انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل در عرفان و نهج البلاغه - نسخه متنی

ذبیح مطهری خواه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


به عبارت ديگر صاحب وى او را تعليم داده است. در جايى ديگر وقتى از آينده خبر مى دهد فردى به ايشان مى گويد اى اميرالمومنان از غيب سخن مى گويى كه غير خدا كسى نمى داند و ما سوى ذلك فعلم علمه الله نبيه فعلمينه غير از علمى كه اختصاص به خدا دارد علمى است كه خدا به پيامبرش تعليم كرده و او به من آموخته است و برايم دعا نموده كه خدا آن را در سينه ام جاى دهد اعضاء و جوارهم را از آن مالامال سازد. [ خطبه 128. ]

از اين رو مهتدى تنها بايد از او هدايت طلبد و حكمت آموزد. قوانين دين و راهنماى مستقيم را از او بياموزد اگر كسى اين راه را برود به قافله سالكين ملحق مى شود و آنچه مى خواهد مى يابد و هر كس از اين راه باز ايستاد و از سراب سيرآبى جست گمراه و پشيمان مى شود.

ولايت باقى نبوت است


24- فالزموا السنن القائمه و الاثار البينه و العهد القريب الذى عليه باقى النبوه [ خطبه 138. ]

ترجمه:

بايد ملازم سنتهاى جاودانه اسلام و آثار آشكار عهد قريب "زمان خلافت" كه ميراث نبوت بر آن قرار دارد باشيد.

توضيح:

نعمت بزرگ الهى هدايت به نور به وسيله انسان نورى است همين نعمت است كه در روز قيامت از آن خواهند پرسيد آيا ملازم آن بوديد؟ هاديان را شناختيد؟ با معارف آنها آشنا شديد به دستور آنها برنامه زندگى خود را تنظيم نموده ايد از اين رو براى سپاسگزارى از اين نعمت
بزرگ بايد ملازم سنتهاى او و آثار آشكار او و امامت و خلافت كه باقى نبوت است باشيم و با كوشش پيگير، و اخلاصى ژرف، و صداقتى تام، و ارادتى صادق، و گامى استوار، و عرضه اى خردمندانه آن را، بشناسيم و شناسانيم و خود نيز در راه آنان قرار گيريم و به عمل به آن دستورها و نشر آن شناخته ها در جامعه بپردازيم و به اقامه عدل برخيزيم و جامعه را بر آن شالوده الهى بسازيم.

راسخون در علم و صفت اهل بيت است


25- اين الذين زعموا انهم الراسخون فى العلم دوننا كذبا و بغيا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم بنا يستطى الهدى و يستجلى العمى ان الائمه من قريش غير سوا فى هذا البطن من هاشم لا تصلح على سواهم و لا تصلح الولاه من غيرهم [ خطبه 145. ]

ترجمه:

كجا هستند آنانكه ادعا مى كردند آنها راسخان در علمند نه ما و اين ادعا را از روى كذب و ستم عنوان مى كردند كجا هستند ببينيد خداوند ما را برترى داده و آنان را پست و خوار ساخت. به ما عطا كرده و آنها را محروم نموده ما را در حريم نعمت خويش داخل كرده و آنها را خارج نموده به وسيله ما درخواست هدايت مى شود و از منبع وجود ما نابينايان خواستار روشنايى هستند امامام از بنى هاشم هستند و درخت وجودشان در بنى هاشم غرس شده است. اين مقام در خور ديگران نيست و رهبران ديگر شايستگى اين مقام را ندارند.

توضيح:

مفهوم كلمه راسخون در علم آنچنان وسيع است كه همه دانشمندان و متفكران را دربرمى گيرد از اين رو در قرآن براى دانشمندان يهود راسخون فى العلم به كار رفته مى فرمايد كان الراسخون فى العلم منهم آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخند و ايمان به خدا دارند به آنچه بر تو و پيامبران پيشين نازل شده ايمان مى آورند. [ نساء 162. ]

ولى در بين آنها افراد ممتازى هستند كه درخشندگى خاصى دارند كه قبل از ديگران نظرها متوجه آنها مى گردد مثلا پيامبر به تعبير امام صادق از تاويل و تنزيل قرآن مى دانست خدا هرگز چيزى بر او نازل نكرد كه تاويل آن را به او تعليم نكند او و اوصياى او همه اينها را مى دانستند اما عده ا از گرفتاران در ظلمت عادات و محيط غرايز مى پنداشتند در علم و دانش ثابت قدم و صاحب نظرند در حالى كه هستى آنها را ظلمت فراگرفته و آرام آرام با ظلمت سنخيت پيدا نموده اند و از شناخت نور و انسان مشعلدار نور عاجز شده و از روى ستم و دروغ خود را برتر از انسان نورى مى داند در حالى كه خداوند انسان نورى راسخ در علم كه مصداق اكمل آن پيامبر و ائمه مى باشد در جوار ازليت جاى داده و انسان گرفتار ظلمت جهل و تعصب را خوار نموده به انسان نورى سعه وجودى و عقلى و شناختى و قربى عطا كرده و او را مشرف بر تمام استعدادهاى بالقوه و بالفعل كل بشر و همه قابليتهاى عظيم انسانها در طول تاريخ
نموده و انسان ضال را از كمالات محروم نموده و انسان نورى را در حريم نعمت داخل نموده و انسان ضال را از نعمت معرفت محروم ساخته آنان كه گرفتار تاريكى هستند به وسيله اين مشعلدار از جهان نور درخواست هدايت مى كنند و از منبع نور ايشان خواستار روشنايى هستند اين گروه از خانواده اى كريم و از اصلاب شامخه متولد شده اند يعنى از بنى هاشمند از اين رو هيچ كس شايسته چنين مقامى نيست.

انسان كامل روساى بندگانند


26- قد طالع و لمع لامع... انما الائمه قوام لله على حلقه، و عرفاوه على عباده، لايدخل الجنه الا من عرفهم و عرفوه، و لا يدخل النار الامن انكرهم و انكروه [ خطبه 152. ]

ترجمه:

طلوع كننده اى طلوع كرده درخشنده اى درخشيد... همه پيشوايان مدبران الهى بر مردمند روساى بندگان او هستند هيچ كس جزء كسى كه آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند وارد بهشت نمى شوند و هيچ كس جز آنكه آنان را انكار كند و آنان هم او را انكار كنند وارد دوزخ نمى شود.

توضيح:

ائمه دين مشعلى از نور ولايت در تكوين و نور هدايت در تشريع را در دست دارند و طلوع مى كنند و مى درخشند تا انسان غرق شده در تاريكى را نجات دهند از انسان سقوط يافته هم پيمان گرفته شده كه در اين جهان ظلمخت از اين نجوم و مشعلداران نور طلب هدايت و نور
كنند. اين مشعلداران مدبرانى الهى بر مردمند و بدون ايشان بشر گرفتار تاريكى است و به كمال مطلوب انسانى در زندگى مادى و معنوى نمى رسد و همواره عمرى مملو از نگرانى و جهانى پر از تشويش و تخاصم داشته است ايشان عريف بندگان و كارگزاران واقعى كارهاى بندگان مى باشند و بدون هدايت و رياست و كارگزارى ايشان بشر در انسان نورانى و حكومت او تحقق مى يابد زيرا در چنين حكومتى است كه به واقعيت دين خدا عمل مى شود و انسان به دور از جهل و ضعف و هوى زيست مى كند و كرامت انسانى مصون مى ماند و محروميت معنوى و روحى و مادى از بين مى رود و از همه مهمتر وصول به نعمتهاى الهى در قيامت و لقاء پروردگار تنها در سايه شناخت اين انسانها و استفاده از نور آنها ممكن است البته ايشان نيز بايد انسان را به عنوان مومن و مهتدى و بشناسند و در غير اين صورت از وصول تحقق و نعمتهاى او محروم است. و با عذاب الهى ملاقات خواهد نمود زيرا وقتى مقام ولى خدا بهتر شناخته شود. به مقام و معنويت و علم جامع و قدرت روحى او معرفت بيشترى حاصل مى شود و نياز به او بيشتر احساس مى شود و توجه به او و اقبال قلب به او بيشتر مى شود و محبت او را در دل راسختر مى گردد و با جان در مى آميزد و در پى اغيار نمى رود و فرصتى را از دست نمى دهد و جنه النعيم يا جنه اللقاء را از آن خود مى كند.

انسان كامل حامل نور هدايت است


27- الاوان من ادركها منا يسرى فيها بسراج منير و يحذو فيها على
مثال الصالحين [ خطبه 150. ]

ترجمه:

بدانيد آن كس كه از ما كه فتنه ها را دريابد با چراغى روشنگر در آن گام مى نهد و بر همان سيره و روش صالحان رفتار مى كند.

توضيح:

حضرت حوادثى از آينده پيش گوئى مى كند و مى فرمايد انسانهاى ضال و غير مهتدى به چپ و راست متمايل مى شوند و در ظلالت و گمراهى گام مى نهند و جاده هاى مستقيم را رها مى سازند انسان كاملى كه از ماست حاصل نور علم و هدايت است او ادامه وجود پيامبر و نقطه تجسم تام معرفت الهى و محبت الهى است و او در نهايت مرتبه حضور و اشتياق جلوه هاى است كه تماشاى آنها براى ديگران ميسر نيست از اين رو او در اين فتنه ها با مشعلى فروزان گام مى نهد و بر انسان مهتدى است كه به اندازه استعداد و كوشش خويش از اين كانون نور و روشنايى گيرد و جان را بيفزايد و راه خود را بشناسد و در پرتو هدايت نور از غوايت ظلمات و گمراهى و تاريكى رهائى يابد و در شعاع وجود نورى جاى گيرد اين انسان كامل چون عارى از ظلمت و تاريكى است از افراط و تفريط برحذر است و نقطه تجسم عبوديت و اخلاص و توجه و انقطاع است و به سيره و روش انبيا و ائمه و صالحين رفتار مى كند و براى ايجاد جامعه قائم به قسط تلاش مى كند.

محرم اسرار حق


28- نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب.... فيهم كرائم
القرآن، و هم كنوز الرحمن ان نطقوا صدقو و ان صمتو الم يسبقو [ خطبه 154. ]

ترجمه:

ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه هاى درهاى علوم پيامبريم و هيچ كس به خانه جز از در وارد نمى شود و كسى از غير در وارد گردد سارق خوانده مى شود. درباره اهل بيت آيات كريمه قرآن نازل شده است اينان گنجهاى علوم خداوند رحمانند اگر سخن گويند راست گويند و اگر سكوت كند كسى از آنها سبقت نگيرد.

توضيح:

انسان كامل اسم گزيده الهى و تجلى فروغزاى او و صاحب سر خدايى است در زيارت جامعه كه شناسنامه انسان كامل است آمده كه حفظه سر الله [ زيارت جامعه. ] آنها حافظين اسرار رب العالمين و محرم اسرار حقند سر بقاء و تكوين در اين هستى ايشان هستند و آنها نسبت به حق و پيامبر به مثابه جامه اى هستند كه به بدن چسبيده اند آنها يار راستين حق و پيامبرند از اين رو از پيامبر نقل مى كند كه خداوند در مورد على عليه السلام به من توصيه فرمود: كه او پرچم هدايت و نشانه ايمان و امام دوستان من است و نور تمام كسانى است كه مرا اطاعت مى كند. [ شرح ابن ابى الحديد ج 9 ص 175. ]

ائمه گنجينه علم و باب علوم پيامبرند انا مدينه العلم و على بابها فمن اراد الحكمه فلياتها من بابها [ الغدير ج 6 ص 61. ] من شهر علم و على در آن شهر است پس كسى كه حكمت مى خواهد بايد از آن در وارد شود همچنين على
عليه السلام قسمت كننده بهشت و جهنم است به اين معنا كه دوستان او بهشتى و دشمنان او جهنمى است يا به حقيقت تقسيم كننده بهشت و دوزخ است عده اى را به آتش مى فرستد و عده اى را به بهشت داخل مى نمايد از اين رو براى ورود به اين شهر يا ورود به جنت تنها از راه على و اولاد او بايد آمد و گرنه سارق و رباينده خوانده مى شود.

اهل بيت ويژگيهايى دارند كه انسانهاى عادى از آن فضائل برخوردار نيستند از جمله در رابطه با اهل بيت آيات كريمه اى وارد شد مثلا به نص سوره قدر امور جهان و كارگزاران جهان زير نظر او قرار دارند و واسطه پيوند ميان طبيعت و ماوراى طبيعت است او در واقع به اقتضاى اصل خويش در جوار ابديت جاى دارد و روح او متعلق به محل اعلى است و آنها تجسم قرآن كريمند و كرامتها و امتيازهاى قرآن در آنها مى باشد و همچنين گنجهاى علوم خداوند، معدن حكم الله و سر الهى هستند.

آنچه از ازل تا ابد در ارتباط با ايجاد و تكوين و اعطاء و تقدير و ادب و سلوك به ائمه و صالحين رسيده همه در نزد ائمه است و علم آنها از سنخ علم الهى و لدنى و علم صحيح مى باشد لذا حضرت مى فرمايد هم عيش العلم و موت الجهل [ خطبه 239. ] آل محمد "ص" زندگى علم هستند و مرگ جهل مى باشند يعنى علم به ايشان زنده است و آنها نابودكننده جهل هستند از اين رو وقتى سخن مى گويند راست مى گويند و وقتى سكوت مى كنند با نطق كسى از آنها سبقت نمى گيرد زيرا سكوت آنها در موضع خاموشى
محض حكمت است و عين مصلحت است و كسى شهامت سخن گفتن ندارد.

اهل بيت قرآن ناطقند


29- ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه الا ان فيه علم ماياتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم. [ خطبه 158. ]

ترجمه:

اين نور همان قرآن است آن را به سخن آريد اگر چه هرگز سخن نمى گويد اما من از جانب او شما را آگاهى مى دهم بدانيد در قرآن علوم آينده، اخبار گذشته، داروى بيماريها، نظم و حيات اجتماعى وجود دارد.

توضيح:

كلام خدا كه اكنون در دسترس انسان خاكى است هم به حسب محتوى و مضمون و جوهر آسماين از وراى طبيعت و از جهان ملوك فرود آمده و نازل گشته و هم به حسب قالب و صورت و كلمات و تركيب و اجزاء از جهان ملكوت است انسانهاى عادى اگر بخواهند راه نور را به آستانه قرآن كريم بازگردند و او را به سخن آورند البته قرآن خود سخن نمى گويد بلكه بايد با دلالت خضر راه و قرآن ناطق از كلام خدا نور هدايت را گرفت اوست كه به همه ابعاد كتاب و بطون انسان احاطه دارد اوست كه قرآن را با تلاوتى سزاوار آن تلاوت مى كند و بدانيد دراين قرآن همه حقائق اعم از علوم آينده و اخبار گذشته و داروهاى دردهاى
درون و بيرون و معارف حكمت و آداب و اخلاق و احكام و سياسات و اجتماعيات و ارشادات و قضائيات و نظم حيات اجتماعى وجود دارد.

مسلط بر طبيعت


30- و الله لوشئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت [ خطبه 175. ]

ترجمه:

به خدا سوگند اگر بخواهم مى توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شئون زندگى اش آگاه سازم.

توضيح:

انسان كامل داراى وجود خالص و غير مشوب است نامحدود مى باشد او در عين حضور در طبيعت در ماوراى طبيعت نيز حضور دارد و موانعى مانند زمان و مكان، علم او را محدود نمى كند اينان عرشيان زمين هستند فجعلكم بعرشه محدقين [ زيارت جامعه. ]

خدا شمار را بر عرش خويش محيط قرار داد از اين رو نورانيت عرش و ظهور و تحقق آن در ارتباط با وجود اين انوار است و ظهور تمام فيوضات تكوينى از طريق اين انوار سريان مى يابد از اين رو اگر بخواهند از آغاز و انجام كار هر فردى خبر مى دهند و از تمام شئون زندگى وى را مطلع مى سازند زيرا او صاحب شب قدر است و فرشته بزرگ الهى در شب قدر بر او نازل مى شود و تنظيم همه امور به او عرضه مى كند و او ملائكه را به اجراى آن امور فرمان مى دهد.

/ 12