• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4116روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
«امروز، به فضل همین شهادت‏ها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملت‏ها آبرو و عزت را این‏گونه باید پیدا کنند...» (از بیانات مقام معظم رهبری) در ادامه، مختصری از زندگی‏نامه یک تن از شهدایی که در تاریخ ۱۷ آبان‏ماه به فیض عظمای شهادت نائل آمده ‏است را می‏خوانیم.
.
شهید غفور جدی اردبیلی
نام پدر: مظفر
تاریخ تولد: ۱۳۲۴
تاریخ شهادت: ۱۷ آبان ۱۳۵۹
محل تولد: اردبیل، محله خیرآباد
طول مدت حیات: ۳۵ سال
محل شهادت: جاده ماهشهر - آبادان
مزار شهید: گلزار قاسمیه اردبیل


• شهید غفور جدی اردبیلی فرزند مظفر در سال ۱۳۲۴ش در کوچه‌ی خیرآباد شهر اردبیل قدم به عرصه‌ی هستی نهاد و به این ترتیب، شیرمردی دیگر از حماسه‌سازان جسور و شجاع این دیار چشم به جهان گشود تا در آینده، صحنه‌هایی جاودانه از حماسه و ایثار خلق نماید. او دوران کودکی را در آغوش گرم و پرمهر خانواده سپری نمود و سپس برای کسب علم و دانش قدم به مدرسه نهاد و مشغول به تحصیل شد. نبوغ سرشار و هوش و ذکاوت فوق‌العاده‌ی غفور از‌‌ همان دوران کودکی آشکار و مشهود بود و موجب شد تا او به‌راحتی پله‌های تحصیل را یکی پس از دیگری پشت سر نهاده و مقاطع ابتدایی و راهنمایی (سیکل) را در اردبیل و دبیرستان را در تهران سپری نماید و دیپلم خود را با معدلی بالا از تهران اخذ نماید. غفور سپس به استخدام نیروی هوایی درآمد و در دانشکده‌ی هوایی مشغول تحصیل در رشته‌ی حساس خلبانی گردید و در این مقطع نیز با موفقیت پیش رفت. او که با هوش و توانایی‌های فوق‌العاده‌ی خود پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری سپری می‌نمود، جزو دومین گروه از کارآموزان خلبانی بود که به مدت دو سال طی دوره‌ی هواپیماهای F۴ و F۵ عازم ایالات متحده‌ی آمریکا گردید و سپس با درجه‌ی ستوان دومی به ایران بازگشت و در پایگاه ششم هوایی بوشهر مشغول به خدمت گردید و در سال ۱۳۵۱ش ازدواج نمود که دو فرزند، ثمره‌ی این ازدواج بود. غفور، مدتی بعد نیز برای طی دوره‌ی آموزشی هواپیمای F۱۴ که در آن زمان آمریکا آن را به غیر از کشورهای پیمان ناتو فقط به ایران داده بود، عازم ایالات متحده شد و با موفقیت این دوره‌ها را پشت سر گذاشت و به آغوش کشور بازگشت. او که از کودکی دارای عرق شدید ملی و میهنی و هم‌چنین علایق شدید دینی و مذهبی بود، با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، در پایگاه هوایی بوشهر مشغول به خدمت گردید و در طول دوران خدمت درخشان خویش، حماسه‌هایی ماندگار و جاودانه از رشادت‌های خویش آفرید و برای همیشه نام خود را در زمره‌ی غیورمردان شجاع این دیار به ثبت رسانید. غفور پس از مدت‌ها مبارزه و نبرد، سرانجام در راه دفاع از کشور و مردم مظلوم میهنش در مقابل تهاجم بی‌شرمانه‌ی دشمن متجاوز در کیلومتر ۷ جاده ماهشهر - آبادان در هفدهمین روز از آبان‌ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در سن سی و پنج سالگی بر اثر سقوط هواپیما، از خاک به افلاک پر کشید و به خیل شهدای مظلوم تاریخ پیوست. پیکر پاک شهید غفور جدی اردبیلی پس از تشییعی باشکوه در گلزار قاسمیه‌ی اردبیل به خاک سپرده شد.

سه شنبه 17/8/1390 - 19:24
تاریخ
کریم کشاورز نویسنده، محقق و مترجم معاصر در چنین روزی از سال ۱۳۶۵ هجری شمسی درگذشت.
کریم کشاورز فرزند میرزامحمد وکیل‌التجار یزدی به سال ۱۲۷۹ش در شهر رشت به‌دنیا آمد. پدر وی یعنی وکیل‌التجار یزدی از اهالی محمدآباد چاهوک یزد بود که در اوان جوانی برای تجارت به نواحی شمال ایران و سپس مناطق تحت سیطره حکومت روسیه تزاری رفت. وی که از تجار بنام و موفق در امر تجارت ابریشم بود، به مقام وکیل‌التجاری شهر رشت رسید و به‌سبب نیک‌نامی و پیشینه‌اش در امر آزادی‌خواهی به‌عنوان نماینده مردم رشت راهی اولین دوره مجلس شورای ملی گردید.
وکیل‌التجار یزدی پس از سال‌ها مجاهدات و مبارزه با عوامل محمدعلی‌شاه قاجار در سن چهل و یک سالگی و به‌هنگام بالا رفتن از پله‌های مجلس شورای ملی (دوره دوم) و درست روبه‌روی میدان بهارستان بر اثر سکته قلبی درگذشت. فرزند ارشد وی کریم کشاورز تحصیلات مقدماتی را در رشت گذراند و به‌سبب علاقه فراوان به امر آموختن، در دوران نوجوانی و جوانی بود که زبان‌های روسی، انگلیسی و فرانسه را فراگرفت.
کریم کشاورز که در کسوت معلمی مشغول بود، در عصر استبداد رضاخانی به‌واسطه مبارزات آزادی‌خواهانه خود و اعتراض به سیاست‌های عصر دیکتاتوری دستگیر و به یزد تبعید شد. اما وی در یزد غریبه نبود چرا که بعد از سال‌ها، به سرزمین پدری خود پای گذاشته بود. او از سال ۱۳۱۴ش در دبیرستان‌های ایرانشهر و کیخسروی به تدریس زبان انگلیسی و فرانسه مشغول شد.
کریم کشاورز، اولین گام‌ها را در جمع‌آوری ادبیات فولکلور مردمان یزد برداشت. هم‌چنین مجموعه داستان‌های کوتاه وی تحت عنوان «فی مدته معلومه» یادگار‌‌ همان روزهای حضور در یزد و تدریس در مدارس این شهر است. بسیاری از کسانی که بعد‌ها به مقامات بالا و ارجمندی رسیدند از جمله دکتر کاردان، دکتر اسلامی ندوشن، دکتر فرهاد آبادانی و... از جمله شاگردهای خلف و قدردان کریم کشاورز بودند. کریم کشاورز در شهریور ۱۳۲۰ش و با خروج رضاخان از ایران، به تهران رفت اما همواره به‌یاد یزد و مردمانش بود.
مهم‌ترین آثار کریم کشاورز در حوزه ترجمه عبارت‌اند از: «آبیاری در ترکستان» اثر بار تولد، «افسانه‌های کردی» نوشته رود نکون، «امضای مرموز» اثر ژرژ سیمنون، «باران سیاه» اثر ماسودزی ایبوسه، «بازی مرگ» نوشته استانلی گاردنر، «بلا» نوشته میخائیل رمانتوف، «خاطرات جنگ» نوشته شارل دوگل، «دشمنان» اثر معروف ماکیسم گورکی، «دوران کودکی» نوشته ماکسیم گورکی، «روستائیان، روشنی‌ها و داستان مرد نا‌شناس» اثر آنتوان چخوف، «زارع شیکاگو» نوشته مارک تواین، «شبی در چهارراه» اثر ژرژ سیمنون، «شهریار کوهسار» از ادمون آبو، «قهرمان دوران» نوشته میخائیل لرمانتوف، «کارد و طناب» اثر ژرژ سیمنون، «کودکی، نوباوگی، جوانی» نوشته تولستوی، «لبخند بخت» اثر گی‌دو موپاسان، «مقدمه فقه الغه ایران» از ارانسکی، «نهضت سربداران خراسان» اثر ایلیا پطروشفسکی، «تاریخ ماد» نوشته ایگور میخائیلوویچ و دیاکونوف، «تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸» اثر پیگولوسکایا، «اسلام در ایران» اثر ایلیا پطروشفسکی، «تاریخ اشکانیان» نوشته دیاکونوف، «تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز» اثر گرانتوسگی، «دوبروسکی» نوشته پوشکین، «عشق بی‌پیرایه» اثر واندا واسیلوسکایا، هم‌چنین کتاب‌های «کشاورزی و مناسبات ارضی ایران در عهد مغول»، «وجدان گمشده» و «گزیده مقالات بار تولد» از دیگر آثار وی در عرصه فن ترجمه است.
کریم کشاورز که یاد و خاطره خود را با کتاب ارزشمند «هزار سال نثر پارسی» (در ۵ جلد) و نیز «یادداشت‌های سفر حسنک یزدی به گیلان» برای نسل‌های آینده و به‌ویژه همشهریان‌‌اش جاودانه ساخته بود، پس از یک عمر تلاش و مجاهدت صادقانه در عرصه مقدس علم و فرهنگ، سرانجام در تاریخ هفدهم آبان‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در سن هشتاد و شش سالگی در تهران روی در نقاب خاک کشید.
سه شنبه 17/8/1390 - 19:24
تاریخ
دستور امام (ره) درمورد عدم مذاکره با فرستاده کار‌تر درباره گروگان‏‌ها در چنین روزی از سال ۱۳۵۸ هجری شمسی صادر شد.
یکی از آثار مهم و سرنوشت‌ساز انقلاب اسلامی، تسخیر لانه ‌جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ش بود که به‌دلیل بعد گسترده آن در داخل و خارج کشور، به‌نام «انقلاب دوم» خوانده شد. امام خمینی (ره‌) طی پیامی، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام را «انقلاب دوم» و انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول برشمردند.
برای درک این تعبیر لازم است ابعاد پیچیده این حرکت از جنبه‌های مختلف سیاسی‌، امنیتی‌، حقوقی‌، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. حرکت دانشجویان، تداوم حرکتی بود که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش آغاز شده و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ش به پیروزی رسیده بود؛ اما انقلاب اسلامی نمی‌توانست بدون خشکاندن ریشه‌های استعمار به حیات خود ادامه دهد و مردم ایران باید مبارزه خود را برای جلوگیری از تکرار تجربه تاریخی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش در داخل کشور ادامه می‌دادند.
هنگامی که اسناد موجود در سفارت به‌دست آمد و گزارش‌های مستند دخالت امریکا در امور داخلی ایران و طراحی توطئه‌های مختلف - قبل و بعد از پیروزی انقلاب - آشکار شد؛ امام (ره‌) رهبری حرکت دانشجویان را شخصاً به عهده گرفتند و مبارزه علیه ریشه‌های نفوذ امریکا در ایران به اوج رسید. پس از تصرف لانه جاسوسی، نظر امام خمینی (ره) درباره مبارزه هم‌زمان علیه استبداد سلطنتی و سلطه استعماری‌، به اثبات رسید.
با افشای اسناد لانه جاسوسی‌، در عمل مشخص شد که اگر مبارزه تنها با سقوط نظام استبدادی پایان یافته تلقی شود، باز هم امکان توطئه دشمنان و تکرار حوادث تلخ گذشته فراهم خواهد بود و آنچه این نظریه را تکامل می‌بخشد، تحقیق عمیق در اسناد لانه جاسوسی امریکاست‌. علاوه بر این‌، حرکت دانشجویان و رهبری صحیح امام‌ (ره‌)، ابهت ظاهری و هیمنه خودساخته امریکایی‌ها را در جهان فرو ریخت‌.
این حرکت دانشجویان، خشم آمریکایی‌ها را برانگیخت و آن‌ها که ناتوان از درک ملتی استقلال‌طلب و آزادی‌خواه بودند، بر ضد جمهوری اسلامی ایران، به اقداماتی نظیر فشار آوردن به مجامع بین‌المللی مانند سازمان ملل، سازمان کنفرانس اسلامی، شورای امنیت و...، ایجاد جو منفی تبلیغاتی علیه دانشجویان مسلمان و برخی اقدامات دیگر دست زدند.
پس از بی‌ثمر بودن این اقدامات، به اقدامات جدی‌تری روی آوردند که همگی آن‌ها نیز در عزم ملت ایران برای مقابله با ظلم و بی‌عدالتی جهانی و منشأ اصلی آن در جهان یعنی استکبار جهانی (آمریکا) خللی وارد نکردند؛ اقداماتی هم‌چون: قطع کامل روابط سیاسی در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ش، حمله نظامی به ایران و تجاوز به خاک کشورمان در صحرای طبس، محاصره اقتصادی و بلوکه کردن دارایی‌ها و اموال ایران، اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی به بهانه موضوع هسته‌ای و...
سه شنبه 17/8/1390 - 19:23
تاریخ
آیت‌الله شیخ محمدباقر بیرجندی از علمای بنام قرن چهاردهم، در چنین روزی از سال ۱۳۵۲ هجری قمری بدرود حیات گفت.
آیت‌الله شیخ محمدباقر بیرجندی در ربیع‌الاول ۱۲۷۶ق در روستای «گازر» - از توابع قائن - در خانواده‌ای اصیل و با سابقه علمی دیده به جهان گشود و پس از طی دوران کودکی، ادبیات و علوم بلاغت را نزد والد بزرگوارش شیخ محمدحسن قائنی فراگرفت. مرحوم بیرجندی، ۱۲ ساله بود (۱۲۸۸ق) که به سوی قائن حرکت کرد و در مدرسه جعفریه ساکن شد و نزد برادرش حاج ملامحمدعلی و اساتید دیگر (هم‌چون سیدابوطالب قائنی) ادبیات و معانی و بیان را تکمیل نمود.
علامه بیرجندی پس از عزیمت به مشهد مقدس و در سن ۱۴ سالگی (۱۲۹۰ق)، به مدرسه میرزاجعفر رفت و در مدت چند سال، برخی از کتب فقهی و اصولی (معالم، قوانین و شرح لمعه) را نزد میرزاهدایت‌الله مدرس ابهری و کتاب‌های شیخ انصاری (رسائل و مکاسب) را نزد شاگردان شیخ فراگرفت. حکمت و فلسفه را نیز نزد میرزاعلی‌رضا مدرس سبزواری و علوم تجدید و قرائت را در محضر ملاعلی مزینانی آموخت.
وی در این مدرسه در کمال اعزاز و احترام بود و حجره مرحوم شیخ‌الرئیس قاجار را بدو داده بودند و به توصیه اعتصام‌الملک، رکن‌الدوله، فرمانروای خراسان، و میرزاسعیدخان، متولی آستان قدس، کمال احترام را بدو می‌کردند. استاد وی، میرزاهدایت‌الله ابهری بار‌ها گفته بود: «من درس را تنها برای ایشان می‌گویم، زیرا که شیخ بهایی در عالم رؤیا سفارش او را به من فرموده است و گفت که او در آینده به مقاماتی عالی خواهد رسید».
شیخ محمدباقر بیرجندی در ۲۰ سالگی (۱۲۹۶ق) رخت سفر به تن کرد و آهنگ نجف نمود. وی درحالی‌که فاضلی کوشا و درس‌خوانده بود و در فقه، اصول، کلام، فلسفه و ادبیات دستی توانا داشت، در حلقه درس اساتید نام‌آور نجف اشرف شرکت جست و در فقه، اصول، درایه و رجال از محضر آنان استفاده‌های فراوانی برد.
با ورود آیت‌الله میرزا شیرازی به سامرا (۱۲۹۳ق)، حوزه علمیه پرعظمت و باشکوهی در آنجا تشکیل گردید که چشم روزگار، مانند آن را کم‌تر دیده بود. از این‌رو، اکثر درس‌آموختگان نجف، پس از چندی راه به سامرا می‌سپردند تا از برکات وجودی میرزای شیرازی و شاگردان او بهره برند. مرحوم علامه شیخ محمدباقر بیرجندی نیز در سال ۱۳۰۰ق به سامرا رفت و سالیانی چند در فقه و اصول از محضر فقیه فخرآفرین شیعه، حضرت میرزای شیرازی (د. ۱۳۱۲ق)، بهره‌های فراوانی برد.
وی هم‌زمان در علم حدیث و رجال از محضر محدث جلیل، میرزاحسین نوری (د. ۱۳۲۰ق) - صاحب مستدرک - استفاده کرد و مورد توجه فراوان آن دو قرار گرفت. میرزای شیرازی که استعداد او را در فقه دید، بدو دستور داد که در این علم، کتاب بنویسد و او به تألیف کتاب وثیقةالفقهاء و ایضاح‌الطریق مشغول شد. زمانی که جلد اول آن به پایان رسید، تقدیم محضر استاد نمود و میرزا پس از آن‌که یکی دو ماه آن را مطالعه فرمود، او را تحسین کرد و با تأکید و تکرار بدو گفت: «بنویس! بنویس!»
علامه شیخ محمدباقر بیرجندی پس از رسیدن به مقام عالی اجتهاد و کسب اجازات متعدد اجتهادی و روایتی از اساتیدش در ۳۰ سالگی (۱۳۰۵ق) رهسپار حج بیت‌الله الحرام و مدینه منوره شد و پس از بازگشت از سفر حج، به سوی زادگاه خویش آهنگ سفر کرد و در آنجا رحل اقامت افکند.
در بیرجند پس از ازدواج، به تألیف و تصنیف، تدریس علوم دینی و تربیت شاگردان، افتاء و پاسخ‌گویی به پرسش‌های مردم، اقامه جمعه (که آن را واجب تعیینی می‌دانست) و جماعت پرداخت. هم‌چنین منزل او محل رفع دعاوی و خصومات مردم و قضاوت شرعی بود و به‌عنوان حاکم شرع به اجرای احکام دین (مانند: طلاق زنانی که شوهران آن‌ها مفقود شده بودند) می‌پرداخت، و البته در اواخر عمر شریفش از قضاوت دوری می‌کرد.
همه مردم منطقه قائن و بیرجند و مردمان افغانستان - از سنی (حنفی) و شیعه - در مسائل مذهبی، بدو مراجعه می‌کردند و او برحسب هریک از مذاهب، فتوا صادر می‌کرد و در خطابات رسمی از سوی علمای هرات و دولت افغانستان، از او به «مفتی‌الفریقین» تعبیر می‌شد.
وی عقیده داشت هرکس باید برای روز جهاد، آماده باشد و واجب است فنون نظامی را فراگیرد و لذا هر روز تفنگش را برمی‌داشت و با گروهی از بزرگان و رؤسای شهر به صحرا می‌رفت تا تمرین تیراندازی نمایند و فنون رزم را بیش از پیش فراگیرد. حتی به برخی از جوانان، از زکات و حقوق شرعی مالی می‌پرداخت تا در تیراندازی استادی ماهر شوند و به گروهی دیگر آموزش دهند. هم‌چنین دو نفر از کسانی که در تیراندازی و کار با سلاح گرم مهارت داشتند استخدام کرده بود، که خبر این حرکت و اقدام در چند شماره روزنامه «حبل‌المتین» درج شد.
او همه روزه به تدریس فقه و اصول می‌پرداخت و از این رهگذر، گروه بسیاری از فضلای قائن و بیرجند را در دامان خویش پروراند که برخی از ایشان عبارت‌اند از: آیت‌الله حاج شیخ محمدحسین آیتی بیرجند (۱۳۹۲-۱۳۱۰ق)، صاحب بهارستان و مقامات معنوی و آیت‌الله شیخ جواد عارفی بیرجندی.
از آن مرد بزرگ، کتاب‌های فراوانی در رشته‌های مختلف علوم اسلامی چون: فقه، اصول، حدیث، تفسیر، تاریخ، کلام، رجال و درایه، قرائت و تجوید، شعر و ادب، به‌جای مانده که شمار آن‌ها به ۶۲ اثر می‌رسد و اکثر آن‌ها به خط شریفش در کتابخانه مرحوم آیت‌الله العظمی نجفی مرعشی موجود است.
آیت‌الله شیخ محمدباقر بیرجندی سرانجام پس از عمری تلاش و کوشش در راه اعلای کلمه حق، در ذی‌الحجةالحرام سال ۱۳۵۲ هجری قمری در سن هفتاد و شش سالگی چشم از جهان فروبست. پیکر او را در مدرسه معصومیه غسل دادند و پس از تشییعی کم‌نظیر، در مقبره مخصوص خویش به خاک سپردند. به‌دنبال اعلام خبر وفاتش، در بیش‌تر شهرهای ایران مجالس یادبودی برگزار شد و حوزه علمیه قم به سوگ نشست و آیت‌الله مرعشی در مدرسه فیضیه، مجلس باشکوهی منعقد ساخت.
سه شنبه 17/8/1390 - 19:22
تاریخ
آیت‌الله میرزاجواد ملکی تبریزی عالم فقه، اصول، اخلاق، حکمت و عرفان در چنین روزی از سال ۱۳۴۳ هجری قمری رحلت نمود.
آیت‌الله فهری درمورد زندگی آیت‌الله میرزاجواد ملکی تبریزی نقل می‌کند: «یکی از مردان پیشتاز این راه، مرحوم عارف بالله آیت‌الله حاج میرزا جواد ملکی - قدس‌الله نفسه‌الزکیه - است که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.... اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده و استادش در فقه، مرحوم آیت‌الله رضا همدانی و در اصول، علامه ملامحمدکاظم خراسانی و در عرفان و اخلاق و سلوک، آیت‌الله آخوند ملاحسینقلی همدانی - رضوان‌الله علیهم اجمعین - بوده است. سال تولد ایشان در دست نیست ولی از کتابی در فقه که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می‌شود که به سال ۱۳۱۲ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است. به هر حال؛ ایشان در حدود سال ۱۳۲۱ هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی‌اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال ۱۳۲۹ هجری قمری به‌خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول بود تا آن‌که مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ عبدالکریم حایری یزدی در سال ۱۳۴۰ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم مجاهد شیخ محمدتقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیه شریفه (وأتونی بأهلکم أجمعین) [سورة یوسف (۱۲)، آیه ۹۳؛ یعنی همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید]، تصمیم به ماندن در قم و تأسیس حوزه علمی فعلی را می‌گیرد و دوستان و شاگردان آیت‌الله حائری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت می‌کنند. مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نیز که جزو مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و بافقی می‌پیوندد و کانونی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل می‌دهند که ثمرات ارزنده‌ای داشته و افراد شایسته‌ای تربیت یافته‌اند. مرحوم ملکی، درس فقهی داشته‌اند که عنوانش «مفاتیح الشرایع فی الفقه» مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس اخلاق داشته: یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته‌اند. نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیهاالسلام اقامه می‌کرده و امام خمینی (ره) در نماز جماعت ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می‌گفته، حاضر می‌شدند. مرحوم حجت‌الاسلام شیخ مهدی حکمی قمی می‌فرمودند: از ثمره مشروطه که خدا به ما عطا فرمود این بود که وسیله شد حاج میرزا جوادآقا در قم ساکن شود.»
به‌علاوه، از قول آیت‌الله فهری نقل شده است: «هم‌چنین شنیدم از زاهد عابد مرحوم حسین فاطمی قمی که از دوستان مرحوم ملکی بود که فرمود: از مسجد جمکران بازگشتم. در منزل به من گفتند که آقای حاج میرزاجواد جویای حال تو شده است. [آقای فاطمی] فرمود: من با سابقه کسالتی که از ایشان داشتم با عجله به خدمتش رفتم (و به گمانم فرمود عصر جمعه بود) دیدم ایشان استحمام کرده خضاب بسته و پاک و پاکیزه در بستر بیماری افتاده و آماده ادای نماز ظهر و عصر است. در میان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیرةالاحرام رسید و گفت: الله اکبر! روح مقدسش از بدن اقدسش به عالم قدس پرواز کرد. این واقعه به سال ۱۳۴۳ هجری قمری بود. پیکر پاکش پس از تشییع در شیخان قم به خاک سپرده شد.»
سه شنبه 17/8/1390 - 19:21
تاریخ
واقدی، صاحب المغازی دانشمند و مورخ بزرگ اسلامی در چنین روزی از سال ۲۰۷ هجری قمری چشم از جهان فروبست.
ابوعبدالله، محمد بن عمر واقدی از دانشمندان و مورخان بزرگ اسلامی است که در سال ۱۳۰ق در دوران خلافت مروان بن محمد [آخرین خلیفه اموی] در مدینه منوره، دیده به جهان گشود. مادرش از زنان ایرانی‌نژاد و فرزند عیسی بن جعفر بن سائب بود.
وی از اوان جوانی، به تحصیل علوم اسلامی روی آورد و به آموختن و خواندن سیره نبوی و غزوات و جنگ‌های صدر اسلام، علاقه خاصی نشان داد و در این زمینه، تلاش وافری به‌عمل آورد و پس از مدتی، به گردآوری احادیث و روایات مربوط به سیره پیامبر (ص) و غزوات آن حضرت پرداخت.
وی به هریک از اولاد صحابه، فرزندان شهدای صدر اسلام و یا فرزندان تابعین که می‌رسید، هر خاطره‌ای که از آنان درباره حضور پدرانشان در جنگ و جهاد صدر اسلام نقل می‌کردند، گردآوری می‌کرد و حتی برای تحقیق و آشنایی بیش‌تر، به محل وقوع جنگ‌ها می‌رفت و آن‌ اماکن را از نزدیک مورد بررسی قرار می‌داد.
در سالی که هارون‌الرشید عباسی به‌همراه وزیرش یحیی بن خالد بر مکی به مدینه رفته بودند، در پی کسی بودند که محل شهادت شهیدان صدر اسلام را به‌خوبی بداند و آنان را به تمامی مکان‌های مورد نظر راهنمایی کند. در آن ایام، واقدی را به هارون‌الرشید معرفی کردند و واقدی، خلیفه و همراهان وی را برای یافتن محل جنگ‌ها و مشهد شهدا راهنمایی کرد و خرسندی هارون و وزیرش یحیی بن خالد را فراهم آورد و به‌همین جهت، مبلغ ده هزار درهم [که مبلغ بسیار چشم‌گیر و زیادی بود] به وی هدیه دادند و از این راه، واقدی را به خود جذب کردند.
وی از آن ده هزار درهم، بدهکاری‌های خویش را پرداخت و مشکلات زندگی خود را برطرف نمود و به فرزندان و اطرافیان، مخصوصاً به همسران فرزندان خویش، هدایای زیادی اعطا نمود و پس از مدتی مجدداً دست‌تنگ شد و برای دریافت مبالغی دیگر، راهی عراق گردید. در عراق، هارون‌الرشید و به‌خصوص وزیرش یحیی بن خالد برمکی از وی استقبال شایانی به‌عمل آورده و درهم و دینار زیادی به وی بخشیدند.
واقدی در دوران خلافت سه تن از عباسیان، یعنی هارون‌الرشید، امین و مأمون عباسی در بغداد به‌سر برد و از کمک‌ها و توجهات آنان برخوردار گردید و حتی پس از خشم هارون نسبت به یحیی بن خالد و برمکیان، منزلت واقدی در نزد خلفا محفوظ ماند. وی مدتی در جانب غربی دجله و در ایام مأمون عباسی در جانب شرقی دجله شهر بغداد، مقام قضاوت را بر عهده داشت و در این مدت، کتاب‌های زیادی تألیف نمود که بسیاری از آن‌ها از بین رفته و به‌جز نام، چیزی از آن‌ها باقی نمانده است.
مهم‌ترین تألیفات و آثار مکتوب ابوعبدالله، محمد بن عمر واقدی عبارت‌اند از: «المغازی»، «اخبار مکه»، «الجمل»، «مقتل الحسین»، «کتاب السیره»، «صفین»، «الرده والدار»، «السقیفة»، «المناکح»، «مولدالحسن والحسین»، «التاریخ الکبیر» و...
محمد بن سعد زهری، نویسنده کتاب معروف «الطبقات الکبری» که خود از دانشمندان و تاریخ‌نگاران بزرگ اهل سنت است، مقام شاگردی و منشی‌گری [کتابت] واقدی را بر عهده داشته به‌طوری‌که بیش‌تر کتاب‌ها و زندگی‌نامه واقدی، به دست وی به رشته تحریر درآمده است.
واقدی با این‌که همانند سایر مورخان و دانشمندان اهل سنت، تلاش بلیغی در موجه جلوه دادن خلفای سه‌گانه [ابوبکر، عمر و عثمان] و پرداختن به سریه‌ها و جنگ‌های آنان و افرادی هم‌سان آنان به‌عمل آورد، با این حال نتوانست از دلاوری‌ها، مجاهدت‌ها و قهرمانی‌های حضرت علی (ع) در اکثر غزوات و جنگ‌های صدر اسلام و بیان فضائل و مناقبت آن حضرت، چشم‌پوشی کرده و حقایق را نادیده بگیرد.
به‌همین جهت، برخی از مورخان اهل سنت، وی را شیعه و یا مایل به شیعه دانسته و عدم اظهار شیعه‌گری‌اش را حمل بر تقیه نمودند. ولی بسیاری از دانشمندان شیعه، این گفتار را نپذیرفته و وی را از علمای اسلامی غیرشیعه می‌دانند. به هر روی، بنا به گفتار شاگردش محمد بن سعد زهری در کتاب «الطبقات الکبری»، ابوعبدالله، محمد بن عمر واقدی در شب سه‌شنبه یازدهم ذی‌الحجه سال ۲۰۷ هجری قمری در سن هفتاد و هفت سالگی در شهر بغداد وفات یافت و در قبرستان «خیزران» به خاک سپرده شد.
سه شنبه 17/8/1390 - 19:21
طنز و سرگرمی

فروردین: شما امروز حس می‌کنید بر سر دوراهی قرار گرفته‌اید. موجی از هیجان و نگرانی‌ها در طول روز به سوی شما در جریان است و خیلی مهم است که به سمت هیچ یک از این راه‌ها کشیده نشوید. اگر شما بتوانید تضادها و واکنش‌های خود نسبت به اتفاقاتی که پیرامونتان رخ داده است را قبول کنید، آرامش قبلی خود را دوباره به دست خواهید آورد.


اردیبهشت: دوستانتان شاید بتوانند به طُرقی موقت زندگی‌تان را سرشار از انرژی کنند. آنها اگرچه می‌توانند شادی را وارد زندگی تان کنند، اما شما باید به اندک ماجراجویی و سبک‌سری خود در زندگی توجه بیشتری داشته باشید. ترک کردن کارهایتان قبل از تمام کردن آنها بدین معنی است که مجبور می‌شوید آنها را کامل کنید. البته باید اول از همه، تمام کردن وظایف‌تان برایتان اهمیت داشته باشد. اما اگر تصمیم گرفتید که تفریح کنید، وقتی امروز عصر خودتان را در حال کارکردن دیدید غر نزنید!!


خرداد: شما امروز راهنما قابل اعتمادی نیستید! اما دیگران هنوز ازتان انتظار دارند تصمیمات مهمی‌‌بگیرید. وقتی چاره دیگری نباشد، حتی اگر مجبور شوید تمام حواس خود را متمرکز کنید و مقاومت داشته باشید، کارهایی که باید انجام دهید را انجام خواهید داد. درباره اهداف خود غلو نکنید، چراکه شاید فردا نظرتان عوض شود.


تیر: شما امروز به طور ناگهانی احساس می‌کنید پرجرات تر شده‌اید و حتی اگر بخواهید با یک دوست یا همسر خود کار کنید، به نظر نمی‌رسد که تصمیم احمقانه‌ای گرفته باشید. در حقیقت حس ششم‌تان امروز شما را درست هدایت می‌کند، بنابراین اگر ایده جالبی به ذهنتان رسید به آن عمل کنید و به افراد دیگر نیز پیشنهاد دهید.


