دوشنبه 14 خرداد 1403 - 24 ذيقعده 1445 - 3 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 168
متن
جلسه 168
بسم اللّه الرحمن الرحيم و به نستعين
و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية اللّه المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم
كلام در مسئله اولى از مسائل ديات اعضاء بود رسيديم به فرع سوم ازهمين مسئله اولى، و آن اين بود اگر موى سر كسى را از بين ببرند يا موىصورت را، خواه به وسيله تراشيدن باشد يا به وسيله ريختن آب داغ، يا موادشيميايى، يا سوزاندن يا به هر وسيلهاى باشد اما بعداً موها رشذ طبيعى خودشرا ادامه داد و به حالت اول برگشت، مىخواهيم ببينيم در اينجا ديه دارد ياندارد، معروف و مشهور اين است كه ديه دارد منتهى در متن تحرير الوسيلهفرمودند اگر موى سر باشد، ديهاش به صورت ارش داده مىشود، يعنى حاكمشرع بايد قضاوت كند كه چه اندازه نقص بر اين شخص به واسطه از بين رفتنموى سرش به طور موقت، حاصل شده، ارش را بدهند، و اما اگر در موىصورت باشد ايشان فرمودند ثلث ديه كامله است و مىدانيد ثلث ديه كامله هميك مبلغ زيادى است در حدود دو نيم ميليون تومان، به حسابى كه امروزدادگاهها مىكنند اما به حساب ما شايد بيشتر از ايتها هم بشود به خاطر اينكهسر اين را تراشيده، يا ريشش را تراشيده، بعداً هم موها روييده، يك مقداراقوال ديگر علماء را ببينيم چيست دراين مسئله، مرحوم شيخ طوسى، شيخالطائفه (قدس) در كتاب الخلاف، در كتاب الجنايات در مسئله 91 ايشانفرمودند: اذا حَلَق الحية غيره فنبت كان عليه ثلث الدية» شيخ طوسى هم درلحيه موافق به ثلث ديه است، اما محقق اردبيلى در مجمع الفائده، جلد 14 ص356 ايشان قائل به ارش است، مرحوم صاحب جواهر هم از كلماتش استفادهمىشود، كه قول به ارش در موى سر اتفاقى است، در موى سر قول به ارشمسلم است، اما در موى لحيه كمى از علما قائل شدند،كمى، اكثر، اكثر كه نه،عامة المتأخرين، همه متأخرين و جمع كثيرى از قدما در لحيه هم قائل به ارششدند، ثلث نگفتند، بنابراين قول مشهور و معروف در لحيه هم حكومت وارش است، نه ثلث ديه كه در تحرير الوسيله انتخاب كردند و در كلام شيخطوسى هم در كتاب خلاف هست، صاحب جواهر در همان جلد 43 ص 171اشاره به اين معنا كرده، كه عامةٌ من تأخّر در لحيه هم قائل به حكومتند،همانطور كه همه در موى سر قائل به حكومت وارشاند، بله، قليقى از اصحاب درموى لحيه قائل است به ثلث، خوب اگر ما قاول به ارش شديم در ارش ظاهراًمبلغ كمى تعلق مىگيرد، موى سر كسى تراشيدند يك هفته ديگه در آمد، مابايد ببينيم چند درصد نقص و عيب به او وارد شده، گاهى هيچى، هيچ در صد،
(سؤال...و جواب استاد:) بله تراشيدند چه قدر نقص به او وارد شد، موى صورتش تراشيدند، ديگه بدتر، درجامعهاى كه ريش تراشى عيب نيست،موى صورتش را تراشيدند نقص حاصل چه قدر است؟ گاهى هيچى، گاهى هم كماست.
(سؤال...و جواب استاد:) بله نسبت به اشخاص، افراد، ازمنه، امكنه مىدانيم متفاوت است، ولى در مجموع در عصر وزمان ما حساب كنيم ريش كسى را بتراشند حالا اگر يك عالمى، بزكوارى، شخصيتى، اما افراد معمولى را ريششان رابتراشند چه مىشود؟ هيچى نمىشود،
(سؤال...و جواب استاد:) راضى نبوده، حرام به جا آوردند تعزير هم دارد، عنفان بوده ديگه، ظلمان بوده، تعزير همدارد، ولى مىخواهيم ببينيم چه نفصانى حاصل شده است كه ما قيمت بين.
(سؤال...و جواب استاد:) كار خلاف، مىخوابانند شلاقش مىزنند،صحبت اين است چه پولى ما بدهيم؟ پول، مامىگفتيم بايد ببينيم چند درصد به اين آقا نقصان وارد شده است، آن آقايان هم كه مىگفتند بايد عبدى حساب بكنيمصورتش مو دارد همين عبد صورتش را تراشيدند ببينيم تعزير تعلق بگيرد در بعضى از موارد، بله اشخاص فرقمىكند،امكنه، ازمنه، اينها، متفاوت است، اينها را قبول داريم، ولى به هر حال، خيلىها اين طورى نيستند،خوب برويمسراغ دليل،
(سؤال...و جواب استاد:) در سقط جنين ديه منصوص است، در ما نحن فيه ارش هست، منصوص نيست،مىخواهيمقيمت حساب كنيم مىگوييم قيمت هيچى،آنجايى كه منصوص است ما حساب نمىكنيم
(سؤال...و جواب استاد:) حالا اجازه بدهيد ما برويم سراغ ادلّه.
(سؤال...و جواب استاد:) بسيار خوب اينها يك فرضهاى نادرى است، بسيار خوب در يك موارد خاصى ضررهايىوارد مىشود، اجازه بدهيد ما برويم سراغ ادلّه اين مسئله، در مورد شعر رأس چون هيچ روايتى نداريم بايد ارش دادهبشود، چرا؟ به علتى كه در هر موردى كه جنايتى واقع بشود و دليل خاصى بر تعيين مقدار ديه نباشد، در اينجا بايد بهسراغ ارش و حكومت برويم در مورد شعر رأس هم جنايتى وارد شده و تعيين ديه هم در احاديث نيست مىرويم سراغارش و حكومت، و امادر مورد لحيه، چندين روايت داريم كه مىگويد «فيه الثلث» ثلث الدية، ديروز خوانديم،3 الى 4حديث بود كه در احاديث ديروز، شماره هايش را هم داديم، آدر سها را هم داديم، شرح هم داديم، كه مىگفت در لحيه«اذا نبت ثلث الدية» بحث در اين است كه آيا ما مىتوانيم به اين روايات عمل كنيم يا نمىتوانيم به اين روايات عمل كنيم؟روايات از نظر سند ضعاف بود، احاديثى كه ديروز خوانديم راجع به لحيه «لو نبت فيه ثلث الدية» اينها ضعاف بود ولىمتزافر بود، تعدد داشت، اما مشكل بزرگش اعراض فقها از آن است، غالباً فتوا ندادهاند، عده كمى مطابق اين احاديث فتوادادهاند، عامة المتأخرين همان طورى كه از صاحب جواهر هم نقل كرديم عامة من تأخر اعراض كردند جمعيت قابل ازقدما، آنها هم اعراض كردند. آيا با اين وضع ما مىتوانيم فتوا بدهيم؟ نمىشود، بنابراين اينها معرضٌ عنهاست، بهخصوص اينكه واقعاً ثلث الديه مبلغ عجيبى است، براى يك تراشيدن ريش، آن هم براى اشخاصى كه ريششان رامىتراشند آمد به عنف به اجبار ريش اين را تراشيد، دو ميليون و نيم به او بدهد، اگر دليل داشت مىگفتيم: چشم، علىعينى، على رأسى، اما يك دليل نيم بندى داريم براى اثبات يك چيزى به اين ثقيلى سنگينى، ديهاى به اين ثقيلى سنگينىرا بايد با يك دليل محكم ثابت كرد، نه با اين دليل نيم بند ضعافى كه معرضٌ عنها است، پس، پس در اينجا ما از تحريرالوسيله جدا شديم ايشان فرمود: ال اقا ثلث الدية، ما نى گوييم نه،
(سؤال...و جواب استاد:) بله، فرض كنيم بعد از دو سال در نمىآيد اينها فرضهاى نادر است.
(سؤال...و جواب استاد:) ما بحثمان نيست، ما مىگوييم ارش بدهد، بايد ارش بدهند.
(سؤال...و جواب استاد:) ارش است، ببين ارشش چه است، چه قدر نقصان حاصل مىشود، يك سال داراى محاسننيست، يك آدمى هست كه خوب واقعاً نقصانى به او پيدا مىشود در اين يك سال، يك ميليون تومان بايد بدهد اما يكوقتى هست نه! آدمهايى هستند كه هيچ نقصانى به آنها وارد نمىشود خوشحال هم مىشوند، بسيارى از اشخاص هستندكه نقصانى هم به آنها وارد نمىشود، بدشان هم نمىآيد، آنجا ديگر ارشى نيست ما بدهيم.
(سؤال...و جواب استاد:) ماى متابع ارش به حسب موارد، ديگه چك به چك نكنيد، به حسب اشخاص و مواردمتفاوت است.
(سؤال...و جواب استاد:) جنايت با ارش سازش دارد
(سؤال...و جواب استاد:) جنايت با ارش تناسب دارد اگر جنايت نبود كه اصلاً ارش نداشت.
(سؤال...و جواب استاد:) ارش يعنى ديه، ارش يعنى ديه غير مقدّر، ديه مال جنايت است ديگه! بقيّه هنا امورٌ، دو سهنكته باقى مانده من بگويم، برويم سراغ فرع چهارم، و اين مسئله را در فرع چهارم تمام كنيم.
نكته اولى كه در اينجا داريم اين است كسى خودش موافقت كرد رفت مغازه سلمانى تو نوبت هم نشست، گفت سرمن بتراش، صورت من بتراش و او هم تراشيد، آيا اينها هم داخل در عمومات است؟ ادلّه است؟ نه! جنايت نيست،خودت رفتى به ميل خودت سرت را بتراشند، تراشيدند، حالا ارش بدهند؟ بنا بر ثلث ديه، ثلث ديه در لحيه بدهند؟ چرا؟«لأن دية و الارش مترتبان على الجناية» اما اگر طرف وافَقَ بنفسه و رضى بنفسه ليس هما جنايةٌ، جنايتى حاصل نشده،بنابراين ديهاى هم نيست حالا خواه ثلث ديه بگوييم، خواه ارش بگوييم هر چه بگوييم، در صورت باشد، در سر باشدتفاوت نمىكند.
(سؤال...و جواب استاد:) بله در تراشيدن مىگويند گاهى زخم ايجاد مىشود، آنهايى كه جراحتى حاصل بشود، بايداينها را بايد ديهاش را بپردازد،
(سؤال...و جواب استاد:) بله، بيرون نيامد بحثش نيست،
(سؤال...و جواب استاد:) بيرون نيامد بحث سابق بود، سمى بوده، آن بحث سابق بود ما داريم بجث جايى مىكنيم كهبيرون آمده.
و اما نكته دوم: اين است كه اگر كوتاه بكند موى سر يا ريش را، آن چه؟ تا به حال بجثمان در باره اذاله مو بود، آمد و باقيچى كوتاه كرد، با ماشين كوتاه كرد، حَلَقَ نبود، اذال شعره نبود، آيا اين هم مشمول روايات باب هست؟ الانصاف ايناست كه نه! اين داخل در احاديث باب مىشود، «تقصير الشعر خارجٌ عن احاديث الباب» پس چه كار كنيم در اينجا؟ اگرنقصى حاصل شده، در اينجا هم ارش مىگيريم، آمده موى صورت اين آدم روحانى را تا ته زده، يك مختصر خيلى كمىرا گذاشته، خوب نقصانى حاصل شده، جنايتى حاصل شده، ارشى بايد بدهند، اگر هم نقصانى حاصل نشد موى سرش رايك خورده كوتاه كرده، موى محاسنش را يك خورده كوتاه كرده، عيبى هم حاصل نشده، حسنى هم حاصل شده است،ولو به اجبار بوده است گناه كرده تعزير دارد، ظلم و ستم كرده، اما نقصى حاصل نشده است، پس در اينجا هم ما قائل بهارش هستيم منتهى مقامات مختلف است، بعضى مقامات اصلاً نقصانى حاصل نمىشود كه ارشى بگيريم. بعضى ازمقامات چرا نقصان حاصل مىشود، ارش هم قائل مىشويم اين هم نكته دوم درباره كوتاه كردن مو كه آقايان سؤالمىكردند كوتاه كردن چه حكمى دارد؟ عن فتاوا الاصحاب و احاديث الباب، مائيم و قائده كلّيه، جنايتى است و نقصانىاگر حاصل شده بايد ارش بدهد.
و اما نكته سوم: كه اين روزها گرفتارش احياناً ممكن است بشويم، اين است كه در بعضى از جاها موها را يا مىتراشنديا كوتاه مىكنند، مثلاً بچهها را در مدارس مىگويند اگر موى سرتان كوتاه نكنيد مدرسه نياييد، اجبار مىكنند علىالتقصير، در زندانها عموماً موى سر را كوتاه مىكنند، در سر بازخانهها هم معمولاً هم همين است، زندآنها را كه به اجبار،مىبرند خودشان موى سر را كوتاه مىكنند، زندانى كه وارد زندان شد دو كار در بارهاش انجام مىدهند، يكى اين استموى سرش را كوتاه مىكنند و ديگر آن نمره را در سينهاش مىاندازند، عكسش را برمى داند، نمرهاش را معين مىكنند، كهاين زندانى شماره چند است، همه جا، اينها چه حكمى دارد؟ اما در مورد مدارس كه مشكلى نيست،
(سؤال...و جواب استاد:) كسى را توى مدارس موى سرش را كوتاه نمىكنند به او مىگويند شرط آمدن به مدرسه ايناست، مىخواهى بيا! نمىخواهى نيا! شرط مىكند اشكالى ندارد همچين شرطى، شما مىخواهى بيايى از اين تحصيلعلم استفاده كنى و آن مقرّرات مدرسه را رعايت كنى، موى سر كوتاه، لباس اين رنگ، فرم اين رقم، دخترها اين طور،پسرها اين طور، برنامه هايى براى لباسشان، براى رنگ لباسشان، براى شكل لباسشان، براى موى سرشان مىگويند. هركس نخواست اين شرايط عمل بكند نياد، اين كه ديگه گناه ندارد، مثل اينكه بنده دعوت مىكنم از كسانى مىگويم آقا!وقتى مىخواهيد بياييد بايد به اين شكل و شمايل در مهمانى ما شركت كنيد، خوب اشكالى ندارد ديگه، بله! مهمانىاسمش كه لااقل خوب هست حالا، عمل نشود اما ذكر خيرش خوب است، به هر حال اين كه اشكالى ندارد هركه مىخواست مىآيد، هر كه نمىخواست نمىآيد اما آنجايى كه به اجبار سر افراد را كوتاه مىكنند و يا مىتراشند.
(سؤال...و جواب استاد:) اجازه بدهيد، اين مسلماً جايز نيست، به عنوان اوليّه مه سر زندانى را مىشود به اجبارتراشيد و كوتاه كرد و سرباز را، عنوان اوليّه ظلم است و جنايت است اگر تفاوت نقصانى حاصل بشود ارش هم دارد، ولىگاهى عنوان ثانويه اينها مىگويند، حكم حكومتى مىشود، عنوان ثانوى مىشود، اين كه مىگويند مسئله بهداشت مطرحاست، موها اگر بلند باشد در يك محيطى كه جمعيت زيادى هست، شلوغ است مشكلات بهداشتى ممكن است، براىاينها پيدا بشود، گاهاً گفته مىشود براى شناسايى اين زندانى فرار كند، پيدا كردنش آسان است چون نگاه مىكنيم، مىبينيمكى، كلهاش را تراشيدند اين كلهاش موهاش كوتاه است، زود شناخته مىشوند ميان افراد عادى و همچنين سربازها را هممىخواهند شناسايى كنند در افراد عادى، لباس عوضى پوشيد فرار كرد از سرباز خانه پيدا كردن اينها با اين نشانه مو خيلىآسانتر مىشود، هم زندانيان، هم سربازان را مى توان شناسايى كرد حال اگر اينها بشود در حدّ يك عنوان ثانوى بهداشت،شناسايى، مسائل ديگر، اگر در حدّ يك عنوان ثانوى بشود، چه اشكالى دارد كه حكومت شرط كند بايد با زندانى اينچنين رفتارى يشود اما اگر نه، ضرورتى نباشد، عنوان ثانوى نشود جايز نيست اين آقايان مىگويند ضرورت به عنوانثانوى است و بايد اين كار را بكنيم بسيار خوب.
(سؤال...و جواب استاد:) بله؟ بله، زِن مىگويند يك نوع تعزير است تعزير در باره كسى كه جرمش ثابت شده باشد.
(سؤال...و جواب استاد:) تعزير درباره كسى است كه جرمش ثابت شده باشد اين از راه به راه كه مىآورند زندانسرش را مىتراشند، هنوز ثابت نشده جرمش، سرباز هم كه جرم ندارد فعلى هذا نمىشود ما به عنوان تعزير اين كارها راانجام بدهيم بلكه بايد به عنوان ثانوى و امثال ذلك، خوب اينها تمام شد فرع سوم، خوب و اما برويم سراغ فرع چهارم،ااجازه بدهيد.
(سؤال...و جواب استاد:) حدّ لحيه سؤال مىكنند آن در باب خدمت شما كه عرض كنم حرمت تراشيدن ريش و اينها،ما در آنجا گفتهايم و بعضى ديگر از آقايان دارند آنچه واجب است آن مقدار چانه واجب است اصلاً لحيه هم به همينمىگويند اين دو طرف را لحيه نمىگويند عارض است اينها را مىگويند عارض، عارض، لحيه اين قسمت پايين است،لق لحيه حرام است اين قسمت پايين حرام است، آنهايى كه مىگويند حرام است و ما هم كه احتياط مىكنيم بنابراينآنهايى كه يه اصطلاح ريشهاى چانهاى مىزنند، چه مىگويند؟ ريشهاى پرفسورى، آنها كار حرامى مرتكب نشدهاند واما برويم سراغ فرع چهارم.
در فرع چهارم بحث در باره مؤنث است، تا به حال مذكر را بحث مى كرديم، حالا مؤنث، اگر موى سر زنى را، اذالهكنند ذايل كنند، با آب داغ، با اسيد، با داروها، با كندن، با تراشيدن، باز هم آن دو حالت دارد، اگر نرويد، ديه كامله است،بيچاره كچل الى الابد شد اين ديه كامله را بايد به او بدهند، و اما اگر نبت، يواش يواش موى سر بلند شد، فرمودند مهرالمثل بايد داد، ببينيم اين زن مهريهاش چه قدر است؟ به اندازه مهريهاش بايد به او بدهيم. تحرير الوسيله اين فتوا را دادندو اما از نظر اقوال.
از نظر اقوال در مسئله نسبت به آنجايى كه نرويد آن كه اجماعى است، اتفاق نظر است كه اگر نرويد ديه كامله است واما اكر برويد آن هم مشهور است، مشهور ميان فقها اين است كه مهر النسائها است.
(سؤال...و جواب استاد:) مىرسسيم آن را، كه اگر مهر از ديه زيادتر باشد خيلىها گفتند نه، بعضىها گفتند نيست، بههر حال، مخالفى كه نقل مىكنند در مورد صورت دوم از اسكافى، احمد ابن محمد ابن جنيد اسكافى، از قدماى اصحاباست از ايشان نقل مىكنند، ثلث الدية است، ايشان گفته، اگر موى سر برويد مثل موى لحيه كه بعضى ثلث الديه گفتهبودند ثلث الديه گفته، مرحوم صاحب جواهر اين مسائل را دارد بلا خلاف اجد عنه الا من السكافى مىگويد، صورتاول هم اجماعى و مسلم است آن را هم مىگويد از صاحب غنيه هم اجماع بر خلاف اسكافى هم نقل مىكند، در همانمهر صاحب جواهر دارد البتّه اينى كه ما نقل كرديم از رياض است، اين بلا خلاف اجده من السكافى را و ادعاى اجماعغنيه را ما از رياض نقل مىكنيم جلد2 ص 542 خوب دليل ما: دليل مان اولاً: اطلاقاتى كه در باب موى سر مردان داشتيمگاهى شامل زنان مىشود چون همهاش رجل نداشت، بعضى از احاديث داشت «و فى الشعر اذا زال يا اذا نُتِفَ» شعرداشت رجل و انثى نداشت، دو سه تا از روايات ما مطلق بود آنها خوب است، اضف الى الأولوية (اولويت هم اقتضامىكند) نسبت به اينكه نرويد، مسلم موى سر در زن، نقش بيشترى از موى سر در مرد دارد، جمال المرء شعرها، اگر موىسرش را بزنند ديگه اصلاً در نيايد، خسارتى كه به او مىرسد بسيار بيشتر از خسارت مردى است كه موى سرش را بزنندو در نيايد، فعلى هذا قياس اولويّت هم مىشود نسيت به آنجايى كه نرويد قائل بشويم، پس هم اطلاقات داريم هم قياساولويّت داريم هم ادعاى اجماع هم در مسئله شده، مهم اين است كه اگر برويد به چه دليل مهر نسائها؟ مهم اين است، دراينجا يك حديثى داريم عن اميرالمؤمنين (ع) حديث 1 باب 30 از ابواب ديات اعضاء، ابواب ديات الاعضاء، باب 30حديث 1 جلد 19 وسائل الشيعه است، عن عبداللّه ابن سنان، خوب حديث را دقت كنيد چيزهاى تازهاى توش هست،عن عبداللّه سنان، قال: قلت لابى عبداللّه (ع) جُعِلتُ فداك ما على رجُلٍ وصب على امرئةٍ فحلق رأسها، پريد موى سر زنرا تراشيد، قال: امام صادق (ع) فرمود: يُضرب ضَرباً شديداً، مىزنند او را، اين همان تعزير است، منتهى اين سؤال هستذيلش مىرسيم ديه دارد جايى كه انسان ديه مىدهد تعزير هم بايد بشود؟ پس هر كسى جنايتى به هر كسى وارد كرد، همديه، هم تعزير، جمع بين ديه و تعزير معمول نيست، اين روايت دارد هم تعزيز هم ديه، يضرب ضرباً وجيعاً، يعنى وجيعيعنى دردناك، از وَجَعَ است، وجع درد است، وجيع دردناك، يعنى يك شلاق محكمى به او مىزنند.
(سؤال...و جواب استاد:) موى سر چه حق اللّهى است.
(سؤال...و جواب استاد:) مىدانم بحث در همه ديات است، هر كجا هر كس جنايت مىكند، هم ديه بگيريد و همكتكش بزنيد چرا نمىگوييد جاهاى ديگه؟ و يحبس فى سجن المؤمنين خوب ديگه حبش براى چه است؟ حبسمىكنيم او را در زندان مسلمانها، حتّى يستبرء شعرها، تا موهايش در بيايد، يستبرء از ماده برء است يعنى خوب بشود،موهايش در بيايد، فان نبت، اگر برويد، اخذ منهم مهر نسائها، ار برويد مهر المثل، و ان لم ينبت اخذ منه الدية الكاملة،نرويد ديه كامله مىگيرد، قلت عبداللّه ابن سنان، مىگويد من سؤال كردم فكيف صار مهر نسائها، چرا مهر النساء؟ چرامهر المثل؟ ان نبت شعرها، موى سرش كه روييده، ديگه مهر المثل براى چه؟ فقال: يابن سنان! ان شعر المرئة و عذرتهاشريكان فى الجمال، موى سر زن و همچنين بكارت زن، اينها هر دو سرمايهاى هستند براى او، فاذا ذهب باحدهما، چهبكارت را از بين ببرند، بايد مهرالمثل بدهند، در بكارت هم اگر كسى ازاله بكند به عنف، بايد مهرالمثل بدهد، فاذا ذهبباحدهما، يا بكارت را از بين ببرند يا موى سر را ازبين ببرد، وجب لها المهر كُملاً، بايد يك مهر المثل كامل داده بشود،حالا بايد اين روايت را از نظر سند بررسى كنيم از نظر دلالت، اين حبس براى چيست؟ جاى ديگر كه نمىگفتيم حسبكنند اجل السنة مىگفتيم اينجا چرا حبس؟ مىگويند چرا كتكش بزنند؟ اينها مسائلى هست كه فردا انشاء اللّه الرحمنبحث مىكنيم.
و صلى اللّه على سيدنا محمد و آل الطاهرين
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...