• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 237
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : البقرة  آیه شماره : 254
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : آل عمران  آیه شماره : 93
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : آل عمران  آیه شماره : 143
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الاعراف  آیه شماره : 129
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : هود  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : ابراهيم  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 114
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 134
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
سوره : النور  آیه شماره : 58
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 43
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الاحزاب  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الزمر  آیه شماره : 54
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الزمر  آیه شماره : 55
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الشورى  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الاحقاف  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الحديد  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الحديد  آیه شماره : 22
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : المجادلة  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : المجادلة  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : المنافقون  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : نوح  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).