سوره :
آل عمران
آیه شماره :
11
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الانفال
آیه شماره :
52
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الانفال
آیه شماره :
54
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
التوبة
آیه شماره :
70
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
يونس
آیه شماره :
39
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
يونس
آیه شماره :
102
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
يوسف
آیه شماره :
109
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الرعد
آیه شماره :
42
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
النحل
آیه شماره :
26
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
النحل
آیه شماره :
33
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
النحل
آیه شماره :
35
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
النور
آیه شماره :
55
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
النور
آیه شماره :
59
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
العنكبوت
آیه شماره :
3
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الروم
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
سبأ
آیه شماره :
45
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
فاطر
آیه شماره :
25
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
فاطر
آیه شماره :
44
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الزمر
آیه شماره :
25
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الزمر
آیه شماره :
50
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
غافر
آیه شماره :
21
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
غافر
آیه شماره :
82
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الدخان
آیه شماره :
37
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
محمد
آیه شماره :
10
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
المجادلة
آیه شماره :
5
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الحشر
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الحشر
آیه شماره :
15
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).
سوره :
الملك
آیه شماره :
18
ریشه کلمه :
قبل
فعل :
قَبْل
معنی :
«قبول» پذيرفتن، گرفتن
«اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن
«استقبال» روآوردن، پذيرفتن
«قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار
«قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله
«تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد
«قَبل» پيش، قبل
«قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت
«تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل
«قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح :
در تقدم متصل و منفصل به كار مىرود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبهاى و ترتيبى آيد.
قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مىرود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مىگويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55]
«قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند.
«قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مىكند(مفردات).