• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
    " جلسه شصت و هفتم "
    دنباله مسأله 25
    بحث در باره كسى بود كه قتل عمدى كند و بعد پناه به حرم مكه ببرد، گفتيم: اين‏بحث مربوط به باب قصاص است، نه باب ديات، ولى به هر حال در باب ديات‏آورده‏اند، ما هم اقتداءً بهم ادامه مى‏دهيم، با اينكه معترفيم مربوط به باب ديات نيست.پناه آورده به حرم مكه و جنايتى در بيرون حرم مكه كرده است، مشهور و معروف‏بلكه ادعاى اجماع شده است بر اينكه چنين شخصى را نمى‏شود دستگير كرد وقصاص كرد در مقابل قتل عمدش، چرا؟ به احترام خانه خدا، منتها براى اينكه حق‏مسلمانى از بين نرود، محدوديتهاى از نظر غذا و آب بر او قرار مى‏دهيم تا مجبورشود به بيرون حرم برود، آن وقت دستگير مى‏شود و قصاص خواهد شد. دليل عمده‏هم رواياتى بود كه در اين زمينه با صراحت مسأله را مى‏گفت و ما هفت‏تا روايت راقسمتى را خوانديم و قسمتى را هم اشاره كرديم دلالت آنها هم كافى بود، سند،دلالت، شهرت، ادعاى اجماع، ادله بسيار قويى بر اين مسأله محسوب شدند.
    استدلال به آيات
    اما در اينجا بعضى آمده‏اند، استدلال به آيات شريفه قرآنيه هم كرده‏اند، و اگر اين‏آيات دلالتش خوب بود مى‏بايست ما از اول سراغ آيات مى‏رفتيم اما چون از نظردلالت در آن بحث است، گذاشتيم آخر كار بحث كنيم. عمدتا دو آيه است، آيه اول درسوره آل عمران است آيه 97، «انّ اوّل بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا» تا مى‏رسدبه آيه 97 «فيه آيات بيّنات و مقام ابراهيم و من دخله كان آمنا» بگوييم: معناى امنيت‏اين است كه كسى در آنجا كشته نشود مطلقا، خواه بيگناه، خواه گناهكار، «و من دخله‏كان آمنا» امنيت مطلقة شامل حال گناهكار و بيگناه هر دو مى‏شود. پس اين دليل‏ديگرى مى‏شود بر اينكه التجاى به حرم باعث مى‏شود موقتا اجراى قصاص در حق‏قاتل نكنند. اين آيه از دو جهت قابل بحث و بررسى است:
    اول اين است كه «من دخله كان آمنا» اين امنيت چه امنيتى است؟ در اينجا سه‏تفسير داريم، تفسير اول اين است كه امنيت، يك امنيت عرفيه است. در عرف مردم‏در آن منطقه اين بود به خاطر ابهت و احترام حرم، عملا مزاحم كسى نمى‏شدند، قاتل‏پدرش را هم مى‏ديد، مزاحمش نمى‏شدند، نه اينكه حكم شرعى باشد، يك عرف وعادتى بوده است به خاطر عظمت حرم. عرب جاهلى هم آنجا را حرم امن مى‏دانست‏و مزاحم كسى نمى‏شد «من دخله كان آمنا» در عرف مردم «و لا يزحمه احد» اين يك‏احتمال است.
    تفسير دوم اين است كه اين به منزله امر است يعنى «من دخله فامّنوه» امنيت به اوبدهيد، هر كه وارد اين حرم امن الهى شد، امنيتش را رعايت كنيد، و رعايت امنيت به‏همين است كه اگر قاتلى هم پناه به اين حرم بياورد مادامى كه اينجاست قصاص نشود،البته زندگى را بر او تنگ مى‏گيرند تا مجبور شود بيرون برود، و بعد در بيرون حرم‏قصاص كنند.
    احتمال سوم «من دخله كان آمنا فى الاخرة من العقوبة الالهية» اشاره به عقوبت‏الهيه است در آخرت.
    يك احتمال هم اين است كه همه اينها باشد، هم در دنيا، هم در آخرت، هم درعرف مردم، بگوييم: اين تفسيرها با هم متضاد نيست و منافاتى ندارد، «من دخله كان‏آمنا» امنيت براى او ثابت و مسلّم است.
