سخنان ماندگار
کلیدهای
زندگی برگزیدههایی است از کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم
بزرگوار آیت الله جوادی آملی
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
امام صادق(ع): «یا زُرارَة! إِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلی الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلام اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَکَتْ أرْبَعینَ صَباحاً بِالسَّواءِ وَ إِنًّ الشَّمْسَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً بِالْکُسُوفِ وَ الْحَمْرَةَ... وَ إِنَّ الْمَلائکَةَ بَکَتْ اَرْبَعِینَ صَباحاً عَلَی الْحُسَینِ(ع)؛
ای زراره، آسمان چهل روز بر حسین(ع) خون گریه کرد و زمین چهل
روز برای عزای آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی
خود چهل روز گریست... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند».
(مستدرک الوسائل/ج10/ص314)
شنبه 22/9/1393 - 19:16
خواص خوراکی ها
آیا
انار ترش و شیرین با یکدیگر تفاوتی دارند؟ این درست است که میگویند
انارهای سیاه و کبود رنگ خواص درمانی دارند؟ چرا گفته میشود کسانی که از
غلظت خون رنج میبرند انار بخورند؟ رب انار بهتر است یا خود انار؟ بالاخره
انار ملین است یا یبوستآور؟
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
از نظر طب سنتی انار میوهای سرد و قابض است و انواع ترش، شیرین و میخوش
(ترش و شیرین) دارد. انواع ترش آن به دلیل میزان پایین قند و دارا بودن
اسید برای افراد مبتلا به دیابت منعی ندارد و به دلیل پتاسیم بالا ادرارآور
بوده و با دفع سموم بدن جلادهنده پوست است و از ویار خانمهای باردار
میکاهد. در معالجه کهیر و خارش بدن مفید و با کاهش کلسترول بد خون از
تشکیل صفحات چربی در عروق جلوگیری کرده و مقوی کبد و رفعکننده زردی یرقان
است.
انار شیرین تقریبا طبع رو به معتدلی دارد. سیرکننده، مقوی،
ملین، چاقکننده و شادیآور بوده و برای بیماریهای مجاری ادرار مفید و
برای سالمندان بهترین داروی تقویت کلیه است و زخم گلو، درد سینه و سرفه را
تسکین داده و صدا را صاف میکند.
مبتلایان به زخم معده بهتر است
انار شیرین میل کنند و افراد سرد مزاج انار را با زنجبیل و نبات و برای
جلوگیری از نفخ با گلپر بخورند. درباره انواع انارهای سیاه یا کبود رنگ نیز
باید بدانید برای سرفه ناشی از گرمی و سرماخوردگی مفید و باعث کاهش اوره،
غلظت و فشار خون میشود و مقوی قلب است.
خواصی که در انار نهفته
است در رب آن نیز موجود است البته به شرطی که رب به صورت طبیعی و از انار
مرغوب و طی فرآیند بهداشتی تهیه شود، در این صورت فقط از ویتامین C آن
کاسته شده و تا حدود زیادی دیگر خواص انار حفظ خواهد شد.
غلظت خون را با انار درمان کنید
یکی
از ویژگیهای انار «تانن» بالای آن است. تحقیقات نشان داده است تاننها
علاوه بر خاصیت ضدسرطانی با ممانعت از جذب مقادیر بالای آهن از افزایش سطح
هموگلوبین خون که سبب غلظت و پرفشاری خون میشود، جلوگیری و به تصفیه و
رقیق شدن خون کمک میکند. به همین دلیل اغلب متخصصان به بیشتر مردان، زنان
یائسه، مبتلایان به غلظت خون و سالمندانی که از مشکلات قلبی ـ عروقی رنج
میبرند مصرف انار و آب آن را توصیه میکنند.
این را هم بدانید
طبق آزمایشات انجام شده بر موشها، انار باعث افزایش تعداد و تحرک اسپرمها
شده و در درمان ناباروری مردان تاثیر بسزایی دارد و به میزان زیادی از
بروز سرطان پروستات جلوگیری میکند.
انار ملین یا یبوستآور؟
معمولا
دانههای انار چون حاوی هسته فیبری و روغنی مشابه روغن هسته انگور است،
ملین بوده و در مقایسه با آب انار جذب بهتری دارد. اما برخی از انواع انار
حاوی دانههایی است که پس از مصرف با ایجاد چسبندگی و سفتی خاصی در گروهی
افراد باعث بروز یبوست میشود. به همین دلیل برای بهرهمند شدن از خاصیت
لینتدهندگی انار در این افراد آب انار در اولویت مصرف قرار دارد. این را
هم بدانید اگر هسته دانههای انار را بجوید میتوانید به آزادسازی روغن آن
که حاوی ترکیبات آنتیاکسیدانی و فنولی است و از ریسک ابتلا به سرطان و
مشکلات عروقی میکاهد، کمک کنید./جام جم
شنبه 22/9/1393 - 19:14
حجاب و عفاف
معلم ها تاثیر گذارند .... چه مثبت، چه منفی !
شنبه 22/9/1393 - 19:12
عقاید و احکام
از
آیتالله قائم مقامی تاکنون دو کتاب با عناوین اومانیزم پنهان و ادوار
اربعه و تأملات فی الآیات المبارکات به چاپ رسیده است. ایشان کتابهایی
همچون کلمات حکمت، تأملات فقهی در فقه استدلالی، تحریر التحریر (به عربی)،
مجموعه مقالات معارفی و مجموعه مقالات در حکمت الهی را نیز در دست چاپ و
انتشار دارد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، روز شنبه بیستودوم آذرماه مصادف با اربعین حسینی است. به همین مناسبت جام جم
با آیتالله سیدمحمد قائم مقامی، مدرس فقه و حکمت و سطوح خارج فقه حوزه
علمیه درباره اربعین اباعبدالله(ع) و فلسفه آن، زیارت امام حسین(ع) و نحوه
مواجهه ما با عاشورا به گفتوگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
از آیتالله قائم مقامی تاکنون دو کتاب با عناوین اومانیزم پنهان و ادوار
اربعه و تأملات فی الآیات المبارکات به چاپ رسیده است. ایشان کتابهایی
همچون کلمات حکمت، تأملات فقهی در فقه استدلالی، تحریر التحریر (به عربی)،
مجموعه مقالات معارفی و مجموعه مقالات در حکمت الهی را نیز در دست چاپ و
انتشار دارد.
جناب استاد در
ابتدا مناسب است تعبیر شما را از فلسفه اربعین و حکمت عدد 40 و این که چرا
ما برای اباعبدالله اربعین میگیریم و برای مثال نه ثلاثین را بشنویم.
مبنای اربعین چیست؟
در مورد موضوع اربعین اولین نکته این است که
اربعین امری است که ریشه در قرآن کریم دارد و قرآن کریم میفرماید «واعدنا
موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر». این ریشه قرآنی اربعین است. به لحاظ
حکمت عقلی هم بعضا اشاره شده است که اصولا در عدد 40 است که هر چیزی کامل و
تتمیم میشود. برای مثال همین آیهای که اشاره شد و موضوع آن میعاد خداوند
با حضرت موسی(ع) است، میگوید این میعاد 30 شب بود ولی با ده شب دیگر این
میعاد تتمیم شد. این نشاندهنده این است که 30 ملاک است اما ده شب بعدی آن
را تتمیم و تکمیل میکند. جزئیات این مساله شاید در بحث ما جا نداشته باشد؛
در حکمت بحث شده است اسرار این که چرا با عدد 40 یا 40 مرتبه یا 40 منزل
یک چیزی کامل میشود. بر همین مبنای سرّ عدد 40 است که اهل سلوک و اهل
معرفت برای جریان سلوک خودشان اربعین قرار میدهند. مراد از اربعین هم این
است که 40 روز علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات عبادتهای مستحبی را بر
خودشان قرار میدهند و انجام میدهند. همچنین اگر کسی بخواهد رذیلهای را
که در وجودش هست برطرف کند، فرمودهاند 40 شبانه روز، خود را مقید کند تا
آن رذیله را ترک کند؛ این امر مقدمهای برای ریشهکن شدن آن رذیله در وجودش
است. یا مثلا شخصی فضیلتی را ندارد اما دوست دارد آن را در خود پدید آورد،
میفرمایند که 40 شبانه روز تکلف کند؛ تکلف یعنی خود را وادار کند به فلان
عمل خوب و بعد این فضیلت در او ریشه میدواند و استقرار پیدا میکند.
اینها بحثی است که در مورد اربعین و اسرار آن مطرح است.
از جمله مواردی که در مورد اربعین و در بحث
خاص ما مطرح است، این که وقتی کسی این جهان را ترک میکند اربعین او
موضوعیتی دارد و از جمله آن چه اهمیت مییابد زیارت اوست و این که از قبر
او در چهلمین روز رحلتش دیدار شود؛ کأنه وقتی که کسی فوت شده و دفن شده،
زیارت اصلی او بعد از 40 روز است.
در مورد فوت یک انسان، بعد از 40 روز
چه چیزی تتمیم و تکمیل میشود؟ آیا در روایات به طور مشخص مطلبی در مورد
مساله اربعین بیان شده است؟
البته این را به طور دقیق و بر مبنای مدارک
نمیتوانم بگویم، اما شاید بتوان این طور گفت در چهلم گویی واقعه فوت تکمیل
میشود، یا به عبارت دیگر بازتولید میشود و دوباره پدید میآید. این مطلب
را بر این اساس میگویم که وقتی کسی فوت میشود سرّ او، سرّ باطنی او
مکشوف میشود. این مکشوف شدن سرّ باطنی و معنوی و روحانی فرد برای دیگری و
برای جهان با استقراری که بعد از 40 روز پیدا شده است، میشود گفت تتمیم و
تکمیل میشود. اینها البته احتمالات است، اما به هر حال بر این مبنا این
سنت وجود دارد که اربعینها در مورد انسانهای معمولی هم گرفته میشود؛ الا
این که در مورد وجود مقدس امام حسین(ع) که یک شخص خاص الخاص عالم الوجودند
و واقعه خاص الخاصی به واسطه شهادت ایشان در عالم اتفاق افتاده است، این
اربعین یک جنبه کاملا ویژهای پیدا میکند. از جمله جنبههای ویژه اربعین
اباعبدالله(ع) این است که در مورد اشخاص دیگر ولو انبیاء و اولیاء و بزرگان
فقط اربعین اول بعد از وفاتشان گرفته میشود. ولی در مورد وجود مقدس امام
حسین(ع) به دلیل ویژگی خاص ایشان و این تعبیر که زمین، آسمان، جمادات،
گیاهان و حیوانات نیز در شهادت ایشان 40 شبانه روز عزاداری کردند، حالا
البته هر کدام به نحو خودش، اربعین ایشان به نوعی خاص شده است. بر اساس آن
مطلبی که گفته شد جنبه خاص در اربعین اباعبدالله(ع) این است که موضوع
عاشورا تجدید و عاشورا بازتولید میشود و از این رو میتوان گفت که تکمیل و
تتمیم میشود.
بازتولید شدن عاشورا در اینجا به چه
معناست؟ گویا بازتولید آن در تلقیای که شما دارید بازتولید یک واقعه
تراژیک، آن گونه که عاشورا عموما درک میشود، نیست!
مرادمان از بازتولید عاشورا فراهم شدن امکان
بازنگری به عاشوراست. وقتی میگوییم در اربعین، عاشورا تجدید و تکرار
میشود، یک معنایی که به دست میآید این است که امکان بازنگری فراهم
میشود؛ کأنه در بازتولید آن، این امکان فراهم میشود که جهان و انسان
دوباره این واقعه را بنگرد و به حقیقت آن پی ببرد.
بنابراین سخن این خواهد بود که یک بار خود
عاشورا را و خود واقعه کربلا را دیدی اما دوباره آن را ببین؛ در انتهای آن
دهه پرشور حماسی نورانی حسینی، بعد از 40 روز دوباره آن را ببین. این نگاه
دوباره از جمله چیزهایی است که در قرآن کریم دستور آن را داریم تحت عنوان
«فارجع البصر» یعنی دوباره ببین. شما چیزی را یک بار دیدهای اما آن نگاه
اول کفایت نمیکرده است. در نگاه اول خیری به دست آوردهای اما دوباره نگاه
کن. در موضوع عاشورا مساله همین است.
نگاه اول همان چیزی را میبیند که در خود
عاشورا اتفاق میافتد و در دهه محرم هم این نگاه وجود دارد و افراد
میتوانند از آن، یعنی از عالم بیکران و پهنه بینهایت عاشورا بهره ببرند و
بستگی به خود ما دارد؛ اما نگاه دوم همان بازنگری به عاشوارست. این
بازنگری موجب میشود انسان امکان استفاده از حقایق و معارف و اسرار عاشورا
را پیدا کند؛ چون ما معتقدیم عاشورا معدن بیکران حقایق و اسرار است. گویی
که شما نمیتوانی آن حقایق فراوان را در اثر شدت صحنه، عظمت صحنه و ابهتی
که صحنه دارد، در همان روز عاشورا به دست بیاوری. باید زمانی میگذشت؛ این
زمان هم 40 روز بود؛ 40 روز باید سپری میشد، 40 مرحله و 40 منزل باید طی
میشد.
این مراحل و منازل چهل گانهای که
میفرمایید یادآور مباحث عرفانی و سلوکی است. بالطبع نگاه دوباره و بازبینی
عاشورا نیز باید با نیرو و آمادگی خاصی در درون فرد همراه باشد. این طور
نیست؟
بله. اتفاقا این نکتهای است که خوب است به
آن توجه شود. انسان بعد از عاشورا باید سلوک ویژهای داشته باشد تا بتواند
اربعین را کامل و بدرستی درک کند. اگر انسان آن پیام را شنیده باشد و آن
اقتضا و ضرورتها را درک کرده باشد که حالا بعد از عاشورا من چه مشی و
رفتاری باید داشته باشم، چه عملی باید بکنم، اگر آن عمل مناسب را داشته
باشد، مثل این که فرض کنید انسان این توفیق را داشته باشد که خداشناسی کند
یا این که بعد از عاشورا تا اربعین در تمام ایام به یاد امام حسین(ع) بوده
باشد، اقامه مجلس کند، اقامه عزا کند، این گونه نباشد که همان روز عاشورا
باشد و بعد دیگر تمام شود، اندیشهورزی ادامه داشته باشد، یاد امام حسین(ع)
و زیارت امام حسین(ع) ادامه داشته باشد، چنین شخصی میتواند این نگاه
دوباره را به نحوی مناسب داشته باشد. خوشا به حال کسی که بتواند اربعین
حسینی را این گونه درک کند. شاید اساسا بتوانیم بگوییم اصل اربعین سلوک در
واقع همین جاست؛ از عاشورا تا اربعین. البته ما که محرومیم... کاش کسی
توفیق داشته باشد که این اربعین سلوکی را گرفته باشد؛ یعنی رفتاری نسبتا
مناسب بعد از حادثه عاشورا داشته باشد؛ حادثهای که همیشه زنده است. خود را
در ادامه حادثه عاشورا ببیند و یکی از رفتارها میتواند اقامه عزاداری
عارفانه و عالمانه و آگاهانه باشد. در این صورت در اربعین چیزهایی را
میبیند که مهمترینش توفیق زیارت امام حسین(ع) است. یعنی اجازه پیدا
میکند که زیارت کند. برای مثال یکی از این رفتارها میتواند این باشد که
فرد خود را مقید کند که هر روز زیارت عاشورا را بخواند. خب این حرکت سلوکی
است، یک ادب است؛ که اگر چه انسان نتواند ادب کامل را مراعات کند این حداقل
ادب را بجا بیاورد. این موجب میشود در اربعین توفیقی پیدا کند و اصل
توفیق هم زیارت است.
یکی از مواردی که در اربعین به آن
سفارش شده است همین زیارت است. زیارت با این شرایطی که شما میفرمایید،
جایگاه و شکل خاصی خواهد یافت.
بله اساسا یکی از حکمتهای بزرگ ماجرای
عاشورا و شهادت امام حسین(ع) مساله فراهم کردن امکان زیارت است و زیارت
امام حسین(ع) هم یعنی زیارت الله. به همین علت است که گفته شده است «من زار
حسین بکربلا فقد زار الله فوق عرشه» یعنی هر کس حسین(ع) را در کربلا زیارت
کند، خدا را در عرشش زیارت کرده است. در اینجا نگفته است که «کأن» یعنی
نگفته است که هر کسی حسین را در کربلا زیارت کند گویی خدا را در عرشش زیارت
کرده است؛ البته اشکالی ندارد که این را بگوییم اما یک درجه بالاتر هم
میتوانیم برویم و بگوییم که از آنجا که گفته است «فقد» یعنی «ان». این
یعنی هر کس حسین(ع) را زیارت کند، خدا را زیارت کرده است.
به چه معنا زیارت امام حسین(ع) یعنی زیارت خدا؟
امام حسین(ع) فانی مطلق در خداوند است و فنای
مطلق در خدا دارد. هیچ کس در عالم وجود به مقام فنای اینچنینی نرسیده است.
انسان به واسطه شهادت اباعبدالله(ع) که فانی مطلق در خداوند بوده است
امکان زیارت الله را پیدا میکند. به همین علت است که گفته شده هر کس
حسین(ع) را زیارت کند، خدا را زیارت کرده است. چرا، چون حسین در خدا فانی
است و فنای مطلق دارد.
شما فرمودید یکی از حکمتهای شهادت ایشان فراهم کردن امکان زیارت است...
بله همچنان که گفتم مراد از زیارت، زیارت
الله است و منظور از زیارت الله همان لقاء الله است. بر این اساس یکی از
حکمتهای شهادت امام حسین(ع) فراهم کردن امکان لقاء الله است. بد نیست به
این نکته هم اشاره کنم که درست است که ما میگوییم امام را و ضریح مطهر و
قبر منور ایشان را زیارت میکنیم ولی قبر منور امام(ع) چیست که ما آن را
زیارت میکنیم. قبر امام یا ضریح مطهر امام نمادی از روح مقدس امام است،
نمادی از باطن امام است. در اسلام به قبر میگویند «سرّ» این که میگویند
«قدس سره» یعنی خدا سرّش را پاک کند و منظور این است که قبر و خاکش را پاک
کند. سرّ به طور مجازی به معنای خاک است وگرنه دلیل این که قبر را سرّ
میگویند، این است که محل سرّ شخص است و صندوق سرّ کسی است که در آنجا قرار
گرفته است. خب در قبر مطهر امام حسین(ع) سرّ الله است و در این سرّ الله
وجه خداوند تجلی دارد؛ چون هر جایی که مقام فنا تحقق پیدا کند بلافاصله به
دنبال آن مقام ظهور وجه خدا هم تحقق پیدا میکند و در آن جایگاه یا آن مقام
فنا وجهالله ظاهر میشود.
در این صورت ظاهر زیارت امام حسین(ع) است و
باطن آن زیارت الله است، باطن آن ملاقات خداوند است. این زیارت و ملاقاتی
است که علت و مقصود آفرینش است. این که اربعین اینقدر مهم است برای این
است که این مساله ارتباط مییابد با مساله این که چرا مخلوقات آفریده شدند.
مخلوقات برای دیدار و ملاقات خداوند و برای زیارت الله آفریده شدند؛ که
معادل با همان معرفت و معادل با عبادت است؛ اینها با هم معادلند و مترادفند
و علت آفرینش هم همین است. خلاصه این که این امر در اربعین تحقق پیدا
میکند؛ به این معنا که اربعین را باید در این زمینه فهمید.
بنابراین شما بر آنید که اربعین را
با بنیادیترین مباحث و مسائل معرفتی و عرفانی و باورهای دینی پیوند بزنید.
شاید برشمرده شدن زیارت اربعین به عنوان یکی از علائم مؤمن از سوی امام
حسن عسکری(ع) نیز در همین زمینه قابل توجه باشد.
بله، امام حسن عسکری(ع) در حدیث معروفی زیارت
اربعین را یکی از پنج علامت مؤمن گفتهاند. اما به نظر میرسد حقیقتا تا
این سالهای اخیر که به برکت انقلاب مبارک اسلامی و توسعه انقلاب اسلامی و
آزادی کربلا که واقعه مهم عصر ماست و به برکت امام خمینی (ره) این فرزند
امام حسین(ع) صورت گرفت، این مساله روشن نشده بود. انقلاب اسلامی موجب شد
کربلا و حرم مطهر امام حسین(ع) و قبر و مضجع منور ایشان از اسارت طاغوتیان و
کفار و منافقین و ناصبیها و در این دوره پایانی صدام جنایتکار و در کل از
حاکمیت یزید و یزیدیان آزاد شود؛ قبری که سرّ الله، وجه الله و حرم الهی
است. آن متولیان منحط و ضد امام حسین(ع) یزیدی و اموی که اوباش عالم بودند
به برکت انقلاب اسلامی و جهاد و قیام حضرت امام خمینی(ره) رفتند و متولیای
که از جنس حرم و از جنس امام حسین(ع) است بر آنجا حاکم میشود؛ یعنی
مراجع، یعنی اولیا و آنچه الان ما داریم.
میخواهم بگویم ما میخواندیم که نشانه مؤمن
زیارت اربعین است و شاید فکر میکردیم برای مثال منظور زیارت اربعینی است
که در مفاتیح داریم در حالی که منظور فقط این نبوده است. حداقل آن است که
در روز اربعین این زیارت شریف را هم بخوانیم، اما سرّ آن را الان متوجه
میشوید که در زمان ما 20 میلیون انسان با وجود خطر، تهدید و حضور شیاطین
در آن منطقه مقدس، راهپیمایی عارفانه و الهی میکنند و این مانور آسمانی را
بر پا میکنند. من این پدیده را بزرگترین مانور آسمانی انسان میدانم و
واقعا بزرگترین مانور بشری است.
بله در آمارهای اعلام شده توسط سایتهای معتبر جهانی هم راهپیمایی اربعین بزرگترین اجتماع مسالمتآمیز بشری اعلام شده است.
بله مسالمتآمیز و زیباست. زیبایی در آن هست.
در عین حال یک مانور است و در واقع یک مناسک است که ما آن را باطن مناسک
حج میدانیم. این هم یک مناسک است یک مراسم دینی و معنوی است که با اذن خدا
توسط بشر انجام میشود؛ یعنی اصل آن را خدا القا کرده است اما نحوه آن را
انسان انجام میدهد.
میخواستم بگویم ما الان فرمایش امام
عسکری(ع) را میفهمیم که فرمودند زیارت اربعین نشانه مؤمن است؛ مؤمنی که در
این زمان میآید و وارد عتبات میشود و با وجود خطر، خطر مرگ، پیاده به
طرف کربلا میرود و زیارت میکند.
صورت منطقی دیگر آن میتواند این باشد که اگر
نشانه مؤمن زیارت اربعین است پس الان این جایی که چنین اجتماعی برای زیارت
وجود دارد جبهه ایمان است، جبهه انسانیت است، جبهه حقیقت است، جبهه نور
است و در برابر آن جبهه پلیدی است که با آن مقابله میکند و از جمله
پلیدترین آن جبهه کثیف اسلامنمای منافقین تکفیری داعشی ضد اسلام و ضد
خداست که دقیقا ضد جریان امام حسین(ع) است. امیدواریم که به کوری چشم کفار،
منافقین، شیاطین و دشمنان خدا و به کوری چشم این تکفیریان، امسال
عظیمترین راهپیمایی اربعین صورت پذیرد.
امیدواریم رسانههای غربی هم که هر جایی
سوژهای پیدا میکنند آن را انعکاس میدهند و اگر جایی چیزی ناهنجار مانند
قمهزنی هست آن را ضبط و پخش میکنند، صحنه این راهپیمایی آرام
مسالمتآمیز را هم منعکس کنند تا جهان ببیند.
اگر موافق باشید به یکی از بحثهای
قبلی شما برگردیم، شما اشاره کردید که در عاشورا حقایق و اسرار آشکار شده
است و میشود با بازنگری، آن حقایق و اسرار را به دست آورد. مسالهای که در
این باره وجود دارد این است که کلا این گونه کمتر به عاشورا نگاه شده و
اگر هم این گونه نگاه شده به سمت بعضی کلیشههای کلی رفته و مطلب باز نشده
است. آیا دستیابی به چنین حقایقی را امری شخصی و ذوقی میدانید که هر کس
بنا به شرایطش و طریقی که طی میکند ممکن است به چیزی دست یابد یا این که
میتوان وارد شد و بیان کرد که این حقایق چه هستند؟ مساله این است که این
رویکرد به عاشورا در کنار دیگر رویکردها کاملا در اجمال باقی مانده است.
در کشف حقایق عاشورا هر دو جنبهای که شما به
آن اشاره کردید مطرح است؛ یعنی این حقایق و کشف آنها هم جنبه علمی و عقلی و
بحثی دارد و هم جنبه شهودی. طبعا برای رسیدن به حقایق بیشتری که در این
گنجینه عظیم عاشورایی نهفته است باید سلوک داشت. این سلوک هم مبتنی بر دو
پایه علمی و عملی است. باید کار فکری و کار مطالعاتی و درس و بحث و گفت و
شنود انجام بشود و اکتفا نشود به مقداری که شخص گفته و شنیده است. عدم
اکتفا خیلی مهم است. پایه دیگر آن هم رفتاری و کرداری است. انسان به واسطه
کردارش میتواند قلبا شهود کند و به میزانی که ما مؤدب به آداب الهی و دینی
باشیم به همان میزان امکان شهود قلبی و درونی پیدا میکنیم. وقتی که شخص
شهود کرد میبیند عاشورا چه دریا و اقیانوس بیکرانی است.
اینجاست که شخص خجالت نمیکشد بگوید هر چه
هست در عاشوراست. «کل یوم عاشورا» در اینجا معنی پیدا میکند؛ چون شخص
میبیند این واقعه بر تمام وقایع سیطره پیدا کرده و این زمان بر همه
زمانها مسلط و حاکم شده است. معنای «کل یوم عاشورا» این است؛ یعنی این
واقعه آن قدر عظمت دارد که جمیع وقایع و جمیع زمانها را تحت تأثیر قرار
داده است و چیزی خارج از جریان تأثر از عاشورا نیست.
به نظر میرسد این نکات یک اجمال
دارند که البته برای ما باورمندان کافی است، اما مساله این است که چرا ما
سعی نمیکنیم فاصله این اجمال و آن تفصیلی که میتواند این مطالب را برای
غیرباورمندان هم تأثیرگذار کند، طی کنیم و این اجمال را به تفصیل در آوریم.
آیا باید فقط همان مطالبی را که تاکنون گفته شده است به افراد و اذهان
بیشتری منتقل کرد یا این که نیازمند رویکردهای جدیدی به عاشورا هستیم؟
همه اینها هست. اگر سوال شود چه مقدار کار
شده است، شاید به طور دقیق نشود گفت اما میتوانم بگویم که به لطف خدای
متعال و انوار ائمه(ع) کار شده است و الحمدلله علما، فقها، مؤمنین،
اندیشمندان، متفکرین و حتی هنرمندان بویژه بعد از انقلاب اسلامی، کارهای
زیادی انجام دادهاند. قبل از انقلاب کارهای خوبی شده، اما بعد از انقلاب
هم به نحو دیگری فعالیتها ادامه پیدا کرده است و جای تشکر دارد؛ جز این که
طبعا در قیاس با عظمت ماجرا و بیکرانگی آن باید گفت که این کارها با همه
گستردگی کافی نیست و باید از این به بعد خواهان کار بیشتر روی این ماجرا
بود. این کار بیشتر هم در دو بعد است که توأم هستند؛ یکی کار درونی و شخصی
است و دیگری کار فکری، علمی، تحقیقی، معرفتی، فلسفی و عرفانی با ابزار علم و
اندیشه و تحقیق و استدلال و مطالعه و اینها و نیز نگاه تحلیلی داشتن در
مورد عاشورا و نگاه سنجشی و قیاسی داشتن به عاشورا و عاشورا را با قبل و
بعد آن سنجیدن و قیاس کردن و بررسی تأثیر و تأثرات حوادث دیگر در رابطه با
عاشورا. باید بررسی کرد چگونه همه حوادث جهان بعد از عاشورا متأثر از
عاشورا بوده است، همان طور که میگویید الان مجمل است دیگر و باید یک
فیلسوف، یک دانشمند، یک محقق، یک جامعهشناس و یک روانشناس اگر قبول کرده
باشد این را باز کند.
با توصیفاتی که گذشت، عاشورا الان
چراغی است که ما باورمندان به آن، آن را در خانه خودمان نگه داشته و سعی
نکردهایم این چراغ را از این خانه بیرون بیاوریم و به نحوی از آن سخن
بگوییم تا برای دیگرانی هم که بیگانه هستند، فهم شود. ما سعی نکردهایم آن
را در قالب یک ادبیات جهانی بیان کنیم.
سخن شما کاملا درست و منطقی است. عاشورا باید
موضوع یک تخاطب جهانی بشود و در این تخاطب جهانی ما باید بتوانیم عاشورا
را در نسبت با همه چیز ببینیم و اثری را که روی هر چیزی گذاشته است بیان
کنیم؛ نه فقط انسان و جوامع بشری بلکه نسبت آن با طبیعت هم بررسی شود و این
که برای مثال تا چه حد مشکلات و خرابی فعلی طبیعت میتواند یکی از
جلوههای تأثر از صحنه عاشورا باشد؛ این که طبیعت الان در اثر رفتار غلط
انسان و تعامل غلط دچار مشکل شده است، این که جامعه بشری دچار مشکل است و
سیرهایی که از عاشورا به بعد در قالب دو خط نور و ظلمت ادامه پیدا میکند
اینها همه قابل بررسی است.
برای مثال خط ظلمت هنوز ادامه آن ظلم، شقاوت،
قساوت و جنایتی است که جنایتکاران عاشورا انجام دادند. به نظر ما همان خط
است که میآید و به حاکمیت جهانی یهود میرسد. این ادامه همان خط تاریک است
به این معنا که باطن آن عمل منافقانه و غیراسلامی مسلماننماها این بود که
حالا باید یهود بر جهان حاکم شود. این مساله باید باز و مستدل شود. از طرف
دیگر خط نوری از عاشورا تقویت میشود و ادامه پیدا میکند که موجب بیداری
انسان است، موجب آگاهی است، موجب توبه است، موجب بازگشت به حقیقت دین است و
این خط هر چه جلوتر میرویم برجستهتر میشود و جلو میآید تا در زمان ما
این خط به انقلاب اسلامی و حکومت دینی و حکومت ولایت فقیه منجر میشود که
فرزند امام حسین(ع) و نایب ایشان تشکیل میدهد. در این دوره عدهای از
انسانها به درجهای میرسند که فرزند امام حسین(ع) را یاری میدهند؛ یعنی
عکس آن کاری که در زمان امام حسین(ع) انجام شد که سفیر امام حسین(ع) را
تنها گذاشتند و به شهادت رساندند. اینجا عکس آن روی داد و ایرانیها امام
خمینی را که سفیر امامحسین هستند و مسلم زمان ما بودند دعوت کردند و با
ایشان میایستند و دور ایشان را خالی نمیگذارند. همچنان که اگر مردم عراق
لیاقت پیدا میکردند و به مسلم کمک میکردند و دولت دینی به رهبری حضرت
مسلم تشکیل میشد این تمهیدی بود برای این که امام حسین یعنی ولی کل بیاید.
کاری که الان در ایران شده است و مردم کمک کردهاند و حکومت تشکیل داده و
این حکومت، زمینهساز تشریففرمایی امام زمان(عج) است.
در مورد نکته پایانی باید بگویم که این مسائل دو جنبه دارد؛ یکی جنبه
عقلی و علمی و تحقیقی که کار اندیشمندان، روشنفکران، محققان، فلاسفه و
ایدئولوگهاست و یکی هم بعد سلوک مبتنی بر رفتار، کردار و اخلاق است که
خیلی هم مهم است. اگر آداب مراعات شود، امکان فهم داده میشود که عاشورا چه
بود، امکان شهود داده میشود. چون میدانید این امکان فراهم شده است که
اگر انسان سلوک شایستهای داشته باشد واقعه را مشاهده کند، چون همچنان در
باطن عالم در ملکوت عالم، یعنی در ملکوت هستی ضبط است و الان وجود مقدس
امام زمان هم که میفرماید من دائما و شب و روز برای جدم اباعبدالله(ع)
عزاداری میکنم و ندبه میخوانم این واقعه را همین گونه دارد میبیند.
امیدواریم خداوند به حق امام حسین(ع) ما را کمک کند که بتوانیم این گونه
باشیم.
شنبه 22/9/1393 - 19:11
عقاید و احکام
بر
اساس برخی شواهدِ تاریخی، در مقاتل و کتبی که درباره واقعه کربلا بحث
میکند، خاندان امام حسین(ع) و آل بیت رسول خدا در آغاز ماه صفر، یعنی پس
از گذشت 20 روز از شهادت امام حسین(ع) وارد شام شدند.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
این شهرها و مسیری که این کاروان از آن گذشت، چندان روشن نیست و در تاریخ
ثبت نشده است؛ زیرا میکوشیدند کاروان اسرا و سرهای پاک را بنا به علل
سیاسی و محافظهکاری و ترس از شورشها و مشکلات احتمالی راه، از راهی
غیرمتعارف بگذرانند. از این رو، از شهرهای بزرگ میگذشتند.
بیشک
مانند هر جنگ دیگری، عبور اسرا از این شهرها برای خلیفه پیروزی به شمار
میرفت؛ سرهای بریده، اسرا، سپاه پیروز. این همه نظرها را جلب میکرد. به
طور طبیعی هر گاه سپاهی از جایی میگذرد، اهالی شهر برای تماشای سپاه
میآیند، چه رسد به اینکه سپاه، سپاه خودشان یعنی سپاه خلیفه و سرزمینشان
باشد.
به همین سبب میتوان گفت از کوفه تا شام، در شهرها و
سرزمینهایی که اهل بیت و اسرا و سرهای پاک وارد میشدند، با اجتماعات و
جشنهای مردمان این سرزمینها مواجه میشدند. بدون تردید، به هر شهری که پا
میگذاشتند، حکام خلیفه برای پیروزی جشن میگرفتند و شادی میکردند.
کاروان با مردم مواجه میشد. به طور طبیعی مردم بنا بر روحیه کنجکاوشان
میخواستند بپرسند و بفهمند ماجرا چیست؟ اینان کیستند؟ چرا این سرها بریده
شده؟ چرا اسرا را آوردهاند؟ آیا اینان خوارجند؟
در سرزمینهای
اسلامی، در آن وقت بودند کسانی که آنان را بشناسند و بسرعت متوجه شوند. در
غیر این صورت، بیشک طفلی، کوچکی، بزرگی یا پیرمردی پیدا میشد که به اسرا
نزدیک شود و بپرسد: شما کیستید؟ شما از کدام اسرایید؟ این عبارات در
بسیاری از مقاتل آمده است: شما از کدام اسرا هستید؟ شما از زنگیان هستید؟
یا از دیلم؟ یا از تاتارها هستید؟ یا از سرزمین کفر؟
در آن وقت، در
جهان اسلام خوارج را کسانی میدانستند که از دین خارج شده و بر امام شوریده
و منحرف شده باشند. آنان این پرسش را که مکرر نقل شده است، مطرح میکردند:
شما از کدام اسرا هستید؟
بیشک اهل بیت(ع)، از مرد و زن و کوچک و بزرگ میدانستند چگونه به این پرسش پاسخ دهند. میگفتند: ما اسرا، اهل بیت محمدیم.
چگونه
ممکن است؟ اسرا از اهل بیت محمد؟ مگر میشود اهل بیت محمد اسیر باشند؟ در
این هنگام، اسرا ماجرا را شرح میدادند. این قصه در شنوندگان بازتاب داشت،
پس توجه میکردند و بیشتر گوش میسپردند. در اینجا بود که نقش خطابه و
سخنرانی به میان میآمد. یا علیبنالحسین(ع) سخن میگفت یا زینب یا
امکلثوم. یکی از آنان سخن میگفت و به مردم میگفت چه گذشت. از اینجاست که
در مقاتل دهها خطبه و سخنرانی ثبت و ضبط شده است. این خطبهها کجا ایراد
شدهاند؟ در کوفه و شام که روشن است، اما در دیگر شهرها روشن نیست.
خلاصه
اینکه این کاروان از کوفه خارج شده، به سرزمین شام رسیده و از شهرهای
بزرگ گذشته است و در راه، در هر شهری، استقبال انجام میشد و پرسش و پاسخ و
توجه میشد، و ایراد خطبه و پی بردن به ماجرا و پشیمانی و گریه و حرکتهای
شورشگونه صورت میگرفت. طبیعتا این مسائل در هر مرحلهای از این سفر وجود
داشته است.
این مساله بخوبی روشن میکند که نقش زنان اهل بیت، یعنی حضرت زینب(س) و خواهرانش و کاری که صورت دادند، چه بوده است.
دشمنان
بر آن بودند که امام حسین(ع) را و همه مردان را نیز بکشند و در صحرا پنهان
کنند تا شنهای صحرا خون و اجساد را بپوشاند و کسی نداند چه گذشت، اما
چنانکه امام حسین(ع) میگوید: چرا خداوند میخواهد آنان را اسیر ببیند؟
تا
این وظیفه را به جای آورند و از این واقعه شگفت در تاریخ اسلام پرده
برگیرند و آن را برای همه جهان آشکار کنند. به همین سبب از کوفه آغاز کردند
و از شهرهای مهم گذشتند و به شام رسیدند و سپس به مدینه بازگشتند. در هر
شهری ماجرا را میگفتند و درباره رفتار بنیامیه، خصوصا یزید، که با دین و
شرع و انسانیّت و شرافت به مخالفت برخاست، داوری میکردند.
آدمی
وقتی در این خطبههای شگفت تأمل آنها را بررسی میکند، بیتردید و
ناخودآگاه در برابر این عظمت سر تکریم و تعظیم فرود میآورد. زینب
مصیبتزده، همهجا، بیاحساس مصیبت و بیآن که در او خستگی و سختی راه
نمایان باشد و بیآن که اثری از اسارت در او دیده شود و بیترس از سپاهیان
مراقب و حتی بیهراس از حکام و بزرگ و کوچک آنان میایستد و سخن میگوید.
حضرت زینب را در هر خطبه چنان بیاعتنا به همه مسائل روحی و جسمی میبینیم
که گویی در خانه نشسته است و به هر خطبهای که ادا میکند، میاندیشد و آن
را بررسی میکند.این سفر بیست، سی یا چهل روز در صحرا و سوار بر شتر طول
کشیده است. سفری به این شکل جسم را خسته میکند و از توان آدمی میکاهد.
در
هیچ کدام از این خطبهها حرفی از گریه و زاری و شیون نیست و هرگز سخنی
خارج از اعتدال ملاحظه نمیشود. هر خطبهای، با منطق و آرامش تمام با حمد
خداوند و شکر و ثنای او و حمد و مدح پیامبر و صلوات بر او و اهل بیتش آغاز
میشود. سپس حضرت در هر خطبه داستان را مختصر، ولی موثر شرح میدهد و مردم
را بر میانگیزد و آنان را به توبه و تاثر وامیدارد، اما در مجلس یزید،
حضرت زینب(س) سخن را به اوج میرساند.
در مجلس یزید، در برابر
پادشاه طغیانگر پیروز و مغرور میایستد، و بیتوجه به او سخنانش را
میگوید. درباره ورود حضرت زینب به مجلس یزید تعبیر خاصی وجود دارد.
میگویند حضرت زینب(س) در حالی که کمارزشترین لباس خود را بر تن داشت، پا
به مجلس یزید نهاد. این تعبیر بخوبی وضع روحی و جسمی حضرت زینب را روشن
میکند که افزون بر همه مصیبتها، لباس ژنده نیز مشکل دیگری بود. امروزه،
هنگامی که آدمی با کسی یا با دشمنی یا با مردم روبهرو میشود و لباسی مرتب
بر تن ندارد، احساس حقارت، کوچکی یا ضعف میکند. همه موجبات ضعف برای زینب
و همه اسباب قوت برای یزید فراهم بود؛ اسباب مادی. جز یک مورد که سبب اصلی
توان و قوت زینب و ضعف یزید بود و آن ایمان زینب به خدا و بیایمانی یزید
به خدا بود. زینب حس میکرد متعهد و در حال جهاد است و از راه خدا دفاع و
به تکلیف خود عمل میکند، ولی یزید درست بر خلاف او بود. از این رو و با
همه آن موجبات و شرایط، هنگامی که سخنان زینب و یزید را مقایسه میکنیم،
زینب را در اعلی علیین میبینیم که با شخصی در اسفل سافلین سخن میگوید؛ با
ادب و قدرت و قاطعیت هر چه تمامتر.
پس از حمد و صلوات و ذکر آیات
قرآن و تبیین دیدگاه، حضرت زینب(س)، چگونگی واقعه و فلسفه آن را توضیح
میدهد. اینکه چگونه خداوند میپذیرد که حسین کشته شود و یزید پیروز. او
توضیح میدهد و به یک آیه استدلال میکند: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملی
لهم خیرا لأنفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»(آل
عمران/ 178) میفرماید که پیروزی تو زودگذر است، تو پیروز شدی تا مردم
تو را بشناسند. خداوند به تو ثروت داد و فرصت، تا آنچه در دل داری روشن
شود، تا تو را عذری نباشد و حجت نیز بر مردم تمام باشد و کسی نیز درباره
عذاب تو و رسواییات در دنیا و آخرت حرفی نداشته باشد.
او موضوع را
با این کلمات تبیین و سخنانی شگفت بر زبان جاری میکند. در خطبه، این جمله
شگفت را میگوید: سخن گفتن من با تو برای من مسالهای طبیعی نیست، اما
فجایع و مصیبتهای بزرگ وادارم کرده است با تو سخن بگویم. مصیبتها وادارم
کرد تا در برابر تو قرار بگیرم و با تو سخن بگویم. با این همه، این مساله
مانع احساس درونیِ من نمیشود: با این حال با تو سخن میگویم، اما تو را
شایسته خطاب نمیدانم. از این بیشتر، تو حتی شایسته توبیخ و سرزنش هم
نیستی. انسان، کسی را نکوهش میکند که شایستگی نکوهش داشته باشد، اما تو
شایسته سرزنش هم نیستی.
منبع: امام موسی صدر، زینب؛ شکوه شکیبایی، ترجمه مهدی فخریان
شنبه 22/9/1393 - 19:9
عقاید و احکام
بیستم ماه صفر، چهل روز پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفای آن حضرت، در تاریخ به «اربعین» حسینی مشهور شده است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، بیستم ماه صفر، چهل روز پس از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای آن حضرت، در تاریخ به «اربعین» حسینی مشهور شده است.
دو
رویدادبرزگ درخصوص این روز مطرح است و این كه كدام یك از این دو رویداد،
دلیل اصلی عظمت و گرامیداشت آن توسط مسلمین درطول این سالیان بوده است،
بحثی است كه موجب اظهارنظر و ورود بسیاری از محققان و عالمان دین اسلام و
مذهب تشیع در طول تمام این سالیان بوده و نظرات و موافق و مخالف بسیاری نیز
دراین خصوص مطرح گردیده است.
به هرتفسیر عده ای از بزرگان، اربعین
را «روز مراجعت اسرای كربلا از شام به مدینه» میدانند و عده ای نیز بی
اعتقاد به این مسئله، این روز را صرفاً روزی میدانند كه «جابر بن عبدالله
انصاری به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مشرف گردید» و مهمترین مسئله
درخصوص اربعین را در مفهوم و مسئلۀ «زیارت» جستجو كرده و معتقدند اربعین
روزی است كه در آن «زیارت» در فرهنگ شیعه عظمت یافته و گرامی داشته میشود.
در
این نوشته سعی شده بدون حمایت از یكی از این دو دیدگاه، صرفاً دلایلی را
كه در طول سالیان از دو سوی این بحث مطرح گردیده، شرح داده و قضاوت را به
شما خوانندگان و مفسرّان واگذاریم. با این همه برای ورود به این بحث نیاز
است تا حدودی به جزئیات و حواشی مطروحه درخصوص «اربعین» اشاره كرده و تا
زمینۀ مناسب برای كنكاش در بحث موردنظر فراهم آید.
اربعین واژهای
است عربی كه در متون دینی ما زیاد به آن توجه شده است. به گونهای كه این
كلمه از قداست خاصی برخوردار است. حضرت آیت الله جوادی آملی قائل است: در
رقم اربعین، خصوصیتی وجود دارد كه در سایر ارقام، آن خصوصیت وجود ندارد.
غالب انبیا در سن چهل سالگی به مقام رسالت رسیدهاند. مدت مناجات حضرت موسی
علیهالسلام در كوه طور چهل شب بود: «و واعدنا موسی اربعین لیله»؛
گفتهاند در نماز شب ۴۰مومن را دعا كنید… برای حسین بن علی علیهالسلام
آسمان و زمین چهل روز گریستند.
همچنین دربرخی از روایات به بزرگداشت
این روز، اشاره شده است. در حدیثی از امام حسن عسكری علیه السلام زیارت
اربعین به عنوان یكی از نشانههای مومن شمرده شده است. در این حدیث، آن
حضرت میفرماید: علایم مومن پنج چیز است:
۱- پنجاه و یك ركعت نماز در هر شبانه روز (۱۷ ركعت واجب، بقیه مستحب)
۲- انگشتر به دست راست كردن
۳- پیشانی به خاك مالیدن
۴- بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در نماز
۵- زیارت اربعین.
دراین
زیارت كه متن آن را شیخ طوسی به نقل از امام صادق(ع) آورده است، جملات
بسیار ارزندهای آمده است. دربخشی از این زیارت، هدف از قیام امام حسین
(ع)، همان هدف نبی اكرم(ص) معرفی شده است. «و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك
من الجهالة و حیرة الضلالة»؛ امام حسین(ع) جان خویش را فدا كرد تا بندگان
را از جهالت و سرگردانی گمراهی نجات دهد. آیت الله جوادی آملی مینویسد:
این كلمه «لیستنقذ عبادك» معنایش این است كه همه كارهای حسین بن علی(ع)
برای آن بود كه هدف رسول گرامی(ص)عمل شود. یعنی اگاه كردن مردم به تكالیف،
سپس عمل كردن به آن.
تاریخچۀ زیارت اربعین
مرحوم
آیتی مینویسد: ظاهر عبارت شیخ طوسی ان است كه جابر از مدینه به منظور
زیارت حركت كرده بود و در روز بیستم ماه صفر وارد كربلا شد. نه آن كه رسیدن
او به كربلا (به طور تصادفی) بعد از چهل روز از شهادت امام(ع)، روی داده
باشد و بعید نیست كه همین گونه باشد چراكه بعد از رسیدن اهل بیت(ع) به كوفه
ابن زیاد، عبدالملك بن الحارث السلمی را از عراق به حجاز فرستاد، تا عمرو
بن سعید بن عاص اموی، والی مدینه را از شهادت امام و یاران وی اگاه سازد.
عبدالملك
بیدرنگ به مدینه رفت و خبر شهادت امام را رسما به والی مدینه ابلاغ كرد.
در این صورت ممكن است كه جابر بن عبد الله انصاری با خبر یافتن از فاجعه
شهادت امام(ع) و بنی هاشم، از مدینه حركت كرده باشد. جابر در بیستم ماه
صفر، درست چهل روز بعد از شهادت امام وارد كربلا شد و سنت زیارت امام (در
اربعین) به دست او تاسیس گردید.
عطیه و شخصیت او
فردی
كه در این روز به همراه جابر در این روز به كربلا آمده «عطیه بن سعد عوفی
كوفی» است. عطیه شخصیتی است كه امام علی(ع) این نام را برای او برگزیده
است. آیتی به نقل از طبری مینویسد: سعدبن جناده انصاری (پدر عطیه) در كوفه
نزد علی علیه السلام آمد و گفت: ای امیر مومنان خدا به من پسری داده لطفا
شما او را نامگذاری كنید. علی علیه السلام فرمود: «هذا عطیه الله» این پسر
عطیه خداست. حضرت با بیان این جمله در واقع، او را نام گذاری كرد. آیتی در
معرفی عطیه مینویسد: «بسیار شده است كه از روی نادانی و بیاطلا عی وی را
غلام جابر گفتهاند. در حالی كه او یكی از بزرگترین دانشمندان و مفسران
اسلامی است. وی از بزرگان تابعین واز شاگردان عبدالله بن عباس میباشد.
عطیه تفسیری در پنج مجلد بر قران مجید نوشته و از راویان حدیث محسوب
میشود.»
روایت عطیه از روز اربعین
دركتاب
«بشاره المصطفی» آمده است: عطیه عوفی میگوید: به همراه جابر بن عبد الله
انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین(ع) وارد كربلا شدیم. جابر نزدیك شریعه
فرات رفت. غسل كرد و لباسهای نیكو پوشید… سپس به طرف قبر مطهر، حركت
كردیم. جابر هیچ قدمی را برنمیداشت، الا اینكه ذكر خدا میگفت، تا به
نزدیك قبر رسیدیم. سپس به من گفت: مرا به قبر برسان. من دست او را روی قبر
گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش كرد. من مقداری آب روی صورتش پاشیدم. وقتی
به هوش امد، سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمیدهی؟
بعد به خودش گفت: چگونه میتوانی جواب دهی در حالی كه رگهای گلوی تو را
بریدهاند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت میدهم كه تو فرزند
خاتم النبیین و سید المومنین…و پنجمین فرد از اصحاب كساء هستی…درود و سلام و
رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین(ع) حركت كرد و گفت:
«السلام علیكم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین… اشهد انكم اقمتم
الصلاة و اتیتم الزكاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنكر»
رویدادهای روز اربعین
۱- روز مراجعت اسرای كربلا از شام به مدینه.
۲- روزی كه جابر بن عبدالله انصاری به زیارت قبر امام حسین(ع) مشرف شد.
اقوال مراجعت اسرای كربلا در روز اربعین
اما در اینكه در این روز اسرای كربلا از شام به كربلا رسیده باشند، تردیدی جدی وجود دارد.
۱)
شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است: روز اربعین روزی است كه اهل بیت
امام حسین علیه السلام از شام به سوی مدینه مراجعت كردند و نیز روزی است كه
جابر بن عبد الله انصاری برای زیارت امام حسین(ع) وارد كربلا شد. شیخ طوسی
در مصباح المتهجد. وابن اعثم در الفتوح. نیز همین مطلب را ذكر كردهاند.
میرزا حسین نوری مینویسد: از عبارت شیخ مفید، استفاده میشود كه روز
اربعین روزی است كه اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آنكه در آن روز
به مدینه رسیدند.
۲) در این میان سید بن طاووس در «لهوف» اربعین را
روز بازگشت اسرا از شام به كربلا ذكر كرده است. ایشان مینویسد: وقتی
اسرای كربلا از شام به طرف عراق برگشتند، به راهنمای كاروان گفتند: ما را
به كربلا ببر. بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین علیه السلام آمدند.
سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری پرداختند… ابن نما حلی نیز روز
اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا و ملاقات آنها با جابر و عدهای
از بنی هاشم ذكر كرده است. بسیاری از بزرگان از جمله نوری، شهید مطهری،
رسول جعفریان، مرحوم آیتی و… این روایت سید بن طاووس را (كه البته بدون ذكر
سند است) نپذیرفتهاند و به نقد آن پرداخته اند. میرزا حسین نوری ازجمله
مهمترین كسانی است كه پس از نقل قول سید بن طاووس به نقد آن پرداخته است.
منبع
و ماخذ دیگری كه در این باره به بحث و استدلال پرداخته كتاب: «"تحقیق
درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)» تالیف آیت الله قاضی طباطبایی است.
وی برخلاف نظر علامه نوری، معتقد است كه اولین اربعین، در ۲۰ ماه صفر سال
۶۱ هجری بوده است و سعی دارد با رد دلائل علامه نوری این مطلب را به اثبات
برساند. باید به این نكته توجه داشت كه قاضی طباطبایی كتاب لهوف را از
معتبرترین مقاتل میداند و در این خصوص، بحثهای زیادی مطرح كرده است. اما
با توجه به اینكه علامه نوری از كتاب دیگر سید بن طاووس یعنی «اقبال» به
نقد لهوف پرداخته، لذا قول و استدلال ایشان (علامه نوری) در این باره
صحیحتر به نظر میرسد.
رسول جعفریان دراین خصوص مینویسد: شهید
محراب مرحوم حاج سید محمد علی قاضی طباطبایی كتابی مفصل در باره اربعین
نوشت…، هدف ایشان در این كتاب این بود كه ثابت كند: آمدن اسرا از شام به
كربلا در نخستین اربعین، بعید نیست… اما به نظر میرسد در اثبات نكته مورد
نظر، با همه زحمتی كه مولف محترم كشیده، چندان موفق نبوده است… چرا كه به
فرض كه طی این مسیر برای یك كاروان در زمان كوتاهی با آن همه زن و بچه ممكن
باشد، باید توجه داشت كه اصل این خبر در منابع تاریخی از قرن هفتم به آن
سوی تجاوز نمیكند. علاوه بر این علمای بزرگ شیعه و سنی به آن اشاره
نكردهاند.
۳) شیخ مفید در ارشاد، ابو مخنف در مقتل الحسین، بلاذری
در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و ابن سعد در الطبقات الكبری
اشارهای به بازگشت اسرا به كربلا نكردهاند؛ بلكه برعكس تصریح كرده اند و
نوشته اند روز اربعین روزی است كه اهل بیت امام حسین (ع) وارد مدینه شده یا
از شام خارج شدهاند.
محمد ابراهیم آیتی و شهید مطهری (ره) نیز
آمدن اسرای كربلا را در روز اربعین به كربلا انكار كردهاند. شهید مطهری
(ره) در این رابطه مینویسد: آمدن اسرای كربلا در اربعین به كربلا جز در
لهوف كه آن هم نویسندهاش در كتابهای دیگرش آن را تكذیب كرده و لااقل
تایید نكرده، در هیچ كتاب دیگری چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی هم این را
تایید نمیكند. شیخ عباس قمی هم داستان امدن اسرای كربلا را دراربعین از
شام به كربلا، بسیار بعید میداند.
جابر و زیارت امام حسین (ع) در اربعین
اما در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال ۶۱هجری به كربلا، به نظر میرسد بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد.
شیخ
طوسی مینویسد: «روز اربعین روزی است كه جابر بن عبدالله انصاری صحابی
رسول خدا(ص) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین(ع) به كربلا امد و او اولین
زائری بود كه قبر شریف ان حضرت را زیارت كرد. در این روز زیارت امام
حسین(ع) مستحب است و زیارت اربعین همین است.»
به نظر میرسد روز اربعین روزی است كه اهل بیت امام حسین(ع) از شام به قصد مدینه حركت كرده اند. به جز «لهوف» موخره:
به
هرتفسیر و فارغ از این بحثهای علمی، آن چه عملاً درخصوص یوم الله
«اربعین» حسینی بیش از همه اهمیت دارد، گرامیداشت یاد امام حسین(ع) و
خاندان پاك و مطهر اهل بیت(ع) و ادامۀ راه آن حضرت میباشد.
مسئله
ای كه ازقضا به جای ایجاد فاصله میان مسلمان و به خصوص شیعیان، همیشه موجب
وحدت و هم دلی میلیونی ما بوده و هست و به راستی وقتی بنابه آماری كه از
سوی خبرگزاریهای جهان مخابره میشود، آمار زائران حسینی در این روز به
چیزی درحدود ۲۰میلیون نفر میرسد، دیگر چه نیازی به آوردن دلیل و مدرك برای
این همدلی و عشق به حسین (ع) وجود خواهد داشت.
با نزدیك شدن اربعین
حسینی منابع مطلع از افزایش زائران این روز بزرگ در كربلا خبر داده و
گفتهاند امكان دارد این عدد امسال به ۱۷میلیون نفر برسد. این در حالی است
كه خیابانهای نجف اشرف مملو از زائرانی است كه قصد حركت به سمت كربلای
معلی دارند.
به راستی كدام واقعۀ و رویدادی در جهان امروز ما
میتواند تنها در ۲۴ساعت این تعداد عاشق و شیدا را به دور خود كشانده و
چنین شور و شوقی آن هم با این خلوص و شورعارفانه به پا نماید؟!
گفتنی
است، این حدود ۲۰میلیون نفر، تنها تعداد زواری است كه با حضور بر مزار حضرت
سیّدالشهدا (ع) به زیارت و سوگواری میپردازند و بی اغراق عددی حداقل
۲برابر این ۲۰میلیون تنها در مساجد و تكایای كشورمان در این روز به سوگ
مینشینند و چه بسیارند عاشقانی كه در سراسر گیتی به سوگ آن بزرگوار و
خاندان پاكش مینشینند؟ !
به هر تفسیر حضور بر مزار امام سوّم
شیعیان در روز اربعین، شاید اولین و بزرگترین آرزوی هر مسلمان و شیعه ای در
سراسر جهان باشد. ای كاش آرزوی پاك همۀ مسلمانان و شیعیان برآورده شده و
حضرت سیّدالشهدا (ع) ما را نیز برای زیارت بارگاه ملكوتی اش، بطلبد.
شنبه 22/9/1393 - 19:7
حجاب و عفاف
خواهرم انسانیت اینگونه نیست شخصیت هم زیباییه در گونه نیست
خواهرم این بد حجابی خاری است شخصیت هم نیست بیماری است
خواهرم این بد حجابی ترکش است با حجاب دیده در آرامش است
خواهرم این عشوه و نازو ریا ای دریغ از عفت و یک جو حیا
نازو عشوه جلوه ای حیوانی است قلب مولا خون از این نادانی است
قلب مولا درد ناک گردیده است بد حجابی ریشه کن گردیده است ؟
از شهیدان یادی آیا مانده است؟ یا که عکس و چفیه بر جا مانده است!
شنبه 22/9/1393 - 19:7
شعر و قطعات ادبی
نماهنگ
رستاخیز زائران اربعین با صدای حامد زمانی را ببینید و به راحتی دانلود
کنید. حامد زمانی این نماهنگ را برای روز اربعین حسینی سال 1436 قمری آماده
کرده است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
نماهنگ رستاخیز زائران اربعین با صدای حامد زمانی را ببینید و به راحتی
دانلود کنید. حامد زمانی این نماهنگ را برای روز اربعین حسینی سال 1436
قمری آماده کرده است.
شنبه 22/9/1393 - 19:7
عقاید و احکام
اربعین
حسینی؛ روز چهلم شهادت امام حسین(ع) از همان سال نخست واقعه کربلا به
عنوان روز تجدید غم و اندوه شیعیان و ارادتمند به خاندان اهل بیت(ع) مطرح
بوده است.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
ائمه(ع) در زمینه بزرگداشت اربعین خود پیشقدم بوده و اعمال مخصوصی را برای
این روز دستور داده اند . بیستمین روز صفر یعنی اربعین زمانی است که
کاروان اسرا، از شام به مدینه بازگشتند و روزی است که جابر بن عبدا...
انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید و به زیارت قبر امام
حسین(ع) رفت و او نخستین کسی است که قبر آن حضرت را زیارت کرد. در این روز،
زیارت امام حسین(ع) مستحب است و این زیارت، همان زیارت اربعین است که امام
حسن عسکری(ع) آن را از نشانه های مؤمن دانسته اند.(1)
عدد چهل در
روایات و احادیث جایگاه ویژه ای دارد. چله نشینی یا همان مراقبت و توجه به
خداوند در مدت چهل روز هم در احادیث و روایات جایگاه ویژه ای دارد و توجه
به ترک گناه، عبادت خالصانه، گرامی داشتن نماز و مواردی دیگر همچون صدقه
دادن و دعا برای سایر مومنین نیز در این چهل روز توصیه شده است.
روایاتی
که در مورد اربعین وارد شده است، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه
دارد و در واقع چنین استفاده می شود که انسان هر حرکت مخلصانه و خداخواهانه
ای را که تا چهل بار ادامه گر باشد، پس از آن دریچه ای از نور و روشنایی
بروی او گشوده می شود و آغاز یک سلسله جوششها و لذتها، بیناییها و
رویشها در زندگی روحانی و معنوی اوست. امام رضا علیه السلام در این زمینه
می فرماید: من خلص لله اربعین یوما فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی
لسانه؛ هر کس خود را چهل روز برای خداوند خالص و پاک گرداند، خداوند چشمه
های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد.(2)
در روایتی دیگر از
امام رضا (ع) درباره خصوصیت عدد چهل آمده است: إن النُطفه تَکوُنُ فِی
الرَحِمِ أربَعینَ یَوماً ثُمَ تَصیرُ عَلَقَه أربَعینَ یَوماً ثُم تَصِیرُ
مُضغَه ً أربَعینَ یَوماً فَإذا کَمُلَ أربَعَه أشهُر بَعَثَ اللهُ
مَلِکَینِ خَلاقَینِ فَیَقُولانِ یا رَبِ مَا تَخلُق؛ نطفه چهل روز در رحم
می ماند سپس چهل روز به صورت علقه است و پس از آن به مدت چهل روز به شکل
مضغه در می آید و وقتی چهارماهه شد خداوند دو فرشته را برای تکمیل آفرینش
آن می فرستد و... (3)
اربعین روز تجدید عزاداری برای سالار شهیدان
حضرت ابا عبدالله الحسین است . امام رضا (ع) در باره اهمیت سوگواری و تعزیه
برای آن حضرت(ع) فرمودند: مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا
ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ
مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ
تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا
لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ؛ کسى که متذکر مصایب ما
شود و به جهت ستمهایى که بر ما وارد شده گریه کند، در روز قیامت با ما
خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و کسى که مصیبتهاى ما را بیان
کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند؛ در روزى که همه چشمها گریان است،
چشم او نگرید و هر کسى در مجلسى بنشیند که در آن مجلس، امر ما را زنده
مىکنند؛ روزى که قلبها مىمیرند، قلب او نخواهد مرد . (4)
امام
رضا(ع) همچنین در اهمیت عزاداری برای ابا عبدالله الحسین(ع) مىفرماید:
«... پسر شبیب! اگر مىخواهى براى چیزى گریه کنى، پس براى حسین بن على(ع)
گریه کن که او را ذبح کردند؛ چنان که گوسفند را ذبح مىکنند... پسر شبیب!
اگر براى حسین چنان گریه کنى که اشکهایت بر گونههایت جارى شود، خداوند
همه گناهان کوچک و بزرگ تو را مىآمرزد، اندک باشد یا بسیار...».(5)
در
اربعین زیارت امام حسین (ع) جزو نشانه های مؤمن برشمرده شده است. امام رضا
(ع) فرمودند: «من زار قبر ابی عبداللّه بشطّ الفرات کان کمن زار اللّه فوق
عرشه؛(24) هر کس قبر امام حسین(ع) را در کنار رود فرات زیارت کند، مانند
کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است».(6)
پی نوشت ها:
1. بحار جلد، 98، ص331
2. عیون اخبار الرضا(ع) ، ج 2، ص 85
3. الکافی، ج6، ص13
4. بحارالانوار، ج 43، ص 278
5. بحارالانوار، ج 44، ص 285
6. وسایل الشیعه، ج 10، ص 183
منبع:روزنامه قدس
شنبه 22/9/1393 - 19:6
آشپزی و شیرینی پزی
اگر
می خواهید غذای سرخ شده و با کیفیت و ترد و در عین حال سالم مصرف کنید
باید اصول و نکات مهم در سرخ کردن مواد غذایی را یاد بگیرید با ما همراه
باشید
به روش پخت غذا با روغن فراوان، حرارت خشک
گفته می شود زیرا حرارت بدون وجود آب به مواد غذایی منتقل می شود. این امر
در مورد تفت دادن موادغذایی نیز صدق می کند. اگر علاقه خاصی به غذای ترد و
نرم داریدخوب است بدانید که هنگام سرخ کردن مواد غذایی، در صورتی که کار را
درست انجام دهید، بیرون ماده غذایی ترد و داخل آن عاری از روغن خواهد بود.
اگرچه توصیه می شود که موادغذایی را کمتر سرخ
کنید اما در مواردی که نیاز به انجام این کار دارید، به موارد ذیل به نقل
از سایت «Readersdigest» توجه کنید.
همه روغن ها، یکسان تهیه می شود
اولین گام برای به دست آوردن نتیجه بهتر، انتخاب روغن مناسب است. لازم
است طعم و نقطه جوش روغن قبل از پخت در نظر گرفته شود. طعم روغن به منبع آن
ارتباط دارد. به عنوان مثال روغن کانولا از گیاه کلزا تهیه می شود و طعم
خاصی ندارد در حالی که روغن زیتون بر حسب نوع آن دارای طعم است.نقطه جوش
روغن، دمایی است که روغن شروع به دود کردن می کند و فاسد می شود. در این
روند، ساختار مولکولی روغن شروع به شکستن می کند و اکرولین نوعی ترکیب بدبو
به وجود می آید. به همین دلیل، برای سرخ کردن، به روغن با نقطه جوش بالا
(375F) نیاز است تا مولکول ها به آسانی شکسته نشود.روغن هایی با نقطه جوش
بالا شامل روغن بادام زمینی، آفتابگردان، کانولا و… است.تغییر دمای مکرر
می تواند خطرناک باشد و عمر روغن را کاهش می دهد.
آب و روغن، دشمنان دیرینه
آب بدترین دشمن روغن است. این موضوع نه تنها به دلیل آن است که این ۲
ماده با هم مخلوط نمی شود، بلکه افزودن آب به روغن داغ می تواند باعث
پاشیده شدن روغن شود. مکان کار خود را تمیز و خشک نگه دارید. تمامی مواد
غذایی قبل از سرخ کردن کاملاً خشک شود.
اول سرخ کن، سپس نمک اضافه کن
نمک ماده اصلی هر نوع غذای سرخ کردنی است. هرگز به ماده غذایی که قصد
دارید سرخ کنید نمک اضافه نکنید. نمک با جذب کردن رطوبت سطح غذا، باعث
پاشیده شدن روغن می شود. علاوه بر آن نمک، نقطه دود روغن را کاهش می دهد،
در نتیجه مولکول های روغن سریع تر شکسته می شود. همیشه نمک را پس از سرخ
کردن غذا اضافه کنید تا به آن بچسبد.
ظروف پخت سنگین بهتر است
لازم نیست از ظروف گران استفاده کنید بلکه کافی است که ظرف سنگین باشد
تا دمای روغن یکنواخت افزایش پیدا کند. در ماهیتابه های سنگین، روغن به
آرامی گرم می شود. در حالی که در ماهیتابه هایی که ته آن نازک است روغن
سریع جوش می آید.ماهیتابه باید بغل های کمی بلند داشته باشد تا روغن به
بیرون راه پیدا نکند.
سرعت در کار
برای سرخ کردن باید سریع عمل کنید. مواد غذایی باید در روغن داغ فرو
برده و سریع سرخ شود.به محض قرار دادن غذا در روغن دمای آن کاهش پیدا
می کند. پس قبل از سرخ کردن بگذارید روغن به دمای اصلی بازگردد سپس غذای
بعدی را به آن اضافه کنید.برخی محققان معتقدند که می توان روغن را از صافی
رد و مجدداً از آن استفاده کرد. اما فراموش نکنید که روغن حرارت دیده شروع
به شکستن می کند و در آن ترکیب های نامناسب به وجود می آید. بنابراین اگر
می خواهید از روغن استفاده مجدد کنید، بگذارید خنک شود، سپس آن رااز صافی
ریز، رد کنید. روغن بازیافت شده را تا زمان استفاده در یخچال قرار دهید.به
یاد داشته باشید که نباید روغن استفاده شده را با روغن تازه مخلوط کرد.
زیرا حتی اگر چند بار روغن مصرف شده را از صافی رد کنید، ذرات شکسته شده در
آن می ماند.
استفاده مجدد
به مرور زمان، حرارت بالا، آب، هوا و
مواد غذایی، مولکول های روغن را می شکند اما چه زمانی می توان فهمید که وقت
دور ریختن این روغن است؟ موقعی که در دمای طبیعی بیش از حد دود کند؛ تغییر
رنگ و بوی نامطبوع نیز می تواند به شما در تشخیص روغن فاسد شده کمک کن
منبع : دکتر سلام
شنبه 22/9/1393 - 19:3