جمعه 18 خرداد 1403 - 28 ذيقعده 1445 - 7 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 112
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه يكصد و دوازدهم "
در خسارات تصادف دو حر بالغ
كلام در مسأله پانزدهم است، در اين مسأله تصادف دو انسان با هم مطرح شدهاست، كسى از طرف راست و ديگرى از طرف چب با سرعت مىدود، و هر دو به هممىخورند، گاهى سوار بر مركباند و گاهى پياده، يا يكى سواره و يكى پياده، در دوجهت مخالف مىدوند و بهم مىخورند و ضايعات انسانى و ضايعات مالى پيشمىآيد، بايد ببينيم اينها بر گردن كيست؟
در مسأله چهاردهم، يكى به ديگرى تنه مىزد، يعنى از يك طرف
تصادف بود، ولى مسأله 15 كه امروز بحث مىكنيم دوتايى سبب خسارت و تلفاموال و نفوس مىشوند، عبارت تحرير الوسيله را مىخوانم: « اذا اصطدم حرانبالغان عاقلان» دو تا حر بالغ، عاقل، با هم تصادف كردند، در اينجا باز همان اقسامسابق را ذكر مىكنند، كه كجا قتل عمد است؟ كجا قتل شبه عمد است؟ «فان قصداالقتل فهو عمد»، مىگويد: مىروم خودم را محكم به آن مىزنم نابودش مىكنم، آن همهمين را مىگويد. دوتايى قصد قتل همديگر را دارند، «فهو عمد، و ان لم يقصدا ذلك»قصد قتل ندارد، ضربه هم ضربهاى نيست كه غالبا كشنده باشد، «و لم يكن الفعل ممايقتل غالبا» نه قصد قتل دارند، نه فعل غالبا قاتل است، «فهو شبيه عمد» حالا كه شبيهعمد شد چكار كنيم؟ آيا يك ديه كامل از مال اين به ورثه او بدهيم، يك ديه كامل هم ازمال او به ورثه اين؟ يا نه نصف ديه است؟ هر كدام از اين دو خودشان نصف سبب قتلخويشند، دومى نصف ديگر است؟
و لذا مىگويند: نصف ديه را به اين بدهند، و نصف ديه را به آن؟ «فهو شبيه العمد،يكون لورثة كل منهما نصف ديته و يسقط نصف الاخر» دليلش را خواهيم گفت، ولىدر همينجا اين اشاره را هم داشته باشيم كه در اينجا سبب قتل اين دو نفر پنجاه پنجاهبوده است، 50 درصد خودشان، 50 در صد طرف مقابل، چون پنجاه پنجاه است؟ لذادر اينجا نصف ديه مىدهيم، خوب اين اصل مسأله، اينجا يك اصل دارد، و يك شاخو برگ دارد، تا بخواهيد اين مسأله شاخ و برگ دارد، شقوق دارد، اساس مسأله همينبود كه عرض كردم، اصطدام از دو طرف در مقابل يكديگر، و اقسام ديه عمد و شبهعمد.
خسارات مالى در تصادف
حالا شاخ و برگها: «و يستوى فيه الراجلان و الفارسان»، راجل و فارس مساويند،هر دو اسب سوارند، هر دو شتر سوارند، هردو پيادهاند، يا يكى پياده و يا يكى سواراست، «و يستوى فيه الراجلان و الفارسان و الفارس و الراجل»، يكى سواره است ويكى پياده، خوب تا اينجا ضايعات جسمى بود، اما ضايعات مالى چه؟ شتر اين و شترآن هر دو مجروح شدند، و يا نابود شدند، هر دو مركب و هردو راكب بر اثر ضربهشديد نابود شدند، «و على كل واحد منهما نصف قيمة مركوب الاخر» نصف قيمتمركوب ديگرى را بدهد، اينجا هم پنجاه پنجاه است، «لو تلف بالتصادم»، اسب اين واسب آن هر دو تلف شدند، يا يكى تلف شد، بايد نصف قيمتش را بپردازند، باز شاخ وبرگ در اينجا هست، «من غير فرق بين اتحاد جنس المركوب و اختلافه» اينمركوبش شتر است، آن اسب است، اين اسب است، آن يكى بغل است.