مرداد: شما فکر می‌کنید که می‌دانید با افراد دیگر چگونه رفتار کنید، اما احتمال زیادی وجود داردکه سیگنال‌ها را اشتباه بفهمید. به جای اینکه یک‌دفعه به نتیجه کار فکر کنید، فرضیه‌های خود را بررسی کنید. ارتباط برقرار کردن می‌تواند فاصله‌ها و سوءتفاهماتی که به وجود آمده است را رفع کند. در این صورت حتی اگر اشتباه کنید، اگر از اطرافیانتان درخواست کمک کنید آنها خوشحال خواهند شد.


شهریور: شما اكنون باید دقیقاً روی كارهایی كه می‌خواهید انجام دهید تمركز داشته باشید. كارهای شما همه طبق نقشه پیش می‌روند و شما فقط برای اینكه از ملالت و خستگی جلوگیری كنید تلاش می‌كنید كه كارهای قدیمی ‌را با روشی جدید انجام دهید. مشكل اینجاست كه روش‌های جدید اگر در همه موارد به كار گرفته شوند ممكن است باعث اشتباه بشوند. پس خلاقیت‌تان را برای مسائل جالب‌تر ذخیره كنید.


مهر: اگرچه شما امروز كاملاً احساس سلامتی می‌كنید، ولی باز هم باید زمانی را به بررسی كردن رژیم غذایی و تمرینات ورزشی‌تان اختصاص دهید تا به تعادل آرمانی خود برسید. فكر نكنید كه حتماً باید كار اشتباهی انجام داده باشید، حتی اگر هم كاری را اشتباه انجام داده باشید باز هم امیدی به بهبود هست. بخشی از زندگی خودتان را انتخاب كرده و كاری را انجام دهد كه اثری طولانی مدت بر آن داشته باشد.


آبان: یک روز شاد و هیجان انگیز منتظرتان است!!  حتی اگر انتظارش را نداشته باشید. ارتباط ماه و اورانوس در پنجمین خانه تان یعنی خانه شادی و بازی باعث می‌شود که لذت وخوشی وارد زندگی‌تان شود، حتی اگر در برابرش مقاومت کنید. کلید موفقیت شما این است که آنی تصمیم گیری کنید؛ اگر بیش از حد برنامه ریزی کنید و اهل منطق باشید این روز شاد را از دست خواهید داد.


آذر: شاید شما فكر كنید كه می‌دانید چه چیز می‌خواهید، اما ممكن است آن چیزی نباشد كه واقعاً بدان نیاز داشته باشید و اگرچه شما این شانس را دارا هستید كه به خواسته‌هایتان برسید اما تحت هیچ شرایطی نباید شاد بودن را فراموش كنید. علی رغم اینكه شاید ناامید باشید، هنوز هم می‌توانید لبخند را بر چهره دیگران بنشانید. ولی به یاد داشته باشید برای پنهان كردن نارضایتی درونی لازم نیست كه تظاهر كنید.


دی: امروز زندگی‌تان کمی ‌ناآرام می‌شود، اما در عین حال می‌تواند کاملاً نشاط آور و شاد باشد. مشکلات شما فقط ساخته و پرداخته دست خودتان خواهد بود، به خصوص اگر سعی کنید چیزهایی که از حیطه کنترل‌تان خارجند را تحت کنترل خود در آورید. به جای اینکه خودتان را در صندلی راننده تصور کنید که زندگی را هدایت می‌کند، سعی کنید در صندلی عقب بنشینید و از منظره‌ها و چشم اندازهایی که مدام تغییر می‌کنند لذت ببرید!!


بهمن: نگران شدن به خاطر فکر مردم همیشه ناراحتی اصلی و مهم شما نیست. اما امروز اگر اطرافیانتان تمام افتخاراتی که بهشان مغرور هستید را زیر سئوال ببرند شما خودتان هم به خودتان شک خواهید کرد! خوشبختانه شما قادر هستید ناراحتی‌ها را به سرعت فراموش کرده و مثبت بین باشید. سعی نکنید عملکردهای خود را عقلانی کنید. از منطق و دلیل تراشی کردن دست بردارید و فقط به حس ششم خود اعتماد کنید.


اسفند: ماه در نشانه شما به اورانوس غیر قابل پیش بینی می‌پیوندد، بنابراین دیگران از شما انتظار ندارند که مثل الان کار کنید. آنها از شما توقعات دیگری دارند، ولی شما هم اصلاً در خونتان نیست که مطابق با خواسته‌های افراد دیگر کار کنید! امروز احساسات‌تان شما راشگفت زده خواهند کرد! حتی اگر از قبل برای خود برنامه ریزی کرده‌اید، بهترین کار این است که به حرف دل خود گوش کنید.

تهیه و ترجمه: گروه سرگرمی سیمرغ

سه شنبه 17/8/1390 - 19:19
اخبار
اهم برنامه‌های خبری پیش بینی شده روز چهارشنبه كشور كه شماری از آنها را گروه های خبری ایرنا پوشش خواهند داد، به این شرح است:

  http://img.irna.ir/1390/13900817/30652924/T30652924-1875472.jpg

 ** سیاسی:  - همایش فرماندهان بسیج ادارات كشور در وزارت نیرو    ** اقتصادی:  - مراسم هشتمین دوره جایزه ملی كیفیت  - نشست خبری انجمن تولید كنندگان فولاد    ** اجتماعی:  -كنگره انجمن چشم پزشكی ایران  - جشنواره ملی سلامت شیر ایران  - دومین روز از همایش مسوولان عقیدتی سیاسی مرزبانی ناجا    ** علمی :  - نشست خبری كنگره پیشگیری و درمان چاقی در پژوهشگاه علوم غدد درون ریز    ** فرهنگی :  - نشست خبری معاون فرهنگی ارشاد  

- نشست خبری اجلاس ناشران جهان اسلام

 

سه شنبه 17/8/1390 - 19:18
آلبوم تصاویر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی‌سیمرغ
سه شنبه 17/8/1390 - 13:30
اخبار
اركستر دلقك ها!
جام جم آنلاین: روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اركستر دلقك ها !»،«ساعت عاشقی و زنگ معرفت»،«دیكتاتور یمن وبال گردن غرب»،«دست مریزاد به مردم»،«چگونه نام نیک از رئیس جمهور باقی می ماند؟»،«توطئه باروت واشنگتنی»،«حقابه هامون از هیرمند در بوته فراموشی»،«بحران‌های رژیم غاصب اسرائیل»،«تهدید در پشت مرزها، تفرقه در داخل کشور»،«بی‌ثباتی در یونان و بحران اروپا» و... كه برخی از آنها در زیر می‌آید.

كیهان:اركستر دلقك ها !


«اركستر دلقك ها !»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسام الدین برومند است كه در آن می‌خوانید؛برخی رسانه های غربی و صهیونیستی طی چند روز گذشته و در آستانه انتشار گزارش آمانو درباره برنامه هسته ای كشورمان از احتمال حمله نظامی به جمهوری اسلامی ایران سخن می گویند و بی وقفه و هماهنگ شده این مسئله را در فضای مجازی و رسانه ای پمپاژ می كنند كه گزینه حمله به تاسیسات هسته ای ایران بر روی میز قرار گرفته تا در نهایت به زعم خودشان یك كمپین جدیدی برای تهاجم نظامی به ایران اسلامی راه بیندازند.

این پروپاگاندای رسانه ای و مانور نظامی در صحنه مجازی و بازی سیاسی در حالی است كه دقیقا در یك ماه گذشته- از 10 اكتبر تا چهارشنبه 9 نوامبر كه قرار است گزارش آمانو منتشر شود- غرب با مدیریت آمریكا تمام گزینه ها و اهرم های فشار علیه ایران را به میدان آورده است، با این امید كه از طریق مشغول كردن ایران بتواند زمام امور تحولات در عرصه منطقه ای و فرامنطقه ای را بدست بگیرد اما «واقعیت»ها بیرون از چنبره این تدابیر و تاكتیك ها رقم خورده است.

نگاهی گذرا به صحنه آنچه كه در یك ماه گذشته علیه ایران ساماندهی كرده اند و اكنون به مانور درباره حمله نظامی پیوند زده اند، خود گویای بسیاری از دلایل و عللی است كه چرا بر طبل جنگ می كوبند و آیا این بر محور یك «تصمیم» است یا یك «عملیات روانی و رسانه ای»؟

ابتدا براساس گزینه نخ نما شده «تحریم» در تاریخ 10 اكتبر تعداد 29 تن از مقامات ایرانی را به اتهام واهی نقض حقوق بشر مورد تحریم های اروپایی قرار دادند و روز بعد به یكباره در 11 اكتبر سناریوی طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن از سوی ایران را به صحنه آوردند و به دنبال آن آمریكا از جمهوری اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل در 14 اكتبر شكایت كرد اما این پایان داستان نبود و علاوه بر تحریم و پرونده سازی برای ایران در شورای امنیت به اتهام اقدامات تروریستی، پرونده حقوق بشری علیه ایران را نیز در سه ضلع مختلف باز كردند؛ 1- گزارش سالانه بان كی مون از وضعیت حقوق بشر ایران در 13 اكتبر كه در آن مجموعه ای از اتهامات ناروا علیه كشورمان مطرح شده است. 2- گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران كه یك رونویسی تمام عیار از دست ضد انقلاب و منافقین برای طرح تهمت ها و اتهامات علیه ایران بود. (15 اكتبر) و 3- 17 اكتبر هم كمیته حقوق بشر در ژنو در گزارشی ایران را به خاطر قوانین اسلامی و نبود قانون همجنس گرایی«!» به نقض حقوق بشر متهم كرد... و در همین خط از اوایل ماه نوامبر حرف های تكراری و كسل كننده درباره برنامه هسته ای كشورمان را به صورت پررنگ پیش كشیده اند.

گفتنی است؛ جمعه گذشته- 4 نوامبر- قرار بود آمانو گزارش خود را از برنامه هسته ای ایران منتشر كند كه به تعویق افتاد و قرار است - امروز 8 نوامبر- این گزارش ضد ایرانی انتشار یابد.
نكته قابل تامل این است كه در میانه اول نوامبر تا انتشار گزارش آژانس نیز احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای كشورمان بر صدر اخبار و گزارش های رسانه های غربی و صهیونیستی نشسته است.

روزنامه گاردین از برنامه ریزی آمریكا و انگلیس برای حمله نظامی به ایران خبر داده و ادعا كرده ظرف یكسال آینده تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران از هوا و دریا مورد حمله قرار خواهد گرفت.

از سوی دیگر؛ آسوشیتدپرس مدعی شده گزارش هایی در دست است كه نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در تلاش است تا وزرای كابینه اش را نسبت به انجام یك حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران متقاعد كند.

البته تظاهر به ذوق زدگی مقامات رژیم صهیونیستی تا جایی پیش رفت كه شیمون پرز و ایهود باراك هم از حمله به ایران سخن گفتند!

اكنون با ترسیم فضای تهدیدها و افزایش فشارها آن هم تا سرحد حمله نظامی به ایران این نوشته تلاش می كند با واكاوی شرایط كنونی ارزیابی نماید كه ادعای اخیر مبنی بر حمله نظامی به تاسیسات هسته ای كشورمان تا چه حد رنگ واقعیت دارد و اساسا هدف از طرح این ادعای بزرگ چیست؟

1- نكته نخست درباره ادعای حمله نظامی به تاسیسات هسته ای كشورمان آن هم در آینده نزدیك این است كه غربی ها و صهیونیست ها از اهرم های «تحریم»، «سناریوی ترور» و «پرونده حقوق بشر» نتیجه ای نگرفتند كه اینچنین شتابزده و مستاصل بر حمله نظامی علیه ایران اصرار دارند. ناگفته پیداست اگر گزینه های مورد اشاره كارگر می افتد آنها از حمله نظامی سخن نمی گفتند.

در خصوص تحریم نه تنها رسانه های غربی اعتراف دارند كه این گزینه علیه ایران اسلامی كارایی ندارد بلكه مهم ترین اقدام آنها در استفاده از گزینه تحریم علیه كشورمان ابتر ماند و آمریكایی ها كه پیگیر تحریم بانك مركزی ایران بودند از این اقدام عقب نشستند.

درباره سناریو ترور اخیر علیه كشورمان هم مسئله كاملا معكوس شد؛ سستی ادله آمریكایی ها برای منتسب كردن طرح یك ترور در خاك واشنگتن به ایران اسلامی یك آبروریزی بزرگ را برای كاخ سفید به همراه داشت. چه اینكه تمام شكواییه دادگاه نیویورك بر مبنای اعتراف یكی از متهمان به نام «ارباب سیار» و شنود تلفنی این متهم با شخص دیگری به نام «غلام شكوری» است و مضحك آن كه ارباب سیار یك فرد دائم الخمر بوده و غلام شكوری از اعضای گروهك منافقین است ضمن آنكه شنود مورد ادعا در اداره اف.بی.آی آمریكا ضبط شده است!

نكته جالب تر آن كه آمریكایی ها در پی آن بودند كه ایران اسلامی را در افكار عمومی دنیا «مظهر تروریسم» معرفی كنند و نه تنها این ادعای پوچ و سناریوی مضحك نه فقط با استقبال افكار عمومی داخل آمریكا روبرو نشد بلكه دو هفته پس از این سناریو، ژنرال ها و مقامات قانونگذار آمریكا در صحن كنگره به صراحت و وقیحانه فریاد كشیدند كه مقامات نظامی ایران باید ترور شوند و به طور رسمی یك تروریسم دولتی - سیمای بدون رتوش واشنگتن- را به دنیا نشان دادند.
2- ادعای حمله نظامی از سوی آمریكا، انگلیس و رژیم صهیونیستی علیه ایران در شرایطی است كه آنها به لحاظ داخلی در بدترین وضعیت هستند.

آمریكایی ها در پنجه جنبش گسترده ضد وال استریت اسیر شده اند. جنبشی كه در آن 99 درصد مردم آمریكا علیه 1 درصد كلان سرمایه داران حاكم بر سرنوشت كشور خود به پا خاسته اند و صریحاً اعلام كرده اند كه از جوانان میدان التحریر در مصر الگو گرفته اند و تا برچیدن نظام سرمایه داری و كاپیتالیستی حركت عظیم خود را متوقف نخواهند كرد.

بیش از 46 میلیون آمریكایی زیر خط فقر و تظاهرات گسترده مردمی علیه نظام سرمایه داری باعث شده كه آمریكایی ها نتوانند هزینه هنگفت جنگ در افغانستان را متحمل شوند و اكنون بار بسته اند و در حال خروج اند؛ آن وقت معلوم نیست بر چه منطقی رجز جنگ می خوانند آنهم در حالی كه همگان و از جمله ششلول بندها و كابوها هم می دانند ایران، افغانستان نیست و تعرض به خاك جمهوری اسلامی، تبعات و پیامدهای غیرقابل پیش بینی دارد. اوضاع داخلی انگلیس و فرانسه و بسیاری از كشورهای اروپایی نیز بهتر از آمریكا نیست و بحران مالی هر روز بصورت فزاینده در این كشورها شعله می گیرد و موج اعتراضات گسترده تر می شود.

داستان حمله به ایران وقتی طنزآلود می شود كه رژیم صهیونیستی نیز بلوف می زند و از حمله سخن می گوید در حالی كه به لحاظ داخلی كاملاً بهم ریخته است و از روز گذشته فراتر از اعتراضات، اعتصاب ها نیز از سوی اتحادیه های كارگری در سرزمین های اشغالی كلید خورده است.

در كابینه رژیم صهیونیستی یك شكاف و چند دستگی آشكار وجود دارد و به جز نتانیاهو و باراك كه ژست بزك شده جنگ علیه ایران را گرفته اند بسیاری از جمله موشه یعلون وزیر امور راهبردی، یووال استینیتز وزیر دارایی، الی بیشابی وزیر داخلی اسرائیل، دان مریدور وزیر اطلاعات و انرژی اتمی و... مخالف جدی جنگ علیه ایران هستند و آشكارا از پی آمدهای هولناك آن برای رژیم اشغالگر قدس سخن می گویند.

