من ذلك و استوى جالسا ثم قال إنه جاء شقی من الأشقیاء إلى فاطمة بنت رسول الله ص فقال لها أ ما علمت أن علیا قد خطب بنت أبی جهل فقالت حقا ما تقول فقال حقا ما أقول ثلاث مرات فدخلها من الغیرة ما لا تملك نفسها و ذلك أن الله تبارك و تعالى كتب على النساء غیرة و كتب على الرجال جهادا و جعل للمحتسبة الصابرة منهن من الأجر ما جعل للمرابط المهاجر فی سبیل الله قال فاشتد غم فاطمة من ذلك و بقیت متفكرة هی حتى أمست و جاء اللیل حملت الحسن على عاتقها الأیمن و الحسین على عاتقها الأیسر و أخذت بید أم كلثوم الیسرى بیدها الیمنى ثم تحولت إلى حجرة أبیها فجاء علی فدخل حجرته فلم یر فاطمة فاشتد لذلك غمه و عظم علیه و لم یعلم القصة ما هی فاستحى أن یدعوها من منزل أبیها فخرج إلى المسجد یصلی فیه ما شاء الله ثم جمع شیئا من كثیب المسجد و اتكأ علیه فلما رأى النبی ص ما بفاطمة من الحزن أفاض علیها من الماء ثم لبس ثوبه و دخل المسجد فلم یزل یصلی بین راكع و ساجد و كلما صلى ركعتین دعا الله أن یذهب ما بفاطمة من الحزن و الغم و ذلك أنه خرج من عندها و هی تتقلب و تتنفس الصعداء فلما رآها النبی ص أنها لا یهنیها النوم و لیس لها قرار قال لها قومی یا بنیة فقامت فحمل النبی ص الحسن و حملت فاطمة الحسین و أخذت بید أم كلثوم فانتهى إلى علی ع و هو نائم فوضع النبی ص رجله على رجل علی فغمزه و قال قم یا أبا تراب فكم ساكن أزعجته ادع لی أبا بكر من داره و عمر من مجلسه و طلحة فخرج علی فاستخرجهما من منزلهما و اجتمعوا عند رسول الله ص فقال رسول الله ص یا علی أ ما علمت أن فاطمة بضعة منی و أنا منها فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذى الله و من آذاها بعد موتی كان كمن آذاها فی حیاتی و من آذاها فی حیاتی كان كمن آذاها بعد موتی قال فقال علی بلى یا رسول الله قال فما دعاك إلى ما صنعت فقال علی و الذی بعثك بالحق نبیا ما كان منی مما بلغها شی‏ء و لا حدثت بها نفسی فقال النبی صدقت و صدقت ففرحت فاطمة ع بذلك و تبسمت حتى رئی ثغرها فقال أحدهما لصاحبه إنه لعجب لحینه ما دعاه إلى ما دعانا هذه الساعة قال ثم أخذ النبی ص بید علی فشبك أصابعه بأصابعه فحمل النبی ص الحسن و حمل الحسین علی و حملت فاطمة أم كلثوم و أدخلهم النبی بیتهم و وضع علیهم قطیفة و استودعهم الله ثم خرج و صلى بقیة اللیل فلما مرضت فاطمة مرضها الذی ماتت فیه أتیاها عائدین و استأذنا علیها فأبت أن تأذن لهما فلما رأى ذلك أبو بكر أعطى الله عهدا أن لا یظله سقف بیت حتى یدخل على فاطمة و یتراضاها فبات لیلة فی البقیع ما یظله شی‏ء ثم إن عمر أتى علیا ع فقال له إن أبا بكر شیخ رقیق القلب و قد كان مع رسول الله ص فی الغار فله صحبة و قد أتیناها غیر هذه المرة مرارا نرید الإذن علیها و هی تأبى أن تأذن لنا حتى ندخل علیها فنتراضى فإن رأیت أن تستأذن لنا علیها فافعل قال نعم فدخل علی على فاطمة ع فقال یا بنت رسول الله ص قد كان من هذین الرجلین ما قد رأیت و قد تردد مرارا كثیرة و رددتهما و لم تأذنی لهما و قد سألانی أن أستأذن لهما علیك فقالت و الله لا آذن لهما و لا أكلمهما كلمة من رأسی حتى ألقى أبی فأشكوهما إلیه بما صنعاه و ارتكباه منی فقال علی ع فإنی ضمنت لهما ذلك قالت إن كنت قد ضمنت لهما شیئا فالبیت بیتك و النساء تتبع الرجال لا أخالف علیك بشی‏ء فأذن لمن أحببت فخرج علی ع فأذن لهما فلما وقع بصرهما على فاطمة ع سلما علیها فلم ترد علیهما و حولت وجهها عنهما فتحولا و استقبلا وجهها حتى فعلت مرارا و قالت یا علی جاف الثوب و قالت لنسوة حولها حولن وجهی فلما حولن وجهها حولا إلیها فقال أبو بكر یا بنت رسول الله إنما أتیناك ابتغاء مرضاتك و اجتناب سخطك نسألك أن تغفری لنا و تصفحی عما كان منا إلیك قالت لا أكلمكما من رأسی كلمة واحدة أبدا حتى ألقى أبی و أشكوكما إلیه و أشكو صنیعكما و فعالكما و ما ارتكبتما منی قالا إنا جئنا معتذرین مبتغین مرضاتك فاغفری و اصفحی عنا و لا تؤاخذینا بما كان منا فالتفتت إلى علی ع و قالت إنی لا أكلمهما من رأسی كلمة حتى أسألهما عن شی‏ء سمعاه من رسول الله فإن صدقانی رأیت رأیی قالا اللهم ذلك لها و إنا لا نقول إلا حقا و لا نشهد إلا صدقا فقالت أنشدكما الله أ تذكران أن رسول الله ص استخرجكما فی جوف اللیل لشی‏ء كان حدث من أمر علی فقالا اللهم نعم فقالت أنشدكما بالله هل سمعتما النبی ص یقول فاطمة بضعة منی و أنا منها من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذى الله و من آذاها بعد موتی فكان كمن آذاها فی حیاتی و من آذاها فی حیاتی كان كمن آذاها بعد موتی قالا اللهم نعم قالت الحمد لله ثم قالت اللهم إنی أشهدك فاشهدوا یا من حضرنی أنهما قد آذیانی فی حیاتی و عند موتی و الله لا أكلمكما من رأسی كلمة حتى ألقى ربی فأشكوكما بما صنعتما بی و ارتكبتما منی فدعا أبو بكر بالویل و الثبور و قال لیت أمی لم تلدنی فقال عمر عجبا للناس كیف ولوك أمورهم و أنت شیخ قد خرفت تجزع لغضب امرأة و تفرح برضاها و ما لمن أغضب امرأة و قاما و خرجا قال فلما نعی إلى فاطمة نفسها أرسلت إلى أم أیمن و كانت أوثق نسائها عندها و فی نفسها فقالت لها یا أم أیمن إن نفسی نعیت إلی فادعی لی علیا فدعته لها فلما دخل علیها قالت له یا ابن العم أرید أن أوصیك بأشیاء فاحفظها علی فقال لها قولی ما أحببت قالت له تزوج فلانة تكون لولدی مربیة من بعدی مثلی و اعمل نعشا رأیت الملائكة قد صورته لی فقال لها علی أرینی كیف صورته فأرته ذلك كما وصفت له و كما أمرت به ثم قالت فإذا أنا قضیت نحبی فأخرجنی من ساعتك أی ساعة كانت من لیل أو نهار و لا یحضرن من أعداء الله و أعداء رسوله للصلاة علی أحد قال علی ع أفعل فلما قضت نحبها ص و هم فی ذلك فی جوف اللیل أخذ علی فی جهازها من ساعته كما أوصته فلما فرغ من جهازها أخرج على الجنازة و أشعل النار فی جرید النخل و مشى مع الجنازة بالنار حتى صلى علیها و دفنها لیلا فلما أصبح أبو بكر و عمر عاودا عائدین لفاطمة فلقیا رجلا من قریش فقالا له من أین أقبلت قال عزیت علیا بفاطمة قالا و قد ماتت قال نعم و دفنت فی جوف اللیل فجزعا جزعا شدیدا ثم أقبلا إلى علی ع فلقیاه و قالا له و الله ما تركت شیئا من غوائلنا و مساءتنا و ما هذا إلا من شی‏ء فی صدرك علینا هل هذا إلا كما غسلت رسول الله ص دوننا و لم تدخلنا معك و كما علمت ابنك أن یصیح بأبی بكر أن أنزل عن منبر أبی فقال لهما علی ع أ تصدقانی إن حلفت لكما قال نعم فحلف فأدخلهما على المسجد فقال إن رسول الله ص لقد أوصانی و تقدم إلی أنه لا یطلع على عورته أحد إلا ابن عمه فكنت أغسله و الملائكة تقلبه و الفضل بن العباس یناولنی الماء و هو مربوط العینین بالخرفة و لقد أردت أنزع القمیص فصاح بی صائح من البیت سمعت الصوت و لم أر الصورة لا تنزع قمیص رسول الله و لقد سمعت الصوت یكرره علی فأدخلت یدی من بین القمیص فغسلته ثم قدم إلی الكفن فكفنته ثم نزعت القمیص بعد ما كفنته و أما الحسن ابنی فقد تعلمان و یعلم أهل المدینة أنه یتخطى الصفوف حتى یأتی النبی ص و هو ساجد فیركب ظهره فیقوم النبی ص و یده على ظهر الحسن و الأخرى على ركبته حتى یتم الصلاة قالا نعم قد علمنا ذلك ثم قال تعلمان و یعلم أهل المدینة أن الحسن كان یسعى إلى النبی و یركب على رقبته و یدلی الحسن رجلیه على صدر النبی ص حتى یرى بریق خلخالیه من أقصى المسجد و النبی ص یخطب و لا یزال على رقبته حتى یفرغ النبی ص من خطبته و الحسن على رقبته فلما رأى الصبی على منبر أبیه غیره شق علیه ذلك و الله ما أمرته بذلك و لا فعله عن أمری و أما فاطمة فهی المرأة التی استأذنت لكما علیها فقد رأیتما ما كان من كلامها لكما و الله لقد أوصتنی أن لا تحضرا جنازتها و لا الصلاة علیها و ما كنت الذی أخالف أمرها و وصیتها إلی فیكما و قال عمر دع عنك هذه الهمهمة أنا أمضی إلى المقابر فأنبشها حتى أصلی علیها فقال له علی ع و الله لو ذهبت تروم من ذلك شیئا و علمت أنك لا تصل إلى ذلك حتى یندر عنك الذی فیه عیناك فإنی كنت لا أعاملك إلا بالسیف قبل أن تصل إلى شی‏ء من ذلك فوقع بین علی و عمر كلام حتى تلاحیا و استبا و اجتمع المهاجرون و الأنصار فقالوا و الله ما نرضى بهذا أن یقال فی ابن عم رسول الله ص و أخیه و وصیه و كادت أن تقع فتنة فتفرقا
10.قال المجلسی : ان کثیرا من الاخبار الشالفة المتضمنة لانکاره صلی الله علیه و آله علی بینی هاشم فی ان ینکحوا ابنتهم علی بن ابی طالب علیه السلام او انکاح بنت ابی جهل لیس من المشترکات بین المسلمین ( بحار الانوار ، 1404 ، 29 / 338 )
11.ظاهرا مراد از بنی هشام بن مغیرة ، اقوام دختر ابوجهل می باشد . چنانچه شیخ سلیمان بن صالح الخراشی در کتاب ( ابن تیمیة لم یکن ناصبیّا ) در الموضع الرابع بنو مغیرة را از اقوام بنت ابی جهل دانسته است .( ابن تیمیة لم یکن ناصبیا ، بی تا ، 1 / 51)
12.حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ حَدَّثَنَا اللَّیْثُ عَنْ ابْنِ أَبِی مُلَیْكَةَ عَنْ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ إِنَّ بَنِی هِشَامِ بْنِ الْمُغِیرَةِ اسْتَأْذَنُوا فِی أَنْ یُنْكِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَلَا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ إِلَّا أَنْ یُرِیدَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْكِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی مَا أَرَابَهَا وَیُؤْذِینِی مَا آذَاهَا هَكَذَا قَالَ
13.حَدَّثَنَا أَبُو الْیَمَانِ أَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ حَدَّثَنِى عَلِىُّ بْنُ حُسَیْنٍ أَنَّ الْمِسْوَرَ بْنَ مَخْرَمَةَ قَالَ إِنَّ عَلِیًّا خَطَبَ بِنْتَ أَبِى جَهْلٍ ، فَسَمِعَتْ بِذَلِكَ فَاطِمَةُ ، فَأَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - فَقَالَتْ یَزْعُمُ قَوْمُكَ أَنَّكَ لاَ تَغْضَبُ لِبَنَاتِكَ ، هَذَا عَلِىٌّ نَاكِحٌ بِنْتَ أَبِى جَهْلٍ ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - فَسَمِعْتُهُ حِینَ تَشَهَّدَ یَقُولُ ( أَمَّا بَعْدُ أَنْكَحْتُ أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ ، فَحَدَّثَنِى وَصَدَقَنِى ، وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى ، وَإِنِّى أَكْرَهُ أَنْ یَسُوءَهَا ، وَاللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ ) . فَتَرَكَ عَلِىٌّ الْخِطْبَةَ (صحیح بخاری ، باب ذکر اصهار النبی صلی الله علیه و آله )
14.روی أن علیا علیه السلام استأذن الرسول صلى اللّه علیه و سلم فی التزوج بابنة أبی جهل فضجر و قال: لا آذن لا آذن لا آذن إن فاطمة بضعة منی یؤذینی ما یؤذیها و یسرنی ما یسرها و اللّه لا یجمع بین بنت عدو اللّه، و بنت حبیب اللّه،
15.البحر الزاخر – مسند البزار ، باب ( مما روی علی بن زید عن سعید بن المسیب عن علی ) جزء 2 صفحة 199

منابع و مآخذ
1.قرآن کریم
2.ابن تیمیة لم یکن ناصبیا ، شیخ سلیمان بن صالح الخراشی ، بی تا
3.الامالی ، شیخ صدوق ، 1362 ، چاپ چهارم ، انتشارات کتابخانه ی اسلامیه
4.بحار الانوار ، علامة مجلسی ، 1404 ، مؤسسة الوفاء ، بیروت
5.البحر الزاخر – مسند البزار ، بی نا ، بی تا
6.تنزیه الانبیاء ، سید مرتضی ، 1250 ، انتشارات شریف رضی ، قم
7. دعائم الاسلام ، نعمان بن محمد تمیمی ، 1385 ، چاپ دوم ، دار المعارف ، مصر
8.علل الشرایع ، شیخ صدوق ، بی تا ، انتشارات مکتبة الداوری ، قم
9.سنن ابی داود ، ابو داود سلیمان بن اشعث السجستانی ، بی تا ، دار الکتب العربی ، بیروت
10.سنن ابی ماجة ، ابو عبد الله محمد بن یزید القزوینی ، بی تا ، دار الفکر ، بیروت
11.سنن ترمزی ، محمد بن عیسی بن سورة بن موسی بن الضحاک الترمزی ، 1998 ، چاپ دوم ، دار الغرب الاسلام ،بیروت
12. صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان ،محمد بن حبان بن احمد ، 1414 چاپ دوم ، مؤسسة الرسالة ، بیروت
13.صحیح مسلم ، ابوالحسین مسلم بن الحجاج ،بی تا ، دارالجیل و دارالآفاق الجدیدة ، بیروت
14.صحیح بخاری ، محمد بن اسماعیل بن المغیرة البخاری ، بی تا
15.الکافی ،ثقة الاسلام کلینی ، 1365 ، چاپ چهارم ، دار الکتب الاسلامیة ، تهران
16.الکشف و البیان عن تفسیر القرآن ، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی ، 1422 ، چاپ اول ، دار احیاء التراث العربی ، بیروت
17.المعجم الکبیر ، ابو القاسم الطبرانی سلیمان بن احمد بن ایوب ، 1404 ، مکتبة العلوم و الحکم ، موصل
18.مسند احمد ، ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل ، 1420 ، مؤسسة الرسالة
19.مفاتیح الغیب ، فخر الدین رازی، 1420، چاپ سوم ، دار احیاء التراث العربی، بیروت
20.مجمع البحرین ، فخر الدین طریحی ، 1375 ، چاپ سوم ،کتاب فروشی مرتضوی، تهران
21.مستدرک الوسائل ، محدث نوری، 1408، چاپ اول ، مؤسسة آل البیت ، قم
22.من لا یحضره الفقیه ، شیخ صدوق ، 1413 ، چاپ سوم ، انتشارات جامعه مدرسین قم
23وسائل الشیعة ، شیخ حرّ عاملی ، 1409 ، چاپ اول ، موسسه آل البیت ، قم
سه شنبه 15/1/1391 - 23:27
اهل بیت
پیرمرد، خسته و گرسنه بود. در دنیا کسی را نداشت. لباس کهنه و چروکی بر تن داشت. انبوه ریش های سفید و نگاه خسته اش، توجه هر بیننده ای را جلب می کرد.
پیرمرد احساس بدبختی می کرد.حالت نگاهش طوری بود که هر کس می توانست بفهمد از غمی سنگین رنج می برد.
تنها امیدش به لطف پیامبر (ص)بود.به همین خاطر به دیدار پیامبر شتافت. پیامبر مثل نگینی در حلقه ی یارانش می درخشید. وقتی پیرمرد به یاران پیامبر نزدیک شد، توجه همه را به خود جلب کرد.پیامبر در حال صحبت، به چشم های پیرمرد خیره شد.
پیرمرد از نگاه محبت آمیز پیامبر احساس آرامش کرد. بعد در حالی که نگاه خسته ی خود را به زمین دوخته بود، گفت:
-یا رسول الله!گرسنه و ضعیف و درمانده ام!می بینید که بدبختی از سر و رویم می بارد.به فریاد من برسید!
پیامبر همچنان با محبت به چهره ی غمگین پیرمرد می نگریست. در آن هنگام چیزی نداشت که به پیرمرد ببخشد.کمی مکث کرد و سپس با امیدواری به پیرمرد گفت:
-من الان چیزی ندارم که به تو بدهم؛ اما تو را جایی می فرستم که به تو کمک کنم.
سپس به ابوذر که در فکر فرو رفته بود، اشاره کرد پیرمرد را به خانه ی حضرت زهرا (س)راهنمایی کند.
ابوذر همراه پیرمرد به سوی خانه ی حضرت زهرا(س)به راه افتادند. از آنجا تا خانه ی حضرت زهرا (س)، راهی نبود.ابوذر پس از مدت کوتاهی در مقابل خانه ی ساده ای ایستاد.کلون در را به صدا درآورد و پس از شنیدن صدای صاحبخانه، پیام پیامبر را به او رساند.در این هنگام پیرمرد، خود نیز به سخن درآمد و گفت:
-من پیرمردی ضعیف و ناتوانم.گرسنه ام!به جز یک لباس پاره چیزی ندارم.به فریادم برسید!
حضرت زهرا(س)از شنیدن پیام پدر و نیازمندی پیرمرد به فکر فرو رفت.درخانه ی کوچک آنها، وسایل اندکی وجود داشت که همه مورد نیاز بودند. تنها چیزی که شاید می توانست، آن را به پیرمرد ببخشد، پوست گوسفندی بود که شب ها زیر فرزندان کوچکش- حسن(ع) و حسین(ع)- می انداخت.حضرت زهرا(س)بدون درنگ به گوشه اتاق رفت، و آن پوست گوسفند را برداشت و در حالی که آن را به سوی پیرمرد دراز کرده بود، گفت:«خدا گشایشی در کار تو پدید خواهد آورد!»
پیرمرد، آن پوست را گرفت و ورانداز کرد، به نظرش قیمتی نداشت، به همین خاطر گفت:
-ای دختر پیامبر، این پوست برای من نفعی ندارد!من ناچیزتر از آن هستم که فکر می کنید!
حضرت زهرا(س) به فکر فرو رفت.ناگهان به یاد هدیه ی ارزشمندی افتاد.آن هدیه اگرچه قیمت چندانی نداشت، اما برای او بسیار گرانبها بود.دختر عمویش گردنبندی را به او هدیه کرده بود.حضرت زهرا آن گردنبند را که برایش خاطرات خوشی را زنده می کرد، بسیار دوست داشت و آن را به گردنش آویخته بود.با حرف پیرمرد، گردنبند را از گردنش باز کرد و به سوی او دراز کرد.پیرمرد گردنبند را گرفت.نگاهی به آن انداخت و تشکر کنان به سمت مسجد به راه افتاد.چهره ی پیرمرد باز و خندان شده بود.وقتی به چند قدمی یاران پیامبر رسید، گفت:
«چه کسی این گردنبند را از من می خرد؟ این گردنبند دختر پیامبر است.من حاضرم این گردنبند را بفروشم.»
پیامبر به گردنبندی که در دست های پیرمرد بود، نگاهی کرد و گفت:«این گردنبند را به چه قیمتی می فروشی؟»
پیرمرد گفت:«این گردنبند را می دهم و در مقابلش مقداری غذا، یک دینار پول، یکدست لباس و همین طور یک مرکب می گیرم!»
حرف پیرمرد که تمام شد، مقداد-یکی از یاران پیامبر-گفت:«من همه آن چیزها را که گفتی می دهم و گردنبند را از تو می خرم!با من بیا!»
مدت زیادی نگذشته بود که همه ی یاران پیامبر دیدند که غلام مقداد، دوان دوان به سوی پیامبر آمد پارچه پاکیزه ای را که در دست داشت، باز کرد و گردنبند حضرت زهرا (س)را به سوی پیامبر دراز کرد و گفت:«مقداد گفت که این گردنبند را به حضور شما بیاورم و از این پس نیز بنده، غلام و خدمتگزار شما باشم!»
پیامبر با مهربانی به سیمای غلام مقداد نگاهی کرد و گفت:«این گردنبند را به خانه ی دخترم، فاطمه ببر.من هم تو را به او بخشیدم!»
غلام مقداد، گردنبند را- همان طور که به حضور پیامبر آورده بود- در همان پارچه سفید و معطر پیچید، و به شتاب به سوی خانه حضرت زهرا(س)گفت:«ای غلام مقداد!تو از هم اکنون آزاد هستی!می توانی بروی!» و سپس فرمود:«این گردنبند چقدر پربرکت بود!شکمی را سیر کرد، برهنه ای را پوشاند، مرکبی را به محتاجی رساند و غلامی آزاد شد و سرانجام، دوباره به جای اولش بازگشت!»
منبع: ماهنامه فرهنگی / اجتماعی شاهد نوجوان شماره 61
سه شنبه 15/1/1391 - 23:26
اهل بیت
نویسنده:حسن سیّدی




 

نگاهی کوتاه به شخصیت بالا بلند حضرت زهرا(س)
 

کودکی
 

فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش یا آسمان سربی بود و یا زمین سیاه؛ روزگار دشواری. از زمین کوهستانی و آتش گرفته ی مکه، گل محبتی نمی رویید و از آسمان، سنگ فتنه می بارید. تنها فرزند خانواده بود؛ زیرا خواهرانش پیش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نیز پیش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
تربیت در دامن وحی و والاترین مربی جهان آفرینش و عنایت خداوند، از او شخصیتی آفرید با جسمی به سان پولاد آبدیده و روحی به لطافت باران. در روزگار قحطی عاطفه برای دختران، پدر می گفت:«بهترین فرزندان شما، دختران اند.» و «از خوش قدمی زن آن است که نخستین فرزندش دختر باشد!» و «کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند وارد بهشتش می کند.»
این سیرابی از چشمه ی محبت، بعدها او را چشمه ی محبت ساخت؛ چشمه ای که فرزندان و همسرش دور از جفای دوران و دشمن بیرون از خانه، در هوای صمیمیت داخل خانه تنفس می کردند.
خُردی جسم، مانع از بزرگی روح او نبود؛ بنابراین هم دم و همراز مادری بود که خود «کامل ترین اندیشه» و «زیباترین رخسار» را داشت.
تندباد مرگ، گلِ خوشبوی خانه ی محمد را پرپر کرد و بانویی به سرای جاوید کوچید که پیامبر از وی به نیکی یاد می کرد و می فرمود:«پروردگار بهتر از او را به من نداده است.»
اینک، نوبت او بود تا گُلِ خوشبوی این خانه شود؛ ریحانه ی النبی(ص). روزگاری اندیشمندی گفته بود:«آن که می ماند با دیدن جای خالی آن که رفته است دلش بیش تر آتش می گیرد.» خدیجه رفته و فاطمه مانده بود با زخم زبان ها و ریش خندهای نامردمان در کوچه های مکه. اینک باید دست های کوچک فاطمه، شکمبه های شتر را از شانه های پیامبر(ص)پاک کند؛ شانه هایی که رنج انسان و تاریخ و انسان تاریخی را بر خود تاب می آورد. خود را سپر سنگ هایی سازد که به سوی پدر پرتاب می شد. پای پدر هنگام فرار از سنگ پراکنی مکیان و پناه بردن به کوه های آفتاب سوخته ی اطراف شهر، مجروح و خونین می شد. پدر به خانه پناه می آورد؛ اما گاه سنگ ها به داخل خانه پرواز می کردند. برخی نوشته اند «آن گاه که نمی توانست از پدر در برابر این طوفان محافظت کند می گریست.»
رفتارش با پدر چنان مهربانانه و نوازش گرانه بود که پدر به او نشان «ام ابیها»داد؛ نشانی که نشان گر نگاه احترام آمیز پدر به او هم بود؛ نشانی که تا فرجام عمر، آن را چونان افتخاری بر سینه داشت.
فاطمه، آرامش بخش و به تعبیر پدر«شادیِ بخش دل»،«پاره ی تن»،«نور چشم»، «میوه ی دل»،«قلب»و«جان»او بود، و در حقیقت، بخشی از بار سنگین رسالت بر شانه های کوچک -آن هم دخترانه ی -وی قرار داشت.
با کوچیدن به مدینه، از فشارهای مکه کاسته شد، اما بحران های دیگر رخ نمود و این تاب آوردن بار رسالت، تا پایان عمر کوتاه اما سبز او تداوم یافت.

دانشوری
 

بهره مندی بانو از دانش تا بدان پایه بود که پیامبر(ص)فرمود:او را «فاطمه»[جدا شده]نامیدند، زیرا پروردگار خجسته و فرازمند، او را[از مردان]با دانش [ویژه]«جدا»ساخته است.
حارثه پسر قدامه می گوید:سلمان به من گفت:روزی عمار به من گفت:می خواهی تو را به کاری شگفت خبر دهم؟ گفتم:آری. گفت:دیدم علی(ع)بر فاطمه واردشد. چون چشم زهرا به او افتاد گفت:«نزدیکم بیا تا به تو در مورد آن چه [در جهان]رخ داده و تا روز رستاخیر رخ می دهد و یا رخ نخواهد داد بگویم!» دیدم:علی برگشت. همراهش برگشتم تا بر پیامبر(ص)وارد شدیم. رسول خدا به او گفت:«ای ابالحسن!نزدیک بیا.» هنگامی که امام نشست بدو فرمود:«تو، می گویی یا من بگویم؟!» امام فرمود:«سخن شنیدن از شما خوش تر است ای فرستاده ی خدا.»
ـ گویا با تو بودم که برفاطمه وارد شدی و به تو چنین و چنان گفت و تو برگشتی.
ـ نور فاطمه، از نور ماست؟
ـ نمی دانستی؟!
پس علی برای سپاس از خداوند والا، سجده ی شکر به جای آورد.
پسر مسعود می گوید:روزی مردی نزد بانو آمد و از وی پرسید:ای دختر فرستاده ی خدا، آیا پیامبر نزد شما چیزی[از دانش]گذاشته است که از آن بهره مند شویم؟
زهرا به خدمتگزار خود فرمود:آن [پارچه ای ]ابریشمین را بیاور.
زن به جستجو برآمد اما آن را نیافت. فاطمه به او فرمود:وای برتو![ارزش] آن [نوشته ها]برای من، به اندازه ی ارزش حسن و حسین است!
زن بار دیگر گشت و آن را یافت.
با توجه به این رهنمود ارزش مند، اهمیت حفظ میراث علمی و فرهنگی پیامبر، نزد اهل بیت به خوبی آشکار و نکات ظریف زیر روشن می شود:
1ـ حضرت فاطمه ی زهرا(س)تمام روایات و احادیث پیامبر را می نوشت.
2ـ احادیث نوشته شده را طوری نگهداری می فرمود که زود متوجه می شد، فلان روایت در جای خود قرار دارد یا نه.
3ـ آیا در جهان کسی را می توان سراغ داشت که ارزش یک روایت را با ارزش فرزندانی همانند امام حسن و امام حسین(ع)برابر بداند؟!
امام عسکری(ع)فرمود:روزی زنی نزد حضرت زهرا(س)آمد و گفت:مادر ضعیفی دارم که درباره ی نماز دچار اشتباه شده است و مرا نزد شما فرستاد تا مسأله را بپرسم.
بانو پاسخ وی را داد. زن بار دیگر پرسید و او پاسخ داد تا ...این که پرسش و پاسخ ده بار تکرار شد. زن از بسیاریِ سؤال شرمگین شد و گفت:ای دختر فرستاده ی خدا!بیش تر از این شما را به سختی نمی اندازم.
-باز هم بیا و سؤال هایت را بپرس. اگر کسی را اجیر کنند که بار سنگینی را به پشت بام ببرد و صدهزار دینار طلا دستمزد بگیرد، آیا باز هم این عمل سخت و دشوار خواهد بود؟
ـ نه.
ـ من برای هر مسأله ای که پاسخ می دهم، بیش از فاصله ی بین عرش تا زمین، مروارید پاداش می گیرم؛ پس من[نسبت به آن کارگری که بار به پشت بام حمل می کند]سزاوارترم از این که پرسیدنت برایم دشوار نباشد. از پدرم شنیدم که می فرمود:«به همه ی دانشمندان شیعه ی ما، در روز رستاخیر به خاطر بسیاریِ دانش و هدایت بندگان خدا، یک میلیون جامه از نور می پوشانند؛ سپس آواز دهنده ای از سوی خداوند ندا خواهد داد:ای سرپرستان یتیمان خاندان محمد!ای کسانی که هنگام گسستگی مردم از پدرانشان-که همان پیشوایان و امامان بودند-ایشان را سرپرستی کرده اید و آنان را به اوج بردید و جامه های دانش در دنیا به آنان پوشاندید!پس به خاطر هر کدام از آن یتیمان به اندازه ای که دانش از آنان برگرفتید، به این عالمان جامه ها می پوشانند. سپس خداوند والا می گوید: «به این دانشمندانی که سرپرستان
یتیمان هستند باز جامه ها[یی از نور]بپوشانید و بیفزایید.]و چنین خواهند کرد و آیندگان نیز نسبت به گذشتگان خود چنین خواهند کرد... .»
فاطمه، با دانش خداوندی خود به سان جامعه شناسی اندیشمند آینده ی امّت اسلامی پس از سقیفه را در عیادت زنان انصار و مهاجر از وی چنین بازگو می کند:به جان خودم سوگند، ناقه ی خلافت باردار شده، منتظر باشید چندان نمی گذرد بچه ای به دنیا می آورد، ببینید چه فرزندی آورده! پس به جای شیر، خون تازه و سَمّ کُشنده بدوشید. و آن زمان است که باطل گرایان گرفتار خسران (و از دست دادن سرمایه های معنوی خود)می شوند . و پسینیان فرجام کاری را که پیشینیان آنان انجام داده اند خواهند دریافت.
زین پس به دنیای خود دل خوش باشید و شادمان؛ اما برای آزمون و فتنه ای که در انتظار شماست، مهیا باشید و خوش حال، از شمشیرهای آخته و سلطه ی تجاوزگرانی ستمگر و خون ریز و هرج و مرجی فراگیر و حکومت مستبد بیدادگران؛ حکومتی که ثروت های شما را بر باد می دهد و اندوخته و مردمان شما را درو می کند.
دریغا برشما!چگونه آرزوی رهایی دارید، در حالی که حقیقت بر شما پنهان مانده؟! «آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با این که شما کراهت دارید؟!»
قتل عام و شکنجه ی امویان به نام دین، فاجعه ی کربلا، ماجرای حرّه و کشتار مسلمانان مدینه و تجاوز به دختران این شهر از سوی سپاهیان یزید، شکنجه ی مسلمانان از سوی حجّاج، شهوت رانی های عباسیان و ... همه و همه، پی آمدهای طبیعی سقیفه و انحراف قدرت از زمام داران معصوم به فرمانرویان ناشایست بود. ابو عبیده می گوید:برخی از دوستان ما از امام صادق(ع)درباره ی «مصحف فاطمه(س)»پرسیدند. حضرت مدتی دراز خاموش ماند. سپس گفت:...فاطمه هفتاد و پنج روز پس از پیامبر زنده بود. به خاطر پدرش بسیار اندوه گین بود. جبرئیل فرود می آمد و به او دلداری می داد و از جای گاه پدرش[در بهشت ]برایش می گفت و از آن چه در آینده برای تبارش[و حوادث دیگر]رخ می داد آگاهش می کرد و علی(ع)آن پیشگویی ها را می نوشت؛ این «مصحف فاطمه» است.
فضیل گوید:خدمت امام صادق(ع)رسیدم. حضرت فرمود:ای فضیل!می دانی پیش از آمدن تو، به چه نگاه می کردم؟ گفتم:نه. حضرت فرمود:کتاب فاطمه را نگاه می کردم. هر پادشاهی که در زمین به حکومت می رسد، با نام و نام پدر در این کتاب آمده است.
حماد بن عثمان هم می گوید:از امام ششم(ع)شنیدم که می فرمود:در سال یک صد و بیست و هشت، ملحدانی آشکار می شوند؛ چرا که در مصحف فاطمه (س)چنین خوانده ام.
البته امام در ادامه توضیح داده اند:در این مصحف، احکام حلال و حرام وجود ندارد. و هم چنین با این که حجم آن سه برابر قرآن است، حتی یک کلمه از قرآن هم در آن نیست.
آری، فاطمه دارای چنین دانش بی کرانی است و از همه ی رخدادهای آینده ی جهان آگاه است؛ چیزی که در این حد، برای بسیاری از پیامبران الهی نیز فراهم نشده است. مصحف فاطمه، از منابع ارزش مند علم امامان به شمار می رود.
از نظر احکام فقهی، سیره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)به چند بخش قابل تقسیم است:
الف)احکام فقهی در مورد حضرت فاطمه ی زهرا، مانند حرام بودن لمس نام حضرت بدون وضو.
ب)احکام و آدابی که به ایشان نسبت داده شده و او را پایه گذار آن ها می دانند، مانند استحباب تسبیحات حضرت فاطمه ی زهرا در تعقیبات نماز و وقت خواب، تشییع جنازه در تابوت و زیارت قبور در روزهای دوشنبه و پنجشنبه.
ج)موادری که می تواند در فقه مورد استناد قرار گیرد و طر ح شود، مانند جواز سخنرانی زنان در مجامع عمومی در هنگام ضرورت، لزوم احراز رضایت دختر در هنگام ازدواج و لزوم دفاع زنان از مقام ولایت تا سر حدّ شهادت.
د)مواردی که به عنوان سنت های اجتماعی از سیره ی آن حضرت برآمده است، مانند ساختن و استفاده ی از تسبیح، «مَهرالسنته» در مهریه ی زنان در هنگام ازدواج و جهیزیه دادن به دختران.
ه)فلسفه ی احکام و شناخت حکم احکام اسلامی، مانند فلسفه ی نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و قصاص.
با مراجعه به منابع و مدارک تاریخی، بانوان ذیل را از آن حضرت نقل حدیث و روایت کرده اند:
1ـ حضرت زینب کبری، دختر حضرت فاطمه ی زهرا(س).
2ـ امّ کلثوم، دختر حضرت فاطمه ی زهرا(س).
3ـ امّ سلمه(هند)،دختر ابی امیه و همسر رسول خدا.
4ـ اسماء بنت عُمَیس.
5ـ سلمی آزاد شده ی حضرت رسول اکرم.
6-فضّه نوبیه.
7ـ زینب، دختر ابی رافع.

خانواده
 

مرد، زن و فرزندان، ستون های خیمه ی خانواده را تشکیل می دهند. خانواده، نخستین آموزش گاه رفتارهای فردی، اجتماعی و... است؛ سرزمینی که نهال شخصیت فرزندان یا می بالد و قد برمی کشد و میوه ای گوارا در عرصه ی اجتماع می دهد، یا آفت می زند پیش از قد برافراشتن، قامت خم می کند و خزان زده در پاییز ناکامی دفن می شود.
با توجه به اهمیت خانواده نزد خردمندان -حتی بی دینان- و تزلزل این آشیانه ی مهرورزی بر شاخسار زندگی در روزگار ما، در این موضوع در سه بخش همسرداری، فرزند پروری و مدیریت خانه از سوی بانو درنگ بیشتری خواهیم داشت:
الف.همسر
هنگامی که پدرش از او پرسید:علی چگونه فردی است؟گفت:«بهترین همسر»است.
هرگز همسرش را عصبانی نکرد.
هرگز ار فرمان همسرش سرپیچی نکرد.
پس از یورش زورگویان به خانه و بردن علی(ع)برای بیعت اجباری، فاطمه نیز به سوی مسجد آمد. امام(ع)به سلمان فرمود:به فاطمه بگو برگردد. هنگامی که سلمان پیغام را رسانید، بانو فرمود:
اینک، برمی گردم و شکیبایی می ورزم و گوش[به فرمانش ]می دهم و پیروی می کنم.
خود در سخنانی با پدرش فرمود:تا زنده ام مطیع علی خواهم بود.
هنگامی که خلیفه ی اول و دوم برای گرفتن رضایت ایشان، امام علی را واسطه قرار دادند، حضرت نزد فاطمه آمد و فرمود:«ای آزاده!آن دو نفر دم در ایستاده اند و می خواهند به شما سلامی بدهند. نظرتان چیست؟
بانو فرمود:خانه، خانه ی توست و این زنِ آزاده، همسر توست! هر چه نظر شماست، انجام دهید.
خشم زهرا به گفته ی بزرگان اهل سنت و شیعه خشم خداست. کسانی که اوج خشم آن بانو را از آن دو یافته اند و می دانند که درگیری آنان با فاطمه در چه حدی بوده است، در برابر این برخورد فروتنانه ی زهرا با امام علی به زانو درمی آیند و حیران می شوند.
هر گاه علی به وی می نگریست، اندوهش برطرف می شد.
هیچ گاه از شوهر چیزی نخواست؛ چرا که می دانست همسرش کسی است که به خوبی به وظیفه ی خود آشناست و آن را انجام می دهد.
در جاده ی پیروی از خداوند، هم دوش همسر بود. در نُه سال زندگی مشترک، هرگز به همسرش دروغ نگفت.
به هیچ نوعی هرگز به همسرش خیانت نکرد.
همسر ش را بر خود و فرزندانش مقدم می داشت.
حتی برای ناگواری هایی که پس از شهادتش بر همسرش فرومی ریخت، می گریست.
در اندیشه ی آینده شوهرش بود و در نخستین سفارشش از وی می خواست پس از شهادت او ازدواج کند و در تحلیلی می فرمود:مردان را چاره ای جز ازدواج نیست.
در خوشی ها و غم ها و فرازها و فرودهای زندگی، هم پای همسرش بود.
هنگام گفت و گو با شوهرش اوج ادب و احترام را رعایت می کند و زمانی که ناگزیر است سوگندی یاد کند چنین می گوید:قسم به کسی که حق تو را [بر من و مردمان] بزرگ و عظیم شمرد... .
با آگاهی از شرایط دشوار مسلمانان در ابعاد نظامی و اقتصادی و تلاش بی کوتاهی همسرش برای تأمین هزینه های زندگی-که گاه ناگزیر می شد برای یک یهودی کار کند-از وضعیت معیشتی خود هرگز شکوه نکرد.
با حضورش در خانه، پروانه های صمیمیت و مهربانی به پرواز در می آمدند که اگر علی می آمد و او نبود، غمی سنگین بر سینه امام سایه می افکند.
وجودش نه تنها تنش زا نبود، که مایه ی آرامش بود.
بسیاری از نیکی ها و ارزش های علی از طریق او روایت شد.(خوبی های همسرش را بیان می کرد.)آن قدر به همسرش مهر می ورزید که او را به خاطر همین«حانیه» نامیدند.
چنان بزرگ بود و بزرگوار بود که شویش به او افتخار می کرد.
ستون خیمه ی زندگی علی بود که وقتی کوچید امام فرمود:این [یکی از دو]ستونی بود که پیامبر فرموده بود.
چنان به شوهرش عشق می ورزید که به او می گفت:جانم فدایت باد!
زمانی که علی را زورمندانه تا مسجد کشان کشان بردند، زهرا در پی او تا مسجد آمد و سوگند یاد کرد:«قسم به یزدان از در مسجد کنار نمی روم تا پسرعمویم را با چشمان خودم سالم ببینم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسی روایت می کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمویم را رها کنید؛ قسم به کسی که محمد را به راستی به پیامبری برانگیخت، اگر رهایش نکنید، موهایم را[در جمع بانوان]پریشان می کنم، پیراهن فرستاده ی خدا را بر سرم می گذارم و به آستانه ی الهی مویه[و شما را ...نفرین]خواهم کرد.
سلمان می گوید:سوگند به خداوند دیدم دیوارهای مسجد[پیامبر]چنان از بنیان برکنده شدند که آدمی می توانست از زیر آن رد شود!پس نزدیکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهربانی برانگیخت، پس شما انتقام گیر نباش [گر چه این مردمان سست پیمان سزاوار آن هستند]. دیوارها چنان در جای خود قرار گرفتند که غبارهای بنیان آن ها پراکنده گشتند و در بینی های ما وارد شدند.
درباره ی عدم سازگاری برخی از اصحاب با همسر معصومش می فرمود:
وای بر آنان...چرا از ابالحسن انتقام می گیرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشیرش [در نبردهای جاهلیت]و بی اعتنایی اش به مرگ و پایداری اش از او انتقام می گیرند؛ آن ها می بینند که وی چگونه بر آنان می تازد و با دشمنان خدا نمی ساطد و کیفرشان می دهد.
در همان شب نخست زندگی مشترک، با سرودن شعری به ستایش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهی والا، از آنِ ما شد.
و ما در میان فرزندان«عدنان»سرفراز شدیم
تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه ی آفریدگان فرازتر شدی
و جنیان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علی»است؛ بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است

بزرگوار و نیکوکار
 

والایی های اخلاقی و بزرگی از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضای عادی زندگی همسرش[و فرزندانش]، شکستگی دنده، فرو رفتن میخ به سینه و سیاهی بدن از ضربه را تا زمانی که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده اید، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهربانی بود و فروتنی و از خودگذشتگی-اما این سکه، روی دیگری هم دارد. و این همه فداکاری،آشنا و عامل به وظایف خویش. بنابراین، برای انصاف ورزی و پیش گیری از هر گونه «یک طرفه قاضی رفتن» که «راضی برگشتن»را در پی دارد، نگاهی داریم به آن روی دیگر سکه؛ زهرا در چشم علی(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسی را در این کره ی خاکی بیش از فاطمه دوست نمی داشت.
در نامه ای خطاب به معاویه، به همسرش افتخار می کند و می نویسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترین بانوی بانوان جهان.»
امام راستگو و بی گزافه در خطابی به او می گوید:پدر ومادرم فدایت باد!
آن جا که ایشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال های زندگی مشترک نه دروغی به تو گفتم؛ نه خیانتی کردم و نه از فرمانت سرپیچی کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نیکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستی که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامی که حضرت در مسجد بود و به وی خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بیهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به دیدنم بیا»، حضرت هر روز بر سر قبرش می رفت.
امام سخنان دیگری هم در هجران ایشان دارد که در پایان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهیم آورد و تنها به این جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده می کنیم که :«[زهرا برای من]دوستی بود که هیچ دوستی جای او را نگرفت.»

پی نوشت:
 

این مقاله بخشی از پژوهشی است که برای آن، حدود پانصد منبع دیده شد که تنها نام برخی از آن ها آورده می شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوی القلشقندی الشافعی، تحقیق محمد کاظم الموسوی، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة. الطبعة الاولی، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثانی، ابن ابی عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقیق:باسم فیصل احمد الجوابرة،1411ق، دار الدرایة للطباعة و النشر و التوزیع، الطبعة الاولی،1411ق، مسعودیة ریاض.
3ـ الاحتجاج، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، وفات:548ق، تحقیق و تعلیق، سید محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعة و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعیل بخاری، وفات:256ق، مؤسسة الکتب الثافیة،406ق، بیروت، لبنان.
5ـ الاربعین (محمد طاهر قمی شیرازی) فی امامه الائمة الطاهرین ، محمد طاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی قمی، وفات:1098ق، تحقیق:سید محمد رجائی، محقق، الطبعة الاولی،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفید)، ابی عبدالله محمد بن النعمان العکبری البغدادی، وفات:1413ق، تحقیق:مؤسسه آل البیت:لتحقیق التراث، دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع، الطبعة الثانیة،414ق، بیروت، لبنان.
7ـ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابو عمر یوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمری معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقیق:علی محمد البجاوی، .دارالجیل، الطبعة الاولی،1412ق، بیروت لبنان.
8ـ اسد الغابة فی معرفه الصاحبة، عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد الشیبانی معروف بابن الاثیر، وفات:630ق، دارالکتب العربی، بیروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمیة3،محمد فاضل المسعودی، مؤسسة الانوار، الطبعة الثالثة،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمیة3، شیخ محمد فاضل المسعودی، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانیة، 1420ق، قم.
11ـ الاصابة فی تمیز الصحابة، امام احمد بن علی بن حجر العسقلانی، وفات:852ق، تحقیق:شیخ عادل احمد عبدالموجود-شیخ علی محمد معوض، دارالکتب العلمیه،الطبعة الاولی،1415ق،بیروت، لبنان.
12ـ اعلام الوری، ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، وفات:548ق، تحقیق:مؤسسه آل البیت:لاحیاء التراث، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی،1417ق، قم.
13-اعیان الشیعة، سید محسن الامین، وفات:1317ق، تحقیق:حسن الامین، دار التعارف للمطبوعات ،بیروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سید ناصر حسین الموسوی الهندی، معاصر، تقدیم:محمد هادی الأمینی، مکتبه نینوی الحدیثة، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقیق:جواد القیومی الاصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابی جعفر محمد بن علی الحسین ابن موسی بن بابویه القمی، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامیة، مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة و النشر الطبعة الاولی،1417ق، قم.
17-الامالی(طوسی)، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، وفات:460ق، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة، مؤسسة البعثة، دار الثقافة للطباعة و النشر و التوزیع، الطبعة الاولی،1414ق، قم.
18ـ الامالی(مفید)،ابی عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی، وفات:1413ق، تحقیق:حسین استاد ولی-علی اکبر الغفاری، دارالمفید للطباعة و النشر و التوزیع، الطبعة الثانیة، 1414ق، بیروت، لبنان.
 

منبع:نشریه پیام زن، شماره 218

سه شنبه 15/1/1391 - 23:26
اهل بیت
نویسنده: امین میرزایى




 
برخى مبلغان مسلمان و نیز شمار بسیارى از آن عده مدیحه سرایانى كه به ذكر مصائب اهل بیت طهارت، علیهم السلام، پرداخته اند در بررسى و نقل وقایع تاریخى مربوط به زندگى آن بزرگواران - بویژه طاهره ایشان زهراى مرضیه، علیهاالسلام - كمتر به شرایط محیطى دوران زندگى آن حضرت و نیز به وجه سیاسى، اجتماعى و تربیتى حیات ایشان اشاره داشته اند. از این رو شمار كثیرى از مؤمنان كه به هر علت از مطالعه سیره خاندان پیامبر طفره مى روند و یا اصولا فرصتى بس محدود را به مطالعه كتبى متین و متقن اختصاص مى دهند و مسیر آشنایى ایشان با وجوه گونه گون زندگى معصومان، علیهم السلام، صرفا از مجالس وعظ و روضه و خطابه گذر مى كند، على رغم ادعاى الگوپذیرى تام از سیره آن بزرگواران، با آن سیره علما و عملا بسى بیگانه اند.
بسیارى از مدیحه سرایان جامعه اسلامى ما - چه در گذشته و چه در زمان حال - به سبب عدم دسترسى به منابع اصیل و دست اول سیره و در صورت دسترسى عدم توانایى یا سستى در رجوع بایسته بدین منابع و در كنار آن نوعى عوام زدگى افراطى كه با ضعف قوه تحلیل سیاسى اجتماعى و فرهنگى همراه مى گردد، در مواردى معتنابه چهره اى مشوه از این خاندان ارایه داده اند. حال آنكه اگر آن دسته از مورخینى كه در سیره نویسى به پرده پوشى و یا اطناب و پرداختن بى رویه به حواشى خو نكرده اند و یا آن عده مبلغان چیره دستى كه از فرصت به دست آمده در مجالس وعظ و خطابه و یا حتى تریبونهایى گسترده تر همچون صدا و سیما، بخوبى سود جسته و در عوض تنزل تا به حد عامیانه ترین افسانه پردازیهاى موهن و مبتذل، عوام را تا به سطح خواص تعالى مى بخشند و از دروغ پردازى و تحریف و باژگونه جلوه دادن حقایق تاریخى مى پرهیزند، فرصت فعالیتى گسترده تر مى یافتند امت محمد، صلى الله علیه وآله، هرگز تا به این اندازه با سیره سلیم اهل بیت، علیهم السلام، بیگانه نبود كه مجموعه حوادث پبش آمده پس از رحلت رسول، صلى الله علیه وآله، را در ربودن ملك فدك و یا فاصل شدن صدیقه طاهره، علیهاالسلام، میان در و دیوار و یا دفن غریبانه آن بزرگوار محصور ببینند و بى آگاهى از منشا اصلى رخداد حوادثى چنان تلخ و گزنده به خود اجازه دهند كه به پاسداشت حرمت بزرگترین بانوى پاسدار سنت رسول، صلى الله علیه وآله، حرمت شكنى كرده و با لحنى و رفتارى نامناسب به ساحت قدس آن وجود گرامى - به گمان اكرام - بى احترامى روا دارند.
پرسش صاحب این قلم آن است كه آیا آن عده از مبلغین و مدیحه سرایان ما كه وصف حالشان گفته آمد، تا كنون سطرى چند از خطبه هاى پرشور فاطمیه را خوانده و هم آیا در معنا و محتواى آن كماهوحقه تامل ورزیده اند؟ و آیا چنین گمان نمى دارند كه غم فاطمه، علیهاالسلام، بیش از آنكه در از دست دادن ملك فدك و یا حتى رفتار نامناسب امت پیامبر، صلى الله علیه وآله، نسبت به خود ریشه داشته باشد، در انحراف عمیق رخ داده در سنت پیامبر، صلى الله علیه وآله، و در پیدایى گروهى منافق به اصطلاح اهل تجدد كه دین و دنیا را با هم مى خواستند و دین را تابع مشهورات عرف زمانه معنا مى كردند و عامدانه به نسخ احكام الهى مى پرداختند و عوامانه به تحریف و تبدیل لفظ و معناى شریعت دل بسته بودند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام جلوه مى دادند، ریشه داشته است؟ و آیا آن زمان كه سوگنامه غمبار زهراى اطهر را بر خلق خدا واگو مى كنند، بدین جملات نورانى كه به گاه محاجه آن بانوى بزرگوار با غاصبان ولایت، از ناحیه آن مطهره شرف صدور یافته است، اشارتى دارند؟
چون خداوند خانه پیمبران را براى پیمبر خود برگزید، دو رویى سربرآورد و جامه دین برتن درید. سرفرو برده ستمگران سخن آغاز كرد و گمنام بى فروغان بر پله زمامدارى خزید... شیطان از كمینگاهش سربرآورد، بدان حال كه فریادتان داد و سبكبار در پى اش دویدند، به گمان خود از فتنه پرهیز مى كردند، «زنهار كه در فتنه فروغلتیدند و دوزخ كافران را خواهد بلعید» (1) شما كجا و دفع فتنه كجا؟
این كتاب خداست كه در پیش شماست، آنچه از آن بازداشته هویدا و فرمانش و گواهى كه عرضه كرده جملگى پیدا. آیا از آن پا پس مى كشید و جز او را به داورى مى گیرید؟ چه بد جانشینى را اى قوم ستمگر! برگزیدید، «و هركس جز اسلام دینى برگزیند پس هرگز از او پذیرفته نمى شود و در واپسین در ردیف زیانكاران جا گیرد. (2)
و نیز آیا تاكنون از سر تامل در این بخش از سخنان تكان دهنده آن بانوى گرامى - آنجا كه در پس شكایت از سكوت رنج آور مسلمانانى كه منكر را مى دیدند و لب به سكوت فرو مى بستند و نداى مظلوم را مى شنیدند و از یارى اش دریغ مى كردند و تحریف معنوى قرآن و دگرگونى آشكار سنت رسول، صلى الله علیه وآله، را شاهد بودند و از آن جلو نمى گرفتند، به انگیزه عوامل پیدایش چنان رفتارى در جامعه مسلمین اشاره مى فرماید - نگریسته اند؟
جز این نیست كه به تن آسایى خوكرده اید و بى تفاوتى را اساس كار خود نهاده اید. (بى پرده بگویم) از دین خسته اید و آنچه را در دهان داشتید بیرون افكنده و به نشخوار كلامى كه در كامتان نهاده اند مشغول گشته اید»و یا در این سخن اندیشیده اند كه:
كتاب خدا پیش روى شماست كه روز و شب آن را مى خوانید و هر بام و شام ندایش را به گوش جان مى رسانید: «محمد، [صلى الله علیه وآله]، جز رسولى كه پیش از او رسولانى آمدند و رفتند. پس اگر بمیرد یا كشته شود بر پاشنه هاتان مى گردید؟ پس هركه برپاشنه خود بازگردد، خدا را زیان نمى رساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد». (3)
امیر مؤمنان على، علیه السلام، در سخنانى كه مدتها پیش از تصدى مقام خلافت و در مسجد پیامبر، صلى الله علیه وآله، بر زبان رانده اند، در آن حال كه دیدگان مباركشان به یاد ضربتى كه قنفذ بر پیكر نحیف فاطمه زهرا، علیهاالسلام، وارد آورد، از اشك سیراب بوده است، فرموده اند:
تعجب از قومى است كه مى بیند سنت و روش پیامبرشان یكى در پس دیگرى و جمله به جمله، جا به جا مى شود و به این تغییر سنتها و به این بدعتها رضا مى دهند. بلكه بالاتر، اگر كسى این بدعتها را منكر شود و یا اعتراضى كند، او را سرزنش كرده و بر وى خشم مى گیرند! سپس گروهى در پى ما مى آیند و از این بدعتها و ظلمها و آنچه آن (بدعت گذار) در دین ایجاد نموده پیروى كرده و بدعتهاى او را سنت و جزء دین قرار مى دهند و به آن بدعتها به سوى خدا تقرب مى جویند!!
نگاهى گذرا به مجموعه بدعتهاى نهاده پس از رحلت رسول خدا، صلى الله علیه وآله، عمق فاجعه اى را كه زهراى اطهر در دوران كوتاه حیات خود پس از پیامبر، صلى الله علیه وآله، مكررا خطر آن را بر مسلمین گوشزد مى فرمود; نمودى روشنتر مى بخشد و مشورت با یهود و نصارى، اخذ بطانه از ایشان، بدعت در حكم نماز به گاه بى آبى، بدعت در حكم ارث به جامانده از جد، بدعت در مقیاس شرعى اندازه گیرى، بدعت در ضدیت با موالى و نوعى پان عربیسم ابتدایى، بدعت در تكتف در نماز، بدعت در تحریم متعه ازدواج و حج، بدعت در سنگسار غیرقانونى، بدعت در حذف عبارت «حى على خیرالعمل » از اذان و نهادن جمله «الصلوة خیر من النوم!» به جاى آن، بدعت در حذف سهم مؤلفة قلوبهم از مصارف هشتگانه زكات، بدعت در صحت سه طلاقه گفتن زوجه در یك مجلس و نیز ندادن سهم ذوى القربى و مخالفت با نص صریح كتاب آسمانى دراین باره تنها نمونه هایى كوچك از سیاهه طویل بدعت هاى نهاده شده، در ایام كوتاه پس از رحلت رسول خدا، صلى الله علیه وآله وسلم، و پیش و پس از شهادت دخت گرامى آن حضرت، علیهاالسلام، اند.
زهراى مرضیه، علیهاالسلام، در زندگى كوتاه خود پس از پیامبر، صلى الله علیه وآله، بارها و بارها بر این نكته تاكید داشتند كه هرگونه انحرافى از سنت نبوى - ولو بظاهر خرد و كوچك - عاقبت به تنافرى عمیق میان جامعه پردازى و سلوك فردى آحاد جامعه اسلامى با «ماانزل الله » خواهد انجامید و از آن رو كه جوامع بشرى همچون همه پدیده هاى عالم آفرینش بر سنتى تبدیل ناپذیر ره مى سپارند، جلوگیرى از تبعات سوء ناشى از این انحراف در آینده بسى دشوارتر از اكنون خواهد بود.
امت مسلمان با سرپیچى از پذیرش ولایت امیر مؤمنان، علیه السلام، و نیز با رها كردن غالب آنچه از سوى خداوند حكیم بدان فرمان داده شده بودند، تحقق همه وعده هایى را كه در پس انذارهاى متعدد قرآن كریم ذكرى از آنها به میان آمده بود مشاهده كردند.
چندین قرن تسلط یهود و نصارى و اشرار جامعه اسلامى بر امت مسلمان كه اثرات سوء آن در برخى بلاد همچنان باقى است، ازدست رفتن تدریجى هیمنه و هیبت جامعه مسلمین در اثر نزاع و تفرقه درونى، گسترش فقر و ناامنى روانى در اثر سوء تدبیرهاى اقتصادى، جملگى اثرات سوء نافرمانى هایى شمرده مى شود كه از سوى مسلمین نسبت به تعالیم قرآن و وصایاى پیامبر، صلى الله علیه وآله، روا رفته است.
آن زمان كه مسلمین على رغم تاكید چندباره قرآن، یهود و نصارى را محرم اسرار خود گرفتند و یا سیره ظالمین را سرمشق و الگوى خود قرار دادند، آن زمان كه مسلمین امر به معروف و نهى از منكر را كه برجسته ترین وجه تمایز ایشان از سایر امم محسوب مى شد معطل گذاردند، آن زمان كه رباخوارى و رشوه گیرى به صورت سنت سیئه اقوام مسلمین درآمد، آن زمان كه فرقه گرایى در گسترده جامعه اسلامى رو به تزاید گذارد، آن زمانى كه علماى دربارى به تبعیت از ملا و مترفین جامعه اسلامى به تن آسایى و شادخوارى رو كردند، غیر قابل انتظار نمى نمود اگر تنها پنجاه سال پس از رحلت رسول اكرم، صلى الله علیه وآله، همان صحابه اى كه زمانى بزرگترین مباهات و افتخار ایشان همراهى پیامبر، صلى الله علیه وآله، بود و همان تابعینى كه به پیروى از صحابه، پاسدارى از سنت رسول خدا، صلى الله علیه وآله، را بزرگترین وظیفه خویش مى شمردند، راه شریعه را بر پسر پیامبر، صلى الله علیه وآله، كه جز براى حق قیام نكرده بود سد كنند و بر او و اهل حرم او شمشیر و تازیانه كشند یا سفیهانه پیرامون او را تهى سازند.
همچنین غیرقابل انتظار نمى نمود اگر آن برج عاج تمدنى كه بر پایه هایى از اسلام التقاطى و دربارى بنا شده بود، همچون فواره اى به اوج رسیده بر مرداب بى هویتى سرنگون شود. آرى! «واقعیت آن است كه اسلام التقاطى و دربارى از همان آغاز عقیم زاده شد و تمدنى چنین سست پایه اگرچه در ظاهر بالید و سر به آسمان سود لیكن از درون پوسید و بر خاك فرو افتاد» و این همه تجلى عملى همان وعده اى بود كه سالها پیش از این واقعه و دو سه ماهى پس از آنكه على، علیه السلام، همسر و فرزندان خود را بر استرى مى نشاند و كوچه به كوچه و خانه به خانه به دنبال همپیمانى از آن همه مدعیانى كه مصاحبت با رسول خدا، صلى الله علیه وآله، را حافظ دین و دنیایشان مى دانستند سر مى كشید و جوابش نمى گفتند، دو سه ماهى پس از آنكه بر در خانه على، علیه السلام، هجوم آوردند و شعله هاى آتش را بر اهل بیت پیامبر، صلى الله علیه وآله، عرضه كردند، دو سه ماهى پس از آنكه ریحانه باغ رسول، صلى الله علیه وآله، را به جرم عدم سازش با سنت شكنان غاصب ولایت میان در و دیوار ناجوانمردانه تازیانه زدند; بر لسان مبارك صدیقه مطهره فاطمه زهرا جارى شده است و این واپسین سخنان زهراى اطهر، علیهاالسلام، در بستر بیمارى است:
به خدا سوگند اگر سررشته اى را كه پیامبر به على سپرد بدو مى سپردند، بنرمى به راهشان مى برد، بى آنكه مركبشان از نفس افتد یا كه خود آسیمه سر گردند. و بیقین به آبشخورى لبریز از آب گوارا واردشان مى ساخت و چنان سیرابشان مى ساخت و چنان سیرابشان مى كرد كه هر سیرابى به چشم حیرت در ایشان بنگرد... و بیقین درهاى آسمان و زمین را مى گشود و بر ایشان بركت فرود مى آورد. [اما نكردند] و زودا كه خداوند به كیفر كردارشان مؤاخذه شان كند.

پی نوشت ها :
 

1. سوره توبه (9)، آیه 49.
2. سوره آل عمران (3)، آیه 85.
3. همان، آیه 144.
منابع و مآخذ:
1. بلاغات النساء ابوالفضل احمد بن طاهر مروزى
2. كتاب سلیم بن قیس هلالى و ترجمه فارسى آن اسرار آل محمد (ترجمه اسماعیل انصارى)
3. جامعه رشدیافته قرآنى، آفت هاو عبرت ها، امین میرزایى، روزنامه كیهان شماره 14916، ص 6
 

منبع:ماهنامه موعود شماره 15
سه شنبه 15/1/1391 - 23:25
اهل بیت
نویسنده:حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمّدی اشتهاردی




 

اشاره
 

بدون تردید پوشش اسلامی برای زنان، از ضروریّات دین مقدّس اسلام است، چنان كه آیات متعدّدی از قرآن بر این مطلب دلالت دارند.1 از طرفی مسأله حجاب یكی از جنجالی‏ترین مسائل دنیای دیروز و امروز است، به ویژه طرفداران اعلامیّه حقوق بشر، كه با عنوان كردن «تساوی حقوق زن و مرد»، پوشش را برای زن دست و پاگیر دانسته، و آن را برخلاف آزادی قلمداد و به عنوان حمایت از حقوق زن، مطرح می‏نمایند، این مسأله را بسیار حسّاس نموده است، در صورتی كه پوشش اسلامی را باید در مجموع ابعادش مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، كه با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گیر نیست و تضادّی با آزادی ندارد، بلكه زنان در عین حفظ پوشش اسلامی، می‏توانند برترین فعالیّت‏های اجتماعی را داشته باشند، و در چارچوب آزادی‏های صحیح و مقبول، از حق آزادی خود بهره‏مند گردند، زیرا حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلكه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ كرامت زن است، و ما امروز در جمهوری اسلامی ایران می‏بینیم كه زنان در همه صحنه‏ها و عرصه‏ها، از مجلس قانون‏گذاری گرفته تا آموزش و پرورش و بیمارستان‏ها و ادارات، می‏توانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامی، به كار و تلاش بپردازند، بی آن‏كه حجاب اسلامی برای تلاش‏های آنان، مشكلی ایجاد كند، و حقّ آزادی صحیح آنها را تضییع نماید.
استاد شهید علاّمه مطهّری می‏نویسد: «وظیفه پوششی كه اسلام برای زنان مقرّر كرده است، به این معنی نیست كه آنها از خانه بیرون نروند، زندانی كردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست... پوشش زن در اسلام این است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذكر می‏كند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».2
و در فراز دیگر می‏نویسد: «حجاب در اسلام از یك مسأله كلّی‏تر و اساسی‏تری ریشه می‏گیرد، و آن این است كه اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر به محیط خانوادگی و در كادر ازدواج قانونی، اختصاص یابد، اجتماع منحصرا برای كار و فعّالیت باشد، برخلاف سیستم غربی عصر حاضر، كه كار و فعّالیت را با لذّت‏جویی‏های جنسی به هم می‏آمیزد، اسلام می‏خواهد این دو محیط را كاملاً از یكدیگر تفكیك كند».3
علاّمه اقبال لاهوری در اشعار نغز خود در این رابطه، چنین می‏سراید:
باید این اقوام را تنقید غرب                        شرق را از خود برد تقلید غرب
نی زرقص دختران بی‏حجاب                        قوّت مغرب نه از چنگ و رباب
نی زعریان ساق و نی از قطع موست         نی زسحر ساحران لاله روست
از همین آتش چراغش روشن است           قوّت افرنگ از علم و فن است
مغز می‏باید نه ملبوس فرنگ                     علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
با این بیان، به سیره ارجمند حضرت زهرا(س) در زمینه پوشش اسلامی نگاهی می‏افكنیم. آن بانوی بسیار بزرگ جهان، با این كه حریم عفاف و حجاب را به طور
كامل رعایت می‏كرد، در عین حال، در بحرانی‏ترین حوادث سیاسی و اجتماعی، حضور و ظهور داشت. برای روشن شدن مطلب نظر شما را به مطالب زیر جلب می‏كنم:

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا(س)
 

روزی مرد نابینایی با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اكرم(ص) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این كه این مرد نابیناست و تو را نمی‏بیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمی‏بیند، من كه او را می‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‏كند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّی؛4 گواهی می‏دهم كه تو پاره تن من هستی».
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو كرد و فرمود: «بهترین كار برای زنان چیست؟» هیچ كدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی كه متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف كردم، و گفتم هیچ یك از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را می‏دانم، و آن این است كه: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است كه آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلكه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ كرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض كردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی كه چه كار برای زنان برتر است، پاسخش این است كه برترین كار برای زنان این است كه آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
پیامبر(ص) فرمود: «چه كسی به تو چنین خبر داد، تو كه این‏جا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض كرد: «فاطمه(س) چنین فرمود».
پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی كه به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض كرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِك فَقِنِعِی بِهِ رأسَكِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همین كار را كرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با كسب اجازه وارد خانه شدند.6

تلاش‏های سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س)
 

حضرت زهرا(س) در عین آن كه حجاب كامل را رعایت می‏كرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلكه شواهد بسیاری وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست. از این رو، در عرصه‏های مختلف اجتماعی و سیاسی شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه:
1ـ محدّثین نقل می‏كنند: شخص پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به میان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر كس كه فاطمه(س) را شناخت كه شناخت، و هر كس كه او را نشناخته بداند كه فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر كس او را بیازارد مرا آزرده، و هر كس مرا بیازارد، قطعا خدا را آزرده است».7 بنابراین، حجاب در سیره فاطمه(س) پرده نشینی نیست.
2ـ در مكّه قبل از هجرت، مشركان به تحریك ابوجهل به پیامبر(ص) آزار می‏رساندند، یكی از آنها به نام «ابن زبعری» شكمبه گوسفندی را برداشت، و به طرف پیامبر(ص) انداخت، به طوری كه سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام این است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذكر می‏كند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».
در این هنگام حضرت زهرا(س) كه در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8
روز دیگری فاطمه(س) گروهی از مشركان را در كنار كعبه دید كه جلسه محرمانه‏ای دارند. دریافت كه در اندیشه توطئه بر ضد پیامبر(ص) هستند، هشیارانه با شتاب به حضور پیامبر(ص) آمد و توطئه آنها را به پدر بزرگوارش خبر داد.9
و در مورد دیگر با كمال شجاعت و صلابت نزد مشركان آمد و رگبار سرزنشش را بر ابوجهل و پیروانش فرو ریخت، و بر آن ستمگران نفرین كرد.10
حضرت زهرا(س) پس از هجرت از مكّه به مدینه نیز تلاش‏هایی این چنین در حمایت از اسلام و سپاه اسلام می‏نمود، و در عرصه‏های مختلف حضور و نظارت داشت.
حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سركشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان كه این موضوع در جنگ خندق و فتح مكّه، رخ داده است.11
در ماجرای «مباهله» كه یك حادثه بسیار مهم سیاسی و اجتماعی و عقیدتی بود و در سال دهم هجرت بین پیامبر(ص) و هیأت بلندپایه مسیحیان نماینده «نجران» رخ داد، هزاران نفر از مهاجر و انصار در صحرای مدینه اجتماع كرده بودند تا از نزدیك نظاره‏گر صحنه باشند، ناگاه دیدند پیامبر(ص) با فاطمه(س) و علی(ع)
و حسن و حسین(ع) برای مباهله به سوی صحرا می‏آیند... پیامبر(ص) مطابق آیه 61 آل عمران (آیه مباهله) فاطمه(س) را همراه خود، در چنین همایش سیاسی دینی، شركت داد.12 بنابراین، حجاب زنان هرگز مانع آنها برای شركت در اجتماعات سیاسی و دینی نخواهد شد.

تلاش‏های سیاسی حضرت زهرا(س) پس از رحلت‏پیامبر(ص)
 

پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و پدیدار شدن ماجرای سقیفه بنی‏ساعده، و بیعت با ابوبكر به عنوان خلیفه رسول خدا(ص) و كنار زدن امیرمؤمنان علی(ع) از مقام رهبری، كه حق مسلّم آن حضرت بود، حضرت زهرا(س) در موارد مختلف وارد صحنه شد، و به دفاع از حریم ولایت پرداخت. در ملأ عام در مسجد با خطبه غرّا، غاصبان را محكوم كرد، بیعت كنندگان را سرزنش نمود، و جانش را در این راه گذاشت، و آن چنان فعّال و جدّی به صحنه آمد، كه سرانجام به شهادت رسید، و اینها و ده‏ها نمونه دیگر نشان دهنده آن است كه مسأله پوشش اسلامی، زنان را در پشت پرده محبوس نكرده كه به طور كلّی از صحنه تلاش‏های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فاصله بگیرند، اگر چنین بود، هرگز حضرت زهرا(س) از پشت پرده حجاب بیرون نمی‏آمد.

چگونگی خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبی
 

یكی از امور مهمّی كه در زندگی حضرت زهرا(س) همواره می‏درخشد، خطبه غرّای او در مسجدالنّبی پس از رحلت پیامبر(ص) در ازدحام مردم است، كه او با این خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشید و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حریم ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع برخاست. چگونگی حركت حضرت زهرا(س) از خانه‏اش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حریم حجاب به قدری دقیق و ظریف است، كه جدّا سزاوار است همگان در این مورد با نظر دقیق بنگرند، و نكته‏ها را دریابند، و سپس خطبه غرّای او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسی قرار دهند. به راستی كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(س) تابلو گویا و بسیار روشن درباره حفظ حریم حجاب، و در عین حال شركت كامل در صحنه برای سخنرانی و دفاع از حریم حق است و این همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است.
* حضرت زهرا(س) در عین آن كه حجاب كامل را رعایت می‏كرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلكه شواهد بسیاری وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست.
* حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سركشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان كه این موضوع در جنگ خندق و فتح مكّه، رخ داده است.
ما در این جا چگونگی حركت آن حضرت برای القای خطبه را شرح می‏دهیم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهرای اطهر(س) بیاموزیم، و هم باور كنیم كه زن می‏تواند در عین حفظ حریم حجاب، از پرده‏نشینی خارج گردد، و به عنوان نیمی از جامعه انسانی، رسالت خود را به انجام رساند. شرح این چگونگی، نیز می‏تواند
جواب دندان‏شكنی به آن افرادی باشد كه حجاب اسلامی را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجد را به عنوان شاهد عقیده ناصحیح خود می‏آورند، غافل از آن كه شش دلیل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهمیّت حجاب از نظر حضرت زهرا(س) است. اینك شرح مطلب:
عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) از پدران خود نقل می‏كند، هنگامی كه مسأله غصب فدك رخ داد، و این خبر به حضرت زهرا(س) رسید، در این هنگام حضرت زهرا(س) تصمیم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمایت از حق، سخنرانی كند، چگونگی حركت حضرت زهرا(س) در متن عبارت چنین آمده:
«لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأسِها، وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها وَ اَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها، تَطَأُ ذُیُولَها، ماتَخْرُمُ مِشْیَتِها مِشْیَةِ رَسُولِ الله حتّی دَخَلَتْ عَلی اَبِی بَكْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَالاَنْصارِ وَ فِی غَیْرِهِمْ فَنِیطَتْ دوُنَها مُلائةً فَجَلَسَتْ، ثُمَّ أنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاء، فَارْتَجَّ الَمجْلِسَ، ثُمّ اَمْهَلَتْ هَنِیئةً حَتّی اَسْكَنَ نَشِیَجَ القَوْمِ، وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الكَلامَ...؛ حضرت زهرا(س) روسری خود را بر سرش پیچید13 و عبای خود را (كه روپوشی وسیع بود) به سر نمود، و میان گروهی از یاران و زنان خویشاوندش (به سوی مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب یا بلندی لباس) به قسمت پایین لباسش پا
می‏گذاشت (در نهایت پوشیدگی راه می‏رفت) شیوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شیوه راه رفتن رسول خدا(ص) بود، تا این كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در میان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در این هنگام میان آن حضرت و مردم، پرده‏ای نصب شد، حضرت زهرا(س) نشست، سپس ناله جانسوزی نمود كه بر اثر آن، صدای همه حاضران به گریه بلند شد، به گونه‏ای كه گویی از صدای گریه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(س) اندكی سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گریه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد».14

تجزیه و تحلیل عبارت فوق
 

در این عبارت، در رابطه با حفظ حریم حجاب و عفاف در عین شركت در یك صحنه پرشور سیاسی و اجتماعی، شش نكته است كه هر كدام از جهتی بیانگر اهمیّت و عظمت مقام حجاب در سیره حضرت زهرا(س) است، كه به اختصار بدان اشاره می‏شود:
1ـ آن حضرت روسری خود را كه به طور كامل سر و گردن و سینه‏اش را می‏پوشانید، بر سر گرفت، تعبیر واژه «لاثتْ» (پیچید) حاكی است كه روسری به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكی تكان دادن از سر رد شود و موی سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(س) علاوه بر آن روسری، لباس روی لباس‏هایش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود (وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها)؛
3 ـ لباسی كه بر تنش بود به قدری بلند بود كه در راه رفتن، گاهی قسمت پایین لباس زیر پای حضرت زهرا(س) قرار می‏گرفت: (تَطَأُ ذُیُولَها)؛
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(ص) با متانت و وقار حركت می‏كرد، یعنی هیچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او دیده نمی‏شد؛
5 ـ علاوه بر این ها در مسجد پرده‏ای به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خویشانش، اطرافش را گرفته بودند. (وَاَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ ـ ای: جماعة ـ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها).
به این ترتیب نتیجه می‏گیریم، حضرت زهرا(س) در عین آن كه در همایش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهای حریم حجاب و عفاف را رعایت نموده است.

پی نوشت ها :
 

1 ) نور (24) آیه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آیه 32، 33 و 59.
2 ) مرتضی مطهّری، مسأله حجاب، چاپ جدید، ص79.
3 ) همان، ص83.
4 ) علاّمه مجلسی، بحار، ج43، ص91.
5 ) علاّمه علی بن عیسی (اِرْبِلی، كشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.
7 ) علاّمه علی بن عیسی اِرْبِلی، كشف الغمّه، ج2، ص24.
8 ) علاّمه سروی، مناقب آل ابی‏طالب، ج1، ص60.
9 ) همان، ص71.
10 ) صحیح بخاری، ج5، ص8.
11 ) علاّمه طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص52، اعلام الوری، ص17؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص249.
12 ) قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج3، ص47 و 48 ـ تفسیر المنار، ذیل آیه 61 آل عمران.
13 ) خِمار به معنای روسری معمول آن زمان است كه زنان با آن، سر و گردن و سینه خود را می‏پوشاندند.
14 ) علاّمه طبرسی، احتجاج طبرسی، ج1، ص131 و 132.

سه شنبه 15/1/1391 - 23:21
اهل بیت

ولادت
 

اگر روزی باید روز زن باشد،چه روزی والاتر و افتخار آمیز تر از روز ولادت با سعادت فاطمه ی زهرا_سلام اللّه علیهاست . زنی که افتخار خاندان وحی[است]و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می درخشد.
صحیفه امام؛ج12،ص274
این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود و وجود او موجب سر افکندگی خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار می رفت.در چنین محیط فاسد و وحشتزایی،پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید.و تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خدا_صلی اللّه علیه و آله_به این مولود شریف است،تا نشان دهد که زن،بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر نباشد،کمتر نیست.
صحیفه امام؛ج14،ص316

حضرت زهرا(س)در کلام امام راحل

مقام و منزلت
 

و ااز جمله ی تعقیبات شریفه،تسبیحات صدّیقه ی طاهره (سلام اللّه علیها)است که رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله )آن را به فاطمه(علیها السلام)عطا می فرمود.
آداب الصلوة؛ص377
جبرئیل پس از فوت پیغمبر(ص)می آمد و اخبار از غیب برای فاطمه می آورد و امیر المؤمنین آنها را می نوشت و آن مصحف فاطمه است.
کشف السرار؛ص125
یک زن ملکوتی ،یک انسان به تمام معنا انسان،تمام نسخه ی انسانیت،تمام حقیقت زن ،تمام حقیقت انسان.او زن معمولی نیست؛او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است...تمام هویت های کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد_تمام در این زن است...زنی که تمام خاصه های انبیا در اوست.زنی که اگر مرد بود،نبی بود؛زنی که اگر مرد بود به جای رسول اللّه بود.
زنی که در حجره ای کوچک و محقّر،انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی می درخشد.
صحیفه امام؛ج16ص192
سه شنبه 15/1/1391 - 23:20
اهل بیت
خواهرم بر تو از فاطمه اینگونه خطاب است
زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
فاطمه (علیهاالسّلام) آن بانوی بزرگ ما شهید شد و نه تنها شیعیان جهان، بلكه همه دوستان و آزادمنشان را عزادار ساخت. او زنی در خور احترام و بانویی نمونه‏ و بی‎مانند در جهان بشریت بود. عمری كوتاه داشت، ولی از همه ساعات و ایام آن در راه بندگی خدا، و نجات انسان‎ها از قیود و انحرافات استفاده كرد. اینك مائیم و خاطرات فاطمه (علیهاالسلام)، مائیم و روح جهان و تلاش قرآنی فاطمه (علیهاالسلام) كه برای زنده داشتن آن خاطرات، سالانه هزاران مجلس وعظ سخنرانی برپا می‏سازیم و به یاد عظمت و بزرگواری‏های او احساس غرور می‏كنیم و جهت رنج‎ها و مصیبت‏های وارده بر او اشك‏ها می‏ریزیم و یا او را وسیله گرانقدری در پیشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت می‏نشینیم.

فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره ناله‏های دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر می‏آمد هنوز در گوش‏ها طنین‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكی از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. این تلاش‏ها و برنامه‏ها خوب و ارزنده‏اند ولی جهت‎دهنده به سوی مقصود نیستند و نقش سازندگی و تحول‎انگیزی آنها اندك است.
فاطمه (علیهاالسلام) برای این، تلاش نکرد كه به او احسنت و مرحبا بگوئیم و بدان خاطر به شهادت نرسید كه اشك ما را بدرقه راه كند و یا مجالس عزای او صرفاً برای عزاداری و توبه نیست كه مقصدی فوق آن مطرح است. بهترین توسل: بهترین توسل برای نجات از مشكلات و همّ و غمّی كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حیات فاطمه علیهاالسلام است. فاطمه علیهاالسلام قافله سالار زنان جهان و مایه افتخار دنیای اسلام است. زندگی او بر اساس ایمان و اعتقاد و باور راستین است. عرضه كننده بهترین ایده‏ها و سنت‏هاست و راه او، راه نجات است. و از رمز پیروزی‏ها و انحطاطها در پیروی یا عدم تبعیت از راه و رسم اوست.
گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه می‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس این گریه تصمیم‏گیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. راه فاطمه (علیهاالسلام) تنها راه دیروز نبوده و نیست كه راه امروز است و هر روز. و تنها راه. شریعت خاص و آئینی ویژه نیست كه راه فطرت است و بدین سان در همه جای جهان قابل اجرا و عملی است.
اگر ما راه فاطمه (علیهاالسلام) را راه اسلام می‏خوانیم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئین فطرت است. تعالیم آن با زمینه‏های فطری سازگار است و فاطمه (علیهاالسلام) آنچه را كه دارد از عطایای الهی است كه در سایه تطابق خود با اندیشه‏های اسلامی آن را به دست آورده است. هم او سند مظلومیت است، سند حق‏طلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربه‏های تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
ذكر یک هشدار بجاست كه گمان نرود نجات‎بخشی انسان تنها در سایه گریه بر فاطمه علیهاالسلام حاصل است و یا با گریه‎ی تنها، می‏توان آلودگی‏ها را از خود زدود. گریه عاطفی و ناشی از دلسوزی‏ها و به خاطر تصویر مصائب جانكاه و دردهای انسانی ستمدیده نمی‏تواند گرهی از مشكل بگشاید و عامل نجات گردد كه اگر چنین بود عمر سعد نجات یافته است. زیرا در عصر عاشورا از دیدن مصائب بازماندگان حسین دلش به رقّت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد. گریه بر فاطمه علیهاالسلام باید گریه معرفت باشد و گریه ندامت از این كه من گنهكارم چرا كه می‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گریه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (علیهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس این گریه تصمیم‏گیری بر این امر كه دیگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم.
و سختگیری بر خود از طریق عبادتی چون عبادت فاطمه (علیهاالسلام)، که لذت گناه را فراموش كنم و حتی گوشت روئیده از گناه را ذوب نمایم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است. یاد فاطمه علیهاالسلام: فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی می‏دهد، خاطره حق‎طلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت می‏دهد و یا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احیاء می‏كند.
او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمی با همسر در تعقیب هدف مشترك، درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظیفه هدایت برای زنان، درس كمك‎كاری برای مردم، درس زیر بازوگیری، درس بیان حق، درس از خود گذشتگی و ایثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچم‎افرازی و گاهی پرچم ساختن مظلومیت، حتی پنهان کردن جنازه و قبر خود برای هشیار كردن. ما با یاد فاطمه علیهاالسلام و موضعگیری‎هایش باید این درس را داشته باشیم كه به موضع‏گیری اندیشه در شرایط گوناگون و متفاوت زندگی دست یابیم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنیم اگر فاطمه (علیهاالسلام) با این مشكل مواجه می‏شد چه می‏كرد؟
و هم با مطالعه تاریخ زندگیش از او و از راه و روش او الهام می‏گیریم و طریق خود را روشن و هموار كرده و به پیش رویم. او ولیّ خدا بود دارای ایمان و عصمت، علی (علیه‌السلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه پیامبر اکرم در مورد فاطمه علیهاالسلام فرموده بود: هذا احدالركنین [1] و آدمی برای استواری نیایش، ناگزیر به ستون و ركنی نیاز دارد.
هر قدر آن ركن مهم‎تر و سنگین‏تر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بیشتر و زیادتر است و این خود نیز اسوه‎آموزی و الگوپذیری است كه آیات قرآن و روایات، ما را بدان توصیه می‏كنند. علی (علیه‌السلام) او را یکی از دو ركن جهان اسلام معرفی كرد كه ركن اول آن شخص پیامبر بود. و آن روز كه فاطمه (علیهاالسلام) از دنیا رفت علی (علیه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود این همان ركن دومی بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) فاطمه علیهاالسلام؛ سندیت حق فاطمه علیهاالسلام سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامی در برابر غیر آن است. او سندی است برای معرفی زن و ارزش او و رشد او، و كمال او، و نمونه‏ای از یك همسر ایده‏آل، مادر ارزنده و عضوی برای جامعه، هادی زنان، الگوی نیایش، اسوه پوشش... .
فاطمه (علیهاالسلام) را باید همیشه به یاد داشت و یاد او باید یاد عشق در ایمان باشد و یاد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور یاد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصویر آزادگی او به ما درس آزادی می‏دهد، خاطره حق‎طلبیش به ما درس وظیفه و جرئت و شهامت می‏دهد و یا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احیاء می‏كند. و هم او سند مظلومیت است، سند حق‏طلبی است. كبودی بدنش خط روشنی بر سیه روزی خصم است و ورم بازویش نشانه بدستیزی دشمن برای كوتاه كردن دست او از دامن حق و این خود یك سند است. اثر ضربه‏های تازیانه بر بدن، خطوط كبودی در آن پدید آوردند كه هر كدام خطوط روشنی است بر بی منطقی دشمن.
فاطمه علیهاالسلام امروز در میان ما نیست ولی خاطره ناله‏های دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر می‏آمد هنوز در گوش‏ها طنین‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكی از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمی افروخته بر قلب تاریخ برای اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعی ناامنی پدید آمده از غاصبان حق. حجاب نزد فاطمه: چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا علیهاسلام: حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.» رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)» وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.» امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟» فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند » رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی. فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.» روزی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا(علیهاالسّلام):
 

روزی مرد نابینایی با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(علیهاالسّلام) پرسید: «با این كه این مرد نابیناست و تو را نمی‏بیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمی‏بیند، من كه او را می‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‏كند». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) فرموده اند: برترین كار برای زنان این است كه آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند. نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سوی خانه فاطمه(علیهاالسّلام) رهسپار شدند. وقتی كه به در خانه رسیدند، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اجازه ورود طلبید.
فاطمه(علیهاالسّلام) اجازه داد، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(علیهاالسّلام) عرض كرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان». حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عین آن كه حجاب كامل را رعایت می‏كرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلكه شواهد بسیاری وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست.
از این رو، در عرصه‏های مختلف اجتماعی و سیاسی شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه: چگونگی خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجدالنّبی یكی از امور مهمّی كه در زندگی حضرت زهرا(علیهاالسّلام) همواره می‏درخشد، خطبه غرّای او در مسجدالنّبی پس از رحلت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در ازدحام مردم است، كه او با این خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشید و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حریم ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) به دفاع برخاست. چگونگی حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) از خانه‏اش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حریم حجاب به قدری دقیق و ظریف است، كه جدّا سزاوار است همگان در این مورد با نظر دقیق بنگرند، و نكته‏ها را دریابند، و سپس خطبه غرّای او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسی قرار دهند.
به راستی كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تابلو گویا و بسیار روشن درباره حفظ حریم حجاب، و در عین حال شركت كامل در صحنه برای سخنرانی و دفاع از حریم حق است و این همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است. ما در این جا چگونگی حركت آن حضرت برای القای خطبه را شرح می‏دهیم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهرای اطهر(علیهاالسّلام) بیاموزیم، و هم باور كنیم كه زن می‏تواند در عین حفظ حریم حجاب، از پرده‏نشینی خارج گردد، و به عنوان نیمی از جامعه انسانی، رسالت خود را به انجام رساند.
شرح این چگونگی، نیز می‏تواند جواب دندان‏شكنی به آن افرادی باشد كه حجاب اسلامی را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در مسجد را به عنوان شاهد عقیده ناصحیح خود می‏آورند، غافل از آن كه شش دلیل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهمیّت حجاب از نظر حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است.

اینك شرح مطلب:
 

عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) از پدران خود نقل می‏كند، هنگامی كه مسأله غصب فدك رخ داد، و این خبر به حضرت زهرا(علیهاالسّلام) رسید، در این هنگام حضرت زهرا(علیهاالسّلام) تصمیم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمایت از حق، سخنرانی كند، چگونگی حركت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در متن عبارت چنین آمده: حضرت زهرا(علیهاالسّلام) روسری خود را بر سرش پیچید و عبای خود را (كه روپوشی وسیع بود) به سر نمود، و میان گروهی از یاران و زنان خویشاوندش (به سوی مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب یا بلندی لباس) به قسمت پایین لباسش پا می‏گذاشت (در نهایت پوشیدگی راه می‏رفت) شیوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شیوه راه رفتن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، تا این كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در میان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در این هنگام میان آن حضرت و مردم، پرده‏ای نصب شد، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) نشست، سپس ناله جانسوزی نمود كه بر اثر آن، صدای همه حاضران به گریه بلند شد، به گونه‏ای كه گویی از صدای گریه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(علیهاالسّلام) اندكی سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گریه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد». (احتجاج طبرسی)
تجزیه و تحلیل عبارت فوق در این عبارت، در رابطه با حفظ حریم حجاب و عفاف در عین شركت در یك صحنه پرشور سیاسی و اجتماعی، شش نكته است كه هر كدام از جهتی بیانگر اهمیّت و عظمت مقام حجاب در سیره حضرت زهرا(علیهاالسّلام) است، كه به اختصار بدان اشاره می‏شود:
1ـ آن حضرت روسری خود را كه به طور كامل سر و گردن و سینه‏اش را می‏پوشانید، بر سر گرفت، تعبیر واژه (پیچید) حاكی است كه روسری به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكی تكان دادن از سر رد شود و موی سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(علیهاالسّلام) علاوه بر آن روسری، لباس روی لباس‏هایش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود
3 ـ لباسی كه بر تنش بود به قدری بلند بود كه در راه رفتن، گاهی قسمت پایین لباس زیر پای حضرت زهرا(علیهاالسّلام) قرار می‏گرفت
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با متانت و وقار حركت می‏كرد، یعنی هیچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او دیده نمی‏شد؛
5 ـ علاوه بر این ها در مسجد پرده‏ای به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خویشانش، اطرافش را گرفته بودند.
به این ترتیب نتیجه می‏گیریم، حضرت زهرا(علیهاالسّلام) در عین آن كه در همایش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهای حریم حجاب و عفاف را رعایت نموده است. فاطمه و مقام جمع الجمع: نوری که در نهایت به نور علی و محمدی ختم می شود در فاطمه(علیهاالسّلام) یگانه می شود و این گونه است که فاطمه به عنوان لیله القدر همه امامان و معصومان بعدی خویش دانسته می شود، زیرا رحمی است که نور محمدی و علوی را دوباره به مقام جمع الجمعی می رساند و نتیجه آن وحدت بعد کثرت است. از این رو فاطمه را مقامی بلند است. آن حضرت رحمی است که توانسته دو نور عظمت محمدی و علوی را گرد آورد و در هم آمیزد تا مقام والای جمع الجمعی را به دست آورد. از دیگر مقاماتی که در روایات برای فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) بیان شده است مقام لیله القدری است.
خداوند درباره عظمت لیله القدر در سوره دخان و قدر سخن به میان آورده است. لیله القدر شبی است که قرآن با آن عظمت، در آن نازل می شود. شبی است که به حکم «تنزل الملائکه و الروح» تا قیامت فرشتگان و روح (جبرئیل و یا فرشته دیگر کروبی و عالی به نام روح القدس) بر خلیفه الهی و انسان کامل و امامت انس و جن نازل می شود، زیرا این نزول دایمی می بایست بر کسی باشد و از آن جایی که هرگز زمین خالی از خلیفه و حجت و انسان کامل نیست بر امام معصومی نازل می شود. در آن شب، تقدیرات جهان و انس و جان رقم زده می شود. مقام قدر مقام کلی است و مقام قضا مقام جزیی است. هرگاه هر امری به مقام قضا درآید دیگر نمی توان از آن رست ولی مقام قدری مقام کلیات است که می توان به ادعیه و صله رحم و توبه و اطاعت و شفاعت از قدر مصیبتی و عذابی گریخت.
بنابراین لیله قدر شبی است که در مقام جمع الجمعی است و کلیات همه در آن جا به شکل امر قدری نازل می شود و در طول یک سال آن چه در شکل امری قدری و کلی درباره هر کس و هر چیز نازل شده است به صورت تدریجی در طول سال تحقق می یابد. نسبت لیله القدر به سال همانند نسبت هر شبی با روز آن است؛ زیرا در هر شبی امری که می بایست در آن روز قضا و تحقق خارجی یابد نزول می یابد؛ از این رو گفته اند در شب می توان مقدرات روز خویش را تغییر و اصلاح کرد و این در هنگام نماز شب و نمازهای صبح و قرآن الفجر اتفاق می افتد که مشهود خدا و فرشتگان است و از درخشش بالایی برخوردار می باشد. در لیله القدر هر سال، امور امری نازل می شود و کلیات به تقدیر کشیده شده و اندازه می شود .
از این رو هر لیله القدری از هزار ماهی که در آن لیله القدر نباشد بهتر است. اگرزندگی آدمی را در نسبت هشتاد تا نود سال قرار دهیم، دست یابی انسان به مقام لیله القدری برابر با هزار ماه یعنی یک عمر طبیعی آدمی است؛ زیرا چنین کسی ره صدساله را یک شبه می پیماید. کسی که به مقام درک لیله القدر نایل شود، کمال خویش را تضمین کرده است. این گونه است که حنظله غسیل الملائکه در یک شب ره صدساله را طی می کند و با فرشتگان به پرواز در می آید و حربن یزید ریاحی در جوار سرور جوانان بهشت می آرامد. فاطمه(علیهاالسّلام) و مقام لیله القدری: نزول جمعی قرآن به شکل انزال دفعی بر قلب محمدی در لیله القدر تحقق می یابد، از این رو مقام لیله القدری را مقام جمعی نیز دانسته اند. چنان که الله که نخستین ظهور هویت ذات است مقام جمع اسمایی است که در بردارنده همه اسما و صفات کمالی خداوندی و اسمای حسنای اوست.
فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) که بضعه الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است در مقام لیله القدری نشسته و نور علوی و محمدی در وی جمع آمده است. او تنها کسی است که پس از ظهور نور محمدی و علوی، توانسته آن دو را جمع کند و این امری خطیر و سخت است؛ زیرا این نورها تا عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد به شکل خفا بود و به شکل ظهوری و تحقق خارجی وجود نیافته بود. اکنون که این نور در مقام عینیت درآمده و همه مراتب کمالی را از بستر خاک تا قاب قوسین و او ادنی طی کرده است و مرتبه ای در این میان نمانده است، وجودی می بایست آن دو را از کثرت خود بیرون آورد و به شکل جمعی درآورده و پس از ترکیب عناصر، آن را به صورت انوار طیب امامان معصوم بروز و ظهور دهد.
بر این اساس هنگامی که حضرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با خدیجه پیوند برقرار کرد پیش از آن میوه ای بهشتی خورد تا بتواند قابلیت جمع را فراهم آورد و بستر مناسبی برای اتحاد دو نور محمدی و علوی ایجاد کند. این گونه است که فاطمه همواره بوی وحدت می دهد و بوی بهشت از وی می تراود و حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگاه آرزوی بهشت و مقام رضوان وحدت را داشت فاطمه را می بویید. هر بامدادان به در خانه فاطمه می رفت تا او را ببیند و بو کند. خداوند در فاطمه که در مقام لیله القدری و وحدت نشسته است نور امامان را با ترکیب نور علوی و محمدی در آمیخت و آنان در پس حجاب فاطمی بودند تا هر یک در زمان خاص خویش ظهور کنند.
امام صادق(علیه السّلام) از پدرانش از جدش امیرمومنان(علیه السّلام) روایت می کند: ان الله خلق نور محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل المخلوقات باربعه عشر الف سنه و خلق معه اثنی عشر حجابا و المراد بالحجب الائمه(علیهم السّلام)؛ «خداوند نور محمد را خلق نمود چهارده هزار سال قبل از مخلوقات و همراه او دوازده حجاب آفرید، و مراد از حجاب ها ائمه(علیهم السّلام) هستند». پوشش فاطمه در روز قیامت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی دخترم، فاطمه، وارد صحرای محشر شود، لباسی از کرامت بر تن دارد که با آب حیات شستشو داده شده است و تمام مردم، حیرت‌زده به او می‌نگرند.
سپس هزار حله‌ی بهشتی برای او حاضر می‌شود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده: « دختر محمد را به بهترین صورت و هیأت و با عزت تمام وارد بهشت کنید.» سپس او را همچون یک عروس وارد بهشت می‌کنند.
سه شنبه 15/1/1391 - 23:20
اهل بیت
نویسنده:محمود اكبری




 

احترام نام فاطمه علیها‏السلام
 

احترام حضرت فاطمه علیها‏السلام و قداست آن بانوی بزرگوار، برای همه مسلمانان بدیهی و مسلّم است.
سكونی می‏گوید: خدمت امام صادق علیه‏السلام رسیدم، در حالی كه غمگین بودم. آن حضرت به من فرمودند: ای سكونی! چرا غمگین هستی؟ عرض كردم: خداوند به من دختری داده است. فرمودند: ای سكونی! سنگینی آن دختر بر زمین است و روزی‏اش با خدا و عمرش جداگانه. سپس فرمودند: چه نامی برای او انتخاب كرده‏ای؟ عرض كردم: فاطمه. فرمودند: آه، آه، آه. و دست خود را بر پیشانی نهادند و آنگاه فرمودند: «اِذا سَمَّیْتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَ لاتَلْعَنْها وَلا تَضْرِبْها1؛ اگر نام او را فاطمه نهادی، به او بد مگو و لعن مكن و او را مزن.»

چند مسئله:
 

1. برای فرد بی وضو حرام است كه نام خداوند متعال را مس نماید و همچنین است بنا بر احتیاط واجب مس اسامی مبارك پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه و حضرت زهرا علیها‏السلام .2
2. یكی از محرمات بر شخص جنب، رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا ـ به هر لغت كه باشد ـ و بنا بر احتیاط اسم پیامبران و امامان و حضرت زهرا است.3

كیفر بی حرمتی
 

كیفر دشنام گفتن به فاطمه علیها‏السلام قتل است و بر اساس فقه اسلامی، فردی كه نسبت به آن بانوی مقدس هتك حرمت كند و به فحاشی و دشنام گویی زبان بگشاید مستوجب مرگ است و باید به قتل رسانده شود. این شدت عمل و سختگیری شاید بدین جهت باشد كه حرمت و منزلت آن بانوی بزرگوار، هم پایه احترام ائمه و پیشوایان معصوم است و بازگشت به فحّاشی و هتك حرمت و سبّ رسول اللّه‏ دارد. از اینرو كسی كه به آن بانوی مطهره سبّ كند، حكم كسی را دارد كه به رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سبّ نماید و باید به قتل برسد.4
امام خمینی رحمه‏الله می‏فرماید: الحاق صدیقه طاهره به ائمه اطهار خالی از وجه نیست؛ بلی اگر دشنام به صدیقه طاهره بازگشت به سبّ رسول اللّه‏ نماید، بدون شبهه، دشنام دهنده كشته می‏شود.5
امام خمینی رحمه‏الله طی حكمی در سال 1367 به آقای محمد هاشمی مدیر عامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی نوشتند: «با كمال تأسف از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است كه انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی كه این مطلب را پخش كرده است تعزیر و اخراج می‏گردد و دست اندركاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی كه ثابت شود قصد توهینی در كار بوده است بلاشك فرد توهین كننده محكوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تكرار گردد موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه‏ها قوه قضائیه اقدام می‏نماید.6

تسبیحات زهرا علیها‏السلام
 

یكی از تعقیبات نماز، گفتن تسبیحات حضرت زهرا علیها‏السلام است كه بسیار فضیلت دارد، بلكه برتر از سایر تعقیبات نماز محسوب می‏شود.
از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است كه فرمودند: «تسبیح حضرت فاطمه علیها‏السلام بعد از هر نماز نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز محبوب‏تر است.»7
همچنین امام صادق علیه‏السلام درباره تسبیح فاطمه زهرا علیها‏السلام فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتی، سی و چهار بار اللّه‏ اكبر، سی و سه بار الحمد للّه‏ و سی و سه بار سبحان اللّه‏ بگو و آیة الكرسی و دو سوره معوذتین را با ده آیه اول سوره صافات و ده آیه از آخرش بخوان.8
و نیز آن امام بزرگوار به یكی از یاران خود به نام ابو هارون فرمودند: «ما خردسالان خود را به تسبیح حضرت زهرا فرمان می‏دهیم همچنان كه آنان را مأمور به برگزاری نماز می‏نماییم.»9

چند مسئله:
 

1. در تسبیحات حضرت زهرا علیها‏السلام ابتدا 34 مرتبه اللّه‏ اكبر، سپس 33 مرتبه الحمد للّه‏ و پس از آن 33 مرتبه سبحان اللّه‏ گفته می‏شود.10
2. جایز است ذكر سبحان اللّه‏ جلوتر از ذكر الحمد للّه‏ِ گفته می‏شود، ولی بهتر آن است كه ذكر الحمد للّه‏ جلوتر گفته شود.11
3. تسبیحات حضرت زهرا علیها‏السلام بعد از نماز مستحب است؛ چه نماز واجب و چه نماز مستحب، ولی در نماز واجب خصوصا در نماز صبح مستحب مؤكد است.12
4. مستحب است ذكر تسبیحات حضرت زهرا علیها‏السلام با تسبیح تربت امام حسین علیه‏السلام باشد.
5. اگر تسبیح گوینده در تعداد تكبیرات یا تسبیحات شك كند، در صورتی كه از محل آن تجاوز نكرده باشد باید بنا را بر مقدار كمتر بگذارد و الاّ باید بنا بر این بگذارد كه به طور كامل انجام شده است و اگر زیادتر هم گفته باشد مانعی ندارد.13

دروغ بستن به حضرت زهرا علیها‏السلام
 

اگر روزه دار با گفتن، نوشتن، اشاره و مانند اینها به خدا و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و جانشینان آن حضرت عمدا نسبت دروغ بدهد روزه‏اش باطل می‏شود و احتیاط واجب آن است كه نام حضرت زهرا علیها‏السلام و سایر پیامبران علیهم‏السلام و جانشینان آنان هم در این حكم فرقی ندارد.14

صلوات بر فاطمه علیها‏السلام
 

یكی از عبادتهای دینی درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمی مرتبت و اهل بیت معصوم آن حضرت است. این عبادت ریشه قرآنی دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده است. «اِنَّ اللّه‏َ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما»15
در روایتی از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است كه درود فرستادن بر فاطمه زهرا علیها‏السلام آثار معنوی بالایی دارد و در قیامت شایستگی الحاق به پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را برای انسان فراهم می‏كند. پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّی عَلَیْكَ غَفَرَ اللّه‏ُ لَهُ، وَ اَلْحَقَهُ بی حَیْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ؛
ای فاطمه! هر كس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می‏آمرزد و در هر جای بهشت كه باشم وی را به من ملحق سازد.»
كیفیت صلوات بر حضرت زهرا علیها‏السلام چنین است:
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ.»16

عقد و عروسی
 

برپایی مجلس عقد و عروسی در روزها و شبهای شهادت ائمه معصومین علیهم‏السلام اگر موجب توهین و هتك باشد، اجتناب از آن لازم است.17
سؤال: برخی برای اینكه برنامه‏های موسیقی و لهو و لعب در مجالس عروسی خود را توجیه كنند می‏گویند: این برنامه‏ها در شب عروسی حضرت زهرا علیها‏السلام نیز وجود داشته است. آیا این نسبتها صحیح است؟
پاسخ: چنین نسبتی صحیح نیست.18

نماز حضرت زهرا علیها‏السلام
 

نماز حضرت زهرا علیها‏السلام دو ركعت است؛ بدین صورت كه در ركعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در ركعت دوم بعد از حمد 100 مرتبه سوره توحید خوانده می‏شود.19

نماز استغاثه به حضرت زهرا علیها‏السلام
 

در مفاتیح الجنان روایت شده است كه: هر گاه حاجتی داری دو ركعت نماز به جای آور و پس از سلام سه مرتبه تكبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه علیها‏السلام را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مَوْلاتی یا فاطِمَةُ اَغیثینی»، سپس جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همان ذكر را صد مرتبه بگو، سپس جانب چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه همان ذكر را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده می‏شود.20

زیارت حضرت فاطمه علیها‏السلام
 

قال رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله :
«مَنْ زارَ فاطِمَةَ فَكَأَنَّما زارَنی وَ مَنْ زارَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ فَكَاَنَّما زارَ فاطِمَةَ؛
هر كه فاطمه را زیارت كند مثل این است كه مرا زیارت كرده و هر كس علی بن ابیطالب را زیارت كند مانند آن است كه فاطمه را زیارت كرده است.»21
همچنین راوی نقل می‏كند كه: «قالَتْ فاطِمَةُ: قالَ اَبی وَ هُوَ ذا حَیٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ وَ عَلَیْكِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ. قُلْتُ لَها: ذا فی حَیاتِهِ وَ حَیاتِكِ اَوْ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ مَوْتِكِ؟ قالَت: فی حَیاتِنا وَ بَعْدَ مَوْتِنا؛
فاطمه علیها‏السلام فرمودند: پدرم آن زمان كه در قید حیات بود [به من] فرمود: هر كه سه روز بر من و تو سلام كند، بهشت برای اوست. به حضرت [زهرا علیها‏السلام [گفتم: این مسئله در زمان حیات پیامبر و شما یا بعد از مرگتان است؟ زهرا علیها‏السلام فرمودند: در حیات و ممات ما.»22
امام جواد علیه‏السلام هر روز هنگام زوال به مسجد رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، به سراغ خانه مادرش زهرا علیها‏السلام كه در همان نزدیكی قبر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است می‏رفت و كفشها را در آورده و با نهایت ادب و خضوع، داخل خانه شده و در آنجا نماز و دعا می‏خواند و دقایقی طولانی به عبادت مشغول می‏شد و هرگز دیده نشد به زیارت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برود و سراغ مادرش را نگیرد.23

روز زیارت مخصوص حضرت زهرا علیها‏السلام
 

در روایات، هر یك از روزهای هفته و ساعات شبانه روز به نام یكی از معصومین علیهم‏السلام نامگذاری شده و برای هر روز و هر هفته با توجه به همین نامگذاریها، ادعیه و اعمالی بیان شده است.
از بین روزهای هفته، روز یكشنبه متعلق به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهما‏السلام می‏باشد و از بین ساعات شبانه روز، ساعت آخر شب؛ نزدیك اذان صبح، متعلق به فاطمه زهرا علیها‏السلام می‏باشد. زیارت مخصوص حضرت زهرا علیها‏السلام در روز یكشنبه چنین است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذی خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صابِرَةً وَ نَحْنُ لَكِ اَوْلِیاءُ مُصَدِّقُونَ وَ لِكُلِّ ما اَتی بِهِ اَبُوكِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وَ اَتی بِهِ وَصِیُّهُ علیه‏السلام مُسَلِّمُونَ وَ نَحْنُ نَسْئَلُكَ اللّهُمَّ اِذْ كُنّا مُصَدِّقینَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنا بِتَصْدیقِنا بِالدَّرَجَةِ الْعالِیَةِ لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بِأَنّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِهِمْ علیهم‏السلام .»24

پاورقیها :
 

1. وسائل الشیعه، ج15، ص200.
2. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص199، مسئله 319؛ آیات عظام فاضل، سیستانی، تبریزی، زنجانی: بهتر آن است كه اسم مبارك پیامبر و ائمه معصومین و حضرت زهرا علیها‏السلام را مس ننماید. آیت اللّه‏ مكارم: مس اسم مبارك پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه هدی علیهم‏السلام و حضرت زهرا علیها‏السلام اگر هتك حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
3. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص 226؛ آیات عظام صافی، سیستانی، بهجت.
4. صدیقه طاهره، عقیقی بخشایشی، ص203، به نقل از علامه در تحریر الاحكام و شهید در لمعه.
5. تحریر الوسیله، ج2، ص477.
6. صحیفه نور، ج21، ص76.
7. العروة الوثقی، ج1، ص703.
8. فروع كافی، ج6، ص207.
9. امالی صدوق، ص579.
10. همان مدرك.
11. همان مدرك.
12. تحریر الوسیله، ج1، ص 184.
13. العروة الوثقی، ج1، ص704.
14. توضیح المسائل مراجع، ج1، ص934؛ عروة الوثقی، ج2، ص242.
15. احزاب/ 56.
16. معجم صحیفة الزهراء، شیخ جواد قیومی.
17. الف: آیت اللّه‏ خامنه‏ای: اگر موجب توهین و هتك باشد اجتناب لازم است.
18. مسائل جدید، ج2، ص75، به نقل از آیات عظام صافی، فاضل، تبریزی و مكارم.
19. مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، ص67.
20. همان، ص423.
21. بحارا الانوار، ج43، ص58.
22. چشمه در بستر، ص318.
23. كشف الیقین، علامه حلی، ص354.
24. مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، قم، ص91.
ب: آیت اللّه‏ مكارم: در فرض مسئله حرام است.
ج: آیت اللّه‏ سیستانی: جایز نیست.
ه••: آیت اللّه‏ بهجت: در صورت صدق عنوان هتك، حكم آن نزد متشرعه واضح است. (مسائل جدید، ج2، ص49، سیدمحسن محمودی.)
سه شنبه 15/1/1391 - 23:20
اهل بیت
نویسنده:حضرت آیت‌الله جوادی آملی




 
پیامبر گرامی اسلام(ص) دو هدیة گران‌بها به دختر خود، حضرت فاطمه زهرا(س) دادند، یكی هدیة مُلكی «فدك» بود كه آن را باب الكریم وضع كردند و دیگری هدیة ملكوتی «تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س)» است. در اهمیّت این ذكر همین بس كه حضرت امام صادق(ع) دربارة آن فرموده‌اند: «اگر هدیه و نحله‌ای بالاتر از آن تسبیح بود، پیامبر اسلام آن را به حضرت فاطمه(س) تعلیم می‌دادند.» این تسبیح و تعلیم جزو بهترین و برترین تعلیم‌های ملكوتی است كه به صورت خاصّی به آن حضرت تعلیم داده شده تا دیگران هم از آن استفاده كنند. این یك تعلیم عمومی نبود، بلكه یك نحله و عطایی است كه پیامبر اكرم(ص) به حضرت فاطمه(س) دادند، آنگاه به بركت آن معلّم، پیامبر(ص) و این متعلّمه، حضرت زهرا(س)، دیگران هم از منابع معنوی آن بهره می‌برند. از سوی دیگر حضرت زهرا(س)، هم منافع هدیة ملكی (فدك) را در اختیار محرومان و مستضعفان قرار دادند.
امام صادق(ع) فرمودند: «هر كس تسبیح حضرت فاطمه(س) را بگوید، سپس استغفار نماید، آمرزیده می‌شود و این تسبیح از نظر زمان صد تاست، امّا از نظر میزان و ترازوی عمل هزار تاست؛ شیطان را طرد می‌كند و [خدای] رحمان را راضی.»1 و ثواب این ذكر براساس آیة شریف: «هر كس كار نیكی به جا آورد، برایش ده برابر نظیر آن است.»2 محاسبه شده است؛ البتّه این حدّاقل ثوابی است كه برای این ذكر در نظر گرفته شده و ممكن است فضایل و بركات دیگری برای این ذكر در نظر گرفته شده باشد. این تسبیح شیطنت و وسوسه‌های شیطانی را دور می‌كند و رضای پروردگار را تأمین می‌نماید.
چنین تسبیح مهمّی آداب خاصّی را نیز می‌طلبد:
1. این ذكر را در كمال آرامش و تأمین روحی انجام دهید؛
2. بدون تسبیح از كنار سجّاده برنخیزید؛
3. این ذكر را با سرعت انجام ندهید؛
4. قبل از اینكه پاهایتان را حركت بدهید و از حالت نمازگزار خارج شوید، این ذكر را انجام بدهید.
امام صادق(ع) به یكی از شاگردانشان فرمودند: «ما (اهل البیت) بچّه‌های خود را همان‌طور كه به نماز امر می‌كنیم، به تسبیح فاطمه(س) نیز امر می‌كنیم و هر كسی كه ملازم این تسبیح نباشد، گرفتار شقاوت می‌شود. تو ملازم این تسبیح باش و آن را از یاد نبر.»3 در روایت آمده كه اگر نمازگزار این تسبیح را با «لا اله الّا الله» تمام كند، آمرزیده می‌شود؛ زیرا در حقیقت، این تسبیحی كه به حضرت فاطمه(س) عطا شده است، همان تسبیحات اربعة نماز، یعنی عناصر چهارگانة «تسبیح، تحمید، تهلیل و تكبیر» نماز را در بر می‌گیرد. البتّه همین تسبیحات اربعه در نماز هم گفته می‌شود؛ منتها تقدیم برخی از اینها و تأخیر برخی دیگر از این چهار تا، مربوط به دستورات خاصّ الهی است. پس اگر كسی این صد ذكر، 34 بار الله اكبر، 33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان‌الله را بگوید و در پایان آن، یك بار ذكر «لا اله الّا الله» را بگوید، بخشیده می‌شود.
در روایات اهل‌بیت(ع) تسبیح حضرت فاطمه(س) از مصادیق ذكر كثیر4 دانسته شده است. مرحوم صاحب «وسایل الشّیعه» در تعقیبات نماز می‌گوید: این همان است كه خداوند فرمود: «اُذكرونی أذكركم»5، یعنی برخی‌ها به یاد نعمت خداوند، مانند لباس، غذا، مسكن و مال هستند و شكر این نعمت‌ها را نیز به جا می‌آورند. طبق آیة «اذكروا نعمتی الّتی أنعمت علیكم...»6 اشخاصی امتثال امر می‌كنند و فقط به ذكر نعمت‌های الهی بسنده می‌كنند، امّا در این میان كسانی هم هستند كه فقط به ذكر نعمت الهی بسنده نمی‌كنند، بلكه به ذكر ولیّ نعمت هم مشغولند. یعنی نه تنها به یاد نعمت‌های خداوند هستند، بلكه پیوسته خداوند را هم یاد می‌كنند. كسانی كه نعمت را شاكرند و به یاد نعمت الهی هستند، مصداق بیت:
شكر نعمت، نعمتت افزون كند
كفر نعمت از كفت بیرون كند
هستند. پس، بالاتر از یاد نعمت‌های الهی، یاد ولیّ نعمت هم بسیار مهم است. چون ما در اینجا دو نوع تعبیر «اذكروا نعمتی الّتی انعمت علیكم...» و «اذكرونی اذكركم» داریم، بنابراین اگر كسی به یاد خدا بود، خدا هم به یاد اوست. تسبیح فاطمه(س) كه ذكر كثیر می‌باشد، مشمول «فاذكرونی أذكركم» است، یعنی اگر كسی زیاد به یاد خدا بود، خدا هم زیاد به یاد او خواهد بود و اگر خدا دائماً و كثیراً به یاد كسی باشد، آن شخص هرگز از وسوسه‌های شیطان آسیب نمی‌بیند. اینها بركات تسبیح فاطمة زهرا(س) است كه متمّم نماز است.
از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا كعبه چهار دیوار دارد؟ حضرت فرمودند: «كعبه چهار دیوار دارد، چون بیت المعمور چهار دیوار دارد، بیت‌المعمور هم چهار ضلع دارد، چون عرش خدا چهار ضلع دارد و حضرت در ادامة تعلیل آوردند كه: «لأنّ الكلمات الّتی بنی علیها الاسلام اربع»؛7 یعنی آن كلماتی كه مبنا و عناصر اصلی دین است، چهارتاست كه عبارتند از: «سبحان‌الله و الحمدلله و لا إله الّا الله و الله اكبر». بنابراین چون عناصر محوری دین چهارتاست، از نظر ملكوتی هم اگر بخواهد تمثّل پیدا كند، «عرش، بیت‌المعمور و كعبه» هم چهار ضلعی و چهاردیواری می‌شود و نتیجة سخن این می‌شود كه این طبیعت، نظام، ملكوت و مافوق ملكوت با هم هماهنگ هستند. بنابراین اگر آن عناصر اصلی بخواهند تجلّی كنند، می‌شوند عرش؛ عرش هم بخواهد تمثّل یابد، می‌شود بیت‌المعمور؛ بیت‌المعمور نیز بخواهد تنزّل پیدا كند، می‌شود كعبه. حضرت امام صادق(ع) دربارة فضایل تسبیح حضرت زهرا(س) می‌فرمایند: «پایان هر تسبیح یك «لا اله الّا الله» بگویید تا در مجموع صد و یك ذكر كامل شود و مجموعة «تسبیح، تحمید، تكبیر و تهلیل» تكمیل گردد.» امّا از عرش به كسی چنین مطالبی اهدا می‌شود كه بتواند امّ الائمّه و النّقباء و النّجبا بشود.
وقتی معلوم شد كه این هدیه و نحله، یعنی هدیة ملكوتی، تسبیح حضرت زهرا(س) یعنی چه؟ آنگاه آن سوگنامة حضرت علی(ع) در هنگام شهادت همسرش فاطمة زهرا(س) مشخّص می‌شود. وقتی حضرت علی(ع) در مراسم تدفین و تجهیز بدن مطهّر حضرت صدیقة طاهره(س)، با پیامبر(ص) گفت‌وگو می‌كند، به پیامبر(ص)، عرضه می‌دارد:
«سلام من و سلام دخترتان به حضور شما، یا رسول الله(ص)، از دخترتان بپرسید كه این امّت با من چه كردند و با او چه كردند؟ اینها توطئه كردند كه هم مرا بكوبند و هم زهرا(س) را حذف كنند! ستنبئك ابنتك بتضافر امّتك علی هضمها،8 همه جمع شدند كه فاطمه را بكوبند».

پی‌نوشت‌ها:
 

٭ با استفاده از: افق حوزه، سال هفتم، ش231.
1.وسایل الشّیعه، ج 6، ص 442.
2.سورة انعام(6)، آیة 160.
3.كافی، ج 3، ص 343.
4.سورة احزاب (33)، آیة 43.
5.سورة بقره(2)، آیة 152.
6.سورة بقره(2)، آیات 40 و 47.
7.بحارالانوار، ج 55، ص 5.
8. نهج‌البلاغه، خ 202.
 

منبع:www. mouood.org

سه شنبه 15/1/1391 - 23:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته