پاسی از شب رفته بود و برف می بارید /
چون پر افشان پریهای هزار افسانه ی از یادها رفته /
باد چونان آمری مأمور و ناپیدا /
بس پریشان حکمها می راند مجنون وار /
بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته/
برف می بارید و ما خاموش/
فارغ از تشویش/
نرم نرمک راه می رفتیم /
کوچه باغ ساکتی در پیش/
اخوان ثالث