3- نكته كلیدی این است كه مهم ترین عاملی كه باعث شده تا حمله نظامی علیه ایران از سوی آمریكا و رژیم صهیونیستی و یكی دو كشور دیگر رسانه ای شود شرایط حساس منطقه خاورمیانه و موج مواج بیداری اسلامی است كه خروجی آن اخراج سیاست های آمریكایی- صهیونیستی از منطقه است.
به تعبیر دیگر مشكل برنامه صلح آمیز هسته ای ایران نیست بلكه مشكل همان است كه مقامات آمریكایی به آن اذعان دارند و قدرت نرم و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه است.

اگر سه سال پیش كاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریكا تصریح كرد كه نفوذ ایران از پرونده هسته ای خطرناك تر است و سال گذشته قبل از تحولات منطقه، چامسكی تأكید كرد آمریكا دیگر نمی تواند خواسته های خود را به ایران تحمیل كند با شروع انقلاب های منطقه مؤسسه اطلاعاتی استراتفور- كه از آن به عنوان نسخه دوم CIA یاد می شود- نوشت: «علت اصلی مخالفت با ایران نه به خاطر سلاح های هسته ای بلكه به دلیل تغییر مركزیت قدرت در منطقه است» جالب است كه «جرج فریدمن» در گزارش مؤسسه استراتفور خاطرنشان می كند. بمب اتمی ایران تسلط بر شاهراه نفت دنیاست چرا كه ایران قادر است تنگه هرمز را در صورت هرگونه تنشی كاملاً مسدود نماید.

4- بنابراین گسترش نفوذ معنوی ایران در صحنه منطقه ای و تبدیل شدن ایران به قطب اصلی در منطقه كه ملت های مسلمان بارها اعلام كرده اند كه از ایران الگو می گیرند باعث شده است تا آمریكایی ها و یكی، دو كشور همپیمان او بر گزینه نظامی علیه ایران اسلامی مانور دهند بدان امید كه این اهرم سخت و پرفشار كارگر بیفتد و ایران را وادار به مذاكره نمایند. وگرنه آمریكا با مشكلات داخلی و بحران بی بدیلی مانند جنبش ضد وال استریت و با یك ارتش خسته و از هم پاشیده در منطقه كه به گزارش هافینگتون پست مهم ترین چالش آن «خودكشی» است و در هر 80دقیقه یك كهنه سرباز آمریكایی خودكشی می كند قادر نیست به حمله نظامی علیه ایران فكر كند چه برسد كه بخواهد آن را در شرایط كنونی عملیاتی نماید.

5- و بالاخره امروز پس از یك دهه لشكركشی آمریكایی ها به منطقه و جنگ با عراق و افغانستان و از سوی دیگر جنگ های رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان و حماس در 2006 و 2008 آنچه هویداست این كه اگر در آن جنگ ها ناكام ماندند و به اهدافشان نرسیدند در صورت دست زدن به حماقت جنگ با جمهوری اسلامی ایران كه به تعبیر روزنامه آمریكایی بوستون گلوب زمان رهبری او در منطقه فرا رسیده است نه طعم ناكامی بلكه ضرب شستی سنگین را دریافت خواهند كرد.

بنابراین تمام تحركات و تلاش غربی ها و صهیونیست ها از طرح حمله نظامی علیه ایران یك عملیات روانی است برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی بر سر میز مذاكره و این بخاطر این است تا از عمق استراتژیك ایران بكاهند. عمق استراتژیك جمهوری اسلامی در یك عبارت كاملاً خلاصه شده و موجز همان مؤلفه هایی است كه امروز در منطقه، خاورمیانه با مختصات انقلاب اسلامی در حال شكل گیری است. معنای روشن كاستن از عمق استراتژیك ایران عبارت است از كاهش تأثیرگذاری انقلاب اسلامی در تحولات منطقه ای خاورمیانه و شمال آفریقا در بستر بیداری اسلامی و در ادامه مدیریت بحران های داخلی از جمله جنبش ضد وال استریت.

اما آنچه كه این آرزوی آمریكایی ها و صهیونیست ها را بر باد خواهد داد پختگی جمهوری اسلامی است كه در تمامی دهه های گذشته در رویارویی با آنها آبدیده شده و اكنون نیز دست غربی ها را در این جنجال سازی حمله نظامی خوانده است.

خراسان:ساعت عاشقی و زنگ معرفت

«ساعت عاشقی و زنگ معرفت»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است كه درن می‌خوانید؛گاهی اوقات آنقدر سیاسی کاری ها و کارهای سیاسی و ... را در بوق و کرنا می کنند و آن قدر این گونه کارها و برخی مسائل حاشیه ای را با رنگ و لعاب آن چنانی و به شکل های مختلف به خورد جامعه می دهند که برخی از اصلی ترین واقعیت های موجود جامعه آنچنان که شایسته و بایسته است نه به چشم مسئولان می آید و نه در رسانه ها جایگاهی شایسته می یابد، واقعیت هایی که به برکت لطف الهی، وجدان های بیدار، فطرت هاو دل های پاک مردم خداباور این سرزمین در مناسبت های گوناگون دینی در جامعه رخ می نماید و صحنه هایی زیر این آسمان نیلگون به وقوع می پیوندد که نه تنها دل و جان هر بیننده و صاحب دلی را به وجد می آورد و آن را به بهجتی مبارک رهنمون می سازد بلکه از واقعیت ها و دلبستگی های معنوی عمیق و روبه گسترش و صد البته ضروری و لازم در نسل ها و سنین مختلف جامعه ایرانی حکایت می کند.

اما متاسفانه رخ دادهایی چنین سترگ و معنوی و با این گستردگی گویی نه به چشم مسئولان می آید و نه آن چنان که باید و هنرمندانه در لنز دوربین های تلویزیونی قرار می گیرد و نه آن چنان که شایسته است در میان امواج رادیویی جایگاهی می یابد و نه متاسفانه جایگاهی در خور در رسانه های مکتوب کشورمان پیدا می کند و نه در گستره جهانی شبکه های اینترنتی و مجازی جایگاهی پیدا می کند.

از کنگره عظیم، جهانی و بی بدیل و بی نظیر حج که بگذریم و حساب حضور حدود ۳میلیون انسان مسلمان خداجو به گاه موسم حج در سرزمین وحی را از بقیه مراسم مذهبی که جدا کنیم به جرات می توان ادعا کرد پرتعدادترین، گسترده ترین و معنوی ترین مراسم دینی با چنین شکوه و عظمتی و با خاستگاهی صد درصد مردمی فقط در جای جای ایران عزیز و در حرم های مطهر حضرت شاه چراغ، حرم حضرت معصومه و خصوصا در بارگاه منور رضوی و مشهدالرضا پایتخت معنوی ایران برگزار می شود بنابراین آیا واقعا می توان این واقعیت را نادیده گرفت که این روزها نه تنها در ایام و لیالی قدر و مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی بلکه حتی در ۲۳ذی القعده که به روز زیارتی امام رضا(ع) مشهور است، و دحوالارض (۲۵ذی القعده) این حرم های مطهر و خصوصا حرم مطهر حضرت ثامن الحجج پذیرای ده ها هزار زائر عاشق علی بن موسی الرضا و ارادتمند اهل بیت (ع) است.

آیا می توان حضور معنوی، باشکوه و میلیونی مردم را در مراسم نماز عید فطر و قربان را در سراسر کشور و خصوصا برگزاری پرشکوه و مثال زدنی این نمازها در حرم مطهر رضوی، مصلی و دانشگاه تهران نادیده گرفت. و خلاصه آیا بهانه اصلی این نوشته، یعنی حضور بسیار گسترده و میلیونی مردم را در مشاهد مشرفه و اماکن متبرکه، مساجد و خصوصا حضور چند ده هزار نفری مردم را در حرم حضرت شاه چراغ، حرم حضرت معصومه و خصوصا حضور چند صد هزار نفری زن و مرد و پیر و جوان زائر و مجاور در حرم مطهر رضوی در روز عرفه را می توان نادیده گرفت. هر کس روز یکشنبه توفیق حضور در این مراسم خصوصا مراسمی که در حرم مطهر رضوی به مناسبت روز عرفه برگزار شد را پیدا کرده است می تواند شهادت بدهد که در این حدود ۴ تا ۵ ساعت از جمع شدن مردم و قرائت دعای عرفه و سپس مراحل پایانی این مراسم معنوی در حرم امام رضا چه گذشت و چه صحنه هایی از عبودیت خلق شد.

تمامی رواق ها و صحن ها مملو از جمعیت بود حتی فضاهای بیرون از صحن های حرم مطهر که برای نشستن مردم مفروش شده بود، از سیل مشتاقان موج می زد، خادمان حرم مطهر به زحمت راهی برای عبور مردم باز نگاه می داشتند، دختر و پسر و پیر و جوان کتاب های جیبی دعای عرفه به دست رو به قبله دست های نیاز را به سوی آسمان دراز کرده بودند در حالی که لب های خشکشان از روزه داری بسیاری از آنان حکایت می کرد گونه هاشان از باران عشق و معرفت نمناک بود، از همه چهره ها مهربانی می تراوید، دستهای مردمان پر از دعا بود جان هایشان بیدار بود و به نور معرفت عرفه روشن، به این همه انسان و به این همه عشق و معنویت و عرفان که از حرم امام رضا(ع) تا عرش خدا قد کشیده بود هم افتخار می کردی و هم غبطه می خوردی!! این اقیانوس آدم های عاشق را هیچ نهاد دولتی و حکومتی راهی این قرارگاه عشق و عرفان نکرده بود، در روز عرفه همه دل ها به «ساعت عاشقی» و «زنگ معرفت» کوک شده بود. در این ساعت عاشقی و دلدادگی، خود ندیدن و معشوق را دیدن، خود ندیدن و خدا را دیدن مشق شد و دل ها به زنگ معرفت عرفه بیدار شد و جلایی دوباره گرفت تا پیمودن صراط الی ا... آسان تر شود.

روز عرفه در جای جای ایران خصوصا در حرم مطهر رضوی هزاران هزار دل عارف شده سوی آسمان پر کشید، هزاران هزار دست به دعا بلند شد، هزاران هزار جان به آب دل شستشو شد، مردمان هزاران هزار گردهم آمده بودند که در فرصت بی بدیل عرفه از دعای عرفه امام حسین جام معرفت سرکشند، دل هاشان را به نور عرفان روشن کنند و جان هایشان را صیقل دهند، هر فراز دعای عرفه سیدالشهدا چراغی در دل می افروخت و آتشی نه سوزنده بلکه فروزنده به جان می انداخت هر فراز دعا دل آدمی را تا عرش خدا بالا می کشید و گویی دستت را در دست خدا می گذاشت! اگر ادعا کنیم که روز عرفه در کنار حرم علی ابن موسی الرضا جز سرزمین عرفات و احرام حج چیزی کم نداشت سخنی به گزاف نگفته ایم.

آیا این حضور دریایی آدم های عارف و عاشق آیا این همه معنویت، آیا این همه باورمندی، این همه عشق به اهل بیت و عرفه و کربلای حسین(ع) و امام رضا(ع) نعمتی بس بزرگ و بی بدیل نیست و جای هزاران هزار شکر ندارد و آیا یک شکر و وظیفه این نیست که مسئولان ما و رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب ما لااقل بخشی از برنامه ها و صفحات خود را به انعکاس و بازتاب هنرمندانه گوشه هایی از این مراسم باشکوه و معنوی اختصاص دهند.

آیا همه ما و همه مسئولان وظیفه نداریم و ندارند که بیش از پیش قدردان این نعمت های الهی و پاسدار و شکرگزار این نعمت ها باشیم و بیش از آنچه می گوییم در راه عزت و سرافرازی و ارتقاء معنوی و مادی این بوم و بر و مردمان نجیب و خدا باورش بیندیشیم و کارهایی در خور انجام دهیم؟ 
جمهوری اسلامی:دیكتاتور یمن وبال گردن غرب

«دیكتاتور یمن وبال گردن غرب»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم  ج. حسنی است كه در آن می‌خوانید؛افشای كمك‌های گسترده مالی و نظامی انگلیس به رژیم دیكتاتوری یمن، یكبار دیگر نقش دولت‌های استعماری غرب در ایجاد و بقای رژیم‌های دیكتاتوری كشورهای عربی را برملا كرد و دروغ بودن ادعای دولت‌های غربی در حمایت از دمكراسی و مخالفت با خودكامگی این گونه رژیم‌ها را آشكار ساخت.

روزنامه انگلیسی "دیلی میل" فاش كرد دولت انگلیس از سالها قبل به رژیم دیكتاتوری علی عبدالله صالح كمك‌های لجستیكی می‌كرد. این روزنامه از قول وزیر دولت انگلیس در امور دفاعی می‌نویسد لندن یك قلم تجهیزات ضد شورش به ارزش حدود یكصد هزار لیره به رژیم یمن تحویل داده است. براساس این گزارش، انگلیس همچنین وظیفه بخشی از آموزش نیروهای دیكتاتور یمن را برای سركوب مردم برعهده داشته است. این مقام دولتی انگلیس، در توجیه حمایت‌های غیرقانونی و ضدانسانی لندن از رژیم دیكتاتوری یمن آنرا در چارچوب مبارزه القاعده توصیف كرده است.

واقعیت این است كه غرب اعتقادی به مستقر شدن نظام‌های دمكراتیك در كشورهای منطقه ندارد و حمایت غرب از موج اخیر قیام‌های مردمی در منطقه، ظاهری و از روی ناچاری است كه نمونه روشن و آشكار آنرا می‌توان در برخورد این دولت‌ها با تحولات یمن و بحرین مشاهده كرد.

در مورد یمن، سیاست غرب بر این استوار است كه در كنار مخالفت‌های ظاهری و نمایشی با سیاست‌های سركوبگرانه رژیم دیكتاتوری، تا آخرین لحظه از علی عبدالله صالح حمایت كند. اگر امروزه مشاهده می‌شود كه دیكتاتور صنعا پس از 9 ماه تظاهرات و اعتراضات پیاپی مردم شهرهای مختلف یمن، همچنان بر مسند قدرت باقی است و با ادامه كشتار مردم، علیه مخالفان رجزخوانی می‌كند این امر ناشی از اعتماد به نفسی است كه دولت‌های غربی و متحد منطقه‌ای علی عبدالله صالح، یعنی رژیم ریاض به وی داده‌اند.

دولتهای غربی به سركردگی آمریكا، درحالی كه پس از آغاز اعتراضات در لیبی به سرعت دست به كار شدند و با صدور قطعنامه پشت قطعنامه به بهانه حمایت همه جانبه از غیرنظامیان لیبی لزوم سقوط رژیم قذافی را سر دادند ولی در مورد بحرین و یمن نه تنها چنین عمل نكرده‌اند بلكه مقامات ارشد نظامی آمریكا و دیگر كشورهای غربی بطور منظم از این كشورها دیدار می‌كنند تا به سران مستبد این رژیم‌ها قوت قلب بدهند. با اینكه غربی‌ها شیفته علی عبدالله صالح نیستند و او را وبال گردن خود می‌دانند، علت اینكه تاكنون برای حذف او اقدام نكرده‌اند اینست كه جایگزینی برای او پیدا نكرده‌اند كه بتوانند برای پیاده كردن سیاست‌ها آنها به وی اطمینان كنند. تردیدی وجود ندارد كه غربی‌ها به محض یافتن چنین فردی هیچ تردیدی در سرنگونی علی عبدالله صالح به خود راه نخواهند داد، چرا كه از دیدگاه غرب، علی عبدالله صالح نیز همچون سایر همتایانش در تونس، مصر و لیبی یك مهره سوخته محسوب می‌شود و بقای وی برای غرب هزینه سنگینی را تحمیل می‌كند.

در مقابل، علی عبدالله صالح از این نقطه ضعف و نیاز غربی‌ها حداكثر استفاده را می‌كند و هر روز با گستاخی و جسارت بیشتری مردم معترض و مخالفان حكومتش را قلع و قمع می‌نماید.

