شنبه 12 خرداد 1403 - 22 ذيقعده 1445 - 1 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 113
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه يكصد و سيزدهم "
در تصادم دو پياده، يا دو سواره، يا يك پياده و يك سواره
بحث در مسئله پانزدهم از مسائل موجبات ضمان بالمباشره بود، بحث در اين بودكه اگر دو نفر پياده يا سواره يا يكى پياده و ديگرى سواره با يكديگر تصادف كنند. وضايعات جسمانى يا مالى حاصل بشود، در يك چنين شرايطى اين ضايعات بر عهدهچه كسى است؟ در اينجا عرض كرديم ضايعات جانى و مالى را بايد جدا كنيم. اماضايعات جانى گاهى مصداق قتل عمد است. گاهى مصداق قتل شبه عمد است. اگرمصداق قتل عمد باشد قصاص دارد. ولى گفتيم: قصاص در اينجا با ادا ممكن است.چرا؟ چون اين تصادف «فعل كليهما» بوده. تنها يك طرف مقصر نيست. اگر هر دو يايكى تلف شوند لفعل هماست. اگر بخواهند آن يكى را قصاص كنند بايد نصف ديه رابپردازند، و در اينجا هم كه ديه هست، نصف ديه است. براى اينكه ضايعه «لفعلكليهما» است. نصف ديگر هدر، و نصف ديگر را بايد بپردازد.
در مورد ضايعات مالى هم گفتيم: همينطور است. يعنى بايد نصف ديه را بپردازند،چون تصادف با فعل هر دو بوده است. «فعلى هذا» هر دو در اين ضايعه مقصر و سهيمبودند. هم ضايعه انسانى و هم ضايعه مالى. موضوع بحث را نبايد فراموش كنيم. دراين جا ما يك روايتى داريم كه هم دلالت بر بحث ما دارد و هم ندارد. سندش ودلالتش را بايد بررسى كنيم.
روايت، روايتى است كه مرحوم حاجى نورى در مستدرك در جلد 18، حديث دواز باب 20 از ابواب موجبات ضمان است. عبارت اين است: «دعائم الاسلام، قالروينا عن أبى عبد الله، عن أبيه، عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليه السلام انّه قال: فىالفارسين» موضوع روايت دو نفر فارس است.«يتصادمان فيموتان جميعاً اواحدهما». هر دو مىميرند بر اثر تصادف يا احدهما. «او يناله كسر او جراحه»، شاهددر اين جواب است. پس سؤال فارسين بود، هر دو مىميرند، يا يكى مىميرد، يا كسرو جراحتى حاصل مىشود. «قال: ان تعمّدا، او احدهما قصد صاحبه ان تعمدا» هر دوتعمد دارند يا يكى قصد كرده تعمد را، «او احدهما قصد صاحبه فعلى المتعمدالقصاص». متعمد قصاص دارد. «فيما يقتص منه» در جاهايى كه قصاص است،قصاصش مىكنند. «و الدية فيما تجب فيه الديه». ديه هم در آنحايى كه ديه واجباست، واجب مىشود. «فيما اصاب صاحبه». اين در صورتى كه عمد باشد.
«و ان كان ذلك خطأً» اگر خطا باشد «فالدية على عاقلة كل واحدٍ منهما». اگر همخطا باشد كه مسئله شانزده است، ديه هر كدام از ايندو بر عاقلهاش است. اين حديثبود. سند حديث مرسله است، بنابراين از نظر سند ضعيف است. و اما از نظر دلالت.ظاهر حديث تمام ديه است، نه «نصف الديه». بنابراين ظاهرش موافق فتواى مشهورنيست. موافق آن قول شاذى است كه از قول برخى عامه نقل شد، كه «تمام الديه» راگفتهاند.
در مقام بيان كليات نه جزئيات
«اللهم الاّ ان يقال»: توجيه كنيم، يك توجيه اين است كه بگوييم: در مقام بيان نبوده.در مورد نصف و التمام نبوده. فقط در مقام بيان اصل ديه بوده، اما «نصفها او تمامها» درمقام بيان از اين جهات نبوده است. اين احتمالى است ولو احتمالش ضعيف است، امادر مقام توجيه چارهاى نداريم. مقام بيان يعنى مقام بيان جزئيات. يعنى مىخواستجزئيات را هم بگويد. اين مقام بيان كليات بوده كه اصل قصاص و اصل ديه است، كمااينكه در قصاص اشاره به نصف نشده، در ديات هم اشاره به نصف نشده. مىگويند:شايد به خاطر روشن بودن بوده باشد. اما اين مسئله اينقدرها روشن نيست.
توجيه ديگر كه مىشود اين است كه حملش كنيم در آنجايى كه هر كدام تمام علتبودهاند. يعنى اينكه به آن زد كانّ يك ضربه اضافى هم زد كه آن تمام علت بوده است.مجرد به هم خوردن سبب نبوده. مثل اينكه خنجرى به دستش گرفته بود كههمانطورى كه با سرعت مىآمد به او زد. آنهم خنجر به دست بود و همان كار را كرد. يانيزهاى به اسبش بسته بود و او هم همانطور. خلاصه يك طورى باشد كه تمام عاملاينها بوده باشند. اين هم خلاف ظاهر است، قبول دارم. ولى در مقام توجيه يكى از ايندو توجيه را ذكر كنيم.
مرحوم حاجى نورى هم كه رضوان خدا بر او باد وقتى كه وارد شده است در اينباب و در ذكر اين روايت عبارتى دارد: «الذى يضمن كل واحدٍ منهما، اذا قصداً جميعاًنصف الديه»، ايشان هم همان فتواى بزرگان ديگر را فرموده است. «لأنّ الذى اصابصاحبه من فعلهما معه»، هر دو سبب شدهاند خسارت فى الاموال و النفوس پيدابشود، «فعلى هذا، بايد بگوييم نصف ديه. ايشان هم كأنّ روايت را حمل بر نصف ديهكرده است. به هر حال اين روايت آنطور كه ما مىخواهيم نيست، و بايد توجيه شود.سندش هم كه اشكال دارد. نتيجه اين شد كه مسئله بايد «على القواعد» حل شود. نه بهكمك روايات.
عدم تساوى خسارت در تصادم دو غير مساوى
«و على القواعد» هم همان است كه در تحرير الوسيله و غيره فتوى دادهاند. وديگران هم گفتهاند. صاحب جواهر هم گفته بود «لا أجد فيه خلافاً». و اما فروع قضيه.آيا اينكه فرمودهاند نصف الديه، در صورتى است كه تأثير هر دو مساوى باشد، يا نهاگر تأثير يكى اقواى از ديگرى باشد در اينجا نصف الديه ثابت است؟ يا «نصفالخسارت الماليّه» ثابت است. در تحرير الوسيله تصريح فرمودهاند كه «لا فرق». دربعضى عبارات ديگر هم اشاره فرمودهاند كه «لا فرق». ظاهراً صاحب جواهر همدارند كه تفاوتى نيست. معنايش اين است چه يكى قوى تر ديگرى ضعيف تر. يكىسريعتر و ديگرى بطىءتر. يكى عظيمتر و ديگرى صغيرتر. هر چه باشد مساويند.معنايش اين است كه اگر يك انسان تنومندى از يك طرف و يك بچه كوچك از طرفديگر بدوند و به هم بخورند و اين بچه تلف بشود، نصف است. ولو اينكه فشارى كهاين بچه آورده است تأثيرش 10 درصد و 20 درصد است، در حاليكه فشارى كه اينآدم قوى آورده است تأثيرش 80 درصد است. يا يك ماشين تريلى بزرگ از آن طرفو يك ماشين كوچكى مثل ژيان از اين طرف. اينها به هم بزنند. اهل خبره مىگويند:نسبت 20 و 80 است. مساوى نيست. 30 و 70 است، و غيره. اگر به اهل خبره بگوييم:اينطور مىگويند. ولى ما مىگوييم: مطلقاً پنجاه پنجاه بايد حساب كنيم. به اين خوردهريزها و جزئيات نبايد اعتنا كرد.
نظير اين نكته را جاى ديگر هم داريم. در كسانى كه مشترك شدهاند در قتل يكنفر. دو ضربه زدند. هر كدام يك چاقو. اما طبيب كارشناس مىآيد مىگويد اين دوچاقو هر دو تا با هم كشتهاند. اما يكى 80 درصد و ديگرى 20 درصد تأثير داشته است.چه مىگوييد؟. آنجا هم همين حرفها مىآيد. انصاف اين است كه اگر «على القواعد»بخواهيم صحبت كنيم ما هستيم و مسئله تأثير. بايد ببينيم نسبت تأثير چه ميزان بودهاست. به همان نسبت بگيريم. كما اينكه اگر دو نفر با هم زدند يك دستگاهى راشكستند. يكى سنگ ده منى انداخته و يكى يك سنگ دو منى. دو نفرى با هم اين راشكستهاند. آنجا هم مىگويند: آقا خسارت بيشتر به واسطه اوست. عادلانه نيست كهاز اينها مساوى خسارت بگيريم. اگر قوانين عقلائى و نسبت سنجى كنيم، واقعش ايناست كه عقلاء يكسان نمىدانند. مخصوصاً در زمان ما كه خيلى دقت مىكنند در اينمسائل. جزئيات را خيلى دقت مىكنند، و نسبت مىسنجند.
صدق كلمه به حسب تفاهم عرفى
و اگر يك دليلى داشتيم عام و مطلق، كه مىگفت: على كل حال مساوى استمىگفتيم: چشم. اما ما بوديم و قواعد، ما بوديم و مسئله مسبب و سبب و مباشر وامثال ذلك. اقتضاى اينها اين است كه تفاوت كند. شدت و ضعف، سرعت و بطء،عظيم بودن و صغير بودن. همه اينها بايد متفاوت باشد. نمىتوانيم همه اينها را مسلمبدانيم.
و اما اين تعبيرى كه امام قدس سره در تعبير دارند و مىگويند: «اذا صدقالاصطدام» پنجاه پنجاه است. نصف است. اين تعبير به فكر قاصر ما در صورتىدرست است كه كلمه اصطدام يا در متن حديثى واقع شود، يا در معقد اجماع. يامساوى باشند. ايشان مىگويند: اگر مختلف هم باشند. صدق اصطدام هم كه بكندنصف است. ولو تأثير يكى بيست درصد و ديگرى هشتاد درصد. همين اندازه كهصدق اصطدام كند نصف حساب كنيم. عرض ما اين است كه مگر كلمه اصطدام درحديثى بود. حديث دعائم الاسلام بود كه نه سند داشت و نه دلالت. معقد اجماع همنيست. مسئله را خيلىها اصلاً متعرض نشدهاند. صاحب جواهر مىگويد: «لاخلاف». در جزئيات «لا خلاف» نمىگويد، در اصل مسئله «لا خلاف» مىگويد.يادتان باشد در تمام فقه وقتى سراغ صدق كلمه به حسب متفاهم عرف مىرويم كهاين كلمه يا در متن آيه و حديثى واقع بشود، يا در معقد اجماعى. و اگر چيزى علىالقواعد بوده و كلمه اصطدام در آن نيست، در اينجا ديگر «اذا صدق الاصطدام» يعنىچه؟ چه فايده دارد؟ بله «لا خلاف» اين است كه از هزار نفر از علماء پنجاه نفر بيشترمتعرض نشدهاند، و اختلاف نكردهاند. اين مسائل را خيلىها اصلاً متعرض نشدهانددر فقه. حالا روى اين مطالعه كنيد. «و صلى الله و على سيدنا محمد و آله الطيبينالطاهرين».
پايان
پرسش:
1- در تصادم دو پياده يا دو سواره و يا مختلط ضايعات جانى و مالى چگونه محاسبهمىشود؟
2- توجيه حديث مستدرك در ما نحن فيه را بيان كنيد؟
3- آيا در تصادم دو غير مساوى خسارات مساوى است يا نه؟ چرا؟
4- چه زمان مىتوانيم سراغ صدق كلمه به حسب متفاهم عرفى برويم؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...