بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. طی این مدت از بس در بحثهای سیاسی بی مورد وارد شدم و توهینها شنیدم خسته شده ام و میخواهم کمی هم از خود بگویم از نژادم از رشادتها ، مظلومیتها و... دوستان، من یک ترک هستم و ترکها از گسترده ترین جغرافیای سیاسی برخوردارند دارای لهجه های متفاوت اما زبانی مشترک:از مرزهای چین (اویغور) و مغولستان تا مرزهای بلغارستان گستره ترکهاست اما باید نالید از سیاست بازان و وطن فروشان که این خانواده را از هم جدا کرده. خواستم سری به سایتهای لااقل اذری بزنم و اطلاعاتی هرچند ناقص از اصلیتم پیدا کنم که ماشا ء الله فیلترینگ ما دمار از روزگارمان در اورده.برای همین دست به دامان وبلاگها شدیم حال ابتدا اشنایی هرچند کوتاه با اذربایجان:
مردم منطقه آذربایجان جزئی از ملت ترک – تورک بوده و به زبان ترکی تکلم میکنند. زبان ترکی از زبانهای اورال-آلتایی بوده و جزو زبانهای التصاقی است. (ابراهیمی، 1385: 92) «این زبان {ترکی اوغوزی} به سه شاخه عمده ترکمنی، آذربایجانی و عثمانی تقسیم میشود. دایره المعارف زبانهای آلتایی را به سه دسته ترکی، مغولی و تونگوس و سپس زبان ترکی را به شش دسته؛ چوواش – اوغوز(شاخه جنوب غربی)، قبچاق (شاخه شمال غربی)، ترکی(شاخه جنوب شرقی)، سایان(شاخه شمال شرقی)، و یاکوت تقسیم میکند و بعد زبان ترکی اوغوز یا شاخه جنوب غربی را به سه دسته ترکی عثمانی، ترکمنی و آذربایجانی تقسیم مینماید.»(بیگدلی، 1373: 300)
از نظر تاریخی در مورد چگونگی نام آذربایجان در بین مورخین نظریات متفاوتی با توجه به معنا و مفهوم این نام وجود دارد. بعضی از مورخین این نام را برگرفته از چهار کلمه ترکی "آذ، از، بای، گان" که منتسب به قوم "آذ" یا "آس" است میدانند(رئیس نیا، 1368 :100) بعضیها آنرا برگرفته از نام حاکم آذربایجان در زمان حمله اسکندر مقدونی، "آتروپات" میپندارند و بعضیها این نام را در ارتباط با کلمه "آذر" تصور میکنند. (راشدی، 1386: 275)
آذربایجان در آستانه حمله اعراب سرزمینهای بین همدان، زنجان و دربند (در جمهوری خودمختار داغستان امروزی) را شامل میشده است "...اول حد از همدان درگیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه هرچه شهرها است همه را آذربایجان خوانند"(تاریخ طبری، 529)
ابن حوقل که شخصا در آذربایجان سیاحت کرده، در نقشهای که از دریای خزر به دست داده، اراضی گسترده شده از دربند تا گیلان را زیر نام آذربایجان آورده است، همین ادعا را کتیبهای که مرزبان ساسانیان در دربند، در سال 533 میلادی (اوایل سلطنت انوشیروان) بر دیوار دژ آن سامان حک کرده اثبات میکند. (همان منبع، 365)
ابن فقیه در اواخر قرن سوم هجری حد آذربایجان را از مرز بردعه تا مرز زنجان دانسته (ترجمه مختصرالبلدان، 128) و محمد حسین خلف تبریزی، اران را ولایتی از آذربایجان به شمار آورده که گنجه و بردعه از اعمال آن است(برهان قاطع، 85 و 102)
مسعودی که در نیمه نخست قرن چهارم هجری میزیسته در کتاب "مروج الذهب" جلد یک صفحه 100 نوشته است "... الران من بلاد آذربایجان" اران از شهرهای آذربایجان است. (راشدی، 1383: 34)
در دوران هزار ساله بعد از اتمام حاکمیت اعراب، آذربایجان بعنوان یک مملکت خودگردان و مستقل در ترکیب امپراتوریهای تورک غزنوی، سلجوقی، اتابکان آذربایجان، ایلخانیان، قاراقویونلو و آغ قویونلوها، صفویه، افشار و قاجار بود. آذربایجان در بخشهای طولانی از این دوران، مثلا دوران ایلخانیان، قارا قویونلوها و آق قویونلوها، صفویان تا زمان شاه عباس کبیر و قاجار، خود مرکز قدرت بود و بر سایر قسمتهای این امپراتوریها حاکمیت داشت.
در قرن 18 میلادی و به دنبال دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای آذربایجان به قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشود. قسمت شمالی آن اکنون با نام جمهوری آذربایجان شناخته میشود.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با عنوان «آشنایی با حوزههای انتخابیه و نمایندگان استان آذربایجان 1285-1357» به بررسی اجمالی تغییرات در تقسیمات سیاسی کشور و منطقه آذربایجان پرداخته است. بر اساس این گزارش مردم آذربایجان سهم موثری در انقلاب مشروطیت داشته و در جریان این انقلاب در صف اول مشروطه خواهان بودهاند و نمایندگان آنها نیز در حفظ و ادامه آن نهضت تلاش و فعالیتهای زیادی را انجام دادهاند. آذربایجان در دوره قاجاریه ولیعهدنشین و به عنوان پایتخت دوم ایران از موقعیت و جایگاه ویژهای برخوردار بود. پس از نهضت مشروطیت در نخستین دوره قانونگذاری در سال 1285 شمسی، قانون تشكیلات ایالات و ولایات به تصویب رسید كه بر اساس آن كشور به 4 ایالت تقسیم شد كه شامل آذربایجان، كرمان و بلوچستان، فارس و بنادر و خراسان و سیستان بود. بر اساس این گزارش در سال 1316 شمسی با اصلاح قانون تقسیمات كشوری، آذربایجان به عنوان استان سوم و چهارم تقسیم شد اما در سال 1325 شمسی استان سوم و چهارم بار دیگر در هم ادغام و تبدیل به یك استان به نام آذربایجان شدند. مجددا در سال 1339 شمسی طبق قانونی كه از تصویب مجلس گذشت آذربایجان به دو استان شرقی و غربی تقسیم و در نهایت در سال 1373 طبق تصویبنامه مجلس شورای اسلامی، اردبیل از استان آذربایجان شرقی جدا شد.[1]
در این میان آستارا که قبلا بخشی از شهرستان اردبیل بود خود در سال 1337 به یک شهرستان تبدیل شد. این شهر ترک نشین، در سال 1350 از آذربایجان شرقی جدا و به گیلان واگذار گردید.
در تقسیمات سال 1339 شهرستانهایی چون اراک، همدان، ساوه، سونقور، بیجار، قروه، انزلی و... از آذربایجان جدا میشوند. بتدریج زنجان نیز فرمانداری کل شده همراه دیگر فرمانداریهای کل یازده گانه تا سال 1357 به استان تبدیل می شود که بعدها خود به دو استان تبدیل شده و استان قزوین از آن جدا میشود.
تاریخ اذربایجان و در کل ترکها شامل صدها جلد کتاب می شود که البته من قصد شناساندن این تاریخ غنی را ندارم که مجالی نیست.هدف از این سلسله نوشتار بررسی وضع ازادی در میان قومهای ایرانی به خصوص اذربایجان است.مطالب بعدی را با علاقه دنبال کنید