سياست
برترین حقّ عرصه اجتماعی، حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش است کربلا تجلّیگاه وجود شگفتانگیز انسان خداجو، حقیقتطلب و عدالتخواه است آزادی و آزادگی امامحسین همان است که در بیان خود اعلام میدارد "ناپاک و ناپاکزادهای مرا میان شمشیر و خواری مخیّر کرده است و هیهات منّا الذّلّه".
مراسم اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه در شب عاشورای حسینی در حسینیّه شماره یک جماران با سخنرانی سیّد محمّد خاتمی، رئیس مؤسّسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدّنها برگزار شد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی دفتر حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمحمّد خاتمی، متن کامل این سخنرانی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
تقدیر این بود که امسال، مراسم شب عاشورا در این حسینیّه باشد؛ حسینیّهای که مرکز رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود. انتخاب حسینیّه از سوی امام برای هدایت انقلاب و جامعه، نشانه پیوستگی انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین (ع) است.
عشق به امام حسین عشق به همه زیباییهاست. عشق به خدا است که کمال مطلق است، عشق به انسان است که برترین آفریننده خداست و عشق به عدالت است که خدا میخواهد اساس زندگی اجتماعی انسان باشد، عشق به آزادی است، تجلّیگاه وجود بلکه عین وجود آدمی است و عشق به امام حسین راز و رمز ماندگاری ملّت بزرگوار ایران است که دل در گرو محبّت امام حسین نهاد و راه ناهموار تاریخ خود را با پای ابله و جان خسته طی کرد و دمی چشم از قلّه بلندی که در پی آن بود برنداشت و میبینید و میبینیم که محرّم همیشه در ایران و البتّه در بسیاری از نقاط جهان چه محشر و قیامتی است.
بگذارید زبان حال دلداگان امام حسین را در غزل بلندی از حافظ بجویم که فرمود:
روشن از پرتوی رویت نظری نیست که نیست / منّت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری / سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غمّاز من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش / غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
شیر در بادیه عشق تو روباه شود / آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منّت خاک در توست / زیر صد منّت او خاک دری نیست که نیست
گفتهاند که همه روز عاشورا و همه جا کربلاست، چرا که نه عاشورا یک روز است در تاریخ و نه کربلا یک سرزمین در جغرافیا؛ بلکه کربلا تجلّیگاه وجود شگفتانگیز انسان خداجو، موحّد حقیقتطلب و عدالتخواه است و عاشورا نماد حرکت این انسان به سوی مقصدی که خدا معیّن کرده است و امام حسین (ع) قهرمان بزرگ این صحنه شگفتانگیز است.
از آن جهت که هم آگاهی انسان را به سوی آن مسیر و هدف افزایش میدهد و هم او را برمیانگیزد تا حرکتش شتابانتر شود.
البتّه در بینش الهی توحیدی و ادیان آسمانی به خصوص اسلام، قهرمان و بازیگر اصلی صحنه تاریخ خود انسان است و پیامبران و مصلحان بزرگ الهی آمدهاند تا آگاهی این انسان را بالا ببرند و ارادهاش را تقویت کنند تا خود راه را با چراغ آگاهی و پای اراده بپیماید و طبعا این انسان هرچه آگاهتر و مصمّمتر، سیر او به سوی هدف شتابانتر و در نزدیکتر شدن به آن هدف کامرواتر است و امام حسین قهرمان آگاهیبخش و شتابدهنده این حرکت است.
امّا تاریخ بشر کدام سو و هدف دارد؟
انسان دارای تاریخ است و تاریخ اختصاص به انسان دارد و تاریخ بشری دارای سیر و هدفی است. صرفنظر از همه نظریّهها و نگاههای فلسفی که کوشیدهاند برای تاریخ جهت، ضابطه و قاعده و قانون بیابند و فارغ از بحثهای دراز دامن در این باره، آنچه در اینجا میگوییم این است که تردید نکنیم که تاریخ هرچه باشد هدفش شکوفایی وجود آدمی است و این شکوفایی در گرو آزادی انسان است و گزافه نیست که تاریخ انسان را تاریخ آزادی بدانیم و بنامیم.
در اینجا مجال بحث مبسوط نیست، ولی برای نشان دادن این سیر و هدف کافی است که اجمالا به حوادث و وقایعی بنگریم که برای همه ملموس و روشن است. شاخصترین خصوصیّت قرن گذشته، مقابله جانانه ملّتها علیه ظلم و بیداد مدرن یعنی استعمار چه به صورت قدیم و چه جدید آن بوده و انسانهای مظلوم و استعمارزده به هر حال اراده خود را بر اربابانشان تحمیل کردند، هرچند به علل گوناگون نتوانستند به همه خواستها و آرمانهای خود برسند، ولی حرکت به سوی برداشتن بندهای استعمار از دست و پای انسان مظلوم دستاورد کمی نبود.
از سوی دیگر در قرن گذشته شاهد نوعی حرکت فراگیر بهخصوص در کشورهای محرومتر علیه بدترین شکل حکومت یعنی حکومت استبدادی بودیم و نیز شاهد ظهور و در پی آن سقوط حکومتهای توتالیتر و بالاخره مسئلهای به نام حقوق بشر حدّاقل در مقام ادّعا مورد توجّه ملّتها بوده است و حکومتها نیز حتّی در آنجا که به نقض ابتداییترین موازین حقوق بشر پرداختهاند، در فضای عمومی ناچار شدهاند به ظاهر حرمت نهادن به انسان حقوق او را بپذیرند.
اینها همه خود دلیلی است بر اینکه سیر تاریخ به سوی آزادی است و مقایسه آنچه امروز در باب نظام مطلوب و مقبول در جان جهانیان جای گرفته است با آنچه دیروز بوده، خیلی از مسائل را روشن میکند. اگر تا دیروز تنها وجه حکومت رایج در شرق و غرب عالم به نحوی حکومت استبدادی بود، در همه جا اکثریّت نه تنها محکوم به اطاعت از خواست و اراده حاکمان غیرمسئول بودند، بلکه در عمق جان وجدان خود نیز این امر را به عنوان سرنوشت محتوم خود پذیرفته بودند. امروز در جهان کسی نیست که بتواند از نظامهای استبدادی و خودکامه دفاع کند و حتّی مستبدترین حاکمان نیز تظاهر به مردمداری و دفاع از حق و حرمت مردم میکنند و در همه جا این اصل پذیرفته شده است که برترین و محکمترین حق در عرصه اجتماعی حقّ حاکمیّت انسان بر سرنوشت خویش است و به عبارت دیگر مردمسالاری به عنوان کمهزینهترین و پرفایدهترین سامان حکومت و نظام اجتماعی پذیرفته شده است و میبینیم که افتخار انقلاب اسلامی هم این است که منجر به استقرار جمهوری اسلامی میشود. بنابراین در عرصه حیات اجتماعی به روشنی و بیهیچ تردیدی میتوانیم ادّعا کنیم که سیر تاریخ، سیر به سوی آزادی است. از این امر نکتهای دیگر که بسیار هم ارزشمند است درمیآید و آن اینکه انسان رهاشده از قیدهای تحمیلی استعمار، استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از غرائز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درندهخویی، جانب حق و عدالت را خواهد گرفت.
یعنی تاریخ بشر علاوه بر اینکه تاریخ آزادی است، تاریخ فعلیّت یافتن حق و عدالت نیز خواهد بود و این سخن را میتوان بیان دیگری از نظریّه مهدویّت دانست. برمیگردیم به فراز آغاز سخن که هدف تاریخ، شکوفایی وجود آدمی است. یعنی وجود انسان در پرتو آزادی و در بستر حق و در سایه عدالت است که شکوفا میشود.
اجازه دهید از تجربه شخصی که طیّ این سالها داشتهام در اثبات ادّعایم مدد بگیرم. اینکه در زمان ما نیاز به کوشش و بحث فراوان نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خونریزی و کشتار میتوان و باید با یکدیگر گفتگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است. گویی تمام تاریخ خونین بشر، مقدّمه این قضیّه به ظاهر ساده بوده است. البتّه میدانیم که رسیدن به یک داوری و پذیرش یک ارزش از سوی همگان با تحقّق و فعلیّت آن نظر و ارزش فاصله زیادی است و اصلا آرمانها همانها هستند که در خارج نیستند و انسان میخواهد به آنها برسد و لازم است که علیه موانع آن مبارزه کند و آنها را از سر راه بردارد، موانعی که گاه بسیار سخت و متصلّب است، چنانکه امروز هم در برابر آرمان آزادی و عدالت وجود دارد و طبیعی است که تا وقتی زورمندان کمخرد که چشم بصیرتشان را غرور پر کرده است و دست انصافشان را توهّم بسته است و از قدرت فقط تازیانه و شمشیر و بمب را میشناسد و از سیاست جز تزویر و تهدید و تطمیع چیزی را مراد نمیکنند و قدرت و مکنت خود را در گرو تحقیر انسان و محرومیّت بخشهای مهمی از آنها میدانند و با کمال تأسّف در اثر پیشرفت دانش و فن، این توان را یافتهاند که در لحظهای کوتاه گل و لبخند و امید و درخت و آب را با تیغ بلاهت خود از چهره زمین پاک کنند. شاید جشن پیروزی کلمه بر تیغ، انسانیّت بر ددمنشی و آزادی بر بردگی و آزادگی بر حقارت را به تأخیر انداخت، ولی نمیتوان و نباید حرکت خرامان و پرشکوه تاریخ پر درد بشری را به سوی آزادی و حق و عدالت ندید و سرشار از امید و خشنودی نشد و همین امید و بینش است که ما، شما و همه انسانها را بهرغم نامردمیها و سختیها و درد و رنجها امیدوار و با اراده نگاه میدارد.
بعد از این مقدّمه میگویم: نقش قهرمان در عرصه تاریخ غیر قابل انکار است، امّا نه در راه بردن تاریخ (که سیر الهی و طبیعی خود را دارد و قهرمان هم در متن این سیر و حرکت است نه بیرون از آن) بلکه در شتابان کردن سیر به سوی هدف والای تاریخ است.
سیری که جان آگاه انسان، بستر آن است و اراده مستحکم او محرّک آن و قهرمان کسی است که در آگاهیبخشی و تقویت این اراده نقش دارد و آقا اباعبدالله (ع) از بزرگترین قهرمانان عرصه تاریخ و دارای نقش بینظیر در این صحنه است.
