• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن
  • جلسه 168
    بسم اللّه الرحمن الرحيم و به نستعين
    و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين لا سيما بقية اللّه المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم
    كلام در مسئله اولى از مسائل ديات اعضاء بود رسيديم به فرع سوم ازهمين مسئله اولى، و آن اين بود اگر موى سر كسى را از بين ببرند يا موى‏صورت را، خواه به وسيله تراشيدن باشد يا به وسيله ريختن آب داغ، يا موادشيميايى، يا سوزاندن يا به هر وسيله‏اى باشد اما بعداً موها رشذ طبيعى خودش‏را ادامه داد و به حالت اول برگشت، مى‏خواهيم ببينيم در اينجا ديه دارد ياندارد، معروف و مشهور اين است كه ديه دارد منتهى در متن تحرير الوسيله‏فرمودند اگر موى سر باشد، ديه‏اش به صورت ارش داده مى‏شود، يعنى حاكم‏شرع بايد قضاوت كند كه چه اندازه نقص بر اين شخص به واسطه از بين رفتن‏موى سرش به طور موقت، حاصل شده، ارش را بدهند، و اما اگر در موى‏صورت باشد ايشان فرمودند ثلث ديه كامله است و مى‏دانيد ثلث ديه كامله هم‏يك مبلغ زيادى است در حدود دو نيم ميليون تومان، به حسابى كه امروزدادگاهها مى‏كنند اما به حساب ما شايد بيشتر از ايتها هم بشود به خاطر اينكه‏سر اين را تراشيده، يا ريشش را تراشيده، بعداً هم موها روييده، يك مقداراقوال ديگر علماء را ببينيم چيست دراين مسئله، مرحوم شيخ طوسى، شيخ‏الطائفه (قدس) در كتاب الخلاف، در كتاب الجنايات در مسئله 91 ايشان‏فرمودند: اذا حَلَق الحية غيره فنبت كان عليه ثلث الدية» شيخ طوسى هم درلحيه موافق به ثلث ديه است، اما محقق اردبيلى در مجمع الفائده، جلد 14 ص356 ايشان قائل به ارش است، مرحوم صاحب جواهر هم از كلماتش استفاده‏مى‏شود، كه قول به ارش در موى سر اتفاقى است، در موى سر قول به ارش‏مسلم است، اما در موى لحيه كمى از علما قائل شدند،كمى، اكثر، اكثر كه نه،عامة المتأخرين، همه متأخرين و جمع كثيرى از قدما در لحيه هم قائل به ارش‏شدند، ثلث نگفتند، بنابراين قول مشهور و معروف در لحيه هم حكومت وارش است، نه ثلث ديه كه در تحرير الوسيله انتخاب كردند و در كلام شيخ‏طوسى هم در كتاب خلاف هست، صاحب جواهر در همان جلد 43 ص 171اشاره به اين معنا كرده، كه عامةٌ من تأخّر در لحيه هم قائل به حكومتند،همان‏طور كه همه در موى سر قائل به حكومت وارش‏اند، بله، قليقى از اصحاب درموى لحيه قائل است به ثلث، خوب اگر ما قاول به ارش شديم در ارش ظاهراًمبلغ كمى تعلق مى‏گيرد، موى سر كسى تراشيدند يك هفته ديگه در آمد، مابايد ببينيم چند درصد نقص و عيب به او وارد شده، گاهى هيچى، هيچ در صد،
    (سؤال...و جواب استاد:) بله تراشيدند چه قدر نقص به او وارد شد، موى صورتش تراشيدند، ديگه بدتر، درجامعه‏اى كه ريش تراشى عيب نيست،موى صورتش را تراشيدند نقص حاصل چه قدر است؟ گاهى هيچى، گاهى هم كم‏است.
    (سؤال...و جواب استاد:) بله نسبت به اشخاص، افراد، ازمنه، امكنه مى‏دانيم متفاوت است، ولى در مجموع در عصر وزمان ما حساب كنيم ريش كسى را بتراشند حالا اگر يك عالمى، بزكوارى، شخصيتى، اما افراد معمولى را ريششان رابتراشند چه مى‏شود؟ هيچى نمى‏شود،
    (سؤال...و جواب استاد:) راضى نبوده، حرام به جا آوردند تعزير هم دارد، عنفان بوده ديگه، ظلمان بوده، تعزير هم‏دارد، ولى مى‏خواهيم ببينيم چه نفصانى حاصل شده است كه ما قيمت بين.
    (سؤال...و جواب استاد:) كار خلاف، مى‏خوابانند شلاقش مى‏زنند،صحبت اين است چه پولى ما بدهيم؟ پول، مامى‏گفتيم بايد ببينيم چند درصد به اين آقا نقصان وارد شده است، آن آقايان هم كه مى‏گفتند بايد عبدى حساب بكنيم‏صورتش مو دارد همين عبد صورتش را تراشيدند ببينيم تعزير تعلق بگيرد در بعضى از موارد، بله اشخاص فرق‏مى‏كند،امكنه، ازمنه، اينها، متفاوت است، اينها را قبول داريم، ولى به هر حال، خيلى‏ها اين طورى نيستند،خوب برويم‏سراغ دليل،
    (سؤال...و جواب استاد:) در سقط جنين ديه منصوص است، در ما نحن فيه ارش هست، منصوص نيست،مى‏خواهيم‏قيمت حساب كنيم مى‏گوييم قيمت هيچى،آنجايى كه منصوص است ما حساب نمى‏كنيم
    (سؤال...و جواب استاد:) حالا اجازه بدهيد ما برويم سراغ ادلّه.
    (سؤال...و جواب استاد:) بسيار خوب اينها يك فرضهاى نادرى است، بسيار خوب در يك موارد خاصى ضررهايى‏وارد مى‏شود، اجازه بدهيد ما برويم سراغ ادلّه اين مسئله، در مورد شعر رأس چون هيچ روايتى نداريم بايد ارش داده‏بشود، چرا؟ به علتى كه در هر موردى كه جنايتى واقع بشود و دليل خاصى بر تعيين مقدار ديه نباشد، در اينجا بايد به‏سراغ ارش و حكومت برويم در مورد شعر رأس هم جنايتى وارد شده و تعيين ديه هم در احاديث نيست مى‏رويم سراغ‏ارش و حكومت، و امادر مورد لحيه، چندين روايت داريم كه مى‏گويد «فيه الثلث» ثلث الدية، ديروز خوانديم،3 الى 4حديث بود كه در احاديث ديروز، شماره هايش را هم داديم، آدر س‏ها را هم داديم، شرح هم داديم، كه مى‏گفت در لحيه«اذا نبت ثلث الدية» بحث در اين است كه آيا ما مى‏توانيم به اين روايات عمل كنيم يا نمى‏توانيم به اين روايات عمل كنيم؟روايات از نظر سند ضعاف بود، احاديثى كه ديروز خوانديم راجع به لحيه «لو نبت فيه ثلث الدية» اينها ضعاف بود ولى‏متزافر بود، تعدد داشت، اما مشكل بزرگش اعراض فقها از آن است، غالباً فتوا نداده‏اند، عده كمى مطابق اين احاديث فتواداده‏اند، عامة المتأخرين همان طورى كه از صاحب جواهر هم نقل كرديم عامة من تأخر اعراض كردند جمعيت قابل ازقدما، آنها هم اعراض كردند. آيا با اين وضع ما مى‏توانيم فتوا بدهيم؟ نمى‏شود، بنابراين اينها معرضٌ عنهاست، به‏خصوص اينكه واقعاً ثلث الديه مبلغ عجيبى است، براى يك تراشيدن ريش، آن هم براى اشخاصى كه ريششان رامى‏تراشند آمد به عنف به اجبار ريش اين را تراشيد، دو ميليون و نيم به او بدهد، اگر دليل داشت مى‏گفتيم: چشم، على‏عينى، على رأسى، اما يك دليل نيم بندى داريم براى اثبات يك چيزى به اين ثقيلى سنگينى، ديه‏اى به اين ثقيلى سنگينى‏را بايد با يك دليل محكم ثابت كرد، نه با اين دليل نيم بند ضعافى كه معرضٌ عنها است، پس، پس در اينجا ما از تحريرالوسيله جدا شديم ايشان فرمود: ال اقا ثلث الدية، ما نى گوييم نه،
    (سؤال...و جواب استاد:) بله، فرض كنيم بعد از دو سال در نمى‏آيد اينها فرضهاى نادر است.
    (سؤال...و جواب استاد:) ما بحثمان نيست، ما مى‏گوييم ارش بدهد، بايد ارش بدهند.
    (سؤال...و جواب استاد:) ارش است، ببين ارشش چه است، چه قدر نقصان حاصل مى‏شود، يك سال داراى محاسن‏نيست، يك آدمى هست كه خوب واقعاً نقصانى به او پيدا مى‏شود در اين يك سال، يك ميليون تومان بايد بدهد اما يك‏وقتى هست نه! آدمهايى هستند كه هيچ نقصانى به آنها وارد نمى‏شود خوشحال هم مى‏شوند، بسيارى از اشخاص هستندكه نقصانى هم به آنها وارد نمى‏شود، بدشان هم نمى‏آيد، آنجا ديگر ارشى نيست ما بدهيم.
    (سؤال...و جواب استاد:) ماى متابع ارش به حسب موارد، ديگه چك به چك نكنيد، به حسب اشخاص و مواردمتفاوت است.
    (سؤال...و جواب استاد:) جنايت با ارش سازش دارد
    (سؤال...و جواب استاد:) جنايت با ارش تناسب دارد اگر جنايت نبود كه اصلاً ارش نداشت.
    (سؤال...و جواب استاد:) ارش يعنى ديه، ارش يعنى ديه غير مقدّر، ديه مال جنايت است ديگه! بقيّه هنا امورٌ، دو سه‏نكته باقى مانده من بگويم، برويم سراغ فرع چهارم، و اين مسئله را در فرع چهارم تمام كنيم.
    نكته اولى كه در اينجا داريم اين است كسى خودش موافقت كرد رفت مغازه سلمانى تو نوبت هم نشست، گفت سرمن بتراش، صورت من بتراش و او هم تراشيد، آيا اينها هم داخل در عمومات است؟ ادلّه است؟ نه! جنايت نيست،خودت رفتى به ميل خودت سرت را بتراشند، تراشيدند، حالا ارش بدهند؟ بنا بر ثلث ديه، ثلث ديه در لحيه بدهند؟ چرا؟«لأن دية و الارش مترتبان على الجناية» اما اگر طرف وافَقَ بنفسه و رضى بنفسه ليس هما جنايةٌ، جنايتى حاصل نشده،بنابراين ديه‏اى هم نيست حالا خواه ثلث ديه بگوييم، خواه ارش بگوييم هر چه بگوييم، در صورت باشد، در سر باشدتفاوت نمى‏كند.
    (سؤال...و جواب استاد:) بله در تراشيدن مى‏گويند گاهى زخم ايجاد مى‏شود، آنهايى كه جراحتى حاصل بشود، بايداينها را بايد ديه‏اش را بپردازد،
    (سؤال...و جواب استاد:) بله، بيرون نيامد بحثش نيست،
    (سؤال...و جواب استاد:) بيرون نيامد بحث سابق بود، سمى بوده، آن بحث سابق بود ما داريم بجث جايى مى‏كنيم كه‏بيرون آمده.
    و اما نكته دوم: اين است كه اگر كوتاه بكند موى سر يا ريش را، آن چه؟ تا به حال بجثمان در باره اذاله مو بود، آمد و باقيچى كوتاه كرد، با ماشين كوتاه كرد، حَلَقَ نبود، اذال شعره نبود، آيا اين هم مشمول روايات باب هست؟ الانصاف اين‏است كه نه! اين داخل در احاديث باب مى‏شود، «تقصير الشعر خارجٌ عن احاديث الباب» پس چه كار كنيم در اينجا؟ اگرنقصى حاصل شده، در اينجا هم ارش مى‏گيريم، آمده موى صورت اين آدم روحانى را تا ته زده، يك مختصر خيلى كمى‏را گذاشته، خوب نقصانى حاصل شده، جنايتى حاصل شده، ارشى بايد بدهند، اگر هم نقصانى حاصل نشد موى سرش رايك خورده كوتاه كرده، موى محاسنش را يك خورده كوتاه كرده، عيبى هم حاصل نشده، حسنى هم حاصل شده است،ولو به اجبار بوده است گناه كرده تعزير دارد، ظلم و ستم كرده، اما نقصى حاصل نشده است، پس در اينجا هم ما قائل به‏ارش هستيم منتهى مقامات مختلف است، بعضى مقامات اصلاً نقصانى حاصل نمى‏شود كه ارشى بگيريم. بعضى ازمقامات چرا نقصان حاصل مى‏شود، ارش هم قائل مى‏شويم اين هم نكته دوم درباره كوتاه كردن مو كه آقايان سؤال‏مى‏كردند كوتاه كردن چه حكمى دارد؟ عن فتاوا الاصحاب و احاديث الباب، مائيم و قائده كلّيه، جنايتى است و نقصانى‏اگر حاصل شده بايد ارش بدهد.
    و اما نكته سوم: كه اين روزها گرفتارش احياناً ممكن است بشويم، اين است كه در بعضى از جاها موها را يا مى‏تراشنديا كوتاه مى‏كنند، مثلاً بچه‏ها را در مدارس مى‏گويند اگر موى سرتان كوتاه نكنيد مدرسه نياييد، اجبار مى‏كنند على‏التقصير، در زندانها عموماً موى سر را كوتاه مى‏كنند، در سر بازخانه‏ها هم معمولاً هم همين است، زندآنها را كه به اجبار،مى‏برند خودشان موى سر را كوتاه مى‏كنند، زندانى كه وارد زندان شد دو كار در باره‏اش انجام مى‏دهند، يكى اين است‏موى سرش را كوتاه مى‏كنند و ديگر آن نمره را در سينه‏اش مى‏اندازند، عكسش را برمى داند، نمره‏اش را معين مى‏كنند، كه‏اين زندانى شماره چند است، همه جا، اينها چه حكمى دارد؟ اما در مورد مدارس كه مشكلى نيست،
    (سؤال...و جواب استاد:) كسى را توى مدارس موى سرش را كوتاه نمى‏كنند به او مى‏گويند شرط آمدن به مدرسه اين‏است، مى‏خواهى بيا! نمى‏خواهى نيا! شرط مى‏كند اشكالى ندارد همچين شرطى، شما مى‏خواهى بيايى از اين تحصيل‏علم استفاده كنى و آن مقرّرات مدرسه را رعايت كنى، موى سر كوتاه، لباس اين رنگ، فرم اين رقم، دخترها اين طور،پسرها اين طور، برنامه هايى براى لباسشان، براى رنگ لباسشان، براى شكل لباسشان، براى موى سرشان مى‏گويند. هركس نخواست اين شرايط عمل بكند نياد، اين كه ديگه گناه ندارد، مثل اينكه بنده دعوت مى‏كنم از كسانى مى‏گويم آقا!وقتى مى‏خواهيد بياييد بايد به اين شكل و شمايل در مهمانى ما شركت كنيد، خوب اشكالى ندارد ديگه، بله! مهمانى‏اسمش كه لااقل خوب هست حالا، عمل نشود اما ذكر خيرش خوب است، به هر حال اين كه اشكالى ندارد هركه مى‏خواست مى‏آيد، هر كه نمى‏خواست نمى‏آيد اما آنجايى كه به اجبار سر افراد را كوتاه مى‏كنند و يا مى‏تراشند.
    (سؤال...و جواب استاد:) اجازه بدهيد، اين مسلماً جايز نيست، به عنوان اوليّه مه سر زندانى را مى‏شود به اجبارتراشيد و كوتاه كرد و سرباز را، عنوان اوليّه ظلم است و جنايت است اگر تفاوت نقصانى حاصل بشود ارش هم دارد، ولى‏گاهى عنوان ثانويه اينها مى‏گويند، حكم حكومتى مى‏شود، عنوان ثانوى مى‏شود، اين كه مى‏گويند مسئله بهداشت مطرح‏است، موها اگر بلند باشد در يك محيطى كه جمعيت زيادى هست، شلوغ است مشكلات بهداشتى ممكن است، براى‏اينها پيدا بشود، گاهاً گفته مى‏شود براى شناسايى اين زندانى فرار كند، پيدا كردنش آسان است چون نگاه مى‏كنيم، مى‏بينيم‏كى، كله‏اش را تراشيدند اين كله‏اش موهاش كوتاه است، زود شناخته مى‏شوند ميان افراد عادى و همچنين سربازها را هم‏مى‏خواهند شناسايى كنند در افراد عادى، لباس عوضى پوشيد فرار كرد از سرباز خانه پيدا كردن اينها با اين نشانه مو خيلى‏آسانتر مى‏شود، هم زندانيان، هم سربازان را مى توان شناسايى كرد حال اگر اينها بشود در حدّ يك عنوان ثانوى بهداشت،شناسايى، مسائل ديگر، اگر در حدّ يك عنوان ثانوى بشود، چه اشكالى دارد كه حكومت شرط كند بايد با زندانى اين‏چنين رفتارى يشود اما اگر نه، ضرورتى نباشد، عنوان ثانوى نشود جايز نيست اين آقايان مى‏گويند ضرورت به عنوان‏ثانوى است و بايد اين كار را بكنيم بسيار خوب.
    (سؤال...و جواب استاد:) بله؟ بله، زِن مى‏گويند يك نوع تعزير است تعزير در باره كسى كه جرمش ثابت شده باشد.
    (سؤال...و جواب استاد:) تعزير درباره كسى است كه جرمش ثابت شده باشد اين از راه به راه كه مى‏آورند زندان‏سرش را مى‏تراشند، هنوز ثابت نشده جرمش، سرباز هم كه جرم ندارد فعلى هذا نمى‏شود ما به عنوان تعزير اين كارها راانجام بدهيم بلكه بايد به عنوان ثانوى و امثال ذلك، خوب اينها تمام شد فرع سوم، خوب و اما برويم سراغ فرع چهارم،ااجازه بدهيد.
    (سؤال...و جواب استاد:) حدّ لحيه سؤال مى‏كنند آن در باب خدمت شما كه عرض كنم حرمت تراشيدن ريش و اينها،ما در آنجا گفته‏ايم و بعضى ديگر از آقايان دارند آنچه واجب است آن مقدار چانه واجب است اصلاً لحيه هم به همين‏مى‏گويند اين دو طرف را لحيه نمى‏گويند عارض است اينها را مى‏گويند عارض، عارض، لحيه اين قسمت پايين است،لق لحيه حرام است اين قسمت پايين حرام است، آنهايى كه مى‏گويند حرام است و ما هم كه احتياط مى‏كنيم بنابراين‏آنهايى كه يه اصطلاح ريش‏هاى چانه‏اى مى‏زنند، چه مى‏گويند؟ ريش‏هاى پرفسورى، آنها كار حرامى مرتكب نشده‏اند واما برويم سراغ فرع چهارم.
    در فرع چهارم بحث در باره مؤنث است، تا به حال مذكر را بحث مى كرديم، حالا مؤنث، اگر موى سر زنى را، اذاله‏كنند ذايل كنند، با آب داغ، با اسيد، با داروها، با كندن، با تراشيدن، باز هم آن دو حالت دارد، اگر نرويد، ديه كامله است،بيچاره كچل الى الابد شد اين ديه كامله را بايد به او بدهند، و اما اگر نبت، يواش يواش موى سر بلند شد، فرمودند مهرالمثل بايد داد، ببينيم اين زن مهريه‏اش چه قدر است؟ به اندازه مهريه‏اش بايد به او بدهيم. تحرير الوسيله اين فتوا را دادندو اما از نظر اقوال.
    از نظر اقوال در مسئله نسبت به آنجايى كه نرويد آن كه اجماعى است، اتفاق نظر است كه اگر نرويد ديه كامله است واما اكر برويد آن هم مشهور است، مشهور ميان فقها اين است كه مهر النسائها است.
    (سؤال...و جواب استاد:) مى‏رسسيم آن را، كه اگر مهر از ديه زيادتر باشد خيلى‏ها گفتند نه، بعضى‏ها گفتند نيست، به‏هر حال، مخالفى كه نقل مى‏كنند در مورد صورت دوم از اسكافى، احمد ابن محمد ابن جنيد اسكافى، از قدماى اصحاب‏است از ايشان نقل مى‏كنند، ثلث الدية است، ايشان گفته، اگر موى سر برويد مثل موى لحيه كه بعضى ثلث الديه گفته‏بودند ثلث الديه گفته، مرحوم صاحب جواهر اين مسائل را دارد بلا خلاف اجد عنه الا من السكافى مى‏گويد، صورت‏اول هم اجماعى و مسلم است آن را هم مى‏گويد از صاحب غنيه هم اجماع بر خلاف اسكافى هم نقل مى‏كند، در همان‏مهر صاحب جواهر دارد البتّه اينى كه ما نقل كرديم از رياض است، اين بلا خلاف اجده من السكافى را و ادعاى اجماع‏غنيه را ما از رياض نقل مى‏كنيم جلد2 ص 542 خوب دليل ما: دليل مان اولاً: اطلاقاتى كه در باب موى سر مردان داشتيم‏گاهى شامل زنان مى‏شود چون همه‏اش رجل نداشت، بعضى از احاديث داشت «و فى الشعر اذا زال يا اذا نُتِفَ» شعرداشت رجل و انثى نداشت، دو سه تا از روايات ما مطلق بود آنها خوب است، اضف الى الأولوية (اولويت هم اقتضامى‏كند) نسبت به اينكه نرويد، مسلم موى سر در زن، نقش بيشترى از موى سر در مرد دارد، جمال المرء شعرها، اگر موى‏سرش را بزنند ديگه اصلاً در نيايد، خسارتى كه به او مى‏رسد بسيار بيشتر از خسارت مردى است كه موى سرش را بزنندو در نيايد، فعلى هذا قياس اولويّت هم مى‏شود نسيت به آنجايى كه نرويد قائل بشويم، پس هم اطلاقات داريم هم قياس‏اولويّت داريم هم ادعاى اجماع هم در مسئله شده، مهم اين است كه اگر برويد به چه دليل مهر نسائها؟ مهم اين است، دراينجا يك حديثى داريم عن اميرالمؤمنين (ع) حديث 1 باب 30 از ابواب ديات اعضاء، ابواب ديات الاعضاء، باب 30حديث 1 جلد 19 وسائل الشيعه است، عن عبداللّه ابن سنان، خوب حديث را دقت كنيد چيزهاى تازهاى توش هست،عن عبداللّه سنان، قال: قلت لابى عبداللّه (ع) جُعِلتُ فداك ما على رجُلٍ وصب على امرئةٍ فحلق رأسها، پريد موى سر زن‏را تراشيد، قال: امام صادق (ع) فرمود: يُضرب ضَرباً شديداً، مى‏زنند او را، اين همان تعزير است، منتهى اين سؤال هست‏ذيلش مى‏رسيم ديه دارد جايى كه انسان ديه مى‏دهد تعزير هم بايد بشود؟ پس هر كسى جنايتى به هر كسى وارد كرد، هم‏ديه، هم تعزير، جمع بين ديه و تعزير معمول نيست، اين روايت دارد هم تعزيز هم ديه، يضرب ضرباً وجيعاً، يعنى وجيع‏يعنى دردناك، از وَجَعَ است، وجع درد است، وجيع دردناك، يعنى يك شلاق محكمى به او مى‏زنند.
    (سؤال...و جواب استاد:) موى سر چه حق اللّهى است.
    (سؤال...و جواب استاد:) مى‏دانم بحث در همه ديات است، هر كجا هر كس جنايت مى‏كند، هم ديه بگيريد و هم‏كتكش بزنيد چرا نمى‏گوييد جاهاى ديگه؟ و يحبس فى سجن المؤمنين خوب ديگه حبش براى چه است؟ حبس‏مى‏كنيم او را در زندان مسلمانها، حتّى يستبرء شعرها، تا موهايش در بيايد، يستبرء از ماده برء است يعنى خوب بشود،موهايش در بيايد، فان نبت، اگر برويد، اخذ منهم مهر نسائها، ار برويد مهر المثل، و ان لم ينبت اخذ منه الدية الكاملة،نرويد ديه كامله مى‏گيرد، قلت عبداللّه ابن سنان، مى‏گويد من سؤال كردم فكيف صار مهر نسائها، چرا مهر النساء؟ چرامهر المثل؟ ان نبت شعرها، موى سرش كه روييده، ديگه مهر المثل براى چه؟ فقال: يابن سنان! ان شعر المرئة و عذرتهاشريكان فى الجمال، موى سر زن و همچنين بكارت زن، اينها هر دو سرمايه‏اى هستند براى او، فاذا ذهب باحدهما، چه‏بكارت را از بين ببرند، بايد مهرالمثل بدهند، در بكارت هم اگر كسى ازاله بكند به عنف، بايد مهرالمثل بدهد، فاذا ذهب‏باحدهما، يا بكارت را از بين ببرند يا موى سر را ازبين ببرد، وجب لها المهر كُملاً، بايد يك مهر المثل كامل داده بشود،حالا بايد اين روايت را از نظر سند بررسى كنيم از نظر دلالت، اين حبس براى چيست؟ جاى ديگر كه نمى‏گفتيم حس‏بكنند اجل السنة مى‏گفتيم اينجا چرا حبس؟ مى‏گويند چرا كتكش بزنند؟ اينها مسائلى هست كه فردا انشاء اللّه الرحمن‏بحث مى‏كنيم.
    و صلى اللّه على سيدنا محمد و آل الطاهرين