جز تو دستان كسی شور در این ساز نزد
هیچ كس پنجه بر این چنگ خوش آواز نزد
دست برداشتن از خاك پریدن میخواست
هیچ كس جز تو چنین دست به پرواز نزد
نیست نزدیكتر از تو به من اما باید
چای نوشید و زبان بست و دم از راز نزد
او كه لب بست و دم از راز نزد میشكند
هیچ كس سنگ بر آن پنجرهی باز نزد
قسمت از اول خط ساز مخالف میزد
درد این است به میل دل من ساز نزد
سیب ممنوعهترین میوهی دنیای شماست
سیب سرخم كه كسی بر تن من گاز نزد
بخت از پشت درِ خانهی من رد شده است
شاید این بار كسی در بزند... باز نزد