این روش علی عبدالله صالح تازگی ندارد و یكی از عواملی كه باعث شده است این دیكتاتور علی‌رغم عدم مقبولیتش، حتی نزد غربی‌ها، سه دهه دوام بیاورد بازی با این ترفند و هراساندن غرب و جهان از هرگونه عواقب تغییر در یمن می‌باشد. علی عبدالله صالح به اعتراف منابع اطلاعاتی غرب، در بسیاری موارد، خود به ناآرامی‌ها و حوادث تروریستی در یمن دامن زده است تا در دل غرب وحشت ایجاد كند و این پیام را به دنیا منتقل نماید كه آلترناتیو و جایگزین وی افراطیونی خواهند بود كه تروریسم را گسترش داده و منافع غرب را به خطر خواهند انداخت.

در این میان از نقش عربستان در حمایت از دیكتاتور یمن نباید چشم پوشی كرد. ریاض حتی بیشتر از غرب از سقوط رژیم علی عبدالله صالح وحشت دارد چرا كه فروپاشی رژیم كنونی یمن، خاكریز مهمی را از دست سران ریاض خارج خواهد كرد و آنها را در مقابل تحولات گسترده جاری در منطقه به شدت آسیب پذیر خواهد ساخت.

حمایت از جنایات روزمره رژیم علی عبدالله صالح، تاكنون در افكار عمومی جهان عرب و مسلمانان هزینه سنگینی برای آل سعود داشته ولی حاكمان عربستان آن را پذیرفته اند، زیرا ادامه حاكمیت خود را به حفظ دیكتاتورهای یمن و بحرین، دو همسایه دیوار به دیوار خود می‌دانند.

با اینحال، نه عربستان و نه غرب، نمی‌توانند از ارزیابی‌ها و محاسبات خود در تحولات یمن و منطقه مطمئن باشند زیرا تحولات با شتاب غیرقابل تصوری در منطقه درحال طی مسیر است و طوفانی كه به راه افتاده دیر یا زود بنای رژیم خودكامه یمن را فرو خواهد ریخت. قطعاً آینده از آن ملت یمن است و در ساختار حكومتی جدید منطقه جائی برای دیكتاتورهائی همانند علی عبدالله صالح وجود نخواهد داشت.

رسالت:چگونه نام نیک از رئیس جمهور باقی می ماند؟

«چگونه نام نیک از رئیس جمهور باقی می ماند؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است كه در آن می‌خوانید؛هر رئیس جمهوری آرزو دارد که در دوران مسئولیت خود علاوه بر انجام مسئولیت های جاری؛حداقل یک مشکل عمده جامعه را برطرف کند.بی تردید اگر این آرزو تحقق یابد ودر هر دوره چهار ساله معضلی عمده بر طرف گردد چیزی نمی گذرد که جامعه ای با حداقل مشکلات خواهیم داشت زیرا آن که می خواهد همه مشکلات را به یکباره  بر طرف کند در نهایت هیچ کاری را صورت نخواهد داد.روش حل یکایک مسائل روشی بود که ماهاتیر محمد در مالزی انجام داد و نتیجه آن قابل قبول بود. دکتر احمدی نژاد نظیر هر رئیس جمهور دیگری طبعا در پی حل مشکلات جامعه ایرانی است؛ خواستی که به میزان تحقق او را در تاریخ معاصر نامبردار خواهد کرد.

هر چند سال هایی از دوران ریاست جمهوری او گذشته است ولی زمانی نیز باقی است که با اراده مستحکم می توان به‌دور از جنجال های سیاسی بی فایده کاری ارزشمند برای مردم شایسته خدمت ایران انجام داد. عمر بازی های سیاسی کوتاه و عمدتا مایه بدنامی است تا خوشنامی. این تجربه ای است که تاریخ به ما می آموزاند.اما مردم قدرشناس ما همواره ارزش مردانی که گره هایی از کار آنان گشوده اند را دانسته اند هرچند از آنان که با بازی های پوچ سیاسی عمر و سرمایه آنان را به‌هدر داده‌اند به نیکی یاد نمی کنند.

اما ظرف مدت باقیمانده چه کاری نام رئیس جمهور را در قلوب مردم به نیکی به یادگار خواهد گذاشت؟تلاش‌های انتخاباتی؟ درگیری های سیاسی؟ ایستادگی ها یا عقب نشینی ها بر روی مواضع سیاسی؟ یا گره گشایی از مهمترین امور مردم که علی‌رغم آمد و رفت رئیس جمهورها همچنان باقی است؟

 اشتغال،مسکن وبهداشت درزمره مهمترین مسائل اجتماعی هستند که برای مردم دغدغه ایجاد کرده اند.نمی توان منکر شد که همه روسای جمهور تلاش هایی برای حل این معضلات انجام داده اند ولی این مشکلات اگر نه بزرگتر از گذشته ولی چونان گذشته در برابر مردم به نگرانی آفرینی مشغولند. 

جامعه ایرانی بر مبنای واقعیت های جمعیت شناختی در حال ورود به میانسالی است و تا ده سال آینده نرخ جمعیتی آنانی که نیازمند بهداشت و حمایت های پزشکی هستند غلبه خواهد کرد.بدون تردید وضعیت بهداشت و درمان در جامعه ما در جایگاه مناسبی نیست و در مواجهه با مشکلات آتی و موج نیازمندان به حمایت پزشکی ظرف سال های آینده با دشواری هایی جدی مواجه خواهیم شد؛این واقعیتی است که انکار آن مشکلی را حل نخواهد کرد.دغدغه بهداشت ،دغدغه ای است که چون با حیات انسان ها سروکار دارد ذهن مردم را خواهد آزرد.وحکومت موظف است به رفع آن همت گمارد.

آنچه که در مجموعه ای از نوشتارها خواهم کوشید برآن انگشت تاکید نهم صرفا اشاره به کمبودهای سخت افزاری در حوزه بهداشت و درمان نیست.بلکه آنچه به گمانم بیش از نیازهای سخت افزاری در این حوزه محتاج توجه است،پاره ای از نکات نرم افزاری است که تحقق آنها ذهن مردم را آرامش خواهد بخشید.

 بهداشت و فاکتورهای موثر:
منظور من از بهداشت کلیه عوامل موثر در پیشگیری و درمان بیماری هاست که عبارتند از بیمار،پزشک،بیمارستان(و کلیه سخت افزارهای متعلق به آن) به عنوان عوامل اصلی وپرستاران و بهیاران ،همراهان بیمار ،حقوق فیمابین عناصر اصلی و فرعی و نیز روابطی و ارتباطاتی که میان آنها شکل می گیرد. بسیاری از تلاش ها در کشورما در حوزه بهداشت و درمان معطوف به حل معضلات فاکتورهای اصلی است، و همین امر موجب غفلت یا حداقل کم توجهی به عناصر به ظاهر حاشیه ای ولی در واقع کلیدی و مهم شده است.نگارنده قصد دارد توجه رئیس محترم جمهور را به مجموع این عوامل بویژه فاکتورهای مدیریتی،حقوقی و ذهنی جلب نماید.

آیا کسی هست که به بیمارستان ها به عنوان همراه بیمار رفته باشد و از نوع رفتار عوامل درگیردرمان چون ندادن اطلاعات لازم در مورد بیماری به بیمار یا همراهان نگران؛بعضا بی حرمتی ها به همراهان بیماربدون در نظر گرفتن فشار روانی که آنها را در بر گرفته و یا حتی محیط ناآرام و پر سر و صدای نقاطی که باید طبیعتا آرام باشند خاطره ای در ذهن نداشته باشد؟    گرفتاری های جنبی که برای خانواده ها پدید می آیدنظیر دویدن برای یافتن داروها یا آمبولانس و عکس وآنژیو و سیتی اسکن و ام آر آی و ... بجای خود!

متاسفانه عادت کرده ایم که به‌خاطر اهمیت کار پزشکان و پرستاران و نیز ارزش معنوی کار آنان نوعی غفلت از خطاها را در دستور کار قرار داده و مسئله را با تعارف برگزار نماییم. در نوشتارهای آتی اشکالات موجود در حوزه بهداشت و درمان را که ریاست جمهور قدرت حل آنان در ظرف مدت باقیمانده از دوران خود را دارد؛یادآوری می نماییم. باشد که با توجه به آن و حل این معضلات حل شدنی نامی و یادی نیک در قلب توده های ایرانی از خود باقی گذارد.

قدس:کسی که خانه اش شیشه ای است، سنگ پرتاب نمی کند

«کسی که خانه اش شیشه ای است، سنگ پرتاب نمی کند»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه درن می‌خوانید؛در روزهای اخیر ادبیات تقابلی غرب به نمایندگی اسرائیل غاصب، از فاز سیاسی وارد فاز امنیتی و نظامی گردیده و با تکرار تهدیدهای گذشته، بار دیگر موضوع حمله به تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران را وارد عرصه تحلیلها و گمانه زنیهای گوناگون رسانه ای نمودند.

رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته نیز این موضوع را به شکل جدی مطرح نمود، ولی هربار با پاسخهای کوبنده مقامهای ایرانی، وادار به عقب نشینی شد. اکنون به برخی از دلایل ناتوانی این رژیم در عملیاتی کردن این تهدید اشاره می شود.

مقامهای تل آویو نیک می دانند که ایران، عراق دهه 80 نیست که بتوانند تجربه بغداد را در مورد آن عملیاتی کنند. آنها از توانمندیهای نظامی ایران بیش از دیگران آگاهی داشته و اذعان دارند در صورت چنین حماقتی، در قبال شلیک اولین موشک، هزاران موشک از ایران به سوی تل آویو و حیفا به پرواز در خواهد آمد و در فرصت کوتاهی، بیش از 2 میلیون آواره، نتیجه پاسخ ایران خواهد بود. «بروس ریدل» یکی از مأموران سابق سازمان جاسوسی «سیا» معتقد است: حمله اسرائیل به ایران جرقه ای برای آغاز درگیریهای منطقه ای از افغانستان تا نوار غزه به وجود می آورد و این جنگ برای مردم آمریکا و دولت اوباما، یک فاجعه خواهد بود. آنها به یاد دارند که در جنگ 33 روزه، شلیک موشکهای حزب ا... سبب موج مهاجرت معکوس و بحران فراگیر در سرزمینهای اشغالی گردید، به نحوی که هیچ خبری از اتفاقهای سرزمینهای اشغالی به افکار عمومی جهانیان منعکس نمی گردید.

جمهوری اسلامی بر خلاف برخی کشورهای منطقه، دارای عمق استراتژیک است. این موقعیت فرصت منحصر به فردی را برای ایران در مؤلفه های توانمندی اش ایجاد کرده است. تجربه شکست ارتش غاصب در دو جنگ 33 روزه و 22 روزه، مؤید این ادعاست. سناریونویسان و چهره های تئوریک اتاقهای فکر تل آویو و واشنگتن، پیروزی ارتش اشغالگر را در جنگهای یاد شده، به منزله شکست ایران ارزیابی می کردند که عکس آن نیز به مثابه ناکامی سران اشغالگر و حامیان آنها به شمار می رفت. گفتنی است، پس از شکست صهیونیستها در جنگ 33 روزه، کمیته وینوگراد با تهیه گزارش بر این شکست مهر تأیید زد و عاملان ناکامی را نیز معرفی کردند. کارشناسان نظامی این رژیم به این واقعیت اذعان دارند و بارها اعلام نموده اند مقاومت لبنان پس از جنگ 33 روزه، تواناییهایش را چهار برابر کرده است که این اقدام مشابه در مورد حماس نیز صادق است.

پراکندگی تأسیسات هسته ای ایران و لایه های حفاظتی بتونی آنها، امکان موفقیت نیروی مهاجم را به حداقل رسانده و آنها را در دستیابی به هدفهایشان با ناکامی مواجه خواهد نمود. محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس، در اظهاراتی بر ناکامی چنین اقدامی صحه گذاشت. وی مدعی شد در صورت چنین اقدامی به فرض موفقیت مهاجمان، ایران چون فرمول فرایند ساخت و بهره برداری تأسیسات هسته ای را بومی نموده است، می تواند در جای دیگری آن را راه اندازی کند. از سوی دیگر، فاصله تل آویو تا ایران، این رژیم را ناگزیر می کند برای رسیدن به مقصود خود از کشورهای پیرامونی استفاده کند که در صورت وقوع چنین اتفاقی، عواقب مرگباری برای کشور ثالث خواهد داشت.

کارشناسان سیاسی و نظامی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که اگر وقوع یک بحران امنیتی و نظامی در منطقه محتمل باشد، مؤلفه های ژئوپلتیک ایران می تواند قیمت نفت را در بازارهای جهانی به شکل سرسام آوری افزایش دهد. چنانچه در سکوت و یا همراهی دیگر کشورها، رژیم اشغالگر دست به این حماقت بزند، تنگه هرمز مسدود و روزانه 17 میلیون بشکه نفت از بازارها حذف خواهد شد. بر کسی پوشیده نیست، تصمیم اعضای اوپک برای کاهش و یا افزایش دو میلیون بشکه نفت، بازارهای نفتی را با نوسان گسترده مواجه می کند. «مایکل هایدن» رئیس اسبق سازمان سیا (CIA) پیشتر در اظهاراتی اذعان نموده بود: «ضربه صادرات نفت مساوی استفاده از سلاح هسته ای بوده و به زیان کشورهای مختلف از جمله آمریکا خواهد بود.»

در صورت وقوع چنین احتمالی، بیداری اسلامی و موج روزافزون نفرت ملتهای عرب مسلمان با شتاب بیشتری مسیر تحولات را طی نموده و ضربات جبران ناپذیری بر شرکای این رژیم و حامیان فرامنطقه ای اش وارد خواهند نمود. بدون تردید، در رخدادهای یک ساله بیداری جهان اسلامی، یکی از اضلاع متضرر، صهیونیستها بوده اند. در دو کشور مصر و اردن، سفرای این رژیم شبانه فرار کردند و خانم لیونی، وزیر امور خارجه سابق در سرزمینهای اشغالی در اظهاراتی اذعان نمود فرار شبانه سفرای این رژیم از کشورهای اسلامی، برای تل آویو فاجعه است.

بیداری جهانی و عالمگیر ملتها علیه حاکمان زورگو و به ظاهر دموکراتیک، تمامی قاره های جهان را فرا گرفته و شرایط دولتمردان ایالات متحده آمریکا در مقایسه با دیگران از وخامت بیشتری برخوردار است. رخدادی که تاکنون مذاکرات فریبنده، تطمیع دولتمردان، تهدیدهای پلیس و نشستهای جهانی متعدد از جمله سران 20، نتوانست ساز و کار پایان دادن به درگیریهای خیابانی را ارائه نماید. گفتنی است، در صورت عملی شدن این تهدید، معترضان و مخالفان دولتها بر دامنه اعتراضهای خویش افزوده و احتمال اینکه وارد فاز مسلحانه نیز شوند، متصور است. سرزمینهای اشغالی نیز از این حضور خیابانی یک ساله جغرافیای جهان اسلام بی بهره نبوده و اعتراضهای گسترده تاکنون اکثر شهرهای این رژیم را فرا گرفته است، به نحوی که دیروز اعتصاب فراگیر در بخشهای مختلف از جمله بانکها، بیمارستانها، فرودگاه ها و دیگر اتحادیه های کارگری در سرزمینهای اشغالی، گزارش شده است.

بنابراین، سران تل آویو باید بدانند در صورت هر گونه تحرک نظامی علیه ایران، با پاسخی دردناک از سوی جمهوری اسلامی مواجه خواهند شد. اگر رژیم صهیونیستی دست به تحرکی علیه ایران بزند، اسرائیل غاصب تبدیل به موزه خواهد شد. بدون تردید، اگر آمریکا می خواهد اسرائیل را روی ویلچر ببیند، در قبال تحرکاتش سکوت کند. پر واضح است، این ادعاها بلوف نیست، بلکه این اظهارات برگرفته از گنجینه دفاع مقدس است که با وجود صف آرایی گسترده حامیان صدام علیه ایران، نتوانستند به هدفهای اعلامی از سوی دیکتاتور عراق دست یابند.

سیاست روز :دست مریزاد به مردم

«دست مریزاد به مردم»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است كه در آن می‌خوانید؛فساد مالی، اختلاس در شستا، سخنان تهدیدآمیز و همراه با پاسخ‌های تند رئیس‌جمهور در یک محفل خصوصی وخودمانی پاسخ‌های دیگران به این مواضع، تهدیدات غرب، گزارش آژانس، تحولات منطقه و ... شرایط اقتصاد داخلی، همه و همه بر دوش مردم سنگینی می‌کند، تحمل این همه بار روانی بر افکار عمومی را باید به این مردم فهیم، صبور وشایسته خدمت، تبریک بگوییم و دست مریزاد نثارشان کنیم.

