• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
    " جلسه هشتاد و دوم "
    ديه فرزندان نامشروع
    بحث در مسأله 29 از مسائل مقادير ديات درباره حكم فرزندان نامشروع بود،فرموده بودند: ديه آنها اگر مسلمان شوند و اظهار اسلام كنند ديه مسلمانان است، دربرابر اين فتوى، فتواى ديگرى بود كه مى‏گفت ديه، ديه ذمى است، يعنى ديه آنها ديه‏كافر است، كلام سيد مرتضى را در اين زمينه نقل كرديم، كه ايشان قائل به كفر ولد الزنابود، بعد هم شش تا دليل براى اثبات كفر ما دست و پا كرديم، و بعد عرض كرديم تمام‏اين ادله ششگانه، قابل جواب است، كه دو تا را جواب داديم.
    جواب سوم: آن رواياتى بود كه مى‏گفت: ولد الزنا مبغض اهل بيت است و كسى كه‏مبغض است لابد ناصبى است، ناصبى هم كافر است، در جواب اين بايد عرض كنيم‏كه ظاهر اين است كه اين گونه احاديث كه مى‏گويد: فرزندان نامشروع مبغض اهل‏بيت مى‏شوند و نتيجه‏اش اين است كه ناصبى و كافرند اينها ناظر به بيان علت ناقصه‏است، نه علت تامه، يا به تعبير ديگر ناظر به غالب است نه ناظر به دائم، و الا ما مى‏دانيم‏در دنيا فرزندان زيادى نامشروع هستند، اصلاً اسم اهل بيت را نشنيده‏اند، بغض وعداوتى ندارند نسبت به اهل بيت، جزء مسيحيانند، جزء يهوديها هستند، نمى‏توانيم‏بگوئيم: هر كسى متولد از زنا بود حتماً مبغض است.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): نه پس من اين اشتباه را بر طرف كنم، بارها گفته‏ايم‏مسيحيان بينشان نكاح و زنا هست، يهوديها هم بينشان نكاح و زنا هست، حتى‏كمونيست‏ها كه بعضيها خيال مى‏كردند اينها هر كه هر كه هستند، اينطور نيست، آنهاهم ازدواج قانونى دارند، «لكل قوم نكاح»، بت پرستها هم براى خودشان نكاح قانونى‏دارند، مى‏روند توى يك دفترى يك جا ثبت و ضبط مى‏كنند، يك چيزى را امضاءمى‏كنند و يك اصولى هم بر قانون آنها حاكم است، اما خارج از محدوده قانونشان‏وقتى عمل مى‏كردند آنها فرزند نامشروع است نزد آنها، آنها هم مى‏گويند ولد الزنا،چرا براى اينكه قانون نكاح آنها خوب يا بد اجراء نشده.
    ما معتقديم «لكل قوم نكاح»، اين بچه مسيحيها كه مطابق قانون خودشان متولدمى‏شوند، يا بچه كمونيستها كه پايبند به هيچ چيز نبودند، اما قانون نكاح داشتند، يا بت‏پرستها كه قانون نكاح دارند، مطابق قانون خودشان فرزندانشان مشروع است، بعدهم كه آمدند مسلمان شدند، ما به اينها بچه‏هاى ولد الزنا نمى‏گوييم، اينها مشروع‏هستند، اگر آنها اگر از محدوده قانون خودشان خارج شدند، و مطابق قانون خودشان‏عمل نكردند، فرزندان نامشروع مى‏شوند، در اينجا همين است، اينكه مى‏فرمايد:يكى از آثار فرزند نامشروع بغض اهل بيت است، يعنى زمينه‏هايى در اينها براى اين‏مسأله هست، مثل زمينه‏هايى كه در بيماريهاى جسمانى در بعضى از بچه‏هايى كه ازپدر و مادر آلوده به بيمارى متولد مى‏شوند، اينها هم زمينه بيمارى دارند، اين علت‏ناقصه است، نه علت تامه، اگر آن بچه‏هايى كه از پدران و مادران مبتلا به بيمارى سل‏متولد مى‏شوند، در يك محيط پاك با اصول حفظ الصحه، با تحفظ بر بهداشت، ما اينهارا پرورش بدهيم، اينها بچه‏هايى سالم و قوى خواهند شد، هكذا اولاد زنا هم درمسأله اطاعت، توحيد، نبوت، ولايت، زمينه‏هاى نامساعدى در ايشان هست، اما نه درسرحد علت تامه، كه موجب جبر در اين گونه مسائل بشوند، اگر علت تامه باشدسقوط تكليف مى‏شود، اينها هم اگر تربيت صحيح معنوى و دينى بشوند ممكن است‏جزء محبان اهل بيت«ع» بشوند، پس در اينها چيزى زائد بر علت ناقصه چيزى‏نيست.