يا اين دو چرخه است، و آن اتومبيل است، يا هر دو اتومبيل است، يكى كاميون دهچرخ است، اين يك ماشين ژيان مقوايى است، «و ان تفاوتا فى القوة و الضعف» يكىقوى است، سپر ماشينش از فولاد است، ديگرى مقوايى است، «و من غير فرق بينشدة حركة احدهما و من غير فرق بين شدة حركة أحدهما دون الاخر»، اين با سرعتصد كيلومتر مىآمد، آن با سرعت 50 كيلومتر، زدند همديگر را داغن كردند، باز همپنجاه پنجاه است؟ هم در نفوس و هم در اموال؟ پنجاه، پنجاه است؟ مىفرمايد: بله «ومن غير فرق بين شدة حركة احدهما دون الاخر أو تساويهما فى ذلك» هر دو سرعتمساوى است، «اذا صدق التصادم»، عنوان تصادم صدق كند، لا بد معناى اين جمله ايناست كه احاديث متعددى داريم كه كلمه تصادم دارد، بايد برويم روى آن احاديث، درحاليكه اين طور نيست، حديث در اين باب خيلى كم است، چرا مىگويند: «اذا صدقالتصادم»؟ شاخ و برگ مسأله زياد، مداركش كم، غالباً بايد برويم سراغ قواعد.
«نعم » يك استثناء مىكند، و آن استثناء اين است كه يكى «قليل الحركة» است، باسرعت 3 كيلو متر، 4 كيلومتر، آن يكى هم با سرعت 100، يكى «قليل الحركة» است، ويكى هم شديد، به طورى كه نمىگويند: اين دوتا با هم تصادف كرده است، مىگوينداو با اين تصادف كرده است، دوتايى با هم تصادف نكرده، اين با او تصادف كردهاست.
عدم ثبوت ضمان بر مصدوم
تعبيرى دارد رانندهها، مىگويند شاخ به شاخ شدن، معنايش اين است كه هر دو ازدو طرف با فشار مىآيند، اما اين يواش، آن يكى زد، اين شاخ به شاخ نيست، «نعم لوكان احدهما قليل الحركة بحيث لا يصدق التصادم» عنوان تصادم صدق نمىكند، «بليقال صدمه الاخر»، يعنى داخل در مسأله 14 قبلى مىشود، او به اين زد، «فلا ضمانعلى المصدوم»، پنجاه، پنجاه نيست، مصدوم ضمانى ندارد.
مثال مىزند «فلو صادمت سيارة صغيرة» يك اتومبيل كوچك، «مع سيارة كبيرة»يك ماشين ژيان با يك ماشين ترلى 18 چرخ، «كان الحكم كما ذكر»، يعنى پنجاه، پنجاهاست، آيا واقعاً دليلى داريم تا اين اندازه؟، يا نه، كارشناسى مىكنيم، نسبت سنجىمىكنيم؟، بايد خُبَرا و كارشناسان بگويند: سبب صدمه كدام است؟ چند درصد آناست؟ چند درصد اين است؟ ايشان مىگويند: پنجاه، پنجاه است؟ همانطور كه فقهاىما همينطور گفته است، «كان الحكم كما ذكر»، «فيقع التقاص فى الدية و القيمة»، خوبحالا اين از آن طلبكار، آن از اين طلبكار، اين بايد نصف ديه انسان را بدهد، 500دينار، آن هم نصف، و او هم يك 500 دينار به اين بدهد، تقاص شود، 500 به 500«فيقع التقاص فى الدية»، تقاص در ديه حاصل مىشود، يعنى اين نيم در مقابل آن نيم،كجا اثر ظاهر مىشود؟، در جايى كه صدمه يكى بيشترى از ديگرى باشد.
اين يك دستش قطع شده است، آن دو دستش قطع شده است، يك مقدار تقاصمىشود، اضافهاش را بايد بدهد، اين مركبش 50 درصد صدمه ديده است، آن مركبش80 درصد، پنجاه به پنجاه تقاص مىشود، آن سى در صد اضافى را نصفش را اين بايدبدهد، «فيقع التقاص فى الدية و القيمة و يرجع صاحب الفضل ان كان على تركتالاخر، «صاحب الفضل» آنكه صدمهاش بيشتر است، «ان كان» يعنى اگر مورد صاحبالفضلى داشته باشد، «على تركت الاخر» از تركه آن دوم مىگيرد، يا مثلا يكى زن، يكىمرد است، با هم تصادف كردند، با سرعت مىدويدند، هر دو تلف شدند.
خوب ديه آن نصف ديه اين است، آن صاحب الفضل است، بايد رعايت شود،ملاحظه مىكنيد مسأله يك مسألهاى است كه شاخ و برگ زيادى دارد.
اولين نكته: اين مسأله را در دو جا متعرض شدهاند، يكى در اينجا، كه «موجباتضمان بالمباشرة» است، فصل آينده كه چند تا مسأله بعد شروع مى شود، «موجباتضمان بالتسبيب» است، در اينجا مسأله 15 را ملاحظه كرديد، موجبات ضمانبالمباشرة است.
در مباشرت و تسبيب
در بحث آينده در تحرير الوسيله در مسأله هفتم مىروند سراغ جايى كه دوتاسفينه به هم بخورند، «اصطدمت سفينتان»، همين مسائلى كه اينجاست شبيهآنجاست، آنها آمدند جزء تسبيب شمردند، ما نحن فيه را جزء مباشرت، آنجا مسأله 7است، اينجا مسأله 15 است، صاحب جواهر و صاحب شرايع و خيلى ديگر همينطوردارند، مرحوم جواهر در جلد 43 ص 63، ما نحن فيه را مىگويد: «حران، بالغان،فارسان اصطدما»، بعد وارد مسأله موجبات ضمان بالتسبيب مىشود، صفحه 110، برخورد دو كشتى را با هم مىگويد. اينجا برخورد دو انسان و دو مركب، آنجا برخورددو كشتى، اينجا صفحه 63، آنجا صفحه 110.
سؤال ما اين است، چه فرق بين المسألتين است؟ اگر دوتا پياده با هم بخورند، اينمباشرت است، اما اگر دو تا اسب سوارى با هم بخورند، كه در مانحن فيه فارسان همداشتيم، چطور شما اين را جزء مباشرت مىشماريد، اما برخورد دو تا كشتى را با همجزء تسبيب؟، چرا؟ اگر شما سواره را در اينجا جدا مىكرديد خوب بود، مىگفتيمدوتا آدم با هم خوردند، مباشرت، اما دوتا سوار با دوتا كشتى چه فرق دارند؟ كه اين رااينجا آوردند، آن را آنجا آوردند، اول اين را حلش كنيد، فرق بين مسألتين را، اشارهنكرده به اين مسأله
ولى ما يك احتمال مىدهيم: دو نفر پياده با اراده خودشان حركت مىكنند، محكمبه هم زدند، اين مباشرت است، اما دوتا كشتى، كشتى با اراده ناخدا كه حركتنمىكند، كشتيهاى زمان سابق را من مىگويم، با چه حركت مىكرد؟، به وسيله بادها وبادبانها، كه قرآن مجيد كراراً به اين مسأله اشاره كرده است، يكى از آيات خدا راكشتيهايى شمرده است كه بر صفحه اقيانوسها به فرمان خدا و به وسيله بادها حركتمىكند، «و من آياته الجوار فى البحر كالاعلام» مثل پرچمها، مثل كوهها، در حركتاست، «ان يشأ يسكن الريح، فيظللن رواكد على ظهره» اگر خدا بخواهد فرمان بدهد،بادها ساكن مىشود، و اينها مىايستد، وسط دريا سرگردان، «ان فى ذلك لآيات لكلصبار شكور» كسانيكه صبّارند، حوصله دارند، دقّت مىكنند، مطالعه مىكنند، آسان ازكنار حوادث مسائل نمىگذرند، و آنهايى كه شكورند، حس شكر گذارى نعمتهاىخدا آنها را وادار مىكند دقت كند، اينها كه دقت مىكند، آيات از آيات نيايد، نه يكآيه، آيات، خداوند اجازه داده اين بادها منظم حركت كنند، كشتيها را به حركت دربياورند، و باز اجازه داده است كه وزن مثلا چوب سبكتر از آب باشد، روى آببايستد، به انسان هم هوش و عقلى داده است كه اين كشتى را به صورت بسازد كه آبرا بشكافد، پيش برود، «ان فى ذلك لآيات لكل صبار شكور».
در آنجا بادبان را كه باز مىكردند، باد كشتى را حركت مىداد، و اين كشتىمىخورد به آن كشتى، احياناً تصادف مىكرد، اينجا از قبيل تسبيب است، كار ناخداباز كردن بادبان بوده است، اما حركت كشتى به فرمان ناخدا نبوده است، مالبادهاست، ولى در ما نحن فيه آدم به ميل خودش حركت كرده است.
در تفاوت اختيار و عدم اختيار در حركت اسب و كشتى
«ان قلت»: در دوتا اسب سوار چه مىگوييد؟ آن را هم جزء تسبيب بشماريد،«قلنا»: اسب سوار غير از كشتى است، كشتى واقعا باد حركتش دهد، باد هم تند بيآيدتندتر راه مىرود، شل بيايد، شلتر، به سمت راست بيايد، به اين طرف، به سمت چپبيايد به آن طرف، ولى مركب سوارى ولو به اراده اسب حركت مىكند، اما اختيارشباز هم به دست راكب است، آن است كه دهانه اسب را اين طرف مىكشد، آنطرفمىكشد، نمىدانم شلش مىكند، سفتش مىكند، آن را نگه مىدارد، يواش مىشود، ياتشجيع مىكند، چهار نعل مىرود.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : سفينه را باد حركتش مىدهد، نمىتواند شلش كند، ناخدانمىتواند، كشتيهاى امروز را بگذاريد كنار، كشتيهاى آن زمان را من مىگويم، كه دركلمات فقهاء مطرح است، بنابر اين «فى الجمله» فرقى بين كشتيها، و تصادم كشتيها باتصادم دو اسب سوار و دو شتر سوار است، ولى اين مقدار از فرق مىتواند فارق باشديا نه؟ «يحتاج الى تأمل».
منظورم از اين بحث اين بود كه دقت بفرماييد، بين اين مسأله و مسألهاى كه درباب مباشرت است و آن مسأله تصادف كشتيها كه در باب تسبيب است، فرق بينهما رااجمالا ببينيم چه قدر است؟ و تا چه اندازه مىتوانيم يك فرق بين مسألتين پيدا كنيم،و تا چه اندازه فرق مىتواند فارق باشد يا فارق نباشد،، كدام مال تسبيب است، كداممال مباشرت است؟.
بر گرديم به اصل مطلب، در اين مسأله همانطورى كه عرض كردم، گاهى سخن ازضايعات انسانى است، و گاهى سخن از ضايعات مالى است، و هر كدام هم يك اصلىدارد، و يك شاخ و برگ، اصل هر كدام را جدا بحث كنيم، بعد هم برويم سراغ شاخ وبرگها، و امّا اصل در باب ضايعات انسان، اگر ضايعات انسانى در آنجا پيش بيايد،داراى سه صورت ايشان فرمودند، ما مىگوييم: چهار صورت، يك صورت اين استكه هر دو «عامدا الى القتل حركت كردند، خودشان را به يكديگر كوبيدند، و هر دو هممردند، اين قتل عمد است، قتل عمد چه فايده دارد؟ هردو مردند، در آنجايى ثمرهدارد كه يكى زنده بماند، يكى زنده ماند و يكى از بين رفت، و «هذا قتل عمد»، در قتلعمد در تحرير الوسيله نفرمودند كه چه كنيم؟ قتل عمد را بايد چه كار كنيم؟ قصاصبدون دادن نصف پول يا قصاص با پرداختن پول؟ بايد نصف ديه را بدهد و قصاصكند، چون نصف نابودى اين متوجه خود آن بود، و نصفش متوجه اين، اگر بخواهدكسان مقتول قصاص كنند مثل اين است كه دو نفر با هم شركت كردند، و كسى راكشتند، و اگر هركدام از اين دو قاتل را بخواهيم بكشيم، بايد نصف را بدهيم، بنابر اينبايد نصف ديه را بپردازند، و اين را قصاص كنند.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : مىدانم، فرضمان اين است كه يكى ديگر را نكشت، براثر شدت تصادف يكى كشته شد، يكى جان به سلامت برد، تصادف يعنى كار هر دو،مثال: اين يكى دارد مىدود، به سرعت 20 كيلو متر در ساعت، آن هم مىدود بهسرعت 20 كيلو متر در ساعت، مىآيند به سوى همديگر با سرعت 40 كيلو مترمىخورند به هم، و اين سرعت 40 كيلو متر يكى از اينها را كشت، عامل قتل كداماست؟ هر دو هستند، 20 كيلومتر سرعت از اين طرف، 20 كيلومتر سرعت از آنطرف دست بدست هم دادند و اين را كشت، بنابر اين سبب قتل هر دوست، زور هردوست.
در اينجا دوتايى سبب قتل يكى شدند، بنا بر اين عامل قتل پنجاه پنجاه است، وچون عمد بود قصاص مىتواند بكند، اما قصاص را با پرداختن نصف ديه مىتواندبكند، بدون پرداختن نصف ديه قصاص نمىتواند بكند، و جاى اين بود كه در متنتحرير الوسيله تذكر مىدادند، يك چيزى واضح نيست، وقتى مىگويند: «فهو عمد»،خيال مىكند قصاص مىشود مجانى، (سؤال ... و پاسخ استاد) : اگر دو نفر دست بهدست هم بدهند كسى را بكشند، خواه خود مقتول بوده باشد، يا ديگرى، يا دو تا قاتلدست بدست هم بدهند، قصاص است، بله، قصاص از بين نمىرود، مىرسيم «ان شاءالله» در باب شركت قتل، اگر دو نفر شركت در قتل داشته باشند، قصاص از بيننمىرود، ولو يكى از دو شريك مقتول باشد، بگذرم.
(سؤال ... و پاسخ استاد) : بحث در اينجا اين است دو نفر بر اثر تصادم كشته شدند،اين خنجر به او نزده، او خنجير به اين نزده، تصادمها باعث كشته شدن بوده است، واما اگر قصد قتل نداشتند، اما سبب قاتل بود، شما دوتا سوار اتومبيل شديد، با سرعت100 كيلومتر به مىزنيد، مىخواهيم شوخى كنيم باهم، مىخواهيم يك خوردهگوشمال همديگر را بدهيم، نه، اين سبب قتل است عادتا، دو 100 كيلو متر از دوطرف كشنده است، «سبب قاتل»، چه نيت قتل داشته باشد، چه نداشته باشد، اين همقتل عمد است.
اگر يكى بميرد بدون ديگرى، قصاص مىشود، همان قصاص با پرداختن نصفديه.
ثبوت ديه در مال متصادمين
و اما اگر سبب قاتل نبود، قتل هم قتل عمد نبود، ولى منجر به قتل شد، تصادفاًمنجر شد، على القاعده بايد چه بگوييم؟ بايد بگوييم: شبيه عمد است، از چه كسىبگيريم، بايد از خودشان بگيريم، هر دو صدمه ديدند، هر دو، يكى صدمه ديدند،نصف. به هر حال نصف ديه اين بر است، و نصف ديه آن بر، بايد نصفها را حسابكنيم، در اينجا كلامى از صاحب جواهر دارم، اين كلام را بخوانم، چون يك ادعاىشبيه اجماعى در آن شده، براى ما مفيد است، ديگران، بزرگان مرحوم شيخ درمبسوط، و مرحوم محقق در شرايع، ديگران، صاحب جواهر، غير از صاحب جواهرادعاى اجماع نكردند، متعرض مسأله شدند، ولى صاحب جواهر يك ادعاى اجماعدارد، ببينيد، من اين را نقل مىكنم از همان، صفحه 63 جواهر، جلد 43، همه اينها درجلد 43 است.
«اذا اصطدم حران بالغان»، ايشان در آدم پياده فعلا بحث را برد، دو القتل، عاقلانقاصدان لذالك، دون القتل»، قصد قتل نداشتند، «و لم يكن مما يقتل غالبا، فماتا، فهومن شبه العمد»، اين شبه عمد است، «لكن ، يكون لورثة كل واحد منهما نصف ديته، ويسقط نصف الاخر»، نصف دومى مىافتد، چون خودش تلف شده است، «و هو قدرنصيبه»، به اندازه نصيبش است، «لان كل واحد منهما تلف بفعله و فعل الاخر»، اينها بهشكم يك ديگر خنجر نزدند، به تصادف با هم نابود شدند، «لان كل واحد منهما، هلكبفعله و بفعل غيره، فيهدر النصف»، هدر مىشود نصف ديه. «مقابل فعله»، نصفى كهمقابل فعل خودش بود، هدر. نصف جانش هدر، « و يضمن شريكه النصف بلاخلافأجده بيننا»، اين جمله را من مىخواستم . بين ما اختلافى در اين نيست، بعد از بعضىاز علماى اهل سنت نقل مىكند كه اينها گفتهاند ديه كامل بدهد، دقت نكردند كه اينجاسبب دو چيز با هم بوده، چرا ديه كامل بدهد، «بلا خلاف أجده بيننا بل و لا اشكال»، نهكسى اشكال كرده است، و نه كسى مخالفت كرده است. «نعم عن بعض العامة وجوبالدية تامّة»، گفتند ديه كامل بدهد، چرا؟ درست نيست؟ «وجوب دية تامة لكل منهمإے؛ننظظعلى الاخر و لا ريب فى ضعفه»، شكى نيست كه اين ضعيف است.
تا اينجا شقوق اين مسأله، كه سه شق بود، يكى قتل عمد بود به واسطه قصد، دومقتل عمد بود به خاطر سبب غالبى بودن، يكى هم شبه عمد بود، به خاطر اينكه نهسبب غالبى بوده و نه قصد قتل داشته.
و اما صورت چهارمى كه ايشان نگفتند چرا؟ اگر دو نفر در تاريكى مىدويدند،نديدند همديگر را، بر خوردند با هم، اصلا قصد تصادم هم نداشتند، يا بعضيها از اينبچهها عقب عقب مىدوند، در روشناى همديگر را نديدند، برخوردند به هم، دوتاجوان بالغ، هر دو ضربه مغزى شدند، يا يكى ضربه مغزى شد، در اين كه ديگر قصدهيچى نيست، قصد دويدن دارد، نه قصد به هم خوردن، مىشود خطاى محض، اينرا در مسأله شانزدهم بحث مىكنند، پس فراموش نشده خطاى محض در اينجا،آنجايى كه تصادف بدون قصد باشد، مثل بسيارى از مسابقات دو چرخه سوارى،اتومبيل رانى، اصلا قصد ندارند به هم بزنند، اما ديدهايد كه گاهى به مىخورند، اينجاقصد سوارى است نه قصد تصادف، در خطاى محض است و در عاقله، «ان شاء الله»در مسأله شانزدهم مىآيد، دنباله مسأله پانزدهم مانده، فردا «ان شاء الله و صلى اللهعلى محمد و آله الطاهرين».
پايان
پرسش
1- خسارت مالى و جانى در تصادف دو حر بالغ بر چه كسى هست؟
2- در جريان تصادف قليل الحركة با قوى الحركة ديه چگونه محاسبه مىشود؟
3- چرا در تصادف دو پياده يا دو سواره مسأله را از باب مباشرت مىدانيد و حال آنكه درتصادف دو كشتى از باب سببيت؟
4- اگر تصادف سبب قتل نشد ولى منجر به قتل شد اين قتل چه نوع قتلى است و ديه بر چهكسى است؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...