• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3485روز قبل
قرآن
محمد جواد دژم
چشمانم را می‏بندم. سبک، آهسته، آرام. دارم خودم را از پشت پلک‏های روی هم افتاده‏ام می‏بینم؛ خودم را که جزئی کوچک از خاک هستم. نگاهم از خودم سُر می‏خورد. حالا تجسمِ پلک‏های بسته‏ام، معطوف به زمین است.
چشمانم هنوز بسته است و دارم می‏بینم؛ اما ولادتِ آسمانیِ زمین را. آری، زمین؛ همان وسیعِ بی‏انتها. آهسته آهسته، دارم لمس می‏کنم کشیده شُدَنَش را به وسعتِ بودن. دارم باور می‏کنم، آرام آرام، بسطِ حرارتِ حیاتش را. دارم می‏بینم دست‏هایش را که در تکاپویِ هستی، مواج است. ستاره‏بارانِ سینه فراخش را دارم می‏بینم که در جریانِ باد، بی‏قرار شده است.
دارم می‏بینم که هسته‏اش کنده می‏شود و گسترده می‏شود سفره نفسش بر پهنه پرالتهاب و همیشگیِ دریا.
غرور دریا را می‏شود احساس کرد در یک جا نشینی‏اش با زمین مقدس و غرور آسمان را نیز که سینه به سینه، گویی یکی شده است با خاک!
نگاه خورشید را می‏شود دید؛ می‏توان دید که داغ شده است گونه‏های طلایی‏اش از بازتابِ پرحرارتِ انوار خود بر سطح نوزاد خلقت.
زمین زاده شده است، از مرکز حیات و عرفان. حالا پلک‏هایم آرام از هم کنده می‏شوند و چشم‏هایم فضا را می‏کاود.
بر زمین خیره می‏شوم؛ زمینی که جانش، عصاره قدمت را با خود دارد.
تسبیح می‏کنم خالقش را، مشتی از سطحِ لطیف دانه‏هایش برمی‏دارم و رقصِ ریزشِ آرامش را نظاره‏گر می‏شود.
دستم را بو می‏کشم، عطر خاک را می‏بلعم و سپس زایشِ بستر آسودن را شکر می‏گویم.
شنبه 30/7/1390 - 19:29
قرآن
شارات :: دی ۱۳۸۲، شماره ۵۶
بیست و پنجم ذیقعده روز دحوالارض
محمدحسین قدیری


زمین، مجّهزترین و بزرگ‏ترین سفینه فضایی هستی است که میلیاردها مسافرش را رایگان به سفر آفاق و انفس می‏برد و بزرگ‏ترین گاوصندوق بانک جهانی است که سنگ‏های قیمتی و ذخایر خود را در دل سخت کوه‏ها پس‏انداز کرده است.
زمین، راحت‏ترین مهد آسایش است و جوشان‏ترین چشمه معایش. زمین، سیاره‏ای است که جز محبت، سوختی ندارد و تنها در مدار و جاده عشق طواف می‏کند. و بی‏هیچ خستگی، از کار شبانه‏روزی خود، لحظه‏ای دست نمی‏کشد.
زمین، امن‏ترین فرودگاه بین المللی پرندگان و وسیع‏ترین انبار آذوقه است که حبوبات، میوه‏ها و سبزی‏های گوناگون را در جشن چهارفصل ایام، به مخلوقات تقدیم می‏کند.

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم     به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه درو دشت     نشون از قامت رعنا ته وینم

... و زمین در سینه خویش، آلبومی از خاطرات دیدنی گذشتگان دارد؛ خاطراتی که به تعبیر قرآن، درهای عبرت و درس آموزی را به روی ما گشوده است: «قُل سیرُوا فی الارضِ فأُنظُرُا کیفَ کانَ عاقبهُ المُجْرِمینَ»
زمین، پاک‏ترین سجاده خداپرستان است که عاشقانه‏ترین بوسه سجود را از مُهر عبودیت گرفته‏اند؛ عارفان بی‏ریایی که آسمان را سقف و ستارگان را چراغِ خانه تفکر در آیات الهی برگزیده‏اند.
زمین، مادر مهربانی است که فرزندان خود را در آغوش آرام خود گرفته و به عشق آنها، چشمه‏های اشک از گوشه‏های چشمان خود به راه انداخته است.
آری! زمین، فیلم مستندی است که سناریوی زندگی خوب و بد ما در آن بازی می‏شود و برای همیشه در بایگانی ملایک حفظ می‏شود.

شنبه 30/7/1390 - 19:28
قرآن
محمد بیدار
یکی از باشرافت ترین و پرفضیلت ترین روزهای سال، ۲۵ ذیقعده است که به روز «دحوالارض» شناخته می شود. بر طبق روایات فراوانی که در کتب روایی آمده در این روز بسیار مبارک، خداوند زمین را از زیر کعبه گستراند و ابراهیم و عیسی(ع) در شب این روز متولد شدند و رحمت الهی بر روی زمین منتشر گشت. عارف بزرگ قرن، میرزا جواد آقاملکی تبریزی در کتاب گرانقدرش «المراقبات» ضمن بحث مفصلی پیرامون این روز برای توجه آدمی به نعمتهایی که خداوند در این روز به بشر ارزانی داشته می نویسد:
«از بزرگترین نعمتهای این روز این است که خداوند متعال کعبه را خانه خود قرار داد و اجازه داد که مردم، آن را زیارت نمایند و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان می پذیرد و این نهایت لطف و مهربانی و کرم است.»
شب و روز ۵۲ ذیقعده جزو چهار روز بسیار پرارزش در طول سال شمرده شده و اعمال بسیاری برای گرامیداشت آن از زبان معصوم (ع) نقل گردیده است تا سالکان و شیفتگان بارگاه حضرت دوست با انجام آنها، روح و جان خود را در زلال جاری، «دحوالارض» شستشو دهند و لیاقت باریابی به آستان کریمش را بدست آورند.
مهمترین شاخصه فضیلت روز «دحوالارض»، گرفتن روزه در آن است که به گفته شیخ عباس قمی، آسمان و زمین و هرچه در میان آنهاست برای روزه دار استغفار می کند.
علی(ع) فرمود: «کسی که این روز را روزه بدارد و شب آن را به عبادت بایستد، ثواب صدسال عبادت را که روزش را روزه و شبش را در عبادت کرده باشد، خواهد داشت. کسانی که در این روز برای ذکر و یاد خدا اجتماع کنند، قبل از آنکه پراکنده شوند، حوائج شان برآورده می شود، هزارهزار رحمت خدا در این روز نازل می شود که نودونه هزار تای آن برای روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود.»
از جمله اعمال سفارش شده در این روز، زیارت امام رضا (ع) است و کسی که توفیق حضور در بارگاه ملکوتی آن امام همام را نداشته باشد می تواند در هر کجا که هست، با خواندن زیارت راه دور، خود را از لطف و کرم آن امام رئوف برخوردار سازد و نامش را در ردیف زائران حضرتش قرار دهد. از دیگر اعمال این روز، انجام غسل و خواندن ۲ رکعت نماز در پیش از ظهر و نیز خواندن دعای مخصوص است که جزئیات آنها را می توان در کتاب شریف مفاتیح الجنان جستجو کرد.
شب ۵۲ ذیقعده نیز از لیالی شریفه است و رحمت خدا در آن نازل می شود و در کتب روایی و دعایی ما بر انجام عبادت و نماز و استغفار در آن تأکید بسیار شده است.
شنبه 30/7/1390 - 19:26
قرآن

حسن نجفی
معنای لغوی :
در مجمع البحرین آمده است که : قوله تعالى: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها [۷۹/ ۳۰]
أی بسطها، من" دحوت الشی‏ء دحوا" بسطته. و درحدیث است " یوم دحو الأرض"
أی بسطها من تحت الکعبه، و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعده. و فیه:
" خرج علینا أبو الحسن یعنی الرضا (علیه السلام) بمرو فی یوم خمسه و عشرین من ذی القعده، فقال: صوموا، فإنی أصبحت صائما، قلنا: جعلنا الله فداک أی یوم هو؟ قال: یوم نشرت فیه الرحمه و دحیت فیه الأرض" « التهذیب ج ۱ ص ۳۰۶»
قال بعض شراح الحدیث: فیه إشکال، و هو أن المراد من الیوم دوران الشمس فی فلکها دوره واحده، و قد دلت الآیات على أن خلق السماوات و الأرض و ما بینهما فی سته أیام، فکیف تتحقق الأشهر فی تلک المده؟ ثم قال: و أجیب بأن فی بعض الآیات دلاله على أن الدحو متأخر.(مجمع البحرین، ج‏۱، ص: ۱۳۵)
«دحوالارض» به معنى گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوى به معنى گستردن است و بعضى آن را به معنى پرتاب کردن و تکان دادن چیزى را از محل اصلیش نیز معنا کرده‏اند و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمى‏گردد، بنابراین مراد از دحوالارض این است که در آغاز تمام سطح زمین را آب‏هاى حاصل از باران‏هاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود. این آبها تدریجاً در گودال‏هاى زمین جاى گرفتند و خشکى‏ها از زیر آب سربرآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد، (تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۱۰۰) که به نظر برخى از مفسرین آیه ۳۰ سوره نازعات وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها زمین را بعد از آن گسترش داد اشاره‏اى به همین گسترده شدن زمین دارد. به هر حال تعیین یک روز خاص مى‏تواند به عنوان زاد روز یا آغاز دوره‏اى باشد که زمین از وضع پیشین خود متحول گشته (پس از گذشت دوران‏هایى که مى‏گویند زمین کره مشتعلى بوده، رفته رفته سرد شده و بین از یکسرى تغییرات) سطح آن را مواد خاکى و عناصر اولیه پوشانده و آماده براى ظهور گیاهان و حیوانات گشته است. در برخى از احادیث نیز آمده است که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلى گسترش یافته است. در کتاب سعد النفوس للنفوس المنضود ص۲۸ در ذیل « هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی و .....» آورده است که مدّ بمعنای همان دحوالارض می باشد که خداوند زمین را چون فرشی مبسوط کرد برای بندگان ....
در الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏۳۰، ص: ۹۰ روایتی از امام علی علیه السلام آمده است، عن إمام المتقین علی علیه السّلام: «إن شامیا سأله عن مکه المکرمه لم سمیت مکه؟ قال: لأن الله مک الأرض من تحتها، أی دحاها». و المک هو الدحرجه کما فی القاموس. فرد شامی از امام سوال نمود ، چرا مکه را مکه نامیدند امام علیه السلام فرمود به این دلیل که زمین از زیر حرکت پیدا کرده است و مکّ به معنای حرکت منظم و اظطراب است و آنچه که در تفاسیر از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند منافی این معنا نیست ، چرا که هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اظطراب است .
و عنه علیه السّلام أیضا: «فلما خلق الله الأرض دحاها من تحت الکعبه ثم بسطها على الماء».
در کتب ادعیه و آداب و سنن شب و روزى به عنوان «دحوالارض» ضبط شده است که همان شب و روز بیست و پنجم ماه ذیقعده است و براى عبادت در این روز و روزه روز آن ثواب فراوانى نقل کرده‏اند و همچنین براى این روز نماز و دعاى مخصوصى نیز وارد شده است که دعاى این روز مشتمل بر مضامین عالى اخلاقى و اجتماعى و طلب رحمت و توفیق توبه و پیروزى اهل حق است، (تفسیر پرتوى از قرآن، تفسیر جزء سى‏ام، سوره نازعات، ذیل آیه ۳۰).
در مفاتیح‏الجنان در باب اعمال ماه ذیقعده روایتى نقل شده است که چنین است: از حسن بن على وشّار روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا(علیه السلام) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده پس فرمودند که امشب حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسى(علیه السلام) متولد شده‏اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته است و در روایت دیگرى آمده است که در این مثل چنین روزى حضرت قائم(علیه السلام) قیام خواهند نمود. آنچه در مجموع استفاده مى‏شود این است که: این روز مبارکى است که رحمت الهى براى بندگان گسترش یافته، گسترش زمین در چنین روزى سمبل و نمادى از گسترش رحمت و فیض الهى براى بندگان اوست.
وقایع روز دحوالارض
بدانکه در بیست و پنجم ذى القعده ، آدم صفى علیه السلام بدستیارى جبرئیل ، خانه کعبه را برآورد و حجرالاسود را نصب کرد و این خانه ، محل اسعاف مطالب و مطاف قادم و ذاهب بود تا دو هزار و دویست و چهل و دو سال از هبوط گذشته که طوفان نوح ، واقع شد و آب تمام عالم را فرو گرفت و اگر چه ((بیت العتیق )) از آسیب غرق ، محفوظ ماند، اما چنانچه در تاریخ است بیشتر حائط آن بنا، عرصه هدم و محو گشت و بعد از طوفان آن موضع چون تل سرخى مینمود و مردم از آن تل سرخ ، حوائج خود مى خواستند و قربانى مینمودند و این بود تا سه هزار و چهارصد و بیست و نه سال بعد از هبوط که حضرت ابراهیم مأمور به تجدید عمارت خانه مکه شد. بس بمدد اسماعیل و ارشاد جبرئیل بساختن خانه پرداخت . پسر سنگ آوردى و پدر بر روى هم نهادى و چون بمقام حجرالاسود رسید، اسماعیل در پى سنگ نیکوئى بود که در خور آن موضع باشد که صدائى از کوه ابوقبیس بر آمد که اى ابراهیم ! ترا نزد من ودیعتى است و حجرالاسود را که جبرئیل هنگام طوفان در آن کوه پنهان کرده بود، تسلیم ابراهیم کرد و آنحضرت بجاى خودش  استوار فرمود. و تولیت آن بقعه شریفه را به اسماعیل تفویض نمود.
و در این روز، سنه ۶۶۴، وفات یافت سید اجل عالی مقام ((طاوس آل طاوس رضى الدین على بن موسى بن جعفر)) مشهور به ((سید ابن طاوس )). نسب شریفش منتهى مى شود به ((داود بن حسن بن حسن مجتبى )) علیه السلام . والده ماجده اش دختر ((شیخ مسعود ورام بن ابى فراس )) و برادرش سید اجل ((احمد بن موسى )) صاحب بشرى و ملاذ است و پسر برادرش ((سید عبدالکریم بن احمد)) صاحب فرحه الغرى است و فضائل سید در زهد و عبادت و تقوى و جلالت قدر و معرفت او بعظمت خدا و ائمه علیهم السلام ، زیاده از آنستکه ذکر شود، هر که طالب باشد رجوع به کتب آنجناب نماید خصوص به کتاب ((کشف المهجه )).
(( و کان رحمه الله مستجاب الدعوه و صاحب الکرامات الباهره و کان فصیحا بلیغا دعاءا و بالجمله اطاله الکلام فى حقه اذراء لشانه .))
او نمیماند بما گرچه ز ما است ما همه مسیم و احمد کیمیا است
و در این روز، سنه ۷۶۰، وفات یافت ((عبدالله بن یوسف حنبلى )) معروف به ((ابن هشام )) صاحب کتاب ((مغنى اللبیب )) و او غیر از ((ابن هشام )) صاحب ((سیره نبویه )) است . (کتاب وقایع الایام حاج شیخ عباس قمی)
در مناظره‌ معروفی‌ که‌ بین‌ امام‌ صادق‌(علیه السلام) و ابن‌ ابی‌ العوجاء اتفاق‌ افتاد ـ طبق‌ نقل‌ مرحوم‌ صاحب‌ حدائق‌ در ج‌۱۷ ص‌۳۹۰ کتاب‌ حدائق‌ الناضره‌ ـ حضرت‌ چنین‌ فرمود: خداوند کعبه‌ را دوهزار سال‌ قبل‌ از دحوالارض‌ خلق‌ کرد.
در متون تفسیری :
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (آل عمران / ۹۶)
محقق است که اول خانه که براى افراد انسان قرار گرفت هر آینه خانه‏اى است که در مکه در حالى که با برکت است و وسیله هدایت اهل عالم است.
آنچه مستفاد از اخبار بسیاریست که در کافى و غیره نقل شده و میتوان منطبق بر قواعد هیئت نمود اینست که کره زمین در جوف دریا بود و آب احاطه بجمیع اطراف زمین داشت و بتوسط باد امواج دریا بسیار شد و در اثر آن یک قسمت از زمین از آب خارج شد که فعلا یک ربع از کره زمین از آب خارج است و اول قطعه که از آب خارج شده مسجد الحرام بود که کعبه در آن واقع و سپس بتدریج خارج شد تا کنون که یک ربع کره خارج شده، و ممکن است معناى دحو الارض که در اخبار دارد روز ۲۵ ذى القعده بوده که اول مکه بود و سپس سایر بقاع همین معنى باشد و ممکن است که مکه را امّ القرى گفتند بهمین مناسبت باشد و این معنى مثبتست بر اینکه معناى. للناس جهت استفاده زندگى باشد. و اما اگر مراد جعل بر عبادت باشد چنانچه از پاره اخبار استفاده میشود مراد از بیت کعبه معظمه است و دلیل بر این میشود که اول ساختمانى که روى زمین بنا شد کعبه بوده که حضرت آدم على نبیّنا و آله و علیه السّلام قواعد آن را بنا کرد و طواف حول کعبه نمود و سپس انبیاء بعد از او تا زمان ابراهیم علیه السّلام که مأمور شد با اسمعیل بر آن قواعد جدران کعبه را بنا کند (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص: ۲۸۸)
(و الارض بعد ذلک دحاها).
منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد. (آیه ۳۱)- بعد از گسترش زمین و آماده شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مى‏فرماید: «و از آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
این تعبیر نشان مى‏دهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچه‏ها را تشکیل داد. ولى از آنجا که عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و خورشید و همچنین لرزه‏هایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام کرد.
و لذا مى‏فرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).
و در پایان مى‏فرماید: «همه اینها براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان است»! (متاعا لکم و لانعامکم). تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید. (برگزیده تفسیر نمونه ج ۵ ص ۴۰۱).
ترجمه‌ فرازهایی‌ از دعای‌ این‌ روز:
خدایا! زمین‌ را گستراندی‌، دانه‌ را در لایه‌های‌ تاریک‌ زمین‌ شکافتی‌، مرارت‌ را از دوش‌ بندگان‌ برگرفتی‌، غم‌ و اندوه‌ را از دلها زدودی‌. عزیزا! در این‌ روز بزرگ‌ و پرفضیلت‌ که‌ نزد مؤمنان‌ به‌ امانتش‌ نهادی‌، تو را به‌ رحمت‌ بی‌انتهایت‌ سوگند می‌دهم‌ که‌ بر بنده‌ صالحت‌ محمد مصطفی‌ و بر خاندانش‌ پاکش‌ درود بفرست‌ واز گنجینه‌ الطافت‌ بارانی‌ پایان‌ نیافتنی‌ برما بباران‌! و بر توبه‌ای‌ خالص‌ و بازگشتی‌ نیکو به‌ سوی‌ خودت‌ یاری‌مان‌ کن‌.
__________________
مجمع البحرین ریشه دحو
اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج۳ ص۲۸۸
برگزیده تفسیر نمونه ج ۵
وقایع الایام شیخ عباس قمی
الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن ج۳

شنبه 30/7/1390 - 19:25
شعر و قطعات ادبی

باوری پربها


خدایا، امروز و فردا و فرداها می‏گذرد و من کوله بار عمل بر دوش گرفته، از گذرگاه دنیا گذشته، به سوی تو خواهم آمد و به انتظار نتیجه عملم خواهم نشست. خدایا، باور معاد و یاد روز حساب، عملم را بها می‏دهد و به نیکی می‏کشاند؛ پس از عزیز، هرگز مرا از یاد روز قیامت غافل مساز.
خدایا، مرا از زیان‏کارترین انسان‏ها قرار مده. از آنان که معادِ تو را باور ندارند و بدین غفلت، عملشان یکسره تباه و بی‏قدر است؛ هر چند در دل خیال عملی نیک بپرورد. رحیما، مرا از آنانی قرار ده که امید به لقای تو بسته‏اند و تنها و تنها تو را باور کرده‏اند؛ آنان که توشه عملشان پر از عمل نیک و شایسته است، آنان که در روز واپسین حساب نزد تو سربلند و پیروزند و آنان که به شایستگی عملشان در باغ‏های بهشتی جا می‏گیرند و سعادت را دریابند.

فرجامی شگرف


چه سخت است باور فرجامی که خواهد آمد؛ مردن، پوسیدن، از میان رفتن و باز زنده شدن، شکل یافتن، برخاستن و به تماشای تمامِ کرده‏ها، گفته‏ها، شنیده‏ها و اندیشه‏هایِ دوران زندگی دنیایی نشستن و به هر عمل کیفر و پاداش دیدن. باوری سخت است، اما آیا انسان به یاد نمی‏آورد که آفریده شده، حال آنکه هیچ نبوده است؟ خدایا، مرا در این باور شگرف یاری کن، تا بدان باور بر زندگی‏ام رنگ امید بزنم. ایمان به آن را لحظه‏ای از دلم خارج مکن، تا لحظه‏ای پای بر خطا مکشم. یادش را دمی از درونم محو مساز، تا دمی از کار نیک غافل نمانم.

آسودگی جاودان


آنگاه که میزان عمل برپا شود، گاهِ سنجیدن اعمال رسد و نامه‏های عمل بازگردانده شود، و جهنم با همه هولناکی رخ بنماید و بهشت با همه دل‏فریبی آغوش بگشاید، بدکاران از نکوکاران خواهند پرسید: کدامِ ما جایگاهی برتر و محفلی آراسته‏تر دارد؟ چه بسیار نسل‏ها که در دنیا، ظاهری آراسته و فریبا برگرفتند و به کج‏روی‏شان به عذاب خدا به هلاکت افتادند. چه بسیار بدکاران که دنیا را ماندگار پنداشتند و از آن بهره جستند و از یاد معاد غافل ماندند. چه بسیار از ما که پرده دنیایی بر زندگی دو روزه مان کشیدیم و از یاد فرجام غافل ماندیم. خدایا، زیبایی، آراستگی، رفاه، آرامش و آسودگیِ مرا در آخرتم قرار ده. در این دنیای گذرا، بر سختی‏ها و دشواری‏ها صبورم دار تا در سرای جاودان آخرت، به بهای این صبوری و بردباری‏ام و به پاداش عمل نیکم، رضای تو را دریابم، در بهشت تو جای گیرم و از نعمت‏های جاودان و بی‏پایان تو بهره جویم.

آزمونی بزرگ


«در آن روز شفاعت کسی، کسی را سودی نبخشد، مگر آنکه خدای رحمان بخواهد و خدا آنچه را در پیش دارند و آنچه را پشت سر گذاشته‏اند، می‏داند؛ حال آنکه آنان از آن بی خبرند. چهره‏ها برای آن خدای زنده پاینده به خضوع می‏افتد. آن کس که ظلمی بر دوش دارد، نومید می‏ماند و آن کس که عمل شایسته دارد و ایمانی محکم، نه از ستمی می‏هراسد و نه از کاستی حقش».
این بودن ما و این گذر چند روزه مان، تنها زمینه‏ای است برای آزمونی بزرگ و فرجامی بزرگ‏تر. مقدمه‏ای برای جداشدن خوب از بد و رسیدن عالم به هدف نهایی خود.
خدایا، ای مهربان‏ترین، بی یاریِ تو، نه در این دنیا توشه‏ای خواهم گرفت و نه در آخرت به شفاعتی ره خواهم یافت. اگر تو نخواهی، محروم خواهم بود و خسران دیده. مرا بخواه و به سوی خود بخوان. به نکوکاری یاری‏ام کن تا توشه‏ای نیک برگیرم و در دلم ایمان و مهری از اولیائت فرو ریز، تا لایق شفاعتشان باشم. عزیزا، نومیدم مپسند که به تو امید بسته‏ام.

مزرعه‏ای از نیکی


خدایا، به روشنی می‏بینم که به سوی تو باز خواهم گشت؛ چنانکه پیش از من، نسل‏های بسیار آمده‏اند و کوله بار عمل بر دوش گرفته‏اند و توشه‏ای اندوخته‏اند و رفته‏اند. دنیا، زمینی است برای کشت، برای آزمون، برای آزمودن به نیک و بد، و همه آزموده می‏شوند و باز می‏گردند. هر نَفْسی چشنده مرگ است و پس از مرگ، در انتظار نتیجه عمل و کیفر و پاداشی جاودان.
خدایا، چه زود می‏گذرد این دو روزه آزمون و چه سخت است پیروز شدن در آن و رسیدن به کمال و پیروزی، اگر تو یاری نکنی و مدد نرسانی. خدایا، مرگ را می‏بینم که به من نزدیک می‏شود. مرا به خود نزدیک کن، پیش از آنکه مرگم فرا رسد. مرا به خودت برسان، پیش از آن که موعدم سرآید. مزرع عملم را از خیر و نیکی پر کن، پیش از آنکه زمان کشتم سرآید.

پاکی دل


خدایا، بزرگ پروردگارا، گفتی که تو را بخوانم، خواندم. فرمودی که نماز به پای دارم، اقامه کردم. امر کردی که زبان به یکتایی و توحید تو بگشایم، گشودم. ای مهربان، در قدم به قدم زندگی‏ام بر آن راه رفتم که تو نمودی، و به آن کار دست زدم که تو فرمودی. اینک از تو می‏خواهم ای گرداننده قلوب، خورشید ایمان و معرفت را در آسمان دلم درخشان‏تر سازی، گوهر دلم را به صیقل تقوا بسایی، و پرهیزکاری و تقوا را در خانه قلبم بنشانی، تا بدان پاکیِ درون، نشانه‏های تو را بزرگ دارم و ارزش‏های الهی را فریاد کنم. خدایا، دلم راخدایی کن تا فقط برای تو باشم.

بشارت وصل


خدایا، لطیفا، رحیما، عطر بشارت تو می‏وزد و خوبان را مست این شمیم دلربا می‏کند؛ آنان را که چون نام خدا یاد شود، دلشان به خشیت افتد، بر سختی‏ها و مرارت‏ها صبوری کنند، نماز به پای دارند و از آنچه روزی‏شان کرده‏ای، انفاق کنند.
عزیزا، بشارت تو سخت شیرین و دلرباست و نسیم خوش‏بویش، روح‏بخش و جان افزاست. ای مهربان، مرا در شمار خاشعان و فروتنان قرار ده، یادت را هماره در دلم زنده دار، در سختی‏ها صبورم بخواه، در اقامه نماز یاری ام کن، و در انفاق و بخشش به مستمندان، دستم را گشاده دار. پس آن‏گاه از بشارت نیکویت در دلم فرو ریز و دلم را بدان مژده ناب، بهشتی کن.

دیده بین

شگفتا از آنان که ندای تو را می‏شنوند و روی می‏گردانند. عجبا از آنان که حجت تو را می‏بینند و راه تو را نمی‏پویند. خوبی را می‏بینند و سرباز می‏زنند. حکم تو را می‏شنوند و عصیان می‏کنند. عذاب تو را می‏بینند و سر می‏پیچند. خدایا، دیدن نه به چشم سر، که به چشم دل باید. ای مهربان، چشم دل ما را بینا دار تا به دل بنگریم و به دل بشنویم و حقیقت را دریابیم. عذاب تو را درک کنیم و عصیان نکنیم. تو را باور کنیم و راهت را بجوییم و بپوییم. حجت تو را ببینیم و دست از گناه بردایم. خدایا، دل هامان را نور ایمان و حیات و زندگی بخش، تا بدان بنگریم و راه سعادت را بیابیم؛ که راه روشن است و این دیده ماست که نابیناست.

بی تو هیچ


ای معبود مهربان من، تو را نه آن چنانکه شایسته تو باشد، شناختم و نه آن گونه که تو را سزد، ستودم. هیچ عقلی به پایه شناخت تو، چنانکه تو هستی، نرسد و هیچ وصفی تو را، چنانکه تو هستی، وصف نکند. تو برتری از آنچه بگویند و بشنویم. تو برتری از وصف و والاتری از فهم. تو بلندی و بلند مرتبه، عزیزی و توانا و با عظمت. تو سراسر جلال و شکوهی. ای بزرگ، ای‏بی همتا، ای بیرون از وصف و فهم و درک و بیان، ای یگانه معبود من، ای یکتا خدای من، همه تویی و غیر تو هیچ. من نیز که بنده خوار و حقیر توام، با تو همه‏ام و بی‏تو هیچ. پس ای مهربان‏ترین، لحظه‏ای رهایم مکن، دمی مرا به خود وامگذار و آنی از یادت غافلم مدار.

ای گنجینه لطف


خدایا، زمین کعبه را گستراندی، دانه را در لایه‏های تاریک زمین شکافتی، مرارت را از دوش بندگان برگرفتی، و غم و اندوه را از دل‏ها زدودی. عزیزا، در این روز بزرگ و پرفضیلت که نزد مؤمنان به امانتش نهادی ـ تو را به رحمت بی‏انتهایت سوگند می‏دهم که بر بنده صالحت، محمد مصطفی و بر خاندان پاکش درود فرستی و از گنجینه الطافت بارانی پایان نیافتنی بر ما فروباری و بر توبه‏ای خالص و بازگشتی نیکو به سوی خودت یاری‏مان کنی.
خدایا، ای برترین درگاه حاجت حاجتمندان، ای مایه امید امیدواران، ای چشمه‏سار الطاف پنهان، به کرمت بر من رحم آور و به غفرانت از من درگذر. به مددت یاری ام کن و هرگز لحظه‏ای مرا از یاد مبر، ای معبود مهربان من.

صدایم را بشنو


ای درگذرنده از خطا و لغزش، از لغزشم درگذر. ای ندای اجابت دعا گویان، دعایم را پاسخ گوی. ای شنوای صدای نجواگویان، صدایم را بشنو و بر من مهربانی کن. از بدی‏هایم درگذر و از زشتی‏هایم چشم بپوش، ای صاحب جلال و بزرگی و شکوه.
منبع : گلبرگ دی ۱۳۸۳ شماره
شنبه 30/7/1390 - 18:12
عقاید و احکام

بیست و پنجم شب دَحْوُالاْرْض است (یعنى پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روى آب ) و از لیالى شریفه است که رحمت خدا در آن نازل مى شود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد و از حَسَن بن على وَشّا روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضاعلیه السلام شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذى القعده پس فرمود که امشب حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت عیسى علیه السلام متولّد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد و به روایت دیگر است که فرمود در این روز حضرت قائم علیه السلام قیام خواهد نمود روز بیست و پنجم روز دحوالا رض است و یکى از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است و در روایتى روزه اش ‍ مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفّاره هفتاد سالست و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبات بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود و از براى روزه دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاریست و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دُو عمل وارد است اوّل نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:

لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
پس دعا کند و بخواند:
یا مُقیلَ العَثَراتِ اَقِلْنى عَثْرَتى یا مُجیبَ
اى نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتى یا سامِعَ الاْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتى
دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را
وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى
دوّم : خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحبّ است خواندن آن :
اَللّهُمَّ داحِىَ الْکَعْبَهِ وَفالِقَ الْحَبَّهِ وَصارِفَ اللَّزْبَهِ وَکاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ
خدایا اى گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختى و گشاینده هر غم و گرفتارى
اَسْئَلُکَ فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتى اَعْظَمْتَ حَقَّها وَاَقْدَمْتَ سَبْقَها
از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندى حقش را و در سبقت پیشش انداختى
وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَهً وَاِلَیْکَ ذَریعَهً وَبِرَحْمَتِکَ الْوَسیعَهِ
و در نزد مؤ منین آن را به ودیعت نهادى و آن را وسیله اى براى آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت وسیعت قراردادى
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِى الْمیثاقِ الْقَریبِ یَوْمَ
که درود فرستى بر محمد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که روز
التَّلاقِ فاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَداعٍ اِلى کُلِّ حَقٍّ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْطْهارِ
دیدار و ملاقات است آن بزرگوارى که هر در بسته اى را گشود و به هر حقى دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
الْهُداهِ الْمَنارِ دَعائِمِ الْجَبّارِ وَوُلاهِ الْجَنَّهِ وَالنّارِ وَاَعْطِنا فى یَوْمِنا
و راهنمایان روشنى بخش و پایه هاى دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
هذا مِنْ عَطآئِکَ الَْمخْزُونِ غَیْرَ مَقْطوُعٍ وَلا مَمْنوُعٍ تَجْمَعُ لَنا بِهِ
از عطاى موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه جلوگیرى شود گردآورى بدان براى ما
التَّوْبَهَ وَحُسْنَ الاْوْبَهِ یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِىُّ یا وَفِىُّ یا
توبه و بازگشت خوبى را بسوى خودت اى بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید اى کفایت کننده اى وفادار اى
مَنْ لُطْفُهُ خَفِىُّ اُلْطُفْ لى بِلُطْفِکَ وَاَسْعِدْنى بِعَفْوِکَ وَاَیِّدْنى بِنَصْرِکَ
که لطفش در نهان و خفا است بلطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده
وَلا تُنْسِنى کَریمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ اَمْرِکَ وَحَفَظَهِ سِرِّکَ وَاحْفَظْنى مِنْ
و از یاد کریمانه ات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از
شَوایِبِ الدَّهْرِ اِلى یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ وَاَشْهِدْنى اَوْلِیآئَکَ عِنْدَ
آلودگیهاى روزگار تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام
خُرُوجِ نَفْسى وَحُلوُلِ رَمْسى وَانْقِطاعِ عَمَلى وَانْقِضآءِ اَجَلى
جان دادنم و سرازیر شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم
اَللّهُمَّ وَاذْکُرْنى عَلى طوُلِ الْبِلى اِذا حَلَلْتُ بَیْنَ اَطْباقِ الثَّرى
خدایا یادم کن در دوران دراز پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده هاى خاک وارد شوم
وَنَسِیَنِى النّاسوُنَ مِنَ الْوَرى وَاَحْلِلْنى دارَ الْمُقامَهِ وَبَوِّئْنى مَنْزِلَ
و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کرده اند و در خانه ماندنى (بهشت ) فرودم آر و در منزل
الْکَرامَهِ وَاجْعَلْنى مِنْ مُرافِقى اَوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ اجْتِبآئِکَ وَاصْطِفآئِکَ
کرامت جایم ده و از رفقاى دوستانت و برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده
وَبارِکْ لى فى لِقآئِکَ وَارْزُقْنى حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلوُلِ الاْجَلِ
و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن پیش از آنکه عمرم بسر رسد
بَریَّئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسوَُّءِ الْخَطَلِ اَللّهُمَّ وَاَوْرِدْنى حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ
در حالى که پاک از لغزش و بد کردارى باشم خدایا مرا به حوض پیامبرت محمد
صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَاسْقِنى مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً لا اَظْمَاءُ
صلى اللّه علیه و آله (یعنى حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن حوض نوشاندنى سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر
بَعْدَهُ وَلا اُحَلاُ وِرْدَهُ وَلا عَنْهُ اُذادُ وَاجْعَلْهُ لى خَیْرَ زادٍ وَاَوْفى میعادٍ
تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند و آن را برایم بهترین توشه راه و کاملترین وعده گاه
یَوْمَ یَقوُمُ الاْشْهادُ اَللّهُمَّ وَالْعَنْ جَبابِرَهَ الاْوَّلینَ وَالاَّْخِرینَ
در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز از رحمتت سرکشان اولین و آخرین را
وَبِحُقوُقِ اَوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ اَللّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ وَاَهْلِکْ
و آنانکه به حقوق دوستان برگزیده ات تجاوز و تعدّى کردند خدایا پایه هاى حکومتشان را در هم شکن
اَشْیاعَهُمْ وَعامِلَهُمْ وَعَجِّلْ مَهالِکَهُمْ وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ وَضَیِّقْ
و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها
عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ وَمُشارِکَهُمْ اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ
را بر ایشان تنگ فرما و آنانکه با ایشان سهیم و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج
اَوْلِیآئِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ وَاَظْهِرْ بِالْحَقِّ قاَّئِمَهُمْ وَاجْعَلْهُ
دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان و قائمشان را به حق ظاهر گردان
لِدینِکَ مُنْتَصِراً وَبِاَمْرِکَ فى اَعْدآئِکَ مُؤْتَمِراً اَللّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَّئِکَهِ
و یارى ستاننده دینت و فرمانرواى در میان دشمنانت قرارش ده خدایا فرشتگان یارى دهنده را گرداگردش
النَّصْرِ وَبِما اَلْقَیْتَ اِلَیْهِ مِنَ الاْمْرِ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتّى
قرار ده و بدان دستورى که در شب قدر بر او فرستى وى را انتقام کشَنده براى خودت قرار ده بدان حد
تَرْضى وَیَعوُدَ دینُکَ بِهِ وَعَلى یَدَیْهِ جَدیداً غَضّاً وَیَمْحَضَ الْحَقَّ
که تو خوشنود گردى و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه اى درآید و حق کاملاً
مَحْضاً وَیَرْفُِضَ الْباطِلَ رَفْضاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى جَمیعِ آبائِهِ
خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و بر همه پدرانش
وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاُسْرَتِهِ وَابْعَثْنا فى کَرَّتِهِ حَتّى نَکوُنَ فى زَمانِهِ
و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا ما در زمان او
مِنْ اَعْوانِهِ اَللّهُمَّ اَدْرِکْ بِنا قِیامَهُ وَاَشْهِدْنا اَیّامَهُ وَصَلِّ عَلَیْهِ [على
جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست بر او
مُحَمَّد] وَارْدُدْ اِلَیْنا سَلامَهُ وَالسَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَرَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ
و سلام او را بسوى ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد


و بدانکه میردامادرَحَمهُاللّهُ در رساله اءربعه ایّام خود در بیان اعمال روز دَحْوُالارض فرموده که زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام در این روز افضل اعمال مستحبّه وآکَدِ آداب مَسْنُونه است و همچنین زیارت آن حضرت در روز اوّل ماه رجب الفرد نیز به غایت مؤ کّد و مَحْثُوثٌ عَلَیْهِ است روز آخر ماه سنه دویست و بیست بنابر مشهور حضرت امام محمد تقى علیه السلام به زهر معتصم در بغداد شهید شد و این بعد از دو سال و نیم تقریباً از فوت ماءمون گذشته بود چنانکه خود آن جناب میفرمود اَلْفَرَجُ بَعْدَ الْمَاءمُونِ بِثلثینَ شَهْراً و این کلمه مُشْعِر است بر آنکه آن حضرت از سوء معاشرت ماءمون در کمال اذیّت و صدمه بود که مرگ خود را فَرَج و گشایش خود تعبیر نموده چنانکه پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام در زمان ولایتعهد خود نیز چنین بوده و در هر جمعه که از مسجد جامع مراجعت مى فرمود به همان حالى که عرق دار و غبارآلوده بود دستها را به درگاه الهى بلند مى کرد و مى گفت اِلهى اگر فَرَج و گشایش امر من در مرگ من است پس همین ساعت در مرگ من تعجیل فرما و پیوسته در غم و غصّه بود تا از دنیا رحلت فرمود و حضرت امام محمّد تقى علیه السلام در وقتى که وفات کرد از سنّ شریفش بیست و پنج سال و چند ماهى گذشته بود قبر شریفش ‍ در بقعه مبارکه کاظمیّه در پشت سر جدّ بزرگوارش حضرت امام موسى علیه السلام واقع است .

