دوشنبه 14 خرداد 1403 - 24 ذيقعده 1445 - 3 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 145
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، احكام ديات، توسط استاد مكارم شيرازى
تهيه شده در سال 1377 ه.ش، درس شماره 145
بسم اللَّه الرحمن الرحيم وبه نستعين وصلى اللَّه على سيدنا محمد وآله الطاهرينلاسيما بقية اللَّه المنتظر ارواحنا فداه ولا حول ولا قوة الا باللَّه العلى العظيم
دو سه موضوع كوتاه، قبل از آنى كه وارد بحث بشويم، عرض كنم. اولاً امروزعصر و فردا حوزه دروسش تعطيل است، به مناسبت آماده شدن براى مسألهانتخابات خبرگان، روز پنجشنبه هم مىدانيد تولد امام باقرعليه السلام است. و روز شنبههم باز تعطيل است به مناسبت امام هادىعليه السلام ؟؟؟.
هم پنجشنبه و هم روز شنبه هم ما مجلس براى جشن و براى وفات در مدرسهاميرالمؤمنين داريم. و نكته ديگر اينكه مسأله خبرگان را به آن اهميّت بدهيد. منمطالب لازم را در باره خبرگان در آن بيانيه عرض كردهام. تنها يك جمله اضافهكنم، و آن اين است كه يك خبرنامهاى كه همه روز براى ما مىآورند، روزانهاست، و تمام راديوهاى خارجى معروف كه شب برنامه پخش مىكنند، اينها رافشرده در آنجا مىآورند. كه از كارهاى خوب صداوسيما است كه اطلاعرسانىمىكند به كسانى كه بايد از اوضاع باخبر باشند. و من نگاه مىكنم، اينها را يكنگاه عبورى اجمالى، وحشت مىكنم. كه چه هجومى اينها آوردهاند به مسألهانتخابات خبرگان. هر كدام از اين راديوها، راديو انگليس، راديو اسرائيل، راديوامريكا، راديو چى، راديو چى، هر كدامشان به يك نحوى براى تضعيف مردمدارند تلاش مىكنند، براى دلسرد كردن مردم دارند تلاش مىكنند. سرمايهگذارىكه براى تضعيف شركت در انتخابات در اين برنامه كردند، من نديدم سابقه داشتهباشد. نديدم، و من تعجّب مىكنم از كسانى كه اينها را مىشنوند، باز هم خداىنكرده، راه خلاف را دارند مىپيمايند. مسأله خيلى روشن است كه دشمن به هيچوجه مايل نيست آراء بالا برود و تمام تلاشش در اين است، خيلى اهميّت به اينمسأله مىدهد، خوب ما علاقهمندان به اسلام، نظام، كشور، وقتى كه مىبينيمدشمنان تمام نيرويشان را متمركز روى اين مسأله كردهاند، ما بايد از اين طرف،بيدار بشويم. تعجب است اگر در چنين شرايطى كسانى نغمههاى خلافى را داشتهباشند. هميشه اگر بخواهيد بفهميد مصالح ما در چيست، ببينيد دشمنان روى چهبرنامههايى دارند سرمايهگذارى مىكنند، روى چه اشخاصى، سرمايهگذارىمىكنند، خيلى راحت مىشود مصالح را از مفاسد تشخيص داد، چون آنهاموشكاف و كنجكاوند در برنامههايشان. و اميدوارم انشاءاللَّه به خير و خوبى وسلامت و عزّت و آبرومندى و قدرت انشاءاللَّه اين انتخابات برگزار بشود. اگر مإے؛ّّگفتيم واجب است، واقعاً تشخيص داديم كه واجب است، يك مسأله سياسىنيست، يك مسأله فتواى شرعى بود. و اين نكته را هم اضافه كنيم كه يكى ازآقايان ديروز يك مسألهاى از من پرسيد كه بسته اسكناسى را از بانك گرفتهاند،وسطش يك سكّه طلا بوده اين به چه كسى مىرسد، من يك جوابى به اين آقادادهام، جواب بايد تكميل بشود، امروز به من مراجعه كنند، تا من جواب ديروزرا تكميل كنم و خدمتشان عرض كنم. و اما بحثى كه در مسأله سيزده داريم ازديدگاه اخبار.
اخبارى كه در مسأله سيزده يعنى حمله حيوان، حيوان سركش به انسانى واردشده، در واقع سه گروه است. سه طايفه است. طايفه اولى رواياتى است كهمىگويد ضامن است. اگر بهيمه صائله حمله به كسى كند و بر او خسارتى واردكند، صاحب الحيوان ضامن. اين روايات متعددى دارد. كه بعضى صحيحه است،بعضى صحيحه نيست، ولى مجموع، من حيث المجموع معتبر است. اصحاب همكه ديديم مطابق آن فتوا دادند حتى ادعاى اجماع شده. يا حداقل شهرت در اينمسأله است. حديث اول از احاديث طايفه اولى را خوانديم. كه حديث صحيحىبود و روشن. و اما حديث دوم: روايتى است كه على بن جعفر در كتابش، ازبرادرش موسى بن جعفرعليه السلام نقل كرده، همان مضمون حديث اول است. اينحديث، حديث سه باب چهارده است، سه باب چهارده از ابواب موجباتالضمان. «قال سألته عن بخطى مغتلم»، شترى مست شهوت و سركش، «قتلرجلاً»، بيرون زد و يك مرد را كشت. «فقام اخ المقتول»، برادر مقتول ناراحتشد، قيام كرد. فقام، لطف كنيد بنويسيد. اين حديث، درست است، شماره چهاراست. حديث سه هم همين مضمون است، منتها آن، آن هم على بن جعفر است،آن از طريق ديگرى است. حديث چهار. «فقام اخ المقتول، فعقر البخطى وقتل».برخاست و بخطى را پى كرد و كشت. «ماحاله»؟ برنامه چيست؟ «قال علىصاحب المخطى، دية المقتول»، ديه مقتول بر مالك بخطى است.بخطى همانشترهاى معروف خراسانى. «ولصاحب البخطى ثمنه على الذى عقر البخطى».خوب اين روايت چهار باب چهارده است كه همان مضمون حديث ديروز است،با يك تفاوت لفظى مختصر. (بله، جلد هجده وسائل الشيعه، كتاب الديات. جلدنوزده است ببخشيد. جلد نوزده وسائل الشيعه است. كتاب الديات». و اما سندحديث هم معتبر است. به علت اينكه صاحب وسائل مستقيماً از كتاب على بنجعفر نقل مىكند. يعنى كتاب على بن جعفر پيش صاحب وسائل بوده، و مستقيماًاز آن كتاب نقل مىكند. بنا براين سند حديث هم معتبر است. و اما حديث سومىكه در اين باب داريم، كه در اين بحث داريم، چيزى است كه صاحب وسائلبعنوان حديث سوم اين باب نقل كرده است. آن هم حديث سوم اين باب را نقلكرده، حديث سومى هم به ترتيبى كه ما مىگوييم هست. عين همين حديث است،يعنى كتاب يداً بيد، به طور مشهور، رسيده مثل كتاب كلينى كه امروز در دستماست. ما سندى به كتاب كلينى نداريم ولى مشهور است.
كتاب على بن جعفر هم مشهور بوده و در دست صاحب وسائل بوده. وسائلالشيعه شيخ حر عاملى، كتاب على بن جعفر را داشته. نه، كتاب على بن جعفر يككتاب مستقلى است كه تمام روايات اين را دارد. همه رواياتى كه از اول تا آخرفقه هست، در كتاب على بن جعفر بوده. خيلىهايش هم هست. كه قرب الاسنادعن على بن جعفر نقل مىكند، بعضىهايش هم بين قرب الاسناد و بين كتاب علىبن جعفر جدايى هست. خوب اين حديث سوم هم همان حديث است. منتهاصاحب وسائل اين را با سندى نقل مىكند از على بن جعفر. نه از كتابش. عنمحمد بن على بن محبوب، ثقه است، عن محمد بن احمد العلوى، مجهول الحالاست، عن محمد بن احمد العلوى، عن العنبكى ابن على، عنبكى ابن على شايدبتوان گفت ثقه است اما محمد بن احمد العلوى، بلاشك مجهول الحال است. عنعلى بن جعفر. و به اين تعبير سند ما داراى ضعفى خواهد شد. دو تا تا اينجا معتبرداشتيم، يكى ضعيف. و اما حديث چهارمى كه در اينجا داريم.
