• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
    " جلسه اول "
    توصيه اخلاقى در ابتداى سال تحصيلى
    خدا را حمد و سپاس مى‏گوييم كه توفيق نصيب كرد، باز هم درس و مباحثه راشروع كنيم و از خدا مى‏خواهيم كه هم سلامتى بدهد، و هم توفيق كه بتوانيم ان شاءالله از اين دروس و بحثهايمان حداكثر استفاده را به نفع اسلام و مسلمين بكنيم. اشاره‏به آن حديث معروف «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب» بكنم. فرمود: فرصتها مانند ابرها درحركتند. اين تشبيه از جهات متعدّدى است. اول، كه در همه اذهان است، از جهت‏سرعت، ابرها با سرعت حركت مى‏كند، فرصتها هم بسرعت از دست مى‏رود. دوّمين‏وجه تشابه اين است كه حركت ابرها بى سر و صداست، يك وقت انسان خبر مى‏شودتمام ابرها آمده‏اند آسمان را گرفته‏اند، يك وقت هم با خبر مى‏شود همه رفته‏اند،فرصتها هم بى سر و صدا هستند. يعنى اگر حوّاس ما جمع نباشد، نه آمدن فرصت رامى‏فهميم، نه از دست رفتن آن را. بايد كاملا مراقب باشيم، مواظب باشيم، جوانى ازفرصتهاست، سلامتى از فرصتهاست، امنيت از فرصتهاست، وجود يك حوزه علميه‏مجهّز داراى اساتيد، شاگردان، كتابخانه‏ها و برنامه‏ها، اينها همه از فرصتها هستند وبايد مواظب اين مسائل باشيم. يك وقت انسان با خبر مى‏شود كه جوانى خدا حافظى‏كرد و رفت، سلامتى از دست رفته، انواع بيماريها كه نتيجه كهولت سنّ است، ظاهرشده و آن نشاط، آن حال مطاله، آن حال درس و بحث نيست. پيش از آنكه فرصت ازدست برود، بايد استفاده كرد. در آيه شريفه‏اى هم كه مى‏گويند اشاره به حركت زمين‏دارد آنجا هم همين تشبيه شده است، «و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرالسّحاب» زمين هم با سرعت حركت مى‏كند و بى سر و صدا، ساكنان زمين از حركت‏زمين با خبر نمى‏شوند. فرصتهايى هم كه از دست مى‏رود چه بسيار كه صاحبانش باخبر نمى‏شوند. وجه شباهت ديگر ابرها سبب نزول بارانها و بارانها سبب احياى‏اراضى موات، فرصتها هم ابرهاى باران‏زا هستند، زمينهاى مرده را زنده مى‏كند،دلهاى مرده را زنده مى‏كند، انواع بركات از آن به دست مى‏آيد، ولى اين ابرها يكجاثابت نمى‏ماند، دائما در حال حركتند. ابرها در مسير خودشان به مانع معمولا برخوردنمى‏كنند، آسمان باز است و به هر سو مى‏روند، فرصتها هم با موانعى روبرونمى‏شوند، از دست مى‏روند. كسى نمى‏تواند جلوى گذشت عمر را بگيرد، بخواهيم‏نخواهيم، ساعت به ساعت كم مى‏شود، مانعى بر سر راه عبور عمر نيست، مانعى برسر راه گذشت جوانى و سلامت نيست، اين معناى حركت است.
    بهرحال اميدواريم ان شاء الله با توجّه به اين حديث شريف بدانيم كه فرصت زيادانسان در اين زندگى دنيا ندارد، پيش از اينكه اين فرصتها از دست برود، ذخيره يوم‏المعاد داشته باشيم و براى ما بهترين ذخيره يوم المعاد همين درس است، بخوانيم،بدانيم، منتشر كنيم، عمل كنيم، حافظان احكام اسلام باشيم، ناشران علوم دين باشيم،پاسداران حريم قوانين مقدسه قرآن باشيم. چه افتخارى از اين بالاتر و چه ذخيره‏اى‏براى يوم المعاد از اين بهتر؟! از همه اينها گذشته، قطع نظر از قيامت، علم كمال است،انسان از كمال لذت مى‏برد، جهل واقعا مايه كدورت است، روح انسان را علم‏نورانيت مى‏دهد، به هر حساب باشد ان شاء الله بايد اهميت بدهيم، از همان روز اول‏جدى باشيم، اسباب و وسايل را آماده بكنيم، كتابهاى‏تان را مرتب كنيد، مباحثه‏ها رامرتب كنيد، آنهايى كه مى‏نويسند، اسباب آماده بكنند، مطالعه، مباحثه، نوشتن، ودرس، بحث، تدريس، هر كدام اينها يك اثرى دارد كه در ديگرى نيست، از خداوندتوفيق شما عزيزان را مى‏خواهم، اميدوارم كه بتوانيم ان شاء الله امسال هم پيشرفتى‏بهتر از گذشته داشته باشيم.
    ابتداى بحث ديات
    اما بحثى كه داريم، بحث دياّت است، كتاب ديات، من فرستادم صورتهاى درس‏خارج حوزه را آوردند، از آن درسهاى پُر جمعيت و كم جعيّت، ده نفر و پنجاه نفر ودويست نفر الى آخر، ديدم در ميان آنها تدريس ديات نيست، در حالى كه خيلى هم‏لازم است. گفتيم چيزى را شروع كنيم، كه تكرار نباشد. يك مقدّمه امروز عرض كنم‏بعد وارد ذى المقدمه شوم.
    مقدمه بحث
    مقدمه اين است كه: مسأله ديات در اسلام بسيار مهمّ است، براى اينكه در كنارحدود، ضامنِ امنيت اجتماعى و اجراى عدالت و حفظ دماء و صيانت نفوس است‏همانطورى كه قصاص و حدود سبب حيات نفوس است، ديات هم همينطور است.ديات، معمولا جريمه‏هاى سنگين مالى است، وقتى افراد ببينند، يك تصادفى بدون‏توجه دو اتومبيل كرده بايد چندين ميليون بپردازد بدون آنكه متعمد بوده، حواسشان‏را جمع مى‏كنند، و هكذا در ساير ديات، كه معمولا ديات اسلامى سنگين است، اين‏خودش يك اثر باز دارنده‏اى در مقابل جنايات عمدى، آگاهانه، ناآگاهانه، خطائى، ودر نتيجه سبب امنيت جامعه است، «لكم فى القصاص حياة» فى الديات هم حيات‏است، آن به يك شكل، اين هم به شكل ديگر. فى الحدود هم حياةٌ، اجراى حدود،سبب حيات جامعه است، اجراى قصاص سبب حيات جامعه است، اجراى ديات‏سب حيات جامعه است، به همين دليل، اسلام براى آن اهميت زيادى قايل شده است‏و در عصر و زمان ما به سه جهت، اشدُّ ابتلاءً است نسبت به اعصار گذشته است. جهت‏اول اين است كه در پرتو حكومت اسلامى و نظام اسلامى قضات اسلامى مى‏خواهندديات را اجرا كنند، سابقا مى‏گفتيم: حكومت در دست ما نيست، ديات براى چيست؟حالا كه حكومت هست، مردم مراجعه مى‏كنند، و عجب اين است كه بسيارى ازمسايل و حوادث در اين دادگاه‏ها پيش مى‏آيد كه در هيچ يك از اين كتب قوانين حكم‏آن نوشته نشده است، در اينجا دستور داده شده از مراجع سؤال بكنيد، جواب مراجع،سند است براى شما براى انشاى حكم. الان با اين نيازى كه قضات دارند، جوابگوى‏اين مباحث ديات، بايد حوزه‏هاى علميه باشد. بنا بر اين، همانگونه كه بحث حدود وقصاص لازم است، بحث ديات هم در حوزه‏هاى علميه بايد باشد، تا واقعاپرونده‏هاى كه در دادگاه هر روز مطرح مى‏شود و بسيارى از اينها با ديات سر و كاردارد، معطل نماند، جوابگو باشيم.
    نكته دوم اين است كه جوامع انسانى در عصر ما وسيعتر شده است، نفوس تزايدپيدا كرده است، جمعيت گسترده‏تر است، رفت و آمدها بيشتر، تصادمها فزونتر، پس‏طبعا در زمان ما نياز به مصاديق مسأله ديات بيشتر شده است. خيلى از مردم به قاضى‏نمى‏خواهند مراجعه كنند، طرفين (جانى و مجنى عليه) تسليم در مقابل شرعند،مى‏آيند خدمت آقاى‏شان، سؤال مى‏كنند كه يك چنين حادثه‏اى واقع شده است،ديه‏اش چيست، بايد جواب داد، مگر همه‏اش قاضيها بايد جواب بدهند؟ قضات‏براى جايى است كه دعوا باشد، و الاّ اگر طرفين دعوايى نداشته باشند، مى‏گويند: يك‏چنين حادثه‏اى واقع شده است، كارگر ساختمانى بوده، رفته دست زده است به مثلاًتشكيلات برق و از بين رفته است، كارفرما مسئول است يا خودش مسئول است،عمدى كه نبوده چه كسى بايد ديه بپردازد، دعواى هم با كسى ندارند، مى‏خواندمسئول را بداند كه كيست؟ مرتب در استفتاها اين قبيل سؤالات را مى‏نويسند وجواب هم مى‏خواهند. خوب شما اهل علم، بايد بدانيد، جواب مسائل ديات را بايدداشته باشيد. بخصوص اينكه يك مواردى است در عصر و زمان ما كه سابق نبود،حالا من چند نمونه از مثالهايش را اينجا يادداشت كرده‏ام. مسايل مربوط به تصادف‏وسائل نقليه، در سابق تصادف اين وسائل نقليه وجود نداشت، يا كالعدم بود، الان‏مرتب واقع مى‏شود. آيا اينها ديه قتل خطا دارد، جراحت خطأيه دارد؟ شبه عمداست؟ چه كسى مسئول است؟ كى مسئول نيست؟ يكى از مسائلى است كه در عصر ماخيلى زياد شده است، و مصداق ديه و ابتلا به ديه را بالا برده.
    مصداق دوم اين است كه مراكزى است كه از مردم پذيرايى با غذا مى‏كنند كه درسابق نبود، هتلها، مهمانخانه‏ها، به قول عربها فندق و فنادق و مطاعم است، دربسيارى از اينجاها، يك مسموميت‏هاى غذايى در يك يا چند يا گروهى از مراجعه‏كنندگان واقع مى‏شود، مسئولِ اينها كيست؟ آيا صاحب اين مؤسسه است يا شخص‏آشپز است يا آن كسى كه خدمت مى‏كند، به اصطلاح پذيرايى مى‏كند است؟ بالاخره‏ديه‏اى تعلّق مى‏گيرد اگر نقص عضوى يا خونى، جانى بر باد برود، دياتش را چه كسى‏بايد بدهد؟ اينها مسايلى است كه در عصر ما پيدا شده است، سابق الايام نبود.
    نمونه ديگر خطاى اطبا است در عمليات جراحى و مداوا، البته خطأ الطبيب ازقديم بوده است، اما نه به اين گستردگى، همه روز در بيمارستانها جرّاحيهاى زيادى‏مى‏شود، در بسيارى از اينها خطاهايى واقع مى‏شود، طبيب را ضامن بدانيم و ندانيم،ندانيم، چه مى‏شود، بدانيم، اطبا طبابت مى‏كند، نمى‏كند، برائت بايد قبلا بگيرند،نگيرند؟ برائت عام؟ برائت خاص؟ برائت از اولياء؟ برائت از شخص بيمار؟ چه‏كنند؟
    باز نمونه ديگر، مسأله سقط جنين است كه در عصر ما نسبت به گذشته خيلى‏وضع فرق كرده است، گاهى به عنوان بهانه افزايش جمعيت، گاهى به بهانه بيماريهاى‏صعب العلاج، گاهى هم اخيراً مى‏گويند: به بهانه اينكه طبيب تشخيص داده است اين‏بچه ناقصة الخلقة است، نه جان مادر در خطر است، نه مسأله كثرت نفوس مطرح‏است، خود بچه را مى‏گويند، اختبارات و آزمايشهاى پزشكى نشان داده است كه نوع‏بيمارى صعب العلاج يا فلح ، يا عقب افتادگى فكرى دارد، پدر و مادر سقط جنين‏كرده‏اند، آيا در مقابل اين سقط جنين چه كسى مسئول است پدر؟ مادر؟ طبيب؟ واينها ديه‏اش چگونه است؟ چيست؟ اين هم از مسايلى است كه در عصر ما خيلى‏بيشر شده است نسبت به گذشته با عواقبات و موجباتش.
    باز نمونه ديگر مسأله تشريح و همچنين كالبد شكافى است، هر دو، سابقاتشريحى نبود، طب قديم تشريح نداشت، اگر هم داشت، روى گوسفندان، حيوانات،تشريحاتى مى‏كردند، حالا اين جوانان دانشجويان دانشكده‏هاى پزشكى و طب، كه‏مجبورند تشريح بكنند، جزو امتحانات‏شان است، نباشد، ناجح و پيروز نمى‏شوند،هنگامى كه تشريح مى‏كنند، آيا ديه دارد، يا ندارد؟ چون جنايت على الميت، ازجناياتى است كه ديه دارد، و لو ديه‏اش خيلى كمتر از ديه حى است، آيا در اين گونه‏موارد ديه‏اى هست يا نيست؟ و همچنين كالبد شكافيهاى كه مى‏شود، شخصى متهم‏مى‏شود قاتلِ فلان كس است، سمّى به او داده است، مى‏گويد: براى اينكه غائله‏بخوابد، در اين وسط نزاع دامنه پيدا نكند، ضرورتى ايجاب مى‏كند، كالبد شكافى‏كنند، ببينند علّت مرگ اين ميّت چه بوده است؟ حالا اين طبيب كالبد شكاف، آياديه‏اى هم در مقابل اين عمل بايد بدهد، چون جناية على الميت است يا ندهد؟ اينها وامثال اينها در زمان ما خيل زياد شده است و طبعا بحث ديات را بيشتر مطرح كرده‏است، و بايد حوزه‏هاى علميه جوابگو باشند.
    اما نكته سوم: «هناك عويصات و معضلاّت لا بدّ من الاجابة عليها» يك سؤالهاى‏پيچيده‏اى در ابواب ديات است كه مخصوصا آن جمعيتهاى به اصطلاح روشنفكر،دائما از اينها سؤال مى‏كنند، بالاخره بايد طبق موازين اسلامى يك جوابهاى قانع‏كننده‏اى هم در اين مسائل داشته باشيم. نمونه‏هاى از اين سؤالات و عويصات ومشكلات را عرض مى‏كنم.
    يك نمونه‏اش همين مسأله‏اى كه به زودى به آن ان شاء الله مى‏رسيم، و آن اين‏است كه ديه در عصر ما، ديه قتل، همان اصول سته، ششگانه است، درهم و دينار، گاوو گوسفند، شتر، و حلّه؟ چهارتاى اينها كه در عصر ما نيست، درهمى كه نيست،دينارى كه نيست، حلّه‏اى هم اگر مراد حلّه يمن باشد، كه ما مى‏گوييم: نيست.
    (سؤال و پاسخ استاد): طلا و نقره غير از درهم و دينار است. درهم و دينار، طلا ونقره مسكوك است كه نيست.
    حالا چه رقم حساب كنيم؟ نه درهمى نه دينارى، نه حله‏اى، اگر حله يمن باشد، ودر بسيارى از محيطها ابل هم نيست، باقى مى‏ماند گاو و گوسفند. آيا واقعا دويست‏گاو و هزار گوسفند كه در خيلى جاها نمى‏شود اين عدد را پيدا كرد، بايد پيدا كرد و اين‏عدد را تحويل داد، آيا مى‏شود يك مقدّرى درست كنيم، به حسب نقد رائج زمان، باموازين فقهى و سازگار با آن اصول فنى كه در فقه سنتى داريم، نه يك چيز دل بخواهى‏و حرفهاى بى مأخذ و خارج از ضوابط فقه. آيا طبق ضوابط فقه، مى‏توانيم يك عددمقدّرى براى اين تعيين كنيم؟ يك هماهنگى هم بين تمام دادگاه‏ها پيدا بشود، كه اينجادو ميليون نگيرند، جاى ديگر سه ميليون و جاى ديگر چهار ميليون و اين هم پيش‏نيايد، آيا واقعا مى‏شود يك چنين كارى كرد كه با ضوابط فقه سنتى جواهرى هم‏بسازد يا نمى‏شود؟ و همچنين نوسانهايى كه در بازار پيدا مى‏شود در اينها آن را بايدچه كار كنيم؟ ماه به ماه بايد تصميم گيرى بشود، سال به سال بايد تصميم گيرى بشود،هفته به هفته بايد تصميم گيرى بشود؟ خوب اين يك عويصه است، و از اهم مباحث‏است در اين دادگاهها و الان هم مشكل است، اين را بالاخره فقه ما بايد پاسخگوباشد. ما مى‏دانيم نه اسلام محدود به مكان و زمانى است و نه فقه ما. فقه ما محدود به‏مكان و زمان نيست، در هر زمان و در هر مكان بايد پاسخگو باشد. اين يكى ازعويصات. نمونه دوّم: چرا ديه خطا بر عاقله است؟ اين هم از سؤالاتى است كه‏واقعاً جوابگوى‏اش مشكل دارد، كار مى‏خواهد، با وجود اصلى قرآنى «لاتزر وازرةوزر اخرى» زيد آمده است جنايت خطأى كرده است، عموها و پسر عموها، اينها بايدجمع بشوند، هر كدام يك سهميه‏اى بدهند، ديه خطاى او را بدهند، آيا خودش هم‏بايد بدهد؟ محلّ بحث است، پدر اين جانى هم جزو عاقله است، يا فقط عموها وعمو زاده‏ها؟ محلّ بحث است. چرا؟ به چه دليل؟ به چه مأخذ با آن عدل اسلامى، با آن‏اصل قرآنى «لا تزر وازرة وزر اخرى»؟ نمى‏گويم: جواب ندارد، همه اينها جواب‏دارد، ولى بالاخره بايد كار بشود در باره اينها.
    سوم: سؤال معروفى است كه باز امروز خيلى از اين تيپهاى روشنفكر مى‏كنند،بالاخره بايد جوابگو باشيد شما، و آن اين است كه «لماذا تكون دية المرأة نصف ديةالرجل؟» چرا ديه زن نصف ديه مرد است؟ با آن اصل معروف حديث «المسلمون‏تتكافى دمائهم» خون همه مسلمانها هم رنگ است، هيچكسى بر ديگرى تفاوتى‏ندارد، خون مرد رنگين‏تر از خون زن نيست، خون زن، كم رنگ‏تر از خون مردنيست، لماذا؟ اين هم يك سؤال؟
    چهارمين سؤالى كه در اينجاست كه خيلى مهم است اين است كه تمام موارد ديات‏در احاديث ذكر نشده است، ناگفته بسيار است. خيلى سؤالات اين روزها مى‏شود ودر دادگاه‏ها هم مورد بحث واقع شده است، و در اين ديات مقدّره نيست. اگر اعضاى‏درونى كسى آسيب ببيند، طحالش، كبدش، معده‏اش، بيرون، زخمى نيست، آسيبهاى‏درون را در ديات مقدره كتب فقهيه نداريم، و نظير اينها زياد است، حالا در يك مثال ودو مثال بحث نكنيم و مناقشه نكنيم. در اينگونه موارد، يك اصل مسلّمى بين فقهاى‏ماست، اجماعى است، و يك دانه حديث صحيحه برايش داريم، كه مراجعه به‏حكومت شود، و ارش. «ما معنى الحكومة؟ ما معنى الارش؟» حكومت چيست؟عده‏اى مى‏گويند: ما بايد حساب كنيم، كه اگر اين غلامى باشد، برده‏اى باشد، اين‏عضوش، اين مقدار آسيب ببيند، چه مقدار از قيمتش كم مى‏شود؟ حالا كه نه غلامى‏هست و نه برده‏اى است؟ آيا واقعاً معيار اين است، يا معيارهاى بهتر و صحيحترداريم؟ «ما دليل الحكومة و ما معنى الحكومة و ما المعيار فى الحكومة و الارش؟ لمالا يكون منصوصا فى الكتب الفقهية و الاحاديث الشريعة؟» خود ائمه ما را راهنمايى‏كرده‏اند به حكومت، خودشان راهنمايى كرده‏اند اما معنا و تفسير آن چيست؟
    و بالاخره يك نمونه پنجمى بگويم تمام كنيم، در مواردى كه هزينه‏هاى درمانى‏بيش از مقدار ديه است چه بايد كرد؟ پاى يك كسى شكست، پا هم اگر بشكند ودرست درمان بشود، اگر كج و معوج بشود بايد يك پنجم ديه پا را داد، يك پا نصف‏ديه است، يك پنجمش مى‏شود عُشر ديه، اگر خوب بشود بدون نقص، چهار پنجم‏يك پنجم، يعنى از عُشر يك مقدار كمتر، عُشر ديه است در شكستن استخوان، اگرسالم درمان شود يك خُمس از اين يك عُشر كم مى‏شود. حالا براى معالجه‏بيمارستان، خيلى بيش از اين خرج كرديم، يك عُشر ديه، فرض كنيم ديه چهار ميليون‏باشد شد چهار صد هزار تومان، يك ميليون پاى او خرج برداشت، چهارصد هزارتومان ديه است، يك ميليون هزينه، اين ششصد هزار تومان را چه كسى بايد بدهد؟جانى بدهد، به چه دليل؟ از جيب خود اين آقا داده بشود، آن هم خيلى بدبختى‏مى‏شود، مظلوم به تمام معنا پايش را شكسته‏اند، ششصد هزار تومان هم از كيسه‏اش‏خرج شده است، ديه هم چهارصد تومان بيشتر نبود، چه كار كنيم؟ اينها عويصات‏است و همه‏اش هم جواب دارد، همه‏اش هم راه حل دارد، ولى بايد يك راه حلّ فقهى‏كه هم فقيه بپسندد، هم سؤال كنندگان را بتوانيم با آن قانع كنيم.
    خلاصه بحث
    بنا بر اين، به سه جهت عرض كردم كه بحث ديات در زمان ما بحث مهمّى است،اوّل احتياج قضات، دوم، كثرت تمام مصاديق ابتلا به آن، و مصاديق مستحدثه جديد وسوّم، عويصات و پيچيدگى‏هايى است كه پنج نمونه‏اش را بيشتر من ذكر نكردم، كه‏سؤال از او مى‏كنند «لا يزالون يسألون» و ما بايد جوابگو باشيم. اين مقدمه كه روشن‏شد، اشاره‏اى به ذى المقدمه بكنم و بحث را بگذاريم ان شاء الله فردا وارد مى‏شويم‏در اولين بحثى كه امام(قده) در تحريرالوسيله دارند و بر اساس تحرير پيش برويم.ايشان ديه را در عرف فقها معنا كرده‏اند، ولى ما بايد برويم به سراغ ديه در لغت، چون‏ديه، بحث لغوى گسترده و دامنه‏دارى دارد و بعد هم بحث تعريف فقهى ديه و بعد ازآنكه معناى لغوى و تعريف فقهى روشن شد، ادله وجوب ديه اجمالا، بعد ادله‏تفاصيل ديه. ان شاء الله اين بحث را فردا خواهيم داشت و صلى الله على سيدنا محمدو آله الطاهرين.
    پايان
    پرسش
    1- چرا بحث ديات در اين عصر مهم است؟
    2- چرا در زمان ما نياز به مباحث ديات بيشتر از سابق است ؟
    3- چند نمونه از مسائلى كه در عصر ما پيدا شده است را يادآور شويد؟