شنبه 30/7/1390 - 18:11
عقاید و احکام
 
  • آغاز روز دحوالارض (گسترش زمین)  
  • 1389-08-15 12:48:10  
  • تعداد بازدید : 43  
  • ارسال به دیگران
  •  
  •  
  • پدیدآورنده:لیلا تفقدی
    ویژگی‏ها
    روز بیست و پنجم ذیقعده، هم‏زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه‏السلام حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهماالسلام به دنیا آمده‏اند. همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است. نیز روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.
    معنای دحوالارض
    «دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی‏اش تفسیر کرده‏اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‏های حاصل از باران‏های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب‏ها، به تدریج در گودال‏های زمین جای گرفتند و خشکی‏ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی‏ها و بلندی‏ها یا شیب‏های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران‏های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره‏ها گستردند. اندک اندک زمین‏هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام‏گذاری می‏شود.
    برنامه‏های معنوی
    زمین، گاهواره زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه‏ها، دریاها، درّه‏ها، جنگل‏ها، چشمه‏ها، رودخانه‏ها، معادن و منابع گران‏بهایش، نشانه‏ای از نشانه‏های آفریدگار به شمار می‏آید که آن را گسترانیده است. روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه‏ای دارد؛ از جمله:
    ۱. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
    ۲. احیا و شب‏زنده‏داری شب دحوالارض که برابر با یک‏سال عبادت است.
    ۳. ذکر و دعا.
    ۴. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
    دحوالارض در قرآن
    در قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه ۳۰ سوره نازعات می‏فرماید: «و زمین را بعد از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». بر اساس نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است.
    دعای روز دحوالأرض
    یکی از برنامه‏های پیشنهادی در روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه این روز است. در بخشی از این دعا، به مسئله دحوالأرض چنین اشاره شده است: «ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو می‏خواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».

    منبع : گلبرگ دی ۱۳۸۴ شماره ۷۰


    شنبه 30/7/1390 - 18:10
    عقاید و احکام

    بباید دانستن که در هر سال، چهار روز عظیم القدرِ جلیل المنزله است که نزد اَللّه تعالی، أعزّ و أکرمِ سال، آن چهار روز است، و آن روزها را در اصطلاح شرع شریف، ایّام اربعه گویند.
    ایّام الهی را عزّت می‏باید دانستن، و تعظیم و تکریم می‏باید کردن، تا اَللّه‏ تعالی این کس را در دنیا و آخرت عزیز و گرامی بدارد، و تقصیرات و خطایا و جهالات معاصی او را عفو فرماید.
    هر یک از این ایام اربعه را روزه داشتنْ معادل شصت سال روزه گرفتن و شصت سال متّصلْ عبادت کردن است. و غسل کردن در هر یک از این روزها سنّت مؤکّده، و کفّاره بسیاری از گناهان است و تصدّق نمودن در این روزها از اعظم مثوبات و افضل قُرُبات است. یک درهم تصدّق کردن در هر روزی از این روزها مقابل هزار درهم صدقه دادن است در روزهای دیگر.
    در بعضی احادیث ائمه طاهرین صلوات اللّه‏ علیهم وارد شده که: مقابل صد هزار درهم تصدّق کردن است در روزهای دیگر. و هر یک مؤمن متعبّد صائم عالم به مسائل دین را در این شب‏ها به مال حلالِ خود افطار فرمودنْ به منزله آن است که صد هزار صدّیق صائم در سائر شب‏ها به مال این کس افطار نمایند.
    و در هر یک از این ایام اربعه، به وظیفه آن روز از نماز و دعاء مأثور، و زیارت که در خصوص آن روز وارد باشد قیام نمودن، سبب آن می‏شود که کرام الکاتبینْ آن شخص را از اصفیاء متعبّدین و اولیاء مقرّبین جناب مقدّس الهی بنویسند.
    یوم دَحْو الارض
    یکی از ایام اربعه، یوم دحو الأرض است و آن روز بیست و پنجم ماه ذی القعده الحرام است. دحو الأرض یعنی گسترانیدن و پهن کردن و منبسط ساختن جِرم زمین از تحت موضع خانه مبارکه کعبه معظّمه به سائر جهات و اطراف اقالیم.
    در این روز بعد از طلوع آفتاب، غسل کردنْ سنّت مؤکّده و کفّاره گناهان است. در روایت اسحاق بن عبداللّه‏ از امام هادی علیه‏السلام وارد شده، که روز بیست و پنجم ماه ذی‏القعده روزی است که اللّه‏ سبحانه و تعالی، جِرم زمین را از زیر کعبه مکرّمه بگسترانیده و پهن کرده است و کشتی نوح نبی از آسیب طوفان در این روز نجات یافته، بر کوه جودی در زمین کوفه قرار گرفته است و صیام این روز، کفّاره هفتاد سال است. یعنی تارک الصوم هفتاد ساله را صیام این روز کفّاره است.
    یوم الغدیر
    دوم، یوم الغدیر است، و آن هجدهم ماه ذی الحجّه الحرام است که سیّد المرسلین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، أمیرالمؤمنین و یعسوب المسلمین علیّ بن ابیطالب علیه‏السلام را در این روز در بازگشت از حجّه الوداع، در موضع غدیر خمّ به خلافت و نیابت و وصایت خود نصب فرمود. و این روز، عیدِ عظیم و اعظم اعیاد مسلمین است و از زمان رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تا زمان حاضر چنین مستمر و در کتب حدیث موافقین و مخالفین شیعه، به همین طریق محفوظ بوده است.
    یوم المولود
    سوم، یوم المولود است که روز ولادت کریمِ شریف خاتم‏الأنبیاء و سیّد المرسلین بوده و آن روز هفدهم ماه ربیع‏الأوّل است.
    یوم المبعث
    چهارم، یوم المبعث است، که اوّلِ بعثت خاتم‏الأنبیاء به رسالت تامّه و سفارت خاتمه جامعه در این روز بوده است و به جنّ و انس برای اکمال دین و اتمام شریعتْ مبعوث شده است و آنْ روز بیست و هفتم رجب المُرَجَّب است.
    این چهار روز در فضل و منزلتْ پنجم ندارد. زهی سعادتمند بنده‏ای که قدر شرفِ این ایام را دانسته و حقّ کرامت آن‏ها را شناخته، در طهارت ظاهر و باطن خود کوشیده، در وظایف اعمال و آداب مذکوره، تقصیر و مسامحه جایز ندارد.
    چهار شبِ عزیز
    بباید دانست که در هر سالْ چهار شب است که بعد از شب قدر از حیث قدر و شرفْ پنجم ندارد و در اصطلاح شریعت مقدّسه آن شب‏ها را لیالی اربعه می‏نامند. در هر یک از آن شب‏ها، غسل و إحیاء تا طلوع صبح و اقامت وظائف اعمال آن شب، از صلوات ادعیه وارد شده و زیارات مستحب و اذکار مخصوصه، معادل شصت سال به عبادت و طاعت گذرانیدن است. و یک درهم تصدّق در هر شبی از آن شب‏ها، مقابل ده هزار درهم صدقه است در شب‏های دیگر. امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه‏السلام در این شب‏ها نفس مقدّس خود را در تعب عظیم و مشقّت شدید می‏داشت از کثرت عبادت و طاعت و مواظبت اوراد و ادعیه و همچنین ائمه دیگر علیهم السلام.
    اوّل آن شب‏ها شب اوّل ماه رجب است، دوم نیمه ماه شعبان، سوم شب عید فطر، چهارم شب عید اضحی و قربان.
    منبع : گنجینه ، شماره ۴۵

    شنبه 30/7/1390 - 18:9
    عقاید و احکام

    بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .
    گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وهله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :
    پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است .
    در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .
    تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است :
    روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .
    روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .
    برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...
    روایت است که امام رضا علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به قصد حجه الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .
    و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود .
    در این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دُو عمل وارد است اوّل نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در صبحگاه در هر رکعت:
    بعد از حمد پنج مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:
    لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
    جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
    پس دعا کند و بخواند:
    یا مُقیلَ العَثَراتِ اَقِلْنى عَثْرَتى یا مُجیبَ
    اى نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را اى اجابت کننده
    الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتى یا سامِعَ الاْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتى
    دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را
    وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
    و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى
    دوّم خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحبّ است خواندن آن :
    اَللّهُمَّ داحِىَ الْکَعْبَهِ وَفالِقَ الْحَبَّهِ وَصارِفَ اللَّزْبَهِ وَکاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ
    خدایا اى گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختى و گشاینده هر غم و گرفتارى
    اَسْئَلُکَ فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتى اَعْظَمْتَ حَقَّها وَاَقْدَمْتَ سَبْقَها
    از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندى حقش را و در سبقت پیشش انداختى
    وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَهً وَاِلَیْکَ ذَریعَهً وَبِرَحْمَتِکَ الْوَسیعَهِ
    و در نزد مؤ منین آن را به ودیعت نهادى و آن را وسیله اى براى آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت وسیعت قراردادى
    اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِى الْمیثاقِ الْقَریبِ یَوْمَ
    که درود فرستى بر محمد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که روز
    التَّلاقِ فاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَداعٍ اِلى کُلِّ حَقٍّ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْطْهارِ
    دیدار و ملاقات است آن بزرگوارى که هر در بسته اى را گشود و به هر حقى دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
    الْهُداهِ الْمَنارِ دَعائِمِ الْجَبّارِ وَوُلاهِ الْجَنَّهِ وَالنّارِ وَاَعْطِنا فى یَوْمِنا
    و راهنمایان روشنى بخش و پایه هاى دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
    هذا مِنْ عَطآئِکَ الَْمخْزُونِ غَیْرَ مَقْطوُعٍ وَلا مَمْنوُعٍ تَجْمَعُ لَنا بِهِ
    از عطاى موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه جلوگیرى شود گردآورى بدان براى ما
    التَّوْبَهَ وَحُسْنَ الاْوْبَهِ یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِىُّ یا وَفِىُّ یا
    توبه و بازگشت خوبى را بسوى خودت اى بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید اى کفایت کننده اى وفادار اى
    مَنْ لُطْفُهُ خَفِىُّ اُلْطُفْ لى بِلُطْفِکَ وَاَسْعِدْنى بِعَفْوِکَ وَاَیِّدْنى بِنَصْرِکَ
    که لطفش در نهان و خفا است به لطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده
    وَلا تُنْسِنى کَریمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ اَمْرِکَ وَحَفَظَهِ سِرِّکَ وَاحْفَظْنى مِنْ
    و از یاد کریمانه‌ات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از
    شَوایِبِ الدَّهْرِ اِلى یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ وَاَشْهِدْنى اَوْلِیآئَکَ عِنْدَ
    آلودگیهاى روزگار تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام
    خُرُوجِ نَفْسى وَحُلوُلِ رَمْسى وَانْقِطاعِ عَمَلى وَانْقِضآءِ اَجَلى
    جان دادنم و سرازیر شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم
    اَللّهُمَّ وَاذْکُرْنى عَلى طوُلِ الْبِلى اِذا حَلَلْتُ بَیْنَ اَطْباقِ الثَّرى
    خدایا یادم کن در دوران دراز پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده هاى خاک وارد شوم
    وَنَسِیَنِى النّاسوُنَ مِنَ الْوَرى وَاَحْلِلْنى دارَ الْمُقامَهِ وَبَوِّئْنى مَنْزِلَ
    و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کرده‌اند و در خانه ماندنى (بهشت ) فرودم آر و در منزل
    الْکَرامَهِ وَاجْعَلْنى مِنْ مُرافِقى اَوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ اجْتِبآئِکَ وَاصْطِفآئِکَ
    کرامت جایم ده و از رفقاى دوستانت و برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده
    وَبارِکْ لى فى لِقآئِکَ وَارْزُقْنى حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلوُلِ الاْجَلِ
    و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن پیش از آنکه عمرم بسر رسد
    بَریَّئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسوَُّءِ الْخَطَلِ اَللّهُمَّ وَاَوْرِدْنى حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ
    در حالى که پاک از لغزش و بد کردارى باشم خدایا مرا به حوض پیامبرت محمد
    صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَاسْقِنى مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً لا اَظْمَاءُ
    صلى اللّه علیه و آله (یعنى حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن حوض نوشاندنى سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر
    بَعْدَهُ وَلا اُحَلاُ وِرْدَهُ وَلا عَنْهُ اُذادُ وَاجْعَلْهُ لى خَیْرَ زادٍ وَاَوْفى میعادٍ
    تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند و آن را برایم بهترین توشه راه و کامل‌ترین وعده گاه
    یَوْمَ یَقوُمُ الاْشْهادُ اَللّهُمَّ وَالْعَنْ جَبابِرَهَ الاْوَّلینَ وَالاَّْخِرینَ
    در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز از رحمتت سرکشان اولین و آخرین را
    وَبِحُقوُقِ اَوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ اَللّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ وَاَهْلِکْ
    و آنانکه به حقوق دوستان برگزیده‌ات تجاوز و تعدّى کردند خدایا پایه هاى حکومتشان را در هم شکن
    اَشْیاعَهُمْ وَعامِلَهُمْ وَعَجِّلْ مَهالِکَهُمْ وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ وَضَیِّقْ
    و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها
    عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ وَمُشارِکَهُمْ اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ
    را بر ایشان تنگ فرما و آنانکه با ایشان سهیم و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج
    اَوْلِیآئِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ وَاَظْهِرْ بِالْحَقِّ قاَّئِمَهُمْ وَاجْعَلْهُ
    دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان و قائمشان را به حق ظاهر گردان
    لِدینِکَ مُنْتَصِراً وَبِاَمْرِکَ فى اَعْدآئِکَ مُؤْتَمِراً اَللّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَّئِکَهِ
    و یارى ستاننده دینت و فرمانرواى در میان دشمنانت قرارش ده خدایا فرشتگان یارى دهنده را گرداگردش
    النَّصْرِ وَبِما اَلْقَیْتَ اِلَیْهِ مِنَ الاْمْرِ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتّى
    قرار ده و بدان دستورى که در شب قدر بر او فرستى وى را انتقام کشَنده براى خودت قرار ده بدان حد
    تَرْضى وَیَعوُدَ دینُکَ بِهِ وَعَلى یَدَیْهِ جَدیداً غَضّاً وَیَمْحَضَ الْحَقَّ
    که تو خوشنود گردى و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه اى درآید و حق کاملاً
    مَحْضاً وَیَرْفُِضَ الْباطِلَ رَفْضاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى جَمیعِ آبائِهِ
    خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و بر همه پدرانش
    وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاُسْرَتِهِ وَابْعَثْنا فى کَرَّتِهِ حَتّى نَکوُنَ فى زَمانِهِ
    و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا ما در زمان او
    مِنْ اَعْوانِهِ اَللّهُمَّ اَدْرِکْ بِنا قِیامَهُ وَاَشْهِدْنا اَیّامَهُ وَصَلِّ عَلَیْهِ [على
    جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست بر او
    مُحَمَّد] وَارْدُدْ اِلَیْنا سَلامَهُ وَالسَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَرَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ
    و سلام او را بسوى ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد
    میرداماد (رَحمَهُ اللّهُ) در رساله «أربعه ایّام» خود در بیان اعمال روز دَحْوُالارض فرموده که زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام در این روز افضل اعمال مستحبّه وآکَدِ آداب است .

    شنبه 30/7/1390 - 18:8
    قرآن
     
  •  
  • خلقت زمین و آسمان [تفسیر آیات ۹ - ۱۲ سوره فصلت]  
  • 1389-08-15 12:44:50  
  • تعداد بازدید : 31  
  • ارسال به دیگران
  •  
  •  
  • المیزان جلد هفدهم، طباطبائی ، سید محمد حسین؛
    قل‏ا انکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العالمین (۹)و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواء للسائلین (۱۰)ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین (۱۱) فقضاهن سبع سماوات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم (۱۲)
    بگو راستی شما به خدایی کفر می‏ورزید که زمین را در دو روز خلق کرد و برای او شریک‏ها قایل‏می‏شوید با اینکه این خدا رب تمامی عوالم است؟(۹).و در زمین کوه‏های ریشه‏دار قرار داد که قسمت بیرونی‏اش سر به آسمان کشیده و نیز در زمین آنچه‏قوت و رزق هست در چهار فصل پدید آورده قوت و رزقی که کفاف همه روزی‏خواران را بدهد(۱۰).
    سپس بر آسمان که در آن هنگام دودی بود بپرداخت و آنگاه به هر دو فرمود: چه بخواهید و چه‏نخواهید باید تحت فرمان درآیید گفتند به طوع و رغبت تحت فرمانیم(۱۱).پس آسمان‏ها را هفت عدد قرار داد آنهم در دو روز و امر هر آسمانی را در آن وحی کرد و ما آسمان‏دنیا را به فانوسهایی زینت دادیم ستارگانی که هم زینت آسمانند و هم حافظ آن، این است تقدیر خدایی‏که عزیز و داناست(۱۲).
    "قل ء انکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا..."در این آیه شریفه برای بار دوم به رسول خود دستور می‏دهد که از مشرکین نسبت به‏کفر و شرکشان به خدا پرسش نماید که با اینکه آیات و دلایل وحدانیت‏خدا در خلقت آسمانهاو زمین و تدبیر امر آن دو روشن است، چرا شرک می‏ورزند؟و این دستور را بعد از پاسخی‏فرموده که از گفتار مشرکین که گفتند: "قلوبنا فی آکنه"داده بود.
    و استفهام در این آیه استفهام تعجبی است، و به همین مناسبت مطلب مورد استفهام رابا حرف"ان"و حرف"لام"تاکید کرد، گویا شخص استفهام کننده به هیچ وجه باورنمی‏کند که مردمی به خدا کفر بورزند و قائل به شرکایی برای خدا شوند، با اینکه برهان وحجت بر وحدانیت او این قدر روشن است.
    "و تجعلون له اندادا" - این جمله تفسیر جمله"لتکفرون بالذی خلق الارض..."است.و کلمه"انداد"جمع"ند"است که معنای مثل را می‏دهد، و مراد از"جعل انداد"شریک گرفتن برای خداست، شرکایی که در ربوبیت و الوهیت مثل او باشند.
    و اگر در جمله"ذلک رب العالمین"با کلمه"ذلک"که مخصوص برای اشاره به‏دور است، به خدای تعالی اشاره کرد، برای دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن‏مثل و از نظایر این اوهام است.پس او رب العالمین است، که تدبیر امر تمامی مخلوقات به‏دست اوست و با این حال دیگر هیچ مجوزی برای این توهم نیست که غیر او ربی دیگر ومعبودی دیگر باشد.
    و مراد از کلمه"یوم"در جمله"خلق الارض فی یومین"پاره‏ای از زمان است، نه دوروز از روزهای معمولی و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساکنان زمین عبارت است ازمقدار حرکت کره زمین به دور خودش، که یک دور آن را یک روز(و یا به عبارتی: یک‏شبانه روز)می‏نامیم، و احتمال اینکه مراد از دو روز در آیه چنین روزی باشد احتمالی استوجوهی که در باره تقدیر روزی‏ها در چهار روز(و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام)و جمع بین آن و اینکه خلقت زمین و آسمان‏ها در شش روز بوده، گفته شده است‏فاسد و فسادش بر همه روشن.پس - همان طور که گفتیم - مراد از روز پاره‏ای از زمان است واطلاق روز بر پاره‏ای از زمان بسیار شایع است، از آن جمله کلام خدای تعالی است که‏می‏فرماید: "و تلک الایام نداولها بین الناس" (۲) و نیز می‏فرماید: "فهل ینتظرون الا مثل ایام‏الذین خلوا من قبلهم" (۳) ، و امثال این موارد که ایام در پاره‏ای از زمان اطلاق شده است.
    پس مراد از دو روزی که خدا در آن زمین را آفریده دو قطعه از زمان است که در آن‏تکون زمین و زمین شدن آن تمام شده.و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه یک قطعه، برای‏این است که دلالت کند بر اینکه زمین در تکون نخستینش، دو مرحله متغایر را طی کرده: یکی مرحله خامی و کالی و دوم مرحله پختگی و رسیده شدن.و یا به عبارتی دیگر: یکی‏مرحله ذوب بودن، و دیگری مرحله منجمد شدن، و امثال این تعبیرها.
    "و جعل فیها رواسی من فوقها..."این آیه شریفه عطف است بر جمله"خلق الارض فی یومین"و فاصله شدن دو جمله: "و تجعلون له اندادا"و"ذلک رب العالمین"، بین معطوف و معطوف علیه، ضرری ندارد، برای اینکه جمله اول می‏خواهد جمله"لتکفرون"را تفسیر کند و جمله دوم می‏خواهداستفهام شگفت‏انگیز را توجیه نماید.
    و کلمه"رواسی"صفتی است برای موصوفی تقدیری، یعنی برای"جبال"که در کلام‏نیامده و تقدیر کلام"جبالا رواسی"است، یعنی: و قرار داد در زمین کوه‏هایی ریشه‏دار وثابت.
    "و بارک فیها" - یعنی و در زمین خیر بسیاری قرار داد که موجودات زنده روی زمین‏از نبات و حیوان و انسان در زندگی خود انواع بهره‏ها را از آن خیرات می‏برند.
    گفته‏اند: در ظرف"اربعه‏ایام - چهار روز"چیزی حذف شده که (۴) مربوط به کلمه"قدر"است و تقدیر کلام"و قدرالاقوات فی تتمه اربعه ایام من حین بدء الخلق"می‏باشد، یعنی خداوند ارزاق روزیخواران رادر تتمه چهار روز از حین آغاز خلقت مقدر فرمود.در نتیجه دو روز به خلقت زمین پرداخت و دو روز هم - که تتمه چهار روز است - به تقدیر ارزاق.
    ولی بعضی (۵) گفته‏اند: ظرف"اربعه ایام"متعلق به حصول ارزاق است، البته تقدیرمضاف هم یعنی کلمه"تتمه"نیز به حال خود باقی است، در نتیجه تقدیر کلام چنین‏می‏شود: "و قدر حصول اقواتها فی تتمه اربعه ایام"، یعنی خداوند پدید آوردن ارزاق را در تتمه‏چهار روز مقدر فرمود، که ظرف چهار روز ظرف برای خلقت زمین و پدید آوردن ارزاق هر دواست.
    بعضی دیگر گفته‏اند: ظرف مزبور متعلق است به حصول همه اموری که در آیه شریفه‏ذکر شده، هم قرار دادن کوه‏ها، و هم برکت‏دار کردن آنها و تقدیر کلام این است که حصول‏همه اینها در تتمه چهار روز بوده.ولی این توجیه مستلزم حذف کردن و تقدیر گرفتن بیشتری‏است.
    و زمخشری در کشاف ظرف را متعلق به مبتدا و خبری گرفته که هر دو حذف شده‏اندو دیگر مانند چند وجه قبلی مضافی در تقدیر نگرفته و به گفته وی تقدیر کلام چنین می‏شود"کل ذلک کائن فی اربعه ایام - همه اینها در چهار روز بوده"، و در نتیجه جمله"فی اربعه‏ایام"از قبیل خلاصه‏گیری از کلام می‏شود، گویا فرموده: خدا زمین را در دو روز، و ارزاق‏روزیخواران و سایر حیوانات را هم در دو روز آفرید، در نتیجه همه اینها در چهار روز بوده (۶).
    مفسرین در پاسخ این سؤال که چرا آیه را حمل نکنیم بر این که قرار دادن کوه‏ها و یاتقدیر ارزاق در چهار روز بوده؟ گفته‏اند: برای این که لازمه‏اش این می‏شود که مجموع خلقت‏زمین و آنچه در آن است در شش روز انجام شده باشد، و چون بعد از این آیه می‏فرماید که: "آسمان‏ها در دو روز خلق شده"، در نتیجه مجموع هشت روز می‏شود، در حالی که قرآن‏کریم مکرر فرموده که مجموع خلقت آسمان‏ها و زمین در شش روز بوده، ناگزیر باید این وجه‏را حمل بر یکی از وجوه سابق کرد، آن وقت اشکال حذف و تقدیری که بر آنها وارد بود بر این‏نیز وارد می‏شود.
    و انصاف قضیه این است که آیه شریفه یعنی جمله"و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواءللسائلین"ظهورش در غیر آن چیزی است که مفسرین گفته‏اند: قرائنی که در پیرامون آن هست‏تایید می‏کند که مراد از تقدیر اقوات زمین در چهار روز، تقدیر آن در چهار فصل است که مقصود از سؤال در: "سواء للسائلین"استعداد ذاتی و احتیاج طبیعی نباتات و حیوانات و انسان است‏بر حسب ظاهر حس به دنبال میل شمالی و جنوبی خورشید پدید می‏آید.پس ایام چهارگانه‏همان فصول چهارگانه است.
    و اما ایامی که در این آیات برای خلقت آسمانها و زمین آمده، چهار روز است دو روزبرای خلقت زمین، و دو روز برای به پا داشتن آسمانهای هفتگانه، بعد از آنکه دود بود، و اماایامی که در آن اقوات درست‏شده ایام تقدیر اقوات است، نه خلقت آنها، و آنچه که در کلام‏خدای تعالی مکرر آمده این است که خدای تعالی آسمانها و زمین را در شش روز آفریده، نه‏مجموع خلق و تقدیر را.پس حق این است که ظرف مزبور تنها قید برای جمله اخیر است ودیگر نه حذفی لازم می‏آید، و نه تقدیری، و مراد بیان تقدیر ارزاق زمین در چهار فصل سال‏است.
    "سواء للسائلین" - کلمه"سواء"مفعول مطلق است برای فعلی تقدیری، و معنایش‏این است که: اقوات تقدیر شده فراهم شد، فراهم شدنی مخصوص، برای محتاجان.ممکن هم‏هست‏حال باشد از اقوات و معنایش این باشد که: خدا اقوات را تقدیر کرد، در حالی که برای‏محتاجان یکسان و برابر بود، به طوری که همه از آن استفاده کنند، نه زیاد بیاید و نه کم.
    و منظور از"سائلین"انواع نباتات و حیوانات و انسان است که همه در بقای خودمحتاج به ارزاقند و به اعتبار این احتیاج ذاتی آنان را"سائل - درخواست کننده"خواند، چون‏با زبان حال از پروردگار خود رزق می‏خواهند.
    آری هر چند ظاهر این دو آیه شریفه این است که تنها در باره صاحبان عقل سخن‏می‏گوید و لیکن از آن دو و مخصوصا از آیه دومی برمی‏آید که مراد از سؤال - همان طور که‏گفتیم - احتیاج و استعداد است.و بنا بر این که چنین باشد، آیه عمومیت‏خواهد داشت و شامل‏نبات هم می‏شود و اگر ضمیر صاحبان عقل را آورده، از باب غلبه دادن جانب آنان است.
    و آیه"و اتیکم من کل ماسالتموه" (۷) نیز دلالت دارد بر اینکه منظور از این درخواست، درخواست زبانی نیست، بلکه‏درخواست طبیعت و ذات آنهاست" (۸).
    معنای جمله: "ثم استوی الی السماء"و بیان اینکه مفاد کلمه"ثم"تاخر زمانی خلقت آسمان نیست"ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتااتینا طائعین"کلمه"استوی" - به طوری که راغب (۹) گفته - وقتی با کلمه"علی"متعدی شود معنای‏استیلاء و تسلط را می‏دهد، مانند آیه"الرحمن علی العرش استوی - رحمان بر عرش مسلط‏است"و چون با کلمه"الی"متعدی گردد، معنای رسیدن به چیزی را می‏دهد.
    و نیز در مفردات گفته: (۱۰) کلمه"کره" - به فتحه کاف - به معنای مشقتی است که ازخارج و به اکراه و اجبار دیگران بر آدمی تحمیل شود، ولی کلمه"کره" - به ضمه کاف - به‏معنای مشقتی است که از ناحیه خود انسان برسد.
    پس معنای اینکه فرمود: "ثم استوی الی السماء"این است که خدا سپس متوجه‏آسمان شد، و به امر آن بپرداخت.و منظور از توجه به آسمان خلق کردن آن است، نه اینکه‏بدانجا رود، چون قصد مکانی جز با انتقال قاصد از مکانی به مکانی دیگر و از جهتی به جهت‏دیگر تصور ندارد، و خدای تعالی از چنین چیزی منزه است.
    و ظاهر اینکه جمله را با کلمه"ثم"عطف کرد، این است که خلقت آسمانها بعد ازخلقت زمین بوده.و لیکن بعضی گفته‏اند کلمه"ثم"که بعدیت را می‏رساند، صرفا بعدیت درخبر را می‏رساند، نه بعدیت به حسب وجود و تحقق را.مؤید این قول آیه" ام السماء بنیها...والارض بعد ذلک دحیها اخرج منها ماءها و مرعیها و الجبال ارسیها" (۱۱) است که خلقت زمین رابعد از آسمان می‏داند.
    بعضی (۱۲) گفته‏اند: این آیات سوره نازعات دلالت ندارد بر اینکه خلقت زمین بعد ازآسمان بوده، چون آیات مزبور گستردن زمین را بعد از آسمان می‏داند، نه خلقت آن را.ولی‏این اعتراض وارد نیست، برای اینکه زمین کروی شکل است و گستردن آن به جز خلقتش به‏این شکل نمی‏تواند باشد.
    علاوه بر این، آیات مزبور بعد از گستردن زمین، به اخراج آب و چراگاه زمین وریشه‏دار کردن کوه‏هایش اشاره کرده و این عینا همان مطلبی است که جمله"و جعل فیها توضیح در مورد فرمان خداوند به آسمان و زمین(ائتیا طوعا او کرها)و تخییر آن دو بین آمدن به طوع یا کره‏رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها"، در آیات مورد بحث بیان می‏کند، چون دراین آیات قرار دادن کوه‏ها در زمین و برکت دادن به زمین و تقدیر ارزاق را با خلقت زمین یکجابیان کرده و سپس خلقت آسمان را با کلمه"ثم"به آن عطف کرده.پس دیگر نمی‏توانیم این‏کلمه را به معنای بعدیت زمانی بگیریم.به عبارت ساده‏تر: در آیات مورد بحث کلمه"ثم"ظهور در این دارد که خلقت آسمانها بعد از زمین بوده و در آیات سوره"نازعات"کلمه"بعدذلک"نیز ظهور دارد در اینکه خلقت زمین(که گفتیم با دحو و گستردن آن یکی است)، بعد ازخلقت آسمانها بوده، ولی ظهور جمله"بعد ذلک"روشنتر، و قویتر از ظهور کلمه"ثم"دربعدیت است - و خدا داناتر است.
    "و هی دخان" - این جمله حال است از کلمه"سماء"و جمله چنین معنا می‏دهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بیافریند، در حالی که چیزی بود که خدا نامش را دودگذاشت و آن ماده‏ای بود که خدا به صورت آسمانش در آورد و آن را هفت آسمان کرد، بعد ازآن که از هم متمایز نبودند و همه یکی بودند.و به همین مناسبت در آیه مورد بحث آن را مفردآورد و فرمود: "ثم استوی الی السماء"و نفرمود: "الی السموات".
    "فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها" - حرف"فاء"که بر سر این جمله آمده، آن‏را فرع ما قبل کرده - که همان توجه خدا به سوی آسمان باشد - و چون بدون شک مورد و مقام آیه‏مورد تکوین است، در نتیجه اینکه به آسمان و زمین فرمان می‏دهد که"ائتیا طوعا او کرها چه بخواهید و چه نخواهید باید بیایید"، کلمه و فرمان تکوینی است، نه اینکه خداوند چنین‏سخنی گفته باشد، بلکه همان امر تکوینی است که در هنگام ایجاد موجودی صادر می‏کند وآیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" (۱۲) از آن خبر می‏دهد.
    و مجموع دو جمله"ائتیا..."و جمله"اتینا..."که اولی فرمان خدا و دومی پاسخ‏زمین و آسمان است، صفت ایجاد و تکوین را ممثل می‏کند، تا فهم مردم ساده آن را درک‏کند.و به طوری که از کلام خدای تعالی استفاده می‏شود، علم را برای تمامی موجودات قائل‏است، چیزی که هست‏سخن گفتن خدا با هر چیزی به حسب حال آن چیز و مناسب با آن‏است، و بنا بر این جمله مورد بحث که یکی از مواردی را که خدا با موجودات سخن گفته‏حکایت می‏کند حقیقتی تحلیلی خواهد بود.
    و ما در مباحث قبلی مقداری در باره این مطلب بحث کرده‏ایم، و - ان شاء الله تعالی -مقداری دیگر در تفسیر آیه"قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی‏ء"آیه ۲۱ از همین سوره بحث‏خواهیم کرد.
    و اینکه بعضی از مفسرین گفته‏اند: "مراد از فرمان"ائتیا"این است که آثار و منافع‏خود را ظاهر سازند، نه امر به موجود شدن و تکوین یافتن باشد"، صحیح نیست، برای اینکه‏تکون آسمان را هنوز بیان نکرده و بعدا بیان می‏کند و معنا ندارد قبل از اینکه آن را بیان کند، امر کند که آثار و منافع خود را ظاهر سازد.
    در جمله"ائتیا طوعا او کرها"آمدن را بر آن دو واجب کرده و مخیرشان کرده به‏اینکه به طوع بیایند و یا به کراهت، و این را می‏توان به وجهی توجیه کرد، به اینکه منظور از"طوع"و"کره" - که خود نوعی قبول کردن و نکردن و ملایمت و سازگاری و عدم آن است، این باشد که آسمان و زمین موجود شوند، چه اینکه قبلا استعداد آن را داشته باشند، و چه‏نداشته باشند. در نتیجه جمله"ائتیا طوعا او کرها"کنایه می‏شود از اینکه چاره‏ای جز هستی‏پذیرفتن ندارند و هست‏شدن آن دو امری است که به هیچ وجه تخلف پذیر نیست، چه بخواهندو چه نخواهند چه درخواست داشته باشند و چه نداشته باشند، باید موجود شوند.آسمان و زمین‏هم این فرمان را پذیرفتند و پاسخ گفتند که ما امر تو را پذیرفتیم، اما نه به کراهت، یعنی نه‏بدون داشتن استعداد قبلی و قبول ذاتی، بلکه با داشتن آن و بدین جهت گفتند"اتینا طائعین"یعنی ما، استعداد پذیرفتن هستی را داریم.
    و اینکه بعضی (۱۳) از مفسرین گفته‏اند: "جمله"طوعا او کرها"در مقام تمثیل این‏حقیقت است که تاثیر قدرت خدای تعالی در آسمان و زمین حتمی است و محال است آن دواز پذیرفتن آن تاثیر امتناع ورزند، نه اینکه بخواهد برای آسمان و زمین طوع و کراهتی اثبات‏کند"تفسیر صحیحی نیست، برای اینکه در جمله بعدی که می‏گویند"اتینا طائعین"، با آن‏منافات دارد، چون اگر جمله اولی در مقام اثبات کراهت و طوع برای آسمان و زمین نباشد، معنا ندارد که آسمان و زمین در پاسخ برای خود اثبات طوع کنند.
    "قالتا اتینا طائعین" - این جمله پاسخی است از آسمان و زمین، به خطابی که خدای‏تعالی به ایشان فرمود و در آن اظهار می‏دارند: ما به اختیار و طوع پذیرفتیم.و اگر کلمه"طائعین"را که مخصوص صاحبان عقل است به کار برد، با اینکه آسمان و زمین دارای عقل‏نیستند، بدین جهت است که مقام، مقام مخاطبه و جواب است و این دو مقام مخصوص‏دارندگان عقل است.
    معنای اینکه در باره خلقت آسمانها فرمود: "فقضیهن سبع سموات..."و اگر این کلمه را به صیغه جمع آورد، با اینکه جا داشت بگویند"اتینا طائعین - مادو تن به طوع و رغبت آمدیم"بعید نیست برای این بوده که خواسته‏اند اظهار تواضع کنند وخود را از سایر مخلوقات خدا که آنها نیز مطیع امر اویند متمایز و جدا حساب نکنند و بدین‏جهت به لسان جمع پاسخ داده‏اند، نظیر اینکه نمازگزار با اینکه یک نفر است، می‏گوید: "ایاک نعبد و ایاک نستعین" (۱۴).
    در آیات مورد بحث بعد از آنکه خلقت و تدبیر امر آسمان را بیان کرده، مع ذلک درآیه مورد بحث آسمان را دو باره با زمین شرکت داده، با اینکه جا داشت تنها سخن از زمین به‏میان آورد، و این خالی از این اشعار نیست که بین آن دو نوعی ارتباط در وجود و اتصال درنظام هست، و همین طور هم هست چون فعل و انفعال و تاثیر و تاثر در بین تمامی اجزای عالم‏مشهود است.
    و در اینکه فرمود"فقال لها و للارض ائتیا"که احتمالات در آن گذشت به هر حال‏این اشاره را دارد که کلمه"ثم"در جمله"ثم استوی"تاخر رتبی کلام را می‏رساند، نه‏بعدیت زمانی را.
    "فقضیهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها"معنای اصلی"قضاء"، جدا کردن چند چیز از یکدیگر است.و ضمیر"هن"به‏آسمانها برمی‏گردد.و جمله"سبع سموات"حال از ضمیر است.و ظرف"فی یومین"متعلق‏است به جمله" فقضاهن"، در نتیجه جمله مزبور می‏فهماند که آسمانی که خدا متوجه آن شد، به صورت دود بود و امر آن از نظر علیت‏یافتن وجود مبهم و غیر مشخص بود و خدای تعالی امرآن را متمایز کرد و آن را در دو روز هفت آسمان قرار داد.
    بعضی (۱۵) از مفسرین گفته‏اند: کلمه"قضاء"در این آیه معنی گردانیدن را متضمن‏است و در نتیجه"سبع سموات"مفعول دوم آن است.وجوه دیگری هم در این آیه ذکرکرده‏اند که نقل آنها اهمیتی ندارد.
    و این آیه شریفه با آیه قبلیش ناظر به تفصیل اجمالی است که در آیه"ا و لم یر الذین‏کفروا ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما" (۱۶) متعرض آن بود.
    مراد از"وحی"و مقصود از امر آسمان‏ها در جمله: "و اوحی فی کل سماء امرها""و اوحی فی کل سماء امرها" - بعضی (۱۷) از مفسرین گفته‏اند: منظور از امر آسمان که‏می‏فرماید: خدا به هر آسمانی امر آن را وحی کرد، آثاری است که استعداد داشتن آن راداشته و یا حکمت اقتضاء می‏کرده آن آثار را داشته باشد، مثل اینکه فرشتگانی در آنجاباشند، یا ستاره‏ای در آن خلق شود، و یا امثال این.و کلمه"وحی"به معنای خلقت و ایجاداست و جمله مورد بحث عطف است بر جمله"قضاهن"و می‏خواهد این را هم مقید به زمان آن‏کند و بفرماید: وحی در هر آسمان نیز در همان دو روز صورت گرفت.و معنای جمله موردبحث این است که: خداوند در همان دو روز موجودات در هر آسمانی را، که یا ملائکه بودند، یا ستاره، و یا غیر آن، بیافرید.
    ولی خواننده عزیز خود متوجه است که معنا کردن"وحی"به خلقت و معنا کردن"امر"به موجودات داخل آسمانها از قبیل فرشته و یا ستاره، عنایت بسیاری لازم دارد که بدون‏دلیل روشن نمی‏توان از آن کلمات این معانی را اراده کرد و همچنین مقید کردن جمله عطف‏شده به دو روز که در جمله معطوف علیه مذکور بود، نیز دلیل می‏خواهد.
    بعضی (۱۸) دیگر گفته‏اند: مراد از امر آسمانها، تکلیف الهی متوجه به اهل هر آسمان‏است که همان ملائکه ساکن در آن باشد و معنای"وحی"همان معنای معروفش است.ومعنای جمله این است که: خدای تعالی به اهل هر آسمانی و ملائکه‏ای که در آنند اوامری درباره عبادت وحی فرمود.
    اشکال این وجه هم این است که اگر عبارت آیه شریفه"اوحی الی کل سماء"بود، باز ممکن بود بگوییم مراد از"وحی"همان وحی معمول است، ولی فرموده: "اوحی فی کل‏سماء"و این عبارت با آن معنا آن طور که باید نمی‏سازد.
    بعضی (۱۹) دیگر گفته‏اند: مراد از امر آسمان، آن چیزی است که خدا از آسمان خواسته.
    و این وجه در حقیقت به یکی از دو وجه قبلی رجوع می‏کند، چون اگر منظور از"وحی"خلق‏و ایجاد باشد، این وجه به وجه اول برمی‏گردد و اگر معنای معروفش باشد به وجه دومی‏برگشت می‏کند.
    پس باید فکر دیگری کرد، و از آیات دیگر کمک گرفت، از آیاتی که در آن به امرآسمانها اشاره‏ای رفته، معنایی دقیق‏تر فهمیده می‏شود.اینک آن آیات: "یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه" (۲۰) ، "الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامربینهن" (۲۱) ، "و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنا عن الخلق غافلین" (۲۲).
    از آیه اولی استفاده می‏شود که آسمان مبدا امری است که به وجهی از ناحیه خدای‏تعالی به زمین نازل می‏شود و آیه دوم دلالت دارد بر اینکه امر از آسمانی به آسمانی دیگر نازل‏می‏شود تا به زمین برسد و آیه سوم می‏فهماند که آسمانها راههایی هستند برای سلوک امر ازناحیه خدای صاحب عرش و یا آمد و شد ملائکه‏ای که حامل امر اویند، همچنان که آیه"تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر" (۲۳) و آیه"فیها یفرق کل امر حکیم" (۲۴) ، نیزتصریح دارند به اینکه امر خدا را ملائکه از آسمان به زمین می‏آورند.
    و اگر مراد از"امر"، امر تکوینی خدای تعالی باشد که عبارت است از کلمه ایجاد، همان طور که از آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن"(۲۵) نیز استفاده می‏شود، در این‏صورت اگر آیات را به یکدیگر ضمیمه کنیم، و این معنا را افاده می‏کند که: منظور از امر الهی‏که در زمین اجرا می‏شود، عبارت است از خلقت و پدید آوردن حوادث که آن حوادث راملائکه از ناحیه خدای صاحب عرش حمل نموده و در نازل کردنش طرق آسمان را طی‏می‏کنند، تا از یک یک آسمانها عبور داده و به زمین برسانند.
    و به طوری که از آیه شریفه"حتی اذا فزع عن قلوبهم قالوا ما ذا قال ربکم قالوا الحق وهو العلی الکبیر" (۲۶) استفاده می‏شود: امر خدای تعالی را ملائکه هر آسمان حمل می‏کند و به‏ملائکه آسمان پایین‏تر تحویل می‏دهد، که در تفسیر سوره"سبا" پیرامون این معنا بحث‏شد.ونیز به طوری که از آیه شریفه"و کم من ملک فی السموات" (۲۷) ، و آیه شریفه"لا یسمعون الی وجه اینکه فرمود"سماء دنیا"را با"مصابیح"آراستیم.
    الملاء الاعلی و یقذفون من کل جانب" (۲۸) ، استفاده می‏شود آسمانها مسکن ملائکه است.
    در نتیجه امر خدا یک نسبت به تک تک آسمانها دارد، به اعتبار ملائکه‏ای که در آن‏ساکنند و نسبتی هم به هر فرقه از فرقه‏های ملائکه دارد، به اعتبار اینکه حامل آن امرند.وخداوند امر را به آنان تحمیل کرده، یعنی به ایشان وحی فرموده، چون در آیه"انما قولنا لشی‏ءاذا اردناه ان نقول له کن" (۲۹) امر خدای را قول خدا خوانده.
    در نتیجه از آنچه گفته شد معلوم گردید که معنای آیه"و اوحی فی کل سماء امرها"این شد که خدای سبحان در هر آسمانی امر الهی را که منسوب و متعلق به آن آسمان است به‏اهلش، یعنی ملائکه ساکن در آن، وحی می‏کند.و اما اینکه کلمه"یومین"در آیه ظرف‏باشد، هم برای خلقت آسمانهای هفتگانه، و هم برای این وحی، هیچ دلیلی از الفاظ آیه بر آن‏دلالت نمی‏کند.
    "و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم"در این آیه شریفه کلمه"سماء"را مقید به دنیا کرد و فرمود: آسمان دنیا را باچراغهایی زینت دادیم تا دلالت کند بر اینکه آن آسمانی که قرارگاه ستارگان است، نزدیک‏ترین آسمان به کره زمین است، چون به حکم آیه"خلق سبع سموات طباقا" (۳۰) آسمانهاطبقه طبقه و بعضی فوق بعض دیگر قرار دارند.
    و از ظاهر اینکه فرموده: آن را با چراغهایی زینت دادیم، و اینکه در آیه"انا زیناالسماء الدنیا بزینه الکواکب" (۳۱) صریحا فرموده که آن چراغها عبارتند از ستارگان، برمی‏آید که‏ستارگان، همه در آسمان دنیا و پایین‏تر از آن قرار دارند، و برای زمین مانند قندیلهایی هستندکه آویزان شده باشند.
    بعضی (۳۲) از مفسرین گفته‏اند: کواکب در همه آسمانها هست، ولی از آنجایی که برای‏مردم روی زمین چنین به نظر می‏رسد که در آسمان دنیا می‏درخشند، از این جهت آنها رازینت آسمان دنیا خواند.و این حرف صحیح نیست، برای اینکه اگر ستارگان در همه آسمانها پراکنده بودند، با در نظر گرفتن اینکه آسمان‏ها صاف و شفافند، باید ستارگان برای تمامی‏آسمان‏ها زینت باشند، نه تنها آسمان دنیا.
    و اما اینکه آیه"ا لم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا و جعل القمر فیهن نورا وجعل الشمس سراجا" (۳۳) ماه و خورشید را نور و چراغ هفت آسمان خوانده، دلیل نمی‏شود براینکه ماه و خورشید در هفت آسمان نور و چراغند، بلکه از آنجا که روی سخن با ما بوده که‏شب و روز از نور این دو کره استفاده می‏کنیم، آن دو را نور و چراغ نامیده.و در جای دیگر نیزفرموده: "و جعلنا سراجا وهاجا" (۳۴).
    "و حفظا" - یعنی و ما آسمانها را از شیطانها حفظ کردیم، همچنان که در جای دیگرفرموده: "و حفظناها من کل شیطان رجیم الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبین" (۳۵).
    "ذلک تقدیر العزیز العلیم" - این جمله اشاره به نظم و ترتیبی است که در سابق(آیات اواسط سوره که در باره آسمان و زمین و ستارگان بود)بحث‏شد.
    گفتاری در تکمیل مطالب (راجع به آسمان‏ها و اینکه آسمان‏ها منزلگاه ملائکه است)
    از آنچه گذشت چند نکته به دست آمد: اول اینکه: آنچه از ظاهر آیات - البته فراموش نشود که می‏گوییم ظاهر نه صریح استفاده می‏شود این است که آسمان دنیا از بین آسمانهای هفتگانه عبارت است از آن فضایی‏که این ستارگان بالای سر ما در آن قرار دارند.
    دوم اینکه: این آسمانهای هفتگانه نامبرده، همه جزو خلقت جسمانی‏اند و خلاصه‏همه در داخل طبیعت و ماده هستند، نه ماورای طبیعت چیزی که هست این عالم طبیعت‏هفت طبقه است که هر یک روی دیگری قرار گرفته و از همه آنها نزدیکتر به ما، آسمانی‏است که ستارگان و کواکب در آنجا قرار دارند و اما آن شش آسمان دیگر، قرآن کریم هیچ‏حرفی در باره‏شان نزده، جز اینکه فرموده روی هم قرار دارند.
    سوم اینکه: منظور از آسمانهای هفتگانه، سیارات آسمان و یا خصوص بعضی از آنهااز قبیل خورشید و ماه و غیر آن دو نیست.
    چهارم اینکه: اگر در آیات و روایات آمده که آسمانها منزلگاه ملائکه است، و یاملائکه از آسمان نازل می‏شوند، و امر خدای تعالی را با خود به زمین می‏آورند، و یا ملائکه بانامه اعمال بندگان به آسمان بالا می‏روند، و یا اینکه آسمان درهایی دارد، که برای کفار بازنمی‏شود و یا اینکه ارزاق از آسمان نازل می‏شود، و یا مطالبی دیگر غیر اینها، که آیات وروایات متفرق بدانها اشاره دارد، بیش از این دلالت ندارد که امور مزبور نوعی تعلق و ارتباط باآسمانها دارند.اما اینکه این تعلق و ارتباط نظیر ارتباطی که مابین هر جسمی با مکان‏آن جسم می‏بینیم، بوده باشد، آیات و روایات هیچ دلالتی بر آن ندارد، و نمی‏تواند هم داشته‏باشد، چون جسمانیت مستلزم آن است که محکوم به نظام مادی جاری در آنها باشد، همان‏طور که عالم جسمانی محکوم به دگرگونی، تبدل و فنا و سستی است، آن امور هم محکوم به‏این احکام بشود.
    آری امروز این مساله واضح و ضروری شده که کرات و اجرام آسمانی هر چه و هرجا که باشند، موجودی مادی و عنصری جسمانی هستند که آنچه از احکام و آثار که در عالم‏زمینی ما جریان دارد، نظیرش در آنها جریان دارد.و آن نظامی که در آیات شریفه قرآن برای‏آسمان و اهل آسمان ثابت‏شده و آن اموری که در آنها جریان می‏یابد، و در تفسیر آیات موردبحث بدانها اشاره شد، هیچ شباهتی به این نظام عنصری و محسوس در عالم زمینی ما ندارد، بلکه به کلی منافی با آن است.
    علاوه بر این، اصلا در روایات آمده: ملائکه از نور خلق شده‏اند و غذایشان تسبیح خدااست.
    و اینکه خلقتشان چگونه است، و اینکه خلقت آسمانها و آسمانیان چطور است هیچ‏شباهت و ربطی با نظام جاری در زمین ندارد.
    پس ملائکه برای خود عالمی دیگر دارند، عالمی است ملکوتی که(نظیر عالم مادی‏ما)هفت مرتبه دارد، که هر مرتبه‏اش را آسمانی خوانده‏اند و آثار و خواص آن مراتب را آثار وخواص آن آسمانها خوانده‏اند، چون از نظر علو مرتبه و احاطه‏ای که به زمین دارند، شبیه به‏آسمانند که آن نیز نسبت به زمین بلند است و از هر سو زمین را احاطه کرده و این تشبیه را بدان‏جهت کرده‏اند که درکش تا حدی برای ساده‏دلان آسان شود.
    بحث روایتی
    درالدر المنثور آمده که: ابن جریر، از ابو بکر روایت کرده که گفت: یهود نزدرسول خدا(ص)شدند و گفتند: ای محمد! به ما خبر ده ببینیم خداونددر این ایام ششگانه چه خلق کرده؟فرمود: در روز یک شنبه و دو شنبه زمین را و در سه‏شنبه‏کوه‏ها را و در چهار شنبه شهرها و ارزاق و نهرها و آبادیها و خرابیها را.و در پنجشنبه تا سه‏ساعت از روز جمعه در ساعت اول اجل‏ها و در ساعت دوم آفت‏ها و در ساعت‏سوم آدم راآفرید.گفتند: اگر تکمیلش کنی درست گفتی.رسول خدا(ص)فهمیدمنظورشان چیست، خشمگین شد و در نتیجه آیه"و ما مسنا من لغوب فاصبر علی ما یقولون"نازل گشت (۳۶).
    .و در بعضی از اخبار شیعه نیز (۳۷) آمده.و اینکه در این روایت‏یهودیان گفتند: درست گفتی‏اگر تکمیلش کنی، منظور یهود این بوده که آن جناب بر طبق عقاید یهودیان بفرماید: و روز روایاتی در باره آغاز خلقت عالم‏شنبه که خدای تعالی از کار خلقت فارغ شد استراحت کرد و به این جهت رسول خدا(ص) ناراحت‏شد.
    و از نظر ما این روایات بوی جعل می‏دهد، به چند دلیل: اول اینکه: در این روایات آمده که یهود پاسخ رسول خدا(ص)را پسندید و آن را موافق عقاید خود یافت، در حالی که موافق نیست زیرا در تورات در سفرتکوین آمده که: خدای تعالی نور و ظلمت و شب و روز را در یکشنبه آفرید و آسمان را دردوشنبه، و زمین و دریاها و گیاهان را در سه‏شنبه، و خورشید و ماه و ستارگان را در چهار شنبه وجنبندگان دریا و مرغان را در پنجشنبه و حیوانات صحرا و انسان را در جمعه، و در نتیجه در روزشنبه به فراغت و استراحت پرداخت.
    در اینجا ممکن است کسی بگوید: از کجا که تورات امروز و تورات زمان رسول خدا(ص)یکی بوده، ممکن است با آن فرق داشته باشد، لیکن این اشکال‏وارد نیست.
    دوم اینکه: پدید آمدن روزهای هفته که عبارت است از یک روز با شب همان روز، مولود حرکت وضعی زمین به دور محور خودش است که از هر یک بار که به دور خود دور می‏زند، یک شب و یک روز پدید می‏آید، چون همیشه یک طرفش رو به خورشید است و یک طرفش‏پشت به خورشید.بنا بر این دیگر چه معنا دارد که قبل از آنکه خدای تعالی آسمانها و آسمانیان‏و زمین را خلق کرده و آن را کره‏ای دوار و متحرک ساخته باشد، شنبه و یکشنبه‏ای وجودداشته باشد؟نظیر این اشکال در خلقت آسمانها نیز می‏آید، که قبل از خلقت آن و خلقت‏آسمانها که یکی از آنها خورشید است، دوشنبه‏ای وجود داشته باشد.
    سوم اینکه: در این روایات یک روز را برای خلقت کوه‏ها قرار داده و حال آنکه‏خلقت کوه‏ها تدریجی بوده.و همچنین نظیر این اشکال در خلقت‏شهرها و نهرها و رزقها وارداست، چون آنها نیز به تدریج درست‏شده، نه در یک روز.
    و در روضه کافی به سند خود از محمد بن عطیه از امام ابی جعفر(ع)روایت کرده که فرمود: خدای تعالی نخست آن ماده‏ای را که تمامی اشیاء را از آن درست‏کرده، بیافرید و آن عبارت بود از آب که تمامی اشیاء را مولود آن دانسته، ولی دیگر برای آب‏نسبتی و ماده‏ای که خلقتش را به آن نسبت دهد قرار نداده.و از جمله چیزهایی که از آب‏خلق کرده باد است.
    خدای تعالی باد را که از آب پدید آورد، بر آب مسلط کرد، تا شکم آب را پاره کند و آب را بر هم زند تا کف کند، آن قدر که خود خدا می‏خواست کف کند، سپس از آن کف‏زمینی سفید و پاکیزه که در آن هیچ بلندی و پستی و هیچ سوراخ و برآمدگی و هیچ درخت‏نبود، درست کرد و آنگاه آن را در هم پیچیده روی آب قرار داد.
    و سپس از آب آتش را بیافرید، آتش نیز شکم آب را باز کرده و آن را بر هم زد، تابخار و دودی از آن برخاست، آن قدر که خود خدا می‏خواست برخیزد و سپس از آن دودآسمانی صاف و شفاف بیافرید، که در آن هیچ برآمدگی و سوراخی نبود، این است که‏می‏فرماید: "و السماء و ما بناها" (۳۸).
    مؤلف: در این معنا روایاتی دیگر نیز هست.و ممکن است مضمون آنها را و نیزمضامین آیات را به فرضیات مسلمه علوم امروزی تطبیق کرد، فرضیاتی که در باره آغاز خلقت‏عالم و هیات آن دارند، چیزی که هست از آنجایی که حقایق قرآنی را نمی‏توان با حدس وفرضیات علمی محدود کرد، لذا متعرض این تطبیق نشدیم، بله اگر روزی این فرضیات آن قدرقطعی و مسلم شد که به صورت برهان علمی درآمد، آن وقت ممکن است در مقام تطبیق آن باآیات قرآنی برآمد.
    و در نهج البلاغه است که: یکی از شواهد خلقت او، آفرینش آسمانها است که بدون‏پایه و ستونی استوار و پا بر جا است. خدای سبحان آنها را دعوت کرد، بدون درنگ و به فوریت‏اجابت کردند، در حالی که مطیع و معترف به ربوبیتش بودند و اگر اقرار آنها به ربوبیت‏خدای تعالی نبود و به اطاعتش گردن ننهاده بودند، خدای تعالی آنها را محل عرش خودنمی‏کرد، و مسکن فرشتگان خویش و محل صعود کلمه طیب و عمل صالح بندگانش‏نمی‏ساخت (۳۹).
    و در کتاب کمال الدین به سندی که به فضیل رسان دارد، از او روایت کرده که‏گفت: محمد بن ابراهیم نامه‏ای به امام صادق(ع)نوشت و در آن عرضه داشت: مارا از فضل و برتری که شما اهل بیت دارید خبر بده.امام صادق(ع)در پاسخش‏نوشت: ستارگان امان اهل آسمان هستند، به طوری که اگر از بین بروند، وعده‏ای که به اهل‏آسمان داده شده فرا می‏رسد و همه نابود می‏گردند و رسول خدا(ص)فرمود: اهل بیت من هم امان اهل زمینند، اگر اهل بیت من از زمین رخت بربندد، آن وعده‏ای که خدا داده، به امت من خواهد رسید (۴۰).
    مؤلف: این معنا در روایات بسیاری وارد شده.
    و در بحار از کتاب الغارات و او به سند خود از ابن نباته، روایت کرده که گفت: ازامیر المؤمنین(ص)پرسیدند: فاصله بین زمین و آسمان چقدر است؟فرمود به‏قدری که چشم کار کند و به مقداری که نفرین مظلوم بالا رود (۴۱).
    مؤلف: و این پاسخ امام(ع)از لطائف کلمات آن جناب است که هم به‏ظاهر آسمان اشاره کرده و هم به باطن آن که بیانش گذشت.
    _____________________________________________
    (۱)این پاداش که می‏بینید از پیش جزای شما بود و کوشش شما قابل تقدیر بود.سوره دهر، آیه ۲۲.
    (۲)ما این ایام را در بین مردم جابجا می‏کنیم.سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.
    (۳)پس آیا در انتظار آنند که همان ایامی که امت‏های گذشته داشتند داشته باشند.سوره یونس، آیه ۱۰۲.
    (۴)مجمع البیان، ج ۹، ص ۵.
    (۵)تفسیر ابی السعود، ج ۸، ص ۵.
    (۶)تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۱۸۸.
    (۷)هر چه را که درخواست کنید به شما داده.سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
    (۸)چون می‏بینیم که کفار مانند سایرین مصداق جمله"من فی السموات و الارض"هستند، بااینکه به زبان از خدا سؤال و درخواست نمی‏کنند.پس معلوم می‏شود منظور از این سؤال، درخواست ذاتی‏محتاجان است.(مترجم).
    (۹)مفردات راغب، ماده"سوا".
    (۱۰)مفردات راغب، ماده"کره".
    (۱۱)آیا خلقت‏شما سخت‏تر است‏یا آسمان که خدا بنایش کرد...و بعد از آن زمین را بگسترد، آب و چراگاه آن را بیرون نمود و کوه‏های ریشه‏دار در آن پدید آورد.سوره نازعات، آیه ۲۷ - ۳۰.
    (۱۲)تفسیر منهج الصادقین، ج ۸، ص ۱۷۶.
    (۱۲)سوره یس، آیه ۸۲.
    (۱۳)تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۱۸۹.
    (۱۴)ما تو را می‏پرستیم و از تو یاری می‏خواهیم.سوره حمد، آیه ۵.
    (۱۵)روح المعانی، ج ۲۴، ص ۱۰۳.
    (۱۶)آیا کسانی که کافر شدند ندیدند که آسمانها و زمین یکپارچه بود، ما آنها را از هم جداکردیم.سوره انبیاء، آیه ۳۰.
    (۱۷ و ۱۸)روح المعانی، ج ۲۴، ص ۱۰۳.
    (۱۹)تفسیر تبیان، ج ۹، ص ۱۱۰.
    (۲۰)خدای تعالی امر را از آسمان تا زمین تدبیر می‏کند، و سپس به سوی آن صعود می‏نماید.سوره‏الم سجده، آیه ۵.
    (۲۱)الله آن کسی است که هفت آسمان و از زمین نیز مثل آن بیافرید که امر از بین آنها نازل‏می‏شود.سوره طلاق، آیه ۱۲. (۲۲)با اینکه ما بر بالای سر شما هفت طریقه خلق کردیم، آن وقت چگونه ما از خلق غافل‏می‏شویم.سوره مؤمنون، آیه ۱۷. (۲۳)ملائکه و روح در آسمانها به اذن
    پروردگارشان هر امری را نازل می‏کنند.سوره قدر، آیه ۴.
    (۲۴)در آن هر امر مقتضی تفصیل داده می‏شود.سوره دخان، آیه ۴.
    (۲۵)سوره یس، آیه ۸۳.
    (۲۶)سوره سبا، آیه ۲۳.
    (۲۷)چه بسیار فرشتگان که در آسمانهایند.سوره نجم، آیه ۲۶.
    (۲۸)سخن ملائکه آسمانها به گوش آنان نمی‏رسد و اگر بخواهند گوش دهند از هر طرف به قهررانده شوند.سوره صافات، آیه ۸. (۲۹)قول ما در باره هر چیزی که اراده‏اش کنیم این است که بگوییم باش.سوره نحل، آیه ۴۰.
    (۳۰)هفت آسمان را طبقه به طبقه آفرید.سوره ملک، آیه ۳.
    (۳۱)سوره صافات، آیه ۶.
    (۳۲)روح البیان، ج ۸، ص ۲۳۸.
    (۳۳)آیا نمی‏بینند چگونه خدا هفت آسمان را روی هم آفرید و ماه را در آنها نور و خورشید را چراغ‏کرد.سوره نوح، آیه ۱۵ و ۱۶.
    (۳۴)ما چراغی روشن درست کردیم.سوره نباء، آیه ۱۳.
    (۳۵)ما آنها را از هر شیطانی رانده شده حفظ کردیم، مگر شیطانی که استراق سمع کند که‏بلافاصله شهابی روشن دنبالش می‏کند.سوره حجر، آیه ۱۷ و ۱۸.
    (۳۶ و ۳۷)الدر المنثور، ج ۵، ص ۳۶۰.
    (۳۸)روضه کافی، ج ۸، ص ۹۴، ح ۶۷.
    (۳۹)نهج البلاغه(صبحی الصالح)، خطبه ۱۸۲.
    (۴۰)کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۵، ح ۱۷.
    (۴۱)بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۹۳، ح ۱۴.


    شنبه 30/7/1390 - 18:7
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته