• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • دوش بيماري چشم تو ببرد از دستم
  • ليكن از لطف لبت صورت جان مي بستم
واژه نامه
  • تو : از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
  • جان : مايه حيات و زندگي
  • دوش : شب گذشته
English Translation :
Last night, me, from power took (and ruined) the (languishing) sickness of thy eye;
First Mesra Translation:
But, from the bounty of thy lip, the form of (new) life, I established.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- ديشب حالت بيماري چشم تو مرا بي قرار ساخت ; اما به تأثير جاذبه لبت شكل جان مي ساختم ،از دست بردن : بي تاب شدن ، نابود شدن ،صورت بستن يعني ساختن ، تصوير كردن ، چنانكه در اين مصراع آورده : خدا چو صورت ابروي دلگشاي تو بست ،مي گويد ديشب حالت جذّاب بيماري چشمت چنان مرا بي قرار ساخت كه از دست رفتم - گوئي كشته شده ام ، ولي به ياري لبت دوباره براي خود تصوير جان را مي ساختم ، پس چشمت با زيبائي خود مرا مي كشت و لبت با لطفي كه به من مي كرد دوباره حيات مي بخشيد، **