• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3478)
دوشنبه 15/7/1392 - 7:59 -0 تشکر 663530
اشعار مریم جعفری آذرمانی

مریم جعفری آذرمانی در ۵ آذر ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. بعد از گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک در رشته کارشناسی حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شد اما بعد از سه سال تحصیل این رشته را رها کرد و بعد از آن در رشته مترجمی زبان فرانسه ادامه تحصیل داد و با مدرک کارشناسی فارغ‌التحصیل شد. از سال ۱۳۷۵ به طور جدی سرودن شعر را بیشتر در قالب غزل آغاز کرد. به دلیل فاصله‌ای که جامعه‌ی ادبی تا قبل از او از غزل گرفته بود تا سال ۱۳۸۵ در مجله‌های مختلف ادبی از او غزلی منتشر نشد. اولین کتابش را در همین سال منتشر کرد. بیشتر شعرهای او دارای مضامین اجتماعی سیاسی است. او همچنین در حوزه‌ی نقد ادبی نیز فعالیت جدی و مستمر دارد و مقاله‌های متعددی از او درباره شعر به ویژه غزل در مطبوعات منتشر شده‌است. ترجمه‌هایی از شعر معاصر فرانسه نیز در نشریات مختلف ادبی از او انتشار یافته است.

دوشنبه 15/7/1392 - 7:59 - 0 تشکر 663531


هستم که می‌نویسم بودن به جز زبان نیست





هستم که می‌نویسم بودن به جز زبان نیست
هرکس نمی‌نویسد انگار در جهان نیست


من آمدم به دنیا، دنیا به من نیامد
من در میان اویم، اویی در این میان نیست


آتش زدم به بودن تا گُر بگیرم از تن 
حرفی‌ست مانده در من، می‌سوزد و دهان نیست


لکنت گرفته شاید، پس من چگونه باید
بنویسمش به کاغذ، شعری که در زبان نیست



دوشنبه 15/7/1392 - 8:0 - 0 تشکر 663532


درگیر احساسات خود هستند مثل خیانت در وفاداری





درگیر احساسات خود هستند مثل خیانت در وفاداری
مزدورها هر لحظه می‌ترسند از اتهام نسخه برداری


خون، آب و انسان نانِ من، اما... جرمم از آنان بیشتر هم نیست
چیزی به جز امضا ندزدیدم از برگه‌های مردم‌آزاری


آنان نباید دیدنی باشند زیرا سیاهی محوشان کرده‌ست
من دیده‌ام گاهی حقیقت را؛ رنگی‌ست بینِ خواب و بیداری


تا تو کلیدت را بچرخانی با دست‌بندم حرف خواهم زد
برگرد زندان‌بان! که می‌ترسم از موش‌های چاردیواری



دوشنبه 15/7/1392 - 8:0 - 0 تشکر 663533


زمستان برف می‌پوشد لباسش سردِ تکراری‌ست





زمستان برف می‌پوشد لباسش سردِ تکراری‌ست
اگر هم مژده‌ی فصل بهار آورده تکراری‌ست

هم‌آغوشند و می‌زایند و می‌میرند و می‌زایند 
که این بستر پر از تکرار زن یا مردِ تکراری‌ست

جنین! پیش از به دنیا آمدن بهتر که برگردی
نیا سرگیجه می‌گیری زمین، پاگرد تکراری‌ست

مبادا لحظه‌ای سیری کنی آفاق و انفس را
که کفرت در می‌آید چون خدا هم فرد تکراری‌ست

سلام ای شاعرِ خندان، منم هر لحظه می‌گریم
سوالی نیست بودن یا نبودن دردِ تکراری‌ست



دوشنبه 15/7/1392 - 8:0 - 0 تشکر 663534


هر شعر که می‌سروده‌ام بی‌تو، آویزه‌ی گوش‌های کر بوده‌ست





هر شعر که می‌سروده‌ام بی‌تو، آویزه‌ی گوش‌های کر بوده‌ست
حالا که عجیبْ شاعرم با تو، باور نکن آن‌چه معتبر بوده‌ست

حوّا نشدم که آدمم باشی شاید که قدیم‌تر از ابلیسیم
«شاید» نه، که «حتما» است این قِدْمَت، پیش از تو و من کسی مگر بوده‌ست؟

جانم به توان رسید در حسّت، تا جسم من و تو محوِ معنا شد
جریان شدیدِ این هم‌افزایی، از سرعت نور، بیشتر بوده‌ست

فریاد بکش که دوستم داری من هم بکشم که دوستت دارم
در فرصتِ التیامِ دردِ ما، داروی سکوت، بی‌اثر بوده‌ست

هر نقطه که در حضور هم هستیم شعری‌ست که انتشار خواهم داد
من در پیِ بازگفتنِ عشقم؛ شرحی که همیشه مختصر بوده‌ست



دوشنبه 15/7/1392 - 8:1 - 0 تشکر 663535



چه شهر کوری! چه می‌شود دید جز کبودی؟






چه شهر کوری! چه می‌شود دید جز کبودی؟


که روی چشمانِ مردمش عینکی‌ست دودی



سریع پنهان کنید خود را زنان زیبا!


که بلکه این مردها نمیرند از حسودی



کجاست سقفی که می‌شود بی‌بهانه خوابید؟


مگر در آغوش خود بخوابیم تا حدودی



به ناخودآگاه گفته بودم تو را نبیند


اگرچه دیر است عاشقت می‌شوم به زودی



پرستشم گم شده‌ست در کثرتِ دعاها


خدای من کاش دستِ کم تو... یکی نبودی



دوشنبه 15/7/1392 - 8:1 - 0 تشکر 663536


با وجود هر چه داشتم حسرتی همیشه با من است





با وجود هر چه داشتم حسرتی همیشه با من است


می‌کشد حسادتم به او؛ مادرم که مطلقاً زن است



ظرف‌ها هنوز مانده‌اند من هنوز بیت دومم


جای چایِ دم نکرده‌ام آب گرم توی کلمن است



همسرم صبورتر شده مثل تکه‌ای فلز در آب


در مرام شعرهای تر، ضربِ جمله‌ها مطنطن است



نفرتِ شدید از پیاز، بی‌سالاد کرده سفره را


طعمِ این خوراکِ حاضری با صدای من مزیّن است



لذتِ زنی به نام شعر تا به ازدواج‌ِمان کشاند


من وَ همسرم در این میان قصدمان شریک بودن است



دوشنبه 15/7/1392 - 8:1 - 0 تشکر 663537


یکی از خانه به دوشانِ فراوان هستم





یکی از خانه به دوشانِ فراوان هستم
کیسه پر کرده و شب‌گردِ خیابان هستم

گربه‌ها چشم ندارند ببینند مرا
شب به شب بزمِ زباله‌ست که مهمان هستم

مردم از این طرف و آن طرفم می‌گذرند
نکند فرض کنی من هم از آنان هستم

نکند فکر کنی هیچ ندارم، من هم
صاحب سفره‌ی خالی شده از نان هستم

به شناساندن آیینگی‌ام مشغولم
گاه اگر دیوم و گاهی اگر انسان هستم

چاره‌ای نیست، مگر چشم بپوشند از من
تا نبینند که در صورت امکان هستم



دوشنبه 15/7/1392 - 8:1 - 0 تشکر 663538


به استعانتِ شلاق و کتف‌های کبود





به استعانتِ شلاق و کتف‌های کبود


رفیقِ خسته، دهان را به اعتراف گشود:



زوالِ عقلِ معاشم به گشنگیم کشاند


که سال‌هاست به رونق رسیده اَست رکود



شکنجه! حرف بزن، بازجوی ویژه کجاست؟


که ناله را برساند به دستگاه شنود



نه از تو و نه از او، از خودم فقط گفتم


مطالبی‌ست خصوصی، کنارِ نورِ عمود



از اسم رمز تو... تا شستشوی مغزیِ من


دو نقطه بود که آن‌شب دو چشمِ من شده بود



به نام نامیِ امروز؛ روز رستاخیز


که از نسوجِ کفن‌ها نه تار مانده نه پود



دو چشم بسته‌ی من واقعیتی دیده‌ست


که هیچ ربط ندارد به اشتباهِ شهود



دوشنبه 15/7/1392 - 8:2 - 0 تشکر 663539


خدا به آی خودش درد را صدا کرده‌ست





خدا به آی خودش درد را صدا کرده‌ست
که درد می‌کند از بس خدا خدا کرده‌ست

به او بگو چه بگویم که درد را ببَرد
درِ دعای مرا هم به درد وا کرده‌ست

چنان در آتش دردم که از ازل انگار 
دو دست خونیِ شیطان مرا دعا کرده‌ست

به خنده گفت که « اِقْرأ وَ ربُّکَ الأَکْرَم »
و پیش از آنکه بخوانم مرا دوا کرده‌ست



دوشنبه 15/7/1392 - 8:3 - 0 تشکر 663540



گوش‌ها بسته، دهان‌ها بازند، کر شدم بس که شنیدم از هیچ






گوش‌ها بسته، دهان‌ها بازند، کر شدم بس که شنیدم از هیچ
با دو تا چشم خودم سر کردم جز بدی هیچ ندیدم از هیچ

شادی‌ام ظاهر و پنهان شده غم، روحِ من بیشتر از تن شده کم
همه در همهمه، من در همه‌ام، به همین هیچ رسیدم از هیچ

آرزویی که ندارم در سر، از امیدی به امیدی دیگر
خطّ گمراهیِ من دایره شد تا سرِ هیچ دویدم از هیچ

ـ گرچه در دست کسی فال تو نیست حال من بهتر از احوال تو نیست
مریم! این شعر مگر مال تو نیست؟ ـ آی بس کن که بریدم از... هیچ


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.