دوشنبه 14 خرداد 1403 - 24 ذيقعده 1445 - 3 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 124
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه يكصد و بيست و چهارم "
تذكر اخلاقى و اجتماعى
روز آخر تحصيلى امسال حوزه علميّه است، و خدا را شكر مىگوييم كه به ماتوفيق داد سال ديگرى را توانستيم از خرمن علوم و دانشهاى اهل بيت بهره بگيريم وبر معلومات خودمان بيافزاييم، معلوماتى كه «ان شاء الله» در مسير ترويج اسلام ومكتب تشيّع به كار گرفته خواهد شد، و من از همه شما صميمانه تشكر مىكنم كه تاامروز كه روز آخر است «بحمد الله» به صورت قابل ملاحظهاى در درس شركتكردهايد و شروع درس هم «ان شاء الله الرحمن» هفدهم شهريور ماه يعنى شانزدهمجمادى الاولى است، بعد از ايّام شهادت بانوى اسلام فاطمه زهرا (س) است،شانزدهم كه روز سه شنبه است و فراموش نشود هفده شهريور ماه «ان شاء الله»درسهاى حوزه عموماً شروع خواهد شد، و اميدوارم «ان شاء الله» براى تابستانخودتان برنامه ريزى كنيد، و بدانيد اگر برنامه ريزى نكنيد تابستان مىآيد و مىرودمىبينيد هيچ كارى نكرديد، و اما اگر برنامههايى بگذاريد، كم و كسرهايى داريد،بحثهايى داريد مباحثههاى داريد، تفسير است، كلام است، عقايد است، مذاهبمختلف است، مباحث مشكل فقهيّه است، بحثهاى اصوليّه كه هنوز شفاف نشده استدر ذهنتان، بالاخره يك برنامه ريزى كنيد براى تابستانتان كه وقتتان بيهوده از بيننرود.
حديث اخلافى امروز را بخوانم و يك پيام لازمى هم امروز دارم آن را هم عرضكنم و وارد بشويم در بحث فقهى كه شروع كرديم تكميلش كنيم. و اما حديث اخلاقىامروز دنباله حديث هشام بن حكم است كه جلد اول اصول كافى صفحه 17 امام كاظم(ع) فرمود: «يا هشام نُصِبَ الحق لطاعة الله و لانجات الا بالطاعة و الطاعة بالعلم»فرمود: حق براى اطاعت خدا برپا شده است، ظاهراً منظور از اين حق همانطور كهعلامه مجلسى در مرآت العقول تقريباً اشاره مىفرمايد، حق به معنى قوانين الهىاست. خداوند قانون را براى اين قرار داده است كه مردم اطاعت خدا كنند، اگر مردمگرفتار بىقانونى بشوند اطاعت خدا از بين مىرود، مسأله قانونگرايى كه امروزصحبت از او مىشود از قديمترين ايّام در قرآن مجيد و احاديث اسلامى بوده است،آيه شريفهاى كه مىفرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان»اين الميزان را تفسير كردند به قانون، خداوند ميزان قرار داده است، قانون قرار دادهاست، «ليقوم الناس بالقسط»، اگر قوانين اجرا نشود مردم قيام به قسط نمىكنند.«نصب الحق لطاعة الله» قانون براى اين قرار داده شده است كه مردم اطاعت خداكنند، اطاعت خدا در جامعه پر هرج و مرج نيست، «و لانجات الا بالطاعة» نجاتى همجزء به طاعت خدا نيست. يعنى گرفتار امانى و آرزوها نشويد، ما يك حسين داريم وچه غم داريم، درست است، مراسم عزادارى امام حسين از افضل قربات و از اعظمشعائر اسلامى است، امام مفهومش اين نيست كه طاعت خدا را رها كنيم. شفاعت درجاى خودش و عفو خدا در جاى خود، مسأله ولايت ائمه در جاى خودش، ولىبالاخره «لانجات الا بالطاعة»، آن كسى كه حرف اول را در قيامت در ميعادگاه بزرگمىزند اطاعت خداست، شيعيان واقعى كسانى هستند كه مطيع فرمان حق باشند، «والطاعت بالعلم»، اطاعت هم بدون علم نمىشود، آدم جاهل چه جاهل به حكم باشد وچه جاهل به موضوع، اطاعت خدا نمىكند، كسى مىتواند اطاعت كند كه هم موضوعرا بشناسد و هم حكم را، به همين دليل بايد براى دعوت مردم به سوى اطاعت دعوتبه سوى علم بشود، وقتى علم و دانش در ميان مردم حاكم شود، اطاعة الله خواهد بود،اطاعة الله باشد نجات خواهد بود، اگر اطاعة الله نباشد نجات نيست، اگر علم باشداطاعت نيست. «نصب الحق لطاعة الله و لانجات الا بالطاعة و الطاعة بالعلم».
و اما نكتهاى كه مىخواستم عرض كنم تناسب با همين حديث دارد، طاعت با علماست، در كشور ما امروز دو كانون علمى داريم، يكى حوزه است و ديگرى دانشگاهاست. اگر اين دو كانون علمى در مسير صحيح باشند تمام كشور و نظام در مسيرصحيح هستند، اما اگر خداى نكرده از مسير صحيح يكى از اين دو كانون خارج شودمشكلات عظيمى پيدا مىشود، يكى از اين دو كانون وظيفهاش تبيين احكام است،حوزه و حوزويان تبيين احكام مىكنند. كانون ديگر وظيفهاش تبيين موضوعاتاحكامه است، دانشگاهيان موضوعات را كارشناسى مىكنند و تبيين مىكنند، فقيهمىگويد: اگر روزه براى تو ضرر دارد روزه حرام است، دانشگاهى مىگويد روزهضرر دارد يا ندارد. تبيين موضوع مىكند، و همينطور، والان يك دستهايى است كهمىخواهد بين حوزه و دانشگاه جدايى بيانداز و واى به حال مردم اگر جدايى بيافتد،من در اينجا يك تذكراتى دارم براى اينكه وقت گرفته نشود اينها را يادداشت كردم، كهبه صورت يادداشت اين چند جمله را بخوانم.
وفاداران نسبت به اسلام و انقلاب و نظام جمهورى اسلامى بايد به هوش باشند،در اين اواخر دستهايى به كار افتاده است كه تخم نفاق و اختلاف را در همه جا بپاشد،در ميان تودههاى مردم، در ميان ارباب قلم، در ميان تشكّلهاى دانشجويى، در ميانجناحهايى سياسى، در ميان قوميتهاى موجود در كشور، و مخصوصاً در ميان حوزه ودانشگاه، مىخواهند در همه اين زمينهها تخم نفاق بپاشند. و براى باروركردن اينتخم شوم از هيچگونه دروغ و تهمت و سعايت و سخن چينى ابا ندارند، آنها مىداننداگر در اين شرايط كه مملكت با مسائل مهمى روبروست به اختلافات دامن زده شودو مردم و گروهها به مسائل درون گروهى بپردازند، تبعاً مسائل اصلى به فراموشىسپرده مىشود، و كشور و نظام ضربه سختى خواهد خورد، و آنها به مقصود خودشانمىرسند، ما همه مشغول دعوا و نفاق باشيم، ارباب قلم، حوزه و دانشگاه، جناحهاىسياسى، قوميتها چه و چه، مسائل اصلى فراموش مىشود و ضربهاى به اسلاممىخورد. بديهى است در چنين شرايطى وظيفه هر مسلمان آزاده و هر ايرانى غيوراين است كه با كوچك شمردن اختلاف سليقهها در وحدت كلمه بكوشند، و در اينميان همگامى و همدلى حوزه و دانشگاه از اهميّت ويژهاى برخوردار است، شايدبسيارى از جوانان امروز به خاطر نداشته باشند كه آنچه ضربه كارى بر اساس رژيمطاغوت فرود آورد همكارى دانشگاهيان و حوزويان بود، كه دستكاه شاه با وحشتزياد از آن به عنوان نزديكى ارتجاع سياه و ارتجاع سرخ ياد مىكرد، ارتجاع سياه اشارهبه روحانيون بود، و ارتجاع سرخ اشاره به دانشگاهيان.
اساتيد محترم دانشگاه كه آن زمان را درك كردند، از كم و كيف قضايا باخبرند، ودانشجويان عزيز كه در آن زمان حاضر و ناظر نباشند مطمئن باشند كه امروز همهمدلى و همگامى حوزه و دانشگاه براى دشمنان ما به همان صورت وحشت آفريناست، لذا بخش مهمى از نيروى خود را براى ايجاد نفاق و تفرقه در ميان اين دو كانونعلمى بسيج كردند، من فراموش نكردم اعلاميهها كه منتشر مىشود از طرف ساواك وامثال ذلك هشدار مىدادند به مردم بترسيد خطر نزديك است ارتجاع سرخ و سياهدست به دست هم دادند. خيلى آنها از نزديك شدن حوزه و دانشگاه نزديك داشتند،الان هم وحشت زياد دارند و الان هم تمام تلاششان اين است كه اين دو كانون را درمقابل هم قرار بدهند، بيدارى شما آقايان و بيدارى آن برادران بايد سبب شود كه «انشاء الله» اين نقشه عملى نشود. براى خنثى كردن اين توطئه لازم است حوزويان ودانشگاهيان بيش از پيش با هم در تماس باشند، اساتيد محترم دانشگاه و دانشجويانبه ديدار حوزويان بيايند، و ما از آنها با آغوش باز استقبال مىكنيم، و اساتيد محترمحوزه و فضلا و طلاب به ديدار اساتيد محترم دانشگاه و دانشجويان بروند،تشكّلهايى از دو گروه كه يك نمونه موفق آن دفتر همكارى حوزه و دانشگاه استتشكيل گردد، گردهمايىها براى بحث درباره مسائل دينى سياسى و اجتماعى وموضوعات مختلف داشته باشند، و اين دو گروه مانند تار و پود يك پارچه دست بهدست هم دهند، و سوء تفاهمهايى كه از دور بودن از يكديگر حاصل مىشود بهخواست خدا برچيده خواهد شد، و آنها، يعنى هر دو گروه مىتوانند با كمك يكديگرپاسدار ارزشهاى اسلام و انقلاب باشند. جمله را تكرار مىكنم، و آنها يعنى هر دوگروه مىتوانند با كمك يكديگر پاسدار ارزشهاى اسلام و انقلاب باشند. مىدانيمحوزويان احكام اسلام و نظام اسلامى را تبيين مىكنند، و دانشگاهيان عهدهداركارشناسى موضوعات احكام هستند، و هيچكدام بىنياز از ديگرى نيستند، نبايدروند قضايا طورى پيش رود كه تصور كنند مديريّت كشور تنها در اختيار قشر خاصاست، اگراين دو قشر كه سرنوشت كشور را از جهات زيادى در دست دارند با همباشند هيچ ترسى از آينده نيست، و اگر خداى نكرده نقشههاى دشمن در اين راهموفق شود همه چيز به خطر مىافتد. آخرين سخن اين جمله به عنوان كسى كههميشه به هر دو قشر علاقه دارد و دارم، لازم دارم از همه خواهران و برادرانخواهش كنم كه بيش از پيش مواظب توطئهها باشند و اجازه ندهند شياطين و دشمناندر رسيدن به مقصد خود كامياب شوند، و بدانند تا در راه وحدت گام برمىدارنددست لطف پروردگار بر سر آنهاست و مشمول عنايات خاص او هستند، «ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم». من اين جملهها را به خاطر اين خواستم عرض كنم كهيك دستهايى در كار است كه بعد از جريان گذشته مىخواهند اينها را در مقابل همقرار بدهند و از آب گل آلود ماهى بگيرند و آقايان بيدار بشوند و آن برادران وخواهران دانشگاهى بايد در آنجا بيدار باشند.
ادامه بحث درسى
اما باقيمانده مسألهاى كه داشتيم، حديث دوم را از دو حديث مىخوانم. حديثدوم حديث سكونى است، البته اين حديث از نظر سند مشكل سكونى را دارد، چونمىدانيد بسيارى در احاديث سكونى اشكال مىكنند، ما هم اشكال مىكنيم، «ما رواهالسكونى عن أبى عبدالله (ع) قال كان قوم يشربون» گروهى مشغول شرب خمربودند، «فيسكرون»، سكر پيدا مىكنند، «فيتباعجون»، «تَباعج» از ماده «بَعَجَ» است،«بعج» يعنى ضربه زدن، «بعجه بالسكين» با كارد ضربه زد، كارد را در شكم او فرو كرد،«فتباعجون» يعنى به جان هم مىافتند و همديگر را لت و پار مىكنند، «فيتباعجونبالسكاكين كانت معهم» چاقوها را كشيدند و به جان هم افتادند، «فرفع الى اميرالمؤمنين» همه مجروح شدند، اينها را بردند خدمت اميرمؤمنان كه از ذيل حديثمعلوم مىشود كه چهار تا بودند، «فسجنهم» همه اين چاقوكشهاى شرابخوار را اميرمؤمنان به زندان فرستاد، «فمات منهم رجلان و بقى رجلان»، دو نفر مردند بر اثرضربات وارده، و دو نفر ماندند. «فقال اهل المقتولين» بستگان آن دو مقتول گفتند:«عقدهما بصاحبين» يعنى قصاص كن اين دو را، «بصاحبينا» به خاطر اين دو مقتول ما،اين دو مانده به خاطر آن دو تا قصاص بشوند. «فقال للقوم ما ترون» على (ع) براىاينكه آزمايش كند اطرافيان را، فرمود: شما چه مىگوييد؟ قصاص كنيم يا نكنيم؟«فقالوا نرى عن تُقيلهما» ما هم عقيدهامان اين است كه اين دو قصاص شوند، «فقالعلى (ع) للقوم» فرمود: اشتباه مىكنيد، «فلعل الذين ماتا قتل كل واحد منهما صاحبه»شايد آن دو مقتول به هم ضربه زده بودن و بر اثر ضربه يكديگر كشته شدند، اين دونسبت به خون آنها بيگناه هستند.
از اين حديث چه استفاده مىشود، كه اگر ثابت شود كه اينها اگر آنها را كشتندقصاص مىشود كرد، اين همان است كه ديروز اشاره كردم، كه از احاديث استفادهمىشود كه اگر كسى در حال مستى ضربهاى به ديگرى بزند، قتل عمد حساب مىشودو جاى قصاص است. حضرت مىفرمايد: معلوم نيست اين دو تا آن دو تا را زدند،شايد آن دو همديگر را زدند، بنابراين نمىشود قصاص كرد، يعنى اگر مىدانستيم ايندو آن دو تا را زدند قصاص مىكرديم، اين شاهد بحثهاى ديروز است كه «السكرانكالساهى»، مست در حكم هوشيار است از نظر جنايات. «قالوا لاندرى» گفتندنمىدانيم، شايد اين دو آن دو را نزدند آن دو خودشان همديگر را زدند، «فقال على(ع) بل اجعل دية المقتولين على قبائل اربعه» ديه آن دو نفر را بر آن قبال اربعهمىگذارند، يعنى ديه را تقسيم مىكنيم بر چهار قبيله، چرا؟ «و آخذوا دية جراحةالباقيين من دية المقتولين»، من ديه آن دو نفر باقى را از آن «من دية المقتولين» يعنىاگر ديه اينها نصف بوده است ثلث بوده است، از ديه كامل آنها برمىدارند، پس به آندو ديه كامله مىدهند منهاى ديه جراحاتى كه مال اين دوتاست كه آن را به خود اينهامىدهند. اين حديث در همان باب يك است كه ديروز يك يك خوانديم، امروز دودو. حديث ديروز سندش صحيح بود، اما دلالتش مشكل داشت، حديث امروز همسندش اشكال دارد، و دلالتش هم داراى مشكلات است، اولين مشكل در دلالت اينروايت اين است كه چرا ما به گردن قبايل مىگذاريم مگر ديه قتل خطاست كه بر عاقلهباشد؟ بايد بگوييم: ديه بين اين چهار تا مال اين چهار نفر گذاشته شود، ديه بين چهارتا تقسيم مىشود، چرا قبايلشان، قبايل يعنى عاقله، قبايل مال آنجايى است كه خطاباشد، بايد در اموال خودشان بگذاريم.
ثانياً اينجا دارد قبايل، عاقله ندارد. عاقله غير از قبايل است، عاقله از نزديكانپدرى است، مردان اقرباى از ناحيه پدر پس قبايل ربطى به عاقله ندارد.
ثالثاً چرا ديه آن دو نفر از ما نيست، از ديه اينها برمىداريم شايد آنها به همديگرزدهاند چه مىدانيم، شايد آن دو مجروح همديگر را مجروح كردند، چرا از ديه اينهابرداريم. ملاحظه مىكنيد نه روايت ديروز با قواعدى كه مسلم است در دست داريممىسازد، و نه روايت امروز مىسازد، مرحوم شهيد ثانى مىفرمايد: اين منجبر استبه عمل اصحاب. اصحاب عمل كردند به اين دو روايت، تازه اين دو روايت با هممتعارضين است، در بحث ديروز بحث از قبايل اربعه نبود، از اموال خود اينهابرمىداشتند، ديه آن دو نفر را از اموال اين دو نفر برمىداشتند، مقدار مجروح بودنشرا برمىگرداندند، پس اين دو حديث هر كدام مستقلاً بلكه مشكلات دارد، علاوه براين متعارض هم هستند، شهيد ثانى مىفرمايد: چون عمل كردن به اين دومى بنابراينمنجبر به عمل اصحاب است، يا به هر دو عمل كردند. مرحوم صاحب جواهرمىگويد: چه كسى عمل كرد؟ روايت مشهور است، عمل مشهور نيست، فقط دو نفرهستند كه از آنها نقل شده است به اين حديث عمل كردند، يكى ابو على كه از فقهاىقدما است، و ديگرى قاضى ابن براج، غير از اين دو عملى نقل نشده است، بله روايتمشهور است در كتابها نوشتند. نتيجه اين مىشود، من اين را از جواهر نقل مىكنمجلد 43 صفحه 93.
(س ... و پاسخ استاد) آقا مىگويند: تعارض نيستند اطلاق و تقييد است، يكىصريحاً مىگويد: ديه آن دو مقتول از ديه اين دو مجروح، يكى مىگويد: ديه آن دومقتول از قبائل، ربطى به هم ندارد حالا يك مقدار رويش مطالعه كنيد من نظر نهايى رابگويم.
چه كنيم اينجا؟ احاديث كه مشكل داشت، معمول بهاى اصحاب هم نبود، هم هركدام مستقلاً سه مشكل داشتند، و هم متعارض بودند، اصحاب هم عمل نكردند«اشتهر روايتهما، لااشتهر الفتوا بهما»، بنابراين فتواى از ناحيه اصحاب نيست كه شماخيال كنيد انجبار است. حالا كه اينطور شد دو حديث را مىبوسيم مىرويم كنار،مىنشينيم خودمان طبق قواعد فتوا مىدهيم، امروز برداشتند و به عنوان يك استفتاءبراى ما نوشتند، چهار نفر، شش نفر به جان هم افتادند در حال مستى، چند نفر كشتهشد، و چند نفر مجروح شدند، چكار بايد بكنيم؟ ما جواب مىدهيم، هم ديه قتل و همديه جراحت بايد بين همه تقسيم شود، قصاص نيست، چرا؟ چون قاتل شناختهنيست، شايد قاتل يك نفر است، شايد ضارب يك نفر است، يك نفر اين را كشتهاست يك نفر آن را كشته است، حالا ما بياييم هر دو را بكشيم؟ نمىتوانيم، يك نفر هردو را كشته است نمىدانيم، و همچنين ضارب نسبت به مجروحها چه كسى است؟نمىدانم. قدر مسلم خودشان به خودشان چاقو نزدند، به جان ديگرى افتادند، اگر يكنفر كشته در اين وسط افتاد بايد چكار كنيم؟ بايد تقسيم كنيم به همه، يعنى از چهارسهم ديه نفر اول يك سهمش پاى خودش مىافتد، سه سهمش را ديگران بايد بدهند.از چهار سهم ديه ديگر باز بايد تقسيم شود، مجروحين هم بايد تقسيم شود، قاتلشناخته نيست، جارح شناخته نيست، طبعاً بايد در ميان آنها تقسيم شود. خودش كه بهخودش ضربه نزده است، آن سه نفر او را كشتند، هر كدام يك سوم ديه بدهند. دومىهم خودش كه خودش نكشته است، اين سه نفر احتمالاً كشتند، هر كدام يك سومبزنند. مجروح اول كه خودش به خودش چاقو نزده است، يكى از آن سه نفر احتمالاًزدند، بايد تقسيم شود، مجروح دوم كه خودش به خودش چاقو نزده است، لابد آنسه نفر زدند.
(س: ... پاسخ استاد:) فرضمان مستى است، در حال مستى كه كسى نمىتواند شهادتبدهد ،نمىتواند عقل داشته باشد، هر چهار نفر مست بودند، پس ديه نفر اول را اينسه مىدهند. نفر دوم را آن سه تا مىدهند، نفر سوم را آن سه تا مىدهند، نفر چهارم همآن سه تاى ديگر مىدهند، اگر بخواهيم عدل و انصاف را در اين ابواب رعايت كنيم،هيچ راهى جز تقسيم كردن ديه بر باقى نداريم. «و صلى الله على سيدنا محمد و آلهالطاهرين، و الله العالم بحقايق احكامه»
پايان درس در سال تحصيلى 1377 - 1376.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...