یک فساد اقتصادی و مالی صورت گرفته و چند ماه است که کشور درگیر همین ماجراست. قوه قضائیه به عنوان دستگاه رسیدگی کننده به این پرونده موظف است که به آن رسیدگی کند و با انتصاب آقای اژه‌ای به عنوان مسئول مستقیم پیگیری آن در حال فعالیت و رسیدگی پرونده‌های دیگری هم هست که در حال پیگیری است. از جمله پرونده اتهام فساد اقتصادی معاون اول دولت که همچنان در جریان است.

پرونده‌هایی که باید در آرامش رسیدگی شود اما در فضای جنجال‌های سیاسی، سخنان و مواضعی از هر سو مطرح می‌شود که ذهن هر مخاطب و شهروند و هم‌وطنی را مشوش، درگیر، پرسئوال، با شائبه‌های بسیار و برهم زننده آرامش فکری وذهنی مردم می‌سازد.

در چنین فضایی چه انتظاری داریم؟ چه هدفی را پی می‌گیریم؟ چه می‌خواهیم؟ چرا درباره اینگونه مسائل رفتاری نامتعارف وجود دارد؟

در همین شهر خودمان در یکی از تاکسی‌ها بنشینید، سر سخن را باز کنید با مسافران و راننده تاکسی ببینید چه می‌گویند.

بر سر همین فساد مالی و جلسه استیضاح، رادیو تاکسی روشن بود و راننده و مسافران هم سراپا گوش.

وزیر که رای اعتماد دوباره از نمایندگان گرفت. راننده تاکسی داد سخن سرداد که، خوبه دیگه، نماینده‌ها که رای دادن و حرف رئیس‌جمهور را گوش کردن و وزیرش را دادن برد، همه چیز درست شد، شما مسافرای عزیز و گرامی هم به همین مناسبت مبارک و خوب که تکلیف ۳ هزار میلیارد تومن روشن شد، کرایه نمی‌خواهد بدهید به سلامت، خوش اومدید!

این واکنش یعنی این که آرامش سیاسی جامعه ملتهب و نیازمند پاسخ قانع‌کننده برای ذهن پرسشگر خود است.

انرژی هدر می‌دهیم، انرژی که باید صرف کارهای دیگر شود. انرژی دولت و دیگر قوا باید برای کارهای مهمتر از آن هزینه شود. نه برای جریان سازی، فرافکنی، متهم کردن دیگران، کارهای انتخاباتی و ...

کشور را باید براساس قانون و اخلاق اداره کرد. رضایت مردم، ازعملکرد مسئولین مهمترین ویژگی دستگاه‌هایی است که در راس امور قرار دارند.

رهبر معظم انقلاب هم بارها بر رسیدگی اینگونه امور در فضایی آرام و به دور از تنش تاکید داشته‌اند. اما باز هم دیده می‌شود که از سوی برخی مسئولین برخلاف تاکیدات و توصیه‌های ایشان سخنانی بیان می‌شود. مردم تحمل می‌کنند، چون نظام و رهبری را دوست دارند و اعتقاد قلبی آنها به انقلاب باعث می‌شود، تنها خون دل بخورند. در شرایط کنونی تفکر و تعقل بهترین راهکار برای جلوگیری از تبعات بعدی اینگونه رفتارها در فضای سیاسی کشور است.

مردم سالاری:توطئه باروت واشنگتنی

«توطئه باروت واشنگتنی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در ان می‌خوانید؛پس از پیروزی انقلا ب اسلا می در ایران، غرب همواره گزینه نظامی را علیه ایران طرح می کرد. عملیاتی که قرار بود برای آزادی دیپلمات های آمریکایی از چنگ دانشجویان پیرو خط امام انجام شود در صحرای طبس شکست خورد; پس از این شکست مقامات کاخ سفید آن زمان برای طولا نی مدت بحث حمله به ایران را مردود اعلا م کردند، اما این موضوع باعث نشد تا آنها از مواضع خود عقب نشینی کنند. بحث جنگ غیرمستقیم که پرونده قطورتری نسبت به حمله مستقیم داشت تصویب شد.

تحریم اقتصادی، تهاجم فرهنگی و حتی حمله عراق به ایران از گزینه های برجسته این پرونده شوم بود. جمهوری اسلا می به هرترتیب با هزینه از سرمایه های بی پایان ایران اسلا می که مردم وفادار به نظام و ثروت خدادادی سرزمین پارس بود در مقابل حملا ت غرب ایستادگی کرد و اکنون خود را برای سی و سومین سالگرد پیروزی بر دیکتاتوری محمدرضا پهلوی آماده می کند.

در طول 8 سال جنگ تحمیلی، صدام حسین با حمایت همه جانبه  غرب و حتی شرق به ایران تنها یورش برد، اما به جایی نرسید و مرزهای ایران را نتوانست ذره ای جابه  جا کند. فرزندان ایران اسلا می آنچنان حماسه هایی خلق کردند که تاریخ شاهدی برای وقوع آن پیش از این درخود نمی بیند. اگرچه همزمان با جنگ نظامی، تحریم اقتصادی هم علیه ایران اجرایی شده بود اما پس از پایان جنگ عراق با ایران، تحریم هایی علیه ایران اعمال شد.

نیروگاه اتمی بوشهر و بحث پرونده اتمی ایران از سوژه های باب  میل طراحان پنتاگون و کاخ سفید برای طراحی جنگ های رنگارنگ علیه تهران است. از همان برگ نخست، بحث هسته ای شدن ایران اسلا می مطرح شد; غرب انگشت اتهام را برسینه تهران نشانه رفت که عزم ساخت تسلیحات کشتار جمعی و هسته ای دارد. از یک گرم اورانیوم غنی شده در تهران کوه اورانیومی ساختند و در کنار پیشرفت های نظامی ایران بمب های اتمی در زرادخانه های سری ایران تصویر کردند. با تغییرات در راس سازمان انرژی اتمی، غرب و به خصوص تلآویو به اهداف خود نزدیک تر شدند اما هنوز چیزی در دست نداشتند.

زمان تنها درمان آنها بود; همزمان با پیشرفت های هسته ای ایران، طراحی بمب هسته ای ایران در واشنگتن پیگیری شد!حدود یک ماه پیش، شبکه های خبری جهان سخنان دادستان ایالا ت متحده را به صورت خبر فوری پخش کردند که تهران را متهم به طراحی ترور سفیرعربستان در آمریکا می کرد. اسناد آنچنان که باید قابل اتکا نبود، اما مانور تبلیغاتی روی آن همه بخش های خبری را تحت الشعاع خود قرار داد. آنها با آنچنان ولعی از تروریسم دولتی ایران و لزوم مقابله با آن سخن می گفتند، گویی تهران ماجرای  11 سپتامبر را اجرایی کرده است. پس از این ماجرا برخی شاهزادگان عالی رتبه سعودی که کینه دیرینه از پارسیان داشتند انواع مواضع تند را اتخاذ کردند. بحث پرونده ترور سفیر عربستان، ذهن را  به پاییز سال 2002 و پیش از حمله جورج بوش به صدام حسین پرتاب می کند.

روزهایی که تروریسم دولتی صدام حسین نقل محافل رسانه ای غرب بود و پس از آن تسلیحات شیمیایی بغداد که سلا مت جامعه جهانی را تهدید می کند; همه از لزوم ساقط شدن دیکتاتوری سخن می گفتند که خود روزی حامی او بود. ژنرال بعثی که قاتل چند صد هزار ایرانی، عراقی و کویتی بود، باید از میز سیاستمداران جهان حذف می شد. اوایل بهار 2003 به ناگاه از زمین و هوا عراق مورد حمله قرار گرفت و بغداد ظرف چند روز تصرف شد. این بحث که ایران اسلا می، عراق نیست درست است اما باید با درک حقایق به پیش رفت. هفته گذشته روزنامه گاردین از آمادگی بریتانیا برای همراهی آمریکا در جنگ با ایران نوشت. در حالی که چند روز تا گزارش آمانو که از آن بوی توطئه میآید مانده، مقامات تلآویو در گرماگرم رقابتهای داخلی خود از لزوم جنگ سخن می گویند.
باراک  اوباما  از گزینه  نظامی  سخن می گوید.

ایتالیا به همراه  نیروی هوایی رژیم صهیونیستی مانور هوایی برگزار می کند. تلآویو آزمایش  موشکی برگزار  می کند.

در حاشیه  اجلاس  سران اقتصادی  جهان بحث جنگ با ایران  در لا به لا ی آشفته بازار  اقتصاد مطرح بود.

فاز دوم حمله به ایران در حال اجرا  است.  یک قطار  دلیل  و برهان وجود دارد که غرب  به ایران  حمله نکند;  اقتدار نظامی ایران، نزدیکی  زمستان و افزایش  قیمت نفت  خام، رکود شدید  اقتصادی، نگرانی  از انواع تبعات  سیاسی و اقتصادی و...; اما در مقابل  هجمه ای که از سوی غرب علیه تهران  آغاز شده است باید  اذهان عمومی در خارج  از ایران را قانع کرد که همه آنچه گفته شده توطئه ای است برای حمله به ایران  و در کنار این موضوع بحث اقتدار نظامی بدون آن که بوی تهاجم بدهد به رخ  رقیبان کشیده شود.

یک نکته را نباید  سران پاستور فراموش کنند که نظام جمهوری اسلا می  قدرت خود را مرهون حمایت  و اعتماد مردم ایران اسلا می است.

به راستی آیا تنها شکست  عملیات طبس باعث شد  کاخ سفید  دیگر حمله به ایران  را طراحی نکند؟! یک کشور  متحد  کابوس هر نظام دیگری است که چشم طمع  دارد. طراحان  پنتاگون در غرب  برای اجرایی شدن حملا ت  علیه ایران یک پیش  شرط مهم  گذاشته اند، ناامیدی  مردم ایران  به جمهوری اسلا می!

انتخابات مجلس شورای اسلا می یک  ارزیابی  استراتژیک  برای غرب است. فراهم کردن زمینه  حضور حداکثری  مردم در انتخابات  مجلس یک پیام اساسی مبنی بر حمایت  و پشتیبانی مردم خواهد داد. در این بین به دست های انحرافی که از لزوم  دوستی با ملت اسرائیل  سخن می گویند  و دست به اختلا س های بزرگ می زنند نباید اجازه داد به عنوان ستون  پنجم دشمن  به هویت  نظام خدشه  وارد کنند.

جمهوری اسلا می  اکنون نیازمند  یک وحدت ملی و یکپارچگی زیر پرچم سه رنگ  ایران است; فارغ از هر نوع جناح بندی، فارغ از چپ، راست، بالا ، پایین و منفعت طلبی های شخصی که همانند موریانه به جان و دل برخی از سیاستمداران افتاده است باید از منیت ها عبور و عناصر نامطلوب را حذف کرد.
 
آفرینش:حقابه هامون از هیرمند در بوته فراموشی

«حقابه هامون از هیرمند در بوته فراموشی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كه در آن می‌خوانید؛روزگاری سیستان به عنوان انبار غله ایران معروف بوده اما خشکسالی های گسترده در سده ها و دهه های گذشته باعث شد عملا این منطقه اهمیت گذشته خود را از دست دهد و اندک اندک نیز با افزایش برداشت آب در داخل خاک افغانستان ،سد سازی ، تداوم خشکسالی بیش از یک دهه در منطقه سیستان و دریاچه هامون ، هفتمین تالاب بین المللی جهان را با 400 هزار هکتار وسعت اسیر خشکسالی کرده است . امری که پیامد های گوناگونی را به همراه خود آورده است . پیامدهای که در ابعاد گوناگون امنیتی اقتصادی اجتماعی و..قابل بررسی است .

در ابعاد اجتماعی ما با مهاجرت ده ها هزار نفر از سیستان ، افزایش بیکاری و قاچاق مواد مخدر ، خالی شدن روستا، رونق اعتیاد به مواد مخدر نیز مواجه بوده ایم. در ابعاد زیست محیطی دریاچه هامون کاملا خشک و به منبع ریزگرد تبدیل شده است . در این بین کانون بحران گرد و غبار به بیش از 500 هزار هکتار افزایش یافته و مشکلاتی دیگر نیز همچون شن گرفتگی جویبارهای آب ، مشکلاتی در تامین آب شرب شهر زاهدان و زابل و تامین مصرف آب کشاورزی و...شکل گرفته است. در این میان خسارات اقتصادی این امر قابل تصور نیست و باید در خوشبینانه‌ ترین حالت سالانه صدها میلیارد تومان دانست.

آنچه مشخص است هر چند با توجه به بهره گیری از سیستم های نوین آبیاری و مقابله با مشکل خشکسالی در شرق کشور می توان بخشی از مشکل کم آبی در سیستان را حل کرد اما باید گفت مهمترین مشکل سهم ایران از رودخانه هیرمند است که در سال های اخیر با کاهش ورودی آب این رودخانه و یا قطع آن فشار بیشتری بر مردم منطقه تحمیل کرده است .

 در این حال خشکسالی و کم ‌آبی که از سالهاست دامن هامون را گرفته است. در این حال نیز براساس معاهده 1351 بین ایران و افغانستان این کشور ( افغانستان متعهد به تحویل 820 میلیون مترمکعب آب در سال از طریق رودخانه هیرمند به این استان است) به تعهد خود عمل نکرده است و بنا به به دلایلی همچون خشکسالی درخواست ایران مبنی بر دریافت حق آبه خود براساس معاهده را نادیده گرفته است.

آنچه آشکار است از آنجا که خشکیدن تالاب سه گانه هامون، سالانه میلیاردها دلار به کشورما آسیب میرساند و پیامد هایی همچون پدیده گردو غبار و مسائل متعدد زیست محیطی اقتصادی و اجتماعی را برای شهروندان و همچنین منافع ملی کشور موجب میگردد باید در راستای حل این مشکل رو به گسترش تلاش کرد . در این حال بی شک تالاب سه گانه هامون در حالی به دلیل بی اعتنایی افغانها به معاهدات بین المللی کیفیت خود را از دست داده که مطابق کنوانسیونهای بین المللی آنها موظفند حق آبه تالابها و ورودی آب به مرزهای ایران را تامین کنند .

در این بین هر چند کشور و به نگاه بسیاری از متخصصان در احقاق حقوق آبی هامون ضعیف عمل کرده و دولت افغانستان نیز عزم جدی برای حل این مساله نداشته اما باید گفت وضعیت افغانستان و ناامنی بخشی از این کشور نباید باعث به تاخیرانداختن احقاق حق آبه هیرمند شود. چرا که اکنون نیز برخی از جریان ها در افغانستان مدعی هستند که قرارداد حق آبه ایران به تصویب پارلمان نرسیده است و افغانستان ملزم به اجرای آن نیست اما باید گفت که این امر به امضای نخست وزیران وقت ایران و افغانستان رسیده و رسمی است .

بر این اساس باید گفت هر چند به نظر میرسد در راه حل این مشکل رایزنی هایی از سوی دو کشور انجام شده است اما باید گفت چنانچه در تامین حق آبه ایران از هیرمند تلاش جدی و پیوسته ای با کابل صورت نگیرد و این امر مشمول مرور زمان گردد دور زمانی نیست که عملا هامونی کاملا خشک شده با صدها پیامد گوناگون و منفی را شاهد باشیم.

تهران امروز:بحران‌های رژیم غاصب اسرائیل

«بحران‌های رژیم غاصب اسرائیل»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدین كاوه است كه در آن می‌خوانید؛وقوع اعتراضات سراسری و اعتصابات كارگری گسترده در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، رژیم اشغالگر قدس را فلج كرده است. این بار این انتفاضه فلسطینی نیست كه تل‌آویو را به وحشت و خشونت وادار كرده است، یهودیانی كه با وعده زندگی بهتر در سرزمین موعود، وادار به مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی فلسطین شده‌اند، اكنون دولت غاصب اسرائیل را یك دولت فریبكار و نیرنگ‌باز یافته‌اند. اعتصابات گسترده به گونه‌ای بوده است كه فرودگاه

«بن گورین» در تل‌آویو، بانك‌ها، بیمارستان‌ها و حمل و نقل عمومی را تعطیل و فلج كرده است. ناكارآمدی رژیم غاصب اسرائیل در برآوردن خواست‌های یهودیان ساكن فلسطین اشغالی، به‌سر بردن در وحشت جنگ و افزون بر آن تحمیل هزینه‌های دولت‌های میلیتاریستی بر دوش یهودیان، وعده رفاه كامل و آسایش و شغل كه هیچ‌كدام عملی نشده‌اند و افزون بر آن انزوای سیاسی بیش از پیش اسرائیل غاصب، بر خشم و نفرت یهودیان از رژیم كنونی دامن زده است. بی‌گمان اگر كمك‌های سخاوتمندانه آمریكا و دیگر كشورهای غربی نبود، رژیم غاصب فلسطین پیش از این به ورطه ورشكستگی درافتاده بود. اعتراضات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چنان گسترده‌ای یافته است كه دولت كنونی اسرائیل غاصب را به وحشت انداخته و در آستانه سقوط قرار داده است.

تل‌آویو از یكسو باید پاسخگوی انتظارات انباشته شده یهودیان باشد و از سوی دیگر با موج افراط‌گرایی یهودیان افراطی روبه‌رو شود، تقابل اسرائیل ـ فلسطین نیز هنوز ادامه دارد و افزون بر آن تل‌آویو دوستان عربش را در منطقه یكی پس از دیگری از دست می‌دهد.

این همه دست به دست هم داده‌اند تا پاسخ به این پرسش را روشن سازد كه چرا اسرائیل غاصب دست به فرافكنی می‌زند و می‌خواهد با توهم ایجاد یك دشمن خارجی ـ و در اینجا جمهوری اسلامی ایران ـ به بحران‌های فراگیرش، سرپوش بگذارد.

در حقیقت همانگونه كه رئیس سابق موساد اعتراف كرده ایران هسته‌ای خطری برای اسرائیل محسوب نمی‌شود بلكه این شكل‌گیری بحران‌های اجتماعی ـ اقتصادی و یهودیان افراطی هستند كه برای اسرائیل خطری بزرگ به شمار می‌روند. اگر «بنیامین نتانیاهو» و «ایهود باراك» از تهاجم و تجاوز نظامی به ایران سخن به میان می‌آورند، درست به همین علت است كه بتوانند نوعی همجوشی در افكار عمومی ایجاد كرده و به بهانه یك درگیری قریب‌الوقوع، مردم خشمگین و نفرت زده را آرام سازند و به سر كارهایشان بازگردانند.

این تاكتیك به نظر می‌رسد كه اگرچه نمی‌تواند ریشه‌های بحران را در سرزمین‌های اشغالی بخشكاند، اما در كوتاه‌مدت فرصت می‌دهد تا دولت كنونی بر سر پا بماند. تقریبا اكثر قریب به اتفاق صاحب‌منصبان نظامی و اطلاعاتی اسرائیل غاصب، با حمله نظامی به ایران مخالفند اما به رغم واقعیت‌ها این دولت اسرائیل غاصب است كه برای برون‌رفت از بحران‌های عمیق، می‌كوشد وضع موجود را به گونه‌ای مهندسی كند كه توجه افكار عمومی را از نابسامانی‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ... معطوف به یك مسئله بزرگ خارجی و بین‌ المللی سازد.

وضع پیش آمده نشان می‌دهد كه دولت اسرائیل غاصب، كارآمدی خود را از دست داده است و مسائل و موضوعات تازه‌ای در جوامع یهودی سرزمین‌های اشغالی رخ داده‌اند كه رژیم كنونی آماده پاسخگویی و حل و فصل آنها نیست.مناسبات مبتنی بر ثبات مصنوعی و نه ثبات‌طبیعی، بدیهی است كه بحران‌ساز خواهند بود، پیش‌بینی می‌شود هرچه زمان بگذرد بر شكاف‌های موجود در جامعه یهودی سرزمین‌های اشغالی افزوده شود.

شكاف میان دولت ـ ملت، شكاف سكولاریسم و افراطی‌گرایی، افزایش فاصله طبقاتی و افزایش‌سطح فقر در جامعه یهودی سرزمین‌های اشغالی، دین‌گریزی بخش بزرگی از جوانان یهودی و این پرسش كه اساسا ما اینجا چه می‌كنیم؟ همگی ریشه در موجودیت رژیمی دارند كه از اساس جعلی ، مصنوعی و غیرقانونی است.رژیم غاصب اسرائیل روزهای سختی را می‌گذراند و روزهای سخت‌تری را در پیش‌رو خواهد داشت.

ابتكار:تهدید در پشت مرزها، تفرقه در داخل کشور

«تهدید در پشت مرزها، تفرقه در داخل کشور»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سیدعلی محقق است كه در آن می‌خوانید؛جمهوری اسلامی ایران در همه سه دهه گذشته کمابیش تهدیدها و فشارهای سیاسی و نظامی زیادی را از ناحیه کشورهای غربی و برخی همسایگان عربی تجربه و تحمل کرده و تاکنون بر آن‌ها فائق آمده است. اما از ماه‌های گذشته و هم‌زمان با تحولات منطقه‌ای و شکل‌گیری انقلاب‌های ناشی از بهار عربی در خاورمیانه و شمال افریقا، رنگ‌وبوی فشارهای بین‌المللی عوض شده است. در روزهای اخیر، کار به جایی رسید که سران کشورهای امریکایی و اروپایی در مواقعی همسو با مقام‌های صهیونیستی، صراحتاً از در دستور کار قرارداشتن اقدام نظامی و بر روی میز بودن گزینه تهدید به حمله سخن می‌گویند.

طی شش ماه گذشته به‌نظر می‌رسید امریکایی‌ها با طرح خروج سربازان خود از عراق و افغانستان و حضور کم‌رنگ در ماجرای حمله‌های نظامی ناتو به لیبی و حمله‌های سیاسی و دیپلماتیک به حکومت مرکزی سوریه، تا حدودی ابتکار عمل روی پرده را در خاورمیانه به اروپایی‌ها و متحدان عرب و ترک خود در منطقه واگذار کرده و خود صرفاً به راهبری پشت پرده جریانات دل‌ بسته‌اند. اما در دو سه ماه اخیر، به یک‌باره اتاق فرمان سلطه در واشنگتن، از سه جبهه مختلف، فشار و تهدید بی‌سابقه‌ای را علیه تهران کلید زد.

امریکایی‌ها از یک‌سو اتهام توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن را روی میز گذاشتند. در فاز دوم، گزارش گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل مطرح شد. گزارش احمد شهید، در صدد آن بود تا با انگشت‌گذاشتن بر ابهامات ناشی از اختلافات سیاسی درون نظام و حوادث امنیتی به‌وجودآمده در داخل کشور، جبهه جدیدی را برای فشار بر جمهوری اسلامی از طریق نهادهای بین‌المللی زیرمجموعه سازمان ملل بگشاید.

اما گزارش حقوق بشری و ادعای طرح ترور، همه ماجرا نیست و بار اصلی فشار بر تهران، همچون همه سال‌های گذشته، متوجه پرونده هسته‌ای ایران در مجامع بین‌المللی است؛ پرونده‌ای که غربی‌ها حدود دو دهه است که آن‌را باز کرده‌اند و انگار به این زودی‌ها قصد مختومه‌کردن آن‌را ندارند. امروز و فردا قرار است گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه ایران منتشر شود.

 شواهد امر نشان می‌دهد که امریکا و شرکای غربی و عربی، با آمادگی کامل و متفاوت‌تر از همیشه، آماده شده‌اند تا برای ایجاد فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک و تبلیغاتی بر کشورمان، از گزارش جدید حداکثر بهره‌برداری را بکنند.اسرائیلی‌ها هم سوار بر موج‌های ناشی از سناریوهای سه‌گانه واشنگتن و شرکا، در هفته‌های اخیر بر طبل و شیپور جنگ می‌کوبند و می‌دمند و زمزمه حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران بیش از هر زمان از تل‌آویو و رسانه‌های بین‌المللی به‌گوش می‌رسد.

درمجموع، از پشت مرزها اصلاً خبرهای خوشی به‌گوش نمی‌رسد و همه شواهد از حداکثری‌شدن فشار و هجمه‌ها حکایت می‌کند؛ فشار و هجمه‌هایی که بی‌سابقه‌‌ترین تحریم‌ها و پیچیده‌ترین تهدیدها را در خود دارد. تحریم‌هایی همچون بانک مرکزی و فروش نفت و تهدیدهایی مانند ادعای آماده‌شدن برای حمله به تأسیسات هسته‌ای کشور. اما بااین‌همه، این‌گونه ائتلاف‌های کشورهای غربی و عربی برای به انزواکشاندن تهران اتفاق تازه‌ای نیست و در دهه‌های شصت و هفتاد نیز به بهانه‌هایی این‌چنینی فشارهایی در اشل‌های کوچک‌تر یا بزرگ‌تر بر جمهوری اسلامی وارد شده است. اما یکی از تفاوت‌های اساسی وضعیت کنونی با تجارب مشابه سال‌های گذشته، اوضاع داخلی کشور است.

اگر ایران در دهه شصت، بر فشارهای بین‌المللی و جنگ تحمیلی هشت‌ساله فائق آمد، اصلی‌ترین دلایل آن، از یک‌سو انسجام داخلی و وحدت کلمه در میان اقشار مختلف مردم، به‌عنوان ملت و امتی واحد بود و از طرفی، اتحاد و همدلی نخبگان سیاسی و اقتصادی و همسویی نظرگاه‌ها و حداقلی‌بودن اختلاف نظرهای سیاسی و حداقلی‌بودن دغدغه‌های شخصی نخبگان اقتصادی و دست‌اندرکاران امور اقتصادی کشور.

اما در بزنگاه کنونی و در اوضاعی که امریکایی‌ها و شرکای غربی و منطقه‌ای آن‌ها حداقل با سه سناریوی هماهنگ، پرونده‌هایی را علیه ایران در مجامع بین‌المللی ترتیب داده‌اند و صهیونیست نیز از آماده‌باش برای جنگ سخن می‌گوید، خبرها در داخل کشور و در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور هم چندان دلخوش‌کننده نیست.

این روزها هر خبر سیاسی داخلی‌ای که به خبرگزاری‌ها و بر تارک صفحه اول روزنامه‌ها راه می‌یابد، با خود نشانه‌هایی از تفرقه و اختلاف میان مردان قدرت را یدک می‌کشد. در جایی رئیس‌جمهور در اظهاراتی بی‌سابقه، از یارانش در برابر هجوم رسانه‌ای بخش‌های دیگری از قدرت دفاع می‌کند و همراهان خود را پاک‌ترین نامیده و منتقدان را با القابی منفی یاد می‌کند.

درمقابل، بخش‌های دیگری از قدرت نیز صرفاً و تنها خود را در مسیر و مدار همراهی با نظام دانسته و با فتنه‌گر و منحرف‌خواندن دیگرانی بجز خود، روزبه‌روز بر حجم انتقاد و افشاگری علیه منتقدان خویش می‌افزایند. آن‌ها روزی بر همراهان رئیس دولت می‌تازند و روزی سیاسیون میانه‌رو و اصلاح‌طلب کناره‌گرفته از قدرت را می‌نوازند تا مبادا تنور تفرقه و اختلاف در کشور، حتی برای ساعتی سرد شود.

واقعیت این است که در همه سه دهه گذشته، دو جناح اصلی اصلاح‌طلب و اصولگرای کشور، باوجود اختلاف‌نظرهای سیاسی درخصوص اولویت‌ها و روش‌های اداره امور کشور، همواره با درنظرگرفتن مصالح و منافع ملی، با رویکردی نسبتاً یکسان در مسائل سیاست خارجی و مناسبات بین‌المللی، صدای واحدی را از درون کشور به خارج از مرزها منعکس می‌کردند. اتخاذ رویکرد واحد، علاوه‌بر شکل‌دهی همدلی‌های اجتماعی در داخل، در مواجهه با تهدیدهای خارجی نیز تا حدود زیادی اقدامات کشورهای گروه سلطه را خنثی یا اثرات این‌گونه اقدامات را حداقلی می‌کرد.

اما این روزها از بیشتر افراد، جریانات و دیدگاه‌های سیاسی درون نظام که باوجود همه فشارهای بین‌المللی، با مدیریت و راهبردهای خود سه دهه کشور را به پیش بردند، خبری نیست. گروهی خانه‌نشینی را انتخاب کرده‌اند و دسته‌ای دیگر به اجبار خانه‌نشین شده‌اند. عده‌ای اختلاف‌نظرها را به تقابل و رودرویی تبدیل کرده‌اند و در عین اعتقاد به اصل نظام و قانون اساسی، اختلاف‌های سیاسی را به اقداماتی امنیتی مبدل کردند و...

دراین‌بین جناحی که در چنین اوضاعی عنان امور را در شش‌ساله گذشته به‌دست گرفت، روزبه‌روز خود دچار شکاف و تفرقه و اختلاف و رودررویی شد و در ماه‌های اخیر با بی‌سابقه‌ترین اختلافات دست‌وپنجه نرم می‌کند.

در چنین اوضاع و روزهایی که هجمه‌ها و فشارها، شدیدتر از هر زمانی به پشت مرزها رسیده است، به‌نظر می‌رسد بهترین و مؤثرترین و دم‌دستی‌ترین نسخه برای پیشگیری و علاج تهدیدهای خارجی، اتخاذ راهکار مفاهمه و وحدت و آشتی ملی در بین همه گروه‌های معتقد به نظام و قانون اساسی است.

تجربه حضورهای متوالی گروه‌های مختلف درون نظام در قدرت و رقابت‌های سیاسی و واکنش‌های آنان به منازعه‌های بین‌المللی در مقاطع مختلف نشان داده است که دغدغه اصلی همه این گروه‌ها، احزاب و چهره‌های سیاسی و کارگزاران دیروز و امروز کشور، صیانت از تمامیت ارضی کشور و منافع ملی مردم و نظام جمهوری اسلامی بوده است و همگی باوجود اختلاف‌نظرهای سیاسی، همواره در چگونگی برخورد با فشارهای خارجی اتفاق‌نظر دارند. به‌طور طبیعی نتیجه آنی و آتی عملیاتی‌شدن چنین نسخه‌ای افزایش مجدد همدلی اجتماعی در برخورد با تهدیدها و نیز حذف و کاهش آثار زیان‌بار تحریم‌ها و فشارهای خارجی خواهد بود.

شرق:طرح تحول مالیاتی در حوزه املاك و مستغلات

«طرح تحول مالیاتی در حوزه املاك و مستغلات»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین عبده‌تبریزی است كه در آن می‌خوانید؛طرح مجدد موضوع افزایش مالیات املاك و مستغلات در كارگروه طرح تحول اقتصادی (در راستای طرح جامع مالیاتی) در شرایط ركود جاری حاكم بر این بخش حداقل از نظر زمان بی‌مناسبت است. با این همه، حوزه‌هایی كه در این طرح به آنها پرداخته شده است، جالب به نظر می‌رسد. مصوبات مالیاتی سال 1382 هدف عمده‌ای را دنبال می‌كرد كه حوزه تشخیص زیادی برای ممیز مالیاتی باقی نگذاشت كه وی بتواند با مودی مالیاتی به چانه‌زنی بنشیند. مثلا مالیات بر فروش واحدهای مسكونی و تجاری و همچنین مالیات بر اجاره براساس قیمت‌های مصوب منطقه‌ای تعیین می‌شد. این مساله باعث می‌شد كه ممیز مالیاتی، میدان مذاكره با مودی بر سر ارزش نداشته باشد و ارزش ملك درست یا نادرست براساس قیمت منطقه‌ای در محاسبات بیاید كه جای چانه‌زنی ندارد.

