سلام

فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محراب دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!
از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!

شاعر:سعید طلائی 

سلام
به به ... چه شعری گفتی حاجی
واقعا همینطوریه...
مرسی

سلام

شعر از من نیست.اسم شاعر رو نوشتم

سلام
ا ...راست میگین ها..خوب دست شاعرش درد نکنه

سلام
شعر خیلی قشنگ
بود

شعر قشنگی بود
سپاس

سلام
خیلی قشنگ بود
ولی کاش بعد از تموم شدن نماز قسط هام تموم میشد
ولی نماز تموم میشه همچنان داریم قسط میدیم

سلام بر دوستان تبیانی

ذکر خیری میکنم از مدیر گرامی انجمن طنز جناب اقای sami  یا همان سامی عزیز که ان شاء الله هر کجا هست لبش خندان و جیبش پر پول باد !!

ایشون یکی از نویسندگان خوش ذوق و قریحه هستند . این مطلب رو قبلا" ثبت کرده بودند و به جهت ارتباط با این موضوع به صورت پاسخ ان را درج میکنم. امیدوارم باعث خوشنودی این عزیز سفر کرده شود و بازگردد به خانه دل !!

نماز من

نیت می کنم دو رکعت نماز صبح بخوانم قربة الی الله ... خدایا کمک کن تا این نوبت نماز را خالصانه برای فقط و فقط تو به جا بیآورم . خدایا این لطف تو بود که امروز صبح به موقع از خواب بیدار شدم می دانم اگر تو نبودی بیدار نمی شدم. ای خدا غرور و خودپسندی را از من دور بدار و کاری کن که در نظر همه فردی افتاده بی نیاز و گسسته از دنیا باشم و همه به من رشک برند و با انگشت دست نشان یکدیگرم دهند؛ البته من که از لطف تو آنقدر بی نیاز شده ام که توجهات آنها را به هیچ نگرفته و همچنان خود را با ذکر و فکر تو مشغول می کنم- ای داد! باز دارم می زنم تو خاکی؛ استغفرالله ربی اتوب الیه- الله اکبر!... بسم الله الرحمن الرحیم/ الحمد لله رب العالمین/ الرحمن الرحیم... نه این رحیمیت تو مرا کشته خدایا. خیلی ارادت دارم در این زمینه... ایاک نعبد و ایاک نستعین؛ آی خدا جانم به خدائی خودت که جز تو کسی را ندارم به خصوص در محل کار ؛ خانه و همه جا تنهای تها شده ام. هوایم را بیشتر از اینها داشته باش؛ بعداً برایت می گویم چرا؟ ... و الضــــــــــــــــــــــــــــــآلین!- ای داد حمد تمام شد؛ باید تمرکز کنم سوره از دستم نرود- قل هو الله احد/ قل هو الله احد- دوبار گفتم یا یک بار؛ شک نکنم بهتر است- الله الصمد لم/ یلد و لم یولد – یادش بخیر قلی هم اتاقی دانشگاهم می گفت یم یلد؛ هه هه! استغفرلله – یم یلد...لعنت بر شیطان... خوش به حالت خدایا ؛ تو گرفتار هیچ وسوسه ای نیستی؛ وسوسه پول زن و زندگی. گفتم زندگی ؛ نمی دانی چه گرفتاری شدم از وقتی این بچه به دنیا آمده...سبحان ربی العظیم و بحمده... یا ماجرای دیشب را تعریف كنم؛ باز با زنم دعوام شد. تو که بهتر می دانی تقصیر من نبود؛ دست کم این دفعه تقصیر من نبود. باباجان یعنی یک شوخی خشک و خالی هم نمی شود کرد؛ ادای مادرش را درآوردم؛ خب ادای ادا که نبود می خواستم شیرینی بیان ایشان را به سمع و نظر دخترش برسانم. گفتم غلط کردم؛ دیگر چی بگویم . کافی نیست؟...سبحان ربی العلی و بحمده... خیر سرم آمده بودم نماز با دقت و تمرکز بخوانم؛ مگر می گذارند... سجده چندم بود؟ بگذار ببینم؛ نصف مهر بیشتر خیس نشده است؛ با یک سجده که فقط گوشه بالائی مهر خیس می شود پس هر دو سجده را رفته ام؛ خب خدا را شکر...اشهد ان لا الله الا الله اشهد ان محمداً... كجا بابا با این عجله؛ تشهد می خوانی واسه خودت؟ هنوز رکعت اول است؛ استغفرالله ربی اتوب الیه... خدایا قرار بود کمکم کنی؛ پس چه شد؟ کجائی؟ تا حالا هرچه كردم حتی نوشته هایم هرچه نوشتم به خاطر تو بوده؛ حاضر نبودم به جز تو برای کسی بنویسم ولی می بینی به چه روزی افتادم تمركزم را از دست داده ام. چند وقتی ست كه دارم برای پول می نویسم؛ برای تبیان! ای بابا این تبیان هم شده قوز بالای قوز؛ من به این درب و داغانی باید مطلب بنویسم آن هم چه مطلبی مطلب طنز! خود این قضیه اصل طنز است تو نمیری! آه یادم باشد امروز ظهر یک سر بروم طبقه چهارم فایل آپدیت آنتی ویروسم را از مهندس اداره مان بگیرم، اوضاع کامپیوترم هم حسابی خراب است... ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخر ة حسنة و قنا عذاب النار خدایا نصف رکعت دوم هم گذشت کمک کن این باقیمانده اش را مثل آدم بخوانم... اِ؛ اِ؛ بچه بیدار شد؛ تو را به خدا بیدار نشو مامانت خسته است بیهوش شده بیدارش نكن؛ بگذار این نصف رکعت را هم بخوانم؛ خدایا تو ساکتش کن... خوابید؟ نه؟ آره؟ دستت درد نکند. خوابید... امشب را بگو بعد عمری می خواهیم یک فوتبال خارجی خوب ببینیم؛ منچستری سیتی و منچستر یونایتد؛ خب خدا بد نیست که آدم یک استراحتی به خودش بدهد؛ من که همه زندگیم تو ستی اجازه بده همین یك امشب را کمی به فکر و جسم خسته ام استراحت بدهم و از فردا صبح با همه قوا به تو فکر کنم و برای رسیدن به تو تلاش کنم. سبحان ربی الاعلی ... آخرین سجده است شاید دیگر فرصتی نباشد؛ شاید سر از سجده بردارم بمیرم... یا من له الدنیا و الآخرة اغفر لمن لیس له دنیا و الآخرة... یا من له الدنیا و الآخرة اغفر لمن لیس له دنیا و الآخرة ... یا من له الدنیا و الآخرة اغفر لمن لیس له دنیا و الآخرة... خدایا دلم نمی خواهد سر از سجده بردارم می خواهم تا ابد عبادتت کنم از این دنیا و وسوسه هایش خسته شدم. راستی هیچ می دانی به من پیشنهاد رئیس بخشی داده اند؛ حوصله دردسر ندارم ولی مزایاش خوب است؛ 20 درصد افزایش حقوق و اضافه کار 120 ساعت در ماه؛ به پولش احتیاج دارم. نمی خواهم محتاج غیر از تو باشم از طرفی نمی خوام خودم را ارزان بفروشم؛ کمکم کن...السلام علیک ایها النبی و الرحمة الله و برکاته السلام علینا و علی عبادلله الصالحین اسلام علیکم و الرحمة الله و برکاته! تمام شد؛ چه حیف! راستی نگفتی با رئیس بخشی چه كاركنم؟!!

باز هم سلام بر دوستان تبیانی

هر چه باشد ما هم دست پروده و شاگرد انجمن طنزیم و شاید هم تنظیم !!

این هم قصه نماز جماعت بنده که شما را به خواندنش دعوت میکنم.

خداجانم ، خدایی کن و اینها رو قبول کن !!

در سجده هنوز باتو سرسنگینیم
دلبسته ی این زندگی رنگینیم
دیوار وضوخانه پر از آیینه است
این است که در نماز هم خودبینیم!

سلام
وای خیلی باحال بود جاده خان
مرسی کلی خندیدیم