آماده باشید که وقت رفتن است
عقل میگوید بمان و عشق می گوید برو ... و این هر
دو ، عقل و عشق را ، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا
شود.
در روز هشتم ذی الحجه ، یوم الترویه ، امام حسین
علیه السلام آگاه شد که عمرو بن سعید بن عاص با سپاهی انبوه به مکه وارد شده است
تا او را مخفیانه دستگیر کنند و به شام برند و اگر نه... حرمت حرم امن را با خون
او بشکنند.
امام حج را با نیت عمره مفرده به پایان بردند و
آن گاه عزم رحیل را با کاروانیان در میان نهادند:
" مرگ بر بنی آدم چون گردن آویزی بر گردن
دختری زیبا آویخته است و چه بسیار است وله و اشتیاق من به دیدار اسلافم،
چون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف ؛ و برای من
قتلگاهی اختیار شده است که اکنون می بینمش. گویا میبینم که بند بند مرا گرگان
بیابان ، بین نواویس و کربلا از هم می درند و از من شکمبه های خالی و انبان های
گرسنه خویش را پر می کنند."
"گریزگاهی نیست از آنچه بر قلم تقدیر رفته
است. رضایت خدا ، رضایت ما اهل بیت است؛ بر بلایش صبر می ورزیم و او نیز با ما در
آنچه پاداش صابرین است وفا خواهد کرد. اگر پود از جامه جدا شود ، اهل بیت نیز از
رسول خدا جدا خواهند شد...
اکنون آن که مشتاق است تا خون خویش را در راه ما
بذل کند و نفس خود را برای لقای خدا آماده کرده است ... پس همراه ما عزم رحیل کند
که من چون صبح شود به راه خواهم افتاد . انشا الله "
اکنون بنگر حیرت عقل را و جرات عشق را! بگذار
عاقلان ما را به ماندن بخوانند ... راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن
است ، جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی ، و این اوست که ما را کشکشانه به خویش می
خواند.
یاران این قافله عشق است و این راه که به سرزمین
طف در کرانه فرات می رسد ، راه تاریخ است و هر بامداد این بانگ از آسمان میرسد که
الرحیل ، الرحیل.
یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن ، که
گذرگاه است ... گذر از نفس به سوی رضوان حق . هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه ، رحل
اقامت بیفکند؟.. و مرگ نیز در اینجا همان همه با تو نزدیک است که در کربلا ، و کدام انیسی از مرگ شایسته
تر؟
که اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از
مرگ معاف دارد ، حسین (ع) که از من و تو شایسته تر است.
الرحیل، الرحیل ! یاران شتاب کنید.
( برگرفته شده از کتاب فتح خون به قلم شهید آوینی)