بنابراین در احتساب مالیات ملك و اجاره، ممیز ناچار است از قیمت‌های مشخصی استفاده كند و به این‌ترتیب راه بر تعیین ارزش و فساد احتمالی بسته مانده است فارغ از اینكه قانون مالیاتی سال 1382ـ تا آنجا كه به بخش زمین و ساختمان مربوط می‌شود ـ چه اشكالاتی دارد، نقطه قوت آن كه باعث زدودن بخش عمده‌ای از فساد از دستگاه مالیاتی شد و به ساده‌سازی نحوه محاسبه و پرداخت مالیات به ویژه در بخش املاك و مستغلات انجامید، در اصلاحات جدید قانونی نباید نادیده گرفته شود بلكه ‌باید حتی به شدت تقویت شود.

مثلا، اخیرا در حوزه تعیین سرقفلی واحدهای تجاری و اخذ مالیات از آنها، میدان تشخیص و چانه‌زنی برای ممیزان مالیاتی گسترده شده است كه این منفذ ‌باید مسدود شود. از آنجا كه بحث مالیات عایدات سرمایه‌ای بر املاك و مستغلات نیز در این طرح مطرح شده، باید دید كه آیا هدف این مالیات‌ها تركاندن حباب قیمتی احتمالی در این عرصه نیز هست یا نه. علت بروز حباب قیمتی در بخش املاك و مستغلات در ایران در سال‌های 1385 و 1386 متعدد بود. بارزترین علت ریختن پول زیاد توسط دولت، در داخل اقتصاد بود. شیوع بیماری هلندی به بروز حباب قیمتی در داخل این بخش انجامید.

دوره سرمایه‌گذاری كوتاه‌مدت و خاصیت غیرمبادلات بین‌المللی (non-tradable) بودن بخش باعث شد كه نقدینگی اضافی سال‌های 1384 و 1385 و حتی 1386 از این بخش سر در آورده و به انفجار قیمت‌ها در این بخش بینجامد. بانك‌ها به ویژه بانك‌های خصوصی نیز با انتخاب این بخش كه به گمان آنها كم ریسك بود و با اخذ وثیقه ملكی، به انتقال پول به داخل این بخش كمك و در تشكیل حباب‌های قیمتی بخش مشاركت كردند.

 با این همه، نكته‌ای كه كمتر از آن صحبت شده، مساله مالیات بر عایدات سرمایه‌ای این بخش است. نظام مالیات بر بخش املاك و مستغلات در حال حاضر از این ضعف كلی برخوردار است كه مالیات بر عایدات سرمایه‌ای در آن تقریبا بسیار نازل و به سطح حداكثر دو درصد ارزش روز ملك رسیده است. كسانی كه طی سال‌های رونق بخش از سودهای صد تا 200 درصدی برخوردار شدند، با پرداخت سه یا حتی دو درصد مالیات به سرعت مفاصا حساب مالیاتی گرفتند.

 نرخ‌های مالیات بر فروش زمین و ساختمان هرگز به شكل مالیات بر ارزش افزوده كه اكنون در طرح جدید مطرح است، نبوده و هرگز هم نتوانسته از تشكیل حباب قیمتی حول قیمت املاك و مستغلات جلوگیری كند و پیشگیرانه از بروز بحران در بخش خبر دهد یا به تركیدن زودهنگام حباب قیمتی بینجامد كه در سال‌های اخیر گرفتار ركود در این بخش نشویم. بی‌شك نرخ نازل مالیات بر زمین و ساختمان در سال‌های 1384 تا 1386 در شكل‌گیری حباب قیمتی سهیم بوده است. سیاست مالی (در این مورد مالیاتی) متفاوت بی‌شك در پیشگیری از حباب قیمتی می‌تواند موثر باشد، هرچند طرح جدید مالیاتی اهداف توزیعی و عدالت اجتماعی را عمده می‌كند.

بنابراین، اعتقاد نویسنده این سطور بر آن است كه فقط سیاست پولی نیست كه حباب قیمت‌ها را می‌تركاند بلكه با سیاست‌های بودجه‌ای (و البته در رأس آنها نظام مالیات‌ها) هم می‌توان به چنین مهمی دست یافت. اگر گفته شود كه استفاده از سیاست‌های بودجه‌ای باعث ركود می‌شود باید گفت كه حتی استفاده از سیاست‌های پولی برای كنترل لجام‌گسیخته قیمت‌ها نیز بدون ایجاد ركود در اقتصاد و محدودكردن فرصت‌های اقتصادی ممكن نیست.

بنابراین اكنون كه طراحان طرح تحول مالیاتی به دنبال اصلاح نظام مالیات‌های زمین و ساختمان‌اند و توجه خود را به مالیات عایدات سرمایه‌ای (تفاوت قیمت خرید و فروش) معطوف كرده‌اند، توجه آنان را به این امر جلب می‌كنیم كه از این طریق می‌توان از تشكیل حباب‌های قیمتی در بخش جلوگیری كرد. در مورد مالیات بر اجاره، اصلاح پاره‌ای از زمینه‌ها ضرورت دارد.

مثلا، در حال ‌حاضر اجاره‌های بسیار سنگینی از واحدهای تجاری شمال شهر تهران و كلانشهرهای دیگر كشور دریافت می‌شود. همین مورد در خصوص مجموعه‌های اداری‌ای كه یك‌جا به اجاره می‌رود، صادق است. بانك‌ها و موسسات مالی و اعتباری جدید نیز این بازار را بسیار داغ كرده‌اند. عدم اخذ مالیات‌های قابل‌ملاحظه از این اجاره‌ها طبعا از نظر توزیعی و نیز علامت‌دهی به بازار برای تولید این واحدها توجیه‌پذیر نیست كه در این عرصه نیز می‌توان نظام مالیات‌ها را اصلاح كرد.

البته اعمال نرخ‌های مالیاتی بالاتر در شرایط فعلی مصلحت نیست. روشن است كه ركود فعلی آنقدر سنگین است كه اعمال مالیات‌های بیشتر به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود. اكنون زمان مناسبی برای دریافت مالیات بیشتر از هیچ بخشی از اقتصاد ایران نیست. اما در زمان مناسب نیز نباید نظام مالیاتی جاری را برای اخذ مالیات‌های بیشتر برهم زد و دوباره میدان عمل گسترده‌ای برای فساد و بازارهای زیرزمینی باز كرد. اخذ مالیات در كشورهای در حال توسعه هرگز نباید به تشخیص در حوزه صلاحدید ممیزان مالیاتی قرار گیرد.

مثلا، اخذ مالیات از اجاره یا فروش واحدهای تجاری، اداری و مسكونی نباید به نظام گذشته برگردد كه در آن ممیز مالیاتی تا حد زیادی می‌توانست قیمت یا اجاره را در دامنه متغیر گسترده‌ای تعیین كند، چرا كه چنین اختیاراتی امكان بروز فساد را دامن می‌زند. ممیز و مودی بر سر قیمت چانه می‌زدند و مالیات رقمی متغیر بود و این امكان كه ارقام مالیات در طیف تشخیصی ممیز نوسان كند، به بروز فساد می‌انجامید.

در این مورد، برای مثال اگر قرار است مالیات عادلانه بالاتری از افزایش قیمت زمین و ساختمان گرفته شود، ‌می‌توان ضرایب قیمت‌های منطقه‌ای را بالاتر برد، نرخ‌های مختلف برای فروش دست‌اول و فروش‌های بعدی تعیین كرد و به كسانی كه مثلا 10 سال از خریدشان گذشته است، معافیت‌های مالیاتی اعطا كرد. اعطای معافیت مالیاتی (از عایدات سرمایه‌ای) به كسانی كه واحد مسكونی خود را برای مدت طولانی نگاه می‌دارند، ‌در بیشتر كشورها معمول است. در كشورهای اروپایی، مدت 10 سال برای جلوگیری از سفته‌بازی در این بخش مناسب تشخیص داده شده است.

خانوارها بعد از 10سال می‌توانند مسكن خود را تبدیل به احسن كنند. متاسفانه در روزهایی از اصلاح مالیات‌های بخش زمین و ساختمان صحبت می‌كنیم كه نرخ تورم دوباره شدت گرفته و افزایش قیمت ارز نیز پیش‌روی ماست. حاصل آن است كه بخش مسكن مجددا به مصیبت قدیمی خود گرفتار خواهد شد. مسكن دوباره وسیله‌ای برای پس‌انداز بدل خواهد شد و بخشی از پس‌اندازهای خانوارها به سمت بخش ساختمان سرازیر می‌شود.

حمایت:فضا سازی برای انحراف افکار عمومی

«فضا سازی برای انحراف افکار عمومی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم اسماعیل کوثری است كه در آن می‌خوانید؛این روزها بیداری اسلامی در منطقه که الهام گرفته از انقلاب اسلامی است، موجب به هم ریختگی تمامی برنامه‌های غربی ها و آمریکا شده است . آنها که اهداف خود را بر باد رفته می بینند از قدرت تصمیم گیری برخوردار نیستند و از روی استیصال یکروز مسوولان جمهوری را تهدید به ترور کرده و روز دیگر داعیه حمله به ایران سر می‌دهند.آمریکا از ایران یک جریان تروریستی در دنیا ساخته و با مطرح کردن این موضوع تلاش می‌کند افکار عمومی را از جنبش وال استریت منحرف کند .
این کشورسعی می‌کند با این فضاسازی‌ها ، مسایل مربوط به بیداری اسلامی را که تا پیش از این در راس اخبار جهان بود به حاشیه براند. آمریکایی‌ها طی چند ماه گذشته دچار چندین باخت جدی شدند از جمله سقوط دیکتاتورهای منطقه مثل مبارک و بن علی که چند دهه مورد حمایت آمریکا بودند برای این کشور ضربات سنگینی در پی داشت. ادعای اخیر آمریكا علیه ایران فرار به جلو است كه اصلا پایه و اساسی ندارد. این بیشتر یك بازی است. آمریكایی‌ها جرات حمله نظامی به ایران را ندارند.

هدف عمده آن‌ها از این اقدامات و طرح این موضوعات مشغول و منحرف كردن افكار عمومی است. برخوردهای گوناگونی که در منطقه صورت گرفته باعث تحقیر آمریکا شده است زیرا مردم ، از خود جسارت و شجاعت نشان داده اند و شعارهایشان علیه این قدرت مستکبر در فضا طنین انداز است.

اما درباره کشور ما آنچه مسلم است جمهوری اسلامی ایران کشوری قدرتمند و دارای همبستگی ملی بسیار قوی است که خود قادر به تولید تسلیحات دفاعی و نظامی است و از توانمندی موشکی و زمینی و دریایی برخوردار است و با توجه به دکترین دفاعی جمهوری اسلامی هیچ نوع برنامه جنگ و حمله نظامی به هیچ کشوری در سیاست‌هایش نیست ، اما چنانچه تهدید جدی از جانب هر کشوری به ایران صورت گیرد جمهوری اسلامی با تمام توان از خودش دفاع و متجاوز را پشیمان می‌کند و غربی‌ها از این سیاست ایران مطلع هستند اما مهم‌ترین انگیزه آمریکا فضا سازی و جنگ روانی علیه ایران است.

دنیای اقتصاد:بی‌ثباتی در یونان و بحران اروپا

«بی‌ثباتی در یونان و بحران اروپا»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن می‌خوانید؛قرن‌ها پس از این توصیه افلاطون در کتاب جمهوری مبنی بر اینکه تصمیمات حکومتی باید به فرزانگان داده شود و عموم مردم فارغ از داشتن کمال لازم در این عرصه هستند، ...

... پاپاندرئو نخست‌وزیر یونان که گویی تا چند صبح دیگر باید دولتش را با یک دولت وحدت ملی جایگزین کند، قصد داشت تا بر خلاف این توصیه فیلسوف شهیر کشورش عمل نماید و بسته نجات اروپا برای اقتصاد فلج یونان را به همه پرسی گذارد. اما برخی دیگر از اعضای پر نفوذ کابینه ظاهرا به سیاق فیلسوف خویش، این بسته را رای‌بردار ندانستند که از نظر آنان تازه معلوم نیست چه چیز را پرسش کنیم. بپرسیم: آیا کمک مالی اروپا را با شرایطش می‌خواهید؟ یا بپرسیم: آیا می‌خواهید در حوزه یورو باقی بمانید یا خیر؟ این دو پرسش در عین حال که یکی است، اما هر کدام داستان خود را دارند، آن چنان که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مردم یونان مخالف ریاضت ناشی از بسته هستند و در عین حال اکثریت هم می‌خواهند عضو حوزه یورو باقی بمانند. این یعنی رد پرسش اول و پذیرش پرسش دوم! آیا در چنین فضایی می‌توان همه پرسی انجام داد؟

اگرچه در حال حاضر همه پرسی نفی شده است، اما همین اظهارات ابتدایی و بروز بی‌ثباتی در سپهر سیاسی یونان باعث شد تا رهبران گروه بیست نتوانند به طور راسخ از اروپا حمایت کنند و می‌توان ادعا کرد که نتیجه قابل اعتنایی از کن بیرون نیامد و دلیل اصلی آن نیز تحولات سیاسی اخیر در یونان بود، اما آیا به راستی طرح پاپاندرئو برای اقتصاد اروپا و جهان خسارت بار بود؟ مخالفان پاپاندرئو در یونان معتقد بودند که دولت و پارلمان مشروعیت کافی برای اتخاذ این تصمیم را داشتند و نیازی نبود تا با مطرح کردن همه‌پرسی، چنین شوکی را به رهبران دیگر کشورها وارد کرد و ترمزی بود برای اتخاذ تصمیمات فوری که یونان و اروپا و حتی جهان بدان نیاز داشتند.

اما از سوی دیگر، طرح همه‌پرسی می‌توانست، نااطمینانی فعلی را به ثبات بیشتری در بلندمدت تبدیل کند، زیرا اگر یونانیان به باقی ماندن در حوزه یورو رای می‌دادند، دولت یونان با اعتماد به نفس بیشتری می‌توانست به تعهدات خود عمل کند و مخالفان نیز با انجام این همه پرسی، عملا بهانه‌ای برای اعتراض نداشتند و این عزم ملی چه بسا، درد ریاضت را کمتر و بهبود اقتصادی را سرعت می‌بخشید و البته اگر رای منفی بود، آنچه مردم یونان بدان معتقدند را جهان با زبانی رسا می‌شنید و این همه جلسه و اضطراب و بسته‌های نجات و هزینه لازم نبود. اگر واقعا اکثریت یونانیان اکنون معتقد به خروج از حوزه یورو هستند، این برای اقتصاد جهانی بهتر است تا از هم اکنون این مساله را بداند تا در آینده با هزینه‌های بیشتری در صحنه عمل متوجه شود که یونان از دست رفته است.

اینها احتمالا همه استدلالاتی است که پاپاندرئو در جلسات خصوصی به سیاستمداران یونانی و خارجی گفته است، اما ظاهرا شوک کوتاه‌مدت و رسیدن به یک نتیجه مشخص در کوتاه‌ترین زمان برای همه مهم‌تر از این دلایل بوده است. با این وجود هنوز جهان جواب محکم و سرراستی را از یونان دریافت نکرده است و بی‌ثباتی در یونان، خود مشکلی شده بر معضلات پیشین و همه چشم‌ها به نتیجه مذاکرات برای تشکیل دولت ائتلافی خیره شده است. در حالی که تصور می‌شد، با اجلاس اتحادیه اروپا و اتخاذ تصمیم‌هایی به نسبت قوی، اجلاس کن بتواند قدمی محکم‌تر بگذارد، اما شرایط یونان و به قولی پا در هوا بودن آن، وضعیت را بار دیگر پیچیده کرد و اکنون طیفی از مشکلات اقتصادی – سیاسی بیش از همه در اروپا خودنمایی می‌کند و کانون آن یونان است.

اگر یونانیان شرایط خویش را باثبات‌تر کنند و بر بودن در حوزه یورو تاکید نمایند، آنگاه باید دید که تصمیم‌های اروپا در دو هفته گذشته تا چه حد می‌تواند به اروپاییان و اقتصاد جهانی کمک کند، اما تا آن زمان، گویی یونان توقفی را در فرآیندهای تصمیم‌گیری برای حل بحران بدهی‌ها ایجاد کرده است.

سه شنبه 17/8/1390 - 13:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته