دوشنبه 14 خرداد 1403 - 24 ذيقعده 1445 - 3 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 125
متن
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
درس خارج فقه، احكام ديات، توسط استاد مكارم شيرازى
تهيه شده در سال 1377 ه.ش،درس شماره 125
بسم اللَّه الرحمن الرحيم وبه نستعين وصلى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين لاسيما بقية اللَّه المنتظر ارواحنا فداه
بررسى احكام اضرار به مسلمين
مسأله پنجم از مسائل اسباب، در بحث ديات، متن مسأله مطابق عبارتتحرير الوسيلة اين است «من الاضرار بطريق المسلمين، ايقاف الدواب فيه»)1(يكى از زيانهايى كه به جاده مسلمانها ممكن است وارد بشود، اين است كهچهار پايان را در وسط جاده، در جاى نا مناسب نگه دارند «والقاء الاشياء للبيع»يعنى همين بساط پهن كردن در كنار جاده، اشياء براى خريد و فروش بگسترانند،«وكذا ايقاف السيارات» پارك كردن اتومبيلها در جادهها «الا لصلاح المارّهبمقدار يتوقف عليه ركوبهم ونقلهم» منظور اين است كه در ايستگاهها، اتومبيلهانگه مىدارند، مردم پياده بشوند، سوار بشوند، اين مصلحت عابرين است، اينمصلحت مسافرين و افرادى است كه سوار بر ماشينها مىشوند، اين مقدارى كهمصلحتشان است، در ايستگاهها سوار و پياده كردن، اينها اشكالى ندارد، امااگر در غير آن اين كار را بكنند، اين اضرار است، خوب اين اضرار به جادهمسلمين است، يعنى چه مىشود؟ يعنى هم حرمت تكليفى دارد، و هم ضماندارد. در بحثهاى سابق داشتيم كه اضرار به طريق مسلمين موجب ضمان است،از نظر تكليفى مزاحمت است و حرام است، از نظر وضعيه هم موجب ضماناست. يك مسألهاى است شديداً محل ابتلاء، ولى متأسفانه در كتب فتاوا، كمترمتعرض آن شدهاند، در لابهلاى بحثهايشان به تناسب آن روايت نبوى اگرنظرتان باشد كه عبارتش اين بود «من اخرج ميزاباً او كنيفاً» حديث يك بابيازدهم از رسول خدا(ص) «من اخرج ميزاباً او كنيفاً او اوتد وتداً او اوثقدابة»)2( اين شاهد است «او اوثق دابة» حيوانى را در جاده ببندند «او حفر بئراً فىطريق المسلمين» چاهى بكند، ناودان، چاه فاضلاب، كوبيدن ميخ، بستن دابه وحفر بئر «فى طريق المسلمين فاصاب شيئاً» «اصاب شيئاً» به چيزى تصادف كند،«فعتب» عين و تا يعنى هلك، سبب هلاكت بشود «فهو له ضامن» مسأله مستقلاًدر كتب بزرگان فقهاء مطرح نيست، حتى جواهر هم كه مبسوطتر از ديگرانبحث مىكند اين را بالخصوص، ايقاف سيارات يا ايقاف دواب، اينها را مطرحنكرده، اما در لابهلاى مثالها به تبع اين روايت كه «او اوثق دابةً» به مناسبتى درلابهلاى بحثها و عبارت، مسأله مطرح شده. خوب در اينجا برويم سراغ ادلهمسأله،
(سؤال... وجواب استاد:) بله روايت متعددى هست، يكى نيست «كلما ضربطريق المسلمين فهو له ضامن» چندين روايت به اين مضمون داريم، مسلماست.
صور مختلف در اضرار مسلمين و احكام آنها
به هر حال، حاصل كلام در اين مسأله اين است كه بستن دابه، يا پارك كردنسيارات و اتومبيلها در جادهها، صورى دارد، يك صورت اين است كه لمصلحةالناس است، به علت اين كه بايد يك ايستگاهى داشته باشد، يا ميدانى براىحيوانات در كنار جاده، و يا ايستگاهى براى سيارات، كه مردم ببينند و سواربشوند و پياده بشوند، نقل انتقال از محلى به محلى جا به جايى بشود، اگر اين بودهباشد، اين نه حرام است، و نه موجب ضمان. حرام نيست براى اين كه در عرفعقلاء معمول است و حق است براى عابرين و جا به جا شوندگان، و از حق شاناستفاده كردهاند، سيارات هم حق دارند، چه سيارات الاجرة باشد، چه سياراتشخصى بوده باشد، به قول عربها خصوصى او للاجرة، مال شخصى باشد يا مالكرايه باشد، بالاخرة اين مقدار، حق استفاده از مواضع خاصى از جادها دارند،براى جا به جايى و رفع حاجات، اگر اين باشد اين كارى خلاف شرعى نشده وضامن هم نيست، اگر كسى بيايد و تصادفى بكند، او خودش ضامن است، چرا؟«لان القصور او التقصير منه» قصور و تقصير از ناحيه او حاصل شده است، نه تنهاكسى ضامن خصارت او نيست، او ضامن خصارتى كه وارد مىكند به طرفمقابل هم هست، باز بر مىگرديم به آن قاعده كليه، مسأله اسناد، در اينجاخصارت وارده را به كى نسبت مىدهند؟ آيا به كسى كه در ايستگاه پارك كرده، يابه عابرى كه يا پياده يا سواره مىآيد خودش را مىزند به اتومبيلهاى پارك شدهدر ايستگاه، يا حيواناتى را كه ايقاف كردهاند در محل مناسب و متداول بينالناس، مسلماً در اينجا خصارت را اسناد به آن كسى ميدهند كه اين كار را كرده،يعنى به مباشر، و اسناد به سبب در اينجا داده نمىشود، معيار هم همين بود، البتهحديثى كه پيغمبر اكرم (ص) حديث يكم باب يازدهم كه الآن اشاره كردم، اطلاقدارد مىگويد «او اوثق دابه» مطلقا ضامن است، ولى قطعاً از چنين مثالهايىمنصرف است، براى اين كه در عرف عقلاء در اينجاها، حق ميدهند به كسى كهسياره را در آن جا پارك كرده، يا حيوان را نگهدارى كرده است، هيچ وقتاشكالى نمىكنند، حديث نبوى هم يك تعبد خاصى كه در اينجا نيست، اشاره بههمان سنت و سيره است كه بين عقلاء است، عرض كردم مباحث ديات، جنبهعقلائى به آن غلبه دارد، و اگر چه گاهى هم جنبه تعبدى دارد، ولى غالباً جنبهعقلائى دارد، پس حديث اگر چه اطلاق دارد، شامل ما نحن فيه هم مىشودولكن بلا اشكال حديث منصرف است به غير اينجا، اين يك صورت. اما اگرحالت دوم پيدا كند، و آن اين است كه «زاد على هذا المقدار» يعنى خارج ازايستگاه پارك بكند، يا دابه را به جاى اين كه در كنار جاده نگهدارد، مردم بيايندسوار بشوند، آورده وسط جاده نگهداشته، تعدى كرده، بگونه كه حق عقلائى بهچنين شخصى داده نمىشود، در اينجا بلا اشكال، هم مرتكب حرمت تكليفىشده، و هم مرتكب حرمت وضعى و ضمان، و اما حرمت تكليفى براى اين كهحق ندارد، جاده متعلق به همه است، سهم شما اين نيست كه بياييد وسط جادهاتومبيل پارك كنيد، يا دابة را بياوريد آنجا نگه داريد، ميخش را وسط جادهبكوبيد، يا وسط جاده هم نباشد، اما بيش از آن مقدار متعارف وارد جاده بشودحرام است، هر كسى به اندازه حقش تصرف دارد در جاده و شارع عامه بكند زائدبر آن حرام است. به علاوه بر اين ضامن هم هستى، چرا؟ «للاسناد» اينجا به شماديگر نسبت داده مىشود، نه به عابرى، نه به سيارات ديگر، شما را مقصر مىدانندو اسناد خصارت به شما داده مىشود، چه تلف نفوس باشد يا خصارات اموال،هر دو را اسناد به اين مىدهند و به گردن اين شخصى كه متعدى بوده استمىاندازند، اين مقتضاى قاعده كه اسناد به كى داده مىشود. احاديث هم خوبالى ما شاء اللَّه، يكى همين حديث نبوى بود «او اوثق دابة» كه قدر متيقنش آنجايى است كه خارج از مقدار متعارف باشد، متعدى باشد، و ديگرى هم احاديث«من اضر بطريق المسلمين» خوانديم احاديثش را سابقاً احاديث متعددى بود كه«من اضر بطريق المسلمين فهو له ضامن» پس احاديث و هم چنين ضابطه وقاعده كليه اقتضاء مىكند كه اين شخصى ضامن بوده باشد.
(سؤال... و جواب استاد:) مىگويند در طريق مسلمين اصل اولى جوازتصرف است يا عدم؟ جواب اين است كه اصل اولى جواز تصرف است به«مقدار المتعارف» مقدارى كه متعارف است، نه زائد بر آن، زائد بر آن جايزنيست. به يك معنا اصل عدم جواز است «الا بالمقدار الثابت بالمتعارف» چونحق عموم است. هر كسى به مقدار نياز متعارفش مىتواند تصرف بكند و درستاست حديث نبوى كه الآن خواندم و مكرر به آن اشاره كردم «او اوثق دابة» قدرمتيقنش آنجايى است كه خارج از حد متعارف رفته در آنجا ميخ حيوانش راكوبيده يا اتومبيلش را پارك كرده، درست است اين حديث، سندش سكونىاست و سكونى هم نتوانستيم بپذيرم احاديثش را و لكن معمولبهاى اصحاباست، متظافر است، متعدد است، قرائن ديگرى هم همراهش است، از جمله اينكه صاحب جواهر مىفرمايد «رواه المحمدون الثلاث» حديثى كه در كتب اربعهباشد، هم در كافى و هم در تهذيب و هم در من لا يحضر و هم در استبصارمىگويند «رواه المحمدون الثلاث» محمد بن يعقوب كلينى و محمد بن الحسنطوسى و محمد بن على بن حسين بن بابويه، شيخ طوسى و شيخ صدوق و شيخكلينى، هر سه نام مقدسشان محمد است و اين خودش جزء قرائن مىشود، قرائنظنيه است «رواه المحمدون الثلاث» «محمدون الثلاث» اين جزء قرائن مىشودكه در هر چهار كتاب از كتب اربعه نقل شده، ارزشى مىدهد يا سه كتاب از كتباربعه نقل شده است. به هر حال روايت منحصر به اين نيست، به علاوه معمولبهاى اصحاب است، در كتب اربعه هم نقل شده به علاوه مطابق قانون و قاعدهكليه هم هست، اين حالت چندم مسأله شد؟ دوم.
( سوال... و جواب استاد:) بله، مىگويند اين كه گفتيد حرمت تكليفى دارد،اگر حادثهاى پيش نيامد، ما آمديم وسط جاده پارك كرديم، حادثهاى پيش نيامد،باز حرام است. اين تصرف شما مجاز نيست، شما حق نداريد اين تصرف رابكنيد.
استثنائات عقلائيه در حكم اضرار
بله؟ مىگويند اقامه جماعت در وسط جادهها. ببينيد جادهها اين سؤالى كهكردند خوب شد من يك قاعده كليه بگويم، جادهها براى عبور و مرور است، ولىجادهها يك استثنائاتى دارد، مردم يك روز راهپيمايى دارند، حالا براى يكمسأله سياسى يا يك مرجع بزرگى از دنيا رفته، يك شخصيتى از دنيا رفته،متعارف هم هست كه تمام جاده را مىگيرند و حتى جلوى عبور و مرور را هم سدمىكنند، نمىشود ما بگوييم اينها خلاف شرع است، براى اين كه عموم بهخودشان حق مىدهند يك هم چون استثنائاتى داشته باشند حتى در عرفراهنمايى و رانندگى هم يك هم چون استثنائاتى هست، آنها هم كمك مىكنند،در يك چنين شرائطى جادهها را مىبندند. حالا اگر بنا شد به اين كه روز عاشورانماز جماعت عمومى بخوانند در جاده، آيا اين غصب نيست، خلاف شرعنيست، راه عبور و مرور بستن. جواب اين است اين جزء همان استثنائات عقلائيهاست، حق مىدهند يك بار در سال اين كار را بكنند، تمام ايام بخواهند بيايندنماز جماعت بخوانند وسط جاده، اين كار خلاف شرعى است. اما يك روز درسال، يك روز روز قدس است، يك روز راهپيمايى فلان است، يك روز فرضكنيم شخصيت بزرگى از دنيا رفته است، يك هم چون استثنائاتى در عرف عقلاءهم وجود دارد، اينها خلاف شرع نيست، در اينجاها عابرين پياده اولويت پيدامىكنند بر اتومبيلها و عابرين سواره، اين استثنائات در عرف عقلاء هم هست.فرض كنيد سواره هم هست، يك عدهاى هم آمدهاند، مسافر هستند از اين شهرمىخواهند رد بشوند، اينها واقعاً هم كار دارند، دردسر هم دارند، باشد، امروزهم اينها نيست، اين دو ساعت سهم ديگران است. خوب اين دو حالت ازمسأله.
احكام تصرف به مقدار متعارف براى مصالح شخصيه و عموم
و اما يك حالت سومى كه در تحرير الوسيلة به آن اشاره نكردهاند و محلابتلاء است، بلكه شايد اشاره به خلافش كردهاند در تحرير و آن اين است كه اگرايقاف و پارك كردن براى مصلحت شخص است، نه مصلحت عامه، من اتومبيلشخصىام را اينجا مىآيم پارك مىكنم يك چيزى مىخواهم بخرم، ولى جايىهم هست كه جاى پارك است، معمولاً جادههاى وسيع يك كنارش پارك اتومبيلمىشود در آن آخرين مرحله، براى اين كه همه مردم توافق بر اين كردهاند چونهمه ماشين دارند، يعنى عده زيادى ماشين دارند و همه احتياج دارند، جنسمىخواهند بخرند، جنس مىخواهند بفروشند، جلوى خانهاش هست، سوارمىشود، پياده مىشود، نمىشود بگوييم اينجا توقف نكن، جلوى خانهاشهست، جلوى مغازهاش هست «لمصلحة الشخص لا لمصلحة الماره و نقلهموانتقالهم» براى خود صاحب اين ماشين، يا مىآيد اسب يا شترش را در اينجاميخش را محكم مىكوبد، در اينجا هم به مقدار متعارف اگر تصرف بكنند ضامننيستند، آن دو متر آخر جاده وسيع را مىگذارند براى پارك، آمديم اينجا پارككرديم، يك كسى آمد يك دفعه خودش را زد به اين ماشين ما، هم ضامنخسارت ماست و هم خسارتش خودش را كسى نمىدهد. اما اگر من آمدهام يكجايى كه خارج از حدم است، دوبله پارك كردم، سه رديفه پارك كردم، اين هرجو مرج عجيبى كه در امر رانندگى و توقف و حركت اتومبيلهاى ما هست كه هيچقانونى را عملاً به رسميت نمىشناسيم، آمديم خارج از حدمان اين كار را كرديم،خسارتى حاصل شد، هم حرام تكليفى انجام دادهام، چون خارج از حدم آمدهامو هم حرام وضعيه است، يعنى ضامن هستم. پس سه حالت مسأله روشن شد.
اگر ايقاف براى مصلحت عامه باشد و در محلهاى مناسب، ضمان نيست، اگر«لمصلحة العامه» باشد در محل نامناسب، ضامن است. اتوبوس شهرى آمد وسطخيابان پارك كرد، سوار و پياده كرد يك كسى هم زد به اين، ضامن است، ولواتوبوس شهرى است، اتوبوس شهرى هم جا دارد، بايد برود در آنجا پارك كند،وسط جاده خلاف شرع است و ضامن است، مصداق «من اضره» مصداق «اواوثق دابة» مصداق «تسبيب» بود. حالت دوم هم آنجايى بود كه در محلى باشدكه، حالت اول محل مناسب، حالت دوم محل نامناسب براى عامه، و حالت سومهم اين است براى مصالح شخصيه، يا در محل مناسب يا در محل غير مناسب،احكامش روشن شد.
جواب سؤال: مىرسيم، اجازه بدهيد من «بقيه هنا امور» چهار نكته است كهاين چهار تا نكته را بايد امروز عرض كنم، مسأله تكميل بشود و جواب سؤالاتشما هم در اين چهار نكته نهفته هست.
نكتههايى در «من اضر بطريق المسلمين»؛ توقف در توقف ممنوع
نكته اول، اگر كسى «اضطر الى ايقاف سيارته فى موضع لا يكون موضع له»،«اضطر الى ايقاف سيارته فى موضع لا يكون موضع له» لاستيك اتومبيل تركيد،داخل شهر يا در جاده بيرون شهر، اتومبيل پنچر شد، يا نه، به كلى از كار افتاد،تكانش نمىشود داد، شب هم دارد فرا مىرسد، تاريك است. آيا اين حق دارد بهمجرد اين كه اضطرارى پيش آمده است، بگويد خوب من چه كنم، اين اضطراربراى همه ممكن است پيش بيايد، يا در اينجا مسئوليتى دارد، بلا اشكال مسئوليتنشانه گذارى و علامت گذارى دارد. بايد برود، شب است، چيزى روشن كند، يااز آن رنگهاى شبرنگ يا علامت ديگر كه شب خودش را نشان مىدهد، روز همهست، به وسيله سنگ چين كردن. نه جلوى ماشين، جايى كه اگر اتومبيلها باسرعتهاى متعارف مىآيند، بتوانند خودشان را از آنجا كنترل بكنند. در يكچنين جايى بايد علامت گذارى كنيم، اگر علامت گذارى نكرد، در شب تاريكاتومبيل آمد و تصادف كرد، هم ضامن اموال او است و هم ضامن جان او.مىخواستى بيايى علامتى بگذارى، شب يا روز بوده باشد، اى آقا من اگر عمداًاين كار را كردم، پيش آمد كرد، براى همه ممكن پيش آمد بكند. اينها درست،ولى راه پيشگيرى داشتى و تو وظيفه داشتى، و الا اضرار به جاده مسلمين است«من اضر بطريق المسلمين» شامل حال تو مىشود.
(سؤال... و جواب استاد:) بله، آنجا مقصر نيست، مىگويند اگر همان لحظهاىكه تركيد ماشين هم از پشت زد، اينجا اى بسا مقصر ماشينى است كه از عقبمىآيد، بداند فاصله را رعايت نكرده و امثال ذلك. ما آنجايى را مىگوييم كه راهپيشگيرى هست، بنابراين اگر در غير محل، حادثهاى پيش بيايد كه باعث توقفبشود، ولو اضطرارى و قهرى بوده باشد و توانايى بر علامت گذارى در فاصلهمناسب داشته باشد و نگذارد و نكند، مسئوليت دارد، داخل «من اضر بطريقالمسلمين» است. هم مسأله اسناد كه ضابطه كلى ما بود حاكم است و هم رواياتخاصه «من اضر بطريق المسلمين» شامل حال اين مىشود. اين يك نكته.
( سؤال... و جواب استاد:) حالا آنهايى كه دارند، آن سنگ بيابانى را كهمىتواند، بردارد و سنگ چين بكند، سنگ چين كه بكند لااقل مىخورد به سنگ،نمىآيد به يك اتومبيل بخورد، از پنجاه مترى يك سنگ چينى بكند، از سى مترىيك سنگ چينى بكند، كهنهاى چيزى هست، آتش بزنند، پرچم سرخى هست،چيزى. بالاخره يك راهى دارد، اين طور نيست كه بى راه باشد.
(سؤال... و جواب استاد:) حالات شك، آن بايد ببينيم اصل عملى چه اقتضاءمىكند، در حالت شك آيا جاى «اصالة البرائة» است، جاى «اصالة الاشتغال»است، ببينيم چطور است
بررسى توقف در پاركينگهاى مشخص شده
واما نكته دوم، اگر حكومت جاهاى معينى را براى پاركينگ مشخص كرده وجاهاى ديگر را پارك ممنوع كرده، فرقى هم ندارد به حسب ظاهر، خيابانهمهاش مثل هم است، اما اينجا آمده است علامت پارك ممنوع، آنجا علامتپاركينگ مجاز. آيا اين قرارداد، يك امر قراردادى است، فقط قراردادى است، نهاين است كه موقعيت طبيعىاش با هم فرق دارد، از نظر وضع طبيعى همهاش مثلهم است. آيا اين قرارداد سبب اين مىشود اگر كسى تعدى كند به آن «اضر بطريقالمسلمين» است، اگر كسى عمل كند به آن، ضامن نباشد؟ به عبارت ديگر، تا بهحال آن محلهاى طبيعى و وسط جاده و كنار جاده و اينها را حساب مىكرديم،حالا مىخواهيم با قراردادهايى كه حكومت در جادهها گذاشته، ببينيم آنها را چهبايد كرد. ظاهر اين است كه آنها هم وقتى قراردادى شد، شبيه خارج از حدمتعارف و داخل حد متعارف، شبيه آن مىشود. چرا؟ به علت اين كه حكومتحق داشته، حالا حكومت اسلامى، حكومت عادله، حق داشته يك قراردادىبگذارد، الآن به كسى كه رفته داخل پارك، آنجا متوقف شده، نمىگويند «اضربطريق المسلمين» اما كسى خارج آن، جاى پارك ممنوع، رفت و پارك كرد،مىگويند «اضر بطريق المسلمين» اين قرارداد بين مردم گذاشتهاند، مردم هم اينقرارداد را به رسميت شناختهاند، يك قرارداد عمومى شده است، بنابراين مصداق«اضر» مىشود، كسى كه خارج از آن باشد، و داخل آن، نه. پس اگر در پاركممنوع پارك بكند، يك نفر به او بزند، ضامن است اين كسى كه پارك ممنوع كردهاست. اما در پارك مجاز آنجا رفته كسى كه به او بزند، آن كسى كه زده آن ضامناست. حالا حتى اگر حكومت، حكومت ظالمه باشد «فرضنا» حكومت ظالمهاست، رفتيم انگلستان، در آنجا يك پارك ممنوعى است، و يك پارك مجازى، درآنجا توقف كرديم، يا در حكومت شاه كسى در جايى كه راهنمايى و رانندگىآمده علامت پارك مجاز و پارك ممنوع گذاشته در آنجا توقف كند، آنها چطور؟ما مىگوييم آنها هم معتبر است، براى اين كه حكومت ظالم است، اين چيزهامربوط به مظالم نيست، اينها لازم است براى هر اجتماعى، اينها براى نظماست، علائم راهنمايى زمان طاغوت كه ديگر شكل خاصى كه نداشت، طاغوتىباشد، حالا جلوى كاخ شاه و جلوى نمىدانم بعضى جاها آنها را، حالا كارىنداريم، اما معمول علامت گذارىها طبق يك ضوابط علمى بود كه آنها داشتند،الآن هم همان ضوابط علمى را قبول دارند، الآن هم همانها است. پس اگر چه«سلمنا» حكومت، حكومت ظالمه باشد، اين گونه قراردادهايش معتبر است و مابايد بپذيريم اين قراردادها را، نبايد تخلف بكنيم، اينها نظم عموم برايش متوقفاست، نظم است، نظم جامعه است. هر حكومتى، اگر چه ظالم هم باشد، در اينچيزها مقبول است، نبايد ما اين چيزها را به رسميت نشناسيم، بگوييم آقا مگر چهكرديم، پاركينگ شاه را احترام به آن نگذاشتيم، اين حرفها چيست؟ پاركينگ،پاركينگ است ديگر، شاه و غير شاه ندارد، طاغوت و ياقوت ندارد، همهاش مثلهم است ديگر، بايد به رسميت شناخته بشود. اين مصداق «من اضر بطريقالمسلمين» مىشود، مصداق اسناد مىشود.
بررسى سد معبر در معابر عمومى
و اما سوم، سد معبر، يكى از مسائلى كه امروز خيلى محل ابتلاء است مسألهسد معبر است كه داخل در همين بحث ما مىشود. كسى سد معبر كرده، آمدهاست يك ماشين آجر براى تعمير خانهاش ريخته وسط جاده، يا نه، كنار جادهاست اما يك مقدار از جاده را هم گرفته، اگر فوراً بريزد و فوراً عمله بگذارد وجمع بكند، خوب اين متعارف است. اما ريخته، سه روز چهار روز اينجا مانده،يك ماشين شن ريخته، سد معبر كرده، شب تاريك، روز روشن، كسى به اينخورد، صدمهاى ديد، مالى، جانى، ضامن است. چرا؟ «اضر بطريق المسلمين»،حساب «اضر» است و داخل در آن قاعده كليه اسناديه است. اسناد پيدا مىكند،بنابراين سد معبر اولاً حرام است، حرمت تكليفى است، كسى كه اين كار را بكند،پشت سرش نمىشود نماز خواند. شما آمديد يك ماشين آجر، يك ماشين گچ،سيمان ريختهايد اين كنار، چند روز هم هست اصلاً اعتنا نمىكنيد، كسى نمىآيدبردارد، اگر چه تصادف هم نشود، حرام است، چون حق ندارى، اين «شارعالمسلمين» است، شما به اندازه سهم خودت حق دارى. اين مقدار حق دارىبريزى عمله بگذارى و جمع بكنيد، حق نداريد بريزيد و يك هفته اينجا بماند،حرمت تكليفى است «تصرف فى ما ليس له» علاوه بر اين اگر حادثهاى هم پيشبيايد، ضمان است.
بررسى بساط دستفروشان در معابر عمومى
و اما چهارمين نكته راجع به بساط دستفروشها است كه امام هم اشاره بهآن كرده بودند. اين هم در دو جمله بگويم و تمام كنيم بحث را، چون فردا وپسفردا هم به مناسبت ايام فاطميه تعطيل است، مىافتد روز شنبه. و اما چهارميننكته بساط دستفروش، دستفروشها يك مقدار متعارف است، فرض كنيديك بساط جمع و جورى دارد، همين كنارهها، يا يك چرخ كوچكى دارد كنارپيادهرو، اين مقدار متعارف است. آن مقدارى كه متعارف است، اين مصداق«اضر بطريق المسلمين» نيست، اما اگر زائد بر آن شد، آمد بساطش را تا نصفپيادهرو پهن كرد، تا نصف خيابان پهن كرد، زائد بر حد متعارف بود، در اينجا اگرصدمهاى، از روى بساطش مردم رد بشوند، اشكالى ندارد. چرا رد مىشود؟خوب چرا شما جاده را گرفتهايد، جاده مال من است، بايد رد بشوم، اگر مقدارحد متعارف باشد، رعايتش مىكنيم، اما زائد بر حد متعارف باشد، با ماشين هماگر از رويش رد شدند ضامن نيستند. چرا با اين كه «ليس لك هذا الحق» و اگرحادثهاى هم بر اثر اين بساط پهن كردن اين آقا خارج از حد متعارف، حادثهاىهم پيش بيايد، ضامن حادثه است «اضر بطريق المسلمين» و همه آن ادلهاى كهذكر كرديم در اينجا جارى است.
وصلى اللَّه على سيدنا محمد وآله الطاهرين.
پايان
پرسش
1- پارك كردن اتومبيلهادر جاده در چه صورتى اضرار محسوبمىشود؟
2- حكم تكليفى و وضعى اضرار چيست؟
3- تصرف در طريق مسلمين تا چه حدى جايز است؟
4- استثنائات عقلائيه چه چيزهاى را شامل مىشود؟
5- حكم تصرف به مقدار متعارف براى مصالح شخصى چيست؟
6- حكم توقف در توقف ممنوع و سد معبر در معابر عمومىچيست؟
1( تحرير الوسيلة، كتاب الديات، المبحث الثانى فى الاسباب، مسأله 5، ص 508.
2( وسائل الشيعة، كتاب الديات، ابواب موجبات الضمان، باب 11، حديث 1، ص184.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...