قرآن
محمد جواد دژم
چشمانم را میبندم. سبک، آهسته، آرام. دارم خودم را از
پشت پلکهای روی هم افتادهام میبینم؛ خودم را که جزئی کوچک از خاک هستم.
نگاهم از خودم سُر میخورد. حالا تجسمِ پلکهای بستهام، معطوف به زمین
است.
چشمانم هنوز بسته است و دارم میبینم؛ اما ولادتِ آسمانیِ زمین را.
آری، زمین؛ همان وسیعِ بیانتها. آهسته آهسته، دارم لمس میکنم کشیده
شُدَنَش را به وسعتِ بودن. دارم باور میکنم، آرام آرام، بسطِ حرارتِ حیاتش
را. دارم میبینم دستهایش را که در تکاپویِ هستی، مواج است. ستارهبارانِ
سینه فراخش را دارم میبینم که در جریانِ باد، بیقرار شده است.
دارم میبینم که هستهاش کنده میشود و گسترده میشود سفره نفسش بر پهنه پرالتهاب و همیشگیِ دریا.
غرور دریا را میشود احساس کرد در یک جا نشینیاش با زمین مقدس و غرور آسمان را نیز که سینه به سینه، گویی یکی شده است با خاک!
نگاه خورشید را میشود دید؛ میتوان دید که داغ شده است گونههای طلاییاش از بازتابِ پرحرارتِ انوار خود بر سطح نوزاد خلقت.
زمین زاده شده است، از مرکز حیات و عرفان. حالا پلکهایم آرام از هم کنده میشوند و چشمهایم فضا را میکاود.
بر زمین خیره میشوم؛ زمینی که جانش، عصاره قدمت را با خود دارد.
تسبیح میکنم خالقش را، مشتی از سطحِ لطیف دانههایش برمیدارم و رقصِ ریزشِ آرامش را نظارهگر میشود.
دستم را بو میکشم، عطر خاک را میبلعم و سپس زایشِ بستر آسودن را شکر میگویم.
شنبه 30/7/1390 - 19:29
قرآن
شارات :: دی ۱۳۸۲، شماره ۵۶
بیست و پنجم ذیقعده روز دحوالارض
محمدحسین قدیری
زمین،
مجّهزترین و بزرگترین سفینه فضایی هستی است که میلیاردها مسافرش را
رایگان به سفر آفاق و انفس میبرد و بزرگترین گاوصندوق بانک جهانی است که
سنگهای قیمتی و ذخایر خود را در دل سخت کوهها پسانداز کرده است.
زمین،
راحتترین مهد آسایش است و جوشانترین چشمه معایش. زمین، سیارهای است که
جز محبت، سوختی ندارد و تنها در مدار و جاده عشق طواف میکند. و بیهیچ
خستگی، از کار شبانهروزی خود، لحظهای دست نمیکشد.
زمین، امنترین
فرودگاه بین المللی پرندگان و وسیعترین انبار آذوقه است که حبوبات،
میوهها و سبزیهای گوناگون را در جشن چهارفصل ایام، به مخلوقات تقدیم
میکند.
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه درو دشت نشون از قامت رعنا ته وینم
...
و زمین در سینه خویش، آلبومی از خاطرات دیدنی گذشتگان دارد؛ خاطراتی که به
تعبیر قرآن، درهای عبرت و درس آموزی را به روی ما گشوده است: «قُل سیرُوا
فی الارضِ فأُنظُرُا کیفَ کانَ عاقبهُ المُجْرِمینَ»
زمین، پاکترین
سجاده خداپرستان است که عاشقانهترین بوسه سجود را از مُهر عبودیت
گرفتهاند؛ عارفان بیریایی که آسمان را سقف و ستارگان را چراغِ خانه تفکر
در آیات الهی برگزیدهاند.
زمین، مادر مهربانی است که فرزندان خود را در
آغوش آرام خود گرفته و به عشق آنها، چشمههای اشک از گوشههای چشمان خود
به راه انداخته است.
آری! زمین، فیلم مستندی است که سناریوی زندگی خوب و بد ما در آن بازی میشود و برای همیشه در بایگانی ملایک حفظ میشود.
شنبه 30/7/1390 - 19:28
قرآن
محمد بیدار
یکی از باشرافت
ترین و پرفضیلت ترین روزهای سال، ۲۵ ذیقعده است که به روز «دحوالارض»
شناخته می شود. بر طبق روایات فراوانی که در کتب روایی آمده در این روز
بسیار مبارک، خداوند زمین را از زیر کعبه گستراند و ابراهیم و عیسی(ع) در
شب این روز متولد شدند و رحمت الهی بر روی زمین منتشر گشت. عارف بزرگ قرن،
میرزا جواد آقاملکی تبریزی در کتاب گرانقدرش «المراقبات» ضمن بحث مفصلی
پیرامون این روز برای توجه آدمی به نعمتهایی که خداوند در این روز به بشر
ارزانی داشته می نویسد:
«از بزرگترین نعمتهای این روز این است که خداوند
متعال کعبه را خانه خود قرار داد و اجازه داد که مردم، آن را زیارت نمایند
و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان می پذیرد و این نهایت لطف و
مهربانی و کرم است.»
شب و روز ۵۲ ذیقعده جزو چهار روز بسیار پرارزش در
طول سال شمرده شده و اعمال بسیاری برای گرامیداشت آن از زبان معصوم (ع) نقل
گردیده است تا سالکان و شیفتگان بارگاه حضرت دوست با انجام آنها، روح و
جان خود را در زلال جاری، «دحوالارض» شستشو دهند و لیاقت باریابی به آستان
کریمش را بدست آورند.
مهمترین شاخصه فضیلت روز «دحوالارض»، گرفتن روزه
در آن است که به گفته شیخ عباس قمی، آسمان و زمین و هرچه در میان آنهاست
برای روزه دار استغفار می کند.
علی(ع) فرمود: «کسی که این روز را روزه
بدارد و شب آن را به عبادت بایستد، ثواب صدسال عبادت را که روزش را روزه و
شبش را در عبادت کرده باشد، خواهد داشت. کسانی که در این روز برای ذکر و
یاد خدا اجتماع کنند، قبل از آنکه پراکنده شوند، حوائج شان برآورده می شود،
هزارهزار رحمت خدا در این روز نازل می شود که نودونه هزار تای آن برای
روزه داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود.»
از جمله اعمال
سفارش شده در این روز، زیارت امام رضا (ع) است و کسی که توفیق حضور در
بارگاه ملکوتی آن امام همام را نداشته باشد می تواند در هر کجا که هست، با
خواندن زیارت راه دور، خود را از لطف و کرم آن امام رئوف برخوردار سازد و
نامش را در ردیف زائران حضرتش قرار دهد. از دیگر اعمال این روز، انجام غسل و
خواندن ۲ رکعت نماز در پیش از ظهر و نیز خواندن دعای مخصوص است که جزئیات
آنها را می توان در کتاب شریف مفاتیح الجنان جستجو کرد.
شب ۵۲ ذیقعده
نیز از لیالی شریفه است و رحمت خدا در آن نازل می شود و در کتب روایی و
دعایی ما بر انجام عبادت و نماز و استغفار در آن تأکید بسیار شده است.
شنبه 30/7/1390 - 19:26
قرآن
حسن نجفی
معنای لغوی :
در مجمع البحرین آمده است که : قوله تعالى: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها [۷۹/ ۳۰]
أی بسطها، من" دحوت الشیء دحوا" بسطته. و درحدیث است " یوم دحو الأرض"
أی بسطها من تحت الکعبه، و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعده. و فیه:
"
خرج علینا أبو الحسن یعنی الرضا (علیه السلام) بمرو فی یوم خمسه و عشرین
من ذی القعده، فقال: صوموا، فإنی أصبحت صائما، قلنا: جعلنا الله فداک أی
یوم هو؟ قال: یوم نشرت فیه الرحمه و دحیت فیه الأرض" « التهذیب ج ۱ ص ۳۰۶»
قال
بعض شراح الحدیث: فیه إشکال، و هو أن المراد من الیوم دوران الشمس فی
فلکها دوره واحده، و قد دلت الآیات على أن خلق السماوات و الأرض و ما
بینهما فی سته أیام، فکیف تتحقق الأشهر فی تلک المده؟ ثم قال: و أجیب بأن
فی بعض الآیات دلاله على أن الدحو متأخر.(مجمع البحرین، ج۱، ص: ۱۳۵)
«دحوالارض»
به معنى گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوى به معنى گستردن است و بعضى آن
را به معنى پرتاب کردن و تکان دادن چیزى را از محل اصلیش نیز معنا کردهاند
و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمىگردد، بنابراین
مراد از دحوالارض این است که در آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از
بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود. این آبها تدریجاً در گودالهاى
زمین جاى گرفتند و خشکىها از زیر آب سربرآوردند و روز به روز گستردهتر
شدند تا به وضع فعلى درآمد، (تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۱۰۰) که به نظر برخى از
مفسرین آیه ۳۰ سوره نازعات وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها زمین را بعد
از آن گسترش داد اشارهاى به همین گسترده شدن زمین دارد. به هر حال تعیین
یک روز خاص مىتواند به عنوان زاد روز یا آغاز دورهاى باشد که زمین از وضع
پیشین خود متحول گشته (پس از گذشت دورانهایى که مىگویند زمین کره مشتعلى
بوده، رفته رفته سرد شده و بین از یکسرى تغییرات) سطح آن را مواد خاکى و
عناصر اولیه پوشانده و آماده براى ظهور گیاهان و حیوانات گشته است. در برخى
از احادیث نیز آمده است که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلى گسترش یافته
است. در کتاب سعد النفوس للنفوس المنضود ص۲۸ در ذیل « هو الذی مد الارض و
جعل فیها رواسی و .....» آورده است که مدّ بمعنای همان دحوالارض می باشد که
خداوند زمین را چون فرشی مبسوط کرد برای بندگان ....
در الفرقان فی
تفسیر القرآن بالقرآن، ج۳۰، ص: ۹۰ روایتی از امام علی علیه السلام آمده
است، عن إمام المتقین علی علیه السّلام: «إن شامیا سأله عن مکه المکرمه لم
سمیت مکه؟ قال: لأن الله مک الأرض من تحتها، أی دحاها». و المک هو الدحرجه
کما فی القاموس. فرد شامی از امام سوال نمود ، چرا مکه را مکه نامیدند امام
علیه السلام فرمود به این دلیل که زمین از زیر حرکت پیدا کرده است و مکّ
به معنای حرکت منظم و اظطراب است و آنچه که در تفاسیر از دحوالارض به بسط و
گسترش یاد میکنند منافی این معنا نیست ، چرا که هر بسط و انبساطی ملزم به
حرکت و اظطراب است .
و عنه علیه السّلام أیضا: «فلما خلق الله الأرض دحاها من تحت الکعبه ثم بسطها على الماء».
در
کتب ادعیه و آداب و سنن شب و روزى به عنوان «دحوالارض» ضبط شده است که
همان شب و روز بیست و پنجم ماه ذیقعده است و براى عبادت در این روز و روزه
روز آن ثواب فراوانى نقل کردهاند و همچنین براى این روز نماز و دعاى
مخصوصى نیز وارد شده است که دعاى این روز مشتمل بر مضامین عالى اخلاقى و
اجتماعى و طلب رحمت و توفیق توبه و پیروزى اهل حق است، (تفسیر پرتوى از
قرآن، تفسیر جزء سىام، سوره نازعات، ذیل آیه ۳۰).
در مفاتیحالجنان در
باب اعمال ماه ذیقعده روایتى نقل شده است که چنین است: از حسن بن على وشّار
روایت است که گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا(علیه السلام)
شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده پس فرمودند که امشب حضرت
ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسى(علیه السلام) متولد شدهاند و زمین از
زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را
روزه داشته است و در روایت دیگرى آمده است که در این مثل چنین روزى حضرت
قائم(علیه السلام) قیام خواهند نمود. آنچه در مجموع استفاده مىشود این است
که: این روز مبارکى است که رحمت الهى براى بندگان گسترش یافته، گسترش زمین
در چنین روزى سمبل و نمادى از گسترش رحمت و فیض الهى براى بندگان اوست.
وقایع روز دحوالارض
بدانکه
در بیست و پنجم ذى القعده ، آدم صفى علیه السلام بدستیارى جبرئیل ، خانه
کعبه را برآورد و حجرالاسود را نصب کرد و این خانه ، محل اسعاف مطالب و
مطاف قادم و ذاهب بود تا دو هزار و دویست و چهل و دو سال از هبوط گذشته که
طوفان نوح ، واقع شد و آب تمام عالم را فرو گرفت و اگر چه ((بیت العتیق ))
از آسیب غرق ، محفوظ ماند، اما چنانچه در تاریخ است بیشتر حائط آن بنا،
عرصه هدم و محو گشت و بعد از طوفان آن موضع چون تل سرخى مینمود و مردم از
آن تل سرخ ، حوائج خود مى خواستند و قربانى مینمودند و این بود تا سه هزار و
چهارصد و بیست و نه سال بعد از هبوط که حضرت ابراهیم مأمور به تجدید عمارت
خانه مکه شد. بس بمدد اسماعیل و ارشاد جبرئیل بساختن خانه پرداخت . پسر
سنگ آوردى و پدر بر روى هم نهادى و چون بمقام حجرالاسود رسید، اسماعیل در
پى سنگ نیکوئى بود که در خور آن موضع باشد که صدائى از کوه ابوقبیس بر آمد
که اى ابراهیم ! ترا نزد من ودیعتى است و حجرالاسود را که جبرئیل هنگام
طوفان در آن کوه پنهان کرده بود، تسلیم ابراهیم کرد و آنحضرت بجاى خودش
استوار فرمود. و تولیت آن بقعه شریفه را به اسماعیل تفویض نمود.
و در
این روز، سنه ۶۶۴، وفات یافت سید اجل عالی مقام ((طاوس آل طاوس رضى الدین
على بن موسى بن جعفر)) مشهور به ((سید ابن طاوس )). نسب شریفش منتهى مى شود
به ((داود بن حسن بن حسن مجتبى )) علیه السلام . والده ماجده اش دختر
((شیخ مسعود ورام بن ابى فراس )) و برادرش سید اجل ((احمد بن موسى )) صاحب
بشرى و ملاذ است و پسر برادرش ((سید عبدالکریم بن احمد)) صاحب فرحه الغرى
است و فضائل سید در زهد و عبادت و تقوى و جلالت قدر و معرفت او بعظمت خدا و
ائمه علیهم السلام ، زیاده از آنستکه ذکر شود، هر که طالب باشد رجوع به
کتب آنجناب نماید خصوص به کتاب ((کشف المهجه )).
(( و کان رحمه الله مستجاب الدعوه و صاحب الکرامات الباهره و کان فصیحا بلیغا دعاءا و بالجمله اطاله الکلام فى حقه اذراء لشانه .))
او نمیماند بما گرچه ز ما است ما همه مسیم و احمد کیمیا است
و
در این روز، سنه ۷۶۰، وفات یافت ((عبدالله بن یوسف حنبلى )) معروف به
((ابن هشام )) صاحب کتاب ((مغنى اللبیب )) و او غیر از ((ابن هشام )) صاحب
((سیره نبویه )) است . (کتاب وقایع الایام حاج شیخ عباس قمی)
در مناظره
معروفی که بین امام صادق(علیه السلام) و ابن ابی العوجاء اتفاق
افتاد ـ طبق نقل مرحوم صاحب حدائق در ج۱۷ ص۳۹۰ کتاب حدائق
الناضره ـ حضرت چنین فرمود: خداوند کعبه را دوهزار سال قبل از
دحوالارض خلق کرد.
در متون تفسیری :
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (آل عمران / ۹۶)
محقق
است که اول خانه که براى افراد انسان قرار گرفت هر آینه خانهاى است که در
مکه در حالى که با برکت است و وسیله هدایت اهل عالم است.
آنچه مستفاد
از اخبار بسیاریست که در کافى و غیره نقل شده و میتوان منطبق بر قواعد هیئت
نمود اینست که کره زمین در جوف دریا بود و آب احاطه بجمیع اطراف زمین داشت
و بتوسط باد امواج دریا بسیار شد و در اثر آن یک قسمت از زمین از آب خارج
شد که فعلا یک ربع از کره زمین از آب خارج است و اول قطعه که از آب خارج
شده مسجد الحرام بود که کعبه در آن واقع و سپس بتدریج خارج شد تا کنون که
یک ربع کره خارج شده، و ممکن است معناى دحو الارض که در اخبار دارد روز ۲۵
ذى القعده بوده که اول مکه بود و سپس سایر بقاع همین معنى باشد و ممکن است
که مکه را امّ القرى گفتند بهمین مناسبت باشد و این معنى مثبتست بر اینکه
معناى. للناس جهت استفاده زندگى باشد. و اما اگر مراد جعل بر عبادت باشد
چنانچه از پاره اخبار استفاده میشود مراد از بیت کعبه معظمه است و دلیل بر
این میشود که اول ساختمانى که روى زمین بنا شد کعبه بوده که حضرت آدم على
نبیّنا و آله و علیه السّلام قواعد آن را بنا کرد و طواف حول کعبه نمود و
سپس انبیاء بعد از او تا زمان ابراهیم علیه السّلام که مأمور شد با اسمعیل
بر آن قواعد جدران کعبه را بنا کند (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص:
۲۸۸)
(و الارض بعد ذلک دحاها).
منظور از «دحو الارض» این است که در
آغاز تمام سطح زمین را آبهاى حاصل از بارانهاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود
این آبها تدریجا در گودالهاى زمین جاى گرفتند و خشکیها از زیر آب سر
برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و این مسأله
بعد از آفرینش زمین و آسمان روى داد. (آیه ۳۱)- بعد از گسترش زمین و آماده
شدن براى زندگى و حیات سخن از آب و گیاه به میان آورده، مىفرماید: «و از
آن، آب و چراگاهش را بیرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
این تعبیر
نشان مىدهد که آب در لابلاى قشر نفوذ پذیر زمین پنهان بود، سپس به صورت
چشمهها و نهرها جارى شد و حتى دریا و دریاچهها را تشکیل داد. ولى از آنجا
که عوامل مختلفى مىتوانست آرامش زمین را بر هم زند- از جمله طوفانهاى
عظیم و دائمى و دیگر جزر و مدهائى که در پوسته زمین بر اثر جاذبه ماه و
خورشید و همچنین لرزههایى که بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مىدهد- آن
را به وسیله شبکه نیرومندى از کوهها که سرتاسر روى زمین را فرا گرفته آرام
کرد.
و لذا مىفرماید: «و کوهها را ثابت و محکم نمود» (و الجبال ارساها).
و
در پایان مىفرماید: «همه اینها براى بهرهگیرى شما و چهارپایانتان است»!
(متاعا لکم و لانعامکم). تا از مواهب حیات بهره گیرید و به غفلت نخورید.
(برگزیده تفسیر نمونه ج ۵ ص ۴۰۱).
ترجمه فرازهایی از دعای این روز:
خدایا!
زمین را گستراندی، دانه را در لایههای تاریک زمین شکافتی، مرارت
را از دوش بندگان برگرفتی، غم و اندوه را از دلها زدودی. عزیزا! در
این روز بزرگ و پرفضیلت که نزد مؤمنان به امانتش نهادی، تو را به
رحمت بیانتهایت سوگند میدهم که بر بنده صالحت محمد مصطفی و بر
خاندانش پاکش درود بفرست واز گنجینه الطافت بارانی پایان نیافتنی
برما بباران! و بر توبهای خالص و بازگشتی نیکو به سوی خودت
یاریمان کن.
__________________
مجمع البحرین ریشه دحو
اطیب البیان فی تفسیر القرآن ج۳ ص۲۸۸
برگزیده تفسیر نمونه ج ۵
وقایع الایام شیخ عباس قمی
الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن ج۳
شنبه 30/7/1390 - 19:25
شعر و قطعات ادبی
باوری پربها
خدایا، امروز و فردا و فرداها میگذرد و من کوله بار عمل بر دوش گرفته، از گذرگاه دنیا گذشته، به سوی تو خواهم آمد و به انتظار نتیجه عملم خواهم نشست. خدایا، باور معاد و یاد روز حساب، عملم را بها میدهد و به نیکی میکشاند؛ پس از عزیز، هرگز مرا از یاد روز قیامت غافل مساز.
خدایا، مرا از زیانکارترین انسانها قرار مده. از آنان که معادِ تو را باور ندارند و بدین غفلت، عملشان یکسره تباه و بیقدر است؛ هر چند در دل خیال عملی نیک بپرورد. رحیما، مرا از آنانی قرار ده که امید به لقای تو بستهاند و تنها و تنها تو را باور کردهاند؛ آنان که توشه عملشان پر از عمل نیک و شایسته است، آنان که در روز واپسین حساب نزد تو سربلند و پیروزند و آنان که به شایستگی عملشان در باغهای بهشتی جا میگیرند و سعادت را دریابند.
فرجامی شگرف
چه سخت است باور فرجامی که خواهد آمد؛ مردن، پوسیدن، از میان رفتن و باز زنده شدن، شکل یافتن، برخاستن و به تماشای تمامِ کردهها، گفتهها، شنیدهها و اندیشههایِ دوران زندگی دنیایی نشستن و به هر عمل کیفر و پاداش دیدن. باوری سخت است، اما آیا انسان به یاد نمیآورد که آفریده شده، حال آنکه هیچ نبوده است؟ خدایا، مرا در این باور شگرف یاری کن، تا بدان باور بر زندگیام رنگ امید بزنم. ایمان به آن را لحظهای از دلم خارج مکن، تا لحظهای پای بر خطا مکشم. یادش را دمی از درونم محو مساز، تا دمی از کار نیک غافل نمانم.
آسودگی جاودان
آنگاه که میزان عمل برپا شود، گاهِ سنجیدن اعمال رسد و نامههای عمل بازگردانده شود، و جهنم با همه هولناکی رخ بنماید و بهشت با همه دلفریبی آغوش بگشاید، بدکاران از نکوکاران خواهند پرسید: کدامِ ما جایگاهی برتر و محفلی آراستهتر دارد؟ چه بسیار نسلها که در دنیا، ظاهری آراسته و فریبا برگرفتند و به کجرویشان به عذاب خدا به هلاکت افتادند. چه بسیار بدکاران که دنیا را ماندگار پنداشتند و از آن بهره جستند و از یاد معاد غافل ماندند. چه بسیار از ما که پرده دنیایی بر زندگی دو روزه مان کشیدیم و از یاد فرجام غافل ماندیم. خدایا، زیبایی، آراستگی، رفاه، آرامش و آسودگیِ مرا در آخرتم قرار ده. در این دنیای گذرا، بر سختیها و دشواریها صبورم دار تا در سرای جاودان آخرت، به بهای این صبوری و بردباریام و به پاداش عمل نیکم، رضای تو را دریابم، در بهشت تو جای گیرم و از نعمتهای جاودان و بیپایان تو بهره جویم.
آزمونی بزرگ
«در آن روز شفاعت کسی، کسی را سودی نبخشد، مگر آنکه خدای رحمان بخواهد و خدا آنچه را در پیش دارند و آنچه را پشت سر گذاشتهاند، میداند؛ حال آنکه آنان از آن بی خبرند. چهرهها برای آن خدای زنده پاینده به خضوع میافتد. آن کس که ظلمی بر دوش دارد، نومید میماند و آن کس که عمل شایسته دارد و ایمانی محکم، نه از ستمی میهراسد و نه از کاستی حقش».
این بودن ما و این گذر چند روزه مان، تنها زمینهای است برای آزمونی بزرگ و فرجامی بزرگتر. مقدمهای برای جداشدن خوب از بد و رسیدن عالم به هدف نهایی خود.
خدایا، ای مهربانترین، بی یاریِ تو، نه در این دنیا توشهای خواهم گرفت و نه در آخرت به شفاعتی ره خواهم یافت. اگر تو نخواهی، محروم خواهم بود و خسران دیده. مرا بخواه و به سوی خود بخوان. به نکوکاری یاریام کن تا توشهای نیک برگیرم و در دلم ایمان و مهری از اولیائت فرو ریز، تا لایق شفاعتشان باشم. عزیزا، نومیدم مپسند که به تو امید بستهام.
مزرعهای از نیکی
خدایا، به روشنی میبینم که به سوی تو باز خواهم گشت؛ چنانکه پیش از من، نسلهای بسیار آمدهاند و کوله بار عمل بر دوش گرفتهاند و توشهای اندوختهاند و رفتهاند. دنیا، زمینی است برای کشت، برای آزمون، برای آزمودن به نیک و بد، و همه آزموده میشوند و باز میگردند. هر نَفْسی چشنده مرگ است و پس از مرگ، در انتظار نتیجه عمل و کیفر و پاداشی جاودان.
خدایا، چه زود میگذرد این دو روزه آزمون و چه سخت است پیروز شدن در آن و رسیدن به کمال و پیروزی، اگر تو یاری نکنی و مدد نرسانی. خدایا، مرگ را میبینم که به من نزدیک میشود. مرا به خود نزدیک کن، پیش از آنکه مرگم فرا رسد. مرا به خودت برسان، پیش از آن که موعدم سرآید. مزرع عملم را از خیر و نیکی پر کن، پیش از آنکه زمان کشتم سرآید.
پاکی دل
خدایا، بزرگ پروردگارا، گفتی که تو را بخوانم، خواندم. فرمودی که نماز به پای دارم، اقامه کردم. امر کردی که زبان به یکتایی و توحید تو بگشایم، گشودم. ای مهربان، در قدم به قدم زندگیام بر آن راه رفتم که تو نمودی، و به آن کار دست زدم که تو فرمودی. اینک از تو میخواهم ای گرداننده قلوب، خورشید ایمان و معرفت را در آسمان دلم درخشانتر سازی، گوهر دلم را به صیقل تقوا بسایی، و پرهیزکاری و تقوا را در خانه قلبم بنشانی، تا بدان پاکیِ درون، نشانههای تو را بزرگ دارم و ارزشهای الهی را فریاد کنم. خدایا، دلم راخدایی کن تا فقط برای تو باشم.
بشارت وصل
خدایا، لطیفا، رحیما، عطر بشارت تو میوزد و خوبان را مست این شمیم دلربا میکند؛ آنان را که چون نام خدا یاد شود، دلشان به خشیت افتد، بر سختیها و مرارتها صبوری کنند، نماز به پای دارند و از آنچه روزیشان کردهای، انفاق کنند.
عزیزا، بشارت تو سخت شیرین و دلرباست و نسیم خوشبویش، روحبخش و جان افزاست. ای مهربان، مرا در شمار خاشعان و فروتنان قرار ده، یادت را هماره در دلم زنده دار، در سختیها صبورم بخواه، در اقامه نماز یاری ام کن، و در انفاق و بخشش به مستمندان، دستم را گشاده دار. پس آنگاه از بشارت نیکویت در دلم فرو ریز و دلم را بدان مژده ناب، بهشتی کن.
دیده بین
شگفتا از آنان که ندای تو را میشنوند و روی میگردانند. عجبا از آنان که حجت تو را میبینند و راه تو را نمیپویند. خوبی را میبینند و سرباز میزنند. حکم تو را میشنوند و عصیان میکنند. عذاب تو را میبینند و سر میپیچند. خدایا، دیدن نه به چشم سر، که به چشم دل باید. ای مهربان، چشم دل ما را بینا دار تا به دل بنگریم و به دل بشنویم و حقیقت را دریابیم. عذاب تو را درک کنیم و عصیان نکنیم. تو را باور کنیم و راهت را بجوییم و بپوییم. حجت تو را ببینیم و دست از گناه بردایم. خدایا، دل هامان را نور ایمان و حیات و زندگی بخش، تا بدان بنگریم و راه سعادت را بیابیم؛ که راه روشن است و این دیده ماست که نابیناست.
بی تو هیچ
ای معبود مهربان من، تو را نه آن چنانکه شایسته تو باشد، شناختم و نه آن گونه که تو را سزد، ستودم. هیچ عقلی به پایه شناخت تو، چنانکه تو هستی، نرسد و هیچ وصفی تو را، چنانکه تو هستی، وصف نکند. تو برتری از آنچه بگویند و بشنویم. تو برتری از وصف و والاتری از فهم. تو بلندی و بلند مرتبه، عزیزی و توانا و با عظمت. تو سراسر جلال و شکوهی. ای بزرگ، ایبی همتا، ای بیرون از وصف و فهم و درک و بیان، ای یگانه معبود من، ای یکتا خدای من، همه تویی و غیر تو هیچ. من نیز که بنده خوار و حقیر توام، با تو همهام و بیتو هیچ. پس ای مهربانترین، لحظهای رهایم مکن، دمی مرا به خود وامگذار و آنی از یادت غافلم مدار.
ای گنجینه لطف
خدایا، زمین کعبه را گستراندی، دانه را در لایههای تاریک زمین شکافتی، مرارت را از دوش بندگان برگرفتی، و غم و اندوه را از دلها زدودی. عزیزا، در این روز بزرگ و پرفضیلت که نزد مؤمنان به امانتش نهادی ـ تو را به رحمت بیانتهایت سوگند میدهم که بر بنده صالحت، محمد مصطفی و بر خاندان پاکش درود فرستی و از گنجینه الطافت بارانی پایان نیافتنی بر ما فروباری و بر توبهای خالص و بازگشتی نیکو به سوی خودت یاریمان کنی.
خدایا، ای برترین درگاه حاجت حاجتمندان، ای مایه امید امیدواران، ای چشمهسار الطاف پنهان، به کرمت بر من رحم آور و به غفرانت از من درگذر. به مددت یاری ام کن و هرگز لحظهای مرا از یاد مبر، ای معبود مهربان من.
صدایم را بشنو
ای درگذرنده از خطا و لغزش، از لغزشم درگذر. ای ندای اجابت دعا گویان، دعایم را پاسخ گوی. ای شنوای صدای نجواگویان، صدایم را بشنو و بر من مهربانی کن. از بدیهایم درگذر و از زشتیهایم چشم بپوش، ای صاحب جلال و بزرگی و شکوه.
منبع : گلبرگ دی ۱۳۸۳ شماره
شنبه 30/7/1390 - 18:12
عقاید و احکام
بیست و پنجم
شب دَحْوُالاْرْض است (یعنى پهن شدن زمین از زیر خانه کعبه بر روى آب ) و
از لیالى شریفه است که رحمت خدا در آن نازل مى شود و قیام به عبادت در آن
اجر بسیار دارد و از حَسَن بن على وَشّا روایت است که گفت من کودک بودم که
با پدرم در خدمت امام رضاعلیه السلام شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذى
القعده پس فرمود که امشب حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت عیسى علیه السلام
متولّد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است پس هر که روزش را روزه
بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد و به روایت دیگر است که
فرمود در این روز حضرت قائم علیه السلام قیام خواهد نمود روز بیست و پنجم
روز دحوالا رض است و یکى از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه
ممتاز است و در روایتى روزه اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر
کفّاره هفتاد سالست و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبات بسر
آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود و از براى روزه دار این روز هر چه
در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزى است که رحمت خدا در آن
منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاریست
و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دُو عمل وارد
است اوّل نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در وقت
چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از
سلام نماز بخواند:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
پس دعا کند و بخواند:
یا مُقیلَ العَثَراتِ اَقِلْنى عَثْرَتى یا مُجیبَ
اى نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتى یا سامِعَ الاْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتى
دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را
وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى
دوّم : خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحبّ است خواندن آن :
اَللّهُمَّ داحِىَ الْکَعْبَهِ وَفالِقَ الْحَبَّهِ وَصارِفَ اللَّزْبَهِ وَکاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ
خدایا اى گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختى و گشاینده هر غم و گرفتارى
اَسْئَلُکَ فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتى اَعْظَمْتَ حَقَّها وَاَقْدَمْتَ سَبْقَها
از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندى حقش را و در سبقت پیشش انداختى
وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَهً وَاِلَیْکَ ذَریعَهً وَبِرَحْمَتِکَ الْوَسیعَهِ
و در نزد مؤ منین آن را به ودیعت نهادى و آن را وسیله اى براى آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت وسیعت قراردادى
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِى الْمیثاقِ الْقَریبِ یَوْمَ
که درود فرستى بر محمد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که روز
التَّلاقِ فاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَداعٍ اِلى کُلِّ حَقٍّ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْطْهارِ
دیدار و ملاقات است آن بزرگوارى که هر در بسته اى را گشود و به هر حقى دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
الْهُداهِ الْمَنارِ دَعائِمِ الْجَبّارِ وَوُلاهِ الْجَنَّهِ وَالنّارِ وَاَعْطِنا فى یَوْمِنا
و راهنمایان روشنى بخش و پایه هاى دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
هذا مِنْ عَطآئِکَ الَْمخْزُونِ غَیْرَ مَقْطوُعٍ وَلا مَمْنوُعٍ تَجْمَعُ لَنا بِهِ
از عطاى موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه جلوگیرى شود گردآورى بدان براى ما
التَّوْبَهَ وَحُسْنَ الاْوْبَهِ یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِىُّ یا وَفِىُّ یا
توبه و بازگشت خوبى را بسوى خودت اى بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید اى کفایت کننده اى وفادار اى
مَنْ لُطْفُهُ خَفِىُّ اُلْطُفْ لى بِلُطْفِکَ وَاَسْعِدْنى بِعَفْوِکَ وَاَیِّدْنى بِنَصْرِکَ
که لطفش در نهان و خفا است بلطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده
وَلا تُنْسِنى کَریمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ اَمْرِکَ وَحَفَظَهِ سِرِّکَ وَاحْفَظْنى مِنْ
و از یاد کریمانه ات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از
شَوایِبِ الدَّهْرِ اِلى یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ وَاَشْهِدْنى اَوْلِیآئَکَ عِنْدَ
آلودگیهاى روزگار تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام
خُرُوجِ نَفْسى وَحُلوُلِ رَمْسى وَانْقِطاعِ عَمَلى وَانْقِضآءِ اَجَلى
جان دادنم و سرازیر شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم
اَللّهُمَّ وَاذْکُرْنى عَلى طوُلِ الْبِلى اِذا حَلَلْتُ بَیْنَ اَطْباقِ الثَّرى
خدایا یادم کن در دوران دراز پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده هاى خاک وارد شوم
وَنَسِیَنِى النّاسوُنَ مِنَ الْوَرى وَاَحْلِلْنى دارَ الْمُقامَهِ وَبَوِّئْنى مَنْزِلَ
و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کرده اند و در خانه ماندنى (بهشت ) فرودم آر و در منزل
الْکَرامَهِ وَاجْعَلْنى مِنْ مُرافِقى اَوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ اجْتِبآئِکَ وَاصْطِفآئِکَ
کرامت جایم ده و از رفقاى دوستانت و برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده
وَبارِکْ لى فى لِقآئِکَ وَارْزُقْنى حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلوُلِ الاْجَلِ
و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن پیش از آنکه عمرم بسر رسد
بَریَّئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسوَُّءِ الْخَطَلِ اَللّهُمَّ وَاَوْرِدْنى حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ
در حالى که پاک از لغزش و بد کردارى باشم خدایا مرا به حوض پیامبرت محمد
صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَاسْقِنى مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً لا اَظْمَاءُ
صلى اللّه علیه و آله (یعنى حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن حوض نوشاندنى سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر
بَعْدَهُ وَلا اُحَلاُ وِرْدَهُ وَلا عَنْهُ اُذادُ وَاجْعَلْهُ لى خَیْرَ زادٍ وَاَوْفى میعادٍ
تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند و آن را برایم بهترین توشه راه و کاملترین وعده گاه
یَوْمَ یَقوُمُ الاْشْهادُ اَللّهُمَّ وَالْعَنْ جَبابِرَهَ الاْوَّلینَ وَالاَّْخِرینَ
در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز از رحمتت سرکشان اولین و آخرین را
وَبِحُقوُقِ اَوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ اَللّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ وَاَهْلِکْ
و آنانکه به حقوق دوستان برگزیده ات تجاوز و تعدّى کردند خدایا پایه هاى حکومتشان را در هم شکن
اَشْیاعَهُمْ وَعامِلَهُمْ وَعَجِّلْ مَهالِکَهُمْ وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ وَضَیِّقْ
و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها
عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ وَمُشارِکَهُمْ اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ
را بر ایشان تنگ فرما و آنانکه با ایشان سهیم و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج
اَوْلِیآئِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ وَاَظْهِرْ بِالْحَقِّ قاَّئِمَهُمْ وَاجْعَلْهُ
دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان و قائمشان را به حق ظاهر گردان
لِدینِکَ مُنْتَصِراً وَبِاَمْرِکَ فى اَعْدآئِکَ مُؤْتَمِراً اَللّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَّئِکَهِ
و یارى ستاننده دینت و فرمانرواى در میان دشمنانت قرارش ده خدایا فرشتگان یارى دهنده را گرداگردش
النَّصْرِ وَبِما اَلْقَیْتَ اِلَیْهِ مِنَ الاْمْرِ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتّى
قرار ده و بدان دستورى که در شب قدر بر او فرستى وى را انتقام کشَنده براى خودت قرار ده بدان حد
تَرْضى وَیَعوُدَ دینُکَ بِهِ وَعَلى یَدَیْهِ جَدیداً غَضّاً وَیَمْحَضَ الْحَقَّ
که تو خوشنود گردى و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه اى درآید و حق کاملاً
مَحْضاً وَیَرْفُِضَ الْباطِلَ رَفْضاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى جَمیعِ آبائِهِ
خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و بر همه پدرانش
وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاُسْرَتِهِ وَابْعَثْنا فى کَرَّتِهِ حَتّى نَکوُنَ فى زَمانِهِ
و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا ما در زمان او
مِنْ اَعْوانِهِ اَللّهُمَّ اَدْرِکْ بِنا قِیامَهُ وَاَشْهِدْنا اَیّامَهُ وَصَلِّ عَلَیْهِ [على
جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست بر او
مُحَمَّد] وَارْدُدْ اِلَیْنا سَلامَهُ وَالسَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَرَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ
و سلام او را بسوى ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد
و
بدانکه میردامادرَحَمهُاللّهُ در رساله اءربعه ایّام خود در بیان اعمال
روز دَحْوُالارض فرموده که زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام در این روز افضل
اعمال مستحبّه وآکَدِ آداب مَسْنُونه است و همچنین زیارت آن حضرت در روز
اوّل ماه رجب الفرد نیز به غایت مؤ کّد و مَحْثُوثٌ عَلَیْهِ است روز آخر
ماه سنه دویست و بیست بنابر مشهور حضرت امام محمد تقى علیه السلام به زهر
معتصم در بغداد شهید شد و این بعد از دو سال و نیم تقریباً از فوت ماءمون
گذشته بود چنانکه خود آن جناب میفرمود اَلْفَرَجُ بَعْدَ الْمَاءمُونِ
بِثلثینَ شَهْراً و این کلمه مُشْعِر است بر آنکه آن حضرت از سوء معاشرت
ماءمون در کمال اذیّت و صدمه بود که مرگ خود را فَرَج و گشایش خود تعبیر
نموده چنانکه پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام در زمان ولایتعهد خود
نیز چنین بوده و در هر جمعه که از مسجد جامع مراجعت مى فرمود به همان حالى
که عرق دار و غبارآلوده بود دستها را به درگاه الهى بلند مى کرد و مى گفت
اِلهى اگر فَرَج و گشایش امر من در مرگ من است پس همین ساعت در مرگ من
تعجیل فرما و پیوسته در غم و غصّه بود تا از دنیا رحلت فرمود و حضرت امام
محمّد تقى علیه السلام در وقتى که وفات کرد از سنّ شریفش بیست و پنج سال و
چند ماهى گذشته بود قبر شریفش در بقعه مبارکه کاظمیّه در پشت سر جدّ
بزرگوارش حضرت امام موسى علیه السلام واقع است .
شنبه 30/7/1390 - 18:11
عقاید و احکام
آغاز روز دحوالارض (گسترش زمین) 1389-08-15 12:48:10 تعداد بازدید : 43
ارسال به دیگران پدیدآورنده:لیلا تفقدی
ویژگیها
روز
بیست و پنجم ذیقعده، همزمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. در
شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیهالسلام حضرت ابراهیم و
حضرت عیسی علیهماالسلام به دنیا آمدهاند. همچنین این روز به عنوان روز
قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است. نیز روز دحوالارض، جزء چهار
روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن
دارد.
معنای دحوالارض
«دَحو»
به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ
اصلیاش تفسیر کردهاند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که
در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابیِ نخستین
فراگرفته بود. این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها
از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند. از طرف دیگر، زمین در
آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود.
بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها
گستردند. اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و
زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نامگذاری میشود.
برنامههای معنوی
زمین،
گاهواره زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام کوهها،
دریاها، درّهها، جنگلها، چشمهها، رودخانهها، معادن و منابع گرانبهایش،
نشانهای از نشانههای آفریدگار به شمار میآید که آن را گسترانیده است.
روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال
ویژهای دارد؛ از جمله:
۱. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
۲. احیا و شبزندهداری شب دحوالارض که برابر با یکسال عبادت است.
۳. ذکر و دعا.
۴. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
دحوالارض در قرآن
در
قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه ۳۰ سوره نازعات
میفرماید: «و زمین را بعد از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». بر
اساس نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است.
دعای روز دحوالأرض
یکی
از برنامههای پیشنهادی در روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه
این روز است. در بخشی از این دعا، به مسئله دحوالأرض چنین اشاره شده است:
«ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف
ساختی، از تو میخواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر
گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».
منبع : گلبرگ دی ۱۳۸۴ شماره ۷۰
شنبه 30/7/1390 - 18:10
عقاید و احکام
بباید
دانستن که در هر سال، چهار روز عظیم القدرِ جلیل المنزله است که نزد اَللّه
تعالی، أعزّ و أکرمِ سال، آن چهار روز است، و آن روزها را در اصطلاح شرع
شریف، ایّام اربعه گویند.
ایّام الهی را عزّت میباید دانستن، و تعظیم و
تکریم میباید کردن، تا اَللّه تعالی این کس را در دنیا و آخرت عزیز و
گرامی بدارد، و تقصیرات و خطایا و جهالات معاصی او را عفو فرماید.
هر یک
از این ایام اربعه را روزه داشتنْ معادل شصت سال روزه گرفتن و شصت سال
متّصلْ عبادت کردن است. و غسل کردن در هر یک از این روزها سنّت مؤکّده، و
کفّاره بسیاری از گناهان است و تصدّق نمودن در این روزها از اعظم مثوبات و
افضل قُرُبات است. یک درهم تصدّق کردن در هر روزی از این روزها مقابل هزار
درهم صدقه دادن است در روزهای دیگر.
در بعضی احادیث ائمه طاهرین صلوات
اللّه علیهم وارد شده که: مقابل صد هزار درهم تصدّق کردن است در روزهای
دیگر. و هر یک مؤمن متعبّد صائم عالم به مسائل دین را در این شبها به مال
حلالِ خود افطار فرمودنْ به منزله آن است که صد هزار صدّیق صائم در سائر
شبها به مال این کس افطار نمایند.
و در هر یک از این ایام اربعه، به
وظیفه آن روز از نماز و دعاء مأثور، و زیارت که در خصوص آن روز وارد باشد
قیام نمودن، سبب آن میشود که کرام الکاتبینْ آن شخص را از اصفیاء متعبّدین
و اولیاء مقرّبین جناب مقدّس الهی بنویسند.
یوم دَحْو الارض
یکی
از ایام اربعه، یوم دحو الأرض است و آن روز بیست و پنجم ماه ذی القعده
الحرام است. دحو الأرض یعنی گسترانیدن و پهن کردن و منبسط ساختن جِرم زمین
از تحت موضع خانه مبارکه کعبه معظّمه به سائر جهات و اطراف اقالیم.
در
این روز بعد از طلوع آفتاب، غسل کردنْ سنّت مؤکّده و کفّاره گناهان است. در
روایت اسحاق بن عبداللّه از امام هادی علیهالسلام وارد شده، که روز بیست
و پنجم ماه ذیالقعده روزی است که اللّه سبحانه و تعالی، جِرم زمین را از
زیر کعبه مکرّمه بگسترانیده و پهن کرده است و کشتی نوح نبی از آسیب طوفان
در این روز نجات یافته، بر کوه جودی در زمین کوفه قرار گرفته است و صیام
این روز، کفّاره هفتاد سال است. یعنی تارک الصوم هفتاد ساله را صیام این
روز کفّاره است.
یوم الغدیر
دوم،
یوم الغدیر است، و آن هجدهم ماه ذی الحجّه الحرام است که سیّد المرسلین
صلیاللهعلیهوآله ، أمیرالمؤمنین و یعسوب المسلمین علیّ بن ابیطالب
علیهالسلام را در این روز در بازگشت از حجّه الوداع، در موضع غدیر خمّ به
خلافت و نیابت و وصایت خود نصب فرمود. و این روز، عیدِ عظیم و اعظم اعیاد
مسلمین است و از زمان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله تا زمان حاضر چنین
مستمر و در کتب حدیث موافقین و مخالفین شیعه، به همین طریق محفوظ بوده است.
یوم المولود
سوم، یوم المولود است که روز ولادت کریمِ شریف خاتمالأنبیاء و سیّد المرسلین بوده و آن روز هفدهم ماه ربیعالأوّل است.
یوم المبعث
چهارم،
یوم المبعث است، که اوّلِ بعثت خاتمالأنبیاء به رسالت تامّه و سفارت
خاتمه جامعه در این روز بوده است و به جنّ و انس برای اکمال دین و اتمام
شریعتْ مبعوث شده است و آنْ روز بیست و هفتم رجب المُرَجَّب است.
این
چهار روز در فضل و منزلتْ پنجم ندارد. زهی سعادتمند بندهای که قدر شرفِ
این ایام را دانسته و حقّ کرامت آنها را شناخته، در طهارت ظاهر و باطن خود
کوشیده، در وظایف اعمال و آداب مذکوره، تقصیر و مسامحه جایز ندارد.
چهار شبِ عزیز
بباید
دانست که در هر سالْ چهار شب است که بعد از شب قدر از حیث قدر و شرفْ پنجم
ندارد و در اصطلاح شریعت مقدّسه آن شبها را لیالی اربعه مینامند. در هر
یک از آن شبها، غسل و إحیاء تا طلوع صبح و اقامت وظائف اعمال آن شب، از
صلوات ادعیه وارد شده و زیارات مستحب و اذکار مخصوصه، معادل شصت سال به
عبادت و طاعت گذرانیدن است. و یک درهم تصدّق در هر شبی از آن شبها، مقابل
ده هزار درهم صدقه است در شبهای دیگر. امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب
علیهالسلام در این شبها نفس مقدّس خود را در تعب عظیم و مشقّت شدید
میداشت از کثرت عبادت و طاعت و مواظبت اوراد و ادعیه و همچنین ائمه دیگر
علیهم السلام.
اوّل آن شبها شب اوّل ماه رجب است، دوم نیمه ماه شعبان، سوم شب عید فطر، چهارم شب عید اضحی و قربان.
منبع : گنجینه ، شماره ۴۵
شنبه 30/7/1390 - 18:9
عقاید و احکام
بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .
گر
چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وهله اول عجیب به نظر
میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :
پس از آنکه
تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن
را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای
که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این
واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است .
در
واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن
در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن
از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .
تعبیر
به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و
اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر
انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده
است :
روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .
روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .
برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...
روایت
است که امام رضا علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده
حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا
صلى الله علیه و آله ، به قصد حجه الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار
هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که
حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .
و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود .
در
این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دُو عمل وارد است اوّل
نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در صبحگاه در هر
رکعت:
بعد از حمد پنج مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
پس دعا کند و بخواند:
یا مُقیلَ العَثَراتِ اَقِلْنى عَثْرَتى یا مُجیبَ
اى نادیده گیر لغزشها، نادیده گیر لغزشم را اى اجابت کننده
الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتى یا سامِعَ الاْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتى
دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را
وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى
دوّم خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحبّ است خواندن آن :
اَللّهُمَّ داحِىَ الْکَعْبَهِ وَفالِقَ الْحَبَّهِ وَصارِفَ اللَّزْبَهِ وَکاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ
خدایا اى گسترنده خانه کعبه و شکافنده دانه و برطرف کننده سختى و گشاینده هر غم و گرفتارى
اَسْئَلُکَ فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ اَیّامِکَ الَّتى اَعْظَمْتَ حَقَّها وَاَقْدَمْتَ سَبْقَها
از تو خواهم در این روز از روزهایت که بزرگ گرداندى حقش را و در سبقت پیشش انداختى
وَجَعَلْتَها عِنْدَ الْمُؤْمِنینَ وَدیعَهً وَاِلَیْکَ ذَریعَهً وَبِرَحْمَتِکَ الْوَسیعَهِ
و در نزد مؤ منین آن را به ودیعت نهادى و آن را وسیله اى براى آمدن به پیشگاهت و رسیدن برحمت وسیعت قراردادى
اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِى الْمیثاقِ الْقَریبِ یَوْمَ
که درود فرستى بر محمد بنده برگزیده ات در روز میثاق نزدیک که روز
التَّلاقِ فاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَداعٍ اِلى کُلِّ حَقٍّ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْطْهارِ
دیدار و ملاقات است آن بزرگوارى که هر در بسته اى را گشود و به هر حقى دعوت فرمود و بر خاندان پاکیزه
الْهُداهِ الْمَنارِ دَعائِمِ الْجَبّارِ وَوُلاهِ الْجَنَّهِ وَالنّارِ وَاَعْطِنا فى یَوْمِنا
و راهنمایان روشنى بخش و پایه هاى دین خدا و زمامداران کار بهشت و دوزخند و عطا کن به ما در این روز
هذا مِنْ عَطآئِکَ الَْمخْزُونِ غَیْرَ مَقْطوُعٍ وَلا مَمْنوُعٍ تَجْمَعُ لَنا بِهِ
از عطاى موجود در خزینه ات که نه پایان دارد و نه جلوگیرى شود گردآورى بدان براى ما
التَّوْبَهَ وَحُسْنَ الاْوْبَهِ یا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَاَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِىُّ یا وَفِىُّ یا
توبه و بازگشت خوبى را بسوى خودت اى بهترین خوانده شدگان و بزرگوارترین مایه امید اى کفایت کننده اى وفادار اى
مَنْ لُطْفُهُ خَفِىُّ اُلْطُفْ لى بِلُطْفِکَ وَاَسْعِدْنى بِعَفْوِکَ وَاَیِّدْنى بِنَصْرِکَ
که لطفش در نهان و خفا است به لطف خویش بر من لطف فرما و به عفوت سعادتمندم کن و به یاریت کمکم ده
وَلا تُنْسِنى کَریمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ اَمْرِکَ وَحَفَظَهِ سِرِّکَ وَاحْفَظْنى مِنْ
و از یاد کریمانهات فراموشم مکن به حق زمامداران کار خود و نگهبانان رازت و نگاهم دار از
شَوایِبِ الدَّهْرِ اِلى یَوْمِ الْحَشْرِ وَالنَّشْرِ وَاَشْهِدْنى اَوْلِیآئَکَ عِنْدَ
آلودگیهاى روزگار تا روز حشر و برانگیخته شدن و گواه گیر برایم دوستانت را هنگام
خُرُوجِ نَفْسى وَحُلوُلِ رَمْسى وَانْقِطاعِ عَمَلى وَانْقِضآءِ اَجَلى
جان دادنم و سرازیر شدنم در قبر و به پایان رسیدن کردارم و بسر آمدن عمرم
اَللّهُمَّ وَاذْکُرْنى عَلى طوُلِ الْبِلى اِذا حَلَلْتُ بَیْنَ اَطْباقِ الثَّرى
خدایا یادم کن در دوران دراز پوسیده شدنم در آن هنگام که میان توده هاى خاک وارد شوم
وَنَسِیَنِى النّاسوُنَ مِنَ الْوَرى وَاَحْلِلْنى دارَ الْمُقامَهِ وَبَوِّئْنى مَنْزِلَ
و مردم فراموشکار یکسره فراموشم کردهاند و در خانه ماندنى (بهشت ) فرودم آر و در منزل
الْکَرامَهِ وَاجْعَلْنى مِنْ مُرافِقى اَوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ اجْتِبآئِکَ وَاصْطِفآئِکَ
کرامت جایم ده و از رفقاى دوستانت و برگزیدگان و مخصوصانت قرارم ده
وَبارِکْ لى فى لِقآئِکَ وَارْزُقْنى حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلوُلِ الاْجَلِ
و دیدارت را بر من مبارک گردان و حسن عمل روزیم کن پیش از آنکه عمرم بسر رسد
بَریَّئاً مِنَ الزَّلَلِ وَسوَُّءِ الْخَطَلِ اَللّهُمَّ وَاَوْرِدْنى حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ
در حالى که پاک از لغزش و بد کردارى باشم خدایا مرا به حوض پیامبرت محمد
صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَاسْقِنى مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً لا اَظْمَاءُ
صلى اللّه علیه و آله (یعنى حوض کوثر) واردم کن و بنوشان مرا از آن حوض نوشاندنى سیراب کننده و روان و گوارا که دیگر
بَعْدَهُ وَلا اُحَلاُ وِرْدَهُ وَلا عَنْهُ اُذادُ وَاجْعَلْهُ لى خَیْرَ زادٍ وَاَوْفى میعادٍ
تشنه نشوم و از ورود بدان جلوگیریم نکنند و بازم ندارند و آن را برایم بهترین توشه راه و کاملترین وعده گاه
یَوْمَ یَقوُمُ الاْشْهادُ اَللّهُمَّ وَالْعَنْ جَبابِرَهَ الاْوَّلینَ وَالاَّْخِرینَ
در روز به پا خواستن گواهان قرار ده خدایا دور ساز از رحمتت سرکشان اولین و آخرین را
وَبِحُقوُقِ اَوْلِیآئِکَ الْمُسْتَاْثِرینَ اَللّهُمَّ وَاقْصِمْ دَعآئِمَهُمْ وَاَهْلِکْ
و آنانکه به حقوق دوستان برگزیدهات تجاوز و تعدّى کردند خدایا پایه هاى حکومتشان را در هم شکن
اَشْیاعَهُمْ وَعامِلَهُمْ وَعَجِّلْ مَهالِکَهُمْ وَاسْلُبْهُمْ مَمالِکَهُمْ وَضَیِّقْ
و پیروان و عمالشان را نابود گردان و به هلاکتشان تعجیل کن و مملکتهاشان را از ایشان بگیر و راهها
عَلَیْهِمْ مَسالِکَهُمْ وَالْعَنْ مُساهِمَهُمْ وَمُشارِکَهُمْ اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَ
را بر ایشان تنگ فرما و آنانکه با ایشان سهیم و شریک هستند نیز از رحمتت دور کن خدایا شتاب کن در فرج
اَوْلِیآئِکَ وَارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظالِمَهُمْ وَاَظْهِرْ بِالْحَقِّ قاَّئِمَهُمْ وَاجْعَلْهُ
دوستانت و حقوق از دست رفته شان را به آنها باز گردان و قائمشان را به حق ظاهر گردان
لِدینِکَ مُنْتَصِراً وَبِاَمْرِکَ فى اَعْدآئِکَ مُؤْتَمِراً اَللّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَّئِکَهِ
و یارى ستاننده دینت و فرمانرواى در میان دشمنانت قرارش ده خدایا فرشتگان یارى دهنده را گرداگردش
النَّصْرِ وَبِما اَلْقَیْتَ اِلَیْهِ مِنَ الاْمْرِ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتّى
قرار ده و بدان دستورى که در شب قدر بر او فرستى وى را انتقام کشَنده براى خودت قرار ده بدان حد
تَرْضى وَیَعوُدَ دینُکَ بِهِ وَعَلى یَدَیْهِ جَدیداً غَضّاً وَیَمْحَضَ الْحَقَّ
که تو خوشنود گردى و دین تو به وسیله او و بدست او بصورت نو و تازه اى درآید و حق کاملاً
مَحْضاً وَیَرْفُِضَ الْباطِلَ رَفْضاً اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى جَمیعِ آبائِهِ
خالص گردد و باطل یکسره از بین برود خدایا درود فرست بر او و بر همه پدرانش
وَاجْعَلْنا مِنْ صَحْبِهِ وَاُسْرَتِهِ وَابْعَثْنا فى کَرَّتِهِ حَتّى نَکوُنَ فى زَمانِهِ
و قرار ده ما را از اصحاب و نزدیکانش و در زمان رجعت او ما را برانگیز تا ما در زمان او
مِنْ اَعْوانِهِ اَللّهُمَّ اَدْرِکْ بِنا قِیامَهُ وَاَشْهِدْنا اَیّامَهُ وَصَلِّ عَلَیْهِ [على
جزء یارانش باشیم خدایا توفیق درک زمان قیام او را نصیب ما گردان و در روزگار ظهورش ما را حاضر کن و درود فرست بر او
مُحَمَّد] وَارْدُدْ اِلَیْنا سَلامَهُ وَالسَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَرَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ
و سلام او را بسوى ما بازگردان و سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر او باد
میرداماد
(رَحمَهُ اللّهُ) در رساله «أربعه ایّام» خود در بیان اعمال روز
دَحْوُالارض فرموده که زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام در این روز افضل
اعمال مستحبّه وآکَدِ آداب است .
شنبه 30/7/1390 - 18:8
قرآن
خلقت زمین و آسمان [تفسیر آیات ۹ - ۱۲ سوره فصلت] 1389-08-15 12:44:50 تعداد بازدید : 31
ارسال به دیگران
المیزان جلد هفدهم، طباطبائی ، سید محمد حسین؛
قلا
انکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب
العالمین (۹)و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی
اربعه ایام سواء للسائلین (۱۰)ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و
للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین (۱۱) فقضاهن سبع سماوات فی
یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک
تقدیر العزیز العلیم (۱۲)
بگو راستی شما به خدایی کفر میورزید که زمین
را در دو روز خلق کرد و برای او شریکها قایلمیشوید با اینکه این خدا رب
تمامی عوالم است؟(۹).و در زمین کوههای ریشهدار قرار داد که قسمت
بیرونیاش سر به آسمان کشیده و نیز در زمین آنچهقوت و رزق هست در چهار فصل
پدید آورده قوت و رزقی که کفاف همه روزیخواران را بدهد(۱۰).
سپس بر
آسمان که در آن هنگام دودی بود بپرداخت و آنگاه به هر دو فرمود: چه بخواهید
و چهنخواهید باید تحت فرمان درآیید گفتند به طوع و رغبت تحت
فرمانیم(۱۱).پس آسمانها را هفت عدد قرار داد آنهم در دو روز و امر هر
آسمانی را در آن وحی کرد و ما آسماندنیا را به فانوسهایی زینت دادیم
ستارگانی که هم زینت آسمانند و هم حافظ آن، این است تقدیر خداییکه عزیز و
داناست(۱۲).
"قل ء انکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له
اندادا..."در این آیه شریفه برای بار دوم به رسول خود دستور میدهد که از
مشرکین نسبت بهکفر و شرکشان به خدا پرسش نماید که با اینکه آیات و دلایل
وحدانیتخدا در خلقت آسمانهاو زمین و تدبیر امر آن دو روشن است، چرا شرک
میورزند؟و این دستور را بعد از پاسخیفرموده که از گفتار مشرکین که گفتند:
"قلوبنا فی آکنه"داده بود.
و استفهام در این آیه استفهام تعجبی است، و
به همین مناسبت مطلب مورد استفهام رابا حرف"ان"و حرف"لام"تاکید کرد، گویا
شخص استفهام کننده به هیچ وجه باورنمیکند که مردمی به خدا کفر بورزند و
قائل به شرکایی برای خدا شوند، با اینکه برهان وحجت بر وحدانیت او این قدر
روشن است.
"و تجعلون له اندادا" - این جمله تفسیر جمله"لتکفرون بالذی
خلق الارض..."است.و کلمه"انداد"جمع"ند"است که معنای مثل را میدهد، و مراد
از"جعل انداد"شریک گرفتن برای خداست، شرکایی که در ربوبیت و الوهیت مثل او
باشند.
و اگر در جمله"ذلک رب العالمین"با کلمه"ذلک"که مخصوص برای اشاره
بهدور است، به خدای تعالی اشاره کرد، برای دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش
از داشتنمثل و از نظایر این اوهام است.پس او رب العالمین است، که تدبیر
امر تمامی مخلوقات بهدست اوست و با این حال دیگر هیچ مجوزی برای این توهم
نیست که غیر او ربی دیگر ومعبودی دیگر باشد.
و مراد از کلمه"یوم"در
جمله"خلق الارض فی یومین"پارهای از زمان است، نه دوروز از روزهای معمولی و
معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساکنان زمین عبارت است ازمقدار حرکت کره
زمین به دور خودش، که یک دور آن را یک روز(و یا به عبارتی: یکشبانه
روز)مینامیم، و احتمال اینکه مراد از دو روز در آیه چنین روزی باشد
احتمالی استوجوهی که در باره تقدیر روزیها در چهار روز(و قدر فیها اقواتها
فی اربعه ایام)و جمع بین آن و اینکه خلقت زمین و آسمانها در شش روز بوده،
گفته شده استفاسد و فسادش بر همه روشن.پس - همان طور که گفتیم - مراد از
روز پارهای از زمان است واطلاق روز بر پارهای از زمان بسیار شایع است، از
آن جمله کلام خدای تعالی است کهمیفرماید: "و تلک الایام نداولها بین
الناس" (۲) و نیز میفرماید: "فهل ینتظرون الا مثل ایامالذین خلوا من
قبلهم" (۳) ، و امثال این موارد که ایام در پارهای از زمان اطلاق شده است.
پس
مراد از دو روزی که خدا در آن زمین را آفریده دو قطعه از زمان است که در
آنتکون زمین و زمین شدن آن تمام شده.و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند،
نه یک قطعه، برایاین است که دلالت کند بر اینکه زمین در تکون نخستینش، دو
مرحله متغایر را طی کرده: یکی مرحله خامی و کالی و دوم مرحله پختگی و رسیده
شدن.و یا به عبارتی دیگر: یکیمرحله ذوب بودن، و دیگری مرحله منجمد شدن، و
امثال این تعبیرها.
"و جعل فیها رواسی من فوقها..."این آیه شریفه عطف
است بر جمله"خلق الارض فی یومین"و فاصله شدن دو جمله: "و تجعلون له
اندادا"و"ذلک رب العالمین"، بین معطوف و معطوف علیه، ضرری ندارد، برای
اینکه جمله اول میخواهد جمله"لتکفرون"را تفسیر کند و جمله دوم
میخواهداستفهام شگفتانگیز را توجیه نماید.
و کلمه"رواسی"صفتی است برای
موصوفی تقدیری، یعنی برای"جبال"که در کلامنیامده و تقدیر کلام"جبالا
رواسی"است، یعنی: و قرار داد در زمین کوههایی ریشهدار وثابت.
"و بارک
فیها" - یعنی و در زمین خیر بسیاری قرار داد که موجودات زنده روی زمیناز
نبات و حیوان و انسان در زندگی خود انواع بهرهها را از آن خیرات میبرند.
گفتهاند:
در ظرف"اربعهایام - چهار روز"چیزی حذف شده که (۴) مربوط به کلمه"قدر"است و
تقدیر کلام"و قدرالاقوات فی تتمه اربعه ایام من حین بدء الخلق"میباشد،
یعنی خداوند ارزاق روزیخواران رادر تتمه چهار روز از حین آغاز خلقت مقدر
فرمود.در نتیجه دو روز به خلقت زمین پرداخت و دو روز هم - که تتمه چهار روز
است - به تقدیر ارزاق.
ولی بعضی (۵) گفتهاند: ظرف"اربعه ایام"متعلق به
حصول ارزاق است، البته تقدیرمضاف هم یعنی کلمه"تتمه"نیز به حال خود باقی
است، در نتیجه تقدیر کلام چنینمیشود: "و قدر حصول اقواتها فی تتمه اربعه
ایام"، یعنی خداوند پدید آوردن ارزاق را در تتمهچهار روز مقدر فرمود، که
ظرف چهار روز ظرف برای خلقت زمین و پدید آوردن ارزاق هر دواست.
بعضی
دیگر گفتهاند: ظرف مزبور متعلق است به حصول همه اموری که در آیه شریفهذکر
شده، هم قرار دادن کوهها، و هم برکتدار کردن آنها و تقدیر کلام این است
که حصولهمه اینها در تتمه چهار روز بوده.ولی این توجیه مستلزم حذف کردن و
تقدیر گرفتن بیشتریاست.
و زمخشری در کشاف ظرف را متعلق به مبتدا و خبری
گرفته که هر دو حذف شدهاندو دیگر مانند چند وجه قبلی مضافی در تقدیر
نگرفته و به گفته وی تقدیر کلام چنین میشود"کل ذلک کائن فی اربعه ایام -
همه اینها در چهار روز بوده"، و در نتیجه جمله"فی اربعهایام"از قبیل
خلاصهگیری از کلام میشود، گویا فرموده: خدا زمین را در دو روز، و
ارزاقروزیخواران و سایر حیوانات را هم در دو روز آفرید، در نتیجه همه
اینها در چهار روز بوده (۶).
مفسرین در پاسخ این سؤال که چرا آیه را حمل
نکنیم بر این که قرار دادن کوهها و یاتقدیر ارزاق در چهار روز بوده؟
گفتهاند: برای این که لازمهاش این میشود که مجموع خلقتزمین و آنچه در
آن است در شش روز انجام شده باشد، و چون بعد از این آیه میفرماید که:
"آسمانها در دو روز خلق شده"، در نتیجه مجموع هشت روز میشود، در حالی که
قرآنکریم مکرر فرموده که مجموع خلقت آسمانها و زمین در شش روز بوده،
ناگزیر باید این وجهرا حمل بر یکی از وجوه سابق کرد، آن وقت اشکال حذف و
تقدیری که بر آنها وارد بود بر ایننیز وارد میشود.
و انصاف قضیه این
است که آیه شریفه یعنی جمله"و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام
سواءللسائلین"ظهورش در غیر آن چیزی است که مفسرین گفتهاند: قرائنی که در
پیرامون آن هستتایید میکند که مراد از تقدیر اقوات زمین در چهار روز،
تقدیر آن در چهار فصل است که مقصود از سؤال در: "سواء للسائلین"استعداد
ذاتی و احتیاج طبیعی نباتات و حیوانات و انسان استبر حسب ظاهر حس به دنبال
میل شمالی و جنوبی خورشید پدید میآید.پس ایام چهارگانههمان فصول
چهارگانه است.
و اما ایامی که در این آیات برای خلقت آسمانها و زمین
آمده، چهار روز است دو روزبرای خلقت زمین، و دو روز برای به پا داشتن
آسمانهای هفتگانه، بعد از آنکه دود بود، و اماایامی که در آن اقوات
درستشده ایام تقدیر اقوات است، نه خلقت آنها، و آنچه که در کلامخدای
تعالی مکرر آمده این است که خدای تعالی آسمانها و زمین را در شش روز
آفریده، نهمجموع خلق و تقدیر را.پس حق این است که ظرف مزبور تنها قید برای
جمله اخیر است ودیگر نه حذفی لازم میآید، و نه تقدیری، و مراد بیان تقدیر
ارزاق زمین در چهار فصل سالاست.
"سواء للسائلین" - کلمه"سواء"مفعول
مطلق است برای فعلی تقدیری، و معنایشاین است که: اقوات تقدیر شده فراهم
شد، فراهم شدنی مخصوص، برای محتاجان.ممکن همهستحال باشد از اقوات و
معنایش این باشد که: خدا اقوات را تقدیر کرد، در حالی که برایمحتاجان
یکسان و برابر بود، به طوری که همه از آن استفاده کنند، نه زیاد بیاید و نه
کم.
و منظور از"سائلین"انواع نباتات و حیوانات و انسان است که همه در
بقای خودمحتاج به ارزاقند و به اعتبار این احتیاج ذاتی آنان را"سائل -
درخواست کننده"خواند، چونبا زبان حال از پروردگار خود رزق میخواهند.
آری
هر چند ظاهر این دو آیه شریفه این است که تنها در باره صاحبان عقل
سخنمیگوید و لیکن از آن دو و مخصوصا از آیه دومی برمیآید که مراد از
سؤال - همان طور کهگفتیم - احتیاج و استعداد است.و بنا بر این که چنین
باشد، آیه عمومیتخواهد داشت و شاملنبات هم میشود و اگر ضمیر صاحبان عقل
را آورده، از باب غلبه دادن جانب آنان است.
و آیه"و اتیکم من کل
ماسالتموه" (۷) نیز دلالت دارد بر اینکه منظور از این درخواست، درخواست
زبانی نیست، بلکهدرخواست طبیعت و ذات آنهاست" (۸).
معنای جمله: "ثم
استوی الی السماء"و بیان اینکه مفاد کلمه"ثم"تاخر زمانی خلقت آسمان نیست"ثم
استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها
قالتااتینا طائعین"کلمه"استوی" - به طوری که راغب (۹) گفته - وقتی با
کلمه"علی"متعدی شود معنایاستیلاء و تسلط را میدهد، مانند آیه"الرحمن علی
العرش استوی - رحمان بر عرش مسلطاست"و چون با کلمه"الی"متعدی گردد، معنای
رسیدن به چیزی را میدهد.
و نیز در مفردات گفته: (۱۰) کلمه"کره" - به
فتحه کاف - به معنای مشقتی است که ازخارج و به اکراه و اجبار دیگران بر
آدمی تحمیل شود، ولی کلمه"کره" - به ضمه کاف - بهمعنای مشقتی است که از
ناحیه خود انسان برسد.
پس معنای اینکه فرمود: "ثم استوی الی السماء"این
است که خدا سپس متوجهآسمان شد، و به امر آن بپرداخت.و منظور از توجه به
آسمان خلق کردن آن است، نه اینکهبدانجا رود، چون قصد مکانی جز با انتقال
قاصد از مکانی به مکانی دیگر و از جهتی به جهتدیگر تصور ندارد، و خدای
تعالی از چنین چیزی منزه است.
و ظاهر اینکه جمله را با کلمه"ثم"عطف کرد،
این است که خلقت آسمانها بعد ازخلقت زمین بوده.و لیکن بعضی گفتهاند
کلمه"ثم"که بعدیت را میرساند، صرفا بعدیت درخبر را میرساند، نه بعدیت به
حسب وجود و تحقق را.مؤید این قول آیه" ام السماء بنیها...والارض بعد ذلک
دحیها اخرج منها ماءها و مرعیها و الجبال ارسیها" (۱۱) است که خلقت زمین
رابعد از آسمان میداند.
بعضی (۱۲) گفتهاند: این آیات سوره نازعات
دلالت ندارد بر اینکه خلقت زمین بعد ازآسمان بوده، چون آیات مزبور گستردن
زمین را بعد از آسمان میداند، نه خلقت آن را.ولیاین اعتراض وارد نیست،
برای اینکه زمین کروی شکل است و گستردن آن به جز خلقتش بهاین شکل
نمیتواند باشد.
علاوه بر این، آیات مزبور بعد از گستردن زمین، به اخراج
آب و چراگاه زمین وریشهدار کردن کوههایش اشاره کرده و این عینا همان
مطلبی است که جمله"و جعل فیها توضیح در مورد فرمان خداوند به آسمان و
زمین(ائتیا طوعا او کرها)و تخییر آن دو بین آمدن به طوع یا کرهرواسی من
فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها"، در آیات مورد بحث بیان میکند، چون
دراین آیات قرار دادن کوهها در زمین و برکت دادن به زمین و تقدیر ارزاق
را با خلقت زمین یکجابیان کرده و سپس خلقت آسمان را با کلمه"ثم"به آن عطف
کرده.پس دیگر نمیتوانیم اینکلمه را به معنای بعدیت زمانی بگیریم.به عبارت
سادهتر: در آیات مورد بحث کلمه"ثم"ظهور در این دارد که خلقت آسمانها بعد
از زمین بوده و در آیات سوره"نازعات"کلمه"بعدذلک"نیز ظهور دارد در اینکه
خلقت زمین(که گفتیم با دحو و گستردن آن یکی است)، بعد ازخلقت آسمانها بوده،
ولی ظهور جمله"بعد ذلک"روشنتر، و قویتر از ظهور کلمه"ثم"دربعدیت است - و
خدا داناتر است.
"و هی دخان" - این جمله حال است از کلمه"سماء"و جمله
چنین معنا میدهد: خدای تعالی متوجه آسمان شد، تا آن را بیافریند، در حالی
که چیزی بود که خدا نامش را دودگذاشت و آن مادهای بود که خدا به صورت
آسمانش در آورد و آن را هفت آسمان کرد، بعد ازآن که از هم متمایز نبودند و
همه یکی بودند.و به همین مناسبت در آیه مورد بحث آن را مفردآورد و فرمود:
"ثم استوی الی السماء"و نفرمود: "الی السموات".
"فقال لها و للارض ائتیا
طوعا او کرها" - حرف"فاء"که بر سر این جمله آمده، آنرا فرع ما قبل کرده -
که همان توجه خدا به سوی آسمان باشد - و چون بدون شک مورد و مقام آیهمورد
تکوین است، در نتیجه اینکه به آسمان و زمین فرمان میدهد که"ائتیا طوعا او
کرها چه بخواهید و چه نخواهید باید بیایید"، کلمه و فرمان تکوینی است، نه
اینکه خداوند چنینسخنی گفته باشد، بلکه همان امر تکوینی است که در هنگام
ایجاد موجودی صادر میکند وآیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن
فیکون" (۱۲) از آن خبر میدهد.
و مجموع دو جمله"ائتیا..."و
جمله"اتینا..."که اولی فرمان خدا و دومی پاسخزمین و آسمان است، صفت ایجاد و
تکوین را ممثل میکند، تا فهم مردم ساده آن را درککند.و به طوری که از
کلام خدای تعالی استفاده میشود، علم را برای تمامی موجودات قائلاست، چیزی
که هستسخن گفتن خدا با هر چیزی به حسب حال آن چیز و مناسب با آناست، و
بنا بر این جمله مورد بحث که یکی از مواردی را که خدا با موجودات سخن
گفتهحکایت میکند حقیقتی تحلیلی خواهد بود.
و ما در مباحث قبلی مقداری
در باره این مطلب بحث کردهایم، و - ان شاء الله تعالی -مقداری دیگر در
تفسیر آیه"قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء"آیه ۲۱ از همین سوره
بحثخواهیم کرد.
و اینکه بعضی از مفسرین گفتهاند: "مراد از
فرمان"ائتیا"این است که آثار و منافعخود را ظاهر سازند، نه امر به موجود
شدن و تکوین یافتن باشد"، صحیح نیست، برای اینکهتکون آسمان را هنوز بیان
نکرده و بعدا بیان میکند و معنا ندارد قبل از اینکه آن را بیان کند، امر
کند که آثار و منافع خود را ظاهر سازد.
در جمله"ائتیا طوعا او کرها"آمدن
را بر آن دو واجب کرده و مخیرشان کرده بهاینکه به طوع بیایند و یا به
کراهت، و این را میتوان به وجهی توجیه کرد، به اینکه منظور از"طوع"و"کره" -
که خود نوعی قبول کردن و نکردن و ملایمت و سازگاری و عدم آن است، این باشد
که آسمان و زمین موجود شوند، چه اینکه قبلا استعداد آن را داشته باشند، و
چهنداشته باشند. در نتیجه جمله"ائتیا طوعا او کرها"کنایه میشود از اینکه
چارهای جز هستیپذیرفتن ندارند و هستشدن آن دو امری است که به هیچ وجه
تخلف پذیر نیست، چه بخواهندو چه نخواهند چه درخواست داشته باشند و چه
نداشته باشند، باید موجود شوند.آسمان و زمینهم این فرمان را پذیرفتند و
پاسخ گفتند که ما امر تو را پذیرفتیم، اما نه به کراهت، یعنی نهبدون داشتن
استعداد قبلی و قبول ذاتی، بلکه با داشتن آن و بدین جهت گفتند"اتینا
طائعین"یعنی ما، استعداد پذیرفتن هستی را داریم.
و اینکه بعضی (۱۳) از
مفسرین گفتهاند: "جمله"طوعا او کرها"در مقام تمثیل اینحقیقت است که تاثیر
قدرت خدای تعالی در آسمان و زمین حتمی است و محال است آن دواز پذیرفتن آن
تاثیر امتناع ورزند، نه اینکه بخواهد برای آسمان و زمین طوع و کراهتی
اثباتکند"تفسیر صحیحی نیست، برای اینکه در جمله بعدی که میگویند"اتینا
طائعین"، با آنمنافات دارد، چون اگر جمله اولی در مقام اثبات کراهت و طوع
برای آسمان و زمین نباشد، معنا ندارد که آسمان و زمین در پاسخ برای خود
اثبات طوع کنند.
"قالتا اتینا طائعین" - این جمله پاسخی است از آسمان و
زمین، به خطابی که خدایتعالی به ایشان فرمود و در آن اظهار میدارند: ما
به اختیار و طوع پذیرفتیم.و اگر کلمه"طائعین"را که مخصوص صاحبان عقل است به
کار برد، با اینکه آسمان و زمین دارای عقلنیستند، بدین جهت است که مقام،
مقام مخاطبه و جواب است و این دو مقام مخصوصدارندگان عقل است.
معنای
اینکه در باره خلقت آسمانها فرمود: "فقضیهن سبع سموات..."و اگر این کلمه را
به صیغه جمع آورد، با اینکه جا داشت بگویند"اتینا طائعین - مادو تن به طوع
و رغبت آمدیم"بعید نیست برای این بوده که خواستهاند اظهار تواضع کنند
وخود را از سایر مخلوقات خدا که آنها نیز مطیع امر اویند متمایز و جدا حساب
نکنند و بدینجهت به لسان جمع پاسخ دادهاند، نظیر اینکه نمازگزار با
اینکه یک نفر است، میگوید: "ایاک نعبد و ایاک نستعین" (۱۴).
در آیات
مورد بحث بعد از آنکه خلقت و تدبیر امر آسمان را بیان کرده، مع ذلک درآیه
مورد بحث آسمان را دو باره با زمین شرکت داده، با اینکه جا داشت تنها سخن
از زمین بهمیان آورد، و این خالی از این اشعار نیست که بین آن دو نوعی
ارتباط در وجود و اتصال درنظام هست، و همین طور هم هست چون فعل و انفعال و
تاثیر و تاثر در بین تمامی اجزای عالممشهود است.
و در اینکه فرمود"فقال
لها و للارض ائتیا"که احتمالات در آن گذشت به هر حالاین اشاره را دارد که
کلمه"ثم"در جمله"ثم استوی"تاخر رتبی کلام را میرساند، نهبعدیت زمانی را.
"فقضیهن
سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها"معنای اصلی"قضاء"، جدا کردن
چند چیز از یکدیگر است.و ضمیر"هن"بهآسمانها برمیگردد.و جمله"سبع
سموات"حال از ضمیر است.و ظرف"فی یومین"متعلقاست به جمله" فقضاهن"، در
نتیجه جمله مزبور میفهماند که آسمانی که خدا متوجه آن شد، به صورت دود بود
و امر آن از نظر علیتیافتن وجود مبهم و غیر مشخص بود و خدای تعالی امرآن
را متمایز کرد و آن را در دو روز هفت آسمان قرار داد.
بعضی (۱۵) از
مفسرین گفتهاند: کلمه"قضاء"در این آیه معنی گردانیدن را متضمناست و در
نتیجه"سبع سموات"مفعول دوم آن است.وجوه دیگری هم در این آیه ذکرکردهاند که
نقل آنها اهمیتی ندارد.
و این آیه شریفه با آیه قبلیش ناظر به تفصیل
اجمالی است که در آیه"ا و لم یر الذینکفروا ان السموات و الارض کانتا رتقا
ففتقناهما" (۱۶) متعرض آن بود.
مراد از"وحی"و مقصود از امر آسمانها در
جمله: "و اوحی فی کل سماء امرها""و اوحی فی کل سماء امرها" - بعضی (۱۷) از
مفسرین گفتهاند: منظور از امر آسمان کهمیفرماید: خدا به هر آسمانی امر
آن را وحی کرد، آثاری است که استعداد داشتن آن راداشته و یا حکمت اقتضاء
میکرده آن آثار را داشته باشد، مثل اینکه فرشتگانی در آنجاباشند، یا
ستارهای در آن خلق شود، و یا امثال این.و کلمه"وحی"به معنای خلقت و
ایجاداست و جمله مورد بحث عطف است بر جمله"قضاهن"و میخواهد این را هم مقید
به زمان آنکند و بفرماید: وحی در هر آسمان نیز در همان دو روز صورت
گرفت.و معنای جمله موردبحث این است که: خداوند در همان دو روز موجودات در
هر آسمانی را، که یا ملائکه بودند، یا ستاره، و یا غیر آن، بیافرید.
ولی
خواننده عزیز خود متوجه است که معنا کردن"وحی"به خلقت و معنا کردن"امر"به
موجودات داخل آسمانها از قبیل فرشته و یا ستاره، عنایت بسیاری لازم دارد که
بدوندلیل روشن نمیتوان از آن کلمات این معانی را اراده کرد و همچنین
مقید کردن جمله عطفشده به دو روز که در جمله معطوف علیه مذکور بود، نیز
دلیل میخواهد.
بعضی (۱۸) دیگر گفتهاند: مراد از امر آسمانها، تکلیف
الهی متوجه به اهل هر آسماناست که همان ملائکه ساکن در آن باشد و
معنای"وحی"همان معنای معروفش است.ومعنای جمله این است که: خدای تعالی به
اهل هر آسمانی و ملائکهای که در آنند اوامری درباره عبادت وحی فرمود.
اشکال
این وجه هم این است که اگر عبارت آیه شریفه"اوحی الی کل سماء"بود، باز
ممکن بود بگوییم مراد از"وحی"همان وحی معمول است، ولی فرموده: "اوحی فی
کلسماء"و این عبارت با آن معنا آن طور که باید نمیسازد.
بعضی (۱۹) دیگر گفتهاند: مراد از امر آسمان، آن چیزی است که خدا از آسمان خواسته.
و
این وجه در حقیقت به یکی از دو وجه قبلی رجوع میکند، چون اگر منظور
از"وحی"خلقو ایجاد باشد، این وجه به وجه اول برمیگردد و اگر معنای معروفش
باشد به وجه دومیبرگشت میکند.
پس باید فکر دیگری کرد، و از آیات دیگر
کمک گرفت، از آیاتی که در آن به امرآسمانها اشارهای رفته، معنایی دقیقتر
فهمیده میشود.اینک آن آیات: "یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج
الیه" (۲۰) ، "الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامربینهن"
(۲۱) ، "و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنا عن الخلق غافلین" (۲۲).
از
آیه اولی استفاده میشود که آسمان مبدا امری است که به وجهی از ناحیه
خدایتعالی به زمین نازل میشود و آیه دوم دلالت دارد بر اینکه امر از
آسمانی به آسمانی دیگر نازلمیشود تا به زمین برسد و آیه سوم میفهماند که
آسمانها راههایی هستند برای سلوک امر ازناحیه خدای صاحب عرش و یا آمد و شد
ملائکهای که حامل امر اویند، همچنان که آیه"تنزل الملائکه و الروح فیها
باذن ربهم من کل امر" (۲۳) و آیه"فیها یفرق کل امر حکیم" (۲۴) ، نیزتصریح
دارند به اینکه امر خدا را ملائکه از آسمان به زمین میآورند.
و اگر
مراد از"امر"، امر تکوینی خدای تعالی باشد که عبارت است از کلمه ایجاد،
همان طور که از آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن"(۲۵) نیز
استفاده میشود، در اینصورت اگر آیات را به یکدیگر ضمیمه کنیم، و این معنا
را افاده میکند که: منظور از امر الهیکه در زمین اجرا میشود، عبارت است
از خلقت و پدید آوردن حوادث که آن حوادث راملائکه از ناحیه خدای صاحب عرش
حمل نموده و در نازل کردنش طرق آسمان را طیمیکنند، تا از یک یک آسمانها
عبور داده و به زمین برسانند.
و به طوری که از آیه شریفه"حتی اذا فزع عن
قلوبهم قالوا ما ذا قال ربکم قالوا الحق وهو العلی الکبیر" (۲۶) استفاده
میشود: امر خدای تعالی را ملائکه هر آسمان حمل میکند و بهملائکه آسمان
پایینتر تحویل میدهد، که در تفسیر سوره"سبا" پیرامون این معنا
بحثشد.ونیز به طوری که از آیه شریفه"و کم من ملک فی السموات" (۲۷) ، و آیه
شریفه"لا یسمعون الی وجه اینکه فرمود"سماء دنیا"را با"مصابیح"آراستیم.
الملاء الاعلی و یقذفون من کل جانب" (۲۸) ، استفاده میشود آسمانها مسکن ملائکه است.
در
نتیجه امر خدا یک نسبت به تک تک آسمانها دارد، به اعتبار ملائکهای که در
آنساکنند و نسبتی هم به هر فرقه از فرقههای ملائکه دارد، به اعتبار اینکه
حامل آن امرند.وخداوند امر را به آنان تحمیل کرده، یعنی به ایشان وحی
فرموده، چون در آیه"انما قولنا لشیءاذا اردناه ان نقول له کن" (۲۹) امر
خدای را قول خدا خوانده.
در نتیجه از آنچه گفته شد معلوم گردید که معنای
آیه"و اوحی فی کل سماء امرها"این شد که خدای سبحان در هر آسمانی امر الهی
را که منسوب و متعلق به آن آسمان است بهاهلش، یعنی ملائکه ساکن در آن، وحی
میکند.و اما اینکه کلمه"یومین"در آیه ظرفباشد، هم برای خلقت آسمانهای
هفتگانه، و هم برای این وحی، هیچ دلیلی از الفاظ آیه بر آندلالت نمیکند.
"و
زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم"در این آیه
شریفه کلمه"سماء"را مقید به دنیا کرد و فرمود: آسمان دنیا را باچراغهایی
زینت دادیم تا دلالت کند بر اینکه آن آسمانی که قرارگاه ستارگان است،
نزدیکترین آسمان به کره زمین است، چون به حکم آیه"خلق سبع سموات طباقا"
(۳۰) آسمانهاطبقه طبقه و بعضی فوق بعض دیگر قرار دارند.
و از ظاهر اینکه
فرموده: آن را با چراغهایی زینت دادیم، و اینکه در آیه"انا زیناالسماء
الدنیا بزینه الکواکب" (۳۱) صریحا فرموده که آن چراغها عبارتند از ستارگان،
برمیآید کهستارگان، همه در آسمان دنیا و پایینتر از آن قرار دارند، و
برای زمین مانند قندیلهایی هستندکه آویزان شده باشند.
بعضی (۳۲) از
مفسرین گفتهاند: کواکب در همه آسمانها هست، ولی از آنجایی که برایمردم
روی زمین چنین به نظر میرسد که در آسمان دنیا میدرخشند، از این جهت آنها
رازینت آسمان دنیا خواند.و این حرف صحیح نیست، برای اینکه اگر ستارگان در
همه آسمانها پراکنده بودند، با در نظر گرفتن اینکه آسمانها صاف و شفافند،
باید ستارگان برای تمامیآسمانها زینت باشند، نه تنها آسمان دنیا.
و
اما اینکه آیه"ا لم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا و جعل القمر فیهن
نورا وجعل الشمس سراجا" (۳۳) ماه و خورشید را نور و چراغ هفت آسمان خوانده،
دلیل نمیشود براینکه ماه و خورشید در هفت آسمان نور و چراغند، بلکه از
آنجا که روی سخن با ما بوده کهشب و روز از نور این دو کره استفاده
میکنیم، آن دو را نور و چراغ نامیده.و در جای دیگر نیزفرموده: "و جعلنا
سراجا وهاجا" (۳۴).
"و حفظا" - یعنی و ما آسمانها را از شیطانها حفظ
کردیم، همچنان که در جای دیگرفرموده: "و حفظناها من کل شیطان رجیم الا من
استرق السمع فاتبعه شهاب مبین" (۳۵).
"ذلک تقدیر العزیز العلیم" - این
جمله اشاره به نظم و ترتیبی است که در سابق(آیات اواسط سوره که در باره
آسمان و زمین و ستارگان بود)بحثشد.
گفتاری در تکمیل مطالب (راجع به آسمانها و اینکه آسمانها منزلگاه ملائکه است)
از
آنچه گذشت چند نکته به دست آمد: اول اینکه: آنچه از ظاهر آیات - البته
فراموش نشود که میگوییم ظاهر نه صریح استفاده میشود این است که آسمان
دنیا از بین آسمانهای هفتگانه عبارت است از آن فضاییکه این ستارگان بالای
سر ما در آن قرار دارند.
دوم اینکه: این آسمانهای هفتگانه نامبرده، همه
جزو خلقت جسمانیاند و خلاصههمه در داخل طبیعت و ماده هستند، نه ماورای
طبیعت چیزی که هست این عالم طبیعتهفت طبقه است که هر یک روی دیگری قرار
گرفته و از همه آنها نزدیکتر به ما، آسمانیاست که ستارگان و کواکب در آنجا
قرار دارند و اما آن شش آسمان دیگر، قرآن کریم هیچحرفی در بارهشان نزده،
جز اینکه فرموده روی هم قرار دارند.
سوم اینکه: منظور از آسمانهای هفتگانه، سیارات آسمان و یا خصوص بعضی از آنهااز قبیل خورشید و ماه و غیر آن دو نیست.
چهارم
اینکه: اگر در آیات و روایات آمده که آسمانها منزلگاه ملائکه است، و
یاملائکه از آسمان نازل میشوند، و امر خدای تعالی را با خود به زمین
میآورند، و یا ملائکه بانامه اعمال بندگان به آسمان بالا میروند، و یا
اینکه آسمان درهایی دارد، که برای کفار بازنمیشود و یا اینکه ارزاق از
آسمان نازل میشود، و یا مطالبی دیگر غیر اینها، که آیات وروایات متفرق
بدانها اشاره دارد، بیش از این دلالت ندارد که امور مزبور نوعی تعلق و
ارتباط باآسمانها دارند.اما اینکه این تعلق و ارتباط نظیر ارتباطی که مابین
هر جسمی با مکانآن جسم میبینیم، بوده باشد، آیات و روایات هیچ دلالتی بر
آن ندارد، و نمیتواند هم داشتهباشد، چون جسمانیت مستلزم آن است که محکوم
به نظام مادی جاری در آنها باشد، همانطور که عالم جسمانی محکوم به
دگرگونی، تبدل و فنا و سستی است، آن امور هم محکوم بهاین احکام بشود.
آری
امروز این مساله واضح و ضروری شده که کرات و اجرام آسمانی هر چه و هرجا که
باشند، موجودی مادی و عنصری جسمانی هستند که آنچه از احکام و آثار که در
عالمزمینی ما جریان دارد، نظیرش در آنها جریان دارد.و آن نظامی که در آیات
شریفه قرآن برایآسمان و اهل آسمان ثابتشده و آن اموری که در آنها جریان
مییابد، و در تفسیر آیات موردبحث بدانها اشاره شد، هیچ شباهتی به این نظام
عنصری و محسوس در عالم زمینی ما ندارد، بلکه به کلی منافی با آن است.
علاوه بر این، اصلا در روایات آمده: ملائکه از نور خلق شدهاند و غذایشان تسبیح خدااست.
و اینکه خلقتشان چگونه است، و اینکه خلقت آسمانها و آسمانیان چطور است هیچشباهت و ربطی با نظام جاری در زمین ندارد.
پس
ملائکه برای خود عالمی دیگر دارند، عالمی است ملکوتی که(نظیر عالم
مادیما)هفت مرتبه دارد، که هر مرتبهاش را آسمانی خواندهاند و آثار و
خواص آن مراتب را آثار وخواص آن آسمانها خواندهاند، چون از نظر علو مرتبه و
احاطهای که به زمین دارند، شبیه بهآسمانند که آن نیز نسبت به زمین بلند
است و از هر سو زمین را احاطه کرده و این تشبیه را بدانجهت کردهاند که
درکش تا حدی برای سادهدلان آسان شود.
بحث روایتی
درالدر المنثور
آمده که: ابن جریر، از ابو بکر روایت کرده که گفت: یهود نزدرسول خدا(ص)شدند
و گفتند: ای محمد! به ما خبر ده ببینیم خداونددر این ایام ششگانه چه خلق
کرده؟فرمود: در روز یک شنبه و دو شنبه زمین را و در سهشنبهکوهها را و در
چهار شنبه شهرها و ارزاق و نهرها و آبادیها و خرابیها را.و در پنجشنبه تا
سهساعت از روز جمعه در ساعت اول اجلها و در ساعت دوم آفتها و در
ساعتسوم آدم راآفرید.گفتند: اگر تکمیلش کنی درست گفتی.رسول
خدا(ص)فهمیدمنظورشان چیست، خشمگین شد و در نتیجه آیه"و ما مسنا من لغوب
فاصبر علی ما یقولون"نازل گشت (۳۶).
.و در بعضی از اخبار شیعه نیز (۳۷)
آمده.و اینکه در این روایتیهودیان گفتند: درست گفتیاگر تکمیلش کنی، منظور
یهود این بوده که آن جناب بر طبق عقاید یهودیان بفرماید: و روز روایاتی در
باره آغاز خلقت عالمشنبه که خدای تعالی از کار خلقت فارغ شد استراحت کرد و
به این جهت رسول خدا(ص) ناراحتشد.
و از نظر ما این روایات بوی جعل
میدهد، به چند دلیل: اول اینکه: در این روایات آمده که یهود پاسخ رسول
خدا(ص)را پسندید و آن را موافق عقاید خود یافت، در حالی که موافق نیست زیرا
در تورات در سفرتکوین آمده که: خدای تعالی نور و ظلمت و شب و روز را در
یکشنبه آفرید و آسمان را دردوشنبه، و زمین و دریاها و گیاهان را در
سهشنبه، و خورشید و ماه و ستارگان را در چهار شنبه وجنبندگان دریا و مرغان
را در پنجشنبه و حیوانات صحرا و انسان را در جمعه، و در نتیجه در روزشنبه
به فراغت و استراحت پرداخت.
در اینجا ممکن است کسی بگوید: از کجا که
تورات امروز و تورات زمان رسول خدا(ص)یکی بوده، ممکن است با آن فرق داشته
باشد، لیکن این اشکالوارد نیست.
دوم اینکه: پدید آمدن روزهای هفته که
عبارت است از یک روز با شب همان روز، مولود حرکت وضعی زمین به دور محور
خودش است که از هر یک بار که به دور خود دور میزند، یک شب و یک روز پدید
میآید، چون همیشه یک طرفش رو به خورشید است و یک طرفشپشت به خورشید.بنا
بر این دیگر چه معنا دارد که قبل از آنکه خدای تعالی آسمانها و آسمانیانو
زمین را خلق کرده و آن را کرهای دوار و متحرک ساخته باشد، شنبه و
یکشنبهای وجودداشته باشد؟نظیر این اشکال در خلقت آسمانها نیز میآید، که
قبل از خلقت آن و خلقتآسمانها که یکی از آنها خورشید است، دوشنبهای وجود
داشته باشد.
سوم اینکه: در این روایات یک روز را برای خلقت کوهها قرار
داده و حال آنکهخلقت کوهها تدریجی بوده.و همچنین نظیر این اشکال در
خلقتشهرها و نهرها و رزقها وارداست، چون آنها نیز به تدریج درستشده، نه
در یک روز.
و در روضه کافی به سند خود از محمد بن عطیه از امام ابی
جعفر(ع)روایت کرده که فرمود: خدای تعالی نخست آن مادهای را که تمامی اشیاء
را از آن درستکرده، بیافرید و آن عبارت بود از آب که تمامی اشیاء را
مولود آن دانسته، ولی دیگر برای آبنسبتی و مادهای که خلقتش را به آن نسبت
دهد قرار نداده.و از جمله چیزهایی که از آبخلق کرده باد است.
خدای
تعالی باد را که از آب پدید آورد، بر آب مسلط کرد، تا شکم آب را پاره کند و
آب را بر هم زند تا کف کند، آن قدر که خود خدا میخواست کف کند، سپس از آن
کفزمینی سفید و پاکیزه که در آن هیچ بلندی و پستی و هیچ سوراخ و برآمدگی و
هیچ درختنبود، درست کرد و آنگاه آن را در هم پیچیده روی آب قرار داد.
و
سپس از آب آتش را بیافرید، آتش نیز شکم آب را باز کرده و آن را بر هم زد،
تابخار و دودی از آن برخاست، آن قدر که خود خدا میخواست برخیزد و سپس از
آن دودآسمانی صاف و شفاف بیافرید، که در آن هیچ برآمدگی و سوراخی نبود، این
است کهمیفرماید: "و السماء و ما بناها" (۳۸).
مؤلف: در این معنا
روایاتی دیگر نیز هست.و ممکن است مضمون آنها را و نیزمضامین آیات را به
فرضیات مسلمه علوم امروزی تطبیق کرد، فرضیاتی که در باره آغاز خلقتعالم و
هیات آن دارند، چیزی که هست از آنجایی که حقایق قرآنی را نمیتوان با حدس
وفرضیات علمی محدود کرد، لذا متعرض این تطبیق نشدیم، بله اگر روزی این
فرضیات آن قدرقطعی و مسلم شد که به صورت برهان علمی درآمد، آن وقت ممکن است
در مقام تطبیق آن باآیات قرآنی برآمد.
و در نهج البلاغه است که: یکی از
شواهد خلقت او، آفرینش آسمانها است که بدونپایه و ستونی استوار و پا بر
جا است. خدای سبحان آنها را دعوت کرد، بدون درنگ و به فوریتاجابت کردند،
در حالی که مطیع و معترف به ربوبیتش بودند و اگر اقرار آنها به ربوبیتخدای
تعالی نبود و به اطاعتش گردن ننهاده بودند، خدای تعالی آنها را محل عرش
خودنمیکرد، و مسکن فرشتگان خویش و محل صعود کلمه طیب و عمل صالح
بندگانشنمیساخت (۳۹).
و در کتاب کمال الدین به سندی که به فضیل رسان
دارد، از او روایت کرده کهگفت: محمد بن ابراهیم نامهای به امام
صادق(ع)نوشت و در آن عرضه داشت: مارا از فضل و برتری که شما اهل بیت دارید
خبر بده.امام صادق(ع)در پاسخشنوشت: ستارگان امان اهل آسمان هستند، به طوری
که اگر از بین بروند، وعدهای که به اهلآسمان داده شده فرا میرسد و همه
نابود میگردند و رسول خدا(ص)فرمود: اهل بیت من هم امان اهل زمینند، اگر
اهل بیت من از زمین رخت بربندد، آن وعدهای که خدا داده، به امت من خواهد
رسید (۴۰).
مؤلف: این معنا در روایات بسیاری وارد شده.
و در بحار از
کتاب الغارات و او به سند خود از ابن نباته، روایت کرده که گفت: ازامیر
المؤمنین(ص)پرسیدند: فاصله بین زمین و آسمان چقدر است؟فرمود بهقدری که چشم
کار کند و به مقداری که نفرین مظلوم بالا رود (۴۱).
مؤلف: و این پاسخ امام(ع)از لطائف کلمات آن جناب است که هم بهظاهر آسمان اشاره کرده و هم به باطن آن که بیانش گذشت.
_____________________________________________
(۱)این پاداش که میبینید از پیش جزای شما بود و کوشش شما قابل تقدیر بود.سوره دهر، آیه ۲۲.
(۲)ما این ایام را در بین مردم جابجا میکنیم.سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.
(۳)پس آیا در انتظار آنند که همان ایامی که امتهای گذشته داشتند داشته باشند.سوره یونس، آیه ۱۰۲.
(۴)مجمع البیان، ج ۹، ص ۵.
(۵)تفسیر ابی السعود، ج ۸، ص ۵.
(۶)تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۱۸۸.
(۷)هر چه را که درخواست کنید به شما داده.سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
(۸)چون
میبینیم که کفار مانند سایرین مصداق جمله"من فی السموات و الارض"هستند،
بااینکه به زبان از خدا سؤال و درخواست نمیکنند.پس معلوم میشود منظور از
این سؤال، درخواست ذاتیمحتاجان است.(مترجم).
(۹)مفردات راغب، ماده"سوا".
(۱۰)مفردات راغب، ماده"کره".
(۱۱)آیا
خلقتشما سختتر استیا آسمان که خدا بنایش کرد...و بعد از آن زمین را
بگسترد، آب و چراگاه آن را بیرون نمود و کوههای ریشهدار در آن پدید
آورد.سوره نازعات، آیه ۲۷ - ۳۰.
(۱۲)تفسیر منهج الصادقین، ج ۸، ص ۱۷۶.
(۱۲)سوره یس، آیه ۸۲.
(۱۳)تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۱۸۹.
(۱۴)ما تو را میپرستیم و از تو یاری میخواهیم.سوره حمد، آیه ۵.
(۱۵)روح المعانی، ج ۲۴، ص ۱۰۳.
(۱۶)آیا کسانی که کافر شدند ندیدند که آسمانها و زمین یکپارچه بود، ما آنها را از هم جداکردیم.سوره انبیاء، آیه ۳۰.
(۱۷ و ۱۸)روح المعانی، ج ۲۴، ص ۱۰۳.
(۱۹)تفسیر تبیان، ج ۹، ص ۱۱۰.
(۲۰)خدای تعالی امر را از آسمان تا زمین تدبیر میکند، و سپس به سوی آن صعود مینماید.سورهالم سجده، آیه ۵.
(۲۱)الله
آن کسی است که هفت آسمان و از زمین نیز مثل آن بیافرید که امر از بین آنها
نازلمیشود.سوره طلاق، آیه ۱۲. (۲۲)با اینکه ما بر بالای سر شما هفت
طریقه خلق کردیم، آن وقت چگونه ما از خلق غافلمیشویم.سوره مؤمنون، آیه
۱۷. (۲۳)ملائکه و روح در آسمانها به اذن
پروردگارشان هر امری را نازل میکنند.سوره قدر، آیه ۴.
(۲۴)در آن هر امر مقتضی تفصیل داده میشود.سوره دخان، آیه ۴.
(۲۵)سوره یس، آیه ۸۳.
(۲۶)سوره سبا، آیه ۲۳.
(۲۷)چه بسیار فرشتگان که در آسمانهایند.سوره نجم، آیه ۲۶.
(۲۸)سخن
ملائکه آسمانها به گوش آنان نمیرسد و اگر بخواهند گوش دهند از هر طرف به
قهررانده شوند.سوره صافات، آیه ۸. (۲۹)قول ما در باره هر چیزی که ارادهاش
کنیم این است که بگوییم باش.سوره نحل، آیه ۴۰.
(۳۰)هفت آسمان را طبقه به طبقه آفرید.سوره ملک، آیه ۳.
(۳۱)سوره صافات، آیه ۶.
(۳۲)روح البیان، ج ۸، ص ۲۳۸.
(۳۳)آیا نمیبینند چگونه خدا هفت آسمان را روی هم آفرید و ماه را در آنها نور و خورشید را چراغکرد.سوره نوح، آیه ۱۵ و ۱۶.
(۳۴)ما چراغی روشن درست کردیم.سوره نباء، آیه ۱۳.
(۳۵)ما
آنها را از هر شیطانی رانده شده حفظ کردیم، مگر شیطانی که استراق سمع کند
کهبلافاصله شهابی روشن دنبالش میکند.سوره حجر، آیه ۱۷ و ۱۸.
(۳۶ و ۳۷)الدر المنثور، ج ۵، ص ۳۶۰.
(۳۸)روضه کافی، ج ۸، ص ۹۴، ح ۶۷.
(۳۹)نهج البلاغه(صبحی الصالح)، خطبه ۱۸۲.
(۴۰)کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۵، ح ۱۷.
(۴۱)بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۹۳، ح ۱۴.
شنبه 30/7/1390 - 18:7