    فبناء على ذلك: اين دليل بر كفر آنها نمى‏شود، «اذا اظهر الاسلام و اظهر الولاية لايكون كافراً و لا يكون ناصبياً بل يكون موالياً لأهل البيت» و لو اينكه زمينه‏هاى‏نامناسبى هم در وجود اينها هست.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): «السعيد سعيد فى بطن امه» هم معنايش همين است،يعنى مقتضى دارند، نه آنكه سعيد در بطن امه است، حتماً مسلمان خواهد بود تا آخر،اى بسا منحرف بشود، نه آنكه شقى فى بطن امه است، شقى خواهد بود تا آخر، اى بساهدايت بشود، اينها در حد يك مقتضى و يك زمينه است، تشبيه به بيماريهاى‏جسمانى يك تشبيه بسيار خوب و روشنى است كه براى مجسّم ساختن اين مسأله،كارساز است.
    و اما دليل چهارم اين بود كه احاديث متعددى داريم، ولد الزنا ديه‏اش، ديه ذمى‏است، لابد مفهومش اين است كه مسلمان نيست، هم ديه ذمى براو ثابت مى‏شود و هم‏ساير احكام كافر، يعنى فراتر از باب ديگر مى‏رويم، ثابت مى‏كنيم «كافر و يجرى عليه‏ساير احكام الكفار»، اين دليل چهارم بود.
    و اما جواب «سيأتى انشاء الله» در همين مسأله، كه در باب ديات اين احاديث سه‏گانه را نپذيرفته‏اند، مشهور از آن اعراض كرده‏اند، وقتى در خود باب ديات پذيرفته‏نيست، شما چه رقم مى‏توانيد از اين تعدى كنيد به ساير ابواب ديات، ساير ابواب فقه،و بگوئيد «ولد الزنا كافرٌ»، در تمام جهات، «فى الطهارة، و النجاسة، و الشهادة، والعدالة، و صلاة الجماعة، و النكاح و الارث» اين احاديث را در باب ديات عمل‏نكرده‏اند، «اضف الى ذلك» كه سه تا حديث اصلاً ضعيف است، و سيأتى الكلام فيهاانشاء الله، مشروحاً.
    و امّا در دليل پنجم مى‏گفتند كه ولد الزنا نجس است، غساله‏اش هم نجس است،«لا يطهر الى سبعة آباء» تا هفت پشت پاك نمى شود، و لذا امام مى‏فرمود: از غساله‏حمام اجتناب كن، كه در آن غساله ناصبى هست، غساله ولد الزنا هست، «و هو لايطهر الى سبعة آباء» اگر نجس است، پس كافر است، نتيجه بگيريم كفرش را.
    و اما جواب: اولاً اين روايت ضعيف السند است، كلينى مى‏فرمايد: «قال بعض‏اصحابنا»، بعض اصحابنا كيست؟ نمى‏دانيم، مرسله است، ذكر نكرده، دنباله سند آمده‏تا ابن ابى يعفور مى‏رسد، ولى راوى اول بعد از كلينى «قال بعض اصحابنا» است، پس‏حديث داراى ارسال است، فهو ضعيف.
    و اما ثانياً: اين است كه دلالتش هم قابل بحث است، مى‏گويد: تا هفت پشت پاك‏نمى‏شود، اين را كه سيد مرتضى هم نگفته، خودش را ما بگوئيم كافر است، خودش‏بگوييم نجس است، بچه‏اى كه از او متولد مى‏شود با يك عقد نكاح شرعى آنكه ديگركافر نيست، آنكه ولد الزنا نيست، كسى درباره سبعة آباء نگفته، پس دلالتش هم‏دلالتى است كه سيد مرتضى هم زير بارش نمى‏رود كه تا هفت پشت همين حكم راداشته باشد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): ولد كافر اگر مسلمان شود، كافر است؟ خودش كافراست، ولد كافر مسلمان بود، مثل ولد بقيه كفار است كه با يك نكاح شرعى متولدمى‏شوند، بعد هم مى‏آمدند مسلمان مى‏شدند، مثل غالب مسلمانان صدر اسلام كه‏همه بت پرست بودند، يهودى و مسيحى بودند، و مسلمان شدند، همه‏شان هم حلال‏زاده بودند.
    و اما ثالثاً: اصحاب در ولد الزنا به نجاست فتوى ندادند، اين حديث معرض عنهااست، «ضعيفٌ سنداً اولاً، بحسب الدلالة ثانياً»، و هم «معرض عنها» است ثالثاً، به اين‏هم نمى‏توانم فتوى بدهيم، پس معنايش چيست؟ معنايش اين است كه اين ولد الزنايك قذارت معنوى دارد، كه سزاوار است كه انسان از او اجتناب كند، حتى شايد دربعضى از احاديث هم دارد كه از سؤر ولد الزنا هم اجتناب كنيد، نه اينكه نجس است،يك قذارت معنويه دارد كه گاهى تا هفت پشتش هم ممكن است بماند، مثل بعضى ازبيماريها است كه به چند نسل منتقل مى‏شود، اين هم يك قذارت معنويه است، كه‏ممكن است تا هفت پشت او هم انتقال پيدا كند، تدريجاً ضعيف‏تر مى‏شود، همانطوركه بيماريها پشت در پشت، نسل در نسل، ضعيف‏تر مى‏شود، اين قذارت معنوى هم‏ضعيف‏تر مى‏شود، ممكن است اشاره به اين باشد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): بله، اما مى‏خواهيم ببينيم، اين چه نحوه قذارتى است،يك قذارت ظاهريه است كه نجس است؟ يا يك قذارت معنويه باطنيه است؟ كه اينهاداراى يك چنين چيزى است.
    و امّا دليل ششم كه مسأله نفى ارث بود، ولد الزنا مسلم است كه از زانى ارث‏نمى‏برد، از پدر ارث نمى‏برد قطعاً، احاديث هم داريم متعدد است، آدرس احاديث راهم ديروز بيان كردم، از مادر هم ارث نمى‏برد «على المشهور»، احاديث هم دارد، هرچند احاديث خلاف هم دارد، بنابراين به حسب اجماع يا شهرت، از پدر و مادر ارث‏نمى‏برد، بگوييم عدم ارث، دليل بر اين است كه كافر است.
    و اما جواب اين است كه اين عدم ارث، «ليس لكفره»، اين بخاطر كافر بودنش‏نيست، «بل لانه ليس ولداً بحكم الشرع» شارع مقدس اين را ولد نشناخته، و در باب‏ارث فرموده با اين معامله پسر نكنيد، معامله دختر با او نكنيد، شارع مقدس نفى‏ولديت كرده، مى‏گويد من يك قانونى درست كردم در باب نكاح، هر كسى در مسيرآن قانون نكاح متولد شود، نسبش محفوظ است، اما اگر غير قانون نكاح باشد، وفرزندى از آن متولد شود، نسبش از نظر من قبول نيست.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): نه آنها ارث مى‏برند، نه او ارث مى‏برد، «لا توارث بينهما».
    (سؤال ... و پاسخ استاد): مى‏رسد به امام و نائب امام، همه اموال اينطور است، اگرزوجه‏اى داشته باشد به زوجه‏اش، اگر بچه‏اى داشته باشد، به بچه‏هاش، اگر نه بچه‏اى‏دارد نه زوجه‏اى، اموالى هم به دست آورده، وقتى كه بميرد اموالش به امام مى‏رسد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): فرزند، بله اگر بچه كافر باشد، پدر و مادر مسلمان باشد،«الكافر لا يرث عن المسلم»، «المسلم يرث عن الكافر»، اما «الكافر لا يرث عن‏المسلم»، اجازه بدهيد.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): بله ارث مى‏برد، حالا مى‏شود سؤال ايشان را هم ماشاهدى بگيريم براى مسأله، اگر ولد الزنا بخاطر كافر بودن ارث نمى‏برد از پدر ومادر، پدر و مادر چرا از او ارث نمى‏برند، مؤمن از كافر ارث مى‏برد، كافر از مؤمن‏ارث نمى‏برد، بنابر اين ولد الزنا بستگانش بايد از او ارث ببرند، در حاليكه نمى‏برند،او كافر است نبايد ارث ببرد از پدر و مادر، اما پدر و مادر چرا ارث از او نبرند، معلوم‏مى‏شود بخاطر اين نيست كه كافر است يا مسلمان، بخاطر اين است كه اين فرزند،فرزند نامشروع غير قانونى است، و شارع مقدس اين نسب را به رسميت نشناخته، واحكام نسب را بر آن مترتب نكرده.
    اشكال و جواب در نكاح ولد الزنا
    بنابراين در نكاحش چه مى‏گوئيد؟ اگر شارع مقدس اين نسب را به رسميت‏نشناخته است، بنابراين بايد اين پسر نامشروع متولد از زنا با آن مادر بتواند ازدواج‏كند. كما اينكه دختر نامشروع از زنا با آن پدر بتواند ازدواج كند، در حاليكه احدى اين‏مسأله را نگفته، نه تنها در بين مسلمانها اين نيست، در غير مسلمانها هم يك چنين‏چيزى نيست، كه اين فرزندان نامشروع با پدر و مادر خودشان ازدواج كنند.
    در جواب عرض مى‏كنيم: ولد دو رقم داريم، «الولد العرفى و الولد الشرعى»، ولدعرفى آن است كه از انعقاد نطفه متولد شود، بچه گوسفند، بچه شتر در اينها كه نكاحى‏نيست، متولد از نطفه مى‏شود، هر بچه‏اى متولد از نطفه بشود مى‏شود بچه. اين نطفه‏هم بدون نكاح از اين پدر، از اين مادر منعقد شده، متولد شده، «فهذا ولد عرفى»، اين‏ولد عرفى است، عرف مى‏گويد: بچه كيست، مى‏گويد بچه فلان كس است، يا بابايش‏را كسى نمى‏شناسد، معنى اين است كه يك پدرى دارد كه نطفه از او منعقد شده، ولدشرعى آن است كه شارع هم نسب را به رسميت بشناسد.
    احكامى كه از نظر حقوقى بر ولد مترتب مى‏شود بعضى از آنها احكام ولد عرفى‏است، بعضى احكام ولد شرعى است، نكاح از آثار ولد عرفى است، ارث از آثار ولدشرعى است، چرا؟ دليل داريم، در باب ارث روايت داريم، احاديث متعدد داريم كه‏اولاد نامشروع ارث نمى‏برند، معلوم مى‏شود شارع مقدس معيار را ولد شرعى درباب ارث قرار داده، اما در باب نكاح، نه، مذاق تمام اهل شرع، و تمام صاحبان مذاهب‏ديگر هم اين است كه محرميت از ناحيه ولد عرفى حاصل مى‏شود، پس اين پسر بااين مادر محرم است، نمى‏تواند با او ازدواج كند، اين پدر با اين دختر محرم است، ولدعرفى بودن كافى است، براى اين معنى، «ازدواج تابع لعنوان الولد عرفى بحسب مذاق‏شرع»، شما از هر مسلمانى هم بپرسيد كه آيا مى‏شود اين ولد الزنا با مادرش ازدواج‏كند، مى‏گويد آقا اسلام اجازه نمى‏دهد، يعنى اين محرميت بر محور ولد عرفى دورمى‏زند، اما در مورد ارث حديث متعدد داريم، فتوى داريم كه اينها ارث نمى‏برندچون ولد شرعى نيستند.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): اين به حسب مذاق اهل شرع است، در همه مذاهب هم‏هست، اين را مادرش مى‏دانند، از مجموع رواياتى كه در باب نكاح و نسب آمده، وآنچه در اذهان متشرعه است، مى‏گويند اگر اين پسر بيايد با اين مادر ازدواج كند، بامادرش ازدواج كرده، بعضى جاها شارع مقدس، ببينيد، در باب لواط مى‏گويد: خواهرو مادر و دختر لواط دهنده به لواط كننده حرام است، يعنى آثار مادر بر او بار كرده،اينكه همجنس بازى است و نكاح معنى ندارد، ولى آثار خواهر و مادر و دختر بر آن‏بار كرده، يا ملموسه و منظوره و مزنيه بهاى اب، اگر پدر با زنى زنا بكند، درباره اينكه‏آيا بچه مى‏تواند با او ازدواج كند، اول الكلام است، ما نگاه مى‏كنيم مى‏بينيم در بعضى‏جاها، شارع مقدس بر لواط هم آثار پدر و مادر و خواهر بار كرده، حالا اين پسر متولداز اين مادر شده، ولد نامشروع، حالا مى‏خواهد با اين مادر ازدواج كند، با در نظرگرفتن احكام شرع، هرگز شرع اسلام اجازه نمى‏دهد.
    اشكال دوم و جواب آن
    ساير احكام را چكار كنيم، بنا شد ما در اين بحث به بهانه ديه احكام ديگر را هم‏بحث كنيم.
    مسأله نفقه، فرزند نامشروع را چه كسى بايد بزرگ كند؟، آيا پدر مى‏تواند بگويد:اين فرزند قانونى من نيست، «واجب النفقه» من نيست، بگذار بميرد، يا بيت المال‏بايد نفقه بدهد؟
    مسأله حضانت: مسأله نگهدارى اين با پدر و مادر هست يا او را در كوچه رها كنند،از همان اول بگويند همه مساويند در برابر اين، فرزند نامشروعى است، نه پدر دارد،نه مادر، به قول مردم، بى پدر و مادر است، اين بى پدر و مادر است، بنابر اين همه بايدحضانتش كنند، همه بايد نفقه‏اش بدهند، بيت المال بايد اين كار را بكند.
    مسأله ولايت: فردا اموالى پيدا كرد در حالى كه بچه است، در حال بچگى مى‏شوداموالى پيدا كند، يك كسى آمد مالى به او بخشيد، يا مثلاً در يك جائزه‏اى شركت كرده،يك جائزه‏اى به اين بچه دادند، ولى اين بچه كيست؟ آيا ولايت بر اين بچه كسى دارديا نه؟ يا دختر است بزرگ شد مى‏خواهد شوهر كند، آيا اجازه پدر كه مى‏گويند شرطاست، اينجا اجازه شرط است، كى اجازه بدهد؟ اين بى پدر و مادر است، اجازه‏اش راحاكم شرع بدهد، يا اصلاً اجازه نمى‏خواهد، يا همان پدر عرفى بايد اجازه بدهد،ببينيد، همه جا اين مسأله شاخ و برگ دارد، يك مشكل حقوقى است، كه در كتب فقهى‏ما هم جزء اشاراتى درباره آن ديده نمى‏شود.
    در اينجا ما بايد يك اصلى تأسيس كنيم. آيا اصل اين است كه اين «ولد من جميع‏الجهات الاّ ما خرج بالدليل»، اين ولد است، تمام احكام را دارد، «الا ما خرج بالدليل»،مثل ارث، «او ليس بولد من جميع الجهات»، الاّ ما ثبت بالدليل» مثل محرميّت، اگر مانفى نسب كنيم معنايس اين است نه حضانت، نه نفقه، نه ولايت در اموال، نه ولايت‏در نكاح. فقط محرميت ثابت است به حرمت نكاح، امّا اگر اثبات كنيم نسب را،بگوييم همه احكام ثابت است «الاّ ما خرج بالدليل»، تمام آثار أب جارى مى‏شود، فقطارث كنار مى‏ماند.
    براى پيدا كردن اصل در اين مسأله ما هستيم و اطلاق ولد، «يجب نفقة الولد على‏الوالد»، «الوالد، ولىّ على الولد، لا يجوز نكاح البنت، بغير اذن ابيها»، كلمه اب، والد،ولد، بنت، آيا اينجا صادق است در فرزندان نامشروع يا صادق نيست، عرف مى‏گويد:صادق است يا نه؟، ولد است يا نه؟ بعيد نيست ما بگوييم كه عرفاً كه اين ولد است،حقيقت شرعيه‏اى هم كه ندارد، «الولد الشرعى متولد عن النكاح»، ما يك چنين لغت‏شرعى نداريم كه يك حقيقت شرعيه‏اى ثابت شده باشد، گاهى عرفاً اطلاق ولدمى‏شود، اگر بگوييم اطلاق ولد عرفاً مى‏شود بايد تمام احكام ولد را بر اين فرزندان‏نامشروع بار كنيم، «الاّ ما خرج بالدليل» ظاهراً منحصر به ارث هم هست.
    پس، حالا كه ولد عرفى شد، هم مسأله ازدواجِ حرمت محارم، هم مسأله نفقه، هم‏حضانت، هم ولايت، همه اينها بار مى‏شود، مگر اينكه دليلى بر خلاف قائم شود،دليلى هم بر خلافش نداريم، در باب نفقه دليلى بر خلافش نداريم، واقعاً يك كسى‏مى‏تواند بچه‏اى را كه متولد از زنا شده و دو سه سال هم اين را پرورش داده از خانه‏بيرونش كند، مى‏گويد: اين ولد الزنا است، من مجبور نيستم اين را اداره‏اش كنم، نفقه‏مال بچه‏هاى حلال زاده است، و اين حلال زاده نيست، كسى اين را نمى‏پذيرد،مى‏گويند ولد است.
    ثمره و نتيجه بحث
    ما دو تا اصل اساسى را در باب فرزندان نامشروع بايد پايه گذارى كنيم، و تمام‏احكام متفرع بر اين دو اصل است.
    اصل اول اين است: مؤمن است يا كافر؟ «اذا اظهر الاسلام».
    اصل دوم اين است: ولد است «او ليس بولد»؟ اگر اين دو اصل اساسى را ما درست‏كنيم، در فقه در مورد فرزندان نامشروع ما ديگر نگرانى نداريم، در ابواب مختلف‏تكليفمان روشن مى‏شود، و گفتيم ظاهراً هر دو اصل ثابت اولاً كافر نيست، «اذا اظهرالاسلام فهو مسلم»، پس شبهه كفر از بين رفت، و لو زمينه‏هاى نامساعدش را قبول‏كرديم و اعتراف كرديم.
    و اما دوم اين است كه اين ولد است، «من جميع الجهات، الا ما خرج بالدليل»، مااين دو اصل اساسى را پايه قرار مى‏دهيم، در تمام ابواب فقه، هر كجا برخورد كرديم به‏احكام فرزندان نامشروع، تمام احكام را بار مى‏كنيم مگر اينكه روايتى، اجماعى،آيه‏اى، چيزى بر خلاف اين ثابت شود.
    (سؤال ... و پاسخ استاد): نفى مى‏كند ارث را، بيش از اين نفى نمى‏كند، شما يك‏روايت بياوريد كه بگويد: «ولد الزنا ليس بولد مطلقا»، اگر چنين روايتى داشتيم ماتمام احكام را نفى مى‏كنيم، اصل عكس مى‏شود، «الا ما خرج بالدليل».
    حالا اينجا بحث را داشته باشيد تا فردا انشاء الله برويم سراغ نابالغ و غير مميزببينيم چه حكمى دارد؟
    پايان
    پرسش
    1- اگر بگوييم ولد الزنا كافر است و ايمان او قبول نمى‏شود چه تالى فاسدهايى دارد؟
    2- آيا زمينه‏هايى كه در ولد الزنا هست باعث كفر او مى‏شوند؟
    3- «السعيد سعيد فى بطن امه و الشقى شقى فى بطن امه» را توضيح دهيد؟
    4- اگر شارع نسب فرزند نامشروع را برسميت نشناخته پس چرا نكاح پسر نامشروع بامادر و نكاح دختر نامشروع با پدر جايز نيست؟
    5- آيا ولد الزنا ولد است «من جميع الجهات الا ما خرج بالدليل» يا نه؟ در اين رابطه توضيح
    دهيد؟