• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 10900)
دوشنبه 15/9/1389 - 21:10 -0 تشکر 258893
محرم 89: امام حسین (ع) و حادثه عاشورا

یا رب الحسین
 
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ( علیهم السلام) 
 
 
با سلام 
دوستان عزیز می خواهم در این مبحث مطالبی درباره حادثه ی عاشورا ، امام حسین علیه السلام و اتفاقاتی که مربوط به این حادثه است را بگذارم. 
احساس وظیفه کردم که مطالبی را که قبلا خوانده ام و به نظرم مفید بوده را تا جایی که امکان دارد انشالله در این مبحث قرار بدهم. 
صحبت درباره عاشورا و امام حسین علیه السلام و یاران وفادار حضرت و وقایعی که مربوط به عاشورا و بعد از آن می باشد خیلی گسترده است ولیکن این مبحث یک تلاش خیلی کوچک است در راستای یادآوری مطالبی که شنیده ایم و انشالله که حضرت این تلاش ناچیز را بپذیرند .
 
منتظر همراهی همه دوستان هستم.  

خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 15/9/1389 - 21:15 - 0 تشکر 258895

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : همانا در شهادت حسین علیه السلام در قلوب مومنین حرارتی است که هیچگاه سرد نخواهد شد.

امام صادق علیه السلام : نفس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود تسبیح و اندوهش برای ما عبادت است.

بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداء : هر صبح و شام بر تو می نالم و بجای اشک بر تو خون گریه می کنم.

در كتاب امالى صدوق از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت میكند كه فرمود:

ماه محرم ماهى است كه مردم زمان جاهلیت جنگ و جدال را در آن حرام می دانستند. ولى در این ماه ریختن خونهاى ما حلال شد! احترام ما از بین رفت! فرزندان و زنان ما اسیر شدند! خیمه‏هاى ما طعمه آتش‏ها قرار گرفتند! اموال ما به یغما رفت! احترامى كه ما براى پیغمبر خدا داشتیم مراعات نشد!

 حقا كه مصیبت امام حسین پلك چشم ما را زخم و اشكهاى ما را جارى و عزیز ما را در ارض كرب و بلا ذلیل و غم اندوه را تا روز قیامت دچار ما كرد.

پس گریه‏كنندگان باید بر شخصى مثل حسین گریه كنند، زیرا گریه براى آن حضرت باعث آمرزش گناهان بزرگ خواهد شد.

سپس حضرت رضا فرمود: هر گاه ماه محرم فرا میرسید پدرم خندان نبود تا ده روز از محرم نگذشته بود غم و اندوه بر پدرم غالب بود.

هنگامى كه روز عاشورا فرا میرسید روز مصیبت و محزونى و گریه پدرم بود و میفرمود: این همان روزى است كه امام حسین صلوات اللَّه علیه در آن شهید شد.

.....................................

خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 15/9/1389 - 21:24 - 0 تشکر 258897

آماده باشید که وقت رفتن است

عقل میگوید بمان و عشق می گوید برو ... و این هر دو ، عقل و عشق را ، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.

در روز هشتم ذی الحجه ، یوم الترویه ، امام حسین علیه السلام آگاه شد که عمرو بن سعید بن عاص با سپاهی انبوه به مکه وارد شده است تا او را مخفیانه دستگیر کنند و به شام برند و اگر نه... حرمت حرم امن را با خون او بشکنند.

امام حج را با نیت عمره مفرده به پایان بردند و آن گاه عزم رحیل را با کاروانیان در میان نهادند:

" مرگ بر بنی آدم چون گردن آویزی بر گردن دختری زیبا آویخته است و چه بسیار است وله و اشتیاق من به دیدار اسلافم،

چون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف ؛ و برای من قتلگاهی اختیار شده است که اکنون می بینمش. گویا میبینم که بند بند مرا گرگان بیابان ، بین نواویس و کربلا از هم می درند و از من شکمبه های خالی و انبان های گرسنه خویش را پر می کنند."

"گریزگاهی نیست از آنچه بر قلم تقدیر رفته است. رضایت خدا ، رضایت ما اهل بیت است؛ بر بلایش صبر می ورزیم و او نیز با ما در آنچه پاداش صابرین است وفا خواهد کرد. اگر پود از جامه جدا شود ، اهل بیت نیز از رسول خدا جدا خواهند شد...

اکنون آن که مشتاق است تا خون خویش را در راه ما بذل کند و نفس خود را برای لقای خدا آماده کرده است ... پس همراه ما عزم رحیل کند که من چون صبح شود به راه خواهم افتاد . انشا الله "

اکنون بنگر حیرت عقل را و جرات عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند ... راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است ، جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی ، و این اوست که ما را کشکشانه به خویش می خواند.

یاران این قافله عشق است و این راه که به سرزمین طف در کرانه فرات می رسد ، راه تاریخ است و هر بامداد این بانگ از آسمان میرسد که الرحیل ، الرحیل.

یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن ، که گذرگاه است ... گذر از نفس به سوی رضوان حق . هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه ، رحل اقامت بیفکند؟.. و مرگ نیز در اینجا همان همه با تو نزدیک است که در کربلا ، و کدام انیسی از مرگ شایسته تر؟

که اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد ، حسین (ع) که از من و تو شایسته تر است.

الرحیل، الرحیل ! یاران شتاب کنید.

( برگرفته شده از کتاب فتح خون به قلم شهید آوینی) 

خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 15/9/1389 - 21:33 - 0 تشکر 258900

زهیر بن قین 

زهیربن قین بجلی را که می شناسید ! مردانی از قبیله بنی فزاره و بجیله گویند: "آنگاه که ما همراه با زهیر بن قین بجلی از مکه بیرون آمدیم ... در راه ناگزیر با کاروان حسین بن علی همسفر شدیم."

آنها می گویند که : " ما را ناگوارتر از آن که با او در جایی هم منزل شویم، هیچ چیز نبود. چرا که زهیر از هواداران عثمان بن عفان خلیفه سوم بود."

" ما در این سو و حسین (ع) در آن سو اردو زدیم. بر سفره غذا نشسته بودیم که فرستاده ای از جانب حسین علیه السلام آمد و سلام کرد و با زهیر گفت : ابا عبدالله مرا فرستاده است تا تو را به نزد او دعوت کنم. و ما هر آنچه را که در دست داشتیم انداختیم و خموش نشستیم ، آنچنان که گویا پرنده ای بر سر ما لانه ساخته است."

ابی مخنف گوید: از دلهم دختر عمرو که همسر زهیر بود اینچنین روایت شده است:

"من به زهیر گفتم: آیا فرزند رسول خدا(ص) تو را دعوت می کند و تو از رفتن امتناع می ورزی؟

سبحان الله! بهتر نیست که به خدمتش بروی ،سخنش را بشنوی و سپس بازگردی؟

زهیر با ناخشنودی پذیرفت و رفت، اما دیری نگذشت که با چهره ای درخشان بازگشت و فرمود تا خیمه اش را بکنند و راحله اش را نزدیک امام حسین (ع) برند. آنگاه مرا گفت که تو را طلاق می گویم ؛ از این پس آزادی و مرا حقی بر گردن تو نیست ، چرا که نمی خواهم تو نیز به سبب من گرفتار شوی.

من عزم کرده ام که به حسین بپیوندم و با دشمنانش نبرد کنم و جان در راهش ببازم. سپس مهر مرا پرداخت و به یکی از عموزاده هایش واگذاشت تا مرا به خانواده ام برساند ... آن گاه به یارانش گفت: از شما هر که می خواهد ، مرا پیروی کند و اگر نه ، این آخرین دیدار ماست. "

و از آن پس ، زهیر بن قین نیز به خیل عاشوراییان پیوست.

(برگرفته شده از کتاب فتح خون)

خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 15/9/1389 - 21:40 - 0 تشکر 258902

در منزلگاه زباله ، امام حسین علیه السلام کاروان را گرد آورد و عهد خویش را از آنان برداشت و آنان را به اختیار خویش واگذاشت که بروند یا بمانند. آمده است که در اینجا مردم با شتاب از کنار او پراکنده شدند و رفتند و جز همان اصحاب عاشورایی که می شناسی دیگر کسی با او نماند.

ای دل! تو چه می کنی ؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین (ع) جدا کند! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟

ای دل! نیک بنگر تا قلاده دنیا را بر گردنشان ببینی و سررشته ی قلاده را که دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می فریبد.

(برگرفته شده از کتاب فتح خون) 

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 16/9/1389 - 8:45 - 0 تشکر 259003

قافله عشق از منزلگاه شراف نیز گذشت. اول روز را که آزار گرما کمتر است ، همچنان رفتند. نزدیک ظهر، امام شنید که یکی از یارانش تکبیر می گوید. فرمود: " الله اکبر، اما تو برای چه تکبیر گفتی؟ " گفت: " نخلستانی به چشمم آمده است." ...

اما آنچه او دیده بود، نخلستان نبود؛ حر بن یزید ریاحی بود همراه با هزار سوار که می آمد تا راه بر کاروان ببندد. چیزی نگذشت که گردن اسبان نمودار شد .

امام کاروان خویش را به جانب کوه ذوحسم کشاند تا از راه آنان کناره گیرد و چون به دامنه کوه ذوحسم رسیدند و خیمه ها را برافراشتند ، حر بن یزید نیز با هزار سوار از راه رسید ، سراپا پوشیده در سلاح، تا آنجا که جز چشمانشان دیده نمی شد.

امام پرسید: "کیستی؟" و حر پاسخ داد "حر بن یزید"

امام دیگر باره پرسید:" با مایی یا بر ما؟" و حر پاسخ گفت:" بل علیکم."

آنگاه امام چون آثار تشنگی را در آنان دید، بنی هاشم را فرمود که سیرابشان کنند؛ خود و اسبانشان را.

علی بن طعان محاربی گوید: من آخرین نفر از لشکر حر بودم که از راه رسیدم، هنگامی که راویه ها بسته بودند و امام بر در خیمه نشسته بود. مرا گفت: راویه را بخوابان. چون من مراد او را نیافتم بار دیگر فرمود: شتر را بخوابان . شتر را خواباندم اما از شدت عطش نتوانستم که آب بیاشامم.

امام فرمود: در مشک را برگردان. و چون من باز کلام او را در نیافتم ، خود برخواست و لب مشک را برگرداند و مرا سیراب کرد.."

این حسین است ، سر سلسله تشنگان ، که دشمن را سیراب میکند... اما هنوز گاه آن نرسیده است که غزل تشنه کامی کربلاییان را بسراییم.

(برگرفته شده از کتاب فتح خون)

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 16/9/1389 - 8:51 - 0 تشکر 259005

حر گفت: "من از آنان که برای شما نامه نوشتند نیستم. ما ماموریم که از شما جدا نشویم مگر آنکه شما را به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد برده باشیم. "

امام فرمود:" مرگ از این آرزو به تو نزدیک تر است ." و یاران را گفت تا برخیزند و زین بر اسبها نهند و زنان و کودکان را در محملها بنشانند و راه مراجعت پیش گیرند.

این سخن در بسیاری از تواریخ آمده است ، اما به راستی آیا امام قصد مراجعت داشته اند؟

هر چه هست، در اینکه لشکریان حر تاخته اند و بر سر راه او صف بسته اند، تردید نیست.

امام می فرماید:" ثکلتک امک! ما ترید منی؟ مادرت در عزای تو بگرید ، از من چه می خواهی؟"

آنچه حر بن یزید در جواب امام گفته، سخنی است جاودانه که او را استحقاق توبه بخشیده است. حر گفت:" هان والله! اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان می آورد ، در هر حال، دهان به پاسخی سزاوار می گشودم. هر چه بادا باد .... اما والله مرا حقی نیست که نام مادر تو را جز به نیکوترین وجه بر زبان بیاورم."

(برگرفته شده از کتاب فتح خون) 

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 16/9/1389 - 8:57 - 0 تشکر 259008

مردی که نامه های زیادی داشت

پای نامه صد و چهل هزار امضا بود. نوشته بود:« بشتاب، ما چشم به راه تو هستیم.». نوشته بود:« ما با تو هستیم و صد هزار شمشیر  با ماست». نوشته بود:«  برای آمدنت آماده ایم و دیگر با والیان شهر نماز نمی خوانیم». نوشته بود:« میوه ها رسیده و باغها سبز شده.  منتظرت هستیم »

نامه در دستهایش، وسط بیابان روبروی سپاهی که راهش را بسته بودند ایستاد: « كسی را كشته ام خونش را بخواهید؟ مالی را برده ام؟ كسی را زخمی كرده ام؟». بی دلیل هلهله كردند.

گفت:« مرا دعوت کرده اند . این نامه ها....» صداهای بی معنی و نا مفهوم در آوردند تا صدایش نرسد. جلوتر آمد تا صورتهایشان را ببیند و نا گهان ساکت شد: « شبث بن ربعی؟! حجار بن ابجر؟! قیس بن اشعث؟! یزید بن حارث؟!...»

اسمها همان اسمهای پای نامه بود.

(نویسنده: نفیسه مرشدزاده)

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 16/9/1389 - 9:6 - 0 تشکر 259013

مردی که فقط اسب داشت

 امام آمدند دم خیمه اش .دنبالش فرستاده بودند و نیامده بود. به فرستاده گفته بود به آقا بگو عذر دارم نمی آیم. امام دلشان رضا نشد و خودشان آمدند صدایش کنند.

گفت:« آماده مرگ نیستم آقا!،  اسب قیمتی ام  مال شما» (۱)

نگاهی كردند كه از شرم لال شد:«  اسب ات را نمی خواهیم. » چشم از او گرفتند خیره شدند به خاک:« از اینجا دور شو كه  فریاد غربت ما را نشنوی. که اگر بشنوی و نیایی...»

سوار اسب قیمتی اش  به تاخت ، رفت و دور شد. 

(۱) عبیدالله بن حر

(نویسنده: نفیسه مرشدزاده)

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 16/9/1389 - 10:38 - 0 تشکر 259079

سلام

كارتون قابل تحسینه...التماس دعا

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 16/9/1389 - 19:19 - 0 تشکر 259253

سخنانی از عارف گرانقدر مرحوم حاج اسماعیل دولابی دربارۀ کربلا، عاشورا، امام حسین(ع)، گریه و سوگواری

.................................

امام حسین علیه السلام را ابتدا خدا توسط عشق شهید کرد ، سپس شمر بوسیله تیغ.

چه در بین اهل مجاز و چه در بین عرفا ، هیچ جا عشقی مانند آنچه در عاشوراست، طلوع نکرده است.

ماه محرم یکی از ماههای تکامل است و محبت و عزاداری برای امام حسین، انسان را زود به مقصد می رساند. کلنا سفن النجاة و سفینة الحسین اسرع : همۀ ما اهل بیت کشتی های نجاتیم ولی کشتی امام حسین(ع) سریعتر است.

همۀ اهل بیت کشتی نجاتند، اما کشتی امام حسین (ع) سریعتر است و وقتی که حرکت می کند سایر کشتی ها کنار می کشند و راه را برای آن باز می کنند. امام حسین(ع) رو به خدا سریع است، تجلی خدا هم به سوی او سریع است . راه خدا سخت است اما با امام حسین(ع) خیلی آسان و کم کار است.

تمام مصیبتها با یاد کربلا بی اثر می شوند. (امام رضا (ع) فرمودند: ای پسر شبیب اگر خواستی برای چیزی گریه کنی پس برای جدم حسین (ع) گریه کن.)

غم کربلا، غمهای دیگر را از بین میبرد.

دل وقتی بشکند مورد رحمت خداوند قرار می گیرد. قدر خود را بدانید. این دلهای زود شکن شما از برکت امام حسین (ع) است.

اگر شده در همۀ عمر، لااقل یک بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوان و از آن محروم نمان.

سینه زدن خیلی قشنگ و نافع است. مواظب باش در طول سال چند دفعه سینه زدن را ترک نکنی.

سینه زدن برای امام حسین(ع) بدن را سبک و تمیز و زیبا میکند تا جایی که عکس خوبان خدا در آن پیدا می شود.

در روضه خواندن ادب کنید. فکر کن اگر می دیدی اهل بیت، که صاحب عزایند، در کنار مجلس نشسته اند باز هم همین طور شدید روضه می خواندی. جلوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم مصیبت فرزندانش را همین طور جانسوز و جگرخراش ذکر میکردی؟ با این نحو روضه خواندن میخواهی دل صاحب مصیبت را آتش بزنی و به گریه اش بیندازی؟

(انتخاب شده از کتاب مصباح الهدی ، مولف: مهدی طیب)

خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.