• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1216
تعداد نظرات : 572
زمان آخرین مطلب : 1593روز قبل
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم


این هم تصویری از زیباترین پادشاه جهان

>>>>>>



>>>>>>




>>>>>>




>>>>>






اللهم ثبت عقلى على دینك


ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
پنج شنبه 27/12/1388 - 12:45
خاطرات و روز نوشت

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما کجایید که ببنید شهیدان ما در دفاع از مرزهای ایران اسلامی

شما خوابیدید ما بیداریم شبانه روز

شما خواب خوش می بینید ما با چشمان باز خواب گلوله

شما کنار بخاری هستید ما کنار آتش و منقل

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما به بازار می روید ما به پشت سنگر

شما خوشحال و شادمان ما غمگین اما زنده ایم با خنده هایتان

شما بازی رایانه ی انجام می دهید ما با جانمان بازی می کنیم

شما در هوای پاک نفس می کشید ما در هوای دود نفس کشیدن را یاد گرفتیم

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما لایق همه خوبی ها هستید ما لایق بدی ها هستیم

شما همه چیز ما هستید ما هیچ چیز شما هستیم

شما تمام دارایی ما هستید ما تمام دارایی مان شماست

شما راحت باشد ما ناراحتیم

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما همیشه سرتان روبه آسمان است ما یاد گرفتیم همیشه سرمان روبه زمین باشد

شما در استان و شهرتان زندگی می کنید ما در ایران زندگی می کنیم

شما گل هستید ما غنچه ی که باز نخواهد شد هستیم

شما تنها آرزوی ما هستید ما به این آرزوی شما فکر می کنیم

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما به کردستان آمدید اما ما همچنان در حسرت دیدن شما هستیم

شما عشق کردستان هستید ما معشوق ایران هستیم

شما در زندگی اهدافی دارید ما هدفمان برآورده کردن اهداف شماست

شما مهر و محبت دارید ولی ما از باغ بی مهری ها میوه محبت برداشت می کنیم

اینجا کردستان است سرزمین محرومان مرزی ایران آیا صدایمان به گوشتان می رسد

شما کجایید ما کجاییم

شما خودتان هستید و بس ولی ما خودمان نیستیم شما هستید

 راستی ما و شما چه فرقی داریم

 

شنبه 22/12/1388 - 10:23
خاطرات و روز نوشت
 

کردستان مرزنشین محروم جانم فدایت  

 

 
دلمان برای كردستانی ها شور میزد 
 دهم اسفند ماه بوده . مرحله دوم مسابقه جام حذفی در حال اجرا بود تا ساعت 5 بعد از ظهر امتیاز كردستان صفر بود . كم كم نگران شدیم . كردستان در مرحله اول خوب جنگیده بود .
 مسابقه برای هفته وحدت برگزار شده بود و ما دلمان می خواست هموطنان سنی مذهب ما هم كنار ما باشند و در این مسابقه حضور داشته باشند .
می دانستیم كه استانهای مرزنشین هر از گاهی با مشكلات مختلفی در اتصالات اینترنت دست و پنجه نرم می كنند .
كرمانشاهی ها هم مدتها بود كه به ما اعلام كرده بودند اینترنت و اینترانت تبیان دركرمانشاه كار نمی كند .
به همكارم گفتم كه با یكی از شركت كنندگان استان كردستان تماس بگیرد و علت نبودنشان را جویا شود .
همكارم تماس گرفت و پس از صحبت با كاربر عزیز كردستانی متوجه شدیم اینترنت استان كردستان كلا آن روز قطع شده است .
خیلی ناراحت شدیم . به مدیریت شبكه و امور فنی استانها زنگ زدیم . ایشان هم گفتند كه كلا اینترنت از طرف مخابرات قطع شده و نمی توان كاری كرد .
دلشوره كم كم به سراغمان آمد و سریع جلسه كوتاهی با همكاران برگزار كردیم و تصمیم گرفتیم در صورتی كه اینترنت كردستان تا آخر شب وصل نشد ؛ یك فرصت دیگر به استان كردستان بدهیم .
در حال همین بحثها بودیم كه متوجه شدیم ساعت 19 اینترنت كردستان وصل شد و كردستانی های عزیز با غیرت آمدند .
فقط 7 نفر بودند اما آنقدر غیرت و همیت داشتند كه با وجود نفرات كم و زمان كوتاه حتی از اینكه ممكن است ببازند نترسیدند و در مسابقه شركت كردند و با اختلاف 2 امتیاز نتیجه را به استان اردبیل واگذار كردند .
آنقدر این حركت این عزیزان برای ما جالب و غرور انگیز بود كه درخواست خود را برای مسوول برگزاری مسابقه ارسال كردیم . درخواست ما این بود : كاربران استان كردستان به خاطر این پایمردیشان به طور ویژه تشویق شوند .
*******************************************

ما کردستانی دیگه به این بی مهری ها و بی تفاوتی ها عادت نمودیم اما باز صبر صبر صبر  

 

شنبه 22/12/1388 - 9:49
محبت و عاطفه
یک بچه 10 ساله که نه مادرش زنده است و نه پدرش به نام برائَت.

 
رویداد تکان دهنده ی برائَت که اشک هر کسی رو جاری می کنه و الآن در یکی از بیمارستانهای کشور انگلستان بستری است.

پدر و مادر برائت هر دو اهل کشور مصرند و تنها یک فرزند 10 ساله دارند که در این سن و سال حافظ کل قرآن است. دختری باهوش که حتی در مدرسه معلمانش از زرنگی و هوش این دختر در حیرتند و چند بار به او گفته اند که تو باید در سطح راهنمایی درس بخوانی نه ابتدایی.

پدر و مادر برائت هر دو دکترند و از مصر به کشور عربستان سعودی مهاجرت کرده اند تا در یکی از بیمارستانهای این کشور کار کنند. خانواده ای کاملاً دیندار و پایبند به دین اسلام.
جریان از آنجا شروع می شود که مادر برائت به طور اتفاقی احساس ناراحتی زیادی می کند بعد از معاینه و آزمایشات متوجه می شوند که او به بیماری سرطان مبتلا شده است و چون خیلی دیر متوجه این موضوع شده اند بیماری تمام بدن او را گرفته است.

او در فکر این بود که این موضوع را چطور به دخترش بگوید و چگونه می تواند او را ترک کند بعد از فکر کردن زیاد تصمیم گرفت که دخترش را از بیماری کشنده ای که دارد آگاه سازد به همین دلیل به شیوه ای غیر مستقیم بهش گفت: "دختر عزیزم، برائت ما در بهشت همدیگر رو میبینیم و قرآنی که حفظ کردی لازمه هر روز بیایی بیمارستان و برایم بخوانی." برائت منظور مادرش را از حرفهایی که می گفت نمی فهمید.

مادرش خانه را ترک کرد
او هر روز وقتی از مدرسه بازمی گشت میرفت بسوی مادرش که برایش قرآن بخواند و عصر با پدرش برمی گشت. بعد از چند روز با پدرش تماس گرفتند که حال همسرش خیلی خراب است، پدرش و برائت باعجله به سوی بیمارستان حرکت میکنند و چون وضعیت، خیلی خطرناکه وقتی دَمِ در بیمارستان می رسند پدرش از ترس اینکه او را با خودش به داخل بیمارستان ببرد و مادرش مرده باشد از او می خواهد که در ماشین بماند و با چشم گریان اتومبیل را ترک و به سوی در بیمارستان باعجله دوید که ناگهان جلوی چشم دخترش یک ماشین با او برخورد می کند و همان جا جانش را از دست داد. برائت که صحنه تصادف پدرش را با چشم خود دید از ماشین پیاده شد و با چشم گریان به سوی پدرش دوید اما پدرش فوت کرده بود و او تک و تنها در وسط خیابان.

بله عزیزان اما مصیبتها اینجا تمام نمی شود، و بعد از 5 روز از وفات پدرش مادرش هم در بیمارستان فوت می کند.
برائت بی پدر و مادر تک و تنها در یک شهر که کسی را نمی شناسد چون اهل این کشور نبودند. عده ای از مصریان مقیم عربستان به فکر افتادند که راه چاره ای بیندیشند تا این بچه را به فامیل و آشنایان پدرش در مصر برگرداند برائت که چند روز بیشتر از وفات پدر و مادرش نگذشته بود ناگهان احساس ناراحتی زیادی کرد بعد از اینکه او را به بیمارستان بردند متوجه شدند که او نیز به بیماری مادرش مبتلا شده است. او وقتی متوجه این بیماری شد گفت: "سپاس برای خدا که من را پیش پدر و مادرم در بهشت می برد و دوباره آنها را می بینم ... " این سخن او همه را تکان داد که دختری در این سن و سال در برابر امتحانات پی در پی الهی این گونه صبور و شکرگذار است.

خبر برائت روز به روز بیشتر در میان مردم پخش می شد که باعث شد یک مرد عربستانی تصمیم بگیرد برای معالجه بیماریش که نه به بزرگ و نه به کوچک رحم می کند، او را به یکی از بیمارستانهای انگلستان بفرستد.

بله خواننده گرامی، بیماری او در بدنش پخش شده است و دکترها تشخیص داده اند که باید هر دو پای او را قطع کنند در غیر اینصورت بیماری سراپای وجودش را فرامی گیرد و او را از پای در می آورد.

بسیار آرام، صبور و راضی به قضا وقدر خداوند. در همین حال در یکی از برنامه های زنده یک کانال آسمانی که برای ملاقات وی به انگلستان رفته بود از او خواستند که در آنجا با صدای زیبای خودش برای پدر و مادرش قرآن را تلاوت کند اما نتوانست آن را تمام کند به خاطر گریه زیادش و میلیون ها مسلمان دیگر را نیز به گریه انداخت.

شما عزیزان می توانید از طریق لینک زیر صدای زیبای برائت را هنگام خواندن قرآن در بیمارستان گوش دهید بله عزیزان این داستان برائت بود امیدوارم همه ما برای او دعا کنیم که خداوند ان شاءالله او را شفا دهد و مشمول رحمت خود گرداند.

صدای نازک و زیبای برائت هنگام خواندن قرآن



ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
پنج شنبه 6/12/1388 - 13:35
کامپیوتر و اینترنت

 4مورد که شما هرگز در مورد موبایل نشنیده اید.

  اقداماتی وجود دارد که می توان در مواقع فوری و ضروری انجام داد. موبایل شما می تواند یک نجات دهنده زندگی یا یک ابزار فوری برای نجات باشد.

   
اول      وضعیت فوق العاده

  شماره تلفن وضعیت فوق العاده در تمام دنیا 112 است. در ایران نیز اگر شما حتی در یک مکان خارج از محدوده شبکه موبایل خود قرار داشته باشید، شماره 112 را بگیرید، موبایل در هر شبکه موجود جستجو می کند تا یک تماس وضعیت فوق العاده برای شما برقرار کند. (پلیس، اورژانس، آتش نشانی یا...) و جالب اینکه این شماره حتی زمانیکه صفحه کلید قفل است نیز کار می کند. امتحان کنید.

حتی با گوشی بدون سیم کارت نیز میتوانید با شماره 112 تماس حاصل نمایید.


دوم       آیا تا بحال کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته اید؟


آیا ماشین شما یک دستگاه کنترل از راه دور بدون کلید دارد؟ این وسیله می تواند روزی مفید باشد. یک دلیل خوب برای داشتن یک موبایل: اگر شما کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته باشید، به موبایل یک نفر در منزل از طریق موبایل خودتان تماس بگیرید. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشین قرار دهید و از فرد مقابل در منزل بخواهید که کلید کنترل درب بازکن ماشین را فشار دهد، و آنرا نزدیک موبایل خود قرار دهد. قفل ماشین شما باز خواهد شد. با این کار نیاز نیست کسی کلیدها را شخصاً بیاورد. فاصله هیچ تاثیری ندارد. شما می توانید کیلومترها فاصله داشته باشید، اگر شما بتوانید با کسی که ریموت کنترل ماشین شما را دارد ارتباط برقرار کنید، شما می توانید قفل ماشین خود را باز کنید.


 
یادداشت نویسنده: این مورد کار می کند.. ما آنرا امتحان کرده ایم و قفل ماشین را از طریق یک تلفن موبایل باز کرده ایم.

  سوم    چگونه یک موبایل دزدیده شده را غیرفعال کنیم؟


برای چک کردن شماره سریال موبایل خود، کلید های زیر را به ترتیب فشار دهید:

*#06#

 یک کد دیجیتالی  روی صفحه نمایش ظاهر می شود. این شماره مختص دستگاه شما است. این شماره را یادداشت کنید و در جایی امن نگه دارید. هنگامیکه موبایل شما دزدیده می شود، شما می توانید به پشتیبان شبکه خود تماس بگیرید و این کد را به آنها بدهید. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتی اگر دزدها SIM کارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غیرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانید موبایل خود را بازپس گیرید، اما حداقل می دانید کسیکه آنرا دزدیده است دیگر نمی تواند از آن استفاده کند یا آنرا بفروشد. اگر هر کسی این کار را بکند، دیگر دزدین موبایل هیچ فایده ای نخواهد داشت.

 
چهارم       قدرت باطری مخفی شده


در نظر بگیرید باطری موبایل شما خیلی کم است. برای فعال کردن کلیدهای  #3370* را فشار دهید.. موبایل شما با این اندوخته راه اندازی مجدد خواهد شد و موبایل افزایش 50 % در باطری را نشان می دهد. این فضای اندوخته هنگامیکه موبایل خود را شارژ می کنید، خودبه خود شارژ خواهد شد..
سه شنبه 1/10/1388 - 17:19
ازدواج و همسرداری

كدام مسئول و یا پدر و مادری حاضر است كه فرزندش را به‌ عقد موقت ‌درآورند؟

بازرس مجمع انجمن‌های علمی گروه پزشكی با زیر سوال بردن ازدواج موقت در كشور و ابراز نگرانی از این مساله گفت: بر اساس چه استدلالی در كشور اسلامی صحبت از ازدواج مو قت در میان دختران دبیرستانی به میان می‌آورند؟آیا قصد دارند به این شیوه جامعه و هنجارهایش را بر هم زنند؟ مسئولانی كه صحبت از چنین مسائلی در كشور می‌كنند حاضرند دختر خودشان را به عقد موقت درآورند؟

مصطفی اقلیما در گفت‌وگو با ایلنا با اشاره به بحث ازدواج موقت كه این روزها موضوع بحث عده‌ای از مسئولان شده، تاكید كرد: از تمام افرادی كه چنین بحث‌هایی را در كشور اسلامی مطرح می‌كنند سئوال مهمی دارم و آن این است كه وقتی یك دختر در ازدواج‌های موقت ضرر كرده و به اذن پدر نیاز دارد، كدام مرد‌‏‏، زن، پدر و مادر حاضر است كه فرزندش را عقد موقت كند تا او را با دست خودش بدبخت كند؟

او با بیان این مطلب كه هر كس صحبت از ازدواج‌های موقت در كشور می‌كند در جامعه اسلامی نیست، ادامه داد: احكام دینی بر پایه خانواده، استحكام و احترام به این كیان بوده و كسی كه چنین بحثی را مطرح می‌كند اسلام و قوانین جامعه اسلامی را نمی‌شناسد و اعتقادی هم به اسلام ندارد.
رئیس انجمن علمی مددكاران اجتماعی ایران با اشاره به اینكه در دین اسلام استحكام خانواده مطرح بوده و طلاق را تقبیح دانسته و آن را در صورت اجبار طرفین قبول كرده یادآور شد: با این حساب چه كسی به خودش اجازه می‌دهد كه نظر مخالف اسلام بدهد؟ چرا كه با ازدواج‌های موقت دیگر خانواده‌ای وجود نداشته و حساسیت و اعتبار خانواده از بین می‌رود.

مسلمان صحبت از ازدواج موقت نمی‌كند
به گفته اقلیما در صورت رواج این گونه ازدواج‌ها اوضاع كشور از سایر كشورهای خارجی بدتر می‌شود چرا كه جوانان سایر كشورهای اروپایی ابتدا با یكدیگر دوست شده و بعد از انتخاب همسر، ازدواج كرده و سعی می‌كنند تا پایان عمر با هم بمانند در حالی كه با این حساب معیشت كشور ما بدتر می‌شود چرا كه هیچ رابطه‌ای استحكام ندارد.
او با طرح سئوالاتی ادامه داد: چگونه در یك كشور اسلامی بعضی‌ها صحبت از این‌گونه مسایل می‌كنند مگر مسلمان نیستند؟ آیا قصد دارند به این شیوه جامعه و هنجارهایش را بر هم زنند كه صحبت ازدواج و عقد موقت در میان دختران دبیرستانی به میان می‌آورند؟ آیا مسئولانی كه صحبت از چنین مسائلی در كشور می‌كنند حاضرند دختر خودشان را به عقد موقت درآورند؟

وام ازدواج بنای زندگی بر روی هوا است
بازرس مجمع انجمن‌های علمی گروه پزشكی با بیان اینكه آقایانی كه قصد دارند مشكل خود را حل كنند، چنین نظراتی را به افكار عمومی می‌دهند گفت: مشكل اصلی جوانان برای ازدواج، كار است تا وقتی جوانی پایش را از دانشگاه بیرون می‌گذارد و بیكار است، هرگز ازدواج نمی‌كند؛ مسئولان حكومتی و نماینده‌های مجلس قبل از ازدواج چنین طرح‌هایی من در‌آوردی، مخارج جوانان را با درآمدها و حقوقشان برابر می‌كنند چرا كه دولت‌ها موظف به تولید كار هستند نه تولید طرح‌های منسوخ در كشور.
اقلیما در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به دادن وام به جوانان در آستانه ازدواج یادآورشد: دولت وظیفه مهم‌تری دارد و آن هم رفع مشكلات كار جوانان است نه دادن وام‌های قرض‌الحسنه ازدواج؛ همه جوانان در آستانه ازدواج هستند اما پشتیبان و سرپناه ندارند؛ اگر برنامه‌ریزی‌های كشور غلط و تورم بالا است، نباید با پاك كردن صورت مسئله اصلی، با دادن وام به جوانان و یا طرح ازدواج‌های موقت آنها را به روی آوردن زندگی‌های مشتركی كه روی هوا بنا می‌شود، ترغیب كرد.

ازدواج‌های مكرر آسیب روحی ایجاد می‌كند
رئیس انجمن علمی مددكاران اجتماعی ایران با اعلام اینكه هیچ كشوری برای ازدواج به جوانانش وام نمی‌دهد تصریح كرد: با قرض نمی‌توان زندگی كرد چرا كه ازدواج به زور، و قرضی كه با پنج میلیون تومان وام شروع می‌شود و جوان با همین مبلغ تحریك به ازدواج می‌شود، مشكل مالی دارد و ازدواج دوام پیدا نمی‌كند.
او افزود: وقتی دختر یا پسری به طور موقت و مكرر ازدواج می‌كند، از نظر روحی آسیب دیده و اعتقادی به خانواده ندارند و به طور حتم مورد سوء استفاده هم قرار می‌گیرند چرا كه جامعه مثل یك زن بیوه و مطلقه به او نگاه می‌كند كه سهل‌الوصول است.

نیازدر جوانان 10 درصد است
اقلیما در ادامه با اشاره به آسیب‌هایی كه در ازدواج‌های موقت پنهان شود و اظهاراتی كه در مورد پوشش دادن رفتارهای جنسی در راستای ازدواج‌های موقت می‌شود تاكید كرد: تمام جوانان كشور ممكن است به روابط  نیاز داشته باشند اما رابطه  10 درصد است بلكه 90 درصد دیگر به نداشتن یك هم‌زبان و سنگ‌صبوری در زندگی‌شان است كه آنها را عذاب می‌دهد؛ مسئولان كشورنباید خانواده‌ را بر اساس روابط جنسی پایه‌گذاری و طراحی كنند.
او افزود: امیدواریم ابتدا 90 درصد مشكل فوق جوانان حل شود و دیگر نیازی نیست كه برای 10 درصد بقیه كه همان نیاز به روابط است،‌خانواده را به آتش بكشیم.

يکشنبه 29/9/1388 - 18:40
دعا و زیارت

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (الحجرات/١٠)

قطعا مؤمنین برادر یکدیگرند

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (المآئده/٤٨)

در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید

وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/٨٣ )

با مردم نیکو سخن بگوئید

وَأَوْفُوا بالْعَهْدِ (اسراء٣٤)

به عهد و پیمان خود وفا کنید

اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (المائده/٨)

عدالت پیشه کنید که آن به تقوی نزدیکتر است

الا بذکر الله تطمئن القلوب (رعد/2

آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرام و مطمئن می گردد

فَاحْكُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ (ص/٢٦)

بین مردم به حق حکم و قضاوت کن

إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْكُمْ (محمد/٧)

اگر (دین) خدا را یاری کنید او هم شما را یاری می کند

وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (المآئده/٢)

در (کارهای ) نیک و تقوا با یکدیگر همکاری کنید

وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً (الانبیاء/٣٥)

با خیر و شر شما را آزمایش می کنیم

إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ (هود/١١٤)

قطعا نیکیها بدی ها را از بین می برند

وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (النساء/١٩)

با زنان به نیکی و شایستگی معاشرت کنید

إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (الحجرات/١٢)

قطعا بعضی از گمانها گناه است

وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (الهمزه/١)

وای بر هر عیب جوی هرزه زبان

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأزِیدَنَّكُمْ (ابراهیم/۷ )

اگر شکرگزار نعمتها بودید (نعمتهایم را) افزون خواهم نمود

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (الحجرات۱۳)

همانا گرامی ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست

وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۱۹۱)

فتنه انگیزی از کشتار سخت تر (وبدتر) است

وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَكُمْ (البقره/۲۳۷)

فضل و نیکی به یکدیگر را از یاد نبرید      

وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ (الشوری/ ۳۸)

(مؤمنین) کارشان با مشورت یکدیگر انجام می گیرد

أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (النساء/۸۲)

پس چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند ؟

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (المائده/۱۳)

قطعا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد

وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا (الاحقاف/۱۵)

ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم

إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ (الاسراء/۵۳)

همانا شیطان بین انسانها دشمنی و فساد ایجاد می کند

وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (الحج/۲۸)

وافراد درمانده و فقیر را اطعام کنید

وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (الحج/۳۰)

از گفتار باطل و نا حق دوری کنید

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ (هود/١١٢)

همانگونه که مامور شدی (دستور رسیده تورا) پایداری و استقامت کن

فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ (العنکبوت/١٧)

فقط روزی را در نزد خدا(از جانب او) بجوئید

مَنْ كَفَرَ فَعَلَیْهِ كُفْرُهُ (الروم/٤٤)

هرکس کافر شود کفرش به ضرر خود اوست

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ (الروم/٦٠)

صبر کن که وعده خداوند حق است

ِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان/١٣)

قطعا شرک به خدا ستم بسیار بزرگی است

أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ (الزمر/٣٦)

مگر خدا کفایت گر بنده خود نیست ؟

إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان/١٦) قطعا خداوند بسیار لطیف و آگاه است

وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ (لقمان/٣٤)

خداست که باران رحمت را نازل می کند

وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ (الاحزاب/٣٧)

خداوند سزاوارتر و مستحق تر است که از او بترسی

وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا (الاحزاب/٣٩)

خداوند آنچه را که در قلب شماست می داند

َ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قُلُوبِكُمْ (الاحزاب /٥١)

گفتار درست و محکم و استوار بگوئید

أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ (البقرة/٢٦٧)

از چیز های پاکیزه ای که به دست آورده اید انفاق کنید

هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ (فاطر/٣)

آیا آفریننده ای غیر از خدا هم هست ؟

 

جمعه 27/9/1388 - 17:2
کامپیوتر و اینترنت
اسماء الحسنی 1
دانلود

اسماء الحسنی 2
دانلود

اسماء الحسنی 3
دانلود
__________________
الا بذکر اللّه تطمئن القلوب
دوشنبه 12/5/1388 - 13:18
دعا و زیارت
( إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ) [کهف: 13]

« ایشان جوانانی بودند كه به پروردگارشان ایمان داشتند ، و ما بر ( یقین و ) هدایتشان افزوده بودیم ».

جوانی قلبش از ایمان لبریز شده بود. خانواده اش او را برای کسب علم و دانش و اتمام تحصیلات دبیرستان به شهری دور دست فرستاده بودند و در آنجا اتاق کوچکی را اجاره کرده بود. از قضا هنگام غروب که قصد داشت به خانه مراجعت کند دختر جوانی را دید که در انتظار ماشین ایستاده بد و در حالی که کیف مدرسه اش را در دست داشت گریه می کرد، زیرا ماشینی که هر روز او را به خانه اش در روستا می رساند قبل از رسیدن دختر به ترمینال رفته بود و اکنون از شدت ناراحتی گریه می کرد.

جوان به او نزدیک شد و علت نگرانی را پرسید و به او چنین گفت:

آیا کاری از دست من ساخته است؟ چرا گریه می کنی؟ دختر گفت: من در فلان روستا زندگی می کنم امروز در مدرسه تأخیر کرده ام و سعی نمودم که در موعد مقرر خود را به ترمینال برسانم امّا وقتی به اینجا رسیدم متوجه شدم که رفقایم رفته اند و من تنها مانده ام و اکنون نه راه بازگشت را می دانم و نه پولی همراه دارم زیرا تاکنون به تنهایی و بدون خانواده ام به جایی نرفته ام.

دخترک این کلمات را بر زبان می راند و پیوسته گریه می کرد و اشک می ریخت و با پروردگارش مناجات می کرد و می گفت: خدایا! چکار کنم؟ کجا بروم؟ حالا خانواده ام منتظر من هستند.

جوان بسیار متأثر شد و سراسیمه نمی دانست به دختر چه بگوید و چکار کند.

زمان به سرعت می گذشت. هوا تاریک شده بود.

پاهای دختر تحمل سنگینی بدن او را نداشتند. از شدت خستگی و گرسنگی قادر نبود خودش را کنترل کند.

جوان به او گفت: خواهرم من برادر تو هستم و مثل تو غریبم و در این شهر کسی را ندارم و خانواده ای را نمی شناسم تا تو را به آنجا ببرم ولی در این شهر تنها اتاق کوچکی دارم که می توانم تو را به آنجا برسانم. خواهرم به من اطمینان کن و امشب را در آنجا بمان فردا صبح تو را به مدرسه ات می رسانم.

شاید خانواده ات دنبال تو بیایند و به دوستانت ملحق شوی، انشاالله مشکل تو حل خواهد شد.

دختر به جوان اعتماد کرد و همراه او به طرف منزلش به راه افتاد. آنها به منزل رسیدند و جوان در حد توان از او پذیرایی کرد. رختخوابش را به او داد و خود بر روی زمین خوابید.

در این اتاق درگیری شروع شد و معرکه ی خطرناکی بود از یک طرف پسر جوان در آن سن و سال و در مقابل دختری تنها و زیبا، جایی که به جز خدا کسی از آنان با خبر نبود.

تنها خداوند مراقبت کننده و یاری رسان چنین لحظات حساسی بود نتیجه ی این خلوت هلاکت یا نجات از دیو شهوت بود که به راستی در چنین لحظاتی هر کس در گرو ایمان و یقین خود می باشد.

اکنون مبارزه حقیقی شروع می شود و ما نمی دانیم که پیروزی از آن کیست؟

آنجا که رسول خدا (ص) می فرماید:

« ما خلا رجل بامرأة الّا کان الشیطان ثالثهما »

هیچ مردی با زنی خلوت نمی کند مگر اینکه شیطان سومین آنها است.

شیطان مرتباً جوان را وسوسه می کرد و به او القاء می کرد که این صید گرانبهایی است که در کنار تو آرمیده است.

به او نگاه کن. به زیبایی و طراوت و شادابی او، به این عروس رایگان نظر کن.

چه کسی می داند که تو با او چکار می کنی؟  پیوسته و به طور مستمر ابلیس به او نزدیک می شد و او را به این کار تشویق و تحریض می کرد. دختر نیز نمی توانست بخوابد زیرا با جوانی ناآشنا در اتاقی به سر می برد و در حال مبارزه و ترس و حیرت لحظات را سپری می کرد. خواب به چشم هیچ کدام فرو نرفت هر دو درگیر مبارزه ای جانکاه بودند.

ناگهان جوان فکری به ذهنش خطور کرد و از جایش بلند شد و در غرفه اش به جستجو پرداخت مثل اینکه دنبال گمشده ای می گشت. ناگهان چراغی را یافت. همان چیزی که او به دنبال آن میگشت، آن را برداشت و روشن کرد و در مقابل خود قرار داد و نفس راحتی کشید و درست مثل اینکه دنبال اسلحه ای کشنده ای باشد تا دشمن سرسختش را از پای درآورد. اکنون آن را یافته بود. پس حق داشت که باقلبی آرام و فکری راحت در کنار آن بنشیند. این اسلحه را برای نبرد با ابلیس در کنار خود نهاد و با وجود این آمادگی از مکر و حیله ی دشمن در امان ماند و بدون توجه به وسوسه های او مبارزه اش را شتابی تازه بخشید.

ابلیس پیش آمد و در مقابل او ایستاد، در حالی که زیبایی های دختر را در نظر او زینت می بخشید. او را به طرف معصیت تشویق می کرد و فکر می کرد که این دفعه بر جوان غلبه خواهد کرد.

جوان در حالی که چراغ را روبروی خود گذاشته بود نفسش را مخاطب قرار داد و گفت: من انگشتم را روی چراغ قرار خواهم داد. اگر بر آتش چراغ صبر کنی و سوزش و درد آن را تحمل کنی به معصیت اقدام کن و گرنه از خدای یکتا بترس و به آینده ات امیدوار باش انگشتش را روی چراغ گذاشت تا حدی که بوی سوختن آن به مشام رسید و از درد شدید بر خود می پیچید و با خود می گفت: ای دشمن خدا اگر تو بر آتش چراغ و این شعله ی ضعیف صبر نکنی پس چگونه آتش سهمگین دوزخ را تحمل خواهی کرد؟ با پارچه ای انگشت سوخته اش را بست و اندکی نشست. بار دیگر ابلیس بر او هجوم آورد و این بار انگشت دیگرش را روی شعله ی چراغ گذاشت و از آن هم بوی سوختن پوست و استخوانش برخاست. این چنین جنگ و مبارزه بین او و ابلیس در طول شب ادامه یافت و تا طلوع فجر لحظه ای آرام و قرار نداشت. هنگام صبح برای ادای نماز به پا خواست در حالی که به شدت درد می کشید نمازش را به جا آورد و با قلبی آرام و آسوده خاطر به دختر صبحانه داد و او را به مدرسه برد.

پدر دختر بی صبرانه انتظار او را می کشید و هنگامی که دختر را دید او را در آغوش گرفت نزدیک بود از شادی بال در بیاورد و بی اختیار از چشمانش اشک شوق سرازیر شد. دختر داستان را برای پدرش نقل کرد از سختی و اضطراب تنهایی و رنج و دردی که آن جوان در راه عقیده اش تحمل کرده بود و از امانت داری و شهامت و غیرت و از گذشت و ایثار آن جوان مؤمن و متعهد پدرش را با خبر کرد و بالاخره آنچه که آن جوان به دستان خود کرده بود همه را مانند فیلمی در برابر چشمان پدرش به نمایش گذاشت.

آنگاه پدرش به جوان نزدیک شد و بر او سلام کرد و از او تشکر و قدردانی نمود. وقتی به دستان جوان نگاه کرد که آنها را با پارچه ای پیچیده بود تعجبش افزوده شد و از ایمان و تقوای آن جوان متأثر شد. سپس از جوان تشکر و قدردانی کرد و او را همراه با دخترش به خانه دعوت کرد و از او پذیرایی نمود و دخترش را به عقد او درآورد و با وجود اینکه رئیس قبیله و مردی خوش نام و نشان بود حاضر شد دخترش را به عقد آن جوان ناآشنا اما مؤمن و غیور درآورد.

بعد از مراسم ازدواج آنها را در منزل خود اسکان داد و تا پایان تحصیل هزینه ی او را تحمّل کرد.

این چنین است تأثیر ایمان و یقین در دنیا و باید ثمره ی آن در آخرت چگونه باشد.

آنچه را مطالعه کردید قصه ای واقعی است که بدون دخل و تصرف نقل شده و هدیه ی گرانبهایی برای تمام جوانان پسر و دختر این عصر و زمانه است. به امید اینکه همه ی جوانان، عفت و پاکدامنی را بهترین ثمره ی عمر گرانبهای خویش بدانند و یقین داشته باشند که نیکی پیوسته تا روز قیامت ماندگار خواهد بود.
دوشنبه 12/5/1388 - 13:14
خواستگاری و نامزدی

شتباه بشریت از زمانی شروع شد که گمان کرد تنها با تکیه بر اندیشۀ بشری خواهد توانست مدینۀ فاضلۀ مورد نظر مصلحان و خیرخواهان جامعۀ بشری را بسازد.

بله عزیزان! تمدنی که بدون عقیدۀ صحیح و دین و بر اساس دشمنی با برنامه ها و قوانین خداوندی بنا نهاده شود سرانجام نافرجامی خواهد داشت.

 شاعر چه زیبا گفته است :

خشت اول گر نهد معمار                                                           کج تا ثریا می رود دیوار کج

آری! غرب ، تمدن و پیشرفت خود را بدون رابطه با برنامۀ خداوندی آغاز کرد و خشت زیربنایی این تمدن کج و معوج گذاشته شد و به همین دلیل امروزه نشانه های فروپاشی و از هم پاشیدگی این تمدن پوشالین ، پرزرق و برق ، فریبنده و توخالی روزبه روز آشکارتر     می شود.

هرچه بر تعداد مطب های روانپزشکی و کتابهای روانشناسی در دنیای غرب افزوده          می شود ، آمار خودکشی ، امراض روحی ، فقدان آرامش ، سرگردانی و احساس پوچی نیز افزایش می یابد . زیرا روانشناسی بر تفکر بشری استوار است و علم بشری محدود است.

خداوند می فرماید :  ( وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا ) اسراء : 85

و داده نشده است به شما از علم ، مگر اندکی [وعلم شما انسانها با توجه به گسترۀ کل جهان و علم لایتنهایی خداوند سبحان، قطره ای به دریا هم نیست.

بدیهی است خداوند خالقی که انسان را آفریده ، بهتر خواسته ها و نیازهای او را می داند و اینکه چه راهی ضامن سعادت و خوشبختی اوست.

همانطور که خداوند می فرماید : ( ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر ) ملک :14

مگر کسی که [انسانها را] می آفریند [حال و وضع ایشان را] نمی داند، حال اینکه او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟

پس برای رسیدن به خوشبختی چاره ای جز بازگشت به برنامۀ خدایی و تسلیم شدن و پیروی از آن وجود ندارد و هیچ راه دیگری برای رسیدن به سعادت غیر از تن در دادن به هدایت خداوندی و دین خدا وجود ندارد.

( والله یقول الحق وهو یهدی السبیل )

همانا خداوند حق رامی گوید و اوست که راه درست را نشان می دهد بیاد آور نعمتهای خداوندی را بر خود، که تو را از بالای سر و از زیر قدمهایت دربرگرفته

( وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها ) نحل :18

اگر بخواهید نعمتهای الله را بشمارید، قادر به شمارش آنها نیستید

سلامتی در بدن ، امنیت در وطن ، غذا و پوشاک ، هوا و آب. تو تمام دنیا را داری و احساس نمی کنی، تو صاحب دنیایی و نمی دانی :

 

( وأسبغ علیکم نعمه ظاهرة وباطنة )  لقمان:20

و نعمتهای خود را ـ چه نعمتهای ظاهری و چه باطنی ـ بر شما گسترده و افزون ساخته است دو چشم داری ، زبان و دهان ، دست و پا

( فبأی آلاء ربكما تكذبان ) سورة الرحمن

پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب و انکار می کنید؟

 آیا این ساده است که تو با پاهایت راه می روی در حالی که پاهایی قطع شده؟! و بر دو ساقت می ایستی در حالی که بسا ساقها قطع شده اند؟! آیا سزاوار است که به راحتی دیدگانت را برهم گذاشته و به خواب روی در حالی که درد و بیماری خواب را از بسیاری ربوده؟! و اینکه معده‌ات را از غذای لذیذ پر کنی و از آب گوارا بنوشی در حالی که کسانی هستند که به سببب بیماری و مرض غذا برای آنها تلخ و آب برای آنها ناگوار شده؟

در شنوایی ات بیندیش که از کر بودن نجات یافته ای  و در دیدگانت تأمل کن که از نابینایی رهایی یافته ای و بنگر به پوستت که از پیسی و جذام حفظ شده ای و بنگر عقلت را که خداوند آن را سالم گردانیده و آن را به دیوانگی و بی عقلی دچار نکرده است.

آیا حاضری فقط یک چشمت را به اندازه ی کوه احد طلا عوض کنی؟! آیا دوست داری شنوایی ات را با یک دریا طلا عوض کنی؟ آیا قصرهای رنگین را در مقابل زبانت می‌خری تا اینکه گنگ بمانی؟ آیا دستانت را در مقابل گردنبندهای مروارید و یاقوت عوضه می کنی؟

نعمتهای فراوان و کرَم های بی پایانی تو را فراگرفته ولی تو نمی دانی ، چطور با اندوه ، غم ،پریشانی  و گلایه کردن زندگی را می گذرانی درحالی که نان گرم ، آب خنک و گوارا، خواب راحت و آرام  و سلامتی کامل را دارا می باشی.

 به از دست رفته ها و نداشته ها فکر می‌کنی و شکر داشته ها را بجا نمی آوری. از یک شکست اقتصادی و مالی بهم می ریزی در حالی که کلید خوشبختی و ثروت هنگفتی از خیرات و مواهب و نعمتها در دست توست.

( وفی أنفسكم أفلا تبصرون ) ذاریات :21

و در وجود خودتان [ ای انسانها، نشانه های روشن و دلایل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او وجود دارد] مگر نمی بینید؟.

در وجودت فکر کن ، در خانواده ات ، خانه ات ، شغلت، سلامتی ات ، دوستانت ، و دنیای اطرافت

( یعرفون نعمت الله ثم ینكرونها ) نحل :83

نعمت الله را می شناسند و با وجود شناخت و آگاهی [در عمل] آن را انکار می کنند [و سپاس آن را بجای نمی آورند.

دوشنبه 12/5/1388 - 13:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته