• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 189
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 4135روز قبل
عقاید و احکام

چهار معنی دارد كه دو معنی آن درباره خداوند باطل و دو معنی آن صحیح است.

1- كسی گوید خدا یكی است و عدد در نظر گیرد چنانچه مسیحیت گویند.

2- برای خدا شبیه قائل شدن. مانند اینكه این خودكار مانند یكی از خودكارهاست.

3-در میان اشیاء مثل و مانند ندارد خدا چنین است ،تك است.

4-هیچگونه كثرت و انقسام پذیر نیست نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم.

دو معنای اولی باطل و دومعنای دومی صحیح است. 

شنبه 2/11/1389 - 12:12
عقاید و احکام
موجودی كه قبل از هر اولی بوده و از نبود به بود نیامده باشد.
شنبه 2/11/1389 - 12:6
عقاید و احکام

و اما عدل این است كه نسبت تدهی به خالق خود آنچه را كه تو را بر آن ملامت و سرزنش كرده است.

از عدل است او را متهم نكنی و از توحید است كه او را توهم ننمایی.

هر چیزی را كه از آن استغفار می كنی از توست و هر چه خدا را بر آن حمد و ثنای

می گویی از اوست.

چهارشنبه 29/10/1389 - 12:9
عقاید و احکام
توحید عبارت است از اعتقاد به آن كه خداوند عالم یگانه است كه تركیب از اجزا و صفات در او راه ندارد زیرا وجود هر مركبی محتاج به اجزاء و تركیب كننده آن اجزاء است.توحید این است كه آنچه بر تو ممكن و رواست بر پروردگار خود ممكن و روا ندانی. 
سه شنبه 28/10/1389 - 16:22
عقاید و احکام

سوال :

چرا باید عقاید را با استدلال پذیرفت؟

جواب:

چون همه چیز انسان را تشكیل می دهد،چون انسان عقیده را با دلیل و برهان و یقیین قبول می كند.

مثلاً اگر بما بگویند روز شب است چون یقیین كردیم كه روز ، روز است دیگر از كسی قبول نمی كنیم كه بگوید روز شب است.

سه شنبه 28/10/1389 - 13:39
فلسفه و عرفان
جنگ شیطانیكی از جاهایی كه شیطان با تمام نیرو به جنگ انسان می رود و در این راه ، از این كه خودش آسیب ببیند با فرزندان و پیروانش دهد بیمی ندارد هنگامی است كه انسان سر گرم ذكر خدا و درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آلش می باشد.پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره دعا و ذكر فرمودند: ای امت رسول الله در مشكلات و سختی ها دست به دامن محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل او شوید و آنها را بخوانید كه خداوند متعال ملائكه را یاری دهد بر شیاطینی كه می خواهند شما را منحرف كنند،زیرا هر كدام از شما دو ملك با او است یكی در طرف راست او كه نیكو كاری ها را می نویسد و دیگری در طرف چپ او گناهان را یاداشت می كند.نیز با او دو شیطان ازجانب ابلیس است كه او را گمراهی می كنند.پس اگر یكی از شما وسواسی در قلبش پیدا شود،خدا را بخواند و بگوید: (( لا حول و لاقوه الابالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین))در این هنگام دو شیطان خود را مخفی می نمایدند و می روند پس ابلیس از آن شخص شكایت می كنند و می گویدند این شخص ما را خسته كرد جمعیت ما را زیادتر نما.آن ملعون هم جمعیت آنها را زیادتر می گرداند تا به هزار نفر برسند.پس از آن می آیند و در برابر او قرار می گیرند تا او را منحرف و گمراه كنند.هر وقت او را وسسوسه می كنند و به شك می اندازند آن شخص ذكر و ثنای الهی می گوید و درود بر پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت او می فرستد.شیاطین دیگر نمی توانند بر او چیره شوند و راه نفوذی برای آنان باقی نمی ماند و حیران می گردند.باز پیش ابلیس می روند و می گویند هیچ راه نفوذی بر او نیست مگر این كه خودت شخصاً به جنگ او بروی و او را اغوا و گمراه كنی.سپس ابلیس خودش فرماندهی لشگر را به دست می گیرد. خداوند می فرماید:ای ملائكه این ابلیس لعین است كه با لشگریانش در برابر بنده ای از بندگان من قرار گرفته اند بروید در مقابل او و لشگریانش قرار بگیرید.پس در مقابل هر شیطان صدهزار فرشته صف می بندند در حالی كه سوار بر اسب هایی از آتش هستند و در دست هر كدام شمشیر و نیزه،تیر و كمان،كارد و اسلحه های دیگر از آتش است.فرشتگان با سلاح های خود با آنها می جنگند و از آنان می كشند.خود ابلیس را دسگیر و اسیر می نمایند و با شمشیرهای خود به او حمله می كنند.آن وقت فریاد ملعون بلند می شود و می گوید :خدایا به من وعده دادی كه مرا نكشی و تا روز معین زنده نگاه داری.خداوند متعال می فرماید ای ملائكه درست می گوید،من وعده دادم كه او را نمیرانم و نكشم ولی وعده ندادم كه سلاح را بر او مسلط نكنم و درد و عذاب را به او نچشانم و زخمی اش نكنم.تا می توانید او را با سلاح های خود بزنید و مجروح كنید.من او را نمی كشم و زنده نگاه می دارم.پس ملائكه وی را آن قدر می زنند كه تمام بدنش مجروح می شود.آنگاه او را رها می كنند و می روند.آن ملعون هم برای درد زخم های خود و هم برای فرزندانش كه كشته شده اند ناله و گریه می كند آسیب های او بهبودی نمی یابد،مگر با شنیدن صدای مشركان كه به خدا شكر می آورند و كافر می شوند.نیز اگر مومن بر حمد ثنای الهی و درود بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) اصرار ورزند،زخم های شیطان هم درمان نمی شود تا هنگامی كه وی ذكر خدا را فراموش كند و با خدای خود مخالفت نماید آگاه جراحات ابلیس بهبود پیدا می كند.پس از آن كه بهبودی كامل پیدا كرد لر این بنده غالب می شود تا جایی كه به او دهنه می زند و زین بر پشت می گذارد اول خودش بر او سوار می شود بعد از آن پیاده شده و به یاران خود می گوید این بنده خدا الان در اختیار ما است و پشتش آماده برای سواری ما می باشد هر كدام از شما مایل باشید می توانید بر گردن او سوار شوید و ما هر وقت بخواهیم می توانیم سوارش شویم.رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود :ای مردم اگر می خواهید چشم شیطان همواره پر اشك و گریه كند و زخم هایش درمان نشود،به اطاعت و عبادت خدا باشید و ذكر خدا و درود بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وآلش فراموش نكنید .اگر غیر از این باشد بدانید كه شما از بندگان ابلیس هستید و هر وقت بخواهد او و لشكرش بر گرده و گردن شما سوار می شود و شما را به هر كجا كه بخواهند می كشانند(بحار،ج94،ص12،و شرح نهج البلاغه خوئی،ج6،ص20)
سه شنبه 28/10/1389 - 13:34
مهدویت

ادامه مبحث قبل

مرحوم شیخ مفید رضوان الله علیه در ذکر علامتهای زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام در کتاب ارشاد چنین فرموده است :
بدان که روایاتی که در ذکر نشانه های زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام رسیده ، و آن نشانه ها وعلامات و حوادث باید پیش از ظهور مبارک آن بزرگوار واقع شود فراوان است از جمله ی آنها این چند علامت است :
1-
خروج سفیانی.
2-
کشته شدن سیّد حسنی.
3-
اختلاف بنی عباس بر سلطنت دنیوی.
4- 
گرفتن خورشید در نیمه ی ماه مبارک رمضان.
5-
گرفتن قرص ماه درآخر ماه مبارک بر خلاف عادت.
6- 
فرو رفتن زمین « بیداء» که سرزمینی است میان مکه ومدینه.
7- 
فرو رفتن زمین یا جمعیتی در مشرق.
8- 
فرو رفتن زمین یا جمعیتی در مغرب.
9-
توقف خورشید از اول ظهر تا وسط عصر.
10-
طلوع خورشید از مغرب.
11-
کشته شدن نفس زکیّه که سیّدی است هاشمی در پشت کوفه یعنی. نجف ، با هفتاد نفر از صلحاء.
12-
بریدن سر مردی هاشمی یعنی سیّد در میان رکن و مقام.
13-
خراب شدن دیوار مسجد کوفه.
14- 
نمایان شدن پرچم های سیاه از طرف خراسان.
15-
خروج یمانی ، از طرف یمن.
16-
ظهور مغربی ، در مصر و حکومت بر شامات.
17-
فرود آمدن ترکان درجزیره ، که ظاهراً شرقی ها و غربی ها هستند، در جزیرة العرب.
18-
ورود رومیان در رمله.
19-
طلوع ستاره ی درخشانی در مشرق که مانند ماه بدرخشند و سپس دو طرف آن خم گردد.
20-
پیدا شدن سرخی شدیدی در آسمان که در اطراف آن پراکنده شود.
21-
پیدایش آتشی در طول مشرق که تا سه روز یا هفت روز در هوا بماند .
22-
عرب ها استقلال پیدا کنند و کشور گشایی نمایند و از زیر بار و نفوذ دیگران بیرون روند.
23-
اهل مصر فرمانروای خود را بکشند.
24-
پرچم های قیس وعرب به کشور مصر وارد شود.
25-
شام خراب شود و سه پرچم مختلف در آنجا پدیدار گردد.
26-
پرچم های ( کنده ) در خراسان کوبیده شود.
27-
سوارانی از طرف مغرب بیایند تا در کنار ( حیره ) حدود نجف ، منزل گزیدند و پرچم هایی سیاه از طرف مشرق به سوی آنها روی آوردند.
28-
شطّ فرات طغیان کند یا شکافته شود ؛ به حدی که آب در کوچه های کوفه داخل شود.
29-
دوازده نفر از نژاد ابوطالب خروج نمایند که هر کدام از آنها دعوی امامت نمایند.
30-
شصت نفر دروغگو ظاهر می شوند که همگی به دروغ ادعّای پیغمبری کنند.
31-
مرد بزرگ و با شخصیّتی از پیروان بنی عباس را میان ( جلولا )  و ( خانقین ) بسوزانند.
32-
پلی در بغداد در کنار محلّه ی ( کرخ ) ساخته شود.
33-
باد سیاهی دراوّل روز دربغداد بلند شود ، وزلزله ای در آنجا روی دهد به حدی که بسیاری از شهر فرو رفته  و خراب گردد.
34-
ترسی عمومی و مرگی سریع و همگانی همه ی اهل عراق و مردم بغداد را فرا گیرد که قرار و آرام ، یا راه  فرار نداشته باشند.
35-
نقصانی در مال و جان و محصول مردم پیدا شود.
36-
ملخی در فصل خود ، و ملخی بی موقع پیدا شود که زراعت و غلات را نابود کند ، و مردم از آن چه که می کارند نفعی نبرند.
37-
اختلاف و دو دستگی در میان دو صنف « عجم »  پیدا شود به طوری که خونریزی بسیاری در بین آنان پدیدار گردد.
38-
بردگان در برابر اربابان خود سر کشی کنند و از زیر فرمان آنها بیرون روند و آقایان خود را به قتل رسانند.
39-
گروهی از بدعت گزاران به شکل میمون و خوک ، مسخ گردند.
40-
بندگان بر شهر های اربابان خود غلبه پیدا کنند.
41-
ندایی از آسمان بلند شود که همه ی مردم روی  زمین هر کس به زیان خود آن را بشنود.
42-
صورت و سینه ای در چشمه ی خورشید ( در روایت دیگری صورت و کف دستی در برابر خورشید ) ظاهر شود.
43-
مردگانی زنده شوند وازقبرها بیرون بیایند و به دنیا باز گردند و با یکدیگر آشنا شوند و از یکدیگر دیدو باز دید نمایند.
44-
این جریانات که البته در تحققّ وقوع  آنها ترتیب شرط نیست ، با بیست و چهار باران پی در پی پایان پذیرد که زمین با آن باران ها زنده گردد ، و برکاتش آشکار شود. پس از آن هر گونه آفت و بیماری از شیعیان حضرت مهدی (ع) معتقدین به حق درو گردد. آنگاه بدانند که آن جناب  در مکه ظهور نموده و برای یاری آن حضرت بدان سو رهسپار شوند. چنانکه اخبار در این زمینه روایت شده است.  نکاتی چند در باب دوران غیبت ولی عصر (عج : 1- دعا برای امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف :دعا برای امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ یكی از وظایف شیعه در عصر غیبت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تضرع و زاری و دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت است.
چند مقدمه
1ـ انسان معمولاً در موقع گرفتاری دعا می‌كند و در راحتی غافل است البته این كه چه چیزی را گرفتاری و مشكل بداند مهم است. مشكلات شخصی یا اجتماعی.
به نظر می‌رسد ریشه‌ی همه‌ی مشكلات عالم، غیبت ولی الله الأعظم است و اگر او بیاید تمام مشكلات برطرف می‌شود.
2ـ باید اندیشید كه در موارد و اماكن استجابت دعا چه بخواهیم كه جامع همه‌ی خوبی‌ها و خیرات باشد. بسیاری دعاها در نهایت، نجات شخص دعا كننده را به دنبال دارد و برای سایر مردم و از جمله حضرت حجت ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سودی ندارد و مشكل او را حل نمی‌كند. در حالی كه جلب منفعت برای خود با احادیثی كه می‌گوید «مؤمن نیست مگر این كه جان مرا از جان خودش بیشتر دوست بدارد و اهل‌بیت مرا از خانواده خود بیشتر دوست بدارد» و با «آیه‌ی مودّت»[1] كه مزد رسالت است سازگاری ندارد.
مودّت فراتر از محبت است چون ممكن است پدری فرزندش را خیلی دوست داشته باشد ولی در اثر اختلاف با او قهر باشد، اما با پیامبر و اهل‌بیت، نمی شود قهر كرد، ممكن است كسی را دوست بدارد ولی كمكی به او نكند اما مؤدت ابراز حبّ با دست و زبان و سایر اعضاء است.
پس دعایی بكنیم كه فایده آن خوشحالی پیامبر و خاندان او باشد و خاصه قلب امام زمان را شاد كند و نیز ثمره‌اش برای همه ی انسان‌ها از مرده و زنده باشد و بالأخره جامع همه‌ی خوبی‌ها باشد و آن دعا برای فرج قائم آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
 
3ـ باید حضرت بقیة الله را برای خودش بخواهیم نه این كه واسطه حل مشكلات خودمان. جمكران را به نیت دعا برای تعجیل فرجش برویم نه برای رفع مشكلات خودمان.
در مكاشفه‌ای، امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در حرم امام حسین ـ علیه السّلام ـ به مرحوم آیت الله بهبهانی ـ رحمة الله علیه ـ فرمود ببین اینجا كه دعا مستجاب است كسی به یاد ما نیست ایشان شنید كه همه برای مشكلات خودشان دعا می‌كنند).
4ـ در حدیث است كه «اكثروا الدعا بتعجیل الفرج فان فی ذلك فرجكم»[2] یعنی برای تعجیل فرج، بسیار دعا كنید به راستی كه فرج شما در آن است.
این حدیث مهدوی دو نكته دارد:
یك) دعا برای فرج او، فرج ما را هم می‌رساند یعنی با آمدن آن «ماء معین»[3] همه تشنه‌های عالم سیراب می‌شوند و مشكلاتی كه داریم حل می‌شود.
دو) شاید این نكته هم استفاده شود كه وقتی كسی برای حضرت دعا كند، آن حضرت هم برای مشكلات دعا كننده دعا می‌كند و چه خوب است كه انسان مشمول دعای او كه دعایش مستجاب است و كلید همه گنج‌های دنیا و آخرت در دست اوست بشود.
مرحوم اصفهانی در مكیال المكارم نقل كرده كه امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در عالم خواب به یكی از دوستان ایشان فرموده: هر كس مصیبت جد شهیدم را یاد كند و سپس برای تعجیل فرج و تأیید من دعا كند من هم برای او دعا می‌كنم.
زمان اجابت دعا
عن الصادق ـ علیه السّلام ـ: اغتمنوا الدعاء عند خمسة مواطن: 1ـ عند قراءة القرآن 2ـ و عند الاذان 3ـ و عند نزول الغیث 4ـ و عند التقاء الصفّین للشهادة 5ـ و عند دعوة المظلوم فانها لیس لها حجاب دون العرش.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمودند: الدعاء بین الاذان و الاقامة لا تردّ.
و در روایات دیگر: عند طلوع الفجر ـ فی اثر المكتوبة (بعد از نماز واجب)
اذا اقشعر جلدك و دمعت عیناك و وجل قلبك فدونك دونك فقد قصد قصدك: یعنی وقتی پوست بدنت لرزید و اشكت جاری شد و قلبت خاشع شد پس آن لحظه را غنیمت شمار كه مقصود تو فراهم شده است.
  
مكان اجابت دعا
عن النبی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ... مكان‌هایی است كه دعا در آنها به اجابت می‌رسد از جمله مكّه ـ عند الحجر الاسود، بین المقام و الباب، علی الصفا و المروة، تحت قبة الحسین ـ علیه السّلام ـ .
حالات اجابت دعا
دعای مریض ـ دعای پدر برای فرزند ـ دعای مسافری كه در معصیت نباشد تا برگردد دعای برادر برای برادرش در غیاب و ـ الدعا مع رفع الیدین ـ فی السجود ـ فی لیلة القدر، بعد از دعا برای چهل مؤمن.

 

دوشنبه 27/10/1389 - 16:2
مهدویت

ادامه مبحث قبل

دیگر اینكه، آنچه ذكر مىشود نه به ادّعاى اسم یا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهورى از تعابیر موجود در نصوص زیارت و دعاست، اعم از اینكه واژهاى مفرد یا جملهاى توصیفى باشدبقیّة اللّه: باقیمانده خدا در زمینخلیفة اللّه: جانشین خدا در میان خلایقوجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولیاى حق رو به او دارندباب اللّه: دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جویان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مىكنندداعى اللّه: دعوت كننده الهى، فرا خواننده مردم به سوى خدا، منادى راستین هدایت الى اللّهسبیل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاى آن قرار دهد سر انجامى جز هلاكت نخواهد داشتولى اللّه: سر سپرده به ولایت خدا و حامل ولایت الهى، دوست خدا. حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براى هدایتِ در دنیا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مىكنندنور اللّه: نور خاموشى ناپذیر خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقایق توحیدى، مایه هدایت رهجویان. عین اللّه: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستى، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان. سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران. خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم). علم الهدى: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه اللّه، نشان مسیر حقیقت. سفینة النّجاة: كشتى نجات، وسیله رهایى از غرقاب ضلالت، سفینه رستگارى. عین الحیوة: چشمه زندگى، منبع حیات حقیقى. القائم المنتظر: قیام كننده مورد انتظار، انقلابى بىنظیرى كه همه صالحان چشم انتظار قیام جهانى اویند. العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود. السیف الشاهر: شمشیر كشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل و داد. القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاى سیاه فتنه و جور. شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستى ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین. ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفایى انسان، فصل اعتدال خلایق. نضرة الأیّام: طراوت روزگار، شادابى زمان، سرّ سرسبزى دوباره تاریخ. الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جاى مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، كیان آیین، روح مذهب. الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوین، معجزه پیامبر در هیئت بشرى. صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهى، صاحب فرمان و اختیاردار شریعت. صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حق. مطهّر الأرض: تطهیر كننده زمین كه مسجد خداست، از بین برنده پلیدى و ناپاكى از بسیط خاك. ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گیتى. مهدى الامم: هدایتگر همه امّتها، راه یافته راهنماى همه طوایف بشریت. جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمهها بر اساس كلمه توحید، وحدت بخش همه صفها. ناصر حق اللّه: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت. دلیل ارادة اللّه: راهنماى مردم به سوى مقاصد الهى، راه بلد و راهبر انسانها در راستاى اراده خداوند. الثائر بأمر اللّه: قیام كننده به دستور الهى، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا. محیى المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهاى اهل ایمان. مبیر الكافرین: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار. معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان. مذلّ الكافرین: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پیشگان. منجى المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایى بخش استضعاف كشیدگان. سیف اللّه الّذى لاینبو: شمشیر قهر خدا كه كندى نپذیرد. میثاق اللّه الّذى أخذه: پیمان بندگى خدا كه از بندگان گرفته شده. مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پیدایش زمان. ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كیان هستى دوران. كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهى. تالى كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قارى آیات كریمه قرآن. وعداللّه الّذى ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهى. رحمة اللّه الواسعة: رحمت بىپایان خدا، لطف و رحمت بىكرانه پروردگار رحمت گسترده حق. حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاى ربوبى. معدن العلوم النبویّه: گنجینه دانشهاى پیامبرى ـ خزانه معارف نبوى. نظام الدین: نظام بخش دین. یعسوب المتقین: پیشواى متقین. معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران. مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان. وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران. نور ابصار الورى: نور دیدگان خلایق. الوتر الموتور: خونخواه شهیدان. كاشف البلوى: بر طرف كننده بلاها. المعد لقطع دابر الظلمه: مهیّا شده براى ریشه كن كردن ظالمان. المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براى از بین بردن كژیها و نادرستىها. المترجى لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براى بر طرف كردن ستم و تجاوز. المدّخّر لتجدید الفرائض و السنن: ذخیره شده براى تجدید واجبات و سنن الهى. المؤمّل لاِحیاء الكتاب وحدوده: مورد امید براى زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن. جامع الكلمة على التقوى: گرد آورنده مردم بر اساس تقوىالسبب المتصل بین الأرض و السماء: واسطه بین آسمان و زمین، كانال رحمت حق بر خلقصاحب یوم الفتح و ناشررایة الهدى: صاحب روز پیروزى و بر افرازنده پرچم هدایتمؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت و درستكارىالطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهید كربلاالمنصور على من اعتدى علیه وافترى: یارى شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.المضطرّ الّذى یجاب اذا دعى: پریشان و درماندهاى كه چون دعا كند دعایش مستجاب شود.

 

دوشنبه 27/10/1389 - 15:38
مهدویت

ادامه مطالب قبل

دعا ها و زیارات حضرت ولی عصر (عج) :متن دعای عهد :اَللّهُمَّ رَبَّ الْنُّورِ العَظیمِ وَرَبَّ الكُرْسِیّ الرَّفِیعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ومُنْزِلَ التَّوْریةِ وَالْأنْجِیلِ وَالزَّبُورِ وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَروُرِ وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأنْبیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ اَللّهُمَّ إِنّی اسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِیرِ وَمُلْكِكَ الْقَدیمِ یاحَیُّ یاقَیُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذی اَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأرضُونَ وَبِإسْمِكَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الأَوّلوُنَ والآخِروُنَ یاحَیّاً قَبْلَ كُلَّ حَیٍّ وَیا حَیّاً بَعْدَ كُلِّ حَیٍّ وَیاحیّاً حینَ لاحَیَّ یامُحْیِیَ الْمَوْتى وَمُمیتَ الْأَحیاءِ یاحَیُّ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانا اَلإمامَ الهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأمْرِكَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ الطّاهِریِنَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فی مَشارقِ الْأرْضِ وَمَغارِبها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها وَعَنّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَأَحاطَ بِهِ كِتابُهُ اَللّهُمَّ إنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبِیحَةِ یَوْمی هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَعقْداً وَبَیْعةً لَهُ فی عُنُقی لا اَحُولُ عَنْها وَلا أَزُولُ أبَداً اَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذَّابّینَ عَنْهُ وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ والْمُمْتَثِلینَ لأوامِرِهِ وَالْمُحامِینَ عَنْهُ وَالسّابِقینَ اِلى إِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللّهُمَّ إنْ حالَ بَیْنی وبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِراً كَفَنی شاهِراً سَیْفی مُجَرِّداً قَناتی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فی الْحاضِرِ وَالْبادی اَللّهُمَّ اَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ والْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ واكْحُلْ ناظِری بِنظْرَةٍ مِنّی إلَیهِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَاَوُسِعْ مَنْهَجهُ وَاسْلُكْ بی مَحَجَّتَهُ وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ واعْمُرِ اللّهُمَّ بهِ بِلادَكَ وَاَحْی بِهِ عبادَكَ فَإنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ فَاظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّكَ وَاَبْنَ بِنْتِ نَبِیِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسْولِكَ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلّمَ حَتّى لایَظْفَرَ بِشْی‏ءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلاّ مَزَّقَهُ وَیُحِقَّ الْحَقَّ ویُحَقّقَهُ وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلوُمِ عِبادِكَ وَنَاصِراً لِمَنْ لایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْركَ وَمُجدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ وَمُشَیّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِكَ وَسُنَنِ نَبِیّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمِّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ اَللّهُمَّ وَسُرَّ نَبِیّك مُحَمَّداً صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ الَلّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هِذهِ الْاُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَعجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَنَراهُ قریباً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین. متن زیارت آل یاسین :شیخ جلیل احمد بن ابى طالب طبرسى رحمة الله علیه در كتاب شریف احتجاج روایت كرده كه از ناحیه مقدسه بیرون آمد بسوى محمد حمیرى بعد از جواب از مسایلى كه از آن حضرت سؤال كرده بود
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لاَ لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لاَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ تَقْبَلُوَن حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِی النُّذُرُ (عَنْ قَوْمٍ لاَ یُؤْمِنُونَ) السَّلاَمُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ
 
هرگاه خواستید توجه كنید به وسیله ما به سوى خداوند تبارك و تعالى و به سوى ما پس بگویید چنانكه خداى تعالى فرموده‏:
سَلاَمٌ عَلَى آلِ یس السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا خَلِیفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا تَالِیَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ فِی آنَاءِ لَیْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَكْذُوبٍ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تَقُومُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تَقْعُدُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُالسَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُالسَّلاَمُ عَلَیْكَ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی السَّلاَمُ عَلَیْكَ فِی اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى‏السَّلاَمُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْمَأْمُونُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ السَّلاَمُ عَلَیْكَ بِجَوَامِعِ السَّلاَمِ‏أُشْهِدُكَ یَا مَوْلاَیَ أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیكَ لَهُ‏وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لاَ حَبِیبَ إِلاَّ هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ أُشْهِدُكَ یَا مَوْلاَیَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حُجَّتُهُ‏وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَ الْحُسَیْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ حُجَّتُهُ‏وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى حُجَّتُهُ‏وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ‏وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُوَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَیْبَ فِیهَایَوْمَ لاَ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراًوَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاكِراً وَ نَكِیراً حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌ‏وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحَشْرَ حَقٌ‏وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حَقٌ‏یَا مَوْلاَیَ شَقِیَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَاشْهَدْ عَلَى مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَیْهِ‏وَ أَنَا وَلِیٌّ لَكَ بَرِی‏ءٌ مِنْ عَدُوِّكَ فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ‏وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ وَ الْمُنْكَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْهُ فَنَفْسِی مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِیكَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ‏وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِكُمْ یَا مَوْلاَیَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ نُصْرَتِی مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَ مَوَدَّتِی خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِینَ آمِینَ‏.
 استغاثه به حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه علیه :سید علیخان در كلم طیّب فرموده : این استغاثه اى است به حضرت صاحب الزّمان صلوات اللّه علیه ، هرجا كه باشى دو ركعت نماز به حمد و هرسوره كه خواهى بگذار ، پس رو به قبله زیر آسمان بایست و بگو :
سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعامُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَةُ وَ بَرَكاتُهُ الْقآئِمَةُ التّامَّةُ عَلى حُجَّةِ اللّهِ وَ وَلِیِّهِ فى اَرْضِهِ وَ بِلادِهِ وَ خَلیفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَ عِبادِهِ وَ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وَ بَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ وَ الصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَ مُظْهِرِ الاِْیْمانِ وَ مُلَقِّنِ (مُعْلِنِ) اَحْكامِ الْقُرانِ وَ مُطَهِّرِ الاَْرْضِ وَ ناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْحُجَّةِ الْقآئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ (الْمُرْتَضى) وَ ابْنِ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرینَ الْوَصِىِّ بْنِ الاَْوْصِیآءِ الْمَرْضِیّینَ الْهادِى الْمَعْصُومِ ابْنِ الاَْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا مُعِزَّ الْمُؤْمِنینَ الْمُسْتَضْعَفینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُذِلَّ الْكافِرینَ الْمُتَكَبِّرینَ الظّالِمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ الاَْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومینَ وَ الاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِص لَكَ فِى الْوِلایَةِ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلا وَ فِعْلا وَ اَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَ سَهَّلَ مَخْرَجَكَ وَ قَرَّبَ زَمانَكَ وَ كَثَّرَ اَنْصارَكَ وَ اَعْوانَكَ وَ اَنْجَزَ لَكَ ما وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقآئِلینَ وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ حاجَتى كَذا وَ كَذا ( و به جاى « كذا و كذا » حاجت خود را ذكر كند ) فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَیْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَ مَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ وَ ارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُ سَلِ اللّهَ تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَ اِجابَةِ دَعْوَتى وَ كَشْفِ كُرْبَتى وبخواه هرچه خواهى كه برآورده مى شوداِن شاءاللّه تعالى .
مؤلف گوید كه بهتر آن است كه در ركعت اوّل نماز این استغاثه ، بعد از حمد ، سوره انّا فتحنا بخواند و در ركعت دوّم اذا جاء نصر اللّه.
 زیارت حضرت مهدی علیه السلام در روز جمعه :روز جمعه روز حضرت صاحب الزّمان علیه السلام و بنام آن جناب است و همان روزى است كه در آن روز ظهور خواهد فرمود بگو در زیارت آن حضرت:
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللّهِ فى اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا عَیْنَ اللّهِ فى خَلْقِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللّهِ الَّذى یَهْتَدى بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنْ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْوَلِىُّ النّاصِحُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا سَفینَةَ النَّجاةِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا عَیْنَ الْحَیوةِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْكَ وَ عَلى الِ بَیْتِكَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ عَجَّلَ اللّهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الاَْمْرِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَولاىَ اَنَا مَولاكَ عارِفٌ بِاُولاكَ وَ اُخْراكَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ تَعالى بِكَ وَ بِالِ بَیْتِكَ وَ اَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلى یَدَیْكَ وَ اَسْئَلُ اللّهَ اَنْ یُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد وَ اَنْ یَجْعَلَنى مِنْ الْمُنْتَظِرینَ لَكَ وَ التّابِعینَ وَ النّاصِرینَ لَكَ عَلى اَعْدآئِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْكَ فى جُمْلَةِ اَولِیآئِكَ یا مَولاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْكَ وَ عَلى الِ بَیْتِكَ هذا یُومُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَومُكَ الْمُتُوَقَّعُ فیهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فیهِ لِلْمُؤمِنینَ عَلى یَدَیْكَ وَ قَتْلُ الْكافِرینَ بِسَیْفِكَ وَ اَنَا یا مَولاىَ فیهِ ضَیْفُكَ وَ جارُكَ وَ اَنْتَ یا مَولاىَ كَریمٌ مِنْ اَولادِ الْكِرامِ وَ مَأمُورٌ بِالضِّیافَةِ وَ الاِْجارَةِ فَاَضِفْنى وَ اَجِرْنى صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْكَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِكَ الطّاهِرینَ.
سید بن طاوس گفته كه من بعد از این زیارت متمثّل مى شوم به این شعر و اشاره مى كنم به آن حضرت و مى گویم:
نَزیلُكَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكابى وَ ضَیْفُكَ حَیْث ُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
یعنى من بر تو نازل مى شوم هر كجا كه راحله ام روى آورد و مرا وادار نماید و مهمان تو هستم در هر كجا كه باشم از شهرها.
 زیارت حضرت مهدی (علیه السلام) در روز نیمه شعبان :خواندن این دعاء كه شیخ و سید نقل كرده اند و به منزله زیارت امام زمان صلوات اللّه علیه است : اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنا وَ مَوْلُودِها وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتى قَرَنْتَ اِلى فَضْلِها فَضْلا فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ صِدْقاً وَ عَدْلا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ وَ لا مُعَقِّبَ لاِیاتِكَ نُورُكَ الْمُتَاَلِّقُ وَ ضِیآؤُكَ الْمَشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فى طَخْیآءِ الدَّیْجُورِ الْغآئِبُ الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ كَرُمَ مَحْتِدُهُ وَ الْمَلائِكَةُ شُهَّدُهُ وَ اللّهُ ناصِرُهُ وَ مُؤَیِّدُهُ اِذا انَ میعادُهُ وَ الْمَلائِكَةُ اَمْدادُهُ سَیْفُ اللّهِ الَّذى لا یَنْبُووَ نُورُهُ الَّذى لا یَخْبُووَ ذُو الْحِلْمِ الَّذى لا یَصْبُو مَدارُ الذَّهْرِ وَ نَوامیسُ الْعَصْرِ وَ وُلاةُ الاَْمْرِ وَ الْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمْ ما یَتَنَزَّلُ (یَنْزِلُ) فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ اَصْحابُ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ تَراجِمَةُ وَحْیِهِ وَ وُلاةُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى خاتِمِهِمْ وَ قآئِمِهِمُ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوالِمِهِمْ اَللّهُمَّ وَ اَدْرِكْ بِنا اَیّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِیامَهُ وَ اجْعَلْنا مِنْ اَنْصارِهِ وَ اقْرِنْ ثارَنا بِثارِهِ وَ اكْتُبْنا فى اَعْوانِهِ وَ خُلَصآئِهِ وَ اَحْیِنا فى دَوْلَتِهِ ناعِمینَ وَ بِصُحْبَتِهِ غانِمینَ وَ بِحَقِّهِ قآئِمینَ وَ مِنَ السُّوءِ سالِمینَ یآ اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَواتُهُ عَلى (صَلَّى اللّهُ عَلى) سَیِّدِنا مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ الْمُرْسَلینَ وَ عَلى اَهْلِ بَیْتِهِ الصّادِقینَ وَ عِتْرَتِهِ النّاطِقینَ وَ الْعَنْ جَمیعِ الظّالِمینَ وَ احْكُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ یا اَحْكَمَ الْحاكِمینَ .
روز نیمه شعبان : عید مولود شریف امام دوازدهم ، مولانا و امامنا المهدى حضرت حجّة بن الحسن صاحب الزمان صلوات اللّه علیه و على آبائه است ، وَ یُسْتَحَبُّ زِیارَتُهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فى كُلِّ زَمان وَ مَكان وَ الدُّعآءُ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ عِنْدَ زِیارَتِهِ وَ تَتَاَكَّدُ زِیارَتُهُ فِى السِّرْدابِ بِسُرَّ مَنْ رَاى وَ هُوَ الْمُتَیَقَّنُ ظُهُورُهُ وَ تَمَلُّكُهُ وَ اَنَّهُ یَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .
مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و كتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى (علیه السلام) ذكر میكند و مدّعى است كه در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است كه در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است :محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شرید صاحب، غائب، قائم كنیه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابو ابراهیم، ابوالحسن و ابوتراب را نیز از كنیههاى ایشان شمرده است در اینجا به ذكر پارهاى عناوین و صفات كه در ضمن زیارتهاى مختلفه و ادعیه مربوط به حضرت مهدى (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومین(علیهم السلام) در ضمن این دعاها و زیارتها براى امام دوازدهم(علیه السلام)بر شمرده شده براىمان روشنتر سازدقابل ذكر اینكه تمام این عناوین و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(علیه السلام)وارد گردیده، اگرچه بسیارى از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام(علیهم السلام)نیز می تواند مصداق داشته باشد

 

يکشنبه 26/10/1389 - 8:10
مهدویت

ادامه مبحث قبل

پس در اینجا مسأله وجوب امامت و عصمت امام و عدد ائمه و نیز لزوم ظهور مهدى در آخر الزمان«مفروغ عنه»است و این مسائل و مطالب در جاى خود بحث و حل شده است. آنچه در این مقال تذكر آن ضرورى مى‏نماید اشاره به اعتراض مخالفان به مسأله غیبت امام دوازدهم و حیات او در پس پرده غیبت در طى قرنهاى دراز و فایده‏اى است كه بر این غیبت مترتب است و سعى مى‏شود كه بطور اختصار به این اعتراضات و پاسخهاى آنها اشاره شود:  1)در این كه امام زمان و مهدى موعود امام دوازدهم و فرزند امام حسن عسكرى(ع)است در میان شیعه امامیه كوچكترین تردیدى وجود ندارد و این به جهت اخبار و احادیث فراوانى است كه در كتب شیعه هست و به موجب آن عدد امامان دوازده،  و امام دوازدهم فرزند امام حسن عسكرى(ع)است و چون امام حسن عسكرى(ع) یك فرزند بیشتر نداشته است این فرزند،  امام دوازدهم خواهند بود. 2)بعضى از مخالفان اعتراض كرده‏اند كه امام حسن عسكرى(ع)فرزندى نداشته است و این اعتراض مقبول نتواند بود زیرا مخالفان در مقام انكار هستند و میخواهند یا بر اساس مذهب شیعه و یا بر اساس مهدویت امام دوازدهم خلل آورند.بدیهى است كه چنین كسانى مغرض هستند و بى طرف نیستند و از این روى دعوى ایشان صادقانه نیست و مقصود آنها از آن غلبه بر خصم است. اما شیعه امامیه كه امامان خود را بهتر از هر كس مى‏شناسند و نصب امام را بر خداوند واجب مى‏دانند و اطاعت او را بر خود فرض شرعى عینى مى‏شمارند نمى‏توانند در امرى كه براى ایشان از اركان مهم دین است و ناشناختن آن و عدم معرفت به حال امام را با جاهلیت برابر مى‏دانند سهل انگارى كنند و چگونه مى‏توانند در امرى به این اهمیت به جهل و تزویر متمسك شوند؟پس مسأله امامت امام دوازدهم براى شیعیان در ردیف مسأله نماز و روزه و نه فقط مانند یكى از فروع و احكام دین بلكه از اصول مذهب است و در آن نهایت احتیاط و سختگیرى را به عمل مى‏آورند،  اما براى مخالفان مسأله«دینى»نیست بلكه مسأله نفى و طرد عقیده طرف مقابل است و در چنین وضعى طبعا سخن آنكه مسأله را از نظر اهمیت دینى مى‏نگرد معتبر است. 3)از اعتراضات مهم مخالفان یكى این است كه امام چرا غیبت كرده است؟شیعه در پاسخ مى‏گویند به جهت خوف از مخالفان آن حضرت خود را به اذن خداوند از انظار مخفى داشته است.اگر تاریخ نیمه دوم قرن سوم هجرى را در نظر بیاوریم و ببینیم كه چگونه مردم از خلافت عباسى سر خورده و نومید شده بودند و به دنبال افراد صالحترى در میان خاندان علویان مى‏گشتند و اگر ظهور صاحب الزنج را در بصره كه مدعى علویت بود و ظهور عده‏اى از سران قرامطه را كه بعضى از ایشان نیز مدعى علویت بودند بنگریم وحشت خاندان عباسى را در مركز خلافت از علویان و مخصوصا از امامان شیعه كه برجسته‏ترین و شایسته‏ترین اولاد امام على(ع)بودند خوب درك مى‏كنیم و درمى‏یابیم كه چرا خلفاى عباسى حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسكرى(ع)را زیر نظر داشتند و هیچیك از حركات ایشان از نظر مأموران خلافت پنهان نمى‏ماند. شرح حال این امامان پر است از وقایعى مانند ارسال وجوه و هدایا و تحف به عنوان خمس و سهم امام از اكناف عالم اسلامى به ایشان و پر است از نام وكلا و مأموران ایشان در شهرهاى مختلف. امام حسن عسكرى(ع)در سال 260 ه.ق. در اوایل شورش زنجیان به رهبرى صاحب الزنج وفات یافت و در آن موقعیت خطرناك اگر عمال بنى عباس بویى مى‏بردند كه فرزندى صغیر كه جانشین آن حضرت است در خانه او زنده است و مرجع شیعیان جهان است حتما او را به دست آورده و مى‏كشتند.بنابراین مصلحت اسلام و جهانیان چنان اقتضا مى‏نمود كه امام از انظار دشمنان مستور بماند.این یك دلیل تاریخى است اما دلایل معنوى دیگرى نیز هست كه در جاى خود مذكور است.  4)علت غیبت امام در آغاز هر چه باشد علت دوام آن نتواند بود.دلیل ادامه این غیبت چیست؟ پاسخ آن است كه علت آغاز غیبت همان علت دوام آن نیز هست و این علت با شدت بیشترى تا زمان ما ادامه دارد، یعنى مردم جهان آمادگى براى قبول حكومت الهى كه عدالت محض را بر طبق احكام الهى در جهان برقرار كند ندارند و ما این را به وضوح در زمان خود مى‏بینیم و از روى تجربه تاریخى در قرون گذشته نیز كاملا دریافته‏ایم و چنانكه علائم و قرائن نشان مى‏دهد این عدم آمادگى تا سالهاى سال همچنان ادامه خواهد یافت و غیبت امام(ع)كه معلول این علت است نیز ادامه خواهد داشت. 5)چگونه یك انسان مى‏تواند در طى قرنها زنده بماند؟آیا این خلاف طبیعت و محال نیست؟ پاسخ آن است كه البته از نظر طبیعت و طبایع اشیا و حیوان و انسان چنین چیزى غیر ممكن مى‏نماید.اما ما معتقد به امرى فوق طبیعى هستیم و معتقد به قدرتى هستیم كه طبیعت از او و آفریده اوست.اگر جهان همه طبیعت بود خلاف طبیعت خلاف عقل هم بود.اما عقل به چیزى والاتر و برتر از طبیعت معتقد است كه مى‏تواند قوانینى را كه خود نهاده است بر هم بزند و قانونى دیگر بیافریند در این صورت عمر چندین قرن براى یك انسان اگر چه خلاف طبیعت است اما خلاف عقل نیست.زیرا طبیعت اسیر و تابع قدرتى است كه او را آفریده است.روى سخن در اینجا با منكران خدا و جهان فوق طبیعت نیست، با آنان باید از آغاز سخن گفت.روى سخن با كسانى است كه به خدا و جهان فوق طبیعت معتقدند و ارسال رسل و انبیا را قبول دارند و معجزات را كه امورى خارق عادت و خارق طبیعت است مى‏پذیرند. 6)فایده وجود امام در اجراى احكام الهى و بسط ید او در استقرار عدالت و دفع ظلم از ظالم است و به همین دلیل است كه شیعه وجود امام را لازم دانسته‏اند و امام را معصوم شمرده‏اند زیرا شخص جایز الخطا ممكن است در اجراى حكم و عدالت به راه خطا برود و مردم در حیرت و ضلالت بیفتند و آن غرضى كه از وجود امام مطلوب بود حاصل نشود.حال اگر امام منصوص و منصوب از جانب خدا مبسوط الید نباشد و علاوه بر آن، غایب و از انظار مردم مستور باشد چه نفعى بر وجود او مترتب است؟در این صورت ادله‏اى كه شیعه براى اثبات وجوب نصب امام آورده‏اند نیز معنى خود را از دست مى‏دهد. پاسخ این سؤال و اعتراض آن است كه در رابطه میان خدا و بشر امورى بر خداوند واجب است كه از راه لطف باید در حق بندگان انجام دهد و امورى هم بر بندگان لازم و واجب است تا در نتیجه استقرار این رابطه كار اجتماع نظام پذیرد.مثلا در رابطه فرد با خدا باید گفت كه اگر خداوند فردى را صحیح و سالم و عاقل بیافریند(و اكثر افراد انسان چنین هستند)آن فرد هم باید قواى جسمانى و عقلانى خود را در راه بهبود وضع خود بكار اندازد.اگر فردى با چشمان سالم و عقل كامل در حال راه رفتن چشمهاى خود را بر هم نهد و در چاه بیفتد به حكم عقل تقصیر فقط متوجه خود اوست .به همین جهت است كه در انجام تكالیف شرعى یكى از شروط،  صحت جسمانى و عقلانى است و خداوند بر كسى كه چنین شرایطى را در اختیار او نگذاشته است تكلیف نمى‏كند. امام لطفى است از خداوند بر اجتماع تا مردم در اثر حسن سیاست او در رفاه و آسایش و عدالت زندگى كنند و خداوند چنین لطفى را در حق مردم كرده و چنین امامى را تعیین فرموده است.حال نوبت مردم است كه قدر این لطف را بدانند و از او اطاعت كنند و اگر نكنند و بر عكس، او را تهدید و تخویف كنند تكلیف خود را انجام نداده‏اند و این را دیگر به خدا نمى‏توان نسبت داد.به همین جهت است كه علماى شیعه گفته‏اند: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا»(وجود امام لطفى است از جانب خدا و تصرف او در حكومت و سیاست لطف دیگرى است از خدا و اگر این لطف حاصل نشود تقصیر آن متوجه ماست). 7)اعتراض كرده‏اند كه اگر مسئولیت عدم تصرف امام در امور دینى و دنیوى متوجه خود بشر و افراد آن است چه فرقى میان غیبت جسمانى و مرگ اوست؟و چرا امام دوازدهم مانند افراد دیگر بطور طبیعى از جهان نرفته است تا اشكال و اعتراض امر غیر طبیعى و خارق العاده حیات طولانى پیش بیاید؟در چنین صورتى خداوند در موقع مقتضى و به هنگام آمادگى مردمان مهدى موعود را با آن صفت و سیرت كه هست از میان خاندان علوى برمى‏گزیند و به او اجازه خروج و ظهور مى‏دهد.مانند آن كه درباره انبیا نیز چنین شده است و خداوند در موارد مقتضى یكى را برگزیده و مبعوث كرده است. پاسخ این سؤال آن است كه شیعه بنا به قانون لطف وجود امام را لازم مى‏داند، امامى كه معصوم و عادل باشد.و فوت امام لزوما به این معنى است كه خداوند این لطف را از مردم دریغ داشته است و انسانها را بى‏سرپرست به حال خود رها كرده است.این مخالف قواعد عقلى است كه در علم كلام مذكور است و مخالف عدل الهى است.پس خداوند آنچه را كه بر او لازم بوده است از نصب و تعیین امام معصوم انجام داده است و او را زنده نگاهداشته است تا حجت او بر مردم تمام شود.و مردم در مقام اعتراض نگویند كه ما را بدون سرپرست رها كردى و اگر چنین سرپرستى بود ما حتما از او پیروى مى‏كردیم. 8)ممكن است اعتراض شود كه لازم نبود یك امام در طى قرون و اعصار زنده بماند بلكه هر امامى پس از عمر طبیعى(در حال غیبت)جاى خود را به امام معصوم دیگر مى‏داد و این وضع تا خروج مهدى موعود ادامه مى‏داشت. پاسخ این اعتراض باز در رفتار مردمان است عده‏اى از مردمان در حالى كه امامان غایب نبودند و بطور آشكار در میان ایشان زندگى مى‏كردند به نفى و انكار امامت ایشان برمى‏خاستند و به دنبال مدعیان دروغین مى‏رفتند و فرقه‏هاى نوینى بوجود مى‏آوردند.تاریخ فرق و مذاهب پر است از اینگونه نفى‏ها و انكارها و ظهور این گونه مدعیان امامت.اگر در حال ظهور و عدم غیبت چنین بوده است در حال غیبت و استتار چه مى‏شد؟پس وجود یك امام زنده غایب در حال انتظار بهترین و صالحترین وجوه است. علائم ظهور حضرت حجت(عج)را محدثین شیعه به تفصیل ذكر نموده‏اند بعضى از آن علامات مقارن ظهور و همراه با مهدى آشكار مى‏شود و بعضى دیگر قبلا اتفاق مى‏افتد. از جمله آنهاست: خروج سفیانى در شام و قیام یمانى و خروج دجال و دابة الارض و صیحه آسمانى دایر به بشارت نزدیكى ظهور مهدى، و قیام سید حسنى به نام محمد بن حسن و كشته شدن او در مكه بین ركن و مقام و به زمین فرو رفتن لشكر سفیانى بین مدینه و مكه و پیدا شدن دست یا صورت و سینه‏اى در چشمه خورشید و طلوع خورشید از مغرب و خسوف و كسوف بى‏موقع و حساب نشده...كه بعض آنها را باید بر سبیل رمز و كنایه تعبیر نمود. در اخبار شیعه است كه مهدى روز شنبه دهم محرم در مكه بین ركن و مقام ظهور مى‏كند.او تكیه به دیوار كعبه مى‏دهد و این آیه را با صدایى كه به گوش همه مى‏رسد تلاوت مى‏كند: «بقیة الله خیر لكم إن كنتم مؤمنین»(هود، 86)او مردم را به بیعت با خود دعوت مى‏كند و شیعیان خاص او كه 313 نفرند- و 113 نفر ایشان از ایرانند- از آسیا و افریقا فورا خود را به او مى‏رسانند و با حضرت مهدى(عج)بیعت مى‏كنند.براى اطلاع بیشتر از چگونگى ظهور امام(عج)و فتوحات ایشان و اتفاقات بعدى باید به كتب معتبر شیعى مراجعه نمود. اعتقاد به امام حى قائم و انتظار ظهور او و نیابت فقها از نظر سیاسى و روحانى و فرهنگى نتایج مهمى در تاریخ تشیع داشته است و تكیه‏گاه شیعیان و سبب انسجام و اتحاد جامعه ایشان و زنده ماندن روح انقلاب و مقاومت و قیام در آنان بوده است.این مسأله موجب گردیده است كه همیشه عده‏اى در صدد تحصیل علم و وصول به مقام اجتهاد برآیند.مدارس بزرگ شیعه در ایران و عراق و هند و سایر بلاد آسیا و افریقا نه تنها موجب بقا و قوت تشیع بوده بلكه معارف پربار تشیع را آفریده و مشعل دانش و خرد را در تاریكترین ادوار تاریخ روشن نگاه داشته است.

 

شنبه 25/10/1389 - 16:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته