جمعه 18 خرداد 1403 - 28 ذيقعده 1445 - 7 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 115
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه يكصد و پانزدهم "
ضايعات اموال و نفوس در تصادف دو فرد
بحث در اين بود كه دو نفر قاطعانه بهم مىخورند، حالا يا پياده يا سواره، يا يكىپياده يكى سواره، اسبى در كار نبوده، مثالش را هم ملاحظه كرديد، عبارت را دوبارهنمىخوانم، مثالش اين است كه جادّه تاريكى هست اينها دوان دوان بىخبر از اينكهكسى از طرف مقابل مىآيد، دارند مىآيند، محكم بهم خوردند، يا نابينا هستند، ياگاهى مىشود بعضىها به دلايلى ممكن است عقب عقب راه بروند، ماشينها دندهعقب مىروند، بىخبر محكم زدند بهم. اين موضوع بحث. صحبت اين است اينضايعاتى كه پيش مىآيند، در اموال و نفوس مربوط به كيست و چه مقدار است؟
در تحرير الوسيله مسأله را دو شاخه كردند، شاخه دوم را هم دو شاخه كردند،مجموعاً سه شاخه شد، شاخه اول آنجائى است كه عاقل و بالغ هستند، عقب عقبآمدند، يا نابينا يا در شب تاريك زدند به هم، عاقل و بالغ، در اينجا مىفرمايند: نسبتبه تلف نفوس كه بايد ديه بدهند، اما نصف ديه نه تمام ديه، چون هر كدام از اين دو درواقع مقصر نسبت به خون خودش است، طرف مقابل هم مقصر است، پس نيمىتقصير خودش، و نيمى تقصير طرف مقابل، بنابراين بايد نصف ديه را هر كدام بدهند،و ديه در مال عاقله است، چون خطاى محض بود، قصد نداشتند بهم بزنند، نه قصدجان هم داشتند، نه قصد مزاح داشتند، اصلاً بهم نمىخواستند بزنند، پيش آمد، «بناءعلى ذلك» هيچ قصدى به فعل در كار نبوده. و على هذا بايد در مال عاقله باشد.
خوب نسبت به شاخه اول، عاقل و بالغ، و حكم هم نصف ديه، و ديه هم در مالعاقله، در اينجا كلامى از صاحب مفتاح الكرامه نقل مىكنم كه هم ناظر به اين صورتاست و هم ناصر به دوم، آنجائى كه صغير باشند، ايشان بعد از آن كه شاخ و برگهاىمسأله را ذكر مىكند، مفتاح الكرامه جلد 10 صفحه سيصد و سى و چهار، بعد از آن كهاينها را نقل مىكند، مىفرمايد: «كما صرّح بذلك كلّه فى الشرايع و التحرير و الارشاد والمسالك و الروضة و مجمع البرهان و كذا المسبوط و كشف السان»، از جماعت قابلملاحظهاى از بزرگان و اعاظم فقهاء مسأله را نقل كرده، اما ادعاى اجماعى، چيزى دراين مسأله بكند نه.
نصف شدن ديه در مباشرت دو نفر در تصادف
ولى خوب مسأله مشهور است در ميان بزرگان. و اما از نظر دليل، دليلى كه اينمسأله دارد، اولاً قواعد اقتضا مىكند، چرا؟ براى اين كه تعريف قتل خطا در آن تطبيقمىكند. فرضمان اين است كه «قصد شيئاً اصاب غيره»، اين قصد دارد به اين كه راهبرود، قصد به اين كه بدود، «اصاب غيره» بنابراين تعريف قتل خطا در اين منطبقاست، در مال عاقله است، و چرا نصف؟ به واسطه همان قاعدهاى كه عرض كردم،چون ضايعات بر اثر «فعلهما» حاصل شده، سبب تنها اين نيست، مباشر تنها ايننيست، هر دو هستند، چون هر دو مباشر بوجود آورنده اين ضايعه بودند، بايد نصفنصف كنيم، نيمى بر اين نيمى بر آن. اما شدت يكى بيشتر، شدت يكى كمتر، جوابشرا قبلاً عرض كرديم، « فعلى هذا مقتضاى قواعد اين است كه در اينجا قائل به ديهشويم، ديه هم بر عاقله باشد، و ديه هم نصف باشد.
(سؤال... و پاسخ استاد): نصف دوم ساقط مىشود، تمام است و تمام، منتهى ايننصف در مقابل آن نصف ساقط مىشود، نصف ديگر را عاقله اين بايد بدهند، نصفديگر را عاقله آن بايد بدهند. خود اينها نبايد چيزى بدهند، طلبكار و بدهكار دوگروهند، نصفى عاقله او بايد بدهند به اولياء دم اين يكى، نصف هم عاقله اين يكى بهاولياء دم اينجا بدهند، اينجا كه تهاتر ندارد.
(سؤال ... و پاسخ استاد): طلبكار و بدهكار يكى نيست، دو گروهند، بنابرايننصفها از بين نمىروند، عاقله اين بايد به اين بدهند، عاقله آن بايد به آن بدهند، مثلاينكه زيد به امر بدهكار است، بكر هم به خالد بدهكار است، تهاتر معنى ندارد، بلهاگر عاقله يكى باشد، هر دو يكى باشند، عاقلهاى اين با عاقلهاى آن يكى باشد، هر دوپسر عمو بودند به هم زدند، عاقله آن با عاقله اين يكى است. اين مقتضاى قواعد باببود.
دو تا روايت هم داريم، هم دلالت دارد و هم ندارد، يعنى دلالتش فى الجمله است،و خلاف مطلوب است، يكى همان روايتى بود كه تازه خواندهايم، از «المستدرك »روايت 2 باب 20 بود، كه روايت دعائم الاسلام بود، زيلش مربوط به اين مسأله بود،صدرش مربوط به مسأله سابق بود، زيل را مىخوانم، «عن ابى عبداللّه، عن ابيه، عنآبائه، عن اميرالمؤمنين (عليهالسلام)، انّه قال: «فى الفارسين يتصادمان فيموتان » تامىرسد به اينجا «و ان كان ذلك خطأ فدية على عاقلة كل واحد منهما» «ذلك» اشاره بهتصادم است.
ضعف روايت در بيان تمام ديه
حديث را كه گفتيم سند ندارد، «روينا» مرسله است، دلالتش هم خوب است از ايننظر كه مىگويد: «ديه على عاقلة كل منهما» ولى بد است از اينكه ظاهرش تمام الديهاست، در حاليكه نصف ديه ما مىگوييم. دومى هم مقصر است، نصف خون اينها هدراست و نصف خون ديه بر گردن آن عاقله است. پس اين حديث دلالت دارد، امامشكلى اين است كه ديه كامله مىگويد، و ديه كامله جايز نيست، نگفتند. با قواعد همنمىسازد. اللّهم الا ان يحمل» محملى قبلاً عرض كريم، چه بود؟ بگوييم در مقام بياناز جهت تمام و بعض نبوده، اصل ديه را مىگويد: بر عاقله است، اما «كلّها او نصفها»در مقام بيان از اين جهت نبوده، مقصود بيان ثبوت ديه بر عاقله است فى الجمله.
البته توجيه بعيدى است، اما از باب ناچارى ممكن است بگوييم: چنين توجيهىدارد، «و على كل حال» حديث ضعيف است، اگر هم دلالت داشته باشد مؤيد است. واما يك حديث دومى هم در اينجا داريم، كه آن هم در مستدرك است، حديث 2، باب34 مستدرك، از موجبات ضمان، عن الجعفريات، «بسنده عن جعفر بن محمد، عنابيه، عن جدّه عليهم السلام، ان علياً عليه السلام، قضى فى فارسين تصادما فماتاحدهما فقضى انّ ديه على عاقلة الباقى منهما فان ماتا جميعاً» هر دوبميرند، (سؤال... و جواب استاد): منهما يعنى آن يكى كه مرده، ديهاش بر عاقله آنيكى است كه زنده است، اما اگر هر دو بميرند، «فان ماتا جميعاً، فدية كل واحد منهماعلى عاقلة صاحبه»
باز همان بحثهايى كه در حديث قبلى بود در اين حديث هم هست، از اين كهمىگويد: بر عاقله است خوب است. ولى از اين كه ظاهرش تمام ديه است مشكلدارد. فتوى ندادند به تمام ديه، بله مىتوانيد بگوييد اين عمد را هم شامل مىشود،شبه عمد را هم شامل مىشود، خطا را هم شامل مىشود، ولى ما هم جواب مىدهيم،معمولاً تصادم خطا است. عمداً بگويند: بيا شاخ جنگى بكنيم، و كلّه هامان را به همبزنيم، ماشينهايمان را به هم بزنيم، اين طور عمدى كم اتفاق مىافتد.
(سؤال ... و جواب استاد): نه مىخواهم بگويم كه اطلاق هم ندارد، علاوه بر اينكه «على عاقله» قرينه بر اين است كه خطاست، اصلاً اطلاق ندارد، معمولاً منصرف بهاين است كه تصادم تصادم قهرى بوده، غافلانه بوده، يا به قول عوام ناغافل بوده، بهمزدند.
بهر حال اين حديث دلاتش «فى جمله» خوب است، اما مشكل تمام ديه دارد، واگر همان كارى كه در تمام ديه، در حديث دعائم الاسلام گفتيم، در جعفريات همبگوييم بعيد نيست، يعنى بگوئيم: اين مال به جائى است كه اصل ديه را بخواهدبگويد، اما اگر تمام ديه يا بعض ديه محل بحث نيست، محل توجه نيست.
(سؤال... و پاسخ استاد): مىگويد اگر معلوم باشد كه مقصر بود آن هنوز بحثمانيست، فرض ما اين است كه تقصير يكسان است، هر دو مثل هم هستند، تفاوتى باهم ندارند، باز شما بحث را مىبريد به جائى كه يكى مقصر است، يكى غير مقصراست، مثل اين است كه يكى آمد در خانه ديگرى، بدو بدو دارد مىرود، زد به صاحبخانه، براى چه آمدى تو خانه مردم؟ تمام تقصير مال آن است، اين خارج محل بحثماست، يا جاده بن بست اختصاصى مال يك خانواده است، اين آمده در جادهبنبست، مىدود، بالاخره بحث ما آنجائى است كه هر دو متساوى بوده باشند از نظرغفلتى كه دارند.
خوب شاخه اول مسأله تمام شد، آنجائى كه عاقلين، بالغين تصادم كنند غافلانه، بهاقوال اشارهاى كرديم، كه خيلىها متعرض نشدند، و خيلىها هم متعرض شدند،قواعد را هم گفتيم چه اقتضاء مىكند؟ دوتا روايت را هم گفتيم، دلالتش را هم گفتيم وگذشتيم.
ديه تصادف صبى و مجنون
و امّا شاخه دوم آنجائى است كه صبى و مجنون باشند، نابالغ، غير عاقل، اينجا همدو شاخه دارد، يك شاخه اين است كه خودشان سوار شدند يا ولى سوارشان كرده،يك شاخه هم اين است كه اجنبى سوار كرده، يا ولى بدون مصلحت سوار كرده.
پس شاخه اول آنجائى است كه خودشان سوار شدند و به هم زدند. دو ديوانه، هردو سواره به هم زدند. دو نابالغ خودشان سوار شدند و بهم زدند، و يا نه، ولى اينها«لمصلحة لهما» اينها را سوار كرد، اينجا نا امن شده سيلى آمده، زلزلهاى آمده، مردمدارند كوچ مىكنند، جنگ كشيده شده به اينجا، ناچارند است، شترها هم چموشند، واين اسبها هم چموشند و ناچار است اينها را سوار كند و از اينجا ببرد. مصلحتاقتضاء كرده، يا نه مىخواسته سوارى ياد اينها بدهد، بچه را مىگويند: سوارى بايد يادبدهند و امثال ذلك و اينها، و نمىدانست كه اين حيوان چموش مىشود، چموش شدو زدند به هم.
بهر حال در اينجا شاخه اولش كه ولى لمصلحت، يا خودشان سوار شدهاند، دراينجا گفتهاند كه ديه بر عاقله اينها است، باز هم ديه نصف است و بر عاقله، چون فرقىنمىكند با مسأله قبل، اين صبى است، عمداً زده، عمدش خطا است. مجنون استعمداً زده است، عمدش خطا است، قواعد چه اقتضا مىكند؟ قواعد داريم كه «الصّبىعمده خطا، المجنون عمده خطا» روايات داريم، ديگر جاى اين نيست كه من بخواهمروايت را از نو تكرار كنم، و متعرض روايات بشوم، در مباحث سابقه داشتيم كه عمدصبى خطاست، و همچنين خطاى مجنون هم در باب عاقله است.
بنابراين هيچ فرقى با مسأله سابق نمىكند، از جهت ديه و از جهت نصف بودن و ازجهت عاقله بودن، تنها موضوع متفاوت است، در مسأله سابق خطا بود، اينجا عمداست، منتهى عمدى است كه به حكم خطا است.
(سؤال... و پاسخ استاد): مىگويند مگر قلم تكليف برداشته نشد؟. بله، احكاموضعيه كه برداشته نشده، اگر يك بچهاى بزند كاسه و كوزه كسى را بشكند، سر كسىرا بشكند، تكليف ندارد، اما احكام وضعيه در باره اينها ثابت است. پس شاخه اولشمهم نبود.
ثبوت ديه بر اجنبى و ولىّ
و اما شاخه دوم آنجائى كه اجنبى اينها را سوار كرده، شماى اجنبى چه حق داشتيداين پسر را سوار اين مركب كنى؟ يا چموش يا غير چموش، به شما چه مربوط؟تصرف كردى بدون اذن، يا نه ولى بدون مصلحت، ولى حافظ مصالح موالى عليهاست، من اين جمله را در پرانتز عرض كنم: (بعضى ها در باب ولى مىگويند: ولىهمين اندازه كه ضرر نداشته باشد، اقدامش مجاز است، در اموال صغير ضرر نداشتهباشد دخالت كند)، ما در انوار الفقاهه در كتاب البيع گفتيم: ولى «وضع لحفظالمصالح»، در زمينه مصالح بايد دخالت كند، ضرر نداشته باشد، نمىتواند دخالتكند، شما حافظ مصالح اين مجنونى هستى ،حافظ مصالح اين طفلى، اگر به نفع اوستعمل كن، اگر نيست نه، نه به نفع نه ضرر، عمل نكن، اقدام مجوز مىخواهد، مجوز هممال آنجائى است كه مصالحى باشد، «عدم الضرر» كافى نيست، اين كه اجازه مىدهنداولياء در اموال صغارشان تصرف كنند، اگر مصلحت صبى است بكنند، اگر نيست ماحق نداريم در پول بچه ولو ضرر ندارد، تصرف كند، بله اگر فايدهاى داشته باشد،مىخواهد يك وامى بگيرد برود يك لباسى برايش بگيرد، از جيب خودش لباسبراى اين بخواهد بگيرد، اين يك مصلحتى است، يا اگر اين پول بماند، ممكن استمثلاً دزد بيايد ببرد، مىگويد: من وام مىگيرم، مىروم خرج مىكنم بعد عوضش را بهاو مىدهم، براى حفظ اين مال، مصلحتى باشد مىشود.
لذا توجه داشته باشيد اگر چيزى به بچههايتان مىبخشيد، و آنها پساندازىكردند، موقعى كه نياز داريد، بايد يك مصلحتى براى بچه داشته باشد، و الاّ تصرفكردنش اشكال دارد.
اگر مصلحتى دارد، مىتواند سوار كند، حالا مصلحت نداشته، حالا كه مصلحتنداشته، اگر خطرى پيش آمد، بايد چه كسى ديه را بپردازد. آن اجنبى كه بيخود دخالتكرده، و اين ولى كه بدون مصلحت اقدام كرده، ديه را بايد اينها بپردازند. چقدر ديهبپردازند؟ نصف يا تمام؟، تمام را بايد بپردازند.
«و على هذا» خون هر دو را بايد داد، و بر عاقله هم نيست، بر همان ولىّ است كهبدون مصلت اقدام كرده، يا بر اجنبى است، نتيجه اين شد، شاخه دومِ فرعِ دوم آنجائىبود كه بدون مصلحت يا اجنبى اقدام كرده و سبب خسارت شده، تمام ديه را بايدبدهند «على القاعده»، و بر عاقله هم نيست، چرا؟ چون سببى در اينجا است، سبب هماقوا است.
اين كلام تحرير بود كه نقل كرديم و توجيه فقهى آنها و استدلال فقهى آنها رإے؛ؤؤظظگفتيم، و از بزرگان و علماء هم همين نقل شده. و در واقع تحرير الوسيله هم بدنبالهمان بحث بزرگان است.
اسناد فعل به ولىّ و لو بخاطر مصلحت
عرضم اين است كه ما بر گرديم به شق اولِ فرع دوم، يك قدم برگرديم به عقب،آنجايى كه ولى لمصلحة» اينها را سوار مىكند، بسيار خوب، بالاخره فعل استناد به كىدارد؟ ولو «لمصحلة»؟ به ولى فعل اسناد دارد يا به صغير؟ به ولى اسناد دارد. ولىاقواست، عاقل و بالغ است، به صبى اسناد داده نمىشود، پس در صورت سابقه هم كهولى «لمصلحة» اين را سوار كرده بود، آنجا هم ولى «تمام الديه» را بايد بپردازد، منتهىچون «لمصحلت صبى بوده، اگر صبى مالى دارد از مالش بايد بردارد، «ما علىالمحسنين من سبيل».
نتيجه اين شد كه ما در يك جمله در مسأله امروز جدا شديم از تحرير الوسيله وكلام معروف مشهور، و آن اين است اگر «لمصحلة» انجام بدهد باز هم «تمام الديه»است، باز هم بر ولى است، «لان ولى اقواست، و چون اقوا است، فعل اسناد به او دادهمىشود، ولى چون محسن است، مىتواند بخاطر احسانش آنچه را خرج كرده ازاموال صبى بر دارد.
«بقى هنا شىء»: من اين بقيه را بگويم، يك مطالعهاى كنيد، يك معمايى شده براىما اين مسأله، نمىدانم چكارش كنيم؟، فكرى كنيد در آن، تا ببينيم براى فردا چهمىشود؟. بحث در اين است كه آقايان در اين مسائل مثل اينكه يكسان پيش نرفتهاند،فقهاى ما، فتاوا در مسائل به نظر مىرسد به قول امروزيها بر خورد دو گانه شده، درجايى كه كسى سوار مركبى است و موقعى كه سوار مركب است جنايتى به وسيله پاىمركب انجام مىشود، سابقاً هم متعرضش شديم، عرض كرديم شرحش هم مىآيد،اين مركب به وسيله پا، به وسيله چرخها، بوسيله پاى جلو، به وسيله پاى عقب جنايتنفسى كرد، گفتيم جنايت بر عهده خود راكب است، گاهى بر عهده سائق است، گاهىبر عهده قايد است، گاهى بر راكب است، در آنجا نگفتيم بر عاقله است.
آيا نمىشود از آنجا ما يك فتح بابى كنيم به جاهاى ديگر، خوب اگر واقعاً اينمصداق جنايت خطأيى هست، در جنايت خطأيى شما چه مىگوييد؟ در جنايتخطأيى مىگويد: بر عاقله است، چرا آنجا بر عاقله نيست؟ و هكذا موارد ديگرى همدر فقه داريم كه هيچ تقصيرى كسى نداشته، خطاى محض بوده، باز هم مىگويند: برعهده خودش است، چرا؟ نمىدانيم اين باب اسباب و مباشر چطور است كه يك بام ودو هوا است، يك جا مىگويند: بر عاقله است، يك جا مىگويند: بر خودش است،حالا من موارد متعددش را فردا عرض مىكنم، اين معما را ببينيم چه رقم بايد در اينجاحل كنيم، و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
پايان
پرسش:
1- چرا در مباشرت دو نفر در تصادف، ديه هر كدام نصف مىشود؟
2- از دو روايت مذكور در مسئله ما نحن فيه چه استفادهاى مىشود؟
3- در تصادف صبى و مجنون ديه بر چه كسى است چرا؟
4- چرا ولى لمصلحةٍ هم مديون ديه صبى و مجنون است؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...