• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 0
زمان آخرین مطلب : 3310روز قبل
طنز و سرگرمی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/dastan-goni-day93.jpg

داستان پند آموز گونی گندم!

در سال ۱۹۳۹ وقتی مسئولین شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که
مادران فقیر با پارچه بسته بندی آنها برای فرزندان خود لباس درست میکنند …
شروع به استفاده از پارچه های طرحدار برای بسته بندی کردند تا بچه های فقیر لباسهای زیباتری داشته باشند …
و در کمال مهربانی کاری کردند که آرم این شرکت با اولین شستشو پاک میشد…

و ما همچنان می اندیشیم فقط ما به بهشت میرویم!!!

شنبه 22/1/1394 - 23:46
جهانگردی

 

 

شیراز مركز استان فارس، یکی از کلانشهرهای ایران و یکی از مهمترین شهرهای توریستی ایران است. ارتفاع این شهر از سطح دریا حدود 1500 متر بوده و در دامنه‌های رشته‌کوه های زاگرس قرار گفته است. فاصله شیراز تا تهران حدود 919 کیلومتر می باشد.
در افسانه ها آمده است كه شیراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پیشدادیان) شهر شیراز را تأسیس كرد و نام این شهر برآمده از نام اوست. به روایتی دیگر؛ نام این دیار “شهر راز” بوده كه به اختصار شیراز خوانده شده است. در حالی كه بر اساس تحقیقات “تدسكو” شیراز به معنای مركز انگور خوب است و بالاخره بنا به نوشته كتاب “صورالاقالیم”، از جهت وجود دام های بسیار در دشت شیراز، آنجا را “شیرساز” نامیده اند. علاوه بر این؛ در گذشته، شیراز را شیدراز به معنای شیب بلند می خوانده‌اند. چون سطح این جلگه دارای شیب زیاد و طولانی است. حتی هم اکنون به محل‌های پایین شیراز؛ شی بازار یا شیب بازار می‌گویند.

شنبه 22/1/1394 - 22:22
سخنان ماندگار

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/03/dastan-va-hekayat-az-golestan-sadi.jpg

داستان کوتاه و حکایتی از سعدی

پادشاهی را مهمی پیش آمد گفت اگر این حالت به مراد من برآید چندین درم دهم زاهدان را چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد یکی را از بندگان خاص کیسه درم ‏داد تا صرف کند بر زاهدان گویند غلامی عاقل هشیار بود همه روز بگردید و شبانگه بازآمد و درم‌ها بوسه داد و پیش ملک بنهاد و گفت زاهدان را چندان که گردیدم نیافتم گفت این چه حکایت است آنچه من دانم در این ملک چهارصد زاهد است گفت ای خداوند جهان آن که زاهد است نمی‌ستاند و ‏آن که می‌ستاند زاهد نیست ملک بخندید و ندیمان را گفت چندان که مرا در ‏حق خداپرستان ارادت است و اقرار مرا این شوخ‌دیده را عداوت است و انکار و حق به جانب اوست. ‏

زاهد کــه درم گـرفت و دینار
زاهدتر از او یکی به دست آر

برگرفته از: گلستان – سعدی    *-*

شنبه 22/1/1394 - 21:43
شعر و قطعات ادبی

شعرهای قیصر امین پور

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/sherhay-ghesar-aminpor-bahman93.jpg


سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا

جمعه 21/1/1394 - 23:14
شخصیت ها و بزرگان

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/02/shrhay-yadolah-doyaee-b93.jpg

آنچه زبان می‌خورد
همیشه همان چیزی‌ست
که زبان را می‌خورد:
امیدِ آمدن ِلغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجا تر
برابر من ایستاده ای
برابر بامن
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی‌دهد
چیزی از آینه درمن می‌کاهد
و انتظار صخرۀ سرخ
– نوکِ زبانِ تو -
امیدِ آمدن ِلغتی ست
لغتی که نمی آید

منبع: اس ام اس کده

جمعه 21/1/1394 - 23:8
شخصیت ها و بزرگان

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/03/jan-maksol-f94.jpg

معرفی و زندگینامه جان ماکسول

جان ماکسول متولد ۱۹۷۴ میشیگان ، نویسنده مسیحی پروتستان و کشیش است. ماکسول به مدت ۳۰ سال به عنوان کشیش در کلیساهای ایندیانا ، اوهایو ، کالیفرنیا و فلوریدا اشتغال داشته است. وی در حال حاضر با همسرش مارگارت ساکن جنوب فلوریدا می باشد. ماکسول تا کنون بیش از ۵۰ کتاب عمدتاً در زمینه رهبری نوشته است.

ماکسول در سطح بین المللی به عنوان متخصص رهبری شناخته می شود و سخنرانیهای بسیاری در این زمینه در سراسر دنیا دارد .سازمان های او به بیش از دو میلیون نفر در سراسر جهان آموزش داده اند و کتابهایش به بیش از ۵۰ زبان ترجمه و تاکنون بیش از ۱۳ میلیون نسخه از کتابهایش به فروش رسیده است.

دکتر ماکسول با تشکیل موسسه ای بیشترین تاثیر را در سطح بین الملل برای توسعه کار گروهی و رهبری آن داشته است.

لیست کتابهای جان ماکسول:
مدیریت نگرش، رهبری ، صفتهای بایسته یک رهبر ،۱۷ اصل کار تیمی، قوانین طلایی کار تیمی ،آنچه همه رهبران باید بدانند ،در اندیشه تحول ،مدیریت ارتباطات ،پرورش کارکنان و…

منبع: اس ام اس کده

چهارشنبه 19/1/1394 - 1:8
شعر و قطعات ادبی

گر آخرین فریب تو، ای زندگی، نبود
اینك هزار بار،رها كرده بودمت
زان پیشتر كه باز مرا سوی خود كِشی
در پیش پای مرگ فدا كرده بودمت
هر بار كز تو خواسته ام بر كنم امید
آغوش گرم خویش برویم گشاده ای
دانسته ام كه هر چه كنی جز فریب نیست
اما درین فریب، فسون ها نهاده ای
در پشت پرده،هیچ مداری جز این فریب
لیكن هزار جامه بر اندام او كنی
چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت
او را طلب كنی و مرا رام او كنی
روزی نقاب عشق به رخسار او نهی
تا نوری از امید بتابد به خاطرم
روزی غرور شعر و هنر نام او كنی
تا سر بر آفتاب بسایم كه شاعرم
در دام این فریب،بسی دیر مانده ام
دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش
ای زندگی،دریخ كه چون از تو بگسلم
در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

شاعر: نادر نادرپور

چهارشنبه 19/1/1394 - 1:5
شعر و قطعات ادبی

گر آخرین فریب تو، ای زندگی، نبود
اینك هزار بار، رها كرده بودمت
زان پیشتر كه باز مرا سوی خود كِشی
در پیش پای مرگ فدا كرده بودمت
هر بار كز تو خواسته ام بر كنم امید
آغوش گرم خویش برویم گشاده ای
دانسته ام كه هر چه كنی جز فریب نیست
اما درین فریب، فسون ها نهاده ای
در پشت پرده، هیچ مداری جز این فریب
لیكن هزار جامه بر اندام او كنی
چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت
او را طلب كنی و مرا رام او كنی
روزی نقاب عشق به رخسار او نهی
تا نوری از امید بتابد به خاطرم
روزی غرور شعر و هنر نام او كنی
تا سر بر آفتاب بسایم كه شاعرم
در دام این فریب، بسی دیر مانده ام
دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش
ای زندگی، دریخ كه چون از تو بگسلم
در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

شاعر: نادر نادرپور

 

سه شنبه 18/1/1394 - 1:19
شعر و قطعات ادبی

مــوی ســرم چـــو برف زمستان سپیــد شــد
نامــد بهــار و قامت مــن خــم چــو بید شد
گفتــم کــه ســر زنم به زمیـن دلـت ولی
ایـن دانــه از جوانــه زدن نـا امیـد شــد
از عمر رفته، در طلب وصل یکشبی
صدهـا هـــزار خاطره ام  ناپدید شـد
بار غمی کـه گشت نصیبم به شهر تو
هــر روز  از گذشتـــه ای دیگــر مزید شــد
آنکــس کـــه در حــریم تــو سرباز عشق بود
بــا تیغ خشــم  و غضبـت امشب شهیـد شــد
رمـز وجود غمکش میخانه  را مگو ی
عطــار بــود، مــولوی و بایـــزید شــد

شاعر: نعمت الله ترکانی

سه شنبه 18/1/1394 - 1:15
شعر و قطعات ادبی

درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار،این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود
که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند

شاعر: هوشنگ ابتهاج

دوشنبه 17/1/1394 - 12:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته