اهل بیت
تیغى پلید در شد و حنجر به خون نشست
خون، جوش عاشقى زد و پیكر به خون نشست
برخاست آتش از دل گلها و غنچه ها
وقتى كه آن حماسه پرپر به خون نشست
باور نكرد زینب(علیها السلام) و همشانه دلش
ایمان به درد آمد و باور به خون نشست
كم كم در امتداد افق مثل یك شهید
خورشید لحظه هاى مقدر به خون نشست
و آنگاه در غروب غریبى، سر حسین(علیه السلام)
یك ارتفاع نیزه فراتر به خون نشست
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 1:2
اهل بیت
دشت مى بلعید كم كم پیكر خورشید را
بر فراز نیزه مى دیدم سر خورشید را
آسمان گو تا بشوید با گلاب اشكها
گیسوان خفته در خاكستر خورشید را
بوریایى نیست در این دشت تا پنهان كند
پیكر از بوریا عریان تر خورشید را
چشم هاى خفته در خون شفق را وا كنید
تا ببیند كهكشان پرپر خورشید را
نیمى از خورشید در سیلاب خون افتاده بود
كاروان مى برد نیم دیگر خورشید را
كاروان بود و گلوى زخمى زنگوله ها
ساربان دزدیده بود انگشتر خورشید را
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 1:1
اهل بیت
عاشق صادق به بازار فنا سر مى فروشد
ترك هستى كرده خنجر زیر خنجر مى فروشد
با گلو صد بوسه از جان مى دهد بر تیغ كارى
آن كه خود را در مناى عشق داور مى فروشد
هر سرى پرشورتر باشد چو مهر عالم آرا
ذرّه ذرّه جنس را در عالم ذرّ مى فروشد
از كمان عشق پیكان مى خورد تا پر ولیكن
عشق پیكانش به نرخ جان مكرّر مى فروشد
انبیا در پیشگاه قرب حق لاحول گویان
كاز عَرَض بگذشته است این شاه، جوهر مى فروشد
گاه عون و جعفر و عباس مى سازد فدایى
گاه روى دست خود شش ماهه اصغر مى فروشد
گاه مسلم مى فرستد كوفه گه اكبر به میدان
جنس خود را هر كجا باشد مقدّر مى فروشد
مى دهد انگشت و انگشتر به راه دوست آرى
هر چه دارد رایگان در راه داور مى فروشد
در گلستان ولایت بلبل گلزار معنى
هر گلى از تشنگى گردید پرپر مى فروشد
اهل بیت موپریشان را به بازار اسیرى
از دل و جان برده با جمع مكسّر مى فروشد
چون شریح آن كس كه شد ظاهر صلاح خلق «حدّاد»
آن بهیمه بر خلایق هیمه تر مى فروشد
(حاج عبّاس حدّاد)
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 1:0
اهل بیت
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین (ع)
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران،پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به تاج زین نهاده راهپیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
بعد از اینش صحنهها و پردهها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بیریا دارد حسین
نام شاعر:شهریار
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:56
اهل بیت
نام جانبخش تو چون بر دهنم میآید
عطر فردوس برین از سخنم میآید
زمزم اشک ز چشم تر من میجوشد
نام شیرین تو چون بر دهنم میآید
ای مسیحا دم عالم ز نسیم مهرت
روح ایمان و یقین بر بدنم میآید
همچو جان سخت گرانقدر و عزیز است مرا
ز تو هر غم که به جان و به تنم میآید
دل نشسته است به سوگ و به عزایت شب و روز
ناله و گریه ز بیتالحزنم میآید
از شرار غم تو سوختم اما شادم
که به سویت خبر سوختنم میآید
گر پس ازمرگ ببویند مرا در دل خاک
نکهت مهر حسین از کفنم میآید
گرچه خارم چو «وفایی» ولی از لطف حسین
روز محشر خبر گل شدنم میآید
نام شاعر:سید هاشم وفایی
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:56
اهل بیت
رب الارباب همه اربابها
قبله گاه گوشه محرابها
با توام ای بهترین پیغامها
با تو ای بالاترین نامها
با تو ای زیباترین زیباآفرین
ای بهشت مطلق روی زمین
با تو ای یکتا سحاب آرزو
با تو ای پهنای ناب آرزو
با توی ای مهتاب شام خستگی
زندگی عشق، عشق زندگی
با توام با تو حیات سینهها
روشنیبخش دل آیینهها
