ديگرى سالبه باشد ، آنها را دو قضيّه متضاد يا متضادّين مى خوانند ؛ مانند هر انسانى حيوان است و هيچ انسانى حيوان نيست . ممكن نيست كه دو قضيّه متضاد هر دو صادق باشند . بنابراين ، در صورت علم به صدق هر يك از آن دو ، كذب قضيّه ديگر را مى توان نتيجه گرفت، هر چند ازكذب يكى نمى توان صدق ديگرى را نتيجه گرفت . به تعبير ديگر ، دو قضيّه متضاد نمى توانند هر دو با هم صادق باشند ؛ امّا ممكن است هر دو كاذب باشند .
3 . دخول تحت تضاد . هرگاه دو قضيّه جزئى از نظر موضوع و محمول يكسان ، ولى يكى موجبه و ديگرى سالبه باشد، آنها را داخلتان تحت تضاد مى خوانند ؛ مانند بعضى از پرندگان مهاجرند و بعضى از پرندگان مهاجر نيستند . هرگاه چنين نسبتى بين دو قضيه وجود داشت اگر يكى كاذب بود حتماً ديگرى صادق خواهد بود ؛ امّا از صدق يكى نمى توان همواره كذب ديگرى را نتيجه گرفت ؛ چراكه ممكن است هر دو صادق باشند .
4 . تداخل . هرگاه دو قضيه از نظر موضوع و محمول و كيفيّت يكسان ، ولى يكى كلّى و ديگرى جزئى باشد آنها را متداخل مى خوانند ؛ مانند بعضى انسان ها آزاده اند و همه انسان ها آزاده اند . در اين نسبت همواره مى توان از صدق كلّيه ، صدق جزئيه و ازكذب جزئيه ، كذب كلّيه را نتيجه گرفت ؛ ولى از كذب كلّيه ، كذب جزئيه و يا از صدق جزئيه ، صدق كلّيه را نمى توان نتيجه گرفت . معمولاً اقسام تقابل را در جدولى كه به نام مربّع تقابل خوانده مى شود نمايش مى دهند :
تضاد
موجبه كلّيّه سالبه كلّيه
تداخل تناقض تداخل
موجبه جزئيّه سالبه جزئيّه
دخول تحت تضاد
ب) عكس . يكى از اقسام استدلال مباشر ، عكس است . عكس به معناى جابه جا كردن دو طرف يك قضيه است به نحوى كه اگر قضيه نخست صادق باشد قضيّه عكس نيز صادق