امّا درسهایی که از قیام امام حسین (ع) میگیریم، چیست؟
1- آزادی حقیقی در بندگی خدا است، خدای حسین، خدایی است که گرچه قهّار و جبّار و قادر است، ولی پیش و بیش از آن خدای هدایت و محبّت و رحمت است و رحمتش از غضبش پیشی میگیرد و خشم و قدرت و قهّاریّت او نیز که عین علم و حکمت و عدل او است در برابر ستم و کژی و بیعدالتی و انسانستیزی است و تنها با پرستش آن خدا است که از یک سو انسان میتواند از بند ویرانگر هوس و حیوانیّت و خود برتربینی رهایی یابد و از سوی دیگر و از پایه این آزادی درونی قدرت و اراده آن را نیز مییابد تا در برابر سلطه هوس قدرتهای جبّار بایستد و به سوی آزادی اجتماعی حرکت کند.
آزادی و آزادگی امام حسین همان است که در بیان بلند خود اعلام میدارد "ناپاک و ناپاکزادهای مرا میان شمشیر و خواری مخیّر کرده است و هیهات منّا الذّلّه"
این آزادگی همان آزادگی ناشی از بندگی خدا و نیز روح آزاده بنده خدا است.
2- حرکت به سوی آزادی از موضع دین کارساز است، به خصوص هنگامی که دین پوشش و بهانهای برای بیدادگری باشد. نوعی تقدّس بخشیدن به ظلم و خودسری چنانکه کم و بیش در بسیاری پدید آمده است و به تعبیر مرحوم آیتالله نائینی بدترین نوع استبداد، استبداد به اصطلاح دینی است.
امام میفرماید: انّی لم اخرج و لابطرا و لامفسدا بل خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدّی امر بالمعروف و انهی عن المنکر و باز میفرماید الاترون ان الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه، نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود.
دین آمده تا انسان را آزاد کند، بندها و قیدها و غلها و زنجیرها را از پای جان انسان بردارد و شرایط اسیرکننده و ویرانکننده را دگرگون کند و انسان را بر سرنوشت خود حاکم گرداند و اگر روزی به نام دین، انسان را به بند کشیدند، بدانید که هم به انسان و هم به دین جفا شده است و مرام حسین اینکه باید ایستاد، ولو اینکه او را خارجی، خروجکننده علیه امیرالمؤمنین بدانند و هنگامی که بیداد و تبعیض و انسانستیزی و بیانصافی و بداخلاقی در برابر دادگری و مساوات و حرمت انسان و عدل و انصاف و اخلاق قرار گرفت، بیتردید باید جانب دین حق و عدالت را گرفت و این همه را به نام دین انجام داد تا هم خدمتی به انسان باشد و هم خدمتی به دین خدا.
3- آزادی گرانبهاترین هدیه الهی است و ارزان به دست نمیآید. باید برای به دست آوردن آن هزینه کرد و نیز برای نگاهداری آن هزینه بیشتر و هر چه در این راه هزینه کنیم زیاد نیست، حتّی اگر جان پاکی چون جان امام حسین باشد. اینها است درسهای قیام حسین و صدها مورد دیگر که مجال بیان آن نیست.
امام حسین با دل دریا و سینه باز و آرامش جان و همه سرمایه، خود را در راه خدا و برای رهایی انسان داد، ولی این دل دریا تحت تأثیر عاطفه والای انسانی متأثّر هم میشد از جمله هنگامی که به بالین برادرش آمد. آن مرد آزاده با آن چهره نورانی و درخشان که او را ماه بنیهاشم میگفتند، با آن ادب و فضیلت و اخلاق و شجاعت بدنش را قطعه قطعه بر خاک دید. امام بر سر بالین او نشست و گریست و هنگامی که برخواست با قامت خمیده و دست بر کمر برخاست.
یا وقتی بر سر پیکر در خون غرقه جوان برومندش آمد، جوانی که او را شبیهترین انسان به رسول خدا میدانستند، امام نشست و مدّتها سر فرزندش را بر سینه فشرد و صورت بر صورت او گذاشت و هنگامی که سر برداشت خون سراسر چهره او را پوشیده بود با تأثّر فراوان فرمود: "بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا".
و یا وقتی فرزند شیرخوارش روی دستش با تیر دشمن گوش تا گوش دریده شد دست خود را از خون او پر کرد و رو به آسمان کرد و فرمود: "این همه بر من آسان میشود چون خداوند همه چیز در محضر توست و تو میبینی".
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پایان پیام
ایلنا
يکشنبه 6/10/1388 - 18:17
سياست
در خانوادهای کشاورز در نجفآباد اصفهان در سال 1301 دیده به جهان گشود. پدرش حاج علی منتظری، کشاورز سادهای بود که علاوه بر زراعت، اهل مطالعه بود و در محلّهشان به عنوان معلم اخلاق و مدرس قرآن شناخته میشد. ایشان همانند همدورهایهایشان تلمّذ را با ادبیّات فارسی و سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد. در 13سالگی برای ورود به حوزه علمیّه قم راهی این شهر شد و پس از هفت سال تحصیل در این حوزه علمیّه، شهر اصفهان را به مقصد قم ترک کرد. ورود آیتالله منتظری به حوزه علمیّه قم با ریاست آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری همزمان شد؛ دورهای که او در لابهلای خاطراتش از آن به عنوان دورهای سخت یاد میکند. به گفته خود هرچند نمیخواست عمّامه بگذارد، همان زمان دو بار برای عمّامه گذاشتن امتحان داد. در آن زمان به دستور آیتالله حائری به «بچّهها» شهریهای تعلّق نمیگرفت و ایشان ناچار بود با مقرّری روزی 10 شاهی (20 شاهی معادل یک ریال بود) روزگار بگذراند. قریب به یک سال به این منوال گذشت.
اندکی بعد برای آموختن ادبیّات، علوم و ریاضی به مدرسه ملاصادق رفت. در این دوره ادبیّات، علوم و ریاضی را نزد حاج شیخ غلامحسین منصور و شرایع را نزد حاج شیخ ابراهیم فرا گرفت. سالهای 1316- 1315 برای او دوره سختتری بود چراکه به گفته خود ایشان به دلیل «کمبود امکانات و شرایط بد مالی» دیگر قادر به ادامه حضور در قم نبود. عسرت مالی، آیتالله را به اصفهان بازگرداند و ایشان در مسجد جدّه این شهر ساکن شد؛ «در اصفهان دو هفته یک بار میرفتم نجفآباد. یک بقچه نان و یک مقدار ماست و سنجد و گردو و مانند اینها میآوردم و یکی دو هفته با اینها میگذراندم. امّا در قم این امکانات نبود لذا نتوانستم در قم بمانم و به اصفهان رفتم.» اوّلین همحجرهایاش در این شهر حجّتالاسلام حاج شیخ ابوالقاسم مسافری بود که ایشان «شرح لمعه» میخواند و حاج شیخ ابوالقاسم «سیوطی». آن موقع عسرت مالی آیتالله ادامه داشت چراکه آن موقع در هر ماه از محلّ موقوفه مدرسه به هر حجره چهار قران میدادند که بین دو طلبه قسمت میشد و ایشان ناچار بودند مابقی مایحتاجات را از نجفآباد بیاورند؛ همان موقوفات مدارس بود که بعد دولت موقوفات را هم تصاحب کرد و این چهار قران هم قطع شد. آیتالله آن دوره را به مباحثه با اسدالله نورالهی و یحیی فقیه ایمانی گذراند و در چهار پنج سالی که در اصفهان بود به تدریس پرداخت. در دوران رضاشاه پهلوی که به طلّاب و حوزهها سخت گرفته میشد، بر ایشان نیز سخت گذشت. کسی نمیتوانست عمّامه به سر بگذارد و مقرّری نیز پرداخت نمیشد. اوایل سال 1320 برای دومین بار به قم رفت. دعوت شیخ جعفر شمس گیلانی و حاج باقر خوانساری مشوّق این سفر شد و آیتالله با سفر به قم در مدرسه ملاصادق مسکن گزید.
در همان مدرسه مکاسب را نزد حاج شیخ عبدالرّزّاق قائنی خواند و عمّامه به سر گذاشت. همین عمّامه به سر گذاشتن باعث شد آیتالله برای نخستین بار توسّط شهربانی دستگیر شود. ایشان بعد از مدّتی به مدرسه فیضیّه رفت و با حاج صدر کلباسی هممباحثه شد. کفایه را با آیتالله داماد آغاز کرده و با او همدرس شد. امّا سفر حاج صدر کلباسی هممباحثهای ایشان، نقطه عطفی را در تاریخ تحصیل آیتالله رقم زد؛ «شش هفت نفر بیشتر نبودیم که در درس آقای داماد شرکت میکردیم. یک روز آقای مطهّری گفت؛ حاضری باهم مباحثه کنیم؟ گفتم بله و از آن روز به بعد رفاقت ما با مرحوم شهید مطهّری آغاز شد و حدود 11 سال هممباحثه بودیم. سطح کفایه و یک مقدار زیادی از مکاسب را به همراه شهید مطهّری نزد مرحوم آیتالله آقای داماد خواندیم. مقداری از کتاب رسائل را هم نزد آیتالله حاج آقا رضا بهاءالدّینی خواندیم و درسها را با یکدیگر بحث میکردیم.»
در خلال همین سالها، امام خمینی دروس اخلاق خود را در مدرسه فیضیّه برگزار میکرد که آیتالله منتظری و شهید مطهّری از حاضران همیشگی جلسات بودند. ایشان سپس رسائل را نزد بهاءالدّینی فرا گرفت و سپس دروس خارج را با محقّق داماد و حجّت تبریزی ادامه داد. سالی را در محضر صدر امینی به تحصیل پرداخت و سپس در سال 1323 به بروجرد رفت تا با دروس آیتالله بروجردی آشنا شود. یک سال بعد با اقامت آیتالله بروجردی در قم، آیتالله منتظری به خیل شاگردان وی در فقه و اصول پیوست و همان زمان و همزمان، منظومه حکمت و سپس مبحث نفس اسفار را نزد امام خمینی خواند.
پس از چندی به دلیل شلوغی جلسات آیتالله بروجردی، ایشان و شهید مطهّری تصمیم میگیرند در جلسات مباحث عقلی امام خمینی شرکت کنند. آنچنان که آیتالله می گوید از همان زمان بود که دروس عالیّه امام خمینی در آن مدرسه آغاز شد. در همان دوره در جلسات فلسفه علّامه طباطبایی نیز حاضر میشد. منتظری طیّ همین دوران با مطهّری به بحث و گفتوگو مینشست و کلاسهایش نیز در قم دایر بود؛ دورهای که افزون بر 10 سال به طول انجامید.
آیتالله منتظری بعد از وفات آیتالله بروجردی همراه شهید مطهّری سعی بسیاری برای معرّفی مرجعیّت امام خمینی انجام دادند امّا این تنها حمایت آیتالله منتظری از امام خمینی نبود. پس از آنکه امام در خرداد ماه سال 42 سخنرانی کوبندهای علیه حاکمیّت شاه انجام میدهند، رئیس دادگستری قم به وزیر دادگستری میگوید؛ «نمیتوان حکم دستگیری آیتالله خمینی را به دلیل حمایت افکار عمومی از ایشان صادر کرد.» وی به جملهای از آیتالله منتظری استناد کرده است که کوچکترین اقدام علیه آیتالله خمینی موجب میشود مراجع خون دولت را مباح شمرند.
زمان دستگیری امام خمینی، آیتالله منتظری در قم حضور نداشت و برای سفرهای تبلیغی نهضت به نجفآباد رفته بود که پس از اطّلاع از بازداشت امام ضمن گردآوردن ائمّه جماعات مساجد، تحصّن هفت شبانهروزی را در مسجد بازار همان شهر ترتیب داد و سپس به همراه علما به تهران مهاجرت کرد که مجموع این فعّالیّتها به ممنوعالمنبر شدن آیتالله انجامید.
پس از آزادی امام خمینی از زندان قصر و حصر در قیطریّه و سخنرانی شدیداللّحن 15 خرداد، حسّاسیّتها روی آیتالله منتظری زیاد میشود چراکه ایشان در تمام مجالس به عنوان نماینده امام خمینی سخنرانی میکرد و به خاطر اجازه دریافت وجوهات شرعیّه از آیات بروجردی، شیرازی حکیم، شاهرودی و امام خمینی موقعیّت ویژهای داشتند. بعد از لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام به ترکیه و عراق، فعّالیّتهای آیتالله منتظری وارد فاز جدّیتری میشود. ایشان علاوه بر تلاشهای بسیاری که برای آزادی امامخمینی انجام داد، پیشنهاد تعطیلی دروس را مطرح کرد که با مخالفت آیتالله شریعتمداری مواجه شد.
آیتالله منتظری برای راضی کردن وی به بیت ایشان میرود. اگرچه آیتالله منتظری موفّق نمیشود وی را به تعطیل کردن دروس راضی کند، امّا همین تلاشها به دومین دستگیری ایشان منجر میشود چنانکه آیتالله فاضل لنکرانی در این باره میگوید؛ «از کوچه آقای شریعتمداری که بیرون آمدیم به آقای منتظری گفتم که شما برای زندان آماده شو. ایشان گفتند به چه مناسبت؟ گفتم که من نتیجه جلسه امشب را اینطور میبینم.» پیشبینی آیت الله فاضل لنکرانی به تحقّق پیوست و سلسله بازداشتهای آیتالله منتظری آغاز شد به گونهای که ایشان بارها و بارها به زندان افتاده یا تبعید شدند.
عید نوروز سال 45 بود که مأموران ساواک به دنبال پخش اعلامیّه در حرم حضرت معصومه بیدرنگ سراغ آیتالله رفته و مجدّداً ایشان را بازداشت کردند؛ بازداشتی که هفت ماه به طول انجامید امّا با اعتراض علما و روحانیّون قم، ایشان از زندان آزاد شد. هنوز چند ماهی از این آزادی نگذشته بود که ایشان برای ملاقات با امام خمینی در عراق به طور مخفیانه از کشور خارج شد امّا مأموران از این سفر مطّلع شده و هنگام بازگشت از عراق او را در منطقه مرزی دستگیر و روانه زندان کردند؛ زندانی که این بار پنج ماه طول کشید. اگرچه ایشان آزاد شدند امّا ساواک دیگر به روی آیتالله حسّاس شده و از همین رو بود که در زمان تاجگذاری در سال 46، ایشان را به مسجدسلیمان تبعید کردند. اگرچه ساواک به ایشان ابلاغ کرده بود حقّ سفر به قم را ندارد امّا او پس از گذراندن سه ماه در مسجدسلیمان به قم مراجعت کرد و با وجود تدابیر شدید امنیّتی و ممانعتهای ساواک، عدّه زیادی از علما، استادان و طلّاب حوزه علمیّه با او دیدار کردند. این بار ساواک تدبیر دیگری اندیشید و ایشان را به نجفآباد منتقل کرد و تحت مراقبتهای شدید قرار داد.
امّا آیتالله منتظری بیکار ننشست و با پایهگذاری نماز جمعه نجف و ایراد خطبه از این تریبون فعّالیّت خود را ادامه داد و همین باعث شد در حالی که هنوز چند ماه از تبعید او نگذشته بود، ایشان مجدّداً دستگیر و پس از محاکمه به یک سال و نیم زندان محکوم شود. اردیبهشت سال 49 دوران محکومیّت آیتالله به پایان رسید و ایشان پس از آزادی راهی قم شد امّا حضور ایشان در میان طلّاب قم چندان به مذاق رژیم خوش نیامد و دوباره آیتالله را به زادگاهش تبعید کردند. ایشان در نجفآباد فعّالیّتهایشان را پی گرفتند و در خطبههای نماز جمعه این شهر به انتقاد از حکومت پرداختند. هجوم جمعیّتی که برای شنیدن خطبههای آیتالله منتظری به نجفآباد میآمدند به حدّی بود که در گزارش ساواک بعد از قم این شهر به واسطه حضور ایشان به عنوان دومین پایگاه انقلاب ذکر شد؛ «نماز جمعه آیتالله منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با رژیم است.» اگرچه تبعید ایشان به نجف سه سال طول کشید امّا رژیم حضور آیتالله منتظری را حتّی در زادگاهش تحمّل نکرد و او را به تبعید در طبس محکوم کرد.
حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزین شد به گونهای که به اعتراف مسئولان امنیّتی این شهر در طول اقامت کوتاه منتظری علاوه بر طبسیها قریب 50 هزار نفر از شهرهای دور و نزدیک برای دیدن او راهی طبس شده و ایشان را ملاقات کردند؛ جمعیّتی که موجب نگرانی ساواک شد و آنان را بر آن داشت برای جمع و جور کردن اوضاع، حکم تبعید او در طبس را لغو کنند امّا نامه سرگشاده ایشان به علما و مردم ایران در مورد اتّحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم» در کارنامه فعّالیّتهای آیتالله در طبس باقی ماند. مقاومت آیتالله منتظری و پافشاری ایشان در فعّالیّتهای سیاسی چنان بود که رژیم، ایشان را از طبس به خلخال تبعید کرد.
اگرچه رژیم میپنداشت تفاوت زبانی و گویش آیتالله منتظری و مردم آذریزبان، فعّالیّتهای ایشان را محدود کند امّا اختلاف زبان به سکوت و سکون وی منجر نشد و یکی از امام جماعتهای آن شهر، مسجد خود را در اختیار او قرار داد که توسّط هیئت امنا اداره میشد و مکان مناسبی جهت بسط و گسترش اندیشههای اسلامگرایی شد.
آیتالله منتظری علاوه بر اقامه نماز در آن مسجد همچون سایر تبعیدگاههای خویش در بین نماز به تفسیر قرآن پرداخت. به تدریج تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی آمادهتر میشد. مأموران رژیم از بیباکی غیرمنتظره تبعیدی به نگرانی افتاده و از راههای مختلف در جهت تضعیف ایشان کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه، او را به تبعیدگاه سقز منتقل کردند.
سقز آخرین تبعیدگاه آیتالله بود. با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از مرکز خواستار تصمیمگیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط با برگزاری مراسم سالگرد 15 خرداد در مدرسه فیضیّه قم که دهها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط دستگیرشدگان با منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت. مجموع این عوامل باعث شد رژیم در تیر ماه 1354، آیتالله منتظری را از تبعیدگاه سقز روانه زندان کند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیته مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانه زندان اوین کردند و آیتالله شش ماه را در سلول انفرادی گذراند که در این بازداشتگاهها با فشارهای روحی و جسمی روبهرو شد. در زیر همین فشارها و شکنجهها بود که شکنجهگر «ازغندی» به او گفته بود؛ «علّت اینکه تو را از حوزه دور نگه میداریم و از این طرف به آن طرف میفرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید.»
ایشان پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه نظامی به اتّهام کمک به جنبش اسلامی و خانواده زندانیان سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به 10 سال زندان محکوم شد؛ امّا در زندان نیز همراه رهبرانی همچون آیتالله طالقانی به فعّالیّتهای جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماریهای مختلف رنج میبرد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب طهارت را برای زندانیان تدریس کرد که شخصیّتهای اسلامی زندانی همچون آیتالله طالقانی و آیتالله مهدوی کنی در مجالس بحث او حاضر میشدند. ایشان در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه کرد و بسیاری از زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه حاضر میشدند.
سرانجام با اوجگیری مبارزات و عقب نشینیهای پیدرپی حکومت پهلوی، آیتالله منتظری پس از گذراندن حدود سه سال و نیم از دوران محکومیّت به همراه آیتالله طالقانی در هشتم آبان 1357 از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان به عنوان رئیس مجلس خبرگان که وظیفه تدوین قانون اساسی را بر عهده داشت، انتخاب شد. از سال 64 تا سال 68 به عنوان قائم مقام امام خمینی معرّفی شده بود. در سال 68 ایشان به پیشنهاد امام خمینی از این منصب استعفا داد. بعد از سال 68، ایشان به خاطر نظریّات فقهی و سیاسی متفاوتی که داشتند، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کردند.
امین علمالهدی * اعتماد
نخستین نیوز
يکشنبه 6/10/1388 - 15:33
دعا و زیارت
گفت و گویی در باب "مصلحت" و بحث درباره ذات این مسئله
گفت و گو با دکتر حجّت الاسلام والمسلمین محمّدمهدی فقیهی در باب "مصلحت" و بحث درباره ذات این مسئله است. مسئله ای که باید در باب فقه حل و فصل شود نه در حیطه عرف؛ فقیهی دارای اجازه روایت از مرحوم آیتالله العظمی اراکی است و دارای اجازه تقلید از آیات عظام صانعی، منتظری، شیخ جواد تبریزی، فاضل و دارای اجازه اجتهاد در فلسفه، کلام و عرفان از علّامه سیّد جلالالدّین آشتیانی و آیتالله حسن حسنزاده میباشد. حاصل بحث ما با ایشان در این خصوص پیش روی شماست.
سؤال: جناب آقای فقیهی ما الگوی زیست اسلامی یا الگوی سیاستورزی اسلامی و مواردی از این قبیل را شنیدیم و دیدیم که تدوین شده باشد. برخی معتقدند که در حوزه سیاست ما بر اساس سیاستورزی اسلامی، سیاستورزی نمیکنیم. ما هم منافع و مصالح و مواردی از مشخّصههای سیاست ورزی مدرن را در نظر میگیریم، گروهی دیگر سیاست ورزی جمهوری اسلامی را اسلامی میدانند. برای اینکه در این بحث به نتیجهای برسیم لازم است که شاخصههای سیاستورزی اسلامی را بدانیم. آیا این شاخصهها را از سیره برخی ائمّه مانند امام صادق و باقر و حتّی امام حسین میتوان استنباط کرد؟ یا باید به سیره سیاستورزی سیاسی امیرالمؤمنین که تشکیل حکومت دادند، رجوع کرد؟
محمّدمهدی فقیهی: بحث طوری است که ناچار به بخشی از مباحث تئوریک کشیده میشود. ما برای اینکه چیزی را به اسلام نسبت بدهیم و بگوییم نظر اسلام راجع به مسئلهای چیست باید به حجّت مراجعه کنیم و برداشتهایمان از قرآن یا سنّت را ملاک قرار دهیم. اهل فن، سنّت را به قول معصوم و فعل و تقریب معصوم تقسیم کنند. بنابراین، به طور طبیعی نمیشود حوزه سیاستورزی را به امیرالمؤمنین اختصاص بدهیم. به دلیل اینکه نقل قول پیامبر اسلام و ائمّه و معصومین و همچنین کنش و واکنشهای ایشان به تحولات جامعه میتواند برای ما راهگشا باشد.
البتّه امیرالمؤمنین از آنجا که حکومت داشتهاند، یکسری راهبردها و سیاستورزیهای ویژهای داشتهاند که به ایشان اختصاص دارد. خلفای قبل از ایشان هم آن راهبردها را نداشتهاند، به طور عموم دیگر ائمّه نیز آن راهبردها را ارائه نکردند. هر چند که مثلا امام حسن برای مدّت کوتاهی حکومت کردند و بعدا با معاویه صلح میکنند. خود قیام اباعبدالله یک قیام الهی است؛ تشخیص ایشان در حوزه تعامل با مردم بر مبنای کتاب و سنّت نبوی و علوی است و میفرمایند که قیام من برای افسونخواهی، زیادهطلبی و قدرتطلبی نبوده بلکه خروج و قیام من برای اصلاحطلبی است. من خواهان یکسری اصلاحات هستم که بر اثر مفاسدی که این حکومت ایجاد کرده است بر من الزام شده است از طریق وجوب امر به معروف و نهی از منکر بیایم، این حرفها را بزنم و این اقدامات را انجام بدهم. این نوع رفتار با حکومت یک نحوه سیاستورزی است.
خود بحث امر به معروف و نهی از منکر اصولا در اسلام بحثی است که به صورت جدّی به مسائل سیاسی ارتباط دارد. بنابراین رفتار ائمّه در همه بخشها قابل استناد است، حالا ممکن است چون امیرالمؤمنین بیشتر و محسوستر با خیلی از مسائل درگیر بودند از نزدیک از ایشان حرفها و حدیثهای بیشتری باشد و رفتارهایی به ظهور رسیده باشد که در ائمّه دیگر کمتر است. ولی این به این معنا نیست که بقیّه ائمّه (ع) سخنی این گونه ندارند. بنابراین میشود گفت که ما از تمام سنّت یعنی قول و فعل و تقریب حضرات معصومین استفاده میکنیم برای اینکه بگوییم نظر اسلام و نظر شیعه راجع به فلان مبحث چگونه است و چیست. نکته دومی که در این بحث باید اشاره شود این است که سیاست به معنای رایج از مقولهای است که چون نوعی کنش و واکنش نسبت به مردم و جامعه است، طبیعتا در تغییر مدام است چون مردم و مسائل مردم و مصالح مردم مدام در بستر زمان در تغییر است.
طبیعتا نوع مواجهه بهتر هم در بستر زمان باید منعطف شود. فقها مباحث فقهی را به دو بخش تقسیم میکنند؛ تقسیم اوّلی که میگویند بخش عبادات و معاملات. بخش عبادات آنهایی هستند که قصد قربت، درش شرط است مثل عبادات، نماز و روزه که بین خلق و خالق است البتّه غیر از حج. بخش دوم از فقه راجع به ابوابی است که درباره مسائل اقتصادی فرهنگی، تجاری، حکومت و سیاست و امثال اینها بحث میکند. اینها را معاملات فقه میگویند. بخشی از مسائل حکومتی هم مربوط است به حوزه معاملات. فقها میگویند در معاملات، شارع بیشتر احکام امضایی دارد تا احکام تأسیسی.
دلیلش هم این است که جامعه مدام در حال تغییر و تحوّل است. نوع واکنشی که نسبت به جامعه بایستی ایجاد بشود و جامعه را به سمت صلاح و ثبات و کمال ببرد گرچه در کلّیت ثابت است ولی در عمل میتواند بسیار متفاوت باشد. بنابراین طبیعی است که کنشها و واکنشها برای اصلاح باید تازه و تازهتر بشود و انعطاف پیدا کند یعنی عقلای قوم و فقهای قوم در هر حوزهای و به هر نتیجه و شیوهای که رسیدند که آن نتیجه به صلاح مردم است و آن رویه را انتخاب کنند، شارع آن حکم را امضا میکند. مثال میزنم ما حکومتمان از نوع جمهوری اسلامی است. ما چیزی به نام جمهوری در اسلام نداشتیم، جمهوری چند قرن است که به وجود آمده است. اگر خواسته باشیم این مفهوم را در قالب اسلامی بودن بگنجانیم باید بگوییم که عقلای قوم در بین شیوههایی که برای نحوه اداره کشور انتخاب شده است، بهترین گزینه را فعلا جمهوری میبینند و بنابراین خبرگان رفتند به سمت اینکه جمهوری را برگزیدند و پسوند اسلامی میتوانیم برایش بیاوریم یعنی جمهوری که برای احکام اسلام و سیاستهای دینی هدایت میشود.
پس ما میتوانیم در یک جمله بگوییم که شکل اداره کشور و سیاست دینی شاید در حوزههای به تبع خیلی از مسائل متحوّل بشود امّا راهبردها نه. مثل این است که نباید هیچ وقت سیاستی که ما اتّخاذ میکنیم به صلاح مردم نباشد و مفسده درش باشد اساسا شاید کلیدیترین راهبرد این است که هر قانونی را که میخواهیم بیاوریم در مواجه با مردم این قانون بایستی به صورت جدّی مصالح مردم را رعایت کرده باشد و مفسدهای در آن نباشد. باید در متعلّق مقرّرات مصلحت جدّی باشد تا بتوانیم حوزه اختیار مردم را محدود کنیم بگوییم که شما باید این جوری عمل کنید و قانون رسم کنیم و تدوین کنیم. بنابراین تصویب قوانین یا باید مصلحت ملزمه را داشته باشد یا مفسده ملزمه. اگر در حوزه بایستگی است باید مصلحت جدّی در آن باشد. در حوزه نبایستگی که نباید این کار را انجام بدهیم باید مفسده قابل توجّهی باشد که این به معنی یک راهبرد است یعنی توجّه به مصالح و مفاسد.
حوزه مصالح و مفاسد طبیعی است که یک حوزه منعطفی است. ممکن است امروز یک برخوردی مصلحت باشد ولی اگر همین برخورد را ما صد سال دیگر انجام دهیم مسئله داشته باشد. خیلی چیزها جمع میشوند تا صلاح را در یک چیزی جمع میکنند. مؤلّفههای متفاوتی باید جمع بشود تا بتوانیم بگوییم مصلحت است بنابراین حوزه مصلحت مهمترین مسئله است. حوزه مصلحت حوزهای است که منعطف است پس میتوانیم بگوییم که سیاست دینی هم میتواند بر اساس مصالح و مفاسدی که متعلّقات امور است متفاوت باشد.
سؤال: به اعتقاد برخی اهل نظر مصلحت نگری یا عرفینگری در سیره امیرالمؤمنین بسیار مشهود بوده است، شما این دیدگاه را چهطور ارزیابی میکنید؟
محمّدمهدی فقیهی: من زیاد تمایل ندارم از کلمه عرفیکردن استفاده کنم. ترجیح میدهم بین عرفی کردن و مصلحت اندیشی تفکیک قائل شویم چراکه بحث عرفی کردن دین بحثی است که ایرادات و مسائل متفاوتی به آن وارد است که بعضی از ایرادات صحیح و برخی دیگر نادرست است. اما در باب مصلحت یک وحدتی بین همه فقها و متکلّمین هست یعنی به "کلام شیعه" استوار است بر این کلمه که احکام دایرمدار مصلحت و مفسده است.
سؤال: آیا میتوان ادّعا کرد، مصلحتنگری الگوی غالب اندیشه سیاسی ائمّه بوده است؟
محمّدمهدی فقیهی: نه تنها الگوی غالب، بلکه در تمام موارد چنین بوده است. جز این نبوده است. ما معتقدیم که ائمّه معصوم هستند بنابراین همه کنشها و واکنشها بر اساس مصالح و مفاسدی بوده که در متعلّقات این امور بوده است یعنی اگر یک چیزی را بایستنی کردند و گفتند که باید این کار انجام شود یا نباید انجام شود، قطعا بر اساس مصالح و مفاسدی بوده که در متعلّقات امور بوده است؛ یعنی نگوییم غالبا چنین بوده است، حتما چنین بوده است. یعنی مصلحت زیربنا و اساس جدّی همه حوزههاست و سیاست هم بخشی از آن است. خداوند بر مبنای این که حکیم است این خلق را آفریده است. برای چه آفریده است؟ برای اینکه به کمال برسد.
کمال انسان چیست؟ این است که انسان شبیه به اسما و صفات و صفاتش شبیه خداوند بشود. اینکه انسان همه شایستگیهایش را بروز بدهد و همه صفات خوب را در درون خودش ایجاد کند و صفات زشت را بیرون بریزد. نقطه کمال انسان است و این که پیغمبر، انسان کامل است. در حدیث داریم که خداوند فرمود: پیامبر اگر تو نبودی اصلا خلقتی را نمیآفریدم. پس نظام خلقت برای انسان است و انسان برای کمال است. همه آن چیزی که ما در شریعت داریم و احکام که در حوزه سیاست هم است بایستی طوری اجرا بشود که در نتیجه آن انسان را به کمال برساند. اگر ما سیاستی را دیدیم که مشکل فرهنگی ایجاد میکند، مشکل اخلاقی ایجاد میکند، فضای جامعه را به حوزههای زشت و خصال غیرانسانی و به این سمتها هدایت میکند باید بدانیم که غیراسلامی است یعنی با جوهر همه ادیان و لبّ شریعت خصوصا شریعت اسلام و دیانت اسلام ناسازگار است. در روایات که از پیغمبر نقل شده است، پیامبر میفرماید که "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". لام، لام تعلیل است و هدف را تعیین میکند. یعنی "مبعوث شدهام تا مکارم اخلاق را تمام کنم" یعنی این بایستنیها و نابایستنیهایی که میگویم و آورده میشود در عنوان شریعت باید برای انسان و جامعه انسانی، تمامکننده مکارم اخلاق باشد.
این هدف است. وسیله چیست؟ یک "بعثت" دیگر نیز است. "بعثت بالحنیفه السهله السمعه" یعنی "مبعوث شدهام به یک دیانت توحیدی آسانگیر روادار و مداراگرا" که اینجا میآییم در راهبردهای دیگر. بنابراین در حوزه مصلحت گفتیم که اصلا اساس دیانت چه جوری است که انسان محور میشود. مرحوم مطهّری در بخشی از یادداشتهایشان میگویند که بعضیها میگویند که آنچه خداوند فرموده است عدل است ما میگوییم آنچه که عدل است همان چیزی است که خداوند گفته است. حالا این انسان آفریده شده است که به کمال برسد. راه کمال عبادت است. عبادت شامل همه رفتارها و کنشها و واکنشهای انسان در 24 ساعت است. هر رفتاری که انجام میدهد یا عبادت خدا را میکند یا شیطان را؛ یا به سمت صلاح و ثبات است یا به سمت فساد. پس این حوزههای توجّه به مسائل انسان و محور قرار گرفتن خود انسان و ارزش گذاشتن بر انسان در اسلام، اساس است.
به رغم این که میگویند اسلام دین شمشیر بوده است چنان نبوده است. چرا؟ چون مغولها نتوانستند فرهنگ را با خودشان بیاورند و باقی باشند؛ مغول آمد، تخریب کرد و رفت. امّا اسلام آمد شمشیری هم البتّه به نسبت آن طوری که میگویند بلند نشد. امّا فکر ایجاد کرد، فرهنگ ایجاد کرد، یک رویهای ایجاد کرد که زبان مردم را تحت تأثیر خودش قرار داد؛ یعنی این قدر حوزه تأثیر مهم است. بنابراین باید در رفتارهای حکومت با مردم زیاد توجّه شود که چه رفتاری بوده که اینقدر تحت تأثیر قرار گرفته است.
خود پیامبر فرمودند که "آمدم مکارم اخلاق را تکمیل کنم، با حنیفیه سهله سمعه آمدم" بعد هم پیغمبر از نظر اخلاقی کسی بوده است که خدا میفرماید که "پیغمبر! اگر تو آدم ترشروی بودی، کسی دور و برت جمع نمیشد به خاطر اینکه آدم رئوفی بودی و اهل رواداری و مدارا و امثال اینها بودی، مردم دور و برت جمع شدند و توانستی چنین حرکت بزرگی را ایجاد کنی "پس یک بخش دیگری از سیاست دینی بر اساس مصلحت عامّه مردم است حتی مصلحت نخبگان مطرح نیست. بحث مصلحت و رضایت عمومی مطرح است. امیرالمؤمنین در عهدنامه مشهور مالک اشتر میگوید: "برو به سمتی و طوری سیاستهایت را تنظیم کن که رضایت عمومی را جمع کنی و مردم را به سمت خودت جذب کنی و اگر یک وقت امر دایر شد که نخبگان را از دست بدهی یا مردم را. مردم را بچسب" یعنی وضعیت مردم مهم است و اساس مردم هستند و اگر مردم نباشند برای امام، امامتی نمیماند و این ولایتی که ما معتقدیم که برای امیرالمؤمنین منصوص هست و ایشان امام و خلیفه بلافصل پیامبر هستند و از طرف خداوند منصوب هستند اگر مردم کمکشان نکنند این ولایت محقّق نمیشود. این مردم در واقع زیربنا و قواعد و شالودههای جدّی حکومت هستند بنابراین ما میبینیم که بعد از چند ماه از گذشت غدیر که پیامبر رحلت میکنند، مسئله شورای سقیفه پیش میآید و آن پیش میآید که شد و بعد هم وقتی مردم به سراغشان میآیند، میگوید که اگر این خیل مشتاقان نبود و اگر حضور و تظاهرات شما نبود که بیایید در خانه من و شلوغ کنید و بخواهید که من امیر باشم این سمت را نمیپذیرفتم.
سؤال: به نظر میرسد این مسئله اشکال دارد. مردم امیرالمؤمنین را که منصوب شده از طرف پیامبر است از قدرت کنار میگذارند و کس دیگری که شایسته نبوده است را به مقام خلافت می رسانند. در این صورت چه دلیلی دارد به نظر مردم توجّه شود؟
محمّدمهدی فقیهی: ما این رفتار را توجیه نمیکنیم. فرض میکنیم امیرالمؤمنین خلیفه بلافصل پیامبر هستند و شایستهترین فرد برای جانشینی ایشان هستند که این طور نیز هست. بزرگترین مشکلی که برای جامعه اسلامی پیش آمد این بود که جامعه از امامت فرد اصلحی به نام علی محروم شد و علی نتوانست حکومت کند. چرا، چون این مردم کنار رفتند و کمکش نکردند و اگر کمکش میکردند ایشان خلیفه میشد. ایشان امام است، در این موضوع تردیدی نیست. شیعه میگوید ایشان میبایست میبود و ما میگوییم قطعا شکی در این نیست.
سؤال: برخی معتقدند ماجرای خلافت خلفای راشدین بهترین سند برای این است که نظر مردم میتواند اشتباه باشد؟
محمّدمهدی فقیهی: مردم ممکن است در یک انتخاب اشتباه کنند. در این صورت چوبش را خودشان میخورند و شایسته مزمّت میشوند و تاریخ در مورد ایشان قضاوت خوبی نخواهد داشت. هر کدام از رفتارهای مردم درباره انتخاب کردن آثار و عوارضی دارد؛ اگر نبود غیبت امام زمان (عج) اتّفاق نمیافتاد و خداوند مردم زمین را تنبیه نمیکرد و مردم را این طوری به خودشان واگذار نمی کرد. ببینند که چه به سرشان خواهد آمد، اگر یک امام معصومی باشد که خالی از همه هواهای نفسانی باشد و مظهر تام و تمام صفات الهی باشد و انسان کامل باشد از پیشوایی او، جامعه به سمت صلاح و ثبات میرود و به سمت پیشرفت معنوی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میبرد و اگر نباشد امور میلنگد. امیرالمؤمنین یک جایی در یکی از سخنرانیهایشان میگویند که " در همین چند سالی که من حکومت کردم دو اتّفاق شکل گرفت؛ یکی اینکه کسی در کوفه و جامعه اسلامی نیست که شب گرسنه بخوابد و دوم اینکه سقفی بر سرشان است " یعنی مشکل نان و مسکن مردم حل شد.
یعنی سیاستهای عدالتجویانه امیرالمؤمنین به سمتی حرکت کرده است که جامعه اسلامی در عرض چند سال توانسته است اینقدر به سمت جلو حرکت کند که این دو مشکل جدّی گرسنگی و مسکن تا اندازه زیادی حل شده است. میخواهم بگویم از مصلحت که بگذاریم مسئله عدالت از محوریترین و راهبردیترین کلیدهای سیاست دینی است. یکی دیگر از مسائل بسیار مهم که ما در شیوه حکومتداری داریم، مسئله نوع رفتار با مردم است.
ما میخواهیم جامعه را به سمت عدالت ببریم، ما میخواهیم جامعه را به سمت صلاح ببریم امّا شیوه رفتارمان باید اخلاقی باشد یعنی حرکت به سمت هر ارزشی که شما بگویید، شکل رفتن و قالب حرکت باید قطعا اخلاقی باشد برای همین است که امیرالمؤمنین به شیوههای غیراخلاقی متوسّل نمیشود. برای همین مردم میگویند که معاویه از امیرالمؤمنین باهوشتر است چراکه معاویه به انواع امور غیراخلاقی متوسّل میشود. اگر امیرالمؤمنین میخواست از این کارها بکند اوّلین چیزی که باید زیر پا میگذاشت، اخلاقیّات است. این کاملا از سیاست دینی دور است یعنی ما اگر به هر هدف ارزشمندی حتّی توحید میخواهیم برسیم باید لاجرم از مسیر اصلی خودمان حرکت کنیم. هر چیزی که با اخلاق مخالفت کند ناپسند است، این هیچ توجیه شرعی و اسلامی ندارد. در همان عهدنامه امام به مالک اشتر و بسیاری از استاندارهایش آمده است "قلبت را جایگاه دوست داشتن مردم قرار بده تا خدمت به مردم برایت گوارا باشد." اینکه امیرالمؤمنین به مردم کمک میکند یا پیامبر با مردم چنین رفتاری دارد نمایش نبوده بلکه خلق و اخلاق امیر و پیغمبر اینگونه بوده است.
ما نمیتوانیم مثل امیر باشیم ولی باید خودمان را به چارچوبی که میخواهد ما را به سمت عدالت و صلاح هدایت کند، نزدیک کنیم. اگر ما برای رساندن جامعه به صلاح از روشهای غیراخلاقی استفاده کردیم جامعه را به فساد میکشانیم یعنی نتیجه عکس میگیریم. از موارد بسیار مهمّی که بایستی تابع تکلیف به تنهایی نبود و تکلیف را همراه نتیجه باید دید، در حوزهایست که به مسائل مردم ربط دارد. نمیتوانیم بگوییم که این موضوع اقتضا میکند چنین رفتار کنیم. چرا که نتیجهاش این است که مردم سر و صدایشان در بیاید و مردم اذیّت شوند و مردم تحقیر و توهین شوند و مردم بشکنند و دچار فقر بشوند. هر سیاستی که به این مسائل بینجامد دینی نیست.
سؤال: ما میدانیم که ائمّه معصومند؛ بنابراین مصلحت را بهتر میتوانند تشخیص بدهند بر این اساس افراد غیر معصوم ممکن است مصلحت را درست تشخیص ندهند. این مسئله را در سیاستورزی دینی چگونه حل میکنیم؟
محمّدمهدی فقیهی: مصلحت یکی از راهبردهای اساسی احکام و مقرّرات و دین است. یعنی اگر دین میخواهد بایستنی و نبایستنی احکام را بگوید، باید عنصر مصلحت رعایت شده باشد. خداوند به عنوان اینکه حکیم و کامل است و ائمّه به عنوان اینکه معصوم هستند، مصالح را تشخیص میدهند.
ما به عنوان اینکه یک مصلحت داریم و یک خوبی و بدی داریم، در کلام شیعه معتقدیم که حسن و قبح، عقلی است، این خوب است و این زشت است. این را شرع نمیآید تعیین کند که این زشت است یا خوب است، اگر چیزی هم بگوید این ارشاد به حکم عقل است. این همه انسانها تشخیص میدهند که فلان کار بد است و دروغ بد است، ظلم بد است، اینها را همه انسانها تشخیص میدهند. شرع اگر بگوید ظلم بد است، ارشاد به حکم عقل است بنابراین ما یک بحث داریم که همه انسانها خوبی را از بدی تشخیص میدهند امّا ممکن است همه انسانها صلاح را از فساد تشخیص ندهند حدّاقل یک جاهایی دچار مشکل بشوند و برای اینکه کمتر بشود، شارع جعل مقرّرات میکند.
این در حوزه معصوم مشکلی ندارد و در حوزه مابعد معصوم میگوییم کسانی که دارای این شرایط هستند یعنی شرایطی دارند که هوا و نفسانیّت در آنها کمتر است. یعنی هم در آن مسئله کارشناس هستند در حدّی که میسور و مقدور است با ایجاد شرایط خاصّی که ما لحاظ میکنیم و شریعت لحاظ کرده است که مقرّرات جعل شده توسّط فرد کارشناس واجد شرایط معمولا مطابق مصلحت است.
سؤال: آن طور که من فهمیدم از نظر شما سیاستورزی اسلامی بر دو شاخصه مهمّ مصلحت و عدالت استوار است؟
محمّدمهدی فقیهی: این دو شاخص اصلی است یعنی گرچه عدل هم مصلحت است، همه احکام و مقرّرات بایستی در چارچوب مصلحت قرار بگیرد. بخشی از وضعیّت مردم و حکومت به شیوه رفتار با مردم برمیگردد و اینکه نگاه به مردم چگونه باشد و چگونه به آنها نگاه کنیم. به عنوان سلطان نگاه کنیم و آنها را به عنوان رعیّت نگاه کنیم و یا مردم را به عنوان بندگان خدا و خودت را به عنوان بنده خدا که امانتی و مسئولیّتی به تو داده شده است که باید به سرانجام برسانی. اینها همه حوزههایی است که در سیاست دینی دخالت دارد و برای اینکه به آن صلاح برسد، همه اینها دخالت دارند.
سؤال: برمیگردم به سؤال اوّلم؛ شما فرمودید که سیاستورزی اسلامی مجموعهای از رفتارهایی است که در قرآن و سیره نبوی و علوی و ائمّه است. بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که سیاستورزی علوی ناقص است و استناد به سیاستورزی علوی برای حکومت و حکمرانی، یک استناد غلطی است؟
محمّدمهدی فقیهی: نه این نتیجه درست نیست. ببینید اینکه ما بگوییم سیاست ورزی علوی ناقص است، یک انحراف در بحث است. اینکه ما بگوییم مستندشدن همه رفتار و کردار ما به امیرالمؤمنین ممکن است تمام و کمال نباشد، انحراف در بحث است چراکه امیرالمؤمنین مظهر تمام و کمال اسلام و مذهب و امثال اینهاست، منتهی ممکن است رفتارهای متفاوتی که از جامعه و فردفرد افراد بروز میکند، تحت رفتار علوی درنیاید امّا راهبردهایش از آنجا درمیآید. همه ائمّه برای ما حجّتاند، رفتارشان و قول و فعلشان حجّت است. امّا ما به صورت خاصتر سراغ امیرالمؤمنین میرویم به خاطر اینکه ایشان از نزدیک با حکومت دست و پنجه نرم کرده است و چند سالی حکومت کردند و از ایشان رفتارهای بیشتر و گفتارهای بیشتری راجع به مسائل متفاوتتری بر جای مانده است امّا این معنای آن نیست که شما نتیجهگیری کردید.
سیره همه ائمّه (ع) برای ما حجّت است. در انتهای این بحث جمعبندی میکنم؛ هدف سیاستورزی این است که انسان به سمت کمال برود یعنی به سمت کامل شدن، یعنی سیاستهایی که انسان را از کمال باز بدارد یا رفتارهای نادرست را نهادینه کند را نمیشود به اسلام نسبت داد.
بنابراین هدف همیشه بایستی ملاک باشد، از طرفی بایستی برای رسیدن به این اهداف متعالی راهها هم اخلاقی باشد؛ این به عنوان یک اصل است و اصل کلیدی که بر اصول دیگر حاکم است. دیگر آنکه بایستی سیاستهای حکومت دینی مبتنی بر عدل باشد و بایستی مصلحت عامّه رعایت شده باشد یعنی حوزه مصلحت باید نقش جدّی در تمام احکام و سیاستها داشته باشد. دیگر اینکه حاکم اسلامی بایستی به مردم عشق بورزد و خدمت به آنها را و نگاه درست به آنها را برای خودش الزام بداند. حاکم بایستی خیلی خصال انسانی برجستهای داشته باشد مثلا باید حوصله زیادی داشته باشد. صبر و فراخی سینه از دیگر ابزار حکومتورزی اسلامی است.
تنگحوصلگی، بیحوصلگی و فراخ نبودن سینه باعث مشکل میشود. شرح صدر، حوصله، تدبیر درست، مدارا، غمزه عین، عفو و تواضع و اینها رویّههایی است که در یک کلمه، در اخلاقی بودن حکومت جمعبندی میشود. سیاستهای علوی را نگاه کنید، همه اینها رعایت شده است.
لحظه نیوز
يکشنبه 6/10/1388 - 1:48
سياست
به جای عوض کردن دکور، دکور مغزتان را عوض کنید. برنامههایتان جامعه را به فساد و بیغیرتی میکشاند. بخشی از فساد خانوادهها ناشی از برنامههای شماست. حیا کنید
حضرت آیتالله شیخ مجتبی تهرانی، برجستهترین استاد دروس فقه حوزه علمیّه تهران و از مراجع تقلید، در سخنرانی شب تاسوعای حسینی تلویحا انتقادات شدیداللّحنی از صداوسیما کرد.
به گزارش سفیر نیوز، این استاد اخلاق که در دهه اوّل محرّم به موضوع قیام امام حسین (ع) به عنوان مصلح غیور میپردازد، به موضوع غیرت دینی اشاره کرد و عملکرد برخی ظاهرالصّلاحها را زمینهساز تضعیف غیرت دینی مردم دانست.
وی با بیان اینکه در همین زمان ما موظّفیم هم دین خود را حفظ کنیم و هم مراقب دیگران باشیم، گفت: خدا نکند کار جامعه اسلامی به جایی برسد که بخواهند قبح بعضی مسائل را از بین ببرند.
آیتالله تهرانی ادامه داد: در عصر ما هرچه وسایل ارتباط جمعی بیشتر میشود، این خطر هم بیشتر میشود و صرفنظر از برخی فحشنامهها و نشر اکاذیب، برخی برنامهها غیرت دینی را از مردم میگیرد و جالب اینکه عوامل آنها ظاهرالصّلاح هم هستند و با لعاب دینی عوام را هدف قرار دادهاند، در حالی که کسی که غیرت دینی دارد، از ریشهای بیریشه نمیترسد.
شاگرد برجسته امام خمینی به این عوامل هشدار داد: به جای عوض کردن دکور، دکور مغزتان را عوض کنید. برنامههایتان جامعه را به فساد و بیغیرتی میکشاند. بخشی از فساد خانوادهها ناشی از برنامههای شماست. حیا کنید.
آیتالله تهرانی در بخش دیگری از سخنان خود به طرح این پرسش پرداخت که چرا خداوند دروغ و غیبت و تهمت و مال مردم خوردن را نهی کرده و تجاوز به عرض و ناموس مردم را حرام شمرده است؟
وی در تبیین این موضوع اظهار داشت: بسیاری از احکام شرعی ریشه در حسن و قبح عملی دارد. چرا که به عنوان نمونه ظلم قبیح است و عدل زیباست و این امر با سرشت انسان آمیخته است و نیاز به هیچ استدلالی ندارد.
وی همچنین گسترش بدعت در جامعه را همانند گسترش دین یک امر تدریجی دانست و تأکید کرد: همه ما چه در مسائل فردی و چه در مسائل اجتماعی دارای تکلیف هستیم و باید در برابر لاابالیگری و بیغیرتی و بیدینی مقابله و امر به معروف کنیم.
گفتنی است مباحث این استاد برجسته اخلاق به همراه صوت به تدریج در سایت ایشان (http://mojtaba-tehrani.ir) در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
خبر آنلاین
سه شنبه 1/10/1388 - 22:53
اخبار
با عرض تسلیت به مناسبت ارتحال جانگداز فقیه عالیقدر حضرت آیتالله منتظری (ره)، حضرت آیتالله بیات زنجانی (مدّ ظلّه) پیامی بدین شرح صادر فرمودند: انّا لله و انّا الیه راجعون
ارتحال فقیه عصر و مجاهد استوار و بزرگ مرد مدافع حریم تشیّع علوی (ع) و اسلام ناب محمّدی (ص)، حضرت آیتالله منتظری قدّسالله نفسه الزّکیة، ثلمهای در اسلام و امّت اسلامی به وجود آورد که قابل جبران نیست. ایشان در معرفت همانند سلمان و در زندگی دنیایی همانند اباذر و در دفاع از حریم اسلام و فقاهت جعفری (ع) نظیر مفید بود. فقدان این فقیه علیم و عیلم را به حضور اقدس حضرت ولیعصر (عج)، مراجع عظام تقلید، تمام حوزههای علمیّه جهان تشیّع و عالم اسلام و امّت بزرگ و وفادار ایران و خانواده بزرگوار ایشان بالخصوص فرزند فاضل و فکورشان جناب حجّتالاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد منتظری و دیگر عزیزان وابسته به آن بیت علم و فقاهت و شاگردان فاضل و ارزشمند ایشان تسلیت عرض مینمایم و از پیشگاه حضرت حق برای روح بلند و ملکوتی ایشان، علوّ درجات و برای تمام داغدیدگان این فاجعه بزرگ، اجر و صبر مسئلت میدارم.
اسدالله بیات
بیات زنجانی
يکشنبه 29/9/1388 - 22:54
اخبار
آن بزرگ در این روزگار سخت، مظهر و مصداق پاکی و پاکدامنی، بلند اندیشی و گشادهدلی و حقخواهی و حقگویی بود و با گفتار و کردار نیکو و نافذ خویش، به راستی الگویی ایدهآل از مرجعیّت و روحانیّت شیعه در این دوران آفرید.
وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری طیّ پیامی درگذشت آیتالله منتظری را تسلیت گفت.
به گزارش ایلنا، در این پیام آمده است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
رحلت مرجع عالیقدر و آزاده، حضرت آیتالله منتظری را به خاندان محترم ایشان، علما و روشنفکران، دانشگاهیان و دانشجویان، محرومان و ستمدیدگان، عدالتطلبان و آزدیخواهان و آحاد ملّت شریف ایران صمیمانه تسلیت میگویم.
آن بزرگ در این روزگار سخت، مظهر و مصداق پاکی و پاکدامنی، بلند اندیشی و گشادهدلی و حقخواهی و حقگویی بود و با گفتار و کردار نیکو و نافذ خویش، به راستی الگویی ایدهآل از مرجعیّت و روحانیّت شیعه در این دوران آفرید. آن فقیه آگاه به زمان سختیهای بسیار کشید، امّا تا آنجا که توانست گشایش در نظر و عمل فراهم کرد که میراث گرانقدر او در دفاع از حقوق بشر و حقّ منتقدان و مخالفان خود، گواه آنست.
از خداوند بزرگ میخواهم که به همه ما توفیق بهرهمندی از آن آموزهها را عنایت و ایشان را با سرور آزادگان و سالار شهیدان در این ایّام محشور فرماید.
دکتر مصطفی معین – 30/09/1388
ایلنا
شنبه 23/8/1388 - 18:42
دانستنی های علمی
راهکارهایی برای بازکردن ایمیل گوگل (Gmail) و مسنجر یاهو بدون نیاز به فیلترشکن
این روزها وسعت فیلترینگ سایتهای اینترنتی، سرویسهای عمومی و پر رفتوآمد از جمله سیستم ارتباطی شرکت یاهو (مسنجر) و همچنین سیستم پست الکترونیکی شرکت گوگل (جیمیل) را هم دربرگرفته است. هم اکنون راهحلهایی را به شما پیشنهاد میکنیم تا بدون نیاز به فیلترشکن بتوانید از این سرویسها استفاده کنید.
استفاده از پست الکترونیکی شرکت گوگل (Gmail)
مشاهده میکنید که به هنگام وارد کردن آدرس www.gmail.com موفّق به باز کردن آن نمیشوید و دلیل آن مسدود شدن IP های داخل ایران برای ورود به این آدرس است (فیلتر شده است). حالا برای اینکه بتوانید وارد آن شوید، میتوانید از آدرسهای جایگزین آن استفاده کنید. مانند:
آدرس http://mail.google.com
آدرس http://googlemail.com
آدرس http://email.google.com
همچنین برای استفاده از سیستم ارتباطی شرکت یاهو (Yahoo Messenger)
پس از بازکردن صفحه یاهو مسنجر، در قسمت بالای روی گزینه Messenger کلیک کنید
Messenger > Connection Preferences > Connection > Connection via Proxy Server
را علامت بزنید، سپس گزینه Http Proxy را علامت بزنید و حالا میتوانید بدون مزاحمت، وارد آن شوید.
tagheer
جمعه 15/8/1388 - 21:36
سياست
طبق اطّلاع واصله، جنابعالی تحت تأثیر تبلیغات ضدّ امنیّتی رسانههای وابسته به بیگانگان قرار گرفتهاید، در صورت حضور در هرگونه تجمّع غیرقانونی و ارتباط با رسانههای خارج از کشور با شما برخورد قانونی خواهد شد.
از چند روز پیش، پیامک تهدیدآمیزی از سوی یک منبع ناشناس به صورت گسترده به موبایلهای مردم فرستاده میشود.
متن این پیامک به شرح زیر است:
شهروند محترم
طبق اطّلاع واصله، جنابعالی تحت تأثیر تبلیغات ضدّ امنیّتی رسانههای وابسته به بیگانگان قرار گرفتهاید، در صورت حضور در هر گونه تجمّع غیرقانونی و ارتباط با رسانههای خارج از کشور برابر موادّ 489، 499، 500، 508، 514، 609، 610 و 698 قانون مجازات اسلامی شناخته میشوید و با شما برخورد قانونی خواهد شد.
شماره ارسال کننده این پیامک، 009860005005 است.
از آنجا که این پیامک به افراد بسیاری که اغلب در هیچ تجمّعی نیز شرکت نکردهاند، ارسال میشود، مشخّص است که ارسال آن به صورت رندُم است و نه بر اساس شناسایی افراد توسّط نهادهای امنیّتی. جا دارد مسئولان مخابرات در اینباره توضیح دهند.
asriran
جمعه 15/8/1388 - 18:1
اخبار
آیتالله جوادی آملی گفتند: "جهنّم فقط برای شرابخوار نیست برای بیعرضه هم هست. اگر اقتصاد مملکت آسیب ببیند، دین نیز آسیب میبیند."
ایشان در دیدار رئیس سازمان امور مالیاتی کشور افزودند: فرهنگ مردم را اعتقاد آنان میسازد و نگهبان اعتقاد مردم، اقتصاد است، توقّع نداشته باشید که همه مثل سلمان و اباذر و کسانی که در شعب ابیطالب (ع) بودند، باشند.
به نقل از مرکز خبر حوزه، ایشان با بیان اینکه کسانی که از سلطنت شکم بیرون نیامدهاند، هرگز نمیتوانند با استکبار مبارزه کنند، ادامه دادند: به برکت رهبری امام (سلامالله علیه) و خونهای پاک شهدا، اعتقاد جای اقتصاد را در میان مردم گرفت، امّا اگر خدای نکرده مردم فشار اقتصادی ببینند، در دینداری آنان مشکل ایجاد میشود.
آیتالله جوادی آملی اظهار داشتند: با آرزو و آرمان و توقّع نمیشود کشور را اداره کرد، اگر میخواهیم کشور را اداره کنیم باید دید در چه فضا و فازی زندگی میکنیم، کسی که زمان و زمینش را نشناسد، مدیر نیست.
ایشان با بیان اینکه با فقر نمیشود کشور را اداره کرد، گفتند: این سفرهای استانی برکات فراوانی از قبیل درک درد مردم دارد و این غیر از آن است که پشت میز بنشینند و مالیات بخواهند، باید دید چه خدمتی دادهایم و تولید چگونه بوده است.
ایشان افزودند: اگر کسی سنگی به بدنش زدند، دردی احساس نکرد معلوم است که یا خواب است یا حسّی نسبت به درد ندارد، حال اگر چند کارگر را اخراج کردند، ما نیز باید این درد را حس کنیم.
آیتالله جوادیآملی با بیان اینکه این کپرنشینیان و کارگران پارهتن ما هستند، اظهار داشتند: بعضی از کارگران که حقوقی کمتر از 300 هزار تومان داشتهاند اخراج شدهاند و اینها توان پرداخت اقساط وامهای دریافتی را ندارد، چگونه میتوانند مالیات بدهند.
آیتالله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه بین درآمد و سرمایه باید یک فرق جوهری قائل شد، اظهار داشتند: اگر کاسبی که مغازهای دارد و سرمایهای در آن قرار داده و درآمدی کسب میکند و بر اساس همان درآمد، هزینه مینماید روزی از سرمایه جهت تأمین زندگی هزینه کند، این آغاز ورشکستگی اوست.
ایشان افزودند: سرمایه عظیمی به نام نفت در داخل کشور است، اگر روزی به جایی برسیم که نفت بفروشیم و کشور را اداره کنیم، ورشکست میشویم.
ایشان ادامه دادند: در این صورت نسل بعد همه نفرینها را متوجّه ما میکند که چرا شما سرمایه را فروختید، مگر آدم عاقل نفت میفروشد تا کشور را اداره کند.
آیتالله جوادی آملی با بیان اینکه با نفت به عنوان سرمایه نمیشود کشور را اداره کرد، اظهار داشتند: یک وقت نفت فروخته میشود تا کارخانه ایجاد گردد و سدّی ساخته و انرژی تولید شود، این تبدیل سرمایه به سرمایه است، امّا اگر نفت فروخته شود و در قبال آن برنج و موز و ... وارد گردد، این تبدیل سرمایه به درآمد است.
ایشان با بیان اینکه یک کشور اسلامی، تفکّر اقتصادیاش هم اسلامی خواهد بود، گفتند: بر اساس روایتی از امام علی (ع) ملّتی که خاک و آب به اندازه کافی دارد اگر بخواهد موادّ غذایی وارد کند، خدا او را از رحمت دور کرده است.
ایشان افزودند: آدم عاقلی که سرمایهای مثل خاک و آب دارد اگر از کشور دیگر مواد غذایی وارد کند، معلوم میشود بیعرضه است.
آیتالله جوادی آملی با بیان اینکه به اندازه کافی آب و خاک داریم، امّا مدیریت میخواهد، اظهار داشتند: جهنّم فقط برای آدم شرابخوار نیست برای آدم بیعرضه هم هست.
ایشان خطاب به رییس سازمان امور مالیاتی کشور گفتند: بروید واردات و صادرات را در گمرکها مقایسه کنید، شناسنامه ما در گمرک است؛ اینکه ما از صادرات خبر میدهیم، امّا از واردات هیچ نمیگوییم، کار درستی نیست.
ایشان با تأکید بر پیروی عملی از سیره اهلبیت (ع) خاطر نشان کردند: ممکن است در روز شهادت امام علی (ع) لباس مشکی هم بپوشیم ولی علی بن ابیطالب (ع) را باید در نهجالبلاغه و نظام اقتصادیش جستجو کرد در این صورت پیرو عملی آن هستیم.
آیتالله جوادیآملی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشتند: ممکن است بخشی در اثر حجب و انفعال طبیعی و حیا و قناعت کپرنشینی را امضا کنند، اما خداوند این را امضا نمیکند.
ایشان با بیان اینکه سفرهای استانی از برکات نظام است، گفتند: وظیفه ما این است که سری به این مناطق بزنیم، تا از نزدیک مشکلات را لمس کنیم، چون هنوز کم نیستند عزیزانی که شهید دادهاند، امّا کپرنشینند.
آیتالله جوادیآملی در بخش دیگری از سخنان خود، به اهمّیّت مالیات در اداره کشور اشاره کرده و گفتند: کشور را مالیات اداره میکند، سازمان امور مالیاتی سهم تعیینکنندهای در اداره مملکت دارد، آن کسانی که دارند مملکت را میگردانند باید با شما در پرداخت تسهیلات بانکی، سرکشی به مراکز تولیدی، جلوگیری از واردات و تکمیل صادرات هماهنگ عمل کنند.
شایان ذکر است در ابتدای این دیدار، دکتر علی عسکری رییس سازمان امور مالیاتی کشور به ارائه گزارشی از وضعیّت درآمدهای مالیاتی کشور پرداخت و گفت: فقط هشت درصد از درآمد ناخالص ملّی از محلّ درآمدهای مالیاتی میباشد.
ayandenews
جمعه 15/8/1388 - 17:58
سياست
سؤالات پایگاه اینترنتى "موج سبز آزادى" در رابطه با واقعه تاریخى سیزدهم آبان و پاسخ آیتالله منتظری به آنها
سؤال اوّل: در نوشتههاى شما، اشغال سفارت آمریکا در سال 58 توسّط دانشجویان پیرو خطّ امام، یک عمل اشتباه قلمداد شده بود، در حالى که شما از کسانى بودید که در همان زمان، از این اقدام حمایت و دفاع کردید. علّت حمایتتان در آن مقطع از این اقدام دانشجویان چه بود؟ به چه دلیل در زمان فعلى آن را اشتباه مىدانید؟
پاسخ: اشغال سفارت آمریکا در بدو پیروزى انقلاب که مورد حمایت اکثر اقشار انقلابى و مرحوم امام خمینى (سلامالله علیه) بود، مورد تأیید اینجانب نیز بود؛ ولى با آن عوارض منفى و حسّاسیّت شدیدى که بین مردم آمریکا به وجود آورد که هنوز آثار آن باقى است، معلوم شد که کار درستى نبوده؛ و اصولا سفارت یک کشور به منزله جزئى از آن کشور است، و کشورى که در حال جنگ رسمى با ما نبود، اشغال سفارت آن به منزله اعلان جنگ با آن کشور است و کار صحیحى نمىباشد. از قرار اطّلاع بعضى از جوانان انقلابى و متعهّدى که متصدّى این کار بودند نیز اشتباه بودن آن را قبول دارند.
سؤال دوم: نظر شما در مورد قطع رابطه ایران و آمریکا چیست؟ آیا تداوم این انقطاع به مصلحت کشور است؟
پاسخ: نظر به اینکه آمریکا باعث کودتاى 28 مرداد علیه مرحوم دکتر مصدّق و برگشت شاه بود و پس از کودتا هم آمریکا تقریبا همه شئون سیاسى و اقتصادى کشور را قبضه کرده و در همه امور از رژیم سابق دفاع و پشتیبانى مىنمود و پس از پیروزى انقلاب نیز دارایىهاى ایران را بلوکه کرده و به طور کلّى در رابطه با انقلاب، برخورد مناسبى نداشت، در آغاز انقلاب، مردم از آمریکا عصبانى بودند و درنتیجه دانشجویان، سفارت آمریکا در ایران را اشغال نمودند و آمریکا نیز رابطه خود را با ایران قطع نمود؛ و بر این اساس، مرحوم امام خمینى تجدید ارتباط با آمریکا را در آن زمان نهى نمودند؛ ولى واضح است که چنین حکمى موقّتى است و برحسب شرایط سیاسى و اقتصادى تغییر مىکند، و این امر در گرو آن است که این رابطه به نفع کشور بوده و از قبیل رابطه دو کشور مستقل باشد.
اگر مصالح و منافع ملّى اقتضا کند که با آمریکا رابطه برقرار شود، نباید زمینه تشنّج و بىاعتمادى را با شعارهاى بىمحتوا تشدید نمود. بدیهى است اسرائیل و لابى آن در آمریکا سخت مخالف رابطه ایران و آمریکا بوده و هست و منافع خود را در بقاى بحران کنونى بین ایران و آمریکا مىداند، و متأسّفانه سران کشور به این مهم توجّه نمىنمایند.
سؤال سوم: در شرایطى که روسیه و چین جایگزین آمریکا و اروپا در سیاست و اقتصاد ایران شدهاند، با آنها چگونه باید رفتار شود؟ آیا این ارتباط به صلاح کشور و انقلاب است؟
پاسخ: اگر قرار باشد حاکمیّت ایران در سیاست و اقتصاد خود را وابسته به بلوک شرق نماید و به جاى تأمین مصالح و منافع ملّى رضایت آنان را تأمین نماید، کار غلطى است و مخالف شعار "نه شرقى نه غربى" مىباشد که مردم ما در انقلاب خود روى آن تأکید داشتند. چه فرقى است بین روسیه و آمریکا که به اوّلى باید تا این اندازه اعتماد نمود و بیدریغ مقادیر هنگفتى از بیتالمال را به آنان حاتمبخشى نمود، و با دیگرى حتّى حاضر نباشیم که مذاکره و گفتگو نماییم؟ حتّى اگر احساس کنیم که این مذاکره به نفع ملّت و کشور است.
سؤال چهارم: با توجّه به شرایط پس از انتخابات ریاست جمهورى، که حکومت، پشتوانه اعتماد مردم و مشروعیّت خود را از دست داده است، مذاکرات ایران و آمریکا یک مذاکره توأم با عزّت است یا مذاکرهاى از موضع ضعف؟
پاسخ: واضح است که حاکمیّت با بحرانى که به دست خود بعد از آن انتخابات شکوهمند به وجود آورده، در مقابل دولتهاى مقتدر نمىتواند موضع مستحکمى داشته باشد و هر روز موضعى مخالف روز قبل اتّخاذ مىکند، و این امر در نهایت به ضرر حتمى کشور و مردم منجر خواهد شد. قدرت نظام با سرکوب و ساکت نمودن اجبارى مردم حاصل نمىشود، بلکه پشتیبانى واقعى و حقیقى و آزادانه مردم است که قدرت نظام را به وجود مىآورد.
به نظر اینجانب، حاکمیّت مىتواند با تصمیمى شجاعانه و مدبّرانه زندانیان سیاسى را فورا آزاد نماید، مطبوعات توقیف شده را رفع توقیف نموده، و گزینشهاى ادارات و دانشگاهها و به طور کلّى دستگاههاى تفتیش عقاید را منحل نماید و به جاى آن، شایستهسالارى را حاکم نماید؛ و با این تصمیم انقلابى و خداپسندانه، اقتدار از دست رفته را به نظام برگرداند. در این صورت است که نظام مىتواند در مذاکرات با قدرت و عزّت وارد عمل شود.
سؤال پنجم: معناى استکبارستیزى چیست؟ آیا این اصطلاح به معناى دفاع و مقابله با استکبار است یا به معناى جنگ و ابتداى به آن؟ با توجّه به اینکه قوانین حقوقى بینالمللى از طرف اکثریّت ملل جهان پذیرفته شده است، مفهوم استکبارستیزى در این شرایط چیست؟ با در نظر گرفتن منافع ملّى چگونه باید به برخى قوانین ناعادلانه بینالمللى واکنش نشان داد؟
پاسخ: استکبارستیزى به معناى اعلام جنگ با کشورها و حسّاس نمودن آنها و دشمنسازى و منزوى نمودن کشور نیست، بلکه به معناى دفاع از حقوق ملّت در مقابل مطامع و زیادهخواهىهاى مستکبران است؛ و در این جهت فرقى بین غرب و شرق و حتّى افراد مستکبر تمامیّتخواه و قدرتطلب نیست.
حاکمیّتى که مردم را ناراضى و حقوق آنان را مورد تعدّى و ظلم قرار داده و افراد زیادى از نخبگان و فعّالان سیاسى و آزادىخواهان را به اتّهامات واهى و خلافواقع زندانى و محاکمه و محکوم مىنماید، نمىتواند مدّعى مبارزه با استکبار و استکبارستیزى باشد. استکبار ستیزى جز با تحصیل حمایت مردم و تأمین حقوق همه اقشار و تحقّق آزادى قلم و بیان عملى نخواهد شد. با چنین پشتوانه ملّى است که حاکمیّت مىتواند در مقابل بعضى تحمیلات خارجى، قدرتمندانه ایستادگى نماید و واکنش مناسب نشان دهد.
12 آبان 1388
amontazeri
جمعه 15/8/1388 - 14:1