    صحبت اين است كه آيا ظهورى در معناى دوم دارد كه عمده معنى‏اى است كه به‏درد ما مى‏خورد؟ «من دخله كان آمنا» يعنى امنيت بدهيد، اين مساوى به امر است،خداوند «امَر» به اينكه ما اين اشخاص را امان بدهيم. و از آن جايى كه آيه «لا يخلو عن‏ابهام» آمده‏اند به كمك بعضى از احاديث كه آيه را تفسير كرده است (كه در لابلاى‏آيات خوانديم) كه به آيه استناد شده است، براى حكم التجاى به حرم، آن را مؤيّدقرار داده‏اند كه بدون آن شايد دلالت آيه «لا يخلو عن شى‏ء» باشد.، هذا اولا، كه آيه‏تاب تفسيرهاى متعدد دارد.
    ثانيا «من دخله» ضميرش به چه برمى‏گردد؟ «فيه آيات بيّنات» آيه قبل هم كه 96است «انّ اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا» اول بيت خانه كعبه، بعد مى‏فرمايد:«فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم» «فيه» يعنى در اول بيت، آيات بيّنات است، از جمله‏آيات و بينات مقام ابراهيم است «و من دخله» «دخل» اول بيت يا «دخل مقام ابراهيم»كدام؟ يا «دخَل» بيت است، يا «دخَل» مقام ابراهيم است، ضمير به يكى از اين دوتابرميگردد. «فيه آيات بينات» يعنى «فى البيت، مقام ابراهيم» «و من دخله مقام ابراهيم»يا «من دخل» همان بيت؟ از اين دو احتمال كه خارج نيست.
    (سؤال و پاسخ استاد): ضمير كه بكّه برنميگردد، ضمير مذكر برمى‏گردد. بكةمؤنث است و به علاوه موضوع آيه «ان اول بيت وضع للناس» دارد روى بيت نظرمى‏دهد،نه روى بكة. «فيه» يعنى در اين بيت آيات و بينات است و «من دخل» اين‏بيت، يا «من دخل» مقام ابراهيم، «كان آمنا».
    (سؤال و پاسخ استاد) اگر ما باشيم و اين آيه، مى‏گويد: امنيت يا براى اول بيت‏است، كه همان بيت كعبه باشد، يا مقام ابراهيم. مقام ابراهيم كجاست؟ چسپيده به خانه‏كعبه، همانجايى كه ابراهيم مى‏ايستاد، در زمان پيغمبر هم مى‏گويند: چسبيده بود، بعدامقام ابراهيم را جدا كردند، و در اين فاصله گذاشتند، كه به عقيده بعضى فاصله طواف‏بين مقام ابراهيم است و كعبه هر چند عده‏اى معتقدند به توسعه، ما هم معتقديم به‏توسعه، و احتياط بين مقام ابراهيم و بين كعبه است و الاّ ما وراء هم جايز است اشكالى‏ندارد، «حتى فى حال الاختيار» و در حال خلوتى يا در حال شلوغى، تفاوت نمى‏كند.
    بعضى گفته‏اند: مقام ابراهيم يعنى كل مكه. آيا مقام ابراهيم كل مكه است؟ كل حرم‏است؟ خلاف ظاهر نيست؟ اينها كه دليل مى‏خواهد. پس مقام ابراهيم جزئى از خانه‏خدا يا در كنار خانه خدا است، ضمير هم به خانه خدا برگردد، اول بيت يا به مقام‏ابراهيم برگردد، مقصود ما را ثابت نمى‏كند ما حرم مكه را داريم مى‏گوييم، مدعا اين‏است كه رجوع به حرم باعث مى‏شود كه قصاص موقتاً متوقف بشود، نه رجوع به‏مسجد الحرام، نه اينكه بچسبد به خانه كعبه، دستش را در پرده‏هاى خانه كعبه بيندازد،اين را كه ما نمى‏خواهيم. اگر هم بگوييد: اول بيت به تمام حرم گفته مى‏شود، يا مقام‏ابراهيم به كل حرم گفته مى‏شود، اين دليل مى‏خواهد. پس برويم سراغ روايات، آيه‏منهاى روايات مشكل دومى پيدا كرد. پس مشكل اول تفاسير سه گانه مختلفه بود ومشكل دوم اين بود كه ضمير به چه برمى‏گردد و اين مرجع ضمير هر چه باشد،كوچكتر از آن است كه ما مى‏خواهيم محدودتر است.
    و اما آيه دوم آيه 67 سوره عنبكبوت است، كه بهتر است، «او لم يروا انّا جعلنا حرماآمنا و يتخطف الناس من حولهم» اينها نديدند كه ما يك حرم امنى براى اينها قرارداديم در حالى كه «يتخطف الناس» يعنى مردمى كه بيرون اين حرم بودند اينها رامى‏ربودند، سر به نيست مى‏كردند، نابود مى‏كردند، ولى خدا اين حرم را امن و امان‏قرار داد. اين آيه از يك جهت بهتر از آيه سابق است، از يك جهت مشكلتر از آيه سابق‏است. اما از آن جهت بهتر است كه حرم داشت، اول بيت ندارد، مقام ابراهيم ندارد،«حرما آمنا» دارد، از اين جهت مشكل دومى كه در آيه 97 سوره آل عمران بود، در اين‏آيه 67 عنكبوت نيست، يك مشكل ندارد.
    (سؤال و پاسخ استاد): اينجا حرم است، آنجا هم حرم است كه نمى‏توانيم بگوييم،شما از سوره عنكبوت ضمير را برمى‏گردانيد به سوره آل عمران! اثبات شى‏ء نفى ماعداه نمى‏كند. اين آيه آن آيه را تفسير نمى‏كند، آن دارد مى‏گويد: بيت امن است، نفى ماعداه نمى‏كند، اثبات ما عداه هم نمى‏كند، اين آيه مى‏گويد: حرم امن است.
    و اما مشكل اين آيه «حرما آمنا و يتخطف الناس من حولهم» است كه اين امنيت،كدام يك از آن معانى سه‏گانه قبل است؟ امنيت عرفيه خارجيه، يا امنيت تشريعيه‏الهيه، يا امنيت اخرويه معنويه؟ ظاهرش معناى اول است، چون مى‏گويد: «و يتخطف‏الناس من حولهم» ببينيد بيرون حرم نا امن است تا مى‏آييد حرم، امن است. چنان‏شكوه و عظمتى به اين حرم داده است، چنان احترام اين حرم در قلوب مردم افتاده‏است، چنان عواطف مردم به اين منطقه جلب شده است كه اين به طور طبيعى وخارجى حرم امن شده است، همه جا ناامن است، وارد اين سرزمين كه مى‏شويد امن‏و امان است. يعنى اين بيان يك امنيت عرفيه خارجيه است كه بوده است همه احترام‏مى‏گذاشتند به خاطر جلب عواطف به سوى اين منطقه از سوى خدا، و آن تأثيرروحانى كه اين منطقه در قلوب داشته است حتى افراد جاهل و نادان و خشن هم به‏اينجا كه مى‏رسيدند احساس ابهت و شكوه و عظمت مى‏كردند، بنا بر اين مسأله‏تشريعى نيست.
    (سؤال و پاسخ استاد) «جعلنا» دلالت بر تكوين مى‏كند بعضى جاها، «و من آيايته‏ان جعل لكم»، «و جلعنا لكم السمع و الابصار و الافئدة» «جعل» خيلى به معناى جعل‏تكوينى است، جعل گاهى تكوينى است، گاهى تشريعى است، قرآن هم زياد «جعلنا»دارد «و جعلنا الليل و النهار آيه» «و جعلنا الليل لباسا»، «جعلنا» خيلى به معناى تكوينى‏است، بنا بر اين «او لم يروا انّا جعلنا» است «جعلنا تشريعا» يا «جعلنا تكوينا»؟
    درست است كه انسان به نظرش مى‏رسد بالاخره عنايت الهى به اين سرزمين‏است، يؤيّد به اينكه حرم امنى بوده باشد، «فبناء على ذلك»، ما بخواهيم به اين آيات‏بسنده كنيم، انصافا مشكل است، و شايد به همين دليل هم هست اهل سنّت با اينكه‏اين آيات را قبول داشتند، عرب هم بودند، امنيت تشريعيه را نفهميدند از اين آيات،عده‏اى فتوا ندادند، بعضيها فتوا دادند، تازه فتواى در بعضى از شقوق مسأله دادند نه‏در تمام جوانب. البته ما به بركت اهل بيت(ع) و احاديث كثيره قوى الدلالية و قوى‏السند فتوا مى‏دهيم اما آيات به تنهايى خالى از اما و اگر نيست. «هذا تمام الكلام» درباره حرم مكه، برويم سراغ حرمهاى مقدسه ديگر، ببينيم آنها هم مى‏تواند محل امن‏تشريعى براى جانيان بوده باشد، كه اينها پناه ببرند و موقتا در امن و امان باشند يا نه؟ تابرسيم به فروع مسأله سابق كه تضييق چه رقمى بوده باشد و جهات ديگرش كه آخركار ان شاء الله بررسى شود.
    (سؤال و پاسخ استاد): هميشه حرم نسبت به خارج امن بوده است. از آن دورترين‏زمانهاى جاهليت كه ما مى‏دانيم، عربهاى جاهلى مى‏آمدند وارد منطقه حرم مى‏شدند،ديگر دست از پا خطا نمى‏كردند، دشمنها با هم دشمنى نمى‏كردند، و اعداء با هم‏عداوت نمى‏كردند، حالا خداوند يك مهرى، محبتى، علاقه‏اى، ابهتى، شكوهى از اين‏حرم در دلها انداخته بود و سبب امنيت تكوينى شده بود، هر چه هست همين‏بود.
    الحاق ساير حرمهاى مقدسه
    آيا ساير حرمهاى مقدسه، حرم نبوى(ص) و مشاهد مشرفه ائمه(ع) هم مشمول‏اين حكم هستند، يا نيستند؟ كلام تحرير الوسيله امام(قدس سره) اين بود كه داخل‏مى‏شود مشاهد مشرّفه «على رأى» به عقيده بعضى، يعنى خود ايشان در دخول سايرمشاهد مشرفه متوقف بودند حداقل.
    و اما اقوال، در اينجا عده قابل ملاحظه‏اى طرفدار شمول شده‏اند، از جمله كسانى‏كه مفتاح الكرامه جلد 10، صفحه 365، از آنها نقل مى‏كند نهايه شيخ، نكت النهايه‏محقق، سرائر ابن ادريس، تحرير علامه، مقنعه مفيد، مهذّب ابن برّاج، اينها الحاق‏كرده‏اند كه ساير حرمهاى مشرّفه هم همين حالت را دارد، ولى بعضى از بزرگان فقهاءيا صريحا مخالفت كرده‏اند يا متوقف شده‏اند.
    از كسانى كه با صراحت مخالفت كرده است محقق اردبيلى است در مجمع‏البرهان، عبارتش چنين است: «لا يقاس عليه حرم المدينة و لا المشاهد المتبرّكة» چر؟«لبطلان القياس و عدم دليل غيره». هم محقق اردبيلى است هم مقدس است، با همه‏مقدسى‏اى كه دارد با صراحت مى‏گويد: بقيه داخل نيست، لابد منافات با ولايت هم‏نداشته كه ايشان گفته است.
    از كسانى كه توقّف كرده‏اند، محقّق در شرايع است، مى‏گويد: بعضيها اين طورگفته‏اند، اما شما چه؟ هيچ سخنى نمى‏گويد. مرحوم علامه در ارشاد، شهيد ثانى درمسالك. بنا بر اين، شرايع، ارشاد و مسالك، شهيد ثانى، علامه و محقق سه عالم‏بزرگوار اينها هم توقف در مسأله كرده‏اند، امام هم در تحرير توقف كردند. اينها را من‏از مفتاح الكرامة همان صفحه 365 نقل مى‏كنم.
    دليل قائلين به الحاق
    براى الحاق مشاهد مشرفه به مكه سه دليل است كه فاضل مقداد - رحمت خدا براو باد - به آن استدلال كرده است. البته اين كلام فاضل مقداد هم در جواهر آمده است وهم در مفتاح الكرامه در همان صفحه.
    دليل اول گفته‏اند: چيزى كه در احاديث وارد شده كه «انّ بيوتنا مساجد» ائمه‏فرمودند: «انّ بيوتنا مساجد» چون بيوتشان مساجد است، بنا بر اين بايد امن و امان‏باشد، و پناه به آن، سبب بشود كه قصاص نشوند، حالا اين صغرا، كبرايش را ايشان ازكجا درست كرده است، مى‏رسيم.
    و اما اين استدلال صغرىً و كبرىً قابل بحث است «ان بيوتنا مساجد» قابل بحث‏است، «و كل مسجد لا يقتص فيه» كبرايش كه مشكل‏تر. «فهذا الاستدلال مشكل‏صغرى و كبرى».
    اولا اينكه مى‏گويند: روايت داريم «انّ بيوتنا مساجد» ما چنين روايتى به اين عنوان‏پيدا نكرديم بگرديد، شايد پيدا بشود، آن كه ما پيدا كرديم و ديگران هم پيدا كردند،روايات كثره‏اى است كه در ابواب جنابت آمده است، جلد دوم وسائل را ببينيد. درابواب جنابت چندين روايت است كه بعضيها خدمت امام(ع) رسيدند در حالى كه‏جنب بودند، امام فرمودند: مگر نمى‏دانيد، بيوت انبياء و اوصياء، نبايد جنب واردبشوند. همين است، «انّ بيوتنا مساجد» نبود، جنب نبايد وارد بشود، «لا يدخل بيوت‏الانبياء او بيوت الائمة جنب» روايات متعددى است كه دارد بيوت انبياء يا بيوت ائمه«لا يدخل فيها جنب» جنب نبايد وارد بشود، اما «انّ بيوتنا مساجد» نداريم. البته جنب‏نبايد وارد مسجد بشود، اما هر كجا جنب وارد نمى‏شود، مسجد است، اين قابل بحث‏است.
    (سؤال و پاسخ استاد): فرقش اين است اين مقدار متحد با مساجد است كه جنب‏نبايد وارد بشود، جنب نبايد وارد بشود، بيوت انبياء جنب نبايد وارد بشود، بيوت‏ائمه جنب نبايد وارد بشود. شخصى است كه مى‏گويد: غسل بر گردنم بود، وارد مدينه‏شدم، ديدم عده‏اى دسته جمعى دارند مى‏روند به خانه امام صادق(ع) ظاهرا، گفتم: من‏مى‏ترسم عقب بمانم از اين جمعيت بعد بروم و آقا ملاقات ندهند، بروم با اين‏جمعيت و خودم را انداختم در اين جمعيت شايد پيشاپيش جمعيت رفتيم خانه امام‏صادق، وقتى رسيديم آنجا آقا يك نگاهى به صورت من كرد، فرمود: فلان كس مگرنمى‏دانى كه بيوت ائمه جنب نبايد وارد شود. يك حديث ديگرش هم دارد يكى‏مى‏گويد: من عمدا جنب رفتم خدمت امام. حضرت يك نگاهى كرد، فرمود: مگرنمى‏دانى؟ عرض كردم: مى‏دانستم، مى‏خواستم معجزه شما ظاهر بشود و به من‏بگوييد كه در چه حالى هستم. فرمود مگر ايمان ندارى؟ عرض كردم «بلى و لكن‏ليطمئنّ قلبى» اين روايات متعدد است كه خانه ائمه را جنب وارد نمى‏شود اما جنب‏وارد نشدن، يكى از احكام مساجد است، تمام احكام مساجد اينجا هست؟ اين راجع‏به صغرا.
    و اما مشكل مهم كبراست، حالا صغرا را قبول كنيم، بگوييم: خانه ائمه مثل مسجداست، بعيد نيست، بگوييم: همه احكام مساجد را دارد، ثواب نماز مسجد دارد، نجس‏باشد بايد تطهيريش كرد، لعلّ كسى بگويد، سلّمنا صغرا را، اما «كل مسجد لا يقتص‏فيه»؟ هر مسجدى قصاص نبايد در آن بشود؟ همه مساجد امن و امان است؟ يعنى اگرقاتل به ساير مساجد پناه ببرد، بيرونش نمى‏آورد از آن جا؟ هيچكس در باره سايرمساجد نگفته است آن كه گفته‏اند در باره مسجد الحرام و حرم مكه، آنها هم كه تعدّى‏كردند و توسعه دادند، حرم نبوى و حرمهاى ائمه را هم ملحق كردند، اما مساجدعموما ملتجاء است و مى‏شود به آنها پناه برد، چنين كبرايى نداريم. يك صغرى بود ويك كبرى، صغرا قابل نقد است، تا اندازه‏اى قابل قبول، اما كبرى كه به هيچ وجه دليل‏ندارد. اين دليل اول فاضل مقداد.
    اما دليل دوم، تعبير فاضل مقداد اين است، «ما ورد متواترا من رفع العذاب‏الاخروى عمن يدفن فى جوار قبورهم(ع)» يعنى روايات متواترى داريم كه آن‏كسانى كه در جوار آنها دفن بشوند، عذاب اخروى از آنها برداشته مى‏شود. وقتى‏عذاب اخروى برداشته مى‏شود، به طريق اولى عذاب دنيوى هم برداشته بشود، اين‏هم ذيلش، كه اين را ضميمه كرده‏اند. پس صغرا اين شد كه روايات متواتره داريم كه‏عذاب اخروى برداشته مى‏شود بعد اضافه كنيم هنگامى كه عذاب اخروى برداشته‏شد، به طريق اولى، عذاب دنيوى برداشته مى‏شود.
    اما جواب، اولا بگرديد اين روايات متواتره را پيدا كنيد. آدرسى دادند باب 13 ازابواب دفن، مراجعه كرديم به آنجا روايتى ندارد كه عذاب اخروى برداشته مى‏شود،شايد يك روايت داشته باشد. روايات متواتره را آقايانى كه اهل تتبعند بگردند و پيداكنند.
    «سلمّنا» اولا خود اين روايات را معنى كنيد هر كسى آنجا دفن بشود، عذاب‏اخروى برداشته مى‏شود؟ اول كنار قبر پيغمبر يك اشخاصى دفن شده‏اند بايد عذاب‏اخروى اول از آنها برداشته شود! خيلى از سلاطين جانى قبورشان در كنار قبور ائمه‏است، برويد ببينيد در مشاهد مشرفه. حالا اگر قبر هارون را هم كنار قبر حضرت‏رضا(ع) بدانيم، «يدفن»ى قبلى را هم با «يدفن»ى بعدى مساوى بدانيم، هارونها هم‏بايد عذاب نداشته باشند، آن چند نفرى هم كه در كنار قبر پيغمبر هستند آنها هم بايدعذابى نداشته باشند. آيا با اين وسعت مى‏توان اين را گفت؟ مشكل است. لابد كسانى‏كه گناهان خفيفى دارند بايد بگوييم، نه هر كسى. اگر اينطور شود من در عمرم هرجنايتى خواستم بكنم، بعد هم وصيت كنم، پول هم دارم، بگويم: مرا ببريد كنارحضرت رضا، مگر چقدر مى‏گيرد كنار قبر حضرت رضا دفن كنند؟ خرجش خيلى‏زياد نيست. اگر اين باشد كه شما نمى‏توانيد با اين حرف لوازمش را بگوييد. اين براى‏كسانى است كه قابل هستند، «الذين مرجون لامر الله». كسانى كه بينابينند و شايسته‏عفو الهى هستند كه يك بهانه‏اى مى‏خواهد، اين بهانه‏اش باشد.
    «سلمنا» عذاب اخروى برداشته شد، عذاب دنيوى هم برداشته مى‏شود، اين حق‏الناس است، آن حق الله است، مى‏شود اينها را با هم مقايسه كرد؟ حق الله برداشته‏مى‏شود، اين حق الناس است، اين قصاص است، قصاص چه رقم برداشته مى‏شود؟فعلى هذا اين دليل هم يك دليلى است كه باز هم صغرا و كبرايش قابل بحث است.
    پايان
    پرسش
    1- اشكال استدلال به آيه «من دخله كان آمنا» را بيان كنيد.
    2- اشكال استدلال به آيه «انّا جعلنا حرما آمنا و يتخطف الناس من حولهم» چيست؟
    3- دليل قائلين به الحاق ساير حرمهاى مقدسه به مكه را بيان كنيد.
    4- جواب از استدلال قائلين به الحاق را بنويسيد.