با توام دار و ندار فاطمه (س)
ای گل و باغ و بهار فاطمه (س)
گوش کن یک لحظه بر آوای من
گر نگیری دست من ای وای من
بیتو من آن سو تر از هیچم حسین (ع)
با تو من گرد خدا پیچم حسین (ع)
بی تو حتی کمتر از هر کمترم
با تو لبریز از شراب کوثرم
بی تو پستم پیش چشمان همه
با تو هستم در نگاه فاطمه (س)
نام شاعر:حمید فرجی
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:54
اهل بیت
ماه غم، ماه عزا، ماه محن
بر تو بادا تسلیت یاابنالحسن (عج)
در عزای جد مظلومت حسین
اشکهایت گشته جاری از دو عین
شال غم افکندهای مولا به دوش
ناله از دل میکشی با صد خروش
چنین گویی تو با صد شور و عین
روز و شب گریم برایت یا حسین (ع)
گر نبودم تا تو را یاری کنم
آنقدر بهرت عزاداری کنم
اشک چشمم گر شود روزی تمام
خون کنم جاری ز چشمانم مدام
کی فراموشم شود این خاطرات
کام عطشان تو و آب فرات
کی رود از یاد من شمشیرها
نیزهها و سنگها و تیرها
چهرههای نیلی و افروخته
جامهها و خیمه های سوخته
تا که یاد آید مرا از قتلهگاه
ناله از دل برکشم با سوز وآه
زین وصیتها همه جان بر لبم
داغدار عمه خود زینبم
نام شاعر:حامد کاظمی
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:54
اهل بیت
ساقی از لطف تو در هر دو سرا ممنونم
بنگر از حسرت دیدار تو چون مجنونم
من آواره میخواره بدنام کجا
حرمت میکده و جام و می گلگونم
شده بدنامی من ورد زبانها ساقی
ببر از دایره کون و مکان بیرونم
مدتی از سر خوان کرمت دور شدم
کس نپرسید چرا غمزده و محزونم
نرود از در میخانه مهرت هرگز
گرچه مژگان تو هردم بکشد در خونم
کرمی کن در میخانه به رویم بگشا
که همه هستی خود را به تو من مدیونم
هستیام میدهم و کرب و بلا میخواهم
غیر از این هرچه دهندم به خدا مغمونم
تا نفس دارم و فریادزنان میگویم
که من از لطف تو در هر دو سرا ممنونم
نام شاعر:مهدی محمدی
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:52
اهل بیت
دلخوشم من چون گدای این درم
هم گدای فاطمه هم حیدرم
سوی این در هست دائم دست من
نیست حاجت بر سرای دیگرم
آبرویم از در این خانه است
زین سبب از خلق عالم برترم
تا که آید نام زیبای حسین (ع)
اشک آید از دو چشمان ترم
روضههایش چون به گوشم میرسد
میزند بر سینه و دل آزرم
کاش میشد کربلا باشم شبی
تا به برگیرم مزار دلبرم
یاد دارم کودکی بودم ولی
شور عشقی بود دائم در سرم
تا که آیام محرم میرسید
مینمودم رخت ماتم در برم
یاد دارم مانده در گوشم هنوز
گریههای بی صدای مادرم
اینچنین میگفت با صد شور و شین
من فدای کام عطشان حسین (ع)
نام شاعر:حامد کاظمی
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:51
اهل بیت
متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را
ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را
بریز ای آسمان خون جای باران بر زمین امشب
که پرپر می کند فردا خزان گل های زهرا را
بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب
که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را
ندای ارجعی دل برده از هفتاد و دو عاشق
صدای العطش آتش زده اعماق دریا را
وضو گیرید از خون دل خود ای بنی هاشم!
که بردارید فردا از زمین، قرآن لیلا را
نگهدار ای سکینه! اشک های دیده ی خود را
که در گودال خون فردا بشویی جسم بابا را
میا ای آفتابِ صبح بیرون از افق فردا
که با سوز عطش اصغر ندارد تاب گرما را
الهی مهر زندانی شود در سینه ی مشرق
که در گودالِ خونﹾ زهرا نبیند ظهر فردا را
بگردید آل یاسین سخت فردا در بیابان ها
که دریابید زیر خارها گل های طاها را
سپاه حق و باطل صف کشیدند از دو سو میثم
میان این دو صف بشناس دنیا را و عقبا را
غلامرضاسازگار
http://zajje.blogfa.com
دوشنبه 29/8/1391 - 0:50