• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پايه اول> منطق (1)> کتاب منطق يک مرکز

حيوان ناطق را معرِّف يا قول شارح مى نامند.

شايان توجه است كه انسان در مواجهه با يك لفظ دو حالت دارد؛ به اين معنا كه يا با مفهوم لفظ آشناست و يا مفهوم آن را نمى داند. حال اگر معناى لفظ را در ذهن داشته باشد. در اين صورت يا به وضع لفظ براى آن معنا (ارتباط لفظ با معنا) آگاهى دارد، يا اين كه به وضع لفظ براى معنا واقف نيست.

بنابراين، ذهن آدمى در برخورد با يك لفظ يكى از حالات سه گانه زير را خواهد داشت: حالت نخست اين است كه علاوه بر معناى لفظ، وضع لفظ براى آن معنا را نيز مى داند. بديهى است در اين صورت، سؤالى براى انسان وجود نخواهد داشت؛ چرا كه مجهولى در بين نيست.

حالت دوم آن است كه اصل معنا را مى شناسد ، ولى از وضع يك لفظ خاص براى آن بى اطلاع است؛ مثلاً اگر شخص حقيقت حيوانى ، كه نام آن شير است، را مى شناسد، امّا نمى داند كه لفظ غضنفر براى آن معنا وضع شده است. در اين صورت اسد مى تواند پاسخ سؤال او كه غضنفر چيست؟ باشد. منطقى اين تعريف را تعريف لفظى شرح الاسم يا تعريف اسمى مى خواند.

چنين تعريفى به لحاظ منطقى هيچ گاه نمى تواند نقش معرِّف را ايفا كند؛ زيرا نمى توان با آن از معلومى تصورى به معلوم تصورى جديدى رسيد و اساساً كتاب هاى فرهنگ لغت چنين مسؤوليتى به عهده دارند.

حالت سوم اين است كه شخص، معناى لفظ را نمى داند و در طلب تصور ماهيت معنا برمى آيد . در اين صورت، سؤال از حقيقت شى ء مى شود . در جواب چنين سؤالى، تبيين چيستى شى ء (از طريق بيان ذاتيات ، خواص و يا آثار آن) ضرورى است. منطقى به اين پاسخ تعريف حقيقى مى گويد و علم منطق عهده دار تبيين روش درست رسيدن به شرايط ، اقسام ، و احكام چنين تعريفى است . بنابراين، اطلاق واژه تعريف بر تعريف لفظى مجاز است)14).

بايد توجه داشت تعريف حقيقى به دو معناى اعم و اخص به كار مى رود: معناى اعم آن در مقابل تعريف لفظى قرار مى گيرد و معناى اخص آن هنگامى است كه از چيستى يك شى ء بعد از علم به هستى آن سؤال مى شود. اين پرسش را به وسيله ماى حقيقيه مى پرسند و پاسخ آن