بله بعنوان مؤيد استفاده مىكنيم. بله. حديث چهارم هم يك حديثى است كهمرحوم حاجى نورى در مستدرك در جلد هجدهم كتاب الديات، ايشان در بابدوازده، از موجبات ضمان نقل كرده. حديث يك باب دوازده از موجبات ضماناز كتاب الديات در مستدرك الوسائل. شبيه همان روايت على بن جعفر را نقلكرده. شبيه همان روايت على بن جعفر را از امام صادقعليه السلام نقل كرده. منتها امامصادق مروى عنه است. كه مىشود يك حديث تازهاى در اين باب. ولى الفاظشبيه الفاظى است كه در روايت على بن جعفر بوده. خوب اين روايت هم كهضعيف السند است چرا؟ چون مرسله است، تا به اينجا چهار تا حديث داشتيم،دو تا معتبر و دو تا ضعيف، و مجموع من حيث المجموع كافى است براى اثباتمقصود، و مشهور هم كه به آن فتوا دادهاند، اين طائفه اولى بود از روايات ما كهبراى اثبات قول مشهور و تمام اين روايات مؤيد آن قاعده است كه ما داشتيم،چرا؟ به علت اينكه گفتيم اگر حيوانى سركش بشود صاحبش بايد آن را ضبط وربط كند، اگر ضبط و ربط نكند مسؤوليت دارد، ضامن است.
و اما طائفه دوم رواياتى است كه مىگويد ضامن نيست، و آن روايات نبوىاست كه از پيغبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله وسلم نقل شده است، رواياتى است كهتعبيرش اين است كه «الاجماء جرحه جبر» ما در اينجا بله، چهار تا روايت داريمكه اينها را هم من مىخوانم، اين روايات در وسائل الشيعه هست در باب سى ودوم هست و در باب سيزده هم هست، سى ودو عمدةً آنجا است، بعضش هم درباب سيزده هست، روايت اول از روايات طائفه دوم كه دلالت بر عدم ضمانمىكند روايتى است كه سكونى از امام صادقعليه السلام نقل مىكند، حديث دوم بابسى و دو، «عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن النوفلى عن السكونى» مىرسد بهسكونى كه خوب از نظر ما سند ضعيف است اشكال دارد، «عن ابى عبد اللَّهعليه السلامقال قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله وسلم البئر جبار والاجماء جبار والمعدنجبار» چاه اگر فرو بريزد و كسى در زير آوارش بماند خونش هدر است، معدنفرو بريزد كسى زير آوارش بماند خونش هدر است، بهيمه هم اگر كسى را بكشدخونش هدر است. ظاهرش اين است كه جبار است، چه مغتلم باشد و چه غيرمغتلم باشد و چه فرس عضوض باشد چه كلب عقور باشد، اجماء جبار است،يعنى جبران شده است يعنى احتياج به جبران ندارد، لا دية فيه ولا قود. اطلاقحديث شامل محل بحث ما مىشود، ونفى ضمان را در اينجا مىكند، البته من درپايان بحث، يك بحثى در باره چاه و در باره معدن دارم، كه در عصر ما حال و هواوضع ديگرى دارد، نمىشود اين حديث در هر شرايطى، اين حديث مال شرايطخاصى است كه عرض خواهم كرد.
جواب: نه، يعنى هيچ كس جبرانش نمىكند، يعنى هدر است جبار در لغتمعنى اش اين است.
و اما حديث دوم، حديث چهار اين باب است، «عن عقبة بن خالد، عن ابىعبد اللَّه، قال: كان من قضاء النبى صلى اللَّه عليه و آله وسلم، ان المعدن جبار،والبئر جبار والاجماء جبار»، همان مطلب جلو و عقب شده، آن اجماء رديف دومبود اين رديف سوم واقع شده، بعد در ذيل حديث دارد «والجبار من الهدر الذىلا يغرم» خود حديث تفسير كرده، حالا اين تفسير از امام صادقعليه السلام است كهحديث پيغمبر اكرم را نقل مىفرمايد وبعد امام صادق جبار را تفسير مىكند يعنىخونى است كه ديگر هدر رفته و جبرانش لازم نيست، جبران شده است، يا نه ايناز راوى است اين تفسير، دو احتمال دارد، هركدامش باشد به درد ما مىخورد،چون حكم شرعى كه نيست اين لغتى است كه تفسير شده راوى هم تفسير كردهباشد، راوى هم اهل لسان است اهل لسان آمده اين را تفسير كرده آن هم به دردما مىخورد، منتها اگر امام تفسير كرده باشد، خيلى بهتر است، اما اثبات اين كلامكه ذيلش از امام است مشكل است.
يك خورده عجله نكنيد، هنوز زود است،
و اما دلالت اين روايت اطلاق دارد، ظاهر اطلاقش شامل محل بحث مامىشود، و اما سندش ضعيف است، براى اينكه در سند محمد بن عبد اللَّه بن هلالاست و همچنين عقبة بن خالد است و هردو مجهول الحال اند هم محمد عبد اللَّهابن هلال هم عقبة بن خالد، هردو مجهول الحالند، در كتب رجاليه ما، بنا بر اينحديث دوم هم ضغيف السند است.
و اما حديث سوم، حديثى است كه در وسائل شماره پنج دارد، روايت «عنزيد بن على است، همان زيد بن على معروف، عن ابيه عن آبائه، از پدرش امامعلى بن الحسين امام سجاد از پدرش امام حسين و از علىعليه السلام تا مىرسد بهپيغمبر «قال قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله وسلم الاجماء جبار والبئر جبار والمعدن جبار» اين هم همان است در اين حديث اجماء رديف اول است درحديث قبلى اجماء آخر است در حديث قبلى اش اجماء رديف دوم است معلوممىشود نقل به معنا مىكردند احاديث را الاجماء جبار، بهيمه خسارتهايى كهوارد مىكند هدر است، و چاه ريزش چاه و همچنين ريزش معدن آنهم جباراست و هدر است بعد ذيلش فرمود «وفى الركاز الخمس» ركاز به معنى گنجاست، گنج خمس دارد، اين را نگوييد ارتباط ندارد با بحث قبلى ،يك حديثداريم كه همين عقبة بن خالد قضاياى پيامبر را نقل كرده قضى رسول اللَّه كذا وكذا و كذا، قضاوتهاى كه در موارد مختلف بوده جمع آورى كرده و لذا هم بعضىهايش با بعضى ارتباط ندارد چون در حوادث متعدد بوده و يكى از قضاوتها«وقضى ان لا ضرر و لا ضرار» كه حديث لا ضرر و لا ضرار يكى از اسنادشهمين عقبة بن خالد است، جمع بين قضاياى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وآله وسلمكرده، «وفى الركاز الخمس»، گنج خمس دارد، «والجبار الذى لا ديه فيه و لا قود»ذيل حديث است «والجبار الذى لا ديه فيه و لا قود» باز اين تفسير يحتمل از امامباشد يحتمل از راوى باشد هر كدام باشد براى ما مفيد است، اگر از امام باشدمفيدتر، نباشد لغتى است كه اهل لغت آن را آمدند تفسير كردند، بنا بر اين دلالتحديث با احاديث قبل تفاوتى نمىكند، و اما سند حديث اين هم متأسفانه سندشضعيف است، چرا؟ براى اينكه بله، حسين بن علوان كه در سند حديث آمده ازكسانى است كه مجهول الحال است و حد اقل همين يك مجهول الحال هم كهباشد براى ضعف سند حديث كافى است، حالا زيد بن على آيا از نظر مقام، واقعاًمقام والاى دارد يا نمىبايست قيام بكند با وجود امام على بن الحسين چرا قيامكرد بحثهايى در باره زيد هست ولى از مجموع احاديث جلالت مقام زيد بن علىثابت مىشود و از بعضى از احاديث استفاده مىشود كه قيامش بدون رضايت واجازه امام على بن الحسين نبوده و بنائاً على ذلك اگر قيامى كرده روى حسابىبوده بنا بر اين اشكالى از اين نظر در سند حديث نمىخواهيم.
و اما حديث چهارمى كه در اين باب داريم مرسله يونس است، سند مرسلاست اما دلالت خوب است و يك محتواى ديگرى غير از محتواى سه حديثسابق دارد، اين حديث، حديث سوم باب سى و دو است، سه باب سى و دومحتواى ديگرى دارد و ما جدايش كرديم، و در باب سيزده هم همين حديث نقلشده كه دوم باب سيزده است هم در باب سيزده نقل شده حديث دوم، هم درباب سى و دو حديث سه، «عن ابى عبد اللَّهعليه السلام انه قال بهيمة الانعام لا يغرم اهلهاشيئاً، بهيمة الانعام لا يغرم اهلها شيئاً» يعنى صاحب بهيمه هيچ غرامتى نبايد بدهدبه خاطر خساراتى كه از بهيمه حاصل شده است، دلالت اين خيلى روشن استو مثل احاديث سابقه است منتها سند اين هم مثل احاديث سابقه ضعيف است،اين شد چهار تا حديث از طرق ما، و اما از طرق اهل سنت هم يك دانه حديثداريم، بيهقى در السنن الكبرى در جلد هشتم صفحه صد وده همين حديث«الاجماء جبار والمعدن جبار والبئر جبار» اين حديث را نقل كردند بيهقى در سنندر جلد هشتم در صفحه 110 حديث «الاجماء جبار والبئر جبار والمعدن جبار»را نقل كرده راويى حديث هم ابو هريرة است كه از پيغبر صلى اللَّه عليه و آلهوسلم نقل مىكند، بنا بر اين معلوم شد احاديث جبار اولاً در كتب شيعه و اهلسنت هردو نقل شده، درست است كه همه سندهاى كه ما داشتيم همهاش ضعيفاست ولى متكاثر است متظافر است، احاديثى كه متكاثر و متظافر بشود ما اين رابه منزله وثاقت راوى مىگيريم، ولو راوى هم وثاقت نداشته باشد ما مىگوييموثاقت روايت، نه وثاقت راوى فعلى هذا حديثى است معتبر و قابل قبول، ولىلولا اعراض الاصحاب اگر اعراض اصحاب نبود، آيا جمع دلالى بين اين حديثداريم و احاديث بالا، بله، «يمكن ان يجمع بين الطائفة الاولى الدالة على الضمانوالطائفة الثانية الدالة على عدم الضمان، يمكن ان يجمع بينهما جمعاً دلالياً» ومىدانيد مادامى كه جمع دلالى ممكن بشود، بر تمام جمعها مقدم است. چطورىجمع كنيم، جمع كنيم بگوييم آنجا طائفه اولى مال آنجايى است كه عالم باشدصاحب الحيوان و قادر بر ضبط وربط آن باشد ،اما طائفه ثانيه مال آنجايى استكه عالم نبوده قادر نبوده حيوان چموش شد و زمام را از دست صاحبش گرفت ولگدى هم به صاحبش زد و فرار كرد اين طرف آن طرف اين طرف آن طرف يكعده را لت و پار كرد مال آنجاها است، يا مال آنجايى است كه با پايش كسى رازده نه بادستش، سابقا داشتيم اگر كسى سوار مركب بوده باشد كسانى با پاى اوتصادف كنند راكب ضامن است، با دستش، با دست مركب تصادف كنند ضامنراكب است، چون مواظب دستش هست اما اگر كسى بيايد از عقب بچه بزرگى بهپاى اسب، شتر بخورد، گفتيم كسى ضامن نيست، (حالا اجازه بده من هنوز ناقصاست)، بنا بر اين يك محمل هم اين است كه آنجايى كه اجماء با پايش تصادفىبشود نه با دستش درحالى كه سوار بر مركب است صاحبش و دارد مىرودسايقى هم پشت سر او نيست، بله اگر باشد كسى هست كه قائد است جلوشمىرود اما سايق پشت سرر كسى نيست كه مراقب پاى حيوان هم باشد، و ياحملش كنيم بر يك محمل سومى، كه صاحب رياض هم اشاره كرده، مىخوانيمعبارت رياض را، مال آن حيوانات مرسله است، حيوانات مرسله آن حيواناتىبودند كه رها بودند، يك عده حيوان را در چراگاه گذاشتند صبح گذاشتند عصرمىآيند بر مىگردانند، يك چهار تا بچه رفتند اين حيوانات را اذيت كردند حيوانلگد زد، يا يك آدمى از كنار اينها دارد رد مىشود مىبيند صاحبش نيست، از كناراينها رد مىشود اينها اذيت مىكند به آن شخص، حيواناتى كه رها باشند درچراگاه مىگويند صاحبش ضامن نيست، منتها روز مىگويند، شب اگر باشد گفتهاند ضمانت دارد كه اين يك بحث جداگانه است، ما احديث طائفه ثانيه را كه عدمالضمان است يا حملش اول مرة بكنيم، كه نمىدانسته يا آنجايى كه نمىتوانسته ياآنجايى كه سوار بوده به پايش تصادف كرده، يا آنجايى كه يله و رها بودند درچراگاه و كسى نزديك اينها شده و آن ها اذيت و آزارى رساندند، اينها محملهايى است كه مىتوانيم بگوييم.
جواب سؤال:مىرسيم اجازه بدهيد،
و يك شاهد هم براى اين جمع داريم، و آن روايت طائفه سوم است، رواياتطائفه ثالثه يك دانه روايت است، آن مىتواند شاهد براى اين معنا بوده باشد، برمىگرديم به باب چهارده، يك حديثى در آنجا داريم، و آن اين است، حديث دومباب چهارده است، باب چهارده كه ديروز آغازش را خوانديم، حديث دوم بابچهارده، روايت مسمع بن عبد الملك، عن ابى عبد اللَّهعليه السلام مسمع بن عبد الملكعن ابى عبد اللَّهعليه السلام «ان امير المؤمنينعليه السلام كان اذا صال الفحل اول مرة لم يضمنصاحبه» اولين بار كه اين شتر مست مىشد حملهور مىشد تضمين نمىكرد «فاذاثنى» مرتبه دوم است كه ديگر عالم و آگاه بود «ضمن صاحبه» دفعه اول ضمانقائل نبود، دفعه دوم حكم به ضمان مىكرد، اين همان تفصيلى است كه ما عرضكرديم، و جمع بين روايات باب هم همه به اين وسيله مىشود، بنا بر اين نبايدترديدس در اين كرد، يك جمله عرض كنم اين بحث را تمام كنم كه نماند براىهفته آينده، بله اگر دفعه اول عالم باشد مثل دفعه دوم است ديگر، معلوم استديگر، معلوم است شنونده مىگويد بايد عاقل باشد بداند كه خصوصيتى دفعه اولندارد، دفعه اول مال جهل است، اگر دفعه اول هم عالم بود مثل دفعه دوم مىشوددفعه دوم چه خصوصيتى دارد، مرحوم صاحب رياض جمله دارد، نقل مىكنيم ازرياض جلد دوم صحفه 540 ايشان مىفرمايد اين روايات طائفه دوم همه ضعيفالسند است و حملش مىكنيم بر آنجايى كه از دست صاحبش بگريزد و صاحبشتفريط در حفظ آن نكرده نباشد و يا حملش مىكنيم بر آنجايى كه صاحبش اينحيوان را رها در چراگاه كرده باشد كه مشهور در اينجا عدم ضمان است مىگويدكما ذكره الخال العلامه المجلسى معلوم مىشود صاحب رياض خواهر زادهعلامه مجلسى بوده مىگويد دائى من علامه مجلسى هم تصريح كرده است به اينمعنا.
وصلى اللَّه على سيدنا محمد وآله الطاهرين
پايان درس
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...